در بخش خیریه، بین سازمان‌های خط مقدم عملیات خیریه و کسانی که در این بخش سرمایه‌گذاری می‌کنند، تنش آشکاری وجود دارد. از دیدگاه سازمان‌های اجتماعی و خیریه‌ها، انتظارات غیرواقعی، عدم حمایت کافی و الزامات شاق می‌تواند باعث شود که خیرین سرمایه‌گذار مانند مستبدانی وسواسی به نظر برسند. 

از منظر بنیادها و سرمایه‌گذاران، نبود گزارش منسجم از داده‌ها و منطق مداخله مبهم می‌تواند باعث شود سازمان‌های اجتماعی و خیریه‌ها ناکارآمد و بی‌اثر به نظر برسند.

برای مطالعه :

اهمیت برند برای جذب سرمایه در موسسات خیریه

تمایلی غیرقابل انکار

نمی‌توان انکار کرد که بخش خیریه برای مؤثرتر بودن چه به‌صورت فردی و چه جمعی تمایلی واقعی دارد. بااین‌حال، مشکل کلیدی تبدیل این تمایل از حرف به واقعیت است. در هر دو طرف مسئله، هنوز موارد زیادی برای افزایش اثربخشی وجود دارد.

به‌عنوان مثال، بسیاری از افراد نیکوکار هنوز هم بدون اینکه از تأثیر مثبت هدیه‌شان اطمینان پیدا کنند، پول می‌دهند. در واقع حجم اطلاعات برای متقاعد کردن تأمین‌کنندگان مالی افزایش یافته است، اما تأمین‌کنندگان مالی نمی‌توانند با استفاده از این اطلاعات به این دانش پی ببرند که پرداخت‌هایشان برای جامعه مفید است.

چه خیریه‌هایی که تنها در کشور فعالیت دارند و چه خیریه‌هایی که دارای فعالیت‌های خارج از کشور هستند، با مشکلاتی روبرو هستند که بسیار سریع‌تر از توانایی مقابله با آن‌ها گسترش پیدا می‌کنند.
اگرچه روحیه و فداکاری منحصربه‌فرد این خیریه‌ها به طرزی باورنکردنی‌ به قوت خود باقی است و افراد و سازمان‌ها سخت‌تر و طولانی‌تر از قبل کار می‌کنند، اما منابع به‌طور فزاینده‌ای کمیاب می‌شوند. حتی با بالاترین اراده و بیشترین تلاش با شیوه فعلی فعالیت ابداً کافی نخواهد بود.

موثرترین نیکوکار

آنچه مورد نیاز است الگویی جدید برای کار ، به هر دو صورت فردی و جمعی، است که تمرکز بیشتر بر تأثیر، تغییر سیستمی و اقدام جمعی را تشویق می‌کند. این امر برای تأمین‌کنندگان مالی، اهداکنندگان و سرمایه‌گذاران پیامدهایی درباره نحوه انتخاب، تأمین بودجه و پشتیبانی طرح‌ها دارد و همچنین اینکه چگونه خود را سروسامان داده و همسو کنند. برای انجام این کار، لازم است نیکوکاران از مجموعه‌ای اصول پیروی کنند که آن‌ها را قادر خواهد ساخت تا "مؤثرترین نیکوکار" باشند.

میل به حمایت از ایجاد ارزش اجتماعی

آنچه نیکوکار تأثیرگذار را از یک نیکوکار سنتی متمایز می‌سازد روشی است که در آن فرد اهداکننده راه‌کارهایی را برای دستیابی به نتایج پایدار به کارآمدترین و مؤثرترین روش ممکن اقتباس می‌کند.

در اینجا هدف این نیست که یک راه‌حل را مانند لباسی تک سایز، به تن تمام موانعی که در سراسر بخش خیریه وجود دارد بپوشانیم، بلکه هدف شناسایی مجموعه‌ای از اصول اساسی است که قابلیت تکامل و سازگاری داشته تا مناسب نیازهای خاص باشد.
بااین‌وجود، عناصر نیکوکاری تأثیرگذار در حال حاضر در سراسر بخش خیریه وجود دارد؛ لیکن، برای سرعت بخشیدن به روند تغییر اجتماعی، استفاده از این شیوه‌های بهینه، نیاز به‌سرعت خیلی بیشتری دارد. چرا به تغییر نیازمندیم؟

مهم نیست که آن‌ها به‌طور سنتی چه نامیده شده‌اند، اهداکنندگان، تأمین‌کنندگان مالی و یا سرمایه‌گذاران تأثیرگذار، انواع خیرین همیشه منبع کلیدی فعالیت‌های اجتماعی بوده‌اند و ستون حیاتی بخش‌های اجتماعی را تشکیل می‌دهند.
از آنجا که رفتار نیکوکارانه ذاتاً عنصری اخلاقی است (تمایل به ایثار مقداری از کالاها یا منابع خود به نفع دیگران) گاهی اوقات می‌تواند بدیهی فرض شود که تمام فعالیت‌های به‌ظاهر نیکوکارانه به‌طور پیش‌فرض خوب هستند.

بااین‌حال، انگیزه به‌تنهایی موفقیت را تضمین نمی‌کند، و برنامه‌های نیکوکارانه نه‌تنها می‌تواند در دستیابی به اهداف خود بی‌اثر شود، بلکه می‌تواند باعث آسیب شود.

نیکوکاران برای توجه به این نکته، باید پیوسته از فعالیت‌های خود پند بگیرند و روش‌های کار را بهبود ببخشند. شگفت این که، با اینکه معضلاتی که نیکوکاران به دنبال رسیدگی به آن‌ها هستند در تعداد و پیچیدگی افزایش یافته است، آن‌ها به‌طور فزاینده به روش‌های کار "سعی و خطای" دیرینه روی می‌آورند. با این وصف، آنچه مورد نیاز است تغییر، نوآوری و بهبود است.

اصول نیکوکاری مؤثر

در زیر اصول نیکوکاری مؤثر ارائه شده است. ازآنجایی‌که این موارد نیاز به کمی تشریح و توضیح دارند، در ادامه هر یک از این حوزه‌ها عمیق‌تر بررسی می‌کنیم.

1. داشتن هدف روشن.

2. درک صحیح از مسئله.

3. پاسخ فعال و حمایت‌گرانه.

4. استقبال از آموزش و تصمیم‌گیری مبتنی بر اطلاعات.

این اصول باید همه‌چیز را از استراتژی سطح بالا تا تصمیم‌گیری روزانه و از سطح اعانه‌دهندگان فردی تا مؤسسات خيريه وابسته به شرکت‌ها را تحت تأثیر قرار دهد .

این اصول لزوماً مفاهیم پیچیده‌ای نیستند، در واقع ممکن است مثل یک حس مشترک به نظر برسند. بااین‌حال، عملی کردن این اصول به‌صورت جامع می‌تواند دشوار باشد.

1.داشتن هدف روشن

تبدیل شدن به نیکوکار مؤثر بدون حس روشن از هدف غیرممکن است. اما، هدف نیکوکارانه متشکل از چیست؟ هدف مشخص فراتر از تمایل صرف به کار خیر است، درواقع هدف مشخص، روش هدایت این تمایل به‌سوی یک رسالت متمرکز و خاص است که تمام فعالیت‌های نیکوکارانه را هدایت خواهد کرد.

تعریف هدف نیکوکارانه می‌تواند مشکل باشد، چرا که علل ارزشمند بسیاری برای حمایت و راه‌های بسیاری برای اقدام وجود دارد. اهداف نیکوکارانه را می‌توان به سه مؤلفه اصلی تقسیم کرد: انگیزه، تعهد و آرزو. به عبارت دیگر انگیزه من برای بخشش چست؟
چقدر مایل به اختصاص (زمان، پول، منابع) هستم؟ و آرزوی اصلی من چیست؟ درک روشن از هدف نیکوکارانه باید با هر کاری که فرد انجام می‌دهد ادغام شود، از استراتژی‌های سطح بالا گرفته تا عملیات روزانه.

نیکوکاران سرمایه‌گذار اغلب نظارت‌ها و فشارهای رقابتی شدید که کسب‌وکار را به بهبود بهره‌وری سوق می‌دهد، اعمال نمی‌کنند اما بسیار مهم است که امنا، مدیران، کارکنان و حتی افراد خیر، ثمرات فعالیت خود را درک کنند، خواه این ثمره یک تغییر اجتماعی بزرگ و یا تنها تفاوت در زندگی یک نفر باشد.

2.درک صحیح از مسئله

بدون درک صحیح از مسائل، نیکوکار نمی‌تواند در مورد تخصیص منابع کمیاب تصمیم‌گیری‌های حیاتی را انجام دهد. بسیاری از نیکوکاران، به‌ویژه در آغاز راه و یا هنگام ورود به حوزه‌های جدید فعالیت، در زمینه‌هایی که امید به تأثیرگذاری دارند دانش کارشناسی ندارند. بااین‌حال، وابستگی کامل به دیگران برای درک و طراحی بهترین راه‌حل‌ها می‌تواند هم خطرناک و هم بی‌اثر باشد.

اهداکنندگان هنگام برنامه‌ریزی فعالیت‌ها با معیارهایی که بر نیازهای واقعی مبتنی نیست مانند سلیقه و احساسات فردی تحت تأثیر قرار می‌گیرند. نیکوکاران مؤثر، در مورد مسئله موجود مجموعه‌ای از سؤالات را از خود می‌پرسند تا به درکشان کمک کند، سؤالاتی مانند: مسئله‌ای که برای حل آن تلاش می‌کنم چیست؟ در حال حاضر چه اطلاعاتی در دسترس است؟ اثرات منفی این مسئله چیست؟ علل ریشه‌ای آن چیست؟ محدوده جغرافیایی آن چقدر گسترده است؟ برخی از موانع راه‌حل چیست؟

علاوه بر این، اکثر مسائل اجتماعی و محیطی سیستم پیچیده‌ای دارند که در آن بازیگران متعدد و عوامل خارجی، و همچنین مسائل اجتماعی مرتبط دیگر بر آنچه اتفاقی می‌افتد تأثیر می‌گذارند. نیکوکار مؤثر به دنبال درک بخش‌های مرتبط اکوسیستمی است که در آن کار می‌کند. تا در کنار چیزهای دیگر، آن‌ها را به شناسایی کمبودهای فعلی و یا مدل‌های واقعاً خوب موجود قادر سازد؛ و منابع و تلاش‌هایی را به‌عنوان هدف انتخاب کند که در آن به بزرگ‌ترین خیر نائل خواهند شد.

3.پاسخ فعال و حمایت‌گرانه

نیکوکار مؤثر بیش از آن که فقط به مدل عملیاتی خود توجه کند، نیاز به حمایت از توسعه مدل‌های کسب‌وکار پایدار برای سازمان‌های خیریه‌ای که با آن‌ها کار می‌کند دارد. نیکوکار مؤثر پاسخ یک مشکل را با مؤثرترین راه‌حل می‌دهد و تضمین می‌کند این راه‌حل‌ها در طول زمان، پایدار و قابل توسعه خواهند بود. این کار مستلزم چیست؟ برای شروع، این کار مستلزم انتخاب یک مدل پاسخ و تسلط بر آن است.

آیا من به‌عنوان یک نماینده به تأثیر مورد نظر دست خواهم یافت؛ به‌عنوان یک همکار تشریک مساعی خواهم کرد؛ یا به‌عنوان یک نیروی فعال تغییر را رهبری خواهم کرد؟ هر مدل دارای محاسن خاص خود است اما به خیّرین وابسته است. آن‌ها هستند که در نظر می‌گیرند در حال حاضر چه منابع مالی، زمان، دانش، یا ارتباطاتی دارند که می‌تواند برای پروژه انتخابی آن‌ها مفید باشد.

همچنین لازم است نیکوکار مؤثر دارایی‌های فردی و جمعی را آماده کند. یک دیدگاه واضح و روشن از آنچه شخص می‌تواند تخصیص دهد، راه‌های بسیاری را برای ترکیب بهتر و بهره‌برداری حداکثری از دارایی‌ها ایجاد می‌کند به‌طوری‌که تأثیر مورد نظر چند برابر شود. در نهایت، نیکوکار مؤثر از ظرفیت‌سازی حمایت می‌کند، به‌طوری‌که مؤسسات خیریه را قادر می‌سازد با پولی که دریافت می‌کنند کار بیشتری انجام دهند.

از این طریق، سازمان‌های خیریه مهارت‌ها، دانش، و ظرفیت را برای نوآوری و زیرساخت‌های مورد نیاز را برای مؤثرتر و کارآمدتر شدن ایجاد می‌کنند. 1این کار باعث ایجاد توانایی دست یافتن به تأثیر اجتماعی و محیطی قابل پیش‌بینی تر، مقیاس‌پذیر و پایدارتر می‌شود، و یک بخش مرکزی از آن چیزی است که نیکوکار مؤثر می‌تواند ارائه دهد.

بیشتر بخوانید :

اهمیت داوطلبان امور خیریه، اهداف و انگیزه‌ آنها

4.استقبال از آموزش و اطلاعات

اصل نهایی نیکوکار مؤثر این است که آن‌ها از تمام شواهد و اطلاعات موجود برای تصمیم‌گیری آگاهانه و کمک به بهبود مستمر استفاده می‌کنند. استقبال از رویکرد یادگیری جدید اغلب می‌تواند به‌عنوان تهدید و عامل بی‌ثباتی برای کسانی تلقی شود که دارای روش‌های ریشه دوانده کاری هستند.

بااین‌حال، تنها از طریق بهبود مستمر می‌توانیم توجه خود را از کاهش مطلق مشکلات به راه‌حل‌های پایدار معطوف کنیم. این نه‌تنها به معنی استقبال از مدیریت داده‌ها و اطلاعات است، بلکه به معنی صریح و صادقانه بودن در مورد موفقیت و شکست است. سه ‌گام برای تسهیل بهبود مستمر وجود دارد.

در مرحله اول، به مدیریت عملکرد هوشمند نیاز است. مدیریت عملکرد در سراسر بخش، لازم است دقیق‌تر، واقعی‌تر، و صادقانه‌تر باشد. لازم است بین آنچه یک موسسه خیریه نیاز به اندازه‌گیری عملکرد خود دارد و آنچه برای شرکا مفید است که اندازه‌گیری کنند، تمایز وجود داشته باشد.

گام دوم اشتراک‌گذاری یادگیری حاصل از موفقیت‌ها و شکست هاست. در مواجهه با مسائل پیچیده و دائماً در حال تحول، هیچ استراتژی، رویکرد یا مداخله‌ای، موفقیت را تضمین نمی‌کند. بااین‌حال، استفاده از این تجربیات برای یادگیری و بهبود مستمر کار به نیکوکار کمک می‌کند که بفهمد کدام طرح‌ها را تثبیت کند، کدام‌یک را کنار بگذارد و کدام‌یک را اصلاح کند.

گام سوم این اصل ترویج آموزش چهره به چهره است. بخش شدن و فعالیت سیلویی مختص بخش خیریه است و هنوز کارهای بسیاری باید انجام شود تا یادگیری بین بخشی گسترش یابد. نیکوکار می‌تواند از طریق پروراندن روابط بین طرح‌های مشابه و یا مرتبط در کارهای خود به تسهیل این امر کمک کند و یک گرایش ثابت برای این نوع از یادگیری را به وجود آورد.

معرفی کتاب :

بهترین کتاب‌ها در حوزه خیریه

از استراتژی تا اجرا و ارزیابی

استفاده از این اصول به معنی یکپارچه‌سازی آن‌ها با هر جنبه از مسیر نیکوکار، از استراتژی تا اجرا و ارزیابی است. خواه نیکوکار فردی باشد که مقدار کمی پول می‌دهد، و خواه مؤسسه خيريه بزرگ وابسته به شرکت‌ها با دارایی میلیونی باشد، ارزش دارد که تضمین شود همه اصول کلیدی به‌صورت مناسب و متناسب به‌کاربرده می‌شود.

در پایان مقاله به‌عنوان ابزار ارزیابی و کنترل سریع، علائم تشخیصی کوتاهِ برخی از شایع‌ترین مشکلاتی که نیکوکاران مؤثر ممکن است با آن مواجه شوند، ارائه شده است. برای هر علت، نشان داده‌ام که برخی از علل ریشه‌ای ممکن است در کجا باشند و برخی از ابزارهایی که فرد می‌تواند برای کاهش آن‌ها استفاده کند، چه هستند.

استفاده از این اصول برای شروع گفتگوهای صادقانه در مورد عملکرد، آرزو، و اقدامات می‌تواند، برای اثربخشی و کارایی عملیات، و همچنین تأثیر نهایی فعالیت، تحول‌آفرین باشد

از نظر من، یک نیکوکار تأثیرگذار تقریباً می‌تواند هر کسی باشد، اهداکننده فردی، سرمایه‌گذار اعتباری و یا مؤسسه خيريه وابسته به شرکت‌ها که با یک هدف به‌ظاهر ساده به هم پیوند می‌خورند.

علل ریشه‌ای:




فقدان مدیریت عملکرد و یادگیری هوشمند
مدل پاسخ نامناسب و یا ناکارآمد
عدم درک موضوع و اکوسیستم
هدف نیکوکارانه مبهم و تعریف‌نشده





علائم:


X
X
استراتژی فاقد وضوح و تمرکز است


X
X
عدم شفافیت در مورد تأثیر مطلوب موردنظر
X


X
عدم پاسخگویی درونی برای تغییر و بهبود
X
X
X
X
طیف گسترده‌ای از فعالیت‌های سیلویی
X
X
X

ناتوانی در مطابقت و سازگاری با نیازهای در حال تغییر
X
X


ناتوانی در اصلاحات در میانه راه بر اساس اندازه‌گیری
X
X
X
X
عدم نوآوری و ریسک‌پذیری
X
X
X
X
ناتوانی در گسترش یا تکرار برنامه‌ها و پروژه‌ها
X
X


تأثیر نامشخص نتیجه کار و سرمایه‌گذاری
X
X
X

شریک از ارائه نتایج پایدار ناتوان است
X
X
X
X
نارضایتی درونی از نتایج کلی
X
X


نارضایتی شریک از پشتیبانی
- چارچوب مدیریت عملکرد
- بازنگری مدل عملیاتی
- نیازسنجی
- استراتژی/ برنامه پیاده‌سازی

- سطح آی‌تی و پایگاه داده
- رویکرد طراحی مشارکتی
- نگاشت اکوسیستم
- برنامه استراتژیک برای بخشش

- طرح ارزشیابی
- قیف نوآوری
- ایجاد ارزش
- نظریه تغییر

- بازخورد ذینفعان
- ظرفیت ایجاد شناخت و برنامه‌ریزی
- برنامه همکاری
- بازنگری استراتژیک
ابزارهای بالقوه برای رسیدگی به علل ریشه‌ای
- طرح ارتباط

- ارزیابی همکار


- یادگیری چهره به چهره