تاثیر کارآفرینی اجتماعی بر کسب و کار چیست؟

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

هیاهوی کارآفرینی اجتماعی در ۲۵ سال اخیر خارج از محیط کسب و کار اتفاق افتاد. ولی امروزه، رهبران هر دو بخش از تعاریف محدود کننده سنتی که مانع از شناسایی فرصت های همکاری دو بخش با یکدیگر برای خدمت به جامعه می شد، فراتر رفته اند. کارآفرینان اجتماعی، مهارت مدیریتی و مالی شرکت های بزرگ و موفق را تحسین می کنند و از طرف دیگر کارآفرینان کاری نیز به طور فزاینده ای به تأثیر و قوه ابتکار سازمان های اجتماعی موفق ایمان آورده اند. علاوه بر این، مدیران کسب و کار به درک این نکته رسیده اند که کارآفرینی اجتماعی فرصت های جدیدی برای سوددهی بیشتر به ارمغان می آورد. کارآفرینان اجتماعی ثابت کرده اند که بهترین راه دسترسی به بازارهای بزرگ در کشورهای در حال توسعه و صنعتی ای هستند که در حال حاضر قربانی نظام تجاری سنتی خود شده اند. درست بمانند اختراع که بر اثر برخورد زمینه های مختلف با یکدیگر رخ میدهد- برای مثال، بیولوژی و کامپیوتر - حجم زیادی از نوآوری در سال های آتی از برخورد کارآفرینی اجتماعی و کارآفرینی در زمینه کسب و کار به دست خواهد آمد. فعالان بازار کسب و کار با درک شگردهای کارآفرینان اجتماعی در شناسایی فرصت ها، معرفی محصولات جدید، راضی نگاه داشتن مشتریان، ایجاد انگیزه در کارمندان، مدیریت توزیع و قیمت گذاری در زمینه های نا آشنا، از وجود آنها بهره مند می شوند. . نادیده گرفتن حوزه ی کارآفرینی اجتماعی نیز ریسک های جدیدی برای کسب و کار به همراه دارد. بنگاه ها بیش از پیش، وفاداری به برند را از طریق رفتار خود به عنوان شهروندان سازمانی حفظ می کنند. از جمله این که چگونه با کارکنان و تأمین کنندگان خود رفتار می کنند، چگونه از محیط زیست محافظت می کنند و محصولات آنها چگونه به رفاه جامعه کمک می کند. بسیاری از کارکنان با استعداد از کار کردن برای شرکت های دارای سوابق اجتماعی تاریک خودداری می کنند و برخی از سرمایه گذاران، دغدغه های اجتماعی را در تصمیمات با ارزش خود دخیل می کنند. فعالان سهامدار و سازمان های رتبه بندی اجتماعی اکنون می توانند با میلیون ها نفر ذینفع ارتباط داشته باشند. ضمنأ محیط مقرراتی با ورود احتمالی تضمین های اجتماعی و زیست محیطی جدی تر آماده تغییر است. این تغییرات در سطح جهانی در حال وقوع هستند. حتی در کشورهای در حال توسعه، شرکت هایی که به مدت طولانی نسبت به دغدغه های اجتماعی بی تفاوت بوده اند نخواهند توانست به طور نامعلوم روی رضایت منفعلانه میلیون ها نفر فقیر حساب کنند. این تغییرات همراه با افزایش تعداد کارآفرینانی با انگیزه اجتماعی، می تواند بین کسب و کار معمول و بنگاه اجتماعی یک ترکیب ایجاد کند و تفاوت بین این دو در طی زمان کمتر شود. تغییر تقاضای مشتریان، کارکنان و سرمایه گذاران به سادگی می تواند راه اندازی کسب و کارهایی را که فقط بر سود تمرکز دارند، غیر عملی، ناموفق و ناراضی کننده سازد. مطمئنا بسیاری از شرکت ها به دنبال کردن اقدامات تجاری مضر ادامه خواهند داد. اما شرکت های نوآور نشانه های بازار جدید را درک خواهند کرد و با آن منطبق خواهند شد درست همان طور که به تغییرات تکنولوژیکی در طول بیست و پنج سال گذشته پاسخ دادند. تاجران آشنا با محیط کارآفرینی اجتماعی بهتر از رقبای خود برای درک و به دست آوردن فرصت ها آماده خواهند بود. در دهه های گذشته، بسیاری از افرادی که از ابتدا انگیزه ی آنها دغدغه های اجتماعی یا اخلاقی بود کسب و کار را به عنوان مسیری برای محقق کردن جاه طلبی های خود نمی دانستند. آنهایی که می خواستند تفاوتی را ایجاد کنند می توانستند وارد یکی از حرفه های مورد علاقه (برای مثال، آموزش، درمان یا روحانیت) یا وارد روزنامه نگاری، دانش یا قضاوت شوند. یا ممکن است روش دوگانه ی جان دی راکفلر و اندرو کارنگی را (که برای پول سازی درگیر اقدامات انتفاعی شدند و وقتی آن را کنار گذاشتند منافع عمومی را دنبال کردند) دنبال کرده باشند.

ظهور جهانی بنگاه اجتماعی، این اعتقاد را که افراد فقط برای پول درآوردن وارد بازار می شوند به چالش کشید. محمد یونس در کتاب ایجاد جهانی بدون فقر، بیان می کند که نظریه اقتصادی با تقلیل انسان ها به سودطلبان "تک بعدی"، تفسیری "ناقص" از سرمایه داری ارائه کرده است که موفق به "درک ماهیت بشر" نشده است. این نظریه، افراد را از سایر کاربردهای کسب و کار محروم ساخته است.

امروزه بسیاری از افراد، بنگاه اجتماعی را به عنوان وسیله ای برای تحقق طیف گسترده ای از اهداف و خواسته ها می دانند. بنگاه اجتماعی به سرعت و در مسیرهای مختلف در حال پیشرفت است به طوری که به کتاب های متعددی برای مواجهه مناسب با آن نیاز داریم. نیاز به این رویکرد جدید، بدیهی است. در حالی که بازارها ابزارهایی عالی برای هماهنگ کردن فعالیت اقتصادی هستند اما معمولا موفق به تحقق بسیاری از نیازهای اولیه فقرا نمی شوند. برای مثال، بازارها نتوانسته اند بیمه ی درمانی، آموزش اثربخش و مراقبت از کودکان یا حتی میوه ها و سبزیجات تازه را به مردم کم درآمد در آمریکا ارائه کنند. امروزه این کار آفرینان اجتماعی هستند که در حال ایجاد انواع جدیدی از بازارها برای ساخت چیزهایی ارزان هستند. به طور مشابه، کارآفرینان در حال ایجاد سیستم هایی برای افزایش شرافتمندانه اعتبار و سایر خدمات مالی برای میلیون ها نفر از آمریکایی های "بدون اعتبار بانکی" هستند که معمولا از سوی وام دهندگان چپاولگر، نمایندگی های خودروهای دست دوم و باجه های نقد کردن چک مورد بهره برداری قرار می گیرند. در حوزه ی مهم دیگر، بنگاه های تکنولوژی پاک" در حال تولید مجموعه گسترده ای از محصولات برای کاهش رد پای زیست محیطی جامعه هستند. در کشورهای در حال توسعه، بسیاری از بنگاه های انتفاعی و غیر انتفاعی در حال بازاریابی برای چهار میلیارد نفر از افراد محروم در به اصطلاح "پایین هرم" هستند، عبارتی که استاد تجارت، سی کی پراهالاد در کتاب برجسته ی خود، خوشبختی در پایین هرم آن را ترویج کرد. همان طور که میکروفاینانس نشان داده است کاهش فقر فقط به دسترسی به بازار مربوط نیست. در میان فقرا، شدید ترین نیازها خوشبوکننده های فردی مو یا کرم های پوست نیست بلکه آب تمیز، غذای مغذی و ارزان، خانه خوب، دسترسی به بهداشت، آموزش و اطلاعات و ابزارها و خدمات حمل و نقل است که به آنها کمک می کند فرصت های اقتصادی را به دست آورند. کارآفرینان اجتماعی در سال های اخیر بنگاه هایی را برای تأمین بسیاری از این نیازها راه اندازی کرده اند از جمله انرژی خورشیدی، سوخت های زیست توده و اجاق هایی با مصرف کم انرژی. آنها محصولات بهداشتی مانند عینک های مطالعه، سمعک و تورهای مالاریا را تأمین می کنند. آنها جراحی های آب مروارید متناسب با وضعیت را برای روستاییان ارائه می کنند و پروتزهای ارزان را به افراد قطع عضو می فروشند. آنها بنگاه های داروسازی با سود کم را راه اندازی می کنند تا داروهایی برای بیماری های جهان در حال توسعه تولید کنند که شرکت های داروساز آن را نادیده می گیرند. آنها ابزارهای درآمدزایی نظیر پمپ های آب پایی، کسب و کارهای آماده پرورش زنبور عسل و کیت های آزمایش خاک را به افراد فقیر ارائه می کنند. آنها بانکداری همراه، واریز وجه و خدمات اطلاعاتی کشاورزی را تأمین می کنند. آن ها به مترجمان زبان، صنعتگران روستایی و پرورش دهندگان قهوه، چای، گل و کاکائو برای دسترسی به بازارهای جدید کمک می کنند. آنها کیوسک های اینترنت محلاتی یا روستایی، برنامه های آموزش از راه دور، لباسشویی های سیار و خدمات آمبولانس را راه اندازی می کنند. آنها در راه اندازی کسب و کارهای میکروفاینانس به روستاییان کمک می کنند. آنها برای محافظت از فقرا در برابر بیماری، از بین رفتن محصول و فجایع طبیعی، به آنها بیمه خرد می فروشند.

بسیاری از این بنگاه ها در مراحل اولیه هستند و همچنان در حال کسب تجربه برای ایجاد مدل های کسب و کار ممکن هستند. برخی از این بنگاه ها مانند Aravind Eye Care System در هند (که میلیون ها عمل جراحی را انجام داده است از طریق یارانه متقابل (قیمت گذاری متناسب با وضعیت که در آن مشتریان با وضعیت بهتری برای خدمات مشابه مبلغ بیشتری نسبت به افراد فقیر پرداخت می کنند) به سودآوری رسیده است. در مجموع، آنها فاقد پشتیبانی های هماهنگ بازار هستند خصوصأ خدمات مالی که کسب و کارهای سنتی به آن وابسته هستند. همان گونه که پیشتر بیان شد ایجاد این پشتیبانی ها مرحله بعدی در توسعه این حوزه است. وب سایت مؤسسه منابع جهان دست به کار جالبی زده است، ردیابی پیشرفت بنگاه های اجتماعی. یکی از مجلات جدید (Beyond Profit) که Intelecap آن را منتشر می کند نیز وقایع این حوزه را ثبت می کند. کارآفرینی اجتماعی در حال تبدیل کسب و کار از طریق ایجاد شراکت با شرکت ها نیز است تا به آنها کمک کند به تعداد زیادی از مردم فقیر خدمت رسانی کنند. شرکت هایی که امیدوارند (به عنوان خریدار یا فروشنده) با افراد پایین هرم کار کنند امکان دارند سال ها برای ایجاد مسیرهای توزیع جدید و تغییر فرهنگ سازمانی خود یا مشارکت در بنگاه های مشترک با کارآفرینان اجتماعی وقت صرف کنند که پیش از این در حال خدمت رسانی به این بازارها بوده اند. بسیاری از شرکت ها این فرایند را پیش از این آغاز کرده اند. یونس برای ایجاد Grameen Danone (یک کسب و کار اجتماعی جدید برای فروش یک محصول ماست ارزان و غنی شده به روستاییان بنگلادشی، خصوصا کودکان با Danone Foods فرانسه شراکت کرد.) هدف Grameen رفع مشکلات سلامتی مبرم ناشی از کمبود ریز مغذی ها است. Danone موفق شده است خود را به عنوان یک شهروند سازمانی خوب نشان بدهد و کار بر روی یک پروژه هیجان انگیز را به کارکنان پیشنهاد بدهد و با بازار جدید بزرگی تماس داشته باشد.

Ashoka طرحی را تحت برنامه شهروند اقتصادی کامل خود ایجاد کرده است که آن را "زنجیره ارزش دوگانه" می نامد که به کسب و کارها و کارآفرینان اجتماعی کمک می کند تا شراکت برای فروش محصولات و خدمات به جوامع محروم را درک، سازماندهی و تأمین مالی کنند. برای مثال،Ashoka با تولید کننده بزرگ سیمان مکزیک (Cemex) شراکت کرده است که از این طریق، کارآفرینان اجتماعی در رده خود، مدیریت فروش محصولات ساختمانی ارزان را به صورت نسیه به زاغه نشینان انجام می دهند. این شرکت به بازارهای جدیدی دسترسی پیدا می کند، کارآفرینان اجتماعی یک منبع درآمدی جدید کسب می کنند و مشتریان خانه های بهتری به دست می آورند.

در مثالی دیگر از این روند، Starbucks و Green Mountain Coffee Roasters با Root Capital (یک صندوق سرمایه گذاری اجتماعی غیرانتفاعی) شراکت کرده اند تا به تامین قهوه از تعاونی های کشاورزی در کشورهای در حال توسعه کمک کنند. در این حالت، Root Capital برای دستگاه های قهوه شوی سرمایه گذاری کرده است تا کشاورزان بتوانند استانداردهای کیفی مورد نظر خرده فروشان را رعایت کنند. با تأمین سرمایه و آموزش و واسطه گری ارتباطات بازار، این سازمان به مردم جوامع فقیر و آسیب پذیر از لحاظ زیست محیطی در سراسر جهان کمک می کند تا به و معیشت پایدار دست پیدا کنند.

ماهیت این شراکت، مکمل بودن است. کسب و کارها دارای سرمایه و ظرفیت بهره ور برای تولید محصولات جدید و بازاریابی آنها به تناسب هستند؛ کارآفرینان اجتماعی بازارها را می شناسند و دارای کانال های توزیع ایجادشده هستند و از اعتماد مشتریان برخوردار هستند. . کسب و کارها نیز از درون در حال تغییر هستند که این تغییر از سوی کارآفرینانی هدایت می شود که در حال نهادینه سازی فرایندها برای ترکیب ملاحظات اجتماعی و زیست محیطی در مدیریت کسب و کار اصلی هستند.

برخی از مهم ترین تغییرات اجتماعی و زیست محیطی در سال های آینده در سازمان های بزرگ ایجاد خواهد شد. برای مثال، کلی لابر که مدیر کسب و کارهای پایدار در Nike (شرکت جهانی کفش و لباس) است طرحی موسوم به Greenxchange را رهبری می کند که به شرکت ها کمک می کند تا مالکیت فکری مربوط به طراحی و ساخت محصولات سبز (محصولاتی نظیر چسب های پایه آبی و پاک کن های سبز که میزان مواد سمی آنها بسیار کمتر از فرمول های قدیمی است) را به اشتراک بگذارند. مهمترین اخبار در این رابطه در جولای سال ۲۰۰۹ بود که Wal-Mart اعلام کرد که در حال ایجاد یک شاخص پایداری برای ارزیابی استفاده از فاضلاب، آب و انرژی هر یک از ۶۰۰۰۰ تأمین کننده خود در سراسر جهان است، حرکتی که حتی طرفداران بدبین محیط زیست را هم هیجان زده کرد. این تغییرات، ناشی از کتابهای راهگشایی مانند اکولوژی تجارت و سرمایه داری طبیعی و غیره و رهبران تجاری پیشگام مانند ری اندرسون بود که شرکت تولید فرش جهانی او (Interface) نمونه ای از کسب و کارهای پایدار است. پی پل هرمن (نویسنده کتاب سرمایه گذار HIP) بیان می کند که این تغییرات، تأثیر اجتماعی قابل اندازه گیری را ایجاد می کند و منجر به افزایش درآمد، کاهش هزینه ها، مزایای مالیاتی، کارکنان مشتاق تر و بهره ورتر و افزایش ارزش سهامداران می شود".

Wal - Mart مانند بسیاری از کسب و کارها تمرکز خود بر پایداری را به خاطر فشار عمومی برای توضیح درباره چیزهایی آغاز کرد که در گذشته تاحد زیادی نادیده گرفته شده بودند مثل آلودگی، کاهش منابع، تنوع نیروی کار، اتلاف، رشد بی رویه، شرایط کاری در جهان در حال توسعه و تأثیرات آن بر خانواده ها و جوامع.

Wal - Mart همیشه بر کارایی تمرکز داشته است و این شرکت اکنون پیش بینی می کند از طریق تلاش های خود برای حفظ انرژی و منابع، صرفه جویی قابل توجهی داشته باشد. شرکت های کمتر نوآور یا مهم احتمالا از لابی گران و وکلا برای حفظ وضعیت موجود استفاده خواهند کرد. این امر کارآفرینان با موقعیت بهتر در تمام سطوح شرکت ها را به پیش قدم شدن در راهکارها، از بین بردن مقاومت ها و پیشبرد ماهرانه تغییر می رساند. کارآفرینان اجتماعی نیز در حال تغییر ماهیت مسئولیت اجتماعی شرکت ها هستند، چیزی که در گذشته به عنوان چیزی کمی بیشتر از توسعه روابط عمومی یک شرکت تلقی می شد. برای مثال، فیلیپ موریس (از شرکت دخانیات) به مدت طولانی در پی کاهش انتقادات از سوی موزه ها و سالن ها بوده است. بنیادهای کمک کننده به شرکت ها که برای اهداف بازاریابی طراحی شده اند به طور سنتی بیشتر به اخبار خوب علاقه مند بوده اند تا تأثیر اجتماعی. امروزه کارآفرینی اجتماعی به عنوان یکی از وظایف اصلی مدیریت شناخته شده است وظیفه ای که نقش مهمی در برانگیختن و نگهداشت کارکنان، ارائه فرصت های رهبری و تقویت روابط با مشتریان ایفا می کند. کارآفرینان اجتماعی (با درک ارزشی که آنها برای شرکت ها فراهم می کنند بیش از پیش از واحدهای مسئولیت اجتماعی شرکت دور می شوند تا مستقیما با مدیران ارشد سر و کار داشته باشند. آنها به جای شراکت فرعی به دنبال شراکت های اصلی هستند و چیزی بیشتر از کمک مالی یا حمایت را طلب می کنند. در مقابل، آنها به دنبال کار با شرکت هایی هستند که در آنها یک هم سویی استراتژیک وجود داشته باشد. شرکت هایی که شراکت های قوی و بلندمدت را با کارآفرینان اجتماعی ایجاد کرده اند از فعالیت های تجاری اصلی خود سود برده اند. برای مثال، New Profit inc و Ashoka به ترتیب به شرکت های مشاوره Monitor و McKinsey کمک کرده اند تا دسته های جدیدی از مشتریان را شناسایی و به آنها خدمت رسانی کنند.

Home Depot از طریق شراکت با !KaBOOM و Hands On Network فرصت هایی برای مشارکت هزاران نفر در سرویس های کاملا مطلوب و هدفمند فراهم می کند. و در دورانی که کسب و کار کتاب وضعیت جالبی ندارد شرکت First Book به ناشران کمک کرده تا فرصت های بازار جدید را با دستیابی به میلیون ها خانواده کم درآمد (که به طور تاریخی از سوی کتابفروشان مورد غفلت قرار داشته اند) شناسایی کنند. در نهایت، کارآفرینان اجتماعی در حال تأثیرگذاری بر محیط های قانونی و سرمایه گذاری برای پاسخگوتر کردن کسب و کارها در برابر عملکرد اجتماعی و زیست محیطی خود و پشتیبانی از سازمان های اجتماعی هستند.

نظارت برای اطمینان از عملکرد درست سازمان اجتماعی، مهم است. اخیرا پروندهایی درباره توانایی سازمان های اجتماعی برای بهره برداری از مشتریان فقیر مطرح شده است که اغلب در بازار تصمیم گیرنده نیستند. بحث برانگیز ترین پرونده مربوط به اولین ارائه عمومی سهام از سوی شرکت وام دهنده میکروفاینانس BancoCompartamos در مکزیک بود که سود حیرت آوری برای سرمایه گذاران آن ایجاد کرد از جمله شبکه میکروفاینانس غیرانتفاعی ACCION International. موضوع پرونده، بهره سالانه تقریبأ ۱۰۰ درصدی بود که Compartamos از وام گیرندگان کم درآمد خود دریافت می کرد. سرمایه گذاران از این اقدام به عنوان اقدامی لازم دفاع کردند که برای جذب سرمایه به منظور کمک به میلیون ها نفر بدون اعتبار بانکی انجام شده بود (که بسیاری از آنها از نزول خواران و بانرخهای بالاتری وام می گرفتند). منتقدان این اقدام وام دهندگان را نزول خواری تلقی می کردند خصوصا وقتی که آنها بدون حضور رقیب به کار خود ادامه می دادند. زمانی که برخی از وام دهندگان میکروفاینانس و سرمایه گذاران به دنبال سرمشق گرفتن از موفقیت Compartamos هستند برخی دیگر در حالی پیشبرد جنبشی در میکروفاینانس هستند تا آموزش مالی را در میان وام گیرندگان بهبود دهند، عملکرد اجتماعی و نیز مالی را ارزیابی کنند واستانداردهای حمایت از مشتری را سخت تر کنند.

در حالی که بسیاری از حامیان این جنبش به دنبال وضع مقررات جدید برای کسب و کارها هستند گروه های مستقل در حال ایجاد سیستمها رتبه بندی و برندسازی شفاف برای تشویق و فشار آوردن به شرکت ها به منظور سازگاری داوطبانه با استانداردهای عملکرد اجتماعی و زیست محیطی هستند. برای مثال Social Accountability International استاندارد جهانی SA8000 را ایجاد کرده است که به شرکت هایی که محیط های کاری مناسب را حفظ می کنند گواهینامه می دهد. B Lab گواهینامه "B Corporation" را ایجاد کرده است که شرکت ها فقط در صورتی آن را دریافت می کنند که بتوانند مزایای اجتماعی را به تمام ذینفعان خود اثبات کنند. HIP Investor و سیستم های امتیازی را برای کمک به سرمایه گذاران برای رتبه بندی شرکت ها بر اساس ترکیب تأثیر انسانی و سود آنها ایجاد کرده است. اینها و سایر ابزارهای جدید نظارتی که در اختیار همه سرمایه گذاران یا مشتریان است همراه با تغییر مقررات دولتی و شناسایی ترکیب های قانونی نظیر شرکت های با سود کم و مسئولیت محدود احتمالا رشد سازمان اجتماعی را در دهه آتی تسریع خواهد کرد.