تکبر

از ویکی خیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۷ توسط Wikikhair (بحث | مشارکت‌ها) (مقالات, تکبر, ویکی خیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

خود بزرگ بینی را تکبّر گویند. کبر یکی از صفات رذیله می‌باشد که شخص دارای آن خود را برتر و بزرگ‌تر از دیگران می‌پندارد و دیگر افراد را خوار و حقیر می‌شمارد.

جایگاه در فقه

از این عنوان به مناسبت در باب‌های طهارت، صلات، حج و جهاد سخن رفته است.

معنای لغوی

تکبر در لغت به معنای تعظم (خود را بزرگ پنداشتن) آمده است. [۱] برخی، کبر و استکبار و تکبر را برای اشاره به همین معنا به صورت یکسان به کار برده‌اند، [۲] [۳] ولی برخی میان کبر وتکبر فرق گذاشته‌اند؛ کبر را امر باطنی و حالت نفسانی دانسته‌اند و تکبر را به ثمراتِ آن امرِ باطنی، که به صورت افعال و اقوال ظاهر می‌شود، اطلاق کرده‌اند. [۴] [۵] [۶] [۷]

معنای اصطلاحی

کبر از صفات نکوهیدۀ نفسانی است که شخص متّصف به آن- که متکبّر‌ نامیده می‌شود- خود را در برابر دیگران بزرگ می‌بیند و دیگران را خوار و حقیر می‌شمارد.

تکبر در آیات و روایات

در آیات و روایات متعدّد از تکبّر به شدّت نکوهش و جایگاه متکبّر، دوزخ دانسته شده است. ضمن آنکه روایات، متکبّران را دورترین مردم به خداوند و بیشترین ساکنان دوزخبرشمرده‌اند.

در قرآن کریم

در قرآن کریم تکبر از صفات بسیار نکوهیده بشر شمرده شده است. در برخی آیات به کلمه متکبر تصریح شده است؛ آیاتی که دوزخ را جایگاه متکبران معرفی می‌کند، [۸] [۹] [۱۰] [۱۱] از این جمله است. در برخی آیات نیز با کلمات مستکبر [۱۲] و استکبار [۱۳] و خرامنده فخرفروش (مُختالٍ فَخور) [۱۴] [۱۵] به این معنا اشاره شده است. در آیه ۷۲ سوره زمر ، فرشتگانِ عذاب از میان تمام رذایل انسان بر تکبر دوزخیان تأکید دارند؛ از این نکته می‌توان دریافت که سرچشمه اصلی گناهان، تکبر و تسلیم نشدن به حق است. در برابر، به قرینه آیه ۵۰ سوره نحل می‌توان نشانه نفیاستکبار را عمل به اوامر الاهی بدون چون و چرا دانست.

در روایات

روایات در مذمت تکبر فراوان است و طیف وسیعی از مصادیق را در بر می‌گیرد. از جمله، روایاتی که به تکبر شیطان اشاره دارد [۱۶] [۱۷] [۱۸] روایاتی که تکبر را از اخلاق کفار می‌شمرد [۱۹] [۲۰] [۲۱] و سبب وجوب نماز را غلبه عرب جاهلی بر کبر می‌خواند [۲۲] [۲۳] [۲۴] روایاتی که به عاقبت متکبران در روز قیامت می‌پردازد [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] و روایاتی در بیان سیره پیامبر و اهل بیت علیهم‌السلام در تقبیح کبر و مدح تواضع . [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] [۳۳] آنچه از فحوای این روایات بر می‌آید، اهمیت دوری از تکبر در امر ایمان است؛ چنانکه ــ هماهنگ با قرآن کریم ــ تکبر را منافی ایمان و مانع از تسلیم شدن به حق خوانده‌اند. [۳۴] [۳۵]

در علم اخلاق

در علم اخلاق، تکبر از رذایل اخلاقی و یکی از اسباب غضب الهی به شمار می‌آید. [۳۶] حتی برخی آن را منشأ سایر رذایل دانسته [۳۷] [۳۸] [۳۹] و با شرک در یک مرتبه نهاده‌اند. [۴۰] [۴۱]

تعریف

تعریف تکبر در علم اخلاق برتر دانستن خود از دیگران و خوار دیدن و تحقیر آنان است. [۴۲] [۴۳] [۴۴]

تفاوت با عجب

بخش اول این تعریف با تعریف عجب مشترک است و این امر از ارتباط مفهومی کبر و عجب حکایت دارد، چنانکه کبر را از نتایج عجب و در معنا شبیه آن دانسته‌اند. [۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸] تفاوت کبر و عجب در آن است که کبر، بر خلاف عجب، صرفِ برتر دانستن و بزرگ پنداشتن خود نیست و مستلزم خوار دیدن دیگران هم هست. [۴۹] [۵۰]

مراتب

تکبر خصلتی ذومراتب است: یکی آن‌که کبر در دل باشد و در گفتار و کردار نیز ظاهر شود؛ دیگر آن‌که به زبان نیاید اما در کردار معلوم باشد، که این از مرتبه اول خفیفتر است؛ مرتبه سوم وقتی است که کبر در دل مستقر باشد و فرد نتواند خود را از این عیب خالی کند، اما سعی کند تا در رفتار و گفتار تکبر نکند. در چنین وضعی گناه فرد بسیار کمتر است و چه بسا همین مجاهده در دفع تکبرمنجر به رفع کامل آن به توفیق الهی شود. [۵۱] [۵۲]

تکبر مذموم

برای تکبر اقسامی نیز ذکر کرده‌اند، شامل تکبر در برابر خدا ؛ تکبر نسبت به پیامبران؛ تکبردر برابر دیگر انسانها. [۵۳] [۵۴] [۵۵] کبرورزی و غرور در برابر خداوند، آیات او، انبیا، جانشینان ایشان، عالمان ربّانی و مؤمنان، حرام و از گناهان بزرگ است. [۵۶] [۵۷] [۵۸]

در برابر خدا

تکبر در برابر خدا را بدترین قسم تکبر خوانده‌اند که منشأ آن نادانی و گمراهی است، همچون تکبر نمرود و فرعون و دعوی خدایی آنان. [۵۹] [۶۰]

در برابر پیامبران

تکبر نسبت به پیامبران مانع از ایمان آوردن انسانهاست، چنانکه کفار قریش در برابر پیامبر اسلام تکبر کردند، گروهی از آنان پیامبری ایشان را قبول داشتند لیکن به سبب غلبه تکبر نمی‌توانستند به آن اقرار کنند و گروهی نیز بر اثر تکبر حتی از شناختن پیامبری ایشان بازماندند. [۶۱]

در برابر انسان‌ها

تکبر در برابر دیگر انسانها نیز ناپسند شمرده شده است تا آن‌جا که حتی تکبر مؤمن بر اهل کفر و شرک را جایز ندانسته‌اند، زیرا نه ماندن مؤمن بر سر ایمان خود مسلّم است و نه اصرار کافر بر کفرش؛ یعنی هیچ‌کس نمی‌تواند با اتکا به خوبی احوال خود و بدی وضع دیگران از عاقبت خوب خود و سرانجام بد دیگری مطمئن باشد و بر این اساس به دیگری فخر بفروشد. [۶۲] قبح این قسم تکبر از جهتی بسیار زیاد است، چرا که مانع پذیرش حق از دیگران می‌شود و به معصیت می‌انجامد [۶۳] [۶۴] [۶۵] و انسان را از طلبکمال باز می‌دارد. [۶۶] مهمتر از این، بزرگی، صفتِ خاص خداست و کسی که تکبرو دعوی بزرگی می‌کند، در صفت خاص خدابا وی منازعه کرده است. [۶۷] [۶۸] [۶۹]

تکبر ممدوح

تکبّر در برابر جبّاران و زورگویان، کافران و بدعت‌گذاران، عملی پسندیده است و فروتنی در برابر آنان کراهت شدید دارد. [۷۰] [۷۱] اظهار کبر در میدان جنگ با دشمن، جایز و مطلوب است؛ ازاین‌رو پوشیدن لباس فخر، مانند حریر و دیباج در جنگ جایز می‌باشد. [۷۲] [۷۳]

علت تکبر

در واقع آنچه موجب زشتی تکبر انسانمی‌شود، آن است که وی از حد خود تجاوز کرده و وارد محدوده صفات خاص خدا شده است. [۷۴] به عبارت دیگر، اصل و علت تکبر، جهل انسان نسبت به مرتبه حقیقی خویش [۷۵] و منسوب کردن صفات کمالی به خویش است. [۷۶]

حب نفس

این انتساب از افراط در حب نفس ناشی می‌شود [۷۷] و اسبابی دارد، از جمله مغرور شدن به علم یا عمل و عبادت یا نَسَبیا جمال یا توانگری مالی و جسمی یا فراوانی اَتباع. [۷۸] [۷۹] [۸۰] [۸۱] [۸۲]

حسد و کینه

یکی از بدترین آثار چنین غروری، بازماندن از کمالِ اموری است که فرد به آن‌ها مغرور می‌شود؛ مثلاً مغرور شدن به علم مانع از کوشش برای کسب علم بیش‌تر می‌گردد. [۸۳] سبب آشکار شدن تکبر را عواملی چون حسد و کینه و عجب و ریا ذکر کرده‌اند. [۸۴] [۸۵] [۸۶]

شیوه درمان

برای درمان تکبر شیوه‌هایی، هم در مقام علم هم در مقام عمل، ذکر کرده‌اند.

شناخت خداوند

در مقام علم، راه درمان تکبر شناخت عظمت خدا و وقوف به اختصاص این صفت به اوست. فرد با چنین شناختی، به دوری خود از عظمت هم پی می‌برد. تفصیلِ این شناخت وقتی است که فرد اسباب تکبر را بررسی می‌کند تا بی اساس بودن تکبر به چنین اموری معلوم شود، چرا که تمامی این امور یا خارج از ذات انسان یا فانی و تباه شدنی است.

دقت در رفتار

در مقام عمل، توصیه کرده‌اند که انسان در گفتار و کردار دقیق شود تا آنچه از او پدید می‌آید از سر تواضع و به دور از خودپسندی باشد. [۸۷] [۸۸] [۸۹] [۹۰] [۹۱] [۹۲]

توصیه‌های فقهی

در این باره در فقه توصیه‌های بسیاری در موارد مختلف وجود دارد، مثلاً یکی از علل تحریم ظرف طلا و نقره را اظهار تکبر در استفاده از چنین ظرف‌هایی دانسته‌اند یا به همین سبب بعضی لباسها را برای نمازگزار مکروه شمرده‌اند. [۹۳] [۹۴] [۹۵] [۹۶] [۹۷]

توجه به عیوب خود

از دیگر راه‌های درمان تکبر این است که انسان به آنچه موجب تکبر می‌شود، توجه نکند؛ یعنی محاسن و امتیازات خود را در نظر نگیرد و درعوض همواره عیوب خود را در نظر داشته باشد. همچنین خود را با افراد فرودست تر مقایسه نکند تا کمالات خود را بزرگ نبیند. [۹۸]

جایگاه در فقه

اهانت‌ کنندۀ به مقدّسات از روی تکبّر، محکوم به کفر است. [۹۹] از پوشیدنلباس یا بروز رفتار به شیوۀ متکبّران که انسان را شبیه و همسان با آنان می‌سازد در روایات متعدّد نهی شده است. در ذیل به برخی نمونه‌ها که در کتاب‌های فقهی ذکر شده است اشاره می‌شود.

امر به خشوع

مستحب است نمازگزار از آنچه منافی با خشوع است و نیز هر عملی که رنگ و بوی کبر دارد اجتناب ورزد. [۱۰۰]

نهی از توشّح

توشّح (پوشیدن لباس به شیوه‌ای خاص) در نماز- از آن جهت که شیوۀ متکبّران است- منهیّ و مکروه است. [۱۰۱]

در پوشش

همچنین پوشیدن لباس متکبّران در نماز کراهت دارد. [۱۰۲]

در قیام

دست بر کمر نهادن به روش متکبران در حال قیام، کراهت دارد. [۱۰۳]

نشستن و راه رفتن

نهادن پاها بر روی یکدیگر در حال نشستن- از آن جهت که شیوۀ متکبّران است- و راه رفتن متکبّرانه، کراهت دارد. [۱۰۴]

فهرست منابع=

(۱) قرآن.

(۲) محمدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.

(۳) ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.

(۴) ابن قیّم جوزیّه، الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی، چاپ سعید محمدلحام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.

(۵) ابن منظور، لسان العرب.

(۶) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.

(۷) اسماعیل بن موسی جیطالی نفوسی، قناطرالخیرات، چاپ افست عمان ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.

(۸) حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.

(۹) حسین بن عبدالصمد حارثی، نورالحقیقه و نورالحدیقه فی علم الاخلاق، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، قم ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.

(۱۰) محمدبن محمد حطاب، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶.

(۱۱) مصطفی خمینی، ثلاث رسائل، العوائد و الفوائد، قم ۱۴۱۸.

(۱۲) محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیه، چاپ پل کراوس: کتاب الطب الروحانی، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران.

(۱۳) حسین بن محمد راغب اصفهانی، کتاب الذریعه الی مکارم الشریعه، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/ ۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.

(۱۴) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران، ۱۳۳۲ ش.

(۱۵) محمدامین زین الدین، کلمة التقوی، (قم) ۱۴۱۳.

(۱۶) نصربن محمد سمرقندی، تنبیه الغافلین، بیروت: دارالجلیل.

(۱۷) حسن بن یوسف علامه حلّی، منتهی المطلب، چاپ حسن پیشنماز، تبریز ۱۳۳۳ ش.

(۱۸) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ شیخ محمد عبده، بیروت.

(۱۹) محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.

(۲۰) محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.

(۲۱) محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.

(۲۲) علی بن محمد ماوردی، ادب الدنیا و الدین، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.

(۲۳) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.

(۲۴) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، چاپ عبدالزهراء علوی، بیروت: دارالرضا.

(۲۵) احمدبن محمد مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).

(۲۶) احمدبن محمد مقدس اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، قم ۱۳۷۵ ش.

(۲۷) محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، چاپ عباس قوچانی، تهران ۱۳۶۵ ش.

(۲۸) مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.

(۲۹) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.

(۳۰) مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورّام، (چاپ علی اصغرحامد)، تهران (۱۳۷۶).

(۳۱) یحیی بن عدی، تهذیب الاخلاق، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.

منبع

دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تکبر»، شماره۳۷۸۵.

فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۵۸۹-۵۹۰.

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۱۲۹، ذیل «کبر».
  2. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «کبر»، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران، ۱۳۳۲ ش.
  3. احمدبن محمد مقدس اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، ج۱، ص۴۴۲، قم ۱۳۷۵ ش.
  4. حسین بن محمد راغب اصفهانی، کتاب الذریعه الی مکارم الشریعه، ج۱، ص۲۹۹، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/ ۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.
  5. محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۷۱۸، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.
  6. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۹۳، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
  7. مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۸۰، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
  8. نحل/سوره۱۶، آیه۲۹.
  9. زمر/سوره۳۹، آیه۶۰.
  10. زمر/سوره۳۹، آیه۷۲.
  11. غافر/سوره۴۰، آیه۷۶.
  12. نحل/سوره۱۶، آیه۲۳.
  13. نساء/سوره۴، آیه۱۷۳.
  14. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۸.
  15. حدید/سوره۵۷، آیه۲۳.
  16. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، خطبه قاصعه، ج۲، ص۱۳۷ـ۱۳۹، چاپ شیخ محمد عبده، بیروت.
  17. حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۸، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
  18. ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۲۷، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
  19. حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۵، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
  20. حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۹، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
  21. نصربن محمد سمرقندی، تنبیه الغافلین، ج۱، ص۱۱۷، بیروت: دارالجلیل.
  22. حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۸ـ ۳۷۹، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
  23. مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورّام، ج۱، ص۲۰۸، (چاپ علی اصغرحامد)، تهران (۱۳۷۶).
  24. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۲۴۱، چاپ عبدالزهراء علوی، بیروت: دارالرضا.
  25. مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورّام، ج۱، ص۱۹۸ـ۱۹۹، (چاپ علی اصغرحامد)، تهران (۱۳۷۶).
  26. محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ج۱، ص۹۰، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
  27. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۳۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
  28. مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۸۲، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
  29. نصربن محمد سمرقندی، تنبیه الغافلین، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۷، بیروت: دارالجلیل.
  30. علی بن محمد ماوردی، ادب الدنیا و الدین، ج۱، ص۲۳۳، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
  31. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۴۹ـ ۲۵۱، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  32. مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورّام، ج۱، ص۲۰۰ـ۲۰۱، (چاپ علی اصغرحامد)، تهران (۱۳۷۶).
  33. مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۹۱ـ ۳۹۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
  34. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۳۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
  35. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۷۹ ۲۲۸، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
  36. محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۷۶، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
  37. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۴، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  38. محمدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف، ج۱، ص۲۸۴، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
  39. حسین بن عبدالصمد حارثی، نورالحقیقه و نورالحدیقه فی علم الاخلاق، ج۱، ص۲۰۲، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، قم ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
  40. علی بن محمد ماوردی، ادب الدنیا و الدین، ج۱، ص۲۳۱، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
  41. ابن قیّم جوزیّه، الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی، ج۱، ص۲۱۴، چاپ سعید محمدلحام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
  42. یحیی بن عدی، تهذیب الاخلاق، ج۱، ص۱۸، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
  43. ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۲۷، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
  44. مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۹۱ـ ۳۹۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
  45. حسین بن محمد راغب اصفهانی، کتاب الذریعه الی مکارم الشریعه، ج۱، ص۳۰۰، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/ ۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.
  46. اسماعیل بن موسی جیطالی نفوسی، قناطرالخیرات، ج۳، ص۴۶۸، چاپ افست عمان ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
  47. محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۷۸، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
  48. محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ج۱، ص۸۹، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
  49. ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۲۷ـ ۲۲۸، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
  50. مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۹۱ـ ۳۹۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
  51. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۶۲ـ۲۶۳، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  52. مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۸۶ـ۳۸۷، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
  53. حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۸، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
  54. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۴ـ ۲۵۵، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  55. محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ج۱، ص۹۱، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
  56. وسائل الشیعة ج۱۵، ص۳۷۴.
  57. جواهر الکلام ج۱۳، ص۳۱۲.
  58. الفقه ج۹۳، ص۳۲۱.
  59. محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۷۲۲، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.
  60. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۹۴ ۱۹۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
  61. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۵، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  62. حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۴۲۴ـ۴۲۶، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
  63. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۶، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  64. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۹۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
  65. مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۸۶، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
  66. یحیی بن عدی، تهذیب الاخلاق، ج۱، ص۱۸، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
  67. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۶، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  68. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۹۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
  69. محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ج۱، ص۹۲، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
  70. الأقطاب الفقهیة، ص۱۰۰.
  71. کشف الغطاء ج۱، ص۳۲۳.
  72. تذکرة الفقهاء ج۲، ص۴۷۲.
  73. نهایة الإحکام ج۱، ص۳۷۶.
  74. مصطفی خمینی، ثلاث رسائل، ج۱، ص۴۱، العوائد و الفوائد، قم ۱۴۱۸.
  75. حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۷، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
  76. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۷، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  77. محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیه، ج۱، ص۴۶، چاپ پل کراوس: کتاب الطب الروحانی، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران.
  78. احمدبن محمد مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص۱۶۶ـ۱۶۷، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
  79. علی بن محمد ماوردی، ادب الدنیا و الدین، ج۱، ص۲۳۳، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
  80. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۷ـ ۲۶۵، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  81. محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۷۲۷، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.
  82. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۹۶، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
  83. محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیه، ج۱، ص۴۷، چاپ پل کراوس: کتاب الطب الروحانی، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران.
  84. محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۷۳۹ـ۷۴۰، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.
  85. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۶۵، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  86. مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۸۱، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
  87. احمدبن محمد مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص۱۶۶ـ۱۶۷، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
  88. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۶۶ـ ۲۶۸، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  89. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۷۲ـ۲۷۴، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
  90. محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۷۴۸ـ ۷۵۹، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.
  91. ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۳۳، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
  92. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۰۱ ۲۰۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
  93. حسن بن یوسف علامه حلّی، منتهی المطلب، ج۱، ص۱۸۶، چاپ حسن پیشنماز، تبریز ۱۳۳۳ ش.
  94. محمدبن محمد حطاب، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، ج۲، ص۲۵۷، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶.
  95. یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۷، ص۱۲۱، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.
  96. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۸، ص۲۳۸، چاپ عباس قوچانی، تهران ۱۳۶۵ ش.
  97. محمدامین زین الدین، کلمة التقوی، ج۱، ص۳۳۹، (قم) ۱۴۱۳.
  98. محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیه، ج۱، ص۴۷، چاپ پل کراوس: کتاب الطب الروحانی، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران.
  99. جواهر الکلام ج۲، ص۵۲.
  100. العروة الوثقی ج۱، ص۶۱۳.
  101. جواهر الکلام ج۸، ص۲۳۹.
  102. العروة الوثقی ج۱، ص۵۷۳.
  103. جامع عباسی، ص۴۷.
  104. وسائل الشیعة ج۱۱، ص۴۵۶-۴۵۷.