مستحب

از ویکی خیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۰:۵۳ توسط Wikikhair (بحث | مشارکت‌ها) مستحب» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=فقط مدیران] (بی‌پایان)))
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

شیء مطلوب مولا ، با عدم حرمت ترک آن است.

تعریف

مستحب، از اقسام محکوم به است؛ یعنی شارع مقدس مکلف را به انجام عملی تشویق و تحریص می‌کند، بی آن که در آن الزامی وجود داشته باشد؛ به بیان دیگر، مستحب، عملی است که فعل آن پسندیده است و ترکش حرام نیست؛ یعنی انجام دهنده آن سزاوار ستایش می‌باشد، ولی ترک کننده آن مستحق ذم نیست، مانند: نماز و روزه مستحبی. [۱] [۲]

نکته اول

در میان اصولی‌ ها در این که مندوب ، مامور به است یا نه، اختلاف است؛ عده‌ای همانند « مالکیه  » و «شافعیه  » و « حنابله  » مندوب را ماموربه می‌دانند، به دلیل این کهفعل مندوب ، اطاعت است؛ اما « حنفیه  » به عدم ماموربه بودن مندوب معتقدند.

نکته دوم

در این که استحباب ، مدلول لفظ است یا حکم عقل ، اختلاف وجود دارد؛ بیشتر متاخرین معتقدند در جایی که بعث به مطلوب از سوی مولا با اراده غیر اکید باشد، به گونه‌ای که اگر مکلف با آن مخالفت کند مورد سرزنش قرار نگیرد، عقل به استحباب آن عمل ، حکم می‌کند.

نکته سوم

مستحب (مندوب) سه قسم است:

۱. مستحب مؤکد ؛ فعلی است که ترک آن عقاب ندارد، ولی ترک کننده آن مستحق مذمت و عتاب می‌شود، مانند افعالی که مکمل واجبات دینی است، هم چون: نماز جماعت ،اذان و اقامه ؛

۲. مستحب مشروع ؛ فعلی است که فاعل آن ثواب می‌برد، ولی ترک کننده آن سرزنش و عقاب نمی‌شود، مانند: تصدق بر فقرا و روزه روزهای دوشنبه و پنج شنبه هر هفته؛

۳. مستحب زاید ؛ فعلی است که از کمالات مکلف محسوب می‌شود، مانند: اقتدا به رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در امور عادی مثل خوردن ، آشامیدن ، راه رفتن و خوابیدن . [۳] [۴] [۵] [۶] [۷] [۸]

منبع

فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۷۳۰، برگرفته از مقاله «مستحب».

پانویس

  1. اصول الاستنباط، حیدری، علی نقی، ص۸۳.
  2. مبادی فقه و اصول، فیض، علیرضا، ص۱۱۱.
  3. اصول الفقه الاسلامی، زحیلی، وهبه، ص (۷۹-۷۸).
  4. فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، جعفر، ج۴، ص۲۲۴.
  5. اصول الفقه، زهیرالمالکی، محمد ابوالنور، ج۱، ص۵۶.
  6. تقنین اصول الفقه، عبدالبر، محمد زکی، ص۱۵.
  7. سیری کامل در اصول فقه، فاضل لنکرانی، محمد، ج۷، ص۱۱۳.
  8. تقنین اصول الفقه، عبدالبر، محمد زکی، ص۳۱.