با خود می‌گویم

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

محمد خلیلیان

دل به دنیا و امورش بسته ایم. ظواهر جهان محسوس و مادی ما را آن چنان مشغول به خود کرده است که مرگ را از یاد برده ایم. اگر حاجت و آرزویی داریم که بسیار داریم مربوط به امور دنیایی است.

در آیات قرآن کریم و روایات معصومین درباره بی ارزشی (بی ارزش تر از پر پشه و...)، کوتاهی زندگی در دنیا و... بسیار آمده است. میدانیم اما باور قلبی نداریم. صبح تا شام در فکر تأمین نیازهای جسممان هستیم، اما نگرانی برای تأمین نیازهای واقعی یعنی نیازهای روحمان نداریم. انتظاراتمان زیاد است. انتظاراتمان متناسب با ظرفیت ها و استعدادهایمان نیست. قانع نیستیم. برای خود شأنی فرضی قائلیم. خانه های بزرگ تر یا منزلی در فلان نقطه شهر طلب میکنیم. میخواهیم مدل و نوع ماشینمان را ارتقاء دهیم. همین طورگوشی تلفن همراهمان و ... . با روش هایی به مسئولیت هایی دست می یابیم و برای حفظ آن از همان روش ها و روش های دیگر استفاده میکنیم. شاید تشنه خدمتیم. دوست داریم در نزد دیگران مشهور شویم، مطرح شویم. درس میخوانیم تا مدرک بگیریم، میخواهیم مدارج بالاتر را طی کنیم تا جایگاه اجتماعی بهتری کسب کنیم؛ حقوق بیشتر دریافت کنیم و... به دنبال جمع آوری و ذخیره سازی بیشتر پول هایمان در حسابهای بانکی هستیم. و... .

شیطان همان که با تکبر و غرور از درگاه خداوند خارج شد(سوره اعراف آیه 13) و گفت یقیناً من کارهای زشت را در زمین زینت میدهم و همگی را به جز بندگان مخلص، گمراه خواهم ساخت(سوره حجر آیات39 و 40). آیا به سراغ ما نمی آید. با وسوسه های متنوع در تمام مراحل زندگی می آید. با خیالات باطل می آید و از روش های مختلف برای بیراهه رفتن استفاده می کند. این جاست که خیلی از گفتار، اعمال و رفتار ما موجه جلوه می کنند. این جاست که غافل از یاد خدا می شویم، نافرمانی اش را می کنیم و همه و همه مجالی را برای شناخت آن یگانه عالم فراهم نمی آورد.

حرکت به سوی تعالی

اندکی با خودمان تأمل میکنیم،این که چه ویژگی ها یا صفاتی انسان را از سایر جانداران متمایز میکند؟

صفت های خوب، زشت، نواقص و کاستی هایمان چیست؟

روح و استعدادهایمان چقدر تربیت یافته اند و رشد آنها تا کجاست؟

و...

آن هنگام که امیدها از همه علت ها، وسایل، اموال و امکانات، انسان ها و... قطع و بریده می شود، با توجه قلبی به آفریدگار بی همتا و واگذاشتن کار به آن بی نیاز مطلق دل آرام می شود. آن هنگام است که تردیدها و دو دلی ها و چند دلی ها، دل مشغولی های ذهنی و فکری که ارمغانی چون ناراحتی و رنج ندارند همگی به یقین و باور قلبی به آفریدگار یکتا تبدیل می شود و گشایشی ورای تصور حاصل میشود.

ضروری است این یقین و باور را حفظ کنیم و همواره سعی کنیم به مراتبش اضافه کنیم، اما چگونه؟ به نظر میرسد پاسخش را باید در وظایف انسان در دنیا جستجو کرد. خداوند تبارک و تعالی در سوره ذاریات آیه 56 میفرماید:

«من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند»

عبادت همان اطاعت است، فرمان بری و مطیع فرمان کسی که خالق جهان است. بنابراین وظیفه انسان اطاعت خدا] را کردن است و این حاصل نمی شود مگر با یاد خدا بودن در هر زمان و مکان و عمل به دستورات الهی.

در کنار عمل به دستورات الهی هم چون به پاداشتن نماز، روزه، خمس و... متفکر شهید استاد مطهری در [کتاب سیری در نهج البلاغه میفرمایند: «از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاک خدایی توأم باشد عبادت است. لهذا درس خواندن، کار و کسب کردن، فعالیت اجتماعی کردن اگر لله و فی الله باشد عبادت است.»

و نیز در همان کتاب متفکر شهید اضافه میکنند: "عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن وجدان مذهبی انسان را پرورش میدهد، میل و رغبت به کار نیک را افزون میکند و از میل و رغبت به شر و فساد و گناه می کاهد؛ یعنی تیرگی های ناشی از گناهان را زایل میگرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن میسازد"

حرکت در مسیر اطاعت انسان را در مسیر انجام کارهای نیک و شایسته قرار میدهد و با عنایت و توفیق الهی انسان میتواند منشأ خیررسانی به دیگران باشد. مسیر اطاعت به ما میگوید مشکل،گرفتاری و رنج دیگران میتواند مشکل ما یا نزدیکانمان باشد. دیگر بی تفاوت از کنار مسائل و مشکلات دیگران عبور نمی کنیم. بدون تردید ما هم وظایفی در حد توان و بضاعت خود داریم.

اصلی

نمونه های کمک کردن به دیگران بسیار بسیار و در جای جای زندگی روزانه مان به چشم میخورد. کمک های مالی به صورت مستقیم و غیر مستقیم متناسب با توانایی مالی و بضاعتمان، آگاه سازی، مشاوره عالمانه، فعالیت داوطلبانه،گاهی محبت خالصانه هدیه میدهیم و... .

باور داریم همه اموال و داشته هایمان را خدای حکیم به ما عطا فرموده و ما در آن ملکیتی نداریم. امانت است و امانت را آن جا که خدا دستور داده میدهیم.

این جاست که قلب آرام میشود و رضایت خاطر و اطمینان قلبی پدید می آید.