باورهای ضعیف و ضرورت امید

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

برای برخی باورهای فقرا که دفاع ناپذیر به نظر می رسد، دلیل دیگری نیز می تواند وجود داشته باشد: زمانی که نمی توان کار چندانی انجام داد، امید ضروری می شود. هنگامی که با یکی از پزشکان بنگالی در مورد نقش او در زندگی فقرا صحبت کردیم، این گونه توضیح داد: «به راستی فقرا توان مالی لازم را برای درمان بیماری های وخیم ندارند، چرا که درمان این گونه بیماری ها به کارهای پرهزینه ای مانند آزمایش پزشکی و بستری شدن نیاز دارد، به همین دلیل، آنها تنها برای درمان بیماری های جزئی خود نزد من می آیند و من نیز به آنها داروهای کمی می دهم که موجب بهبود بیماری آنها می شود. به عبارت دیگر، مهم است که همیشه مراقب سلامت خود باشید، حتی اگر بدانید که برای مساله اصلی کاری انجام نمی دهید.

درواقع احتمال اینکه فقرا به دلیل وضع تهدید کننده جانی، مانند دردهای سینه و خون در ادرار، نزد پزشک بروند، بسیار کمتر از احتمال مراجعه آن ها بابت بیماری های تب و اسهال است. فقرای دهلی برای بیماری های زودگذر به اندازه ثروتمندان هزینه می کنند اما ثروتمندان برای بیماری های قلبی پول بیشتری خرج می کنند.[۸۹] بنابراین پاسخی مناسب برای این پرسش که چرا درد سینه و سکته مغزی از بیماری های بهوپا به شمار می روند (یک بار پیرزنی مفاهیم دوگانه بیماری های بهوپا و بیماری های پزشک را توضیح داد؛ او تأکید داشت بیماری های بھوپا را ارواح ایجاد می کنند و باید به دست درمان گران سنتی درمان شوند)، دقيقا این است که مردم توان مالی لازم را برای درمان پزشکی ندارند.

شاید به همین دلیل است که در کنیا درمانگران و واعظان سنتی به طور ویژه برای درمان بیماری ایدز خواهان فراوانی داشتند (خدمات آنها در هر شهری با افتخار روی تابلوهای بزرگ چاپ دستی تبلیغ می شدند. در واقع هنگامی که پزشک های دگر درمان[۱](دست کم تا زمانی که مردم توان خرید، داروهای ضد ویروس[۲]را پیدا کردند) نمی توانند کار زیادی انجام دهند، بنابراین چرا گیاهان و طلسم های درمانگر سنتی را استفاده نکنیم؟ این روش های قدیمی ارزان بود و دست کم این احساس را در بیمار ایجاد می کرد که برای درمان خود کاری انجام داده است. چون برخی نشانه ها و عفونت ها که در بدن بیمار آشکار می شود پس از مدتی از بین می رود، باورپذیر است که این درمان های سنتی، دست کم برای مدتی کوتاه، اثربخش اند.

این گونه رفتار، مانند غریقی که به هر خس و خاشاکی چنگ می زند، خاص کشورهای فقیر نیست. همچنین اقلیت برخوردار در کشورهای فقیر و شهروندان جهان اول نیز هنگام رویارویی با مشکلی که درمان آن را نمی دانند، چنین رفتارهایی انجام می دهند. در ایالات متحده، افسردگی و کمردرد، دو بیماری به ندرت شناخته شده هستند و فرد را زار و رنجور می کنند. به همین دلیل امریکایی ها همیشه میان روانشناس و روان درمانگر یا کلاس های یوگا و ماساژ درمانی در رفت و آمد هستند. از آنجا که هر دو بیماری برای مدتی بروز می یابند و پس از مدتی از بین می روند، افراد مبتلا به این بیماری ها به طور پی در پی از چرخه های امید و ناامیدی می گذرند و هر بار سعی دارند، دست کم برای مدتی کوتاه، باور کنند که درمان جدید نتیجه بخش است.

* * *

باورهایی که برای آرامش خاطر و آسایش حفظ می شوند، بسیار انعطاف پذیرتر از باورهایی هستند که بدون یقین واقعی حفظ می شوند. ما نشانه هایی از این مسأله را در ادیپر دیدیم. بیشتر افرادی که نزد بهوپا می روند، نزد پزشک بنگالی و بیمارستان دولتی نیز می روند و گویا به هیچ عنوان به این واقعیت فکر نمی کنند که اینها نماینده دو منظومه باور کامل ناسازگار و متفاوت اند. آنها در مورد بیماری های بهوپا و بیماری های پزشک صحبت می کنند، اما به نظر می رسد هنگامی که یک بیماری ادامه می یابد، بر این تفکیک پافشاری نمی کنند و به استفاده از هر دو گرایش دارند. این مسأله که باورها چه معنایی برای افراد دارد، زمانی به طور جدی مطرح شد که مؤسسه سوا ماندیر، پس از اینکه دریافت حتی برپایی چادرهای موقت ماهانه با مدیریت خوب چهار پنجم کودکان را به طور کامل واکسینه نکرده بود، به دنبال روشی برای بهبود نسبت های واکسن زدن بود. برخی کارشناسان محلی استدلال کردند که مسأله ریشه در منظومه باورهای مردم داشت. آن ها ادعا کردند واکسن زدن هیچ جایگاهی در نظام باور سنتی نداشت؛ در روستاهای ادیپر، مانند بسیاری از دیگر مکان ها، این باور قدیمی وجود دارد که علت مرگ کودکان، چشم بد و چشم زخم است و گرفتار شدن به چشم بد از قرار گرفتن کودکان در معرض دید مردم ناشی می شود. به همین دلیل است که خانواده ها کودکان خود را در نخستین سال زندگی آنها از خانه خود بیرون نمی برند. بنابراین کارشناسان بدبین و شکاک استدلال کردند که راضی کردن روستاییان به واکسینه کردن کودکان خود پیش از تغییر باورهای آنها بسیار دشوار خواهد بود.

با وجود این دیدگاه های قدرتمند، هنگامی که سواماندیر چادرهای موقت واکسن زدن را در ادیپر برپا کرد، ما موفق شدیم نیلیما ختان[۳]، مدیر عامل سوا ماندیر را متقاعد سازیم که آزمایشی ویژه انجام دهد: به ازای هر واکسن زدن، یک کیلو دال[۴](حبوبات خشک شده، غذای اصلی منطقه و برای تکمیل این روش، مجموعه ای از بشقاب های استیل به افراد اهدا شود). پزشک مسئول برنامه سلامت سوا ماندیر، در ابتدا تمایلی به انجام این آزمایش ویژه نداشت. از یک طرف رشوه دادن به مردم برای انجام کاری درست، به نظر نادرست بود، چرا که آن ها باید خود یاد بگیرند که چه چیزی برای سلامتی شان مفید است. از طرف دیگر مشوق پیشنهادی ما به نظر بسیار ضعیف بود: اگر مردم با وجود مزایای بسیار زیاد و بزرگ واکسن زدن، همچنان کودکان خود را واکسینه نمی کنند، باید دلایل جدی برای آن داشته باشند. به عنوان نمونه، اگر مردم باور داشته باشند که بیرون بردن کودکان موجب آسیب به آنها می شود، یک کیلو دال (به ارزش تنها ۴۰ روپیه یا 1.83 دلار برابری قدرت خرید، کمتر از نیمی از دستمزد روزانه ای که با کار در یک کارخانه دولتی به دست می آید) آنها را به این کار وادار نمی کرد. افرادی را که در سوا ماندیر کار می کردند، مدت زمان زیادی می شناختیم که بتوانیم آنها را متقاعد سازیم این ایده ای بود که ارزش امتحان را در مقیاس کوچک داشت و به همین دلیل سی چادر موقت همراه با مشوق هایی همانند یک کیلو دال، بر پا شد که بسیار موفقیت آمیز بود. نرخ واکسن زدن در دهکده ای که چادرها بر پا شد، ۷ برابر یعنی به ۳۸ درصد افزایش یافت. در تمام دهکده های مجاور در محدوده ۱۰ کیلومتری چادرها نیز این رقم بسیار بالاتر رفت. سوا ماندیر با شگفتی دریافت که عرضه دال با افزایش کارایی، هزینه سرانه هر واکسن زدن را در واقع کاهش داد، زیرا پرستاری که برای صرف وقت خود دستمزد گرفته مشغول کار نگه داشته شده بود.[۹۰]

برنامه واکسن زدن سوا ماندیر یکی از تأثیرگذارترین برنامه هایی است که تا به حال ارزیابی کرده ایم و احتمالا برنامه ای است که بیشترین جانها را نجات داده است. بنابراین ما با سوا ماندیر و سایر مؤسسات کار می کنیم تا به تکرار آزمون هایی از این دست در زمینه های دیگر تشویق شوند. جالب این که ما با مقاومت هایی روبه رو می شویم. پزشک ها خاطر نشان می کنند که این ۳۸ درصد با ۸۰ یا ۹۰ درصدی که برای «واکسینه شدن همگانی» نیاز است و در آن نرخ، كل جامعه کامل حفاظت می شود، فاصله زیادی دارد: سازمان بهداشت جهانی برای واکسینه شدن اولیه، پوشش ۹۰ درصدی ملی و ۸۰ درصد در هر زیربخش را هدف گذاری کرده است. برخی افراد در جامعه پزشکی بر این باورند که اگر قرار نباشد حفاظت کامل جامعه محقق شود، دلیلی برای یارانه دادن به خانوارها برای انجام کاری که برای سلامتی آنها لازم است، وجود ندارد. اگر چه قطعا توانایی پوشش کامل مردم عالی خواهد بود، اما این استدلال «همه یا هیچ»، تنها به شکل غیررسمی و غیر جدی معقول است: حتی اگر واکسن زدن کودک من موجب ریشه کن شدن بیماری نشود، این کار هنوز نه تنها کودک من را محافظت می کند، بلکه افراد دیگری را که با او در تماس اند نیز ایمن نگه میدارد.[۱۱] بنابراین افزایش نرخ واکسن زدن برای پیشگیری از بیماری های پایه از ۶ تا ۳۸ درصد، هنوز فایده اجتماعی گسترده ای به همراه دارد.

در پایان، بی اعتمادی به انگیزه های واکسن زدن، به باورهای بنیادین کسانی که در طرف راست و چپ طیف سیاسی هستند، فروکاسته می شود: سعی نکنید برای تشویق مردم به انجام کاری که شما فکر می کنید باید انجام دهند، به آنها رشوه دهید. از نظر جریان راست، به این دلیل که تشویق مردم بی فایده خواهد بود؛ از نظر چپ مرسوم، که بیشتر جامعه بهداشت عمومی و پزشک خوب سوا ماندیر را شامل می شود، به این دلیل که آنچه ارائه می شود و آنکه دریافتش می نماید را کم ارزش می کند. ما به جای این کار، باید بر تلاش برای متقاعد کردن فقرا در مورد فواید واکسن زدن تمرکز کنیم.

ما به دو دلیل فکر می کنیم هر دو دیدگاه برای ارزیابی این برنامه و سایر برنامه هایی از این دست، روش های نادرستی هستند. نخست، آنچه آزمون های یک کیلو دال نشان می دهد، این است که دست کم در ادیپر، به نظر می رسد فقرا تمام انواع مسائل را باور دارند، اما این باورها بر پایه ای محکم بنا نشده اند. آن ها آنقدر از چشم بد نمی ترسند که از دال بگذرند. این باید بدین معنی باشد که آنها واقعا می دانند در جایگاهی نیستند که مبنای محکمی جهت ارزیابی هزینه ها و فایده های واکسن ها داشته باشند. وقتی آنها واقعا می دانند که چه می خواهند - مانند مورد تأسف آور اما مهم ازدواج کردن دختر آنها با فردی از مذهب یا طبقه راست - رشوه دادن به آنها به هیچ عنوان ساده نیست. بنابراین اگر چه بدون شک، برخی باورهای فقرا محکم حفظ می شوند، اما اشتباه است که تصور کنیم همیشه این گونه است.

دلیل دوم برای نادرست بودن این مسأله این است که هر دو جناح راست و چپ فرض می کنند که کار از نیت ناشی می شود: یعنی اگر افراد به ارزش واکسن زدن باور پیدا کنند، بچه ها واکسینه خواهند شد. این مسأله همیشه درست نیست و پیامدهای دوررسی دارد.

پانویــس

  1. Allopathic معالجه به ضد، درمان بیماری با معالجاتی که اثرشان معکوس اثر بیماری است.
  2. Anti-Retrovirals
  3. Neelima Khetan
  4. Dal