وقف در مدارس اصفهان عصر صفوی ومروری بر ویژگی های برخی وقف نامه های آن

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤلف:محمد حسین ریاحی

چکيده

مدرس دانشگاه، مسئول پژوهشي مرکز «اصفهان شناسي و خانه ي ملل» و دانشجوي دکتري تاريخ اسلام در دانشگاه اصفهان. شکوفايي و تقويت فرهنگ اسلامي بويژه علوم و معارف تشيع به واسطه ي ايجاد نهادهاي آموزشي و مدارس در اصفهان عصر صفوي، مرهون پشتوانه هاي ارزشمندي از قبيل اوقاف بوده است. هر چند اين شهر در عصر آل بويه و دوره ي سلجوقي ادوار درخشاني از تمدن اسلامي داشته و علاوه بر مرکزيت حکومتي داراي تأسيسات بسيار فرهنگي و علمي بوده است؛ اما در اوج ترقي صفويان و تا حدودي پس از آن نيز شاهد فعاليت‌هاي علمي نهادهاي آموزشي اين شهر هستيم. چنانکه تاريخ نشان مي‌دهد مدارس و مراکز آموزشي صفويه به واسطه ي دارا بودن منابع و پشتوانه هاي مادي از طريق املاک و اموالي که به عنوان وقف بر آن مقرر گرديده بود، استمرار آباداني و علمي خود را در آن دوران و سده‌هاي بعد نيز حفظ کردند. با بررسي اسناد موقوفات اين نهادهاي آموزشي اصفهان در آن دوره، ويژگي ها و امتيازات جالب توجهي را درمي يابيم که اکنون نيز مي تواند به عنوان الگويي مناسب جهت توسعه و تقويت فرهنگ و بسط مراکز علمي مورد استفاده قرار گيرد. اين پژوهش ضمن بررسي ويژگي‌ها و احوال برخي از اين مدارس از حيث تاريخي، علمي، معماري و مشاهير برخاسته از آن ها، به برخي موضوعات و مسائل مندرج در وقف‌نامه‌هاي اين موقوفات پرداخته، با بيان محتوا و مطالب آن ها، به نقش واقف يا واقفان در ايجاد مدارس و زمينه هاي تقويت و توسعه ي علوم مذهبي و معارف شيعي اشاره دارد. کليد واژه ها: موقوفات مدارس، واقفان، صفويه، مدارس ديني، اصفهان

مقدمه

يکي از دوره هاي طلايي و شکوهمندي که وقف پشت سر گذاشته و بدان اهميت فراوان داده شده است، عصر صفويه بويژه از عهد سلطنت شاه عباس اول (996ـ1038ق) است. بي شک اهتمام بزرگان و رجال مملکتي و همراهي با علما و انديشمندان شيعي در اين مسير، به موقوفات در آن دوران کمک خاص و قابل توجهي کرده است. دولت صفويه که با شعائر شيعه ي اماميه ـ بعد از قرن ها که عمده ي دولت هاي حاکم بر اين سرزمين غيرشيعي بود ـ سر کار آمد، بر آن بود که به واسطه ي هماهنگي با بزرگانِ علما، در تقويت و توسعه ي معارف اين مذهب کوشش کند که طبيعتاً ايجاد نهادهاي آموزشي و مدارس، در اين راستا بسيار تأثيرگذار بود. در اين مقاله، محقّق با استناد به منابع متعدد به معرفي مدارس مهم اصفهان عهد صفوي مي‌پردازد و ويژگي‌هاي علمي، فرهنگي و معماري آن ها را بيان مي‌نمايد؛ سپس در برخي موارد، نکات مهم موجود در وقف‌نامه‌هاي اين مدارس و مندرجات آن را بازگو مي‌نمايد. اين مدارس با پشتوانه ي وقف به شکوفائي و بالندگي دست يافتند و خوشبختانه هنوز نيز بسياري از آنان باقي مانده است.

مدرسه ي الماسيه

در گوشه ي جنوب شرقي ميدان امام خميني (نقش جهان) اصفهان، بازاري قرار دارد معروف به «بازار مقصود بيک» که به آن «چهارسو مقصود بيک» هم مي گويند. اين بازار که از جنوب شرق ميدان آغاز مي-شود و تا بازار حسن آباد امتداد مي يابد، به دست «آقا مقصود»، يکي از خواجگان «شاه عباس اول»، بنا گرديده است. در انتهاي چهار سوي مذکور، مدرسه اي به نام الماسيه وجود دارد که به وسيله ي «حاجي الماس» نامي، از غلامان دربار «شاه سليمان صفوي» (1077ـ1105ق) جهت آموزش علوم و معارف مذهب شيعه ي اثني عشري بنا گرديده است [۱]

در تسميه ي اين مدرسه وجهي ديگر نيز ذکر کرده اند، و آن اينکه، چون مدرّس آن «شيخ محمدتقي الماسي» (متوفاي 1159 هـ ق) داماد «مجلسي دوم» بوده، به اين نام معروف گشته است [۲]

وقفنامه اي از اين مدرسه به تاريخ 1104 هـ ق باقي مانده است. آن گونه که مؤلف تاريخ انساب خاندان هاي نايين آورده، مدرسه داراي وقفياتي از جمله چند دکان بوده است. با اين حال، «ميرزا هاشم کلباسي»، از علماي بزرگ اصفهان در اواخر دوره ي قاجاريه، از عوايد «حمام جارچي» پول روشنايي طلاب «مدرسه الماسيه» را مي داده است خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد مدرسه ي چهارباغ اصفهان را به تحقيق مي توان نمونه ي اعلاي يک نهاد آموزشي در زمان خود دانست. اين مدرسه آخرين بناي تاريخي باشکوهي است که در عهد صفويه براي تدريس و تعليم طلاب علوم ديني و در زمان آخرين پادشاه صفوي يعني شاه سلطان حسين (1035ـ1105 ق) از سال 1116 تا 1126 ق ساخته شده است [۳] اين مدرسه با گذشت سه قرن هنوز روح معنوي، عظمت هنري و طبيعت با طراوت خود را حفظ کرده است، به طوري که وجود اشجار کهنسال، بخصوص چنارهاي تنومند و نهر آبي که از وسط مدرسه مي-گذرد، صفايي خاص به اين بناي ارزشمند بخشيده است. حدود يک قرن پيش جهانگردي فرنگي عظمت اين مکان را با وجود صدماتي که بر اين بنا خاصه در زمان فتنه ي افغان و بعد از آن رفته است، اين گونه ستوده است: «آيا در سراسر جهان مدرسه اي مي توان يافت که در زيبايي و صفا از اين کامل تر باشد و در آن، اجزا و عناصر گوناگون بدين سان به هم درآميخته و در هم ترکيب و ذوب شده و اثري واحد پديد آورده باشند؟» [۴] «راجر سيوري» که از صاحب‌نظران تاريخ ايران بخصوص دوره ي صفويه است آن را با شکوه ترين بنايي مي داند که توسط جانشينان شاه عباس اول در اصفهان ساخته شده است [۵] يکي از متفکران علوم و تمدن اسلامي، اين مدرسه را حاصل شکوفايي سازمان هاي تعليماتي شيعه و جزو شاهکارهاي هنر اسلامي مي داند [۶] جذابيت و شکوه اين نهاد آموزشي از جهات مختلف در بينندگان خود آن قدر تأثير گذاشته و مي گذارد که هيچ يک از بناهاي تاريخي اصفهان به اندازه ي اين بنا، شور و شوق شاعرانه ي جهانگردان اروپايي را برنينگيخته است. به عنوان مثال «ديولافوآ»،«گوبينو» و«فلاندن» اين بنا را بسيار دلپذير، جذاب و سحرآميز توصيف کرده اند. اين مدرسه را به نام هاي مختلف خوانده اند؛ از نظر اينکه در قسمت شرق خيابان چهارباغ واقع شده است آن را «مدرسه ي چهارباغ» خوانده اند؛ و به علت اينکه به فرمان شاه سلطان حسين صفوي احداث شده است «مدرسه ي سلطاني» ناميده اند؛ و از جهتي «مدرسه ي مادرشاه» هم گفته اند، بدين خاطر که مادر شاه سلطان حسين، سراي فتحيه ـ که هم اکنون به جاي آن مهمانسراي عباسي ساخته شده است ـ هم چنين بازارچه ي بلند را وقف اين مدرسه کرده تا منافع آن ها به مصرف مدرسه و طلاب آن برسد [۷] پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و گسترش حوزه ي علوم ديني، اين مدرسه نيز از حيث دروس حوزوي فعال تر شد و به مدرسه ي امام جعفر صادق(ع) موسوم گرديد. در بين کتاب هايي که در اواخر عصر صفويه تأليف شده است کتابي وجود دارد به نام«وقايع السنين والاعوام» از سيد عبدالحسين خاتون آبادي (متوفي 1105 ق). نامبرده سعي کرده است وقايع مختلف و مهم عالم را به صورت سالانه تا سال وفاتش ذکر نمايد؛ البته پس از مرگ او فرزندان مؤلف تا وقايع سال 1195ق را به آن ضميمه کرده‌اند خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد وقايع السنين در مورد افتتاح مدرسه در سال 1122 ق مطالبي را ذکر کرده و شروع کار مدرسه به طور رسمي را يکي از با شکوه ترين مجالس و گردهمايي هاي آن دوره خوانده است، وي معتقد است: تا آن زمان در دولت صفويه چنين مجمعي منعقد نشده است [۸] در آن روز به دستور شاه، امرا، ارباب مناصب، علماي اعلام و مدرسان و کليه ي بزرگان مملکتي حضور داشتند. مؤلف از حضور اشخاصي مثل ميرمحمد باقر و آقا جمال خوانساري و محمود آقاي ناظر بيوتات و محمد سليم خان ايشيک آقاسي باشي در اين مراسم ياد کرده که پس از مراسم مشغول به تدريس شده اند. مؤلف وقايع السنين از برخي مواد درسي که در آن روز در مدرسه تدريس مي‌شده نام برده است و مي نويسد: در آن روز «تهذيب حديث و شرح مختصر اصول و شرح لمعه» تدريس شده است [۹] حتي خود شاه صفوي هم گاهي براي استفاده از حضور علما و دانشمندان در اين مدرسه حاضر مي-شده است؛ به طوري که آورده اند: وي بر خلاف عدم درايت در کشورداري، از دوستداران علوم و صنايع بوده است و نزد دانشمندان زمان به فرا گرفتن علوم و فنون مي پرداخته است؛ از اين رو بر آن شد که اين مدرسه محل سکناي طالبان علم و جاي تعليم و تعلم و بحث و فحص از مسائل علمي و از هر جهت در نوع خود ممتاز و بي نظير باشد، تا آنجا که بنابر مشهور، پس از پايان يافتن ساختمان مدرسه، يکي از حجره هاي آن را براي خود اختصاص داد که اکنون نيز اين حجره با تزيينات خاص از ساير حجره ها متمايز و سالم و بي عيب باقي مانده است و به نام آن شاه بدبخت تيره روز مشهور است. مي گويند وي در حجره ي مذکور که در انتهاي شمال غربي مدرسه واقع است براي مطالعه و مباحثه با مدرسين و طلاب حاضر مي شده است [۱۰] عزل و نصب مدرسان مدرسه نيز با اين شاه صفوي بوده است؛ به طوري که مؤلف «تذکره ي الملوک» در اين مورد آورده است: «بعد از فوت ميرمحمد باقر که مدرّس رسمي مدرسه ي چهارباغ بود، به دستور شاه شخصي به نام ملامحمد حسين به سمت ملّاباشي و تدريس در اين مدرسه منصوب و مشغول شده است» [۱۱] نماي خارجي مدرسه رو به خيابان و داراي سر در بسيار عالي و زيبا و اطرافش هفده دهنه ي ايوان آجري دو طبقه است که در عقب آن ها حجره هايي وجود دارد. کتيبه ي سر در مدرسه به خط نستعليق سفيد معرق بر زمينه ي کاشي لاجوردي است و نام شاه سلطان حسين صفوي به خط عبدالرحيم جزايري و به تاريخ 1122 ق بر آن نوشته شده است. درِ ورودي به طرف خيابان چهارباغ در ضلع غربي مدرسه واقع شده است که در حاشيه ي چهارباغ، بر شکوه خيابان افزوده است. دو دهانه ي سردر از کاشي هاي فيروزه اي و بر روي دو پايه ي سنگ مرمر گلداني به شکل بسيار زيبا قرار گرفته است. پهناي دهانه ي سردرِ مدرسه هفت متر است و در طرفين، دو سکوي مرمر بسيار نفيس و عالي وجود دارد. فاصله بين کتيبه ي خط و مقرنس‌کاري هاي داخلي سردر با سوسن هاي کاشي معرق و نقوش زيبا زينت داده شده و از جمله روي سوسن وسط، تصوير طاووسي نقاشي شده است که بالاي آن عبارت «أنا مدينه ي العلم و عليّ بابها» به خط خوش نستعليق نوشته شده است [۱۲] درِ اصلي مدرسه بسيار نفيس است. اين در که با نقره و طلا تزيين شده، از نمونه هاي والاي هنر و صنعت است. نصب درِ مدرسه در سال 1126 ق انجام شده است. در اين مورد وقايع السنين والاعوام مي نويسد: «در اواخر شهر ربيع الاول نصب نمودند دري را که از نقره به جهت مدرسه ي مبارکه ي سلطاني ساخته بودند، که تقريباً بيست من شاهي نقره برده بود و تخميناً قريب به هشتصد تومان صرف آن در کرده بودند» [۱۳] بر دو لنگه ي راست و چپ در مدرسه به خط نستعليق برجسته نوشته شده است:

بسم الله الرحمن الرحيم قال النبي صلي الله عليه و آله

انّا فتحنا لک فتحاً مبينا انا مدينه العلم و علي بابها

اشعاري نيز به خط نستعليق و به طور برجسته از محمد صالح اصفهاني بر روي در وجود دارد. براي حفاظت درِ نقره، در زمان توليت مرحوم سيدالعراقين، متولي مدرسه، در سال 1327 ق درِ چوبي تهيه و نصب شده است [۱۴] پس از ورود از در مدرسه، دالاني مستطيل شکل وجود دارد و در مقابل در ورودي مدرسه، ايواني که به واسطه ي ديوار کوتاهي از مرمر از دالان مدرسه جدا مي گردد و در طرفين آن ايوان، دالان کوتاهي که از آنجا وارد صحن مدرسه مي شوند. در وسط دالان مدرسه ي چهارباغ سنگابي وجود دارد که حجّاري آن مشتمل بر صلوات بر چهارده معصوم و به تاريخ سال 1110 ق است و گويا اين سنگاب را از جاي ديگري به اين مکان انتقال داده اند. مساحت ساختمان و صحن مدرسه قريب هشت هزار و پانصد مترمربع است، صحن آن به شکل مربع مي باشد که طول آن از مشرق به مغرب، شصت و پنج و نيم و عرضش از شمال به جنوب، پنجاه و پنج و نيم متر است. نهر بزرگي که از شعب زاينده رود است (مادي فرشادي) از وسط آن مي گذرد و چند چنار کهنسال از چنارهاي قديمي آنجا هنوز باقي است. در چهار گوشه ي مدرسه چهار زاويه وجود دارد و بناي اين مدرسه مثل ساختمان اغلب مدارس عصر صفوي دو طبقه است. دور تا دور طبقه ي فوقاني و تحتاني ايوان هاي زيبا و خوش طرحي وجود دارد که در عقب آن ها حجره هاي طلاب قرار گرفته است. مجموع ايوان هاي تحتاني و فوقاني در داخل و خارج مدرسه نزديک به 120 و مجموع حجره هاي داخل مدرسه و داخل زواياي چهارگانه غير از انبار و اتاق سرايدار 134 حجره مي باشد. تمام حجره ها داراي فرشي مخصوص به خود بوده است. ايوان جنوبي مدرسه به گنبد عظيم و با شکوهي منتهي مي شود که در زيبايي و ظرافت نمونه ي کاملي از معماري دوران صفويه است و مانند گنبد مسجد جامع عباسي و مسجد شيخ لطف الله مايه ي اعجاب و شگفتي بينندگان مي گردد. در دو طرف ايوان دو مناره به ارتفاع 38 متر ساخته شده که قسمت فوقاني آن ها در آنجا که مؤذن اذان مي گويد، با بهترين طارمي هاي چوبي مشبّک، تزيين گرديده است. کاشي هاي فيروزه اي مناره ها بسيار زيبا و خوش‌منظر است. طول دهانه ي ايوان جنوبي 5 / 9 و عرضش 8 متر و ارتفاع آن 16 متر است. سر مناره هاي مدرسه نيز قبلاً قبه هايي از طلا داشته که در قحطي سال 1288ق سربازي از گروه نظام السلطنه مافي آن قبه هاي طلا را سرقت نموده است [۱۵] دور ايوان جنوبي کتيبه اي بسيار عالي به خط عبدالرحيم جزايري و به تاريخ 1122ق وجود دارد. همان گونه که آمد، گنبدي در عمق اين ايوان قرار گرفته است. در دور گنبد و اطراف شاه نشين ها و رواق-ها کتيبه هايي با خطوط بسيار زيبا ديده مي شود که به خط عبدالرحيم جزايري خطاط معروف است. تاريخ تحرير يکي سال 1121 و ديگري 1126ق است که آخرين کتيبه ي موجود از دوره ي صفويه مي-باشد [۱۶] کنار محراب واقع در ايوان جنوبي مدرسه، منبري از سنگ يکپارچه مرمر سفيد و نفيس بسيار اعلا قرار دارد که داراي 12 پله است. در بالاي اين منبر و محراب کتيبه اي وجود دارد به خط عبدالرحيم جزايري و به سال 1121ق که مرحوم دکتر هنرفر متن اين کتيبه و ساير کتيبه هاي مدرسه ي چهارباغ را در کتاب گرانسنگ«گنجينه ي آثار تاريخي اصفهان» آورده است [۱۷] در قسمت شرقي شبستان زير گنبد، درِ منبت کاري بسيار ارزشمندي وجود دارد که به شبستان زمستاني مدرسه گشوده مي شود. اين شبستان داراي درهايي است که در سابق به طرف باغ و حوضخانه ي مدرسه باز مي شده و اکنون اثري از آن باغ و حوضخانه باقي نمانده است. به قراري که بعضي از مطّلعان مسايل اصفهان نقل مي کنند، چون شاه سلطان حسين در تشويق طالبان علم و دانشمندان تلاش فراوان داشته است، از اين رو دستور داده بود که در ساختمان آن موجبات و وسايل رفاه و آسايش طلاب مدرسه و مدرسان از هر جهت فراهم باشد. اين است که علاوه بر تهيه ي همه گونه وسايل درس و بحث و مطالعه در داخل مدرسه، باغ ها و تفرّجگاه هايي نيز براي آن ها مهيا کرد. روزهاي جمعه تمام طلاب از مدرسه خارج شده و زنان حرم پادشاهي براي تيمن و تبرک و تشويق اهل علم از دري که متصل به عمارت سلطنتي بوده است وارد مي شده اند و جامه هاي طالبان علم را مي شسته اند و حجره هاي آن ها را جارو مي کرده-اند [۱۸] در سمت شمال مدرسه بازارچه اي زيبا، جالب و مرتفع به نام بازارچه بلند وجود دارد که به نوشته ي نشريه ي اوقاف، پس از سالياني دراز که خراب و غير مسکون بوده، در سال هاي 1345 و 1346 شمسي بازسازي شده است [۱۹] اين بازارچه نمونه اي ارزشمند و ديدني از بازارهاي زمان صفويه است. در طرف شرق مدرسه کاروانسراي بزرگي قرار داشته که به کاروانسراي مادر شاه مشهور بوده است و در زمان شاه سلطان حسين صفوي در ضلع شرقي مدرسه ي چهارباغ ساخته شده است. اين مکان نيز بيش از سي سال پيش از طرف شرکت بيمه ي ايران اجاره شده است و با حفظ ظاهر و اسلوب قديمي آن و بدون آنکه در وضع ظاهري و نماي آن تغييرات بنياني داده شود، با استفاده از حجره ها و اراضي مجاور آن تبديل به مهمانخانه ي بزرگي شده است که اکنون به مهمانسراي عباسي معروف است. اين کاروانسرا و بازارچه بلند را که به بازار هنر نيز مشهور شده است، مادر شاه سلطان حسين صفوي وقف مدرسه ي چهارباغ نموده است.

>حجره هاي طلاب >کتابخانه >موقوفات مدرسه ي چهارباغ و موضوعات وقف نامه ي آن

حجره هاي طلاب

همان طور که قبلاً ذکر شد، مدرسه ي چهارباغ به جز انبار و اتاق سرايدار داراي 134 حجره براي استفاده ي طلاب است. اکثر حجره هاي اين مدرسه داراي نقشه يکساني است که از يک اتاق نشيمن در جلو و قسمتي به صورت صندوق خانه در عقب و قسمت ديگري به صورت بالاخانه تشکيل مي شود. در بين آن ها حجره‌اي مخصوص وجود دارد - اولين حجره ي ضلع شمالي مدرسه از سمت مغرب - که به حجره ي شاه سلطان حسين مشهور است. معماري اين حجره با ساير حجره هاي مدرسه مشابه است، و تفاوت آن با ديگر حجره ها تزييناتي است که در آن مي‌باشد. به اين ترتيب که داخل آن با حاشيه هاي طلاکاري آراسته شده و بخاري زيبايي دارد. شاه سلطان حسين قسمتي از ايام عمر خود را در حجره ي مخصوص خود به شرکت در مباحث ديني با علماي بزرگ گذرانده است. از اثاثيه ي اين حجره غير از يک زيلوي ساده که کتيبه و تاريخ دارد چيز ديگري باقي نمانده است [۲۰] در تار و پود اين زيلوي قديمي شعر زير بافته شده است:

فرش اين مدرسه که روح‌افزاست وقف نواب اشرف اعلاست کتابخانه کتابخانه ي مدرسه ي چهارباغ از جمله کتابخانه هاي کم نظير و ارزشمند عهد صفويه بوده است که متأسفانه در زمان فتنه افغان نابود شده و از بين رفته است. اين کتابخانه در اختيار دانش پژوهان آن زمان بخصوص طلاب مدرسه بوده است و کتابداران کتابخانه نيز موظف بوده اند اکثر اوقات در کتابخانه ي مدرسه حضور داشته، کتاب هاي مورد استفاده طلاب را در اختيار آنان بگذارند [۲۱] مؤلف جغرافياي اصفهان نوشته است: «سلاطين صفوي کتب مربوط به هر علمي را تصحيح و تنقيح کرده، سه دسته ي کلي از آن ها را به خط خوش مي نوشته اند: يک دسته را به کتابخانه ي آستان قدس رضوي (ع) و دسته ي دوم را به کتابخانه ي شيخ صفي الدين اردبيلي در اردبيل مي‌فرستاده‌اند و سومين دسته را در کتابخانه ي دولتي مدرسه ي چهارباغ اصفهان ضبط و محفوظ مي داشته اند». و در ادامه مي نويسد: «زماني که افغان ها بر اصفهان مسلط گرديدند، مُدرّس مدرسه ي چهارباغ احتياط کرد و اين کتاب ها را در خانه ي خود در سردابه اي ريخت و درِ آن را مسدود نمود و تا هشت يا نه سال که اين طايفه شهر را در تصرف کامل داشتند به اين کتاب ها سر نزده تا اينکه بسياري از اين کتب به گرد و خاک و موريانه ضايع شده است» [۲۲] با استناد به نوشته ي مؤلف جغرافياي اصفهان انهدام اين کتابخانه را نيز بايد جزو لطمات بزرگي دانست که در اين فاجعه ي بزرگ نصيب فرهنگ اين مرز و بوم شده است. موقوفات مدرسه ي چهارباغ و موضوعات وقف نامه ي آن مدرسه ي چهارباغ داراي موقوفات زيادي بوده است که پس از استيلاي افغان بر اصفهان و ظهور نادرشاه، چگونگي بسياري از آن موقوفات نامعلوم مانده است [۲۳] وقفياتي که در عصر شاه سلطان حسين براي اين مدرسه قرار داده شده بود بسيار زياد بوده است، به-طوري که شامل تماميت برخي از روستاها، مزارع، باغ ها، املاک، دکاکين، کاروانسراها و ساير مستغلات مي شده است. در گوشه و کنار اصفهان و مناطق اطراف آن و حتي نواحي ديگري مانند قم، کاشان، چهارمحال و کهکيلويه و... کم و بيش وقفياتي به نام اين مدرسه وجود داشته است که عوايد آن ها صرف بازسازي مدرسه و تأسيسات آن و امور مربوط به طلاب و مدرّسان اين نهاد آموزشي مي شده است. متأسفانه نسخه ي اصلي وقف نامه در دسترس نيست؛اما رونوشتي منسوب به اين وقف نامه نزد آقاي مصطفي سيدالعراقين، متولّي مدرسه در نيم قرن پيش، موجود بوده است [۲۴] غير از کاروانسراي مادر شاه که در حال حاضر به هتل تبديل شده و به مهمانسراي بزرگ عباسي نامبردار است و نيز بازارچه ي بلند که هر دو از ناحيه ي مادر شاه سلطان حسين صفوي وقف مدرسه بوده است، برخي از موقوفات ديگر از اين مدرسه هنوز باقي است که خرج مدرسه مي شود، که از آن جمله مي توان از مزرعه ي باغ ملک در چهارمحال و مزرعه اي در احمدآباد کاشان نام برد [۲۵] از ميان مواردي که در رونوشت وقف نامه ي مدرسه ي چهارباغ به چشم مي خورد، يکي در باب وظايف مدرّسان و طلاب مدرسه است؛ از جمله اينکه: طلاب مدرسه بايد به علوم شرعي مانند احاديث اهل بيت(ع)، تفسير، فقه و اصول و همچنين فراگيري مقدمات آن مانند صرف و نحو اشتغال داشته باشند؛ و نيز هر يک از طلاب بايد به قدر متعارف و معهود به اين درس ها مشغول بوده، حداقل يک درس طلاب بايد يکي از کتاب هاي مشهور احاديث اهل بيت (ع) باشد [۲۶] همچنين با توجه به مخالفت با برخي از علوم عقلي در سال هاي انحطاط عصر صفوي در حوزه هاي علميه و مدارس آن زمان، در وقف نامه ي اين نهاد آموزشي هم به اين مسأله تصريح شده است. در قسمتي از اين وقف نامه آمده است که طلاب بايد از مباحثه ي کتاب هاي حکمت و آثار مربوط به تصوف در مدرسه احتراز نمايند [۲۷]

جز رونوشت وقف نامه ي مدرسه ي چهارباغ، تنها منبع مربوط به وقفيات اين مدرسه همان کتاب وقايع -السنين والاعوام است که در اشاره به مسائل مربوط به سال 1123ق، از برخي موقوفاتي که جهت مدرسه به وسيله ي شاه سلطان حسين فراهم آمده بود، آورده است: «سلطان حسين قريه ي مهيار را بر مدرسه ي جديد سلطاني وقف نمود و اين زماني بود که شاه از طريق شرعي مالک آن قريه گرديد؛ و نيز در همين تاريخ قريه هاي مور و ملک، سررود و نعيم آباد و غير از آن هم خريده و بر مدرسه وقف نموده است. قريه ي ديگري به اسم طهرانچي را شاه از ورثه ي شخصي به نام الله بيک به چهارصد و چهل تومان خريده و وقف مدرسه نموده است» [۲۸] با عنايت به اين مطلب و نيز ميزان وقفيات و عوايد آن و همچنين نظارت شخص شاه و حضور مستمر وي در اين مدرسه و عزل و نصب متصديان و مدرّسان اين نهاد آموزشي از ناحيه ي او، به فراواني امکانات اين مدرسه به عنوان يک نهاد آموزشي در اواخر عصر صفوي مي توان پي برد، به طوري که نوشته اند: «اهل مدرسه را تنعّم بسيار بوده و نفوذ کلمه ي آنان بي قياس و از جهت مادي هيچ گونه مشکلي نداشته-اند، به گونه اي که آشپزخانه ي مدرسه از جهت تأمين مايحتاج خوراک طلاب و مدرسين در زمان صفوي همواره برقرار بوده است.» [۲۹] هرچند بايد گفت اين يک استثنا بوده و چه بسا در همين مدارس علوم ديني عصر صفوي در اين شهر، يعني اصفهان، طلاب بسياري از نظر معيشت در تنگنا و سختي بوده اند. براي نمونه با مراجعه به احوال برخي از طلاب علوم ديني عصر صفوي مانند سيد نعمت الله جزايري (متوفي 1112ق) مي توان به اين موضوع پي برد [۳۰] مدرسه ي جدّه ي بزرگ اين مدرسه در بازار بزرگ اصفهان واقع شده است. در اين بازار دو مدرسه ي طلبه نشين از زمان «شاه عباس دوم» (1052ـ1077 هـ ق) وجود دارد که يکي از آن ها را «مدرسه جده ي بزرگ» و ديگري را «مدرسه جده ي کوچک» مي نامند. اين دو مدرسه از لحاظ وسعت يکسان نيستند؛ بنابراين مدرسه بزرگ‌تر را مدرسه جده ي بزرگ و مدرسه کوچک تر را مدرسه ي جده ي کوچک مي نامند [۳۱] در دوران صفوي اين نهاد آموزشي مورد توجه علما و دانشمندان و محل تعليم و تعلم و آموزش علوم شيعي بخصوص فقه و اصول بوده است؛ به طوري که «ميرزا طاهر نصرآبادي» (متوفاي 1100ق) از «آقا حسين خوانساري» نام برده که در اين مدرسه به درجات عالي علمي رسيده و در مورد او نوشته است: «در اوان شباب جهت تحصيل به اصفهان، که صدف گوهر فضلا مي باشد، آمده و در اندک زماني به موجب فطرت عالي و درخشش استعداد، گوي سبقت را از اقران بلکه از فحول علماي سلف ربوده، و حال در اصفهان تشريف دارند و تدريس و توليت مدرسه ي جدّه ي صاحب قراني شاه عباس ثاني با ايشان است؛ و عمده ي فضلا در حاشيه ي درس آن قبله ي عرفا حاضر شده و استفاده مي-نمايند» [۳۲] اصل وقف نامه ي مدرسه ي جدّه بزرگ با شماره ي ثبتي 103 در بايگاني اداره ي کل اوقاف اصفهان نگهداري مي شود. وقف نامه ي مذکور در سال 1057ق به دستور «حوري نام خانم» جدّه ي «شاه عباس دوم» تنظيم شده است (بانوي نامبرده به احتمال زياد همسر گرجيِ «صفي ميرزا» و مادر «سام ميرزا» شاه صفي است). جز شاه عباس دوم، افرادي مانند «خليفه سلطان»، «حبيب الله بن حسن حسيني» (او به حبيب الله کرکي معروف بود و پس از ورود به اصفهان نزد پادشاه صفوي تقرب بسيار يافت و به منصب صدرالعلمايي رسيد)، «احمدبن زين العابدين علوي» (وي شاگرد و داماد ميرداماد بود)، «محمدصادق» و نيز «محمدباقر الشريف» بر اين وقف نامه شهادت داده اند. «محمد باقرالشريف» همان «ميرداماد» و نام کامل او «مير محمدباقر بن ميرشمس الدين محمد حسيني استرآبادي» است [۳۳] توليت مدرسه تا سال 1308ش با خاندان «آقا جمال الدين خوانساري» بوده است [۳۴] بدون ترديد وجود پشتوانه هاي مالي يا وقفيات در استمرار حيات علمي اين گونه مراکز از زمان «شاه عباس دوم» تاکنون مؤثر بوده، علما و دانشمندان بسياري در اين نهاد آموزشي پرورش يافته اند و يا کتب و رسائلي در آن تأليف شده است. از جمله ي اين شخصيت ها مي توان حکيم و اديب معروف عصر فتحعلي شاه يعني «محمد کاظم واله» (م: 1229 هـ ق) را نام برد [۳۵]

در دوران معاصر نيز علما و دانشمنداني مانند حکيم متأله «حاج آقا رحيم ارباب»، عالم رباني «حاج ميرزا علي آقا شيرازي» و «آقا مير سيد محمد نجف آبادي» در اين مدرسه تدريس و يا مجلس وعظ و خطابه داشته اند [۳۶] >ويژگي هاي وقف نامه ي مدرسه ي جدّه ي بزرگ

ويژگي هاي وقف نامه ي مدرسه ي جدّه ي بزرگ

برگرفته از: در باب اوقاف صفوي (مجموعه ي مقالات، ص 88 و 89). اين وقف نامه که به شماره ي 103 در بايگاني اداره ي کل اوقاف اصفهان نگهداري مي شود، از معدود اسنادي است که اصل آن به دست رسيده است. اين وقف نامه بر روي کاغذي ضخيم نوشته شده که بعدها گويا به هنگامي که دچار پارگي و شکستگي شده، پشت آن را پارچه چسبانده اند؛ امّا به طور کلّي آسيب بسيار ديده و مقداري از بخش فوقاني و سطرهاي ابتداي آن کاملاً از ميان رفته است. اين وقف نامه در سال 1057ق به دستور «حوري نام خانم» [۳۷] جدّه ي شاه عبّاس ثاني تنظيم شده [۳۸] و طي آن انگيزه ي ايجاد مدرسه، شرح و توصيف موقوفات آن، و قيود و شرايط، که از سوي واقف لازم دانسته شده، ذکر شده است. تاريخ ساختمان مدرسه طبق کتيبه ي سردر آن سال 1058ق است. اين کتيبه با خط ثلث سفيد بر روي کاشي لاجوردي و به خط محمّدرضا امامي نوشته شده است. همان گونه که پيش تر گفته شد قسمتي از ابتداي وقف نامه خسارت ديده است؛ امّا اين افتادگي نبايد چندان زياد باشد؛ زيرا جملات آغازين که هميشه به حمد و سپاس ايزد اختصاص دارد، هنوز به پايان نرسيده است. اولين جمله ي باقي‌مانده ي متن در سطر 1 چنين آغاز مي شود: «سپاس سعادت‌اساس عبادت‌، کريمي را که فيض و لطف کامل او مدارس افلاک را به اجمل اشکال و اکمل اوضاع ايجاد و ابداع نمود...». در پايان متن وقف نامه از دو گواه ياد شده است: يکي حبيب الله بن حسين حسيني که گويا اين شخص همان حبيب الله کرکي بن حسين حسيني موسوي عاملي باشد. شرح حال وي را شيخ حرّ عاملي آورده است. او در اصفهان صدارت داشته و در حدود سال 1060ق درگذشته است، اگرچه در اواسط اين سال از وي به عنوان «خلّد الله تعالي ظلّه» ياد شده است [۳۹] ديگري مير سيد احمدبن زين العابدين علوي ذکري آمده که وي داماد مرحوم ميرداماد بوده است و نويسنده ي آثار متعددي در فقه، تفسير، کلام و فلسفه صاحب چند ردّيه بر مسيحيان است. درباره ي وي گفته شده که پيش از 1060ق درگذشته است و اکنون با توجه به اين وقف نامه روشن مي شود که تاريخ درگذشت وي احتمالاً در سال 1058 يا 1059ق بوده است [۴۰]

مدرسه ي جدّه ي کوچک

اين مدرسه در قسمتي از بازار بزرگ اصفهان موسوم به قهوه کاشي ها واقع شده است. سنگ مرمري به خط ثلث سفيد بر ديواره ي يکي از غرفه هاي شمالي اين مدرسه نصب شده است که حاوي تاريخ اتمام اين نهاد آموزشي به سال 1057ق است. اين مدرسه نيز در دوره ي «شاه عباس دوم» به واسطه ي «دلارام خانم»، جدّه ي شاه ساخته شده است [۴۱] مدرسه ي جدّه ي کوچک داراي دو طبقه است. اين نهاد آموزشي 35 حجره دارد که 16 حجره در طبقه ي همکف و 19 حجره ي آن در طبقه ي فوقاني قرار دارد. کتيبه ي سردر مدرسه و پشت و بغل هاي اطراف عمارت دو طبقه ي آن تزيينات کاشي کاري دارد که به خط ثلث سفيد معرق بر زمينه ي کاشي لاجوردي‌رنگ به قلم «محمدرضا امامي» و به تاريخ 1056ق است. در کتيبه ي سردر مدرسه به جز تجليل از «شاه عباس دوم» و ذکر نام باني، به وقف اين مدرسه جهت طلاب شيعه اثني عشري اشاره شده است. اين مدرسه موقوفاتي هم دارد که از جمله آن ها سه دانگ از يک باب سراي تجاري و 33 باب دکان واقع در بازار اصفهان است [۴۲] از وقف نامه ي اين نهاد آموزشي دو سواد به شماره ي ثبتي 106 در بايگاني اداره ي کل اوقاف اصفهان موجود است که يکي بر روي کاغذ سفيد مايل به زرد و ديگري بر روي کاغذ آبي نوشته شده است. از شاهدان اصلي وقف نامه ي مدرسه ي جدّه ي کوچک، «شاه عباس دوم»، «خليفه سلطاني» و «سيد ماجد قاضي» هستند. خليفه سلطاني، صدرظم شاه عباس دوم بوده است. ديگر گواه اين وقف نامه «سيد ماجد قاضي» است که بايد همان «سيد ماجد بحراني» باشد. اين شخص موقعيت والايي داشته در آغاز منصب قاضي شيراز را داشته و پس از آن نايب الصدر و مدتي بعد از آن قاضي شهر اصفهان بوده است [۴۳] در مدرسه ي جدّه ي کوچک که از مدارس معمور و طلبه نشين اصفهان بوده است، هميشه جمعي از شخصيت هاي علمي و رجال مذهبي خصوصاً در زمينه اصول، حکمت و فقه به مطالعه، تحقيق و تدريس اشتغال داشته اند. از جمله ي آنان مي توان از حکيم متأله و فقيه زاهد «آيت الله ملامحمد کاشاني معروف به آخوند کاشي»، «شهيد مجاهد آيت الله سيدحسن مدرس» و نويسنده و مترجم معاصر مرحوم «ابوالقاسم پاينده نجف آبادي» ياد نمود.

>ويژگي هاي وقف نامه ي مدرسه ي جدّه ي کوچک

ويژگي هاي وقف نامه ي مدرسه ي جدّه ي کوچک

برگرفته از: در باب اوقاف صفوي (مجموعه ي مقالات، ص 85ـ88). از اين وقف نامه دو سواد به شماره ي ثبت 106 در بايگاني اداره ي کل اوقاف اصفهان موجود است که يکي بر روي کاغذ سفيد مايل به زرد و ديگري بر روي کاغذي به رنگ آبي نوشته شده است، که گويا سواد دوم از روي سواد اول و يا احتمالاً از روي نسخه ي مفقود شده ي ديگري تهيه شده است. نسخه ي آبي رنگ در بالاي صفحه داراي يک تمبر است و در پشت کاغذ نيز تاريخ 1324ق ضبط شده است. در ميان دو سواد يکي دو مورد تفاوت وجود دارد که البته نه در محتوي بلکه در کلمات است که نشان از اشتباه ناسخان دارد. در بالاي وقف نامه مهر و تأييد صاحب‌نظراني است که در طي چند سال، مطابق بودن سواد با اصل وقف نامه را گواهي کرده اند. اين گواهي ها در سال هاي 1254، 1257 و در 1258ق صورت گرفته است. کليه ي مطالب حاشيه ي وقف نامه در آخر وقف نامه آورده شده است. به علاوه در حاشيه ي متن، هر کجا که وقف نامه ي اصلي داراي مهري يا جمله اي مبني بر تأييد بوده است، عيناً بازنويسي شده و به جاي مهر، ذيل کلمه ي «مهر» عبارت داخل آن نوشته شده است. گواهان اصلي اين وقف نامه چهار نفر هستند: شخص واقف (عنوان مهر: نَوّاب قمررکابِ خورشيد‌احتجاب جدّه ي ماجده)، شاه عبّاس ثاني، خليفه سلطان و سيد ماجد قاضي. واقف اين مدرسه جدّه ي شاه عباس ثاني بوده که مدرسه اش به دليل کوچک تر بودن نسبت به مدرسه ي جدّه ي ديگر شاه عباس ثاني به مدرسه جدّه ي کوچک مشهور است. در اين مورد دکتر لطف الله هنرفر مي نويسد: «مدرسه اي را که از حيث وسعت بزرگ‌تر است جدّه ي کوچک شاه بنا نموده؛ امّا امروز اطلاق کلمه ي بزرگ و کوچک از طرف عموم مردم برحسب وسعت بناست. به اين ترتيب که مدرسه ي بزرگ‌تر را «مدرسه ي جدّه ي بزرگ» و مدرسه ي کوچک تر را «مدرسه ي جدّه ي کوچک» مي نامند...» [۴۴] اگر گفته هاي آقاي هنرفر در مورد وجه تسميه ي «جدّه ي کوچک» و «جدّه ي بزرگ» را بپذيريم و به اين نکته نيز توجه کنيم که شاه عباس از طرف پدر تنها مي توانسته يک جدّه داشته باشد و اين دو بانو نيز به احتمال قريب به يقين نسبتشان با شاه از طريق پدر بوده است؛ زيرا هر دو اوّل ثواب موقوفه خود را نثار روح شاهزاده ي مرحوم، يعني صفي ميرزا، فرزند ارشد شاه عباس اوّل که به دست وي کشته شده است، کرده اند، مي توان چنين نتيجه گرفت که يکي از اين دو خانم همسر شاه عباس اوّل يعني مادر صفي ميرزا و ديگري همسر صفي ميرزاست؛ بنابراين احتمال دارد نسبت کوچک و بزرگ از ابتدا مرسوم بوده، البته نه براساس بزرگي و کوچکي مدرسه، بلکه به اين ترتيب که همسر شاه عباس را جدّه ي بزرگ و همسر صفي ميرزا را جدّه ي کوچک ناميده باشند و بعدها به مرور ايام اين مطلب جاي خود را به کوچکي و بزرگي مدرسه داده است [۴۵] بنا بر آنچه تاکنون گفته شد، چنين حدس زده مي شود که واقف اين مدرسه، يعني «دلارام خانم» همسر شاه عباس اول و جدّه ي بزرگ شاه عباس ثاني است؛ بويژه که در پشت وقف نامه ي اين مدرسه، فهرستي از کتب وقفي آمده است که در رأس آن ها کتبي است که به ترتيب نثار روح شاه عباس ماضي، پس از آن ذخيره براي واقف و سپس به روح صفي ميرزا و بعد از آن شاه صفي شده است. گواه ديگر اين وقف نامه سيد ماجد قاضي است که گويا وي کسي جز سيد ماجد بحراني فرزند سيد محمد نيست. وي در آغاز قاضي شيراز و سپس نايب الصدر و مدّتي بعد قاضي اصفهان بوده است. از تاريخ دقيق درگذشت وي آگاهي نداريم، تنها گفته شده که در زمان تأليف«أمل الآمل» اثر«شيخ حرّ عاملي» که در سال 1097ق انجام يافته، وي مرحوم شده بوده است؛ و از آنجا که کتابي در شرح عهد مالک با عنوان «التحفه ي السليمانيه ي» به نام شاه سليمان (1078ـ1105 ق) نگاشته، بايد درگذشت او پس از سال 1078 هـ ق باشد [۴۶] شهادت وي بر وقف نامه چنين است: «ذاک السواد الأصيل المؤرَّخ بتاريخ سبع و خمسين و ألف من الهجره ي. الممهور بمهر القاضي المسمّي بالماجد». گواه ديگر وقف نامه ي «خليفه سلطان» صدرِ شاه عباس ثاني است. نصرآبادي درباره ي وي مي نويسد: «اسم شريفش سيد علاءالدين حسين است. ولد خلف ميرزا رفيع الدين محمد مشهور به خليفه. نسب شريفش منتهي مي شود از جانب پدر به ميربزرگ که از اکابر سادات مازندران است، امّا والده ي نواب از سادات شهرستان است که در زمان شاه جنّت‌مکان شاه عبّاس ماضي، والد ماجد آن جناب را به منصب صدارت و ايشان را به سعادت مصاهرت و منصب وزارت سرافراز داشته. در ازمنه ي سابق هيچ سلسله به اين سعادت و اين دو منصب عالي سربلندي نيافته اند. نوّاب معزي اليه از فنون و علوم بهره ي کافي برده، در قواعد اصول دين مبين در نهايت متانت و فطانت بوده، لحظه اي تعطيل در اوقات روا نداشتي. در اوايل جلوس شاه صفي ـ عليه الرحمه ـ به سعايت بدگويان بي جهت معزول شده و مدّتي در قم متوطّن بوده. بعد از قتل ساروتقي، به تکليف شاه عباس ثاني مسند وزارت اعظم به وجود آن يگانه مزين شد و در تاريخ شهور سنه ي 1064ق، در ولايت مازندران طاير روح پر فتوحش به قصد مأمن جاويد، بال پرواز گشود...» [۴۷] اين مدرسه نسبت به مدرسه ي جدّه ي بزرگ، کوچک تر است. اتاق هاي طلبه نشين مدرسه در دو طرف حياط ساخته شده است. درِ ورودي مدرسه در ضلعِ جنوبي قرار دارد و در ضلعِ شمالي، در حياط دوم، در يکي از غرفه ها کتيبه اي از سنگ مرمر به طول 95 سانتيمتر و عرض 70 سانتيمتر نصب شده است. در اين کتيبه نام واقف «دلارام خانم» ذکر شده است. وي جدّه ي شاه عباس دوم بوده که در سال 1056ق بنا بر نوشته ي کتيبه ي سردر مدرسه [۴۸] بناي مدرسه را به اتمام رسانده است. تاريخ تنظيم وقف نامه در سال 1057ق يعني يک سال بعد از اتمام بناي مدرسه است. وقف نامه، مکان مدرسه را اين-گونه مشخص مي سازد: «در جنب خانِ مشهور به انارفروشان واقع در دارالسلطنه ي اصفهان» (سطر 25)، که اين مکان امروز به بازار «قهوه ي کاشي ها» معروف است.

مدرسه ي شفيعيه ي دردشت

از جمله مدارس عهد صفوي مدرسه ي شفيعيه است که در محله ي کهن‌سال دردشت واقع شده است. اين نهاد آموزشي به همت «محمدشفيع بن جمال الدين محمد خوزاني» و در دوره ي «شاه عباس دوم» به سال 1067ق، براي طلاب علوم ديني بنا گرديده است. به علت شباهت زيادي که قسمتي از ساختمان مدرسه به مسجد دارد، به نام «مسجد شفيعيه» نيز مشهور است [۴۹]

در راهرو ايوان بزرگ جنوبي مدرسه، دو لوح بزرگ سنگي بر ديوارهاي دو طرف ايوان نصب شده است که در آن فهرست رقبات موقوفات اين مدرسه نقش گرديده است، ولي در حال حاضر نيمي از نوشته هاي هر يک از اين لوحه ها از بين رفته است. با از ميان رفتن قسمتي از لوحه ها، صورت بيش تر موقوفات نيز از اين لوحه ها سترده شده است؛ و در واقع سابقاً که اوقاف سر و صورتي داشته است، آزمندان براي تصرف مقداري از رقبات موقوفه به اين عمل زشت مبادرت کرده اند [۵۰]

مدرسه ي کاسه گران (حکيميه)

مدرسه مذکور در بازار بزرگ اصفهان در قسمتي از اين بازار موسوم به «بازار ريسمان»، در نزديکي مسجد جامع شهر قرار دارد. اين مدرسه به دست «اميرمحمد مهدي معروف به حکيم الملک اردستاني» ساخته شده و بناي آن در آخرين سال سلطنت «شاه سليمان صفوي» (1077ـ1105ق) به اتمام رسيده است [۵۱] بنا به نوشته مؤلف «تاريخ اردستان»، حکيم الملک از سادات حسني اردستان بوده است [۵۲] «جابري» درباره «حکيم الملک اردستاني و همسرش» و بناي دو مدرسه ي کاسه گران و نيم آورد آورده است: «حکيم الملک در هند مطبي نزديک قصر اورنگ زيب، پادشاه هندوستان، گرفته بود؛ و اتفاقاً دختر شاه مريض شد. اطباي هند از معالجه او عاجز مي شوند تا اينکه حکيم الملک موفق به معالجه ي او مي شود و پادشاه هند به خاطر قدرداني از حکيم الملک، جواهر بسياري به او مي بخشد. حکيم الملک در مراجعت به اصفهان اين مدرسه را بنا نهاده است» [۵۳] اين مدرسه وقفيات بسياري داشته که شامل املاک، باغ ها، مزارع و زمين هاي ساده بوده است که در اصفهان و نواحي اطراف آن مانند اردستان قرار داشته است؛ از جمله ي آن ها تعدادي از دکان هاي اطراف مسجد جامع اصفهان است که هنوز هم جزو موقوفات اين مدرسه به شمار مي-رود [۵۴] مدرسه کاسه گران اکنون نيز داير است و طلاب در آن سکونت دارند. اين نهاد آموزشي همواره محل رشد و نمو شخصيت هاي ارزشمند علمي و ادبي بوده است؛ از جمله آنان مي توان از شاعر توانا «سيدحسن طباطبايي معروف به مجمر»، «حکيم متأله ميرزا ابوالحسن جلوه» و فقيه نامور عصر قاجار «ميرزا ابوالقاسم چاپلقي معروف به ميرزاي قمي» ياد نمود. همچنين در دوره ي اخير افرادي مانند «سيد محمد محيط طباطبايي» و «ميرزا محمدعلي معلم حبيب آبادي» مؤلف کتاب «مکارم الآثار» در اين مدرسه درس و بحث و اقامت داشته اند [۵۵] >ويژگي هاي وقف نامه ي مدرسه ي کاسه گران >متن وقف نامه ي مدرسه ي کاسه گران ويژگي هاي وقف نامه ي مدرسه ي کاسه گران ر.ک: در باب اوقاف صفوي، ص 90. از اين وقف نامه يک نسخه ي عکسي از روي اصل وقف نامه به شماره ي ثبت 173 در قسمت بايگاني اداره ي کل اوقاف اصفهان موجود است که نگارنده نيز از همين نسخه استفاده کرده است. واقف اين مدرسه «امير محمد کيا» معروف به حکيم الملک اردستاني [۵۶] است که در سال 1104ق اين مدرسه را گويا بازسازي کرده و املاک و مستغلات زيادي بر آن وقف نموده است. نام هاي ديگر مدرسه بنابر آنچه در وقف نامه آمده چنين است: «مدرسه ي معينه ي سَنيّه ي موسوم به مدرسه ي حکيميه مشهور بين جمهور العوام به مدرسه ي شمسيه و کاسه گران واقعه در ميدان ايلچي‌خان دار السلطنه ي اصفهان...». متن وقف نامه ي مدرسه ي کاسه گران اين مطلب و پي نوشت هاي آن برگرفته است از ص 109ـ117 از کتاب: در باب اوقاف صفوي (مجموعه مقالات). هو الواقف علي الضمائر غُرر و دُرر حمدي که پرتو انوار آن، مزارع فؤاد نکته سنجان «فَاذکُرُوا الله قِياماً و قُعوداً» [۵۷] را منوّر سازد و حکيم... [۵۸]

است که مزرع فاني «الدنيا مزرعة الآخرة...» [۵۹] را قرارگاه اهل الله ساخته، و قُري و مزارع آن را وقف ارباب شهود و عرفان فرمود تا هر واقفي که در مزارع پنهان بذر احسان افشاند و به آب وِلاي «مَثَلُ اَهل بَيتي کَمَثَلِ سَفينه نوح» شرب آن نموده، حديقه ي آمال را نهال به حُسن عمل مغروس سازد، و رَيع «مَن جاء بالحسنه ي فَلَهُ عشرُ أمثالِها» [۶۰] برداشته، ثمره ي «إنّ الأبرار لفي نعيم» [۶۱] بچيند. عليمي که عقل روشن‌ضمير را براي تدريس مَدرَس وجود مقرّر داشته، وظيفه ي هر يک از راتبه خواران خوان اِنعامش را از وجه مقرّر معين و برقرار گردانيد. و درود نامعدود بر روضه ي مقدّسه ي شهريارِ کشورِ رسالت، مهر سپهر نبوت و جلالت، فرمانده جاده ي شريعت، متولّي مدرسه ي کاينات، واقف مواقف محکمات، سيدي که از ميامين ذات با برکاتش طغراي غرّاي «اليوم أکملتُ لکم دينَکم» [۶۲] به منشور دين کشيدند، و از مآثر فيض مظاهرش «رَضيتُ لکم الإسلامَ) [۶۳] بر صفحه ي ملّت زهرا نهادند. اي کرده خاک پاي تو با عرش همسري ختم است بر کمال تو حکم پيمبري و بر آل هدايت‌مآل او که اَعلام و اَحکام شرع مبين و انتظام قواعد دين متين بين الخلايق برافراشته از ايشان است ـ صلوات الله عليهم أجمعين ـ أوّلهم عليّ و آخِرُهم مَهديّ، که توليت اين بقعه ي زرنگار و رواج و رونق آن به ذات مقدسش إلي قيام الساعه ي و ساعه ي القيام مفوَّض و مرجوع است ـ و سَلَّمَ تسليماً کثيراً مبارکاً أبداً. و بعد بر راي رَزين و فکر دوربين هوشمندانِ بابصارت، و خردمندان ذوفطرت و فطانت، و عالمان طريق وثيق هدايت، و رهروان جادّه ي مستقيم کرامت و درايت، و واقفان مواقف حق و يقين، و عارفان مقاصد صدق و تمکين، مستور و محجوب نخواهد بود که پيشنهاد خاطر خطير و مرکوز ضمير منير و وجهه ي همّت عليا نَهمت و نيت خير اُمنيّتِ صاحبان ثروت و عُلا، و مالکان نعمت و بها، از جمع زخارف دنيويه و جلب صرايف صوريه، ابقاي ذکر جميل، اعطاي کثير و قليل، و فوز به جزاي جزيل، و نيل به اجر نبيل، و تقرّب ربّ جليل است. از جمله، در اين اوقات فرخنده‌ساعاتِ خجسته‌آيات، قائد توفيقات الهي و هادي تأييدات نامتناهي، زمام همّت عليا و عِنان قُصواي خدّامِ کرامِ والامقامِ فرشته‌احترامِ عالي‌‌حضرتِ سامي‌رتبتِ مرتفع‌مرتبتِ قدسي‌فطرتِ قدّوسي‌سبحتِ سيادت‌منقبتِ نقابت‌مرتبتِ افادت و افاضت، و اقبال پناهِ هدايت و نجابت، و اِجلال دستگاهِ حقايق و دقايق و معارف، آگاهِ ارشاد، جامع المعقول و المنقول، مستنبط الفروع من الاصول، جالينوس الزمان، بقراط الدوران، افتخار اعاظم المشاهير، استظهار افاخم جماهير، قدوه اجلّه ي السادات و النجباء العظام، و اعزّ الصناديد و الشرفاء بين الانام، نقاوه الاکابر والافاخر، مستجمع المکارم والمآثر، ذي النسب الفاخر و الحسب الزاهر والفضل الظاهر و البذل الباهر، صاحب المناقب العلّيّه و المناصب البَهيّه، مالک المراتب الجليّه و الأطوار المرضيّه، جامع الاخلاق الحميده و الاوصاف المرضيّه، ناصب رايات الخيرات و التصدقات، باني مباني التفقدات و التصدقات، نير المؤمنين و المؤمنات، المستغني ذاته الشريف عن التعريف و التوصيف ـ أعلي الله تعالي شأنَ سيادته و إقبالِه و بنيانَ دولتِه و عزّتِه و إفضالِه علي مَفارق أهل الإسلام إلي قيام الساعه ي و ساعه ي القيام بحقّ سيد الأنام ـ را به صوب ثواب کشيد، هَرَباً من أليم العذاب، و فِراراً من حميم العقاب به «يومَ لا ينفَعُ مالٌ وَ لا بَنونَ إلّا مَن أتَي اللهَ بِقَلبٍ سَليمٍ» [۶۴] از سر خلوص نيت و صفاي طَوِيَّت و انشراح صدر و انفساح عقل و نَفاذ تصرفات شرعيه، و کمال صحت ذات شريف و عنصر لطيف، مشعوف به مصدوقه ي «الصدقة علي ذي الرَّحِم»، در حالتي که جميع اقارير شرعيه و اعترافات ملّيّه از آن عالي‌حضرت والا‌رتبت مشروع، و صدور عقود دينيه مجوز و مسموع بود، وقف صحيح شرعي و حبس صريح مؤبَّد ديني نمود بالطوع و الرغبه ي و الاختيار من غير إکراه و عدوان و اجبار، متلفّظاً بالصيغة العربية الشرعية المنقولة، متصدّياً بالقبض و التخلية و الإقباض علي الطريقة المسؤولة، متقرّباً إلي الله ـ تعالي ـ بمحض التقرّب، خالياً عن الشائبة، خالصاً مخلصاً لوجهه، طلباً لمرضاته ـ سبحانه ـ ميامن حسناته و محي عنه سيئاته؟؟ ـ بر مدرسه ي معينه ي سَنيّه ي مرسوم به مدرسه ي حکيميه، مشهوره بين جمهور العوام به مدرسه ي شمسيه و کاسه گران، واقعه در قرب ميدان ايلچي‌خانِ دارالسلطنه ي اصفهان ـ صانها الله تعالي عن طوارق الحَدَثان ـ متّصله به سوق سلطان من اسواق دار السلطنه ي مزبوره، که معمار خاطرِ قدسي‌مظاهر عالي‌حضرت واقفِ واقف بر اَهوال يوم المواقف، تعمير، بل مجدداً بنا و اتمام آن فرموده، [۶۵] جهت تسکين طلبه ي علوم دينيه وقف ساخته اند. همگي و تمامي حصصِ مشخصه ي معلومه ي معينه ي ظَهر الکتاب را که هر يک به موجب محلّات؟؟، مسجّل به سجلّ حضرات عاليات سادات عظام و علماي کرام و حکّام و وُلات انام به وجهي از وجوه دينيه ي معتبر شرعي به سرکار ايشان انتقال و اختصاص ديني يافته، بدين وجه که بعضي را خود در بلاد هندوستان به نفس نفيس از ملّاک آن ها خريداري و به عنوان مصالحه ي شرعيه گرفته اند، و برخي را وکلاي جليل القدر ايشان در اصفهان ابتياع نموده اند، هر يک با کافّه ي توابع شرعيه و لواحق ملّيّه و مضافات و منسوبات اسلاميه از ممارّ مداخل و اراضي و صحاري و قنوات و انهار و جداول و تِلال [۶۶] و جبال و مَرابض [۶۷] الاغنام و معاکف الآبال، و شرب و مشارب و دُروب و اَقلاع و اشجار و اَخشاب و ساير ما يعدّ في الشريعه ي المطهّره، سُمّي أم لَم يُسَمَّ، علي ما ذکره المحلات؟؟ المذکوره. و در متن عقد شرط نمودند واقفِ مشارٌ الي بعض ألقابه الشريف، امر توليت حِصص مزبوره و رواج و رونق مدرسه ي مسفوره را از براي سيادت و نجابت‌پناهِ فطانت و ‌متانت‌دستگاه، ‌حميده‌خصالي‌ ستوده‌فِعالي غني الاوصافي، مُعزّ السّياده ي و النجابه ي و الفطانه ي و المتانه ي و الکمالات، مير محمد سعيدا، خلف سيادت و مرحمت‌پناه، الواصل الي جوار مرحمته الملک الباري، مير محمد حسين اردستاني، که به شرف مصاهرت واقف ـ وفّقه الله تعالي ـ مشرَّف است، که مادام صحيفه ي ليل و نهار به وجودش مزين باشد، امر توليت حصص موقوفه ي مزبوره و بازيافتِ نما و محصولات آن و مصروف داشتن به شروط آتيه و رواج و رونق مدرسه ي مزبوره به مومي اليه منتقل و مفوّض و مرجوع بوده باشد؛ و بعد از آنکه مومي اليه از اين سراي فاني لازم الفنا رخت بسته، متوجّه دارالبقاي عقبي گردد، امر توليت مخصوص اَسَنّ اولاد ذکور مومي اليه که به صفت صلاح و سداد موصوف و به زيور فضل و علم متّصف و از بطن صبيه ي عالي‌حضرتِ واقفِ مومي اليه ـ جعل الله عواقب آماله محسناً ـ بوده باشد. و اگر اَسَنّ [۶۸] اولاد مومي اليه متّصف به صفت مزبوره نبوده باشد و عَقِب او موصوف به صفت علم و فضل بوده باشند، امر توليت مخصوص او بوده، در هر مرتبه از مراتب، علم و فضل را منظور و ملحوظ کلّي دانسته، تقدّم اعلميت و افضليت و اَورَعيت را بر اکبريت شرط دانند. و بعد از ايشان به اولادِ اولادِ ايشان، ما تَعاقَبوا و تَناسَلوا، نسلاً بعد نسل، و عقباً بعد عقب، إلي أن يَرِثَ اللهُ الأرضَ و مَن عليها و هو خير الوارثين»، مفوّض و مرجوع بوده باشد. و اگر ـ العياذ بالله ـ اولاد ذکور متولّي از بطن صبيه ي واقف موفّقِ معزي اليه منقرض گردند، امر توليت مخصوص اولاد ذکور اناث متولّي که از بطن آن عالي‌حضرت ملکي‌صفات بوده باشد، با شرط مذکور لا بالترتيب، و بعد از او به اولادِ او، بعد از آن به اولادِ اولاد او و هکذا هَلُمَّ جرّاً. و اگر العياذ بالله من ذلک، اولاد متولّي مومي اليه از بطن صبيه ي واقف منقرض شود، امر توليت به اولاد ذکور متولّي مذکوره که از بطن ديگري باشد، مخصوص و متعلّق بوده باشد. و اگر اولاد مذکور نيز منقرض گردند، مخصوص اولاد ذکور اناث متولّي مزبوره که از بطن ديگري باشد، مخصوص و متعلّق بوده باشد. و اگر اولاد ذکورِ مذکور نيز منقرض گردند، مخصوص اولاد ذکور اناث متولّي مزبور که از بطن ديگري باشد، بوده باشد، الي انقراض الزمان؛ و در همه ي مراتب اعلميت و افضليت و صلاح و سداد مقدّم است. و ايضاً شرط فرمودند که هرگاه ذکورِ اولادِ ذکور و ذکورِ اولادِ اِناثِ مير محمد سعيد مومي اليه، بالکليه منقرض و منقطع گردند، امر توليت، مخصوص کسي از سادات و عظام کرام که نسب او منتهي به ثمره ي شجره ي طيّبه ي طاهره ي «و ما أرسَلناکَ إلّا رحمَة للعالَمينَ» [۶۹] نقاوه ي اَحفاد خاتم النبيين، خاصّه اعقاب امام المتقين، کاشف اسرار الحق و اليقين، نور الواصلين، سيد روح الله ـ روّحه الله تعالي ـ گردد، مخصوص و متعلّق بوده باشد. و اگر ـ العياذ بالله ـ سلسله ي رفيعه و کريمه ي سيد روح الله مزبور نيز منقرض گردند، امر توليت، مخصوص يکي از اولاد امجاد عالي‌حضرت سامي‌رتبتِ متعالي‌منزلت قدسي‌صفاتِ ملکي ملکات اسلام و اسلاميان ملاذي مجتهد الزماني مولانا محمد باقر مجلسي، که به زيور فضل و کمال و صلاح و سداد موصوف باشد، بوده باشد. و اگر ـ العياذ بالله ـ کلّ اولاد اسلام ملاذ و مؤمي اليه نيز منقرض گردد، امر توليت موقوفات مزبوره و رواج و رونق مدرسه ي مذکوره مختص بوده باشد به فقيه راوي احاديث اهل بيت ـ عليهم السلام ـ که در تحت توقيع شريف بقيه ي الله في ارضه، به اين عبارت شريفه «و أمّا الحوادث الواقعه ي فارجعوا إلي رُواه ي حديثنا؛ فإنّهم حجّتي عليکم و أنا حجه الله عليهم» به اذعان علماي زمان داخل باشد؛ و ايضاً در متن عقد شرط شرعي فرمودند که متولّي در هر مرتبه از مراتب، محصول کلّ موقوفات مزبوره را... مستغلّات و دکاکين و سراي معينه معلومه... [۷۰] مصالح زراعات و تعمير سرا و دکاکين و حق التعيين عمله که ضبط رقبات و محصولات و اخذ اجارات مستغلّات و دکاکين و سراي مزبور نمايند وضع و تتمّه ي آنچه باشد، عُشر به صيغه ي حق التوليه ي خود متصرف گشته، مابقي را بر اين موجب مصروف دارد که هر ساله مبلغ پانزده تومان تبريزي به صيغه ي حقّ التدريس و حق ّ النظاره به شخصي که به تدريس مدرسه ي مزبوره اشتغال داشته باشد رساند، و نظارت مدرسه و موقوفات مزبوره را جمع اوقاف مخصوص دانند، و هر يوم مبلغ پنجاه دينار به طلبه ي سکنه ي هر حجره از حجرات مدرسه ي مزبور دهند. و اگر حاصل موقوفات مزبوره زياده از حجره اي پنجاه دينار باشد، دو شخص را در يک حجره جاي داده، هر حجره، هر يوم، مبلغ يکصد دينار تبريزي رسانند. و اگر به امداد عنايات ربّاني از حجره اي يکصد دينار اضافه آيد، وجه اضافه را بالتّسويه فيما بين طلبه ي مدرسه ي مزبوره اِنعام شرعي نمايند. و اگر در سالي ـ العياذ بالله ـ از وجه مقرّر حجرات مزبوره که پنجاه دينار است، به علت آفات نقصاني واقع شود، آن را نيز بر حجرات مزبوره توزيع و تقسيط نمايند. و ايضاً شرط فرمودند که متولّي در حيني که حجرات مزبوره را به طلبه مي دهد، اوّلاً تحقيق احوال ايشان نمايد که به غير از تحصيل علوم دينيه به کسب ديگر مشغول نباشند؛ و اگر احدي از ايشان متأهّل باشد، شرط نمايد که در هفته چهار شب در حجره ي مدرسه که مختص اوست بيتوته نمايد و چراغ جهت مطالعه علوم دينيه روشن سازد. و در باب روشن ساختن چراغ در حجرات مذکور، متولّي در هر مرتبه از مراتب، تأکيد... به طلبه خواهد نمود. غرض... سازد که بي جهتِ شرعيه، حجره در شبِ تاريک بي چراغ نباشد؛ و هر شب متولّي در مسجد مدرسه ي مزبوره و دالان ها و حجرات تحتاني و فوقاني و بيت الخلا چراغ روشن گرداند؛ به نحوي که از ابتداي مغرب تا طلوع صبح... [۷۱] سوخته باشد تا طلبه و مسلمانان به فراغ بال در حجرات خود و به مسجد جهت اداي صلات و بيت الخلا جهت فراغت، به فراغت تردّد و قيام و عبور توانند نمود. و همچنين شرط فرمودند طلبه ي سکنه ي مدرسه ي مزبوره متوجّه زيارت مکه ي معظمه ـ زاد شرفاً و تعظيماً ـ گردند مدّت يک سال، و اگر عازم زيارت عتبات عاليات ـ علي ساکنهم ألف تحيّه ي و تسليمات ـ يا مشهد مقدّس رضويه ـ علي مشرّفها ألف ألف التّحيّه ـ گردند، پنج ماه متوالي صبر نموده، جاي ايشان را به احدي ندهد؛ و اگر مدّت مشروط منقضي شده، مراجعت ننموده باشند، جاي او را به ديگري دهد. وظيفه ي او که در ايام غيبت مشروطه جمع شده باشد، اگر وفا به شرط نموده، مراجعت کرده باشد، تسليم او نمايند و الّا به تساوي به ساداتي که به بلاي پريشاني مبتلا باشند رسانيده، دخل و تصرف ننمايند.

و يک نفر مؤذّن که عارف به اوقات صلوات بوده باشد تعيين نمايد که از روي اهتزاز و نشاط، مسلمانان را به اداي صلات اِعلام و راغب سازد، و دو نفر خادم که به خدمات طلبه ـ کثّر الله تعالي أمثالهم ـ و جاروب کشي صحن مدرسه و دالان ها و زينت باب ها قيام نمايند که همه روزه در وقت، به صفاي مدرسه و نزاهت و نظافت آن پرداخته و در ايام بهار آب پاشي در صحن و دالان ها واقع شود تا موجب تفريح قلوب سکنه و اهتزازبخش خاطر صادرين و واردين گردد؛ و در خدمات مزبور... 

[۷۲] و جاروب کشي تعطيل واقع نشود؛ و همه روزه هر خادمي را شصت دينار از حاصل شرعي مدرسه ي مزبوره مي داده باشند؛ و مؤذّن را هر يوم پنجاه دينار از حاصل موقوفات به صيغه ي مدد معاش مي رسانيده باشند. و يک نفر آبکش تعيين نمايند که علي الاتصال، حيّز حِياض مدرسه و کُرها و بيت الخلا مي گرفته، نگذارد که آب آن ها تغيير در لَون به هم رساند؛ و هميشه آن حياض و کُرها را به لطافت و صاف و پاکيزه داشته، مملوّ دارد؛ و به علّت اجرت آبکش، هر يوم پنجاه دينار از حاصلي که به خادمان مي دهند، به او نيز مي داده باشند. و ايضاً شرط فرمود عالي‌‌حضرت واقف وقف، بر خصوصيات معارف؟؟ ـ سهَّل الله تعالي عليه يومَ المواقف ـ که حصص موقوفه ي مزبوره را نفروشند و هبه ننمايند و تمليک و تملّک و اِبدال و تبديل ننمايند و به ارباب استيلا و اصحاب استعلا مطلقاً به اجاره ندهند: لا مدّه ي طويله ي و لا قصيره ي، و لا بعقد واحد و لا بعقود متعدّده، و لا بشخص واحد و لا باشخاص متکثره، مگر به رعايا و مزارعان، و آن نيز زياده از سه سال ندهند. و ايضاً شرط نمود عالي‌حضرت واقف ـ آمَنَه الله سبحانه عن مواقف يوم المخاوف ـ که صدور عظام و قضات اسلام و حکّام کرام و مباشران موقوفات عامّه و خاصّه اصلاً و مطلقاً در موقوفات مزبوره مدخل نسازند، و حساب از متولّي نطلبند، و مستوفي و مُشرِف و متصدي بر موقوفات مزبوره نگمارند و به علّت رسم الصداره و حق النظاره و ساير رسومات، طلبي ننمايند. محاسبه ي متولي مرجوع «يومَ يقُومُ الحِسابُ» [۷۳] باشد، و در جميع مراتب، متولّي کمال صرفه و غبطه ي موقوفات و رواج و رونق مدرسه را منظور نظر اصابت درآورده، مشتهيات نفس امّاره و مساهلات لازم ]نفس[ لوّامه ي اغراض دنيويه و مدعيان متنوّعه که باعث تخريب و فساد مطالب واقف و موقوفات باشد، اجتناب و احتراز لازم داشته، از غضب الهي و سخط رسالت‌پناهي و حضرت ائمه ي معصومين ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ انديشه نمايد و در هر مرتبه از مراتب، متولّي از روي اطمينان نفس و حضور قلب و اِمعان نظرِ تمام و فکر و تدبير لا کلام، در مراتب حسن و قبح و ملاحظه ي اطراف و جوانب، متوجّه ضبط و حفظ موقوفات و صرف محصولات آن ها به مصارفي که مقرّر گشته شده، خوض نمايد. و تغيير کننده ي اين وقف مبارک و شروط منصوصه ي آن به لعنت الهي و نفرين حضرت رسالت‌پناهي و حضرت ائمه ي معصومين گرفتار باشد. فَمَن غَيَّره و بَدّله و سَعي في إبطاله، فَعَلَيه لعنه يُ الله و أنبيائِه و ملائکته و رُسلِه أجمعين. مجملاً عالي‌حضرت واقف ـ وفّقه الله لمرضيّه و جعل مستقبلَ أحواله خيراً من ماضيه ـ موقوفات مزبوره را از يد مالکانه ي خود اخراج و به تصرف وقف دادند. ـ و اين حروف حجه للمقال قلمي شد. و حُرِّرَ تلک الأحرُف في سادس شوّال ـ خُتِم بالخير و الإقبال ـ في شهور سنه ي اربع و مائه ي بعد ألف من الهجره ي النبويه ي [۷۴] المصطفويه ي المحمديه ي ـ عليه أفضل التحيه ي ـ. مدرسه ي ملاعبدالله شوشتري مدرسه ي ملاعبدالله در طرف شرق قيصريه واقع در ميدان امام خميني (نقش جهان) مقابل بازار قنادها و در ابتداي بازار بزرگ شهر اصفهان در زير چهارسويي واقع است. اين مدرسه از جمله نهادهاي آموزشي مهم زمان صفويه بوده است که در زمان «شاه عباس اول» ساخته شده است. «آندره گدار» [۷۵] از قول «شاردن» آن را بزرگ‌ترين و غني ترين مدرسه ي اصفهان در زمان صفويه دانسته است [۷۶] به طوري که «ميرزا عبدالله افندي» در رياض العلماء نقل کرده، اين ملاعبدالله غير از آن ملاعبدالله شوشتري مقتول در بخاراست [۷۷] براساس تذکره ها و تواريخ مربوط به عصر صفوي و زمان شاه عباس اول، آنکه در بخارا شهيد شده است، مولانا عبدالله است؛ و ملاعبدالله مدرسه ي مزبور در اصفهان «ملاعبدالله شوشتري» بوده است [۷۸] وفات «ملاعبدالله» در سال 1021ق رخ داده، و بعد از او توليت مدرسه به فرزند او، «ملاحسن علي» واگذار شده است، به گونه اي که مي گويند: «شاه عباس» مدرسه را به اين شرط وقف کرده است که تدريس آن تعلق به اولاد ملاعبدالله شوشتري داشته باشد [۷۹] با اين حال در زمان صدارت خليفه سلطان به مناسبتي از وي منتزَع و به «ملا محمد باقر سبزواري» محول گرديد و مدت ها نيز توليت آنجا در خاندان «شيخ الاسلام سبزواري» باقي بوده است [۸۰]

مدرسه ي ميرزا حسين

اين نهاد آموزشي اگرچه از نظر مساحت و زيربنا کوچک است؛ اما از بناهاي زيبا و مجللي است که در عصر «شاه سليمان صفوي» (1077ـ1105ق) در اصفهان ايجاد شده و در بازار محله ي بيدآباد و در مجاورت مسجد سيد واقع شده است. با استنباط از مندرجات وقف نامه اين مدرسه، باني و واقف آن زني بوده است به نام «عزت نساء خانم»، دختر «ميرزاخانا»، تاجر قمي، که شوهر خود را «ميرزا مهدي» معرفي نموده است. توليت مدرسه ابتدا به عهده ي «آقا حسين خوانساري» (متوفاي 1099ق) بوده است که در هنگام ساختمان مدرسه درگذشته، و امر توليت آن به پسرش، «آقا جمال الدين محمد» (متوفاي 1125ق) رسيده است. «ميرزا حسين» ظاهراً از اولاد يا احفاد «ميرزا مهدي» و «عزت نساء خانم» بوده است که پس از فتنه ي افغان متصدي تعمير مدرسه و ساکن نمودن طلاب در آن مي گردد؛ و به اين صورت نهاد آموزشي کم کم به نام او شهرت يافته است [۸۱] تاريخ وقف نامه ي مدرسه مربوط به جمادي الاولي 1104ق است. از موقوفات اين نهاد آموزشي مي توان به دو حبه از 72 حبه قريه ي رودباز ريز (زرين شهر) لنجان، و نيز دکاکين و کاروانسراي مقابل مدرسه ي ميرزا حسين در بازارچه ي بيدآباد اشاره نمود. در سال‌هاي 1106 و 1107 ق تصرفاتي در وقف نامه صورت گرفته، بدين ترتيب که يک دانگ از مزرعه ي وشاده قميشه نيز وقف مدرسه گرديده است. بنابر نوشته ي زنده-ياد استاد «سيد مصلح الدين مهدوي» (متوفاي 1374ش)، اين نهاد آموزشي در کليه ي ادوار معمور و طلبه-نشين بوده و موقوفاتش از دکاکين و کاروانسرا به صورت وقف باقي،اما املاک از بين رفته است. ظاهراً دو حبه ي واقع در منطقه ريز نيز به صورت وقف باقي است، ولي در تصرف متولي مدرسه نيست. از زمان مرحوم «سيد حجت الاسلام شفتي» (متوفاي 1260ق)، در بين اولاد «آقا جمال الدين خوانساري» متولي و «ميرزا محمد باقر» ناظر موقوفات، کسي که شايسته ي توليت و نظارت باشد وجود نداشته و «سيد شفتي» به عنوان مجتهد در امر مدرسه دخالت نموده و تاکنون توليت مدرسه مربوط به خاندان ايشان است. از برکات اين مدرسه و تأثير وقفيات آن در زمينه هاي فرهنگي و تربيت اشخاص مفيد و مؤثر در علوم شيعي خاصه فقه، مي توان از «حاج سيد محمد باقر حجت الاسلام معروف به سيد شفتي» ياد نمود که قبل از بناي مسجد سيد در اين مدرسه تدريس داشته است؛ و از جمله طلاب و ساکنان اين نهاد آموزشي، عالم جليل و مرجع عاليقدر شيعه «آيت الله العظمي آقا سيد ابوالحسن موسوي مديسه اي معروف به اصفهاني» بوده است [۸۲] مدرسه ي نيم آورد (نيم آور) مدرسه نيم آورد از مدارس مشهور اصفهان و مربوط به اواخر دوره ي صفويه است که در محله اي به همين نام در يکي از ورودي هاي بازار بزرگ اصفهان در خيابان عبدالرزاق روبه روي بازارچه ي حاج محمد جعفر آباده اي واقع شده است. «شاردن فرانسوي»، که در عهد «شاه سليمان صفوي» در اصفهان به سر مي-برده است، اين محله را يکي از پر جمعيت ترين و معروف ترين محلات اصفهان دانسته است <ref> سفرنامه ی شاردن(اصفهان)، ص21 .

خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

مدرسه ي نيم آورد به همت «زينب بيگم، همسر حکيم الملک اردستاني»، باني مدرسه ي کاسه گران، احداث شده است. هزينه ي ساختمان و بناي اين مدرسه بزرگ و زيبا را ناشي از بخشش هاي «اورنگ زيب»، پادشاه هند، به زينب بيگم و شوهرش حکيم الملک اردستاني مي دانند. زمان بناي مدرسه نيم آورد در خود بنا ذکر نشده است، ولي بعضي آن را از بناهاي دوره شاه سليمان صفوي دانسته اند <ref> گنجینه ی آثار تاریخی اصفهان، ص679. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اما مؤلف «تاريخ اصفهان و ري»، تأسيس آن را مربوط به دوران شاه سلطان حسين صفوي و به سال 1117 هـ ق مي داند

<ref> تاریخ اصفهان وری، ص307 . خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد در هر حال، مدرک تاريخ ياد شده معلوم نيست. مؤلف «آثار ملي اصفهان» به نقل يکي از متوليان پيشين اين مدرسه، تاريخ وقف نامه ي مدرسه را در سال 1111ق دانسته و نوشته است: «آقا جمال خوانساري مجري صيغه ي وقف و ناظر امور مدرسه بوده است» <ref> آثار ملی اصفهان، ص504 . خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد توليت اين نهاد آموزشي در زمان تأسيس به عهده ي فردي به نام «ميرزا رشيد» بوده و «زينب بيگم»، باني مدرسه، پس از اتمام بناي آن به «ميرزا رشيد» سفارش مي دهد رقباتي را در اصفهان و اردستان جهت مدرسه خريداري کرده، آن را بر مدرسه و طلاب آن وقف کند. در همان سال اين ملک و مستغلات، وقف بر مدرسه مي شود که برخي از آن ها در محلاتي از اردستان و چند مغازه نيز در بازار نيم آورد اصفهان بوده است <ref> آتشکده ی اردستان، ج3، صص593-598 . خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد از جمله دانش‌آموختگان اين نهاد آموزشي در دو قرن اخير مي توان از عارف کامل «ملا حسن آرندي ناييني» و آيات عظام «سيد محمد باقر درچه اي»، «شيخ عبدالکريم جزي»، «ميرزا بديع درب امامي»، «حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي» و «استاد جلال الدين همايي» نام برد <ref> مشاهیر زنان اصفهان، ص193. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد >ويژگي هاي وقف نامه ي مدرسه ي نيم آورد >متن وقف نامه ي مدرسه ي نيم آورد ويژگي هاي وقف نامه ي مدرسه ي نيم آورد ر.ک: در باب اوقاف صفوي (مجموعه مقالات) و حواشي آن، ص 90. آنچه در قسمت بايگاني اداره ي کل اوقاف اصفهان تحت عنوان وقف نامه ي مدرسه ي نيم آورد، به شماره ي بايگاني 105 موجود است، سوادي است که در سال 1349ق تهيه شده است. محل سجع مهرها در بالا و حاشيه هاي اطراف متن اصلي دقيقاً بازنويسي شده است و نيز چند تن بر مطابقت اين سواد با نسخه ي سواد اوّل گواهي داده اند. اين مهرها برخي متعلّق به شاهدهاي وقف نامه ي اصلي است، و تعدادي مربوط به افرادي است که مطابقت سواد اوّل را با نسخه ي اصلي گواهي داده اند. سواد مزبور بر روي کاغذ زرد رنگ و در هر دو روي کاغذ نسخه برداري شده است؛ البته متن وقف-نامه در يک روي کاغذ و در پشت آن فهرست و شرح رقبات وقفي است. تاريخ تنظيم اصل وقف نامه در سال 1113ق است و واقف آن «زينب بيگم»، همسر «محمد مهديا» حکيم الملک اردستاني است. نظارت مدرسه نيز به عهده ي «علّامي فهّامي علّامه ي العلمايي مجتهد الزماني آقاي قواما شيخ محمد جعفر» <ref> گویا محمد جعفر قاضی فرزندعبدالله بن هویزیاصفهانی است که قاضی اصفهان وسپس شیخ الاسلام این شهر بود. واز شاگردان آقا حسین خوانساری وداماد وشاگرد محقّق سبزواری است(طبقات أعلام الشیعه، ص139-140). خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

(سطر 49) سپرده شده است؛ و پس از او به آقاي «محمد حسينا فرزند شيخ محمد جعفر» (سطر 15)، و بعد از او به فرزند ارشد او به همين ترتيب تا نسل او باقي است. در صورت انقراض نسل آن ها، امر نظارت به عهده ي «... اولاد ذکور... علامه ي العلمايي مجتهد الزماني آقاي آقا جمال محمد خوانساري» <ref> آقا جمال خوانساری فرزند آقا حسین خوانساری از عالمان برجسته ی دوره ی صفوی است که «جمال المحقّقین» نیز نامیده می-شد. وی از نزدیکان دولت صفوی واز فقیهان ومترجمان مشهور دوره ی اخیر صفوی است از وی آثار بی شماری یاد شده که از جمله ی آن ها می توان ترجمه وشرح غررالحکم ودرراکلم را نام برد شرح حال مفصل و آثار اورا شیخ آقا بزرگ درالذریعه آورده است. وی در سال 1121قدر گذشت (طبقات أعلام الشیعه، ص146-148). خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد (سطر 55) گذاشته شده است. متن وقف نامه ي مدرسه ي نيم آورد ر.ک: در باب اوقاف صفوي (مجموعه مقالات) و حواشي آن، ص 121ـ127.

هو الواقف علي الضمائر بسم الله الرّحمن الرّحيم صدر ديوان فصاحت‌بنيانِ سخنوري، و عنوان نامه ي بلاغت‌نشانِ عبارت‌گستري، وقفِ بالانشينِ شاهدِ حمد و سپاسِ عالم آرايي است که به شنگرف‌‌کاريِ قدرتِ بالغه و معماري حکمتِ سايغه، مدرسه ي معموره ي جهان را از بناي حکمت‌اساس زمين و آسمان، دو مرتبه ساخته؛ مرتبه ي فوقانيه را مسکن اشراقيان عالم بالا و مرتبه ي تحتانيه را مأواي مشّاييان بسيط غبرا نموده، که در کتب علوم شناسايي لوازم اجتهاد تمام لازم شناسد، و به چاره سازي لطف بليغ و به حاجت نوازي احسان بي دريغ، حاصل مزارع دائره ي افلاک و محصول اراضي عامره ي کره ي خاک را وقف تعيّش جهانيان کرده، فراخور قابليت و استعداد، وظيفه ي يوميه در وجه احتياج هر کدام مقرر فرموده، که در تحصيل معرفت و دانايي، وظايف سعي و اهتمام واجب دانند. عليمي که به استدعاي عنايت لم يزلي، از نگارش اوراق مجموعه ي حواسّ در خلوت ديده ي دريافتِ هر کس از افراد ناس، کتابخانه‌]اي[ آراسته که به تعليم عقل و شعور از روي آيينه ي حقيقت‌نماي، بر ورق استعلام صور حقايق انور نموده و در تحقيق فرايض علوم عذر نياورند. حکيمي که به اقتضاي حکمت ازلي، در هر عصري از اعصار به جهت تدريس مدرّس کتبي يکي از انبياي عظام ـ عليهم السلام ـ کتابي ناطق و منطقي موافق فرستاده که در افاده ي علم الهي و افاضه ي اصول دين خود کما هي، نسبت به هر کدام کارگزار کوشش ما لا کلام کرده، تعطيل احدي از متکلفان طاعت-انديش در تحصيل شعائر کيش و آيين خويش روا ندارند. واقف السرائري که به عين عنايت شامله، از بحار قلوب دريادلان جهان، به ازاي سرانجام صدقات جاريه ي مايه دار، چشمه اي روان ساخته که ابدالآباد گلشن‌آراي آمال خراب‌حالانِ بي‌برگ و نوا تواند بود. عالم الضمائري که به دست مرحمت کامله، در سراچه ي صدور توانگران صاحب‌جاه، از دل روشن‌روانِ آگاهِ خاطرافروز، چراغي افروخته که تا صبح روز حساب، رهنماييت عمل صالح و عزيمت کردار خير و ثواب تواند بود. مُنعمي که در بحر بي‌کنار لوايش، کشتي اميد مفلسان چون ماهي فلس دار پر سيم و زر است و در کنار جويبار لطف و عطاي بي زوالش، نهال دو عالم آرزوي تهيدستان به يک آب خوردن بارور.

منزّه ذاتش از چند و چه و چون تعالي شأنُه عمّا يقولون

و نايب الصداره ي حمد و سپاس جهان‌آفرين، نعت و درودِ بي‌قياسِ رسولِ اعجازقريني است که علماي امّتش در هر مرتبه کأنبياي بني‌اسرائيل اند؛ و احاديث تمام‌حکمتش نازل منزله ي تنزيل. عقل کل که صدرنشين مسند تعليم کرّوبيان ملأ اعلي است، مدرس افادتش معروف، و لوح محفوظ که دفتر دانش منشيان لقمان بالاست، بر سرلوحي کتاب تمام‌اجزاي معرفتش موصوف. مسندآريانِ صوامعِ ملکوت همگي به استاديش قائل، و حجره نشينان مدارس افلاک با همه ي جبروت تمامي به برکت شاگرديش کامل، سلسله ي مبادي عاليه با آنکه در مقدمات علم و دانش منتهي اند، نسبت به مراتب فضل بي منتهايش در مرتبه ي مبتدي، و زمره ي عقول مقدسه اگر چه در مراتب عقل و بينش عِلم الله؟؟ نظر به نسخه ي معارف خاطر حق ناظر والايش، معترف به کورسوادي. اميدگاهي که در مجموعه ي آيات رسالتش خاتمي پُر نقش طراز اين نگين رسالت، علامت انگشتر؟؟ زنهار است که دست مرحمت آمرزگار بي منّت، به جهت دستاويز درخواست خطاي تمام امت، در انگشت توپ؟؟ قرين شفاعتش کرده. پشت و پناهي که بر شانه ي مبارکش نقش مهر نبوت نشانه ي نقطه ي انتخابي است که در ديوان انبياي مرسل، قلم فيض‌نگارِ خداي ـ عزّوجلّ ـ بر صفحه ي نبوّتش گذاشته. والا مرتبتي که شجره ي طوبي درجه ي سيادت از گلستان جاه و جلال آن شاخي است، و مرتبه ي رفيعه ي «أنا مدينه ي العلم» از شهرستان فضل و کمالش کاخي. رفيع‌منزلتي که آستان خلد برين، دربسته وقف مخلّد بر هواخواهان سعادت‌قرين اوست و توليت آن حسب الاقتضاي لطف خاص واقف ازلي، مخصوص به آن پيشواي فضل و احسان لم يزلي بيت عصمت‌آيين او، خصوصاً جامع علوم اولين و آخرين، واقف حکم سابقين و لاحقين، صدرنشين ارتضا و طغراطراز مثال لازم الامتثال، علي مرتضي که به درباني مرتبه ي علم و حکمت، ابواب علوم و حِکم نامتناهي بر روي ارباب معرفت و آگاهي گشوده، و در ميان اولياي دولت قاهره ي خلافت الهي، بعد از جناب اقدس رسالت‌پناهي، به منصب والاي صدارت منفرد و ممتاز بود. چمن آرايي که به کاوش ذوالفقار دو پيکرش، گلشن هميشه بهار شريعت غرّاي نبوي را آبي به روي کار آمده، از خس و خار ستيزه ي بيگانه پاک شده. راهنمايي که به ناخدايي معلّم هدايتش، کشتيِ به چهار موجه افتاده ي خلافت، بعد از غرق شده؟؟ فرعون آل محمد و تابعان به آب زنده اش، از درياي فتنه زاي خلافت سالماً غانماً به کنار آمده ـ عليه و عليهم صلوات الله العليم بذات الصدور، الواقف علي کلّ مکنون و مستور، ما دامت حجرات الافلاک و مدارس العالم موجود و العلماء عن دراسته عامره؟؟. بلبل خوشنواي قلم بر شاخسار بنون صاحب رقم، به گلبانگ بلند، به آهنگ طرب فزاي خاطرپسند، نغمه سراي اين زمزمه ي دلاويز و نواسنج همين ترانه ي شوق انگيز است که جمع طوائف ما يشکر لازمه الدر؟؟ هر يک نعم؟؟ بهار سراي گلشن نعماي الهي و رونق‌افزاي چمن خوش‌آب و هواي دولت و صاحب‌جاهي نکردند؟؟، از لقاي آن نعمت خداداد کامران است و دوام دولت هميشه مراد بهره مند و شادمان بشوند.؟؟ و چون به اقتضاي مقدمه ي مقوله، بر هر يک از سرمايه داران مواهب ايزدي از هر صنف و مقوله، واجب و لازم است که موافق مقتضاي مرتبه ي خويش قيام به وظائف شکرگزاري بيش از پيش نموده، شمّه‌]اي[ از لوازم آن را نامرعي نگذارند؛ بنابراين چون علياحضرت سامي‌رتبت فاطمه‌طينت سيادت و نجابت و عفّت و عصمت و طهارت‌پناهِ خِدارت و نزاهت و نظافت‌دستگاه، اسوه ي المخدّرات المستورات، و خلاصه ي المکرّمات الصالحات، زينب بيگم ـ دامت خِدارتها ـ حليله ي جليله ي عالي‌حضرت سيادت و نجابت و مرحمت‌پناه حکيم الملک ـ غُفر له ـ حضرت قدسي‌منزلتِ ملکي‌خصلتِ ‌حميده‌طينت نجابت و رفعت و مالي؟؟ پناه فضيلت و صلاحيت و مکرمت‌دستگاه امانت و ديانت و نباهت انتباه؟؟، قطب السالکين اسوه ي العارفين، حاوي مکارم الاخلاق و فضائل الشيم بين الانام، طائف البيت و الرکن و المقام، شمساً للنجابه ي و الفضيله ي و المکرمه ي و المجد و العزّه ي، حاجي محمد رشيداي اردستاني ـ دامت برکاته ـ را وکيل نموده بود که مدرسه اي در دارالسلطنه ي اصفهان ـ حُفّت بالعافيه ي و الامن و الامان ـ احداث نمايد، و املاک به جهت مصالح وقف مدرسه ي مزبوره خريداري نموده، وقف نمايد به شروطي که خود مصلحت داند؛ و قدري زر به حاجيِ مشارٌ اليه داده بود که بايست قيام به امور مزبوره نمايد. و حاجيِ مشارٌ اليه مدرسه ي معينه در محلّه ي نيماورد من محلّات اصفهان احداث و قدري املاک نيز خريداري نموده؛ و چون وجهي که عليا حضرتِ مشارٌ اليها به او داده بود وفا ننموده، از مال خود قدري اضافه بر آن نموده، مدرسه ي مزبوره و املاکي که در ذيل مفصل است، تمام را ابتياع نمود. حاضر شد حضرت حاجيِ مشارٌ اليه و قربه ي الي الله و طلباً لمرضاته: 1. قريه ي حواکان ماربين، سه حبه و نيم؛ 2. قريه ي سوارجي، نيم طاق؛ 3. قريه ي قاسم آباد جرقويه، دو طاق؛ 4. قريه ي ماران ماربين، يک درب باغ معنّب مع کارخانه ي دوشاب پزي؛ 5. تيمچه در جنب مدرسه ي مذکوره، بالتمام؛ 6. دکاکين معينه ي جنب مدرسه ي مذکوره، هشت باب؛ 7. خانه ي معينه در جنب مدرسه ي مذکوره که ساخته مي شود، يک باب؛ 8. ايضاً زمين ساده ي معينه ي معلومه واقعه در قريه ي ماران مزبوره محدود به حدود ]ذيل[: ]حدي[ به ملک حاجي برخوردار، و ]حدي[ به باغ مرحوم حاجي محمدحسين، و ]حدي[ به ملک محمدباقر داان؟؟ ماربيني، بالتمام. وقف مخلّد شرعي و حبس مؤبَّد ديني نمود مدرسه ي مزبوره و املاک مذکوره را به هر طلبه ي علوم دينيه ي اثني عشريه، وقفاً صحيحاً شرعياً. و توليت مدرسه و املاک مزبوره را مفوَّض ساخت به حضرت گرامي‌منزلتِ قدسي‌خصلت نجابت و رفعت و پناه فضيلت و محمدت، و مکرمت‌دستگاه امانت و ديانت، و صلاحيت انتباه، حاوي فضائل الآداب، جامع مکارم الاخلاق في کلّ باب، سلاله ي النجبائي، مستغني القاب، نظاماً للنجابه و الفضيله و المکرمه، آقا محمد مهدي ولد ارجمند طلبي خود، و بعد از او به اکبر و اولاد ذکور او که موصوف به صلاح باشد؛ و بعد از او به اکبر اولاد او ذکوراً به شرط مزبور هکذا بطن]اً[ بعد بطن. و اگر از اکبر اولاد او اولاد ذکوري مخلَّف نشود، به اکبر بعد از او در جميع طبقات و بطون خواهد بود. و اگر ـ العياذ بالله ـ اولاد ذکور منقرض شوند، نوبت توليت با اکبر ذکور اولاد اناث او خواهد بود به شرط صلاح، به شرحي که در اولاد ذکور مذکور شد. و اگر اولاد ذکور و اِناث منقرض شوند، توليت مذکور متعلّق خواهد بود به شخصي که موصوف به صلاح باشد از اقرباي حاجي مشارٌ اليه؛ و با تعداد ايشان به مختار از قرعه ي شرعيه؛ و هکذا إلي أن يَرِثَ اللهُ الأرضَ و مَن عليها. و نظارت مدرسه ي مزبوره و املاک مزبوره را مفوّض ساخت به عالي‌حضرتِ سامي‌رتبتِ ‌رفيع‌مرتبتِ قدسي‌فطرتِ قدّوسي‌سِمت والارتبت افادت و افاضت، و هدايت‌پناه فضيلت و عدالت‌دستگاه حقايق و معارف و غوامض‌آگاه، مخدوم الافاضل و الاکارم، مُطاع الافاخم و الأعاظم، قدوه ي الفضلاء و المتبحّرين، عمده ي الفقهاء المسلمين، ملاذ القضاه ي و المتشرّعين، معاذ الصلحاء و المتورّعين، استظهار اَخيار المؤمنين، اعتضاد اَحرار المؤمنين العابدين و الساجدين، مجمع مکارم نشئه ي الدنيا والدين، شيخ الاسلام و المسلمين، علّامي فهّامي، علّامه ي العلمائي، مجتهد الزماني، آقايي قواما شيخ محمد جعفرا ـ دامت برکات إفاضات وجوده ببقاء السموات والأرَضين ـ، و بعد از ايشان به حضرت ستوده‌سِمت فضيلت و افادت و افاضت‌پناه حقانيت و مَحمَدت و ‌کمالات‌دستگاه، نتيجه ي اعاظم الفضلاء الکرام، کمال الفضيله والافاده و الافاضه، آقا محمد حسينا، نجل عالي حضرت سابق الذکر، و بعد از او به اکبر اولاد او به شرح فوق، و بعد از ايشان به اکبر اولاد ذکور ديگر عالي‌حضرتِ سابق الالقاب به شرح مذکور. و اگر ـ العياذ بالله ـ بالکليه اولاد ذکور عالي‌حضرتِ سابق الذکر منقرض باشد، امر نظارت مذکور متعلّق باشد به اولاد ذکور عالي‌جنابِ ‌معلّي‌القاب مبادي‌آداب، جامع مقاصد عقليه و نقليه، حاوي مطالب اصليه و فرعيه، کشّاف مغلقات مسائل دينيه، نقّاد مشکلات دلايل ايمانيه، قدوه ي علماي دين مبين، زبده ي فضلاي شرع متين، علامه ي العلماء في الآفاق، ملجأ أصناف البرايا بالاستحقاق، علّامي فهّامي، علّامه ي العلمائي، مجتهد الزماني، آقائي آقا جمال الدين محمد خوانساري ـ أدام الله تعالي أظلال إفاضته علي رؤوس العالمين ـ. و ضمن العقد شرط شرعي نمود که بعد از رفع محصول تمامت مستغلات و وضع حقوق ديواني به هر اسم و رسم که واقع شود و تعمير املاک و مدرسه: 1.يک شعبه ي باقي متعلق به عالي‌حضرت ناظر؛ 2. يک شعبه ي ديگر متعلق به متولي؛ 3. و به بعد از آن به هر يک از سکنه ي مدرسه ي مزبوره و خدمه ي طلبه و مؤذن، هر قدر مصلحت دانند بدهند؛ 4. و چراغ مقرّر نمايند که در مسجد و دالان ها و بيت الخلا روشن کنند؛ 5. و بوريا به جهت مسجد مقرر دارند؛ 6. و گاو و آب کشي و ساير آنچه متولي و عالي‌حضرتِ ناظر مناسب دانند به عمل آورده و خود را معاف ندارند؛ 7. و در حين صيغه، شرط شد که اختيار مدرسه با علياحضرتِ مشارٌ اليها باشد به هر نحو که مصلحت دانند و اگر او تعيين نکند، اختيار تدريس با متولي و عالي‌حضرتِ ناظر باشد، و هر چيز مصلحت دانند، حق التدريس مقرّر کنند. و صيغه ي شرعيه ي شروط مزبوره جاري و واقع و مدرسه و املاک مذکوره را به تصرف وقف دارند (فَمَن بَدّله بعد ما سَمِعَه فانّما إثمُه علي الّذين يُبَدّلونه إنّ الله سميع عليم). و کان ذلک في ثالث شهر شوّال المکرّم من شهور سنه ي ثلاثه ي عشر و مائه ي بعد الألف من الهجره ي النبويه ي. مدرسه ي نوريه مدرسه ي نوريه در بازار بزرگ اصفهان، در آن قسمتي که به بازار عربان معروف است، در نزديکي مسجد جامع اصفهان، تقريباً محاذي با بازار ريسمان واقع شده است. اين مدرسه را «خواجه جلال الدين جابر» ساخته است، اما چون «ميرزا نورالدين محمد جابر انصاري» آن را تجديد عمارت کرده و وقف نامه ي آن را تازه کرده است، از اين رو به «مدرسه نوريه» شهرت يافته است <ref> تاریخ نائین، ص124 . خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد ميزان موقوفات مدرسه ي نوريه که در وقف نامه ي آن هم ذکر شده، بسيار قابل توجه است و آنها عبارتند از: مزارع، باغ ها و مستغلات متعددي که در اصفهان و اطراف آن از جمله روستاي کبوترآباد، زيار، فريدن و برخي مزارع اطراف بروجن و سميرم و نيز تيمچه و دکان هايي در بازار اصفهان که متعلق به اين مدرسه است. برخي از علماي معروف آن زمان، حواشي وقف نامه ي مدرسه ي نوريه را مهر کرده اند که از جمله آنان، «ملا محمد تقي مجلسي»، «ملا محمد صالح مازندراني» و «آقا حسين خوانساري» بوده-اند <ref> ر.ک:تاریخچه ی اوقاف اصفهان، رونوشتوقف نامه . خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد نتيجه بدون شک از عوامل مهم و مؤثر در پيشبرد فرهنگ و تمدن اسلامي وجود تشکيلات اوقاف و اهتمام به وقف در بين مسلمانان بوده است. در کشور ما هم به عنوان يکي از ممالک برجسته ي اسلامي به اين موضوع اهميتي خاص داده شده است؛ البته مراکز فرهنگي و مؤسسات آموزشي اصفهان از همان قرون اوليه ي اسلامي به خاطر وجود موقوفات از توان لازم برخوردار بوده‌اند؛ مثلاً در زمان علاءالدوله ـ حاکم ديلمي شهر ـ وجود اين پشتوانه ها باعث جذب انديشمندان و ايجاد نهادهاي علمي گرديد <ref> ر.ک:حبیب السّیِرَ فی اخبار افراد البشر، ج2، ص443-448. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد و يا در عهد سلاجقه، مدرسه ي نظاميه اصفهان که در رديف ممتازترين مراکز علمي دنياي آن روز بود، از امکانات قابل ملاحظه اي برخوردار بوده است، به گونه اي که هر سال مبلغ ده هزار دينار محصول و مستغلات آن بوده است <ref> ترجمه ی محاسن اصفهان، ص142. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد همچنين گزارش هايي که ابن بطوطه و نيز حمدالله مستوفي از وجود پشتوانه هاي مالي در مراکز اجتماعي و علمي اصفهان در قرون هشتم و نهم هجري ارائه مي نمايند، مؤيد اهميت اوقاف در دوران هاي قبل از ايجاد دولت صفويه در اين شهر است <ref> ر.ک:سفرنامه ی ابن بطوطه، ج1، صص212-213؛ تاریخ گزیده، صص439-447 . خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد اما بي‌ترديد عصر صفويان درخشان ترين دوره ي وقف در اصفهان بويژه در نهادهاي علمي و آموزشي آن است. برخي نتايجي که از مقاله حاضر مي توان گرفت عبارتند از: 1. بسياري از مدارس و مراکز علمي دوره ي صفويه در اصفهان از موقوفات قابل توجهي بهره مند بوده‌اند؛ چرا که پس از احداث اين نهادها، مؤسسان آن ها براي برخوردار شدن آن مؤسسات از پشتوانه-هاي مالي جهت ادامه ي فعاليت‌هايشان، املاک و مستغلات زيادري را خريداري کرده اند که از جمله مي-توان به مزارع، باغ ها، دکاکين، کاروانسراها، حمام، آسياب و غيره اشاره داشت. اين موقوفات گاهي در بيرون قلمرو ولايت اصفهان بوده است <ref> ر.ک: تاریخچه ی اوقاف اصفهان، برخی صفحات. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد 2. وجود وسعت وقفيات نه تنها سبب تأمين منابع مالي براي ترميم و تعمير اين مؤسسات آموزشي گرديده، بلکه بقا، تداوم و توسعه ي آن را در بر داشته است؛ 3. موقوفات نهادهاي آموزشي در توسعه ي اشتغال و تأمين معيشت ساير اقشار جامعه نيز تأثير بسزا داشته است؛ مثلاً در وقف نامه اي که به مسجد جامع عباسي (مسجد امام) و نهادهاي آموزشي واقع در (عباسي و سليمانيه) نسبت مي دهند، طلاب 17 نفر و مدرسان آن 11 نفر ذکر شده، و نيز خدمه و عمله ي آن به 43 نفر مي رسيده که مشاغلي مانند چراغچي، کفش دار، فراش، مؤذن، سقا، آبکش و دربان را در بر مي گرفته است. <ref> همان، صص61و 62. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد همين طور زمين هاي وقفي به صورت مزارع و باغ ها سبب ايجاد اشتغالاتي مانند کشت و زرع براي تعداد زيادي از روستائيان و کشاورزان مي گرديده است؛ 4ـ در بسياري از نهادهاي آموزشي عصر صفوي، اساتيد و دانشجويان يا مدرسان و طلاب با عنايت به مقدار موقوفات، از رفاه و آسايش برخوردار بوده‌اند و اين مسئله به گسترش فعاليت هاي علمي و امور فرهنگي کمک شايان کرده است؛ به طوري که «کمپفر آلماني» به تأثير وقفيات در حقوق استادان و معلمان اشاره کرده و آورده است: «حقوق مدرّس کاملاً مکفي است و سالانه پرداخت مي شود. در مدارسي که از طرف شاه وقف شده است، حقوق مدرسه به يکصد تومان (1700 تالر) بالغ مي شود و در ساير مدارس اين حقوق کم تر و غالباً در حدود 50 تومان (850 تالر) است؛ ولي بايد دانست که اين حقوق درست در روز مقرر و بدون کم و کاست تأديه مي شود» <ref> سفر نامه ی کمپفر، ص141 . خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد اين سيّاح و انديشمند آلماني، آنگاه با احساسي همراه با حسرت آورده است: «کاش در آلمان نيز به استادان ـ اين فروزندگان چراغ دانش ـ چنين موهبتي ارزاني مي شد!» <ref> همان . خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

آن گونه که گفته شد، رفاه و آسايش در مدارس درجه اول که وقفيات بيش تري داشتند، درباره ي دانش-پژوهان و طلاب نيز مصداق داشته است؛ 5. با بررسي تاريخ مدارس و مراکز علمي، افول و انحطاط بسياري از اين نهادها را بايد فقدان پشتوانه هاي مالي دانست. بدون شک بسياري از نهادهاي آموزشي اصفهان عهد صفوي که تا امروز به حيات علمي و معنوي خود ادامه داده است، مرهون همين امکانات است. مدارسي که سابقه ي بسياري از آنان بيش از سه قرن و حدود چهار قرن است و تا اين زمان دانشمنداني برجسته را به مجامع علمي و فرهنگي جهان اسلام خصوصاً شيعه تحويل داده است. در اين باره مي توان از دانش‌آموختگان مدارسي مانند ملا عبدالله شوشتري، چهارباغ (امام جعفر صادق"ع")، کاسه گران (حکيميه)، نيم آورد (نيم آور)، نوريه، ميرزا حسين و غيره نام برد که تأثيرات سيره ي معنوي آنان تا اين زمان محسوس بوده است؛ 6. از جمله علل توسعه ي مدارس و توسعه ي پاره اي از علوم در دوران صفوي، حضور فعال رجال سياسي و مذهبي در ايجاد و احداث نهادهاي آموزشي و مقرر کردن امکانات و منافعي براي آن از سوي آنان بوده است؛ مثلاً در کنار اقدام سلطان حسين صفوي در بناي مدرسه ي چهارباغ، افرادي از خاندان سلطنتي مانند مادر شاه و يا درباريان و صاحب منصبان مانند آقاکمالِ صاحب جمع، مشارکت و همکاري داشته-اند <ref> وقایع السنین والاعوام، ص557 . خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد وجود رقابت در ايجاد و بسط مراکز علمي در بين شاهزادگان و وابستگان به خاندان سلطنتي نيز چشمگير بوده و گاهي بانوان در اين مورد فعال تر بوده اند؛ و يا در جهت تثبيت موقوفات مدارس و حمايت از آن، علما و دانشمندان مشهور عصر صفويه حضور داشته اند. چنانکه بسياري از وقف نامه ها به مهر و امضاي آنان و يا توليت اين مؤسسات آموزشي با آنان و يا فرزند شايسته و اصلح ايشان بوده است <ref> ر.ک:تاریخ اصفهان وری. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد 7. امکانات و ابزارهاي آموزشي و فرهنگي در مدارسي که از وقفيات بيش تري بهره مند بوده‌اند نيز محسوس تر است؛ مثلاً مدرسه ي چهارباغ به دليل همين پشتوانه ها از کتابخانه ي مجهزي در زمان خود بهره مند بوده، به طوري که در زمان شاه سلطان حسين، کتب مربوط به هر علمي را تصحيح و تنقيح کرده اند و بعد از آنکه سه دسته از آن را به خط خوش مي نوشته اند: يک دسته را به کتابخانه ي آستان قدس رضوي(ع)، دسته ي ديگر را به کتابخانه ي شيخ صفي الدين اردبيلي و بقيه را در کتابخانه ي مدرسه ي چهارباغ ضبط و محفوظ مي داشته اند <ref> جغرافیای اصفهان، ص48 . خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد همين امکانات باعث گرديده که در اکثر ايام، کتابخانه، داير و جوابگوي اهل علم باشد و مطمئناً در اين رهگذر مخارجي مانند هزينه ي سوخت براي روشنايي نيز از محل اوقاف تأمين شده است. اين کتابخانه ي عظيم در فتنه افغان منهدم گرديد و از اين جهت فاجعه اي بزرگ نصيب فرهنگ اين مرز و بوم شده است <ref> مقاله ی«مدرسه چهارباغ» از نگارنده، مندرج در نشریه ی حوزه اصفهان، دفتر دوم، تابستان1379ش، ص140. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

8. علي رغم ادوار فترت و وجود مسايل و مشکلات بسياري که از زمان انقراض دولت صفويه تا به-حال دامنگير موقوفات دراصفهان بوده است و به وقفيات اين شهر خسارت هاي بي شمار و جبران ناپذير وارد شده است، که تشخيص ميزان موقوفات مورد غارت، تجاوز و اشغال خصوصاً با توجه به گسترش بي رويه شهر اصفهان به راحتي امکان پذير نيست؛ اما خوشبختانه در حال حاضر با پيگيري و تلاش مجدد برخي شخصيت هاي روحاني <ref> در اینجا مناسبت دارد از خدمات شایسته وارزشمند مرحوم حضرت آیت الله حاج آقا سید حسن فقیه امامی (رضوان الله تعالی علیه)یاد نمایم که انصافاًطی نیم قرن گذشته در احیاء وترمیم مدارس علمیه اصفهان بویژه مدارس دوران صفوی گام های برجسته ای برداشته اند. برخی از این نهادهای آموزشی عبارتند از :مدارس خالصیه، ذوالفقار، نیم آورد، عریان(آیت الله خادمی)، میرزا حسین وموارد دیگر که امید است در جای خود به آن پرداخته شود.مرحوم آیت الله امامی در اواخر زمستان سال 1389شمسی به لقاء الله پیوست. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد و مساعدت افراد خيّر و کاردان، برخي وقفيات نهادهاي آموزشي شناسايي شده و باعث بازسازي و بلکه نوسازي آن مدارس گرديده است. از جمله اين موارد مي توان به احياي مدرسه ي خالصيه واقع در محله ي قديمي جماله در خيابان عبدالرزاق اشاره نمود که از ده‌ها سال قبل، از صورت يک مرکز آموزشي خارج و به خانه هاي مجزا تبديل گرديده بود؛ 9. برخي از موقوفات مدارس دوره ي صفوي اصفهان در حال حاضر در اختيار سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان قرار دارد که از جمله آن ها مي توان به مکان فعلي مرکز تحقيقات معلمان اصفهان، يا مدرسه ي حاتم بيک در نزديکي چهارراه نقاشي اشاره نمود، که سابقاً محل مدرسه ي بزرگ و پر رونق «مريم بيگم» بوده است؛ و يا مرکز آموزش عالي ضمن خدمت فرهنگيان زينب کبري(س) که در مجاورت امامزاده ابراهيم در خيابان آذر واقع است و جزو موقوفات مدرسه چهارباغ بوده است. با استناد به اين موارد، اهميت و کارايي موقوفات نهادهاي آموزشي دوران صفوي در آموزش و پرورش امروز اصفهان نيز محسوس است؛ بنابراين به دست اندرکاران فرهنگي کشور بخصوص آموزش و پرورش پيشنهاد مي گردد، تا با عنايت به روش وقف و تأثيرات آن در تاريخ فرهنگ ايران اسلامي، با يک برنامه ريزي اصولي از الگوي وقف سود جويند، که بتوانند به حيات و استمرار نهادهاي آموزشي نوبنياد کمک کنند.

خوشبختانه امروزه با گسترش فرهنگ مدرسه سازي از ناحيه ي خيّران و اعطاي برخي امکانات در جهت توسعه و تقويت مدارس از سوي بانيان خير، تأسّي به سنت حسنه ي وقف مي تواند تأثير بسزايي در گسترش فرهنگ و آموزش بگذارد.
  1. نشریه ی اوقاف اصفهان، ش اول، ص113.
  2. تاریخ فرهنگ اصفهان، ص110.
  3. آشنایی با شعر تاریخی اصفهان،ص89 .
  4. اوراق ایرانی،ص164 .
  5. ایران عصر صفوی،ص165.
  6. علم وتمدن در اسلام،ص64 .
  7. آثار ملی اصفهان، ص445 .
  8. همان، ص561-559.
  9. همان، ص561 .
  10. تاریخ فرهنگ اصفهان، ص131 .
  11. تذکره ی الملوک، صص2-1.
  12. گنجینه ی آثار تاریخی اصفهان، ص689 .
  13. وقایع السنین والاعوام، ص567 .
  14. فهرست ابنیه ی تاریخی، ص24 .
  15. تاریخ اصفهان وری، ص201 .
  16. تاریخ فرهنگ اصفهان، ص134 .
  17. ر.ک:گنجینه ی تاریخی آثار اصفهان، 722-685. .
  18. تاریخ فرهنگ اصفهان، ص135 .
  19. نشریه ی اوقاف، ش1، ص219.
  20. گنجینه ی آثار تاریخی اصفهان، ص719.
  21. تاریخچه ی اوقاف اصفهان، ص167.
  22. جغرافیای اصفهان، ص48 .
  23. تاریخچه ی اوقاف اصفهان، ص119 .
  24. ر.ک:تاریخ فرهنگ اصفهان، ص136 .
  25. ر.ک:تاریخچه یاوقاف اصفهان، صص190-144.
  26. همان، ص169.
  27. همان.
  28. وقایع السنینوالاعوام، ص563.
  29. تاریخ اصفهان وری، ص300 .
  30. قصص العلماء، ص436 .
  31. گنجینه ی آثار تاریخی اصفهان، چاپ دوم، ص553 .
  32. تذکره ی نصر آبادی، ص152 .
  33. مقاله ی «وقف نامه های بانواندر دوره ی صفوی»مندرج در شماره سوم وچهارم، سال پنجممیراث جاویدان، ص98-100.
  34. نشریه ی اوقاف اصفهان، شماره اول، ص72.
  35. تذکره ی القبور، ص465 .
  36. مجموعه ی ارباب معرفت، ص17؛ روضه ی رضوان(مشاهیر مدفون در تکیه کازرونی)، ص233 .
  37. شاید هم «حوری ناز خانم » به احتمال قریب به یقین، این خانم همسر گرجی صفی میرزا ومادر سام میرزا (شاه صفی)است.در مورد نام او باید گفته شود که در منابع این دوره ذکری از آن نشده وتنها در حاشیه ی متن همین وقف نامه است که نام او به این صورت ضبط شده است.
  38. نویسنده ی مجموعه ی مقالات به نقل از تاریخ مدارس ایران، ص278می نویسدکه :« احتمال داردکه هر دو مدرسه را یک نفر عمارت کرده باشد واطلاق بزرگی وکوچکی به تناسب وسعت آن ها صورت پذیرفته است».اما با توجه به وقف نامه ی مدرسه وذکر صریح نام واقف، این احتمال نادرست است.
  39. طبقات أعلام الشیعه ی، صص132-133 .
  40. همان، ص27-30 .
  41. آثار ملی اصفهان، ص443؛ گنجینه ی آثار تاریخی اصفهان، ص555 .
  42. تاریخ نائین، ص122 .
  43. ر.ک:مقاله ی «چهار وقف نامه از چهار مدرسه دوره صفوی»از خانم نزهت احمدی در جلد سوم میراث اسلامی ایران .
  44. گنجینه ی آثار تاریخی اصفهان، ص553 .
  45. شایان ذکر آنکه در صورت صحیح بودن این احتمال، نسبت کوچکی وبزرگی مدرسه کاملاًمعکوس با بزرگی وکوچکی این دو فرد است .
  46. طبقات أعلام الشیعه ی، ص482.
  47. تذکره ی نصر آبادی، ج1، ص23؛ طبقات أعلام الشیعه ی، ص168-169.
  48. ر.ک:گنجینه ی آثار تاریخی اصفهان، ص555-556.
  49. نشریه ی اوقاف اصفهان، ش 1، ص95.
  50. آثار ملی اصفهان، ص475 .
  51. گنجینه ی آثار تاریخی، ص652.
  52. تاریخ اردستان، ج اول، ص64 .
  53. تاریخ اصفهان وری، ص306 .
  54. آثار ملی اصفهان، ص490 .
  55. این مطلب بر گرفته از تحقیق نگارنده(محمد حسین ریاحی) در باب مدارس اصفهان عصر صفوی است که امید می رود تألیف مذکور با اضافات والحاقات لازم طبع گردد .
  56. ر.ک:تاریخ اصفهان وری، ص6-7.
  57. نساء/103.
  58. تقریباً دو کلمه محو شده است.
  59. بحار الأنوار، ج70ص255.
  60. انعام/160.در متن به طور اشتباه «ومن احسن عملاً» آمده است.
  61. انفطار /13.
  62. مائده/3.
  63. همان.
  64. شعرا / 88 -89.
  65. این مدرسه توسط واقف تجدید بنا شده و موقوفاتی برای آ« در نظر گرفته شده است.
  66. تلال:تپه ها.
  67. مرابض:آغل ها.
  68. اسبنّ: بزرگ ترین وپیرترین.
  69. انبیاء/107.
  70. چند کلمه در آغاز ونیمه سطر نا خوانا ومحو شده است.
  71. دو کلمه نا خوانا.
  72. سه کلمه ناخوانا بود.
  73. ابراهیم /43.
  74. ششم شوال سال1104ق.
  75. .A.Godard.
  76. آثار ایران، ج4، ص302.
  77. ریاض العلماءوحیاض الفضلاء، ج3، ص195.
  78. خلد برین، ص439-440.
  79. ریاض العلماء، ج1، صص261-262؛ علامه مجلسی بزرگ مرد علم ودین، ص83.
  80. ره آورد ایام، ص149.
  81. بخشی از گنجینه ی آثار ملی، ص123 .
  82. ر.ک:ریشه هاوجلوه های تشیعوحوزه ی علمیه ی اصفهان، ج2، ص200-203؛ ر.ک:بیان المفاخر، ج2، ص216-220 .