ریشه های جامعه شناختی امر خیر

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

گفت و گو با دکتر سید محمد امین قانعی راد دبیر کمیته جامعه و امور خیر اولین همایش ملی خیر ماندگار

اصلی

تغییر زیست بشر از حالت انفرادی به زندگی اجتماعی در عین حال که از ابتدائی‌ترین دگرگونی‌های زندگی اوست از مهم‌ترین تحولات آن نیز به شمار می‌رود. زندگی اجتماعی برای انسان مسائلی را مطرح کرد که در زیست انفرادی مطرح نبود. او در این زندگی نوین با پدیده‌های گوناگونی برخورد کرد. که برایش بی‌سابقه و ناآشنا بود. بااین‌حال زندگی اجتماعی را به لحاظ موافقت با طبع و سرشت خود و با توجه به منافع بسیار آن بر زندگی انفرادی برگزید.

ازاین‌رو کندوکاو در واقعیت‌ها و پدیده‌های اجتماعی همواره بخشی مهم از اندیشه‌های انسان اجتماعی را تشکیل داده است و توجه به جامعه و شناخت آن از قدیمی‌ترین اندیشه‌های بشر به شمار می‌رود. و در طول تاریخ پیدایش اجتماعات کمتر جامعه‌ای را می‌توان یافت که در آن ریشه‌های جامعه‌شناسی وجود نداشته باشد.

مفاهیمی چون نیکوکاری، فعالیت خیر، دست‌گیری، یاریگری و تعاون تنها در زندگی اجتماعی معنا پیدا می‌کند ازاین‌رو مانند هر پدیده اجتماعی دیگر نیاز به تفکر، مطالعه و تبیین دارد.

به همین منظور با دکتر سید محمدامین قانعی‌راد از جامعه‌شناسان ایرانی، عضو هیئت‌علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و دبیر کمیته جامعه و امور خیر اولین همایش ملی خیر ماندگار به گفت‌وگو پرداختیم.

محتویات

هرچند امور خیر چه سازمانی و چه فردی به‌صورت روزمره و گسترده در حال جریان است اما کمتر می‌بینیم که نظریه‌پردازان و جامعه شناسان به این مسئله توجه کرده و ابعاد آن را مورد موشکافی قرار دهند. چرا؟

تا جایی که این موضوع به شرایط ایران برمی‌گردد ما باید این مفاهیم را در بحث توسعه موردتوجه قرار می‌دادیم یا که نسبت و نقش امر خیر را با بخش توسعه مورد بررسی قرار می‌دادیم. منظور آن است که حوزه خیر چه نقشی می‌تواند در توسعه داشته باشد، منتها از آنجایی که ما عمدتاً دنبال یک توسعه دولت‌محور و توسعه دولت‌گرا بودیم و از آن مهم‌تر چون‌که دریافت ما از بحث توسعه بیشتر توسعه اقتصادی بود، به این موضوع توجه نکردیم. برداشت ما از مفهوم توسعه ایجاد و گسترش منابع مالی همچون کار، سرمایه، نیروی انسانی، منابع طبیعی و ... بوده است و بیشتر به دنبال این فاکتورها بودیم. به‌طورکلی می‌توان گفت ضعف اصلی در نگاه ما نسبت به توسعه بود که 1. توسعه را فقط محدود کردیم به توسعه اقتصادی، 2. توسعه اقتصادی را هم محدود کردیم به یک توسعه دولت‌محور، در نتیجه از نقش جامعه در فرایند توسعه غافل شدیم و آن را نادیده گرفتیم.

ما در بحث توسعه اصلاً به سراغ جامعه، ظرفیت‌های اجتماعی، مباحث اخلاقی و خیلی از مباحث ازاین‌دست نرفته‌ایم. حتی در مبحث کار و اشتغال به موضوع کلان اخلاق کار توجه نشده است. علاوه بر این‌ها مباحث دیگری همچون فرهنگ سرمایه‌گذاری، فرهنگ پس‌انداز، فرهنگ سرمایه‌داری نیز مورد غفلت ما واقع شده است و همین موضوع منجر به عدم توجه به مقوله امر خیر شده است. به‌طورکلی می‌توان گفت نگاه ما به جامعه به‌عنوان کانون مبادله اقتصادی بوده است و بر همین مبنا سیاست‌گذاری‌های کلان خود را انجام داده‌ایم و نقش جامعه را به کانون اخلاق و تعامل انسانی نادیده گرفته‌ایم و همین امر موجب شد تا به مقوله امر خیر در جامعه توجه نشود.

به نظر می‌رسد نظریه‌پردازی برای مباحث توسعه‌ای بیشتر بر عهده نظریه‌پردازان اقتصادی باشد، پس نقش جامعه شناسان در این حوزه چیست؟ آیا جامعه‌شناسان هم نظریه توسعه اقتصادی را مطرح می‌کردند؟

کاری که جامعه شناسان می‌کردند این بود که مبحث توسعه را به‌عنوان یک اصل اقتصادی در بستر فرهنگی خود مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌دادند، مثلاً اگر نیاز به نوسازی بود نوسازی اجتماعی، مدرنیزاسیون و به‌اصطلاح تغییر جامعه در بستر اقتصاد را مطرح می‌کردند. آن‌ها معتقد بودند که ارزش‌های فرهنگی مناسب با تغییرات اقتصادی تغییر پیدا کند، مثلاً فرهنگ شهرنشینی گسترش پیدا کند، سطح تحصیلات بالا برود و مشاغل بهبود پیدا کنند. فرهنگ از نگاه جامعه‌شناسان به‌عنوان فرهنگ اشتغال، فرهنگ بهره‌وری، فرهنگ سرمایه‌گذاری و پس‌انداز تقویت شود. بنابراین همان مقولاتی را که نظریه‌پردازان اقتصادی دنبال می‌کردند، جامعه شناسان هم دنبال می‌کردند، منتها با رویکرد جامعه‌شناسی. مثلاً اگر بهره‌وری کار مطرح می‌شد، جامعه شناسان موانع موجود در مسیر بهره‌وری نیروی کار را شناسایی و برای مرتفع کردن آن‌ها تلاش می‌کردند. ببینید پارادایم توسعه به‌عنوان یک پارادایم میان‌رشته‌ای مطرح بود و تمامی رشته‌های دیگر همچون علوم سیاسی، تعلیم و تربیت، فلسفه و ... در اختیار توسعه اقتصادی بود. همه‌جا صحبت از نوسازی بود، نوسازی که عبارت بود از تقویت بنیان‌های اقتصادی و زیرساخت‌های مثلاً فیزیکی جامعه.

عدم توجه به مبانی نظری امور خیریه باعث آسیب‌هایی مانند ایجاد دوگانگی خیر مذهبی و غیرمذهبی شده است، راهکار چیست؟

به نظرم ما باید به یک تعریف میان دینی از امر خیر برسیم تعریفی که اولاً برای ادیان مختلف مشترک باشد یعنی وقتی ما می‌گوییم این خیر است این‌طور نباشد که مثلاً اسلام این را خیر بداند، مسیحیت یک‌چیز دیگر را بگوید خیر است و کلیمی‌ها یک‌چیز دیگری را خیر بدانند. در حوزه ادیان توحیدی و ادیان ابراهیمی باید به درک یکسانی از امر خیر مذهبی رسید، چه چیزی از یک نگاه مذهبی در ادیان ابراهیمی وجود دارد که می‌توان آن را خیر تلقی کرد که من اسم این را می‌گذارم تعریف خیر میان د دینی.

به‌طور خاص تأکید من بر روی ادیان ابراهیمی است، چراکه ممکن است شما بگویید حالا این تعریف امر خیر در ادیان ابراهیمی با آیین بودایی و آیین کنفوسیوس متفاوت است، اما حداقل خود ادیان ابراهیمی باید یک اشتراک تعریف داشته باشند و باید این آشفتگی مفهومی در عرصه امر خیر مذهبی از بین برود.

گام دوم این است که بیاییم و این دوگانگی بین امر خیر دینی و غیردینی را مرتفع بکنیم. البته ممکن است از نظر نیات نشود این دوگانگی را مرتفع کرد. آن یک مقوله‌ای است که مربوط به ایمان افراد می‌شود و گرایش‌های مذهبی افراد. ما نمی‌خواهیم بگوییم که نمی‌توان بین امر خیر مذهبی و امر خیر غیرمذهبی تفکیک قائل شد، چرا که حداقل برحسب نیت می‌شود این تفکیک را گذاشت. برخی‌ها در نیتشان یک نیت مذهبی می‌گنجد برخی‌ها کمتر.

آن چیزی که برای ما در عرصه اجتماعی اهمیت دارد پیامدهای اجتماعی یکسان امر خیر مذهبی و غیرمذهبی در جامعه است. منظورم چیست؟ مثلاً کسی به خاطر خدا می‌آید یک مدرسه را تأمین اعتبار می‌کند و یک مدرسه را ایجاد می‌کند یک فرد دیگری به خاطر وطن‌پرستی‌اش دست به یک چنین کاری می‌زند و یا یک فرد دیگری به خاطر این که آمرزش روحی پدر و مادر خودش دست به یک چنین کار خیری می‌زند. این‌ها نیت‌ها و انگیزه‌های متفاوت است اما پیامدهای اجتماعی‌اش باید با هم دیگر قابل مقایسه باشد.

بنابراین از نگاه جامعه‌شناختی هم می‌توان تفاوت بین امر خیر مذهبی و امر خیر غیرمذهبی را نادیده گرفت. این نیست که از نظر نیات روانشناختی با هم یکدیگر یکسان هستند، نه تفاوت‌هایی دارند اما در عرصه اجتماعی باید پیامدهای یکسانی را به همراه داشته باشند.

از آسیب‌های امور خیریه که شما عنوان نموده‌اید تبدیل شدن خیریه‌ها به زائده اقتصاد است، لطفاً توضیح بفرمایید؟

امر خیر و گسترش امر خیر به یک معنا داعیه‌های جانشینی دارد. یعنی به جای نظام موجود مبادلات مثلاً اقتصادی و به جای نظام موجود مناسبات اجتماعی می‌خواهد یک الگوی اقتصادی – اجتماعی، البته کارآمدتر را جایگزین کند که اهمیت آن‌هم به همین متفاوت بودن آن است. لذا امر خیر اگر بخواهد بخشی از نظام اقتصادی - اجتماعی موجود شود باید در درون این دستگاه اقتصادی اجتماعی نقشی بر عهده بگیرد. اما ما امروز مذهب، نیت‌های بزرگ، کنش‌های داوطلبانه، کنش انسان‌گرایانه و مباحثی از این را خرج می‌کنیم تا به امر خیری دست پیدا کنیم که تنها در خدمت بازتولید نظم اقتصادی - اجتماعی موجود خواهد بود.

در صورتی که باید انتظار داشته باشیم تداوم امر خیر، شریان و جریان آن در جامعه به تغییر الگوهای مناسبات اجتماعی رابطه بین آدم‌ها با یکدیگر و محیط پیرامونشان و بالاخره ارائه‌ یک کیفیت متفاوت برای زندگی ما در عمل منجر شود. درصورتی‌که امروز این چنین نیست، یعنی ما می‌بینیم برخی از افراد خیّر و بخشی از فعالیت‌های خیریه صرفاً با این هدف صورت می‌گیرد که وضعیت موجود اقتصادی اجتماعی یا نظام رایج مثلاً تصمیم‌گیری در یک عرصه خاص را توجیه کند، تداوم ببخشد و استمرار آن را فراهم کند. به‌طور مثال شما دانشگاه‌ها را پولی کنید بعد بگویید حالا ما یک بنیادی هم داریم که به برخی‌ها بورس تحصیلی می‌دهد، یا شما کل نظام آموزشی را خصوصی کنید بعد یک خیریه‌ای هم درست کنید و بگویید حالا مثلاً این خیریه هم کتاب‌های درسی را بین افرادی که مثلاً منابع مالی اندکی دارند توزیع می‌کند یا بخشی از هزینه ثبت‌نام کودکان محروم را می‌پردازد. این به نظر من خیلی قابل توجیه نیست یعنی نمی‌تواند آن خیر مطلوب و خیر ماندگار باشد.

حالا اگر ما بخواهیم بین خیر رایج که یک مفهوم دم‌دستی و عادی دارد و بین مفهوم خیر ماندگار و متعالی تفکیک قائل شویم باید دنبال نوع خیری باشیم که دگرگون کننده مناسبات اقتصادی اجتماعی موجود است. لذا ما خیلی نباید به ظواهر توجه کنیم و از بحث محتوا غافل شویم.

از موضوعات محورهای مورد نظر کمیته جامعه و امر خیر، نظریه اجتماعی امور خیریه است، دراین‌باره توضیح بفرمایید.

در این خصوص باید عرض کنم که متأسفانه نظریه‌های متناسب با امر خیر هنوز شکل نگرفته است و غالباً نظریه‌های جسته و گریخته‌ای مطرح می‌شود. لذا ما در این بخش نیازمند تبیین و گسترش یک نظریه اجتماعی در مورد امور خیریه هستیم به این معنا که این نظریه امر خیر و اهمیت آن را بخش توسعه، بهبود فضای زندگی انسانی، بهسازی اخلاقی جامعه و ... به‌درستی بیان کند. از طرف دیگر همین نظریه اجتماعی بر اساس جنبه‌های کاربردی خود می‌تواند به ترغیب سیاست‌گذاران فرهنگی برای اهمیت دادن به این حوزه کمک نماید.

منظور آن است که صرف یادآوری اهمیت امر خیر آن هم از طریق روش‌های سنتی خیلی نمی‌تواند به جلب‌توجه فضای دانش و فضای سیاست‌گذاری نسبت به مقوله امر خیر کمک کند و باید ما با استفاده از روش‌های دانش‌بنیان در کل یک نگرش جدید را از نظر درک و تلقی نظری و هم از نظر درک و تلقی سیاستی از امر خیریه ارائه کنیم. برای رسیدن به این مقصود ما باید در عرصه امر خیر از اهداف جدید صحبت کنیم به‌طور مثال ما شاهدیم امروز امر خیر محدود شده است به یک سری کمک‌های مالی و غالباً در بحث اهداف جدید نیز در همین راستا حرکت می‌کنیم. درصورتی‌که ما باید نسبت امر خیر را به حوزه‌های فرهنگی، آسیب‌های اجتماعی، آموزش، تولید دانش، کاهش آسیب‌های اجتماعی و حتی مسئله محیط‌زیست، حیات‌وحش، پوشش گیاهی، مسائلی مثل خشک‌سالی و بحران‌های زیست‌محیطی نیز گسترش دهیم.

ما باید در بحث کاربرد ابزارهای جدید در حوزه امور خیریه نیز بازنگری کرده و به‌جای روش‌های فردگرایانه و ابزارهای فردی از روش‌های نهادین و ابزارهای جمعی هم بهره‌مند شویم. ما امروز از امر خیر تصویری ساخته‌ایم که به هر شخصی که می‌گوییم بیا و کار خیر انجام بده می‌گوید من که پول ندارم درصورتی‌که این یک مبحث کاملاً اشتباه است که نیازمند اصلاح آن هستیم.

پس با توجه به صحبت‌های شما می‌توان گفت ما نیازمند بازتعریف امر خیر هستیم؟

بله امر خیر یعنی رفتار همدلانه و رفتار انسانی، انسان با دیگران و حتی محیط اطرافش که شامل محیط‌زیست، گیاهان، حیوانات هم می‌شود. مفهوم متعالی امر خیر این است که انسان رفتارش، یک رفتار مراقبتی - حمایتی باشد که به رشد خود فرد، جامعه و محیط اطراف بینجامد. چنین رفتارهایی به پول وابسته نیستند.

رفتارهای خیرخواهانه و داوطلبی در جامعه متکی بر حوادث و نیازهای مقطعی است و ما شاهد رفتارهای مستمر خیرخواهانه و داوطلبی در سطح عمومی جامعه نیستیم، چرا؟

کنش‌های داوطلبانه همان که شما هم اشاره کردید در جامعه ما مقطعی و بیشتر متکی به حوادث و رخدادها است یعنی یک حادثه‌ای رخ می‌دهد، فرد و یا افرادی نیازمند به کمک می‌شوند، بعد مردم احساساتشان جریحه‌دار می‌شود و در صحنه حضور پیدا می‌کنند.

می‌توان گفت امر خیر یا کنش داوطلبانه تبدیل به عادت رایج جامعه و یک عادت عمومی تبدیل نشده است و بیش از این که از یک عادت عمومی و یا از یک اخلاق مدنی تبعیت کند، بیشتر از موقعیت‌های عاطفه برانگیز و موقعیت‌های احساسات برانگیز تبعیت می‌کند. این کنش، کنش عاطفی است البته امر خیر یک بعد عاطفی هم دارد اما درعین‌حال یک بعد اخلاقی عمیق‌تری هم باید داشته باشد که در رفتار و کنش‌های ما رسوخ پیدا کند. برای تحقق این موضوع ما مستلزم یک نوع تربیت اجتماعی و جامعه‌پذیری هستیم که این جامعه‌پذیری هم باید به شیوه خودزا و با توجه به بنیان‌های فرهنگی یک جامعه صورت بگیرد. یعنی نگاه خیر، کنش خیر و کنش داوطلبانه باید به بخشی از زندگی روزانه و روزمره ما تبدیل شود، نه این که ما در زندگی روزمره‌مان در سطح منفعت‌طلبی حرکت کنیم و هر زمان که یک موقعیتی پیش آمد به‌صورت مقطعی و تحت تأثیر احساسات دست به یک کنش ناپایدار خیر بزنیم که این موضوع خیلی نمی‌تواند برای جامعه مؤثر و مفید باشد.

و برای پایدار شدن این کنش داوطلبانه باید چه نهادها و سازمان‌هایی در این عرصه نقش‌آفرینی کنند؟

به‌صورت طبیعی این موضوع بر عهده نهاد آموزش است، منتهی نهاد آموزش به خاطر این که نقش خودش را بتواند ایفا کند باید نهادهای موازی در بخش‌های فرهنگی و سیاسی هم بتوانند هم‌راستا با آن شکل گرفته و تغییر ساختار دهند. مثلاً اگر اصلاحات آموزشی و تغییر برنامه‌های درسی و سبک آموزش دانش‌آموزان یک ‌پایه در واقعیت‌های سیاسی و فرهنگی جامعه نمود نداشته باشد ناکارا خواهند بود و نمی‌تواند اثربخشی مناسبی از خود نشان دهند.

البته در حوزه سیاست نیز ما باید تغییراتی داشته باشیم، وقتی مفهوم مصلحت عمومی و منافع عامه، جایگاهی نداشته باشد طبیعتاً در نظام آموزشی هم شما نمی‌توانید یک چنین مفهومی را به دانش‌آموزان منتقل کنید. پس تقویت مناسبات مبتنی بر مصلحت عمومی، خیر عامه و خیر عمومی در عرصه فرهنگ و سیاست از طریق نظام‌سازی و نهادسازی، در صورت لزوم تصویب قوانین و مقرراتی که با واقعیت‌ها متناسب باشند و همچنین اصلاحات آموزشی که موجب ایجاد حس جمعی و مشارکت عمومی در دانش‌آموزان شود، می‌تواند نویدبخش ایجاد حس کنش داوطلبانه مستمر در جامعه باشد.

باید همگی کمک کنیم تا سه ضلع آموزش، سیاست و فرهنگ در تعامل با هم دیگر با هدف گسترش امور خیر به‌عنوان یکی از مناسبات اجتماعی که صرفاً انسان‌ها را در برنمی‌گیرد تغییر رویکرد بدهند.