احسان (قرآن)

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

احسان برگرفته از حسن معنایی برتر از عدالت دارد؛ زیرا عدالت آن است که انسان آنچه بر عهده اوست بدهد و آنچه سهم اوست بگیرد ولی احسان این است که بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق اوست بگیرد. [۱]

مفهوم شناسی

واژه «احسان» از ریشه «حسن» به معنای زیبایی و نیکی می‌باشد که در قرآن در سه معنا به کار رفته است:

۱. تفضل و نیکی به دیگران،

۲. انجام و سر و سامان دادن به کارها به وجه نیکو و کامل،

۳. انجام اعمال و رفتار صالح. احسان در این کاربرد تقریبا مترادف با تقوا و پرهیزکاری است.

از بررسی موارد کاربرد واژه «محسن» و مشتقاتش در قرآن، استفاده می‌شود که این واژه دارای دو معنی و کاربرد است:

۱. نیکی و خیر رساننده به دیگران،

۲. انجام دهنده اعمال و رفتارهای صالح و نیک. مقام محسنان در این کاربرد از برخی مقامات متقیان برتر است، و به طور کلی این واژه در این معنی و کاربرد خود بیشتر به کسانی اطلاق شده که از ایمانی راسخ و ثبات قدم در راه ایمان و انجام تکالیف الهی برخوردار بوده‌اند. واژه «احسان» و «محسنین» از ریشه «حسن» است. لغت شناس معروف،ابن فارس، درباره معنی «حسن» می‌نویسد: «الحاء و السین و النون، اصل واحد، فالحسن ضد القبح»؛ این واژه ریشه تک معنایی دارد، و به معنای ضد و مخالف زشتی است». [۲] البته ضد و مخالف زشتی ممکن است هر یک از معانی زیبایی و یا نیکی باشد، و در نتیجه واژه حسن در هر یک از «جمال و زیبایی» و «خوبی و نیکی» قابل کاربرد و اطلاق است. همچنان که در قاموس قرآن به مطلب فوق تصریح شده است: «حسن بر وزن قفل، زیبایی، نیکویی، هر دو این معنی در قرآن یافت می‌شود، مثل «و لا ان تبدل بهن من ازواج ولو اعجبک حسنهن الا ما ملکت یمینک وکان الله علی کل شیء رقیبا [۳] ؛ و نه تو را است که آنها را به همسران دیگر عوض کنی، اگر چه «زیبایی» ایشان تو را به شگفت آورد.» و مانند: «و وصینا الانسان بوالدیه حسنا [۴] ؛ انسان را نسبت به پدر و مادرش به نیکی سفارش کرده‌ایم» [۵] تعریفی که راغب اصفهانی از واژه «حسن» ارائه می‌دهد نیز مؤید مطلب فوق می‌باشد؛ ایشان می‌نویسد: «الحسن عباره عن کل مبهج مرغوب فیه؛ حسن عبارت است از هر چیز بهجت آفرین و شادی بخش که مورد رغبت و آرزو باشد»، [۶] زیرا بدیهی است که امر خوشایند شامل هر یک از «زیبایی» و «نیکی» می‌گردد. البته نویسنده کتاب لغت قاموس به یکی از دو کاربرد «حسن» دقیقا اشاره کرده و آن را به زیبایی معنا نموده است: «الحسن الجمال». علاوه بر دو آیه‌ای که پیش تر درباره کاربرد واژه «حسن» در هر یک از زیبایی و نیکی بیان شده، شاید بتوان ادعا نمود که واژه «حسن» که در آیه ۳۷ سوره آل عمران دو بار آمده، [۷] هر کدام در یکی از دو معنای مذکور به کار رفته است، نخست در معنی «نیکو» و سپس در معنی «زیبا»: «فتقبلها ربها بقبول حسن وانبتها نباتا حسنا؛ پس پذیرفتش خدا پذیرفتنی نیکو و رویانیدش روئیدنی زیبا». آیه فوق درباره حضرت مریم و تولد او و پذیرش و پرورشش از سوی خداوند می‌باشد. در کتاب «مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید» در این باره آمده است. باید خاطرنشان ساخت که در این آیه، حسن دو بار و به توالی آمده است؛ در بار اول معنای آن رفتار «نوازشگرانه و نیکویی» است که خداوند نسبت به حضرت مریم نشان می‌دهد. و در بار دوم پرورش «تندرستانه» او را تا زمانی که زنی زیبا شود،متبادر ذهن می‌سازد». [۸] [۹] اگر چه این احتمال که واژه مذکور در «انبتها نباتا حسنا» به معنی پرورش نیکوی اخلاقی و روحانی مریم باشد بسیار قوی به نظر می‌رسد، همچنان که دیدگاه بسیاری از مفسران از جمله علامه طباطبایی در «المیزان» [۱۰] و نویسندگان تفسیر نمونه، همین احتمال است. در تفسیر نمونه آمده است: «تعبیر انبات» یعنی «رویانیدن» در مورد پرورش مریم، اشاره به جنبه‌های تکامل معنوی و روحانی و اخلاقی مریم است. [۱۱]

مفهوم احسان در قرآن

آیه ۹۰سوره نحل «آیه احسان» نام گرفته است. [۱۲] «ان الله یامر بالعدل والاحسان وایتاء ذی القربی وینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی...» [۱۳] در این آیه، شش اصل مهم (سه اصل مثبت و سه اصل منفی) دیده می‌شود. به گفته ابن مسعود، آیه‌ای جامع تر از این در قرآن نیست و عثمان بن مظعون می‌گوید: از روزی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم این آیه را بر من قرائت کرد،اسلام در دلم جای گرفت و پیامبر را دوست می‌داشتم. [۱۴] [۱۵] عکرمه نیز نقل می‌کند که حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم این آیه را بر ولید خواند. ولید گفت: ‌ای پسر برادر! باز هم بخوان. پیامبر دوباره خواند. ولید گفت: به خدا سوگند! در آن حلاوت و تازگی است. بالای آن میوه دار و زیر آن شاخ آور است و این کلام آدمیان نیست. از واژه‌ها و مفاهیمی که در قرآن کریم به صورت فراوان به کار رفته، واژه «احسان» و «محسنین» است، تا حدی که از مشتقات ریشه اصلی این واژه (ح . س . ن) جمعا ۱۹۴ کلمه در قالب ۲۸ ریخت و صورت، به کار رفته است. کلمه «احسان» با مشتقاتش، ۳۴بار و واژه «محسن» با مشتقاتش ۳۹ بار در قرآن کریم آمده است. [۱۶] [۱۷] [۱۸] خداوند در قرآن کریم بارها با تعبیر «یحب المحسنین» مورد محبت الهی بودن «محسنان» را بیان می‌دارد و نیز با این وصف و عنوان پیامبران بزرگ خود، مانند نوح علیه‌السّلام و ابراهیم علیه‌السّلام را توصیف کرده است. [۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳] با توجه به بررسی موارد استعمال کلمه «احسان» در قرآن کریم، چنین به نظر می‌رسد که این کلمه دارای معانی کاربردی زیر است:

خوبی و نیکی به دیگران

همچنانکه در قرآن آمده است: «واذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الا الله وبالوالدین احسانا وذی القربی والیتامی والمساکین وقولوا للناس حسنا [۲۴] ؛ یاد کنید که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به زبان خوش سخن بگویید. [۲۵] [۲۶] [۲۷] و در سوره الرحمن آمده است: «هل جزاء الاحسان الا الاحسان [۲۸] ؛ آیا جزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است؟» [۲۹] البته در آیه فوق کلمه احسان دو بار و به توالی به کار رفته است. بار اول احسان به معنی مطلق رفتار نیک انجام دادن است. در بار دوم، احسان در همین معنا و مفهومی به کار رفته است که در اینجا در صدد بیانش هستیم، یعنی انعام و نیکی به غیر، به همین جهت برخی از مفسران به استناد همین آیه، گفته‌اند پاداش الهی در قیامتبیش از عمل انسان در دنیا خواهد بود؛ زیرا تفاوت عدل و احسان این است که در عدل جزا و پاداش به اندازه عمل است، اما در احسان، پاداش و جزا بیش از عمل و رفتار است؛ همچنان که راغب اصفهانی در این باره می‌نویسد: «احسان چیزی برتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان، آنچه بر عهده اوست را انجام بدهد، و آنچه متعلق به اوست را بگیرد، ولی احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است را بگیرد.» [۳۰] همچنین حضرت علی علیه‌السّلام در نهج البلاغه درباره تفاوت رعایت عدل با رعایت احسان می‌فرماید: «العدل الانصاف و الاحسان التفضل؛ عدل رعایت انصاف و احسان انعام و بخشش است. [۳۱] » در مورد این صورت از کاربرد احسان، در نهج البلاغه آمده است: «احسنوا فی عقب غیرکم تحفظوا فی عقبکم؛ به بازماندگان دیگران نیکی کنید، تا حرمت بازماندگان شما حفظ شود.»

انجام عمل به نحو نیکو و کامل

همچنان که در قرآن کریم آمده است: «الذی احسن کل شیء خلقه [۳۲] ؛ کسی که هر چیز را که آفرید، نیکو آفرید». در تفسیر نمونه درباره معنای آیه فوق آمده است: «آیه اشاره‌ای به نظام احسن آفرینش به طور عموم و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است، «الذی احسن کل شیء خلقه» و به هر چیز نیاز داشت داد، و به تعبیر دیگر بنای کاخ عظیم خلقت بر «نظام احسن» یعنی بر چنان نظامی استوار است که از آن کامل تر تصور نمی‌شود». [۳۳] در آیه‌ای دیگر خداوند می‌فرماید: «الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان [۳۴] ؛طلاق دو بار است پس از آن یا باید او را به طور شایسته (همسر خود) نگاه داشت، یا به نیکی رها کرد». منظور از «تسریح به احسان» یعنی رها کردن زن به نحو شایسته و نیکو انجام گیرد و همراه با اذیت و آزار نباشد، و به عبارت روشن تر، این کار به نحو احسن و خوب انجام گیرد. همچنان که در تفسیر نمونه آمده است: «همان طور که رجوع و نگاهداری زن قید «معروف» دارد یعنی رجوع و نگاهداری باید بر اساس صفا و صمیمیت باشد، جدایی هم مقید به احسان است یعنی تفرقه و جدایی باید از هر گونه امر ناپسندی مانند انتقام جویی و ابراز خشم و کینه خالی باشد» علاوه بر آیاتی که از آنها در متن بحث شد در آیات زیر نیز واژه احسان در معنی فوق به کار رفته است: [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸] [۳۹] [۴۰] واژه احسان در همین معنا و کاربرد در نهج البلاغه نیز به کار رفته است: «قیمه کل امریء ما یحسنه؛ ارزش هر انسانی به اندازه امور و کارهایی است که آنها را به نحو نیکویی انجام می‌دهد» [۴۱] در این کلام مقدار و ارزش هر انسانی، هم سنگ تخصص و مهارت و دانایی او بر انجام درست و نیکوی امور و کارها، شمرده شده است، که از آن اهمیت دانایی و تخصص و مهارت و آگاهی به انجام امور در انسان‌ها استفاده می‌شود. شاید به خاطر وجود همین نکته در عبارت فوق باشد که سید رضی جمع آوری کننده نهج البلاغه بعد از نقل عبارت بالا، می‌نویسد: «و هی الکلمه التی لا تصاب لها قیمه و لا توزن بها حکمه و لا تقرن الیها کلمه؛ این از کلماتی است که قیمتی برای آن تصور نمی‌شود و هیچ حکمتی هم سنگ آن نبوده و هیچ سخنی والایی آن را ندارد.» و نیز در نهج البلاغه آمده است: «و احسنوا تلاوته، فانه انفع القصص؛[[قرآن] را نیکو تلاوت کنید که سود بخش‌ترین سخن هاست.» [۴۲]

انجام کارهای نیک و رفتار صالح

همچنان که در قرآن کریم آمده است: «قل یا عباد الذین آمنوا اتقوا ربکم للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنه [۴۳] ؛ بگو‌ای بندگان مومن از پروردگارتان پروا کنید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند اعمال صالح انجام دهند پاداش نیکو است». در این آیه «احسان» در مورد انجام اعمال نیکو و صالح و بروز رفتارهای شایسته به کار رفته است. و در سوره انعام آمده است: «ثم آتینا موسی الکتاب تماما علی الذی احسن؛ [۴۴] باری به موسی کتاب آسمانی دادیم، برای اینکه نعمت را بر کسی که نیکی اعمال و رفتار صالح انجام داده بود...» . در این آیه اعطای کتاب آسمانی به خاطر انجام اعمال و رفتار نیک و صالح از سوی حضرت موسی یا کلیه پیروان او (بنابر اختلاف تفاسیر) ذکر شده است. [۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱] [۵۲] [۵۳] [۵۴] [۵۵] البته روشن است که نیکی و انعام و تفضل به غیر، که یکی از معانی کاربردی احسان است و قبلا از آن بحث شد، از جهت اینکه به خودی خود یک کار خوب و نیک و رفتاری صالح محسوب می‌شود، داخل در محدوده این معنی سوم بوده و این معنای از احسان شامل آن نیز می‌شود. در کتاب «مفاهیم اخلاقی دینی قرآن مجید» در این باره چنین آمده است: «فعل احسن» که مصدر آن «احسان» است، یکی از اصطلاحات اخلاقی اساسی در قرآن می‌باشد، عموما معنای آن «نیکی کردن» است، اما در کاربرد عملی قرآن، این واژه عمدتا به دو نوع ویژه از «نیکی» اطلاق می‌شود: تقوا و پرهیزکاری نسبت به خداوند و همه اعمال انسانی که از آن سرچشمه می‌گیرد و اعمالی که محرک آن روح حلم است». [۵۶] سپس با ذکر قسمتی از این آیه: «من یتق ویصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین [۵۷] ؛ هر کس پروا و شکیبایی پیشه کند، خداوند پاداش نیکوکاران را فرو نمی‌گذارد»اطلاق اول را توضیح می‌دهد که: «باید خاطر نشان ساخت که در اینجا محتوای معنایی احسان به تقوا و صبر تعریف شده است که هر دوی آنها از خاصه‌های انسان مؤمن است.» [۵۸] ؛ نویسنده سپس با ذکر آیه «وسارعوا الی مغفره من ربکم وجنه عرضها السماوات والارض اعدت للمتقین الذین ینفقون فی السراء والضراء والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس والله یحب المحسنین [۵۹] [۶۰] ؛ و برای نیل به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن هم چند آسمانها و زمین است و برای پرهیزکاران آماده شده است، بشتابید کسانی که در راحت و رنج انفاق می‌کنند و خشم خود را فرو می‌خورند و از مردمان در می‌گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد»، معنی دوم را توضیح می‌دهد و می‌نویسد: «کسی که همیشه خواهان دستگیری از مستمندان می‌باشد، دیر خشم، بخشنده تاذیها و چشم پوشنده ازقصاص و تلافی کردن است، همه اینها تجسم و تجلی فضیلتحلم است.» [۶۱] در کتاب مذکور، اگر چه فقط به همین دو معنی و کاربرد برای واژه احسان اشاره شده و از کاربرد دیگر این واژه غفلت شده است اما این مطلبکتاب قابل توجه است که یکی از کاربردها و معانی احسان را معادل اعمالی می‌گیرد که ناشی از تقوا و پرهیزکاری می‌باشد، و این را می‌توان ادعا نمود که در برخی از کاربردهای واژه احسان در قرآن کریم، این لفظ تقریبا مترادف با رعایت تقوا وپرهیزکاری که شرط اصلی آن اخلاص و نیت پاک است به کار رفته است. و از صریح‌ترین آیات در این زمینه، آیات ۴۱ تا ۴۴سوره مرسلات است که در آنها واژه «محسنین» هم طراز و هم سنگ واژه «متقین» گرفته شده است و می‌توان از آن، مقدار ارتباط معنایی «احسان» و تقوا را بدست آورد: «ان المتقین فی ظلال وعیون وفواکه مما یشتهون کلوا واشربوا هنیئا بما کنتم تعملون انا کذلک نجزی المحسنین؛ پرهیزکاران در سایه ساران و [۵۶] چشمه سارانند و میوه‌هایی که دلخواهشان است، به خاطر کارهایی که کردند، بخورند و بنوشند و گوارا، ما بدین گونه نیکوکاران را جزا می‌دهیم».

مفهوم محسنین در قرآن

یکی از واژه‌های اساسی و کلیدی در قرآن کریم، واژه «محسن» و مشتقات آن می‌باشد. این واژه اسم فاعل از فعل «احسن» می‌باشد. در آیات متعددی از قرآن کریم، از برخی پیامبران الهی با عنوان «محسنین» یاد شده است [۶۲] [۶۳] [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸] [۶۹] [۷۰] [۷۱] [۷۲] [۷۳] [۷۴] [۷۵] [۷۶] [۷۷] [۷۸] [۷۹] [۸۰] [۸۱] [۸۲] به عنوان نمونه:

۱. «ونادیناه ان یا ابراهیم قد صدقت الرؤیا انا کذلک نجزی المحسنین [۸۳] [۸۴] ؛ و ندایش دادیم که‌ای ابراهیم رؤیایت را به حقیقت باور داشتی، ما بدینسان نیکوکاران را جزا می‌دهیم.» آیات بالا جزو آیاتی است که داستان رؤیای حضرت ابراهیم علیه‌السّلام درباره ذبح فرزندش و درصدد جامه عمل پوشاندن این رؤیا که یک فرمان الهی بود، از سوی او را بیان می‌دارد و بعد از این اطاعت بی چون و چرای ابراهیم از فرمان الهی بود که از زمره «محسنین» شمرده می‌شود.


۲. «سلام علی موسی وهارون انا کذلک نجزی المحسنین انهما من عبادنا المؤمنین [۸۵] [۸۶] [۸۷] ؛ سلام بر موسی و هارون، ما بدینسان نیکوکاران را جزا می‌دهیم که آن دو از بندگان مؤمن ما بودند». مسلما خداوند به خاطر رفتار صالح بسیار فراوان حضرت موسی و هارون آن دو را به وصف «محسنین» توصیف نموده است. از بررسی آن دسته از آیاتی که در آنها واژه‌های «محسن»، [۸۸] [۸۹] «محسنین» [۹۰] [۹۱] [۹۲] [۹۳] [۹۴] و «محسنات» [۹۵] به کار رفته است، این نتیجه به دست می‌آید که این واژه در قرآن در دو معنی خیر رساننده و نیکی کننده به دیگران و کسی که کارهای نیک و رفتار صالح انجام می‌دهد، به کار رفته است.

نیکی کننده به دیگران

۱. «الذین ینفقون فی السراء والضراء والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس والله یحب المحسنین [۹۶] ؛ کسانی که در راحت و رنج انفاق می‌کنند و خشم خود را فرو می‌خورند و از مردمان در می‌گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد» از اینکه بدنبال ذکر آن اوصاف و رفتارها تعبیر به «والله یحب المحسنین» شده، معلوم می‌شود که اوصاف و رفتارهای ذکر شده معرف «محسنین» است، همچنان که علامه طباطبایی در ذیل آیه می‌نویسد: «در این گفته خداوند «والله یحب المحسنین» این اشاره وجود دارد که اوصاف قبلی، معرف عنوان محسنین است. [۹۷] ۲. «فاعف عنهم واصفح ان الله یحب المحسنین؛ [۹۸]

پس آنان را ببخش و بگذار و بگذر که خداوند نیکوکاران را دوست دارد». در این آیه نیز عنوان «محسن» درباره کسانی است که خیر و خوبی آنان شامل حال دیگران شده است.

عمل صالح و رفتار نیکو

اکنون به بررسی برخی از آیاتی که در آنها واژه محسن و یا مشتقاتش در معنای عام و مطلق (یعنی کسی که دارای اعمال صالح و رفتار نیکو می‌باشد) به کار رفته است، می‌پردازیم.

۱. «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا وان الله لمع المحسنین؛ [۹۹] و کسانی را که در حق ما کوشیدند به راه‌های خاص خویش رهنمون می‌شویم و بی گمان خداوند با نیکوکاران است». جهاد و مجاهده همچنان که راغب اصفهانی در مفردات گفته، [۱۰۰]

یعنی به کارگیری توان و نیرو در راه مواجهه و مقابله با دشمن، و این کار بر سه قسم است:

۱. جهاد با دشمن ظاهری،

۲. جهاد با شیطان،

۳.جهاد با نفس و خواهش‌های نفسانی. و تعبیر «فینا» در آیه شریفه می‌رساند که این تلاش و مواجهه در ارتباط با خداوند و درباره امور اعتقادی و رفتاری متعلق به او می‌باشد. [۱۰۱] بنابراین، منظور از جهاد و مجاهده در آیه فوق، معنای عامی خواهد بود که شامل هر نوع تلاش و کوشش در راه خدا می‌شود، اعم از اینکه تلاش در زمینه تقویت و تبلور ایمان و اعتقاد باشد و یا اینکه تلاش و مجاهده در زمینه انجام اوامر الهی و مبارزه با نفس و عوامل گناه و معصیت باشد.


۲. «تلک آیات الکتاب الحکیم هدی ورحمه للمحسنین الذین یقیمون الصلاه ویؤتون الزکاه وهم بالآخره هم یوقنون اولئک علی هدی من ربهم واولئک هم المفلحون [۱۰۲] [۱۰۳] ؛ این کتاب حکمت آموز است، رهنمود و رحمتی برای نیکوکاران همان کسانی که نماز را بر پا می‌دارند و زکات را می‌پردازند و به آخرت یقین دارند، اینان که از سوی پروردگارشان از هدایتی برخوردارند و هم اینانند که رستگارند». در آیه فوق از طرفی هدف از نزول آیات قرآن شمول رحمت و هدایت بر محسنان شمرده شده و از طرف دیگر توصیفی از رفتار و حال و هوای محسنان ارائه می‌شود و در پایان، عاقبت امر محسنان که همان فلاح و رستگاری است، بیان داشته می‌شود. قابل توجه اینکه، گاهی قرآن مایه هدایت متقین ذکر شده است، [۱۰۴] گاهی مایه هدایت مؤمنین [۱۰۵] و در آیه محل بحث، مایه هدایت «محسنین» ذکر گردیده است.


۳. «وکاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله وما ضعفوا وما استکانوا والله یحب الصابرین وما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا واسرافنا فی امرنا وثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین فآتاهم الله ثواب الدنیا وحسن ثواب الآخره والله یحب المحسنین؛ [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] و چه بسیار پیامبرانی که همراه ایشان توده‌های انبوه نبرد کردند و از هر رنجی که در راه خدا دیدند نه سستی ورزیدند و نه ضعف و زبونی نشان دادند و خداوند شکیبایان را دوست دارد و سخن ایشان جز این نبود که گفتند پروردگارا گناهان ما و گزافکاری هایمان را در کارمان بیامرز و گام‌های ما را استوار بدار و ما را به خدا نشناسان پیروز گردان. آنگاه خداوند به آنان پاداش دنیوی و پاداش نیک اخروی عطا کرد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.» در آیه بالا صحبت از گروهی ثابت قدم و استوار در راه خداست که هرگز در راه دفاع از دین حق به خود تزلزل و سستی راه نمی‌دهند و از چیزی در این راه نگران نبوده مگر از نافرمانی پروردگار خود و کوتاهی در انجام تکالیف خداوند، و از این گروه با عنوان «ربی» یاد می‌کند. «ربی» بنا به گفته علامه طباطبایی [۱۰۹] مانند «ربانی» کسی است که خود را به پروردگار اختصاص داده و به چیزی دیگر غیر از اطاعت فرمان الهی اشتغال ندارد. و این مقامی بس بزرگ است. حال خداوند در پایان آیه از چنین گروهی با وصف «محسنین» یاد کرده و بیان می‌دارد که آنان مورد محبت او هستند.

۴. «واذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا آمنا فاکتبنا مع الشاهدین وما لنا لا نؤمن بالله وما جاءنا من الحق ونطمع ان یدخلنا ربنا مع القوم الصالحین فاثابهم الله بما قالوا جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها وذلک جزاء المحسنین؛ [۱۱۰] [۱۱۱] و چون آنچه بر پیامبر[۱۰۸] نازل شده است، بشنوند می‌بینی که چشمانشان از اشک لبریز می‌شود، از آنکه حق را می‌شناسند و می‌گویند پروردگارا ما ایمان آورده‌ایم، ما را در زمره گواهان بنویس، و چرا به خداوندو حق حقیقتی که برای همه ما نازل شده است، ایمان نیاوریم و حال آنکه امیدواریم که پروردگار ما را در زمره شایستگان در آورد. و خداوند نیز به پاداش این سخن که گفتند، بوستان‌هایی که جویباران از فرودست آن جاری است، نصیبشان می‌سازد که جاودانه در آن خواهند بود و این پاداش نیکوکاران است». در آیات بالا توصیف به «محسنین» شامل حال کسانی شده که رفتار اعتقادی صالحانه‌ای که عبارت از ایمان به خداوند و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و کتاب آسمانی قرآن است. داشته‌اند.

منبع

فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «احسان (قرآن)».

پانویس

  1. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ج۱، ص۱۱۸.
  2. معجم مقابیس اللغه، احمدبن فارس، ج۲، ص۵۷.
  3. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۲.
  4. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۸.
  5. قاموس قرآن، قرشی، سیدعلی اکبر، ج۲، ص۱۳۴.
  6. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ج۱، ص۱۱۸.
  7. آل عمران/سوره۳، آیه۳۷.
  8. مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید، ایزوتسو، توشیهیکو، ص۵۵۴.
  9. آل عمران/سوره۳، آیه۳۷.
  10. المیزان فی تفسیرالقرآن، طباطبایی، محمدحسین، ج۳، ص۱۷۳.
  11. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۵۲۸.
  12. یسالونک فی الدین والحیاه، ج۳، ص۲۶۳.
  13. نحل/سوره۱۶، آیه۹۰.
  14. بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج۱۸، ص۲۶۸.
  15. روض الجنان، شهید ثانی، ج۲، ص۳۰۰.
  16. المعجم الاحسایی لالفاظ القرآن الکریم، دکتر روحانی، محمود، ج۱، ص۴۰۶.
  17. المعجم الاحسایی لالفاظ القرآن الکریم، دکتر روحانی، محمود، ج۲، ص۷۳.
  18. المعجم الاحسایی لالفاظ القرآن الکریم، دکتر روحانی، محمود، ج۳، ص۱۳۷۱-۱۳۷۲.
  19. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
  20. مائده/سوره۵، آیه۱۳.
  21. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
  22. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۸.
  23. مائده/سوره۵، آیه۹۳.
  24. بقره/سوره۲، آیه۸۳.
  25. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.
  26. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۵.
  27. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۸.
  28. رحمن/سوره۵۵، آیه۶۰.
  29. نهج الحق، الحلّی، ج۱، ص۳۷۷.
  30. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ج۱، ص۱۱۹.
  31. نهج البلاغه، سیدرضی، ص۳۴۹، حکمت۲۳۱.
  32. سجده/سوره۳۲، آیه۷.
  33. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۷، ص۱۲۳.
  34. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.
  35. بقره/سوره۲، آیه۱۰۰.
  36. بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.
  37. کهف/سوره۱۸، آیه۳۰.
  38. غافر/سوره۴۰، آیه۶۴.
  39. تغابن/سوره۶۴، آیه۳.
  40. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۱۶۷.
  41. نهج البلاغه، سیدرضی، ص۳۲۸، حکمت۸۱.
  42. نهج البلاغه، سیدرضی، ص۳۲۸، حکمت۸۱.
  43. زمر/سوره۳۹، آیه۱۰.
  44. انعام/سوره۶، آیه۱۵۴.
  45. نحل/سوره۱۶، آیه۳۰.
  46. نمل/سوره۲۷، آیه۹۰.
  47. رحمن/سوره۵۵، آیه۶۰.
  48. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۲.
  49. مائده/سوره۵، آیه۹۳.
  50. یونس/سوره۱۰، آیه۲۶.
  51. زمر/سوره۳۹، آیه۱۰.
  52. اسراء/سوره۱۷، آیه۷.
  53. نساء/سوره۴، آیه۱۲۸.
  54. قصص/سوره۲۸، آیه۷۷.
  55. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
  56. مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید، ایزوتسو، توشیهیکو، ص۴۵۹.
  57. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۰.
  58. مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید، ایزوتسو، توشیهیکو، ص۴۶۳.
  59. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۳.
  60. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
  61. مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید، ایزوتسو، توشیهیکو، ص۴۶۳.
  62. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۲.
  63. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۶.
  64. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۰.
  65. انعام/سوره۶، آیه۸۴.
  66. صافات/سوره۳۷، آیه۷۵.
  67. صافات/سوره۳۷، آیه۷۶.
  68. صافات/سوره۳۷، آیه۷۷.
  69. صافات/سوره۳۷، آیه۷۸.
  70. صافات/سوره۳۷، آیه۷۹.
  71. صافات/سوره۳۷، آیه۸۰.
  72. صافات/سوره۳۷، آیه۸۱.
  73. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۴.
  74. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۵.
  75. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۹.
  76. صافات/سوره۳۷، آیه۱۱۱.
  77. صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۰.
  78. صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۱.
  79. صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۲.
  80. صافات/سوره۳۷، آیه۱۳۰.
  81. صافات/سوره۳۷، آیه۱۳۱.
  82. صافات/سوره۳۷، آیه۱۳۲.
  83. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۴.
  84. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۵.
  85. صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۰.
  86. صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۱.
  87. صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۲.
  88. بقره/سوره۲، آیه۱۱۲.
  89. نسا/سوره۴، آیه۱۲۵.
  90. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
  91. مائده/سوره۵، آیه۱۳.
  92. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
  93. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۸.
  94. مائده/سوره۵، آیه۹۳..
  95. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۹.
  96. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
  97. المیزان فی تفسیرالقرآن، طباطبایی، محمدحسین، ج۴، ص۲۰.
  98. مائده/سوره۵، آیه۱۳.
  99. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۹.
  100. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ج۱، ص۱۰۱.
  101. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبائی، محمدحسین، ج۱۶، ص۱۵۱.
  102. لقمان/سوره۳۱، آیه۲.
  103. لقمان/سوره۳۱، آیه۵.
  104. بقره/سوره۲، آیه۲.
  105. نمل/سوره۲۷، آیه۲.
  106. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۶.
  107. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۷.
  108. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۸.
  109. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبائی، محمدحسین، ج۴، ص۴۱.
  110. مائده/سوره۵، آیه۸۳.
  111. مائده/سوره۵، آیه۸۵.