ظلم در فقه

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

ظلم، یعنی تعدّی و تجاوز از حدود الهی را گویند

تعریف ظلم در قرآن

خداوند عزوجل در قرآن کریم کسانی را که از حدود الهی تجاوز [۱] و یا به رغم برخورداری از علم و آگاهی از هواهای نفسانی خویش پیروی می‌کنند [۲] از ستمگران بر شمرده و آنان را از شمول هدایت و رحمت و محبت خود خارج ساخته است. [۳] [۴] [۵] [۶] [۷] [۸] چنان که کافران [۹] و افترا زنندگان بر خدا [۱۰] و تکذیب کنندگان آیات او [۱۱] و استهزا کنندگان دیگران و یاد کنندگان آنان با القاب ناشایست [۱۲] را در صورت توبه نکردن، همچنین به دوستی گیرندگان دشمنان دین [۱۳] را از ظالمان برشمرده است که همه از مصادیق تجاوز کنندگان از حدود الهی می‌باشند. در قرآن کریم، شرک به خدای تعالی نیز ظلمی بزرگ معرفی شده است. [۱۴]

انواع ظلم

امام باقر (علیه السّلام) در حدیثی انواع ظلم را چنین بیان می‌کند: ظلمی که خداوند آن را می‌بخشد و آن ظلم شخص است به خودش نسبت به وظایف و تکالیف دینی. ظلمی که خدا نمی‌بخشد و آن شرک به خدا است. ظلمی که خدای تعالی آن را رها نمی‌کند (و بر آن مؤاخذه می‌نماید) و آن حقوق و دیونی است که بندگان بر گردن یکدیگر دارند. [۱۵] موضوع سخن در این نوشتار، گونه سوم از ظلم است. از آن در بابهایی از قبیل طهارت ، جهاد ، امر به معروف و نهی از منکر ، تجارت، یمین ، کفارات، ارث وقصاص سخن گفته‌اند.

حکم تکلیفی طلم

ظلم حرام و از گناهان بزرگ است و در قرآن کریم حتی از گرایش به ستمگران نهی شده است. [۱۶]

توبه از ظلم

توبه کردن از ظلم واجب است. شرط پذیرفته شدن توبه آن است که حقی را که به ستم گرفته به صاحبش بازگرداند. [۱۷]

در طهارت

ظلم از مبطلات وضو نیست ولی گرفتن وضو پس از آن مستحب است. [۱۸]

جهاد و امر به معروف

یاری کردن مظلوم در صورت توانایی واجب است. [۱۹] [۲۰] کمک کردن به ستمگران در ستمشان، بلکه در ارتکاب هر کار حرامی از سوی آنان حرام است، اما در غیر محرمات، مانند مباحات و طاعات، در صورتی که موجب افزایش شوکت و قدرت ایشان نشود جایز می‌باشد. [۲۱] [۲۲] پذیرش هدایای حاکمان ستمگر و آمد و شد با ایشان جایز است، مگر آن‌که موجب افزایش جرأت آنان بر ستمشان گردد. [۲۳] [۲۴] اما اگر موجب تخفیف ظلم و کاهش جرأت آنان بر ستم شود، رعایت جانب اهم لازم است. [۲۵]

در تجارت

تظلم و دادخواهی مظلوم به ذکر ستم ستمگر، نزد فرد یا مقامی که امید می‌رود داد او را از ظالم بستاند، بلکه بنابر قولی نزد غیر او، از موارد جواز غیبت است. [۲۶]

در یمی

دروغ گفتن و قسم دروغ برای دفع ستم از جان، عِرض و مال خود و یا دیگر مؤمنان، جایز و در پاره‌ای موارد، همچون خوف بر جان، واجب است. [۲۷]

در کفّاره

کشتن مؤمن از روی عمد و ظلم از موجبات کفّاره جمع است. [۲۸]

در ارث

از موانع ارث بردن، کشتن کسی است که انسان از او ارث می‌برد، به شرط آن‌که کشتن وی از روی ظلم باشد. [۲۹]

در قصاص

کشتن مؤمن از روی عمد و ظلم، موجب ثبوت حق قصاص برای اولیای دم می‌شود. [۳۰]

منبع

تعدّی فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، آیت‌الله محمود هاشمی‌شاهرودی، ج۵، ص۲۶۰، برگرفته از مقاله«ظلم در فقه».

پانویس