تقوای قرآنی

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

تقوا، اصطلاحی دینی و اخلاقی می‌باشد و برای تقوا معانی مختلفی بیان شده است.

واژه شناسی

تقوا، از مصدر وقایه، در لغت به معنای «حفظ کردن و نگاه داشتن از بدی وگزند» است. گفته‌اند این کلمه در اصل وقوی ' بوده که واو آن به تاء بدل شده است. مصدر اتّقاء از همین ریشه به معنای «ترسیدن و حذر کردن» است. اسم فاعل آن، تقیّ و متّقی به معنای «صاحب تقوا» است. همچنین گفته شده است که تقوا یعنی «مصون داشتن خویش از آنچه خوف آسیب و گزند آن وجود دارد». به سبب ملازمت میان تقواو خوف، این واژه را خوف نیز معنا کرده اند. [۱] [۲] [۳] [۴] [۵] [۶] [۷] [۸] [۹]

معانی تقوا

در قرآن کریم واژه «تقوی '» هفده بار و مشتقات آن بیش از دویست بار آمده است. بررسی موارد کاربرد این کلمه نشان می‌دهد که تقوا در قرآن به چند معنا به کار رفته است.

حایل و مانع

ابتدایی‌ترین معنای این واژه به کاربرد آن در میان عرب پیش از اسلام بر می‌گردد؛ فعل إتَّقی ' در زبان آنان لزوماً معنای دینی یا اخلاقی نداشته و در زمینه‌ای عرفی به این معنا بوده که شخص میان خود و چیزی که از آن می‌ترسد، حایل و مانعی مادّی قرار دهد تا از گزند آن حفظ شود. [۱۰] در قرآن فعل اتّقی ' بارها به این معنا به کار رفته است، از جمله «اَفَمَنْ یَتَّقی بِوَجْهِه سُو´ءَ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیمَةِ...» (آیا آن کس که با چهره خویش عذاب سخت روز قیامت را از خود باز می‌دارد) [۱۱] ، یعنی در روز قیامت دست‌های انسان گناهکار ــ که ابتدایی‌ترین سپر دفاعی او در برابر آسیب و گزند است ــ چنان بسته است که او برای حفظ خود باید چهره اش را، که شریف‌ ترین عضو اوست، حایل قرار دهد. [۱۲] [۱۳] تعبیر «سَر'ابیلَ تَقیکُمُ الْحَرَّ» (جامه‌هایی که شما را از گرما حفظ می‌کند؛ [۱۴] و «لِب'اسُ التَّقْوی '» [۱۵] نیز ناظر به این معناست؛ زیرا لباس، پوشش و حایلی است که تن آدمی را از گرما و سرما حفظ می‌کند. پیش از اسلام این معنای مادّی اتّقی' گاه استعلا یافته به معنای اخلاقی به کار می‌رفته است که نمونه‌هایی از آن در اشعار عرب جاهلی دیده می‌شود، از جمله در این مصراع عمرو بن اَهْتَم سَعدی : «و کُلُّ کَریمٍ یَتَّقیِ الذَّمَ بالقِری '»، [۱۶] یعنی انسانکریم در برابر نکوهشدیگران مهمان نوازی را حایل خویش می‌کند. همین معنا در زمینه‌ای مشابه در قرآن نیز دیده می‌شود: «فَاَمّ'ا مَنْ اَعْطی ' وَ اتَّقی '» (اما کسی که بخشایش و پرهیزگاری کرد) [۱۷] . واژة اتّقی ' در انتزاعی‌ترین حالت، البته با همان ساخت معنایی، در میان حنیفیان در زمینه‌ای معنوی به کار می‌رفت و به این معنا بود که شخص در برابر مجازات و عقاب الهی، اطاعت و عبادت را سپر خویش قرار دهد. [۱۸] طبرسی [۱۹] قولی را آورده که بنا بر آن متقی کسی است که اعمال صالح خویش را سپر عذاب الهی قرار دهد. با این معنا می‌توان برخی آیات راجع به تقوا را تفسیر کرد، از جمله این آیه را: «... وَ اتَّقُوهُ و اَقیمُوا الصَّلوةَ...» (از او بترسید و نماز بگزارید؛ [۲۰]

ترس از خدا

معنای دیگر تقوا در قرآن، ترس از خدا یا، به تعبیر دقیق‌تر، ترس از قهر یا عذاب اوست که ممکن است شخص گناهکار در حیات دنیوی یا اخروی بدان دچار شود. [۲۱] [۲۲] این ترس آمیخته به احترام، حاصل آگاهی در برابر مالک روز داوری است و با ترس معمولی تفاوت دارد [۲۳] و در حوزهمعنایی‌ای قرار دارد که مفاهیمی چون خوف و خشیت با آن هم ردیف و هم معنایند [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷]

رعایت اوامر و نواهی

سومین معنای تقوا در قرآن، رعایت اوامر و نواهی خداوند [۲۸] یا، به تعبیر دیگر، عمل به طاعتو ترک معصیتاست. [۲۹] [۳۰] [۳۱] اگر مراد، تقوا به معنای «احتراز» باشد، احترازاز انجام دادن نواهی و ترک اوامر معنا می‌شود [۳۲] بدین معنا، ترس از عذاب الهی می‌تواند انسان را به سوی تبعیت از اوامر و ترک نواهی خداوند سوق دهد: «وَ کَذ'لِکَ اَنْزَلْن'اهُ قُرْا'ناً عَرَبِیّاً وَ صَرَّفْن'ا فیهِ مِنَ الْوَعیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ...» (اینچنین آن را قرآنی عربی نازل کردیم و در آن گونه گون هشدار دادیم، شاید بترسند؛ [۳۳] پیوستگی مفهوم تقوابا امر به طاعت و نهی از معصیت در آیات بسیاری آشکار است، از جمله: امر به نماز، [۳۴] امر به روزه، [۳۵] [۳۶] امر به زکات، [۳۷] امر به انفاق یا به نظر مفسرانی همچون طبرسی، [۳۸] امر به زکات [۳۹] [۴۰] [۴۱] و نهی از ربا. [۴۲] در اغلب آیاتی که تقوا یا مشتقات آن به این معنا آمده است می‌توان توصیه‌ای (امر یا نهی) یافت، از جمله توصیه به رعایت احکام و حدود الاهی در آیه ۱۸۷ سوره بقره : «... تِلْکَ حُدُودُ اللّ'هِ فَل'ا تَقْرَبُوه'ا کَذ'لِکَ یُبَیّنُ اللّهُ ایاتِه لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقوُنَ» (این‌ها حدود فرمان خداست، پیشتر مَیایید. خدا آیات خود را این‌چنین بیان می‌کند، باشد که به پرهیزگاری برسند) [۴۳]

. شاید بتوان گفت این معنا، در کنار تقوا به معنای «خدا ترسی»، آشکارترین معنای تقوا در قرآن است.

ملکه نفسانی برای اطاعت

ذیل معنای یاد شده و مرتبط، اما متفاوت، با آن می‌توان معنای دیگری برای تقوادر قرآن یافت که عموم مفسران آن را معنایی مستقل ندانسته اند. در این معنا، تقوا نوعی حالت قلبی و ملکه نفسانی است که مایه بصیرت انسان به طاعت و معصیت (در مقام نظر) و پس از آن، محرک اراده او به رعایت اوامر و نواهی خداوند (در مقام عمل) است. حصول این معنا، منوط به تبعیت از اوامر و نواهی خداوند و مداومت بر آن است تا، به اصطلاح اخلاقیون، آن حال به ملکه (در عرفان : «مقام») تبدیل شود. به این ترتیب، عملبه طاعت و اجتناب از معصیت، شرط لازم برای رسیدن به تقواست. تعبیر «لَعلَّکُمْ تَتَّقُونَ» یا «لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ»، در پایان آیاتی که احکام و حدود الاهی را بیان می‌کنند و مراقبت بر آن‌ها توصیه می‌شود، بر این معنا دلالت دارد. [۴۴] [۴۵] همچنین آیاتی که در آن‌ها به نسبت تقوا و قلب اشاره شده است، [۴۶] [۴۷] دالّ بر این معنایند. در آیه ۳۲ سوره حج از تقوای قلب سخن گفته شده است : «... وَ مَنْ یُعَظِ مْ شَعائِرَ اللّ'ه فَاِنَّه'ا مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ» (کسانی که شعائر خدا را بزرگ می‌شمارند کارشان نشان پرهیزگاری دل‌هایشان باشد). طباطبائی [۴۸] در تفسیر این آیه، حقیقت تقوا را امری معنوی دانسته که جایگاه آن قلب است. صدرالدین شیرازی [۴۹] نیز تقوا را از مقامات قلبی دانسته است.

سیر بسط معنایی تقوا

با ملاحظه معانی یاد شده می‌توان سیر بسطمعنایی تقوا را در قرآن مشاهده کرد. معنای اولیه تقوا (حایل قراردادن در برابر عذاب الهی) پس از گذشتن از مرحله میانی (ترس مؤمنانه از خدا)، بسط و تحول یافت و معنای «تبعیت از اوامر و نواهی خداوند» را پیدا کرد. [۵۰] معانی مذکور با یکدیگر در ارتباط وثیق بوده منظومه تقوا را تشکیل می‌دهند؛ به این معنا که ترس از عذاب خداوند (معنای دوم)، موجب رعایت اوامر و نواهی او (معنای سوم) می شود و شخص به این وسیله، میان خود و قهر و عذاب الهی حایلی قرار می‌دهد (معنای اول) و تبعیت از اوامر و نواهی خداوند رفته رفته موجب می‌شود که تقوادر قلب مؤمن ملکه شود (معنای چهارم).مفهوم تقوا بتدریج در سیر نزول آیات [۵۱] بسط یافت و اعمال دینی را نیز در بر گرفت.

مفاهیم متاقبل تقوی

توجه به مفاهیمی که در قرآن در کنار تقوا (متضاد یا هم رتبه و مترادفِ آن) آمده است، می تواند به درک بهتر این مفهوم کمک کند. برخی از مفاهیمی که در قرآن در تقابل با تقوا مطرح شده عبارت‌اند از: «فجور» [۵۲] به معنای ارتکاب معصیت، و «اِثْمِ و عُدْوان» [۵۳] [۵۴] به معنای ترک آنچه بدان امر شده و تجاوز از حدود الاهی. [۵۵] [۵۶] صفت «جَبّار» ــ که طبرسی [۵۷] آن را «متکبر» معنا کرده ــ در تقابل با «تَقیّ» [۵۸] [۵۹] و «ظالمین» ــ که همو [۶۰] آن را «کافر» معنا کرده ــ در تقابل با «مُتقین» [۶۱] آمده است.

مفاهیم خویشاوند تقوی

از مهم‌ترین مفاهیم خویشاوند و هم ردیف با تقوا در قرآن، ایمان است. هم نشینی این دو واژه در بسیاری از آیات، [۶۲] [۶۳] [۶۴] از استلزامی حکایتمی‌کند که میان این دو مفهوم برقرار است و نشان می‌دهد که تقوا از لوازم ایمان است. [۶۵] [۶۶] آیاتی که در آن‌ها تقوا در تقابل با کفر (مفهوم مقابل ایمان) آمده است، [۶۷] می تواند مؤید مطلب مذکور باشد. به این ترتیب، می توان گفت که ایمان و تقوا در قرآن حتی مترادف یکدیگر نیز به کار رفته اند. [۶۸] برخی ازمفسران نیز ایمان را یکی از معانی تقوا در قرآن دانسته اند. [۶۹] [۷۰] مفهوم دیگری که بسیار نزدیک به تقواست، بِرّ است. در قرآن به تقابل «برّ و تقوا» با «اِثم و عُدوان» اشاره شده است. [۷۱] در آیه ۱۷۷ سوره بقره مؤلفه‌ها و مشخصات برّ آمده و در پایان گفته شده است کسی که بدان‌ها التزام داشته باشد، متّقی است. گفته‌اند که این آیه به انبیا اختصاص دارد، زیرا تنها آنان می‌توانند واجد اوصاف مذکور در آیه ــ کما هُوَ حقّه ــ باشند. [۷۲] در آیه ۱۸۹ سوره بقره نیز، در مقام نفی آداب و رسوم رایج در عهد جاهلیت، برّ حقیقی همان تقوا دانسته شده است. از دیگر مفاهیم نزدیک به تقوا، عدالت است. [۷۳] طباطبائی [۷۴] عدالت را وسیله کسب تقوا می‌داند. در قرآن، در موارد متعدد، [۷۵] [۷۶] صبر در کنار تقوا آمده است. صبر به معنای «تحملامر ناخوشایند» مقدّم بر تقوااست، زیرا برای رعایت و حفظ تقوا، شخص باید صبر پیشه کند، یعنی ناملایمات و ناخوشایندی‌ها را تحمل کند. [۷۷] حضرت یوسف نیز سرانجامِ نیک خویش را به صبر و تقوا نسبت داده است، [۷۸] صبر هنگام پیش آمدن مصائب و صبر بر انجام ندادن معاصی. [۷۹] نیکی به پدر و مادر [۸۰] [۸۱] و وفا به عهد با خداوند، [۸۲] [۸۳] از دیگر مفاهیم خویشاوند تقوایند.

ویژگی‌های متقین

از مضامین درخور توجه درباره تقوا در قرآن کریم اوصاف متقین است. آنان کسانی هستند که در خلوت و دور از چشم دیگران نیز از پروردگارشان ــ با این‌که او را نمی‌بینند ــ می‌ترسند و معصیتنمی‌کنند [۸۴] [۸۵] [۸۶] ). متقین کسانی هستند که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام می‌دهند (در مقابل فجّار، یعنی کسانی که در زمین فساد می‌کنند؛ [۸۷] . طباطبائی [۸۸] متقین را همان مؤمنین دانسته و معتقد است که تقوا وصف طبقة خاصی از مؤمنین نیست، بلکه با تمام مراتب ایمان قابل جمع است. در سوره بقره [۸۹] [۹۰] این پنج ویژگی برای متقین برشمرده شده است: ایمان به غیب، برپا داشتن نماز، انفاق از آنچه به ایشان روزی شده، ایمان به آنچه بر پیامبر اسلام و پیامبران پیش از آن حضرت نازل شده است، و یقین به آخرت. در سوره آل عمران [۹۱] [۹۲] نیز وصف احوال متقین آمده است. [۹۳]

آثار تقوی

تقوا، با هریک از معانی یاد شده، در حیات دنیوی و اخروی انسان آثاری دارد. خطاب «اِتَّقُوا اللّ'هَ»، و بعضی مشتقات دیگر تقوا، در اولین آیات نازل شده بر پیامبر اسلام، [۹۴] بیشتر معطوف به آثار اخروی آن است. اولین آیاتی که تقوا یا مشتقات آن را در بر دارند [۹۵] [۹۶] [۹۷] [۹۸] بیش از آن‌که در مقام توضیح این مفهوم باشند، به وعده بهشت برای متقین و وصف بهره مندی‌های آنان پرداخته‌اند و این‌که سرانجامِ نیک از آنِ متقین است. [۹۹] [۱۰۰] بخشیده شدن گناهان، امان یافتن از آتش دوزخ و رهایی از خوف و حزن، جنبه سلبیِ آثار تقوا در حیات اخروی است. [۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳] همچنین، وعده رهایی و رستگاری برای متقین بارها و بارها در قرآنآمده است : «وَ یُنَجِّی اللّ'هُ الَّذینَ اتَّقَوْا بِمَف'ازَتِهِمْ ل'ایَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا' هُمْ یَحْزَنُونَ» (خدا پرهیزگاران را به سبب راه رستگاری که در پیش گرفته بودند می‌رهاند. به آن‌ها هیچ بدی نرسد و از اندوه دور باشند؛ [۱۰۴] )؛ «اِنَّ لِلْمُتَّقینَ مَف'ازًا» (پرهیزگاران را جایی است در امان از هر آسیب؛ [۱۰۵] [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] به کسانی که ایمان آورند و تقوا پیشه کنند، در حیات دنیا و آخرت، بشارت داده شده، [۱۰۹] که مراد از بشارت در این آیات رؤیای صالحه در دنیا و بهشت در آخرت است. [۱۱۰] [۱۱۱] از مهمترین آثار دنیوی تقوا هدایت یابی (اهتداء) است. [۱۱۲] طباطبائی [۱۱۳] در باره نسبت هدایت و تقوا نوشته است که متقین مشمول دو گونه هدایت اند: هدایت قبل از تقوا که محصول فطرت سلیم است و بر اثر آن انسان به تقوا روی می‌آورد و هدایت بعد از تقوا که هدایتی است به واسطه قرآن و وعده خداوند و پاداشی از سوی اوست. برخی دیگر از آثار تقوا در حیات دنیوی انسان عبارت‌اند از: نجات از عذاب الهی، [۱۱۴] یافتن بصیرتدر برابر وسوسه‌های شیطان و در پی آن اجتناب از گناه، [۱۱۵] [۱۱۶] کسب قوه تشخیص و تمیز حق از باطل، [۱۱۷] کسب هدایت به مدد نور قرآن، [۱۱۸] یافتن برون شوی از مشکلات و کسب روزی از جایی که گمانش نمی‌رود [۱۱۹] و آسان شدن امور. [۱۲۰] طباطبائی [۱۲۱] تقوا را شرط تفکر صواب دانسته و معتقد است که توفیق انسان در کسب معارف حقیقی و علوم نافع در گرو اصلاح اخلاق و کسب فضایل انسانی، یعنی همان تقواست. صدرالدین شیرازی نیز با استناد به آیات، دوازده خیر دنیوی و اخروی برای تقوا برشمرده است. [۱۲۲]

توصیه به تقوی در قرآن

توصیه به تقوا در آیات بسیاری از قرآن کریم تکرار شده است، اما دو آیه، از نظر تأکید و وسعت و شمول حکم، از اهمیت ویژه‌ای بر خور دارند. آیه ۱۰۲ سوره آل عمران، مؤمنان را به تقوای خداوند، آنگونه که حقِ تقوای اوست، توصیه کرده است : «... اتَّقُوا اللّ'هَ حَقَّ تُق'اتِه»، و آیه ۱۶ سوره تغابن، به مؤمنان امر کرده که به قدر استطاعت شان تقوا بورزند: «فَـاتَّقُوا اللّ'هَ مَاسْتَطَعْتُمْ». مفسران کوشیده‌اند نسبت این دو آیه را با یکدیگر روشن کنند. به نظر طباطبائی [۱۲۳] در آیه اول، حقِ تقوا آخرین مرتبه تقواست؛ یعنی، عبودیتی بری از اِنّیت و غفلت، طاعتی بدون معصیت و شکری بدون کفران. اما آیه دوم شامل تمام مراتب تقواست؛ یعنی، خداوند نخست همه مردم را به حقِ تقوا دعوت کرده و سپس فرموده است که هرکس به قدر استطاعت خویش در طی مراتب تقوا بکوشد. کسانی نیز گفته‌اند که آیه دوم در مقامِ نَسخ آیه اول است، اما اغلب مفسران بر آن‌اند که بین این دو آیه مغایرتی وجود ندارد،

[۱۲۴] زیرا هر دو آیه امر به تقوا می‌کند و هر امر و تکلیفی از سوی خداوند مشروط به طاقت و استطاعت است. [۱۲۵] از سوی دیگر می‌توان آیه دوم را نه در مقام تحدید و تقیید آیه اول، بلکه تأکید بر اهمیت تقوا دانست، کما این‌که تعبیر «مَااسْتَطَعْتُم» در جایی دیگر [۱۲۶] برای تأکید به کار رفته است. در این صورت آیه دوم را باید چنین معنا کرد: تا می‌توانید نسبت به خداوند تقوا پیشه کنید. در مجموع، مفهوم تقوا اهمیت و منزلت ویژه‌ای در قرآن کریم دارد. در آیه ۱۳ سوره حجرات آمده که گرامی‌ترین شما نزد پروردگار، باتقواترین شماست و بدین ترتیب، تقوا موجب برتری انسانی بر انسان دیگر نزد خداست. خداوند، متقین را دوست دارد [۱۲۷] [۱۲۸] [۱۲۹] ویار و مددرسان آنهاست. [۱۳۰] پیامبران همواره دو چیز را از مردمان خواسته اند: تقوا نسبت به خداوند و تبعیت از رسول او. [۱۳۱] [۱۳۲] [۱۳۳] مفسران «کَلِمةَ التَّقْوی '» را در قرآن کریم [۱۳۴] همان کلمه توحید (لا' اِل'هَ اِلاّ اللّه) دانسته اند. [۱۳۵] [۱۳۶] [۱۳۷] [۱۳۸]

فهرست منابع

(۱) قرآن.

(۲) ابن منظور،لسان العرب .

(۳) حبیب بن اوس ابوتمّام، دیوان الحماسة، به روایت موهوب بن احمد جوالیقی، چاپ عبدالمنعم احمد صالح، بغداد ۱۹۸۰.

(۴) توشی هیکو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ترجمة احمد آرام، تهران ۱۳۶۱ ش.

(۵) توشی هیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۸ ش.

(۶) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی تا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.

(۷) حسین بن محمدراغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سید کیلانی، تهران (۱۳۳۲ ش).

(۸) محمد بن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهیم عبداللّه کردی، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.

(۹) محمود بن عمر زمخشری، پیشرو ادب، یا، مقدمة الادب، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ ش.

(۱۰) حسین بن احمد زوزنی، کتاب المصادر، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۷۴ ش.

(۱۱) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، تهران ۱۳۷۴ ش.

(۱۲) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، التفسیرالکبیر، ج ۱، چاپ عبداللّه فاطمی، تهران (۱۳۵۲ ش).

(۱۳) طباطبائی.

(۱۴) طبرسی،تفسیر مجمع البیان.

(۱۵) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.

(۱۶) محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).

(۱۷) یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن، چاپ افست تهران: ناصرخسرو، (بی تا).

(۱۸) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.

(۱۹) محمد بن احمد محلّی و عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تفسیر القران العظیم (معروف به تفسیر الجلالین)، استانبول: دارالدعوه، (بی تا).

منبع

دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تقوای قرآنی»، شماره۳۷۵۶.


پانویس

  1. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ذیل «وقی»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
  2. حسین بن محمدراغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «وقی»، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران (۱۳۳۲ ش).
  3. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، ذیل «وقی»، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی تا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
  4. حسین بن احمد زوزنی، کتاب المصادر، ج۱، ص۱۲۶، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۷۴ ش.
  5. حسین بن احمد زوزنی، کتاب المصادر، ج۱، ص۷۱۶، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۷۴ ش.
  6. محمود بن عمر زمخشری، پیشرو ادب، ج۱، ص۲۵۵، یا، مقدمة الادب، چاپ محمدکاظم امام، تهران ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ ش.
  7. ابن منظور،لسان العرب، ذیل «وقی».
  8. فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «وقا»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
  9. سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ذیل «وقی»، تهران ۱۳۷۴ ش.
  10. توشی هیکو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ج۱، ص۳۰۵، ترجمه احمد آرام، تهران ۱۳۶۱ ش.
  11. زمر/سوره۳۹،آیه ۲۴
  12. یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن، ج۲، ص۴۱۸، چاپ افست تهران: ناصرخسرو، (بی تا).
  13. محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج۲۶، ص۲۷۴، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
  14. نحل/سوره۱۶، آیه۸۱.
  15. اعراف/سوره۷، آیه۲۶.
  16. حبیب بن اوس ابوتمّام، دیوان الحماسة، ج۱، ص۵۴۱، به روایت موهوب بن احمد جوالیقی، چاپ عبدالمنعم احمد صالح، بغداد ۱۹۸۰.
  17. لیل/سوره۹۲،آیه۵
  18. توشیهیکو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ج۱، ص۳۰۸، ترجمة احمد آرام، تهران ۱۳۶۱ ش.
  19. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۱۹.
  20. روم/سوره۳۰،آیه۳۱
  21. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۴۰،ذیل مائده: ۲.
  22. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۱۳،ذیل حج: ۱.
  23. توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ج۱، ص۱۰۴، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۸ ش.
  24. نور/سوره۲۴، آیه۵۲.
  25. انبیا/سوره۲۱،آیه۴۸
  26. انبیا/سوره۲۱،آیه۴۹.
  27. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۶۹،ذیل زمر: ۱۶.
  28. طباطبائی، ج۵، ص۱۶۳.
  29. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۱۸.
  30. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۸۲۳.
  31. طباطبائی، ج۱۹، ص۲۱۸.
  32. محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج۳، ص۲۲۳، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
  33. طه/سوره۲۰،آیه۱۱۳.
  34. روم/سوره۳۰، آیه۳۱.
  35. بقره/سوره۲،آیه۱۸۷
  36. بقره/سوره۲،آیه۱۸۳
  37. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۶.
  38. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۲.
  39. بقره/سوره۲، آیه۲۳.
  40. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۳.
  41. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
  42. بقره/سوره۲، آیه۲۷۸.
  43. بقره/سوره۲،آیه۱۸۷
  44. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.
  45. انعام/سوره۶، آیه۱۵۳.
  46. حجرات/سوره۴۹، آیه۳.
  47. حج/سوره۲۲، آیه۳۲.
  48. طباطبائی، ج۱۴، ص۳۷۴.
  49. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، التفسیرالکبیر، ج۱، ص۲۱۸، ج ۱، چاپ عبداللّه فاطمی، تهران (۱۳۵۲ ش).
  50. توشیهیکو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ج۱، ص۱۳، ترجمه احمد آرام، تهران ۱۳۶۱ ش.
  51. محمد بن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۰ـ۲۸۱، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهیم عبداللّه کردی، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
  52. شمس/سوره۹۱، آیه۸.
  53. مجادله/سوره۵۸، آیه۹.
  54. مائده/سوره۵، آیه۲.
  55. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۴۰.
  56. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۳۸.
  57. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۸۲.
  58. مریم/سوره۱۹،آیه ۱۳
  59. مریم/سوره۱۹،آیه۱۴
  60. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۱۴.
  61. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۹.
  62. بقره/سوره۲، آیه۱۰۳.
  63. اعراف/سوره۷، آیه۹۶.
  64. محمد/سوره۴۷، آیه۳۶.
  65. توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ج۱، ص۳۹۸، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۸ ش.
  66. توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ج۱، ص۳۹۶، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۸ ش.
  67. رعد/سوره۱۳، آیه۳۵.
  68. بقره/سوره۲، آیه۲۱۲.
  69. محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج۲، ص۲۱، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
  70. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، التفسیرالکبیر، ج۱، ص۲۱۷، ج ۱، چاپ عبداللّه فاطمی، تهران (۱۳۵۲ ش).
  71. مائده/سوره۵، آیه۲.
  72. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۷۸.
  73. مائده/سوره۵، آیه۸.
  74. طباطبائی، ج۵، ص۲۳۷.
  75. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۰.
  76. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۸.
  77. محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج۹، ص۱۲۸ـ۱۲۹، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
  78. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۰.
  79. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۴۰۰.
  80. مریم/سوره۱۹، آیه۱۳.
  81. مریم /سوره۱۹، آیه۱۴.
  82. طبرسی،فسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۷۸.
  83. ذیل آل عمران: ۷۶، طباطبائی، ج۳، ص۲۶۳.
  84. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۸۱،ذیل انبیاء: ۴۸ـ۴۹.
  85. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۴،ذیل ق: ۳۱ـ۳۳.
  86. محمد بن احمد محلّی و عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی،ج ۲، ص ۱۹۰، ذیل ق: ۳۱ـ۳۳ تفسیر القران العظیم (معروف به تفسیر الجلالین)، استانبول: دارالدعوه، (بی تا)
  87. ص/سوره،آیه۲۸
  88. طباطبائی، ج۱، ص۴۳.
  89. بقره/سوره۲، آیه۲.
  90. بقره /سوره۲، آیه۴.
  91. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۳.
  92. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۵.
  93. محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج۹، ص۱ـ۹، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
  94. محمد بن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۰ـ۲۸۱، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهیم عبداللّه کردی، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
  95. قلم/سوره۶۸،آیه۳۴
  96. مرسلات/سوره۷۷، آیه۴۱۴۳.
  97. ق/سوره۵۰، آیه۳۱ ۳۵.
  98. مر/سوره۵۴، آیه۵۴ ۵۵.
  99. هود/سوره۱۱، آیه۴۹.
  100. قصص/سوره۲۸، آیه۸۳.
  101. اعراف/سوره۷، آیه۳۵.
  102. انفال/سوره۸، آیه۲۹.
  103. مائده/سوره۵، آیه۶۵.
  104. زمر/سوره۳۹،آیه۶۱
  105. نبأ/سوره78،آیه31.
  106. بقره/سوره۲، آیه۵.
  107. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۰.
  108. مائده/سوره۵، آیه۱۰۰.
  109. یونس/سوره۱۰، آیه۶۳۶۴.
  110. یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۴۷۱، چاپ افست تهران: ناصرخسرو، (بی تا).
  111. محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج۱۷، ص۱۲۷ـ ۱۲۸، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
  112. بقره/سوره۲، آیه۲.
  113. طباطبائی، ج۱، ص۴۴.
  114. فصّلت/سوره۴۱، آیه۱۸.
  115. یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۴۰۲، چاپ افست تهران: ناصرخسرو، (بی تا).
  116. ذیل اعراف: ۲۰۱، طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۹۰.
  117. ذیل انفال: ۲۹، طبرسی،تفسیر مجمع البیانف ج۴، ص۸۲۵.
  118. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۶۷،ذیل حدید: ۲۸.
  119. ذیل طلاق: ۲ـ۳، طباطبائی، ج۱۹، ص۳۱۴.
  120. طلاق/سوره۶۵، آیه۴.
  121. طباطبائی، ج۵، ص۲۶۹ـ۲۷۰.
  122. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، التفسیرالکبیر، ج۱، ص۲۱۸، ج ۱، چاپ عبداللّه فاطمی، تهران (۱۳۵۲ ش).
  123. طباطبائی، ج۳، ص۳۶۷ـ ۳۶۸.
  124. محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج۸، ص۱۷۲، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
  125. طبرسی،تفسیر مجمع البیانف ج۱۰، ص۴۵۳.
  126. انفال/سوره۸، آیه۶۰.
  127. آل عمران/سوره۳، آیه۷۶.
  128. توبه/سوره۹، آیه۴.
  129. توبه/سوره۹، آیه۷.
  130. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۹.
  131. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۰۸.
  132. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۱۰.
  133. زخرف/سوره۴۳، آیه۶۳.
  134. فتح/سوره۴۸، آیه۲۶.
  135. یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن، ج۳، ص۶۷۸، چاپ افست تهران: ناصرخسرو، (بی تا).
  136. طبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۹۰.
  137. محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج۲، ص۲۱، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
  138. محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۵۹ـ۱۶۰، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).