صفحهٔ اصلی

از ویکی خیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۰:۵۴ توسط Wikikhair (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به: ناوبری، جستجو

انفاق، یکی از فضایل اخلاقی که در اسلام به طور مکرر به آن سفارش شده است، و در قرآن نیز به آن پرداخته شده است.

محتویات

تعریف لغوی انفاق

این واژه از ریشه «ن ـ ف ـ ق» به معنای کم شدن، نابود شدن، هزینه کردن، مخفی کردن و پوشاندن است. [۱] [۲] [۳]

تعریف اصطلاحی انفاق

در کاربرد رایج قرآن کریم و متون دینی، انفاق اصطلاحاً به اعطای مال یا چیزی دیگر در راه خدا به فقیران و دیگر راههای مورد نیاز گفته می‌شود. [۴] [۵] [۶] به نوشته راغب [۷] [ [انفاق]] از آن رو به بخشیدن مال اطلاق می‌شود که با بخشش، به ظاهر مال فنا و زوال می‌یابد. به نظر برخی واژه‌شناسان [۸] انفاق با «اعطا» ازآن جهت متفاوت است که در انفاق همواره مالکیت شیء انفاق شده منتقل می‌شود؛ ولی در اعطا لزوماً چنین نیست، ازاین‌رو اسناد انفاق را به خداوند مجازی و آن را در آیه «یُنفِقُ کَیفَ یَشاء» [۹] به معنای رساندن رزق به بندگان دانسته‌اند. [۱۰] افزون بر واژه «نفق» و مشتقات آن که بیش از ۷۰ بار و غالباً به معنای اصطلاحی آن در قرآن آمده، قرآن با واژگان و تعابیری دیگر نیز به این موضوع اشاره کرده است؛ مانند: صدقه یا صدقات [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] زکات با مشتقات آن [۱۵] اعطاء [۱۶] ، ایتاء [۱۷] [۱۸] [۱۹] ، جهاد کردن با مال [۲۰] ، قرض الحسنه دادن به خداوند [۲۱] [۲۲] [۲۳] اطعام [۲۴] [۲۵] رزق [۲۶] همچنین آیات مربوط به پاره‌ای تکالیف مالی، مانند پرداختن زکات [۲۷] [۲۸] یا کفاره [۲۹] [۳۰] را می‌توان از مصادیق انفاق (به معنای عام آن) دانست. البته در مواردی معدود، مراد از واژه انفاق در قرآن مفهومی جز معنای اصطلاحی دانسته شده است. [۳۱]

گستره انفاق

انفاق در راه خدا را از جهات گوناگون می‌توان تقسیم کرد؛

تقسیم انفاق از جهت مادی یا معنوی بودن

انفاق گاه در امور مادی و مال است و گاه در امور معنوی. مصداق بارز انفاق در قرآن کریم، انفاق اموال است؛ مانند: «جـهِدوا بِاَمولِکُم» [۳۲] ، «اَنفِقوا مِن طَیِّبـتِ ما کَسَبتُم...» [۳۳] در برخی آیات مراد از انفاق فراتر از انفاق مادی است؛ از جمله انفاق در آیه ۳ سوره بقره: «هُدًی لِلمُتَّقین... [۳۴] و مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون» [۳۵] که سرمایه‌های معنوی مانند نیروی عقل و دانش را نیز در بر می‌گیرد. [۳۶] [۳۷] [۳۸] واژه «خیر» در آیه ۲۱۵ سوره بقره:«قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیر فَلِلولِدَینِ والاَقرَبینَ» [۳۹] را نیز بسیاری از مفسران به مال تفسیر کرده‌اند [۴۰] [۴۱] ؛ ولی برخی آن را اعم از مال می‌دانند. [۴۲] واژه «شَیء» در آیه ۶۰ سوره انفال: «و ما تُنفِقوا مِن شَیء فی سَبیلِ اللّهِ...» [۴۳]

نیز به نظر برخی مفسران افزون بر امور مادی، شامل امور معنوی هم می‌شود 

[۴۴] ؛ همچنین جمله «تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» [۴۵] شامل سرمایه‌های غیر مادی همچون عقل و آبرو نیز می‌شود. [۴۶]

تقسیم انفاق از جهت حکم شرعی

انفاق از جهت حکم شرعی نیز به انفاق واجب و مستحب و حرام قابل تقسیم است. [۴۷] [۴۸] انفاق واجب طیف گسترده‌ای از واجبات مالی، مانند زکات، خمس، کفارات مالی، اقسام فدیه و نفقات واجب را شامل می‌شود [۴۹] ؛ به عنوان مثال، زکات از مصادیق بارز انفاق واجب است که مفسران در ذیل برخی آیات مربوط به زکات [۵۰] و انفاق [۵۱] [۵۲] از جمله آیه ۳ سوره بقره:«و مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون» و آیه «والَّذینَ یَکنِزونَ الذَّهَبَ والفِضَّةَ ولا یُنفِقونَها فی سَبیلِ اللّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم» [۵۳] این نکته را یادآور شده‌اند. [۵۴] [۵۵] از موارد دیگر انفاقهای واجب پرداخت خمس است: «واعلَموا اَنَّما غَنِمتُم مِن شَیء فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ» [۵۶] مصداق دیگر، نفقه واجب زوجه و فرزندان است که بر عهده زوج گذارده شده: «،و عَلَی المَولودِ لَهُ رِزقُهُنَّ وکِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف» [۵۷]

و نیز کفارات مالی؛ مانند کفاره سوگند 

[۵۸] ، افزون بر این، گاه در موارد ضروری به دلایلی انفاق، واجب می‌شود؛ مانند تأمین هزینه جهاد، که آیه ۱۹۵ سوره بقره: «و اَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ و لا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی‌التَّهلُکَة...» [۵۹] در این باره نازل شده است [۶۰] [۶۱]

یا رفع دیگر نیازهای ضروری جامعه؛ مانند ساختن راه‌ها، پل‌ها، مدارس، مساجد و جز اینها که برخی انفاق در این موارد را مصداقی از انفاق‌های واجب در آیه ۳۴ سوره توبه دانسته‌اند. 

[۶۲] [۶۳] از مصادیق انفاق مستحب، صدقه مستحب است که برخی آیات انفاق را ناظر به آن دانسته‌اند؛ از جمله: «مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا...» [۶۴]

[۶۵]

[۶۶]

[۶۷] ؛ همچنین مراد از انفاق را در آیات متعددی اعم از انفاق واجب و مستحب ذکر کرده‌اند؛ از جمله آیات ۳ و ۲۷۰ سوره بقره.

[۶۸] [۶۹]

[۷۰]

[۷۱] مصادیقی از انفاق حرام نیز در قرآن کریم تصریح شده است؛ مانند انفاق مشرکان در راه معصیت خداوند

[۷۲]

: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ...» 

[۷۳]

اهمیت و منزلت انفاق

ارزش و اهمیت انفاق از دیدگاه قرآن کریم به روشنی از آیات مربوط به انفاق استنباط می‌شود. مفاد این آیات را می‌توان در چند مقوله مطرح کرد:

تاکید فراوان به انفاق

قرآن با تعابیر متعدد مؤمنان را به انفاق کردن در راه خدا فرمان داده است؛ از جمله در آیات ۱۹۵ سوره بقره و ۱۶ سوره تغابن و همچنین آیه: «اَنفِقوا مِمّا رَزَقنـکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ یَومٌ لا بَیعٌ فیهِ ولا خُلَّةٌ و لا شَفـعَةٌ» [۷۴] به انفاق کردن در دنیا پیش از فرا رسیدن قیامت، دستور داده است. [۷۵] نیز گاه خداوند به پیامبر اکرم توصیه فرموده که این فرمان الهی را به بندگان خدا ابلاغ کند: «قُل لِعِبَادِیَ الَّذینَ ءامَنوا یُقیمُوا الصَّلوةَ ویُنفِقوا مِمّا رَزَقنـهُم سِرًّا و عَلانِیَةً مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ یَومٌ لا بَیعٌ فِیهِ...» [۷۶] و گاه مؤمنان را به سبب انفاق نکردن در راه خدا توبیخ کرده است [۷۷] [۷۸]

«و ما لَکُم اَلاّ تُنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ...»

[۷۹] در شماری از آیات قرآنی امر به انفاق با تعابیری دیگر صورت گرفته است؛ مانند جهاد با اموال [۸۰] و قرض دادن به خداوند. [۸۱] [۸۲] [۸۳]

ذکر انفاق همراه با اعمال و عبادات مهم

درآیات متعددی که توصیه به انفاق یا توصیف انفاق‌گران را دربردارد، انفاق همردیف اعمال نیک و عبادات بزرگ ذکر شده که این خود نشان اهمیت انفاق از دیدگاه اسلام است؛ از جمله در آیه ۱۷۷ سوره بقره انفاق (ایتاء مال) همراه با ایمان به خدا، قیامت، ملائکه، قرآن و انبیای الهی از مصادیق «بِر» به شمار رفته است: «ولـکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ والمَلـئِکَةِ والکِتـبِ والنَّبِیّینَ وءاتَی المالَ عَلی حُبِّهِ...» [۸۴] در آیاتی دیگر، انفاق همراه با ایمان به غیب [۸۵] ، اقامه نماز [۸۶] [۸۷] [۸۸]

، جهاد در راه خدا

[۸۹] [۹۰] [۹۱] [۹۲] شب زنده‌داری [۹۳] ، صبر، صدق، خضوع و استغفار [۹۴] آمده است.

ویژگیهای مهم انفاق

قرآن انفاق کردن را همراه با اموری دیگر تجارت با خداوند شمرده که نجات از عذاب خداوند و بهره‌مندی از غفران و رحمت الهی را در پی دارد: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا هَل اَدُلُّکُم عَلی تِجـرَة تُنجیکُم مِن عَذاب اَلیم تُؤمِنونَ بِاللّهِ ورَسولِهِ وتُجـهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِکُم... یَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم ویُدخِلکُم جَنّـت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـر...» [۹۵] در آیه ۲۹ سوره فاطر انفاق همراه با چند کار دیگر، تجارتی کسادناپذیر با خداوند: «تِجرة لَن تَبور» [۹۶]

خوانده شده است. 

در آیاتی دیگر، از قرض دادن به خداوند سخن به میان آمده که به نظر مفسران [۹۷] [۹۸] [۹۹]

تعبیری کنایی و لطیف از انفاق و صدقه دادن است. 

[۱۰۰] [۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳]

در آیه ۱۰۴ سوره توبه خداوند را دریافت کننده صدقات دانسته است: «اَلَم یَعلَموا اَنَّ اللّهَ هُوَ... و یأخُذُ الصَّدَقـتِ...» 

[۱۰۴] همچنین در آیات متعدد، انفاق در راه خدا از اوصاف بندگان خاص خدا به شمار رفته است؛ از جمله در آیات ۶۳ ـ ۶۷ سوره فرقان انفاق از ویژگیهای بندگان واقعی خدا خوانده شده:«و عِبادُ الرَّحمـنِ الَّذینَ... والَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یُسرِفوا» [۱۰۵] در آیات ۵-۸ سوره انسان،این خصلت ویژه ابرار دانسته شده: اِنَّ الاَبرارَ... و يُطعِمونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسكينـًا ويَتيمـًا و اَسيرا» [۱۰۶] و به اتفاق مفسران شیعه [۱۰۷] [۱۰۸] و بسیاری از اهل سنت [۱۰۹] [۱۱۰]

، این آیات درباره اهل بیت پیامبر(علیهم السلام)نازل شده است؛ همچنین در آیاتی دیگر انفاق کردن از اوصاف افراد باتقوا [۱۱۱] [۱۱۲] [۱۱۳] [۱۱۴] [۱۱۵] [۱۱۶] مؤمنان و صادقان [۱۱۷] [۱۱۸] [۱۱۹] [۱۲۰] و متواضعان [۱۲۱] به شمار رفته است. از دیگر ویژگیهای مهم انفاق بنا بر آیات قرآن، پاداش بزرگ اخروی و آثار و برکات مهمی است که بر انفاق کردن مترتب شده است.

آثار و برکات انفاق

انفاق کردن در راه خدا و رفع حاجت نیازمندان آثار و برکاتِ فردی و اجتماعی متعددی در بر دارد. این آثار اعم از مادی و معنوی، و دنیوی و اخروی است. [۱۲۲] برخی از مهم‌ترین آثار انفاق از دیدگاه قرآن کریم عبارت است از:

تزکیه و طهارت نفس

انفاق موجب پاک شدن نفس از بسیاری از رذایل اخلاقی است؛ چنان‌که وجود این ویژگی برای زکات دادن، که خود گونه‌ای از انفاق به شمار می‌رود، تصریح شده است: «خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم و تُزَکّیهِم بِها وصَلِّ عَلَیهِم...» [۱۲۳] ؛ همچنین مفسران مراد از«یَتَزَّکی» را در آیه ۱۸ سوره لیل پاک شدن انفاق کننده از گناهان و طهارت نفس او دانسته‌اند. [۱۲۴] [۱۲۵] [۱۲۶] دنیا دوستی، مال دوستی و بخل از جمله رذایلی است که با انفاق کردن از انسان دور می‌شود. [۱۲۷] [۱۲۸]

آرامش روحی

پیامد دیگر انفاق، آرامش روحی انفاقگر در دنیا و آخرت است: «اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ‌اللّهِ... لا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون» [۱۲۹] «خوف» را نگرانی از آینده و «حزن» را ناراحتی و اندوه از گذشته معنا کرده‌اند. [۱۳۰] [۱۳۱] به نظر شماری از مفسران مراد از «تَثبیتـًا مِن اَنفُسِهِم» در آیه ۲۶۵ سوره بقره آرامشی است که پس از انفاق برای انفاق کننده و انفاق شونده و در پی آن برای جامعه حاصل می‌شود.

[۱۳۲]

جبران و افزایش اموال

خداوند کمبود مادی را که بر اثر انفاق در مال انفاق کننده پدید می‌آید، جبران می‌کند: «و ما اَنفَقتُم مِن شَیء فَهُوَ یُخلِفُهُ» [۱۳۳] مفسران مراد از «یُخلِفُه» را در این آیه جبران مادیِ اموال در دنیا یا ثواب و پاداش اخروی دانسته‌اند. [۱۳۴] [۱۳۵] [۱۳۶] آیه ۲۷۲ سوره بقره نیز همین‌گونه تفسیر شده است [۱۳۷] [۱۳۸] [۱۳۹]

«و ما تُنفِقوا مِن خَیر یُوَفَّ اِلَیکُم...»

[۱۴۰] خداوند افزون بر جبران سرمایه انفاق شده، گاه چند برابر آن را به انفاق‌گر می‌دهد: «مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا فَیُضـعِفَهُ لَهُ اَضعافـًا کَثیرَةً واللّهُ یَقبِضُ و یَبصُـطُ» [۱۴۱] مراد از«واللّهُ یَقبِضُ و یَبصُـط» این است که قبض و بسط روزی به دست خداست و او توانایی آن را دارد که در عوض آنچه از مال انفاق کننده کم می‌شود چند برابر آن را بدهد [۱۴۲] [۱۴۳] ؛ چنان‌که آیه ۲۶۸ سوره بقره نیز به این مطلب اشاره دارد. [۱۴۴]

تقرب به خداوند

به تصریح آیات قرآنی [۱۴۵] [۱۴۶] خداوند انفاق‌گران را دوست دارد. انفاق موجب قرب و نزدیکی انسان به خدا می‌شود: «ومِنَ الاَعرابِ مَن... و یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبـت عِندَ اللّهِ... اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم» [۱۴۷] مراد از قرب در آیه، نزدیکی در رتبه و مقام شخص به خداوند است [۱۴۸] ، هرچند برخی مفسران [۱۴۹] مراد از تقرب را طلب ثواب و پاداش الهی دانسته‌اند. مقام و درجه مؤمنانی که در راه خدا انفاق می‌کنند با دیگران برابر نیست: «لاَیَستَوِی القـعِدونَ مِنَ المُؤمِنینَ غَیرُ اُولِی الضَّرَرِ والمُجـهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِهِم...» [۱۵۰] [۱۵۱] ، بلکه مقام آنان برتر است: «فَضَّلَ اللّهُ المُجـهِدینَ بِاَمولِهِم... عَلَی القـعِدینَ دَرَجَة» [۱۵۲] قرآن مؤمنانی را که همراه با اعمالی مهم چون هجرت و جهاد به انفاق کردن اقدام کنند، دارای رتبه‌ای برتر از دیگران نزد خداوند برشمرده است: «اَلَّذینَ ءامَنوا و هاجَروا وجـهَدوا فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِهِم و اَنفُسِهِم اَعظَمُ دَرَجَةً عِندَاللّه» [۱۵۳]

امنیت اجتماعی

از جمله آثار خوشایند گسترش انفاق در جامعه، نقش مهم آن در گسترش امنیت و سلامت جامعه است، آن‌چنان که آن را از لوازم حیات اجتماعی شمرده‌اند. گاه این ویژگیِ انفاق را از آیه ۳۸ سوره محمد برداشت کرده‌اند. [۱۵۴] [۱۵۵] مفسران مراد از هلاکت را در آیه ۱۹۵ سوره بقره: «واَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَة»

[۱۵۶] غلبه دشمنان بر مسلمانان بر اثر خودداری از صرف مال در راه جهاد و به طور کلی امتناع از انفاق کردن در راه خدا دانسته‌اند که در نهایت به ضعف مسلمانان و گسترش ناامنی در جامعه می‌انجامد.

[۱۵۷] [۱۵۸] [۱۵۹]

رحمت و بخشش الهی

انفاق کردن در راه خدا در شمار اعمالی است که جلب رحمت خداوند و آمرزش گناهان را در پی دارد: «سَیُدخِلُهُمُ اللّهُ فی رَحمَتِه» [۱۶۰] ، «قالَ اللّه... لئِن اَقَمتُمُ الصَّلوة... و اَقرَضتُمُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا لاَکَفِّرَنَّ عَنکُم سَیِّـاتِکُم»

[۱۶۱] [۱۶۲] [۱۶۳] [۱۶۴] [۱۶۵] [۱۶۶] آیات ۱۰۲ ـ ۱۰۳ سوره توبه درباره ابولبابه و یارانش نازل شده که پس از ارتکاب گناه، توبه کرده و از خداوند عفو طلبیدند. خداوند ضمن پذیرش توبه آنان به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)فرمان داد تا برای پاک شدن آنان بخشی از اموالشان را بگیرد: «وءاخَرونَ اعتَرَفوا بِذُنوبِهِم خَلَطوا عَمَلاً صــلِحـًا وءاخَرَ سَیِّئـًا عَسَی اللّهُ اَن یَتوبَ عَلَیهِم اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وتُزَکّیهِم...» [۱۶۷] هرچند بیشتر مفسران مراد از «صدقه» را در این آیه، زکات واجب دانسته‌اند [۱۶۸] [۱۶۹] ، با توجه به حدیثی که در شأن نزول آیه نقل شده [۱۷۰] [۱۷۱] برخی مفسران بر آن‌اند که بخشی از این اموال زکات و بخشی دیگر کفاره بوده است.

[۱۷۲] [۱۷۳]

پاداش اخروی و فرجام نیک

انفاق مالی یا غیر مالی، هرچند کوچک باشد بر خداوند مخفی نیست: «و ما تَفعَلوا مِن خَیر فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیم» [۱۷۴] ، «و ما اَنفَقتُم مِن نَفَقَة اَو نَذَرتُم مِن نَذر فَاِنَّ اللّهَ یَعلَمُهُ...» [۱۷۵] [۱۷۶] [۱۷۷] [۱۷۸] [۱۷۹] کم‌ترین انفاق در پرونده اعمال انسان نوشته می‌شود: «ولا یُنفِقونَ نَفَقَةً صَغیرَةً ولا کَبیرَةً ولا یَقطَعونَ وادِیـًا اِلاّ کُتِبَ لَهُم» تا وی را بهتر از آنچه انفاق کرده، پاداش دهد: «لِیَجزِیَهُمُ اللّهُ اَحسَنَ ما کانوا یَعمَلون» [۱۸۰] در آیات متعددی از قرآن‌ کریم به پاداش اخروی انفاق تصریح شده؛ از جمله با تعابیری چون: «اجراً عظیماً» [۱۸۱] [۱۸۲] [۱۸۳] ، «اجر کبیر» [۱۸۴] ، «اجر کریم» [۱۸۵] [۱۸۶] «رزق کریم» [۱۸۷] ؛ همچنین در آیه ۲۶۱ سوره بقره انفاق‌کنندگان اموال در راه خدا را مانند بذری دانسته که ۷ خوشه برویاند و در هر خوشه ۱۰۰ دانه باشد: «مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّة اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنـبُلَة مِائَةُ حَبَّة...» مفسران از این آیه چنین استفاده کرده‌اند که پاداش اخروی انفاق (یا خصوص انفاق برای جهاد، به نظر برخی مفسران) ۷۰۰ برابر کار خیر یا حتّی بیش از آن است: «واللّهُ یُضـعِفُ لِمَن یَشاءُ» [۱۸۸] [۱۸۹] انفاق‌گران در آخرت از بهشت و نعمتهای بهشتی بهره‌مند خواهند شد: «جَنّـتٌ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها...» [۱۹۰] [۱۹۱] [۱۹۲] [۱۹۳] [۱۹۴] [۱۹۵] [۱۹۶] [۱۹۷] ؛ همچنین در برخی آیات با تعابیری دیگر به پاداش خروی اشاره شده است؛ مانند: آیه۲۲ سوره رعد: «لَهُم عُقبَی‌الدّار» [۱۹۸] [۱۹۹] [۲۰۰] [۲۰۱] [۲۰۲]

وصف شایع دیگر در قرآن درباره انفاق‌کنندگان، «مفلحون» (رستگاران) است که بر فرجام نیک آنان دلالت دارد [۲۰۳] [۲۰۴] [۲۰۵]

«اُولـئِکَ هُمُ المُفلِحون»

[۲۰۶] و نیز سوره توبه آیه۸۸، سوره روم آیه۳۸ و سوره حشر آیه۹ و سوره تغابن آیه۱۶.

آداب انفاق

افزون بر شرایط اختصاصیِ هر یک از اقسام واجب انفاق، شماری از شرایط و آداب عام انفاق در قرآن مورد تأکید قرار گرفته که مهم‌ترین آنها عبارت است از:

اسلام و ایمان

انفاق هنگامی مقبول خداوند و موجب پاداش خواهد بود که انفاق کننده، به خدا و پیامبر ایمان داشته باشد: «ءامِنُوا بِاللّهِ ورَسولِهِ واَنفِقوا مِمّا جَعَلَکُم مُستَخلَفینَ فیهِ فَالَّذینَ ءامَنوا مِنکُم واَنفَقوا لَهُم اَجرٌ کَبیر» [۲۰۷] ، ازاین‌رو انفاق منافقان بدین جهت که آنان در باطن به خدا و رسول ایمان نیاورده بودند، مردود معرفی شده است

[۲۰۸] [۲۰۹]

«قُل اَنفِقوا طَوعـًا اَو کَرهـًا لَن یُتَقَبَّلَ مِنکُم... و ما مَنَعَهُم اَن تُقبَلَ مِنهُم نَفَقـتُهُم اِلاّ اَنَّهُم کَفَروا بِاللّهِ وبِرَسولِه»

[۲۱۰] ؛ همچنین انفاق کافران هیچ سودی برای آنان ندارد و موجب پاداش نمی‌شود.

[۲۱۱] سوره بقره آیه۲۶۴ و سوره آل‌عمران آیه ۱۱۷ انفاق کافران را به بادی بسیار سرد تشبیه کرده که به زراعت قومی که بر خود ستم کرده‌اند، بوزد و آن را نابود سازد: «مَثَلُ ما یُنفِقونَ فی هـذِهِ الحَیوةِ الدُّنیا کَمَثَلِ ریح فیها صِرٌّ اَصابَت حَرثَ قَوم ظَـلَموا اَنفُسَهُم فَاَهلَکَتهُ...»

قصد قربت

انفاق هنگامی پذیرفته و موجب پاداش می‌شود که تنها برای رضایت خداوند باشد: «و ما ءاتَیتُم مِن زَکوة تُریدونَ وجهَ اللّهِ فَاُولـئِکَ هُمُ المُضعِفون»

[۲۱۲] مراد از زکات را در این آیه مطلق انفاق در راه خدا دانسته‌اند

[۲۱۳] [۲۱۴] [۲۱۵] [۲۱۶] ؛ همچنین یکی از معانیِ «قرض حَسَن» در آیه ۱۱ سوره حدید: «مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا»

[۲۱۷] صدق نیت انفاق کننده ذکر شده است. [۲۱۸] در آیه ۲۶۵ سوره بقره انفاقی که برای خشنودی خدا انجام شود، به بوستانی بر بلندی تشبیه شده که اگر باران درشت قطره بر آن ببارد، میوه خود را دو چندان دهد و اگر باران نرم هم بر آن ببارد سودمند است [۲۱۹]

«و مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ وتَثبیتـًا مِن اَنفُسِهِم کَمَثَلِ جَنَّة بِرَبوَة اَصابَها وابِلٌ فَـاتَت اُکُلَها ضِعفَینِ فَاِن لَم یُصِبها وابِلٌ فَطَـلٌّ...» در برابر، انفاقِ آلوده به ریا و تهی از نیت خالصانه، به قطعه سنگی تشبیه شده که بر آن لایه نازکی از خاک باشد و با بارش بارانِ درشت قطره، صاف و بی‌ثمر رها شود

[۲۲۰]

«کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ ولا یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفوان عَلَیهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلدًا...»

[۲۲۱] چنین انفاقی نزد خداوند مقبول نیست و هیچ پاداشی ندارد.

پرهیز از منت گذاری

شرط دیگر بهره‌مند شدن انفاق‌گران از پاداش الهی این است که انفاق با منت گذاشتن بر نیازمندان یا آزار آنان همراه نباشد:«اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ لایُتبِعونَ ما اَنفَقوا مَنًّا ولاَ اَذًی لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون» [۲۲۲] ، ازاین‌رو در برخی آیات مؤمنان از منت گذاشتن بر انفاق شونده منع شده‌اند

[۲۲۳] [۲۲۴] [۲۲۵] و این کار موجب بطلان (حبط) انفاق شمرده شده است [۲۲۶] س [۲۲۷]

«یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لاتُبطِـلوا صَدَقـتِکُم بِالمَنِّ والاَذی»

[۲۲۸] در آیه ۲۶۳ سوره بقره گفتار نیکو و درگذشتن از خطای نیازمندان بهتر از چنین انفاقی به شمار رفته است: «قَولٌ مَعروفٌ ومَغفِرَةٌ خَیرٌ مِن صَدَقَة یَتبَعُها اَذیً» مراد از «قَولٌ مَعروفٌ» گفتار ملایم و پسندیده با نیازمندان یا دعا کردن برای آنان در صورتی است که آنها نیاز خود را با ملایمت اظهار کنند و مراد از «مَغفِرةٌ» درگذشتن از خطای نیازمندان سائل در مواردی است که آنان نیازخود را با خشونت و به گونه ناشایست اظهار می‌کنند. [۲۲۹] [۲۳۰] برخی مراد از «قَولٌ مَعروفٌ» را وعده نیکو و مراد از «مَغفرةٌ» را عفو و گذشت از ظلم سائل دانسته‌اند. [۲۳۱]

انفاق از مال حلال

قرآن‌ کریم به مؤمنان فرمان داده که از اموال پاکیزه‌ای که به دست آورده‌اند انفاق کنند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبـتِ ما کَسَبتُم» [۲۳۲] برخی مفسران مراد از «طیبات» را اموال حلال دانسته‌اند. [۲۳۳] [۲۳۴] این آیه درباره گروهی نازل شده که ثروتهای فراهم آمده از طریق ربا را در راه خدا انفاق می‌کردند. [۲۳۵] [۲۳۶] بنابر حدیثی، امام صادق(علیه السلام) به شخصی که با مال دزدیده شده انفاق می‌کرد فرمود: خداوند تنها از پرهیزکاران (اعمال خیر را) می‌پذیرد:«اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقین» [۲۳۷] [۲۳۸] این شرط که در لزوم آن از دیدگاه فقهی تردیدی نیست از برخی آیات دیگر نیز استفاده شده است؛ از جمله: آیات ۲۴۵ و ۲۷۰ سوره بقره [۲۳۹]

انفاق از چیزهای محبوب

از شرایط دیگر بهره‌مندی از پاداش الهی در انفاق این است که انفاق از سرمایه‌های مورد علاقه انفاق کننده صورت گیرد:«لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» [۲۴۰] از دیدگاه قرآن ابرار کسانی‌اند که با وجود علاقه‌مندی به مال، آن را به مسکین و یتیم و اسیر می‌بخشند: «اِنَّ الاَبرارَ... ویُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینـًا ویَتیمـًا واَسیرا» [۲۴۱] البته این تفسیر مبتنی بر این نظر است که ضمیر «حُبِّهِ» به طعام بازگردد. [۲۴۲] [۲۴۳] در آیه ۱۷۷ سوره بقره نیز قید مذکور (عَلی حُبِّه)برای انفاق ذکر شده است؛ همچنین مؤمنان مأمور شده‌اند که از اموال مرغوب و سالم انفاق کنند و از انفاق اموال نامرغوب بپرهیزند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبـتِ ما کَسَبتُم... ولا تَیَمَّموا الخَبیثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِـاخِذیهِ اِلاّ اَن تُغمِضوا» [۲۴۴] برخی مراد از «طَیِّبات» را در این آیه مال بی‌عیب و نقص دانسته‌اند [۲۴۵] [۲۴۶] [۲۴۷] ؛ همچنین روایت شده که این آیه در مورد مسلمانانی نازل شده که خرمای خشک و نامرغوب را با خرمای خوب می‌آمیختند و به مستمندان می‌دادند. [۲۴۸] [۲۴۹] برخی مراد از «فحشاء» را در آیه ۲۶۸ سوره بقره انفاق کردن از جنس نامرغوب و پست دانسته‌اند: «الشَّیطـنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاء» زیرا انفاق جنس پست معصیت خدا بوده و معصیت الهی نوعی فحشاست. [۲۵۰]

میانه‌روی درانفاق

شرط مهم دیگر برای انفاق، رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در این کار خیر است: «والَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یُسرِفوا ولَم یَقتُروا و کانَ بَینَ ذلِکَ قَوامـا» [۲۵۱] [۲۵۲] در تفسیر این آیه از امام صادق(علیه السلام)چنین نقل شده که آن حضرت مشتی سنگریزه برداشت و آن را محکم در دست گرفت و فرمود: این «اِقتار» است و مشتی دیگر برگرفت و چنان دست را گشود که همه ریگها ریخت و فرمود که این «اسراف» است و بار سوم که سنگریزه‌ها را برداشت، دست را تا آن حد گشود که برخی از ریگها ریخت و برخی دیگر ماند و فرمود: این «قَوام» است. [۲۵۳] برخی گفته‌اند که اسراف، انفاق در معصیت خدا، اقتار خودداری از طاعت خدا و قوام انفاق در طاعت خداست. [۲۵۴] [۲۵۵] [۲۵۶] خداوند در آیه ۲۹ سوره‌اسراء خطاب به پیامبر اسلام فرموده که هرگز دست خود را بر گردنت زنجیر مکن و بیش از حد دست خود را مگشای تا مورد نکوهش قرار گیری: «و لا تَجعَل یَدَکَ مَغلولَةً اِلی عُنُقِکَ ولا تَبسُطها کُلَّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلومـًا مَحسورا» به نظر مفسران مفاد جمله نخست آیه، نهی از انفاق نکردن و مفاد جمله دوم زیاده‌روی در آن است و این آیه به میانه‌روی در انفاق توصیه می‌کند [۲۵۷] [۲۵۸] [۲۵۹] ؛ همچنین برخی مراد از به هلاکت انداختن خود را در آیه ۱۹۵ سوره بقره، اسراف در انفاق و مثلا بخشیدن همه دارایی خود دانسته‌اند. [۲۶۰] [۲۶۱] [۲۶۲] کلمه «عفو» در آیه ۲۱۹ سوره بقره: «یَسـَلونَکَ ماذَا یُنفِقونَ قُلِ العَفوَ» به اموال مازاد تفسیر شده است. [۲۶۳] [۲۶۴] [۲۶۵] [۲۶۶] به تعبیر دیگر، مؤمنان باید زاید بر نیاز خود و خانواده خود را انفاق و میانه‌روی را رعایت کنند. [۲۶۷] واژه انفاق و مشتقات آن در آیات متعدد با من تبعیضیه ذکر شده که بیانگر انفاق بخشی از اموال است [۲۶۸] [۲۶۹] ؛ مانند: «و مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون» [۲۷۰] گاه برای اثبات این امر به تعابیر دیگر همچون عدم تبذیر در آیه «وءاتِ ذَا القُربی حَقَّهُ والمِسکینَ وابنَ السَّبیلِ ولا تُبَذِّر تَبذیرا» [۲۷۱] استناد شده است. [۲۷۲] [۲۷۳]

انفاق نهانی

هرچند انفاق در راه خدا، چه آشکار باشد و چه نهان، دارای اجر و پاداش است: «اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم بِالَّیلِ والنَّهارِ سِرًّا وعَلانِیَةً فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون» [۲۷۴] [۲۷۵] [۲۷۶] [۲۷۷] [۲۷۸] ؛ ولی انفاق پنهانی پاداش بیشتری دارد:«اِن تُبدوا الصَّدَقـتِ فَنِعِمّا هِیَ واِن تُخفوها وتُؤتوهَا الفُقَراءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکُم ویُکَفِّرُ عَنکُم مِن سَیِّـاتِکُم» [۲۷۹] ، زیرا در چنین انفاقی ریا قطعاً ممکن نیست و آبروی نیازمندان نیز محفوظ می‌ماند. [۲۸۰] [۲۸۱] برخی از مفسران گفته‌اند که این امر ویژه انفاقهای مستحب است؛ اما انفاقهای واجب بهتر است آشکار باشد. [۲۸۲] [۲۸۳] در احادیث هم این نکته مطرح شده است. [۲۸۴] [۲۸۵]

انفاق در شرایط دشوار

انفاق چه در حال گشایش روزی و عدم وجود نیاز شدید خود فرد یا جامعه و چه در حال سختی و نیاز شدید، استحقاق پاداش دارد: «و سارِعوا اِلی مَغفِرَة مِن رَبِّکُم وجَنَّة عَرضُهَا السَّمـوتُ والاَرضُ اُعِدَّت لِلمُتَّقین اَلَّذینَ یُنفِقونَ فِی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ...» [۲۸۶] ؛ امّا انفاق در شرایط بحرانی و دشوار از اجر بیشتری برخوردار است، چنان‌که قرآن کریم انفاق قبل از فتح را که دوره مشقّتِ مسلمانان بود، برتر از انفاق پس از فتح دانسته است: «لا یَستَوی مِنکُم مَن اَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ وقـتَلَ اُولـئِکَ اَعظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ اَنفَقوا مِن بَعدُ وقـتَلوا وکُلاًّ وعَدَ اللّهُ الحُسنی» [۲۸۷] برخی مراد از «فتح» را در این آیه صلح حدیبیه و برخی فتح مکه دانسته‌اند [۲۸۸] [۲۸۹] ؛ ولی شماری دیگر احتمال داده‌اند که مراد، مطلق فتح و پیروزی باشد و ایثار جان و مال در شرایط بحرانی و دشوار به طور کلی برتر از یاری اسلام در شرایط عادی باشد. [۲۹۰] افزون بر این موارد، آداب و ویژگیهای مطلوب و نامطلوب دیگری نیز برای انفاق در شماری از آیات قرآن آمده است؛ مانند اینکه انفاق باید بدون کراهت و با رغبت و رضایت باطنی صورت گیرد و کراهت در انفاق از ویژگی‌های انفاق منافقان شمرده شده است [۲۹۱] [۲۹۲] [۲۹۳]

«... و لا یُنفِقونَ اِلاّ وهُم کـرِهون»

[۲۹۴] ؛ همچنین در برخی آیات تعابیری آمده که مفسران آنها را اشاره‌ای کلّی به شرایط و آداب انفاق دانسته‌اند؛ مانند تعابیر «قَرضاً حَسَناً» در آیه۱۱ سوره حدید. [۲۹۵]

مصارف انفاق

در آیات بسیاری از انفاق در راه خدا به گونه مطلق (فی سَبیلِ اللّهِ) سخن به میان آمده مانند: «واَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ...» [۲۹۶] [۲۹۷] [۲۹۸] [۲۹۹] [۳۰۰] هرچند شأن نزول برخی از این آیات موارد خاصی مانند جهاد در راه خدا بوده [۳۰۱] [۳۰۲] [۳۰۳] ؛ ولی به تصریح مفسران «فی سَبیلِ اللّهِ» تعبیری عام است و همه کارهای خیر و هر کار مشروع را دربرمی‌گیرد؛ مانند جهاد با دشمن، حجّ، ساختن پل، مسجد و مانند اینها، کمک کردن به نیازمندان و یتیمان و جز آن. [۳۰۴] [۳۰۵] [۳۰۶] [۳۰۷] با این همه، در برخی آیات، مصارف ویژه‌ای برای انفاق ذکر شده و برخی موارد مصرف دارای ویژگی‌هایی به شمار رفته و بر سایر موارد مقدم شده است. این موارد عبارت است از:

خویشاوندان

در آیات متعددی که از مصارف انفاق سخن رفته، خویشاوندان مقدم بر دیگران ذکر شده‌اند: «ولـکِنَّ البِرَّ مَن... وءاتَی المالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی القُربی...» [۳۰۸] [۳۰۹] [۳۱۰] در آیه ۸ سوره نساء آمده که اگر خویشاوندان هنگام تقسیم ارث حاضر بودند سهمی به آنان بدهید: «واِذا حَضَرَ القِسمَةَ اُولوا القُربی... فَارزُقوهُم مِنه» [۳۱۱] مراد از خویشاوندان در این آیه کسانی‌اند که در آیات ارث سهمی برای آنان مقرر نشده است. [۳۱۲] [۳۱۳] برخی این حکم را وجوبی دانسته‌اند؛ ولی با توجه به اینکه وارثان در شریعت مشخص و معلوم شده‌اند، این نظر را مردود شمرده‌اند. [۳۱۴] [۳۱۵] نظر دیگر این است که این حکم استحبابی با آیه ۱۱ سوره نساء که در آن برخی صاحبان سهام ارث تعیین شده‌اند، نسخ گردیده است؛ ولی این نظر هم مردود شمرده شده است. [۳۱۶] [۳۱۷] از میان خویشاوندان، پدر و مادر (والدین) بر دیگران مقدم‌اند: «یَسـَلونَکَ ماذا یُنفِقونَ قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیر فَلِلولِدَینِ والاَقرَبینَ...» [۳۱۸] «والدین» شامل اجداد نیز می‌شود. [۳۱۹] برخی آیه زکات را ناسخ این آیه دانسته‌اند؛ ولی با توجه به عام بودن مفهوم این آیه نسبت به انفاقهای واجب و مستحب این نظر پذیرفته نشده است. [۳۲۰] [۳۲۱] در احادیث هم اولویت خویشاوندان، به ویژه بستگان نزدیک بر دیگران در انفاق تأکید شده است. [۳۲۲] [۳۲۳]

یتیمان

مورد دیگر صرف مال در انفاق، یتیمان نیازمند هستند: «قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیر فَلِلولِدَینِ... والیَتـمی» [۳۲۴] [۳۲۵] [۳۲۶] در این میان، یتیمِ خویشاوند بر دیگر ایتام مقدم است [۳۲۷]

«اَو اِطعـمٌ فی یَوم ذی مَسغَبَه یَتیمـًا ذا مَقرَبَه»

[۳۲۸]

فقرا و مساکین

نیازمندان و فقیران دیگر مورد صرف انفاق‌اند: «و لـکِنَّ البِرَّ... والمَسـکینَ» [۳۲۹] [۳۳۰] در آیه ۳۸سوره روم به پیامبر اکرم امر شده که حق مسکینان را بدهد: «وءاتِ ذَا القُربی حَقَّهُ والمِسکینَ» [۳۳۱] بیشتر تفاسیر [۳۳۲] [۳۳۳] [۳۳۴] مراد از این حق را حقوق واجب مانند زکات، خمس و رفع نیازهای ضروری نیازمندان و برخی [۳۳۵] اعم از حقوق واجب و مستحب دانسته‌اند. نیازمندان آبرومند که دست نیاز به سوی دیگران نمی‌گشایند، بر دیگران مقدم‌اند:«لِلفُقَراءِ الَّذینَ اُحصِروا فی سَبیلِ اللّهِ لایَستَطیعونَ ضَربـًا فِی الاَرضِ یَحسَبُهُمُ الجاهِلُ اَغنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعرِفُهُم بِسِیمـهُم لایَسـَلونَ النّاسَ اِلحافـًا» [۳۳۶] شاید ذکر فقیر قانع (آن که نیاز خود را ابراز نمی‌کند) پیش از مُعْتَرّ (آن که دست نیاز به سوی دیگران دراز می‌کند) [۳۳۷] در آیه ۳۶ سوره حج : «و اَطعِموا القانِعَ والمُعتَرَّ» [۳۳۸] به تقدم این‌گونه نیازمندان اشاره داشته باشد. برخی مفسران معنای فقیر و مسکین را یکسان می‌دانند؛ ولی برخی آن دو را مترادف ندانسته و گفته‌اند که فقیر کسی است که درخواست کمک (سؤال) نمی‌کند؛ ولی مسکین سؤال می‌کند، یا فقیر کسی است که مال اندکی دارد؛ ولی مسکین هیچ مالی ندارد. اقوال دیگری نیز وجود دارد. [۳۳۹] [۳۴۰]

ابن السبیل

مسافرانی که به علت از دست دادن توان مالی خود از ادامه سفر خود باز مانده‌اند نیز از جمله مصارف انفاق‌اند: «قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیر فَلِلولِدَینِ... وابنِ السَّبیلِ» [۳۴۱]

در برخی اقسام واجب انفاق مانند زکات و خمس، ابن‌السبیل از جمله موارد صرف مال شمرده شده است. 

[۳۴۲] [۳۴۳]

مهاجران در راه خدا

از دیگر موارد صرف مال در انفاق، کسانی هستند که بر اثر هجرت کردن در راه خدا امکان تأمین معاش خود را ندارند. [۳۴۴] این آیه در مورد اصحاب صفّه نازل شد که به مدینه مهاجرت کرده بودند و به سبب شرکت کردن در جنگها قادر به تأمین معاش خود نبودند. [۳۴۵] [۳۴۶]

در آیه‌ای دیگر، قرآن از انفاق مردم مدینه به مهاجران سخن به میان آورده و آن را ستوده است: «والَّذینَ تَبَوَّءُو الدّارَ والایمـنَ مِن قَبلِهِم یُحِبّونَ مَن هاجَرَ اِلَیهِم ولا یَجِدونَ فی صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا ویُؤثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ» 

[۳۴۷] ، در آیه ۲۲ سوره نور نیز مسلمانانی که بر ترک انفاق به برخی مهاجران سوگند یاد کرده‌اند، نکوهش شده و از این کار منع شده‌اند: «ولا یَأتَلِ اولُوا الفَضلِ مِنکُم والسَّعَةِ اَن یُؤتوا اولِی القُربی... والمُهـجِرینَ فی سَبیلِ اللّهِ» به گفته برخی مفسران، این آیه درباره سوگند ابوبکر درباره اینکه به مسطح که مردی تهیدست از مهاجران بود (به علت مشارکت او در ماجرای اِفک) کمک مالی نکند نازل گردید. [۳۴۸] [۳۴۹]

سائلان

آنها که دست نیاز به سوی دیگران دراز می‌کنند سائلان) استحقاق برخوردار شدن از انفاق را دارند: «واَمَّا السّائِلَ فَلا تَنهَر»( [۳۵۰] [۳۵۱] قرآن مؤمنان حقیقی را کسانی می‌داند که در اموال خود حقی برای سائلان و محرومان قرار می‌دهند: «و فی اَمولِهِم حَقٌّ لِلسّائِلِ والمَحروم» ( [۳۵۲] [۳۵۳]

برخی احادیث منقول از اهل بیت(علیهم السلام)مراد از حق را در این آیات مالی شمرده‌اند که مؤمنان به صورت هفتگی یا ماهانه یا سالانه به سائلان و نیازمندان می‌پردازند 

[۳۵۴] [۳۵۵] [۳۵۶]

و کمک کردن به سائل، هرچند گمان بی‌نیازی او برود، بسیار توصیه شده است. 

[۳۵۷] [۳۵۸]

در برخی روایات دیگر درباره علت این کار آمده است که گاهی فرشتگان الهی برای آزمودن برخی انسانها به در خانه آنها مراجعه کرده و از آنان چیزی طلب می‌کنند. 

[۳۵۹] [۳۶۰]

آزادسازی برده‌گان

آزادسازی بردگان به عنوان کاری واجب و گاه مستحب در برخی آیات قرآن از مصارف انفاق ذکر شده است. در آیه ۱۷۷ سوره بقره آزادی برده از وجوه برّ معرفی شده و در آیات ۱۱ تا ۱۳ سوره بلد آن را گردنه‌ای سخت دانسته و افرادی که با آزادی بردگان از آن عبور نمی‌کنند را نکوهش کرده است: «فَلا اقتَحَمَ العَقَبَه و ما اَدرکَ مَا العَقَبَه فَکُّ رَقَبَه» [۳۶۱] در آیه‌ای دیگر به مؤمنان سفارش شده که از طریق انعقاد قرارداد مکاتبه با بردگان و هزینه کردن بخشی از اموال خود در این راه، زمینه آزادی آنان را فراهم کنند: «والَّذینَ یَبتَغونَ الکِتـبَ مِمّا مَلَکَت اَیمـنُکُم فَکاتِبوهُم... وءاتوهُم مِن مالِ اللّهِ الَّذی ءاتـکُم» [۳۶۲]

جهاد در راه خدا

در آیه ۶۰ سوره انفال مسلمانان به تهیه کردن ا بزارآلات نظامی و صرف مال در این راه ترغیب شده‌اند: «واَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة... و ما تُنفِقوا مِن شَیء فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ اِلَیکُم» [۳۶۳]

همچنین در آیه‌ای دیگر مؤمنان مأمور شده‌اند که با ترک نکردن انفاق در راه جهاد که موجب غلبه دشمن بر آنان می‌شود 

[۳۶۴] [۳۶۵]

خود را به هلاکت نیندازند: «واَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَةِ» 

[۳۶۶] ، ازاین‌رو برخی بر آن‌اند که اگر مسلمانان به مقدار نیاز در این راه انفاق نکنند بر امام عادل واجب است که آنان را به این کار وادارد. [۳۶۷]

البته کسانی که توانایی مالی کافی ندارند مسئولیتی نخواهند داشت:«لَیسَ عَلَی الضُّعَفاءِ... و لا عَلَی الَّذینَ لا یَجِدونَ ما یُنفِقونَ حَرَجٌ...» 

[۳۶۸]

مؤلفة القلوب

از جمله مصارف انفاقهای واجب (مانند زکات)، کمک کردن به کافران به انگیزه جلب محبت آنان و دلجویی از آنهاست [۳۶۹] ؛ همچنین اصولا انفاق به آنان مستحب و موجب پاداش الهی است: «لَیسَ عَلَیکَ هُدهُم ولـکِنَّ اللّهَ یَهدی مَن یَشاءُ وما تُنفِقوا مِن خَیر فَلاَِنفُسِکُم» [۳۷۰]

در شأن نزول این آیه نقل شده که ابتدا مسلمانان حاضر نبودند که به غیر مسلمانان کمک مالی کنند و این آیه نازل شد و این کار را روا شمرد 

[۳۷۱] [۳۷۲]

؛ نیز نقل شده که مادر و جده کافر زنی مسلمان به نام اسماء از او درخواست کمک کردند؛ ولی او به سبب کفر آنان، از انفاق کردن خودداری کرد و این آیه نازل شد. 

[۳۷۳] [۳۷۴] البته انفاق کردن تنها به کافرانی جایز است که با مسلمانان به جنگ برنخیزند و آنان را از دیارشان بیرون نکنند: «لا یَنهـکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقـتِلوکُم فِی الدّینِ و لَم یُخرِجوکُم مِن دیـرِکُم اَن تَبَرّوهُم وتُقسِطو ا اِلَیهِم» [۳۷۵] افزون بر مصارف مذکور، می‌توان به برخی مصارف انفاق واجب که در قرآن ذکر شده و عمدتاً به زکات مربوط می‌شود اشاره کرد [۳۷۶] [۳۷۷]

؛ از جمله «العـمِلینَ عَلَیها» یعنی آنها که برای جمع‌آوری و نگاهداری زکات کوشش می‌کنند و «غارمان» یا بدهکاران: «اِنَّمَا الصَّدَقـتُ لِلفُقَراءِ و... والعـمِلینَ عَلَیها و... والغـرِمینَ» 

[۳۷۸]

موانع انفاق

قرآن کریم به موانع متعدد انفاق در راه خدا، اشاره کرده است که برخی از آنها درونی و برخاسته از شخصیت روانی و اخلاقی خود شخص و برخی هم برونی است. این موانع عبارت است از:

شیطان

شیطان که همواره درصدد است تا انسان را از انجام هر کار خیری باز دارد، می‌کوشد با وعده دادن فقر به انسان وی را از کمک به نیازمندان باز دارد: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبـتِ ما کَسَبتُم... الشَّیطـنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ» [۳۷۹] ، حتی در کار کسانی که موفق به انفاق می‌شوند، دخالت کرده و تلاش می‌کند با آلوده کردن آن به ریا انفاق آنان را باطل سازد:«والَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم رِئاءَ النّاسِ... ومَن یَکُنِ الشَّیطـنُ لَهُ قَرینـًا فَساءَ قَرینا» [۳۸۰]

ضعف یا فقدان ایمان

از دیگر موانع انفاق در راه خدا بی‌ایمانی و اعتقاد نداشتن به دین و قیامت و دیگر معارف دینی است: «اَرَءَیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّین... و لایَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکین» [۳۸۱] [۳۸۲] ، ازاین‌رو، منافقان چون در واقع اعتقادی به دین نداشتند انفاق در راه خدا را غرامت می‌شمردند [۳۸۳]

و هرگاه به آنان گفته می‌شد: در راه خدا انفاق کنید بهانه می‌آوردند که آیا به کسانی انفاق کنیم که اگر خدا بخواهد خود به آنان روزی می‌دهد؟ 

[۳۸۴]

آنان حتی به دیگران توصیه می‌کردند که به مسلمانان کمک نکنند تا از اطراف پیامبر پراکنده شوند: «هُمُ الَّذینَ یَقولونَ لا تُنفِقوا عَلی مَن عِندَ رَسولِ اللّهِ حَتّی یَنفَضّوا» 

[۳۸۵] ؛ همچنین هنگامی که مسئله جهاد و کمک مالی به آن در میان بود، نزد پیامبر اسلام می‌آمدند و برای فرار از جهاد و انفاق، از آن حضرت اجازه می‌گرفتند: «لا یَستَـذِنُکَ الَّذینَ یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ اَن یُجـهِدوا بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم... اِنَّما یَستَـذِنُکَ الَّذینَ لایُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ» [۳۸۶]

عناد و دشمنی

گاه دشمنی انسان با افرادی باعث می‌شود که انسان از کمک کردن به آنان امتناع ورزد. در آیه ۲۲ قرآن مسلمانان توانگر را از یاد کردن سوگند بر ترک انفاق به نیازمندان به سبب خطای آنان برحذر داشته و آنان را به عفو و گذشت توصیه کرده است: «ولا یَأتَلِ اولُوا الفَضلِ مِنکُم والسَّعَةِ اَن یُؤتوا اولِی القُربی والمَسـکینَ والمُهـجِرینَ فی سَبیلِ اللّهِ ولیَعفوا ولیَصفَحوا» [۳۸۷]

طبق برخی روایات، آیه فوق پس از آن نازل شد که ابوبکر بعد از ماجرای افک سوگند یاد کرد که به مسطح بن اثاثه که در این ماجرا دخالت داشت، کمک نکند. 

[۳۸۸] [۳۸۹] [۳۹۰]

نظر دیگر این است که این آیه درباره گروهی از صحابه نازل شد که سوگند یاد کردند به کسانی که در این ماجرا مشارکت داشتند انفاق نکنند. 

[۳۹۱] [۳۹۲]

دوستی مال و اولاد

از دیگر موانع انفاق حب شدید انسان به مال و فرزندان است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تُلهِکُم اَمولُکُم ولا اَولـدُکُم عَن ذِکرِ اللّهِ... و اَنفِقوا مِن ما رَزَقنـکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ اَحَدَکُمُ المَوتُ» [۳۹۳] ، ازاین‌رو، در آیاتی دیگر برخی از بستگان نزدیک انسان دشمن او خوانده شده‌اند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّ مِن اَزوجِکُم واَولـدِکُم عَدُوًّا لَکُم فَاحذَروهُم» [۳۹۴]

سرّ این نکته آن است که گاه علاقه شدید انسان به آنان باعث می‌شود که او از ایمان به خدا یا انجام دادن کارهای نیک همچون انفاق در راه خدا بازماند. 

[۳۹۵]

بخل

صفت ناپسند بخل از دیگر موانع انفاق است: «هـاَنتُم هـؤُلاءِ تُدعَونَ لِتُنفِقوا فی سَبیلِ‌اللّهِ فَمِنکُم مَن یَبخَلُ و مَن یَبخَل فَاِنَّما یَبخَلُ عَن نَفسِهِ» [۳۹۶] ، ازاین‌رو در برخی آیات مؤمنان را از بخل ورزیدن نسبت به دیگران برحذر داشته و نسبت به پیامدهای ناگوار آن هشدار داده است: «ولا یَحسَبَنَّ الَّذینَ یَبخَلونَ بِما ءاتـهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ هُوَ خَیرًا لَهُم بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم سَیُطَوَّقونَ ما بَخِلوا بِهِ یَومَ القِیـمَةِ» [۳۹۷] [۳۹۸]

ترس از فقر

از دیگر موانعی که باعث می‌گردد عده‌ای از انفاق در راه خدا امتناع ورزند ترس آنان از فقیر شدن است: «قُل لَو اَنتُم تَملِکونَ خَزائِنَ رَحمَةِ رَبّی اِذًا لاَمسَکتُم خَشیَةَ الاِنفاقِ» [۳۹۹]

مقصود از «خَشیَةَ الاِنفاقِ» در این آیه ترس از فقر است 

[۴۰۰] [۴۰۱] [۴۰۲] ، در حالی که این اندیشه و فکر، وسوسه و وعید شیطان است:«الشَّیطـنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ» ولی در برابر، خداوند به انفاقگران وعده آمرزش و فزونی اموال می‌دهد: «واللّهُ یَعِدُکُم مَغفِرَةً مِنهُ وفَضلاً واللّهُ وسِعٌ عَلیم» [۴۰۳]

پیامدهای ترک انفاق

آثار ترک انفاق از دیدگاه قرآن از مباحث پیشین قابل دریافت است. با این همه، به دلیل تأکید قرآن بر شماری از این آثار، مهم‌ترین آنها ذکر می‌شود:

ناامنی و نابودی جوامع

تأمین امنیت جامعه اسلامی در برابر دشمنان خارجی و ناهنجاریهای داخلی نیاز به صرف هزینه دارد و کوتاهی در این زمینه و فرو گذاشتن انفاق باعث می‌شود که سپر حفاظتی نظام اسلامی و جامعه تضعیف شود و مسلمانان در معرض خطر و نابودی قرار گیرند: «و اَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَةِ» [۴۰۴]

برطبق نظر برخی، مقصود از انفاق در این آیه کمک به هزینه‌های جنگ و جهاد است 

[۴۰۵]

؛ ولی برخی مفسران، انفاق به فقیران و نیازمندان جامعه را نیز مصداقی از آیه فوق دانسته‌اند. 

[۴۰۶]

زوال نعمت

ترک انفاق به نیازمندان عامل سلب و زوال نعمت است. قرآن در سوره قلم به داستان باغدارانی اشاره کرده که هنگام چیدن میوه‌ها صبح‌گاهان روانه باغهای خود می‌شدند تا مستمندان مطلع نگردند. سرانجام خداوند عذابی فرستاد و همه درختان و میوه‌های آنان را نابود ساخت: «اِنّا بَلَونـهُم کَما بَلَونا اَصحـبَ الجَنَّةِ اِذ اَقسَموا لَیَصرِمُنَّها مُصبِحین ولا یَستَثنون فَطافَ عَلَیها طَـائِفٌ مِن رَبِّکَ وهُم نائِمون فَاَصبَحَت کالصَّریم فَتَنادَوا مُصبِحین... فَانطَـلَقوا وهُم یَتَخـفَتون اَن لا یَدخُلَنَّهَا الیَومَ عَلَیکُم مِسکین» [۴۰۷] ؛ همچنین قرآن در آیه ۳۸ سوره محمّد به مسلمانان هشدار می‌دهد که اگر در یاری اسلام و انفاق در راه آن کوتاهی کنند [۴۰۸]

خداوند گروهی بهتر از آنان را جایگزین آنان خواهد کرد: «هـاَنتُم هـؤُلاءِ تُدعَونَ لِتُنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ فَمِنکُم مَن یَبخَلُ ومَن یَبخَل... و اِن تَتَوَلَّوا یَستَبدِل قَومـًا غَیرَکُم ثُمَّ لا یَکونوا اَمثــلَکُم» جایگزینی افراد دیگر بدین صورت است که خداوند نعمتش را ازاین افراد گرفته و به کسانی می‌دهد که اهل انفاق باشند، چنان‌که این امر در روایتی از علی(علیه السلام) نیز آمده است. 

[۴۰۹] [۴۱۰]

محرومیت از محبت و نصرت خداوند

خداوند بخیلانی را که به دیگران کمک نمی‌کنند دوست ندارد: «لا یُحِبُّ کُلَّ مُختال فَخور ألَّذینَ یَبخَلونَ ویَأمُرونَ النّاسَ بِالبُخلِ» [۴۱۱]

و آنان را یاری نخواهد کرد: «و ما اَنفَقتُم مِن نَفَقَة... و ما لِلظّــلِمینَ مِن اَنصَار» 

[۴۱۲]

ذکر جمله «و ما لِلظّــلِمینَ مِن اَنصَار» به دنبال ترغیب به انفاق اشاره به این دارد که آنان که انفاق را ترک گفته 

[۴۱۳]

یا شرایط لازم انفاق را رعایت نمی‌کنند 

[۴۱۴]

ظالم‌اند و از نصرت خداوند محروم خواهند بود. 

حسرت هنگام مرگ و قیامت

آنان که از انفاق خودداری کنند، هنگام قبض روح، از خداوند می‌خواهند تا مرگ آنان را به تأخیر اندازد تا در راه خدا انفاق کرده و عمل صالح انجام دهند: «واَنفِقوا مِن ما رَزَقنـکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ اَحَدَکُمُ المَوتُ فَیَقولَ رَبِّ لَولا اَخَّرتَنی اِلی اَجَل قَریب فَاَصَّدَّقَ واَکُن مِنَ الصّــلِحین» [۴۱۵] ؛ ولی فرشتگان الهی تقاضای آنان را رد کرده و پاسخ می‌دهند که خداوند هرگز اجل کسی را به تأخیر نمی‌اندازد: «ولَن یُؤَخِّرَ اللّهُ نَفسـًا اِذا جاءَ اَجَلُها» [۴۱۶] ؛ همچنین اینان وقتی گرفتار عذاب دردناک الهی می‌شوند حسرت می‌خورند که ای کاش اعمال خیری را برای این روزِ خود پیش می‌فرستادند: «کَلاّ بَل لا تُکرِمونَ الیَتیم ولا تَحـضّونَ عَلی طَعامِ المِسکین... یَقولُ یــلَیتَنی قَدَّمتُ لِحَیاتی» [۴۱۷] [۴۱۸]

عذاب دردناک اُخروی

قرآن در آیات متعدد به ترک‌ کنندگان انفاق وعید مجازات داده و از عذاب دردناک آنان در قیامت خبر داده است. در آیه ۱۸۰ سوره آل‌عمران مال اندوزی و بخل ورزیدن را برای امساک کنندگان از انفاق شری دانسته که در قیامت به صورت طوقی از آتش بر گردن آنان افکنده می‌شود: «بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم سَیُطَوَّقونَ ما بَخِلوا بِهِ یَومَ القِیـمَةِ» و با اندوخته طلا و نقره آنها، بر پیشانی، پهلو، و پشت آنها داغ نهاده شده و به آنان گفته می‌شود: بچشید! این همان چیزی است که اندوخته‌اید: «یَومَ یُحمی عَلَیها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکوی بِها جِباهُهُم و جُنوبُهُم وظُهورُهُم هـذا ما کَنَزتُم لاَنفُسِکُم فَذوقوا ما کُنتُم تَکنِزون» [۴۱۹] ، افزون بر این خداوند اینان را به عذابی خوار کننده دچار ساخته [۴۲۰]

و با زنجیرهایی آتشین 

[۴۲۱] و طعامی از چرک و خون [۴۲۲] و عذابی بی‌مانند [۴۲۳]

مجازات خواهد کرد. 

محرومیت از شفاعت

ترک کنندگان انفاق هنگام گرفتار شدن به آتش جهنم، دوست و یاوری نخواهند داشت تا شفیع آنان باشد [۴۲۴]

: «و لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکین فَلَیسَ لَهُ الیَومَ هـهُنا حَمیم» 

[۴۲۵]

و شفاعت شفاعت گران دیگر نیز به حالشان سودی ندارد: «ولَم نَکُ نُطعِمُ المِسکین... فَما تَنفَعُهُم شَفـعَةُ الشّـفِعین» 

[۴۲۶]

انفاقِ اهل بیت در راه خدا

اهل‌بیت(علیهم السلام) از بارزترین مصادیق انفاق‌گران قرآنی و در این زمینه الگو و نمونه بودند. آنان حتی در هنگام احتیاج، از کمک کردن به تهیدستان دریغ نمی‌کردند، به‌گونه‌ای که آیات متعددی در مورد انفاق آنان نازل شده است؛ از جمله بخش مهمی از آیات سوره انسان: «اِنَّ الاَبرارَ... یوفونَ بِالنَّذرِ ویَخافونَ یَومـًا کانَ شَرُّهُ مُستَطیرا و یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینـًا ویَتیمـًا و اَسیرا...» [۴۲۷] بر طبق نظر مفسران شیعه [۴۲۸] [۴۲۹]

و بسیاری از اهل سنت 

[۴۳۰] [۴۳۱]

درباره آنان نازل شده است. شأن نزول این آیات چنین بود که امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)بیمار شدند و حضرت علی و فاطمه(علیهما السلام)نذر کردند که اگر فرزندانشان بهبود یابند، آنان سه روز روزه بگیرند. پس از بهبودی فرزندان، آنان به نذر خود وفا کردند؛ ولی هنگام افطار در روز نخست، مسکینی و در روز دوم یتیمی و در سومین روز اسیری به در خانه آنان آمد و آنان با وجود نیاز، غذای خود را به آنان دادند و آیات فوق نازل گردید. 

در آیه ۵۵ سوره مائده نیز قرآن ولیّ و سرپرست مؤمنان را خدا و رسول او و کسی دانسته است که در حال رکوع به نیازمندان انفاق می‌کند: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ و رَسولُهُ والَّذینَ ءامَنوا الَّذینَ یُقِیمونَ الصَّلوةَ ویُؤتونَ الزَّکوةَ وهُم رکِعون» [۴۳۲]

این آیه نیز طبق نظر مفسران شیعه و اهل سنت درباره علی(علیه السلام) نازل شد که هنگام رکوع انگشتر خود را به سائل بخشید. 

[۴۳۳] [۴۳۴] [۴۳۵] در آیه‌ای دیگر قرآن آنان را که اموال خود را در شب و روز، آشکارا و در نهان انفاق می‌کنند ستوده است:«اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم بِالَّیلِ والنَّهارِ سِرًّا وعَلانِیَةً فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم» [۴۳۶] از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در شأن نزول آیه نقل شده که علی(علیه السلام) ۴ درهم داشت. یک درهم را در شب و دیگری را در روز و سومی را در نهان و چهارمی را آشکارا انفاق کرد و آیه مذکور نازل شد. روایت مذکور از ابن عباس نیز نقل شده است [۴۳۷] [۴۳۸]

؛ همچنین روایت شده که جمعی از مردم مدینه یا برخی ثروتمندان خدمت پیامبر می‌آمدند و با آن حضرت نجوا می‌کردند که این کار آثار ناخوشایندی داشت، در نتیجه، آیه نازل شد که هرکس قصد نجوا کردن با پیامبر دارد باید پیش از آن صدقه‌ای بدهد 

[۴۳۹] [۴۴۰]

: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا نـجَیتُمُ الرَّسولَ فَقَدِّموا بَینَ یَدَی نَجوکُم صَدَقَةً» 

[۴۴۱]

پس از نزول آیه فوق همگان از نجوا و ملاقات با پیامبر امتناع کردند و تنها امیر مؤمنان، حضرت علی(علیه السلام) بدان عمل کرد. 

[۴۴۲] [۴۴۳] پس از مدتی حکم آیه نسخ شد: «ءَاَشفَقتُم اَن تُقَدِّموا بَینَ یَدَی نَجوکُم صَدَقـت فَاِذ لَم تَفعَلوا وتَابَ اللّهُ عَلَیکُم فَاَقیموا الصَّلوةَ» [۴۴۴]

در روایتی علی(علیه السلام)فرمود: در قرآن کریم آیه‌ای وجود دارد که تنها من به آن عمل کرده‌ام و آن آیه نجواست؛ من پس از نزول آن، دیناری را به ۱۰ درهم فروختم و هرگاه قصد ملاقات پیامبر داشتم درهمی از آن را به فقیران می‌دادم. 

[۴۴۵] [۴۴۶]

منبع

معارف قرآن.

پانویس

  1. لسان‌العرب، ج۱۴، ص۲۴۲.
  2. القاموس المحیط، ج۲، ص۱۲۲۷.
  3. مقاییس اللغه، ج۵، ص۴۵۴.
  4. التعریفات، ج۱، ص۵۳.
  5. فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۳۲۳
  6. التوقیف، ج۱، ص۱۰۰.
  7. مفردات، ص۸۱۹، «نفق».
  8. الفروق اللغویه، ص۸۲ ۸۳.
  9. مائده/سوره۵، آیه۶۴.
  10. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۵۵.
  11. بقره/سوره۲، آیه۲۶۳.
  12. بقره/۲، آیه۲۶۴.
  13. بقره/سوره۲، آیه۲۷۱.
  14. توبه/سوره۹، آیه۷۱.
  15. مائده/سوره۵، آیه۵۵.
  16. لیل/سوره۹۲، آیه۵.
  17. احکام القرآن، ج۲، ص۶۴۲.
  18. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
  19. نور/سوره۲۴، آیه۲۲.
  20. توبه/سوره۹، آیه۴۱.
  21. بقره/سوره۲، آیه۲۴۵.
  22. حدید/۵۷، آیه۱۱.
  23. حدید/۵۷، آیه۱۸.
  24. بلد/سوره۹۰، آیه۱۴.
  25. انسان/سوره۷۶، آیه۸.
  26. نساء/سوره۴، آیه۸.
  27. بقره/سوره۲، آیه۴۳.
  28. بقره/سوره۲، آیه۸۳.
  29. مائده/سوره۵، آیه۸۹.
  30. مائده/سوره۵، آیه۹۵.
  31. بصائر ذوی التمییز، ج۵، ص۱۰۶.
  32. توبه/سوره۹، آیه۴۱.
  33. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.
  34. بقره/سوره۲، آیه۲.
  35. بقره/سوره۲، آیه۳.
  36. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۱۲۶.
  37. مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۲.
  38. نمونه، ج۱، ص۷۴.
  39. بقره/سوره۲، آیه۲۱۵.
  40. جامع‌البیان، مج۲، ج۲، ص۴۶۵.
  41. مجمع‌البیان، ج۲، ص۵۴۶.
  42. تسنیم، ج۲، ص۱۷۰.
  43. انفال/سوره۸، آیه۶۰.
  44. نمونه، ج۷، ص۲۲۸.
  45. آل عمران/سوره۳، آیه۹۲.
  46. الفرقان، ج۳، ص۲۴۵.
  47. مجمع‌البیان، ج۲، ص۶۶۰.
  48. القوانین الفقهیه، ج۱، ص۳۲۵.
  49. المیزان، ج۲، ص۴۰۵.
  50. المیزان، ج۱۵، ص۹ ۱۰.
  51. جامع‌البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۵۶ـ۱۵۷.
  52. مجمع‌البیان، ج۱، ص۱۲۲.
  53. توبه/سوره۹، آیه۳۴.
  54. جامع‌البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۵۶ـ۱۵۷
  55. مجمع‌البیان، ج۵، ص۴۶.
  56. انفال/سوره۸، آیه۴۱.
  57. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.
  58. مائده/سوره۵، آیه۸۹.
  59. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
  60. مجمع البیان، ج۲، ص۳۵.
  61. مواهب الرحمن، ج۳، ص۱۲۶.
  62. الفرقان، ج۱۰، ص۵۴
  63. تفسیر جامع آیات الاحکام، ج۳، ص۲۶۱.
  64. بقره سوره۲، آیه۲۴۵.
  65. مجمع البیان، ج۲، ص۶۰۷ ـ ۶۰۸
  66. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۵۷ ـ ۱۵۸
  67. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۴۰
  68. مناهل العرفان، ج۲، ص۲۵۵.
  69. تفسیر قرطبی،ج۳، ص۲۱۴ ـ ۲۱۵.
  70. مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۲.
  71. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۱۲۵.
  72. مجمع‌البیان، ج۴، ص۸۳۲.
  73. انفال/سوره۸، آیه۳۶.
  74. بقره/سوره۲، آیه۲۵۴.
  75. منافقون/سوره۶۳، آیه۱۰.
  76. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۱.
  77. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۵۶.
  78. المیزان، ج۱۹، ص۱۷۴ ـ ۱۷۵.
  79. حدید/سوره۵۷، آیه۱۰.
  80. توبه/سوره۹، یه۴۱.
  81. مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۷۶.
  82. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۵۷.
  83. مزمّل/سوره۷۳، آیه۲۰.
  84. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
  85. بقره/سوره۲، آیه۳.
  86. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.
  87. بقره/سوره۲، آیه۳.
  88. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۱.
  89. نساء/سوره۴، آیه۹۵.
  90. توبه/سوره۹، آیه۲۰.
  91. توبه/سوره۹، آیه۴۱.
  92. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۵.
  93. سجده/سوره۳۲، آیه۱۶.
  94. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷.
  95. صفّ/سوره۶۱، آیه۱۰ ۱۲.
  96. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۹.
  97. مجمع البیان، ج۳، ص۲۹۶.
  98. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۵۳.
  99. تفسیر قرطبی، ج۳، ص ۱۵۷.
  100. بقره/سوره۲، آیه۲۴۵.
  101. حدید/سوره۵۷، آیه۱۱.
  102. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۷.
  103. مزمّل/سوره۷۳، آیه۲۰.
  104. توبه/سوره۹، آیه۴۱.
  105. فرقان/۲۵، آیه۶۷.
  106. انسان/سوره۷۶، آیه۵-۸.
  107. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۶۱۶.
  108. المیزان، ج۲، ص۱۳۴.
  109. الکشاف، ج۴، ص۶۷۰.
  110. الدرالمنثور، ج۸، ص۳۷۱.
  111. بقره/سوره۲، آیه۲ ۳.
  112. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
  113. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۳ ۱۳۴.
  114. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۵.
  115. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۹.
  116. لیل/سوره۹۲، آیه۱۷ ۱۸.
  117. انفال/سوره۸، آیه۳ ۴.
  118. قصص/سوره۲۸، آیه۵۲.
  119. قصص/سوره۲۸، آیه۵۴.
  120. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۵.
  121. حجّ/سوره۲۲، آیه۳۴ ۳۵.
  122. نمونه، ج۲، ص۳۵۳ ۳۵۴.
  123. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.
  124. جامع‌البیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص۲۸۶.
  125. التبیان، ج۱۰، ص۳۶۶.
  126. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۷۶۱.
  127. التفسیر الکبیر، ج۷، ص۵۹.
  128. روح المعانی، مج۳، ج۳، ص۵۷.
  129. بقره/سوره۲، آیه۲۷۴.
  130. المیزان، ج۲، ص۳۸۸.
  131. نمونه، ج۲، ص۳۱۹.
  132. نمونه، ج۲، ص۳۱۹.
  133. سبأ/سوره۳۴، آیه۳۹.
  134. مجمع‌البیان، ج۸، ص۱۶.
  135. التبیان، ج۸، ص۴۰۲.
  136. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۹۶.
  137. جامع‌البیان، مج۳، ج۳، ص۱۳۱.
  138. مجمع‌البیان، ج۲، ص۶۶۴
  139. المیزان، ج۲، ص۳۹۹.
  140. انفال/سوره۸، آیه۶۰.
  141. بقره/سوره۲، آیه۲۴۵.
  142. تفسیر ابن‌کثیر، ج۱، ص۳۰۷.
  143. نمونه، ج۲، ص۲۲۵.
  144. نمونه، ج۲، ص۲۳۸.
  145. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
  146. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
  147. توبه/سوره۹، آیه۹۹.
  148. قاموس قرآن، ج۵، ص۲۹۴.
  149. مجمع البیان، ج۵، ص۹۶.
  150. نساء/سوره۴، آیه۹۵.
  151. نحل/سوره۱۶، آیه۷۵.
  152. نساء/سوره۴، آیه۹۵.
  153. توبه/سوره۹، آیه۲۰.
  154. نمونه، ج۲۱، ص۴۹۶.
  155. الحیاة، ج۵، ص۴۴۵.
  156. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
  157. مجمع‌البیان، ج۲، ص۵۱۶.
  158. المیزان، ج۲، ص۶۴.
  159. التفسیر الکبیر، ج۵، ص۱۴۹.
  160. توبه/سوره۹، آیه۲۱.
  161. مائده/سوره۵، آیه۱۲.
  162. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
  163. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۶.
  164. انفال/سوره۸، آیه۳ ۴.
  165. توبه/سوره۹، آیه۹۹.
  166. صفّ/سوره۶۱، آیه۱۱ ۱۲.
  167. توبه/سوره۹، آیه۹۹.
  168. جامع‌البیان، مج۷، ج۱۱، ص۲۳
  169. المیزان، ج۹، ص۳۷۷.
  170. جامع البیان، مج۷، ج۱۱، ص۲۴.
  171. مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۱.
  172. مجمع‌البیان، ج۵، ص۱۰۲.
  173. نمونه، ج۸، ص۱۲۰.
  174. بقره/سوره۲، آیه۲۱۵.
  175. بقره/سوره۲، آیه۲۷۰ ۲۷۱.
  176. بقره/سوره۲، آیه۲۷۳.
  177. آل‌عمران/۳، آیه۹۲.
  178. نساء/سوره۴، آیه۳۹.
  179. حدید/سوره۵۷، آیه۱۰.
  180. توبه/سوره۹، آیه۱۲۱.
  181. نساء/سوره۴، آیه۴۰.
  182. توبه/سوره۹، آیه۲۲.
  183. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۵.
  184. حدید/سوره۵۷، آیه۷.
  185. حدید/سوره۵۷، آیه۱۱.
  186. حدید/سوره۵۷، آیه۱۸.
  187. انفال/سوره۸، آیه۴.
  188. مجمع البیان، ج۲، ص۶۴۶.
  189. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۹۷ـ۱۹۸.
  190. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵ ۱۷.
  191. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۴-۱۳۵.
  192. مائده/سوره۵، آیه۱۲.
  193. توبه/سوره۹، آیه۲۱.
  194. رعد/سوره۱۳، آیه۲۱ ۲۴.
  195. صفّ/سوره۶۱، آیه۱۲.
  196. معارج/سوره۷۰، آیه۳۵.
  197. انسان/سوره۷۶، آیه۸ ۲۲.
  198. سجده/سوره۳۲، آیه۱۷.
  199. لیل/سوره۹۲، آیه۷.
  200. جامع‌البیان، مج۳، ج۳، ص۱۳۱.
  201. مجمع‌البیان، ج۲، ص۶۶۴.
  202. المیزان، ج۲، ص۳۹۸ ـ ۳۹۹
  203. جامع البیان، مج ۱۴، ج۲۸، ص۵۶.
  204. مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۹۳.
  205. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۱۵۸.
  206. بقره/سوره۲، آیه۳ ۵.
  207. حدید/سوره۵۷، آیه۷.
  208. جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۹۵ ـ ۱۹۶.
  209. نمونه، ج۷، ص۴۴۷ ۴۴۸
  210. توبه/سوره۹، آیه۵۳ ۵۴.
  211. مجمع البیان، ج۵، ص۶۹.
  212. روم/سوره۳۰، آیه۳۹.
  213. المیزان، ج۱۶، ص۱۸۵.
  214. المنیر، ج۲۱، ص۹۴
  215. نساء/سوره۴، آیه۱۱۴.
  216. لیل/سوره۹۲، آیه۱۸ ۲۰.
  217. حدید/سوره۵۷، آیه۱۱.
  218. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۵۷.
  219. نمونه، ج۲، ص۳۲۵ ۳۲۶.
  220. نمونه، ج۲، ص۳۲۴ ۳۲۵.
  221. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.
  222. بقره/سوره۲، آیه۲۶۲.
  223. مدثّر/سوره۷۴، آیه۶.
  224. جامع البیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۱۸۵ ـ ۱۸۶
  225. احکام‌القرآن، ج۳، ص۷۰۴
  226. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۰۲.
  227. المیزان، ج۲، ص ۳۸۹.
  228. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.
  229. روح المعانی، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۵۴‌
  230. نمونه، ج‌۲، ص‌۳۲۰‌۳۲۱.
  231. مجمع البیان، ج۲، ص۱۸۹.
  232. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.
  233. مجمع البیان، ج۲، ص۱۹۱.
  234. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۰۸
  235. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۱۱۱ ـ ۱۱۲.
  236. التبیان، ج۲، ص۳۴۴.
  237. انعام/سوره۵، آیه۲۷.
  238. بحارالانوار، ج۴۷، ص۲۳۸ ۲۳۹.
  239. مجمع البیان، ج۲، ص۶۰۷.
  240. آل‌عمران/سوره۳، آیه۹۲.
  241. انسان/سوره۷۶، آیه۵۸.
  242. المیزان، ج۱۰، ص۶۱۷.
  243. المیزان، ج۲۰، ص۱۲۶.
  244. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.
  245. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۱۱۱.
  246. تفسیر المنار، ج۳، ص۷۱.
  247. المیزان، ج۲، ص۳۹۳.
  248. جامع‌البیان، مج۳، ج۳، ص۱۱۵ ـ ۱۱۶
  249. تفسیرعیاشی، ج۱، ص۱۴۹ـ۱۵۰.
  250. مجمع البیان، ج۲، ص۱۹۳.
  251. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.
  252. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۹.
  253. نورالثقلین، ج۴، ص۲۹.
  254. جامع‌البیان، مج۱۱، ج۱۹، ص۴۸ ـ ۴۹.
  255. مجمع‌البیان، ج۷، ص۲۸۰.
  256. تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۴۹.
  257. احکام القرآن، ج۳، ص۲۹۳
  258. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۶۳.
  259. مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۴.
  260. تفسیر عیاشی، مج۲، ج۱، ص۸۷
  261. مجمع‌البیان، ج۲، ص۵۱۶.
  262. احکام‌القرآن، ج۱، ص۳۶۰.
  263. جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۴۹۶.
  264. مجمع البیان، ج۲، ص۵۵۸.
  265. جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۴۹۶.
  266. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۴۲.
  267. احکام القرآن، ج۱، ص۴۳۷.
  268. راهنما، ج۱، ص۲۹
  269. تسنیم، ج۲، ص۱۶۸.
  270. بقره/سوره۲، آیه۳.
  271. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۶.
  272. مجمع‌البیان، ج۶، ص۲۴۴.
  273. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۶۱ ـ ۱۶۲.
  274. بقره/سوره۲، آیه۲۷۴.
  275. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.
  276. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۱.
  277. نحل/سوره۱۶، آیه۷۵..
  278. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۹.
  279. بقره/سوره۲، آیه۲۷۱.
  280. التحریر والتنویر، ج۳، ص۶۷.
  281. نمونه، ج۲، ص۳۴۵.
  282. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۱۲۷.
  283. مجمع البیان، ج۲، ص۶۶۲
  284. تفسیرقمی، ج۱، ص۱۱۹.
  285. الصافی، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰.
  286. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۳ ۱۳۴.
  287. حدید/سوره۵۷، آیه۱۰.
  288. مجمع‌البیان، ج۹، ص۳۵۰.
  289. التحریر والتنویر، ج۲۷، ص۳۷۴.
  290. نمونه، ج۲۳، ص۳۲۰.
  291. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۰۴
  292. المیزان، ج۹، ص۳۰۸.
  293. نمونه، ج۷، ص۴۴۸.
  294. توبه/سوره۹، آیه۵۴.
  295. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۵۷ ـ ۱۵۸.
  296. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
  297. بقره/سوره۲، آیه۲۶۱ ۲۶۲.
  298. محمد/سوره۴۷، آیه۳۸.
  299. انفال/سوره۸، آیه۶۰.
  300. حدید/سوره۵۷، آیه۱۰.
  301. [۳۰۱]
  302. [۳۰۲]
  303. [۳۰۳]
  304. [۳۰۴]
  305. [۳۰۵]
  306. [۳۰۶]
  307. [۳۰۷]
  308. [۳۰۸]
  309. [۳۰۹]
  310. [۳۱۰]
  311. [۳۱۱]
  312. [۳۱۲]
  313. [۳۱۳]
  314. [۳۱۴]
  315. [۳۱۵]
  316. [۳۱۶]
  317. [۳۱۷]
  318. [۳۱۸]
  319. [۳۱۹]
  320. [۳۲۰]
  321. [۳۲۱]
  322. [۳۲۲]
  323. [۳۲۳]
  324. [۳۲۴]
  325. [۳۲۵]
  326. [۳۲۶]
  327. [۳۲۷]
  328. [۳۲۸]
  329. [۳۲۹]
  330. [۳۳۰]
  331. [۳۳۱]
  332. [۳۳۲]
  333. [۳۳۳]
  334. [۳۳۴]
  335. [۳۳۵]
  336. [۳۳۶]
  337. [۳۳۷]
  338. [۳۳۸]
  339. [۳۳۹]
  340. [۳۴۰]
  341. [۳۴۱]
  342. [۳۴۲]
  343. [۳۴۳]
  344. [۳۴۴]
  345. [۳۴۵]
  346. [۳۴۶]
  347. [۳۴۷]
  348. [۳۴۸]
  349. [۳۴۹]
  350. [۳۵۰]
  351. [۳۵۱]
  352. [۳۵۲]
  353. [۳۵۳]
  354. [۳۵۴]
  355. [۳۵۵]
  356. [۳۵۶]
  357. [۳۵۷]
  358. [۳۵۸]
  359. [۳۵۹]
  360. [۳۶۰]
  361. [۳۶۱]
  362. [۳۶۲]
  363. [۳۶۳]
  364. [۳۶۴]
  365. [۳۶۵]
  366. [۳۶۶]
  367. [۳۶۷]
  368. [۳۶۸]
  369. [۳۶۹]
  370. [۳۷۰]
  371. [۳۷۱]
  372. [۳۷۲]
  373. [۳۷۳]
  374. [۳۷۴]
  375. [۳۷۵]
  376. [۳۷۶]
  377. [۳۷۷]
  378. [۳۷۸]
  379. [۳۷۹]
  380. [۳۸۰]
  381. [۳۸۱]
  382. [۳۸۲]
  383. [۳۸۳]
  384. [۳۸۴]
  385. [۳۸۵]
  386. [۳۸۶]
  387. [۳۸۷]
  388. [۳۸۸]
  389. [۳۸۹]
  390. [۳۹۰]
  391. [۳۹۱]
  392. [۳۹۲]
  393. [۳۹۳]
  394. [۳۹۴]
  395. [۳۹۵]
  396. [۳۹۶]
  397. [۳۹۷]
  398. [۳۹۸]
  399. [۳۹۹]
  400. [۴۰۰]
  401. [۴۰۱]
  402. [۴۰۲]
  403. [۴۰۳]
  404. [۴۰۴]
  405. [۴۰۵]
  406. [۴۰۶]
  407. [۴۰۷]
  408. [۴۰۸]
  409. [۴۰۹]
  410. [۴۱۰]
  411. [۴۱۱]
  412. [۴۱۲]
  413. [۴۱۳]
  414. [۴۱۴]
  415. [۴۱۵]
  416. [۴۱۶]
  417. [۴۱۷]
  418. [۴۱۸]
  419. [۴۱۹]
  420. [۴۲۰]
  421. [۴۲۱]
  422. [۴۲۲]
  423. [۴۲۳]
  424. [۴۲۴]
  425. [۴۲۵]
  426. [۴۲۶]
  427. [۴۲۷]
  428. [۴۲۸]
  429. [۴۲۹]
  430. [۴۳۰]
  431. [۴۳۱]
  432. [۴۳۲]
  433. [۴۳۳]
  434. [۴۳۴]
  435. [۴۳۵]
  436. [۴۳۶]
  437. [۴۳۷]
  438. [۴۳۸]
  439. [۴۳۹]
  440. [۴۴۰]
  441. [۴۴۱]
  442. [۴۴۲]
  443. [۴۴۳]
  444. [۴۴۴]
  445. [۴۴۵]
  446. [۴۴۶]