بازنمایی وقف در رسانه، مورد تجربی: تحلیل محتوای فصلنامه وقف، میراث جاویدان بین سال های 1391 تا 1393: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | <div style=" font-family:B Nazanin; font-size:18px; text-align:justify;"> | ||
[[سید ریاض الدین طباطبایی]] | [[سید ریاض الدین طباطبایی]] | ||
<ref> | <ref> | ||
سطر ۱۴: | سطر ۱۵: | ||
[[وقف]]، رسانه، بازنمایی، تحلیل محتوا | [[وقف]]، رسانه، بازنمایی، تحلیل محتوا | ||
+ | ==مقدمه== | ||
+ | |||
+ | بشر از دیرباز بر آن بوده که نیازهای اساسی خود را ارضا سازد؛ این نیازها که خوراک، پوشاک و مسکن میباشند از ملزومات زندگی بشرند که بایستی به صورتی حداقلی تأمین شوند. | ||
+ | |||
+ | وی این نیازها را از طریق مشاغل و کسب درآمد، درکنشی متقابل با دیگر افراد اجتماع تأمین کرده است؛ ولی اگر حالاتی پیشآید که شخصی نتواند بسته به امکانات مالیاش این نیازها را رفع کند، میتواند مطالبۀ مساعدت ([[صدقه]]) را حق بداند یا نظر به موقعیت جامعهشناختیاش اجتماع وظیفۀ خود دانسته که چنین شخصی را مورد مساعدت خود قرار دهد. | ||
+ | |||
+ | لذا بنا بر تعریفی که گئورگ زیمل | ||
+ | |||
+ | 1 | ||
+ | |||
+ | ارائه میدهد او درون قشر [[فقیر]] اجتماع جای میگیرد؛ واضح است که موضوع اصلی در مورد [[انسان]] [[فقیر]] آن است که شخص چیزی دریافت کند. | ||
+ | |||
+ | ما در این مقاله تعریف زیمل از [[انسان]] [[فقیر]] را بهعنوان تعریف مبنایی برگزیدهایم که طبق آن: «شخصی [[فقیر]] نامیده میشود که مساعدت دریافت میکند یا نظر به موقعیتِ جامعهشناختیاش باید مساعدت دریافت کند، اگرچه ممکن است ازقضا آن را دریافت نکند.»(زیمل، 1393، ص 307) | ||
+ | |||
+ | در دورۀ پیشامدرن انسانها به سهولت میتوانستند نیازهای خود را تأمین کنند و از آنجایی که روابط تولید ابتداییای داشتند در همبستگیای مکانیکی، از طریق کشاورزی و دامداری حداقلی، در جامعهای مبتنی بر روابط قبیلهای و خویشاوندی، بهتنهایی قادر به رفع نیازهای اولیه خود بودند. | ||
+ | |||
+ | در آن برهه فرصتهایی بهنسبت برابرتری جهت تأمین ملزومات، در اختیار همگان قرار داشت؛ بااینوجود اگر کسی در موقعیت شخص [[فقیر]] و ناتوان در کسب معیشت قرار میگرفت از جانب قبیله، خویشاوندان و یا کلیسا مورد حمایت قرار میگرفت درنتیجه با مساعدتی حداقلی، به سهولت میتوانست سرپناهی فراهم آورد و با اندک خوراکی ادامه حیات دهد. | ||
+ | |||
+ | با انقلاب صنعتی و ورود بشر به عصر مدرن، پیشرفتهای زیادی در صنعت و به موجب آن در امکانات رفاهی حاصل آمد زیرا که این عصر داعیهدار ارتقاء رفاه بشر بود. این عصر کالاها و خدمات گستردهای تولیدشده و مشاغل جدیدی با سطح درآمد بالاتر با دشواری کمتر در مقایسه با عصر پیشین، برای بشر به ارمغان آورد. با رشد فزایندۀ امکانات و خدمات رفاهی جدید در دوران مدرن، [[انسان]]ها میتوانستند در یک همبستگی ارگانیکی، بهوسیله درآمد بالای حاصله از مشاغل جدید | ||
+ | |||
+ | 2 | ||
+ | |||
+ | از طریق مصرف این تولیدات، نیازهای روزافزون خود را برطرف سازند. | ||
+ | |||
+ | در خلال این تحولات تلقی بشر از مصرف نیز تغییر کرد. | ||
+ | |||
+ | در قرونوسطی مفهوم مصرف بهطور قابلملاحظهای با آنچه امروز از آن فهم میشود متفاوت بود. برای اکثریت جمعیت زمین، مصرف مبتنی بر رفع نیاز و بقای روزمره بود، درحالیکه در میان عدۀ اندکی از زمینداران و اشراف نشانۀ زیادهخواهی، جلب توجه و موقعیت اجتماعی تلقی میشد؛ اما در قرن هیجدهم، با شروع مراحل اولیه صنعتی شدن، سرمایهداریِ مصرفی نیز شکل گرفت. | ||
+ | |||
+ | این انقلاب جدید در مصرف، گزینههای خرید مردم از خردهفروشیهایی که بهسرعت در حال رشد بودند، متنوعتر کرد؛ این روند با رشد صنعتی شدن در طول قرون نوزدهم و بیستم به شکلی وسیعتر ادامه یافت.(تیموتی، 1388، ص 18) | ||
+ | |||
+ | از طرفی زیمل در مقالۀ «گسترش گروه و رشد فردیت» چنین مینویسد که: «تا زمانی که تنوع در تولید نباشد، فرد مجبور است هرچه را از اجبار تولیدشده مصرف کند، حتی اگر در این میان خواستها و نیازهای متنوعی پدید آمده باشد؛ ولی بهمحض آنکه برای هر نیازی تولیدکنندگان مخصوصی وجود داشته باشند، فرد میتواند هر چه را میپسندد به دست آورد بهطوریکه مجبور نباشد با احساسات متضادی چیزی را مصرف کند.»(زیمل، 1393، ص 455) | ||
+ | |||
+ | بنا بر اشاره زیمل، این تحولات، امکانات و خدمات روزافزونی که باهدف بالا بردن سطح رفاه و آسایش بشر در این عصر عرضه شدهاند، نیازهای جدید و روزافزونی را برای [[انسان]] ایجاد کردند و بهعلاوه سطح توقع و تصور بشر را از رفاه تعالی بخشیدهاند که از این نظرگاه، حتی امکان داشت فرد باوجود درآمد مناسب، خود را فقیر بداند. | ||
+ | |||
+ | نتیجۀ پیدا شدن فقر درون تمام قشرهای اجتماعی، باعث میشود خصیصۀ نسبی مفهوم [[فقر]] را ازنظر بگذرانیم که طبق آن، [[فقیر]] کسی است که امکانات مالیاش برای نیل به اهدافش کافی نیستند.(زیمل، 1393، ص 303) | ||
+ | |||
+ | ولی در چنین مواردی با در نظر گرفتن تعریف مبنایی مقاله، تا زمانی که مساعدتی دریافت نکند و یا در موقعیت دریافت مساعده قرار نگیرد، نمیتوان او را در قشر فقیر جای داد درنتیجه از مطالعۀ ما خارج است. | ||
+ | |||
+ | درنهایت با رشد جمعیت، ماشینی شدن صنعت تولید، تخصصی شدن مشاغل و بهموجب آن حذف حداکثری نیروی انسانی و از طرفی استثمار قشر فرودست جامعه، باعث شد علاوه بر فرمهای قدیمی [[فقر]] (که بیشتر از ناتوانی فرد ناشی میشد) فرمهای جدیدتر و خشنتری از فقر گسترش یابند که زاییدۀ تحرکات این عصر هستند. | ||
+ | |||
+ | در عصر مدرن کسانی که در حقیقت مستحق دریافت مساعدت بودند به دلیل کمرنگشان روابط قبیلهای و یا احساسات مذهبی و مهاجرت و شهرنشینی، بایستی از طریق اجتماع و درنهایت دولت مورد مساعده قرار میگرفتند؛ مساعدهای حداقلی که با طرد شخص فقیر از جامعه و در برخی موارد محروم شدن از برخی حقوق مدنی همراه بود. | ||
+ | ==بیان مسئله== | ||
+ | |||
+ | با توجه به مقدمهای که گذشت و بر اساس الگوی نظری زیمل در مورد [[فقیر]]، بر آنیم تا پیرنگ [[فقر]] را در شرایط مدرنی سنخشناسی کنیم که فئودور داستایوفسکی | ||
+ | |||
+ | 3 | ||
+ | |||
+ | بامهارتی خاص، در رمان بیچارگان | ||
+ | |||
+ | 4 | ||
+ | |||
+ | به تصویر کشیده است. رمان بیچارگان که حاوی سلسله نامههایی بین پیرمردی درمانده (ماکار) و یتیمِ بیچارهای (دختری بهنام واروارا) میباشد، بستر مناسبی را برای فهم چهرۀ خشن فقر و واکنشهای اجتماعی به این مقولۀ جامعهشناختی مهم، در طلیعۀ جامعه مدرن فراهم آورده است. | ||
+ | |||
+ | سنخشناسی [[انسان]] [[فقیر]] ازآنرو حائز اهمیت است که در چهرهای که داستایوفسکی از [[فقر]] به نمایش گذاشته، به دلیل ماهیت مدرنش، گاهاً دارای سویههای متعارضی نیز میباشد. | ||
+ | |||
+ | در مواجهه با داستان درمییابیم جامعه در مورد علت ظهور پدیدۀ [[فقر]] در برخی اشخاص و یا وظیفۀ خود در قبال [[فقرا]]، دچار تردید میشوند؛ از طرف دیگر مشخص نیست از میان [[فقرا]]، چه کسی مستحق مطالبۀ مساعده است. این عدم شفافیت در مورد حق و وظیفه باعث آشفتگی در جامعه شده، بهطوریکه [[فقرا]]یی که مستحق مطالبه مساعده هستند توانایی انگیزش مساعده کنندگان حقیقی را ندارند | ||
+ | |||
+ | از سوی دیگر سازمانها و نهادهای دولتی و یا مردمنهادی که در بستر مفهومی داستان وجود ندارد تا وظیفۀ مساعدت و دستگیری این قشر محروم را بر عهده گیرد؛ گرچه افرادی نیز وجود دارند که با تظاهر به دینداری و شرافت، مساعدت را وظیفۀ خود میدانند ولی واضح است که درنهایت وضعیت [[فقرا]] را ازنظر روحی و اقتصادی بهبود نمیبخشند. | ||
+ | |||
+ | آنچنانکه از متن داستان برمیآید مسئله اصلی داستایوفسکی، آن دسته فقرایی هستند که بهصورت حرفهای تکدی گری میکنند و چهرۀ خشن فقر را در تمامی شهر نمایان کردهاند. او میخواهد بداند چرا دولت مدرن حتی با ارائه برنامههای رفاهیِ فراگیرِ خود، نتوانسته چهره فقر را ملایمتر بنمایاند؛ از سوی دیگر چرا متکدیان به این اقدامات دولتی بهایی نمیدهند تا تحت حمایتهای دولتی، بتواند از تکدی گری دست بشویند. | ||
+ | |||
+ | از سوی دیگر داستایوفسکی در پی نمایاندن چهرۀ جدید [[فقر]] انسانهایی همانند ماکار میباشد که در مشاغل مدرن شاغلاند و کسب درآمد میکنند؛ همچنین قصد دارد گونههای جدیدتری از فقر را بر ما نمایان سازد که پی آمد تحرکات مدرن در دیوانسالاری و خدمات رفاهی میباشند. | ||
+ | |||
+ | اینگونۀ مدرن، شخص را آنچنان در [[فقر]] مطلق غرق میکند که حتی اگر از این مهلکه رهایی یابد همانند گارشکوف از فشار روحی جان میسپارد. بنابراین مسئلۀ اصلی ما این است که چرا تحرکات مدرن باهدف رفاه بشر، چنین پیآمدهای متناقضی به بار آورده است؛ ما در پی تبیین این وضعیت متناقض هستیم. | ||
+ | ==چهرۀ سمج انسان فقیر== | ||
+ | |||
+ | زیمل در سنخشناسی قشر [[فقیر]] جامعه، سه دیدگاه مطرح میکند. نخستین دیدگاه موجب ایجاد سنخ اول [[انسان]] فقیری میشود که مخصوصاً در کشورهایی که گدایی حرفهای معمول است؛ گدا به طرز سادهلوحانهای معتقد است که صدقه حق اوست و غالباً تصور میکند دریغ داشتن او از آنها به معنای مضایقۀ سپاسی است که او شایستگیاش دارد. در اینجا تعهداتی که لازمه حقوق فقراست ممکن است لازمه صرفِ حقوق فقرا باشد؛ یعنی اینکه شخص فقیر، حق مقررش را دریافت میکند و خود را مستحق این میداند که از طرف جامعه یا اشخاص مورد مساعدت قرار گیرد که این شیوۀ نگرش باعث آسان شدن درخواست و پذیرش صدقه از طرف فقرا میشود؛ زیرا در نظرِ شخص فقیر حقارت و شرمساری که صدقه میتواند حاکی از آن باشد تا آن حد از میان میرود که صدقه نه از سر دلسوزی است و نه حس وظیفه؛ بلکه ازآنرو مساعده داده میشود که شخص فقیر آن را مطالبه میکند.(زیمل، 1393، صص 279-278) | ||
+ | این طرز تلقی از مساعده در تصویری که ماکار5 از چهرۀ خشن فقر دریکی از خیابانهای شهر پترزبورگ ترسیم میکند، بهخوبی نمایان است که: اشخاص فقیری مانند شخص ارگ نواز که برای به دست آوردن اندک درآمدی نمایش بیچارگی راه انداختهاند و یا چهرۀ پسربچهای دوساله با نامهای در دست، به بهانۀ گرسنگی و بیماریِ مادرش و دیگر برادرانش از مردم درخواست صدقه میکند و یا پیرمردی که با صدایی خشن و بیادبانه، با سماجتی منحصربهفرد از بخت خود شکوه و شکایت میکند و به خاطر مسیح صدقه میخواهد.(داستایوفسکی، 1393، صص 164-161) ازنظرِ زیمل این سنخ افراد فقیر، وضعیتشان را بیعدالتی نظمِ کیهانی میدانند و از تمامِ کیهان به عبارتی طلبِ خسارت میکنند و به خود این اجازه را میدهند از هر شخصی که در شرایطی بهتر از آنها قرار دارد مسئول دعاویشان علیه جامعه بدانند و حقوقشان را طلب کنند. این وضعیت بیشتر در مورد فقیری که به خاطر خدا (و اینجا به خاطر حضرت عیسی) صدقه میخواهد بیشتر نمایان میشود گویی که به خاطر بختِ بد و شکافی که در عدالتِ خداوندی ایجادشده، شخص فقیر دچار این وضعشده و هر شخصی از جامعه موظف است تا این شکافها را پرکند؛ درخواست آنها از شخص خاصی نیست بلکه بهمثابه فردی بر مبنای وحدت نوع بشر.(زیمل، 1393، ص 280) | ||
+ | مساعدۀ تهی از ارادۀ سوبژکتیو | ||
+ | بهمجردِ آنکه رفاه جامعه اقتضا کند که فرودستان مورد مساعدت قرار گیرند، سنخ دوم انسان فقیر پدید میآید بهطوریکه انگیزۀ مساعده بر بخشنده متمرکز میشود بدون آنکه دریافتکننده هیچ نقشی را ایفا کند6 . در این دیدگاه، مساعدت، وظیفه اشخاص و اجتماع (به تعبیری دقیقتر دولت رفاه) است. این مساعدت داوطلبانه یا بهحکم قانون انجام میشود تا فقرا دشمن خطرناک نشوند، از سوی دیگر انرژی کاهشیافتۀ آنها سازندهتر شود و مانع انحطاط فرزندانشان شود. در مورد بخشندهای که صدقه را برای رستگاری روح خودش میدهد، خودمحوریِ (اگوئیسم) سوبژکتیوِ بخشنده در حقیقت نه به خاطر فقرا بلکه به خاطر جامعه، مغلوب میشود. در اینجا مساعده به لحاظ محتوایی مطلقاً شخصی است و فقرا غایت فینفسه نیستند بلکه صرفاً وسیلهای برای هدفی که در اینجا رستگاری میباشد.(زیمل، 1393: 282) در این رابطه میتوان مساعدهای که ماکار به واروارا میدهد شرح داد که از سر ترحم و حس وظیفۀ پدرانهای که ناشی از یک نسبت دور خانوادگی بود، دخترک را با مساعدههایی در قالب هدایایی نهچندان ارزشمند ازنظر اقتصادی در تحت حمایت خود داشت. در این مورد واروارا این هدایا را حق خود نمیداند چون میداند ماکار در وضعیت مالی خوبی قرار ندارد ولی بااینوجود ماکار تخصیص مساعده همچنان ادامه مییابد؛ حتی زمانی که به خاطر تأمین این هدایا، دچار فقر مطلق میشود این مساعدهها ادامه دارد.(داستایوفسکی، 1393: 114-111) | ||
+ | رفتار ماکار گواه بر خصیصۀ بسیار مهم جامعه زیستی انسانی است که زیمل آن را القای اخلاقی7 مینامد؛ هنگامیکه مساعدتی صورت گیرد اگرچه مانند این مورد شاید اقتضای هیچ وظیفهای نباشد، تکلیفی برای ادامه دادن آن به وجود میآید که نهتنها از جانب کسی که مساعده دریافت میکند بلکه این احساس از طرف کسی است که مساعدت میدهد. دقیقاً همانند گدایان، مادامیکه بهطور منظم صدقهای دریافت کنند آن را حق خودشان و وظیفه صدقهدهنده میدانند. اگر زمانی فرارسد صدقۀ فردی که مرتباً این عمل را تکرار کرده، قطع شود احساس ناخوشایندی در گیرندۀ صدقه پدید میآید؛ همچنان که در صدقهدهنده نیز پس از قطع این رویه، احساس شرمساری باقی میماند. به عقیده زیمل شخص صدقهدهنده با تداوم رویۀ صدقه، طبق فرم خاصی از تعهدِ شرافت عمل کرده همانگونه که دقیقاً در مورد ماکار هم صدق میکند.(زیمل، 1393: 294-292) | ||
+ | مساعدت به فقرا بهمثابۀ نهادی دولتی (عمومی)، هیچ حقی مبنی بر درخواست صدقه برای این قشر قائل نیست بلکه بهعنوان وظیفهای از جانب اجتماع تلقی میشود. پیداست دولت بههیچوجه در پی برابرسازی وضعیت فردی و جلوگیری از تمایز اجتماعی میان اغنیا و فقرا نیست بلکه هدف غایی از مساعدت، تخفیف دادن نمودهای مفرط معین تمایزگذاری اجتماعی است تا آنکه ساختار اجتماعی بتواند بر اساس این تمایزگذاری تداوم یابد؛ به عبارتی مساعده داده میشود تا فقرا علیه کلیت اجتماع نشورند پس برای تحقق چنین هدفی بایستی نهادهایی رفاهی دایر شود، چه با در نظر گرفتن نفع اجتماعی معطوف به محافظت و تقویت اجتماع، چه حسِ وظیفۀ دینیِ معطوف به رستگاری و سعادت اُخروی. از طرفی نهادهای رفاهی دولت مدرن به برطرف کردن نیازهای همۀ شهروندان بهمثابۀ کلیتی یکپارچه مبادرت دارند؛ پس مساعدتهای عمومی نیز بهسوی کل فقرا هدایت میشوند. درنتیجه فقرا تنها بهعنوان ابژهای بیحرکت و بیاثر در دیدگاه اجتماعی دولت نسبت به فقر انگاشته خواهند شد. این طرد فقرا که عبارت از مضایقه کردن شأنِ هدف غایی، در زنجیرۀ غایت شناختی از آنهاست، حتی به آنها اجازه نمیدهد بهمثابۀ وسیله در آنجا قرار گیرند، و این امر نیز آشکار میشود در دولت نسبتاً دموکراتیک مدرن مساعدت عمومی، تنها شعبۀ ادارۀ امور است که طرفهای ذینفع (فقرا) که شهروند نیز هستند، در آن هیچگونه مشارکتی ندارند؛ بنابراین فقرا باوجود اینکه به واقعیت تاریخی جامعه تعلق دارد، در آنها و در فراسوی آنها زیست میکنند؛ بهعبارتدیگر فقرا نسبت به گروه تقریباً در موقعیت غریبهای هستند که خود را به لحاظ مادی بیرون از گروهی مییابند که در آن سکنی دارند. درنتیجه دولت دموکراتیک مدرنی که سیاستهایش برمبنای اصالت فرد و حقوق شهروندی بناشده، آن دسته از اقداماتش که بر قشر فقیر و بیبضاعت متمرکز است موجب زدودن فردیت و هرگونه مشارکت در این قشر میشود؛ در اینجا وجه پروبلماتیک و متناقض مساعده در فرم نمایان است (زیمل، 1393، صص 287-283) | ||
+ | ماکار در مورد کودکی که در خیابان از او صدقه طلب میکرد، چنین میاندیشید که با اینکه در این دوره نگرشِ اجتماعی دربارۀ این قشر ضعیف (کودکان) تغییر کرده چرا سرپرست چنین کودکانی آنها را برهنه و عور، در این سرمای خشن راهی خیابانها میکنند تا مردم تصور کنند این وضعیت فجیع ظاهر آنها، کلاهبرداری محض است؛ ازاینرو به آنها صدقهای داده نشود. این کودکان همیشه مطرود، ازنظر روانی آنچنان سختدل میشوند که حتی اگر با این وضع اسفناکِ مریضی و بیچارگی زنده بمانند، در آینده برای جامعه معضلی اجتماعی خواهند شد. او با خود چنین میاندیشید شاید تکیهگاهی ندارند تا مسئولیت آنها را بر عهده بگیرد با این وجود مردم تصور دیگری دارند.(داستایوفسکی، 1393، صص 164-162) گفتیم که در تحرکات مدرن مؤسساتی برای مساعدت به این افراد اختصاص دادهشده که از طرف دولت، شهر و یا انجمنهای خیریه و مذهبی مورد حمایت قرار میگیرند ولی نکتۀ مهم این است با این وجود آنها از این حمایت استفاده نمیکنند و همان روال پیشین را ادامه داده و به تکدی گری خیابانی میپردازند. همانطور که زیمل اشارهکرده علت این واکنشها را میتوان چنین تبیین کرد که نوانخانهها آنچنان تجربۀ ناخوشایندی هستند که حتی اینگونه فقرا ترجیح میدهند به تکدی گری خیابانی بپردازند. از طرفی میتوان دلیل اصلی را این دانست که از آنجا که این مؤسسات بر مبنای قوانین اداری و دولتی اداره میشوند، حداقل امکانات و مساعده را برای کمک کردن به این سنخ فقرا در نظر میگیرند حتی در برخی مواقع در طول تاریخ دیده شده که این افراد از برخی حقوق مدنی و شهروندی محروم شدهاند.(زیمل، 1393، صص 299-294) | ||
+ | سنخ مبتنی بر مساعدت بخشنده محور | ||
+ | دیدگاه سومی که زیمل دراینباره مطرح میکند تأکیدی است که در آگاهی اخلاقی قشر مرفه جامعه نهفته میباشد؛ درنتیجه مساعدت به فقرا را وظیفۀ خود میداند و هدفشان باری تخفیف دادن وضعیت بد فقرا باشد. این سنخ جدید از قرن هیجدهم، تحت تأثیر آرمان بشردوستی و حقوق بشر (بیشتر از همه در انگلستان) جایگزین روح مرکزمدارانۀ قانون فقر (عصر الیزابت) شد. در این امر حق فقرا میتواند بهمثابه سویۀ دیگر رابطۀ اخلاقی میان نیازمندان و اغنیا باشد و ترجیح داده میشود در رابطۀ بین وظیفۀ اخلاقی بخشنده و حق اخلاقی گیرنده، بر اولی تأکید بیشتری شود؛ درنهایت در این مورد مساعدت شخصی بر دولتی ارجح است.(زیمل، 1393، صص 295-294) این رابطه را میتوان در مورد واروارا و مادرش بهخوبی مشاهده کرد که پس از یتیم شدن او و فقر مفرطی که به دلیل طلبکاری پدرش دچار آن شده بودند، از طرف فردی ثروتمند از اقوام خود به نام آنا فیودوروونا موردحمایت قرار میگیرند به صورتی که وی در خانۀ خود مکانی محقر و اندک خوراکی برای ادامۀ حیات برای آنها در نظر میگیرد.(داستایوفسکی، 1393، صص 41-39) اینگونه رابطهها اکثراً از آن حسی نشأت میگیرد مبنی بر اینکه در جامعۀ مدرن، اشخاص بلندمرتبه حق قیمومیت دیگر اشخاص را ازلحاظ عرفی دارند درنتیجه مساعده از حالتی که از احساسات مذهبی و نفع اجتماعی خارج میشود. دلیل آنچنانکه به نظر میرسد آن وظیفهای است که اجتماع و اطرافیان چنین افراد دارایی، بهعنوان ناظران بر عهده آنها قرار میدهند تا از آن دسته نزدیکان آنها که ازلحاظ مالی در مضیقهاند، حمایت کنند؛ در غیر این صورت مورد سرزنش و طعنه ناظران قرار میگیرند.(زیمل، 1393، ص 285) در این حالت دیده میشود که فقرا مورد آزار و بیعاطفگی قرار میگیرند تا آنجایی که افرادی که قیمومیت این سنخ فقرا را برعهدهگرفتهاند به خود اجازه میدهند هر کار جفایی، حتی ناشایست، در حق این قشر ضعیف انجام دهند. در بعضی حالات دیده میشود که در قیمومیت این قشر یک نزاع و رقابت به وجود میآید تا بتوانند در این کارزار برنده میدان باشند، درست همانند پیشنهادهای ازدواجی که از طرف پیرمردی ثروتمند (آقای بیکوف) از سر ترحم و دلسوزی به واروارا داده میشود؛(داستایوفسکی، 1393، صص 192-188) بهموجب اینها شخص فقیر بهعنوان ابژه فعالیت اینگونه افراد قرار گیرد؛ شخص فقیر ازخودبیگانه شود و از مساعدهای که به او اختصاص دادهشده چشمپوشی کند. به عبارتی همانند مساعدت دولتی، در این سنخ صدقهها، گیرنده بهمثابۀ ابژهای بیحرکت و بیاثر میماند که کاملاً مطرود از فرایند غایت شناختی بخشنده باقی میماند.(زیمل، 1393، صص 288-286) | ||
+ | مساعده از جانب اغنیا، حالتی دیگر نیز دارد که ناشی از فرمی خاص از شرافت و نیز منزلت اجتماعی شخص غنی میباشد.(زیمل، 1393، ص 293) برای مثال ماکار که کارمندی فقیر است وقتی در محضر اعلیحضرت حضور مییابد و اعلیحضرت از احوالات او باخبر میشود، باسخاوتی ستودنی او را مورد مساعده خود قرار میدهد و از سیاق داستان مشخص است که اعلیحضرت بهعنوان یک شخصیت کاریزما، اکثر کارمندان را مورد عنایات خود قرار داده و همگان معترف به عنایات همایونی میباشند؛(داستایوفسکی، 1393، صص 179-170) در اینجا بافرمی از مساعدت مواجه میشویم که مساعده شونده این صدقه را حق خود نمیداند و مساعده را از سرِ لطف و شرافت شخص مساعدکننده میداند، در مقابل شخصِ مساعدکننده نیز وظیفۀ اخلاقی خود میداند که کارمندان و یا دیگر افراد فقیر را مورد عنایات و مساعدات خود قرار دهد. بهعبارتدیگر در تحرکات مدرن چنین افراد سخاوتمندی وظیفه خود میدانند که چهره فقر را بیشازپیش از دیدِ دیگر ناظران اجتماع، حداقل در حوزه تحت نفوذ خود مخفی کنند. همانگونه که مساعداتِ اعلیحضرت در حوزۀ تحت نفوذ خود یعنی اداره متمرکزشدهاند و یا آنا ازآنرو واروارا و مادرش را دستگیر است، چون آنها در حیطۀ خانواده و اقوام او قرار دارند؛ مواردی که گفته شد صرفاً پی آمد نوعی وظیفۀ اخلاقی در مورد مساعده میباشند، خواه این وظیفه ناشی از شرافت باشد، خواه اجبار ناشی از فشار اجتماعی. | ||
+ | انسان فقیر در مقام فردی سرگردان و بیچاره | ||
+ | جامعۀ مدرن علاوه بر دستآوردها درزمینۀ صنعت، امکانات و خدمات رفاهی، پیشرفتهایی درزمینۀ حقوق مدنی و شهروندی نیز برای بشر به ارمغان آورد درنتیجه سازوکارهای جدیدی از دیوانسالاری را نیز به همراه داشته است. گفتیم که در این عصر سطح رفاه اجتماعی فزونی یافت و مشاغلی با مزایای بالا به وجود آمد که نهایتاً متناسب با افزایش درآمد، نیازهای روزافزونی برای بشر پدید آورد. این تکامل باعث شد بشر هرچه بیشتر به چنین سازوکارهای رفاهی وابسته شود بهطوریکه چه از جانب خود شخص، چه اجتماع و یا طبقات منزلتی، در یک جبر ناخواسته، بایستی به این نیازها پاسخ دهند؛ در غیر این صورت شخص مورد سرزنش قرار میگیرد. نتیجۀ روانی این رویکرد چنین خواهد بود که شخص در قشر منزلتی، خود را فقیر میداند.(زیمل، 1393، ص 305) به همین صورت در مورد ماکار دیووشکین در داستان دیده میشود که وی ازاینرو چای مینوشد تا در معرضِ سرزنش همتباران خود قرار نگیرد؛ اگر چنین نبود اندک پولِ خود را برای چای خرج نمیکرد.(داستایوفسکی، 1393، ص 108) همچنین در مورد شیوه لباس پوشیدن او در اداره، با وجود اینکه فردی قانع است ولی اقتضا شغل اوست که با ظاهری آراسته در اداره حضور یابد؛ هرچند او به دلیل فقری که دچارش شده توانایی خرید لباس مناسب نیز ندارد. اجبار در ارضای نیازها (گاهاً غیرضروری)، آنجا نمود بیشتری مییابد که در معرض سرزنش همکاران و بالادستان خود قرار میگیرد. با وجود اینکه خودش انسان قانعی است و نیازی به این خرج نمیبیند ولی باید این نیازهای به وجود آورده شده را حتی با استقراض و حتی مساعده برآورده سازد.(داستایوفسکی، 1393، صص 79-75) البته باید خاطرنشان کرد اگر شخصی امکانات مالی در دسترس را برای رسیدن به اهداف و با ارضاء نیازهای خود کافی نداند در قشر منزلتی خود احساس فقر خواهد کرد؛ در چنین مواردی به مفهوم نسبی فقر میرسیم که حتی برای یک شخص نسبتاً غنی نیز میتواند حادث شود که در شرایط مالی خود احساس فقر کند؛ ولی چنین حالتی ازلحاظ جامعهشناختی اهمیتی ندارد زیرا تنها حالاتی از فقر برای ما قابلبحث است که کنشی اجتماعی شکل گیرد، یعنی شخص فقیر مساعدهای دریافت کند و یا نظر به موقعیت جامعهشناختیاش، مستحق دریافت مساعده باشد. | ||
+ | نظر به مقدماتی که مطرح کردیم در چنین شرایطی، فرمهای بسیار جدیدی از فقر پدید میآید که زاییدۀ این عصر هستند. این فرم اشخاص فقیر با وجود اینکه اعتبار مالی دارد ولی به دلیل ضوابط و قوانین به وجود آمده در نظام بوروکراتیکی مدرن، از اعتبار مالی خود، اجازۀ استفاده ندارند هرچند استحقاق تام داشته باشد. این ضوابط و قوانین، با وجود اینکه شخص استعداد ذهنی و توانایی جسمی کسب درآمد دارد، او را از کسب درآمد محروم میکنند؛ این عوامل اجتماعی شرایطِ شخص را به سمتی سوق میدهد که اینگونه اشخاص به جایگاه فقیری هبوط کنند که مستحق دریافت مساعده میباشد. در چنین حالاتی به دلیل اینکه شخص روزگاری به منزلت اجتماعی مناسبی متعلق بوده سعیاش به این است تا شرافتمندانه، حتی با سختی و مشقت ادامه حیات دهد به امید اینکه از بحران بیچارگی رهایی یابد و به وضعیت پیشین بازگردد. برای درک بهتر از این فرم جدید فقر، آقای گارشکوف نمونۀ مناسبی است چون روزگاری در یک شغل مناسب کسب درآمد میکرد ولی به دلیل کلاهبرداری دولتیای که رئیس او انجام داده بود، احتمال میدادند او نیز در این کلاهبرداری همکاری داشته، درنتیجه بارأی دادگاه از حقوق و مزایای قانونی که به او تعلق داشت محروم شد.(داستایوفسکی، 1393، صص 170-168) در این شرایط آقای گارشکوف که در معرض ظن کلاهبرداریِ دولتی و دزدی قرارگرفته، اجازه اشتغال در هیچ کاری را برای او قائل نبودند. | ||
+ | شرایطی مطرحشده سنخ جدیدی از فقر (به تعبیری دقیقتر فقر دورهای) پدید میآورد که شخص به دلایلی که گفته شد نظر به موقعیتش، مستعد دریافت مساعده است ولی خود شخص به چنین خواستهای تن نمیدهد، یعنی مساعده را حق خود نمیداند؛ چون با شرایطی که برای او به وجود آمده است بهزعم خود فردی خاطی است و به خود اجازه نمیدهد که طلب مساعده کند. همانطور که از سبک و سیاق داستان پیداست آقای گارشکوف دچار افسردگی و سرخوردگی زیادی شده و باوجود فقر مفرطی که دارد حاضر به درخواست مساعده حتی از همسایگان خود نیست.(داستایوفسکی، 1393، ص 167) از طرف دیگر اجتماع و سایر اشخاص در اکثر موقعیتها، هیچ وظیفهای مبنی بر مساعدت به این فرم اشخاص فقیر، در خود نمییابند چون در دید ناظران، این اشخاص متعلق به یک منزلت اجتماعی مناسب بودهاند؛ گواه این گفته این است که هیچ مؤسسه یا انجمنی، اختصاص مساعده برای آقای گارشکوف را حق خود نمیداند از سوی دیگر، خود گارشکوف حتی حاضر نیست مورد مساعده قرار گیرد. البته این وضعیت در همه موارد صادق نیست و افرادی مثل ماکار وجود دارند که بهرغم تهیدستی، اندک دارایی خود را صدقه میدهند؛ نه از سر حس وظیفه بلکه از سر همدردی و حس نوعدوستی8 . | ||
+ | نتیجهگیری | ||
+ | این گفتار در پی طرح رویکردهای اجتماعیای بود که در پیرنگ رمان بیچارگان، به اشخاص فقیر و شیوۀ مساعدت به آنها روا شده است. با اتکای نظری بر مقالۀ فقیر، اثر گئورگ زیمل که سه سنخ فقیر را بر اساس عناصر حق و وظیفه تمیز داده، توانستیم علاوه بر آن سه، سنخ جدیدی از فقر را از بطن رمان استخراجکنیم. | ||
+ | بهطور خلاصه در این مقاله، جنبههایی از رابطۀ فقیر و اجتماع بررسی شد تا دریابیم فقیر حق خود میداند که مورد مساعدت قرار گیرد یا اینکه وی مساعدت را حق خود نمیداند و نهایتاً در مورد مساعدت کننده، این رابطه در خصوص با خصیصۀ وظیفه سنجیده شد. در دیدگاه اول، انسان فقیر صرفاً حق خود میداند از جانب اشخاص مورد مساعدت و صدقه قرار گیرد درصورتیکه در دیدگاه دوم یک رابطه رفت و برگشتی بین حق و وظیفه وجود دارد؛ یعنی با اینکه در ابتدا فقیر حق خود نمیداند و صدقه هم از طرف مساعده کننده بهعنوان وظیفه مطلق تلقی نمیشود، ولی با تکرار عمل صدقه دادن هم فقیر حق خود میداند و هم مساعده کننده وظیفۀ خود. درنهایت دیدگاه سوم مبتنی بر وظیفۀ اخلاقی است که اجتماع یا ناظران، بر عهده اغنیا میگذارند تا دستگیر فقرایی باشند که با آنها رابطۀ نزدیکی دارند. | ||
+ | در این مقاله بررسی کردیم که چگونه فقر در شرایط مدرن، باعث شد علیرغم تخصیص هزینهها برای زدودن چهرۀ خشن فقر از شهرها بهوسیلۀ افزایش مؤسسات و نوانخانهها، جامعۀ مدرن نتوانست تکدی گری ناشی از این چهره را مخفی کند. | ||
+ | از بررسی فضای اجتماعی این رمان دریافتیم مدرنیته بهوسیلۀ آرمان افزایش رفاه و آسایش اجتماع بشری، منجر به تغییر جوامع شد و در این مسیر تا حدی موفق بود؛ ولی با این وجود در این شرایط، گونۀ بسیار جدیدی از فقر را پدید آمد که میتوان گفت که زائیده و مخصوص شرایط مدرن هستند. اینگونۀ جدید چهرهای بسیار خشن و درعینحال پنهان دارد که در داستان بهخوبی به نمایش درآمده است. برای این سنخ انسان فقیر، نه حقی برای ادعای مساعده برای فقیر وجود دارد، نه وظیفهای مبنی بر مساعدت از سوی اشخاص و یا اجتماع. نهایتِ این چهرۀ پلید را میتوان در مورد آقای گارشکوف بهروشنی دید که درنهایت، علیرغم دریافت بدهی خود و تبرئه از اتهام کلاهبرداری، دیری نپایید که او نیز همانند پسرش جان سپرد، نه از سرِ مرض، بلکه از شرایط بدِ روحی و روانی که اینگونه فقر مدرن بر او تحمیل کرده بود. | ||
+ | منابع: | ||
+ | داستایوفسکی، فئودور (1393)، « بیچارگان»، ترجمه خشایار دیهمی، تهران: نشر نی. | ||
+ | زیمل، گئورگ (1393)، «فردیت و فرمهای اجتماعی»، ترجمه شهناز مسمّیپرست، تهران: نشر ثالث. | ||
+ | تیموتی، دالن (1388)، «جامعهشناسی مصرف»، ترجمه علیاصغر سعیدی و مهدی حسینآبادی، تهران: انتشارات جامعهشناسان. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | بازنمایی وقف در رسانه مورد تجربی: تحلیل محتوای فصلنامه وقف، میراث جاویدان بین سالهای 1391 تا 1393 | ||
+ | 1. سید ریاض الدین طباطبایی، 2. مهری بهار | ||
+ | 1. کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی، 2. دکترای مطالعات فرهنگی | ||
+ | چکیده: | ||
+ | میتوان گفت فصلنامه وقف، میراث جاویدان عمدتاً با رویکردی تاریخی، غیرعلمی و بدون هدفگذاری مشخص منتشر میشود و اینها نمیتواند بازنمایی دقیقی از وقف ارائه دهد. رویکرد تاریخی نشریه در بسیاری از مقالات مشخص است که در تحلیل یافتهها به این موضوع اشاره خواهیم کرد. درواقع ما در 7 شماره موردمطالعه با هیچ ایده و راهکار جدید برای حل مشکلات در حوزه وقف مواجه نشده، حتی با طرح مسئله و مشکل نیز مواجه نگردیده و این نشان میدهد که فصلنامه نگاهی سطحی و تکبعدی به وقف دارد و بر اساس استراتژی و طرح از پیش تعیینشدهای در این مسیر حرکت نمیکند. این موضوع و یافتهها در کنار مباحث نظریای که اشاره میشود، نشان میدهد که فصلنامه وقف، میراث جاویدان بهعنوان رسانهای تخصصی در این حوزه بازنماییای غیردقیق از وقف دارد. برای اینکه فصلنامه بازنمایی دقیقتری از وقف داشته باشد بهتر است از متخصصان روزنامهنگاری که در حوزه وقف کارکردهاند در نشریه استفاده کند و همچنین نگاه ایدئولوژیک به مسئله وقف حذف شود و پیشنهاد میشود نشریه از حالت یک نشریه رسمی سازمانی خارج شود تا آزادانهتر به این مسئله پرداخته و محدودیتهای ناشی از تعلق به سازمانی خاص گریبانگیر آن نباشد. هدف این مقاله، مطالعه بازنمایی وقف در رسانه است که با توجه به اینکه مجله وقف، میراث جاویدان تنها مجله تخصصی در این حوزه است بهعنوان نمونه موردی برای مطالعه انتخاب شده است. بدین منظور با مرور نظریات مربوط به بازنمایی، خصوصاً نظرات استوارت هال آماده تحلیل فصلنامه وقف، میراث جاویدان با رویکرد بازنمایی انجام شد. پرسش تحقیق به نحوه بازنمایی وقف در مجله وقف میراث جاویدان برمیگردد و به همین دلیل نیز از رویکرد بازنمایی استوارت هال استفاده شد تا بتوان هر چهبهتر جنبههای مختلف این بازنمایی را تحلیل کرد. با توجه به این مباحث، برای انجام تحلیلها و پاسخ به پرسش تحقیق و مشخص کردن نحوه بازنمایی وقف در این نشریه از روشهای تحلیل محتوای کمی و کیفی بهطور همزمان استفاده کرده و نتایج آن را در ادامه ارائه میکنیم. برای انجام تحلیل محتوا، ابتدا لیست مقولات اصلی و فرعی تهیه شد و بر اساس مقولات به تحلیل هر شماره پرداخته و سپس تحلیل کلی 7 شماره مورد بررسی ارائه شد. | ||
+ | واژگان کلیدی: وقف، رسانه، بازنمایی، تحلیل محتوا. | ||
+ | مقدمه | ||
+ | در اسلام یکی از راههای تحقق بخشیدن به اهداف خیرخواهانه وقف است. نهادی که گسترش آن از یکسو سبب تعدیل و توزیع ثروت و از سوی دیگر موجب از بین رفتن نیازهای فرهنگی و اجتماعی موجود در جامعه میگردد و میتوان ادعا نمود سنت حسنه وقف پشتوانه اقتصادی اهداف بلند انسانی است که در طول تاریخ با توجه به سطح زندگی مردم برای رشد فرهنگ و دانش بشری تأثیر بسیاری داشته است، زیرا وقف سابقه دیرینه در تاریخ تمدن بشر دارد و تنها مخصوص اسلام و فقه و حقوق کشورهای اسلامی و ایران نیست و نهادهای مشابه آن در تمام ادیان و حقوق سایر کشورها مشاهده میشود. | ||
+ | در طول تاریخ اسلام اغلب اینگونه بوده است که مردم نیکوکار بخشی از اموال و مستغلات خود مانند زمین، خانه، باغ و غیره را از مالکیت خود خارج و منافع آن را برای اهداف خیرخواهانه متناسب با نیازهای جامعه اختصاص میدادند. تأسیس بیمارستانها، مدارس علمی، مراکز فرهنگی و مساجد بر اساس وقف بیانگر این ادعاست. افراد جامعه و واقفان نیز سعی میکردهاند با اتخاذ روشهایی فرهنگ وقف را در جامعه ترویج کرده و جا بیندازند. به عنوان مثال درگذشته وقفنامهها را در محافل عمومی با صدای بلند میخواندند و همچنین واقفان ارجوقرب خاصی در بین مردم داشتند. اما امروزه و با ظهور عصر اطلاعات، یکی از مهمترین جلوههای بروز و تقویت وقف در رسانهها است. درواقع در حال حاضر این رسانهها هستند که با برجستهسازی برخی موضوعات اذهان جامعه و افکار عمومی را نسبت به اهمیت یک موضوع آگاه میسازند. بنابراین شناسایی جایگاه وقف در رسانههای مختلف از اهمیت خاصی در راستای گسترش این سنت حسنه برخوردار است. | ||
+ | روش پژوهش | ||
+ | هدف این تحقیق ارزیابی و تحلیل بازنمایی وقف در مجله وقف، میراث جاویدان است. رسانهها از دیرباز بهعنوان یکی از مهمترین عناصر در جامعه بهحساب میآمدهاند و نقش مهمی در شکلگیری افکار عمومی و همچنین ایجاد گرایش مثبت بین مردم نسبت به یک موضوع داشتهاند. آنچنانکه در اين خصوص حضرت امام خميني (ره) با تشريح نقش رسانههاي جمعي، از آنها بهعنوان دانشگاه عمومي یاد کرده است كه بايد در تمام سطح كشور گسترش يابند و تمام مردم را متفكر، مبارز و ديني بار بياورند.(امام خمینی (ره)، 1378) | ||
+ | با توجه به هدف تحقیق که تحلیل بازنمایی وقف در رسانه است، از چارچوب نظری بازنمایی بهویژه نظرات استوارت هال برای تحقیق استفاده شده است. امروزه مفهوم بازنمایی بهشدت وامدار آثار استوارت هال است و به ایدهای بنیادین در مطالعات فرهنگی و رسانهای مبدل شده است. نگاه جدید ارائهشده از سوی هال به مفهوم بازنمایی، از دیدگاههای متفکرانی مانند فوکو و سوسور برای بسط نظریه بازنمایی استفاده کرده است. | ||
+ | روش تحقیق | ||
+ | این تحقیق تلفیقی از روشهای موجود در سنتهای کمی و کیفی را بکار میگیرد تا به هدف خود نائل شود. پژوهش کمی از دیرباز روش تحقیق غالب در مطالعات رسانهای بودهاند اما پژوهش کیفی، اصطلاحی عام برای رویکردهای مختلف تحقیق و ارزشیابی تلقی میشود که با عناوین مختلفی چون قومنگاری، پژوهش میدانی و مشاهده توأم با مشارکت خوانده میشوند. این رویکردها برحسب سنن مختلف فلسفی و تحلیلی قابلتفکیک هستند. این سنن دارای ویژگیهای مشترکی نیز هستند که آنها را از پژوهشهای کمی متمایز میکند. | ||
+ | در این پژوهش برای تحلیل متون فصلنامه از روش تحلیل محتوای کمی و کیفی بهصورت همزمان و برای تحلیل تصاویر روی جلد نیز از نشانهشناسی استفاده شده است. | ||
+ | اهداف تحقیق | ||
+ | هدف اصلی پژوهش حاضر تحلیل بازنمایی وقف در مجله وقف، میراث جاویدان از طریق تحلیل محتوا و نشانهشناسی شمارههای منتشرشده فصلنامه وقف میراث جاویدان بین سالهای 91-93 است. اولین شماره سال 1391 بهعنوان مبدأ انتخاب شد و تا اشباع نظری ادامه پیدا کرد، بعد از بررسی شمارههای دو سال نتایج مشابه بود و نتیجه جدید به دست نیامد بنابراین به تحلیل همین شمارهها اکتفا نموده چون اشباع نظری حاصلشده بود. | ||
+ | علاوه بر این، موارد زیر را نیز میتوان بهعنوان اهداف فرعی این پژوهـش قلمداد کرد: | ||
+ | 1. تعیین تعداد کل مقالههای منتشرشده در سالهای در دست بررسی و تعیین مقالههای تألیفی و ترجمه¬ای | ||
+ | 2. توصیف ساختاری مجله ( تعداد مقالات، ساختار بخشها، جلد، تصاویر و ...) | ||
+ | 3. تعیین دوره تاریخی موقوفات معرفیشده | ||
+ | 4. بررسی جنسیت نویسندگان و مترجمان مقالات، سطح تحصیلی و رتبه علمی آنها | ||
+ | 5. نوع وقفها (مادی، معنوی و ...) | ||
+ | 6. تعیین رتبه علمی نویسندگان | ||
+ | 7. تعیین گرایش موضوعی مقالات | ||
+ | 8. معرفی و شناسایی زنان و مردان واقف | ||
+ | پرسشهای تحقیق | ||
+ | با توجه به اهداف تحقیق در این قسمت سؤالات تحقیق که شامل یک سؤال اصلی و یک سؤال فرعی میشود بدین شرح است: | ||
+ | سؤال اصلی تحقیق: بازنمایی وقف در فصلنامه وقف، میراث جاویدان چگونه است؟ | ||
+ | سؤال فرعی تحقیق 1: نوع نگاه به وقف در فصلنامه میراث جاویدان چگونه است؟ بیشتر تحلیلی است یا تاریخی و توصیفی؟ | ||
+ | یافتهها : | ||
+ | ساختار و مشخصات مجله | ||
+ | هر مجلهای ساختار مختص خود را دارد که دارای بخشهای ثابت و متغیر هست. بنابراین در مورد هر مجله دو بحث ساختار و محتوا مطرح است در اینجا ابتدا ساختار مجله را معرفی کرده و سپس به محتوای آن پرداخته میشود. فصلنامه وقف، میراث جاویدان عمدتاً دارای چند بخش ثابت است. هر شماره دارای طرح جلد و فهرست است. پسازاینها و در ابتدای مجله سرمقاله و بعدازآن بخش استفتائات قرار دارد. سپس به ترتیب بخشهای وقف، موقوفات، واقفان، وقف نامهها، بقاع متبرکه، دیگر کشورها، نقد و معرفی و درنهایت چکیده مقالات ارائه میشود. بهطور میانگین در هر شماره 9 مقاله در حدود 210 صفحه منتشر میشود. البته مقالات بهجز بخشهای سرمقاله، استفتائات و چکیدهها هستند و در بخشهای دیگر تقسیم میشوند. | ||
+ | حال برای بررسی محتوای مجله، با توجه به رویکرد بازنمایی استوارت هال که درروش پژوهش بیان شد با استفاده و تمرکز بر متن، تحلیلهای مربوط را ارائه میشود. منظور از متن در اینجا صرفاً زبان نوشتار نیست بلکه متن، عکس و دیگر نشانهها را نیز شامل میشود. در بخشهای بعدی به ترتیب ابتدا ساختار مجله و مقالات منتشرشده معرفی و تحلیل میشود، در این بخش ابتدا طرح جلد و سرمقاله و سپس به ترتیب بخشهای مجله یعنی وقف، موقوفات، واقفان، وقف نامهها، بقاع متبرکه، دیگر کشورها، نقد و معرفی پیش میرویم و مقالات موجود در هر بخش را تحلیل میکنیم. سپس جداول مربوط به مقولات تمام شمارهها را ارائه کرده و بعدازآن به تحلیل هر جدول میپردازیم. درنهایت نیز جمعبندی تحلیل هر 7 شماره را ارائه میشود. | ||
+ | تحلیل یافتهها | ||
+ | در این قسمت ابتدا بهصورت مجزا تمام بخشهای فصلنامه تحلیل میشود و با ارائه آمار مربوط به هر بخش، تحلیلهای مربوط به آن بخش را ارائه میشود. | ||
+ | روی جلد | ||
+ | روی جلد مهمترین قسمت یک نشریه است. در روی جلد عکس یک و تیتر یک قرار میگیرد که نقش بسزایی در جذابیت و علاقهمندی مخاطب و همچنین معرفی مطالب داخل مجله دارد. در 7 شماره بررسیشده از فصلنامه وقف میراث جاویدان، اغلب شمارهها تیتر یک ندارند و در صورت وجود نیز تیترها فاقد استانداردهای تیتر زنی هستند و کمکی به جذب مخاطب نمیکنند. علاوه بر این عکسهای روی جلد هم اغلب تصویری از گنبد یا مناره یا بقعه هستند و تنها در چند مورد تصاویر ترکیبی استفادهشده که آنها نیز در سطح ضعیف و یا متوسط ارزیابی میشوند. | ||
+ | درواقع تصاویر کلی و نامشخص هستند و در مواردی که تصویر مناره است توضیحی وجود ندارد که مخاطب متوجه شود این تصویر متعلق به کجاست و به چه دلیلی روی جلد مجله قرارگرفته است. با توجه به نظرات هال میتوان گفت که فرایند رمزگذاری و رمزگشایی در این مورد بسیار ساده و سرراست است و هیچ معنای پنهانی در اینجا وجود ندارد. | ||
+ | جدول شماره 1 آمار مربوط به روی جلد فصلنامه | ||
+ | تعداد شمارهها تیتر روی جلد عکس روی جلد | ||
+ | 7 دارد ندارد ترکیبی ساده | ||
+ | 3 4 3 4 | ||
+ | |||
+ | این جدول نشان میدهد که تنها 3 شماره تیتر یک دارند که تیترهای یک نیز تنها جملاتی ساده درباره وقف هستند. عکسهای روی جلد نیز در 4 مورد یک تصویر ساده است و در 3 موردی که عکس ترکیبی استفاده شده نیز مفاهیم ساده و بدون جذابیت خاصی قرار دادهشده است. | ||
+ | سرمقاله | ||
+ | سرمقاله یکی از مهمترین قسمتهای هر نشریه است و در فصلنامه وقف، میراث جاویدان در هر شماره سرمقاله بهطور مرتب در 5 صفحه ارائهشده است. نویسنده سرمقاله در این نشریه مدیرمسئول است اما نکته جالبتوجه این است که سرمقالههای منتشرشده در این فصلنامه ربطی به وقف ندارند و در برخی موارد تنها بعضی از اتفاقات روز را مورد بررسی قرار دادهاند (که در تحلیل هر یک از شمارههای موردبررسی به آنها پرداختیم) درحالیکه از یک فصلنامه تخصصی در حوزه وقف انتظار میرود در سرمقالههای خود به وقف پرداخته و شرایط آن را در کشور موردبررسی قرار داده و راهکارهای مناسبی برای توسعه و تقویت این حوزه ارائه کند. همچنین سرمقاله نقش مهمی در ایجاد هویت برای یک مجله دارد و تیتر سرمقاله نیز در این مهم تأثیر فراوانی دارد. علاوه بر این و برخلاف تیترهای روی جلد، سرمقالههای نگاشته شده بسیار ایدئولوژیک هستند و درحالیکه ارتباطی با وقف ندارند اما در مورد مسائلی چون شرایط کشور، منطقه و ... به طرح مسائل عقیدتی و کلی میپردازند. بر اساس نظرات هال در خصوص بازنمایی میتوان گفت که این سرمقالهها نشانگر تأثیر ایدئولوژی بر بازنمایی وقف در این نشریه هستند. بنابراین سه ویژگی اصلی سرمقالههای مجله عبارتاند از: نداشتن تیتر،ایدئولوژیک بودن و بیربط بودن به وقف. | ||
+ | جدول شماره 2 آمار مربوط به سرمقالهها | ||
+ | تعداد سرمقالهها مرتبط با وقف مرتبط با مسائل روز هیچکدام (کلی) | ||
+ | 7 0 3 4 | ||
+ | |||
+ | جدول شماره 3 مدرک تحصیلی نویسندگان | ||
+ | رتبه علمی نویسندگان کارشناسی 0 | ||
+ | کارشناسی ارشد 51 | ||
+ | دکترا 19 | ||
+ | غیره 13 | ||
+ | این جدول نشان میدهد که اکثریت نویسندگان (51 نفر) دارای مدرک کارشناسی ارشد هستند و تنها 19 نفر با مدرک دکترا در بین نویسندگان بودهاند.این نکته نشان میدهد که ازنظر علمی، فصلنامه با مشکل روبرو است. همچنین 13 نفر دارای مدارکی غیر از مدارک دانشگاهی هستند یا مدرک تحصیلی آنها مشخص نیست که این مورد برای یک مجله تخصصی خوب نیست چرا که در صورت داشتن مدرک علمی این مسئله باید ذکر شود و اگر هم نویسنده دارای مدرک علمی نیست باید مشخص شود که چه تخصصی در این زمینه دارد که نوشتن مقاله توسط وی را از نظر علمی توجیه میکند. | ||
+ | جدول شماره 4 جنسیت نویسندگان | ||
+ | جنسیت نویسندگان مرد 55 | ||
+ | زن 28 | ||
+ | |||
+ | این جدول نشان میدهد که تعداد نویسندگان مرد مجله بسیار از نویسندگان زن بیشتر است. درواقع 55 نویسنده مرد و 28 نفر هم زن هستند. این تناسب که به نفع مردان است باعث میشود زبان و بازنمایی در فصلنامه مردانه باشد. این مسئلهای است که بعد از هال و در نظریههای فمینیسم موردتوجه بوده و زبان مردانه در اینجا نیز غلبه دارد. به این مسئله و تأثیر آن در بازنمایی وقف در رسانه در ادامه اشاره خواهیم کرد. | ||
+ | جدول شماره 5 مقالهها | ||
+ | تعداد مقالهها تألیفی ترجمه توصیفی تحلیلی مبانی اقتصادی اجتماعی تاریخی آسیبشناسی غیره | ||
+ | 66 64 2 46 9 5 2 4 47 3 5 | ||
+ | جدول 5 نشان میدهد که در کل این 7 شماره، 66 مقاله منتشرشده است. اکثریت مطلق در این فصلنامه با مقالههای تألیفی است و تنها دو مقاله ترجمهشده در برابر 64 مقاله تألیفی وجود دارد.این حاوی یک نکته است و آنهم اینکه تجارب کشورهای دیگر و کارهای بینالمللی در این زمینه موردتوجه نیست که این مسئله با توجه به تکتک مقالات و همچنین ردهبندی موضوعی آنها مشخصتر میشود. در بین این 66 مقاله، 46 مقاله رویکرد توصیفی دارند و تنها 9 مقاله با رویکرد تحلیلی وجود دارد. مقالات توصیفی نیز اغلب توصیف واقف، موقوفه یا وقف نامه هستند و صرفاً از منظر تاریخی، یا در موارد نادر، زبانشناسی به این موارد پرداختهاند. این موضوع وقتی روشنتر میشود که دقت کنیم 47 مقاله از کل مقالات رویکردی تاریخی دارند که درصد بسیار بالایی را به خود اختصاص داده و به عنوان مثال تنها 3 مقاله آسیب شناسانه و 5 مقاله در مورد مبانی و اصول وقف وجود دارد. مقالههای تاریخی منتشر شده که در بخشهای مختلف آمدهاند اغلب رویکردی بشدت توصیفی و تحلیلی دارند و از زوایای چون معماری و ویژگیهای ظاهری بناهای وقفی به آنها پرداختهاند و در برخی نیز زندگی و شرایط تاریخی یک واقف موردبررسی قرارگرفته است. درصد پایین مقالههای حوزههایی چون اجتماعی، اقتصادی و غیره را نشان میدهد که توجه به این مباحث در این فصلنامه بسیار پایین است و فصلنامه بیشتر رویکردی تاریخی به مسئله وقف دارد که این در کنار نکته قبلی لزوم بازنگری جدی در سیاستهای این فصلنامه را نشان میدهد. علاوه بر این درصد بالای مقالات تاریخی یک نکته دیگر را نیز مشخص میکند که در طرح جلد و سرمقالهها وجود داشت: پرداختن به مسائل بی حاشیه. مقالات توصیفی تاریخی که تنها یک شخص یا وقف نامه را موردمطالعه قرار میدهند از حوزه سیاست و موارد چالشانگیز اجتناب میکنند و بنابراین مشکلی برای نشریه و سازمان متبوعش پدید نخواهد آمد بنابراین سعی میکنند با نپرداختن به وضع موجود، صرفاً وقف را بهعنوان یک مسئله تاریخی نشان دهند. بازنمایی وقف در این فصلنامه، تا اینجا، مردانه و تاریخی است. ویژگیهایی که باعث میشود ایدئولوژی پشت پرده نشریه پنهان شود. ایدئولوژیای که با بی توجهی به شرایط حال حاضر سعی میکند مسئله را صرفاً مسئلهای تاریخی بازنمایی کند. این موضوع در ادامه نیز موردبحث قرار میگیرد. | ||
+ | جدول شماره 6 دورههای تاریخی | ||
+ | دوره تاریخی پیش از صفویه 9 | ||
+ | صفویه 12 | ||
+ | قاجاریه 13 | ||
+ | پهلوی 0 | ||
+ | جمهوری اسلامی 0 | ||
+ | |||
+ | جدول بالا مشخص میکند که همانطور که در قسمت مقالات تحلیل کردیم، نشریه بازنماییای غیر حاشیهای و امن از وقف بهعنوان امری تاریخی ارائه میکند و به سمت وضع موجود، چالشها، مسائل و ... نمیرود. تمرکز عمده روی دوره صفویه و قاجاریه این نکته را بیشازپیش روشن میکند که نشریه وقف را امری متعلق به تاریخ میبیند و حتی عمده مقالات تاریخی نیز صرفاً به بررسی موقوفات یا حتی اماکن غیر وقفی مانند امامزادهها از منظر معماری پرداختهاند. مسائلی که تا اینجا در تحلیل یافتهها به دست آمد نشان میدهد که هرچند فصلنامه مدعی است (این ادعا بهطور پنهان در ساختار و مقالات مجله مشخص میشود) بازنمایی بازتابی یا نهایتاً تعمدی از وقف نشان میدهد، اما بازنمایی صورت گرفته بازنماییای برساختی است. همانگونه که گفتیم نگاه برساختی به بازنمایی مدعی است که معنا «در» و «بهوسیله» زبان ساخته میشود. بنابراین در اینجا نیز معنای تولیدشده از وقف، معنایی تاریخی و غیر چالشی است. | ||
+ | جدول شماره 7 روششناسی | ||
+ | روش کمی پیمایش 0 | ||
+ | تحلیل محتوا 0 | ||
+ | کیفی مشاهده 0 | ||
+ | مصاحبه 0 | ||
+ | روشهای تفسیری 1 | ||
+ | مطالعات اسنادی و کتابخانهای 31 | ||
+ | |||
+ | بازنمایی تاریخی وقف به روشهای غیر انتقادی و پوزیتویستی نیاز دارد. امری که در جدول بالا مشخص میشود. این جدول نشان میدهد که تنها روش بکار رفته در مقالات این فصلنامه روشهای کتابخانهای و اسنادی است. درواقع اغلب مقالات روششناسی خاصی ندارند و تنها یک فرد یا اثر را از زاویه تاریخی بررسی و معرفی کردهاند. این مسئله نشاندهنده تحلیل ما از مجله است. در مقالات این مجله بههیچعنوان از روشهای کیفی یا حتی روشهای کمی دیگر استفاده نشده است. روشهایی که اگر موضوع وقف در دورههای معاصرتر مورد مطالعه قرار دهند میتوانند شناخت انتقادیتری از مسئله به دست دهند اما پرداختن صرف به وقف بهعنوان امری تاریخی آنهم با روشهای کتابخانهای که صرفاً با جستجو و ارجاع به متون تاریخی- عمدتاً وقف نامهها- انجامشده است تضمین میکند که بازنمایی گفتهشده دستخوش تغییر یا تهدید نشود و صرفاً بازنماییای بی حاشیه و مطمئن از وقف صورت گیرد. | ||
+ | جدول شماره 8 جنسیت واقفان | ||
+ | جنسیت واقفان مرد 26 | ||
+ | زن 23 | ||
+ | |||
+ | جدول بالا نشان میدهد که تعداد واقفان مرد 26 نفر و واقفان زن 23 نفر است. در نگاه کمی و در ابتدا تعادلی بین واقفان ازنظر جنسیت مشاهده میشود اما اگر دقت کنیم که 18 نفر از واقفان زن تنها در یک مقاله و صرفاً بهصورت نام بردن معرفیشدهاند و با حذف آنها، این تناسب 26 به 5 میشود. 5 واقف زن دیگر هم اغلب بهصورت محدود و باهم معرفیشدهاند درحالیکه واقفان مرد معرفیشده اغلب یک مقاله کامل را به خود اختصاص دادهاند. بنابراین مشخص میشود که نگاه مردسالارانه که در جنسیت نویسندگان بود در اینجا نیز حکمفرماست و این در جهت همانایدئولوژی مسلط حکومت است که بازنمایی وقف در این مجله نیز در همان راستا صورت میگیرد. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | جدول شماره 9 آمار تجمیعی این موارد | ||
+ | مقوله اصلی مقولات فرعی تعداد | ||
+ | وقف مادی 73 | ||
+ | معنوی 3 | ||
+ | خاص 3 | ||
+ | عام 72 | ||
+ | انتفاع 2 | ||
+ | منفعت 72 | ||
+ | وقف نامه 39 | ||
+ | ملک 6 | ||
+ | زمین زراعی 35 | ||
+ | آبانبار 5 | ||
+ | دکان 13 | ||
+ | قریه 7 | ||
+ | حمام 2 | ||
+ | مدرسه 4 | ||
+ | مسجد 3 | ||
+ | کاروانسرا 4 | ||
+ | عکس فرد 8 | ||
+ | موقوفه 149 | ||
+ | وقف نامه 30 | ||
+ | نقشه ساختمان 70 | ||
+ | تصاویر تزیینی 29 | ||
+ | |||
+ | جمعبندی | ||
+ | یافتهها نشان میدهد که اولین نقطه قوت فصلنامه انتشار منظم آن است. این فصلنامه در طول دوره مورد بررسی بهصورت کاملاً منظم منتشر شده و تنها در فصل پاییز و زمستان1391 بهصورت دو فصلنامه بوده و در فصول دیگر مستقل منتشر شده است. همچنین صفحهبندی مناسب و پرداختن به مسئله وقف بهعنوان تنها نشریه تخصصی در این زمینه از دیگر نقاط قوت فصلنامه است. | ||
+ | تحلیلهای ما نشان میدهد که طرح جلد مجله ضعیف است و با مشکلاتی روبرو است. همانطور که نشان دادیم طرح جلد فصلنامه اغلب از یک تصویر ساده تشکیلشده و تیتر یک نیز روی جلد استفاده نمیشود که این موارد میتوانند در جذب مخاطب مؤثر باشند. همچنین میتوان تیترهای مطالب اصلی را روی جلد آورد تا مخاطب بتواند با موضوعاتی که در هر شماره مطرحشده آشنا شود. نکته بعدی به سرمقالههای این فصلنامه برمیگردد. سرمقالههایی که کمترین ارتباطی به موضوع وقف ندارند و تنها به بیان برخی مطالب کلی و کلیشهای میپردازند. اگر این فصلنامه بخواهد در ترویج وقف در جامعه مؤثر باشد باید تغییر را از طرح جلد و سرمقاله خود آغاز کند. سرمقاله در هر نشریه خط و مشی اصلی نشریه را تعیین کرده و بهکل آن جهت میدهد، یک دلیل برای این مسئله میتواند سازمانی و رسمی بودن نشریه باشد. درواقع این فصلنامه، نشریه رسمی یک سازمان است که رئیس سازمان مدیرمسئول آن و معاون فرهنگی سازمان سردبیر آن است. امری که باعث میشود مدیرمسئول و سردبیر، لااقل ازنظر تحصیلات دانشگاهی، تخصصی در حوزه روزنامهنگاری نداشته باشد و این امر در طرح جلد، سرمقاله و یا ساختار کلی مجله نیز خود را نشان میدهد. | ||
+ | نکته بعدی که باید موردتوجه قرار بگیر تعداد بسیار کم مقالاتی است که تجارب بینالمللی و کشورهای دیگر در این زمینه را بررسی کرده باشند. درحالیکه تعداد بسیاری از این مقالات وجود دارد و ما نیز به فراخور موضوع در فصل دوم به تعدادی از آنها اشاره کردیم اما نشانی از این مقالات و تجربهها در فصلنامه دیده نمیشود. این موضوع میتواند آسیبی جدی برای این فصلنامه تلقی شود چراکه وقف را موضوعی تکبعدی و منحصر به کشور ما نشان میدهد درحالیکه نشان دادن کارکرد وقف در کشورهای دیگر و مورد توجه بودن آن میتواند به تنوع و غنای نشریه افزوده و مخاطب را با زوایای بیشتر این امر مهم آشنا سازد. | ||
+ | تحلیل یافتهها همچنین نشان میدهد که فصلنامه وقف، میراث جاویدان اغلب به معرفی واقفینی میپردازد که به دورههای تاریخی بسیار دور تعلق دارند و این نشریه از واقفین و خیرین حال حاضر جامعه غافل است. درحالیکه در حال حاضر نیز واقفین زیادی در کشور وجود دارند اما تمامی واقفین معرفیشده در فصلنامه مربوط به دورههای قبل از سلطنت پهلوی هستند. این امر میتواند به دلسرد شدن بخشی از واقفین بیانجامد. این در حالی است که شاید هرچند برخی از واقفین راضی نباشند که نام و عکس آنها در رسانهها منتشر شود، اما بالاخره مطرحشدن واقفین در بین مردم میتواند به تشویق دیگران برای پرداختن به این سنت حسنه بیانجامد. درواقع یکی از وظایف رسانهها معرفی افراد شاخص در عرصههای گوناگون به مردم است و فصلنامهای که بهصورت تخصصی در حوزه وقف کار میکند باید این کار را برای واقفین انجام دهد درحالیکه میبینیم در این فصلنامه هموغم نویسندگان بیشتر پرداختن به زندگینامه واقفینی است که در زمانهای دور (عمدتاً دوره صفویه و قاجاریه) زندگی میکردهاند. | ||
+ | از طرف دیگر غلبه در بین واقفین معرفیشده نیز با مردان است. هرچند آمار کلی و کمی واقفان معرفیشده این را نشان نمیدهد، اما باید توجه کنیم که هر واقف مرد در یک مقاله مجزا معرفیشده و واقفان زن بهصورت کلی و فهرستوار. بنابراین میبینیم که فصلنامه در معرفی واقفین بشدت دچار سوگیری است و واقفان معرفیشده بیشتر مرد و از چهرههای تاریخی هستند و کمتر به زنان و چهرههای معاصر توجه شده است. این موضوع در مورد جنسیت نویسندگان مقالات نیز مشهود است. تعداد نویسندگان مرد در فصلنامه تقریباً دو برابر نویسندگان زن است و این خود میتواند بهنوعی سوگیری پنهان بیانجامد. | ||
+ | نکته بعدی به روششناسی مقالات ارائهشده برمیگردد. در قسمتهای قبل مقالاتی که بهنوعی میتوان آنها را دارای روششناسی دانست همگی از روشهای توصیفی و کتابخانهای استفاده کردهاند و روشهای دیگر توسط نویسندگان اصلاً مورد استفاده قرار نگرفته است. هرچند فصلنامه دارای مرتبه علمی- پژوهشی یا ترویجی نیست اما خود را فصلنامهای تخصصی در این حوزه معرفی میکند و لازم است اسلوب علمی را رعایت کند. این در حالی است که ما این اسلوب را نه در روششناسی و نه در بخشهای دیگر مانند چکیدهها نمیبینیم. بهعنوانمثال از روش مصاحبه کیفی با واقفان میتوان به این سؤال پرداخت که موانع توسعه سنت وقف در جامعه چیست؟ یا حتی با پیمایشهای میدانی نگرش مردم به وقف را سنجید و از دل این پژوهشها راهکارهایی برای ترویج وقف پیدا کرد. اما چیزی که در فصلنامه مشاهده میشود تنها استفاده از روش کتابخانه و اسنادی، آنهم برای ارائه شرححالی از واقفان و موقوفات است. | ||
+ | درنهایت باید گفت مقالات فصلنامه بشدت توصیفی است و اصلاً نقش تبیینی ندارد. درواقع این فصلنامه عمدتاً به توصیف افراد و اماکن میپردازد و دغدغه طرح سؤال در حوزه وقف و تلاش برای یافتن پاسخهای مناسب با استفاده از روشهای متداول علمی را ندارد. | ||
+ | نتیجهگیری | ||
+ | پرسش تحقیق ما به نحوه بازنمایی وقف در مجله وقف میراث جاویدان برمیگردد و به همین دلیل نیز از رویکرد بازنمایی استوارت هال استفاده کردیم تا بتوانیم هر چهبهتر جنبههای مختلف این بازنمایی را تحلیل کنیم. رویکرد بازنمایی هال، بحث سوسور در مورد نشانه و زبان را گامی بهپیش میبرد و زبان را محدود به گفتار نمیداند. همچنین هال برخلاف سوسور، رابطه نشانه با مدلول را فارغ از ایدئولوژی نمیداند و معتقد است که روابط قدرت در نحوه بازنمایی مؤثرند. با توجه به این مباحث، برای انجام تحلیلها و پاسخ به پرسش تحقیق و مشخص کردن نحوه بازنمایی وقف در این نشریه از روشهای تحلیل محتوای کمی و کیفی بهطور همزمان استفاده شد، برای انجام تحلیل محتوا، ابتدا لیست مقولات اصلی و فرعی را تهیه شد و بر اساس مقولات به تحلیل هر شماره پرداخته شد و سپس تحلیل کلی 7 شماره مورد بررسی را ارائه شد. حال، پس از ارائه یافتهها و تحلیلهای مربوطه در مرحلهای که میتوان با پاسخ دادن به سؤالات تحقیق، نتیجه و تحلیل نهایی تحقیق را نیز ارائه کرد. | ||
+ | سؤال اصلی تحقیق: بازنمایی وقف در فصلنامه وقف، میراث جاویدان چگونه است؟ | ||
+ | یافتههای تحقیق نشان میدهد که بازنمایی وقف در این فصلنامه بازنماییای تاریخی، مردانه، غیر انتقادی، ایدئولوژیک و همسو با گرایشهای مسلط حکومت است. درواقع تمام مواردی که تحلیل شد اعم از طرح جلد، سرمقاله، مقالات، عکسها و ... این موارد را نشان میدهند. تعداد مقالات توصیفی در فصلنامه بسیار بالاست که عمدتاً رویکردی تاریخی دارند که یا به شرححال افراد پرداخته یا وقف نامهها و موقوفات را مورد تحلیل قرار دادهاند آنهم مواردی که عمدتاً بهپیش از دوران حکومت پهلوی برمیگردد. همچنین گرچه مجله سعی میکند خود را فارغ از ایدئولوژی نشان دهد اما ساختار و محتوای فصلنامه کاملاً ایدئولوژیک و در راستای ایدئولوژی مسلط است. این مورد با توجه به اینکه مجله متعلق به سازمان اوقاف و امور خیریه است و مدیرمسئول آن رئیس این سازمان است و درواقع، نشریه، نشریهای رسمی و سازمانی است، عجیب نمینماید ولی بههرحال این نکتهای است که به وجهه علمی چنین نشریهای بهعنوان تنها نشریه تخصصی در حوزه وقف در کشور لطمه میزند. طرح جلد که یا یک تصویر ساده از یک بقعه یا مناره بدون هیچ توضیحی است یا یک تصویر با تیتری کلی، در تمام موارد طرحی خنثی است که سعی میکند وارد مسائل ایدئولوژیک نشود و تنها پیامی کلی و سرراست درباره خوب و مثبت بودن وقف ارائه کند. ایدئولوژیک بودن رویکرد مجله بیشتر در سرمقاله نمایان میشود. جایی که مدیرمسئول عمدتاً به وقف نپرداخته و مسائل کلی و کلان کشور و منطقه مانند بهار عربی، نامگذاری سال و ... را موردتوجه قرار میدهد و متونی کاملاً همراستا باسیاستهای نظام تولید میکند. سرمقالههایی که حتی تیتر هم ندارند تا در تلفیق با طرح جلد خنثی و بیطرفی را بخواهند نشان دهند اما ساختار مقالات ایدئولوژی پنهان را نشان میدهد که وقف در این مجله چگونه برساخته میشود. | ||
+ | مقالات عمدتاً رویکردی تاریخی و توصیفی دارند و به دورههای تاریخی قبل از پهلوی برمیگردند و با استفاده از روشهای کتابخانهای که کاملاً غیر انتقادی و خنثی هستند سعی میکنند وقف را بهعنوان امری تاریخی و امن معرفی کنند. معنای وقف در این فصلنامه اینگونه برساخته میشود و اصلاً وارد حوزه قدرت و حکومت نمیشود. حتی عدم معرفی واقفان حال حاضر را نیز میتوان به همین دلیل دانست. چراکه واقفان فعلی ممکن است به گروه یا جناح خاصی وابسته باشند و معرفی آنها میتواند به روشن شدن جهتگیری ایدئولوژیک نشریه کمک کند. این ایدئولوژی هم به تقویت نگاه مردانه در فصلنامه منجر شده و هم از آن تأثیر پذیرفته است. | ||
+ | بنابراین با توجه به دستهبندی هال از انواع بازنمایی میتوان گفت بازنمایی وقف در این مجله عمدتاً از نوع برساختی است. درواقع بازنمایی وقف در این مجله با حذف دوره پهلوی و جمهوری اسلامی طوری نشان میدهد که انگار وقف در این دورهها وجود نداشته یا پررنگ نبوده است. همچنین مسئله قدرت نه بهطور ایجابی بلکه بهصورت سلبی در برساخت معنای وقف در فصلنامه تأثیر داشته است. جایی که مقالات اصلاً وارد حوزههای غیر تاریخی نمیشوند و حتی وقتی به حوزههایی مثل اقتصاد میپردازند بازهم وقف را در بستر تاریخی مطالعه میکنند. در این راستا روشهای غیر انتقادی بکار گرفته و ایدئولوژی هژمونیک را با زبان و همچنین نگاه مردسالارانه تقویت میکنند. | ||
+ | سؤال فرعی تحقیق: نوع نگاه به وقف در فصلنامه وقف میراث جاویدان چگونه است؟ بیشتر تحلیلی است یا تاریخی و توصیفی؟ | ||
+ | درواقع اکثریت مطلق مقالات منتشرشده دارای دیدگاه تاریخی هستند و صرفاً به توصیف میپردازند. در مقالات دیده نمیشود که سؤالی طرحشده و تلاش شود به آن پاسخ داده شود. این موضوع در تعداد مقالات آسیب شناسانه نیز که 3 عدد است مشهود میباشد. این نگاه افراطی به تاریخ میتواند آسیبزا باشد چراکه خواننده عام که بخواهد از طریق این فصلنامه با جوانب مختلف وقف آشنا شود در این امر ناکام خواهد بود و نهایتاً پس از چند شماره از مطالعه فصلنامه دست خواهد کشید. | ||
+ | جمعبندی: نقش فصلنامه وقف، میراث جاویدان در ترویج وقف | ||
+ | درنهایت میتوان گفت که فصلنامه عمدتاً با رویکردی تاریخی، غیرعلمی و بدون هدفگذاری مشخص منتشر میشود و اینها نمیتواند بازنمایی دقیقی از وقف ارائه دهد. | ||
+ | این نشان میدهد که فصلنامه نگاهی سطحی و تکبعدی به وقف دارد و بر اساس استراتژی و طرح از پیش تعیینشدهای در این مسیر حرکت نمیکند. این موضوع و یافتهها در کنار مباحث نظریای که معرفی کردیم نشان میدهد که فصلنامه وقف، میراث جاویدان بهعنوان رسانهای تخصصی در این حوزه بازنماییای کاملاً سوگیرانه و غیردقیق از وقف دارد. برای اینکه فصلنامه بازنمایی دقیقتری از وقف داشته باشد بهتر است از متخصصان روزنامهنگاری که در حوزه وقف کارکردهاند در نشریه استفاده کند و همچنین نگاه ایدئولوژیک به مسئله وقف حذف شود و حتی نشریه از حالت یک نشریه رسمی سازمانی خارج شود. | ||
+ | راهکارها و پیشنهادها | ||
+ | درنهایت میتوانیم با توجه به نتایج و تحلیلهای ارائهشده راهکارهای زیر را برای اینکه فصلنامه وقف، میراث جاویدان بتواند بازنمایی عینیتر و دقیقتری از وقف داشته باشد ارائه نماییم تا این آغازی بر رابطه بین وقف و رسانه در کشورمان باشد با امید به اینکه رسانههای دیگر نیز با تاسی به این رسانه بهعنوان یک رسانه تخصصی در این حوزه ادامهدهنده این راه باشند: | ||
+ | • استفاده از روزنامهنگاران حرفهای؛ | ||
+ | • توجه بیشتر به انتخاب تیترها و طرح روی جلد؛ | ||
+ | • استفاده بیشتر از تجارب کشورهای دیگر و استفاده از مقالات و کتابهای خارجی که در این زمینه منتشرشده است؛ | ||
+ | • توجه بیشتر به دوره معاصر و وقفیات و واقفانی که در حال حاضر در قید حیات و مشغول فعالیت هستند؛ | ||
+ | • تعادل بیشتر در نویسندگان ازنظر جنسی و تحصیلی؛ | ||
+ | • نگارش سرمقالههایی دقیق، با موضوع و هدف مشخص که بتواند سؤالاتی در حوزه وقف طرح کرده و به دنبال ارائه پاسخ و راهکار مناسب باشد؛ | ||
+ | • استفاده از روشهای تحقیق متنوعتر؛ | ||
+ | • کاستن از نگاه تاریخی و رفتن بهسوی مسئله محوری برای ترویج فرهنگ وقف در جامعه؛ | ||
+ | • توجه بیشتر به نقش رسانه در ترویج فرهنگ وقف. | ||
+ | منابع | ||
+ | خمینی، روحالله (1378)، «تعليم و تربيت از ديدگاه امام خميني»، قم: معاونت پژوهشي موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره). | ||
+ | رکنالدینی، سید حسین (1383)، «علل انحطاط و سقوط جوامع از دیدگاه قرآن»، تهران: مركز پژوهشهای اسلامي صداوسیما. | ||
+ | رياحى سامانى، نادر (1378)، «وقف و سير و تحولات قانونگذارى در موقوفات»، شيراز: انتشارات نويد. | ||
+ | سلطاني، عباسعلي و ولي زاده، محمدجواد (1393)، «امکانسنجی وقف حقوق معنوي»، مجله پژوهشهای فقهي، سال دهم، شماره 4. | ||
+ | شایانمهر، علیرضا (1377)، «دائرةالعارف تطبیقی علوم اجتماعی»، تهران: کیهان. | ||
+ | شهابى، علىاكبر (1343)، «تاريخچه وقف در اسلام»، تهران: چاپخانه دانشگاه تهران. | ||
+ | شهید ثانی، زینالدین بن علی (1393)، «شرح لمعه: کتاب جهاد، کفارات، نذر و توابع آن، قضاء، شهادت، وقف و عطیه»، مترجم: علی شیروانی، قم: موسسه انتشارات دارالعلم. | ||
+ | شيخي ده آبادي، مجتبي و رجايي، سید محمدکاظم (1394)، «نقش موقوفات اصفهان در تكافل اجتماعي با تأکید بر توانمندسازي»، ماهنامه معرفت، شماره 218. | ||
+ | صفايي پور مسعود، سياحي، زهرا، زرگر شوشتری، محمدامين و داري پور، ناديا (1393)، «بررسي تأثیر وقف بر توسعه اقتصادي شهر اهواز؛ مطالعه موردي: منطقه يک»، فصلنامه پژوهش و برنامهریزی شهري، شماره 16. | ||
+ | عزتي، مرتضي و محموديان، مهرداد (1393)، «برآورد اثر انفاق بر كاهش فقر در ايران»، فصلنامه اقتصاد اسلامي، شماره 53. | ||
+ | عسكري، محسن و بغدادي، آرش(1394)، «آسیبشناسی چارچوب مطالعات كالبدي وقف در شهر اسلامي»، فصلنامه مطالعات شهر ايراني اسلامي، شماره 20. | ||
+ | قاسمی، سیدفرید (1385)، «سرآغاز مجله نگاری در ایران. روزنامه اعتماد ملی (تهران)»، ش. ۲۵۶ (۲۶ آذر ۱۳۸۵). بایگانیشده از نسخه اصلی در 20 تیر 1395. | ||
+ | کالر، جاناتان(1379)، «فردیناند دو سوسور»، ترجمه کورش صفوی، تهران: انتشارات هرمس. | ||
+ | کایلی، پل و لیتزا، یانتس (1380)، «نشانهشناسی»، ترجمه: محمد نبوی، تهران: شیرازه. | ||
+ | کرلینجر، ف. آ (1380)، «مبانی پژوهش در علوم رفتاری»، ترجمه: پاشا شریفی و نجفی زند. تهران: آوای نو. | ||
+ | گیرو، پییر (1383)، «نشانهشناسی»، ترجمه: محمد نبوی، تهران: آگه، چاپ دوّم. | ||
+ | ميرهاشمي، زهرا سادات و سرهنگيان، محمد (1393)، «امكان استفاده از نهاد وقف در تجاریسازی دانش و فناوري و الگوي پيشنهادي آن»، فصلنامه سیاستهای مالي و اقتصادي، سال دوم، شماره 8. | ||
+ | نصراللهی، خدیجه و سبحانی، منصور عبدلی (1393)، «عوامل مؤثر بر جلب مشارکتهای شهروندان در تأمین مالی خدمات شهری»، مطالعات و پژوهشهای شهری و منطقهای، سال 6، شماره 23. | ||
+ | |||
+ | Abdelhady, Hdeel (2012) "Islamic Finance as a Mechanism for Bolstering Food Security In the Middle East:Food Security Waqf", Sustainable Development Law & Policy, Volume 13. | ||
+ | Berelson, B.(1971). "Content Analysis in communication Research NewYork": Hafner. | ||
+ | Hall, Stuart(1997). "The Work of Representation, In Cultural Representation and Signifying Practice", Sage Publication. | ||
+ | Hsiu-Fang, H. Sieh & Shannon, S. E. (2005). "Three Approaches To Qualitative Content Analysis. Qualitative Health Research". | ||
+ | Kahf, Monzer (1992) "Waqf and its Sociopolitical Aspects", Jeddah, Saudi Arabia: IRTI. | ||
+ | Kondracki, N.L., & Wellman, N.S. (2002),"content Analysis: Review of Methods and their applications in nutrition education ", Journal of Nutrition Education and Behavior,Vol 34. | ||
+ | Kuran, Timur (2001) "The Provision of Public Goods under Islamic Law": Origins, Impact, and Limitations of the Waqf System, Law & Society Review, Vol. 35, No.4. | ||
+ | Kuran, Timur (2015) "Legal Roots of Authoritarian Rule in the Middle East: Civic Legacies of the Islamic Waqf", American Journal of Comparative Law, No 23. | ||
+ | McChesney, R. D (2016) " Waqf in Central Asia", Princeton Press. | ||
+ | Potter, W. J., & Levine-Donnerstein, D. (1999). "Rethinking reliability and validity in content analysis". Journal of Applied Communication Research, 27, 258-284. | ||
+ | Rojek, Chris(2003). Stuart Hall, "Polity Publications." | ||
+ | Watson, James and Hill, Anne(2006). "Dictionary of Media and Communication Studies", 7th Edition, Hodder Arnold Publication. | ||
+ | Weber, R. P. (1990) "Basic Content Analysis", CA: Sage, Beverly Hills. | ||
[https://www.civilica.com/Paper-KHAIRMANDEGAR01-KHAIRMANDEGAR01_047=%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88%D9%82%D9%81-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B5%D9%84%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88%D9%82%D9%81%D8%8C-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AB-%D8%AC%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7%DB%8C.html لینک مقاله در سیویلیکا] | [https://www.civilica.com/Paper-KHAIRMANDEGAR01-KHAIRMANDEGAR01_047=%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88%D9%82%D9%81-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B5%D9%84%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88%D9%82%D9%81%D8%8C-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AB-%D8%AC%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7%DB%8C.html لینک مقاله در سیویلیکا] | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
+ | </div> | ||
[[رده:اولین همایش ملی خیر ماندگار]] | [[رده:اولین همایش ملی خیر ماندگار]] | ||
[[رده:مقالات]] | [[رده:مقالات]] |
نسخهٔ ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۳۶
سید ریاض الدین طباطبایی [۱] ،مهری بهار [۲]
چکیده
میتوان گفت فصلنامه وقف، میراث جاویدان عمدتاً با رویکردی تاریخی، غیرعلمی و بدون هدفگذاری مشخص منتشر میشود و این امر نمیتواند بازنمایی دقیقی از وقف ارائه دهد. در واقع ما در 7 شماره مورد مطالعه با هیچ ایده و راهکار جدید برای حل مشکلات در حوزه وقف مواجه نشدیم، حتی با طرح مسئله و مشکل نیز مواجه نشدیم و این نشان میدهد که فصلنامه نگاهی سطحی و تکبعدی به وقف دارد و بر اساس استراتژی و طرح از پیش تعیین شدهای در این مسیر حرکت نمیکند. برای فصلنامه بازنمایی دقیقتری از وقف داشته باشد بهتر است از متخصصان روزنامهنگاری که در حوزه وقف کار کردهاند در نشریه استفاده کند و همچنین نگاه ایدئولوژیک به مسئله وقف حذف شود و حتی نشریه از حالت یک نشریه رسمی سازمانی خارج شود تا آزادانهتر به این مسئله پرداخته و محدودیتهای ناشی از تعلق به سازمانی خاص گریبان گیر آن نباشد. هدف ما در این مقاله، مطالعه بازنمایی وقف در رسانه بود که با توجه بهاینکه مجله وقف، میراث جاویدان تنها مجله تخصصی دراین حوزه است آن را بهعنوان نمونه موردی برای مطالعه انتخاب کردیم. بدین منظور با مرور نظریات مربوط به بازنمایی، خصوصاً نظرات استوارت هال آماده تحلیل فصلنامه وقف، میراث جاویدان با رویکرد بازنمایی شدیم. با توجه بهاین مباحث، ما برای انجام تحلیلها و پاسخ به پرسش تحقیق و مشخص کردن نحوه بازنمایی وقف در این نشریه از روشهای تحلیل محتوای کمی و کیفی بهطور همزمان استفاده کرده و نتایج آن را در ادامه ارائه میکنیم. برای انجام تحلیل محتوا، ابتدا لیست مقولات اصلی و فرعی را تهیه کردیم و بر اساس مقولات به تحلیل هر شماره پرداختیم و سپس تحلیل کلی 7 شماره مورد بررسی را ارائه کردیم.
واژگان کلیدی
وقف، رسانه، بازنمایی، تحلیل محتوا
مقدمه
بشر از دیرباز بر آن بوده که نیازهای اساسی خود را ارضا سازد؛ این نیازها که خوراک، پوشاک و مسکن میباشند از ملزومات زندگی بشرند که بایستی به صورتی حداقلی تأمین شوند.
وی این نیازها را از طریق مشاغل و کسب درآمد، درکنشی متقابل با دیگر افراد اجتماع تأمین کرده است؛ ولی اگر حالاتی پیشآید که شخصی نتواند بسته به امکانات مالیاش این نیازها را رفع کند، میتواند مطالبۀ مساعدت (صدقه) را حق بداند یا نظر به موقعیت جامعهشناختیاش اجتماع وظیفۀ خود دانسته که چنین شخصی را مورد مساعدت خود قرار دهد.
لذا بنا بر تعریفی که گئورگ زیمل
1
ارائه میدهد او درون قشر فقیر اجتماع جای میگیرد؛ واضح است که موضوع اصلی در مورد انسان فقیر آن است که شخص چیزی دریافت کند.
ما در این مقاله تعریف زیمل از انسان فقیر را بهعنوان تعریف مبنایی برگزیدهایم که طبق آن: «شخصی فقیر نامیده میشود که مساعدت دریافت میکند یا نظر به موقعیتِ جامعهشناختیاش باید مساعدت دریافت کند، اگرچه ممکن است ازقضا آن را دریافت نکند.»(زیمل، 1393، ص 307)
در دورۀ پیشامدرن انسانها به سهولت میتوانستند نیازهای خود را تأمین کنند و از آنجایی که روابط تولید ابتداییای داشتند در همبستگیای مکانیکی، از طریق کشاورزی و دامداری حداقلی، در جامعهای مبتنی بر روابط قبیلهای و خویشاوندی، بهتنهایی قادر به رفع نیازهای اولیه خود بودند.
در آن برهه فرصتهایی بهنسبت برابرتری جهت تأمین ملزومات، در اختیار همگان قرار داشت؛ بااینوجود اگر کسی در موقعیت شخص فقیر و ناتوان در کسب معیشت قرار میگرفت از جانب قبیله، خویشاوندان و یا کلیسا مورد حمایت قرار میگرفت درنتیجه با مساعدتی حداقلی، به سهولت میتوانست سرپناهی فراهم آورد و با اندک خوراکی ادامه حیات دهد.
با انقلاب صنعتی و ورود بشر به عصر مدرن، پیشرفتهای زیادی در صنعت و به موجب آن در امکانات رفاهی حاصل آمد زیرا که این عصر داعیهدار ارتقاء رفاه بشر بود. این عصر کالاها و خدمات گستردهای تولیدشده و مشاغل جدیدی با سطح درآمد بالاتر با دشواری کمتر در مقایسه با عصر پیشین، برای بشر به ارمغان آورد. با رشد فزایندۀ امکانات و خدمات رفاهی جدید در دوران مدرن، انسانها میتوانستند در یک همبستگی ارگانیکی، بهوسیله درآمد بالای حاصله از مشاغل جدید
2
از طریق مصرف این تولیدات، نیازهای روزافزون خود را برطرف سازند.
در خلال این تحولات تلقی بشر از مصرف نیز تغییر کرد.
در قرونوسطی مفهوم مصرف بهطور قابلملاحظهای با آنچه امروز از آن فهم میشود متفاوت بود. برای اکثریت جمعیت زمین، مصرف مبتنی بر رفع نیاز و بقای روزمره بود، درحالیکه در میان عدۀ اندکی از زمینداران و اشراف نشانۀ زیادهخواهی، جلب توجه و موقعیت اجتماعی تلقی میشد؛ اما در قرن هیجدهم، با شروع مراحل اولیه صنعتی شدن، سرمایهداریِ مصرفی نیز شکل گرفت.
این انقلاب جدید در مصرف، گزینههای خرید مردم از خردهفروشیهایی که بهسرعت در حال رشد بودند، متنوعتر کرد؛ این روند با رشد صنعتی شدن در طول قرون نوزدهم و بیستم به شکلی وسیعتر ادامه یافت.(تیموتی، 1388، ص 18)
از طرفی زیمل در مقالۀ «گسترش گروه و رشد فردیت» چنین مینویسد که: «تا زمانی که تنوع در تولید نباشد، فرد مجبور است هرچه را از اجبار تولیدشده مصرف کند، حتی اگر در این میان خواستها و نیازهای متنوعی پدید آمده باشد؛ ولی بهمحض آنکه برای هر نیازی تولیدکنندگان مخصوصی وجود داشته باشند، فرد میتواند هر چه را میپسندد به دست آورد بهطوریکه مجبور نباشد با احساسات متضادی چیزی را مصرف کند.»(زیمل، 1393، ص 455)
بنا بر اشاره زیمل، این تحولات، امکانات و خدمات روزافزونی که باهدف بالا بردن سطح رفاه و آسایش بشر در این عصر عرضه شدهاند، نیازهای جدید و روزافزونی را برای انسان ایجاد کردند و بهعلاوه سطح توقع و تصور بشر را از رفاه تعالی بخشیدهاند که از این نظرگاه، حتی امکان داشت فرد باوجود درآمد مناسب، خود را فقیر بداند.
نتیجۀ پیدا شدن فقر درون تمام قشرهای اجتماعی، باعث میشود خصیصۀ نسبی مفهوم فقر را ازنظر بگذرانیم که طبق آن، فقیر کسی است که امکانات مالیاش برای نیل به اهدافش کافی نیستند.(زیمل، 1393، ص 303)
ولی در چنین مواردی با در نظر گرفتن تعریف مبنایی مقاله، تا زمانی که مساعدتی دریافت نکند و یا در موقعیت دریافت مساعده قرار نگیرد، نمیتوان او را در قشر فقیر جای داد درنتیجه از مطالعۀ ما خارج است.
درنهایت با رشد جمعیت، ماشینی شدن صنعت تولید، تخصصی شدن مشاغل و بهموجب آن حذف حداکثری نیروی انسانی و از طرفی استثمار قشر فرودست جامعه، باعث شد علاوه بر فرمهای قدیمی فقر (که بیشتر از ناتوانی فرد ناشی میشد) فرمهای جدیدتر و خشنتری از فقر گسترش یابند که زاییدۀ تحرکات این عصر هستند.
در عصر مدرن کسانی که در حقیقت مستحق دریافت مساعدت بودند به دلیل کمرنگشان روابط قبیلهای و یا احساسات مذهبی و مهاجرت و شهرنشینی، بایستی از طریق اجتماع و درنهایت دولت مورد مساعده قرار میگرفتند؛ مساعدهای حداقلی که با طرد شخص فقیر از جامعه و در برخی موارد محروم شدن از برخی حقوق مدنی همراه بود.
بیان مسئله
با توجه به مقدمهای که گذشت و بر اساس الگوی نظری زیمل در مورد فقیر، بر آنیم تا پیرنگ فقر را در شرایط مدرنی سنخشناسی کنیم که فئودور داستایوفسکی
3
بامهارتی خاص، در رمان بیچارگان
4
به تصویر کشیده است. رمان بیچارگان که حاوی سلسله نامههایی بین پیرمردی درمانده (ماکار) و یتیمِ بیچارهای (دختری بهنام واروارا) میباشد، بستر مناسبی را برای فهم چهرۀ خشن فقر و واکنشهای اجتماعی به این مقولۀ جامعهشناختی مهم، در طلیعۀ جامعه مدرن فراهم آورده است.
سنخشناسی انسان فقیر ازآنرو حائز اهمیت است که در چهرهای که داستایوفسکی از فقر به نمایش گذاشته، به دلیل ماهیت مدرنش، گاهاً دارای سویههای متعارضی نیز میباشد.
در مواجهه با داستان درمییابیم جامعه در مورد علت ظهور پدیدۀ فقر در برخی اشخاص و یا وظیفۀ خود در قبال فقرا، دچار تردید میشوند؛ از طرف دیگر مشخص نیست از میان فقرا، چه کسی مستحق مطالبۀ مساعده است. این عدم شفافیت در مورد حق و وظیفه باعث آشفتگی در جامعه شده، بهطوریکه فقرایی که مستحق مطالبه مساعده هستند توانایی انگیزش مساعده کنندگان حقیقی را ندارند
از سوی دیگر سازمانها و نهادهای دولتی و یا مردمنهادی که در بستر مفهومی داستان وجود ندارد تا وظیفۀ مساعدت و دستگیری این قشر محروم را بر عهده گیرد؛ گرچه افرادی نیز وجود دارند که با تظاهر به دینداری و شرافت، مساعدت را وظیفۀ خود میدانند ولی واضح است که درنهایت وضعیت فقرا را ازنظر روحی و اقتصادی بهبود نمیبخشند.
آنچنانکه از متن داستان برمیآید مسئله اصلی داستایوفسکی، آن دسته فقرایی هستند که بهصورت حرفهای تکدی گری میکنند و چهرۀ خشن فقر را در تمامی شهر نمایان کردهاند. او میخواهد بداند چرا دولت مدرن حتی با ارائه برنامههای رفاهیِ فراگیرِ خود، نتوانسته چهره فقر را ملایمتر بنمایاند؛ از سوی دیگر چرا متکدیان به این اقدامات دولتی بهایی نمیدهند تا تحت حمایتهای دولتی، بتواند از تکدی گری دست بشویند.
از سوی دیگر داستایوفسکی در پی نمایاندن چهرۀ جدید فقر انسانهایی همانند ماکار میباشد که در مشاغل مدرن شاغلاند و کسب درآمد میکنند؛ همچنین قصد دارد گونههای جدیدتری از فقر را بر ما نمایان سازد که پی آمد تحرکات مدرن در دیوانسالاری و خدمات رفاهی میباشند.
اینگونۀ مدرن، شخص را آنچنان در فقر مطلق غرق میکند که حتی اگر از این مهلکه رهایی یابد همانند گارشکوف از فشار روحی جان میسپارد. بنابراین مسئلۀ اصلی ما این است که چرا تحرکات مدرن باهدف رفاه بشر، چنین پیآمدهای متناقضی به بار آورده است؛ ما در پی تبیین این وضعیت متناقض هستیم.
چهرۀ سمج انسان فقیر
زیمل در سنخشناسی قشر فقیر جامعه، سه دیدگاه مطرح میکند. نخستین دیدگاه موجب ایجاد سنخ اول انسان فقیری میشود که مخصوصاً در کشورهایی که گدایی حرفهای معمول است؛ گدا به طرز سادهلوحانهای معتقد است که صدقه حق اوست و غالباً تصور میکند دریغ داشتن او از آنها به معنای مضایقۀ سپاسی است که او شایستگیاش دارد. در اینجا تعهداتی که لازمه حقوق فقراست ممکن است لازمه صرفِ حقوق فقرا باشد؛ یعنی اینکه شخص فقیر، حق مقررش را دریافت میکند و خود را مستحق این میداند که از طرف جامعه یا اشخاص مورد مساعدت قرار گیرد که این شیوۀ نگرش باعث آسان شدن درخواست و پذیرش صدقه از طرف فقرا میشود؛ زیرا در نظرِ شخص فقیر حقارت و شرمساری که صدقه میتواند حاکی از آن باشد تا آن حد از میان میرود که صدقه نه از سر دلسوزی است و نه حس وظیفه؛ بلکه ازآنرو مساعده داده میشود که شخص فقیر آن را مطالبه میکند.(زیمل، 1393، صص 279-278) این طرز تلقی از مساعده در تصویری که ماکار5 از چهرۀ خشن فقر دریکی از خیابانهای شهر پترزبورگ ترسیم میکند، بهخوبی نمایان است که: اشخاص فقیری مانند شخص ارگ نواز که برای به دست آوردن اندک درآمدی نمایش بیچارگی راه انداختهاند و یا چهرۀ پسربچهای دوساله با نامهای در دست، به بهانۀ گرسنگی و بیماریِ مادرش و دیگر برادرانش از مردم درخواست صدقه میکند و یا پیرمردی که با صدایی خشن و بیادبانه، با سماجتی منحصربهفرد از بخت خود شکوه و شکایت میکند و به خاطر مسیح صدقه میخواهد.(داستایوفسکی، 1393، صص 164-161) ازنظرِ زیمل این سنخ افراد فقیر، وضعیتشان را بیعدالتی نظمِ کیهانی میدانند و از تمامِ کیهان به عبارتی طلبِ خسارت میکنند و به خود این اجازه را میدهند از هر شخصی که در شرایطی بهتر از آنها قرار دارد مسئول دعاویشان علیه جامعه بدانند و حقوقشان را طلب کنند. این وضعیت بیشتر در مورد فقیری که به خاطر خدا (و اینجا به خاطر حضرت عیسی) صدقه میخواهد بیشتر نمایان میشود گویی که به خاطر بختِ بد و شکافی که در عدالتِ خداوندی ایجادشده، شخص فقیر دچار این وضعشده و هر شخصی از جامعه موظف است تا این شکافها را پرکند؛ درخواست آنها از شخص خاصی نیست بلکه بهمثابه فردی بر مبنای وحدت نوع بشر.(زیمل، 1393، ص 280) مساعدۀ تهی از ارادۀ سوبژکتیو بهمجردِ آنکه رفاه جامعه اقتضا کند که فرودستان مورد مساعدت قرار گیرند، سنخ دوم انسان فقیر پدید میآید بهطوریکه انگیزۀ مساعده بر بخشنده متمرکز میشود بدون آنکه دریافتکننده هیچ نقشی را ایفا کند6 . در این دیدگاه، مساعدت، وظیفه اشخاص و اجتماع (به تعبیری دقیقتر دولت رفاه) است. این مساعدت داوطلبانه یا بهحکم قانون انجام میشود تا فقرا دشمن خطرناک نشوند، از سوی دیگر انرژی کاهشیافتۀ آنها سازندهتر شود و مانع انحطاط فرزندانشان شود. در مورد بخشندهای که صدقه را برای رستگاری روح خودش میدهد، خودمحوریِ (اگوئیسم) سوبژکتیوِ بخشنده در حقیقت نه به خاطر فقرا بلکه به خاطر جامعه، مغلوب میشود. در اینجا مساعده به لحاظ محتوایی مطلقاً شخصی است و فقرا غایت فینفسه نیستند بلکه صرفاً وسیلهای برای هدفی که در اینجا رستگاری میباشد.(زیمل، 1393: 282) در این رابطه میتوان مساعدهای که ماکار به واروارا میدهد شرح داد که از سر ترحم و حس وظیفۀ پدرانهای که ناشی از یک نسبت دور خانوادگی بود، دخترک را با مساعدههایی در قالب هدایایی نهچندان ارزشمند ازنظر اقتصادی در تحت حمایت خود داشت. در این مورد واروارا این هدایا را حق خود نمیداند چون میداند ماکار در وضعیت مالی خوبی قرار ندارد ولی بااینوجود ماکار تخصیص مساعده همچنان ادامه مییابد؛ حتی زمانی که به خاطر تأمین این هدایا، دچار فقر مطلق میشود این مساعدهها ادامه دارد.(داستایوفسکی، 1393: 114-111) رفتار ماکار گواه بر خصیصۀ بسیار مهم جامعه زیستی انسانی است که زیمل آن را القای اخلاقی7 مینامد؛ هنگامیکه مساعدتی صورت گیرد اگرچه مانند این مورد شاید اقتضای هیچ وظیفهای نباشد، تکلیفی برای ادامه دادن آن به وجود میآید که نهتنها از جانب کسی که مساعده دریافت میکند بلکه این احساس از طرف کسی است که مساعدت میدهد. دقیقاً همانند گدایان، مادامیکه بهطور منظم صدقهای دریافت کنند آن را حق خودشان و وظیفه صدقهدهنده میدانند. اگر زمانی فرارسد صدقۀ فردی که مرتباً این عمل را تکرار کرده، قطع شود احساس ناخوشایندی در گیرندۀ صدقه پدید میآید؛ همچنان که در صدقهدهنده نیز پس از قطع این رویه، احساس شرمساری باقی میماند. به عقیده زیمل شخص صدقهدهنده با تداوم رویۀ صدقه، طبق فرم خاصی از تعهدِ شرافت عمل کرده همانگونه که دقیقاً در مورد ماکار هم صدق میکند.(زیمل، 1393: 294-292) مساعدت به فقرا بهمثابۀ نهادی دولتی (عمومی)، هیچ حقی مبنی بر درخواست صدقه برای این قشر قائل نیست بلکه بهعنوان وظیفهای از جانب اجتماع تلقی میشود. پیداست دولت بههیچوجه در پی برابرسازی وضعیت فردی و جلوگیری از تمایز اجتماعی میان اغنیا و فقرا نیست بلکه هدف غایی از مساعدت، تخفیف دادن نمودهای مفرط معین تمایزگذاری اجتماعی است تا آنکه ساختار اجتماعی بتواند بر اساس این تمایزگذاری تداوم یابد؛ به عبارتی مساعده داده میشود تا فقرا علیه کلیت اجتماع نشورند پس برای تحقق چنین هدفی بایستی نهادهایی رفاهی دایر شود، چه با در نظر گرفتن نفع اجتماعی معطوف به محافظت و تقویت اجتماع، چه حسِ وظیفۀ دینیِ معطوف به رستگاری و سعادت اُخروی. از طرفی نهادهای رفاهی دولت مدرن به برطرف کردن نیازهای همۀ شهروندان بهمثابۀ کلیتی یکپارچه مبادرت دارند؛ پس مساعدتهای عمومی نیز بهسوی کل فقرا هدایت میشوند. درنتیجه فقرا تنها بهعنوان ابژهای بیحرکت و بیاثر در دیدگاه اجتماعی دولت نسبت به فقر انگاشته خواهند شد. این طرد فقرا که عبارت از مضایقه کردن شأنِ هدف غایی، در زنجیرۀ غایت شناختی از آنهاست، حتی به آنها اجازه نمیدهد بهمثابۀ وسیله در آنجا قرار گیرند، و این امر نیز آشکار میشود در دولت نسبتاً دموکراتیک مدرن مساعدت عمومی، تنها شعبۀ ادارۀ امور است که طرفهای ذینفع (فقرا) که شهروند نیز هستند، در آن هیچگونه مشارکتی ندارند؛ بنابراین فقرا باوجود اینکه به واقعیت تاریخی جامعه تعلق دارد، در آنها و در فراسوی آنها زیست میکنند؛ بهعبارتدیگر فقرا نسبت به گروه تقریباً در موقعیت غریبهای هستند که خود را به لحاظ مادی بیرون از گروهی مییابند که در آن سکنی دارند. درنتیجه دولت دموکراتیک مدرنی که سیاستهایش برمبنای اصالت فرد و حقوق شهروندی بناشده، آن دسته از اقداماتش که بر قشر فقیر و بیبضاعت متمرکز است موجب زدودن فردیت و هرگونه مشارکت در این قشر میشود؛ در اینجا وجه پروبلماتیک و متناقض مساعده در فرم نمایان است (زیمل، 1393، صص 287-283) ماکار در مورد کودکی که در خیابان از او صدقه طلب میکرد، چنین میاندیشید که با اینکه در این دوره نگرشِ اجتماعی دربارۀ این قشر ضعیف (کودکان) تغییر کرده چرا سرپرست چنین کودکانی آنها را برهنه و عور، در این سرمای خشن راهی خیابانها میکنند تا مردم تصور کنند این وضعیت فجیع ظاهر آنها، کلاهبرداری محض است؛ ازاینرو به آنها صدقهای داده نشود. این کودکان همیشه مطرود، ازنظر روانی آنچنان سختدل میشوند که حتی اگر با این وضع اسفناکِ مریضی و بیچارگی زنده بمانند، در آینده برای جامعه معضلی اجتماعی خواهند شد. او با خود چنین میاندیشید شاید تکیهگاهی ندارند تا مسئولیت آنها را بر عهده بگیرد با این وجود مردم تصور دیگری دارند.(داستایوفسکی، 1393، صص 164-162) گفتیم که در تحرکات مدرن مؤسساتی برای مساعدت به این افراد اختصاص دادهشده که از طرف دولت، شهر و یا انجمنهای خیریه و مذهبی مورد حمایت قرار میگیرند ولی نکتۀ مهم این است با این وجود آنها از این حمایت استفاده نمیکنند و همان روال پیشین را ادامه داده و به تکدی گری خیابانی میپردازند. همانطور که زیمل اشارهکرده علت این واکنشها را میتوان چنین تبیین کرد که نوانخانهها آنچنان تجربۀ ناخوشایندی هستند که حتی اینگونه فقرا ترجیح میدهند به تکدی گری خیابانی بپردازند. از طرفی میتوان دلیل اصلی را این دانست که از آنجا که این مؤسسات بر مبنای قوانین اداری و دولتی اداره میشوند، حداقل امکانات و مساعده را برای کمک کردن به این سنخ فقرا در نظر میگیرند حتی در برخی مواقع در طول تاریخ دیده شده که این افراد از برخی حقوق مدنی و شهروندی محروم شدهاند.(زیمل، 1393، صص 299-294) سنخ مبتنی بر مساعدت بخشنده محور دیدگاه سومی که زیمل دراینباره مطرح میکند تأکیدی است که در آگاهی اخلاقی قشر مرفه جامعه نهفته میباشد؛ درنتیجه مساعدت به فقرا را وظیفۀ خود میداند و هدفشان باری تخفیف دادن وضعیت بد فقرا باشد. این سنخ جدید از قرن هیجدهم، تحت تأثیر آرمان بشردوستی و حقوق بشر (بیشتر از همه در انگلستان) جایگزین روح مرکزمدارانۀ قانون فقر (عصر الیزابت) شد. در این امر حق فقرا میتواند بهمثابه سویۀ دیگر رابطۀ اخلاقی میان نیازمندان و اغنیا باشد و ترجیح داده میشود در رابطۀ بین وظیفۀ اخلاقی بخشنده و حق اخلاقی گیرنده، بر اولی تأکید بیشتری شود؛ درنهایت در این مورد مساعدت شخصی بر دولتی ارجح است.(زیمل، 1393، صص 295-294) این رابطه را میتوان در مورد واروارا و مادرش بهخوبی مشاهده کرد که پس از یتیم شدن او و فقر مفرطی که به دلیل طلبکاری پدرش دچار آن شده بودند، از طرف فردی ثروتمند از اقوام خود به نام آنا فیودوروونا موردحمایت قرار میگیرند به صورتی که وی در خانۀ خود مکانی محقر و اندک خوراکی برای ادامۀ حیات برای آنها در نظر میگیرد.(داستایوفسکی، 1393، صص 41-39) اینگونه رابطهها اکثراً از آن حسی نشأت میگیرد مبنی بر اینکه در جامعۀ مدرن، اشخاص بلندمرتبه حق قیمومیت دیگر اشخاص را ازلحاظ عرفی دارند درنتیجه مساعده از حالتی که از احساسات مذهبی و نفع اجتماعی خارج میشود. دلیل آنچنانکه به نظر میرسد آن وظیفهای است که اجتماع و اطرافیان چنین افراد دارایی، بهعنوان ناظران بر عهده آنها قرار میدهند تا از آن دسته نزدیکان آنها که ازلحاظ مالی در مضیقهاند، حمایت کنند؛ در غیر این صورت مورد سرزنش و طعنه ناظران قرار میگیرند.(زیمل، 1393، ص 285) در این حالت دیده میشود که فقرا مورد آزار و بیعاطفگی قرار میگیرند تا آنجایی که افرادی که قیمومیت این سنخ فقرا را برعهدهگرفتهاند به خود اجازه میدهند هر کار جفایی، حتی ناشایست، در حق این قشر ضعیف انجام دهند. در بعضی حالات دیده میشود که در قیمومیت این قشر یک نزاع و رقابت به وجود میآید تا بتوانند در این کارزار برنده میدان باشند، درست همانند پیشنهادهای ازدواجی که از طرف پیرمردی ثروتمند (آقای بیکوف) از سر ترحم و دلسوزی به واروارا داده میشود؛(داستایوفسکی، 1393، صص 192-188) بهموجب اینها شخص فقیر بهعنوان ابژه فعالیت اینگونه افراد قرار گیرد؛ شخص فقیر ازخودبیگانه شود و از مساعدهای که به او اختصاص دادهشده چشمپوشی کند. به عبارتی همانند مساعدت دولتی، در این سنخ صدقهها، گیرنده بهمثابۀ ابژهای بیحرکت و بیاثر میماند که کاملاً مطرود از فرایند غایت شناختی بخشنده باقی میماند.(زیمل، 1393، صص 288-286) مساعده از جانب اغنیا، حالتی دیگر نیز دارد که ناشی از فرمی خاص از شرافت و نیز منزلت اجتماعی شخص غنی میباشد.(زیمل، 1393، ص 293) برای مثال ماکار که کارمندی فقیر است وقتی در محضر اعلیحضرت حضور مییابد و اعلیحضرت از احوالات او باخبر میشود، باسخاوتی ستودنی او را مورد مساعده خود قرار میدهد و از سیاق داستان مشخص است که اعلیحضرت بهعنوان یک شخصیت کاریزما، اکثر کارمندان را مورد عنایات خود قرار داده و همگان معترف به عنایات همایونی میباشند؛(داستایوفسکی، 1393، صص 179-170) در اینجا بافرمی از مساعدت مواجه میشویم که مساعده شونده این صدقه را حق خود نمیداند و مساعده را از سرِ لطف و شرافت شخص مساعدکننده میداند، در مقابل شخصِ مساعدکننده نیز وظیفۀ اخلاقی خود میداند که کارمندان و یا دیگر افراد فقیر را مورد عنایات و مساعدات خود قرار دهد. بهعبارتدیگر در تحرکات مدرن چنین افراد سخاوتمندی وظیفه خود میدانند که چهره فقر را بیشازپیش از دیدِ دیگر ناظران اجتماع، حداقل در حوزه تحت نفوذ خود مخفی کنند. همانگونه که مساعداتِ اعلیحضرت در حوزۀ تحت نفوذ خود یعنی اداره متمرکزشدهاند و یا آنا ازآنرو واروارا و مادرش را دستگیر است، چون آنها در حیطۀ خانواده و اقوام او قرار دارند؛ مواردی که گفته شد صرفاً پی آمد نوعی وظیفۀ اخلاقی در مورد مساعده میباشند، خواه این وظیفه ناشی از شرافت باشد، خواه اجبار ناشی از فشار اجتماعی. انسان فقیر در مقام فردی سرگردان و بیچاره جامعۀ مدرن علاوه بر دستآوردها درزمینۀ صنعت، امکانات و خدمات رفاهی، پیشرفتهایی درزمینۀ حقوق مدنی و شهروندی نیز برای بشر به ارمغان آورد درنتیجه سازوکارهای جدیدی از دیوانسالاری را نیز به همراه داشته است. گفتیم که در این عصر سطح رفاه اجتماعی فزونی یافت و مشاغلی با مزایای بالا به وجود آمد که نهایتاً متناسب با افزایش درآمد، نیازهای روزافزونی برای بشر پدید آورد. این تکامل باعث شد بشر هرچه بیشتر به چنین سازوکارهای رفاهی وابسته شود بهطوریکه چه از جانب خود شخص، چه اجتماع و یا طبقات منزلتی، در یک جبر ناخواسته، بایستی به این نیازها پاسخ دهند؛ در غیر این صورت شخص مورد سرزنش قرار میگیرد. نتیجۀ روانی این رویکرد چنین خواهد بود که شخص در قشر منزلتی، خود را فقیر میداند.(زیمل، 1393، ص 305) به همین صورت در مورد ماکار دیووشکین در داستان دیده میشود که وی ازاینرو چای مینوشد تا در معرضِ سرزنش همتباران خود قرار نگیرد؛ اگر چنین نبود اندک پولِ خود را برای چای خرج نمیکرد.(داستایوفسکی، 1393، ص 108) همچنین در مورد شیوه لباس پوشیدن او در اداره، با وجود اینکه فردی قانع است ولی اقتضا شغل اوست که با ظاهری آراسته در اداره حضور یابد؛ هرچند او به دلیل فقری که دچارش شده توانایی خرید لباس مناسب نیز ندارد. اجبار در ارضای نیازها (گاهاً غیرضروری)، آنجا نمود بیشتری مییابد که در معرض سرزنش همکاران و بالادستان خود قرار میگیرد. با وجود اینکه خودش انسان قانعی است و نیازی به این خرج نمیبیند ولی باید این نیازهای به وجود آورده شده را حتی با استقراض و حتی مساعده برآورده سازد.(داستایوفسکی، 1393، صص 79-75) البته باید خاطرنشان کرد اگر شخصی امکانات مالی در دسترس را برای رسیدن به اهداف و با ارضاء نیازهای خود کافی نداند در قشر منزلتی خود احساس فقر خواهد کرد؛ در چنین مواردی به مفهوم نسبی فقر میرسیم که حتی برای یک شخص نسبتاً غنی نیز میتواند حادث شود که در شرایط مالی خود احساس فقر کند؛ ولی چنین حالتی ازلحاظ جامعهشناختی اهمیتی ندارد زیرا تنها حالاتی از فقر برای ما قابلبحث است که کنشی اجتماعی شکل گیرد، یعنی شخص فقیر مساعدهای دریافت کند و یا نظر به موقعیت جامعهشناختیاش، مستحق دریافت مساعده باشد. نظر به مقدماتی که مطرح کردیم در چنین شرایطی، فرمهای بسیار جدیدی از فقر پدید میآید که زاییدۀ این عصر هستند. این فرم اشخاص فقیر با وجود اینکه اعتبار مالی دارد ولی به دلیل ضوابط و قوانین به وجود آمده در نظام بوروکراتیکی مدرن، از اعتبار مالی خود، اجازۀ استفاده ندارند هرچند استحقاق تام داشته باشد. این ضوابط و قوانین، با وجود اینکه شخص استعداد ذهنی و توانایی جسمی کسب درآمد دارد، او را از کسب درآمد محروم میکنند؛ این عوامل اجتماعی شرایطِ شخص را به سمتی سوق میدهد که اینگونه اشخاص به جایگاه فقیری هبوط کنند که مستحق دریافت مساعده میباشد. در چنین حالاتی به دلیل اینکه شخص روزگاری به منزلت اجتماعی مناسبی متعلق بوده سعیاش به این است تا شرافتمندانه، حتی با سختی و مشقت ادامه حیات دهد به امید اینکه از بحران بیچارگی رهایی یابد و به وضعیت پیشین بازگردد. برای درک بهتر از این فرم جدید فقر، آقای گارشکوف نمونۀ مناسبی است چون روزگاری در یک شغل مناسب کسب درآمد میکرد ولی به دلیل کلاهبرداری دولتیای که رئیس او انجام داده بود، احتمال میدادند او نیز در این کلاهبرداری همکاری داشته، درنتیجه بارأی دادگاه از حقوق و مزایای قانونی که به او تعلق داشت محروم شد.(داستایوفسکی، 1393، صص 170-168) در این شرایط آقای گارشکوف که در معرض ظن کلاهبرداریِ دولتی و دزدی قرارگرفته، اجازه اشتغال در هیچ کاری را برای او قائل نبودند. شرایطی مطرحشده سنخ جدیدی از فقر (به تعبیری دقیقتر فقر دورهای) پدید میآورد که شخص به دلایلی که گفته شد نظر به موقعیتش، مستعد دریافت مساعده است ولی خود شخص به چنین خواستهای تن نمیدهد، یعنی مساعده را حق خود نمیداند؛ چون با شرایطی که برای او به وجود آمده است بهزعم خود فردی خاطی است و به خود اجازه نمیدهد که طلب مساعده کند. همانطور که از سبک و سیاق داستان پیداست آقای گارشکوف دچار افسردگی و سرخوردگی زیادی شده و باوجود فقر مفرطی که دارد حاضر به درخواست مساعده حتی از همسایگان خود نیست.(داستایوفسکی، 1393، ص 167) از طرف دیگر اجتماع و سایر اشخاص در اکثر موقعیتها، هیچ وظیفهای مبنی بر مساعدت به این فرم اشخاص فقیر، در خود نمییابند چون در دید ناظران، این اشخاص متعلق به یک منزلت اجتماعی مناسب بودهاند؛ گواه این گفته این است که هیچ مؤسسه یا انجمنی، اختصاص مساعده برای آقای گارشکوف را حق خود نمیداند از سوی دیگر، خود گارشکوف حتی حاضر نیست مورد مساعده قرار گیرد. البته این وضعیت در همه موارد صادق نیست و افرادی مثل ماکار وجود دارند که بهرغم تهیدستی، اندک دارایی خود را صدقه میدهند؛ نه از سر حس وظیفه بلکه از سر همدردی و حس نوعدوستی8 . نتیجهگیری این گفتار در پی طرح رویکردهای اجتماعیای بود که در پیرنگ رمان بیچارگان، به اشخاص فقیر و شیوۀ مساعدت به آنها روا شده است. با اتکای نظری بر مقالۀ فقیر، اثر گئورگ زیمل که سه سنخ فقیر را بر اساس عناصر حق و وظیفه تمیز داده، توانستیم علاوه بر آن سه، سنخ جدیدی از فقر را از بطن رمان استخراجکنیم. بهطور خلاصه در این مقاله، جنبههایی از رابطۀ فقیر و اجتماع بررسی شد تا دریابیم فقیر حق خود میداند که مورد مساعدت قرار گیرد یا اینکه وی مساعدت را حق خود نمیداند و نهایتاً در مورد مساعدت کننده، این رابطه در خصوص با خصیصۀ وظیفه سنجیده شد. در دیدگاه اول، انسان فقیر صرفاً حق خود میداند از جانب اشخاص مورد مساعدت و صدقه قرار گیرد درصورتیکه در دیدگاه دوم یک رابطه رفت و برگشتی بین حق و وظیفه وجود دارد؛ یعنی با اینکه در ابتدا فقیر حق خود نمیداند و صدقه هم از طرف مساعده کننده بهعنوان وظیفه مطلق تلقی نمیشود، ولی با تکرار عمل صدقه دادن هم فقیر حق خود میداند و هم مساعده کننده وظیفۀ خود. درنهایت دیدگاه سوم مبتنی بر وظیفۀ اخلاقی است که اجتماع یا ناظران، بر عهده اغنیا میگذارند تا دستگیر فقرایی باشند که با آنها رابطۀ نزدیکی دارند. در این مقاله بررسی کردیم که چگونه فقر در شرایط مدرن، باعث شد علیرغم تخصیص هزینهها برای زدودن چهرۀ خشن فقر از شهرها بهوسیلۀ افزایش مؤسسات و نوانخانهها، جامعۀ مدرن نتوانست تکدی گری ناشی از این چهره را مخفی کند.
از بررسی فضای اجتماعی این رمان دریافتیم مدرنیته بهوسیلۀ آرمان افزایش رفاه و آسایش اجتماع بشری، منجر به تغییر جوامع شد و در این مسیر تا حدی موفق بود؛ ولی با این وجود در این شرایط، گونۀ بسیار جدیدی از فقر را پدید آمد که میتوان گفت که زائیده و مخصوص شرایط مدرن هستند. اینگونۀ جدید چهرهای بسیار خشن و درعینحال پنهان دارد که در داستان بهخوبی به نمایش درآمده است. برای این سنخ انسان فقیر، نه حقی برای ادعای مساعده برای فقیر وجود دارد، نه وظیفهای مبنی بر مساعدت از سوی اشخاص و یا اجتماع. نهایتِ این چهرۀ پلید را میتوان در مورد آقای گارشکوف بهروشنی دید که درنهایت، علیرغم دریافت بدهی خود و تبرئه از اتهام کلاهبرداری، دیری نپایید که او نیز همانند پسرش جان سپرد، نه از سرِ مرض، بلکه از شرایط بدِ روحی و روانی که اینگونه فقر مدرن بر او تحمیل کرده بود.
منابع: داستایوفسکی، فئودور (1393)، « بیچارگان»، ترجمه خشایار دیهمی، تهران: نشر نی. زیمل، گئورگ (1393)، «فردیت و فرمهای اجتماعی»، ترجمه شهناز مسمّیپرست، تهران: نشر ثالث. تیموتی، دالن (1388)، «جامعهشناسی مصرف»، ترجمه علیاصغر سعیدی و مهدی حسینآبادی، تهران: انتشارات جامعهشناسان.
بازنمایی وقف در رسانه مورد تجربی: تحلیل محتوای فصلنامه وقف، میراث جاویدان بین سالهای 1391 تا 1393
1. سید ریاض الدین طباطبایی، 2. مهری بهار
1. کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی، 2. دکترای مطالعات فرهنگی
چکیده:
میتوان گفت فصلنامه وقف، میراث جاویدان عمدتاً با رویکردی تاریخی، غیرعلمی و بدون هدفگذاری مشخص منتشر میشود و اینها نمیتواند بازنمایی دقیقی از وقف ارائه دهد. رویکرد تاریخی نشریه در بسیاری از مقالات مشخص است که در تحلیل یافتهها به این موضوع اشاره خواهیم کرد. درواقع ما در 7 شماره موردمطالعه با هیچ ایده و راهکار جدید برای حل مشکلات در حوزه وقف مواجه نشده، حتی با طرح مسئله و مشکل نیز مواجه نگردیده و این نشان میدهد که فصلنامه نگاهی سطحی و تکبعدی به وقف دارد و بر اساس استراتژی و طرح از پیش تعیینشدهای در این مسیر حرکت نمیکند. این موضوع و یافتهها در کنار مباحث نظریای که اشاره میشود، نشان میدهد که فصلنامه وقف، میراث جاویدان بهعنوان رسانهای تخصصی در این حوزه بازنماییای غیردقیق از وقف دارد. برای اینکه فصلنامه بازنمایی دقیقتری از وقف داشته باشد بهتر است از متخصصان روزنامهنگاری که در حوزه وقف کارکردهاند در نشریه استفاده کند و همچنین نگاه ایدئولوژیک به مسئله وقف حذف شود و پیشنهاد میشود نشریه از حالت یک نشریه رسمی سازمانی خارج شود تا آزادانهتر به این مسئله پرداخته و محدودیتهای ناشی از تعلق به سازمانی خاص گریبانگیر آن نباشد. هدف این مقاله، مطالعه بازنمایی وقف در رسانه است که با توجه به اینکه مجله وقف، میراث جاویدان تنها مجله تخصصی در این حوزه است بهعنوان نمونه موردی برای مطالعه انتخاب شده است. بدین منظور با مرور نظریات مربوط به بازنمایی، خصوصاً نظرات استوارت هال آماده تحلیل فصلنامه وقف، میراث جاویدان با رویکرد بازنمایی انجام شد. پرسش تحقیق به نحوه بازنمایی وقف در مجله وقف میراث جاویدان برمیگردد و به همین دلیل نیز از رویکرد بازنمایی استوارت هال استفاده شد تا بتوان هر چهبهتر جنبههای مختلف این بازنمایی را تحلیل کرد. با توجه به این مباحث، برای انجام تحلیلها و پاسخ به پرسش تحقیق و مشخص کردن نحوه بازنمایی وقف در این نشریه از روشهای تحلیل محتوای کمی و کیفی بهطور همزمان استفاده کرده و نتایج آن را در ادامه ارائه میکنیم. برای انجام تحلیل محتوا، ابتدا لیست مقولات اصلی و فرعی تهیه شد و بر اساس مقولات به تحلیل هر شماره پرداخته و سپس تحلیل کلی 7 شماره مورد بررسی ارائه شد.
واژگان کلیدی: وقف، رسانه، بازنمایی، تحلیل محتوا.
مقدمه
در اسلام یکی از راههای تحقق بخشیدن به اهداف خیرخواهانه وقف است. نهادی که گسترش آن از یکسو سبب تعدیل و توزیع ثروت و از سوی دیگر موجب از بین رفتن نیازهای فرهنگی و اجتماعی موجود در جامعه میگردد و میتوان ادعا نمود سنت حسنه وقف پشتوانه اقتصادی اهداف بلند انسانی است که در طول تاریخ با توجه به سطح زندگی مردم برای رشد فرهنگ و دانش بشری تأثیر بسیاری داشته است، زیرا وقف سابقه دیرینه در تاریخ تمدن بشر دارد و تنها مخصوص اسلام و فقه و حقوق کشورهای اسلامی و ایران نیست و نهادهای مشابه آن در تمام ادیان و حقوق سایر کشورها مشاهده میشود.
در طول تاریخ اسلام اغلب اینگونه بوده است که مردم نیکوکار بخشی از اموال و مستغلات خود مانند زمین، خانه، باغ و غیره را از مالکیت خود خارج و منافع آن را برای اهداف خیرخواهانه متناسب با نیازهای جامعه اختصاص میدادند. تأسیس بیمارستانها، مدارس علمی، مراکز فرهنگی و مساجد بر اساس وقف بیانگر این ادعاست. افراد جامعه و واقفان نیز سعی میکردهاند با اتخاذ روشهایی فرهنگ وقف را در جامعه ترویج کرده و جا بیندازند. به عنوان مثال درگذشته وقفنامهها را در محافل عمومی با صدای بلند میخواندند و همچنین واقفان ارجوقرب خاصی در بین مردم داشتند. اما امروزه و با ظهور عصر اطلاعات، یکی از مهمترین جلوههای بروز و تقویت وقف در رسانهها است. درواقع در حال حاضر این رسانهها هستند که با برجستهسازی برخی موضوعات اذهان جامعه و افکار عمومی را نسبت به اهمیت یک موضوع آگاه میسازند. بنابراین شناسایی جایگاه وقف در رسانههای مختلف از اهمیت خاصی در راستای گسترش این سنت حسنه برخوردار است.
روش پژوهش
هدف این تحقیق ارزیابی و تحلیل بازنمایی وقف در مجله وقف، میراث جاویدان است. رسانهها از دیرباز بهعنوان یکی از مهمترین عناصر در جامعه بهحساب میآمدهاند و نقش مهمی در شکلگیری افکار عمومی و همچنین ایجاد گرایش مثبت بین مردم نسبت به یک موضوع داشتهاند. آنچنانکه در اين خصوص حضرت امام خميني (ره) با تشريح نقش رسانههاي جمعي، از آنها بهعنوان دانشگاه عمومي یاد کرده است كه بايد در تمام سطح كشور گسترش يابند و تمام مردم را متفكر، مبارز و ديني بار بياورند.(امام خمینی (ره)، 1378)
با توجه به هدف تحقیق که تحلیل بازنمایی وقف در رسانه است، از چارچوب نظری بازنمایی بهویژه نظرات استوارت هال برای تحقیق استفاده شده است. امروزه مفهوم بازنمایی بهشدت وامدار آثار استوارت هال است و به ایدهای بنیادین در مطالعات فرهنگی و رسانهای مبدل شده است. نگاه جدید ارائهشده از سوی هال به مفهوم بازنمایی، از دیدگاههای متفکرانی مانند فوکو و سوسور برای بسط نظریه بازنمایی استفاده کرده است.
روش تحقیق
این تحقیق تلفیقی از روشهای موجود در سنتهای کمی و کیفی را بکار میگیرد تا به هدف خود نائل شود. پژوهش کمی از دیرباز روش تحقیق غالب در مطالعات رسانهای بودهاند اما پژوهش کیفی، اصطلاحی عام برای رویکردهای مختلف تحقیق و ارزشیابی تلقی میشود که با عناوین مختلفی چون قومنگاری، پژوهش میدانی و مشاهده توأم با مشارکت خوانده میشوند. این رویکردها برحسب سنن مختلف فلسفی و تحلیلی قابلتفکیک هستند. این سنن دارای ویژگیهای مشترکی نیز هستند که آنها را از پژوهشهای کمی متمایز میکند.
در این پژوهش برای تحلیل متون فصلنامه از روش تحلیل محتوای کمی و کیفی بهصورت همزمان و برای تحلیل تصاویر روی جلد نیز از نشانهشناسی استفاده شده است.
اهداف تحقیق هدف اصلی پژوهش حاضر تحلیل بازنمایی وقف در مجله وقف، میراث جاویدان از طریق تحلیل محتوا و نشانهشناسی شمارههای منتشرشده فصلنامه وقف میراث جاویدان بین سالهای 91-93 است. اولین شماره سال 1391 بهعنوان مبدأ انتخاب شد و تا اشباع نظری ادامه پیدا کرد، بعد از بررسی شمارههای دو سال نتایج مشابه بود و نتیجه جدید به دست نیامد بنابراین به تحلیل همین شمارهها اکتفا نموده چون اشباع نظری حاصلشده بود.
علاوه بر این، موارد زیر را نیز میتوان بهعنوان اهداف فرعی این پژوهـش قلمداد کرد: 1. تعیین تعداد کل مقالههای منتشرشده در سالهای در دست بررسی و تعیین مقالههای تألیفی و ترجمه¬ای 2. توصیف ساختاری مجله ( تعداد مقالات، ساختار بخشها، جلد، تصاویر و ...) 3. تعیین دوره تاریخی موقوفات معرفیشده 4. بررسی جنسیت نویسندگان و مترجمان مقالات، سطح تحصیلی و رتبه علمی آنها 5. نوع وقفها (مادی، معنوی و ...) 6. تعیین رتبه علمی نویسندگان 7. تعیین گرایش موضوعی مقالات 8. معرفی و شناسایی زنان و مردان واقف پرسشهای تحقیق با توجه به اهداف تحقیق در این قسمت سؤالات تحقیق که شامل یک سؤال اصلی و یک سؤال فرعی میشود بدین شرح است: سؤال اصلی تحقیق: بازنمایی وقف در فصلنامه وقف، میراث جاویدان چگونه است؟ سؤال فرعی تحقیق 1: نوع نگاه به وقف در فصلنامه میراث جاویدان چگونه است؟ بیشتر تحلیلی است یا تاریخی و توصیفی؟ یافتهها : ساختار و مشخصات مجله هر مجلهای ساختار مختص خود را دارد که دارای بخشهای ثابت و متغیر هست. بنابراین در مورد هر مجله دو بحث ساختار و محتوا مطرح است در اینجا ابتدا ساختار مجله را معرفی کرده و سپس به محتوای آن پرداخته میشود. فصلنامه وقف، میراث جاویدان عمدتاً دارای چند بخش ثابت است. هر شماره دارای طرح جلد و فهرست است. پسازاینها و در ابتدای مجله سرمقاله و بعدازآن بخش استفتائات قرار دارد. سپس به ترتیب بخشهای وقف، موقوفات، واقفان، وقف نامهها، بقاع متبرکه، دیگر کشورها، نقد و معرفی و درنهایت چکیده مقالات ارائه میشود. بهطور میانگین در هر شماره 9 مقاله در حدود 210 صفحه منتشر میشود. البته مقالات بهجز بخشهای سرمقاله، استفتائات و چکیدهها هستند و در بخشهای دیگر تقسیم میشوند. حال برای بررسی محتوای مجله، با توجه به رویکرد بازنمایی استوارت هال که درروش پژوهش بیان شد با استفاده و تمرکز بر متن، تحلیلهای مربوط را ارائه میشود. منظور از متن در اینجا صرفاً زبان نوشتار نیست بلکه متن، عکس و دیگر نشانهها را نیز شامل میشود. در بخشهای بعدی به ترتیب ابتدا ساختار مجله و مقالات منتشرشده معرفی و تحلیل میشود، در این بخش ابتدا طرح جلد و سرمقاله و سپس به ترتیب بخشهای مجله یعنی وقف، موقوفات، واقفان، وقف نامهها، بقاع متبرکه، دیگر کشورها، نقد و معرفی پیش میرویم و مقالات موجود در هر بخش را تحلیل میکنیم. سپس جداول مربوط به مقولات تمام شمارهها را ارائه کرده و بعدازآن به تحلیل هر جدول میپردازیم. درنهایت نیز جمعبندی تحلیل هر 7 شماره را ارائه میشود. تحلیل یافتهها در این قسمت ابتدا بهصورت مجزا تمام بخشهای فصلنامه تحلیل میشود و با ارائه آمار مربوط به هر بخش، تحلیلهای مربوط به آن بخش را ارائه میشود. روی جلد روی جلد مهمترین قسمت یک نشریه است. در روی جلد عکس یک و تیتر یک قرار میگیرد که نقش بسزایی در جذابیت و علاقهمندی مخاطب و همچنین معرفی مطالب داخل مجله دارد. در 7 شماره بررسیشده از فصلنامه وقف میراث جاویدان، اغلب شمارهها تیتر یک ندارند و در صورت وجود نیز تیترها فاقد استانداردهای تیتر زنی هستند و کمکی به جذب مخاطب نمیکنند. علاوه بر این عکسهای روی جلد هم اغلب تصویری از گنبد یا مناره یا بقعه هستند و تنها در چند مورد تصاویر ترکیبی استفادهشده که آنها نیز در سطح ضعیف و یا متوسط ارزیابی میشوند. درواقع تصاویر کلی و نامشخص هستند و در مواردی که تصویر مناره است توضیحی وجود ندارد که مخاطب متوجه شود این تصویر متعلق به کجاست و به چه دلیلی روی جلد مجله قرارگرفته است. با توجه به نظرات هال میتوان گفت که فرایند رمزگذاری و رمزگشایی در این مورد بسیار ساده و سرراست است و هیچ معنای پنهانی در اینجا وجود ندارد. جدول شماره 1 آمار مربوط به روی جلد فصلنامه تعداد شمارهها تیتر روی جلد عکس روی جلد 7 دارد ندارد ترکیبی ساده 3 4 3 4
این جدول نشان میدهد که تنها 3 شماره تیتر یک دارند که تیترهای یک نیز تنها جملاتی ساده درباره وقف هستند. عکسهای روی جلد نیز در 4 مورد یک تصویر ساده است و در 3 موردی که عکس ترکیبی استفاده شده نیز مفاهیم ساده و بدون جذابیت خاصی قرار دادهشده است. سرمقاله سرمقاله یکی از مهمترین قسمتهای هر نشریه است و در فصلنامه وقف، میراث جاویدان در هر شماره سرمقاله بهطور مرتب در 5 صفحه ارائهشده است. نویسنده سرمقاله در این نشریه مدیرمسئول است اما نکته جالبتوجه این است که سرمقالههای منتشرشده در این فصلنامه ربطی به وقف ندارند و در برخی موارد تنها بعضی از اتفاقات روز را مورد بررسی قرار دادهاند (که در تحلیل هر یک از شمارههای موردبررسی به آنها پرداختیم) درحالیکه از یک فصلنامه تخصصی در حوزه وقف انتظار میرود در سرمقالههای خود به وقف پرداخته و شرایط آن را در کشور موردبررسی قرار داده و راهکارهای مناسبی برای توسعه و تقویت این حوزه ارائه کند. همچنین سرمقاله نقش مهمی در ایجاد هویت برای یک مجله دارد و تیتر سرمقاله نیز در این مهم تأثیر فراوانی دارد. علاوه بر این و برخلاف تیترهای روی جلد، سرمقالههای نگاشته شده بسیار ایدئولوژیک هستند و درحالیکه ارتباطی با وقف ندارند اما در مورد مسائلی چون شرایط کشور، منطقه و ... به طرح مسائل عقیدتی و کلی میپردازند. بر اساس نظرات هال در خصوص بازنمایی میتوان گفت که این سرمقالهها نشانگر تأثیر ایدئولوژی بر بازنمایی وقف در این نشریه هستند. بنابراین سه ویژگی اصلی سرمقالههای مجله عبارتاند از: نداشتن تیتر،ایدئولوژیک بودن و بیربط بودن به وقف. جدول شماره 2 آمار مربوط به سرمقالهها تعداد سرمقالهها مرتبط با وقف مرتبط با مسائل روز هیچکدام (کلی) 7 0 3 4
جدول شماره 3 مدرک تحصیلی نویسندگان رتبه علمی نویسندگان کارشناسی 0 کارشناسی ارشد 51 دکترا 19 غیره 13 این جدول نشان میدهد که اکثریت نویسندگان (51 نفر) دارای مدرک کارشناسی ارشد هستند و تنها 19 نفر با مدرک دکترا در بین نویسندگان بودهاند.این نکته نشان میدهد که ازنظر علمی، فصلنامه با مشکل روبرو است. همچنین 13 نفر دارای مدارکی غیر از مدارک دانشگاهی هستند یا مدرک تحصیلی آنها مشخص نیست که این مورد برای یک مجله تخصصی خوب نیست چرا که در صورت داشتن مدرک علمی این مسئله باید ذکر شود و اگر هم نویسنده دارای مدرک علمی نیست باید مشخص شود که چه تخصصی در این زمینه دارد که نوشتن مقاله توسط وی را از نظر علمی توجیه میکند. جدول شماره 4 جنسیت نویسندگان جنسیت نویسندگان مرد 55 زن 28
این جدول نشان میدهد که تعداد نویسندگان مرد مجله بسیار از نویسندگان زن بیشتر است. درواقع 55 نویسنده مرد و 28 نفر هم زن هستند. این تناسب که به نفع مردان است باعث میشود زبان و بازنمایی در فصلنامه مردانه باشد. این مسئلهای است که بعد از هال و در نظریههای فمینیسم موردتوجه بوده و زبان مردانه در اینجا نیز غلبه دارد. به این مسئله و تأثیر آن در بازنمایی وقف در رسانه در ادامه اشاره خواهیم کرد. جدول شماره 5 مقالهها تعداد مقالهها تألیفی ترجمه توصیفی تحلیلی مبانی اقتصادی اجتماعی تاریخی آسیبشناسی غیره 66 64 2 46 9 5 2 4 47 3 5 جدول 5 نشان میدهد که در کل این 7 شماره، 66 مقاله منتشرشده است. اکثریت مطلق در این فصلنامه با مقالههای تألیفی است و تنها دو مقاله ترجمهشده در برابر 64 مقاله تألیفی وجود دارد.این حاوی یک نکته است و آنهم اینکه تجارب کشورهای دیگر و کارهای بینالمللی در این زمینه موردتوجه نیست که این مسئله با توجه به تکتک مقالات و همچنین ردهبندی موضوعی آنها مشخصتر میشود. در بین این 66 مقاله، 46 مقاله رویکرد توصیفی دارند و تنها 9 مقاله با رویکرد تحلیلی وجود دارد. مقالات توصیفی نیز اغلب توصیف واقف، موقوفه یا وقف نامه هستند و صرفاً از منظر تاریخی، یا در موارد نادر، زبانشناسی به این موارد پرداختهاند. این موضوع وقتی روشنتر میشود که دقت کنیم 47 مقاله از کل مقالات رویکردی تاریخی دارند که درصد بسیار بالایی را به خود اختصاص داده و به عنوان مثال تنها 3 مقاله آسیب شناسانه و 5 مقاله در مورد مبانی و اصول وقف وجود دارد. مقالههای تاریخی منتشر شده که در بخشهای مختلف آمدهاند اغلب رویکردی بشدت توصیفی و تحلیلی دارند و از زوایای چون معماری و ویژگیهای ظاهری بناهای وقفی به آنها پرداختهاند و در برخی نیز زندگی و شرایط تاریخی یک واقف موردبررسی قرارگرفته است. درصد پایین مقالههای حوزههایی چون اجتماعی، اقتصادی و غیره را نشان میدهد که توجه به این مباحث در این فصلنامه بسیار پایین است و فصلنامه بیشتر رویکردی تاریخی به مسئله وقف دارد که این در کنار نکته قبلی لزوم بازنگری جدی در سیاستهای این فصلنامه را نشان میدهد. علاوه بر این درصد بالای مقالات تاریخی یک نکته دیگر را نیز مشخص میکند که در طرح جلد و سرمقالهها وجود داشت: پرداختن به مسائل بی حاشیه. مقالات توصیفی تاریخی که تنها یک شخص یا وقف نامه را موردمطالعه قرار میدهند از حوزه سیاست و موارد چالشانگیز اجتناب میکنند و بنابراین مشکلی برای نشریه و سازمان متبوعش پدید نخواهد آمد بنابراین سعی میکنند با نپرداختن به وضع موجود، صرفاً وقف را بهعنوان یک مسئله تاریخی نشان دهند. بازنمایی وقف در این فصلنامه، تا اینجا، مردانه و تاریخی است. ویژگیهایی که باعث میشود ایدئولوژی پشت پرده نشریه پنهان شود. ایدئولوژیای که با بی توجهی به شرایط حال حاضر سعی میکند مسئله را صرفاً مسئلهای تاریخی بازنمایی کند. این موضوع در ادامه نیز موردبحث قرار میگیرد. جدول شماره 6 دورههای تاریخی دوره تاریخی پیش از صفویه 9 صفویه 12 قاجاریه 13 پهلوی 0 جمهوری اسلامی 0
جدول بالا مشخص میکند که همانطور که در قسمت مقالات تحلیل کردیم، نشریه بازنماییای غیر حاشیهای و امن از وقف بهعنوان امری تاریخی ارائه میکند و به سمت وضع موجود، چالشها، مسائل و ... نمیرود. تمرکز عمده روی دوره صفویه و قاجاریه این نکته را بیشازپیش روشن میکند که نشریه وقف را امری متعلق به تاریخ میبیند و حتی عمده مقالات تاریخی نیز صرفاً به بررسی موقوفات یا حتی اماکن غیر وقفی مانند امامزادهها از منظر معماری پرداختهاند. مسائلی که تا اینجا در تحلیل یافتهها به دست آمد نشان میدهد که هرچند فصلنامه مدعی است (این ادعا بهطور پنهان در ساختار و مقالات مجله مشخص میشود) بازنمایی بازتابی یا نهایتاً تعمدی از وقف نشان میدهد، اما بازنمایی صورت گرفته بازنماییای برساختی است. همانگونه که گفتیم نگاه برساختی به بازنمایی مدعی است که معنا «در» و «بهوسیله» زبان ساخته میشود. بنابراین در اینجا نیز معنای تولیدشده از وقف، معنایی تاریخی و غیر چالشی است. جدول شماره 7 روششناسی روش کمی پیمایش 0 تحلیل محتوا 0 کیفی مشاهده 0 مصاحبه 0 روشهای تفسیری 1 مطالعات اسنادی و کتابخانهای 31
بازنمایی تاریخی وقف به روشهای غیر انتقادی و پوزیتویستی نیاز دارد. امری که در جدول بالا مشخص میشود. این جدول نشان میدهد که تنها روش بکار رفته در مقالات این فصلنامه روشهای کتابخانهای و اسنادی است. درواقع اغلب مقالات روششناسی خاصی ندارند و تنها یک فرد یا اثر را از زاویه تاریخی بررسی و معرفی کردهاند. این مسئله نشاندهنده تحلیل ما از مجله است. در مقالات این مجله بههیچعنوان از روشهای کیفی یا حتی روشهای کمی دیگر استفاده نشده است. روشهایی که اگر موضوع وقف در دورههای معاصرتر مورد مطالعه قرار دهند میتوانند شناخت انتقادیتری از مسئله به دست دهند اما پرداختن صرف به وقف بهعنوان امری تاریخی آنهم با روشهای کتابخانهای که صرفاً با جستجو و ارجاع به متون تاریخی- عمدتاً وقف نامهها- انجامشده است تضمین میکند که بازنمایی گفتهشده دستخوش تغییر یا تهدید نشود و صرفاً بازنماییای بی حاشیه و مطمئن از وقف صورت گیرد. جدول شماره 8 جنسیت واقفان جنسیت واقفان مرد 26 زن 23
جدول بالا نشان میدهد که تعداد واقفان مرد 26 نفر و واقفان زن 23 نفر است. در نگاه کمی و در ابتدا تعادلی بین واقفان ازنظر جنسیت مشاهده میشود اما اگر دقت کنیم که 18 نفر از واقفان زن تنها در یک مقاله و صرفاً بهصورت نام بردن معرفیشدهاند و با حذف آنها، این تناسب 26 به 5 میشود. 5 واقف زن دیگر هم اغلب بهصورت محدود و باهم معرفیشدهاند درحالیکه واقفان مرد معرفیشده اغلب یک مقاله کامل را به خود اختصاص دادهاند. بنابراین مشخص میشود که نگاه مردسالارانه که در جنسیت نویسندگان بود در اینجا نیز حکمفرماست و این در جهت همانایدئولوژی مسلط حکومت است که بازنمایی وقف در این مجله نیز در همان راستا صورت میگیرد.
جدول شماره 9 آمار تجمیعی این موارد
مقوله اصلی مقولات فرعی تعداد
وقف مادی 73
معنوی 3
خاص 3
عام 72
انتفاع 2
منفعت 72
وقف نامه 39
ملک 6
زمین زراعی 35
آبانبار 5
دکان 13
قریه 7
حمام 2
مدرسه 4
مسجد 3
کاروانسرا 4
عکس فرد 8
موقوفه 149
وقف نامه 30
نقشه ساختمان 70
تصاویر تزیینی 29
جمعبندی یافتهها نشان میدهد که اولین نقطه قوت فصلنامه انتشار منظم آن است. این فصلنامه در طول دوره مورد بررسی بهصورت کاملاً منظم منتشر شده و تنها در فصل پاییز و زمستان1391 بهصورت دو فصلنامه بوده و در فصول دیگر مستقل منتشر شده است. همچنین صفحهبندی مناسب و پرداختن به مسئله وقف بهعنوان تنها نشریه تخصصی در این زمینه از دیگر نقاط قوت فصلنامه است. تحلیلهای ما نشان میدهد که طرح جلد مجله ضعیف است و با مشکلاتی روبرو است. همانطور که نشان دادیم طرح جلد فصلنامه اغلب از یک تصویر ساده تشکیلشده و تیتر یک نیز روی جلد استفاده نمیشود که این موارد میتوانند در جذب مخاطب مؤثر باشند. همچنین میتوان تیترهای مطالب اصلی را روی جلد آورد تا مخاطب بتواند با موضوعاتی که در هر شماره مطرحشده آشنا شود. نکته بعدی به سرمقالههای این فصلنامه برمیگردد. سرمقالههایی که کمترین ارتباطی به موضوع وقف ندارند و تنها به بیان برخی مطالب کلی و کلیشهای میپردازند. اگر این فصلنامه بخواهد در ترویج وقف در جامعه مؤثر باشد باید تغییر را از طرح جلد و سرمقاله خود آغاز کند. سرمقاله در هر نشریه خط و مشی اصلی نشریه را تعیین کرده و بهکل آن جهت میدهد، یک دلیل برای این مسئله میتواند سازمانی و رسمی بودن نشریه باشد. درواقع این فصلنامه، نشریه رسمی یک سازمان است که رئیس سازمان مدیرمسئول آن و معاون فرهنگی سازمان سردبیر آن است. امری که باعث میشود مدیرمسئول و سردبیر، لااقل ازنظر تحصیلات دانشگاهی، تخصصی در حوزه روزنامهنگاری نداشته باشد و این امر در طرح جلد، سرمقاله و یا ساختار کلی مجله نیز خود را نشان میدهد. نکته بعدی که باید موردتوجه قرار بگیر تعداد بسیار کم مقالاتی است که تجارب بینالمللی و کشورهای دیگر در این زمینه را بررسی کرده باشند. درحالیکه تعداد بسیاری از این مقالات وجود دارد و ما نیز به فراخور موضوع در فصل دوم به تعدادی از آنها اشاره کردیم اما نشانی از این مقالات و تجربهها در فصلنامه دیده نمیشود. این موضوع میتواند آسیبی جدی برای این فصلنامه تلقی شود چراکه وقف را موضوعی تکبعدی و منحصر به کشور ما نشان میدهد درحالیکه نشان دادن کارکرد وقف در کشورهای دیگر و مورد توجه بودن آن میتواند به تنوع و غنای نشریه افزوده و مخاطب را با زوایای بیشتر این امر مهم آشنا سازد. تحلیل یافتهها همچنین نشان میدهد که فصلنامه وقف، میراث جاویدان اغلب به معرفی واقفینی میپردازد که به دورههای تاریخی بسیار دور تعلق دارند و این نشریه از واقفین و خیرین حال حاضر جامعه غافل است. درحالیکه در حال حاضر نیز واقفین زیادی در کشور وجود دارند اما تمامی واقفین معرفیشده در فصلنامه مربوط به دورههای قبل از سلطنت پهلوی هستند. این امر میتواند به دلسرد شدن بخشی از واقفین بیانجامد. این در حالی است که شاید هرچند برخی از واقفین راضی نباشند که نام و عکس آنها در رسانهها منتشر شود، اما بالاخره مطرحشدن واقفین در بین مردم میتواند به تشویق دیگران برای پرداختن به این سنت حسنه بیانجامد. درواقع یکی از وظایف رسانهها معرفی افراد شاخص در عرصههای گوناگون به مردم است و فصلنامهای که بهصورت تخصصی در حوزه وقف کار میکند باید این کار را برای واقفین انجام دهد درحالیکه میبینیم در این فصلنامه هموغم نویسندگان بیشتر پرداختن به زندگینامه واقفینی است که در زمانهای دور (عمدتاً دوره صفویه و قاجاریه) زندگی میکردهاند.
از طرف دیگر غلبه در بین واقفین معرفیشده نیز با مردان است. هرچند آمار کلی و کمی واقفان معرفیشده این را نشان نمیدهد، اما باید توجه کنیم که هر واقف مرد در یک مقاله مجزا معرفیشده و واقفان زن بهصورت کلی و فهرستوار. بنابراین میبینیم که فصلنامه در معرفی واقفین بشدت دچار سوگیری است و واقفان معرفیشده بیشتر مرد و از چهرههای تاریخی هستند و کمتر به زنان و چهرههای معاصر توجه شده است. این موضوع در مورد جنسیت نویسندگان مقالات نیز مشهود است. تعداد نویسندگان مرد در فصلنامه تقریباً دو برابر نویسندگان زن است و این خود میتواند بهنوعی سوگیری پنهان بیانجامد.
نکته بعدی به روششناسی مقالات ارائهشده برمیگردد. در قسمتهای قبل مقالاتی که بهنوعی میتوان آنها را دارای روششناسی دانست همگی از روشهای توصیفی و کتابخانهای استفاده کردهاند و روشهای دیگر توسط نویسندگان اصلاً مورد استفاده قرار نگرفته است. هرچند فصلنامه دارای مرتبه علمی- پژوهشی یا ترویجی نیست اما خود را فصلنامهای تخصصی در این حوزه معرفی میکند و لازم است اسلوب علمی را رعایت کند. این در حالی است که ما این اسلوب را نه در روششناسی و نه در بخشهای دیگر مانند چکیدهها نمیبینیم. بهعنوانمثال از روش مصاحبه کیفی با واقفان میتوان به این سؤال پرداخت که موانع توسعه سنت وقف در جامعه چیست؟ یا حتی با پیمایشهای میدانی نگرش مردم به وقف را سنجید و از دل این پژوهشها راهکارهایی برای ترویج وقف پیدا کرد. اما چیزی که در فصلنامه مشاهده میشود تنها استفاده از روش کتابخانه و اسنادی، آنهم برای ارائه شرححالی از واقفان و موقوفات است. درنهایت باید گفت مقالات فصلنامه بشدت توصیفی است و اصلاً نقش تبیینی ندارد. درواقع این فصلنامه عمدتاً به توصیف افراد و اماکن میپردازد و دغدغه طرح سؤال در حوزه وقف و تلاش برای یافتن پاسخهای مناسب با استفاده از روشهای متداول علمی را ندارد. نتیجهگیری پرسش تحقیق ما به نحوه بازنمایی وقف در مجله وقف میراث جاویدان برمیگردد و به همین دلیل نیز از رویکرد بازنمایی استوارت هال استفاده کردیم تا بتوانیم هر چهبهتر جنبههای مختلف این بازنمایی را تحلیل کنیم. رویکرد بازنمایی هال، بحث سوسور در مورد نشانه و زبان را گامی بهپیش میبرد و زبان را محدود به گفتار نمیداند. همچنین هال برخلاف سوسور، رابطه نشانه با مدلول را فارغ از ایدئولوژی نمیداند و معتقد است که روابط قدرت در نحوه بازنمایی مؤثرند. با توجه به این مباحث، برای انجام تحلیلها و پاسخ به پرسش تحقیق و مشخص کردن نحوه بازنمایی وقف در این نشریه از روشهای تحلیل محتوای کمی و کیفی بهطور همزمان استفاده شد، برای انجام تحلیل محتوا، ابتدا لیست مقولات اصلی و فرعی را تهیه شد و بر اساس مقولات به تحلیل هر شماره پرداخته شد و سپس تحلیل کلی 7 شماره مورد بررسی را ارائه شد. حال، پس از ارائه یافتهها و تحلیلهای مربوطه در مرحلهای که میتوان با پاسخ دادن به سؤالات تحقیق، نتیجه و تحلیل نهایی تحقیق را نیز ارائه کرد. سؤال اصلی تحقیق: بازنمایی وقف در فصلنامه وقف، میراث جاویدان چگونه است؟ یافتههای تحقیق نشان میدهد که بازنمایی وقف در این فصلنامه بازنماییای تاریخی، مردانه، غیر انتقادی، ایدئولوژیک و همسو با گرایشهای مسلط حکومت است. درواقع تمام مواردی که تحلیل شد اعم از طرح جلد، سرمقاله، مقالات، عکسها و ... این موارد را نشان میدهند. تعداد مقالات توصیفی در فصلنامه بسیار بالاست که عمدتاً رویکردی تاریخی دارند که یا به شرححال افراد پرداخته یا وقف نامهها و موقوفات را مورد تحلیل قرار دادهاند آنهم مواردی که عمدتاً بهپیش از دوران حکومت پهلوی برمیگردد. همچنین گرچه مجله سعی میکند خود را فارغ از ایدئولوژی نشان دهد اما ساختار و محتوای فصلنامه کاملاً ایدئولوژیک و در راستای ایدئولوژی مسلط است. این مورد با توجه به اینکه مجله متعلق به سازمان اوقاف و امور خیریه است و مدیرمسئول آن رئیس این سازمان است و درواقع، نشریه، نشریهای رسمی و سازمانی است، عجیب نمینماید ولی بههرحال این نکتهای است که به وجهه علمی چنین نشریهای بهعنوان تنها نشریه تخصصی در حوزه وقف در کشور لطمه میزند. طرح جلد که یا یک تصویر ساده از یک بقعه یا مناره بدون هیچ توضیحی است یا یک تصویر با تیتری کلی، در تمام موارد طرحی خنثی است که سعی میکند وارد مسائل ایدئولوژیک نشود و تنها پیامی کلی و سرراست درباره خوب و مثبت بودن وقف ارائه کند. ایدئولوژیک بودن رویکرد مجله بیشتر در سرمقاله نمایان میشود. جایی که مدیرمسئول عمدتاً به وقف نپرداخته و مسائل کلی و کلان کشور و منطقه مانند بهار عربی، نامگذاری سال و ... را موردتوجه قرار میدهد و متونی کاملاً همراستا باسیاستهای نظام تولید میکند. سرمقالههایی که حتی تیتر هم ندارند تا در تلفیق با طرح جلد خنثی و بیطرفی را بخواهند نشان دهند اما ساختار مقالات ایدئولوژی پنهان را نشان میدهد که وقف در این مجله چگونه برساخته میشود. مقالات عمدتاً رویکردی تاریخی و توصیفی دارند و به دورههای تاریخی قبل از پهلوی برمیگردند و با استفاده از روشهای کتابخانهای که کاملاً غیر انتقادی و خنثی هستند سعی میکنند وقف را بهعنوان امری تاریخی و امن معرفی کنند. معنای وقف در این فصلنامه اینگونه برساخته میشود و اصلاً وارد حوزه قدرت و حکومت نمیشود. حتی عدم معرفی واقفان حال حاضر را نیز میتوان به همین دلیل دانست. چراکه واقفان فعلی ممکن است به گروه یا جناح خاصی وابسته باشند و معرفی آنها میتواند به روشن شدن جهتگیری ایدئولوژیک نشریه کمک کند. این ایدئولوژی هم به تقویت نگاه مردانه در فصلنامه منجر شده و هم از آن تأثیر پذیرفته است. بنابراین با توجه به دستهبندی هال از انواع بازنمایی میتوان گفت بازنمایی وقف در این مجله عمدتاً از نوع برساختی است. درواقع بازنمایی وقف در این مجله با حذف دوره پهلوی و جمهوری اسلامی طوری نشان میدهد که انگار وقف در این دورهها وجود نداشته یا پررنگ نبوده است. همچنین مسئله قدرت نه بهطور ایجابی بلکه بهصورت سلبی در برساخت معنای وقف در فصلنامه تأثیر داشته است. جایی که مقالات اصلاً وارد حوزههای غیر تاریخی نمیشوند و حتی وقتی به حوزههایی مثل اقتصاد میپردازند بازهم وقف را در بستر تاریخی مطالعه میکنند. در این راستا روشهای غیر انتقادی بکار گرفته و ایدئولوژی هژمونیک را با زبان و همچنین نگاه مردسالارانه تقویت میکنند. سؤال فرعی تحقیق: نوع نگاه به وقف در فصلنامه وقف میراث جاویدان چگونه است؟ بیشتر تحلیلی است یا تاریخی و توصیفی؟ درواقع اکثریت مطلق مقالات منتشرشده دارای دیدگاه تاریخی هستند و صرفاً به توصیف میپردازند. در مقالات دیده نمیشود که سؤالی طرحشده و تلاش شود به آن پاسخ داده شود. این موضوع در تعداد مقالات آسیب شناسانه نیز که 3 عدد است مشهود میباشد. این نگاه افراطی به تاریخ میتواند آسیبزا باشد چراکه خواننده عام که بخواهد از طریق این فصلنامه با جوانب مختلف وقف آشنا شود در این امر ناکام خواهد بود و نهایتاً پس از چند شماره از مطالعه فصلنامه دست خواهد کشید. جمعبندی: نقش فصلنامه وقف، میراث جاویدان در ترویج وقف درنهایت میتوان گفت که فصلنامه عمدتاً با رویکردی تاریخی، غیرعلمی و بدون هدفگذاری مشخص منتشر میشود و اینها نمیتواند بازنمایی دقیقی از وقف ارائه دهد. این نشان میدهد که فصلنامه نگاهی سطحی و تکبعدی به وقف دارد و بر اساس استراتژی و طرح از پیش تعیینشدهای در این مسیر حرکت نمیکند. این موضوع و یافتهها در کنار مباحث نظریای که معرفی کردیم نشان میدهد که فصلنامه وقف، میراث جاویدان بهعنوان رسانهای تخصصی در این حوزه بازنماییای کاملاً سوگیرانه و غیردقیق از وقف دارد. برای اینکه فصلنامه بازنمایی دقیقتری از وقف داشته باشد بهتر است از متخصصان روزنامهنگاری که در حوزه وقف کارکردهاند در نشریه استفاده کند و همچنین نگاه ایدئولوژیک به مسئله وقف حذف شود و حتی نشریه از حالت یک نشریه رسمی سازمانی خارج شود. راهکارها و پیشنهادها درنهایت میتوانیم با توجه به نتایج و تحلیلهای ارائهشده راهکارهای زیر را برای اینکه فصلنامه وقف، میراث جاویدان بتواند بازنمایی عینیتر و دقیقتری از وقف داشته باشد ارائه نماییم تا این آغازی بر رابطه بین وقف و رسانه در کشورمان باشد با امید به اینکه رسانههای دیگر نیز با تاسی به این رسانه بهعنوان یک رسانه تخصصی در این حوزه ادامهدهنده این راه باشند: • استفاده از روزنامهنگاران حرفهای؛ • توجه بیشتر به انتخاب تیترها و طرح روی جلد؛ • استفاده بیشتر از تجارب کشورهای دیگر و استفاده از مقالات و کتابهای خارجی که در این زمینه منتشرشده است؛ • توجه بیشتر به دوره معاصر و وقفیات و واقفانی که در حال حاضر در قید حیات و مشغول فعالیت هستند؛ • تعادل بیشتر در نویسندگان ازنظر جنسی و تحصیلی؛ • نگارش سرمقالههایی دقیق، با موضوع و هدف مشخص که بتواند سؤالاتی در حوزه وقف طرح کرده و به دنبال ارائه پاسخ و راهکار مناسب باشد؛ • استفاده از روشهای تحقیق متنوعتر؛ • کاستن از نگاه تاریخی و رفتن بهسوی مسئله محوری برای ترویج فرهنگ وقف در جامعه؛ • توجه بیشتر به نقش رسانه در ترویج فرهنگ وقف. منابع خمینی، روحالله (1378)، «تعليم و تربيت از ديدگاه امام خميني»، قم: معاونت پژوهشي موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره). رکنالدینی، سید حسین (1383)، «علل انحطاط و سقوط جوامع از دیدگاه قرآن»، تهران: مركز پژوهشهای اسلامي صداوسیما. رياحى سامانى، نادر (1378)، «وقف و سير و تحولات قانونگذارى در موقوفات»، شيراز: انتشارات نويد. سلطاني، عباسعلي و ولي زاده، محمدجواد (1393)، «امکانسنجی وقف حقوق معنوي»، مجله پژوهشهای فقهي، سال دهم، شماره 4. شایانمهر، علیرضا (1377)، «دائرةالعارف تطبیقی علوم اجتماعی»، تهران: کیهان. شهابى، علىاكبر (1343)، «تاريخچه وقف در اسلام»، تهران: چاپخانه دانشگاه تهران. شهید ثانی، زینالدین بن علی (1393)، «شرح لمعه: کتاب جهاد، کفارات، نذر و توابع آن، قضاء، شهادت، وقف و عطیه»، مترجم: علی شیروانی، قم: موسسه انتشارات دارالعلم. شيخي ده آبادي، مجتبي و رجايي، سید محمدکاظم (1394)، «نقش موقوفات اصفهان در تكافل اجتماعي با تأکید بر توانمندسازي»، ماهنامه معرفت، شماره 218. صفايي پور مسعود، سياحي، زهرا، زرگر شوشتری، محمدامين و داري پور، ناديا (1393)، «بررسي تأثیر وقف بر توسعه اقتصادي شهر اهواز؛ مطالعه موردي: منطقه يک»، فصلنامه پژوهش و برنامهریزی شهري، شماره 16. عزتي، مرتضي و محموديان، مهرداد (1393)، «برآورد اثر انفاق بر كاهش فقر در ايران»، فصلنامه اقتصاد اسلامي، شماره 53. عسكري، محسن و بغدادي، آرش(1394)، «آسیبشناسی چارچوب مطالعات كالبدي وقف در شهر اسلامي»، فصلنامه مطالعات شهر ايراني اسلامي، شماره 20. قاسمی، سیدفرید (1385)، «سرآغاز مجله نگاری در ایران. روزنامه اعتماد ملی (تهران)»، ش. ۲۵۶ (۲۶ آذر ۱۳۸۵). بایگانیشده از نسخه اصلی در 20 تیر 1395. کالر، جاناتان(1379)، «فردیناند دو سوسور»، ترجمه کورش صفوی، تهران: انتشارات هرمس. کایلی، پل و لیتزا، یانتس (1380)، «نشانهشناسی»، ترجمه: محمد نبوی، تهران: شیرازه. کرلینجر، ف. آ (1380)، «مبانی پژوهش در علوم رفتاری»، ترجمه: پاشا شریفی و نجفی زند. تهران: آوای نو. گیرو، پییر (1383)، «نشانهشناسی»، ترجمه: محمد نبوی، تهران: آگه، چاپ دوّم. ميرهاشمي، زهرا سادات و سرهنگيان، محمد (1393)، «امكان استفاده از نهاد وقف در تجاریسازی دانش و فناوري و الگوي پيشنهادي آن»، فصلنامه سیاستهای مالي و اقتصادي، سال دوم، شماره 8. نصراللهی، خدیجه و سبحانی، منصور عبدلی (1393)، «عوامل مؤثر بر جلب مشارکتهای شهروندان در تأمین مالی خدمات شهری»، مطالعات و پژوهشهای شهری و منطقهای، سال 6، شماره 23.
Abdelhady, Hdeel (2012) "Islamic Finance as a Mechanism for Bolstering Food Security In the Middle East:Food Security Waqf", Sustainable Development Law & Policy, Volume 13. Berelson, B.(1971). "Content Analysis in communication Research NewYork": Hafner. Hall, Stuart(1997). "The Work of Representation, In Cultural Representation and Signifying Practice", Sage Publication. Hsiu-Fang, H. Sieh & Shannon, S. E. (2005). "Three Approaches To Qualitative Content Analysis. Qualitative Health Research". Kahf, Monzer (1992) "Waqf and its Sociopolitical Aspects", Jeddah, Saudi Arabia: IRTI. Kondracki, N.L., & Wellman, N.S. (2002),"content Analysis: Review of Methods and their applications in nutrition education ", Journal of Nutrition Education and Behavior,Vol 34. Kuran, Timur (2001) "The Provision of Public Goods under Islamic Law": Origins, Impact, and Limitations of the Waqf System, Law & Society Review, Vol. 35, No.4. Kuran, Timur (2015) "Legal Roots of Authoritarian Rule in the Middle East: Civic Legacies of the Islamic Waqf", American Journal of Comparative Law, No 23. McChesney, R. D (2016) " Waqf in Central Asia", Princeton Press. Potter, W. J., & Levine-Donnerstein, D. (1999). "Rethinking reliability and validity in content analysis". Journal of Applied Communication Research, 27, 258-284. Rojek, Chris(2003). Stuart Hall, "Polity Publications." Watson, James and Hill, Anne(2006). "Dictionary of Media and Communication Studies", 7th Edition, Hodder Arnold Publication. Weber, R. P. (1990) "Basic Content Analysis", CA: Sage, Beverly Hills.