نظام سازی خیر: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
<div style=" font-family:B Nazanin; font-size:18px; text-align:justify;">
 
<div style=" font-family:B Nazanin; font-size:18px; text-align:justify;">
==نام کتاب==
 
'''نظام سازی خیر'''
 
==نویسنده==
 
[[احمدرضا اخوت]]
 
==سال انتشار==
 
1394
 
==تعداد صفحات==
 
310
 
==ناشر ==
 
[[انتشارات قرآن و اهل بیت نبوت علیهم السلام]]
 
==معری اجمالی==
 
[[تصویر:نظام شناسی خیر1.jpg|اصلی|راست|قاب|تصویر روی جلد]]
 
[[تصویر:نظام شناسی خیر2.jpg|اصلی|چپ|قاب|تصویر پشت جلد]]
 
"گزینش ها و قضاوت های اشتباه، اعمال آشفته و بدون نتیجه یا نتیجه معکوس مضر، هر باور فروریخته و بدون پشتوانه و هر نتیجه ای که [[انسان]] را به سوی [[هلاکت ]] سوق می دهد همه و همه از نقص [[معرفت]] و [[مهارت]] در [[خیر شناسی]] و [[خیرگزینی]] است. تقویت مهارت و توان گزینش مطلوب در زندگی فردی و اجتماعی بستری برای همه پیشرفت های [[انسان]] خواهد بود."
 
مطالب فوق را در مقدمه '''کتاب نظام سازی خیر''' می خوانیم. نویسنده کتاب [[جناب آقای احمد رضا اخوت]] در ادامه مقدمه اضافه می کند. اگر اختیار فعال باشد به جز [[خیر]] را بر نمی گزیند. نویسنده اختیار را نه به معنای مخیر بودن بین دو گزینه بلکه به معنای پذیرش دایمی خیر از روی میل و رغبت و فعال کردن نظام اختیار را منتج به فعال شدن نظام [[برکت]] و [[خوش یمنی]] در زندگی [[انسان]] دانسته است.
 
  
موضوع '''کتاب نظام سازی خیر''' عبارت است از: تبیین ساختار اختیار و نظامی که در آن انسان ها توجه، [[میل و رغبت]] به [[خیر]] پیدا می کنند و جز [[خیر]] را انتخاب نمی کنند. نویسنده در تدارک مطالب از آیات [[قرآن]] و [[روایات]] به ویژه [[سوره مبارکه بقره]] و [[روایات]] [[پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله]] و [[امیرالمومنین]] [[امام علی علیه السلام]] استفاده نموده است.  
+
==مراحل برخورداری انسان از تعیین==
مطالب کتاب با مولفه های '''نظام سازی خیر''' آغاز و در 6 فصل با عناوین اصول و محورهای '''نظام سازی خیر'''، راهبردهای دستیابی به خیر شامل: تبیین، ابلاغ و تبلیغ خیر، ارسال و انذار و تولیت و نصرت ادامه می یابد.  
+
 
 +
[[انسان]] در هر دوره ای از دوره های رشد خود بیش و کم از مراتب تعیین برخوردار است و از همگی به نوعی استفاده می کند ولی در هر دوره ای برخی از مراتب قدرت و غلبه و ظهور بیشتری می یابند. به همین دلیل لازم است در ویژگی های تعیین در هر دوره مشخص شود تا امکان مهارتی کردن و تعلیم و تزکیه آن فراهم گردد.
 +
 
 +
===تعیین در دوره اول، طلوع تعيين خطی و فرایندی===
 +
در دوره اول رشد که فرد از قدرت تفکر انتزاعی برخوردار نیست. تعیین به کمک والدین انجام می گیرد. در عین حال والدین لازم است بر روی نظر فرزند، یعنی فرایندی نگاه کردن او بر پدیده ها و اشیاء تمرکز داشته باشند.
 +
در این سن نظر حسی است و بر روی محسوسات اعمال می شود. 
 +
 
 +
===تعیین در دوره دوم، طلوع تعیین مختصاتی و رأیی===
 +
در دوره دوم رشد، تعیین با کمک فرزند توسط والدين صورت می گیرد. مشارکت فرزند در تعیین امر مهمی است که در این دوره لازم است تحقق یابد. در این صورت لازم است والدین در بسیاری از مسائل تعيين گزینه را على الظاهر به عهده کودک گذارند. مشاهده مختصات موضوع در این دوره مهم می شود بنابراین علاوه بر نظر لازم است رؤیت کودک فعال گردد. موضوعات نظر در این دوره خیالی و وهمی و رؤیت حسی و خیالی است.
 +
 
 +
در این صورت وقتی فرایندی موضوعی برای کودک تبیین می شود از قدرت خیال و وهم او هم استفاده می شود. ولی وقتی مختصات موضوع در بین موضوعات دیگر مورد مطالعه قرار می گیرد بر ظاهر آن موضوع تمرکز می شود و لازم است آن را بین محسوسات مورد مطالعه قرار دهد.
 +
 
 +
===تعیین در دوره سوم، طلوع تعیین طولی و ملکوتی===
 +
در دوره سوم که نظر و رأي فعال شده، به دست خود فرد می افتد و در این دو به استقلال می رسد. در این صورت لازم است فرد با مشورت دیگران مسائل را فرایندی ببیند. و نیز بتواند مختصات موضوعات را با دقت بیشتری رصد کند.
 +
 
 +
 
 +
در این صورت فرد بالغ قدرت عمیق کردن و طولی کردن دشاها.. را نیز یافته و می تواند بصیرت خود را نسبت به موضوع فعال سازد.
 +
نظر و رأی از حد حسی فراتر رفته و به سمت نظر و رأی عقلی پیش می رود.
 +
 
 +
===تعیین در دوره چهارم، طلوع تعيين حفظی و ذخیره ای===
 +
در دوره چهارم علاوه بر نظر، رأي ، بصر وبصيرت قدرت استفاده از رؤیت های ذکری بیشتر می شود این موضوع از دو منظر قابل بررسی است:
 +
 
 +
 
 +
: منظر اول، تجربیاتی است که فرد خود داشته است و به عنوان محصولات
 +
ادراکی او برایش یادآوری می شود.
 +
 
 +
: منظر دوم، درونیات فطری است که در اثر تقوا و ارتباط مؤثر با دانشمندان و عقلافعال می گردد.
 +
 
 +
===تعیین در دوره پنجم، طلوع تعیین شهادتی و تضاعفی===
 +
در این دوره علاوه بر مراتب قبل، قدرت شهود فرد و شهید شدنش فراهم می شود. در این صورت مراقبت در فرد به حد کمال رسیده و چنین فردی علاوه بر سایر قدرت های مشاهده به قدرت مراقبت از قدرت نیز دست یافته است.
 +
[[پرونده:تصویر 14و 13و01.jpg|وسط|اصلی]]
 +
 
 +
==معنای گزینش==
 +
 
 +
انسان با روبه رو شدن با مسأله یا موضوعی انعکاس های مختلفی از خود به جا می گذارد، ممکن است آن مسأله با موضوع را به هیچ وجه با خود مرتبط نداند در این صورت نسبت به آن بی تفاوت برخورد می کند و ممکن است آن موضوع یا مسأله را به نحوی با خود مرتبط بداند در این صورت با منفعت پنداشتن آن، به آن گرایش پیدا کرده و با مضر دانستن آن از آن اعراض کند.
 +
 
 +
 
 +
به سه حالت فوق که در رویارویی با مسأله یا موضوعی طرح می شود و مربوط به انعکاس عملی فرد می باشد «گزینش» گفته می شود که با رغبت يا زهد و یا اعراض همراه است و محل زایش حب و بغض و خوف و رجا می باشد.
 +
 
 +
لازمه هر گزینشی عبور از مراحل قبل یعنی تفصیل، ترجیح و تعیین است، زیرا با شده مساله با موضوع ابتدا حالات مختلف آن و پس زمینه های آن در درون فرد بررسی مود. (تفصیل) سپس بعد از تمایز بین حالات و صفات و ویژگی های آن ترجيح بين آنها صورت گرفته (ترجیح) و سپس امر ترجیح یافته مشخص ومعین تر شده بر روی آن نمرکز ودقت ویژه ای صورت می پذیرد. (تعیین) اکنون به طور طبیعی نسبت به آن امر تعیین یافته ، یکی از سه حالت گرایش، اعراض و یا بی تفاوتی ایجاد می شود. (گزینش)
 +
بدین ترتیب در تعریف گزینش می توان آن را رغبت یا اعراضی بر اساس ادراک به امر تفصیل یافته معین دانست که پس از آن می توان به تحقق نتیجه آن رغبت یا اعراض، امید داشت. در این صورت با گزیدن چیزی وضعیت فرد متفاوت خواهد شد و در وضعیت و شرایط جدیدی قرار می گیرد. طبعا اگر گزینش مثبت باشد وضعیت به دست آمده مثبت و اگر منفی باشد وضعیت به دست آمده منفی خواهد بود.
 +
 
 +
علاوه بر تعریف فوق می توان اضافه کرد که گزیدن امری مستلزم دادن «حکم» و تعیین باید و نباید برای آن است. لذا ماهیت گزیدن تعیین باید و نباید است، زیرا | کسی که به امری حکم میدهد پس از تعیین آن را لایق باید و نبایدی دانسته است.
 +
[[پرونده:تصویر 16و13و01.jpg|وسط|اصلی]]
 +
 
 +
در روایات زیر می توان برخی از گزینش های زندگی را مورد بررسی قرار داد
 +
 
 +
===روایت اول: گزینش هایی که با هم به هیچ وجه سازگاری ندارند===
 +
عن النبي صلى الله عليه و آله أنه قال يا علي من غرضت له دنیا و آخرته فاختارالآخرة وترك الدنيا له اته ومن أمن أخذ الدنيا استخفافا بأخته فله الار
 +
<ref>
 +
جامع الأخبار للشعيري)، ص ۱۰۸
 +
</ref>
 +
[[پیامبرصلى الله عليه و اله]] فرمود یا علی کسی که دنیا و [[آخرت]] بر او عنه با اختیار کند و دنیا را ترک گوید برای اوست بهشت، و کسی که دنیا را به سیک گرفتن آخرت اخذ کند برای اوست آتش.
 +
 
 +
===روایت دوم: گزینش های انسان بر اساس جهان بینی اوست===
 +
قال علي عليه السلام من أحب أن يعلم کی منزلته عند الله فلينظر برائی اور بروا من خير له أمران أمر الدنيا و أمر الآخرة فاختار أمر الآخرة على الأنتا
 +
الی الذی یحب الله ومن اختار أمر الدنيا فذلك الذي لا منزلة لله عنده
 +
<ref>
 +
جامع الأخبارالشعيري)، ح ۱۰۸.
 +
</ref>
 +
کسی که دوست دارد مقام و ارزش خود را در درگاه الهی بفهمد، میزانش این است که بیند منزلت و مقام خدا در نزد او چگونه است چون کسی که دو چیز در اختیار او باشد هم دنیا و هم آخرت، اگر [[آخرت]] را انتخاب کرد او در مقام تضاد و تزاحم) دنیا را رها کرد، البته این شخص کسی است که خدا را دوست دارد و کسی که دنیا را انتخاب نمود و آخرت را رها کرد، این چنین شخص ارزش و منزلتی نزد خدا ندارد.
 +
 
 +
===روایت سوم: انسان لازم است در گزینش هایش از خدا و رسول تبعیت کند===
 +
عن كليب بن معاوية الصيداوي قال قال لي أبو عبد الله عليه السلام إياكم و اللاش إن الله و جل إذا أراد بعبد خير نكت في قلبه نكته ته وهو يجول لذلك و يطلبه ثم قال لو أنكم إذا لم التاش قلم هنا حيث هبت الله و اخيرا من الخار الله واختار الله محمد و اختتا آل محمد صلى الله عليه وعليهم.
 +
<ref>
 +
الكافي، ج ۲، ص ۲۱۲.
 +
</ref>
 +
 
 +
کلیب بن معاویه گوید: [[امام صادق عليه السلام]] به من فرمود: از مردم دور شوید (انها را به مذهب حق نخوانید) همانا خدای عزوجل چون خیر بنده ای را خواهد، در دلش نقطه و اثری گذارد (نور هدایت در دلش افکند و او را رها کند، او خود برای هدایت او اقدام می کند، سپس فرمود: کاش شما هرگاه با مردم به سخن مي پرداختيد مي کشتيد
 +
راهي که [[خدا]] رفته رفته ایم، و هرکه را خدا انتخاب کرده انتخاب کرده ایم، خدا محمد را انتخاب کرد، و ما آل محمد را صلى الله عليه و آله انتخاب کردیم.
 +
 
 +
 
 +
===روایت چهارم: لازم است انسان بداند که گزینش هایش تحت تأثیر عواملی قرار می گیرد لذا باید مراقب این اثرها باشد و آنها را در معادلات خود حساب کند===
 +
قال أما إنني يا بي اختر المجال على عينك فإن رأيت قوما يذكرون الله جل و عاجلس معهم إن تكن عالما تقع علمك و إن تكن جاهلا علموك و لعل الله أن
 +
لهم برحمته فيعك معهم و إذا رأيت قوما لا يذكرون الله فلا تجلس معهم فإن تكن عال لم ينفعك علمك و إن كنت جاهلا يزيدوك كهلا و لعل الله أن يظلهم بعقوبة فمك معهم.
 +
<ref>
 +
الكافي، ج ۱، ص ۳۹. 
 +
</ref>
 +
لقمان به پسرش گفت: پسر عزیزم همنشين را از روی بصیرت انتخاب کن. اگر دیدی گروهی [[خدای عزوجل]] را یاد می کنند با ایشان بنشین که اگر تو عالم باشی علمت سودت بخشد و اگر جاهل باشی تو را بیاموزند و شاید خدا بر آنها سایه رحمت اندازد و تو را هم فراگیرد.
 +
 
 +
و چون دیدی گروهی به یاد خدا نیستند با آنها منشین، زیرا اگر تو عالم باشی علمت سودت ندهد و اگر جاهل باشی تو را نادان ترکنند و شاید خدا بر سرشان کیفری آرد و تو را هم فراگیرد.
 +
 
 +
 
 +
==تفاوت گزینش خداوند و گزینش در انسان==
 +
 
 +
[[قرآن]] و روایات خیر را به صورت مشتق و در باب افتعال برای [[خداوند]] استعمال کرده اند. در این صورت اختیار به معنای گزیدن و انتخاب کردن است.
 +
وأنا اختك قاشتيغ لما يوحى
 +
<ref>
 +
سوره مبارکه طه، آیه ۱۳.
 +
</ref>
 +
من تو را برگزیده ام به آنچه بر تو وحی می شود گوش فرا دار.
 +
حقیقت اختیار این است که فاعلی مثلا در میان چند فعلی که باید حتما یکی از آنها را بر دیگر کارها ترجیح داده و انجامش دهد مردد شود، آنگاه فاعل تمیز میدهد به اینکه فلان کار خیر است، پس بنا می گذارد بر اینکه این کار از دیگر کارها بهتر است ، پس همان را انجام می دهد و این بناگذاری، همان اختیاراست، پس کلمه اختیار همواره باید توأم با غرضی باشد که فاعل از فعلش آن غرض را در نظر گرفته .»
 +
<ref>
 +
ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۴، ص ۱۹۳.
 +
</ref>
 +
تفاوت اختیاری که خداوند برای خود و برای انسان ذکر کرده است به تفاوت معنای مورد استعمال آن برنمی گردد بلکه تفاوت معنا وابسته به ویژگی های کسی است که این فعل را جاری می سازد.
 +
. وقتی این کلمه برای خداوند ذکر می شود به دلیل اینکه اراده وجود مقدس باری تعالی عین فعل اوست بنابراین اختیار [[خداوند]] عین خیری است که محقق بود.
 +
 
 +
این فعل وقتی برای [[انسان]] بیان می شود به دلیل وجود فاصله بین علم تا عمل، ممکن است رخدادهای متعددی از جمله موارد زیر واقع شود: و ممکن است کار خیر از اطلاع تا معرفت و از معرفت تا انتخاب و از معرفت تا تحقق توقف یابد. و ممکن است فرد اساسا به تشخیص دست نیابد که بخواهد گزینشی داشته باشد.
 +
 
 +
: ممکن است در اثر زینت شیطان شربه جای خیرگزیده شود.
 +
 
 +
: ممکن است به واسطه وسوسه های خناس خیری که شناخته شده با تأخیر انجام شود و یا به دلیل تأخیر انجام نشود.
 +
 
 +
ممکن است فرد از اختیار خود به نحو احسن استفاده کند.
 +
 
 +
: ممکن است فرد از اختیار خود به طور ناقص بهره مند شود.
 +
 
 +
اساس توبیخ های قرآن مربوط به انحرافی است که در گزینش گزاره های حق وجودرا بر اساس این گزینه ها لازم است فرد توبیخاتی اساسی را در دنیا و آخرت تحمل ، همین دلیل در آیه زیردر حالت توبیخ به افرادی که امر رسول را زیر پا می گذارنداینگونه آمده است:
 +
وما كان المؤمن ومؤمنة إذا قضى الله و رشوه أمرة أن يكون لهم الحيرة من أمرهم و من يغص اللة و رشوله فقد ضل ضلالأمبينة
 +
<ref>
 +
سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۶.
 +
</ref>
 +
هیچ  مرد مؤمن و زن مؤمن را سزاوار نیست که وقتی خدا و رسولش امری را صادر، باز هم در امور خود، خود را صاحب اختیار بدانند، و هرکس خدا و رسولش فرمودند، باز هم در امورخود را نافرمانی کند، به ضلالتی آشکار گمراه شده است معنای آیه این است: احدی از مؤمنین و [[مؤمنات]] حق ندارند در جایی که [[خدا]] و [[رسول]] او در کاری از کارهای ایشان دخالت می کنند، خود ایشان باز خود را صاحب اختیار بدانند، و فکر کنند که آخرکار مال ماست، و منسوب به ما، وامری از امور زندگی ماست، چرا اختیار نداشته باشیم؟ آن وقت چیزی را اختیار کنند، که مخالف اختیار و حکم خدا و رسول او باشد، بلکه بر همه آنان واجب است پیرو خواست خدا و رسول باشند، و از خواست خود صرفنظر کنند.
 +
 
 +
این آیه شریفه هر چند عمومیت دارد، و همه مواردی را که [[خدا]] و رسول حکمی بر خلاف خواسته مردم دارند شامل می شود، اما به خاطر اینکه در سیاق آیات بعدی قرار دارد، که داستان ازدواج رسول خدا صلی الله عليه و آله با همسر پسر خوانده اش زید را بیان می کند، می توان گفت به منزله مقدمه برای بیان همین داستان است، و می خواهد به کسانی که به آن جناب اعتراض و سرزنش می کردند، که داستانش دربحث روایتی این فصل خواهد آمد، پاسخ دهد که این مسأله ربطی به شما ندارد، و شما نمی توانید در آنچه خدا و رسول حکم می کند مداخله کنید.»
 +
<ref>
 +
ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص ۴۸۲.
 +
</ref>
 +
براساس مطالب فوق هر عمل اختیاری انسان با گزینشی مرتبط است و عقلا و شرعا [[انسان]] نباید در زمانی که گزینه صحیح وجود دارد به سمت گزاره های غلط میل پیدا کند. لذا [[خداوند]] مبنای جزا و پاداش هرانسانی را براساس استفاده درست از اختیار قرار داده است. لذا [[خداوند]] به انسان منت گذاشته و به او صرفا در گزینش و اختیار خوبی ها اذن و رضایت داده است. پس از هر گزینشی در صورت صحیح بودن گزاره انتخابی قدرت انتخاب های بعدی در فرد مضاعف می شود و البته بالعکس این نکته صادق
 +
است.
 +
 
 +
==ضرورت گزینش درست==
 +
 
 +
با توجه به آنچه گفته شد اگر انسان به موضوع گزینش به عنوان مسأله اساسی زندگی خود نپردازد ناخواسته دچار گزینش های اشتباه خواهد شد، زیرا انسان با اختیار و انتخاب سرشته شده است و در هر کار و برای هر تصمیم ناچار از داشتن گزینشی است.لازم به تأکید مجدد است که گزینش در [[انسان]] به معنای قرار گرفتن در معرض شدن» بر اساس قانونی اذن یافته در تکوین است.
 +
در برخی از روایات به داشتن گزینش درست، قصد گفته شده و به فردی که در جهت گزینش صحیح در تکاپوست «مقتصد» گفته شده است. در این صورت فرد برای انجام هرامر، قصدی مشخص براساس غایتی تعریف شده خواهد داشت.
 +
قال علي عليه السلام عليك بالقضي في الأمور فتن عدل عن القضي جارو من أخذ به عدل .
 +
<ref>
 +
عيون الحكم والمواعظ (لليثى)، ص ۳۳۵.
 +
</ref>
 +
بر تو باد بر قصد در امورت پس کسی که از قصد عدول کند ظلم می کند و کسی که طبق آن عمل می کند به عدل رفتار میکند. در صورت نداشتن قصد یا گزینشی درست بین خواست ها و عمل های [[انسان]] گسست پیدا می شود.قال علي عليه السلام جب لن تمر دواء دايه فلا يظلبه و إن وجده قلاتداوی به
 +
<ref>
 +
عيون الحكم والمواعظ الليثي)، ص ۳۳۱. 
 +
</ref>
 +
در تعجبم کسی که داروی بیماریش را بشناسد و آن را طلب نکند و اگر آن را هم بیابدبا آن درمان نکند.
 +
 
 +
در صورت فعال نبودن گزینش درست ممکن است فرد بر خلاف انتظار عقلانی عمل کند.قال علي عليه السلام عجب إن يعلم أى للأغمال أجرأ كيف لا يخي عمله.
 +
<ref>
 +
عيون الحكم والمواعظ الليثي)، ص ۰۳۳۱
 +
</ref>
 +
در تعجبم از کسی که میداند اعمال دارای اجر است که چگونه عملش رانیکو نمی کند.
 +
 
 +
در فاصله ای که بین ادراک خوبی تا قصد آن و نیز عمل به آن می افتد امکان اختلال در ساختار خیر ایجاد می شود.
 +
قال علي عليه السلام كيف يستطيع الهدى من يغلبه الهوى
 +
<ref>
 +
تصنیف غرر الحکم و درر الكلم، ص ۶۵.
 +
</ref>
 +
چگونه توان راهیابی به هدایت را دارد کسی که هوی بر او غلبه داشته باشد. برای اینکه فرد بتواند گزینش های درستی در زندگی داشته باشد لازم است اقتضای این گزینش را برای خود فراهم سازد. به عنوان نمونه روایات زیر به شرایطی از برخورداری از گزینش های درست اشاره دارد.
 +
 
 +
: علم عامل اصلی در به دست آوردن گزینش های درست است.
 +
قال علي عليه السلام عليك بالعلم فإنه وراثة كريمة.
 +
<ref>
 +
عيون الحكم والمواعظ الليثي)، ص ۳۳۵.
 +
</ref>
 +
بر تو باد به علم، زیرا ورائتی با ارزش است. : برای ایمنی از گزینش های اشتباه و لغزش در این زمینه انسان نیازمند به عصمتی الهی است.
 +
 
 +
قال علي عليه السلام عليك بالاعتصام بالله في كل أمورك إنها عضت من كل شي .
 +
<ref>
 +
عيون الحكم والمواعظ الليثي)، ص ۳۳۵.
 +
</ref>
 +
بر تو باد به اعتصام به خدا در همه امورت، زیرا آن عصمتی از هر چیز است. : كلمه تقوا به معنای مراقبت مهم ترین عامل در داشتن گزینه های صحیح است.
 +
قال علي عليه السلام عليك بالتقى قاتنه ځلق الأنبياء .
 +
<ref>
 +
عيون الحكم والمواعظ الليثي)، ص ۳۳۵.
 +
</ref>
 +
 
 +
بر تو باد به [[تقوا]] زیرا، اخلاق انبیا است. : نپرداختن به عیوب دیگران از جمله مهم ترین مواردی است که موجب دقت در گزینش های خود و پراکنده نشدن از گزینش های صحیح می شود.
 +
 
 +
قال علي عليه السلام گئى بالمرء جهلا أن يجهل غوب فيه ويظن على الناس ما لا يستطيع التحؤل عنه .
 +
<ref>
 +
تصنیف غرر الحکم و درر الكلم، ص ۲۳۸..
 +
</ref>
 +
بر جهل فرد همین کافی است که عیوب خود را نشناسد و بر مردم به آنچه خود توان تغییر آن را ندارد، طعنه زند.
 +
 
 +
: برای داشتن گزینه های سازنده تنها دانستن کافی نیست بلکه لازم است برای قرار گرفتن در شرف تحقق شرایط و امکانات آن کار فراهم شود.
 +
 
 +
 
 +
قال سمعت أبا عن الله يقول ما من عبد ي ير إ لم تذهب الأيام كى يظهر الله الله خيرا وما من عند پر شرا- إلا لم تذهب الأيام حتى يظهر الله له شرا۔
 +
<ref>
 +
مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، النص، ص ۷۲،
 +
</ref>
 +
هرکس وسایل خیری را فراهم کند خداوند به زودی وسیله خیر برای او فراهم می کند ،و هرکس شری را برانگیزد و خداوند به زودی وسایل شتر برای او پدید می آورد.
 +
 
 +
: مراقبت از خود با شیوه های مختلف از ی خطاها و لغزش ها می باشد.
 +
زن لأبي عبد الله عليه السلام أوصني فقال أعد راد و هيء جهازك و كن و فيك ولا تأمز غيرك يزيل إليا، بما يضيخك.
 +
<ref>
 +
مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ال، النص، ص ۷۲
 +
</ref>
 +
مرا نصیحت کنید، فرمود: زادت را تهیه کن و وسائل آخرت را مهیا ساز، خودت وحی خود باش، بار دیگری امر نکن تا پس از مرگت برای توکار کند، اکنون که زناده هستی هرکاری می خواهی انجام بده.
 +
 
 +
: قناعت به معنای اکتفا کردن به ضروریات اصلی زندگی مادی است.قال علي عليه السلام گف يستليغ صلاح تفي من لا يتمتع بالقليل.
 +
<ref>
 +
تسنیف غرر الحکم و درر الكلم، ص ۲۳۸
 +
</ref>
 +
چگونه کسی که بر کم قانع نمی شود بر صلاح نفس خود توان می یابد. طبیعی است اگر کسی اقتضای لازم برای گزینش را برای خود فراهم نکند دچار تسهیلات و تزیینان شیطان می شود.
 +
 
 +
 
 +
==گزینش صحیح عامل دینداری==
 +
 
 +
از آنجایی که هر گزینشی که در ساختار انسان صورت می پذیرد از یک سو با ادراک و از سوی دیگر با ابراز در ارتباط است، گزینش حلقه واسط بین این دو به شمار می رود. بنابراین در صورتی که فعال شود این دو را با هم مرتبط می کند و اگر فعال نباشد هیچ گاه ادراک به رفتار سوق پیدا نمی کند. هرقدر گزینش بتواند ارتباط بین این دو یعنی ادراک و ابراز را تنگاتنگ و منطقی نماید برنامه های زندگی فرد نتیجه بخش تر و کمال آفرین تر خواهد بود و هر قدر بین ادراک و ابراز گسست وجود داشته باشد و گزینش بر مبنای هواها و خواهش ها و الفنانات بی اساس شکل گیرد برنامه های زندگی پوچترو بی مغزتر خواهد بود.
 +
بر این اساس گزینش اهرم مدیریت صحیح در زندگی است که البته خود آن نیز با م عرفت صحیح فعال می شود و برای ثمربخش بودنش نیازمند ضوابط خاصی
 +
طبیعی است این ضوابط است که هر گزینشی را دیندار می کند و با دیندار شدن گزینش است که دین حقیقی فرد معلوم می گردد.
 +
 
 +
أفرأيت من اتخذ إلهه هواه وأضله الله على علم و على تمعه وقلبه و ج ل بصرو غشاوة من يهدیه من بغير الله أقلاتذکرون
 +
<ref>
 +
سوره مبارکه جاثیه، آیه 23.
 +
</ref>
 +
هیچ دیدی آن کسی را که هوای نفس خود را خدای خود گرفت و [[خدا]] او را با داشتن علم گمراه کرد و برگوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده انداخت، دیگر بعد از خداچه کسی او را هدایت میکند آیا باز هم متذکر نمی شوید؟
 +
 
 +
به همین دلیل رأس دین در زندگی انسان به اتخاذ که مرحله نهایی یک تصمیم گیری است کشیده می شود. در [[قرآن]] و روایات بخش مهمی از انذارها مربوط به اتخاذهایی است که بدون مبنا و با اختلال های روانی و نیز مطامع و تحت نفوذ شیطان یا القائات بیرونی صورت پذیرفته است. در آیات زیر نقش اتخاذ به خوبی مشخص است و تأثیر پذیری آن از محیط و حیله های ويوم يعمم الظالم على يديه يقول يا ليتني اتخذت مع التشويه سبيلا * يا ويلتى ليتني لم أت قلانة ليلا * لقد أضلني عن الأكبر بعد إذ جاءني وكان الشيطان للإنسان ولا * وقال الرشول یا رب إ قومي اتخذوا هذا القرآن مهجورة
 +
<ref>
 +
سوره مبارکه فرقان، آیات 27-30.
 +
</ref>
 +
روزی که ستمگر دست های خویش را بگزد و گوید: ای کاش طریقه پیغمبر را پیش گرفته بودم. وای بر من، کاش فلانی را به دوستی نگرفته بودم. او مرا از قرآن گمراه کرد و شیطان مایه خذلان آدمی است. پیغمبر گوید: پروردگارا قوم من این قرآن را هذیان وبیهوده پنداشتند.
 +
 
 +
براساس مطالب فوق ابتدایی ترین کاری که برای اصلاح گزینش ها لازم است صورت پذیرد اتخاذ مبنای صحیح در هر گزینش است. لذا هر فردی با باور قلبی خود به خداوند لازم است مبنای هر علم و رفتاری را حکم خداوند بداند و بدین صورت مالکیت او را در عالم تصديق کند. در این صورت نسبت به او تسلیم و نسبت به اوامرواحکام سرتواضع فرود آورد. به همین دلیل اولین اصل و مهم ترین عامل در خیرگزینی تواضع دانسته شده است.
 +
 
 +
قال الصادق عليه السلام التواضع أضل گل رئیس و مترتبة رفيعة و لو كان للتواضع لغه يفهمها الى لنطق عن حقایق ما في مخفيات العواقب و التواضع ما
 +
يكون في الله و اله وما سواه مرؤ من تواضع للبي شقه الله على كثيرين عبادي و إقل مدیر وب سيناء يغرقها أهل الماء من الملائكة و أهل الأرض من العارفين قال الله از «و على الأعراف رجال يغرقون گلا بسيماهم»
 +
<ref>
 +
سوره مبارکه اعراف، آیه ۴۶.
 +
</ref>
 +
و أضل التواضع من جلالد نبته وعظمته وليس له و كل عبادة يقبلها و يضاها إلا و تائها التواضع ولاتفرق ما في متى حقيقة التواضع إلا الموت لمن عباده المستقلين بوخدانيته ان الله و جل و عباد الرحمن الذين يمشون على الأرض هونا و إذا خاطبهم تاهلون قالوا سلاما»
 +
<ref>
 +
سوره مبارکه فرقان، آیه ۶۳.
 +
</ref>
 +
وقد أمر الله و جل أعلقه وسيد تريته محمد صلى الله عليه و آله بالتواضع فقال و جل «و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين»
 +
<ref>
 +
سوره مبارکه شعرا، آیه ۲۱۵.
 +
</ref>
 +
و التقاطع مع الخشوع والخضوع والخشية و الحياء و إنه لا يأتين إلا منها و فيها ولا يسلم المميز الام الحقيقي إلا للمتواضع في ذات الله تعالی.
 +
<ref>
 +
بحار الأنوار، ج۷۲، ص ۱۲۱.
 +
</ref>
 +
تواضع بنياد هر خیر ارزشمند و درجه رفیعی است، و اگر تواضع به زبانی ادا میشد که مردم می فهمیدند حقایق عواقب نهفته گویا بود، و تواضع آنست که برای خدا و در راه خدا باشد و جز آن نیرنگ است و هر که برای خدا تواضع کند خدا او را از بسیاری از بندگانش بالاتر می برد.
 +
 
 +
اهل تواضع را چهره ای باشد که فرشته های آسمان و عارفان زمین آن را بشناسند، خدا عزوجل فرموده: «و بر اعراف مردانی باشند که هرکدام به چهره اشان می شناسند» و اصل تواضع در برابر جلال و هیبت و عظمت [[خدا]]ست، و عبادتی برای [[خدا]] عزوجل نباشد جز آنکه از تواضع خیزد، و آنچه در حقیقت تواضع است را نفهمند جز مقربان وابسته به خدای یگانه. خدا عزوجل فرمود: «و بندگان خدای رحمان آنانند که به ارامی روی زمین راه می روند، و چون مردم نادان به آنها خطاب کنند، گویند سلام، و [[خدا عزوجل]] به عزیزترین خلقش و سید آفریدگانش فرموده: «و تواضع کن برای هر که پیروت شده از مؤمنان» و تواضع مزرعه خضوع است و خشوع و ترس و شرم، وها بوجود نیایند جز از آن و در آن، و شرف کامل حقیقی درست نباشد جز برای متواضع در راه [[خدا]].
 +
در سوره مبارکه روم که اوامری در خصوص دیندارشدن ذکر می کند به نکات قابل توجهی در زمینه چگونگی ضابطه مند کردن گزینش ها اشاره دارد برخی از این نکات قابل تأمل عبارتند از: : سیر در زمین و تفکر در نفس دو عامل مهم در اصلاح گزینش هاست، زیرا با این دو می توان به نتیجه رسید که گزینش های بدون مبنا چه به روز انسان ها آورده و می آورد .
 +
 
 +
: اگر کسی در زنجیره ای از گزینشهای اشتباه و غلط قرار بگیرد خود را در عاقبتی شومقرار داده است که هر روز حال او بدتر از قبل میشود و تیره روزی در انتظار اوست.
 +
 
 +
: توجه به آیات الهی به ویژه برخی از آیات مانند زوجیت و نیز دقت در مثلها موجب فعال شدن ادراکی می شود که گزینش ها را به منطق درست دعوت می کند. این منطق درست چیزی جز رجوع به فطرت و فعال کردن صفات فطری نیست. دینی که خداوند ما را به آن دعوت می کند، دینی است که در نهاد ما سرشته شده است وخارج بودن از آن دین به منزله خروج از سرشتی الهی است.
 +
 
 +
: هر فردی توجه خود را به سویی معطوف می دارد و براساس آن در رابطه با زندگی خودتصمیم می گیرد. لازم است بنا به اقتضای عاقبت نگری و قدرشناسی این توجه تنها به دین حنیف معطوف شود. مبنای این دین در کتاب الهی تبیین شده است.
 +
 
 +
==مراحل گزینش درست==
 +
 
 +
همان طور که گفته شد گزینش درست در طی مراحلی صورت می پذیرد، این مراحل را | می توان به صورت زیر تبیین کرد.
 +
 
 +
===مرحله اول، معرفت و اطاعت===
 +
در هر گزینشی نوعی معرفت و شناخت وجود دارد که به مراحل قبل گزینش
 +
مربوط می شود. به تبع آن هرگزینشی در ساختار طوع و رام بودن فرد صورت می پذیرد. فقدان این دو مؤلفه گزینش را از اساس بی معنای می نماید، زیرا در این صورت گزیدنی صورت
 +
نگرفته است.
 +
 
 +
===مرحله دوم، زهد و رغبت===
 +
با هر گزینشی پس از معرفت و اطاعت، رغبت يا زهد خود را نشان میدهد. در امور
 +
[[پرونده:تصویر 27 و13 و01.jpg|اصلی|وسط]]
 +
 
 +
ایجابی رغبت و در امور سلبی زهد پیش روی فرد قرار دارد. همچنین در امور ایجابی همراه با رغبت، زهد نسبت به موارد مخالفش نمایان می شود. و در موارد سلبی زهد با رغبت نسبت به مخالف زهد آشکار می شود. بنابراین رغبت و زهد همیشه توأم با
 +
هم هستند.
 +
 
 +
===مرحله سوم، خوف و رجا===
 +
وی به معنای نگرانی از نرسیدن به مقصد و رجا به معنای محتمل دانستن رسیدن به مقصد است که در اثر این دو گوهر حرکت در [[انسان]] شکل می گیرد. این دو در حالت
 +
است، پیوسته با هم هستند و وجود یکی دلیل بر وجود دیگری است.  
 +
 
 +
==مرحله چهارم، طلب و اراده===
 +
برای تحقق خواسته و تصمیمات اقتضائاتی در درون فرد لازم است به تدارک
 +
 
 +
==پانویس==
  
[[شیوه اجرایی]] '''نظام سازی خیر''' در بخش پایانی کتاب ارایه شده است.
 
 
 
[[محمد خلیلیان]]
 
 
</div>
 
</div>
[[رده:فصلنامه آوای خیر ماندگار شماره  2]]
+
[[رده: معرفی کتاب فرآیند شناسی خیر]]
[[رده:معرفی کتاب]]
+
 
 +
[[رده:مقالات]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۰:۵۸

محتویات

مراحل برخورداری انسان از تعیین

انسان در هر دوره ای از دوره های رشد خود بیش و کم از مراتب تعیین برخوردار است و از همگی به نوعی استفاده می کند ولی در هر دوره ای برخی از مراتب قدرت و غلبه و ظهور بیشتری می یابند. به همین دلیل لازم است در ویژگی های تعیین در هر دوره مشخص شود تا امکان مهارتی کردن و تعلیم و تزکیه آن فراهم گردد.

تعیین در دوره اول، طلوع تعيين خطی و فرایندی

در دوره اول رشد که فرد از قدرت تفکر انتزاعی برخوردار نیست. تعیین به کمک والدین انجام می گیرد. در عین حال والدین لازم است بر روی نظر فرزند، یعنی فرایندی نگاه کردن او بر پدیده ها و اشیاء تمرکز داشته باشند. در این سن نظر حسی است و بر روی محسوسات اعمال می شود.

تعیین در دوره دوم، طلوع تعیین مختصاتی و رأیی

در دوره دوم رشد، تعیین با کمک فرزند توسط والدين صورت می گیرد. مشارکت فرزند در تعیین امر مهمی است که در این دوره لازم است تحقق یابد. در این صورت لازم است والدین در بسیاری از مسائل تعيين گزینه را على الظاهر به عهده کودک گذارند. مشاهده مختصات موضوع در این دوره مهم می شود بنابراین علاوه بر نظر لازم است رؤیت کودک فعال گردد. موضوعات نظر در این دوره خیالی و وهمی و رؤیت حسی و خیالی است.

در این صورت وقتی فرایندی موضوعی برای کودک تبیین می شود از قدرت خیال و وهم او هم استفاده می شود. ولی وقتی مختصات موضوع در بین موضوعات دیگر مورد مطالعه قرار می گیرد بر ظاهر آن موضوع تمرکز می شود و لازم است آن را بین محسوسات مورد مطالعه قرار دهد.

تعیین در دوره سوم، طلوع تعیین طولی و ملکوتی

در دوره سوم که نظر و رأي فعال شده، به دست خود فرد می افتد و در این دو به استقلال می رسد. در این صورت لازم است فرد با مشورت دیگران مسائل را فرایندی ببیند. و نیز بتواند مختصات موضوعات را با دقت بیشتری رصد کند.


در این صورت فرد بالغ قدرت عمیق کردن و طولی کردن دشاها.. را نیز یافته و می تواند بصیرت خود را نسبت به موضوع فعال سازد. نظر و رأی از حد حسی فراتر رفته و به سمت نظر و رأی عقلی پیش می رود.

تعیین در دوره چهارم، طلوع تعيين حفظی و ذخیره ای

در دوره چهارم علاوه بر نظر، رأي ، بصر وبصيرت قدرت استفاده از رؤیت های ذکری بیشتر می شود این موضوع از دو منظر قابل بررسی است:


منظر اول، تجربیاتی است که فرد خود داشته است و به عنوان محصولات

ادراکی او برایش یادآوری می شود.

منظر دوم، درونیات فطری است که در اثر تقوا و ارتباط مؤثر با دانشمندان و عقلافعال می گردد.

تعیین در دوره پنجم، طلوع تعیین شهادتی و تضاعفی

در این دوره علاوه بر مراتب قبل، قدرت شهود فرد و شهید شدنش فراهم می شود. در این صورت مراقبت در فرد به حد کمال رسیده و چنین فردی علاوه بر سایر قدرت های مشاهده به قدرت مراقبت از قدرت نیز دست یافته است.

اصلی

معنای گزینش

انسان با روبه رو شدن با مسأله یا موضوعی انعکاس های مختلفی از خود به جا می گذارد، ممکن است آن مسأله با موضوع را به هیچ وجه با خود مرتبط نداند در این صورت نسبت به آن بی تفاوت برخورد می کند و ممکن است آن موضوع یا مسأله را به نحوی با خود مرتبط بداند در این صورت با منفعت پنداشتن آن، به آن گرایش پیدا کرده و با مضر دانستن آن از آن اعراض کند.


به سه حالت فوق که در رویارویی با مسأله یا موضوعی طرح می شود و مربوط به انعکاس عملی فرد می باشد «گزینش» گفته می شود که با رغبت يا زهد و یا اعراض همراه است و محل زایش حب و بغض و خوف و رجا می باشد.

لازمه هر گزینشی عبور از مراحل قبل یعنی تفصیل، ترجیح و تعیین است، زیرا با شده مساله با موضوع ابتدا حالات مختلف آن و پس زمینه های آن در درون فرد بررسی مود. (تفصیل) سپس بعد از تمایز بین حالات و صفات و ویژگی های آن ترجيح بين آنها صورت گرفته (ترجیح) و سپس امر ترجیح یافته مشخص ومعین تر شده بر روی آن نمرکز ودقت ویژه ای صورت می پذیرد. (تعیین) اکنون به طور طبیعی نسبت به آن امر تعیین یافته ، یکی از سه حالت گرایش، اعراض و یا بی تفاوتی ایجاد می شود. (گزینش) بدین ترتیب در تعریف گزینش می توان آن را رغبت یا اعراضی بر اساس ادراک به امر تفصیل یافته معین دانست که پس از آن می توان به تحقق نتیجه آن رغبت یا اعراض، امید داشت. در این صورت با گزیدن چیزی وضعیت فرد متفاوت خواهد شد و در وضعیت و شرایط جدیدی قرار می گیرد. طبعا اگر گزینش مثبت باشد وضعیت به دست آمده مثبت و اگر منفی باشد وضعیت به دست آمده منفی خواهد بود.

علاوه بر تعریف فوق می توان اضافه کرد که گزیدن امری مستلزم دادن «حکم» و تعیین باید و نباید برای آن است. لذا ماهیت گزیدن تعیین باید و نباید است، زیرا | کسی که به امری حکم میدهد پس از تعیین آن را لایق باید و نبایدی دانسته است.

اصلی

در روایات زیر می توان برخی از گزینش های زندگی را مورد بررسی قرار داد

روایت اول: گزینش هایی که با هم به هیچ وجه سازگاری ندارند

عن النبي صلى الله عليه و آله أنه قال يا علي من غرضت له دنیا و آخرته فاختارالآخرة وترك الدنيا له اته ومن أمن أخذ الدنيا استخفافا بأخته فله الار [۱] پیامبرصلى الله عليه و اله فرمود یا علی کسی که دنیا و آخرت بر او عنه با اختیار کند و دنیا را ترک گوید برای اوست بهشت، و کسی که دنیا را به سیک گرفتن آخرت اخذ کند برای اوست آتش.

روایت دوم: گزینش های انسان بر اساس جهان بینی اوست

قال علي عليه السلام من أحب أن يعلم کی منزلته عند الله فلينظر برائی اور بروا من خير له أمران أمر الدنيا و أمر الآخرة فاختار أمر الآخرة على الأنتا الی الذی یحب الله ومن اختار أمر الدنيا فذلك الذي لا منزلة لله عنده [۲] کسی که دوست دارد مقام و ارزش خود را در درگاه الهی بفهمد، میزانش این است که بیند منزلت و مقام خدا در نزد او چگونه است چون کسی که دو چیز در اختیار او باشد هم دنیا و هم آخرت، اگر آخرت را انتخاب کرد او در مقام تضاد و تزاحم) دنیا را رها کرد، البته این شخص کسی است که خدا را دوست دارد و کسی که دنیا را انتخاب نمود و آخرت را رها کرد، این چنین شخص ارزش و منزلتی نزد خدا ندارد.

روایت سوم: انسان لازم است در گزینش هایش از خدا و رسول تبعیت کند

عن كليب بن معاوية الصيداوي قال قال لي أبو عبد الله عليه السلام إياكم و اللاش إن الله و جل إذا أراد بعبد خير نكت في قلبه نكته ته وهو يجول لذلك و يطلبه ثم قال لو أنكم إذا لم التاش قلم هنا حيث هبت الله و اخيرا من الخار الله واختار الله محمد و اختتا آل محمد صلى الله عليه وعليهم. [۳]

کلیب بن معاویه گوید: امام صادق عليه السلام به من فرمود: از مردم دور شوید (انها را به مذهب حق نخوانید) همانا خدای عزوجل چون خیر بنده ای را خواهد، در دلش نقطه و اثری گذارد (نور هدایت در دلش افکند و او را رها کند، او خود برای هدایت او اقدام می کند، سپس فرمود: کاش شما هرگاه با مردم به سخن مي پرداختيد مي کشتيد راهي که خدا رفته رفته ایم، و هرکه را خدا انتخاب کرده انتخاب کرده ایم، خدا محمد را انتخاب کرد، و ما آل محمد را صلى الله عليه و آله انتخاب کردیم.


روایت چهارم: لازم است انسان بداند که گزینش هایش تحت تأثیر عواملی قرار می گیرد لذا باید مراقب این اثرها باشد و آنها را در معادلات خود حساب کند

قال أما إنني يا بي اختر المجال على عينك فإن رأيت قوما يذكرون الله جل و عاجلس معهم إن تكن عالما تقع علمك و إن تكن جاهلا علموك و لعل الله أن لهم برحمته فيعك معهم و إذا رأيت قوما لا يذكرون الله فلا تجلس معهم فإن تكن عال لم ينفعك علمك و إن كنت جاهلا يزيدوك كهلا و لعل الله أن يظلهم بعقوبة فمك معهم. [۴] لقمان به پسرش گفت: پسر عزیزم همنشين را از روی بصیرت انتخاب کن. اگر دیدی گروهی خدای عزوجل را یاد می کنند با ایشان بنشین که اگر تو عالم باشی علمت سودت بخشد و اگر جاهل باشی تو را بیاموزند و شاید خدا بر آنها سایه رحمت اندازد و تو را هم فراگیرد.

و چون دیدی گروهی به یاد خدا نیستند با آنها منشین، زیرا اگر تو عالم باشی علمت سودت ندهد و اگر جاهل باشی تو را نادان ترکنند و شاید خدا بر سرشان کیفری آرد و تو را هم فراگیرد.


تفاوت گزینش خداوند و گزینش در انسان

قرآن و روایات خیر را به صورت مشتق و در باب افتعال برای خداوند استعمال کرده اند. در این صورت اختیار به معنای گزیدن و انتخاب کردن است. وأنا اختك قاشتيغ لما يوحى [۵] من تو را برگزیده ام به آنچه بر تو وحی می شود گوش فرا دار. حقیقت اختیار این است که فاعلی مثلا در میان چند فعلی که باید حتما یکی از آنها را بر دیگر کارها ترجیح داده و انجامش دهد مردد شود، آنگاه فاعل تمیز میدهد به اینکه فلان کار خیر است، پس بنا می گذارد بر اینکه این کار از دیگر کارها بهتر است ، پس همان را انجام می دهد و این بناگذاری، همان اختیاراست، پس کلمه اختیار همواره باید توأم با غرضی باشد که فاعل از فعلش آن غرض را در نظر گرفته .» [۶] تفاوت اختیاری که خداوند برای خود و برای انسان ذکر کرده است به تفاوت معنای مورد استعمال آن برنمی گردد بلکه تفاوت معنا وابسته به ویژگی های کسی است که این فعل را جاری می سازد. . وقتی این کلمه برای خداوند ذکر می شود به دلیل اینکه اراده وجود مقدس باری تعالی عین فعل اوست بنابراین اختیار خداوند عین خیری است که محقق بود.

این فعل وقتی برای انسان بیان می شود به دلیل وجود فاصله بین علم تا عمل، ممکن است رخدادهای متعددی از جمله موارد زیر واقع شود: و ممکن است کار خیر از اطلاع تا معرفت و از معرفت تا انتخاب و از معرفت تا تحقق توقف یابد. و ممکن است فرد اساسا به تشخیص دست نیابد که بخواهد گزینشی داشته باشد.

ممکن است در اثر زینت شیطان شربه جای خیرگزیده شود.
ممکن است به واسطه وسوسه های خناس خیری که شناخته شده با تأخیر انجام شود و یا به دلیل تأخیر انجام نشود.

ممکن است فرد از اختیار خود به نحو احسن استفاده کند.

ممکن است فرد از اختیار خود به طور ناقص بهره مند شود.

اساس توبیخ های قرآن مربوط به انحرافی است که در گزینش گزاره های حق وجودرا بر اساس این گزینه ها لازم است فرد توبیخاتی اساسی را در دنیا و آخرت تحمل ، همین دلیل در آیه زیردر حالت توبیخ به افرادی که امر رسول را زیر پا می گذارنداینگونه آمده است: وما كان المؤمن ومؤمنة إذا قضى الله و رشوه أمرة أن يكون لهم الحيرة من أمرهم و من يغص اللة و رشوله فقد ضل ضلالأمبينة [۷] هیچ مرد مؤمن و زن مؤمن را سزاوار نیست که وقتی خدا و رسولش امری را صادر، باز هم در امور خود، خود را صاحب اختیار بدانند، و هرکس خدا و رسولش فرمودند، باز هم در امورخود را نافرمانی کند، به ضلالتی آشکار گمراه شده است معنای آیه این است: احدی از مؤمنین و مؤمنات حق ندارند در جایی که خدا و رسول او در کاری از کارهای ایشان دخالت می کنند، خود ایشان باز خود را صاحب اختیار بدانند، و فکر کنند که آخرکار مال ماست، و منسوب به ما، وامری از امور زندگی ماست، چرا اختیار نداشته باشیم؟ آن وقت چیزی را اختیار کنند، که مخالف اختیار و حکم خدا و رسول او باشد، بلکه بر همه آنان واجب است پیرو خواست خدا و رسول باشند، و از خواست خود صرفنظر کنند.

این آیه شریفه هر چند عمومیت دارد، و همه مواردی را که خدا و رسول حکمی بر خلاف خواسته مردم دارند شامل می شود، اما به خاطر اینکه در سیاق آیات بعدی قرار دارد، که داستان ازدواج رسول خدا صلی الله عليه و آله با همسر پسر خوانده اش زید را بیان می کند، می توان گفت به منزله مقدمه برای بیان همین داستان است، و می خواهد به کسانی که به آن جناب اعتراض و سرزنش می کردند، که داستانش دربحث روایتی این فصل خواهد آمد، پاسخ دهد که این مسأله ربطی به شما ندارد، و شما نمی توانید در آنچه خدا و رسول حکم می کند مداخله کنید.» [۸] براساس مطالب فوق هر عمل اختیاری انسان با گزینشی مرتبط است و عقلا و شرعا انسان نباید در زمانی که گزینه صحیح وجود دارد به سمت گزاره های غلط میل پیدا کند. لذا خداوند مبنای جزا و پاداش هرانسانی را براساس استفاده درست از اختیار قرار داده است. لذا خداوند به انسان منت گذاشته و به او صرفا در گزینش و اختیار خوبی ها اذن و رضایت داده است. پس از هر گزینشی در صورت صحیح بودن گزاره انتخابی قدرت انتخاب های بعدی در فرد مضاعف می شود و البته بالعکس این نکته صادق است.

ضرورت گزینش درست

با توجه به آنچه گفته شد اگر انسان به موضوع گزینش به عنوان مسأله اساسی زندگی خود نپردازد ناخواسته دچار گزینش های اشتباه خواهد شد، زیرا انسان با اختیار و انتخاب سرشته شده است و در هر کار و برای هر تصمیم ناچار از داشتن گزینشی است.لازم به تأکید مجدد است که گزینش در انسان به معنای قرار گرفتن در معرض شدن» بر اساس قانونی اذن یافته در تکوین است. در برخی از روایات به داشتن گزینش درست، قصد گفته شده و به فردی که در جهت گزینش صحیح در تکاپوست «مقتصد» گفته شده است. در این صورت فرد برای انجام هرامر، قصدی مشخص براساس غایتی تعریف شده خواهد داشت. قال علي عليه السلام عليك بالقضي في الأمور فتن عدل عن القضي جارو من أخذ به عدل . [۹] بر تو باد بر قصد در امورت پس کسی که از قصد عدول کند ظلم می کند و کسی که طبق آن عمل می کند به عدل رفتار میکند. در صورت نداشتن قصد یا گزینشی درست بین خواست ها و عمل های انسان گسست پیدا می شود.قال علي عليه السلام جب لن تمر دواء دايه فلا يظلبه و إن وجده قلاتداوی به [۱۰] در تعجبم کسی که داروی بیماریش را بشناسد و آن را طلب نکند و اگر آن را هم بیابدبا آن درمان نکند.

در صورت فعال نبودن گزینش درست ممکن است فرد بر خلاف انتظار عقلانی عمل کند.قال علي عليه السلام عجب إن يعلم أى للأغمال أجرأ كيف لا يخي عمله. [۱۱] در تعجبم از کسی که میداند اعمال دارای اجر است که چگونه عملش رانیکو نمی کند.

در فاصله ای که بین ادراک خوبی تا قصد آن و نیز عمل به آن می افتد امکان اختلال در ساختار خیر ایجاد می شود. قال علي عليه السلام كيف يستطيع الهدى من يغلبه الهوى [۱۲] چگونه توان راهیابی به هدایت را دارد کسی که هوی بر او غلبه داشته باشد. برای اینکه فرد بتواند گزینش های درستی در زندگی داشته باشد لازم است اقتضای این گزینش را برای خود فراهم سازد. به عنوان نمونه روایات زیر به شرایطی از برخورداری از گزینش های درست اشاره دارد.

علم عامل اصلی در به دست آوردن گزینش های درست است.

قال علي عليه السلام عليك بالعلم فإنه وراثة كريمة. [۱۳] بر تو باد به علم، زیرا ورائتی با ارزش است. : برای ایمنی از گزینش های اشتباه و لغزش در این زمینه انسان نیازمند به عصمتی الهی است.

قال علي عليه السلام عليك بالاعتصام بالله في كل أمورك إنها عضت من كل شي . [۱۴] بر تو باد به اعتصام به خدا در همه امورت، زیرا آن عصمتی از هر چیز است. : كلمه تقوا به معنای مراقبت مهم ترین عامل در داشتن گزینه های صحیح است. قال علي عليه السلام عليك بالتقى قاتنه ځلق الأنبياء . [۱۵]

بر تو باد به تقوا زیرا، اخلاق انبیا است. : نپرداختن به عیوب دیگران از جمله مهم ترین مواردی است که موجب دقت در گزینش های خود و پراکنده نشدن از گزینش های صحیح می شود.

قال علي عليه السلام گئى بالمرء جهلا أن يجهل غوب فيه ويظن على الناس ما لا يستطيع التحؤل عنه . [۱۶] بر جهل فرد همین کافی است که عیوب خود را نشناسد و بر مردم به آنچه خود توان تغییر آن را ندارد، طعنه زند.

برای داشتن گزینه های سازنده تنها دانستن کافی نیست بلکه لازم است برای قرار گرفتن در شرف تحقق شرایط و امکانات آن کار فراهم شود.


قال سمعت أبا عن الله يقول ما من عبد ي ير إ لم تذهب الأيام كى يظهر الله الله خيرا وما من عند پر شرا- إلا لم تذهب الأيام حتى يظهر الله له شرا۔ [۱۷] هرکس وسایل خیری را فراهم کند خداوند به زودی وسیله خیر برای او فراهم می کند ،و هرکس شری را برانگیزد و خداوند به زودی وسایل شتر برای او پدید می آورد.

مراقبت از خود با شیوه های مختلف از ی خطاها و لغزش ها می باشد.

زن لأبي عبد الله عليه السلام أوصني فقال أعد راد و هيء جهازك و كن و فيك ولا تأمز غيرك يزيل إليا، بما يضيخك. [۱۸] مرا نصیحت کنید، فرمود: زادت را تهیه کن و وسائل آخرت را مهیا ساز، خودت وحی خود باش، بار دیگری امر نکن تا پس از مرگت برای توکار کند، اکنون که زناده هستی هرکاری می خواهی انجام بده.

قناعت به معنای اکتفا کردن به ضروریات اصلی زندگی مادی است.قال علي عليه السلام گف يستليغ صلاح تفي من لا يتمتع بالقليل.

[۱۹] چگونه کسی که بر کم قانع نمی شود بر صلاح نفس خود توان می یابد. طبیعی است اگر کسی اقتضای لازم برای گزینش را برای خود فراهم نکند دچار تسهیلات و تزیینان شیطان می شود.


گزینش صحیح عامل دینداری

از آنجایی که هر گزینشی که در ساختار انسان صورت می پذیرد از یک سو با ادراک و از سوی دیگر با ابراز در ارتباط است، گزینش حلقه واسط بین این دو به شمار می رود. بنابراین در صورتی که فعال شود این دو را با هم مرتبط می کند و اگر فعال نباشد هیچ گاه ادراک به رفتار سوق پیدا نمی کند. هرقدر گزینش بتواند ارتباط بین این دو یعنی ادراک و ابراز را تنگاتنگ و منطقی نماید برنامه های زندگی فرد نتیجه بخش تر و کمال آفرین تر خواهد بود و هر قدر بین ادراک و ابراز گسست وجود داشته باشد و گزینش بر مبنای هواها و خواهش ها و الفنانات بی اساس شکل گیرد برنامه های زندگی پوچترو بی مغزتر خواهد بود. بر این اساس گزینش اهرم مدیریت صحیح در زندگی است که البته خود آن نیز با م عرفت صحیح فعال می شود و برای ثمربخش بودنش نیازمند ضوابط خاصی طبیعی است این ضوابط است که هر گزینشی را دیندار می کند و با دیندار شدن گزینش است که دین حقیقی فرد معلوم می گردد.

أفرأيت من اتخذ إلهه هواه وأضله الله على علم و على تمعه وقلبه و ج ل بصرو غشاوة من يهدیه من بغير الله أقلاتذکرون [۲۰] هیچ دیدی آن کسی را که هوای نفس خود را خدای خود گرفت و خدا او را با داشتن علم گمراه کرد و برگوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده انداخت، دیگر بعد از خداچه کسی او را هدایت میکند آیا باز هم متذکر نمی شوید؟

به همین دلیل رأس دین در زندگی انسان به اتخاذ که مرحله نهایی یک تصمیم گیری است کشیده می شود. در قرآن و روایات بخش مهمی از انذارها مربوط به اتخاذهایی است که بدون مبنا و با اختلال های روانی و نیز مطامع و تحت نفوذ شیطان یا القائات بیرونی صورت پذیرفته است. در آیات زیر نقش اتخاذ به خوبی مشخص است و تأثیر پذیری آن از محیط و حیله های ويوم يعمم الظالم على يديه يقول يا ليتني اتخذت مع التشويه سبيلا * يا ويلتى ليتني لم أت قلانة ليلا * لقد أضلني عن الأكبر بعد إذ جاءني وكان الشيطان للإنسان ولا * وقال الرشول یا رب إ قومي اتخذوا هذا القرآن مهجورة [۲۱] روزی که ستمگر دست های خویش را بگزد و گوید: ای کاش طریقه پیغمبر را پیش گرفته بودم. وای بر من، کاش فلانی را به دوستی نگرفته بودم. او مرا از قرآن گمراه کرد و شیطان مایه خذلان آدمی است. پیغمبر گوید: پروردگارا قوم من این قرآن را هذیان وبیهوده پنداشتند.

براساس مطالب فوق ابتدایی ترین کاری که برای اصلاح گزینش ها لازم است صورت پذیرد اتخاذ مبنای صحیح در هر گزینش است. لذا هر فردی با باور قلبی خود به خداوند لازم است مبنای هر علم و رفتاری را حکم خداوند بداند و بدین صورت مالکیت او را در عالم تصديق کند. در این صورت نسبت به او تسلیم و نسبت به اوامرواحکام سرتواضع فرود آورد. به همین دلیل اولین اصل و مهم ترین عامل در خیرگزینی تواضع دانسته شده است.

قال الصادق عليه السلام التواضع أضل گل رئیس و مترتبة رفيعة و لو كان للتواضع لغه يفهمها الى لنطق عن حقایق ما في مخفيات العواقب و التواضع ما يكون في الله و اله وما سواه مرؤ من تواضع للبي شقه الله على كثيرين عبادي و إقل مدیر وب سيناء يغرقها أهل الماء من الملائكة و أهل الأرض من العارفين قال الله از «و على الأعراف رجال يغرقون گلا بسيماهم» [۲۲] و أضل التواضع من جلالد نبته وعظمته وليس له و كل عبادة يقبلها و يضاها إلا و تائها التواضع ولاتفرق ما في متى حقيقة التواضع إلا الموت لمن عباده المستقلين بوخدانيته ان الله و جل و عباد الرحمن الذين يمشون على الأرض هونا و إذا خاطبهم تاهلون قالوا سلاما» [۲۳] وقد أمر الله و جل أعلقه وسيد تريته محمد صلى الله عليه و آله بالتواضع فقال و جل «و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين» [۲۴] و التقاطع مع الخشوع والخضوع والخشية و الحياء و إنه لا يأتين إلا منها و فيها ولا يسلم المميز الام الحقيقي إلا للمتواضع في ذات الله تعالی. [۲۵] تواضع بنياد هر خیر ارزشمند و درجه رفیعی است، و اگر تواضع به زبانی ادا میشد که مردم می فهمیدند حقایق عواقب نهفته گویا بود، و تواضع آنست که برای خدا و در راه خدا باشد و جز آن نیرنگ است و هر که برای خدا تواضع کند خدا او را از بسیاری از بندگانش بالاتر می برد.

اهل تواضع را چهره ای باشد که فرشته های آسمان و عارفان زمین آن را بشناسند، خدا عزوجل فرموده: «و بر اعراف مردانی باشند که هرکدام به چهره اشان می شناسند» و اصل تواضع در برابر جلال و هیبت و عظمت خداست، و عبادتی برای خدا عزوجل نباشد جز آنکه از تواضع خیزد، و آنچه در حقیقت تواضع است را نفهمند جز مقربان وابسته به خدای یگانه. خدا عزوجل فرمود: «و بندگان خدای رحمان آنانند که به ارامی روی زمین راه می روند، و چون مردم نادان به آنها خطاب کنند، گویند سلام، و خدا عزوجل به عزیزترین خلقش و سید آفریدگانش فرموده: «و تواضع کن برای هر که پیروت شده از مؤمنان» و تواضع مزرعه خضوع است و خشوع و ترس و شرم، وها بوجود نیایند جز از آن و در آن، و شرف کامل حقیقی درست نباشد جز برای متواضع در راه خدا. در سوره مبارکه روم که اوامری در خصوص دیندارشدن ذکر می کند به نکات قابل توجهی در زمینه چگونگی ضابطه مند کردن گزینش ها اشاره دارد برخی از این نکات قابل تأمل عبارتند از: : سیر در زمین و تفکر در نفس دو عامل مهم در اصلاح گزینش هاست، زیرا با این دو می توان به نتیجه رسید که گزینش های بدون مبنا چه به روز انسان ها آورده و می آورد .

اگر کسی در زنجیره ای از گزینشهای اشتباه و غلط قرار بگیرد خود را در عاقبتی شومقرار داده است که هر روز حال او بدتر از قبل میشود و تیره روزی در انتظار اوست.
توجه به آیات الهی به ویژه برخی از آیات مانند زوجیت و نیز دقت در مثلها موجب فعال شدن ادراکی می شود که گزینش ها را به منطق درست دعوت می کند. این منطق درست چیزی جز رجوع به فطرت و فعال کردن صفات فطری نیست. دینی که خداوند ما را به آن دعوت می کند، دینی است که در نهاد ما سرشته شده است وخارج بودن از آن دین به منزله خروج از سرشتی الهی است.
هر فردی توجه خود را به سویی معطوف می دارد و براساس آن در رابطه با زندگی خودتصمیم می گیرد. لازم است بنا به اقتضای عاقبت نگری و قدرشناسی این توجه تنها به دین حنیف معطوف شود. مبنای این دین در کتاب الهی تبیین شده است.

مراحل گزینش درست

همان طور که گفته شد گزینش درست در طی مراحلی صورت می پذیرد، این مراحل را | می توان به صورت زیر تبیین کرد.

مرحله اول، معرفت و اطاعت

در هر گزینشی نوعی معرفت و شناخت وجود دارد که به مراحل قبل گزینش مربوط می شود. به تبع آن هرگزینشی در ساختار طوع و رام بودن فرد صورت می پذیرد. فقدان این دو مؤلفه گزینش را از اساس بی معنای می نماید، زیرا در این صورت گزیدنی صورت نگرفته است.

مرحله دوم، زهد و رغبت

با هر گزینشی پس از معرفت و اطاعت، رغبت يا زهد خود را نشان میدهد. در امور

اصلی

ایجابی رغبت و در امور سلبی زهد پیش روی فرد قرار دارد. همچنین در امور ایجابی همراه با رغبت، زهد نسبت به موارد مخالفش نمایان می شود. و در موارد سلبی زهد با رغبت نسبت به مخالف زهد آشکار می شود. بنابراین رغبت و زهد همیشه توأم با هم هستند.

مرحله سوم، خوف و رجا

وی به معنای نگرانی از نرسیدن به مقصد و رجا به معنای محتمل دانستن رسیدن به مقصد است که در اثر این دو گوهر حرکت در انسان شکل می گیرد. این دو در حالت است، پیوسته با هم هستند و وجود یکی دلیل بر وجود دیگری است.

مرحله چهارم، طلب و اراده=

برای تحقق خواسته و تصمیمات اقتضائاتی در درون فرد لازم است به تدارک

پانویس

  1. جامع الأخبار للشعيري)، ص ۱۰۸
  2. جامع الأخبارالشعيري)، ح ۱۰۸.
  3. الكافي، ج ۲، ص ۲۱۲.
  4. الكافي، ج ۱، ص ۳۹.
  5. سوره مبارکه طه، آیه ۱۳.
  6. ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۴، ص ۱۹۳.
  7. سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۶.
  8. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص ۴۸۲.
  9. عيون الحكم والمواعظ (لليثى)، ص ۳۳۵.
  10. عيون الحكم والمواعظ الليثي)، ص ۳۳۱.
  11. عيون الحكم والمواعظ الليثي)، ص ۰۳۳۱
  12. تصنیف غرر الحکم و درر الكلم، ص ۶۵.
  13. عيون الحكم والمواعظ الليثي)، ص ۳۳۵.
  14. عيون الحكم والمواعظ الليثي)، ص ۳۳۵.
  15. عيون الحكم والمواعظ الليثي)، ص ۳۳۵.
  16. تصنیف غرر الحکم و درر الكلم، ص ۲۳۸..
  17. مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، النص، ص ۷۲،
  18. مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ال، النص، ص ۷۲
  19. تسنیف غرر الحکم و درر الكلم، ص ۲۳۸
  20. سوره مبارکه جاثیه، آیه 23.
  21. سوره مبارکه فرقان، آیات 27-30.
  22. سوره مبارکه اعراف، آیه ۴۶.
  23. سوره مبارکه فرقان، آیه ۶۳.
  24. سوره مبارکه شعرا، آیه ۲۱۵.
  25. بحار الأنوار، ج۷۲، ص ۱۲۱.