اسراف در انفاق (قرآن)

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

در کلام قرآن کریم ابرار انفاقی عادلانه و دور از هر گونه اسراف و سختگیری دارند، نه آن چنان بذل و بخششی کنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند، و نه آن چنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند.

وصف عباد الرحمن

پرهیز از اسراف در انفاق از اوصاف بندگان خالص خدا می باشد: «وعباد الرحمـن... • والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذلک قواما» بندگان خاص خداوند رحمن ... کسانی هستند که هر گاه انفاق کنند نه اسراف می‌کنند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو حد اعتدالی دارند. [۱] [۲] [۳] [۴] [۵] [۶]

کیفیت انفاق ابرار

جالب توجه اینکه اصل انفاق کردن را مسلم می‌گیرد بطوری که نیاز به ذکر نداشته باشد چرا که انفاق یکی از وظائف حتمی هر انسانی است، لذا سخن را روی کیفیت انفاق آنان می‌برد و می‌گوید: انفاقی عادلانه و دور از هر گونه اسراف و سختگیری دارند، نه آن چنان بذل و بخششی کنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند، و نه آن چنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند. در تفسیر اسراف و اقتار که نقطه مقابل یکدیگرند مفسران سخنان گوناگونی دارند که روح همه به یک امر باز می‌گردد و آن اینکه اسراف آن است که بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرف گردد، و اقتار آن است که کمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.

سخن امام صادق علیه السلام

در یکی از روایات اسلامی تشبیه جالبی برای اسراف و اقتار و حد اعتدال شده است و آن اینکه هنگامی که امام صادق علیه‌السلام این آیه را تلاوت فرمود مشتی سنگریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت، و فرمود این همان اقتار و سخت گیری است سپس مشت دیگری برداشت و چنان دست خود را گشود که همه آن به روی زمین ریخت و فرمود این اسراف است، بار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دست خود را گشود به گونه‌ای که مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش بازماند، و فرمود این همان قوام است. [۷]

آثار اسراف در انفاق

حسرت

به فرموده قرآم کریم، زیاده روی در انفاق، باعث حسرت در زندگی می شود: «ولاتجعل یدک مغلولة الی عنقک ولاتبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا» هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آنرا مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی. [۸]

سرزنش

اسراف در نفاق درپی دارنده سرزنش است: «ولاتجعل یدک مغلولة الی عنقک ولاتبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا» هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آنرا مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی. [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳]

معنای دو کنایه

(دست به گردن بستن) کنایه است از خرج نکردن و خسیس بودن و خودداری از بخشش نمودن، درست مقابل ( بسط ید) است که کنایه از بذل وبخشش می‌باشد واین که هر چه به دستش آید از دست خود فروبریزد، بطوری که هیچ چیز برای خود باقی نمی‌گذارد، مانند کسی که کاملا دست خود را در مقابل باران گشوده وحتی قطره‌ای از آن در دست وی باقی نمی‌ماند، واین تعبیر بلیغ ‌ترین ورساترین تعبیر در مورد نهی از افراط وتفریط در انفاق است. وجمله «فتقعد ملوما محسورا» فرع جمله «ولاتبسطها...» است، وکلمه محسور از ماده حسر است که به معنای انقطاع ویا عریان شدن است ودر این آیه این معنا را می‌رساند که دست خویش تا به آخر مگشای وبیش از حد دست ودلباز نباش که ممکن است روزی زانوی غم بغل کرده ودستت از همه جا بریده شود ودیگر نتوانی خود را در اجتماع ظاهر ساخته وبا مردم معاشرت کنی. [۱۴]

محرومیت از محبت خدا

اسراف در انفاق، موجب محرومیت از محبت الهی می شود: «وهو الذی انشا جنت معروشـت وغیر معروشـت... کلوا من ثمره اذا اثمر وءاتوا حقه یوم حصاده ولاتسرفوا انه لایحب المسرفین» او است که باغهای معروش (باغهائی که درختانش روی داربستها قرار می‌گیرند) و باغهای غیر معروش (درختانی که نیاز به داربست ندارند) آفرید، ... از میوه آن به هنگامی که به ثمر می‌نشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید، اسراف نکنید که خداوند مسرفین را دوست نمی‌دارد. (بنا به شان نزول آیه، «ثابت بن قیس شماس» همه محصولات کشاورزی خود را انفاق کرده، چیزی برای خانواده خود باقی نگذاشت. در این مورد آیه مذکور نازل شد و از این گونه انفاق نهی کرد. [۱۵] ) [۱۶] [۱۷]

امر به معنای اباحه

امری که در اینجا است (بخورید...) امر وجوبی نیست، بلکه تنها اباحه را می‌رساند، چون از اینکه قبلا مسأله خلقت جنات معروشات و نخل و زرع و غیر آن را خاطر نشان ساخته بود به دست می‌آید که امر به خوردن از میوه‌های آنها امر در مورد توهم منع است و معلوم است در چنین موردی صیغه امر تنها اباحه را می‌رساند نه وجوب را. در حقیقت تقدیر کلام این است که (خداوند آن کسی است که جنات و نخل و زرع را آفرید و به شما دستور داد تا از میوه‌های آنها بخورید و امر فرمود که در موقع چیدن آن حق واجبش را بپردازید، و شما را از اسراف در آن منع و نهی کرد) و این سیاق بهترین دلیل است بر اینکه معنای (دستور داد) این است که به شما اجازه داد.

معنای حق در آیه شریفه

و مقصود از حق در جمله «و اتوا حقه یوم حصاده» آن حق ثابتی است که متعلق به میوه‌های مذکور می‌شود. و بنابراین، ضمیری که در «حقه» است به کلمه ثمر برمی گردد و اگر فرمود: (حق میوه را بپردازید) به این جهت است که حق مزبور به آن میوه‌ها تعلق می‌گیرد، همچنانکه گفته می‌شود (حق فقراء) چون حق به فقرا ارتباط خاصی دارد، بعضی‌ها احتمال داده‌اند که ضمیر مزبور مانند ضمیری که در: «انه لا یحب المسرفین» است به خدای تعالی برگردد و معنای آیه این باشد که : حق خدا را بپردازید، چون میوه‌های مذکور انتسابی هم با خدای تعالی دارند، خدای تعالی است که آن میوه‌ها را ایجاد فرموده است. به هر حال آیه شریفه به طور اجمال و سربسته از میوه‌ها و حبوبات حقی برای فقرا قائل شده، و فرموده که در روز درو غلات و چیدن میوه‌ها حق فقرا باید داده شود. و این اشاره به حکم عقل است، و در حقیقت حکمی را که عقل در این باره دارد امضاء کرده نه اینکه بخواهد مسأله زکات را خاطرنشان سازد، چون این آیه شریفه در مکه نازل شده و تشریع زکات و وجوب آن در مدینهاتفاق زکاتدر همه انواع نامبرده در آیه واجب بوده باشد، و حال آنکه در میان آنها چیزهایی هست که زکات ندارد. [۱۸] [۱۹] [۲۰]

هلاکت

اسراف در انفاق، موجب هلاکت و بیچارگی انسان می شود: «وانفقوا فی سبیل الله ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکة...» و در اره خدا انفاق کنید!و (با ترک انفاق)، خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! ... . [۲۱] [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵] [۲۶]

منبع

فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اسراف در انفاق».

پانویس

  1. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.
  2. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.
  3. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۴، ص ۲۳.
  4. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۷، ص۳۱۱.
  5. تفسیر نورالثقلین، شیخ حویزی، ج۴، ص۲۷- ۲۸.
  6. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۵، ص۳۳۲.
  7. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۵، ص۱۵۲.
  8. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۹.
  9. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۹.
  10. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۲، ص۹۰.
  11. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۳، ص ۱۸۸.
  12. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۶، ص۲۴۴.
  13. تفسیر نورالثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۱۵۷- ۱۵۸.
  14. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۳، ص۱۱۴.
  15. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۴، ص۱۷۸.
  16. انعام/سوره۶، آیه۱۴۱.
  17. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۶، ص۴.
  18. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۷، ص۵۰۰.
  19. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۲، ص۱۶۲.
  20. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۷۷۰.
  21. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
  22. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۳۵.
  23. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۳۰.
  24. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۲، ص۹۳.
  25. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۲، ص۳۵.
  26. تفسیر نورالثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۱۷۹.