چرا فقرا بیشتر پس انداز نمی کنند؟

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

با توجه به اینکه فقرا برای تأمین مالی طرح های خطرپذیر خود دسترسی کمی به اعتبارات و برای تحمل این ریسکها نیز بیمه محدودی دارند، آیا نباید تا اندازه ممکن برای افزایش پس انداز خود تلاش کنند؟ در واقع پس انداز در سال های بیماری و یا سال هایی که میزان کشت مناسب نیست، برای آنها به عنوان یک ضربه گیر عمل می کند و همچنین می تواند کلید راه اندازی یک کسب و کار باشد.به این جا که می رسیم، واکنش مشترک این است که «فقرا چگونه می توانند پس انداز کنند؟ آن ها که پولی ندارند، اما این تنها ظاهر ماجرا است: فقرا باید پس انداز کنند زیرا آنها نیز مانند هر فرد دیگری، زمان حال و زمان آینده دارند.

روشن است که آنها امروز پول اندکی دارند، اما در صورتی که انتظار نداشته باشیند در طول شب پول هنگفتی به دست آورند، انتظار دارند فردا نیز پول اندکی داشته باشند. به راستی اگر دست کم این امکان وجود دارد که یک ضربه گیر بتواند آن ها را از اتفاقی ناگوار در آینده نجات دهد، بنابراین آنها باید نسبت به ثروتمندان انگیزه بیشتری برای پس انداز کردن داشته باشند.

برای مثال چنین پشتوانه مالی به خانواده های فقیر در ناحیه ادیپر هند اجازه می دهد هنگام تمام شدن پول، از وعده های غذایی خود نکاهند، کاهشی که ادعا می کنند آنها را بسیار ناخرسند می سازد. به همین ترتیب، در کنیا هنگامی که دست فروشی به بیماری مالاریا مبتلا می شود، خانواده او چاره ای ندارند جز اینکه در نهایت بخشی از سرمایه در گردش کاسبی او را برای خرید دارو هزینه کنند، اما این کار بازگشت بیمار بهبودیافته به کسب و کار خود را سخت می کند، چرا که اکنون او جنس کمی برای فروش دارد یا اصلا جنسی ندارد. آیا اگر آن ها مقداری پس انداز برای خرید دارو داشتند، نمی توانستند از این اتفاقات جلوگیری کنند؟

در زمان ملکه ویکتوریا[۱]تصور از فقرا دقیقا همین گونه بود؛ بسیار ناشکیبا و ناتوان از اندیشیدن به آینده دور. نتیجه این که افراد در آن زمان بر این باور بودند که در صورتی که فقرا لحظه ای از مسیر درست و باریک زندگی منحرف شوند، تنها راه جلوگیری از سقوط آنها به سستی و کاهلی، تهدید آنها به بدبختی مطلق بود. بنابراین در آن دوران نوان خانه های ترسناک (جایی که تنگدستان مسکن داده می شدند) و زندان های ویژه بدهکاران وجود داشت که چارلز دیکنز درباره آنها نوشت. این نگاه به فقرا، به عنوان افرادی کاملا متفاوت که تمایل ذاتی آنها به رفتار کوته بینانه، موجب فقیر ماندن آنها می شود، سال های سال در قالب های متفاوتی وجود داشت. نمونه ای از این نگاه را امروزه در میان منتقدان نهادهای اعتبارات خرد می بینیم که این نهادها را به سوءاستفاده از خرج های اضافی فقرا متهم می کنند. گری بکر، برنده جایزه نوبل و پدر علم اقتصاد مدرن خانواده، در مقاله ای در سال ۱۹۹۷ به شیوه ای بسیار متفاوت نشان داد برخورداری از ثروت، مردم را به تلاش برای شکیباتر شدن تشویق می کند؛ بنابر این، مقاله به طور غیر مستقیم بر این موضوع دلالت داشت که فقر مردم را (به طور دائمی) ناشکیباتر می سازد.[۲۲۸]

یکی از مزایای بزرگ جنبش اخیر در میان هواخواهان اعتبار خرد و سایرین، که درون هر مرد و زن فقیر، سرمایه دار نوپا را تشخیص دادند، این است که افکار ما را از نگرشی که فقرا را افرادی بی فکر و بی خیال یا کاملا نالایق می داند، دور می سازد. در فصل ۶ در بحث ریسک و بیمه، دیدیم که در واقع فقرا همواره نگران آینده (به ویژه بلایای دور و نزدیک) هستند و برای کاهش ریسک هایی که پیش روی آنها قرار می گیرد، همه گونه تمهیدات ابتکاری یا پیش گیرانه پر هزینه را به کار می گیرند. فقرا برای مدیریت منابع مالی خود نیز چنین مهارتی را نشان می دهند. آنها به ندرت در یک مؤسسه پس انداز رسمی حساب دارند. در مجموعه داده های هجده کشوری ما، در کشور میانه (اندونزی)، ۷ درصد فقرای روستایی و ۸ درصد فقرای شهری حساب های پس انداز رسمی دارند. در برزیل، پاناما و پرو این تعداد کمتر از ۱ درصد است. اما با این همه آن ها همچنان پس انداز می کنند. استوارت راترفورد[۲]، بنیان گذار سیف سیو[۳]، یک مؤسسه تأمین مالی خرد در بنگلادش که روی کمک به فقرا برای پس انداز کردن متمرکز است، در دو کتاب بسیار مفید خویش، «فقرا و پولشان[۴]» و «پرتفوی فقرا[۵]»، چگونگی پس انداز کردن فقرا را بررسی می کند.[۲۲۹] در پژوهشی که پیش زمینه کتاب دوم او بود، ۲۵۰ خانواده فقیر در بنگلادش، هند و آفریقای جنوبی هر یک از معاملات مالی خود را به پژوهش گران پیمایشی، که به مدت یک سال هر دو هفته یکبار به دیدن آن ها می رفتند، شرح می دادند. یکی از یافته های اصلی پژوهشگران این بود که فقرا برای پس انداز کردن، روش های ابتکاری بسیاری را پیدا می کنند. آنها به همراه سایر پس انداز کنندگان، «باشگاه های» پس انداز تشکیل می دهند که در این باشگاه ها اساس کار این است که هر عضو باشگاه از دست یابی سایرین به اهداف پس اندازی خود نیز اطمینان یابد. گروه های خودیاری[۶]، که در بخش هایی از هند محبوبیت دارند و در بسیاری از کشورهای دیگر نیز یافت می شوند، در واقع باشگاه های پس اندازی هستند که از محل پس اندازهای انباشته گروه، به اعضای خود وام می دهند، در آفريقا محبوب ترین ابزارهای انجمن های اعتبار و پس انداز چرخشی[۷]هستند، که معمولا در کشورهای انگلیسی زبان آفریقا به نام «چرخ فلک[۸]» و در کشورهای فرانسه زبان به نام تانتين[۹]شناخته می شوند. اعضای انجمن های اعتبار و پس انداز چرخشی، در فواصل زمانی منظم جلسه تشکیل می دهند و در هر جلسه، تمامی افراد پول یکسانی را در گلدانی به اشتراک می گذارند. هر بار یکی از اعضاء، به شکل گردشی (و عموما با قرعه کشی)، تمام پول درون گلدان را به عنوان وام دریافت می کند. سایر ترتیبات پس اندازی شامل گردآوری پول از تمام اعضاء و قراردادن آن ها در بانک سپرده ها، سپرده گذاشتن پس انداز نزد رباخواران محلی، سپردن آنها به «نگهبانان پول[۱۰]» (آشنایانی که با دستمزد اندک یا به رایگان، از مبالغ اندک پول مراقبت می کنند و همان طور که پیش از این اشاره کردیم ساختن یک خانه به مرور زمان می شود. در آمریکا نیز، عمدتا درون جوامع تازه مهاجر، نهادهای مشابهی وجود دارد. جنیفر آوما[۱۱]، به دست فروشی در شهر کوچک بومالا[۱۲]در غرب کنیا، این پیچیدگی را به روشنی نشان می دهد. آوما ذرت، ذرت خوشه ای[۱۳]و لوبیا می فروشد. طی گفتگوی کاملی که با وی داشتیم، دریافتیم که او با مهارت لوبیاها را جدا می کرد؛ لوبیای قرمز را در یک سو و لوبیای سفید را در سوی دیگر قرار می داد. هنگامی که با وی دیدار کردیم، او در بیش از شش انجمن اعتبار و پس انداز چرخشی عضویت داشت که اندازه و تعداد جلسات آنها با یکدیگر متفاوت بود. او به یکی از این انجمن ها، ۱۰۰۰ شیلینگ کنیا (17.5 دلار برابری قدرت خرید) در ماه و به دیگری ۵۸۰ شیلینگ، دو بار در یک ماه (۵۰۰ شیلینگ برای قرار دادن درون گلدان، ۵۰ شیلینگ بابت شکر و چای، که بخشی اساسی از مراسم است و ۳۰ شیلینگ برای صندوق رفاه) کمک می کرد. در انجمنی دیگر، حق مشارکت ۵۰۰ شیلینگ در ماه به همراه ۲۰۰ شیلینگ پس انداز مازاد بود. افزون بر مواردی که گفته شد، او در انجمنی هفتگی (۱۵۰ شیلینگ در هفته) که سه بار در هفته تشکیل می شد (۵۰ شیلینگ برای هر بار) و نیز در انجمنی روزانه (۲۰ شیلینگ) عضویت داشت، او به ما توضیح داد که برای عضویت در هر یک از این انجمن ها هدفي ویژه و متفاوت داشته است. در انجمن های کوچک باہت تأمین اجاره خانه (پیش از زمانی که او خانه ای بسازد) و در انجمن های بزرگ تر برای انجام پروژه های بلندمدت (مانند بهسازی خانه) یا تأمین شهریه و هزینه مدرسه بچه ها عضو شده بود. آو ما در انجمن اعتبار و پس انداز چرخشی، در مقایسه با حساب های پس انداز سنتی، مزایای زیادی می دید. آنها کارمزد دریافت نمی کنند و همچنین او می توانست با دادن مبالغی اندک و در مقایسه با زمانی که خود همان مبلغ را هر هفته پس انداز می کرد، به طور میانگین سریع تر به مبلغ درون گلدان دست یابد. افزون بر این، گروه انجمن، برای راهنمایی و مشورت نیز مکانی مناسب بود.اما پورتفوی مالی وی با شش انجمن اعتبار و پس انداز چرخشی پایان نیافت. او برای خرید ذرت به ارزش ۶۰۰۰ شیلینگ (۱۰۵ دلار برابری قدرت خرید)، از یکی از صندوق های پس انداز انجمن خود در ابتدای ماه می ۲۰۰۹ کمی بیش از دو ماه پیش از دیدار ما)، وامی دریافت کرده بود. او همچنین در بانک پس انداز روستا نیز حساب پس انداز داشت، اگرچه اکنون تقریبا خالی بود. وی از آن پول برای خرید سهام در بانک روستا به ارزش ۱۲۰۰۰ شیلینگ(۲۱۰ دلار برابری قدرت خرید) استفاده کرده بود. این سهام در کنار مقداری سهام که در گذشته خریداری کرده بود (سهام دار می توانست به ازای هر سهم، از بانک روستا ۴ شیلینگ وام دریافت کند)، به او اجازه داد تا وامی به ارزش ۷۰ هزار شیلینگ (۱۲۲۲ دلار برابری قدرت خرید) دریافت کند و با استفاده از آن برای خود خانه ای بسازد. او همچنین برای نیازهای ناگهانی و کوچک خود مانند نیازهای درمانی، مقداری پول نیز در بخش های مختلف خانه نگهداری می کرد، اگرچه او اشاره کرد که گاهی از این پول برای پذیرایی از میهمانان نیز استفاده می کند. سرانجام اینکه او مقداری پول نیز به افراد مختلفی بدهکار بود، شامل ۱۲۰۰ شیلینگ به مشتریان خود و ۴۰۰۰ شیلینگ نیز به دلیل بدهی مشترک یک عضو پیشین گروه در بانک پس انداز روستا. آن فرد وقتی هنوز ۶۰ هزار شیلینگ (۱۰۵۰ دلار برابری قدرت خرید به بانک روستا بدهکار بود، وام خود را نکول کرده بود که در نتیجه سایر اعضای گروه باید بدهی او را پرداخت می کردند و اکنون آوما این بدهی را در طول زمان می پرداخت.

جنیفر آوما، دستفروشی که با مردي کشاورز ازدواج کرده بود، احتمالا با مبلغی بسیار کمتر از ۲ دلار در روز زندگی می کرد. با این وجود طیفی از ابزارهای مالی بادقت حساب شده داشت. ما این گونه ابتکارهای مالی را بارها و بارها دیده ایم.

با این حال، شاید تمام ابتکاری که فقرا برای پس انداز کردن به کار می برند، تنها نشانگر این واقعیت باشد که آنها به جایگزین های رایج تر و ساده تر دسترسی ندارند. بانک ها، عمدتا به دلیل هزینه های اداری بالا، به دنبال مدیریت حساب های کوچک نیستند. نهادهای سپرده پذیر به شدت مقررات گذاری شده اند، زیرا دولت به دلیلی کاملا پذیرفتنی نگران فرار شبانه متصدیان بانکی به همراه پس انداز های مردم است. اما بی میلی به دریافت سپرده های کم این مفهوم را نیز در بر دارد که برای مدیریت هر حساب کارکنان بانک باید تعدادی فرم پر کنند که این کار می تواند در قیاس با هر درآمدی که بانک شاید از این حساب های ناچیز به دست آورد، به سرعت به کاری بسیار پردردسر تبدیل شود. جنیفر آوما به ما توضیح داد که حساب پس انداز او در بانک پس انداز روستا، به دلیل کارمزد بسیار بالای برداشت پول، برای پس انداز کردن مبالغ کوچک، مکان مناسبی نبود. کارمزد برداشت های کمتر از ۵۰۰ شیلینگ، ۳۰ شیلینگ، برداشت های بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ شیلینگ، ۵۰ شیلینگ و برای برداشت های بزرگتر، ۱۰۰ شیلینگ بود. در نتیجه، با وجود چنین کارمزد اداری، بیشتر فقرا، حتی وقتی توان برخورداری از حساب بانکی را دارند، تمایلی به آن نشان نمی دهند.

این واقعیت که فقرا به دلیل دسترسی نداشتن به حساب های بانکی مناسب، باید برای پس انداز کردن، به دنبال راهبردهای جایگزین پرهزینه و پیچیده ای باشند، این معنی ضمنی را نیز به همراه دارد که پس انداز آنها نسبت به زمانی که حساب بانکی داشتند، کمتر است. پاسکالین دوپاس[۱۴]و جاناتان رابینسون[۱۵]، کارمزد باز کردن حساب پس انداز را در یک بانک روستایی محلی در بومالا، از جانب نمونه ای تصادفی از صاحبان کسب و کار خرد (رانندگان تاکسی دوچرخ، دست فروش ها، نجارها و مانند آن) پرداخت کردند. بانک شعبه ای در بازار اصلی داشت که تمام این افراد در آن بازار به کسب و کار سرگرم بودند. به حساب ها هیچ بهره ای پرداخت نمی شد. در مقابل، بابت هر بار برداشت پول، کارمزد دریافت می شد.[۲۳۰]

در نهایت، تعداد مردانی که از این حساب ها استفاده کردند، بسیار اندک بود، اما حدود دو سوم زنان دست کم یک بار در این حساب ها سپرده گذاری کردند۔ این زنان در مقایسه با زنانی که برای آنها حسابی باز نشده بود، مقدار بیشتری پس انداز کردند و سرمایه گذاری بیشتری در کسب و کار خویش داشتند و احتمال کمتری وجود داشت که در هنگام بیماری از سرمایه در گردش خود برداشت کنند. پس از شش ماه، در هر روز، توانایی آنها برای خرید مواد غذایی خانواده خود، به طور میانگین ۱۰ درصد افزایش یافت.

اگر چه به هر روی، فقرا راه هایی پیچیده و غیر عادی برای پس انداز کردن پیدا می کنند، اما این یافته ها نشان می دهد اگر باز کردن حساب بانکی هزینه کمتری داشت، آنها از وضع مالی بهتری برخوردار بودند. باز کردن هر حساب بانکی در کنیا ۴۵۰ شیلینگ هزینه داشت و در هر حسابی که دست کم یک بار استفاده شده بود، به طور میانگین حدود ۵۰۰۰ شیلینگ سپرده گذاری می شد. معنای این مسأله این است که اگر دو پاس و رابینسون کارمزد بانکی را از جانب آنها پرداخت نکرده بودند، این مشتریان فقیر، برای برخورداری از یک حساب بانکی، بدون احتساب کارمزدهای برداشت، باید تقریبا ۱۰ درصد «مالیات» می پرداختند. باید به این هزینه ها، هزینه رفت و آمد فقرا به بانک را نیز بیفزاییم که معمولا در مرکز شهر و در فاصله دوری از محل زندگی آنها است. بنابراین برای آنکه بتوان پس اندازهای کوچک را مدیریت کرد، باید هزینه های بانکی بسیار کاهش یابد، به طوری که باز کردن حساب های پس انداز برای فقرا، توجیه اقتصادی داشته باشد.

«گروه های خودیاری» که در هند و سایر کشورها محبوبیت دارد و روشی برای کاهش هزینه ها به شمار می رود، بر این ایده استوار است که اگر اعضاء گروه، پس اندازهای خود را در کنار هم قرار داده و برداشت ها و پس اندازهای خود را هماهنگ کنند، مبلغ کل در حساب زیادتر می شود و پذیرش آن برای بانک توجیه پذیر خواهد بود. فناوری نیز می تواند در این زمینه نقش ایفا کند. در کنیا، پول همراه[۱۶]به استفاده کنندگان اجازه می دهد پول خود را در حسابی متصل به تلفن های همراه سپرده گذاری و هم از تلفن همراه برای فرستادن پول به حساب سایر افراد استفاده کنند، برای نمونه فردی مانند جنیفرآوما توانست پول نقد خود را در یکی از چند خوار و بار فروشی محله سپرده گذاری کند که اتفاقا یک طرف معامله پول همراه بود. این کار به حساب پول همراه وی اعتبار می بخشید. او سپس می توانست به پسر عموی خود در شهر لامو[۱۷]، پیامک بفرستد و او نیز با نشان دادن پیامک به طرف تجاری محلی، می توانست پول خود را دریافت کند. درست در همان زمان که او پول نقد را دریافت می کرد، پول از حساب پول همراه جنیفر کم می شد. هنگامی که پول همراه به بانک ها متصل می شود، مردم می توانند با استفاده از واسطه محلی پول همراه و بی آن که به بانک بروند، از حساب های پس انداز خود برداشت کنند و به آن پول بفرستند.

البته هیچ فناوری، نیاز به مقررات گذاری حساب های بانکی را حذف نمی کند. اما بخشی از مسأله از این واقعیت ناشی می شود که با مقررات جاری، معمولا تنها کارکنان بانکی که از حقوق بالایی برخوردارند، می توانند به حساب سپرده گذاران رسیدگی کنند. چنین کاری احتمالا غیر ضروری است. به جای این کار، بانک می تواند از یک مغازه دار محلی برای قبول سپرده ها استفاده کند. مادامی که مغازه دار محلی بابت پولی که بانک به موجب قانون متعهد به پذیرش آن است، رسیدی صادر می کند، سپرده گذار مورد پشتیبانی قرار می گیرد. سپس مسأله بانک، اطمینان از فرار نکردن مغازه دار با پول پس انداز کننده است. درواقع این پرسش مطرح می شود که اگر بانک به پذیرش این ریسک مایل است و بیشتر بانک ها مایل خواهند بود چرا باید نهاد تنظیم گر به این موضوع اهمیت دهد؟ شیوه نقدینه سازی با چنین سامانه ای، در سال های اخیر فراگیر شده است و برخی کشورها قوانین جدیدی به تصویب رساندند که امکان این سپرده گذاری را فراهم می کند (برای مثال در هند این فرایند را قانون کارگزار بانکداری[۱۸]می نامند). شاید این جریان سرانجام در کل نظام کسب و کار پس انداز انقلابی ایجاد کند.

* * *

اکنون در عرصه بین المللی، به ویژه با رهبری بنیاد بیل و ملیندا گیتس، برای افزایش دسترسی فقرا به حساب های پس انداز تلاش فراوانی می شود. قرار بر این است که پس انداز خرد، انقلاب بعدی تأمین مالی خرد باشد. اما آیا تنها مساله، نبود دسترسی به حساب های پس انداز رسمی است؟ آیا ما باید به طور ویژه روی آسان و ایمن ساختن پس انداز کردن متمرکز شویم؟ یافته های دوپاس و رابینسون نشان می دهد که این مسأله، همه ماجرا نیست. نخست این واقعیت ناراحت کننده است که بیشتر مردان از حساب های (رایگان) خود استفاده نکردند. بیشتر زنان نیز از آنها استفاده نکرده یا خیلی کم استفاده کردند. چهل درصد زنان هیچ سپردهای نداشتند و کمتر از نصف آنها بیشتر از یک حساب داشتند؛ بسیاری از افراد نیز که شروع به استفاده از حساب کردند، پس از مدتی دست کشیدند. در مطالعه ای دیگر[۲۳۱] در شهر بوسیا[۱۹]در کنیا، تنها ۲۵ درصد زوج هایی که تا سقف سه حساب رایگان (یک حساب جداگانه برای هر کدام و یک حساب مشترک) به آنها پیشنهاد شد، مبلغی را در هر کدام از این حساب ها سپرده گذاری کردند. در میان افرادی که کارت رایگان خودپرداز نیز برای آسان تر و ارزان تر ساختن برداشت و پرداخت پول دریافت کردند، این رقم به ۳۱ درصد افزایش یافت. روشن است که حساب های پس انداز به برخی مردم کمک می کند. اما نبود آن تنها مسأله ای نیست که فقرا را از پس انداز کردن باز می دارد.

در فصل پیشین نمونه ای دیگر از مردمی را دیدیم که از فرصت های سودآور خود برای پس انداز کردن استفاده نمی کنند: میوه فروش های ساکن چنای، که هر بامداد حدود ۱۰۰۰ روپیه ( 75.45 دلار برابری قدرت خرید) با نرخ 4.69 درصد در روز، وام دریافت می کردند. فرض کنید این میوه فروش ها تصمیم بگیرند به مدت سه روز چند فنجان چای کمتر بنوشند. با این کار آنها در یک روز ۵ روپیه پس انداز می کنند که می توانند از آن برای کاهش مبلغ وام خود استفاده کنند. در پایان نخستین روزی که چای کمتر نوشیدند، آنها می توانند ۵ روپیه کمتر وام بگیرند. در نتیجه آنها در پایان روز دوم باید 5.23 روپیه کمتر باز پرداخت کنند (۵روپیه ای که آنها وام دریافت کردند به علاوه ۲۳ پیسه بهره ای که نمی پردازند) و هنگامی که این مبلغ را به ۵ روپیه ای که آن ها در روز دوم با دوباره کمتر نوشیدن چای پس انداز کردند بیفزاییم، آنها می توانند در روز دوم 10.23 روپیه کمتر وام بگیرند. بر همین اساس، در بامداد روز چهارم، آنها 15.71 روپیه خواهند داشت که می توانند از آن برای خرید میوه به جای دریافت وام استفاده کنند. اکنون فرض کنیم که آنها به نوشیدن دو فنجان چای باز کردند، اما 15.71 روپیه ای را که در نتیجه سه روز نوشیدن این مقدار چای پس انداز کرده اند، به درون کسب و کار خود وارد کنند (یعنی می توانند به همان مقدار کمتر وام دریافت کنند. (دقیقا همان طور که ۱۰ روپیه پس از دو روز به ۱۰ / ۷۱ روپیه تبدیل شد)، این مبلغ انباشت شده نیز به رشد خود ادامه می دهد و پس از دقیقا نود روز، آنها هیچ گونه بدهی نخواهند داشت.

آنها روزی ۴۰ روپیه پس انداز می کنند که معادل حدود نیمی از دستمزد روزانه است. تمام این پس انداز، تنها به قیمت شش فنجان چای به دست آمد، نکته این است که این فروشندگان در زیر آنچه بسیار شبیه به یک درخت پول به نظر می رسد و احتمالا در همه جا یافت می شود، نشسته اند. اما پرسش این است که چرا آنها کمی بیشتر درخت را تکان نمی دهند؟ چگونه می توان این موضوع را با برنامه ریزی مالی پیچیده ای که در مثال جنیفر آوما به آن اشاره کردیم، مطابقت داد؟

پانویس

  1. دوره سلطنت ملکه ویکتوریا در سالهای ۱۸۳۷-۱۹۰۱ میلادی بود.
  2. Stuart Rutherford
  3. Safe Save
  4. The Poor and Their Money
  5. Portfolios of the Poor
  6. Self-Help Groups
  7. Rotating Saving and Credit Associations (ROSCAs)
  8. Merry-Go-Rounds
  9. Tontines، حساب مشترک که وجوه آن به آخرین بازمانده (بازماندگان تعلق می گیرد.
  10. Money Guards
  11. Jennifer Auma
  12. Bumala
  13. Sorghum
  14. Pascaline Dupas
  15. Jonathan Robinson
  16. M - PESA ، یک خدمت اعتبار مالی خرد و انتقال پول بر مبنای تلفن همراه است که هم اکنون پیشرفته ترین سیستم خدمات پرداخت تلفن همراه در کشورهای در حال توسعه به شمار می رود. Pesa در زبان سواحیلی به معنی پول است.
  17. Lamu
  18. Banking Correspondent Act
  19. Busia