وسائل عدالت اجتماعی در اسلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «<div style=" font-family:B Nazanin; font-size:18px; text-align:justify;"> همان گونه که اشاره شد، اسلام کار...» ایجاد کرد)
 
جز وسائل عدالت اجتماعی در اسلام» را محافظت کرد ([ویرایش=تنها مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=تنها مدیران] (بی‌پایان)))
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۰۲


همان گونه که اشاره شد، اسلام کار خود را از درون جان و نه برون، شروع می کند و به انجام می رساند و از اعماق دل و نه به طور سطحی، به دنبال اصلاح می رود، لیکن هرگز از واقعیت عملی در محیط زندگی و حقیقت نفس بشری و حالاتی که در مسیر احراز کمال مطلق بر او عارض می شود غفلت نورزیده، آنها را از نظر دور نمی دارد. اسلام همان طور که عمیقا به نهانی ها و اسرار نفس بشری احاطه دارد، بر همان خصوصیات قانون وضع نموده و خطاب می کند و اوامر و نواهی خود را در قالب الفاظ ذکر می کند و حدود خود را وضع و اجرا می نماید، آنگاه قلب بشری را ندا می دهد که تا حد ممکن بر تکالیف و وظایف معینه پیشی جسته، بیشتر فعالیت نماید. همین که ما تکالیف و وظایف قانونی دین را اجرا کنیم زندگی ما درست و صالح خواهد شد، لیکن تا به آن برتری و بزرگواری و گذشت که به قلب بشرى الهام شده نرسد، به حد کمالی که غرض اسلام است نخواهد رسید. براین اساس در این دین ندای وجدان مکمل تکالیف قانونی آن است و همین ندای وجدان ضامن اجرای تکالیف هم هست که از سر رضایت و پذیرش قلبی به حیات بشری آن ارزش مهمی را که برتر از قیود و فشار حکم و زور قانون گذاری است، بدهد. اسلام در صدد آن است که یک عدالت اجتماعی کامل را محقق سازد و همتی بالاتر


از این دارد که در فکر یک عدالت اقتصادی محدود باشد و یا تنها فشار قان ضامن اجرای آن قرار دهد، بلکه یک عدالت انسانی همگانی را وجهه همت . قرار داده و بر دو رکن محکم استوار ساخته است؛ قلب و وجدان انسانی از در.. قانونگذاری صحیح در محیط اجتماع. این دو نیرو به هم آمیخته شده و در وجد انسان عمیق ترین احساسات را برانگیخته است. در عین حال از ضعف نفی احتیاجش به یک محرک خارجی غفلت نورزیده است، چنان که یکی از صحاب پیغمبره می گوید: خداوند بیش از آنچه با قرآن نهی کند با قوه مجریه منع می نماید.

هر کسی که از روی انصاف نظر عمیقی در این دین بنماید، کوشش عظیمی را که برای تهذیب جان بشر در تمام جوانب و قوانین و متفرعات آن به کار رفته، درک می نماید. این همان دینی است که بالاترین تمجید را درباره پیغمبرش این میداند که بگوید: «تو اخلاق بزرگی داری.» [۱] اخلاق در دل انسان که وجودی فانی و محدود دارد همان پایه اول برای بنای اجتماع اصیل و متعاون و وسیله ارتباط زمین به آسمان و نیستی به وجود و دوام مطلق است.

اسلام پس از تهذیب نفس بشری وثوق و اطمینان خود را از آن دریغ نداشته و آن را نگهبان اجرا و رعایت قوانین قرار داده، اجرای بسیاری از قوانین را بر عهده کفالت او گذاشته است. اند شهادت که در بسیاری از موارد اساس اقامه حدود و اثبات حقوق است، مسئله ای است که بازگشت آن به وجدان فرد و مراقبت و نظارت خداوند بر وجدان اوست: . «آنان را که به زنان پاک دامن نسبت زنا می دهند و چهار شاهد و گواه نمی آورند هشتاد تازیانه بزنید و هیچ گواهی را درباره آنان نپذیرید و اینها همان فاسقان اند.» [۲] . «آنان که زنهای خود را به زنا نسبت می دهند و جز خود گواهانی ندارند،شان چهار بار به نام خدا شهادت دهد که راست گوست و شهادت پنجم این که اگر دروغگو باشد لعنت خدا بر او باد، و چهار بار شهادت زن به نام خدا که شوهرش دروغگوست مجازات را از او ساقط می کند و شهادت پنجمی که اگر شوهرش راست گفته باشد غضب خدا بر او - زن - باد.» [۳] و حتی آنجا که امر به کتابت و نوشتن می کند نیز شهادت را واجب کرده است: «ای مؤمنان، اگر به همدیگر وامی تا مدت معین دادید آن را بنویسید؛ نویسنده به درستی بین شما نویسد و هیچ نویسنده از نوشتن خود چنان که خدایش آموخته دریغ نکند. باید بنویسید و آن که حق به عهده اوست املا کند و از خداوند، پروردگار خویش بترسد و چیزی از آن نکاهد و اگر کسی که حق به عهده اوست کم خرد و یا ناتوان طفلی) است و یا نمی تواند املاکند سرپرست او به درستی املاکند و دو شاهد از مردان خویش گواه گیرید.

اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهانی که مورد رضایت شما هستند که اگر یکی شان از یاد برد یکی از آن دو به یاد دیگری آورد.» [۴] شهادت هم در ابتدا و به اصطلاح در مقام تحمل واجب و وظیفه است، «گواهان وقتی خوانده شدند امتناع نورزند» [۵] و هم در وقت حکم (و هنگام ادا)، «شهادت راکتمان نکنید که هر که کتمان کند دل او گناهکار است. [۶] و بدین سان اسلام هم در باب حدود که احیانا به حد سنگسار و بای . با حقوق مالی، این وثوق و اطمینان را به باطن مهذب انسانی می دهد و او وثوق و اطمینانی است که برای احترام انسان و رسانیدن او به مقام عالی میلاد - است. از طرفی اسلام با آن که این همه شئون مهم را به دل و وجدان واگذارده و آن نگهبان اجرای قوانین و وظایف قرار داده و آن را به برتر از آنچه قانون و واجب می شمرد دعوت نموده، همه آن را به خود وانگذارده و حس ترس از خدا را مراقب او قرار داده، برایش مراقبت خدا را به طرز جالب و بی همتایی ترسیم نمود است: - «هیچ نجوا و رازگویی سه نفری نیست جز این که او (خداوند) چهارمین آنهاست و نه پنج نفری مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از این و نه بیشتر جز این که او با آنهاست هر کجا که باشند و سپس آنها را در روز قیامت به اعمالشان خبر میدهد؛ همانا خداوند به هر چیزی داناست.» [۷] . «همانا ما انسان را آفریدیم و می دانیم که دلش با وی چه وسوسه ها می کند و ماز رگ گردنش به او نزدیک تریم. وقتی که دو (فرشته) فراگیرنده که از راست و چپ نشسته اند فراگیرند، به هیچ سخنی تکلم نکند جز آنکه نزد وی مراقبی آماده است [۸] . «حتمی است که او به خدا - نهان و نهان تر را می داند.» [۹] هم بشارت داده و هم بیم داده و ترسانیده است. هر عملی از اعمال وی را در دنیا و آخرت به پایش حساب نموده، تذکر داده است که از عاقبت عمل خود راه فراری ندارد و از پاداشش جدا نخواهد بود: - روز رستاخیز ترازوهای درست نهیم و کسی هیچ ستم نبیند و اگر هم وزن دانه خردلی باشد بیاریمش که ما در حساب گری کاملیم.» [۱۰] - «چون زمین به لرزش خویش بلرزد و گرانی های خویش برون کند و انسان گوید آن را چه شده؟ آن روز زمین به آن وحی ای که خدایت به او کرده، اخبار خویش بگوید. آن روز مردمان متفرق بروند تا اعمال خویش ببینند. هر کس هم وزن ذرهای نیکی کرده باشد ببیند و هر که هم وزن ذرهای بدی کرده باشد آن را ببیند.» [۱۱] و آیاتی دیگر از این قبیل که بر دل انسان ترس و پرهیزکاری از خدا را مراقب کرده و آن را وسیله مناسبی برای مراقبت اجرای تمام حدود و وظایفی که دین تعيين نموده، قرار می دهد.

روش های انسانی اسلام

اسلام در تثبیت و تحکیم اركان عدالت اجتماعی بر همین قلب و وجدانی که تربیت نموده و بر قانونی که شریعتش آورده تکیه نموده و با همین وسیله به هم آمیخته و مرکب، در راه ایجاد یک اجتماع انسانی متعادل و متناسب پیروز شده که تصویرهایی از آن را در فصل بعدی عرضه خواهیم داشت، لیکن فعلا به عرضهنمونه ای از آن طریقه و روش درباره قانون گذاری و نیز در باب خطاب به وجدان اکنا می کنیم و از این میان، زکات و صدقه را به دلیل ارتباط محکمی که با موضوع این کتاب دارد بر می گزینیم.

اسلام در اموال متمکنین، زکات را حقی برای بینوایان قرار داده است، حقی که دولت اسلامی به حکم قانون و به قوه حکومت بازخواست می کند. لیکن اسلام وجدان بشری را برای ادای این وظیفه تحریک نموده است تا دادن زکات با میل و رغبت ذاتی توانگران عملی گردد. در این رهگذر زکات رکنی از ارکان اسلام و از لوازم ایمان است: . به راستی که مؤمنان رستگاری یافته اند، همان کسان که در نماز شان خاشع اند و همان ها که از لغو و یاوه روی گردان اند و همان ها که زکات می دهند.» [۱۲] . «آن آیات قرآن و کتاب روشن است که هدایت و بشارت مؤمنان است، آنان که نماز به پا داشته، زکات میدهند و به آخرت یقین دارند.» [۱۳] مشرکانی که ایمان به آخرت ندارند همان هایی هستند که زکات نمی پردازند: «وای بر مشرکان، آنان که زکات نمی دهند و به آخرت کافرند.» [۱۴] و پرداخت زکات یکی از وسائل رسیدن به رحمت خداست: «نماز به پا دارید و زکات بدهید و پیغمبر را اطاعت کنید شاید مورد رحم واقع شوید.» [۱۵]


و نصرت خدایی برای کسانی است که این حق را ادا نموده، به وظیفه اجتماعی خود عمل می کنند که اینان سزاوار و شایسته عزت و قدرت در زمین هستند: «همانا خداوند کسانی را که باری او کنند نصرت می دهد که به یقین خداوند توانا و با عزت است؛ همان کسان که اگر در زمین قدر نشان دهیم نماز به پا می دارند و زکات می دهندو امر به معروف و نهی از منکر می کنند.» [۱۶] زکات یک حکم جاویدان انسانیت است که دستورهای پیغمبران پیش از اسلامهم متضمن آن بوده است؛ بنابراین هیچ دینی بدون این وظیفه اجتماعی اصیل نیست. قرآن درباره اسماعیل می فرماید: «و در کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست وعده و فرستاده ای پیامبر بود و اهل خود را به نماز و زکات امر می نمود و نزد پروردگار خویش نیکو و پسندیده بود.» [۱۷] و درباره ابراهیم می فرماید: «و بدو اسحق و یعقوب را بخشیدیم و همه را شایسته و صالح قرار دادیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما هدایت کنند و انجام کارهای نیک و به پا داشتن نماز و دادن زکات را به آنان وحی نمودیم و آنها عبادت ما می کردند.» [۱۸] وای بر کسی که به این فریضه واجب عمل نکند. پیغمبر فرمود: «هر که خداوند بدو مالی دهد و او زکاتش را ندهد، روز قیامت ماری در برابرش حاضر شود که سرش بی مو و بالای دو چشمش دو نقطه سیاه باشد، آن را به گردنش می اندازند و آنگاه به دو گونه او نواخته می گوید: منم همان گنج تو، منم مال تو.» این تصویری مخون و سهمگین است. زکات حقی است که به قوه قانون فرض شده و به اندازه معینی در مال مقدر گردیده است. در کنار این زکات، صدقه است که بدون حساب و اندازه به وجدان و باطن افراد موکول گشته و ندای وجدان و احساسات و نتیجه مودت و برادری است که اسلام به آن دو بسیار عنایت فرموده تا روابط انسانی و تکافل اجتماعی از راه احساس شخصی وظیفه و حس رحم و عطوفت باطنی تحقق یابد تا به دو هدف و منظور برسد؛ تهذیب عمیق و ریشه دار وجدان، و تکافل و رعایت متقابل و مستحکم انسانی، مودت دو جانبه مزبور در نظر اسلام یک شیوه انسانی خالص است که حدود آن منحصر به برادری دینی نیست.

قرآن می فرماید: «خداوند شما را از نیکی نمودن و به عدالت رفتار نمودن با آنها که با شما در دین به جنگ برنخاسته و شما را از منازلتان بیرون نکرده اند نهی نمی کند.» [۱۹] و پیغمبر صلى الله عليه وسلم می فرماید: «اهل زمین را رحم کنید تا اهل آسمان به شما رحم کنند بدین سان یک تصویر عالی در باب رحم و عطوفت خالص انسانی که حتی از تعصب دینی نیز خالی است می آورد.

آن گاه گام بزرگ تری برداشته، رحم به تمام جانداران را جزء دین می داند. پیغمبر گرامی اسلام فرمود: مردی ضمن این که در راهی می رفت عطش بر او سخت گرفت. چاهی را یافت. پایین رفت و آب آشامید و چون بیرون آمد سگی را مشاهده کرد که زبان از کام بیرون آورده و از شدت تشنگی گل و خاک نمناک زمین را می خورد. با خود گفت: این سکا همچون من مبتلا به عطش و تشنگی سختی شده است. به چاه فرو رفت دایر از آب نمود و به دهان خود نگاه داشت تا بالا آمد و سگ را سیراب نمود. خداوند هم در پاداش عملش او را آمرزید.. اصحاب گفتند: یا رسول الله، در بهایم هم اجر و ثوابی داریم؟ فرمود: آری، در هر كبد مرطوب (جاندار تا نمرده است) اجر و ثوابی است. فرمود: زنی به خاطر گربه ای که او را بسته، خود به او غذا نداد و او را رها نکرد که از گیاه زمین بخورد، به جهنم رفت. دنیا براین اساس در اسلام، رحم و عطوفت پایه ایمان و علامت آن است، زیرا صفت رحم دلیل بر حالت پذیرش دل و راه یافتن دین در آن است، چنان که گواه یک روح آزاد انسانی نیز هست که از نظر اسلام بدون آن ایمان و دینی تحقق نمی یابد.

بر همین اساس، اسلام بهصدقه و خیرات توجه می دهد و به انفاق از روی میل و به خاطر ثواب و تحصیل رضای خدا و پاداش دنیوی و اخروی و دوری از عذاب و بلا و خشم الهی، ترغیب می نماید.

بشارت باد آن فروتنان را که مطيع خداوند بوده، برای رضای حق تعالی از اموال خود انفاق می کنند: «و بشارت ده آن فروتنان را که وقتی از خداوند یاد شود دلهاشان بترسد و بر مصایب صبر کنند و نماز به پا دارند و از آنچه داده ایم انفاق کنند.» [۲۰] و به راستی این تصویری است که در دل و روح تأثیر می کند و قرآن به مناسبت دیگری این تصویر را تکرار کرده، می فرماید: «به آیات ما تنها آن کسان ایمان آورند که چون بدان پندشان دهند سجده کنان به خاک افتند و به ستایش پروردگارشان تسبیح گویند و تکبر نکنند، پهلوهایشان از خوابگاه دوری کند و خدای خویش را با بیم و امید بخوانند و از آنچه بدانها داده ایم انفاق کنند و هیچ کس نداند که به سزای اعمالشان چه چیزها که مایه روشنایی چشم است برایشان نهان شده است. [۲۱] قرآن ایثار اهل مدینه را که از مهاجران استقبال نمودند و آنها را جا داده، در مال و منزل خود با آغوش باز و گشاده رویی و گذشت شریک نمودند، به صورت زیبا جذابی ترسیم نموده است: «و کسانی که پیش از ایشان در این سراجی هجرت) و ایمان جا گرفته اند، هجرت کنندگان به سوی خویش را دوست دارند و از جهت آنح به ایشان داده شده، در دل خویش احتیاجی نیابند و آنها را بر خود گرچه خود حاجت مند باشند . مقدم می دادند و کسانی که بر بخل ضمیر خویش غلبه می کنند رستگاران اند.» [۲۲] این تصویر برای مقام والای انسانی بهترین و عالی ترین تصویر است. در قرآن ترسیم دیگری هم هست که از نظر زیبایی و جذابیت، همانند صورت پیشین است و آن را درباره شماری از بندگان خدا که در تفاسیر و تواریخ آنها را علی و همسرش فاطمه دختر پیغمبر و اهل بیت ذکر کرده اند. آورده است: «وفای به نذر می کنند و از روزی که شر آن ترسناک است می ترسند و غذا را با آن که خود می خواهند. به مستمند و يتیم و اسیر می دهند و (گویند:) ما شما را فقط برای رضای خدا غذا میدهیم و از شما پاداش و سپاسی نخواهیم، ما از پروردگارمان روزی گرفته و سخت می ترسیم.

پروردگارشان از شر آن روز نگه شان داشت و خوشحال و شادابی بدیشان رسانید و برای صبری که نمودند، بهشت و دیبا پاداششان داده، در آن بر تخت ها به زنند و آنجا سرما و آفتاب نبینند و سایه های آن روی آنهاست و میوه هایشگاهفرو افتاده است و ظرفهای نقره و قدحهای آبگینه بر آنها بگردانند، آبگینه های نقره ای که آن را به دقت اندازه کرده اند و در آن از ظرفی که آمیخته به زنجبیل است نوشند، از چشمه ای که آنجا هست و سلسبیل نام دارد و پسرک هایی جاویدان بر آنها بگردند که چون بینیشان پنداری که مراوریدهای پراکنده اند و چون آن جا بنگری نعمت و سلطنت بزرگی بینی، جامه های دیبای سبز و استبرق به تن دارند و به دستبندهای نقره زیور شده اند و پروردگارشان آشامیدنی پاکی بدانها بنوشاند. این پاداش شماست و کوشش شما مورد سپاس است.» [۲۳] و صدقه قرضی است به خدا که ادا و وفای آن تضمین شده است: - کیست که خداوند را وامی نیكو دهد و خدا آن را برای وی بیفزاید و پاداشی محترم برای اوست.» [۲۴] . همانا مردان و زنان تصدیق کننده و آنان که خدا را قرضی نیكو دهند برایشان مضاعف شود و پاداشی محترم دارند.» [۲۵] با تجارت پرسودی است که پاداشی به دنبال دارد: « آنان که کتاب خدا را می خوانند و نماز را به پا می دارند و از آنچه بدانها داده ایم علنی و سری انفاق می کنند، امیدتجارتی که هرگز کسادی نخواهد داشت دارند تا خداوند اجرشان را بدان ها دادی فضل خود زیاده هم دهد که او آمرزنده و سپاس پذیر است.» [۲۶] و به هر حال عوض داشته و در آن ستم و ضرری نخواهد بود: «هر چه از خوبی ها که انفاق کنید برای خودتان است و شما جز برای تحصیل رضای خدا انفاق نکنید و هر چه خوبی انفاق کنید به شما می رسد و به شماستم نمی شود.» [۲۷] و بهشت در آخرت پاداش نیکو و محترمانه ای برای انفاق کنندگان است: «بر یکدیگر) پیشی گیرید به طرف آمرزشی از پروردگار تان و بهشتی که پهنای آن چون آسمانها و زمین است و برای پرهیزکاران مهیا شده، همان ها که در گشادگی و سختی انفاق کنند و همانا که خشم خویش فرو نشانند و از مردم عفو کنند و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.» [۲۸] صدقه باعث پاکی جان و مال است. پیغمبر مأمور شد تا از مردمی که گناه کردند و به گناهان خویش اقرار نمودند بخشی از مالشان را بگیرد و برای پاکی و تزکیه آنان در راه خیر صرف نماید: «و عده دیگری که اقرار به گناه خویش نمودند و عمل خوب را با بد آمیخته اند امید است که خداوند بر آنها توبه دهد که خدا آمرزنده و مهربان است. بگیر از اموال ایشان صدقه ای که بدان وسیله آنها را پاک و تزکیه نمایی و برای آنها دعا کن که دعای تو آرامش آنهاست و خداوند شنوا وداناست.

آیا ندانستند که تنها خداوند از بندگان خویش توبه می پذیرد و صدقه ها می گیرد و خداوند توبه پذیر و رحیم است.» [۲۹] انفاق با وفای به عهد خدا و ترس از او و بیم از سختی حساب در یک ردیف آمده و دلالت بر خرد و بینش فرد می کند و سرپیچی از انفاق، قطع آنچه خدا امر به وصلش نموده است و خود قسمتی از پیمان شکنی و فساد در زمین است: «همانا خردمندان متذکر می شوند، آنان که به عهد خدا وفا می نمایند و عهد نمی شکنند و آنان که وصل می کنند آنچه خدا امر به وصلش نموده و از خدا می ترسند و بیم بدی حساب را دارند و آنان که به خاطر رضایت پروردگارشان صبر می کنند و نماز به پا می دارند و از آنچه ما داده ایم به طور آشکار و پنهان انفاق می کنند و بدی را با نیکی دفع می کنند؛ برای ایشان است ثواب آن سرای، بهشت های جاویدانی که خودشان و هر که از پدران و همسران و فرزندانشان که صالح باشند داخل آنها شوند و فرشتگان از هر دری بر آنها در آیند. درود بر شما بر آن صبری که می نمودید و چه نیک است عاقبت و ثواب آن سرای. و کسانی که پیمان خدا را پس از محکم کردنش بشکنند و چیزی را که خدا به پیوستن آن امر کرده بگسلند و در زمین فساد و تباهی کنند آنها لعنت و بدیهای آن سرای را دارند.» [۳۰] و سرباز زدن از انفاق در راه خدا هلاکت است: «در راه خدا انفاق نمایید و با دست خود به هلاکت نیفکنید.» [۳۱] هلاکت فردی به این که جان خود را در معرض عذاب اخروی خداوند و نفرت انتقام مردم در دنیا می اندازد و هلاکت اجتماعی بدین ترتیب که اختلاف ها و کینه ها سستی و از هم گسستنها و ظلم ها را در جامعه پدید می آورد. جلوگیری از نیکوکاری نوعی تجاوز و تعدی و ظلم به حساب می آید - در جهنم بیفکنید هر کفران پیشه ستیزه گر را که مانع خیر و تجاوزگر و شکاک است.» [۳۲] . «و مطیع هر سوگند خود پست و عیب جو که دنبال سخن چینی می رود و مانع خیر و تجاوزگر و گنهکار است مشو» [۳۳]

(متجاوز به حق خدا و حق خود به عنوان عضو یک اجتماع). و نیکی انسان را به بهشت می کشاند و شخص نیکو کار را از گردنه بهشت عبور می دهد. گردنه هم عبارت از آزاد نمودن بندگان و در روز گرسنگی و خاک نشینی اطعام نمودن است: «و تو چه میدانی که گردنه چیست؟ آزاد نمودن بندهای و غذا دادن یتیم خویشاوندی یا مسکین خاک نشینی در روز مباداست.» [۳۴] ونیکی ننمودن به آتش می کشاند و صاحبش را با کفار در یک جرگه در می آوردن - «چه شما را به سقر درآورد؟ گویند: مانمازگزار نبودیم و مستمند را غذا

[۳۵] ۔ کسانی که به نعمت هایی که خدا از کرم خویش داده بخل می ورزند، می پندارند که بخل مایه خبری است بلکه برایشان بد است. روز قیامت آنچه به آن بخل ورزیده اند طوق گردنشان می شود.» [۳۶] ۔ سرخ کنند و پیشانی ها و پهلوها و پشت هایشان را بدان داغ نمایند که این است آنچه برای خود گنج نمودید. اکنون آن گنج خود را بچشید.» [۳۷] کنز اموال چیست؟ منظور از گنج در آیه، تنها اموالی که بر اثر زکات ندادن جمع می شود نیست، بلکه هر چه بیش از مقدار احتیاج باشد و انفاق نشود تمرکز دادن و گنجینه نمودن آن باعث شکنجه و عذاب است. از ابو امامه نقل شده که گفت: پیغمبر خدا فرمودند: «ای پسر آدم، اگر زاید بر مقدار احتیاج خود را بدهی برایت خوب است و اگر نگهش داری برایت بد است.» از بلال نقل شده که گفت: پیغمبر فرمودند: آنچه به تو نعمت رسیده پنهان مکن و در برابر سؤال امتناع مورز. گفتم: یا رسول الله، آن گاه چه می شود؟ فرمود: یا باید چنین باشد و یا آتش است. نه تنها در آخرت، بلکه چه بسا در همین دنیا خداوند بخیلان را به پاداش بخل وسر باز زدن از خیرات، عقاب می فرماید، قرآن در داستان کوتاهی مثلی زده ای داستان عده ای که باغی داشتند و از میوه آن به فقرا می دادند. تا آن که به فکرشان که دیگر به بینوایان کمک نکنند و بخل ورزند. بلا بر آن باغ فرو آمد و خداوند می را از بین برد، سپس آنها به پشیمانی افتادند. ما آنها را چون خداوندان باغ امتحان نمودیم، آن گاه که سوگند یاد کردند. ی بامدادان میوه آن را بدون استثنا بچینند. وقتی که آنان خفته بودند از طرف خدایت حادثه ای به آن باغ رسید و بی میوه گشت. صبحگاهان یکدیگر را صدا کردند که اگر میوه می چینید سوی کشت خویش شوید. پس برفتند و آهسته به یکدیگر می گفتند که امروز نباید مستمندی به باغ شما درآید و برون شدند و خود را به منع مستمند، توانا پنداشتند و چون باغ را بدیدند گفتند: ما راه را گم کردیم (گفتند: نه.) بلکه ما محروم شده ایم. عاقل ترشان گفت: من به شما نگفتم که چرا تسبیح خدا نمی کنید. گفتند: منزه است پروردگار ما که همانا ما ستم گر بودیم. بعضی شان به بعضی دیگر) روی نموده به ملامت هم پرداختند و گفتند: وای بر ما که طغیان کردیم، امید است خدایمان بهتر از آن را به ما دهد که ما به خدایمان امید داریم. عذاب این چنین است و هر آینه عذاب آخرت بزرگ تر است اگر بدانند.»۱ بر همین اساس قرآن کریم مردم را به بذل نمودن پیش از گذشت فرصت می خواند: 1. لم إنا بلوناهم كما بلؤنا أضحاب الجنة إذ أقسموا ليضرمها مضبچين د ولایتشون تطافت عليها طائف من ربك وهم نايمون و أصبحت گالریم و تنادوا مضبچين * أن أغدوا على زيكم إن كنثم صار مین و فانطلقوارهم تخافون * أن لا يذلها اليوم عليكم بشيرين * وممدوا على خزر قادرين لما رأوها قالوا إنا لضالون * بل نحن مخزومون * قال أوسطهم ألم أقل لكم ولا تسبحون * قالوا سبحان ربنا إناگنا ظالمين و أقبل بعضهم على بعد تلاوون و قالوا يا ويلنا إنانا طاغين * عسى ربنا أن يبدلنا خيرا منها إنا إلى ربنا راغبون و كذلك " وعذاب الآخرة أكبر لو كانوا يعلمون . ( قلم، آیه ۱۷-۳۳).

- به بندگان مؤمن من بگو: نماز بخوانند و از آنچه بدانها روزی داده ایم پیش از آن که روزی برسد که در آن نه معامله ای باشد و نه دوستی، آشکارا و نهان انفاق نمایند.» [۳۸] . «و از آنچه به شما روزی کرده ایم پیش از آن که مرگ یکی تان را دریابد انفاق کنید. هنگام مرگ) گوید: خدایا، چرا مرا تا مدت نزدیکی مهلت ندادی تا تصدق نمایم و از صالحان باشم و خدا هرگز اجل کسی را که سرآید به تأخیر نمی اندازد.» [۳۹] و آنها را از بخل برحذر می دارد تا خود را از آن حفظ کنند و دوستی شدید اموال و فرزندان آنان را به طرف بخل کشاند که اینها برای امتحان آنان است: «همانا اموال و فرزندانتان امتحانی است و نزد خداوند اجری بزرگ است. پس هر چه توانید از خداوند پرهیزکاری کنید و بشنوید و اطاعت کنید و مالی برای خودتان انفاق کنید و آنها که از بخل ضمیر خویش حفظ شوند رستگاران اند.» [۴۰] و پیغمبر صدقه را بر هر مسلمانی لازم می کند، گرچه نداشته باشد. توضیح این مطلب همان فرموده اوست: «بر هر مسلمان صدقه لازم است. گفتند: اگر نداشته باشد؟ فرمود: با دست خود کار کند و هم به خود نفع رساند و هم صدقه دهد. گفتند: اگر قدرت برای کار نداشت؟ فرمود: محتاج اندوهگینی را کمک کند. گفتند: اگر این کار را هم نکرد؟ فرمود: پس رفتار بد نکند که همین صدقه است.» این چنین همه در بذل و بخشش مساوی و برابرند، هر کسی به آن اندازه که می تواند و به قدر مال خود.

احسان و بخش

مسئله بخشش همه جا بر محور نیاز و موارد احتیاج دور می زند، گرچه خود شایستگی بیشتری برای نیکی دارند، لیکن غیر ایشان نیز در حکم آنان اند و در بین احسان پهلو به پهلو با خویشان ذکر می شوند؛ بنابراین نیکی پیش از آنکه یک و جان خویشاوندی باشد، عاطفهای انسانی است. بر و نیکی غالبأ متصل به کلمه ایمان شاه زیرا چنان که گذشت دلیل ایمان است: - و عبادت خدا کنید و به او شرک نیاورید و به پدر و مادر نیکی کنید و به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و رفیق نزدیک و به راه مانده و مملوک خویشتن. خدا گردن کشان خود پسند را دوست می دارد هم چنین آنان که بخل می ورزند و مردم را امر به بخل می کنند و آنچه خدا از کرم خویش بدیشان داده پنهان می کنند، و برای کافران عذاب خوارکننده ای مهیا کرده ایم.» [۴۱] - «از تو می پرسند که چه انفاق کنند. بگو: آنچه از مال که انفاق کنید به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و درماندگان و راه ماندگان (دهید) و هر چه خوبی کنید خدابدان داناست.» [۴۲] همان گونه که ملاحظه می کنید همسایه و رفیق را به پدر و مادر و خویشان پیوسته می دارد، چنان که یتیمان و بیچارگان و در راه ماندگان را نیز در ردیف آنها آورده همه شان در این جهت مساوی اند، حتی آنان که از آنها کار بد و خلاف اخلاق بيان صادر شده است، همانند کاری که از مسطح، خویش ابوبکر (همان کسی که . قضية تهمت دختر ابوبکر یعنی عایشه عیال پیغمبر علیه شرکت جسته بود) واقع شد.

اسلام به گذشت از آنان دعوت می کند و از محروم نمودن آنان نهی می کند. جون ابوبکر در حال شدت غضبش بر عرض خود که به دروغ هتک شده بود، قسم خورد که مسطح را از آن نیکی که بدو می کرده محروم نماید، آیه نازل شده: مال داران و توانگران شما قسم نخورند که به خویشان و بیچارگان و مهاجران راه خدا چیزی ندهند و عفو کنند و در گذرند، مگر نمی خواهید که خدا شما رابیامرزد.» [۴۳] و این چنین در این میدان، احساسات انسانی را به مقامی بلند و والا می رساند که انسانیت در تمام اعصارش آن را شرف خویش قرار داده و در گذشته و امروز و آینده، تا آن جا که خدا بخواهد، بدان فخر نماید. آن گاه نفس احسان و خوش رفتاری را بلندمرتبه ساخته و آن را احسان به خدای سبحان قرار می دهد و در این باره این نقش تازه را ترسیم می نماید. پیغمبر خدا فرمود: پروردگار روز قیامت می فرماید: ای پسر آدم، بیمار شدم عیادتم ننمودی. گوید: پروردگارا، چگونه عیادتت کنم و تو خدای عالمیانی؟ می فرماید: مگر ندانستی که فلان بنده من بیمار شد و عیادتش ننمودی، آیا ندانستی که اگر او را عبادت مینمودی مرا نزد او می یافتی؟ ای آدمی زاده، من از تو غذا خواستم و تو به من ندادی. گويد: بارالها، چگونه تو را غذا دهم و تو خدای جهانیانی. می فرماید: مگر ندانستی که فلان بنده من از تو غذا خواست و بدو ندادی، ندانستی که اگر به او غذا میدادی آن را نزد من می یافتی؟ ای فرزند آدم، از تو آب خواستم مرا آب ندادی. گوید: خداوندا، چگونه تو را آب دهم تو خود پروردگار جهانیانی. فرماید: فلان بنده من از تو آب خدا .

بدو ندادی، اگر او را آب میدادی آن را نزد من می یافتی. و برای صدقه، آداب و مقرراتی وضع نموده که فخرفروشی توانگر بر بینوا و باربا و دیگر اخلاق پست در آن راه نیابد. اگر علل و عوامل صدقه تنزل نماید و یا می منظور باشد، صدقه تبدیل به یک نوع کار پست خواهد شد که باعث ناراحتی جان و دل و اخلاق بوده، رابطه بین افراد اجتماع را متزلزل می سازد؛ چیزی همانند منت در احسان، روح محتاج را ذلیل نمی سازد و به سقوط نمی کشد، مگر آن که از قبول احسان منصرف شود. چنان که چیزی همچون ریا قلب را فاسد نمی سازد. کوشش اسلام همه در این باره است که روح صدقه دهنده و گیرنده را تکامل دهد: «مثل آنان که اموال خود را در راه خدا می دهند، مثل دانه ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه صددانه باشد و خدا برای هر که بخواهد زیادتر نماید. آنان که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند و به دنبال انفاقشان منت و آزاری نمی دهند، اجرشان نزد خدایشان ثابت است و آنها نه ترسی دارند و نه اندوهگین می شوند.

گفتاری شایسته و درگذشتن بهتر است از صدقه ای که به دنبالش اذیتی باشد و خداوند بی نیاز و بردبار است. ای مؤمنان، صدقه های خود را همچون آن کس که مالش را به ریا به مردم انفاق می کند و به خدا و روز جزا ایمان ندارد، بامنت و اذیت باطل نکنید. مثل وی مثل سنگ خارایی است که بر آن خاکی باشد و رگباری بدان رسد و همان سنگ آن را به جا گذارد.

(ریاکاران) از آنچه کرده اند نتیجه ای نمی برند و خدا کافران را هدایت نمی فرماید. و مثل آنان که اموال خود را برای تحصیل رضای خدا و استوار نمودن دل های خود انفاق می کنند، مثل باغی است بر تپه ای که رگباری بدان رسیده و دو برابر میوه داده و اگر رگباری بدان نرسیده با کمی بدان رسیده و خدا به آنچه می کنید بیناست. آیا یکیتان دوست دارد که باعی خرما و انگور داشته باشد و نهرها از زیرش جاری و در آن از تمام میوه ها برایش باشد


و پیری بدان رسیده باشد و فرزندان ناتوانی داشته باشد، آن گاه گردبادی آتشین بدو رسد و آن را بسوزاند؟ این چنین خداوند برای شما آیات را بیان می کند شاید که شما به اندیشه روید.» [۴۴] و بر همین اساس صدقه دادن نهانی به محتاجان را به نیکویی ستوده تا هم عزت طبع آنها را نگه دارد و هم جلو تکبر و خودنمایی صاحب مال را بگیرد. «اگر صدقه ها را آشکار کنید خوب است و اگر نهانی به فقرا دهید برای شما بهتر است.» [۴۵] پیغمبر به ضمن ستایش مردی، چنین فرمود: «صدقه ای داد و چنان پنهان نمود که دست چپش انفاق دست راستش را ندانست.» این خود ترسیمی زیبا و جذاب برای صدقه نهانی و بدون كبرورزی و اظهار است. اسلام با این که می گوید: بخل در جان آدمی حضور دارد، «جان ها به نزد بخل حاضرند» [۴۶] ، غریزه خودخواهی و مال دوستی را تعدیل نموده و باترغیب ها و تخديرها و انگیزش ها و ترسیم ها، غریزه مزبور را علاج نموده تا آنچه شخص می خواهد بتواند تحقق دهد و با گذشتن از چیزهایی که مورد علاقه اوست و برایش مهم است، مورد میل او قرار گیرد: «هرگز به نیکی نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق نمایید.» [۴۷] تا او این دستور را انجام دهد و چیز خوبی را که به د بخشش نماید و بدان وسیله به سخت ترین بخشش و شریف ترین عطا که ان دل سرچشمه گرفته برسد. اسلام می خواهد انسان را از کرنش در برابر امیال نفس خود برهاند و جانب عنه طبع او را بر مشکلات غلبه دهد و وجدان را بر غریزه چیره گرداند و این خودرو هدف عالی انسانی است که شایسته کوشش در راه آن است، به علاوه این که یک هدف اجتماعی است در راه ایجاد توازن و تکافل بین توانگران و بینوایان و از بین بردن محرومیت ها و تحقق دادن یک اجتماع متعاون و همدست و ایمن.

بر این روش - که ما به بیان و ارزیابی نمونه ای از آن به تفصیل پرداختیم - اسلام به راه خود ادامه می دهد و هر زمان که قانونی را می گذراند به جنبه ارضای وجدان و دل اهمیت میدهد و تکالیف خود را در حدود لزوم برای سلامت اجتماع و به قدر طاقت عمومی توده های مردم وضع می کند.

آن گاه برای ارضا و اقناع دل و ترقی تا حد امکان و قدرت، وجدان بشر را بانگ می زند و مورد خطاب قرار می دهد تا حیات انسان را همیشه به رشته بلندی و برتری در آورد. اسلام میان اصل قانون که اولین حد دستور زندگی است . و آن هم مطلوب است. و آخرین حد نهایی که ترغیب به آن نموده میدانی وسیع و دارای درجات و مراتبی گذاشته تا افراد و نسل های مختلف در آن میدان مسابقه دهند و پیش روند.

در تحقق عدالت اجتماعی نیز براساس همین روش «قانون و خطاب به وجدان" کار می کند. در دو فصل آینده درباره رژیم حکومتی و نظام مالی اسلام به تم سخن می رانیم، آنگاه تکیه نمودن اسلام را بر این دو وسیله اساسی خود (قانون خطاب) در ایجاد عدالت بزرگ و همه جانبه حیات به روشنی ملاحظه خواهیم حرم امام روش مزبور نتیجه های کامل و مثبتی در بامداد ظهور اسلام تقدیم بشر نمود و هم چنین در دوران فترت و ضعف قرنهای چهارده گانه گذشته همان نتایج را به بار آورد. اکنون نیز اگر حقیقت این روش درک شود و مردم همان راه محکم و حق را طريقه خود قرار دهند می توانند همان نتایج را در حال حاضر و آینده از آن بگیرند.

پانویس

  1. إنك لقلن ځلق عظیم به . ( قلم، آیه ۴).
  2. والذين تزمون الشخضنات ثم لم يأثوا بأربعة شهداء الجليد وهم تماني جلد ولاتثلوا لهم شهادة أبداوأولئك هم الفاسقون به. (نور، آیه ۴).
  3. والذين يزمون أزواجهم ولم يكن لهم شهداء إلا أنهم نشهاد أحدهم أربع شهادات بالله إنه لين الصادقين * والخامسة أن لغت الله عليه إن كان من الكاذبين * ويذروا عنها العذاب أن تشهد أربع شهادات باللي إنه لين الكاذبين * والخايسة أ غضب الله عليها إن كان من الصادنین . (نور، آیه عه)..
  4. و يا أيها الذين آمنوا إذا تداینم بدين إلى أجل مسمى نابوه وليكتب مكاتب بالعدل ولا يأب كاتب أن يكثب كما علمه الله فليكتب وليغيل الذي عليه الحق ولي الله رئه ولا ينش منه شينا إن كان الذي عليه الحق فيها أن ضعيفا أن لا يستطيع أن يل هو لينين له بالعذل واشتشهدوا شهيدين من رجایگم فإن لم يكونا رجلين رجل وامرأتان من ترضون من الشهداء أن تين إحداهما تذكر إحداهما الأخرى ولا يأب الشهدا إذا ماغوا ولا تنأوا أن تكتبو صيرة أو كبيرة إلى أجله ذلكم أفط عند الله وأقوم للشهادة وأدنى ألا تزتابوا إلا أن شگون تجارة حاضرة دیژونها بنم قلي عليگم جناح ألا تكتبوها وأشهدوا إذا تباغثم ولا يضار کاتب ولا شهید و إن تفعلوا فإنه شوق بگم واقوا الله ويعلمكم الله والله بكل شيء عليم. (بقره، آیه ۲۸۲). .
  5. د ولا يأب الشهداء إذا ما غواه . (بقره، آیه ۲۸۲).
  6. ولا تكتموا الشهادة ومن يكتنها فإنه آثم قلبه ه . (بقره، آیه ۲۸۳).
  7. ما يكون من تجوي تلائته إلا هو رابعهم ولا نسة إلا هو ساشهم ولا أذنى من ذلك ولا أكتر إلا هو متهم این كانوا ثم يبهم بما عملوا يوم القيامة إن الله بكل شيء عليم که .( مجادله، آیه ۷).
  8. ولقد خلقنا الإنسان ونعلم ما وشوش به فشه ونحن أقرب إليه من حبل الوريد إذ يتلقى التي وعن الشمال قعيد ما يلفظ من قول إلا لديه رقيب عتيد که .(ق، آیه ۱۸۱۶).
  9. فإنه يعلم السر وأخفن . (طه، آیه ۷).
  10. ونضع الموازية القنط ليوم القيامة فلا تظلم نفت شینا و إن كان مثقال حبة من ځدل أتينا بها و گنی بنا حاسبین که . (انبیاء، آیه ۴۷).
  11. و إذا زلزلت الأزض زلزالها * وأخرجت الأرض أثقالها * وقال الإنسان ما لها يوم تحدث أخبارها به بأن ربك أزحن لها م يومين يصدر الناس أشتاتا ليزا أغمالهم * من يعمل مثقال ذرة خيرا يره ومن يعمل مثقال ذرة شرا يره . ( زلزله، آیه ۱ - ۸)..
  12. وقد أنلۃ الشؤون الذين هم في صلاتهم خاشعون * والذين هم عن اللغو مغرضون * والذين هم الأكاةفاعلونه.(مؤمنون، آیه ۱-۴).
  13. تلك آيات ألزآن وكتاب مبين و مدئ وبشرى للمؤينين الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة ومن بالآخرة هم يربونه . (نمل، آیه ۱-۳).
  14. وويل المشركين و الذين لا يؤثون آلژکو و من بالآخرة هم كافرون 4 . (فصلت، آیه ۷۶).
  15. وأقيموا الصلاة وآتوا الزكاة وأطيعوا الرسول لعلكم تزحثون . (نور، آیه ۵۶).
  16. وولنر الله من ينصره إن الله لقوئ عزيز * الذين إن متاهم في الأرض أقاموا الصلاة وآتوا الزكاةوأمروا بالمعروف ونهوا عن المنكر . (حج، آیه ۴۰-۴۱).
  17. وأذكر في الكتاب إشبيل إنه كان صادق الوعد وكان شولأنبياء وكان يأمر أهله بالصلاة والزكاة وكان عند به مزضية ه . (مریم، آیه ۵۵۵۴).
  18. و وښنا له إسحق ويقوب ناله و جعلنا ضايجين * وجعلناهم أئه يهدون بأمرنا وأوحينا إليهم يغل المميزات و إقام الصلاة وإيتاء الزكاة وكانوا لنا عابدین که . (انبیاء، آیه ۷۲-۷۳).
  19. لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين ولم يخرجوكم من دياركم أن تبروهم وتقسطوا إليهم )
  20. وبشر المخبتين و الذين إذا ذكر الله وجلت قلوبهم والصابرين على ما أصابهم والمقيمي الصلاة ومارزقناهم ينون ).(حج، آیه ۳۵۳۴).
  21. وإما ژيئ بآياتنا الذين إذا دژوا بها ژوا شدأ وسبحوا بحمد ربهم وهم لا يشتكون ** تتجافی به عن المضاجع يدعون ربهم خوفا وطمعا وما رزقناهم ينفقون لا تفله نفس ما أخفى لهم من ثرة أعين ج" بما كانوا يعملونه . ( سجده، آیه ۱۵-۱۷).
  22. و والذين تبوؤ الدار والإيمان من قبلهم يحبون من هاجر إليهم ولا يجدون في صدورهم حاجة ماد یژون على أنفسهم لز كان بهم خصاصة ومن يوق شۓ نفسه فأولئك هم المفلون ).(حشر، آیه ۹)
  23. يوفون بالنذر ويخائون يوما كان ممژۀ مستطيرة ويطيرون الطعام على حبه مشينا ويتيمة وأسيرا و إنما طعم لوجه الله لا تريد منكم جزاء ولا شكورا * إنا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرة وقاهم الله شر ذلك الیزم ولاهم تفر وشورا وجزاهم بما صبروا جنة وحيرة مكنين فيها على الأرائك. لا يرون فيها شمسا ولا زمهریرا ودانة عليهم ظلائها والتت قطوتها تذليلا و يطاف عليهم بانية من فضة وأكواب كانت قواريرا تواریزأ من فئة تدروها تقديرا ونقون فيها أسأكان مزاجها زنجبيلا * عيناها تسمى سلسبيلا ويطوف عليهم ولدان مخلدون إذا رأيتم حسبهم لؤلؤا منثورا * و إذا رأيت ثم رأيت عيما وملكاگبيرة عاليهم بیان شناس نر وإستبرق ولوا أساور من فضة وسقاهم ربهم شرابا طهورا * إن هنذاكان لكم جزاء وكان في مشگورأ ه . (الانسان ، آیه ۲۲۷).
  24. من ذا الذي يفرض الله قرضا حسنا فيضاعقه له له أجڑکر یم. (حدید، آیه ۱۱).
  25. و إن الفئتين والنفقات وأفرشوا الله زضا حسنا يضاعف لهم ولهم أجر كريم ه . (همان، آیه ۱۸).
  26. و إن الذين يثلون كتاب الله وأقاموا الصلاة وأنفقوا ما رزقناهم يرا وعلانية يزجون تجارة لن تبور *إليهم أجورهم ويزيدهم من فضله إنه و شگوژ 4.(فاطر، آیه ۲۹-۳۰)
  27. فروما تنفقوا من خير فلا نفسكم وما تنفقون إلا ابتغاء وجه اللير وما تنفقوا من خير يزف إليكم وأنتم لا تظلئون(بقره، آیه ۲۷۲).
  28. ووسارعوا إلى مغفرة من ربكم وجنة عرضها السموات والأرض أعدت للقين الذين ينفقون في والشراء والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس والله يحب المحسنین که . (آل عمران، آیه ۱۳۳-۱۳۴)
  29. وآخرون اغتروا بدوبهم لطرا عملا صالحا وآسينا عسى الله أن يتوب عليهم إن الله غفور رحيم هذا من أموالهم ضده ثطهم وزيهم بها وض عليهم إن صلاتك شئ لهم والله سميع عليم * ألم يعلموا أن الله ويقبل التوبة عن عباده ويأخذ الصدقات وأن الله هو الثواب الرجيم » . ( توبه، آیه ۱۰۲-۱۰۴).
  30. في أن يعلم ما أنزل إليك من ربك الحق من هو أغمى إنما يتذكر أولوا الألباب * الذين يوفون بعهد الله ولا ينفون ألميثاق * والذين يصلون ما أمر الله به أن يوصل ويخشون ربهم ويخائون شو، الحساب * والذين صبروا أبتغاء وجه ربهم وأقاموا الصلاة وأنفقوا مما رزقناهم سرا وعلانية وذرون بالحسنة السيئة أولي لهم عقبى الدار و جنات قذين ي لونها ومن ملح من آبائهم وأزواجهم و درياتهم والملايكه يتخلون عليهم من كل باب هم سلام عليكم بما تبز ثم يغم عقبى الدار « والذين ينقضون عهد الله من بر ثانيه و يطئون ما أمر الله به أن يوصل و بیدون في الأرض أولك لهم اللغة ولهم شو، الدار ). (رعد، آیه ۱۹-۲۵).
  31. أنفقوا في سبيل الله ولا ثقوا بأيديكم إلى المملكة ) . (بقره، آیه ۱۵۹).
  32. لو ألنبيافی جهئ ك كقار عيني ** مناع الأخير مفتي مريب . ق، آیه ۲۴-۲۵). .
  33. له ولا لغ گل لاني مهين به تاز مشاء بنوسیم * متاع الغير معتد أنیم که . ( قلم، آیه ۱۲۰۱۰). .
  34. .وما أدر يك ما العقبه ي ق رقبة ه أو إطعام في بزم بی منبت يتيمة ذا مقربة م أز بنی(بلد، آیه ۱۲-۱۶). اذا مقربة » أن مشكينا ذا مرة ..۴، وسائل عدالت اجتماعی در اسلام و۱۳۳ )نمی دادیم و با یاوه گویان یاوه میگفتیم و روز جزا را تکذیب می نمودیم تا آن حادثه قطعی به ما رسید.»
  35. ما سنتكم نی قره قالوا لم تكن المصلين ولم نك طيم المشين * وكانځوض مع الخائضين * وكناتعذب بيوم الدين حتى أتانا اليقين ) . ( مدثر، آیه ۴۲-۴۷).
  36. ولا يختب الذين يبخلون بما آتاهم الله من فضله مو ځيرة لهم بل هو شر لهم يطوقون مابخلوا به يوم القبائة 4 . (آل عمران، آیه ۱۸۰).
  37. و والذين يكنزون الذهب والفضة ولا ينفقونها في سبيل الله فبشرهم بعذاب أليم ه يوم يخمن عليها في نار مهم تكون بها جباههم وجوبهم وظهوژه هذا مائنزم بگم فوقوا ماگنثم تكون 4 (۱۸) توبه، آیه ۳۵۳۴).
  38. و ثل لعبادي الذين آمنوا يقيموا الصلاة و ينفقوا مما رزقناهم سترا وعلانية من قبل أن يأتي يوم لا بي فييه ولا خلال ه . ( ابراهیم، آیه ۳۱).
  39. لو أنفقوا يما رزناكم من قبل أن يأتي أحدكم الموت يقول رب لولا أ ني إلى أجل قريب أدق وأكن من الصالحين * ولن يؤخر الله نسأ إذا جاء أجلها . ( منافقون، آیه ۱۱۰۱۰).
  40. و إنما أموالكم وأولادكم فتنة والله عنده أجر عظیم و قاقوا الله ما استطعم وأشموا أطيعوا أنفقوا خيرةنفسیگم ومن يوق شئ نفسه فأولئك هم الجلون 4. تغابن، آیه ۱۵-۱۶)
  41. هو وأبدوا الله ولا تشركوا به شيئا وبالوالدين إحسانا وبذي القربى واليتامى والمساكين والجار دی والجار الكتب والشايب بالجنب وابن السبيل وما ملكت أيمانكم إن الله لا يجب من كان مختالا فخورا * يبخلون ويأمرون الناس بالبخل ويثون ما آتاهم الله من فضل؛ وأعتدنا للكافرين عذابا مهينا 4 . (ن .(۳۷-۳۶
  42. هو يشاشون ماذا يثون ثل ما أنفقتم من خير للوالدين والأقربين واليتامى والمساكين وأبين الشبيليه من خير فإن الله به عليم که . (بقره، آیه ۲۱۵).
  43. ولا يأثل أولوا الفضل منكم والسنة أن يؤوا أولي الزبى والمساكين والمهاجرين في سبيل الوولوا وليضوا ألا تحبون أن يغفر الله لكم . (نور، آیه ۲۲).
  44. بل الذين ينفقون أموالهم في سبيل اللير كتل كبير أنت سبع سنابل نی گل شنبلة من بني والله يضاعف لمن يشا والله واسع عليم البنين ينفقون أموالهم في سبيل الله ثم لا يبون ما أفانت ولا أني لم أجوشمند ربهم ولا خوف عليهم ولا هم يخون به قول معروف ومغفر من صدق بها أذى والله غير ليمو يا أيها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن والأذى الذي ينفق ماله رثاء الناس ولا يؤمن بالله واليوم الآخر له كل صفوان علیه تراب فأصابه وابل فتره صندأ لا يقدرون على شي، بما كسبوا والله لا يهدي القوم الكافرين * ومنل الذين ينفقون أموالهم أبتغاء مرضاة الله وتثبيتأ من أنهم نقل جثة برنو أصابها واب فات أكلها ضعفين فإن لم منها و اب قط والله بما تعملون بصير أو أحدكم أن تكون له نه من خيل وأعناب تجري من تحتها الأنهار له فيها من كل الثمرات وأصابه الكبير وله ديه ضعفاء أصابها إعصار يه نار فاخترت كذلك يبين الله لكم الآيات أقلكم تتفكرون. (بقره، آیه ۲۶۱-۲۶۶).
  45. « إن تبدوا الصدقات فيما هى و إن تخثوها و تؤئوها الفقراء هو خير لكم 4. (بقره، آیه ۲۷۱).
    • وأخضر الأنف الشۓ. (نساء، آیه ۱۲۸).
  46. و لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تجبون 4 . (آل عمران، آیه ۹۲).