ادب

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

ادب (به فتح همزه و باء) به معنای شگفت ، عجب، [۱] دانش ، معرفت و روش پسندیده است. [۲]

ادب در لغت

ادب در لغت‌نامه‌های عربی، تمرین دادن نفس [۳] و حسن اخلاق [۴] شمرده شده است و ابن منظور ، ادب را راهنمای مردم به سوی کار پسندیده، و بازدارنده آن‌ها از کار زشت می‌داند. [۵]

ادب دراصطلاح

الف) باید دانست که به لحاظ اصطلاحی ادب در طی قرون به دو معنای عمده ادبیات (علوم ادبی) و ادب دینی (اخلاقیات) به کار رفته است [۶] ولی مقصود از آن در این بحث، ادب دینی می‌باشد؛ «حفظ حدّ و اندازه هر چیزی و تجاوز ننمودن از آن را ادب گویند. » [۷] ب) تعاریف مشابه دیگری نیز وجود دارد. از جمله خواجه عبد الله انصاری پیرامون ادب اینگونه بیان می‌دارند: «ادب آن است که بنده در اثر شناختنضرر و زیان تعدی از حدود الهی، حدّ میانغلو و جفا را حفظ کند.» [۸] و نیز در کتاب ارشاد القلوب دیلمی ، می‌خوانیم: «حقیقت ادب، جمع شدن صفت‌های نیک و دور کردن صفات زشت است...» [۹] ج)علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر گران‌سنگ المیزان به بیانی دیگر به تعریف ادب پرداخته و می‌فرمایند: «ادب، هیأت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار می‌داند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد مانند دعا و امثال آن و چه مشروع عقلی باشد مانند دیدار دوستان بر طبق آن هیأت واقع شود. به عبارت دیگر: ادب عبارتست از ظرافت‌ عمل[۱۰]

ادب و تفاوت آن با اخلاق

در تعریف‌های ارائه شده از ادب، گروهی ادب را اخلاق دانسته و آن را حسن اخلاق تعریف کرده‌اند. اما باتأمل در این واژه در می‌یابیم که ادب با اخلاق، تفاوت دارد. در این رابطه شیخ طبرسی به ۶ تفاوت میان اخلاق و ادب اشاره کرده و می‌فرمایند: ۱ـ اخلاق از مسائل مربوط به روح انسانی بحث می‌کند ولی آداب مربوط به افعالبدن است. ۲ـ مسائل اخلاقی همیشه و در طول زمان ثابت بوده و تغییر در آن‌ها راه ندارد ولی آداب در زمان‌های مختلف متغیر و متفاوتند. ۳ـ مسائل اخلاقی از نظر مکان نیز ثبات داشته و در هر شهری و هر کشوری یکسان می‌باشند اما آداب در شهرها و کشورهای مختلف تغییر نموده و آداب هر منطقه مخصوص همان مکان است... . ۴ـ اخلاق علت است و آداب، معلول وثمره آن است. ۵ـ در روایات اسلامی به آداب بیشتر از اخلاق اهتمام داده شده است. ۶ـ مسائل اخلاقی قابل استدلال عقلی می‌باشند ولی برای آداب، استدلالی عقلی وجود نداشته و تابع ذوق و سلیقه مردم می‌باشند.» [۱۱]

ادب از منظر قرآن

در رابطه با اهمیت ادب در قرآن می‌توان به این آیه رجوع کرد که در آن، رعایت ادب و نگاه داشتن حرمت افراد در روابط اجتماعی، نشانه خردمندی دانسته شده است. [۱۲] «اِنَّ الذینَ یُنَادُونَکَ مِنْ وراءِ الحُجراتِ أَکْثَرُهُمْ لایَعْقِلونَ؛ (ولی)کسانی که تو را از پشت حجره‌ها بلند صدا می‌زنند، بیشترشان نمی‌فهمند. » [۱۳] آیت الله مکارم شیرازی در این باره می‌فرمایند: «اصولاً هر قدر سطح خرد و عقل بالاتر رود بر ادب او افزوده می‌شود؛ زیرا «ارزش‌ها » و «ضد ارزش‌ها» را بهتر درک می‌کند و به همین دلیل بی‌ادبی همیشه نشانه بی‌خردی است یا به تعبیر دیگر بی‌ادبی، کار حیوان و ادب، کار انسان است.» [۱۴]

ادب از منظر روایات

در این‌جا روایات مختلف را که در باب ادب وارد شده است را مورد بررسی قرار می دهیم.

ادب و عقل

این روایات در اهمیت و ارزش ادب به بحث رابطه میان ادب و عقل پرداخته‌اند. امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «و باید از کسانی نباشی که پند دادن به آن‌ها سود نرساند مگر هنگامی که به آزردن و رنجاندنشان بکوشی. زیرا خردمند (عاقل ) به ادب و یاد دادن پند می‌آموزد و چهارپایان پیروی نمی‌کنند مگر به کتک.» [۱۵]

ادب و ارث

در روایا ت، بهترین ارثی را که برای فرزندان می‌توان به جای گذاشت، ادب، معرفی کرده‌اند. امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «بخشش و تفضل هیچ پدری به فرزندش بهتر از عطیه ادب و تربیت پسندیده نیست» [۱۶]

ادب و کمال انسانی

یکی از نکاتی که در روایات ، درباره ادب دیده می‌شود ارتباط ادب با کمال انسانی است؛ اینکه شخصیت آدمی مرتبط با ادب می‌باشد و هر قدر ادب افزوده گردد شخصیت آدمی نیز بالاتر می‌رود. امام علی علیه السلام می‌فرمایند: « ای مؤمن علم و ادب ، ارزش وجود توست. در تحصیل علم کوشش نما. چه به هر مقداری که بر دانش و ادبت افزوده شود قدر و قیمت تو افزایش می‌یابد.» [۱۷]

ادب و حسب

شرافت خانوادگی وقتی تکمیل می‌شود که همراه با ادب باشد پس حسب و نسب آدمی بدون رعایت ادب هیچ ارزشی ندارد. امام علی علیه السلام:« ادب نیکوترین حسبی است و زیادتی دارد بر سایر حسب‌ها.» [۱۸] [۱۹]

ادب و تربیت

در تربیت فرزند مهمترین نکته‌ای که باید مد نظر داشت آموزش ادب است. وظیفه هر پدر و مادری این است که فرزند را ادب پسندیده بیاموزد. حضرت سجاد زین العابدین علیه السلام فرمود: «حق فرزندت به تو این است که بدانی...، موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی... .» [۲۰] امام علی علیه السلام در ضمن نامه خود به فرزندش امام حسن علیه السلام نوشته است: « فرزند عزیز در راه ادب آموزی تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانه‌ات سخت شود و عقل به اندیشه‌های دیگری مشغول گردد به تربیت مبادرت نمودم و وظیفه پدری خود را انجام دادم.» [۲۱]

اقسام ادب

ادب بر دو قسم است: ادب با خدای عز و جل و ادب با بنده‌های او. [۲۲] علامه طباطبایی رحمه الله درباره وجود این دو قسم از گونه‌های ادب درسیره انبیاء چنین می‌فرمایند: ادب اعم است از ادب نسبت بهخدا و ادب نسبت به مردم.» [۲۳] همچنین ایشان ادب نسبت به خداوند و ادب در برابر مردم را ادب فردی و اجتماعی دانسته‌اند. ادب فردی رعایت آداب عبودیت وبندگی در پیشگاهاحدیت است و ادب اجتماعی رعایت آداب معاشرت با مردم می‌باشد.

آثار ادب

هر کس با ادب همراه باشد سرانجام مؤدب به آداب الهی می‌شود و این ادب، نیکو یاوری برای او می‌گردد. [۲۴] امام هادی علیه السلام می‌فرمایند: «ادب یک بار گران است. هر که این بار را به دوش کشید سرانجام بدان دست یافت.» [۲۵] پس ادب، نیکو یاوری است که انسان را در تمام مراحل زندگی هدایت می‌کند و رعایت آداب به زندگی او ظرافتی می‌بخشد که حدود الهی در آن محفوظ می‌ماند. «اولئِکَ یُجزَوْنَ الغُرفَه بِمَا صَبَروا و یَلقَّونَ فیها تَحِیَّه و سلاماً ـ خالدین فیها حَسُنَتْ مُسْتَقَراً و مُقاماً » [۲۶]

فراگیری ادب

در بسیاری از روایات به فراگیری ادب، دستور داده شده است. امام علی علیه السلام درباره پیشوایان می‌فرمایند: « هر که خود را پیشوای مردم نمود... باید پیش ازادب کردن و آراستن دیگری به زبان ، به روش و اعمال و رفتار خویش، او را ادب و آراسته سازد و آموزنده و ادب کننده نفس خود، از آموزنده و ادب کننده مردم، به تعظیم و احترام سزاوارتر است(چون پیرو هوی نیست).» [۲۷] فراگیری ادب در درجه اول باید از خود انسان شروع شود و مبادرت به ادب خویش نماید و حال کسی که خود را ادب کرد می‌تواند ادب کننده دیگری باشد و می‌توان باپیروی کردن از رفتار پسندیده دیگران و دوری کردن از عملکرد زشت آنان خود را مؤدب به آداب نمود [۲۸] و از آن بهره‌مند گردید.

منبع

سایت پژوهه

پانویس

  1. لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، ج۱، ص۱۵۵۷ – ۱۵۵۸.
  2. فرهنگ عمید، حسن عمید ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.
  3. مصباح المنیر، احمد بن محمد معزی فیومی ج۲، ص۹.
  4. مجمع البحرین، شیخ فخرالدین الطریحی،ج۱، ص۵۱.
  5. لسان العرب، ابن منظور ج۱، ص۲۰۶.
  6. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، موسوی بجنوردی ج۷، ص۲۹۶.
  7. الاداب الدینیة للخزانة المعینیة، شیخ طبرسی، ص۱۹۹.
  8. شرح منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری،ترجمه شرح عبدالرزاق لاهیجی کاشانی، ص۱۵۱-۱۵۲.
  9. ارشاد القلوب الی الصواب، حسن بن ابی الحسن دیلمی،ترجمه عبدالحسین رضایی، ص۳۸۳.
  10. تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، ج۶، ص۲۵۶.
  11. تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، ج۶، ص۲۶۰.
  12. فرهنگ قرآن، اکبر هاشمی رفسنجانی ج۲، ص۴۹۹.
  13. حجرات/سوره۴۹، آیه۴.
  14. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی ج۲۲، ص۱۴۰.
  15. ترجمه نهج البلاغه، سید رضی،نامه۳۱، ص۹۳۵.
  16. الحدیث، محمد تقی فلسفی ج۱، ص۴۹.
  17. مشکاة الانوار، ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، ص۲۶۷.
  18. شرح بر غررالحکم، آقا جمال‌الدین خوانساری ج۱، ص۷۶.
  19. وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی ج۶، ص۲۲۱.
  20. مکارم الاخلاق، شیخ حسن فرزند شیخ طبرسی ج۲، ص۳۴۵.
  21. ترجمه و شرح نهج‌البلاغه، سید رضی،ترجمه سید علی نقص فیض‌الاسلام، نامه ۳۱، ص۹۰۹.
  22. آداب اسلامی، هیئت محمد امین ج۲، ص۱۲.
  23. تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی ج۶، ص۲۶۲.
  24. معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی ج۲، ص۴۴.
  25. معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ص۴۴.
  26. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۵-۷۶.
  27. ترجمه البلاغه، سید رضی،حکمت۷۰، ص۹۳۵.
  28. ترجمه البلاغه، سید رضی،حکمت ۴۰۴.