عزت نفس
عزت نفس، علاوه بر اینکه یکی از بزرگترین فضیلتهای اخلاقی است، میتواند ضامن اجرای دیگر صفات پسندیده در محیط خانواده و اجتماع نیز به شمار آید.
محتویات
مقدمه
عزت نفس، یکی از پایههای اساسی شخصیت آدمی و باعث نیل انسانبه افتخار و سربلندی است. عزت نفس مایه آزادگی و والایی همت است. عزتمندان هرگز به ذلت و بندگی دیگران تن نمیدهند و سرمایه شرافت و آزادگی خود را با هیچ قیمتی معامله نمیکنند. عزت نفس از طرفی برای تمام افراد یکی از بزرگترین فضیلتهای اخلاقی است و از طرف دیگر، محرک آدمی در اجرای دیگر برنامههای اخلاقی تلقی میشود. به عبارت دیگر، شرافت نفس افزون بر آن که خود از نظر فردی صفتی نیکوست، میتواند ضامن اجرای دیگر صفات پسندیده در محیط خانواده و اجتماع نیز به شمار آید. اگر انسانها به ویژه جوانان بتوانند این تمایل والای فطری را همواره در درون خود زنده و حاکم نگه دارند و رفتار وگفتار خویش را با آن هماهنگ سازند، توانستهاند اساس نیک بختی انسانی خود را برای تمام دوران عمر پایهگذاری کنند. [۱]
معنای عزت
عزت حالتی است که مانع مغلوب شدن انسان میشود (حالت شکست ناپذیری) و در اصل از عزاز (بر وزن اساس) به معنی زمین محکم و نفوذناپذیر گرفته شده است. [۲] عزت یعنی ارزشمندی، شرافت و توانایی؛ که سرمنشا واقعی آن خداوند متعال است چنانکه میفرماید: «ایبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعا؛ [۳] آیا نزد کافران عزت میطلبند عزت همه نزد خداست.»
عزت در پرتو آیات و روایات
با دقت در آیات قرآن درباره عزت، شاید بتوان گفت که قرآن دو نگاه به عزت دارد.
نگاه اول
یکی نگاه از پائین به بالا که بر طبق آن، عزت را مخصوص خداوند دانسته است. از این نظر، قرآن کریم در سه آیه مشابه، عزت را از آن خدا دانسته و بیان میدارد هر کس طالب عزت است باید از خدا بخواهد.
• «و لا یحزنک قولهم ان العزة لله جمیعا هو السمیع العلیم؛ [۴] و گفتار آنها تو را غمگین نسازد، مسلما قدرت و پیروزی همهاش به دست خداست، اوست که شنوا و داناست.»
• «من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا؛ [۵] هر کس عزت میخواهد، عزت یکسره از آن خداست.» پس هیچ موجودی نیست که خودش بالذات عزت داشته باشد؛
• «سبحان ربک رب العزه عما یصفون؛ [۶] منزه است پروردگار تو، پروردگار عزیز از آنچه وصف میکنند.» در این آیه کلمه رب را به عزت اضافه کرده تا بفهماند عزت مختص خداست. پس او مقامی منیع دارد که منیع بودنش علی الاطلاق است، یعنی هیچ عامل ذاتی نمیتواند او را ذلیل کند و هیچ غالبی نیست که بر او غلبه نماید و هیچ کس نمیتواند از تحت سلطنت او بگریزد. [۷]
نگاه دوم
نگاه دیگر از بالا به پائین است که در آن پرتو عزت حق تعالی شامل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مؤمنین گردیده است. نظیر آیه ۸ سوره منافقون که خداوند میفرماید: «آنها پنهانی با هم میگویند: اگر به مدینه مراجعت کردیم البته باید اربابان عزت و ثروت، مسلمانان ذلیل (فقیر) را از شهر بیرون کنند و حال آنکه عزت مخصوص خداوند و رسول و اهل ایمان است...» [۸] در دعای عرفه به نقل از امام حسین (علیهالسّلام) آمده است: تمام عزت و بلندمرتبگی از آن خداست و هر که خدا را دوست بدارد، عزیز وگرنه ضعیف خواهد بود. [۹] در روایات اسلامی تاکید شده است که مؤمن نباید وسایل و زمینههای ذلت خویش را فراهم سازد؛ چون خداوند خواسته او عزیز و سربلند باشد و برای حفظ این عزت بکوشد. امام صادق (علیهالسّلام) فرمودهاند: «مؤمن عزیز است و ذلیل نخواهد بود. مؤمن، از کوه محکمتر و پرصلابت تر است؛ چرا که کوه را ممکن است با کلنگها سوراخ کرد، ولی هرگز چیزی از دین مؤمن کنده نمیشود.» [۱۰]
عوامل تحقق عزت نفس
در آموزههای دینی،انسان مؤمن جایگاهی والا و ارزشمند دارد. اسلام بر عزیز بودن انسان تاکید میکند و از همین رو بر عواملی سفارش میکند که هم موجب عزت او هستند و هم سبب بقای آن. خصلتهای نیکو عامل و اساس عزت نفس است. انسان با انجام کارهایی همچون حفظ زبان، قناعت، صبر بر مصیبت، کظم غیظ، احسان و گذشت میتواند به عزت کرامت نفس دست یابد. به عنوان نمونه در روايتي آمده است كه هر كس خشم خود را فرو برد، خداوند عزت او را در دنيا و آخرت زياد مي كند. [۱۱]
اطاعت خداوند
آیت الله جوادی آملی، نخستین مانع عزت نفس را تمرد و طغیان در برابر خدا میداند. کسی که خوی سرکش دارد، نمیتواند به عزت نفس برسد. تا کسی خود را محتاج خدا نداند و به عنوان عبد احساس نکند، صلاحیت شرکت در مدرسه تکریم الهی را ندارد و این نخستین مانع است که باید برطرف شود. [۱۲] قرآن کریم نیز در این باره میفرماید: «کلا ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی؛ [۱۳] [۱۴] همین که خود را بی نیاز بپندارد.» از آن رو که عزت، مخصوص خداست، پس هر کس خواهان عزت حقیقی است، باید از راه اطاعت و بندگی خدا به آن برسد. اطاعت و بندگی، راهی است برای ارتباط با عزیز بی همتا، امام علی (علیهالسّلام) در این باره فرمودهاند: «هر که اطاعت خدا کند، عزت یابد و قوی شود.» [۱۵] در مقابل، نافرمانی خداوند، موجب ذلت انسان در دنیا و آخرت میشود. قوم بنی اسرائیل با وجود آن همه نعمت که خداوند به آنها ارزانی داشته بود، ناسپاسی کردند و گوساله پرست شدند، خداوند در برابر گناه بزرگ آنها، عذاب سختی فرستاد تا غضب پروردگار را ببینند و طعم ذلت را در این دنیا بچشند. خداوند در قرآن میفرماید: «خدا مهر ذلت و فقر را بر پیشانی آنها زد.» [۱۶]
تقوای الهی
تقوا، پوششی است که انسان را از آلودگی حفظ میکند؛ زیرا تقوابه معنای حفظ و نگهداری از هر چیزی است که به انسان ضرر و زیان برساند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «هر که میخواهد با عزتترین مردمان باشد، تقوای الهی پیشه کند.» [۱۷] تقوا و نگهداری نفس، سرافرازی میآورد، راه را به انسان نشان میدهد و نیز او را بزرگ و ارجمند و از اسارت آزاد میکند. امیرالمومنین (علیهالسّلام) فرمودهاند: «تقوا، عزت میبخشد و تبهکاری، ذلیل میکند» [۱۸]
گفتار نیک
قرآن کریم ضمن این که عزت را مخصوص خداوند، رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مومنان میداند، راه رسیدن به آن را چنین تشریح میکند: «سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند و عمل صالح آن را بالا میبرد.» [۱۹] پاکیزگی سخن، به پاکیزگی محتوای آن است و پاکیزگی محتوای آن به دلیل مفاهیمی است که بر واقعیتهای عینی پاک و درخشان دلالت میکند و چه واقعیتی بالاتر از ذات پاک خداوند و آیین حق و عدالت او، و نیکان و پاکانی که در راه نشر آن گام برمی دارند. [۲۰]
گسستن از غیرخدا
به همان اندازه که انسان به خداتکیه میکند و از غیرخدا دوری میورزد، عزت مییابد؛ زیرا عزت، مخصوص خداست. قرآن کریم میفرماید: «آیا کسانی که کافران را به جای مومنان دوست خود انتخاب میکنند، عزت و آبرو را نزد آنان میجویند، با این که همه عزت از آن خداست؟» [۲۱] عزت، از علم و قدرت سرچشمه میگیرد و کسانی که قدرت و علمشان ناچیز است، نمیتوانند منشا عزت باشند. لقمان حکیم برای تربیت فرزند خود، او را به انقطاع از دنیا و غیرخدا فرا میخواند و چنین میگوید: «پسرم... اگر خواهان آنی که همه عزت این جهان را داشته باشی، از آنچه در دست مردم است، قطع طمع کن که پیامبران فقط به سبب قطع طمعشان به آنچه میبینی رسیدند.» [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵] امام علی (علیهالسّلام) نیز فرمود: «ماندگاری عزت را با میراندن طمع بجوی.» [۲۶] در روایتی آمده است که گروهی از انصار به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کردند: ای رسول خدا! برای حاجتی نزد شما آمدهایم... حاجت ما این است که در پیشگاه پروردگارت، بهشت را برای ما ضمانت کنی. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سرش را به زیر افکند، سپس عصایش را چند بار به زمین زد و سرش را بلند کرد و فرمود: با یک شرط چنین ضمانتی را برای شما میکنم، از هیچ کس (جز خدا) چیزی را تقاضا نکنید. آنان تعهد دادند در زندگی از احدی تقاضا نکنند، تا آن جا که اگر یکی از آنان در سفر بود و سواره حرکت میکرد و تازیانهاش به زمین میافتاد، خوش نداشته کسی بگوید تازیانه را به من بده، بلکه خودش پیاده میشد و تازیانهاش را برمی داشت یا اگر یکی از آنان در کنار سفره دستش به آب نمیرسید، به کسی نمیگفت: آب را به من بده، بلکه خودش برمیخاست و ظرف آب را برمیداشت. [۲۷] در احادیث مختلف، از بین بردن طمع و زندگی در تنهایی به عنوان دو عامل تحقق و پایداری عزت ذکر شده است. امام باقر (علیهالسّلام) پایداری عزت را در از بین بردن طمع و امام صادق (علیهالسّلام) تنهایی و دوری گزیدن از مردم را باعث پایداری بیشتر عزت ذکر میکنند. [۲۸] [۲۹] [۳۰] البته این حدیث مغایر با بعد اجتماعی اسلام نیست. بلکه منظور دل کندن از مردم و نداشتن انتظارات و توقعات نابجا از آنهاست. براساس آنچه بیان شد عزت نفس، انسان را استوار و شکست ناپذیر میسازد و هیچ چیزی مانند ذلت انسان را به تباهی نمیکشاند. ریشه بسیاری از تبهکاریها در خواری نفس است. از این رو، بهترین راه اصلاح فرد و جامعه، عزت بخشی و عزت آفرینی است. امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «هیچ کس به خوی ناپسند و زشت تکبر مبتلا نمیشود، مگر به سبب خواری و ذلتی که در درون خود احساس میکند.» [۳۱] پیشوایان دین، مردم را به بندگی خدای یکتا و پرهیز از بندگی غیر خدا دعوت کردهاند تا در پرتو آن به عزت حقیقی دست یابند؛ زیرا مؤمن در سایه ایمان خویش، خود را از نافرمانی خداوند و اعمال زشت دور نگه میدارد و به ذلت تن نمیدهد.
منبع
دانشنامه موضوعی قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «راههای کسب عزت نفس».
پانویس
- ↑ فلسفی، محمدتقی، جوان از نظر عقل و احساسات، ج۲، ص۲۸۴-۲۸۷.
- ↑ راغب أصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۳۳۳.
- ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۳۹.
- ↑ یونس/سوره۱۰، آیه۶۵.
- ↑ فاطر/سوره۳۵، آیه۱۰.
- ↑ صافات/سوره۳۷، آیه۱۸۰.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۱۵.
- ↑ منافقون/سوره۶۳، آیه۸.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، ج۷، ص۳۶۱.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۱۶۹.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، ج۷، ص۳۶۹.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، کرامت در قرآن، ص۹۲.
- ↑ علق/سوره۹۶، آیه۶.
- ↑ علق/سوره۹۶، آیه۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیری در تربیت اسلامی، ص۲۲۱.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۶۱.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیری در تربیت اسلامی، ص۲۱۲.
- ↑ امام علی علیهالسلام، نهج البلاغه، حکمت ۷۳۱.
- ↑ فاطر/سوره۳۵، آیه۱۰.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۹۴.
- ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۳۹.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیری در تربیت اسلامی، ص۲۲۳ .
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۷۰، ص۱۷۱.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۱۳، ص۴۲۰.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، ج۷، ص۳۷۰.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، ج۷، ص۳۶۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، ج۴، ص۲۱.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، ج۷، ص۳۷۱.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، ج۷، ص۳۷۲.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴، ص۱۸۰.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۹۷.