مدیریت دانش محور شرکت

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

یکی از جریانهای پژوهشی، درباره دیدگاه دانش و منابع شرکت بحث می کنند. «نظریه شرکت» سنتی (کوز[۱] ، ۱۹۳۷) مسائل مربوط به موجودیت، مرزها، تولید و سازماندهی داخلی شرکت را مطرح می کند. این نظریه توضیح می دهد که شرکت نه تنها ماهیتی قراردادی دارد، بلکه به عنوان یک گنجینه دانش، پربار و متمایز عمل می کند (از جمله پیشرفت های سازمانی و فناورانه). طبق این تعبیر، شرکت موجودیت تاریخی اجتماعی متمایزی است که می تواند بر اساس این دانش پربار بیاموزد و رشد کند (دوزی و همکاران[۲]، ۱۹۹۲؛ کاگوت و زاندر، ۱۹۹۲).

نظریه شرکت، حداقل سه پرسش را مطرح می کند که به موجودیت سازمانها، تفاوت هایشان، و همچنین نحوه تعیین حوزه و دامنه سازمانها مربوط می شود (کوز، ۱۹۳۷). ویلیامسون[۳] (۱۹۹۹) معتقد است که این مسائل می توانند با اقتصاد هزینه تراکنش (حاکمیت) ارتباط داشته باشند. حاکمیت روی تراکنش متمرکز می شود و آن را واحد پایه فرآیند تحلیل محسوب می کند. دیدگاه منبع محور (شایستگی) اکثرا به فرآیندها (خصوصا یادگیری) و دروس مربوط به راهبرد می پردازد. ویلیامسون این طور نتیجه گیری می کند که «همزمان با تلاش و سازندگی برای دستیابی به علم سازماندهی، این دو در تلاش ما برای درک پدیده های اقتصادی پیچیده نیز ضروری هستند». در نتیجه، دیدگاه منبع محور اصولا سازمان را بیشتر با توجه به منابعش بررسی می کند تا محصولاتش و بر آن است تا گزینه های راهبردی را با بهره گیری از این منابع و توسعه آنها شناسایی کند (وید و هولاند[۴] ، ۲۰۰۴؛ ورنر فلت[۵] ، ۱۹۹۵). امروزه، این دیدگاه دانش محور به شرکت اهمیت بیشتری یافته است، چون بیش از پیش با توسعه و مدیریت راهبردی دانش سروکار داریم که تمایز رقابتی ایجاد می کند.

از زمانی که «فلامهولتز[۶] » (۱۹۷۴) نقش دارایی های انسانی را توضیح داد، بررسی اطلاعات غیر سنتی، یکی از مشکلات حسابداری بوده است، هرچند این قبیل اطلاعات مرتبط با عملکر غیر مالی می تواند برای سرمایه گذاران حیاتی باشد[۷]. تحقیقات «بكر»[۸]، که باعث شد جایزه نوبل را ببرد (۱۹۹۳) با دید وسیع تری به رابطه سرمایه انسانی با درآمدها، هزینه ها و نرخ بازده می نگرد. یافته های تحقیقات او به وجود رابطه ای قوی در میان سرمایه گذاری بر سرمایه انسانی (مثلا تحصیلات دبیرستانی یا دانشگاهی) و ارزش حاصل از کسب دانش اشاره می کند. به تأسی از تحقیقات فلامهولتز و بكر، اطلاعات دانش محور، از جمله موارد ناملموس نهادی (مثلا شهرت، ارزش برند و غیره)، منابع انسانی و روابط همیارانه بین ذینفعان سازمانی را مدنظر قرار میدهیم. طبق این دیدگاه، اطلاعات دانش محور شامل دارایی های ناملموس است، از جمله دانشی که در فرآیندهای سیستم های کامپیوتری قرار داده شده است، مهارت و آگاهی، علامت تجاری، مجوزها و پروانه های ساخت انحصاری.

در توضیح اطلاعات دانش محور، یکی از مشکلاتی که سازمانها با آن روبرو می شوند، اندازه گیری عملکرد اطلاعات دانش محور از نظر بازده نسبی آنها است. این مسئله که برخی از اشکال دانش نسبت به باقی اشکال، قابلیت اندازه گیری بیشتری دارند، این مشکل را بدتر می کند. یعنی، برخی محققان ادعا می کنند که دانش می تواند به عنوان یک موضوع صریح و روشن (قابل اندازه گیری) یا ضمنی و تلویحی (دشواری در اندازه گیری و انتقال) در نظر گرفته شود. دانش صریح از خصوصیات خوب عمومی برخوردار است (به جز قانون حق نشر، پروانه ساخت انحصاری، یا علامت تجاری). با این حال، تنها بخشی از دانش ما صریح است، چون دانش ما بیشتر از آن چیزی است که تشخیص می دهیم (پولانی، ۱۹۶۶، ۴).[۹] دانش ضمنی با تجربیات فرد ارتباط دارد. افراد این دانش را با گذشت زمان کسب و ذخیره می کنند، بنابراین نمی تواند به عنوان موجودیتی مجزا معامله یا منتقل شود. اما، این نوع دانش می تواند برتری رقابتی پایداری ایجاد کند، چون تقلید از آن برای رقبا کار دشواری است. همین برتری رقابتی ناملموس است که «اطلاعات دانش محور» را ارزشمند می کند، چون منبع مهمی از اطلاعات تکمیلی را برای اطلاعات توضیحی متعارف فراهم می کند.

اطلاعات دانش محور از این نظر که آیا سازمان در حال افزایش اطلاعات دانش محور خود است یا خیر، اطلاعاتی اضافی را برای تصمیم گیران فراهم می کند (دوسی و همکاران[۱۰] ، ۱۹۹۲). همچنین، این اطلاعات مزید مفهوم نظریه دانش محور شرکت است که توسط محققان پیشین مطرح شده است (برای مثال، فوس[۱۱] ، ۱۹۹۶؛ کاگوت و زاندر[۱۲] ، ۱۹۹۲).

پانویس

  1. Coase
  2. Dosi et al
  3. Williamson
  4. Wade and Hulland
  5. Wernerfelt
  6. Flamholtz
  7. اما، منشأ این مشکل تا اوایل قرن بیستم قابل ردیابی است. مثلا پاتون (۱۹۹۲) می گوید: «در بنگاه های تجاری، پرسنل وفادار و منظم، در مقایسه با موجودی کالا، می تواند از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار باشد... در حال حاضر، ظاهرأ روشی برای تعیین ارزش دلاری این عوامل وجود ندارد؛ بنابراین، نمی توانند به عنوان دارایی اقتصادی بخصوصی قلمداد شوند. اما، بر این اساس محدودیت جدی ترازنامه متعارف را به عنوان اظهارنامه شرایط مالی می پذیریم» (صفحات ۴۸۷-۴۸۶)
  8. Becker
  9. پولانی مفهوم دانش ضمنی را با این گفته روشن می کند: «می توانید از بین هزاران چهره، یک چهره را شناسایی کنید، د تقریبا غیر ممکن است که توضیحات کافی و مناسب از آن چهره به فرد دیگری بدهید تا او نیز بتواند آن چهره را شناسایی کند، (۴ :۱۹۶۶)
  10. Dosi et.al
  11. Foss
  12. Kogut and Zander