راه اندازی یک کسب و کار اجتماعی

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

اگر چه کسب و کار اجتماعی ایده ی جدیدی است، اما مفاهیمی که در پس ایجاد یک کسب و کار اجتماعی وجود دارد، برای همه ی انسان ها آشناست. کارآفرینی، خلاقیت و آرزوی تبدیل جهان به مکان بهتری برای زندگی، از جمله مفاهیمی هستند که میلیون ها انسان، به طور مشترک از آنها برخوردار هستند؛ و همین احساسات و مفاهیم، در واقع، تمام آن چیزی است که شما برای راه اندزای یک کسب و کار اجتماعی، به آن نیاز دارید.

ما عادت کرده ایم، لغت «کارآفرینی» را در فضای کسب و کارهای معمولی به کار ببریم، ولی باید به این نکته توجه کرد که یک تفاوت مهم بین کارآفرینی در فضای کسب و کارهای معمولی و کارآفرینی در فضای کسب و کارهای اجتماعی وجود دارد. به عبارت دیگر کارآفرینی در هر دو حوزه، نیازمند ویژگی هایی همچون اشتیاق، خلاقیت و رویاپردازی برای تحقق یک هدف بزرگ است، اما انگیزه و هدف کارآفرینان ( محرک اصلی کارآفرینی) در ایجاد یک کسب و کار اجتماعی و یک کسب و کار معمولی، با یکدیگر متفاوت است.

بسیاری از افراد هنگامی که می خواهند یک کسب و کار معمولی (کسب و کارهای با هدف حداکثر سازی سود[۱]) را راه اندازی کنند. بر روی هدف کسب سود، متمرکز می شوند و تا حد امکان، تلاش می کنند تا سود بیشتری از کسب و کار خود به دست آورند؛ چرا که معیار و ابزار اندازه گیری موفقیت در چنین کسب و کارهایی، میزان دستیابی به سود است.با توجه به این هدف و معیار اندازه گیری موفقیت، وقتی افراد به دنبال ایده ای برای ایجاد یک کسب وکار معمولی هستند، تلاش می کنند تا ایده ای را بیابند که برای کسب سود، بسیار جذاب باشد. ایده هایی که شامل بازارهای جدید و کشف نشده، ارائه کالا و خدمات جدید به مشتریان با قدرت خرید بالا، روش های جدید ارائه خدمات و محصولات به گونه ای که مشتریان پول بیشتری برای آنها پرداخت کنند و ... همگی از جمله ایده هایی هستند که (که به احتمال بالای سود آوری) برای کارآفرینی در فضای کسب وکارهای معمولی بسیار جذاب هستند و به همین جهت مورد توجه کارآفرینان این حوزه قرار می گیرند.

اما زمانی که می خواهید یک کسب و کار اجتماعی را ایجاد کنید، در ابتدا به دنبال پیدا کردن ایده ای که از طریق آن بتوانید بیشترین سود ممکن را کسب کنید نیستید، بلکه نخست معضلی اجتماعی را (که انگیزهی برطرف نمودن آن را دارید) انتخاب می کنید و سپس به دنبال روش های کسب وکاری می گردید که با استفاده از آنها، بتوانید این معضل را برطرف کنید.

کسب سود، با توجه به اینکه یکی از شرایط لازم برای ادامه ی هر کسب و کاری است، بسیار مهم است، ولی هیچ وقت، کسب سود، به عنوان هدف اصلی در کسب و کار اجتماعی محسوب نمی شود. بر همین اساس در کسب وکارهای اجتماعی، هرگز بدنبال پیدا کردن ایده ای نیستید که با توجه به توانمندی های خودتان و نیازهای بازار، بتوانید بیشترین سود ممکن را کسب کنید؛ بلکه ایده های کسب و کار اجتماعی، از طریق توجه کردن به انگیزه های انسانی، همدردی با همنوعان و تلاش برای رفع مشکلات آنها شکل می گیرند. ممکن است بعد از دیدن و یا شنیدن مشکلات مردم، تصمیم بگیرید که برای برطرف نمودن آنها راه حلی پیدا کنید (که این یک اقدام طبیعی و معمولی انسان ها نسبت به یکدیگر است)، حال اگر هنگام تلاش برای برطرف نمودن مشکل مورد نظرتان، روش کسب و کارهای اجتماعی را انتخاب کنید، علاوه بر اینکه از پایداری تلاش های خودتان مطمئن خواهید شد (چرا که کسب و کارهای اجتماعی از لحاظ اقتصادی خودگردان هستند و هزینه های خود را جبران میکنند)، از اینکه در سیستم اقتصاد جهانی، به جای اهدای کمک های خیریه (که به نوعی یک سرمایه راکد هستند) کسب و کاری را به عنوان یک بخش حیاتی در اقتصاد ایجاد کرده اید، به خودتان افتخار خواهید نمود.

بنابراین برای اینکه یک کسب و کار اجتماعی ایجاد کنید، ابتدا یک نیاز اجتماعی را شناسایی کنید و سپس آن را با توانایی ها و استعدادهای خودتان مقایسه کنید تا بتوانید کسب و کار اجتماعی مورد نظرتان را شناسایی و راه اندازی کنید. به جهان اطراف تان خوب نگاه کنید و ببینید چه چیزی باعث آزار و به هم ریختگی روحی شما می شود؟ شما برای تغییر این شرایط دقیقا چه کاری می خواهید انجام بدهید؟ ریشه های اصلی مسائل را شناسایی کنید. در انجام این کارها دقیق باشید و به جای نگاه سطحی به مسائل، به صورت عمیق به آنها توجه کنید.

شما می توانید با فهرست کردن مشکلات جهان کار خود را شروع کنید؛ شما به راحتی می توانید تمام صفحات یک دفترچه یادداشت را با فهرست مشکلاتی که شناسایی کرده اید، پر کنید. سپس یکی از این مشکلات را انتخاب کنید و از خودتان این سؤال را بپرسید: «آیا من می توانم یک کسب و کار اجتماعی برای رفع این مشکل طراحی کنم؟» این سؤال آغاز کار است. زمانی که شما با پرسیدن این سؤال، به دنبال پیدا کردن راه حلی برای مشکلات می گردید، ممکن است به این نتیجه برسید که حل مشکلات به چیزهایی نیاز دارد که در توان شما نیست، در چنین شرایطی دلسرد نشوید و بدادند که مشکلات متعددی وجود دارند که استعداد های منحصر به فرد شما، برای رفع آنها مفید خواهد بود. بسیاری از معضلات اجتماعی همچون فقر، گرسنگی، بیماری ها، معضل سلامت، بیکاری، کودکان بی سرپرست، مواد مخدر، نیاز به بی خانمانی ، آلودگی ها، معضلات زیست محیطی و ... همگی از جمله مشکلاتی هستند که هنوز حل نشده باقی مانده اند. به اطراف خود نگاه کنید تا ببینید کدامیک از مشکلات در نزدیکی شما قرار دارند و سپس فهرستی از مسائل کلانی که می خواهید آنها را با دقت و جزئیات بیشتری مورد بررسی قرار دهید، تهیه کنید. ذیل هر یک از این مسائل کلان، موضوعات متعددی وجود دارد که می توانند منجر به ایجاد یک کسب وکار اجتماعی شوند و شما می توانید با انتخاب یکی از این موضوعات، کار خود را برای ایجاد کسب و کار اجتماعی شروع کنید و سپس در خصوص موضوع مورد نظر، با جمع آوری اطلاعات مختلف، یک طرح کسب و کار بنویسید. از آنجایی که در حال طراحی اولین کسب وکار اجتماعی خود هستید، بهترین انتخاب در این مرحله، موضوعاتی هستند که شما می توانید با سهولت بیشتری به آنها رسیدگی کنید؛ بر همین اساس، به دنبال کسب وکارهای پیچیده و یا مهمترین معضلاتی که می توانید تصور کنید، نروید. در واقع به جای اینکه در گام اول به دنبال حل مسائل پیچیده بروید، بهتر است که یک زمینه ی یادگیری مناسب را در خودتان ایجاد کنید و بدانید که ممکن است در آینده، در کسب و کارهای اجتماعی متعددی درگیر شوید. بنابراین در این مرحله فقط به یادگیری مبانی راه اندازی و مدیریت یک کسب و کار اجتماعی بپردازید.

از همان منطقه ای که در آن قرار دارید شروع کنید و از تمام منابع مهارت ها و مزایایی که در دسترس دارید، استفاده کنید و با استفاده از نبوغ تان، ارتباطی میان این منابع و مسائل مورد نظرتان (معضلات اجتماعی که برای حل آنها تلاش می کنید) برقرار سازید. به عنوان مثال ممکن است که شما نگران مردم فقیر در کشورهای در حال توسعه همچون کشورهایی در آفریقا، جنوب آسیا و آمریکای لاتین باشید،ولی در کشورهایی همچون اروپا، ژاپن و یا آمریکای شمالی ساکن باشید و فاصله ی زیادی با کارگران، کشاورزان و صنعت گران مورد نظرتان در کشورهای در حال توسعه داشته باشید. حتی اگر به این کشورها سفر کنید، باز هم ممکن است که هرگز به افراد مورد نظرتان دسترسی نداشته باشید. در چنین شرایطی چه اقدامی می توانید انجام بدهید؟ در چنین مواقعی شما باید از مزیت هایی که می شناسید و در دسترس شما هستند، استفاده کنید.

شما بازار محلی خود و مردم اطرافتان را می شناسید، شما می دانید که چگونه یک کالا و یا خدمت مناسب تولید کنید و یا یک سری مهارت منحصر به فرد در اختیار دارید. با توجه به چنین مواردی، بسیار منعطف به کسب وکار اجتماعی خود فکر کنید؛ چرا که در هر کسب و کاری، افراد متعددی در زنجیره ی ارزش (از کشاورزان تا فرآوری کنندگان، کارخانجات، فروشندگان و در نهایت مصرف کنندگان) نقش ایفا می کنند و افراد فقیر در هر کشوری وجود دارند. گروهی از افراد را پیدا کنید که می توانید در ابتدا به آنها کمک کنید (حتی اگر این افراد در کشورهای توسعه یافته باشند) و در مرحله ی بعد، حوزه ی فعالیت کسب و کار خود را گسترش دهید. هرگز دلسرد نشوید و از همان جایی که در آن قرار دارید شروع کنید.

تا زمانی که از فروش محصول و دستیابی به اهداف کسب وکار اجتماعی تان مطمئن هستید به جلو حرکت کنید. اگرچه ممکن است کسب و کار اجتماعی شما معروف نباشد، ولی یک کسب و کار اجتماعی است و نکته مهم این است که آن را به موفقیت برسانید. اگر شما یک کسب وکار اجتماعی مبهم طراحی کنید و سپس ماه ها و یا حتی سال ها بدون هیچ موفقیتی درگیر باشید، احساس خوبی در مورد آن نخواهید داشت. اجازه ندهید آن چنین اتفاقی برای تان رخ بدهد، چرا که شما باید از کسب وکار اجتماعی خودتان لذت ببرید. همان طور که در فصل اول گفتم، یکی از اصول کسب و کارهای اجتماعی که ما تلاش می کنیم تا آن را حفظ کنیم این است: «از کسب وکار اجتماعی خود لذت ببرید.» این شعار را هرگز فراموش نکنید و هر روز با آن زندگی کنید.

زمانی که خواستید نیازهای افراد فقیر را شناسایی کنید، به سراغ مباحث پیچیده در خصوص مسائلی که در ذهن فقرا وجود دارد و یا نکاتی که مطالعات اجتماعی و یا اقتصادی در خصوص چگونگی خروج از فقر نشان می دهند، نروید. پاسخ به این سؤال بسیار ساده است. هر فردی به غذا، درآمد، مراقبت های بهداشتی، مسکن، آب آشامیدنی، خدمات مالی، برق، سیستم فاضلاب، فناوری اطلاعات و مواردی از این قبیل نیاز دارد. اگر شما می توانید در خصوص این موارد، هر چیزی، هر چند کوچک را به افراد ارائه کنید، به جلو بروید و آن را انجام بدهید؛ و اگر در طول این مسیر، کسی می توانست به طور ساده تری به دغدغه ی شما رسیدگی کند، از کمک وی استفاده کنید. در مرحله ی بعد، اهدافتان را به طور شفاف مشخص کنید تا مطمئن شوید که به نتایج دلخواهتان از راه اندازی کسب و کار اجتماعی دست پیدا می کنید. بعد از تعیین اهداف، به ارائه ی محصول و یا خدماتی بپردازید که از آنها به عنوان وسیله ای برای رسیدن به این اهداف استفاده می کنید. مطمئن بشوید که رابطه میان محصولات تولیدی شما و اهداف تان کاملا مشخص و شفاف است.. .

انتظار نداشته باشید که اولین تجربه ی شما در طراحی کسب وکار اجتماعی، خیلی سریع به موفقیت برسد. معمولا اولین تلاش ها به شکست منجر می شود. در واقع تجربه ی راه اندازی یک کسب و کار اجتماعی، مشابه پروژه فرستادن موشک به فضا است. برنامه ی فضایی در ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی[۲]در دهه ی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ شامل شکست های متعدد بوده است. در ابتدای این پروژه، موشک ها در همان شروع حرکت منفجر می شدند، ولی در نهایت و بعد از بارها سعی و تلاش، در سال ۱۹۶۹ تمام جهان شاهد ورود یک فضانورد به سطح کره ی ماه بود؛ این داستان نشان می دهد که چگونه آزمایش و سعی و خطا کردن، به نتیجه منتهی می شود.

به طور مشابه، اگر شما چیزی شبیه آن موشک ها را طراحی کردید، انتظار نداشته باشید که فورا پرواز کند. ممکن است شما نیاز داشته باشید تا تغییرات کوچکی در برخی از قسمت های طرح خود ایجاد کنید، بعد از ایجاد تغییرات، ممکن است که محصول شما، به بالا برود ولی دوباره به زمین بخورد. به سعی و تلاش تان ادامه دهید، به خلاقیت خودتان ایمان داشته باشید و بدانید که روزی محصول شما پرواز خواهد کرد. تلاش کردن را رها نکنید و آنقدر با ایده های جدید به کار خود ادامه دهید تا در نهایت، محصول شما به نتیجه مطلوب تان برسد و کار کند.

پانویس

  1. Profit maximizing business
  2. Soviet Union