مدرسه شاهرخیه بسطام-استادان وقفنامه آن
مؤلف: دکتر محمد ابراهیم زارعی-سید هادی میر آقایی استادیار دانشگاه ابو علی سینا همدان
محتویات
چکيده
در شهرتاريخي بسطام، به سبب وجود آرامگاه امامزاده محمد، فرزند امام جعفرصادق (عليه السلام) و مرقد بايزيد بسطامي، مجموعه فرهنگي معنوي زيبايي در مرکز شهر به وجود آمده است. حاکمان سلسلههاي مختلف تاريخي، هرکدام با توجه به فرهنگ و معماري خويش، آثاري را بنا نهادهاند. در اين مجموعه، مسجد بايزيد، گنبد امامزاده، ايوان غربي، گنبد غازان خان، مناره سلجوقي و... چشم نواز هستند. يکي از اين آثارتاريخي زيبا، مدرسه شاهرخيه است که منسوب به شاهرخ تيموري است. درباره پيشينه تحقيق، بايد گفت تاکنون پژوهشي مستقل درباره مدرسه مزبور و استادان آن نوشته نشده است. از اين رو اين پژوهش قصد دارد به چندپرسش پاسخ دهد و فرضيههايي را که درباره موسس و تاريخ تأسيس مدرسه، نوع معماري و استادان آن طرح کرده، با ارائه سند تاريخي و منابع موثق اثبات کند. همچنين کوشش شده به اهميت مدرسه در بسطام به صورت تاريخي و تحليلي نگريسته شود. کليد واژهها: بسطام، شاهرخ تيموري، وقفنامه، مدرسه شاهرخيه.
مقدمه
بسطام از قرون دوم و سوم هجري به عنوان يک مرکز فرهنگي در ايالت قومس پس از شهرهاي دامغان و سمنان محسوب ميشده است، مهاجرت عارفاني چون احمد خضرويه و شفيق بلخي براي مصاحبت با بايزيد بسطامي، و همچنين دانشمندان اهل حديث چون ابن عساکر، ابن ماکولا و ديگران براي استماع يا املاي حديث، دليل آشکار اين مدعا است. اگر چه در منابع تاريخي، به وجود مدرسهاي قبل از مدرسه شاهرخيه در بسطام، اشاره نشده، اما نميتوان به روشني گفت که مدرسه شاهرخيه، اولين مدرسهاي است که در بسطام تأسيس شده است. مخصوصا سلجوقيان که معمولا در کنار مسجد يا مناره، مدرسهاي را بنا کردهاند. چون سلجوقيان در اين شهر، آثار با ارزشي (مسجد و مناره) از خود به يادگار گذاشتند. و مدرسه شاهرخيه، در کنار مجموعه تاريخي بسطام، بنا شده است، اين فرض مطرح ميشود که شاهرخ تيموري بر روي بناي کهن مدرسه قبلي، دستور تجديد بنا را داده است. اگر چه تا کنون سند و منبعي براي اثبات اين فرضيه يافت نشده است. دانشمندان بومي و مهاجر نيشابور در قرن چهارم، براي اعتلاي فرهنگ اسلامي و املاي حديث، نهضت مدرسه سازي را با عشق و علاقهاي وافر شروع کردند و سپس، خواجه نظامالملک، اين نهضت فرهنگي را با تأسيس مدارسي، موسوم به نظاميه ادامه داد. شاهرخ تيموري نيز به پيروي از اين امر فرهنگي، با کمک همسر فرهيختهاش، گوهرشادخانم، مدارس با شکوهي در شهرهاي مهم خراسان، مانند: هرات و مشهد و... ساخت. يکي از مدارسي که به دستور شاهرخ ساخته شده، مدرسه شاهرخيه شهر تاريخي بسطام است. با توجه بدانچه که اشاره شد، پرسشهاي اين پژوهش، اين گونه مطرح است که:
1- چه عواملي در شکلگيري اين بنا تأثيرگذار بوده است؟
2- آيا ويژگيهاي معماري مدرسه سازي دوره تيموري، موررد توجه قرار گرفته است؟
3- موقوفات مدرسه، چه تأثيري در اداره و نگهداري آن داشته است؟ پيشينه تحقيق، نشانگر آن است که اشاراتي در باره اين مدرسه در برخي نوشتهها و کتب شده است. نخستين بار، اعتمادالسلطنه در سفر ناصرالدين شاه به مشهد، به توصيف مدرسه شاهرخيه پرداخته و سپس در دوره معاصر، محمد تقي مصطفوي نيز شرح مختصري در باره اين بنا دارد، محمد علي مخلصي نيز در مقالهاي به معرفي و به همراه شرح آثار تاريخي بسطام به موقعيت و تاريخ مدرسه مزبور اشاره کرده است.
شاهرخ و مدرسه شاهرخيه
شاهرخ در روز پنجشنبه 14ربيع الآخر 779ق به دنيا آمد و در بيست سالگي(799ق) به حکومت سيستان، خراسان، مازندران و ري انتخاب شد. پس از مرگ پدرش تيمور، قدرت را در دست گرفت. وي سعي فراوان کرد تا سياهکاريها و خرابکاريهاي تيمور را برطرف نمايد لذا با حمايت از دانشمندان و هنرمندان و صنعتگران، باز آبادي و سرسبزي را براي ايران به ارمغان آورد. يکي از اقدامات فرهنگي شاهرخ تأسيس مدارس در خراسان بود. براي نمونه، وي در سال 813، مدرسه شاهرخيه را در هرات بنا کرد و دانشمنداني چون محييالدين غزالي توسي و يوسف اوبهي و ناصرالدين لطفالله در آن به تدريس گماشته شدند و رياست مدرسه و کتابخانه عظيم آن با خواجه علاءالدين چشتي بود. [۱] و موقوفاتي براي مدرسه معين کرد. سمرقندي درباره وقفيات مدرسه، نوشته است «و نفايس کتب، مشتمل براصول و فروع و محتوي برمعقول و مشروع در صناديق پرداخته و معد و مهيا ساخته« [۲] هرات به اين وسيله در زمان شاهرخ، بار ديگر رونق و اعتبار خود را از سر گرفت و مرکز تجمع دانشمندان و طالب علمان خراسان شد و به همت و توجه شاهرخ و فرزندانش، مدارس آن داير گشت و دارالعلمهاي نو بنيادي نيز ساخته شد، به طوري که شهر هرات تا سال 897 به نهايت درجه ترقي و اعتلا رسيد. معينالدين اسفزاري در روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات مينويسد: «اين شهر که برهان او بر همه عالم، روشن است آن است که منبع علوم دينيه و محل ظهور و استکشاف قوانين يقينيه است، چنان که از تمامي روي زمين، طلاب علوم و صياد حقايق و فنون، روي بدين نقطه پاکيزه دارند و چندين هزاراند از اين طايفه در اين بلده طيبه که به ميامن صدقات و مبرات ارباب خيرات، همه اسباب، آماده دارند و شبانهروزي به جد و جهد و اجتهاد تمام بر سر مطالعه و تکرارند و به مطلوب خود فايز گشته به اطراف عالم ميروند و نشر قواعد و قوانين دين اسلام ميکنند.» [۳] منابع تاريخي تصريح کردهاند که شاهرخ علاوه بر ساخت مدرسه، در زمينه پشتيباني از زيارتگاهها، کوشا بود. شاخصترين اقدام او و همسرش ساخت مسجد گوهرشاد مشهد مقدس بود و علاوه بر مسجد مزبور، يک دارالسياده و يک دارالحفاظ ساخت و مدرسهاي را بنا کرد و وقف و هدايايي براي آن در نظرگرفت که مشهورترين آنها يک قنديل طلايي زيبا بود و ديگري بازسازي زيارتگاه خواجه عبدالله انصاري در گازرگاه هرات بود. وي علاقه وافري به زيارت بزرگان داشت و به طور منظم از تعدادي از زيارتگاههاي هرات ديدار ميکرد. زماني که در هرات بود، پنج شنبهها به زيارتگاه خواجه عبدالله انصاري و چهارشنبهها به مقبره عالم و صوفي حنفي، ابوالوليد احمد هروي ميرفت. او دوبار در سال به زيارت قبرخواجه مجدالدين طالب صوفي که با فخرالدين رازي ارتباط داشت و مولانا جلالالدين محمود زاهد مرغابي که قبرش به جهت کرامات، مورد احترام بود، ميرفت. [۴] سمرقندي نوشته است شاهرخ در سفرهاي خود نيز از زيارتگاههاي مقدس ديدن ميکرد. زيارتگاههايي که او در مسير غرب در ميهنه، بسطام و دامغان از آنها ديدن ميکرد، مکانهاي باسابقهاي بودند. [۵] فصيحي يکي از مورخاني است که دقيقا به تاريخ سفر شاهرخ به بسطام تصريح و اشاره کرده است. وي در ذيل تاريخ سنه اثنين و ثلاثين و ثمانمايه (832) نوشته است عزيمت حضرت اعلي خاقاني(شاهرخ) درروز چهاردهم رجب به تربت مقدسه جام، نزول همايون شد و زيارت شيخ الاسلام احمد دريافته در روز بيست و يکم ماه مذکور به نيشابور فرمودند و در روز دوشنبه بيست و هفتم به بحرآباد نزول همايون شد و زيارت شيخ سعدالملة والدين الحموي دريافته، صدقات به مستحقان رسانيدند و روز شنبه نهم شعبان المعظم در بسطام زيارت سلطان العارفين فرمود و به شاهرود نزول همايون شد و سه شنبه دوازدهم و يکشنبه هفدهم به سمنان و چهارشنبه پنجم رمضان المبارک به طبرک ري و در روز جمعه 21 رمضان المذکور به سلطانيه نزول همايون افتاد. [۶]
مشخصات معماري مدرسه ي شاهرخيه بسطام
موقعيت: مدرسه در ضلع جنوب شرقي مسجد بايزيد و در فاصله چند متري آن واقع شده است. مدرسه بناي بزرگ وسيعي است که 1400متر مساحت دارد و يکي از بناهاي اصلي مجموعه محسوب ميشود، از شرق به خانههاي اطراف منتهي ميگردد، از غرب به محوطه حياط و مسجد بايزيد و از سمت شمال به محوطهاي در مقابل سردر ورودي اصلي شرقي و از ضلع جنوبي به يک کوچه شرقي و غربي محدود شده است. مدرسه در زمان شاهرخ تيموري ساخته شده است. وجه تسميه اين مدرسه به سبب نام باني آن، شاهرخ تيموري ميباشد و عدهاي هم معتقدند که باني اين مدرسه، شاهرخ نادري است و ليکن شيوه معماري و طاقهاي کليل آذري حجرات طبقه پايين که از ويژگيهاي دوره تيموري است، اين ادعا را تأييد نميکند. مدرسه مزبور جزء مدارسي است که داراي پلانهاي استاندارد ميباشند. نقشه مدرسه: مدرسه، داراي پلان دو ايواني است. به طور کلي صحن آن، تقريباً به شکل مربع مستطيل است که طول آن 5/19 متر و عرض آن 5/18 متر ميباشد. ايوانهاي اين بنا در اضلاع شمالي و جنوبي آن قرار دارند. دور تا دور صحن مدرسه، حجرههايي به صورت دو طبقه، احداث نمودهاند. اين حجرات در طرفين ايوانها با شيوهاي شکيل ساخته شدهاند. ضلع شرقي مدرسه، دو طبقه است که شامل پنج حجره که در مقابل هر يک از حجرات، ايواني کوچک قرار گرفته است. اتاقهاي اين مدرسه، تماماً يک اندازه ميباشند. ابعاد آنها 5/3 × 3 متر و دهنه ايوانهاي جلوي آنها نيز 3 متر است. طاق ايوانها در طبقه پايين، کليل آذري و قوس ايوانهاي طبقه دوم، جناغي است. سقف اتاقها را با گنبدهاي پخ و کم خيز با آجر پوشاندهاند، و سطوح داخلي سقف و ديوارها را گچکاري نمودهاند. در ميان هر اتاق، چهار طاقچه که در اضلاع شمالي و جنوبي به صورت قرينه ساخته شده قرار دارند. اين طاقچهها، داراي طاقهاي کم خيز هلالي ميباشند. هر اتاق، داراي يک پنجره در مقابل در ورودي ميباشد. در ميان ايوان جلوي حجرهها در طرفين در ورودي هر يک از اتاقها دو طاقچه قرار دارد که به صورت قرينه و مشابه ساخته شدهاند و همانند طاقچههاي داخل حجرهها از نظر فرم و اندازه يکي هستند. به طور کلي در ساختن اتاقهاي اين مدرسه، نهايت دقت، بهويژه در قرينه سازي حفظ گرديده است. طبقه اول (همکف): طبقه اول مدرسه، داراي اتاقهايي است که در بالا به آن اشاره گرديد فقط با اين اختلاف که ايوانهاي جلوي حجره به يکديگر راه ندارند. اما در طبقه دوم اين عمل به خوبي اجرا شده است. در سه گوشه از چهار گوشه مدرسه، سه پلکان قرار دارد که براي رفتن به طبقه دوم مدرسه ميباشد، تماماً از آجر ساخته شده، بدون تزيينات گچبري و يا حتي آجرکاري است. طبقه دوم: اتاقهاي طبقه دوم را قبلا توضيح داديم. در اين طبقه خلاف طبقه اول، ميان ايوانهاي جلوي اتاقها، درگاههاي ارتباطي وجود دارند که تمام ايوانها را از طريق دري که داراي قوس هلالي کم خيز ميباشد متصل و مرتبط ميکند. «جبهه غربي مدرسه شاهرخيه ابتدا به صورت اتاقهاي مستطيل شکل يک طبقه به ابعاد 40/3 × 5 با طاق بلند جناغي بوده است که در چهار سال اخير به کوشش دفتر فني سمنان اين جبهه نيز مانند جبهه شرقي به صورت دو طبقه در آمده و تمام مشخصات جبهه شرقي، در اين ضلع صورت گرفته است.» [۷] ايوان شمالي: در ضلع شمالي مدرسه، ايواني عميق و بلند آجري قرار دارد که داراي طاق جناغي ميباشد. اين ايوان، تماماً از آجر ساخته شده است و ارتفاع آن برابر با ارتفاع دو طبقه حجرههاي پيرامونش ميباشد. در داخل ايوان، سه درگاه قرار دارد. درگاههاي شرقي و غربي به حجرههاي پيرامون راه دارند و درگاه شمالي انتهاي ايوان به مسجدي که در پشت ايوان واقع است راه مييابد. اين ايوان فاقد تزيينات آجري و گچکاري ميباشد. ايوان جنوبي: ايوان جنوبي در واقع از سري ايوانهايي است که به صورت باز ميباشد به عبارت ديگر، بخش پاييني ميان دهنه، به صورت يک اتاق کوچک است دو طرف اين اتاق راهرو به داخل مدرسه است که امروزه از اين طريق به داخل مدرسه راه مييابد. طاق ايوان به صورت جناغي است. درهاي ورودي مدرسه از طرف شمال و جنوب ميباشد.
ورودي جنوبي داراي سردري بلند با قوس جناغي است که در سالهاي اخير باز پيرايي شده است، اين ورودي، امروزه در ميان صحن يک حياط است. داراي يک در چوبي از زمان اخير ميباشد. اين قسمت از طرف بيرون، فاقد تزئينات گچبري و آجرکاري بوده و باز سازي آن کاملاً مشهود است.
سردر ورودي شمالي: ورودي شمالي داراي سردري تقريباً بلند با طاق جناغي ميباشد. در طرفين اين سردر، دو نغول يا طاق نماي کم عمق آجري با طاقهاي هلالي قرار دارند. براي ورود به داخل مدرسه از طريق اين سردر و عبور از چند پله و سپس گذشتن از يک درگاه کوچک، سپس وارد يک راهرو با طاق هلالي ميشوند، در دو سمت شرق سردر ورودي، سه طاق نماي آجري با اندازههاي متفاوت قرار دارند که طاق نماي انتهايي سمت شرق، باريک و بلند و داراي قوس هلالي است، اما دو طاق نماي ديگر، عريضتر و ارتفاع آنها نسبت به عرضشان کمتر بوده و داراي قوس جناغي ميباشند. در سمت غرب، طاق نماي عميق و يا به عبارت ديگر، سه طاق نما قرار دارد که در زير طاق نماي اولي از سمت غربي مقرنسهاي گچي وجود دارد و دومي که دري چوبي در آن تعبيه گرديده، به عنوان نور گير مسجد مدرسه است و سومي نيز به اندازه دومي مي باشد که آن را مسدود نمودهاند. هر سه اين طاق نماهاي عميق، داراي قوس جناغي ميباشند و در فاصله آنها نيز جرزهاي آجري تعبيه گرديده است که البته در اين ضلع مدرسه قطعاً هيچ گونه هماهنگي و قرينه سازي رعايت نگرديده است. به نظر ميرسد که به هنگام بازسازي در آن تغييراتي داده باشند. در اين ضلع، تنها در ميان سردر ورودي، آثاري از کاشيهاي فيروزهاي وجود دارد و احتمالاً قبل از خرابي داراي چنين تزييني بوده که امروز بر اثر بازسازي چيزي از آن باقي نمانده است. [۸] طاقهاي مدرسه: در اين مدرسه براي پوشيدن سقف ايوانهاي جلوي حجرهها از دو نوع طاق استفاده شده است: 1- طاقهاي جناغي که در ايوانهاي جلوي حجرههاي طبقه دوم استفاده شده است.2- طاقهاي کليل آذري که در ايوانهاي جلوي اتاقهاي طبقه اول يا همکف مورد استفاده قرار گرفته است. در ايوان ها نيز طاقهاي جناغي استفاده شده و دربرخي از طاق نماها و طاقچهها از قوس هلالي کم خيز يا هلالي کامل (دور دار) استفاده نمودهاند. مسجد مدرسه شاهرخيه: در ضلع غربي ايوان شمالي و به عبارتي در گوشه شمال غربي مدرسه، مسجدي چهار صفحه گنبددار قرار دارد که جزء مدرسه محسوب ميگردد اين بنا در اتاقهاي ضلع شمالي و ضلع غربي واقع شده است. از يک نظر شبيه به مقبره گنبددار در ضلع غربي امامزاده محمد (عليه السلام) است. صحن داخلي مسجد به صورت چهار طاقي گنبددار ميباشد که گنبدي روي کروي آن ايجاد کردهاند. سطوح ديوارها و سقف گنبد آن گچکاري شده است. داراي چهار طاق(صفحه) عميق ميباشد. طاق اصلي آن که در ضلع شمالي قرار دارد، باز است. دري چوبي اخيرا در آن کار گذاشتهاند که به عنوان نورگير مسجد است. در صفحه جنوبي، محراب گچي سادهاي قرار دارد که اين محراب فاقد هر گونه تزيين است. در اين بنا گچبريهاي نسبتا زيبايي از دوره قاجار وجود دارد. در زير پاپه گنبد، کتيبهاي به صورت نوار کمربندي به خط ثلث و برجسته، آميخته با طرحهاي اسليمي و گل و برگ گچبري شده قرار دارد که از زيبايي قابل توجهي برخوردار است. کتيبه مربوط به زمان حاکميت فتحعلي شاه قاجار است و حاوي آية الکرسي است و در پايان آن عبارت زير آمده است: «...به شرف توفيق تعمير مسجد، مشرف شد حاجي حسن، خلف مرحوم محمد طاهر بسطامي، بنا کربلايي جعفر بن حسن...1255ه.ق» در پشت بغل قوسهاي اين مسجد گچبريهايي با طرح هاي اسليمي برجسته وجود دارد که اين گچبريها را در زمينهاي متمايل به رنگ آبي قرار دادهاند. اين عمل در هر چهار طاق مسجد به صورت قرينه انجام شده است. اين کتيبه به احتمال زياد و با توجه به تاريخ آن در زمان قاجار اضافه شده و شخصي که نام او آمده، تعمير و يا بازسازي اين قسمت را انجام داده است. در بيشتر قسمتهاي بنا هم تعميراتي در سالهاي اخير انجام شده است. از طرفي بنا به نوشته مخلصي که در مجله اثر، عنوان نموده «به گفته معمرين بسطام، مدرسه تا سي وپنج سال پيش داير و مرکز تحصيل علوم قديمي بوده است ليکن با ويران شدن قسمتهايي از اين بنا عملاً بي استفاده مانده، در سال 1355هجري قمري به وسيله يکي از اهالي بسطام به نام حاجي حسن بسطامي تعميرگرديد و در سالهاي اخير نيز اين تعميرات به وسيله دفتر فني سمنان ادامه يافته و تعميرات کلي خصوصا در ضلع غربي بنا داده شده است.» [۹] تاريخ 1355هجري قمري اشتباه است چون کتيبه وگچبريهاي زير سقف گنبدي آن، همه از دوره قاجار است و تاريخ صحيح آن 1255ه.ق است. ترنجهايي گچبري شده در زير سقف گنبدي، چهار بار تکرار شده و در هر چهار ترنج، سوره توحيد را به نستعليق زيبا گچبري کردهاند. در فواصل آنها نيز در ترنجهاي کوچکتر نام پنج تن آل رسول (صلّي الله عليه و آله) گچبري شده است و خط آن را بر زمينه سياه قرار دادهاند. اين سبک وشيوه نوشتاري، مخصوص کتيبههاي دوره قاجاراست که در مسجد بايزيد، مسجد بالا سر و مسجد جامع عينا تکرار شده است. [۱۰]
وقفنامه مدرسه
بر روي ديوار سمت چپ در ورودي مسجد جنب حرم امامزاده محمد (عليه السلام) تقريبا کنار در شربت خانه، سنگي نصب شده که وقفنامهاي روي آن نقر شده است. وقفنامه مزبور مربوط به مدرسه شاهرخيه است که درسال 1212ه.ق نوشته شده است و توليت و نظارت وقفنامه با حاج شيخ عباس، يکي از علماي بسطام بوده است. متاسفانه تاکنون از شرح حال وي، اطلاعي به دست نيامد.
متن وقفنامه
بسم الله الرحمن الرحيم مخفي نماناند که عالي نسب، محمدعلي بيک ولد طهماسب استرآبادي وقف و حبس... طلبا لمرضات الله... روزي که عبارت از سه قسمت باشد از آب قنات قادر مع اراضي متعلق صحرا با... هشت جريب زمين محوطه واقعه در سي سران ويک شبانه روز از آب شهر از قنوات و از ماء وادي و نيم روز آب با پنج جريب زمين محوطه از کلاته رحمت آباد و يک در باغ واقعه در باغستان قريه شاهرود بر مدرسه بسطام از تعمير مدرسه و خرج طلبه و بعد از اخراج حق توليت که خمس و عشر است و منافع باغ در مدرسه خرج تعزيه حضرت ابا عبدالله حسين (عليه السلام) است به شرط آن که اگر اولاد واقف يا اولاد اولاد و ان نزلوا فقير شوند ذکورا لااناثا من کل الطبقه... ملک را و خمس منفعت حق مدرس و عشر حق متولي و ناظر است چنانچه در وقف نامچه مسطوراست و ديگر دو دانگ آسياي دهنه شاهرود را والده مرحوم جعفرقليخان وقف زوار فقير جناب حضرت امام حسين (عليه السلام) نموده است و توليت و نظارت هر دو با عالي جناب آخوند ملا عباس و اولاد ذکور او و ان نزلوا خواهد بود. سنه 1212 قابل ذکراست که جعفرقليخان قاجار، از سرکردگان قاجار، برادر و سپهدار آقامحمدخان قاجار بود. وي پسر پنجم محمدحسنخان قاجار بود. آقامحمدخان، حکومت بسطام را در 1196 ق يا 1197 به جعفرقليخان داد. وي مدتي حکومت بسطام را دردست داشت. [۱۱] ضمنا وقفنامه ديگري سمت چپ در ورودي امامزاده محمد (عليه السلام)، نصب است که متن آن نوشته زير است: بسم الله الرحمن الرحيم الحمدالله الواقف و الضمان علي و بعد قربة الي الله تعالي وقف صحيح شرعي نمود و تأييد دستگاه حاجي عبدالله همگي و تمامي مجراي يک بلوک آب از قنات زيرآباد و قنات... الوادي واقعه در بسطام را که وجه اجاره و... آن را سال به سال صرف و خرج تنقيه و تعميرات ضروري قنات... در دهم محرم صرف تعزيه.... کتبه ابن محمد شفيع محمد بسطامي سنه 1236
شرح حال چند تن از استادان مدرسه شاهرخيه
شهر بسطام در دوره ايلخاني مورد توجه غازان خان و اولجايتو قرار گرفت. اين مسأله، موجب شد که شاهان تيموري نيز به مجموعه بناهاي بسطام و بهويژه مدرسه آن توجه نمايند. علماي بسطام در اين مدرسه به تدريس علوم اسلامي پرداختهاندکه ما مختصر به شرح حال چند شخصيت برجسته، اشاره خواهيم کرد. شيخ علي بسطامي، معروف به مُصَنِّفَک: شيخ علي بن مجدالدين بسطامي، مشهور به مُصنفک در سال 803 ه.ق در بسطام متولّد شد. تذکره نويسان علّت ملقّب به مُصنفک را اين گونه شرح دادهاند: «چون در نوجواني شروع به تأليف کتاب کرد، به اين لقب مشهور شد.» [۱۲] بسطامي، يکي از نوادگان امام فخر رازي است به اين صورت که محمود يکي از نوادگان فخر رازي در هرات تحصيل کرد و به حجاز سفر کرد و از حجاز به بسطام آمد. مردم بسطام به او عزّت و احترام گذاشتند زيرا از سيماي او سيماي فخرالدين رازي ديده ميشد. وي با مطالعه در کتب و تتبع در پژوهش گذشتگان شهرت علمياي کسب کرد. او فرزندي به نام مسعود داشت که با وجود تحصيل علم و کوشش زياد، اما به مرتبه علمي پدرش نرسيد و به وعظ و سخنراني پرداخت و در همان بسطام ماند و به شهر ديگري مهاجرت نکرد. فرزندي از او به نام محمّد به يادگار ماند او نيز علوم متداول عصر خود را فرا گرفت ولي شهرت علمي پيدا نکرد. فرزند او نيز مجدالدين محمّد پس از کسب علوم، دانشمندي مشهور شد که امام و پيشواي مردم گرديد. فرزند او به نام علي مشهور به مولانا مصنفک پس از تحصيل دانش شهرت عالمگيري پيدا کرد. وي در نه سالگي درسال 812 با برادرش به هرات رفت و در محضر دانشمندان هرات حاضر شد و به کسب دانش مشغول شد. [۱۳] مصنفک در کتاب «تحفة المحموديه» از سه استاد خود به بزرگي ياد ميکند که عبارتند از: مولانا جلال الدين يوسف اوبهي و محمود امامي هروي و عبدالعزيز بن احمد بن عبدالعزيز ابهري. [۱۴]
مصنفک در 38 سالگي از هرات به شهرهاي مختلف از جمله به بسطام سفر کرد و در مدرسه شاهرخيه اين شهر تدريس کرد و برخيکتب خود را در اين مدرسه نوشت. بسطامي در 42 سالگي به ممالک روم و سپس به قونيه رفت. [۱۵] تذکره نويسان، تعداد تأليفات بسطامي را حدود چهل اثر ذکرکردهاند. ما در زير فقط به ذکر آثاري ميپردازيم که در مدرسه شاهرخيه بسطام، نوشته است: 1- شرح قصيده برده در 35 سالگي؛ مصنفک در تاريخ 18 رمضان سال 836 آن را در مدرسه شاهرخيه بسطام به پايان رسانده است. [۱۶] 2- شرح قصيده روحيّه ابن سينا در 35 سالگي؛ وي شرح اين قصيده را نيز در سوم صفر سال 837 در مدرسه شاهرخيه بسطام به پايان رسانده است. [۱۷] 3- شرح «وقاية الرواية في مسايل الهداية«که برهان الشريعه محمود فرزند صدرالشريعه اوّل از علماي سده هفتم در فروع فقه حنفي براي عبيدالله بن مسعود (متوفي745) - نوه دختري خود- نوشته است و مصنفک اين شرح را درسال 834 در بسطام نوشت و در ادرنه ترکيه پاکنويس کرد. [۱۸] 4- شرح بر «المفتاح العلوم» سکّاکي(متوفّي 626) که مصنفک درسال 830 در هرات شروع به تأليف کرد و در سال 832 در بسطام بهپايان رساند. [۱۹] خادم بسطامي: يکي ديگر از استادان مدرسه شاهرخيه، خادم بسطامي است که در قرن يازدهم هجري زندگي ميکرده است. مليحاي سمرقندي (1060-1104ق) يکي از تذکره نويساني است که شرح حال وي را نوشته است. وي در سفري که به شهر بسطام داشته است با وي و برادرش ملاقات کرده است. او در اين باره نوشته است: «خادم بسطامي در سر مزار پر نور کامل السرور سلطان الاتقيا سلطان بايزيد –عيله الرحمه والغفران- به مکتبداري مشغول است. مکتبش دارالتعليمي بود که از جوانان نوخاسته جوش پري مينمود. در مکتبي بدين خوبي که رشک مکان حورالعين است و شبيه بهشت برين مشاراليه منصب رضوان داشت و خود را به حضرت بزرگوار نسبت ميداد و به جاروب کشي آن روضه الصفا و بقعه الضيا مداومت مينمود. سمرقندي در ادامه نوشته است: «در تاريخ هزار و هشتاد و نه (1089) بيگاه عيد شهر رجب المرجب بود که در آن جا مقام کرده شده بود. از جمله حريفان و رفيقان محمدخادم مذکور و محمد تقي، برادر مشاراليه – که ذکرش عن قريب ميآيد- بودند و از جمله اشعار خود آن چه به رسم يادگار نوشته داده بود، اين است:
کلامي در فصاحت به زخاموشي نميباشد کم از مار دو سر انشاي سرگوشي نميباشد
به قدر احتياج اميدوارم زآن که ميدانم کريمان را ز درويشان فراموشي نميباشد
چنان ناليدهام در پستي طالع که ميدانم غبارم را به گردون ميل همدوشي نميباشد
به اين افسردگان تيغ زبان کي کارگر گردد محال است اينکه خون مرده رزق نيشتر گردد [۲۰] لطيف بسطامي: نويسنده، شرح حال وي را جز درکتاب «مذکرالاصحاب» در منبع ديگري نيافت. سمرقندي نوشته است: «لطيف از بسطام است. محمد تقي نام دارد و برادر خادم بسطامي است –که ذکرش گذشت- هر دو به اتفاق به تعليم اطفال در سر مزار فايض الانوار شيخ نامي سلطان بايزيد بسطامي مقيّدند. هر دو شاعر ميباشند و از جمله اشعار اوست:
بيا که چشم تر و روي کهربا اينجاست دل چوآينه صاف با صفا اينجاست
نشستهاي تو، به عيش نشاط بر مسند تن ضعيف من ]و[ نقش بوريا اينجاست
گل از خجالت روي تو در خوي خجلت به خون نشسته دلم پاي از حنا اينجاست
به هيچ جاي دگر دل نمينشيند از آنک نگاه گرم تواَش ميکشد که اينجاست
اگر به ناز خرامي به سوي گمشدگان نياز ناز تو جانها به مرحبا اينجاست
به طاق ابروي جانان، قسم که محرابي است عبادتي که بود موجب رضا اينجاست
لب شيرين تو هر گه که شکر ميريزد طوطي اندر شکرستان تو پر ميريزد
دل که يک قطره خون بيش نباشد زکجا اين همه برسر هم سخت جگر ميريزد [۲۱] مير مطلّب بسطامي: آقا ميرمطلّب بسطامي، يکي از فقها و فلاسفه بسطام است که در قرن سيزدهم زندگي ميکرد. وي در سال 1274ه.ق در بسطام ديده به جهانگشود. از دست خطي که از ايشان باقي مانده، خود را درسال 1322هجري قمري، اين گونه معرفي کرده است: «الاحقر مطلب حسيني بن سيد محمد بن مير مطلب بن مير نظامالدين بن نظام بن مير عبدالله بن مير حمد بن مير اسدالله بن ميرسيد علي بن مير مسعود بن سيد علي بن سيد نعمتالله بن سيد محمود بن سيد قاسم بن سيد حسن حسيني» [۲۲] (ميرمطلب بسطامي، عکس از: کتاب رياض العقول) (دستخط ميرمطلب بسطامي) وي مقدمات و دانشهاي ابتدايي را ازمحضر بزرگان و علماي بسطام و شاهرود ازجمله: آخوند ملا حسين مدرس شاهرودي آموخت. براي ادامه تحصيل، عازم مشهد مقدّس گرديد. دو سال در شهرمشهد مقدس سکونت کرد و از محضر علماي آن شهر بهره برد. سپس به تهران عزيمت کرد و نزد علماي آن شهر از جمله آقا سيّد عبدالحميد گروسي، آقا صادق همداني، آقا سيّد محمّد اصفهاني و ميرزا محمّد تقي گرگاني تحصيل کرده و سپس درسال 1299ه.ق به عتبات عاليات مشرّف شد و مدت چهارسال در سامرا از محضر ميرزاي شيرازي فيض وافي برد. [۲۳] و سپس به نجف اشرف مشرف شد و مدت هشت سال درآن شهر از محضر آيات عظام: آيت الله سيد محمد اصفهاني وحبيبالله رشتي صاحب «بدايع الافکار» و آخوند خراساني، صاحب کفاية بهره برد. وي پس از دريافت درجه اجتهاد به بسطام مراجعت کرد. و پس از آن به مشهد مقدّس عزيمت نمود و به تدريس و انجام وظايف ديني خويش پرداخت. در اواخر عمر مجدداً به موطن خويش، بسطام مراجعت و به انجام موعظه و ارشاد و تدريس پرداخت. وي انساني وارسته و زاهد بود و بيشتر اوقات را به تفکر ميپرداخت و درميان مردم به سادگي ميزيست. [۲۴] از جمله خدمات آقا سيّد مير مطلّب بسطامي تدوين تقريرات درس اصول آخوند خراساني است که قبل از تدوين کتاب «کفاية الاصول» آخوند خراساني انجام پذيرفت. از آثار ديگر ايشان کتاب «مشاهد سبع» يا «رياض العقول» است که مشتمل بر مباحث فلسفي و اسفار نفسي است. اين کتاب به کوشش آيت الله سيد محمد باقرطاهري شاهرودي، نوه دختري آقا مير مطلّب بسطامي با تعليقات درسال 1356 شمسي چاپ شد. بسطامي گذشته از مقامات علمي، صاحب کشف و کرامات بود، از جمله اين که در اواخر عمر در ماه مبارک رمضان در مسجد خود مشغول موعظه و ارشاد بود که به ناگاه سرائر و بواطن مردم پاي منبر بر وي مکشوف شد و مردم را به صورتهاي مختلف ديد و پس از آن ديگر به مسجد و منبر نرفته و کنج خلوت و انزوا اختيار کرد تا اين که در سال 1359 ه.ق ندايحق را لبيک گفته و از اين جهان رخت بربست. [۲۵] وي در مدرسه شاهرخيه، حوزه درسي تشکيل داد که فضلا و محصلين از گوشه و کنار آمده و از آن وجود مبارک بهرهمند گرديدند. [۲۶] شيخ محمد معروف به فاضل بسطامي: شيخ محمد، معروف به فاضل بسطامي از استادان مبرز مدرسه شاهرخيه بسطام بود و مدتي در اين مدرسه به تدريس مشغول بود. اين شخصيت را نبايد با نوروزعلي، فاضل بسطامي، مولف کتاب فردوس التواريخ اشتباه گرفت. شخصيت اخير در کودکي با خانواده از بسطام به مشهد مقدس مهاجرت کرد. [۲۷] برخي محققان تصريح کردهاند که آيت الله سيد محمود شاهرودي(1300-1394ق) در عنفوان جواني براي تحصيل مقدمات علوم اسلامي از روستاي آقاعبدالله به مدرسه شاهرخيه آمد و مدتي دراين مدرسه، شاگرد بسطامي بود. [۲۸] بسطامي، سپس به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و از علما و مدرسين معروف حوزه علميه مشهد شد و بسياري از علماي مشهد و قم و نجف از محضر علمي وي بهره و استفاده بردند. يکي از شاگردان وي آقا شيخ عبدالوهاب برادر آقا شيخ عبدالرزاق است. وي در محضر آقا شيخ محمد فاضل بسطامي و آقا سيد جعفر شهرستاني و حاج آقا حسين قمي درس خواند. [۲۹] بسطامي، مدتي نيز از طرف آيت الله کفايي، متولي مدرسه سعديه (پايين پاي) مشهد مقدس بود. علاوه بر آن، وي جزء انجمن ايالتي خراسان و سيستان بود و فعاليت سياسي و اجتماعي داشت. شيخ عبدالرسول حسني بسطامي: آقا شيخ عبدالرّسول فرزند عالم پرهيزکار، ملا فضلالله بسطامي در سال1290 ه.ش در بسطام متولد شد. جدّش ملا نور محمد از اعاظم شاگردان سيد محمد باقرشفتي(متوفي1260ق) معروف به حجت الاسلام بود. [۳۰] بسطامي، پس از تحصيل در حوزه علميه بسطام و حوزه علميه شاهرود(مدرسه بازار) در سال1309 ش براي تحصيل به قم عزيمت نمود. ادبيات را از مرحوم شيخ ابوالقاسم نحوي و حجت الاسلام اديب تهراني و سطوح را از محضر حاج شيخ علي اصغر صالحي کرماني و آيت الله العظمي نجفي مرعشي و حاج شيخ عباسعلي شاهرودي و آيت الله حاج ميرزا شهاب همداني و آقا شيخ حسين گيلاني و حاج شيخ مهدي مازندراني فرا گرفته و از درس خارج مرحوم حضرات آيات عظام حجّت و خوانساري استفاده نمود. [۳۱] از هم دورههاي ايشان ميتوان به آيت الله العظمي مکارم شيرازي و علامه شهيد مطهري اشاره کرد. بسطامي پس از دوازده سال اقامت درقم در سال 1321 ش به بسطام، مهاجرت نمود و در اين شهر به امر تبليغ دين مشغول گرديد. آيت الله سبحاني، در توصيف خلق و خوي اين عالم رباني(قريب به اين مضمون) فرمودند: ايشان از اخلاق محمدي برخوردارند. [۳۲] وي تا پايان عمر با برکت خويش به عنوان عالم بزرگ شهر، مطرح بود و ضمن اقامه نماز جماعت در مسجد جامع شهر به ايراد سخنرانيهاي ارزشمند که سرشار از پند و اندرز و موعظه بود ميپرداخت. يکي از اقدامات ارزنده و فراموش نشدني ايشان، احيا و بازگشايي مجدد حوزه علميه بسطام (مدرسه شاهرخيه) بودکه با نام «مدرسه باقرالعلوم» به حيات علمي خود ادامه داد و جان تازهاي گرفت و طلبههاي زيادي از اطراف روستاهاي بسطام به تحصيل پرداختند. امام خميني (رحمت الله عليه) در فرماني درسال 1405قمري، وي را فرد موثق خود در امورحسبيه و اخذ و صرف سهم امام معرفي کرده است. [۳۳] حاج شيخ علي توحيدي بسطامي: حاج شيخ علي توحيدي در سال 1316 ه.ق در بسطام ديده به جهانگشود. تحصيلات مقدّماتي را در موطن خويش و شهرستان شاهرود، سپري ساخت و سپس به مشهد مقدس، عزيمت نمود. مدت هفت سال از درس مرحوم آقازاده بزرگ آخوند و مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا حسين قمي بهره برد و سپس به قم عزيمت نمود و مدّت يک سال از محضر مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي استفاده نمود. سپس براي تکميل مدارج عالي به نجف اشرف مشرّف گرديد و در طول مدت شانزده سال اقامت در آن ديار از محضر حضرات آيات عظام نائيني و آقا ضياءالدين عراقي و آقا سيّد ابوالحسن اصفهاني و ديگران کسب فيض نمود. ايشان بعد از نيل به درجه اجتهاد به زادگاه خويش بازگشت و به انجام تکاليف شرعيه و تبليغ دين و تدريس پرداخت. [۳۴] آيت الله حاج شيخ علي توحيدي در کمالات اخلاقي و سلوک عملي، زبانزد خاص و عام بود. وي در 29 تيرماه 1366 ه.ش دعوت حق را لبيگ گفت و به ملکوت اعليپيوست. يک روز بعد برحسب وصيت خودش، پيکرش را به مشهد مقدس منتقل کردند و در مقبره چهارم صحن آزادي حرم مطهر، دفن شد. [۳۵] حجتالاسلام والمسلمين محمّد حسين روحاني: وي فرزند حاج شيخ عباس است که در سال 1325 ه.ش ديده به جهان گشود. در سال 1341 پس از رحلت پدر براي کسب فيض از محضر علماي عراق به نجف اشرف مهاجرت کرد و تا سال 1358 در آن شهر اقامت داشت. از استادان معروف او ميتوان به شهيد آيت الله محمّد باقر صدر، آيت الله خويي، شيخ مجتبي لنکراني و حضرت امام خميني اشاره کرد. سه ماه قبل از بازگشت به ايران، حزب بعث عراق، او را به دليل حمايت از امام خميني (رحمت الله عليه)، در نجف دستگير نمود و پس از سه ماه زنداني آزاد کرد. روحاني پس از بازگشت به ايران در شهر خوانسار اقامت گزيد و تا سال1362 در حوزه علميه آن شهر به تدريس مبادرت ورزيد. سپس به مدت پنج سال در حوزه علميه قم به تدريس ادامه داد. در سال 1367 به شاهرود برگشت و مدت شش سال در حوزه علميه و دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس پرداخت. از سال 1373 تا پايان عمر، مسئوليّت امام جمعه بسطام را بر عهده داشت. علاوه بر مسئوليّت مذکور، حوزه علميه بسطام (مدرسه شاهرخيه) را سر و سامان داد و به آن رونق بخشيد تا سرانجام در 1380 يکي از مدارس علمي نمونه کشور شناخته شد. روحاني پس از عمري تلاش و خدمت در تاريخ 15/7/1380 نداي حق را لبيک گفت و جان به جان آفرين تسليم کرد و در مقابل مدرسه شاهرخيه به خاک سپرده شد. [۳۶]
نتيجه گيري
شخصيت و مقبره بايزيد، موجب شکلگيري بناهاي متعددي شد که از جمله آنها، مدرسه شاهرخيه است که موسس آن، شاهرخ تيموري ميباشد. در معماري مدرسه، ميتوان ويژگيهاي عصر تيموري را به وضوح مشاهده کرد. مساحت اين مدرسه 1400متر است. استادان بزرگي چون مصنّفک بسطامي، خادم بسطامي، آيت الله حسني و... در آن به تدريس پرداختند و شاگرداني در اين مدرسه، علوم مقدماتي را کسب کردند که در آينده از مراجع تقليد و بزرگان کشور شدند مانند: آيت الله شاهرودي، فاضل بسطامي و... برخي از تأليفات مشاهير بسطام، در اين مدرسه نوشته يا استنساخ شده است. مانند برخي تأليفات مصنفک بسطامي و کتاب «معرفت التقويم شمسي» محمدحسين بسطامي که محمد جعفر بسطامي، آن را در سال 1255ق در اين مدرسه با خط نستعليق، استنساخ کرده است. اين مدرسه تا سال 1352شمسي يک طبقه بود ولي در سال مزبور از سوي ميراث فرهنگي، يک طبقه به آن افزوده شد و هم اکنون، يکي از مدارس ديني فعال استان سمنان شناخته مي شود.
منابع
1- تاريخ آداب اللغة العربيه، جرجي زيدان، مصر،1914
2- تاريخ ادبيات در ايران، دکتر ذبيح الله صفا، انتشارات فردوس، 1363
3- حبيب السير، غياثالدين خواندمير، خيام، تهران،1353
4- روضات الجنات، معينالدين محمد اسفزاري، تصحيح محمدکاظم امام، دانشگاه تهران، 1338
5- روضة المذنبين وجنة المشتاقين، احمدجام، تصحيح علي فاضل، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، 1355
6- رياض العقول، آيت الله سيد محمد باقر طاهري شاهرودي، مشهدمقدس، چاپخانه حيدري، 1356
7- زبدة التواريخ، حافظ ابرو، تصحيح سيد کمال حاج سيدجوادي، تهران، نشرني، 1372
8- ستارهاي برکرانه خاک، سيد هادي ميرآقايي، مشهد، رستاخيز انديشه، 1385
9- ستارگان آسمان فقاهت، غلام رضا مولانا، ميراث قلم، 1389
10- شمس الشموس، احتشام کاوياني، بي جا، 1354
11- الشقائق النعمانيه في علماء الدولة العثمانيه، عصام الدين احمد طاش کبري زاده، تصحيح سيد محمد طباطبايي، کتابخانه موزه و مرکز اسنادمجلس، 1389
12- صحيفه نور، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، جلدنوزدهم، چاپ سوم زمستان، 1379
13- فهرست نسخ خطي کتابخانه ملي، انوار عبدالله، 1382
14- فهرست کتابخانه اهدايي محمد مشکوه به کتابخانه دانشگاه تهران، علي نقي منزوي، دانشگاه تهران، 1330
15- فهرست کتابخانه مجلس، عبدالحسين حائري، 1346
16- فهرست نسخههاي خطي کتابخانههاي ترکيه، توفيق سبحاني، نشردانشگاهي، 1373
17- قدرت، سياست و مذهب در ايران عهد تيموري، منز بئاتريس فوربز، ترجمه دکتر جواد عباسي، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسي، 1390
18- کشف الظنون، کاتب چلبي، تصحيح محمد شريفالدين، رفعت بيلگه، 1362ق
19- گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، کتابفروشي اسلاميه، 1352
20- مطلع السعدين و مجمع البحرين، عبدالرزاق سمرقندي، تصحيح محمد شفيع لاهور، کتابخانه گيلاني، 1360-1368
21- مجمل فصيحي، فصيحي خوافي، تصحيح محمود فرخ، مشهد، کتابفروشي باستان، 1341
22- مذکّر الاصحاب، محمدبن بديع بن محمد شريف سمرقندي مليحاي سمرقندي، تحقيق و تصحيح دکتر محمد تقوي، کتابخانه تهران، 1390
23- مفتاح السعادة، طاش کبري زاده، نشرالعربي، قاهره، 1993ميلادي
24- مقاله «شهر بسطام و مجموعه تاريخي آن»، نويسنده: محمد علي مخلصي، فصلنامه اثر، سازمان ملي حفاظت آثارباستاني ايران، ش2،3و4، 1359
25- مقاله «هنرپروري و هنروري در دوره شاهرخ»، نويسنده: يعقوب آژند، نشريه تخصصي گروه تاريخ دانشگاه تهران، ش3، 1381
26- مقاله «فعاليتهاي عمراني تيموريان در دوره سلطنت شاهرخ ميرزا(1405م-1447)»، نويسنده: اسماعيل آکا، ترجمه: اکبري صبوري، رشد آموزش تاريخ، دوره دوازدهم، ش4، 1390
27- مقاله «مأخذ شناسي اسلامي»، نويسنده: سيدکاظم روحاني، کيهان انديشه، شماره 5، فروردين و ارديبهشت 1365
28- مقاله «تاريخچه کتاب وکتابخانه در ايران»، نويسنده: رکن الدين همايون فرخ، مجله هنر و مردم، ش50، آذر 1345
29- نفحات الانس، تصحيح دکتر محمود عابدي، انتشارات اطلاعات، 1370
30- وفيات العلما يا دانشمندان اسلامي، حسين جلالي، (بي تا)، مشهد مقدس، چاپخانه خراسان
31- هدية العارفين، اسماعيل پاشا بغدادي، دارالکتب العلميه، بيروت، 1405ق
پانویس
- ↑ حبیب السیر، ج2، ص7.
- ↑ مطلع السعدین ومجمع البحرین، ج1، ص178.
- ↑ روضات الجنات فی تاریخ مدینه هرات، ص215.
- ↑ قدرت، سیاست ومذهب در ایران عهد تیموری، ص302.
- ↑ مطلع السعدین، مجمع البحرین، ج2، ص632.
- ↑ مجمع فصیحی، ج2،ص264.
- ↑ مجموعه بناهای مذهبی بسطام، محمد ابراهیم زارعی، پاین نامه کارشناسی ارشد(منتشر نشده)1371، صص232-24.
- ↑ همان، ص241.
- ↑ فصلنامه اثر، ش2،3و4(تابستان پاییز وزمستان1359)، ص242.
- ↑ مجموعه بناهای مذهبی بسطام، ص243.
- ↑ شرح حال رجال ایران، ج1، صص250-252.
- ↑ اشقائق النعمانیه فی علماء الدولة العثمانیة، ص149.
- ↑ مفتاح السعادة، ج1، ص174؛شرح حال زندگی ومناظرات امام فخر الدین رازی، ص41.
- ↑ مفتاح السعادة، ج1، ص177.
- ↑ بسطام ناصر، صص167-169.
- ↑ فهرست کتابخانه اهدایی محمد مشکوة به کتابخانه دانشگاه تهران، ج2، ص187.
- ↑ کشف الظنون، ج6، ص1546.
- ↑ فهرست کتابخانه مجلس، ج9، ص1347.
- ↑ تاریخ ادبیات در ایران، ج4، ص117.
- ↑ مذکر الاصحاب، ص151.
- ↑ همان، ص327.
- ↑ ریاض العقول، ص1.
- ↑ گنجینه دانشمندان، ج17، ص130.
- ↑ ستارگان آسمان فقاهت، ج1، ص33.
- ↑ دانشمندان اسلامی، ص234.
- ↑ بسطام نامه، صص7-269.
- ↑ همان، صص198-220.
- ↑ شرح حال آیت الله شاهرودی، ص34.
- ↑ بسطام نامه، صص8-266.
- ↑ گنجینه دانشمندان، ج3، ص203.
- ↑ ستارگان آسمان فقاهت، ص 81.
- ↑ همان، ص82.
- ↑ صحیفه نور، ج19، ص24.
- ↑ سیمای استان سمنان، ج2، ص96.
- ↑ مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ص82.
- ↑ ستاره ای بر کرانه خاک، صص117-118.