حوزه معنایی«وقف» در قرآن کریم: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو
(=نتیجه)
 
(۹ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
<div style="font-family:B Nazanin; font-size:20px;text-align:justify">
+
<div style=" font-family:B Nazanin; font-size:18px; text-align:justify;">
 
زهره اخوان مقدم
 
زهره اخوان مقدم
 
<ref>
 
<ref>
سطر ۲۰۲: سطر ۲۰۲:
 
<ref>
 
<ref>
 
صافی، محمود، الجدول في إعراب القرآن و صرفه و بیانه مع فوائد نحوية هامة، ج ۲، ص۳۰۳.  
 
صافی، محمود، الجدول في إعراب القرآن و صرفه و بیانه مع فوائد نحوية هامة، ج ۲، ص۳۰۳.  
<ref>
+
</ref>
 
(فراوانی کار خیر)، جمع مؤنث و مفرد آن «الخيرة»،به معنای دلپسند و مرغوب است،
 
(فراوانی کار خیر)، جمع مؤنث و مفرد آن «الخيرة»،به معنای دلپسند و مرغوب است،
 
<ref>
 
<ref>
سطر ۲۲۴: سطر ۲۲۴:
 
</ref>
 
</ref>
 
یکی از کارهای خیر «[[وقف]]» است که [[انسان]] می تواند در انجام آن شتاب کند و از دیگران پیشی گیرد. [[خدای متعال]] در آیات ۱۶۸ سوره بقره و 48 [[سوره مائده]] با عنوان «قاشتقوا الخيرات» و در آیات ۱۱۶ [[سوره آل عمران]]، ۹۰ [[سوره انبیاء]] و ۹۱ سوره مؤمنون با عنوان «يسارعون في الخيرات» مردم را به پیشی گرفتن در خیرات بر یکدیگر دعوت می کند. [[وقف]] نیز یکی از بهترین خیرات است.
 
یکی از کارهای خیر «[[وقف]]» است که [[انسان]] می تواند در انجام آن شتاب کند و از دیگران پیشی گیرد. [[خدای متعال]] در آیات ۱۶۸ سوره بقره و 48 [[سوره مائده]] با عنوان «قاشتقوا الخيرات» و در آیات ۱۱۶ [[سوره آل عمران]]، ۹۰ [[سوره انبیاء]] و ۹۱ سوره مؤمنون با عنوان «يسارعون في الخيرات» مردم را به پیشی گرفتن در خیرات بر یکدیگر دعوت می کند. [[وقف]] نیز یکی از بهترین خیرات است.
 +
 
====ارتباط مصداقی «وقف» با واژه «الصدقات»====  
 
====ارتباط مصداقی «وقف» با واژه «الصدقات»====  
  
سطر ۲۴۸: سطر ۲۴۹:
 
مستفید، حمیدرضا، در محضر قرآن، ج ۱، ص ۳۹۰.   
 
مستفید، حمیدرضا، در محضر قرآن، ج ۱، ص ۳۹۰.   
 
</ref>
 
</ref>
بنابراین «وقف» با این نیت که در راه خدا صورت گیرد، صدقه است.|
+
بنابراین «وقف» با این نیت که در راه خدا صورت گیرد، صدقه است.
  
 
====ارتباط مصداقی «وقف» با واژه «الزكاة»====
 
====ارتباط مصداقی «وقف» با واژه «الزكاة»====
سطر ۵۰۶: سطر ۵۰۷:
 
آنچه در این آیات در خصوص تجارت با خدای متعال بیان شده، این است که در ازاء جهاد با أموال و جان ها در راه [[خدا]]، [[خدای سبحان]] وعده [[بهشت]] به [[مؤمنان]] می دهد.  
 
آنچه در این آیات در خصوص تجارت با خدای متعال بیان شده، این است که در ازاء جهاد با أموال و جان ها در راه [[خدا]]، [[خدای سبحان]] وعده [[بهشت]] به [[مؤمنان]] می دهد.  
  
یکی از راه های جهاد با مال، وقف أموال در راه [[خدا]] است که گویی نوعی تجارت بین [[خدا و مؤمنان است؛ تجارتی که می تواند نجات بخش بوده، باعث آمرزش گناهان و در نهایت داخل شدن به بهشت شود.
+
یکی از راه های جهاد با مال، وقف أموال در راه [[خدا]] است که گویی نوعی تجارت بین [[خدا]] و [[مؤمنان]] است؛ تجارتی که می تواند نجات بخش بوده، باعث آمرزش گناهان و در نهایت داخل شدن به بهشت شود.
 
 
  
 
====ارتباط «وقف» با عبارت قرآنی «یؤثرون على أنفسهم»====  
 
====ارتباط «وقف» با عبارت قرآنی «یؤثرون على أنفسهم»====  
سطر ۶۵۱: سطر ۶۵۱:
  
 
۲۵. نحاس ، احمد بن محمد ، اعراب القرآن، بیروت، دار الكتب العلمية ، ۱۴۲۱ق.
 
۲۵. نحاس ، احمد بن محمد ، اعراب القرآن، بیروت، دار الكتب العلمية ، ۱۴۲۱ق.
==پانویس==
+
 
 +
==منابع و مآخذ==
 +
 
 +
١. [[قرآن کریم]]، ترجمه محمد مهدی فولادوند
 +
 
 +
٢. ابن عاشور، محمد طاهر، تفسير التحرير والتنوير، بیروت، مؤسسة التاريخ العربی ، بیتا
 +
 
 +
٣. ابن فارس ، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة ، قم، مكتب الإعلام الإسلامي ، ۱۴۰۶ق.
 +
 
 +
4. جوادی آملی، عبدالله ، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۸۹.
 +
 
 +
٥. جوهری ، اسماعیل بن حماد ، الصحاح: تاج اللغة وصحاح العربية ، بيروت ، دار العلم للملايين، بیتا
 +
 
 +
6. حویزی، عبدعلی بن جمعه ، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
 +
 
 +
۷. خمینی، سید روح الله ، تحریر الوسیله، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ، قم، دار العلم، ۱۳۸۶
 +
 
 +
۸ .اغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت و دمشق ، دار العلم و الدارالشامية ، ۱۴۱۲ق.
 +
 
 +
9. صافی، محمود، الجدول في إعراب القرآن وصرفه و بیانه مع فوائد نحوية هامة، دمشق، دار الرشید، ۱۴۱۸ق.
 +
 
 +
۱۰. صفوی ، کورش ، در آمدی بر معنا شناسی، تهران ، سوره مهر، ۱۳۸۳.
 +
 
 +
۱۱. طباطبایی، سید محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
 +
 
 +
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن ، مجمع البیان العلوم القرآن، تهران ، ناصر خسرو ، چاپ سوم، ۱۳۷۲.
 +
 
 +
۱۳. طریحی، فخرالدين بن محمد ، مجمع البحرين، تهران ، مرتضوی ، ۱۳۷۵ق.
 +
 
 +
۱4. فاضل لنکرانی، محمد، تفصيل الشريعة في شرح تحریر الوسيلة ، قم، مرکز فقه الأثمه الأطهار ، ۱۶۳۰ ق.
 +
 
 +
15. فراهیدی ، خلیل بن احمد ، کتاب العین، قم، هجرت ، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
 +
 
 +
16، قرائتی ، محسن ، تفسیرنور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، بیتا .
 +
 
 +
۱۷. قرشی بنابی ، سید علی اکبر، قاموس قرآن ، تهران ، دار الكتب الإسلامية ، ۱۳۷۱.
 +
 
 +
۱۸. کاتوزیان ، ناصر، قانون مدنی، تهران ، مجتمع علمی فرهنگی مجد، ۱۳۹۱
 +
 
 +
۱۹. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، بیروت، دار إحياء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
 +
 
 +
۲۰، مختار عمر، احمد، علم الدلالة ، بی جا، عالم الكتب ، ۱۹۹۸م.
 +
 
 +
۲۱. مستفید، حمیدرضا، در محضر قرآن ، تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، ۱۳۹۵
 +
 
 +
۲۲. مصطفوی ، حسن ، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ۱۳۸۵.
 +
 
 +
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران ، تفسیر نمونه ، تهران ، دار الكتب الإسلامية ، ۱۳۷۶.
 +
 
 +
۲4. نامور فرگی ، مجتبی و محمدرضا پهلوان نژاد، «بررسی حوزه های معنایی واژگان زبان فارسی و ارائة معیارهای جدید در تعیین حوزه های معنایی»، زبان شناسی و گویش های خراسان، ش ۱۳۹۰،4.
 +
 
 +
۲۵. نحاس ، احمد بن محمد ، اعراب القرآن، بیروت، دار الكتب العلمية ، ۱۴۲۱ق.
 +
 
 +
==پانویس==  
 +
 
 
</div>
 
</div>
[[رده:میراث جاودان شماره 104]]
 
  
[[رده:مقالات]]
+
[[رده: میراث جاویدان شماره 104]]
 +
 
 +
[[رده: مقالات]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۴۶

زهره اخوان مقدم [۱] فاطمه خلجی [۲]

محتویات

چکیده

معناشناسی واژگان یکی از مهم ترین مراحل فهم هر متن است. فهم واژگان قرآن کریم در کشف و استنباط مسائل دینی از اهمیت خاصی برخوردار است.

یکی از مباحث مطرح در معناشناسی، حوزه معنایی است. حوزه معنایی با واژگانی شامل مجموعه ای از واژه ها است که از جنبه دلالی با یکدیگر مرتبط و دارای اشتراکاتی هستند. این واژه ها در ذیل عنوائی عام قرار می گیرند که همگی آنها را به هم پیوند می دهد، وقف از جمله مفاهیم مهم اسلامی است که در قرآن کریم به طور مستقیم نیامده است ، از همین رو بررسی حوزه معنایی آن در قرآن ضروری است. مهم ترین مسئله این نوشتار بازکاوی حوزه معنایی وقف در قرآن کریم است که با روش توصیفی تحلیلی به آن پرداخته می شود.

واژه ها و عبارت های مرتبط با وقف در قرآن به دو دسته تقسیم می شود: واژه هایی که وقف یکی از مصادیق آنها است و واژه هایی که با وقف همبستگی کاربردی دارند.

در واژگان و تراکیبی مانند: باقیات صالحات ، خیرات، صدقات، زکات، بز، انفاق فی سبیل الله ، احسان، حسنه ، قرض حسن، مصداق بارز و شاخص آنها مسأله «وقف» و تشویق به «وقف» است و واژگان و تراکیب «تعاون، اشتراء، تجارت ، يؤثرون على أنفسهم» و به احتمالی «اعطاء» و مانند آن، به نوعی با وقف ارتباط دارند.

واژگان کلیدی مفردات قرآن، وقف، حوزه معنایی وقف .

طرح مسئله

معنا و مفهوم واژگان یکی از مهم ترین مراحل فهم هر متن است. در این میان، فهم واژگان متون دینی به دلیل جایگاهی که دارند، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

قرآن مهم ترین متون دین اسلام است که فهم واژگان آن جهت کشف و استنباط مسائل دینی در عرصه فرد و اجتماع از اهمیت خاصی برخوردار است.

جهت فهم واژگان قرآن کریم، پیشینیان و علمای لغت تلاش های زیادی به انجام رسانده اند. در کنار این تلاش ها می توان از روش های جدید که در حوزه معناشناسی شکل گرفته نیز کمک گرفت و به فهم عمیق تر مفاهیم دینی نایل آمد.

یکی از مباحث مطرح در معناشناسی، حوزه معنایی است. حوزه معنایی با حوزه واژگانی شامل مجموعه ای از واژه ها است که از جنبه دلالی با یکدیگر مرتبط بوده و دارای اشتراک هایی هستند.

این واژه ها در ذیل عنوانی عام قرار می گیرند که همگی آنها را به هم پیوند می دهد، به طور مثال رنگ، شامل رنگ هایی سرخ، آبی، زرد، سبز و سفید می شود. [۳] نظریه حوزه معنایی واژگان، برای نخستین بار در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ توسط زبان شناسان آلمانی و سوئیسی ایپسن، [۴] جولز [۵] و تریر [۶] ارائه شد. برخی معناشناسان معتقدند واژه های مرتبط، تشکیل یک حوزه معنایی می دهند که ویژگی های آن توسط اعضای این مجموعه تعریف می شود؛ به عبارت دیگر، معنای هر واژه تابعی از روابط معنایی است که آن واژه در رابطه با واژه های دیگر در یک حوزه مشترک قرار می گیرد.

برای تعیین حوزه های معنایی معیار مشخصی وجود ندارد. یکی از این شیوه ها استفاده از مشخصه های معنایی است؛ بدین ترتیب که واژه های هر حوزه باید حداقل در یک مشخصه معنای مشترک باشند.5 [۷] در واقع هریک از اعضای یک حوزه معنایی، تشکیل دهنده واحدهای معنای یک نظام معنایی اند که رابطه ای متقابل با یکدیگر دارند. نقطه پیوند اعضای یک حوزه معنایی، اشتراکی است که آنها در یک شرط با ویژگی دارند.6 [۸]

وقف از جمله مفاهیم مهم اسلامی است. وقف سنت حسنه ای است که از دیرباز به أشكال گوناگون در تاریخ بشر وجود داشته و اسلام آن را در مسیری روشن، منطقی، هدف دار، مترقی و دقیق نهاده است.

این مفهوم در قرآن به طور مستقیم نیامده است ، از همین رو بازکاوی حوزه های معنایی آن در قرآن ضروری است. مهم ترین مسأله این نوشتار بازکاوی حوزه های معنایی وقف در قرآن کریم است که با روش توصیفی - تحلیلی به آن پرداخته می شود.

مفهوم شناسی وقف

وقف در لغت

واژه «وقف» مصدر و در لغت به معنای «ایستادن به همراه یک درنگ» [۹] و «مکث» [۱۰] است. البته ابن فارس همانند بیشتر لغویان معناهای دیگری از این ریشه را در معجم خود بیان کرده و مانند جوهری [۱۱] و راغب اصفهانی [۱۲] افزون بر معنای مصدری «توقف» و «ایستادن» معنای اسمی زیور» آن را نیز بیان کرده است.

طریحی بر این باور است که «وقف» وقتی با حرف جر «علی» متعدی می شود، به معنای «اطلاع دادن» است. [۱۳] در تمامی کتب لغت در میان معانی مختلفی که برای این واژه ارائه داده اند، معنای «ایستادن» یا «توقف» را معنای اصلی این واژه مطرح کرده اند.

وقف در اصطلاح

وقف در اصطلاح فقهی، عبارت است از: «حبس کردن عین مال؛ یعنی برای ابد فروش و انتقال آن به غیر را ممنوع سازند و منافع آن را به طور رایگان در اختیار اشخاص حقیقی یا حقوقی قرار دهند.» [۱۴] همین تعریف در حقوق مدنی ایران نیز مطرح شده است. در ماده ۵۵ قانون مدنی آمده که وقف عبارت است از اینکه عین مال، حبس و منافع آن تسبیل شود. [۱۵] اینکه عین مال حبس شود؛ یعنی عین مال از نقل و انتقال و تصرف نگه داشته شود؛ به عبارت دیگر؛ یعنی به ارث منتقل نگردد، قابل هبه نباشد، فروخته نشود و به رهن و اجاره و عاریت و از این قبیل در نیاید.

اینکه نفع آن را آزاد بگذارند، به این معنا است که واگذاری منافع مال در راه خدا، أمور خیریه ، أمور اجتماعی و أهداف خاص واقف؛ مثل ساخت مدرسه، بیمارستان و کارهای دیگر شود.

بسامد مشتقات واژه «وق ف» در قرآن

مفهوم اصطلاحی واژه «وقف» در قرآن به کار برده نشده، اما معنای لغوی آن، به سه صيغه آمده است: الف) «وقفوا» فعل ماضی مجهول، جمع مذکر غایب. این صيغه در دو آیه به کار رفته است. خدای متعال می فرماید: «ولوتری إذ وقفوا على النار قالوا ياليتنا .. ولا تكب بآيات ربناو تكون من المؤمنين» [۱۶] همچنین در آیه دیگری آمده است: «ولوتری إذ وقفوا على هم قال أليس هذا بالحين قالوا بلی وربنا قال فوقوا العذاب بماكن تكفون» [۱۷] عبارت «وقفوا على التار» یعنی به سمت آتش حرکت داده شده و نزد آن متوقفشان کردند. وقفوا على ربهم» یعنی آنان را به پیشگاه پروردگارشان می برند و در محضر او نگه می دارند. [۱۸] معنای «وقفوا على التار، این است که آنها را به آتش رساندند و در کنار آن متوقف شان کردند. استعلای حرف «علی» در اینجا مجازی است و به این معنا نیست که آنها را از بالا، روی آتش متوقف کردند [۱۹] بلکه معنای آن، این است که آنها را نزدیک و متصل به آتش، متوقف شان کردند. ب) «موقوفون» اسم مفعول ، جمع مذكر سالم. این صيغه یک بار در قرآن آمده است. وقال الذين كفوا أن تؤمن بهذا القرآن ولا بالذي بين يدي؟ و لوترى إذ الظالمون مؤوقون عند ربهم يرجع بعضهم إلى بعض القول يقول الذين استضعوا للذين اشتكبر والو لا أنتم لکنا المومنین. [۲۰] واژه «موقوفون » اسم مفعول و خبر اول برای ظالمون و به معنای متوقف شدگان است. [۲۱] در این آیه، «موقوفون» وضعیت مشرکان را در پیشگاه خدای متعال نشان می دهد، درحالی که هر یک از آنها گناه خود را به گردن دیگری می اندازند و با یکدیگر مشغول به جدال هستند. مشرکانی که به دلیل وجود نشانه های پیامبر اسلام تا در تورات و انجیل، برای نفی نبوت پیامبر اسلام شاه ، هم قرآن و هم کتب آسمانی دیگر را نفی می کنند.

ج) «قوا» فعل امر مخاطب، جمع مذکر. این صیغه نیز یک بار در قرآن آمده است. خدای متعال می فرماید: «و ممولهم إنهم مسؤولون». [۲۲] واژه «قة وا» فعل أمر، به معنای « متوقف کنید» یا «نگه دارید» است که با ظالمان درحالی که جهنمی بودن آنها بر همه، حتی بر خودشان مشخص است، برای سرزنش و مجازات روحی، آنها مورد بازپرسی و سؤال قرار می گیرند تا حد و حدود میزان جرمشان برای آنها روشن شود. توجه به آیات قبل، این توقف مربوط به ظالمان و هم فکران آنها است که به سوی جهنم هدایت می شوند. [۲۳] با توجه به این بسامد قرآنی، مشاهده می شود که مشتقات «وقف» در قرآن، تنها در معنای لغوی آن به کار رفته است.

از همین رو در ادامه به بررسی حوزه های معنایی تعدادی از واژه های قرآنی خواهیم پرداخت که وقف به معنای اصطلاحی آن، یکی از مؤلفه های معنای آن حوزه های معنایی است.


حوزه های واژگانی مرتبط با «وقف» در قرآن

«وقف» به معنای اصطلاحی در قرآن نیامده، اما واژه ها و عبارت هایی در قرآن آمده که باوقف » مرتبط هستند. این واژه ها به دو دسته تقسیم می شوند: واژه هایی که وقف یکی از مصادیق آنهاست و واژه هایی که با وقف همبستگی کاربردی دارند. در ادامه به بررسی این واژه ها پرداخته می شود.

وقف یکی از حوزه های مصداقی واژگان قرآنی

واژگانی مانند: باقیات صالحات، خیرات، صدقات، زکات، بژ، إنفاق فی سبیل الله، إحسان، حسنة، قرض حسن، واژگانی هستند که مصداق بارز و شاخص همه آنها مسأله «وقف» و تشویق به «وقف» است. در ادامه به بررسی هریک پرداخته می شود:

ارتباط مصداقی «وقف» با عبارت «الباقيات الصالحات»

خدای متعال می فرماید:المال والبنون زينة الحياة الدنيا و الباقيات الصالحات خير عند ربک ثواب و خير أملا [۲۴] مال و پسران زیور زندگی دنیایند و نیکیهای ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید نیز بهتر است. با توجه به روایاتی که در خصوص این آیه آمده، مفهوم «باقیات صالحات» را به نمازهای پنج گانه، با ذکر سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اكبر و امثال آن اختصاص دادند اما به خوبی مشخص است که مفهوم این تعبیر آن چنان وسیع و گسترده است که هر فکر و ایده و گفتار و کردار صالح و شایسته ای که از انسان باقی می ماند و اثرات و برکاتش در اختیار افراد و جوامع قرار می گیرد را شامل می شود.

اگر مشاهده می شود «باقیات صالحات» در بعضی از روایات به نماز شب یا مودت اهل بیت یان تفسیرشده، بدون شک منظور بیان مصداق های روشن است، [۲۵] نه منحصر ساختن مفهوم در این امور، به خصوص اینکه در پاره ای ازاین روایات «من» که دلالت بر تبعیض می کند، به کار رفته است. [۲۶] مانند این روایت از امام صادق ع که می فرماید: «لا تتضغ وتنا، فإنها من الباقيات الصالحات، [۲۷] مودت ما را کوچک نشمارید، که این مودت از باقیات صالحات است » حرف «من» در این روایت تبعیضیه و به معنای «بعضی» است. همچنین با توجه به گستردگی مفهوم «باقیات صالحات»، اموال ناپایدار و فرزندانی که گاهی فتنه و مایه آزمایش هستند وقتی در مسیر الله قرار بگیرند آنها نیز به رنگ باقیات صالحات درمی آیند؛ چراکه ذات پاک خدای متعال جاودانی است و هر چیزی برای او و در راه او قرار گیرد، جاودانه خواهد بود. [۲۸] با این وصف بنا بر گسترده بودن مفهوم باقیات الصالحات ، «وقف» نیز که به معنای نگاه داشتن عین مال از نقل و انتقال و واگذاری منافع آن در راه خدا برای امور خیریه و اجتماعی است، گویی مشمول این مفهوم است و می تواند جاودانه باشد. همچنین خدای متعال می فرماید: ويزيد الله الذين اهتدوا هدى و الباقيات الصالحات خير عند ربک ثوابا ويژمردا [۲۹] و خداوند کسانی را که هدایت یافته اند بر هدایتشان می افزاید و نیکیهای ماندگار نزدپروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش فرجام تراست. در این آیه نیز با توجه به واژه «مردا» که به معنای «بازگشتن» است، در می یابیم که اعمال صالح هر چند که از بین بروند اما پاداش آنها به انسان بازگشت می کند. [۳۰] بنابراین «وقف» نیز می تواند ارزشمندترین نتیجه را داشته باشد.

ارتباط مصداقی «وقف» با واژه «الخيرات» واژه «الخيرات»

به معنای «الكثيرات الخير»

[۳۱] (فراوانی کار خیر)، جمع مؤنث و مفرد آن «الخيرة»،به معنای دلپسند و مرغوب است، [۳۲] چیزی که هر کسی دوست دارد آن را داشته باشد، مثل عقل، عدل، فضل و هر چیز سودمند دیگر. [۳۳] قرآن در مورد «خیرات» می فرماید: ويكلي وجهه هو مموليها اشتبوا الخيرات أين ما تكونوا يأتي بكم الله جميعا إن الله على كل شيء قدير. [۳۴] و برای هر کسی قبله ای است که وی روی خود را به آن سوی] می گرداند پس در کارهای نیک بر یکدیگر پیشی گیرید هر کجا که باشید خداوند همگی شما را به سوی خود باز می آورد در حقیقت خدا بر همه چیز تواناست. آیه بیانگر این موضوع است که معیار ارزش وجودی انسان، عمل پاک و نیک است. سراغ خوبی ها و پاکی ها بروید که میدان وسیع و گسترده ای دارد و در آن از یکدیگر پیشی گیرید.

واژه الخيرات» به صورت جمع با الف ولام، به این نکته اشاره دارد که راه های خیر فراوان است ، مسلمان باید راه خیر را شناسایی کند و برای انجام کار خیر سرعت بگیرد. [۳۵] یکی از کارهای خیر «وقف» است که انسان می تواند در انجام آن شتاب کند و از دیگران پیشی گیرد. خدای متعال در آیات ۱۶۸ سوره بقره و 48 سوره مائده با عنوان «قاشتقوا الخيرات» و در آیات ۱۱۶ سوره آل عمران، ۹۰ سوره انبیاء و ۹۱ سوره مؤمنون با عنوان «يسارعون في الخيرات» مردم را به پیشی گرفتن در خیرات بر یکدیگر دعوت می کند. وقف نیز یکی از بهترین خیرات است.

ارتباط مصداقی «وقف» با واژه «الصدقات»

واژه «الصدقات» جمع مؤنث و مفرد آن «الصدقة»، از ریشه «صدق» به معنای راست گفتن است. مفهوم «صدقه» نیز شامل هرگونه إنفاق مالی واجب یا مستحب می شود. خدای متعال می فرماید: إن ثبوا الصدقات فيما هي وإن خفوها وتؤوها الفقراء وخير لكم ويك عنکم من سيئاتكم و الله بما تعملون ځبيره [۳۶]

اگر صدقه ها را آشکار کنید، این کار خوبی است، و اگر آن را پنهان دارید و به مستمندان بدهید، این برای شما بهتر است؛ و بخشی از گناهانتان را می زداید، و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است. اگرچه آیه در مورد کمک های مالی است، اما در فرهنگ اسلام، به هر کار خیری «صدقه» گفته می شود. [۳۷] بنابراین «الصدقات» معنای وسیعی دارد و می توان «وقف» را که یکی از کارهای خیر است، به عنوان یکی از مصداق های صدقات » شمرد و همان طور که صدقات گناهان را می پوشاند، وقف نیز باعث آمرزش گناهان می شود. البته لازم به ذکر است، یکی از قرآن پژوهان معاصر، توضیح کاملی در خصوص معنای واژه صدقه» در قرآن، به نقل از کتاب منهاج الصالحین سیستانی [۳۸] آورده است که به خوبی ارتباط «وقف» با صدقه را نشان می دهد. وی می نویسد: «صدقه» عبارت است از هرگونه إنفاق مالی واجب یا مستحب - حتی مثل زکات فطره (فطريهوقف، هبة (بخشش)، ابراء (گذشت کردن از بدهی بدهکار)، رد مظالم، کفاره، فطریه روزه و .... به قصد تقرب به خدای متعال و به عبارت دیگر: قربة إلى الله. پس شرط اصلی «صدقه» که آن را از سایر انفاقات متمایز می کند، نیت قربت است. بنابراین، کسی که مالی را به دیگری هبه می کند؛ یعنی می بخشد، اگر این کار را قربة الى الله انجام دهد، این هبه و هدیه، «صدقه» خواهد بود، ولی اگر این کار را مثلا صرفا برای ابراز دوستی به آن شخص انجام دهد، «هبه و هدیه» خواهد بود.

همچنین اگر طلبکار از طلب خود صرف نظر کند و این کار را برای رضای خدا و قربة الى الله انجام دهد، صدقه محسوب می شود، اما اگر به دلایل دیگری این کار را بکند، صرفا ابراء (گذشت کردن از بدهی بدهکار) به شمار می آید و همچنین است وقف و دیگر انفاقات مالی. [۳۹] بنابراین «وقف» با این نیت که در راه خدا صورت گیرد، صدقه است.

ارتباط مصداقی «وقف» با واژه «الزكاة»

کلمه «الزكاة» اسم مصدره [۴۰] از ریشه «زکو» به معنای رشد و فزونی است که از برکت دادن خدای متعال حاصل می شود و در امور دنیوی و اخروی هردو در نظر گرفته می شود. [۴۱] زکات یک اصطلاح فقهی است که عبارت است از مقدار معینی از مال که با شرایط خاصی به نه چیز - شتر، گاو، گوسفند گندم، جو، خرما، کشمش، طلا و نقره - تعلق می گیرد. [۴۲] این کلمه در قرآن بیشتر با واژه «صلاة» به کار رفته است که طبق نظر بعضی از مفسران از جمله صاحب تفسير الميزان و تفسیر نمونه [۴۳] و همچنین صاحب کتاب قاموس قرآن [۴۴] فقط شامل زکات واجبی که به نه چیز تعلق می گیرد، نیست، بلکه منظور مطلق إنفاق در راه خدا است؛ أعم از واجب و مستحب. [۴۵] کامل ترین و بهترین توضیح در خصوص «زکات» در کتاب در محضر قرآن آمده که بدین قرار است، زکات در قرآن به معنای اصطلاحی و فقهی آن به کار نرفته است. زکات - به معنای اصطلاحی آن در مدینه تشریع شده است.

کلمه «زکات» لزوما به معنای «زکات واجب» نیست، بلکه از استعمال کلمه «زکات» در آیات مکی به دست می آید که این کلمه به معنای «إنفاق مالی مستحب» به کار می رفته است.

پس کلمه «زکات» در عبارت های «یؤتون الزكاة» ، «إيتاء الزكاة» و امثال آن در قرآن کریم، لزوما به معنای زکات واجب نیست و می توان ادعا کرد که اگر قرینه ای در کلام نباشد، به معنای «إنفاق مالی؛ اعم از واجب و مستحب است.

در اینجا سؤالی مطرح شده که در صدر اسلام زکات واجب را چه می نامیدند؟ جواب داده شده که زکات واجب را صدقه می نامیدند - هر چند کلمه صدقه، بر صدقه مستحب نیز اطلاق شده است - مثل آیه « من أموالهم صدقة لټهم و تتركيهم بها» [۴۶] مستفید از این آیه و توضیح شیخ طوسی ذیل آیه و روایتی از کتاب الکافی استفاده کرده که آنچه در بین مسلمانان، به خصوص در قرون بعد از زمان نزول قرآن به «زکات» مشهور شده ، در قرآن کریم «صدقه» نامیده شده است و نیز از آیه ۶۰ سوره توبه که می فرماید: « إنما الدقات للفقراء والمساكين والعاملين عليها و الممول لوب. وفي القاب والغارمين و في سبيل الله وابن السبيل فريضة من الله و الله عليه حكيم» [۴۷] به خوبی روشن است که آیه در مقام بیان مصرف زکات واجب است و با این حال، از «زکات» به «صدقه» تعبیر شده است. [۴۸] از جمله مؤيدات این مطلب که صدقه به معنای زکات واجب است، این است که مأمور جمع زکات را «مصدق» می نامیدند. از مؤيدات دیگر، این است که می دانیم ،صدقه برسادات حرام است که منظور زکات واجب غیر سید - مثل زکات فطره - است که برسید حرام است، نه صدقه مستحبی، مگر در جایی که صدقه مستحبی نوعی توهین محسوب شود که در این فرض نیز حرام خواهد بود ... در مورد اسارت اهل بیت من در کوفه - بعد از واقعه عاشورا - نیز نقل شده که ام كلثوم با نان و خرما و گردوهایی که به کودکان کاروان اسراء داده می شد، از دست و دهان آنها گرفته ، به اهل کوفه می فرمود: صدقه بر ما حرام است .... [۴۹] شاید این حرمت، بدین سبب بوده که این اموال، از زکات واجب اهل کوفه بوده که حضرت از آنها به صدقه تعبیر فرمود - یا صدقه مستحبی بوده که باعث توهین به آن بزرگواران می شده است. [۵۰] با این توضیحات، این نتیجه حاصل می شود که «زکات» در قرآن به معنای إنفاق مالی؛ أعم از واجب و مستحب است و ارتباطی که وقف می تواند با زکات داشته باشد این است که «وقف» چون إنفاق مالی است؛ گویی یکی از مصادیق «زکات» است.

ارتباط مصداقی «وقف» با واژه «البر»

واژه «البر» در اصل به معنای توسعه است، سپس در معنای نیکی ها و خوبی ها و إحسان به کار رفته است.

نیکی ها در وجود انسان محدود نمی شود و گسترش می یابد و به دیگران می رسد و آنها نیز بهره مند می شوند، [۵۱] به همین دلیل به خوبیها «بڑ» نیز می گویند. خدای متعال می فرماید: لن تنالوا البحث تنفقوا مما چبوت وما تنفقوا من شيء فإن الله به عليه. [۵۲] هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هرچه انفاق کنید قطعا خدا بدان دانا است. فعل «تنالوا» از ریشه «نیل» به معنای «وصول» و رسیدن است. واژه «البر» به معنای توسع فعل خیر است.

البته فعل خوب بر دو قسم است: فعل قلب و فعل بدن. فعل قلب، از قبیل اعتقاد حق و نیت پاک است و فعل جوارح، از قبيل إنفاق در راه خدا و سایر اعمال صالح است. چنان که مشاهده می شود در آیه ۱۷۷ سوره بقره كلمه «بر» در هر دو نوع از خوبی به کار برده شده است. [۵۳] آنجا که خدای متعال می فرماید: ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق والمغرب ولك البرمن آمن بالله واليوم الآخر و الملائكة والكتاب والتبيين وآتى المال على ځټه وي القربى واليتامى والمساكين وابن الشبيلي و الايلين و في القاب و أقام الصلاة وآتى الزكاة والموفون بعهدهم إذا عاهدوا و الصابرين في البأساء والممراء جين التأين أوليك الذين صدقوا و أوليک له المتقون.

نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و یا مغرب بگردانید بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمانآورد و مال خود را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در راه آزاد کردن بندگان بدهد و نماز را برپای دارد و زکات را بدهد و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختی و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند آنانند کسانی که راست گفته اند و آنان همان پرهیزگارانند.

همان طور که بیان شد این آیه هر دو نوع فعل خير (فعل قلب و فعل بدن) را متذکر شده است که از موارد فعل بدن، إنفاق مالی را نیز بیان کرده است و با توجه به اینکه «بر» به معنای توسع در فعل خیر است که می تواند إنفاق یا سایر اعمال صالح را نیز شامل شود، بنابراین یکی از مصداق های بز، «وقف» است. همچنين آية الله جوادی آملی در توضیح واژه «بر» و مصادیق آن روایتی از امیرمؤمنان مه آورده است که این روایت یکی از مصادیق «بر» را که همانصدقه دادن مال (وقف) است، بیان می کند. [۵۴] وقف می تواند جزء اصلی ترین وسیله ارتقاء به مقام عاليه ابرار قرار گیرد.

ارتباط مصداقی «وقف» با عبارت «إنفاق في سبيل الله »

واژه «انفاق» لزوما به معنای صدقه دادن و امثال آن نیست، بلکه إنفاق یعنی خرج کردن مال؛ بنابراین، «إنفاق فی سبیل الله »؛ یعنی خرج کردن مال در راه خدا. [۵۵] در کتاب قاموس قرآن آمده است که «إنفاق، خرج مال در راه خدا؛ اعم از واجب و مستحب از چیزهایی است که قرآن و روایات درباره آن بسیار تشویق کرده اند و آن یکی از أسباب تعدیل ثروت و پر کردن شکاف جامعه ها است.» [۵۶] آیات ۲۹۱ تا ۲۷۶ سوره مبارکه بقره مربوط به إنفاق و تشویق مردم به إنفاق است و به علت ارتباط معنایی که بین این آیات وجود دارد این را می رساند که آیات یک جا با هم نازل شده اند که ما از بین این آیات به عبارت «ينفقون أموالهم في سبيل الله» در آیه ۲۹۱ می پردازیم.

این آیه نشان می دهد وقتی که انسان، هرعمل نیکی را انجام میدهد؛ مثلا اموالش را در راه خدا خرج می کند، در واقع این عمل از عمق وجودش سرچشمه می گیرد که هر قدر عمل گسترش پیدا کند، وجود انسان نیز وسعت پیدا می کند. خدای متعال می فرماید: من الذين ينفقون أموالهم في سبيل الل كمل حتي أنبتت سبع سنابل في كل شبلة مائة حبة والله يضاعف لمن يشاء والله واسع عليم [۵۷] حال کسانی که اموالشان را در راه خدا إنفاق می کنند، مانند حال دانه ای است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه، صد دانه باشد و خدا برای هر کس که بخواهد چند برابر می کند و خدا همه را زیر پوشش (لطف و رحمت خویش قرار داده و بسیار دانا است.

همان طور که در ابتدای این بخش بیان گردید، آنچه در این آیه می تواند با وقف ارتباط داشته باشد عبارت «ينفقون سبيل الله» است که با بررسی تفاسیری چون تفسیر مجمع البیان [۵۸] ، الميزان [۵۹] و نمونه [۶۰] ، مشخص شد که عبارت «في سبيل الله» مفهوم وسیعی دارد که هر کار خیری را در بر می گیرد. بنابراین «وقف» نیز از اموری است که در مفهوم « في سبيل الله» قرار می گیرد و همان طور که بیان شد هر کار خیری که انسان انجام می دهد جدای از وجودش نیست. انسانی که بخشی از سرمایه خود را وقف می کند، در واقع وجودش توسعه یافته و به رشد معنوی دست می یابد.

نکته ای در رابطه با معنای «انفاق» وجود دارد که به نظر می رسد بیان آن لازم است و آن اینکه کلمه إنفاق در عربی از ریشه «نفق» است که به معنای «خرج کردن»، «خروج»، «از بین رفتن» ... است و با معنای آن در فارسی که «إنفاق» یعنی «بخشش» متفاوت است.

اگر در آيات دقت شود، مشاهده می شود که مشتقات کلمه «إنفاق» به تنهایی به کار برده نشده اند، مانند: «ينفقون أموالهم في سبيل الله [۶۱] ينفق ماله رئاء الناس [۶۲] ينفقون أمواله ابتغاء مرضات الله [۶۳] أنفقوا من طيبات ما كسبتم [۶۴] تنفقوا من خير [۶۵] ..........

ارتباط مصداقی «وقف» با واژه «الإحسان»

إحسان جامع ترین و وسیع ترین واژه در باب نیکی است. این واژه به صورت نكره منصوب احسانا) شش بار و با «ال» (الاحسان) سه بار در قرآن آمده است. خدای متعال می فرماید:وإذ أخذنا ميثاق بني إسرائيل لا تغدوت إلا الله وبالوالدين إحسانا و ذي القربي و اليتامى و المساكين وقولوا لاي شنا و أقيموا الصلاة وآتوا الكاة تم توليف إلا قليلا منكم و أنتم مغرضون . [۶۶] و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم (به زبان خوش سخن بگویید و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید آنگاه جز اندکی از شما همگی به حالت اعراض روی برتافتید.

آنچه مضمون آیه بدان اشاره دارد، این است که بین انسان ها باید همبستگی خاصی وجود داشته باشد تا زندگی تداوم و بقاء داشته باشد و این همبستگی محقق نمی شود، مگر اینکه همه انسانها نسبت به یکدیگر نیکی کنند و از آنجا که واژه احسان جامع ترین و وسیع ترین مفهوم در خصوص نیکی است، بنابراین یکی از این نیکی ها «وقف» است. «وقف» عمل نیکی است که جاودانه است و این جاودانگی در بقاء همبستگی بین انسان ها اثرپذیر است. همچنین در آبهای دیگر قرآن می فرماید: واعبدوا الله ولا تشركوا به شيئا وبالوالدين إحسانا وبذي القربى واليتامى والمساكين و الجار فى القربي و الجار الكتب و الصاجب بالكتب و ابن السبيل و ما ملكت أيمانكم إن الله لا يجب من كان مختالا فخورا. [۶۷] و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک مگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و درباره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین و در راه مانده و بردگان خود زنیکی کنید که خدا کسی را که متکبر و فخرفروش است دوست نمی دارد.

این آیه مواردی از حقوق اسلامی را؛ اعم از حق خدا و حقوق بندگان و آداب معاشرت با مردم را بیان می کند، در واقع انسان ها را از تکبر و فخرفروشی نهی می کند و دستور به نیکی کردن به همه اقشار مردم و اجتماع را می دهد. در آیه دیگری نیز، باز خدای متعال فرمان به إحسان و بخشش به نزدیکان می دهد. قرآن می فرماید: إن الله يأمر بالعدل و الإخساني و إيتاء في القربي وينهى عن الفحشاء والمنكر و البعي يعظكم لعلكم لذکرون [۶۸] درحقیقت خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و ازکار زشت و ناپسند و ستم باز می دارد به شما اندرز می دهد باشد که پند گیرید.

آنچه که از این آیه می توان در خصوص ارتباط «وقف» با «إحسان» برداشت نمود، این است که وقتی در طول زندگی، انسان ها دچار مشکلاتی می شوند، حل آنها به کمک اصل عدالت به تنهایی امکان پذیر نیست، بلکه به إيثار و گذشت و فداکاری نیاز است، که با استفاده از اصل «احسان» محقق می شود. [۶۹] یکی از موارد ایثار و گذشت و فداکاری، وقف است که می تواند از سوی انسان های برخوردار از نیروی مالی، با استفاده از اصل «إحسان» محقق شود.

ارتباط مصداقی «وقف» با واژه «الحسنة»

واژه «الحسنة» مجموع ۲۸ بار در قرآن مجید باز آمده است و شامل نعمت هردو جهان است و حتی در طاعت و شفاعت و پیروی نیز به کار رفته است: «من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها» [۷۰] ؛ «من يشقغ شفاعة حسنة يكن له نيب منها» [۷۱] ؛ «لقد كان لكم في رسول الله أسوة حسنه» [۷۲] [۷۳] با این وصف، آیاتی که در آنها «حسنه» در مورد طاعت به کار برده شده است، آیاتی است که اطاعت از «وقف» را نیز در بر دارد. خدای متعال می فرماید: «من جاء بالحسنة فله ځيرونها وهم من فزع يومئذ آمنون، [۷۴] هرکس نیکی به میان آورد پاداشی بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ایمنند».معنای آیه وسیع و گسترده است چون واژه «حسنه» مفهوم وسیعی دارد و همه اعمال نیک را دربر می گیرد؛ از جمله ایمان به خدا، پیامبر اسلام و ولایت ائمه که در رأس هر کارنیک قرار دارد. [۷۵] «آیه نیکی را مطلق بیان کرده است تا تمام نیکی ها را شامل شود. [۷۶] از آنجا که وقف جزء اعمال نیک قرار دارد، یکی از موارد حسنه «وقف» است.

ارتباط مصداقی «وقف» با عبارت «قرض حسن»

کلمه «قرض» به معنای نوعی قطع کردن و بریدن، همچنین به معنای گذشتن و عبور است. [۷۷] این کلمه در قرآن در باب إفعال، درباره قرض دادن به خدا به کار برده شده که همه با وصف «حسنا» مقید شده است. کلمه «قرض» وقتی با واژه «حسن» همراه شود، اشاره به جداکردن مال از خویشتن و دادن آن در راه خیر است. [۷۸] عبارت «قرضا حسنا» در شش آیه به کار برده شده است، در سوره های: بقره آیه ۲۶۵، مائده آیه ۱۲، حدید آیه ۱۱ و ۱۸، تغابن آیه ۱۷، مزمل آیه ۲۰ که می فرماید: .. فاقرؤا ما تيسر منه وأقيموا الصلاة وآتوا الزكاة وأقروا الله قرضا حسنا وما تقموا نيكة من خير تجدوه عند الله هوير و أغه أجر و اشتغفروا الله إن الله هو چیه . ... پس هرچه از قرآن میسر شد تلاوت کنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و وام نیکو به خدا دهید و هر کار خوبی برای خویش از پیش فرستید آن را نزد خدا بهتر و با پاداشی بیشتر باز خواهید یافت و از خدا طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده مهربان است.

با توجه به نکات زیر، از آیه نتیجه می شود که یکی از مصادیق «زکات»، «قرض حسن» و خیره ، می تواند «وقف» باشد که نوعی اطاعت است و انسان می تواند پیش از مرگ به دست خود یا از طریق وصیت با جداکردن مال از خود، آن را وقف در أمور لازم کند.

در واقع «وقف» ذخیره ای برای انسان است، هرگز از بین نمی رود؛ چون نزد خدا محفوظ و یکی از عوامل آمرزش گناه است . نکته یکم: واژه «زکات» به معنای إنفاق های مالی است. نکته دوم: عبارت «قرضا حسنا» به معنای جداکردن مال از خویشتن و دادن آن در راه خیر است. نکته سوم: عبارت «من خیره که در آیه بیان «ما»ی موصول است و مراد از «خیر» مطلق اطاعت است؛ چه واجب و چه مستحب. «خیر» به معنای هر کار خوبی است. پاداش «وقف» چندین برابر است، از آنجا که آیه می فرماید: «من ذا الي يقرض الله قرضا حسنا يضايقه له أضعافا كثيرة و الله يقبض ويبظ وإليه ترجعون». [۷۹] در شان نزول آیه، چنین آمده است که روزی پیامبر اکرم و فرمود: هرکس صدقه ای بدهد، دو برابر آن را در بهشت خواهد داشت. ابو الدحداح انصاری عرض کرد: ای رسول خدا من دو باغ دارم، اگر یکی از آنها را به عنوان صدقه بدهم دو برابر آن را در بهشت خواهم داشت؟ فرمود: آری ... [۸۰] با توجه به این روایت مشخص می شود که یکی از مصداق های قرضا حسنا «وقف» است و وقف نیز یکی از مصداق های صدقه به شمار می آید. برخی معتقدند که منظور از «قرض الحسنه»، همان إنفاق های مستحبی است و این بزرگوارانه ترین تعبیری است که در این زمینه تصور می شود؛ چرا که مالک تمام ملک ها از کسی که مطلقا چیزی ندارد، قرض می طلبد تا از این طریق وی را به إنفاق و إيثار و کسب فضیلت این عمل خیر تشویق کند. [۸۱]

«وقف» یکی از حوزه های همبستگی کاربردی با واژگان قرآنی

واژگانی مانند تعاون، اشتراء، تجارت، «يؤثرون على أنفسهم» و به احتمالی، اعطاء و مانند آن، واژگانی هستند که به نوعی با وقف ارتباط دارند. در ادامه آیات هم بسته، یک به یک مورد بررسی قرار می گیرد.

ارتباط «وقف» با واژه «تعاون» در قرآن

واژه «تعاون» مصدر باب تفاعل از ریشه «عون» است، این واژه در باب تفاعل فقط دو بار در یک آیه از قرآن آمده است؛ یک بار به صورت فعل أمر و یک بار هم به صورت نهی که هر دو به صیغه جمع مذکر مخاطب برای تشویق به همکاری در اعمال نیک و نهی از همکاری در اعمال خلاف در آیه به کار برده شده است. خدای متعال می فرماید:در این آیه خدای متعال جان ها و اموال مؤمنان را خریداری می کند و در برابر آن، بهشت را به آنان وعده می دهد؛ همان طور که در تورات و انجیل نیز، این چنین وعده هایی را داده است.

البته با توجه به عبارت «في سبيل الله، وعده خدا در صورتی محقق می شود که تلاش ها و مجاهدت ها، جان فشانی ها و بخشش اموال، در راه او انجام شود. با این وصف «وقف» نیز نوعی بخشش اموال است که خداوند خریدار آن است.

ارتباط «وقف» با واژه «التجارة»

واژه «التجارة» مصدر فعل «تجر، يشجر» به معنای تصرف در سرمایه به منظور به دست آوردن سود است و در کلام عرب به غیر از این کلمه هیچ کلمه ای نیست که بعد از حرف «تا» حرف «جیم » آمده باشد. [۸۲] خدای متعال در سوره صف می فرماید: يا أيها البنين آمنوا هل أدلكم على تجارة تنجيكم من عذاب أليم و تؤمنون باللير و رشوه و جاهدون في سبيل اللير بأموالكم وأنفسكم ذلكم خير لكم إن كنم تعلمونيغفر لكم وبكم ويذلكم جاتی تجري من تحتها الأنهار ومساكن طيبة في جابي عدي ذلك الفوز العظیم. [۸۳] ای کسانی که ایمان آورده اید آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک می رهاند و به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید این گذشت و فداکاری] اگر بدانید برای شما بهتر است تا گناهانتان را بر شما ببخشاید و شما را در باغ هایی که از زیر درختان آن جویبارها روان است و [در] سراهایی خوش در بهشت های همیشگی در آورد این خود کامیابی بزرگ است. آنچه در این آیات در خصوص تجارت با خدای متعال بیان شده، این است که در ازاء جهاد با أموال و جان ها در راه خدا، خدای سبحان وعده بهشت به مؤمنان می دهد.

یکی از راه های جهاد با مال، وقف أموال در راه خدا است که گویی نوعی تجارت بین خدا و مؤمنان است؛ تجارتی که می تواند نجات بخش بوده، باعث آمرزش گناهان و در نهایت داخل شدن به بهشت شود.

ارتباط «وقف» با عبارت قرآنی «یؤثرون على أنفسهم»

واژه «یؤثرون» فعل مضارع ثلاثی مزید، باب إفعال از ریشه «أثر» و مصدر آن «إيثار» است، از مشتقات «إيثار»، فقط 2 بار در قرآن آمده است آثر، [۸۴] آثرک، [۸۵] يؤثرون، [۸۶] تؤثرون، [۸۷] نؤثرک، [۸۸] که همه آنها به معنای «ترجیح دادن» است.

اینکه واژه «ایثار» در فارسی به معنای از خودگذشتگی است، در عربی به این معنا کاربرد ندارد، اما واژه «يؤثژون» به دلیل همراه بودن با قید «أنفسهم » مطابق با معنای فارسی «ایثار» در آمده و با وقف ارتباط دارد.

خدای متعال می فرماید: والذين تبؤوا التارو الإيمان من قبلهم يحبون من هاجر إليهم ولا يجدون في صدورهم حاج ما أوتوا و يؤثرون على أنفيهم ولو كان بهم خصاصة ومن يوق ش تفي أولئك هم المفلحون. [۸۹] [۹۰] و (نیز) کسانی که قبل از مهاجران در مدينه جای گرفته و ایمان آورده اند هر کس را که به سوی آنان کوچ کرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دل هایشان حسدی نمی یابند و هرچند در خودشان احتیاجی (مبرم) باشد آنها را بر خودشان مقدم می دارند و هر کس از خست نفس خود مصون ماند ایشانند که رستگارانند.

آیه در خصوص ویژگی های أنصار مدینه و کارهایی که برای ورود پیامبرت و مهاجران، انجام دادند بیان می کند که انصار مدينه، قبل از هجرت مسلمانان مکه، شهر خود و خانه های خود را برای پذیرایی و مسکن دادن به مهاجران آماده کردند، حتی با وجود اینکه بعضی انصار خود نیازمند بودند، از خود گذشته و به مهاجران کمک کردند، نیاز مهاجران را بر نیاز خود ترجیح دادند، در واقع ایثار کردند. روایتی در شان نزول این آیه است که ابن عباس می گوید، پیامبر گرامی اسلام و روز پیروزی بر یهود بنی نضیر به انصار فرمود: اگر مایل هستید اموال و خانه هایتان را با مهاجران تقسیم کنید و در این غنائم با آنها شریک شوید و اگر می خواهید اموال و خانه هایتان از آن شما باشد، از این غنائم چیزی به شما داده نشود.

انصار گفتند: هم أموال و خانه هایمان را با آنها تقسیم می کنیم و هم چشم داشتی به غنائم نداریم و مهاجران را بر خود مقدم می شمریم . آیه نازل شد و این روحیه عالی آنها را ستود. [۹۱] این آیه انسانها را تشویق می کند که نسبت به یکدیگر باید سه ویژگی محبت، بلندنظری و إيثار را داشته باشند. با توجه به شأن نزول آیه، یکی از موارد از خودگذشتگی این است که بعضی افراد با وجود نیازمند بودن، قسمتی از اموال خود را برای نیازمندتر از خودشان وقف می کنند. با توجه به بررسی هایی که انجام شد، در قرآن برای بررسی موضوع إيثار یا همان از خودگذشتگی باید به جستجوی کلیدواژه هایی بود که به نوعی، ارتباط معنایی با واژه إيثار داشته باشد.

این کلیدواژه ها مفاهیمی مانند: پڑ، إحسان، إطعام، إنفاق، با عناوینی نظیر فروش جان و مال به خداوند است که بعضی از این کلیدواژه ها برای بیان ارتباط معنایی آن با «وقف» مورد بررسی قرار گرفت.


ارتباط «وقف» با واژه «إعطاء» در قرآن

خدای متعال می فرماید « امامن أعطى و التقی؛ [۹۲] اما آنکه (حق خدا را داد و پروا داشت» واژه أغطی» که در این آیه آمده و به معنای بخشش است، همان إنفاق در راه خدا و کمک به نیازمندان است. [۹۳] در این آیه، به بخشش تشویق شده است بی آنکه به نوع بخشش اشاره شود.

به نظر می رسد چون اصل، بخشندگی است، پس هرنوع بخششی را در بر می گیرد و از سویی فعل «أغطي» متعدی است و نیاز به مفعول دارد، اما مفعول و متعلق أعطی ذکر نشده؛ یعنی آنچه که بخشش می شود بیان نشده و این به دلیل وسعت مفهوم «أعطى» است که موارد بخشش بسیاری را در بر دارد. درتفسیر مجمع البیان ذیل این آیه، روایتی از امام باقر به نقل شده که فرمود: «ما من أغطي» مما أتاه الله؛ [۹۴] یعنی از آنچه که خدا داده، بدهد و ببخشد».

این روایت نیز گستردگی مفهوم «أعطى» را می رساند. علامه طباطبایی در این باره معتقد است با توجه به اینکه آیات پس از این آیه، بخل را نکوهش می کنند، منظور از «أعطى» بخشش مال برای رضای خدا است و «اقى» نشان میدهد که إنفاق مال باید در راه تقوای دینی باشد. [۹۵] بنابراین، یکی از موارد بخشش که می تواند در مفهوم «إعطاءه قرار گیرد «وقف» است؛ چون «وقف» نوعی بخشش مال در راه خداست. البته در اینکه وقف از مصادیق واژه «أغطى» باشد، اختلاف است؛ چون از نظر بیشتر لغویان این واژه به معنای «دادن» است نه بخشش.

معنای «دادن» را با «بخشش» متفاوت می دانند. به نظر می رسد با توجه به روایتی که ذیل آیه آمده است «آعطى» به معنای «آتی» است و معنای بخشش نمی دهد. [۹۶] افزون بر آیاتی که در خصوص وقف به آنها اشاره شد، در قرآن آیات بسیاری وجود دارد که مضمون آنها مبارزه با کنز مال ، تکاثر، تفاخر، استکبار، سرقت، طغیان، کسب حرام، حب مال، راندن قهرآمیز یتیم، پرخاشگری با سائل، خودبینی و مانند آنها است و به شکلی امکان اشاره به مقام و جایگاه وقف در قرآن کریم را دارد.

نتیجه

- یکی از ویژگی های فقه شیعه که تأثیر مستقیم در بهبود جامعه و معیشت طبقه محروم آن دارد، موضوع وقف است . در سابق متمولان با وقف به شکل های گوناگون به جامعه اسلامی خدمت می کردند، اما در عصر حاضر شاهد کمرنگ شدن این سنت حسنه در جامعه هستیم.

- اگر تبلیغ کافی صورت گیرد، و بر اساس یافته های این پژوهش، تبیین لازم انجام شود که قرآن کریم چه میزان تکیه بر اصلاح جامعه و توجه به وضع معیشت مردم و انجام إنفاق های مادی داشته است، می توان این سنت نیکو را همچنان پر رنگ و پر تعداد مشاهده نمود؛ به خصوص توجه داده شود که این عمل صالح، مقطعی نیست و تا روز رستاخیز همچنان پاداش آن ادامه دارد و وقف کننده همچنان بر خوان نعمتی که خود گسترده است، متنعم و متلذذ خواهد بود.

-یافته های پژوهش نشان می دهد اگرچه واژه وقف به معنای مصطلح شرعی در قرآن کریم نیامده است، اما مفهوم آن که هرگونه إنفاق مالی و مادی به نفع نیازمندان است با تعبیرهای بسیار متنوع و متعدد در قرآن ذکر شده است، مانند: «الباقيات الصالحات»؛ الخيرات»؛ « الصدقات»؛ «زکات»؛ «بر»؛ « إنفاق في سبيل الله »؛ «احسان»؛ «حسنة»؛ «قرض حسنا»؛ تعاون»؛ «یؤثرون على أنفسهم»؛ و ... این واژه ها و عبارت ها هر کدام به نوعی بر موضوع وقف دلالت دارند و «مؤلفه معنایی بخشش مال و توجه به دیگران» در همه آنها دیده می شود.

گفتنی است عبارت قرآنی «الباقيات الصالحات» با توجه به گسترده بودن مفهوم آن، با «وقف» ارتباط ویژه دارد؛ زیرا وقف به معنای نگاه داشتن عین مال از نقل و انتقال و واگذاری منافع آن در راه خدا برای امور خیریه و اجتماعی است. جاودانه بودن این پاداش، که هم «عمل صالح» است و هم «باقی» بسیار قابل توجه است.

منابع و مآخذ

١. قرآن کریم، ترجمه محمد مهدی فولادوند

٢. ابن عاشور، محمد طاهر، تفسير التحرير والتنوير، بیروت، مؤسسة التاريخ العربی ، بیتا

٣. ابن فارس ، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة ، قم، مكتب الإعلام الإسلامي ، ۱۴۰۶ق.

4. جوادی آملی، عبدالله ، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۸۹.

٥. جوهری ، اسماعیل بن حماد ، الصحاح: تاج اللغة وصحاح العربية ، بيروت ، دار العلم للملايين، بیتا

6. حویزی، عبدعلی بن جمعه ، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.

۷. خمینی، سید روح الله ، تحریر الوسیله، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ، قم، دار العلم، ۱۳۸۶

۸ .اغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت و دمشق ، دار العلم و الدارالشامية ، ۱۴۱۲ق.

9. صافی، محمود، الجدول في إعراب القرآن وصرفه و بیانه مع فوائد نحوية هامة، دمشق، دار الرشید، ۱۴۱۸ق.

۱۰. صفوی ، کورش ، در آمدی بر معنا شناسی، تهران ، سوره مهر، ۱۳۸۳.

۱۱. طباطبایی، سید محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.

۱۲. طبرسی، فضل بن حسن ، مجمع البیان العلوم القرآن، تهران ، ناصر خسرو ، چاپ سوم، ۱۳۷۲.

۱۳. طریحی، فخرالدين بن محمد ، مجمع البحرين، تهران ، مرتضوی ، ۱۳۷۵ق.

۱4. فاضل لنکرانی، محمد، تفصيل الشريعة في شرح تحریر الوسيلة ، قم، مرکز فقه الأثمه الأطهار ، ۱۶۳۰ ق.

15. فراهیدی ، خلیل بن احمد ، کتاب العین، قم، هجرت ، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.

16، قرائتی ، محسن ، تفسیرنور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، بیتا .

۱۷. قرشی بنابی ، سید علی اکبر، قاموس قرآن ، تهران ، دار الكتب الإسلامية ، ۱۳۷۱.

۱۸. کاتوزیان ، ناصر، قانون مدنی، تهران ، مجتمع علمی فرهنگی مجد، ۱۳۹۱

۱۹. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، بیروت، دار إحياء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

۲۰، مختار عمر، احمد، علم الدلالة ، بی جا، عالم الكتب ، ۱۹۹۸م.

۲۱. مستفید، حمیدرضا، در محضر قرآن ، تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، ۱۳۹۵

۲۲. مصطفوی ، حسن ، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ۱۳۸۵.

۲۳. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران ، تفسیر نمونه ، تهران ، دار الكتب الإسلامية ، ۱۳۷۶.

۲4. نامور فرگی ، مجتبی و محمدرضا پهلوان نژاد، «بررسی حوزه های معنایی واژگان زبان فارسی و ارائة معیارهای جدید در تعیین حوزه های معنایی»، زبان شناسی و گویش های خراسان، ش ۱۳۹۰،4.

۲۵. نحاس ، احمد بن محمد ، اعراب القرآن، بیروت، دار الكتب العلمية ، ۱۴۲۱ق.

منابع و مآخذ

١. قرآن کریم، ترجمه محمد مهدی فولادوند

٢. ابن عاشور، محمد طاهر، تفسير التحرير والتنوير، بیروت، مؤسسة التاريخ العربی ، بیتا

٣. ابن فارس ، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة ، قم، مكتب الإعلام الإسلامي ، ۱۴۰۶ق.

4. جوادی آملی، عبدالله ، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۸۹.

٥. جوهری ، اسماعیل بن حماد ، الصحاح: تاج اللغة وصحاح العربية ، بيروت ، دار العلم للملايين، بیتا

6. حویزی، عبدعلی بن جمعه ، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.

۷. خمینی، سید روح الله ، تحریر الوسیله، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ، قم، دار العلم، ۱۳۸۶

۸ .اغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت و دمشق ، دار العلم و الدارالشامية ، ۱۴۱۲ق.

9. صافی، محمود، الجدول في إعراب القرآن وصرفه و بیانه مع فوائد نحوية هامة، دمشق، دار الرشید، ۱۴۱۸ق.

۱۰. صفوی ، کورش ، در آمدی بر معنا شناسی، تهران ، سوره مهر، ۱۳۸۳.

۱۱. طباطبایی، سید محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.

۱۲. طبرسی، فضل بن حسن ، مجمع البیان العلوم القرآن، تهران ، ناصر خسرو ، چاپ سوم، ۱۳۷۲.

۱۳. طریحی، فخرالدين بن محمد ، مجمع البحرين، تهران ، مرتضوی ، ۱۳۷۵ق.

۱4. فاضل لنکرانی، محمد، تفصيل الشريعة في شرح تحریر الوسيلة ، قم، مرکز فقه الأثمه الأطهار ، ۱۶۳۰ ق.

15. فراهیدی ، خلیل بن احمد ، کتاب العین، قم، هجرت ، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.

16، قرائتی ، محسن ، تفسیرنور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، بیتا .

۱۷. قرشی بنابی ، سید علی اکبر، قاموس قرآن ، تهران ، دار الكتب الإسلامية ، ۱۳۷۱.

۱۸. کاتوزیان ، ناصر، قانون مدنی، تهران ، مجتمع علمی فرهنگی مجد، ۱۳۹۱

۱۹. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، بیروت، دار إحياء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

۲۰، مختار عمر، احمد، علم الدلالة ، بی جا، عالم الكتب ، ۱۹۹۸م.

۲۱. مستفید، حمیدرضا، در محضر قرآن ، تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، ۱۳۹۵

۲۲. مصطفوی ، حسن ، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ۱۳۸۵.

۲۳. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران ، تفسیر نمونه ، تهران ، دار الكتب الإسلامية ، ۱۳۷۶.

۲4. نامور فرگی ، مجتبی و محمدرضا پهلوان نژاد، «بررسی حوزه های معنایی واژگان زبان فارسی و ارائة معیارهای جدید در تعیین حوزه های معنایی»، زبان شناسی و گویش های خراسان، ش ۱۳۹۰،4.

۲۵. نحاس ، احمد بن محمد ، اعراب القرآن، بیروت، دار الكتب العلمية ، ۱۴۲۱ق.

پانویس

  1. دانشیار دانشگاه علوم و معارف قران کریم . r.zo.akhavan@gmail.com
  2. کارشناس ارشد دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم .Khalaji.fatemeh1344@yahoo.com
  3. مختار عمر، احمد، علم الدلالة، ص ۷۹.
  4. Terrier.
  5. Ipsen.
  6. Jolz
  7. نامور فرگی، مجتبی و محمدرضا پهلوان نژاد، «بررسی حوزه های معنایی واژگان زبان فارسی و ارائه معیارهای جدید در تعیین حوزه های معنایی»، زبان شناسی و گویش های خراسان، ص 54.
  8. صفوی، کوروش، درآمدی بر معناشناسی، ص ۱۹۰.
  9. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ۵، ص ۲۲۳؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الكريم ج۱۳، ص ۲۰۱.
  10. ابن فارس، احمد، معجم مقاييس اللغة ، ج 6، ص ۱۳۵.
  11. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة وصحاح العربية، ج 4، ص 1440.
  12. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۸۸۱.
  13. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج ۵، ص ۱۳۰.
  14. خمینی، سید روح الله ، تحریرالوسيلة، ج ۳، ص ۳۶۸.
  15. کاتوزیان، ناصر، قانون مدنی، ص ۲۶.
  16. سوره انعام: آیه ۲۷.
  17. سوره انعام: آیه ۳۰.
  18. مستفید، حمیدرضا، در محضر قرآن، ج ۲، ص ۱۵۷ - ۱۵۹.
  19. ابن عاشور، محمد طاهر، تفسير التحرير والتنوير، ج 6، ص 60.
  20. سوره سبأ: آیه ۳۱؛ «و کسانی که کافر شدند گفتند نه به این قرآن و نه به آن (توراتی که پیش از آن است هرگز ایمان نخواهیم آورد و ای کاش بیدادگران را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان بازداشت شده اند میدیدی که چگونه برخی از آنان با برخی دیگر جدل و گفتگو می کنند کسانی که زیردست بودند به کسانی که ریاست و برتری داشتند می گویند اگر شما نبودید قطعا ما مؤمن بودیم.
  21. نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج ۳، ص ۲۳۸.
  22. سوره صافات: آیه ۲۶.
  23. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران ، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص ۳۹.
  24. سوره کهف، آیه 46.
  25. طباطبایی، سید محمد حسين ، الميزان في تفسير القرآن، ج ۱۳، ص۳۱۹.
  26. مکارم شیرازی، همان، ص 446.
  27. حویزی، عبدعلی بن جمعه ، تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۹۶.
  28. مکارم شیرازی، همان.
  29. سوره مریم: آیه ۷۹.
  30. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان العلوم القرآن، ج 6، ص ۰۸۱۹
  31. صافی، محمود، الجدول في إعراب القرآن و صرفه و بیانه مع فوائد نحوية هامة، ج ۲، ص۳۰۳.
  32. قرشی بنابی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ۲، ص ۳۱۷.
  33. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۳۰۰.
  34. سوره بقره: آیه ۱۶۸.
  35. جوادی آملی، عبدالله ، تفسیر تسنیم، ج ۷، ص ۶۵۸ - 4۵۷.
  36. سوره بقره آیه ۲۷۱.
  37. قرائتی، محسن، تفسیرنور، ج ۱، ص ۶۲۹.
  38. حسینی سیستانی، سید علی، منهاج الصالحین، ج ۲، ص 484.
  39. مستفید، حمیدرضا، در محضر قرآن، ج ۱، ص ۳۹۰.
  40. قرشی بنابی، همان، ج ۳، ص ۱۹۸.
  41. راغب اصفهانی، همان، ص ۳۸۰.
  42. فاضل لنکرانی، محمد، تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة، ص 61.
  43. مکارم شیرازی، همان، ج ۲۰، ص۲۱۹.
  44. قرشی بنابی، همان، ص ۱۷۰.
  45. طباطبایی، همان، ج ۱۷، ص ۳۹۱.
  46. سوره توبه: آیه ۱۰۳؛ «از اموال آنان صدقه ای بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزه شان سازی ».
  47. صدقات تنها به تهیدستان و بینوایان و متصدیان (گردآوری و پخش آن و کسانی که دلشان به دست آورده می شود و در راه آزادی بردگان و وامداران و در راه خدا و به در راه مانده اختصاص دارد [این]به عنوان فریضه از جانب خداست و خدا دانای حکیم است .
  48. مستفید، همان، ص ۲۵۵ - ۲۵۳.
  49. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، ج ۵، ص ۱۱۵.
  50. مستفید، همان، ص ۲۵۳.
  51. مکارم شیرازی، همان، ج ۱، ص ۵۹۸.
  52. سوره آل عمران: آیه ۹۲.
  53. طباطبایی، سید محمد حسين ، الميزان في تفسير القرآن، ج ۳، ص ۳۶۳.
  54. جوادی آملی، عبدالله ، تفسیر تسنیم، ج ۹، ص 141.
  55. مستفید، همان، ص ۱۷.
  56. قرشی بنابی، همان، ص ۹۸.
  57. سوره بقره آیه ۲۹۱.
  58. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان العلوم القرآن، ج ۲، ص 646.
  59. طباطبایی، همان، ج ۲، ص ۳۸۳.
  60. مکارم شیرازی، همان، ج ۲، ص ۳۱۳.
  61. سوره بقره، آیه ۲۹۱.
  62. سوره بقره: آیه ۲۹۶.
  63. سوره بقره آیه ۲۹۵.
  64. سوره بقره آیه ۲۹۷.
  65. سوره بقره: آیه ۲۷۲ ۹. قرائتی، محسن، تفسیرنور، ج ۱، ص ۱۶۹.
  66. سوره بقره آیه ۸۳.
  67. سوره نساء: آیه ۳۹.
  68. سوره نحل، آیه ۹۰.
  69. مکارم شیرازی، همان، ج ۱۱، ص ۳۹۷.
  70. سوره انعام، آیه ۱۹۰؛ «هر کس کار نیکی بیاورد ده برابر آن آپاداش خواهد داشت .
  71. سوره نساء: آیه ۸۵؛ «هر کس شفاعت پسندیده کند برای وی از آن نصیبی خواهد بود» .
  72. سوره احزاب: آیه ۲۱؛ «قطعا برای شما در [اقتدا به رسول خدا سرمشقی نیکو است».
  73. قرشی بنابی، همان، ج ۲، ص ۱۳۵.
  74. سوره نمل: آیه ۸۹.
  75. مکارم شیرازی، همان، ج ۱۵، ص ۵۷۳.
  76. قرائتی، همان، ج 6، ص 467.
  77. راغب اصفهانی، همان، ص ۹۹۹.
  78. مکارم شیرازی، همان، ج ۲، ص ۲۱۲.
  79. سوره بقره: آیه ۲۶۵.
  80. مکارم شیرازی، همان، ج ۲، ص ۲۲۳.
  81. مکارم شیرازی، همان، ج ۲۷ ذیل آیه ۲۰ مزمل .
  82. راغب اصفهانی، همان، ص ۸۰.
  83. سوره صف: آیه ۱۲ - ۱۰.
  84. سوره نازعات: آیه ۳۸.
  85. سوره يوسف: آیه ۰۹۱
  86. سوره حشر: آیه ۹.
  87. سوره اعلی: آیه ۱۹.
  88. سوره طه: آيه ۷۲.
  89. سوره حشر: آیه ۹.
  90. مستفید، همان، ص ۹۰.0
  91. مکارم شیرازی، همان، ج ۲۳، ص ۵۱۹ - ۵۱۸.
  92. سوره لیل: آیه ۵.
  93. مکارم شیرازی، همان، ج ۲۷، ص ۷۳.
  94. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان العلوم القرآن، ج ۱۰، ص ۷۹۰.
  95. طباطبایی، همان، ج ۲۰، ص ۳۰۲ و ۳۰۳.
  96. مستفید، همان، ج ۲، ص ۵۲.