هم آفرینی نوآوری اجتماعی به همراه دینفعان

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مولگان [۱] و همکاران (۲۰۰۷) ایده سازی، تولید نمونه اولیه، ارزیابی و در نهایت تغییر مقیاس عمودی را مراحل مقدماتی نوآوری اجتماعی می دانند. گمان نمی کنم که هم آفرینی در هر کدام از مراحل یاد شده اهمیت داشته باشد.

هم آفرینی در نوآوری و نوآوری اجتماعی، به ویژه به دلیل دخیل کردن ذینفعان در قاعده مند کردن و پیاده سازی نتایج ایده های نوآوری اجتماعی، در همراه سازی ذینفعان و موفقیت نقشی حیاتی دارد.

هم آفرینی ایده جدیدی نیست، اما پیوسته بر اهمیت آن افزوده می شود، زیرا پیوسته بر شمار شرکت هایی که رویکرد چند ذینفعی را در قبال نوآوری اجتماعی برمی گزینند افزوده می شود (برای مثال، از طریق نوآوری باز). اما تلاش های انجام شده کافی نبوده است، زیرا نوآوری اجتماعی هنوز اساسأ فرآیندی است که طی آن مدیران ارشد، کارآفرینان با سرمایه گذاران خطرپذیر تصمیم می گیرند که از کدام مسائل یا علل حمایت کند.

از سوی دیگر، ذینفعان دیگر به اینکه گیرندگان منفعل یا حتی «توانمندسازان» برنامه باشند راضی نخواهند بود. آنها می خواهند «واضع» باشند و در هم آفرینی طرح های ابتکاری، فعالانه با کارآفرینان مشارکت کنند. همان طور که متخصص اطفال «گو پا کوتاری» [۲] ، متخصص در پیشگیری از نابینایی کودکان، به درستی به تجربه کاری خود در زاغه های هند اشاره می کند، «نقطه ورود باید نیازهایشان باشد، نه نیازهایتان» (کرابتری [۳] ، ۲۰۱۲: ۱۶). با توجه به موارد یاد شده، عامل دیگری که به موفقیت نوآوری اجتماعی کمک می کند توجه به ارتباط «افقی» بین ذینفعان (به جای ارتباط عمودی بین سازمان و ذینفعان) است.

پرورش این ارتباطات می تواند به ایجاد «جامعه فضیلت محور کمک کند. با نهادینه کردن حضور ذینفعان در شبکه سازمانی، آنها نه تنها به سازمان، بلکه به اعضای مهم شبکه هم نزدیک تر می شوند.

در نتیجه، روابط معناداری با دیگر اعضای شبکه شکل می گیرد. نتیجه این فرآیند می تواند افزایش چشمگیر سرمایه اجتماعی باشد. سرمایه اجتماعی به مثابه چسبی در نظر گرفته می شود که کنش اجتماعی را میسر و به خلق «جامعه فضیلت محور» [۴] موفق کمک می کند.

به طور کل، سرمایه اجتماعی از منظر اعتماد، درک متقابل، ارزش ها و رفتارهای مشترکی که اعضای شبکه ها و جوامع انسانی را در کنار هم نگه می دارد و کنش همکارانه را میسر می کند قابل توصیف است (کوهن [۵] و پروسکه [۶] ۲۰۰۱). رویکرد ITC، یکی از شرکت های اختلاطی [۷] هند، مثالی خوبی است که رویکرد ذینفع محور و هم آفرینی گرا را، که گفتمان بین شرکت و ذینفعانش را تسهیل می کند و این درون داد را در اسرع وقت در فرآیند نوآوری اجتماعی می گنجاند، به تصویر می کشد.

ITC، به منظور کمک به مستقل ماندن کشاورزان خرد و نجات آنان از فقر، تصمیم گرفت ذینفعان مختلفی را از جمله سازمانهای غیردولتی، دولت هند و از همه مهم تر کشاورزان محلی که به دنبال این هدف بودند را از ابتدا مشارکت دهد.

برگزاری کارگاه ها به آنان کمک کرد تا علایق و ایده های خود را بیان کنند، در نتیجه انجمن های یادگیری کشاورزی و کیوسک های اینترنتی ایجاد شد.

دسترسی به اینترنت، کشاورزان را کمک کرد تا به اطلاعات پیش بینی هوا، قیمت محصول و اطلاعات مرتبط با شیوه های کشاورزی به زبان خود، دسترسی داشته باشند؛ خدمات ایمیل به کشاورزان کمک میکند تا با دانشمندان دانشگاه های کشاورزی، کارکنان فنی ITC و همکاران کشاورز خود، که احتمالا با مشکلات مشابه سر و کار دارند، تعامل کنند.

موفقیت این طرح ها و بسیاری از طرح های مشابه در این بافت ازموفقیت هم آفرینی حکایت می کند (راماسوامی [۸] و گویلارت [۹] ، ۲۰۱۰). برنامه دنیای پیش روی اینتل، که در سال ۲۰۰۶ آغاز شد و دسترسی به فناوری قرن بیست و یکم را برای میلیون ها نفر در سراسر جهان آسان تر می کند، یکی دیگر از مثال های اخیر است.

برنامه دنیای پیش روی اینتل، از طریق همکاری عملی با دولت ها، تأمین کنندگان خدمات مخابراتی، شرکت های فناوری محور، و سایر سازمان ها، دسترسی به خدمات دیجیتال، اینترنت، و محتوای محلی را افزایش می دهد.

همکاری بین تمام شرکا (دولت، سازمانهای غیردولتی و شرکتهای خصوصی به بسط رویکردهای بلندمدتی منجر می شود که جوامع را تقویت و توسعه اجتماعی و اقتصادی پایدار را ترویج می کند

روی هم رفته، اگر رویکرد ذینفع محور را دنبال کنیم، برای خلق موفق ایده های نوآوری اجتماعی، چهار مرحله را پیش رو خواهیم داشت: تبیین نیازهای اجتماعی برآورده نشده، خلق ایده هایی برای تدبیر این نیازها، پالایش این ایده ها، و گزینش ایده هایی که باید پیگیری شود.

ذینفعان می توانند به بهترین شکل ممکن در تبیین نیازها، خلق ایده ها، و انتخاب مرتبط ترین علل، مشارکت کنند؛ اما ارائه دهنده نوآوری همچنان در پالایش ایده ها و پیاده سازی نوآوری نقشی کلیدی دارد.

شرکت ها باید اهداف اصلی خود را تعیین کنند، سپس گروه های ذینفع مرتبط را برای هم آفرینی نوآوری های اجتماعی خود مشخص و سبد طرح های امکان پذیر را ارائه دهند. در ادامه، مدیران می توانند در مورد ذینفعان هدف یابی شده از تکنیک های کیفی و کمی استفاده کنند تا به علل اجتماعی خاص و در پایان به ایده برنامه برسند.

ارتباطات پیرامون نوآوری اجتماعی

در بخش قبلی توضیح دادیم که شرکت ها با هم آفرینی نوآوری اجتماعی به کمک ذینفعان، می توانند ذینفع محورتر شوند. این هم آفرینی می تواند منافعی را که ذینفعان از این نوآوری ها حاصل می کنند افزیش بدهد.

با این حال، اصول بازاریابی به طور کلی، و ذینفع محوری به طور خاص، نشان دهنده آن است که ذینفعان باید آگاهی و درک کاملی از نوآوری اجتماعی داشته باشند تا بتوانند پذیرای نوآوری باشند و آن را با دیگر افراد ذیربط در میان بگذارند.

اکنون، راهبردهای موفقیت آمیز ارتباطات پیرامون نوآوری اجتماعی، که به ایجاد ارتباط قوی و پایدار ذینفعان با تأمین کننده نوآوری منجر می شود، آزموده خواهد شد. در راهبردهای موفقیت آمیز، به چرایی، چیستی، و ارتباطات پیرامون نوآوری اجتماعی مورد توجه است و شرایط خاص شرکت و ذینفعانش مدنظر قرار داده می شود. مدیرانی که می خواهند نوآوری اجتماعی را به شکل مؤثر انتقال بدهند با دو مشکل مواجه


پانویس

  1. Mulgan
  2. Gopa Kothari
  3. Crabtrec
  4. Community of virtue
  5. Cohen
  6. Prusak
  7. Conglomerate
  8. Ramaswamy
  9. Gouillart