نقد و بررسی کتاب جایگاه اماکن زیارتی در توسعه گردشگری ایران

از ویکی خیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۲۴ توسط Wikikhair (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «محمد باقر ملکیان ==معرفي اجمالي== <ref> خصوصیات کتاب شناختی اثر: ریاحی سلیمان...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

محمد باقر ملکیان

معرفي اجمالي

<ref> خصوصیات کتاب شناختی اثر: ریاحی سلیمانی، نادر- جایگاه اماکن زیارتی در توسعه گردشگری ایران، تهران: سازمان چاپ وانتشارات چاپ اول.1389.شمارگان: 2000، 256ص، 3700تومان . خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داراي شش فصل است:

  • مفاهيم و ابعاد گردشگري (9ـ49)
  • روند توسعة گردشگري در ايران وجهان (52ـ93)
  • مديريت اماکن زيارتي در ايران (99ـ135)
  • گردشگري زيارتي در ايران (137ـ166)
  • اماکن زيارتي (168ـ203)
  • راهبردهاي توسعة گردشگري زيارتي در ايران (214ـ223)

نقد اثر

تا آنجايي که نگارندة اين سطور مطلع است، اين اثر اولين نگاشتة تخصصي در حوزة گردشگري مذهبي به زبان فارسي است؛ از اين رو بايد بسياري از لغزش ‏هاي مؤلف را ناديده گرفت، با اين حال نکاتي چند به نظر مي‏رسد که تذکر آنها خالي از فائده نيست. اين تذکرات را در دو بخش تذکرات کلي و تذکرات جزئي در ادامه ذکر مي ‏کنيم. منظور از تذکرات کلي، ذکر لغزش‏هايي است که در سرتاسر کتاب به چشم مي ‏خورد بر خلاف تذکرات جزئي.

تذکرات کلي

1ـ شيوة ارجاع به منابع در اين اثر به سبک دايرة المعارف‏ها ومقاله‏هاست. مثلاً در ص10 آمده است: «در فرهنگ لغت، گردشگري را بايد در اقطار عالم سفر کردن به منظور شناخت و آگاهي دانست. (معين، 1370)»، که مؤلف مي‏بايست در پاورقي، نخست نام کتاب را ذکر مي‏کرد، سپس شمارة جلد، ودر آخر شمارة صفحة منبع مورد نظر. اين اشکال در سرتا سر اثر ديده مي ‏شود. براي نمونه رک: ص11، ص19، ص20، و ...

2ـ بسياري از مباحث اين اثر چندان به موضوع اصلي (يعني نقش اماکن زيارتي در گردشگري) ارتباط ندارد، بلکه بيشتر به روده ‏درازي و تفصيل بدون فائده مي ‏ماند. از جملة اين مباحث مي ‏توان به اين موارد اشاره کرد:

  • نمودارها و جدول‏هايي که در ص87 ـ 98 آمده است.
  • نموداري که دربارة ساختار تشکيلات سازمان گردشگري کشور کانادا آمده است (ص111).
  • نموداري که دربارة ساختار تشکيلات سازمان گردشگري کشور مالزي آمده است (ص115).
  • نموداري که دربارة ساختار تشکيلات سازمان گردشگري کشور هند آمده است (ص118).
  • نمودار ساختار سازمان ميراث فرهنگي وگردشگري (ص132).
  • نمودارهايي که در فصل پنجم (اما کن زيارتي در ايران) آمده است.

3ـ استفادة نابجا از منابع:

گاه به جاي استفاده از منابع اصلي، به منابع فرعي دست چندم مراجعه شده است. در ذيل به چند نمونه اشاره مي ‏کنيم:

  • در بحث لغوي زيارت (ص148) از کتاب پژوهشي دربارة زيارت‏هاي جمعه آقاي سيد کاظم موسوي استفاده شده، در حالي که مي‏ بايست مستقيماً به يک لغت‏نامة عربي مراجعه مي ‏شد.
  • در مبحث زيارت، سياحت وگردشگري از ديدگاه اسلام آمده: «همچنين از نظر قرآن علاقه به کمال و تفريح و تفرج ...» (ص150ـ151) مستند اين موارد کتاب سيماي جهانگردي اسلام اثر آقاي رحيم پور است، در حالي که براي استناد به آيات قرآن بايد به قرآن مراجعه کرد نه کتاب ديگري.
  • در ص157 آمده: «همچنين مسافرت به شهرهاي مذهبي وزيارتگاه‏هاي ... پسنديده مي‏باشد. زيارت خانة خدا، مرقد رسول(صلي الله عليه و آله و سلم) . . . از مواردي است که در متون ديني به آنها اشاره شده است. (سايت آفتاب)».

آيا براي اثبات مطلبي اعتقادي و شرعي ـ آن هم مطلبي که تدوين اين کتاب حول آن است ـ تنها استناد به يک سايت دست چندم پسنديده است؟! اين در حالي است که مراجعه به کتاب هاي روايي مثل کامل الزيارات ابن قولويه مي‏توانست به غناي اين مطلب بيفزايد.

4ـ عدم ذکر منابع: مثلاً در ص 159 روايت از حضرت امام صادق (عليه السلام) در مورد حق همسفر آمده، ولي به هيچ منبعي استناد نشده است.

تذکرات جزئي

  • در ص 10 مؤلف در ابتدا به تعريف گردشگري در لغت و اصطلاح پرداخته، ولي مرزي بين تعريف لغوي و تعريف اصطلاحي نگذاشته است که بهتر بود به اين مسأله توجه مي ‏کرد.
  • مؤلف در ص 18ـ25 به مبحت گونه‏ شناسي انواع گردشگري بر اساس اهداف سفر مي‏ پردازد، ولي:

اولاً: اين تقسيم‏بندي کامل نيست؛ مثلاً از گردشگري آموزشي (بورس‏هاي تحصيلي وتحقيقاتي) و يا گردشگري صنعتي سخني به ميان نيامده است.

ثانياً: گاه بعضي از گردشگري‏ها نوع ديگري از گردشگري را در بر مي‏گيرد؛ مثلاً شايد در يک نگاه کلي گردشگري مذهبي نوعي از گردشگري فرهنگي باشد و يا گردشگري اجتماعي ـ با توجه به تعريفي که در اين کتاب از آن شده ـ گونة جدايي نيست؛ به عبارت ديگر، قسيم ديگر انواع نيست، بلکه اين گردشگري گاه مي‏تواند گردشگري طبيعت باشد يا گردشگري سلامت و يا . . .

  • تخريب يادمان ‏هاي باستاني را از جمله مصاديق جنبه ‏هاي منفي توسعة گردشگري در حوزة محيط زيست (ص31) به شمارآوردن، شايد چندان درست نباشد، بلکه اين کار از اثرات منفي در حوزة فرهنگي و اجتماعي گردشگري است.
  • از آنجا که در تدوين بخش مفصلي از فصل اول ـ يعني: انواع جاذبه ‏هاي گردشگري (ص33 به بعد)ـ از منابع لاتين استفاده شده، مثال‏هاي ذکر شده در اين منابع هم عيناً ذکر شده است، در حالي که مي ‏شد به نمونه ‏هايي از اين مثال‏ ها در ايران اشاره کرد. مثلاً به جاي (ويا لا اقل در کنار) جزاير ماسيفيک (ص36) مي‏ شد از جزاير خليج فارس (مثل کيش) نام برد؛ و يا به جاي پارک حيوانات وحشي کاليفرنيا، باغ پرندگان کرج را که در خاورميانه نمونه است ذکر کرد؛ و يا به جاي چشمه ‏هاي معدني شرق اروپا (ص38) از چشمة آب گرم محلات و يا چشمه هاي آب گرم استان اردبيل ياد کرد. البته اين نقيصه تنها به اين فصل اختصاص ندارد، بلکه در بخش ‏هاي بعدي هم به چشم مي ‏خورد. مثلاً در بخش جشنواره‏ هاي فرهنگي از فستيوال فرهنگي هاوايي (ص43) نام برده مي ‏شود، در حالي که جشنوارة ساليانه فيلم فجر و يا نمايشگاه بين‏ المللي کتاب تهران نمونه ‏هاي ملموس‏ تري براي خوانندة ايراني اين اثر است.
  • پرداختن به تروريسم به عنوان يک مانع براي سفر گردشگران (ص50) آن هم در نصف صفحه چندان مطلوب نيست. بهتر بود صفحات بيشتري به اين مبحث اختصاص مي ‏يافت. البته مي ‏بايست در ابتدا به عوامل توسعة گردشگري اشاره شود (که متأسفانه بخشي مستقل به اين مبحث اختصاص نيافته است)، آنگاه در ذيل آن به موانع گردشگري پرداخته مي ‏شد.
  • مفهوم زيارت از لحاظ لغت و اصطلاح در ص 148 ـ يعني پس از گذشتن بيشتر از نيمي از کتاب ـ آمده، در حالي که چينش منطقي مباحث اقتضا مي ‏کند تعريفات و تبيين مفاهيم در ابتداي اثر باشد.
  • معرفي مهم‏ترين اماکن زيارتي ايران به تفکيک استان‏ ها ناقص است. از جمله:
    • در استان اصفهان امامزاده شاه رضا از قلم افتاده است؛ و يا به قبرستان تخت فولاد، که مهم‏ترين قبرستان ايران است اصلاً اشاره نشده است.
    • در استان قم امامزاده شاه سيد علي، امامزاده موسي مبرقع و يا مجموعة «چهل اختران» که محل دفن چهل امامزاده است از قلم افتاده، در حالي که شهرت اين اماکن در استان قم از آنچه مؤلف محترم ذکر کرده بيشتر است و حتي زائراني از کشورهاي ديگر ـ مثل عراق و پاکستان ـ به زيارت اين اماکن مي ‏آيند.
    • در استان خراسان رضوي، به خواجه ربيع و پير پالان‏دوز اشاره نشده است.
    • به طور کلي به غير از حضرت دانيال (عليه السلام) که در شوش مدفون است، از ديگر انبياي الهي که در ايران مدفونند غفلت شده است، در حالي که بالغ بر ده پيامبر الهي در ايران به خاک سپرده شده‏ اند وحتي کتابي هم در همين زمينه با خصوصيات کتاب‏ شناختي زير چاپ و منتشر شده است: پيامبران سرزمين ما، تأليف عباس صالح مدرسه ‏اي، تهران: پيام آزادي؛ و اصولاً معلوم نيست معيار مؤلف براي گزينش امکان زيارتي چه بوده است؟ به نظر مي ‏رسد معيار او براي انتخاب بر اساس شناخت شخصي بوده و يا اصلاً معياري نداشته است.
  • در فصل پنجم که به اماکن زيارتي در ايران اختصاص يافته، تقريباً در هر صفحه يک نمودار آمده است که چندان لزومي ندارد. بهتر بود به جاي اين نمودارها از هر استان، يک عکس از امامزاده ‏هايش گذاشته مي ‏شد.

البته مؤلف محترم مي‏توانست در انتهاي کتاب و به عنوان ملحقات، عکس‏ هايي از اماکن مهم زيارتي قرار دهد، اماکني که شهرت چنداني ندارند؛ مثل آرامگاه حضرت دانيال نبي (عليه السلام) در شوش، نه زيارت‏گاه ‏هايي که براي همه شناخته شده ‏اند؛ مثل: بارگاه حضرت امام رضا(آلاف التحيه و الثناء) در مشهد و بارگاه حضرت معصومه(عليها السلام) در قم.

  • چنان‏که از کتاب‏نامه برمي ‏آيد، از منابع عربي استفاده‏اي نشده است، در حالي که در تدوين اثري که دربارة مسألة زيارت است، نگاه به منابع عربي، از جمله کتب حديثي لازم وضروري است. نگاه به زيارت، فلسفه و فوائد آن، همه از جمله مطالبي است که تنها در روايات آمده است.

البته مؤلف محترم چندان به اين مباحث نپرداخته، در حالي که اگر به جاي مباحث غير ضروري ودرج نمودارهاي نه چندان سودمند بيشتر به اين مباحث مي پرداخت، نگاشتة او اثري مفيدتر بود. المزار شيخ مفيد، کامل الزيارات ابن قولويه و المزار مرحوم مشهدي از جمله منابعي هستند که مؤلف محترم مي‏ بايست به آنها مراجعه مي ‏کرد؛ البته بسياري از اين منابع ـ از جمله کامل الزيارات ـ به فارسي هم ترجمه شده و نياز چنداني به آشنايي با زبان عربي نيست. البته به حکم آن که عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگو، چنان‏که در ابتداي اين نوشتار گفتيم، اين اثر اولين نگاشتة تخصصي در حوزة گردشگري مذهبي به زبان فارسي است و شايسته است بسياري از لغزش ‏هاي مؤلف را ناديده گرفت. اين اثر مسلماً راهنماي ديگر نويسندگان در اين زمينه خواهد شد. همچنين نثر روان مؤلف محترم و ويراستاري و استفادة بجا از نمادهاي ويرايشي، از ديگر نکات مثبت اين اثر است که نبايد ناديده گرفت.