رابطه کارآفرینی اجتماعی و دموکراسی چیست؟

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

زمانی که تعداد کثیری از شهروندان توانایی شکل دهی به زندگی مدنی را دارند، دموکراسی نشو و نما می کند. کارآفرینی اجتماعی فرآیندی است که به واسطه ی آن شهروندان برای انجام درست آن نظم می یابند. تا حدی که درصد قابل توجهی از افراد - نه فقط تعدادی از نخبگان انتخابی یا انتصابی در تلاش های رهبری برای طرح مشکلات دست به کار می شوند، و تاحدی که می دانند چگونه مؤثر باشند، آنها همانند شهروندان قدرتمندی و اعتماد بیشتری را احساس خواهند کرد و جامعه انطباق پذیرتر و بهبود پذیرتر خواهد شد.

تاریخ ایالات متحده پر از نمونه های کارآفرینان اجتماعی است که موجب تقویت دموکراسی شده اند. افرادی چون ویلیام لوید گریسون[۱]، سوزان بی. آنتونی[۲]، بوکر تی. واشنگتن[۳]و حامی معلولین، جودیث ای. هیومن[۴]در ایجاد نهادهایی که دستیابی و ابراز قدرت به عنوان شهروند را برای آمریکاییان میسر ساختند، مشارکت کردند و بدین نحو تاریخ خود را ساختند. به نحوی مشابه، نیم دهه ای پس از فروپاشی دیوار برلین، آشوکا کارآفرینان اجتماعی را یافت که به تعداد زیاد در سرتاسر اروپای شرقی پدیدار شدند. آن ها از قبل ساخت مدارس جدید و سازمان های زیست محیطی را برای جایگزینی بوروکراسی هایی که تحت کمونیسم غالب بودند، آغاز کردند.

دموکراسی فرآیندی از انطباق مستمر است، همانطور که شهروندان ایجاد نهادهای خود را مورد بررسی قرار می دهند، در لحظات مختلف تاریخ با نیازهای خود مواجه می شوند. مثلا، طی قرن بیستم، شهروندان دموکراسی های ثروتمند دولت های خود را تحت فشار قرار دادند تا آرایه ای از تورهای ایمنی و کالاهای عمومی جدید، مثل آموزش دولتی، امنیت اجتماعی، و مراقبت بهداشتی را برای تهیدستان و سالخوردگان ایجاد نمایند. آنها تا حد زیادی نقش دولت را بسط دادند، به طوری که تبدیل به تأمین کننده و خریدار شخص ثالث بسیاری از خدمات شد. اما در دهه های اخیر، مشخص شده است که بسیاری از آن خدمات اهداف آنان را تأمین نکرده است: مثلا، بسیاری از مدارس دولتی در آموزش شمار قابل توجهی از دانش آموزان موفق نمی باشد، اکثر سیستم های مراقبت پرورشی نوجوانان را برای بزرگسالی موفقیت آمیز آماده نمی سازند، و سیستم عدالت کیفری به طور عادی مجرمان خرد را به جنایتکاران حرفه ای تبدیل می کند. شهروندان با ایجاد آرایه ای جدید از نهادها برای رفع مشکلاتی که بیرون از راه حل های ایجاد شده توسط نسل های پیشین پدیدار شدند، واکنش نشان داده اند. آبراهام لینکلن سیر تکاملی کشور را به عنوان فرآیندی تکراری در نظر گرفت، که با هر یک نسل جدید بر شانه های نسل پیشین می ایستد، و کوشش می کند تا جامعه را به ایده آل های بنیادین خود در رابطه با آزادی و برابری نزدیک تر سازد. مثلا، در حال حاضر شاهد گروه هایی همچون دهکده های جوانان مستقر ممفیس هستیم که از طریق درمان های مبنی بر خانواده الگوی مراقبت پرورشی را بهبود می بخشد. مراقبت پرورشی در موقعیت اولیه خود یک بهبود بود، که در آن جوانان خانواده های مشکل دار به عنوان خانه شاگرد برای کار به خانه هایی فرستاده می شدند. که این به نوبه خود، به جای گذاشتن کودکان در گداخانه ها، که تاریخچه ای از اهمال و سوءاستفاده داشت، یک پیشرفت تلقی می شد. ظرف سی سال گذشته، کارآفرینان اجتماعی که در سطح جهانی فعالیت می کنند همچنین نشان داده اند که در زمینه های پیش دموکراسی یا در زمینه دموکراسی های شکننده، کار آنان مهارت ها و گرایش هایی را ایجاد می کند که می تواند قدرت شهروندی را مشتعل سازد و تقویت کند. هر زمان که شهروندی به پا می ایستد و برای مطرح کردن مشکلی بگونه ای مؤثر عمل می نماید، در دیگران شجاعت می آفریند. مردم ابتدا براین باور هستند که تغییر امکان پذیر است و سپس یاد می گیرند که خودشان تغییر را پیش ببرند. این امر در اوایل دهه ۱۹۸۰ در برزیل وقوع یافت. هنگامی که کشور هنوز تحت حکومت نظامی بود، کارآفرینان اجتماعی شروع به تشویق شهروندان برای مقابله با دولت و استیلای کسب و کار کردند. چیکو مندز[۵]و مری الگرتی[۶]افراد بومی و کارگران جمع آوری کائوچو[۷]را سازماندهی کردند تا بریدن و سوزاندن جنگل باران آمازون را مورد اعتراض قرار دهند، دیگران را درخواست حمایت در Pantanal و بعدا در جنگل باران آتلانتیک رهبری کردند.

در Bahia، گروه فرهنگ Olodum نشان داد که کارناوال می تواند به عنوان عاملی برای پیشرفت های آموزشی، اقتصادی و سیاسی برزیلی های آفریقایی به کار آید، و الهام بخش بسیاری از جوامع سیاه پوست در سرتاسر برزیل شد تا سازمان های فرهنگی محلی را به وسایلی برای تغییرات سیاسی و اقتصادی مبدل سازند. به نحوی مشابه، در اوایل دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در اروپای شرقی، طرفداران محیط زیست با پیگیری برای حفظ جنگل های بسیار کهن، سیستم های رودخانه طبیعی، و گونه های در معرض خطر، بیشتر کارهای مقدماتی سازمانی را برای فعالیت شهروندی که با فروپاشی دیوار برلین در ۱۹۸۹ به اوج رسید، گذارد.( امروزه، جنبش زیست محیطی در صف اول فعالیت شهروندی چین قرار دارد.) تعداد بیشماری از سازمان های شهروندی در برزیل و اروپای شرقی دستاوردهای پیشین را یکپارچه ساختند تا بدین طريق ظهور مجدد دیکتاتوری را دشوار سازند. در دموکراسی های ثروتمند، کارآفرینان اجتماعی همزمان با ایجاد نهادهای جدید، زمان زیادی را صرف تجدید نهادهای قدیمی می کنند. اما، در کشورهای ضعیف، تهیدست، یا ورشکسته، کارآفرینان اجتماعی بیشتر اوقات بر نیازهای اولیه ای که در دموکراسی های غرب امری مسلم تلقی می شود، تمرکز دارند. مثلا، در هند، علیرغم رشد چشمگیر اقتصادی، بیش از ۴۰ درصد کودکان کسر وزن دارند. بسیاری از کارآفرینان اجتماعی در آنجا و در سایر کشورهای در حال توسعه بر گسترش دسترسی به آب آشامیدنی سالم، ارائه آموزش و مراقبت های بهداشتی اولیه، ارائه الکتریسیته، و ترویج بهداشت و تغذیه بهبود یافته، تمرکز دارند. این موارد در کشورهای در حال توسعه کالاهای عمومی در نظر گرفته می شوند. یک تفاوت بارز جمعیتی این است که تهیدستان در کشورهای در حال توسعه در اکثریت می باشند، بنابراین فقر مسأله ی سیاسی مهمی است. بدین گونه، کارآفرینان اجتماع می توانند با سهولت بیشتری به کار آفرینان اجتماعی دست یابند. مانع بزرگی که با آن مواجه هستند، منابع می باشد. در کشورهای توسعه یافته، تهیدستان در حداقل هستند، و مسائل آنان غالبا توسط سیاست گذاران نادیده گرفته می شود. مانع در آنجا پول نیست بلکه اراده سیاسی است. برای جلب توجه سیاست گذاران، کارآفرینان اجتماعی باید فراگیرند که چگونه با لابی های سرمایه دار و هر عضوی از گروه های منافع خاص شانه به شانه رقابت نمایند. در فقیرترین بخش های جهان، که همچنین به حداقل دموکراسی میل می کنند، کارآفرینان اجتماعی برای فعالیت در هر سطحی از مقیاس مشکل دارند. در Pal Collier Bottom Billion می گوید که فقیر ترین میلیارد نفر های جهان معمولا در کشورهایی که با تعارض خشونت آمیز، وابستگی بیش از حد به منابع طبیعی، جداسازی فیزیکی، حکومت فاجعه آمیز توصیف می شوند، زندگی می کنند. در چنین بافت هایی، خدمات دولت غالبأ فاسد، غیر مؤثر، یا ناموجود هستند، و خشونت امری عادی است. ممکن است که سازمان های شهری آموزش و مراقبت های بهداشتی اولیه، یا توسعه ی اقتصادی را فراهم آورند، اما به ندرت چیزی فراتر از مقیاسی نسبتا کم است. رشد کارآفرینی اجتماعی بدون خط مبنای امنیتی و نظم اجتماعی، دشوار است. هم اکنون BRAC بزرگترین تأمین کننده ی سرمایه های کوچک و سایر خدمات در افغانستان است، اما دستاوردهای آن هزینه های بزرگی را به همراه داشته است. چند تن از کارکنان آن ربوده شده و به قتل رسیده اند.

همانطور که کارآفرینی اجتماعی به بسط یافتن ادامه می دهد، ممکن است که حاکی از مرحله جدیدی از دموکراسی باشد - موردی که توسط شهروندانی که فعالانه مشغول ایجاد، شکل دهی، و تجدید سازمان ها برای بهبود جامعه می باشند، جان می گیرد. بدین ترتیب، ممکن است به تعریف مجدد شهروندی نیز برسد.

در ایالات متحده و کانادا، آنچه را که تجربه می کنیم می تواند نوعی از حداقل رضامندی (مینیمالیسم) شهروندی باشد. یک شهروند خوب رأی می دهد، مالیات ها را می پردازد، قوانین را رعایت می کند، و زمانی که فراخوانده شود به خدمت نظام در می آید. هر چیزی ورای آن - یعنی، داوطلب شدن، یا سودمند بودن برای همسایگان، یا مطرح کردن مسائل اجتماعی – اختیاری در نظر گرفته می شود (هر چند که محترم است). حتی وظایف اصلی ما نسبتا انفعالی هستند: رأی گیری در اصل فرآیند واگذاری اختیارات است، تنها تعدادی نسبی در ارتش خدمت می کنند، و اکثر ما ناخواسته مالیات های خود را پرداخت می کنیم.

آنچه که فاقد آن هستیم باوری جمعی است مبنی بر این که همراه شهروندی مسئولیتی برای خدمت به جامعه می آید. آنهایی که حامی خدمات ملی هستند امید دیدن روزی را دارند که کنگره قانونی را به تصویب رساند که در آن هر شهروند یا سکنه ای برای یک یا دو سال ملزم به اشتغال در خدمات عمومی شود. در حال حاضر، حوزه ی سیاسی در ایالات متحده و کانادا برای پیشبرد این ایده وجود ندارد. جدا از مالیاتی که باید برای تور امنیت اجتماعی پرداخت شود، از شهروندان نمی خواهیم یا انتظار نداریم که برای رفاه هر فرد دیگری خارج از خانواده خود پاسخگو باشد.

این که چگونه دموکراسی های مدرن توسعه یافته اند تا هنجارهای اجتماعی فردگرایانه ای را پذیرا شوند که موجب سقوط جوامع قبیله ای، واحدهای نظامی، و تیم های ورزشی می شوند، ارزش جویا شدن را دارد. بخشی از پاسخ می تواند از اشاره معروف آدام اسمیت، یعنی "دست پنهان" ناشی شود، و چگونه این مورد شناخت ما را از رابطه بین فرد و جامعه تحت تأثیر قرار داده است.

دست پنهان فرآیند اسرار آمیزی را توصیف می کند که با آن بازارها رفتار اقتصادی را هماهنگ می سازند: اسمیت اظهار داشت که شمار زیادی از افراد، که هر یک به دنبال سودجویی محدود خود است، ندانسته ثروت همگان را به حداکثر خواهد رساند. در بسیاری از موارد حق با او بود. اما استعاره ی دست پنهان عیبی قابل توجه دارد. آن منفعت شخصی را به فضیلتی عمومی تبدیل می کند، و شهروندان را از لزوم در نظر گرفتن کل جامعه آزاد می سازد، و بگونه ای اثرگذار دایره پاسخگویی هر فرد را کوچک می کند. این ایده، شاید که با نفوذترین آن در تاریخ اقتصاد باشد، اما می تواند مبنای این مفهوم مدرن سؤال برانگیر باشد که افراد به منظور بهره مندی از رفاه اجتماعی فقط باید به خودشان جوابگو باشند. شهروندی می تواند به گونه ای متفاوت تفسیر شود. می توانیم یک شهروند خوب را به عنوان فردی که نقشی فعال و ارادی در شکل گیری جامعه ای خوب دارد، هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی، تعریف کنیم. Founding Fathers صرفا به دنبال منافع اقتصادی خود نبودند؛ آنها نهادهایی را به منظور تحقق بینش های خود برای کشوری جدید ایجاد کردند. در انجام این کار، آنها قدرت و مسئولیت های شهروندی را به نمایش گذاشتند. امروزه، نمونه ای را که در زمینه ی کارآفرینی اجتماعی به جا گذاشتند، با مشارکت فعال در ایجاد نهاد و رفع مسائلی که به عنوان عبارت رایج تر شهروندی پدیدار می شوند، قابل مشاهده می باشند. این تغییرات به واسطه نارسایی های نهادهای قدیمی هدایت می شوند تا نیازهای زمان ما را برآورده سازند. در جهان با تغییراتی صاعقه ای، بیشتر افراد باید به رفع مسائل بپردازند. اقتصادی پر رونق نیاز دارد که بسیاری از افراد کسب و کارهای جدیدی را بنا نهند و به شیوه های مختلف در خدمت آنها باشند؛ جامعه ای انطباق پذیر نیاز دارد که بسیاری از افراد با تشریک مساعی راه حل ها را ایجاد نمایند. امروزه، می توانیم شاهد آن باشیم که دستی پنهان چیزی مهم تر از سودجویی را هماهنگ می کند؛ همچنین راه حل جویی ها را به عنوان عاملان تغییری پاسخگو به مشکلات جدید و فرصت های جدید تعدیل می کند. به عنوان مثال، علائم نیازهای فوری بازار و کاهش "موانع ورود به بازار" انفجار جهانی سازمان های زیست محیطی، و به طور محلی، فورانی از کارآفرینی اجتماعی در آموزش و پرورش و مراقبت های بهداشتی را تحریک کرده است.

بینشی از شهروندی قدرتمند توسط John Gardner، در کتاب او تحت عنوان Self - Renewal ، به گونه ای زیبا ثبت شده است: "جامعه همانند ماشینی نیست که در نقطه ای از زمان خلق شود و سپس با حداقل تلاش تعمیر گردد؛ آن به طور مکرر و مستمر، برای خوبی یا بدی، توسط اعضای خود، خلق می شود. این مورد به عنوان مسئولیتی گرانبار برخی ها را پریشان خواهد کرد، اما عده ای دیگر را به عظمت و بزرگی دعوت خواهد کرد

پانویس

  1. Willim Lloyd Garrison
  2. Susan B. Anthony
  3. Booker T. Washigton
  4. Judith E. Heumann
  5. Chico Mendes
  6. Mary Allegretii
  7. rubber tappers