جهانگردی در تمدن اسلامی
تمدن ، پیشینهای طولانی در جامعهها بشری دارد و مراحل گوناگونی را طی کرده تا به این مرحله از رشد و تکامل رسیده است.در هر زمانی پیشرفتهای محسوس سازوار با زمان خود داشته است. فهرست مندرجات
محتویات
- ۱ پیشینه
- ۲ مسئله بحث
- ۳ دوران تمدن اسلام
- ۴ سفرنامها
- ۴.۱ سفرنامه احمد ابن فضلان
- ۴.۲ سفر نامه ابودُلَف، مسعربن مُهَلْهَلْ خزرجی ینبوعی
- ۴.۳ سفرنامه ابوالقاسم محمد بن حوقل نویسنده کتاب صورة الارض
- ۴.۴ سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی (۳۹۴ ـ ۴۸۱هـ/۱۰۰۴ ـ ۱۰۸۸م.)
- ۴.۵ سفرنامه ابوالفتح کراجکی (م۴۴۴۹هـ/۱۰۵۷م.) صاحب کنزالفوائد
- ۴.۶ سفرنامه ابراهیم بن یعقوب طرطوشی (م:۴۷۸هـ/۱۰۸۵م.)
- ۴.۷ سفرنامههای دیگر
- ۵ سفرنامههای عصر صفوی
- ۶ سفرنامههای شعری
- ۷ غرب رفتگان عصر صفوی
- ۸ علل عدم وجود سفرنامهها به غرب
- ۹ اهداف
- ۱۰ گروههای گردشگران غربی
- ۱۱ نخستین جهانگردان غرب در دوره اسلامی
- ۱۲ جهانگردان خارجی از قرن هفتم به بعد
- ۱۳ جهانگردان غربی عصر صفوی
- ۱۴ نتیجه
- ۱۵ فهرست منابع
- ۱۶ منبع
- ۱۷ پانویس
پیشینه
هزاران سال از آغاز نخستین تمدن بشری میگذرد.تمدنهای شناخته شده و مهم محدودند.تمدنهای آشوریان ، یونانیان ، هندیان ، رومیان ، ایرانیان ، مسلمانان و اکنون غربیان. صاحب نظران بر این باورند: ایجاد تمدن هیچ ارتباطی با نژاد و رنگ ندارد، بلکه سرزمینهای خاصی که بی بهره از دهشهای طبیعی نیستند زمینه مناسب برای ایجاد تمدن هستند که مردمش با تلاش و کوشش و پیروی از سنتهای پایدار به سربلندی و ترقی میرسند و بر اوج قرار میگیرند. به طور معمول تمدنی پایدار است که از دست آوردهای گذشتگان بهره برد و دانش های گوناگون را به اندوختههای علمی خود بیفزاید و عقل و خرد را ملاک عمل قرار دهد و به نقد و بررسی خود اهتمام داشته باشد. تمدن یعنی خروج از بدویت متفرق و ورود در اجتماع متحد، اجتماعی که از خودآگاهی اجتماعی و سیاسی بر خوردار است و در جهت مشترک با همدلی و هماهنگی و وحدت حرکت میکند و به خلاقیت علمی و فرهنگی دست مییابد. تمدن اسلامی نیز با الهام از دستورهای قرآن و پیامبر که انسان ها را به دانش آموزی دعوت میکند و علم با تقوا را بر همه چیز مقدم میدارد، بارور شد و توانست بخش مهم جهان را در بر گیرد و دانشهای گوناگون را به تعالی برساند و پیشرفتهای علمی چشمگیری برای بشر به ارمغان بیاورد.
مسئله بحث
سخن در این است که آیا در دوران تمدن اسلامی، به گردشگری توجه شده است یا نه؟ اگر گردشگری مورد توجه بوده چه انگیزههایی داشته. و چه آثاری به جای گذاشته است؟ در این جا، دو نکته باید روشن شود، تا بحث جایگاه خود را بازیابد: ۱.محدوده تمدن اسلام، تا بحث جهانگردی در این محدوده مورد ارزیابی قرار گیرد. ۲.شناسایی جهانگردان مسلمان و جهانگردان غربی که در دوران تمدن اسلامی از دنیای اسلام دیدن کردهاند.
دوران تمدن اسلام
دوران شکوفایی تمدن اسلام از قرن دوم آغاز و تا قرن دوازدهم ادامه دارد و در این مدت، فراز و نشیبهای بسیاری داشته است. عظمت تمدن و فرهنگ یک ملتی با توجه به نکتههای گوناگون و بررسی مسائل مختلف روشن میشود: گسترش سرزمین، ثروت ، فرهنگ ، آثار معماری و هنری، پیشرفت در دانشهای گوناگون، ادبیات ، صنعت و ابزارها و مراکز علمی مانند: آموزشگاهها، دانشگاهها، کتابخانهها، گروهها، مقامات دولتی و علمی (دانشمندان)، وضعیت اداری، سیاسی، قضائی، اقتصادی، وضعیت اجتماعی اقوام مختلف اندیشههای گوناگون مذهبی و اقلیتهای دینی، آسایش عمومی، وضعیت حقوقی زنان ، آداب و رسوم اجتماعی در سطوح مختلف و بررسی عوامل و علل رواج آن به گونهای که به صورت فرهنگ درآمده است.
درخشانترین دوران
جهانگردی نیز، از ویژگیهای مهم تمدن است که هم با آموزش دانشها و تبادل دیدگاهها و هم با رشد اقتصادی و امنیت اجتماعی در پیوند است.
با ویژگیهایی که یاد شد درخشان ترین دوران تمدن اسلام را قرن چهارم دانستهاند و به تحلیل و بررسی گزارههای آن پرداختهاند.
در این زمان، سرزمین اسلام از نظر وسعت و گستره از هند تا اندلس و از دربند قفقاز تا زنگبار در آفریقا بوده
خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد
آورده است.
در این کتاب پس از نگاه کوتاهی به زندگی هندویان، عقائد آنان را در گزارههای ذیل ارائه داده است.
۱.اعتقاد هندیان به خداوند
۲.اعتقاد هندیان به موجودات عقلی و حسی
۳.سبب فصل و تعلق نفس به ماده
۴.احوال ارواح پس از مرگ و رفت و آمد آنها بهطور تناسخ در دنیا
۵.ذکر مجامع و جایگاههای پاداش اعمال از جنت و دوزخ
۶.چگونگی رهایی از دنیا و نشان دادن راهی که ما را به این مقصود میرساند.
<ref>
[۱۰۷]
بیرونی در آثار دیگر خود از جمله (آثار الباقیه) و … به عقائد و آداب ملتهای گوناگون پرداخته است. بیرونی در منطقه خوارزم در شهر (کاث) به دنیا آمد و بعد از حوادثی که در منطقه وی رخداد، به خراسان روی آورد و از آنجا به طبرستان رفت و از آنجا به گرگان . آثار الباقیه را در سال ۳۹۱هـ/۱۰۰۱م در گرگان نگاشت، سپس به میهن خود بازگشت. آن گاه به دربار غزنویان به (غزنین) رفت و در ۴۱۶هـ/۱۰۲۵م سال فتح سومنات به دیار هند رفت و زبان سانسکریت آموخت و سپس تحقیقات خود را درباره هند منتشر ساخت. <ref> [۱۰۸]
<ref>
[۱۰۹]
شماری از دانشمندان نیز، در هنگام گردش به خاطر نیازی که در سرزمینها و جایهای گوناگون احساس میکردند، به نگارش کتابهای عقیدتی پرداخته و از عقائد خویش دفاع میکردند.
تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی (م۶۷۲هـ/۱۲۷۴م.) چنین است که دانشمندان شیعه و اهل سنت بر آن شرح و حاشیه نوشتهاند.
علامه حلّی (۷۲۶هـ/۱۳۲۶م.) از دیگر دانشمندان شیعه است که سفرهایی به جاهای گوناگون ایران داشته است.
علامه کتاب (كشف اليقين فى فضائل اميرالمؤمنين(ع)) را در شهر سلطانیه برای سلطان محمد خدابنده نگاشت
<ref>
[۱۱۰]
و رساله (سعدیه) را، که خلاصهای از اصول و فروع دین است، برای خواجه سعد الدین ساوجی وزیر غازان وخدابنده. <ref> [۱۱۱]
و شماری از رسالهها و کتابهای خود را در پاسخ به شبهههایی نگاشت که به گونه طبیعی در طول سفر با آن روبه رو شده بود.
سفرنامها
تمام سفرنامهها گزارشهای جغرافیایی دارند و نویسندگان آنها، زمان رسیدن به شهرها را یاد میکنند و از آداب و رسوم مردم، بناهای دیده شده و… گزارش میدهند؛ اما در کتابهای جغرافیا که بر اساس گردشگری نگارش یافته، نویسنده پس از عنوان شهر، به شرح آن میپردازند و فاصله آن را با شهرهای دیگر گزارش میدهد. از آنجا که جهانگردان مسلمان بسیارند و سفرنامههای فراوانی به جای گذاشتهاند ناگزیر، به شماری از آنها اشاره میکنیم و فقط در مواردی به شرح بیشتر میپردازیم.
سفرنامه احمد ابن فضلان
وی در زمان المقتدر بالله به منطقه بلغار رفت. آغاز سفر او صفر سال ۳۰۹هـ/۹۲۱م. بوده و در ۱۲ محرم ۳۱۰هـ/۹۲۲. به نزد پادشاه بلغار میرسد. این سفرنامه درمجموعهای از ویرایش]کتابهای خطی آستان قدس رضوی شناخته شد و پس از انتشار سید ابوالفضل طباطبایی آن را ترجمه کرده و این ترجمه تاکنون دوبار انتشار یافته است.
سفر نامه ابودُلَف، مسعربن مُهَلْهَلْ خزرجی ینبوعی
وی در مدینه متولد شد و در سالهای ۳۳۱ ـ ۳۰۱هـ/۹۴۲ ـ ۹۱۳م در دربار شاهزاده سامانی، ناصر بن احمد بن اسماعیل به سر برد و در سال ۳۳۱هـ/۹۴۲م به هند سفر و از کشمیر ، کابل، سیستان و مالابار و در سالهای ۳۳۱ تا ۳۴۳هـ/۹۴۲ ـ ۹۶۴م از شهرهای مختلف ایران دیدن کرد. <ref> [۱۱۲]
سفرنامه وی وجود دارد. او آنچه نزد عوام شهرت داشته در سفرنامه خود آورده است.
سفرنامه ابوالقاسم محمد بن حوقل نویسنده کتاب صورة الارض
این اثر به گونه کتابهای مسالک و ممالک است سفرهای وی نزدیک به سی سال طول کشید. او سفر خود را از مدینه السلام بغداد در روز پنجشنبه هفتم رمضان ۳۳۱هـ/۹۴۳م آغاز کرد و در تمام دنیای اسلام به گردش پرداخت و به تعبیر خودش برای هر منطقهای تصویر و شکلی قرارداد که موضع و جایگاه آن مشخص باشد. <ref> [۱۱۳]
وی در سال ۳۴۰هـ/۹۵۱م اصطخری صاحب المسالک الممالک را ملاقات کرده است. زمان نگارش کتابش را سال ۳۶۷هـ/۹۷۷م دانستهاند. <ref> [۱۱۴]
سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی (۳۹۴ ـ ۴۸۱هـ/۱۰۰۴ ـ ۱۰۸۸م.)
این اثر از مشهورترین سفرنامهها به زبان فارسی است. ناصرخسرو سفرخود را در ۲۳ شعبان ۴۳۷هـ/۱۰۴۵م از مرو به جانب سرخس آغاز کرد و در روز سه شنبه ۲۶ جمادی الاخری سال ۴۴۴هـ/۱۰۵۲م به مدت شش سال و هفت ماه و ۲۲ روز به پایان برد. از شهرهای ایران ، مصر ، سوریه ، مکه و مدینه ، بیت المقدس <ref> [۱۱۵]
و دیگر مناطق اسلامی دیدن کرد و گزارشهای مفیدی از این دیدارهای خود به جای گذاشت.
سفرنامه ابوالفتح کراجکی (م۴۴۴۹هـ/۱۰۵۷م.) صاحب کنزالفوائد
وی گزارشهای متفرقی از آن در کتاب خویش: کنزالفوائد داده که در مقدمه آن اشارت رفته است. ابن ابی طی حلبی ، در شرح حال حسن بن بشر بن علی بن بشر طرابلسی به آن اشاره کرده است. <ref> [۱۱۶]
سفرنامه ابراهیم بن یعقوب طرطوشی (م:۴۷۸هـ/۱۰۸۵م.)
سفرنامه وی (الاخبار المستقاة) نام دارد و به فرانسه و آلمان سفر کرده و قزوینی از کتاب وی گزارش داده است. <ref> [۱۱۷]
<ref>
[۱۱۸]
سفرنامههای دیگر
سفرنامه ابوالقاسم، احمد بن سلیمان بن خلف تحبیبی اندلسی (۴۹۳هـ/۱۱۰۰م.). <ref> [۱۱۹]
سفرنامه محمد بن رشد مالکی (۵۲۰ ـ ۵۹۵هـ/۱۲۰۰م.) <ref> [۱۲۰]
سفرنامه ابن جبیر ابوالحسن محمد بن جبیراندلسی (۵۴۰ ـ ۶۱۴هـ/۱۱۴۵ ـ ۱۲۱۸م.) که در تاریخ ۵۷۸هـ/۱۱۸۳م نگاشته شده و به تازگی ترجمه آن را آستان قدس رضوی منتشر کرده است. سفرنامه محمد بن علی بن محمد انصاری به نام (عیون الاخبار) وی در این اثر، سفر خود را به سراسر سوریه، فلسطین و مصر در سالهای ۵۸۵ هـ/۱۱۴۲م شرح کرده است. <ref> [۱۲۱]
وی در اسیوط مصر به مدت بیست سال قاضی بود و در سال ۶۰۰هـ/۱۲۰۴م در همانجا درگذشت. <ref> [۱۲۲]
سفرنامه شیخ ابوالحسن علی بن ابی بکر هروی به نام. (الاشارات إلى معرفة الزيارات). این کتاب گزارش مختصری است از مکانهای زیارتی که شیخ هروی بازدید کرده و اظهار میدارد که بسیاری از آنچه که گذشتگان گفتهاند از بین رفته است. او به شهرهای شام، عراق، خراسان ، مغرب ، یمن و شهرهای فرنگ و مصر و روم سفر کرده است. پادشاه فرنگ از او خواسته که در دیار وی بماند، ولی شیخ هروی نپذیرفته است او از زاهدانی است که بدون سرمایه و زاد و توشه به سیاحت پرداخته است و در سال ۶۱۱هـ/۱۲۱۵م چشم از جهان فرو بسته است. <ref> [۱۲۳]
<ref>
[۱۲۴]
<ref>
[۱۲۵]
سفرنامه نباتی
<ref>
[۱۲۶]
(م:۶۳۶هـ/۱۲۳۹م.) سفرنامه ابومحمد عبدری (م:۶۸۸هـ/۱۲۸۹م.) اهل والنسیا که از سفر خود به سراسر آفریقای شمالی گزارشی نوشته است. او در سفر زیارتی خود به مکه و در بازگشت از این مسیر در گذشته است. <ref>
[۱۲۷]
سفرنامههای طیبی
<ref>
[۱۲۸]
(م:۶۹۸هـ/۱۲۹۹.). سفرنامه تجانی <ref> [۱۲۹]
(م۷۰۸هـ/۱۳۰۸م.). سفرنامه محمد بن عمر بن محمد بن رشید فهری سبتی ادریسی (۶۵۷ ـ ۷۲۱هـ/۱۲۵۹ ـ ۱۳۲۱م.) وی در سبته چشم به جهان گشود. <ref> [۱۳۰]
و واعظ مسجد اعظم غرناطه بود. وی در سال ۶۸۳هـ/۱۲۸۳م سفری به مصر و شام و حرمین شریفین داشت و سفرنامه خود را (ملء العیبة فیما جمع بطول الغیبة فی الرحلة الی مکة وطیبة) نام نهاد. <ref> [۱۳۱]
این کتاب در شش جلد تنظیم شده بود که ابن حجر به آن دست یافته و از آن بهره برده است. سفرنامه شرف الدین ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن ابراهیم لواتی طنجی، معروف به ابن بطوطه (۷۰۳ ـ ۷۷۷هـ/۱۳۰۳ ـ ۱۳۷۶م.) با نام (تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار) از سفرنامههای معروف و مفصلی است که گزارشهایی درباره جهان دارد. او، سفرخود را در روز پنجشنبه دوم رجب ۷۲۵هـ/چهارم ژوئن ۱۳۲۵م در بیست و دوسالگی از طنجه درمراکش آغاز کرد <ref> [۱۳۲]
و این سفرحدود سی سال طول کشید و آن گاه به مراکش بازگشت. <ref> [۱۳۳]
سفرنامه عبدالرحمن ابن خلدون (م:۸۰۸هـ/۱۴۰۵م) صاحب مقدمه والعبر، از اندلس تا سمرقند بوده است.
<ref>
[۱۳۴]
<ref>
[۱۳۵]
سفرنامه تقی الدین ابوعمرو عثمان بن عبدالرحمن معروف به ابن الصلاح شهرزوری (م:۸۴۳هـ/۱۴۴۰م.) که به شرق سفرنموده و در آن نکتههای مهم و سودمندی است. <ref> [۱۳۶]
عبدالرزاق کمال الدین بن اسحاق سمرقند (۸۱۶ ـ ۸۸۷هـ/۱۴۱۳ ـ ۱۴۸۲م.) در هرات به دنیا آمد و در همانجا درگذشت.
وی به عنوان سفیر به هندوستان رفت و پس از سه سال اقامت در شرق، کتاب (مطلع السعدین و مجمع البحرین) را نگاشت و در آن یافته های سفر خویش را گزارش داد.
<ref>
[۱۳۷]
سفرنامه جلال الدین سیوطی (م:۹۰۱هـ/۱۴۹۶م.) به فیوم ، مکه و دمیاطه. <ref> [۱۳۸]
<ref>
[۱۳۹]
سفرنامه بدرالدین محمد بن رضی الدین غزی (م:۹۸۴هـ/۱۵۷۶م.) به منطقه روم که تقی الدین سُبُکی در طبقاتش از آن بسیار نقل میکند. <ref> [۱۴۰]
<ref>
[۱۴۱]
سفرنامههای عصر صفوی
با تشکیل دولت صفویه (۹۰۷ ـ ۱۱۴۸هـ/۱۵۰۲ ـ ۱۷۳۶م.) ورود گردشگران فرنگی به حوزه جهان اسلام فراوان شد؛ چرا که غرب به پیشرفتهایی دست یافته بود و دنبال منابع درآمد میگشت. در این روزگار مسلمانان نیز سفرهای گوناگونی را به دیگر مناطق اسلامی داشتهاند. ویژگی سفرنامهها این دوران محدود بودن آنها به حج و یا برخی سرزمینهای اسلامی است. با تشکیل حکومتی شیعی در ایران علمای جبل عامل به این کشور هجرت کرده و گروهی از آنان سفرنامههایی در این باره نگاشتهاند. دیگر سفرنامه مربوط به سفر به هند، مکه و مدینه است و از آنجا که از این زمان به بعد، سفرنامهها زیاد شده فقط به برخی از آنها اشاره میشود: سفرنامه شیخ عزالدین حسین بن عبد الصمد الحارثی (م:۹۸۴هـ/ ۱۵۷۶) پدر شیخ بهائی که از جبل عامل به ایران آمده و مدتی قاضی شهر هرات بوده و در هجر بحرین از دنیا رفته است. <ref> [۱۴۲]
سفرنامه شیخ محمد بن علی بن محمد حرّعاملی عموی صاحب وسائل که در سال ۱۰۸۱هـ/۱۶۷۰م در گذشته است.
<ref>
[۱۴۳]
سفرنامه سید علیخان مدنی شیرازی (م:۱۱۲۰هـ/۱۷۰۷م) صاحب ریاض السالکین شرح صحیفه سجادیه که در سال ۱۰۷۵هـ/۱۷۶۱م آن را نگاشته و گزارشهای سفر خود را به هند همراه با نکتههای ادبی ارائه کرده است، به نام: (سُلوة الغریب و اسوة الادیب).
<ref>
[۱۴۴]
سفرنامه میرعبدالطیف خان شوشتری از ۱۱۹۰ تا ۱۲۱۶هـ/۱۷۷۶ ـ ۱۸۰۱م به نام (تحفة العام) که گزارشهایی از نواحی جنوبی ایران ، شوش، عراق و هند آورده است.
سفرنامههای شعری
از قرن دهم به بعد شیوه خاصی در نگارش سفرنامهها رایج گردید. شماری از کسانی که به گردشگری پرداخته بودند، شرح سفر خویش را در شعر ارائه دادند که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم. ۱.شیخ نجیب الدین علی بن محمد بن مکی، شاگرد صاحب معالم (م:۱۰۱۱هـ/۱۶۰۳م.) و شارح اثنی عشریه. وی در هنگام سفر به شهرهای یمن، حجاز ، ایران، هند و عراق، خاطرات خویش را در قالب شعر میسروده که اشعار سفرنامه او به حدود ۲۵۰۰ بیت میرسد. <ref> [۱۴۵]
۲.رحلة الشتاء والصیف، عنوان سفرنامه سید مهدی بن علی بحرانی (م:۱۲۴۳هـ/۱۸۲۷م.) به کاظمین است که آن را به نظم درآورده است. او سه سفرنامه دیگر نیز دارد: الف.سفر به ناجیه ب.سفر به حیره ج.سفر به کوفه ۳.سفرنامه حبیب بن طالب بغدادی، ساکن جبل عامل که طی اشعاری در سال ۱۲۶۳هـ/۱۸۴۷م نگاشته است. <ref> [۱۴۶]
۴.سفرنامه حج فقیه دانشمند حاج محمد بن حسن بن حاج محمد صالح (م:۱۳۳۶هـ/۱۹۱۸م.) در هزار بیت. <ref> [۱۴۷]
سفرنامههای زیادی از دوران قاجار به شهرهای فرنگ به جای مانده که یاد کرد آنها را لازم نمیدانیم.
غرب رفتگان عصر صفوی
بیش تر سفرنامههایی که در عصر صفوی یاد کردهاند، از دانشمندان و علماء است که سفرهای محدودی داشتهاند. با توجه به اینکه در آن زمان بسیاری از جهانگردان غربی به ایران میآمدند که برابر گزارشی از ۱۴۷ سفرنامه جهانگردان فرانسوی در نیمه دوم سده هفده پنجاه ودو دوره آن درباره ایران بوده. <ref> [۱۴۸]
گزارش کم تری از سفر جهانگردان ایرانی به غرب دیده میشود.
علل عدم وجود سفرنامهها به غرب
آیا ارتباط بین ایران و اروپا در عصر صفوی یک سویه بوده است؟ آیا کسانی که در سفرهای رسمی شرکت میکردند گزارشی از سفر خود ارائه نکردهاند؟ متأسفانه باید پذیرفت از گزارش سفرهای نمایندگان دولت ایران به غرب که شامل هلند، آلمان، انگلیس، پرتغال و حتی روسیه میشود، گزارشهای پراکندهای در دست است و برابر نظر شماری از صاحب نظران، سفرنامهای وجود ندارد به دو علت: ۱.شماری از کسانی که به دنیای غرب و اروپا گام نهادهاند و میتوانستهاند با گزارش پیشرفتهای اروپا مردم ایران را از آن بیاگاهانند، پس از بازگشت به ایران دچار مرگ ناگهانی شدند؛ زیرا از نظر دستگاه حکومتی مأموریت خویش را به درستی انجام نداده بودند. از جمله دنگیتربیک روملو بود که در سال ۱۰۲۱هـ/۱۶۱۲م به دربار فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا و پرتغال رفته بود. به محض ورود به ایران به فرمان شاه عباس مثله و به دار آویخته شد. و نقدعلی بیک که در سال ۱۰۳۶هـ/۱۶۲۹م به دربار انگلستان رفته بود، از ترس کیفر شاه در مسیر بازگشت خودکشی کرد و شاه عباس از این کار او خیلی خوشحال شد و گفت اگر چنین نمیکرد:(بدن او را به شمار روزهای سال تکه تکه میکردم و آن را در بازار میسوزاندم.) <ref> [۱۴۹]
از این روی، به نظر میرسد در زمان ارتباط گسترده ایران با دنیای غرب، شاهان مستبد با سفیران خود به شایستگی رفتار نمیکردند، تا کسی جرأت کند و یا فرصت داشته باشد سفرنامه بنویسد و اوضاع آن مناطق را گزارش دهد. ۲.شماری از مأموران ایران، در روزگار صفوی پس از سفر به اروپا، دین خود را تغییر میدادند و از بازگشت به ایران خودداری میورزیدند، از جمله: امامقلی سلطان حق وردی و اوروج بیک بیات به سال ۱۰۱۱/۱۶۰۲م. در اسپانیا دست از عقائد تشیع خود برداشت و کیش کاتولیک را انتخاب کرد. از وی گزارشهایی درباره سفرش به اروپا به جای مانده که به نام پادشاه اسپانیا نگاشته است. <ref> [۱۵۰]
به نظر میرسد این دو عامل که دور نیست با توطئه پنهانی مأموران غربی بوده، در ناکامی این سفرها مؤثر بوده است. لازم به یادآوری است که شماری از مسیحیان نیز، در آن زمان در ایران مسلمان شدند. <ref> [۱۵۱]
<ref>
[۱۵۲]
واین نشانه عظمت تمدن است که میتواند نیروهای گوناگون را با عقائد مختلف جذب کند.
از این روست که ما تا قرن ششم هجری گزارشی دقیق از جهانگردان غربی در حوزه اسلام نمییابیم، گرچه به نظرمی رسد افرادی از کشورهای غیرمسلمان اروپا به اندلس سفرکرده و به سیر و سیاحت میپرداختهاند.
سفر جهانگردان اروپایی غیرمسلمان به سرزمینهای اسلامی در آغاز جنبه پژوهشی داشته است و افراد به خاطر آگاهی از وضعیت اقلیتهای مذهبی و مراکز مربوط به آنها به گردشگری در دنیای اسلام پرداختهاند؛ اما به مرور که دنیای غرب رو به رشد علمی و اقتصادی نهاد و جهان اسلام به رکود گرایید، با هجوم جهانگردان غربی به جهان اسلام روبه رو میشویم.
اهداف
جهانگردان غرب، به ظاهر هدف خود را دیدار از کشورهایی معرفی میکردند که دارای سابقه تمدن کهن هستند و اظهار میکردند که میخواهند با دانش، فرهنگ و آداب این ملل متمدن آشنا شوند؛ اما در واقع هدفها و انگیزههای دیگری را نیز دنبال میکردهاند که مهم ترین آنها عبارتند از: ۱.تبلیغات مذهبی. ۲.بهره وری سیاسی. ۳.کسب منافع تجاری و امتیازات اقتصادی. ۴.فراهم آوردن زمینه لازم اجتماعی و سیاسی برای صدور فرهنگ و کالاهای خود. <ref> [۱۵۳]
برای آگاهی از انگیزههای مذهبی آنان توجه به این نکته کافی است که نخستین دستگاه چاپ که به سال ۱۰۴۸هـ/۱۶۳۸م به ایران آورده شد، از آن ارامنه بود و نخستین کتابی که چاپ کردند، کتاب مقدسی از آنان بود. <ref> [۱۵۴]
یعنی دنیای مسیحیت برای پیشرفت کار خویش از ابزار پیشرفته سود میبردند. در حالی که نخستین چاپخانه دولتی ایران پس از سال ۱۲۳۴هـ/۱۸۱۹م توسط میرزا صالح در تبریز به کار گرفته شد. <ref> [۱۵۵]
باید توجه داشت که مأموریت جهانگردان غربی ویژه موارد بالا نبود بلکه در موارد بسیاری آنها به خاطر مأموریتهای ویژه به کشورهای اسلامی سفر میکردند.
ایجاد مذهب وهابیت در میان اهل سنت و بهائیت در بین شیعیان از این گونه است.
گروههای گردشگران غربی
از هدفهای آنان که بگذریم، سفر اروپاییان به جهان اسلام، به دلیلها و علاقه های گوناگون و در شکل هیأتهای جورواجور انجام میپذیرفت.
تجار
شماری از جهانگردان تجار بودند، از این روی مخارج سفر، کارهای دستی و کالا برای آنان اهمیت بیشتر داشته و در گزارشهای خویش توجه به مسائل اقتصادی داشتهاند. گروهی از این تاجران، توجه ویژهای به اقلیتهای مذهبی در جای جای سرزمینهای اسلامی داشته و آمار دقیقی از آنها ارائه دادهاند.
فرستادگان رسمی
توجه و دقت این گروه بیشتر به تشریفات رسمی بوده است و درباره شهر سازی، شرایط سفر و آداب و رسوم کشور مطالبی نگاشتهاند و گاهی، با آنچه در کشور خود دیده بودند، مقایسه میکنند. جهانگردان آلمانی از این دستهاند.
نجبا و دانشمندان
اینان به خاطرماجراجویی، تفریح و یا تحقیق، به شرق مسافرت میکردند. بیش تر گزارشها و آگاهیهای جغرافیایی، علوم تاریخی، هنر ، تشریح رسوم و مذاهب و قبایل و زبان ایران در عصر صفوی و زمانهای دیگر از تلاش اینان سرچشمه میگیرد.
هیأتهای مذهبی
شماری از جهانگردان را هیأتهای مذهبی تشکیل میدادند که نوشته های آنها درباره تجارت، ساختار اقتصادی کشور و مذاهب سرزمین اسلام است و بررسی ابزاری که برای گسترش تلاشهای آنها لازم است.
نیروهای متخصص
شماری از گردشگران را نیروهای متخصص و گاه آشنا به امور نظامی تشکیل میدادند. همین تخصصها آنها را به قلب دربارها میبرد و دور نیست که این دسته هدفهای سیاسی پنهانی نیز در سر داشتند. اینک به گزارشی از سفر جهانگردان غرب به جهان اسلام و بویژه ایران میپردازیم، تا سیر فراز و فرود گردشگری و رمز آن نیز که در پیوند با تمدن و پیشرفت است، روشن گردد و با توجه به اینکه منابع ما بیشتر مربوط به ایران است، نام کسانی آورده میشود که به ایران آمدهاند و ممکن است گردشگری در دیگر مناطق اسلامی نیز داشته باشند.
نخستین جهانگردان غرب در دوره اسلامی
نخستین جهانگرد غربی که در دوران تمدن اسلامی، به ایران و کشورهای اسلامی سفر کرده، بنیامین بن جناح ، از اهالی تودلای اسپانیاست. وی در بین سالهای ۵۶۰ تا ۵۶۹هـ/۱۱۶۵ ـ ۱۱۷۴م در شرق به سیر و سیاحت پرداخته است. او، مردی تاجر پیشه از یهودان اندلس بوده است. او دوست داشته در شهرهای عالم سیر کند و در هر شهری با برادران یهودی خود و اوضاع آنان آشنا گردد. بنیامین سفر خود را از بارسلون آغاز کرده و عراق را در زمان خلیفه عباسی المستنجد بالله (خلافت ۵۵۵ ـ ۵۶۶هـ/۱۱۶۰ ـ ۱۱۷۰م.) دیده بوده است جالب این است درگزارشی که از قدس دارد، تنها یک یهودی در آن شهر سکونت داشته است. <ref> [۱۵۶]
دیدار او از ایران به روزگار حکومت سلجوقیان بوده است او ضمن دیدار با جوامع کلیمی به کار تجارت نیز، میپرداخته است. بنیامین پس از دیدار از شوش و چند شهر دیگر در غرب ایران ، به هندوستان میرود. او نخستین جهانگرد غربی است که بعد از دوران باستان درباره منطقه خلیج فارس مطالبی از خود به جای گذاشته است. بنیامین درباره شهر همدان ومعبدی که در آن استر و مردخای مدفون است، توضیحاتی ارائه داده است. <ref> [۱۵۷]
<ref>
[۱۵۸]
در ردیف وی میتوان از خاخام موسی پتاچیاد، یاد کنیم که در فاصله سالهای ۵۷۶ ـ ۵۸۲هـ/ ۱۱۸۱ ـ ۱۱۸۷م از زادگاه خود شهر پراگ چکسلواکی، سفر را آغاز کرده و از راه لهستان و روسیه به غرب ایران سفر آمده و درباره آرامگاه دانیال نبی و شوش گزارشی ارائه کرده است. <ref> [۱۵۹]
جهانگردان خارجی از قرن هفتم به بعد
حضور گردشگران غربی در منطقه اسلامی و ایران، گذشته از هدفهای استعماری، به پیشینه تمدن کهن و اسلامی بستگی دارد. در این جا مناسب است فهرست مختصری از جهانگردانی که در قرن هفتم تا قرن دوازدهم به ایران آمدهاند ارائه دهیم تا کسانی که بخواهند در این برهه تاریخی به تحقیق بیشتر بپردازند به آن مراجعه کند. ۱.مارکوپولو، جهانگرد معروف ونیزی در سال ۶۶۹هـ/۱۲۷۱م با پدر و عموی خود از شهرهای ایران مانند تبریز، سلطانیه، ساوه و کاشان دیدن کرده است. <ref> [۱۶۰]
<ref>
[۱۶۱]
۲.حیوانی دمونته کورنیو، در سالهای ۶۸۸ ـ ۶۹۲هـ/۱۲۸۹ ـ ۱۲۹۳م مقارن با آخرین سالهای سلطنت ارغون به ایران آمده است. ۳.ایکولده دامونته کروچه، قبل از سال ۶۹۰هـ/۱۲۹۱م به سفر پرداخته است. ۴.او دوریکو داپور دنون، مابین سالهای ۷۱۶ ـ ۷۱۸هـ/۱۳۱۶ ـ ۱۳۱۸م به روزگار فرمانروایی سلطان ابوسعید خان بهادر، آخرین فرمانروای سلسله ایلخانان بزرگ مغول به ایران سفر داشته است. ۵.فریرجوردانوس، سیاح دیگری است که مابین سالهای ۷۲۱ ـ ۷۳۱هـ/ ۱۳۲۱ ـ ۱۳۳۱م به ایران سفر داشته است. ۶.جیوانی دامار یونولی، نیز در فاصله سالهای ۷۴۸ ـ ۷۵۴هـ/۱۳۴۷ ـ ۱۳۵۳م در دوران حکومت ایلخانان کوچک از ایران دیدن کرده است. <ref> [۱۶۲]
<ref>
[۱۶۳]
<ref>
[۱۶۴]
۷.سفرنامه کلاویخو، سفیر پادشاه اسپانیا در دربار تیمور نوشته سال ۸۰۶ ـ ۸۰۹هـ/۱۴۰۳ ـ ۱۴۰۶م وی از اسپانیا به ایران آمده و از شمال غربی تا اقصی ناحیه شمال شرقی ایران را پیموده و از اوضاع اجتماعی، اداری و سیاسی ایران را در دوران تیمور گزارش داده است. <ref> [۱۶۵]
<ref>
[۱۶۶]
این سفرنامه، توسط مسعود رجب نیا، ترجمه شده است. ۸.سفرنامه آمبروسیوکنتارینی که از سوی دولت ایتالیا و در جهت خدمت به مسیحیت و پیشرفت آن به دربار اوزن حسن، از پادشاهان آق قویونلو میآید و او را تشویق میکند با دولت عثمانی بجنگد و پس از آن ایران را ترک میکند و گزارش سفرخود را که از ۱۴۷۳ تا ۱۴۷۷م/۸۷۷ تا ۸۸۱هـ طول کشیده است در سفرنامه خود میآورد. <ref> [۱۶۷]
۹.سفرنامه ونیزیان در ایران، نوشته پنج سوداگر ونیزی در زمان آق قویونلوها، (اوزن حسن) ترجمه منوچهر امیری.
جهانگردان غربی عصر صفوی
عصر صفویه دوران درخشانی از تمدن اسلامی، پس از حمله مغول است. آثار به جای مانده از آن زمان بسیار است، و با اینکه برخی از آثار دوران صفویه را کارگزاران ناشایست قاجار از بین بردند. آوازه امپراتوری دولت ایران ، و مقابله آن با دولت عثمانی سبب شد که دولتهای اروپایی به آن توجه خاص داشته باشند و بیشتر دولتهای مطرح اروپا، سفیر و یا نماینده به ایران اعزام کنند و گروهی نیز برای تجارت، که در آن زمان در ایران رونق داشت، به این کشور سفر کردهاند. و بیش ترین سفرهای اروپاییان مربوط به این عصر است که از دوران طلایی تمدن اسلامی است. البته شماری از اینان که سفرنامه نگاشتهاند سفیر و یا مبلغ مذهبی بودهاند: ۱.وینچنتود الساندری: از فرستادگان ونیزی بود که در سالهای ۹۸۲ ـ ۹۷۷هـ/ ۱۵۷۴ ـ ۱۵۷۱م در ایران به سر میبرده است گزارش او شرح کاملی از دربار شاه طهماسب اول است. اطلاعات جالبی درباره نواحی و ممالک ایران، محصولات، خلق و خوی مردم، شخص شاه، وضع حکومت و دربار، چگونگی آداب و عادات و رسوم حاکم بر ایران، شیوه اداره دستگاه دادگستری و حکومت ایران در اختیار میگذارد. ۲.ژرژتکناندرفن گابل: شاه عباس کبیر در سال ۱۰۰۷هـ/۱۵۹۹م آنتونی شرلی را همراه با یکی از درباریان خود به نام حسینعلی بیک به سفارتی مأمور کرد. تکناندر در گزارش خود ضمن توصیف مراسم بارعام و تشریفات دربار، به ذکر انگیزههای دشمنی ایران با ترکان میپردازد. ۳.سفرنامه پیترودلاوالـه: وی از ۴ ژانـویـه ۱۶۱۷ تـا ژانـویـه ۱۶۲۳م/۱۰۲۶ ـ ۱۰۳۲هـ در ایران بوده است و پس از آن به هند میرود و در سال ۱۰۳۵هـ/ ۱۶۲۶م به ایتالیا باز میگردد. ۴.دن گارسیا دسیلوا فیگوئروا: به عنوان سفیر فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا در سال ۱۵۹۸/ ـ ۱۶۲۱م به دربار شاه عباس اول آمده و اقامت او در دربار ایران دو سال به درازا کشیده است. ۵.آدام اولئاریوس: در سال ۱۰۵۳هـ/۱۶۴۳م از هامبورگ حرکت میکند و بعد از سفر به روسیه به ایران میآید دفتر چهارم سفرنامه وی مربوط به ایران است. ۶.ژان شاردن: جهانگرد فرانسوی است که در سال ۱۰۷۵هـ/۱۶۶۴م گذری به ایران داشته و در زمان شاه عباس دوم به ایران آمده و شش سال در اصفهان مانده و به سال ۱۶۷۰م/۱۰۸۱هـ به پاریس بازگشته است. سپس باجواهرات گرانبها به اصفهان آمده و سه سال اقامت گزیده و سال ۱۰۸۸هـ/۱۶۷۷م به اروپا بازگشته است. ترجمه جدیدی از سفرنامه وی توسط اقبال یغمائی انجام گرفته است. ۷.ژان باتیست تاورنیه: از بزرگترین سیاحان قرن هفدهم میلادی است. وی بین سالهای ۱۰۴۱ ـ ۱۰۷۹هـ/۱۶۳۴ ـ ۱۶۶۸م شش سفر به مشرق داشته و در تمام آنها به ایران سفر نموده است. ۸.انگلبرت کمپفر: پزشک و دانشمندی بوده که با فرستادگان سوتوی در سال ۱۶۸۳م عازم دربار شاه سلیمان شده است. هیأت همراه او در ۲۹ مارس ۱۹۸۴م/۱۰۸۵هـ به اصفهان رسیدهاند. این سفرنامه توسط کیکاووس جهانداری ترجمه شده است. ۹.سفرنامه سانسون: وی مبلغی مسیحی بوده که در زمان شاه سلیمان صفوی حکومت (۱۰۷۷ ـ ۱۱۰۵هـ/۱۶۶۶ ـ ۱۶۹۴م.) برای ترویج دین مسیح به ایران آمده است. او، به اقتضاء شغلش گزارشهای جالبی از موقعیت و مناصب روحانیون ایران ارائه داده است. ۱۰.سفرنامه کروسینسکی: کشیش لهستانی که در زمان حمله افغانها به ایران و سقوط سلسله صفوی در سال ۱۱۳۵هـ/۱۷۲۲م در ایران بوده است. کروسینسکی به عنوان پزشک دربار محمود افغان بوده و پس از روی کار آمدن اشرف افغان، همراه هیأتی در بهار ۱۱۳۸هـ/۱۷۲۵م ایران را از راه ترکیه ترک گفته و به اروپا رفته است. <ref> [۱۶۸]
کمپفر در آغاز سفرنامه خود با اشاره به دوران باستانی ایران و عصر سلجوقیان درباره دوران صفویه مینویسد: ( ایران امروز؛ یعنی در دوره فرمانروائی صفویه نیز به همان درجه اهمیت دارد و به همان مقدار شکوفان و آشتی خواه است که در گذشته بود. قدرتی است مقهور نشده که هراس در دل شرقیان افکنده و همه جهانیان را به اعجاب واداشته است.) <ref> [۱۶۹]
با تسلط افغانها بر ایران هرج و مرج و ناامنی بر کشور حکم فرما میشود و وحدت ملی که در زمان پادشاهان صفویه ایجاد شده بوده از بین میرود. دولت افشاریه که با فعالیتها و مبارزات سخت نادرشاه (۱۱۴۸ ـ ۱۱۶۰هـ/۱۷۳۶ ـ ۱۷۴۷م.) نوعی ثبات و وحدت ملی ایجاد کرده بوده، دوام چندانی نمییابد. <ref> [۱۷۰]
دولت زندیه نیز که در جنوب ایران تشکیل شده است، متزلزل بود و در مجموع کم تر از ۵۰ سال حکومت کرد. <ref> [۱۷۱]
در نتیجه این بی ثباتی حضورجهانگردان خارجی در ایران کم شده است و گزارشهای اندکی از سیاحان اروپائی در این برهه از تاریخ ایران داریم. با استقرار حکومت قاجار در سال ۱۱۹۳هـ/۱۷۷۹م و انتقال پایتخت به تهران در سال ۱۲۰۰هـ/۱۷۸۶م. <ref> [۱۷۲]
یک نوع ثبات و امنیت در ایران ایجاد میشود. از این زمان به بعد حضور سیاحان اروپائی که برخی افسر نیز بودهاند، بیش تر میشود که گزارش آن از محدوده این مقال خارج است.
نتیجه
از آنچه گذشت نتیجهها و فایده های گوناگونی به دست میآید: ۱.پیوندی ژرف میان تمدن و جهانگردی است. گردشگری را میتوان از شاخصههای توسعه و تمدن دانست. کشورهایی که از رشد بالایی برخوردارند، جهانگردان بیش تری دارند و ملتی که در ضعف و فقر به سر میبرد گردشگران کم تری دارد. ۲.گردشگری نقش زیادی در انتقال دانشها و فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی دارد. چنانچه ملتی خودباخته باشد، از فرهنگ بیگانگان متأثر میشود؛ اما اگر خود از فرهنگ پرمایه و سرشاری برخوردار باشد و به خود باوری رسیده باشد، میتواند دیگران را تحت تأثیر قرار دهد. ۳.لازمه رشد صنعت گردشگری در کشورهایی که جاذبههای سیاحتی دارند، ثبات و امنیت است. برای جذب گردشگر، لازم است بستری آرام و مطمئن فراهم شود و بر آن تأکید و تبلیغ گردد. دیده شد که در دوران ناامنی، جهانگردان کم تری به ایران سفر کردهاند. ۴.گردشگران مسلمان، به طور کلی در سفرهای خود انگیزههای مثبت داشتهاند و برای کسب دانش و تعالی آن تلاش میورزیدهاند. در برابر شماری از جهانگردان غرب هدفهای سیاسی را دنبال میکردهاند و در جهت ایجاد اختلاف و تفرقه میان مسلمانان تلاش داشتهاند؛ از این روی، امروزه نباید از هدفهای سیاسی آنان غافل بود. ۵.فقیهان و دانشمندانی که به گردشگری پرداختهاند، دیدگاهها ی آنان از ژرفا و پختگی بیش تری برخوردار است و با شبهههای مخالفان و پاسخ آنها آشنایی بیش تری دارند. ۶.در گردشگری از پیامدهای ناخوش آیند احتمالی آن نباید غافل بود. باید با هوشیاری عمل کرد و جهانگردان را با فرهنگ ملی، اسلامی خود آشنا ساخت و باید دقت کرد که حضور آنان زمینهای برای بی هویتی در جامعه نباشد و فرهنگ خاصی را گسترش ندهند.
فهرست منابع
(۱) قرآن کریم. (۲) آدم مِتز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، امیرکبیر، تهران. (۳) ویل دورانت، تاریخ تمدن، انتشارات علمی، فرهنگی، وی درباره وحدت مینویسد:. (۴) فؤاد سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ترجمه: محمد رضا عطائی، آستان قدس. (۵) فواد سزگین، تاریخ التراث العربی، فی العقائدوالتصرف، کتابخانه آیت اللّه مرعشی، قم. (۶) ارنولد توین بی، تاریخ تمدن، ترجمه یعقوب آژند، انتشارات مولی. (۷) دکتر محمد معین، فرهنگ معین، امیر کبیر. (۸)مسعود نوربخش، مسافران تاریخ. (۹) مجله پیام یونسکو، انتشار مهر ۱۳۷۱، مکتب تولدو، عبدالرحمن بدوی. (۱۰) کلیفور دادموند بوسورت، سلسلههای اسلامی، ترجمه: فریدون بدرهای، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران. (۱۱) کشف الظنون. (۱۲) ابن خرداد به، مسالک و ممالک، ترجمه دکتر حسین قره چانلو، نشر نو، تهران. (۱۳) دکتر شریعتی، تاریخ تمدنج. (۱۴) دائرة المعارف بزرگ اسلامی. (۱۵) دکتر منیرالدین احمد، نهاد آموزش اسلامی، ترجمه محمد حسین ساکت، آستان قدس رضوی. (۱۶) آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، دار الاضواء. (۱۷) شیخ صدوق، معانی الاخبار، مقدمه ربانی شیرازی. (۱۸) ترجمه سید ابوالفضل طباطبائی، سفرنامه ابن فضلان، چاپ دوم انتشارات شرق، تهران. (۱۹) یاقوت حموی، معجم البلدان، دار احیاء التراث العربی. (۲۰) یاقوت حموی، معجم الادباء، دارالفکر، بیروت. (۲۱) مجله نامه فرهنگ. (۲۲) دکتر عبدالهادی حائری، نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، امیرکبیر، تهران. (۲۳) مرتضی اسعدی، جهان اسلام. (۲۴) عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، امیرکبیر، تهران. (۲۵) علامه شمس الدین آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، تحقیق شعرانی. (۲۶) ابن ندیم، فهرست. (۲۷) دکتر نفیس احمد، خدمات مسلمانان به جغرافیا، ترجمه حسن لاهوتی، آستان قدس رضوی. (۲۸) ابواسحق ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری، المسالک والممالک، تحقیق دکتر محمد جابر عبدالعال حسینی، الجمهوریة العربیة المتحده، ترجمه: محمد بن اسعد بن عبداللّه تستری، به کوشش ایرج افشار، ۱۳۷۳. (۲۹) خیرالدین زِرِکلی، الاعلام، دارالعلم للملایین، بیروت. (۳۰) مقالات قزوینی، به نقل از (تحفة الالباب). (۳۱) قزوینی، عجایب المخلوت، فارسی همراه با تصاویر گوناگون، چاپ سنگی. (۳۲) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات ایران، انتشارات امیرکبیر. (۳۳) ابوعبدالله محمد بن محمدبن اسحاق همدانی، کتاب البلدان، تحقیق یوسف الهادی، عالم الکتب بیروت، چاپ جدید ۱۴۱۶هـ/۱۹۹۶م. (۳۴) حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، تحقیق مدرسی. (۳۵) احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه دکتر علینقی منزوی. (۳۶) تقویم البلدان، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ۱۳۴۹. (۳۷) مسعودی، التنبیه والاشراف. (۳۸) مسعودی، مروج الذهب. (۳۹) تحقیق صادق سجادی، جغرافیای حافظ ابرو، نشر میراث مکتوب. (۴۰) رسائل اخوان الصفا، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی. (۴۱) مترجم محمد رضا شفیعی کدکنی، آفرینش و تاریخ، ترجمه (البدء والتاریخ). (۴۲) انگلبرت کمپفر، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، خوارزمی. (۴۳) فواد فاروقی، سیری در سفرنامهها، مؤسسه مطبوعاتی عطائی. (۴۴) ترجمه علی موحد، سفرنامه ابن بطوطه، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی. (۴۵) دکترغلامرضا ورهرام، نظام حکومت ایران در دوران اسلامی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. (۴۶) ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، ترجمه قسمت فلسفه، اکبر دانا سرشت، انتشارات ابن سینا. (۴۷) دائرةالمعارف تشیع. (۴۸) علامه حلی، ارشادالاذهان، مؤسسه نشر اسلامی، قم. (۴۹) ابوالقاسم بن حوقل نصیبی، صورة الارض، دار صادر، بیروت. (۵۰) سفرنامه ناصر خسرو، تصحیح و تعلیق دکترمحمد دبیرسیاقی، کتابفروشی زوار. (۵۱) عمررضا کحاله، معجم المؤلفین. (۵۲)موسوعة العتبات قسم المکه، مؤسسه اعلمی بیروت. (۵۳) سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمائی، انتشارات توس، تهران. (۵۴) جعفر خلیلی، موسوعة العتبات المقدسه، قسم القدس.
منبع
برگرفته از مقاله نگاهی به جهانگردی در تمدن اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، مجله فقه، شماره۱۴.