جستارهایی از تاریخ وقف در ایران به ویژه اصفهان(با تکیه بر نوشته های عبدالحسین سپنتا)

از ویکی خیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۱۵ توسط Wikikhair (بحث | مشارکت‌ها) جستارهایی از تاریخ وقف در ایران به ویژه اصفهان(با تکیه بر نوشته های عبدالحسین سپنتا)» را محافظت کرد ([ویرایش=تنها مدیران] (بی‌پایان) [انت...)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤلف: محمد حسین ریاحی

چکيده

سير تاريخ وقف در ايران اسلامي از جمله دوران‌هاي کارساز و درخشان، مي‌تواند نقش اين نهاد ارزشمند را در پيشرفت فرهنگ و تمدن اسلامي بازگو کند. مرحوم عبدالحسين سپنتا از جمله کساني است که نزديک به نيم قرن پيش با تدوين اثري نسبتاً مناسب کوشيده تا با ارايه مطالب و اسنادي قابل توجه و کم‌نظير به توصيف وقف در ايران اسلامي به ويژه شهرهايي مانند اصفهان بپردازد، هر چند که مطالعات وقف امروزه نسبت به گذشته متحول شده ليکن کار مرحوم سپنتا در «تاريخچه اوقاف اصفهان» قدمي مهم در تبين اهميت وقف در تاريخ تمدن اسلامي، ايران و به ويژه اصفهان است. کليد واژه‌ها: وقف، ايران، اصفهان، عبدالحسين سپنتا.

مقدمه

با توجه به اهتمام دين مبين اسلام و تأکيد قرآن کريم و احاديث و روايات برگرفته از پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله) و ائمه معصومين (عليهم السلام) نسبت به امور خير و وقف در بسياري از مناطقي که در قرون نخستين هجري به دين مبين اسلام گرايش پيدا کردند وقف توسعه يافت، از جمله در ايران به ويژه در شهرهاي آن اين موضوع محسوس و قابل اعتنا بود شهرهايي مانند ري، اصفهان، بخارا، شيراز، اردبيل، همدان، نيشابور، طوس و بسياري از بلاد ديگر. در آثاري چون «تاريخچه اوقاف اصفهان» از مرحوم عبدالحسين سپنتا گامي مثبت جهت توصيف اين سير تاريخي در ايران و اصفهان است چرا که مؤلف از لابلاي متون سعي بر ارايه اهميت وقف و نقش و تأثيرگذاري آن در اين خطه از جهان اسلام يعني ايران و شهرهايي از آن مانند اصفهان دارد. از جمله آثار و تأليفات در باب اوقاف که حدود نيم قرن بيش به چاپ رسيده کتاب مذکور است که توسط اداره اوقاف اصفهان و به سال 1346 خورشيدي به چاپ رسيده است. کتاب در چهارصد و سي و هشت صفحه تأليف شده و دربرگيرنده اطلاعات خوب و جامعي درباره اوقاف اصفهان در ادوار مختلف و حتي زمينه اوقاف و موضوع وقف در ايران است به ويژه در ادوار قبل از صفويه که مؤلف با استناد به نوشته‌هاي مورخين و آثار، آن را در اثر خود درج نموده است. قبل از پرداختن به موضوعات و مندرجات تحقيق، شايسته است درباره مؤلف نيز مطالبي ذکر گردد. عبدالحسين سپنتا در چهاردهم خرداد ماه 1286 خورشيدي در تهران متولد شد. پدرش غلامرضا طالب زاده شيرازي بود که به واسطه نام اجدادي‌اش «شيرواني» و با اقامت طولاني در رشت به «رشتي» شهرت داشت، غلامرضا خان، از ملتزمان دربار مظفرالدين شاه قاجار (1313 ـ 1324 ق) بود و چون به زبان انگليسي آشنايي داشت به عنوان مترجم دکتر «ادکاک» پزشک مخصوص شاه، در سفر مظفرالدين شاه به اروپا جزو همراهان او بوده است. مادرش شوکت شيرازي از نوباوگان خاندان معروف امام جمعه شيراز بود. يکي از کساني که در تربيت عبدالحسين سپنتا نقش عمده‌اي داشت، دايي او ميرزا محمدحسين شيرازي بود که به زبان‌هاي متعدد آشنا و با علوم مختلف سر و کار داشت. سپنتا با طي نمودن مراحلي در مدارس جديد به هنر نمايش روي آورد و پس از مدتي جهت مطالعه و تحقيق راهي هندوستان گرديد. سپنتا پس از آن به حرفه روزنامه‌نگاري روي آورد و در عين حال به امور سينمايي و ساختن برخي فيلم‌هاي تاريخي پرداخت که شايد مهم‌ترين علت رويکرد او به ساختن اين فيلم‌ها علاقمندي وي به تاريخ بوده است. پس از چند بار رفتن به هندوستان و اقامت در اين سرزمين کار مطبوعاتي خود را توسعه داد و در اين رهگذر نيز به تأليف کتاب روي آورد، اولين روزنامه سپنتا در شهر بمبئي هندوستان تحت عنوان «دورنماي ايران» بوده است. اما مهم‌ترين کار روزنامه‌نگاري وي «نامة سپنتا» بوده است و به نقلي روزنامة او: مجموعه‌اي از آثار ذوق و ادب و نمونه‌اي از بهترين يادگار شاهکارهاي شرق و غرب را ارايه نموده است. عبدالحسين سپنتا در هشتم فروردين ماه 1348 در اصفهان بر اثر سکتة قلبي در گذشت و در مقبره خانوادگي‌اش واقع در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. و اما اين اثر يعني «تاريخچة اوقاف اصفهان» فاقد فصل بندي است و داراي هفتاد و هشت مطلب جداگانه و مجزا درباره موقوفات در ايران به ويژه اصفهان است که عمده مطالب مربوط و مرتبط با دوران صفويه است که تصويري از مطالب و مندرجات کتاب در اين نوشته ترسيم مي‌شود ضمن اين که اثر مذکور داراي چهل و يک تصوير است که عمدتاً مربوط به وقفنامه‌ها مي‌باشد. نويسنده در مقدمه به ضرورت پرداختن به موضوع وقف و اهميت آن اشاره نموده و در جايي:، درباره انگيزه خود از تأليف اثر سخن گفته و آورده است: توقف ممتد در شهر تاريخي اصفهان و علاقه به آثار باستاني [تاريخي] اين شهر بزرگ که گويي گنجينه جاوداني صنايع ايران از دوران بسيار کهن تا امروز مي‌باشد مرا در اين راه ياري کرد. [۱] مؤلف پس از آن در باب ارزش شناخت آثار و موقوفات آن را مطرح نموده و مي‌نويسد: براي کساني که هر گاه به ابنيه باستاني و مساجد و بقاع قديمي مي‌نگرند، تجلي روح و هنر گذشتگان را مي‌بينند بسيار جالب و اميدبخش است که بدانند اين آثار خير مانند هزاران مسجد، مدرسه، کاروانسرا، حمام، پل، دارالشفا، بيمارستان، کتابخانه، مکتب خانه، آب انبار، راه، رباط در سراسر ايران روي چه عقيده مقدس و براي چه هدف و نظر عالي انساني به وجود آمده و بانيان و هنرمندان و استاداني که در اين آثار با صرف مال و وقت و به کار بردن سليقه و هنر خدمت کرده‌اند چه کساني بوده‌اند و با چه ايمان و عقيده راسخ اين همه آثار بديع را به وجود آورده و از خود باقي گذاشته‌اند و بانيان اين ابنيه خير براي بقا و تعمير اين آثار چه اراضي وسيع و املاک زياد و موقوفات کثير بر جا گذاشته و چگونه اسناد محکم براي مصون بودن آن املاک و موقوفات از دستبرد و تجاوز و ويراني و تغيير و تبديل تنظيم و باقي نهاده‌اند؛ زيرا آنان بدين حديث شريف مؤمن بوده‌اند که: پس از مرگ آدمي کار او بريده مي‌شود مگر از سه چيز، صدقه و بخشش جاري يا دانشي که از او سود برند يا فرزند صالحي که او را به نيکي ياد کند. اگر شکاف و شکن طاق‌ها و ديوارهاي اين ابنيه نيمه ويران زبان داشت به صراحت مي‌گفت که از سال 1014 هجري بسياري بازارها، حمام‌ها و املاک و ديه‌هاي بزرگ وقف براي تعمير و حفظ ما بود و به شهادت کتاب‌هاي مستندي مانند قصص الخاقاني و خلدبرين و عالم آراء عباسي و تاريخ عباسي اين موقوفات در دوران صفويه صدها هزار تومان قيمت داشت و عوايد آن مبالغ شگفت‌آوري را تشکيل مي‌داد، وقفنامه موقوفات سلطنتي را شيخ بهاء‌الدين محمد عاملي (معروف به شيخ بهايي) نوشت و رسيدگي به کار اوقاف را امثال مير جلال الدين حسن صلايي؛ مير محمد باقر داماد، ملاعبدالحسين کاشي، ملامحسن فيض و مولانا عبدالله شوشتري و شيخ لطف الله ميسي عاملي و ميرزا رضي‌ها عهده دار بوده‌اند و از عوايد وقف مبالغي به ارباب علم و مستمندان اختصاص داده شده بود، به طوري که منجم باشي شاه عباس جلال الدين محمد يزدي مي‌نويسد: در سال 1017 هجري مقرر شد هر ساله شش هزار تومان به مستحقين پرداخته شود و در تاريخ عباسي مي‌نويسد: مبلغ يک هزار تومان وظيفه به ارباب علم داده مي‌شد و بنا به قولي شاه عباس گفته است: آنچه اطلاق ماليت بر آن توان کرد حتي اين دو انگشتر که در دست دارم وقف است ليکن مشروط بر آن است که به هر مصرفي که رأي صواب‌نماي اشرف که متولي آنهاست اقتضا نمايد در راه دين و دولت صرف نمايند، تاريخ زندگي شاه عباس و بعضي سلاطين ديگر صفوي حاوي بسيار مطالب در اين باب است که متأسفانه امروز از بسياري موقوفات آن عصر اثر و خبري نيست و ابنيه نيمه ويران ولي قابل تعميري که باقيمانده به زبان حال به کساني که به قول شاه عباس عوايد اوقاف را در اين راه دين و دولت صرف نکرده‌اند، نفرين مي‌فرستد. [۲] هنگامي که نويسنده (مرحوم عبدالحسين سپنتا) شروع به تهيه مدارک و مطالب براي تأليف اين کتاب کرد با اشکالات چندي مواجه شد که مهم‌ترين آن نداشتن وقت کافي براي انجام اين منظور بود. معهذا اغلب ايام تعطيل و ساعات اول شب را به اين کار اختصاص داد و در نتيجه قريب يک سال کتاب مذکور را تقديم علاقه‌مندان به موضوع تاريخ اوقاف ساخت. در نگارش اين اثر از پنجاه و چهار کتاب استفاده شد که اسامي آن کتب از صفحه 9 تا 14 اين کتاب [تاريخچه اوقاف اصفهان] ذکر شده است. به علاوه براي حفظ اصالت مطالب و مندرجات به منظور مراجعه، ذيل صفحات بدان کتب استناد جسته و هر جا و هر کس از دادن اطلاع و يا استنساخ و مقابله قسمتي از وقفنامه و يادداشت‌ها به وي کمک کرده، ذيل صفحات يا با ذکر نام از او تشکر کرده‌ است. به نظر نگارنده [عبدالحسين سپنتا] عدم تذکر نام و منابع مطالب براي هر نويسنده خيانتي غيرقابل عفو به شمار مي‌رود زيرا حق ديگري را پايمال خود پسندي خويش ساخته و اين عادت زشت را بايد کساني که قلم به دست گرفته و در تحقيقات تاريخي و علمي وارد مي‌شوند از خود دور دارند. در وقفنامه‌ها اغلب به مواردي برخورد کرده‌ايم که نويسندگان فقط به ذکر نام قراء وديه‌ها اکتفا کرده و با جمله «هناک مشهورة معروفة مستغنيه من ذکر التحديد و التوصيف» گذاشته و گذاشته‌اند و به همين علت امروز محل و حدود بسياري نقاط که در وقفنامه‌ها از آن نام برده شده، بر ما نامعلوم مانده است.‌ يکي از مشکلات خواندن بعضي وقفنامه‌ها اين است که بدون نقطه و با جملات عربي و فارسي مخلوط و گاهي مغلوط نوشته شده و گاهي نيز در موقع نوشتن رونوشت وقفنامه‌ها کلمات و جملاتي از قلم افتاده که رشته مطلب را گسسته است. در سراسر اين کتاب منتهاي سعي به عمل آمده که در متن وقفنامه‌ها به هيچ وجه تغيير و اصلاحي به عمل نيايد و عين آنچه به دست ما رسيده چاپ شود و هر جا به مطلبي برخورد کرده‌ايم که لازم و يا مربوط به موضوع کتاب نبوده است و يا قرائت آن ممکن نشده، به جاي آن چند نقطه گذاشته‌ شده است. وقفنامه‌هايي که در اين کتاب به چاپ رسيده همان‌قدر که از لحاظ تاريخچه اوقاف اصفهان جالب است از نقطه نظر اطلاع از سبک نگارش در دوره‌هاي مختلف نيز شايان توجه مي‌باشد و داراي مضامين و مطالب جالب و مخصوصاً ثناخواني‌هاي اغراق آميز و شگفت انگيزيست که در آن عصر ستوده به نظر مي‌رسيد. عکس‌ها و تصاويري که در اين کتاب چاپ شده همه از کتب و مأخذ تاريخي اقتباس گرديده که در دسترس عموم نيست، به علاوه عکس خط و امضاء و مهر برخي رجال و دانشمندان در اين کتاب براي اولين بار چاپ شده است. مطالبي که راجع به موقوفات از کتيبه‌هاي مساجد اصفهان اقتباس و نقل شده هم از لحاظ سبک نگارش زمان آنها و هم از نقطه نظر طرز تفکر وقف کنندگان و شرايط آنها جالب است. [۳] در وقفنامه‌ها مکرر به مواردي بر مي‌خوريم که وقف کنندگان منتهاي دقت را کرده‌اند تا از حيف و ميل شدن عوايد موقوفات و به مصرف صحيح نرساندن آن جلوگيري کنند و با ذکر آيه 181 سوره بقره «فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَي الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» در اواخر وقفنامه کوشيده‌اند موجب تنبه متوليان را فراهم سازند و مکرر وصيت کرده‌اند که «بعد از واقف توليت با اصلح اولاد باشد [۴]

و ذکر کرده‌اند که «به کليه ساکنين حجرات و بيوتات جنب مدرسه به شرط آن که طلاب مشغول طلب علوم دينيه باشند و بيکار نباشند و به فراخور استحقاق و صلاح و تقوي و فضل هر يک قسمت نمايند»

[۵] و در پايان هر وقفنامه تغيير دهنده و متجاوز را به لعنت خدا و نفرين رسول و ائمه اطهار (صلوات الله عليهم اجمعين) تهديد کرده‌اند و مخصوصاً تأکيد کرده‌اند که «الوقوف تکون علي حسب ما يوقفها اهل‌ها ان شاء الله» و تذکر داده‌اند که موقوفات به همان مصارفي برسد که وقف کننده نيت داشته و معين کرده است. مرور در تاريخ و توجه به تاريخچه وقف در اصفهان به ما نشان مي‌دهد که نه فقط بعضي موقوفات در اثر تجاوز افراد به حال املاک اختصاصي در آمده بلکه جنگ‌ها، کشتارها، انقلاب‌ها، زلزله‌ها و قحطي‌ها و آسيب ديدگي‌هاي ناشي از سيل و طوفان و بيماري وبا و طاعون نيز عامل مؤثري بوده است که نام و نشان موقوفات چندي را از بين ببرد و تاريخچه آن را به دست فراموشي سپارد. روزگاري بوده است که خدمات فرهنگي، بهداشتي، کمک‌هاي اجتماعي از طريق موقوفات انجام مي‌گرفته، تشکيلات اوقاف آن زمان بهترين نمونه بشر دوستي و خدمات اجتماعي آن عصر را نشان مي‌دهد، آن روز بهتر از آن وسيله‌اي براي توسعه علم و کمک به دانشمندان و مساعدت به ايتام و بيوه زنان و معالجه بيماران و درماندگان وجود نداشته است. براي اقناع اين حس انسان دوستي بود که موقوفات و صدقات جاريه به وجود آمد و نگارش اين مقاله به اين منظور است که تجليات آن عقايد و افکار مقدس را در آثار باقيمانده ابنيه موقوفه فعلي ظاهر گردانيم. مرحوم سپنتا در اشاره به اهميت وقف در تاريخ با استناد به نوشتة دکتر باستاني پاريزي آورده است: «اصولاً بايد گفته شود که وقف از نظر اجتماعي از مظاهر خاص پيشرفت و رفاه جامعه است زيرا بر طبق اصول و موازيني که براي موقوفات از قرن‌ها پيش در نظر گرفته شده، معمولاً ثروت‌ها بعد از هر چند سال از خانواده‌اي به خانواده‌اي و از طبقه‌اي به طبقه‌اي ديگر انتقال پيدا مي‌کند و تعديل مي‌شود بدون اين که عامل عدم رضايت يا خونريزي و شورش را در پي داشته باشد و در واقع يک رفرم اجتماعي است بدين معني که هميشه مقدار مهمي از املاک و درآمد آن در اختيار شخصي به نام متولي و ناظر و امثال آن قرار مي‌گيرد و او سهمي براي خود دارد و بقيه را بايد در راه‌هاي خير عمومي به کار برد و چون معمولاً اکبر و ارشد اولاد و احفاد واقف متصدي اين امر هستند، در واقع يک نوع بيمه بازنشستگي براي پيران يک خانواده محسوب مي‌شود (البته به شرط آن است که حساب موقوفه خواران را از موقوفه مداران جدا کنيم)». [۶] توجه دقيق به طرق انجام اين نيات طي تاريخ ثابت مي‌کند که در هر دوره و در هر نقطه خير انديشان با در نظر گرفتن موقعيت و نيازمندي‌هاي عصر خود راه خيرات و ميراث را تشخيص داده و تعيين کرده‌اند، کما اين که در جنگ‌هاي بزرگ عوايد املاک وقف را به خريد اسراي جنگي و زندانيان اختصاص مي‌داده‌اند.

نگاهي به اوقاف در دوران آل بويه

از جمله موارد مطرح در اين اثر بيان مختصري از دوره‌هاي مهم تاريخي وقف در ايران اسلامي است که از جمله قبل از صفويه ادوار سلسله‌هايي چون آل بويه يا ديلميان و عصر سلجوقي بوده است وي در اين رابطه با اوقاف دوره ديلميان به ويژه در شهر اصفهان آورده است: عضدالدوله در بغداد به ساختن ابنيه خيريه و مساجد و بازار و وقفيات پرداخت (367 هجري) و براي پيشوايان مذهبي حقوق و مستمري معين کرد و قطعاً ديليميان در اصفهان نيز به چنين امور خير دست زده‌اند، مرکز فعاليت و زندگي ديلميان در اصفهان حدود ميدان کهنه فعلي اصفهان بوده که مي‌گويند از آنجا به قلعه طبرک که آن هم از بناهاي ديلميان بوده است نقب زده بودند و در زمان آنها نواحي پاقلعه، خواجو و ترواسگان (که امروز تل واسکان يا تل واژگون تلفظ مي‌کنند) و حوالي مسجد جامع و ميدان کهنه بسيار آباد بوده، بنا به قول مافروخي مسجد «جورجير» يا جؤ جؤ (که امروز جوجه و جوجي تلفظ مي‌کنند) [۷] که آن را مسجد جامع صغير مي‌ناميده‌اند در دوره ديلميان ساخته شده. [۸] تنها يادگاري که از ابنيه و آثار ديلميان فعلاً در اصفهان وجود دارد سر در اين مسجد مي‌باشد که پشت مسجد حکيم (حکيم محمد داود، طبيب شاه عباس دوم در سال‌هاي 1067-1073 هـ.ق) قرار گرفته است. بعد از سردر مزبور که از لحاظ کتيبه و نقش مهم است وصفه صاحب (صاحب بن عباد) و يکي دو ستون و يک قطعه کتيبه کوفي آجري منقوش در مسجد جمعه که آن را هم از دوران ديلميان مي‌دانند اثر ديگري از آنها باقي نيست [۹] ولي مسلم است در دوراني که علاء الدوله کاکويه بارو بر گرد اصفهان مي‌کشيده و شهر را توسعه مي‌داده‌اند و به قول ما فروخي هزار کوشک و سراي مي‌ساختند و کاروانسراها و مساجد بزرگ بنا مي‌کردند و بزرگاني چون صاحب بن عباد و شيخ الرئيس ابوعلي سينا در آن شهر وزارت و مقام عالي علمي و معنوي داشته‌اند قطعاً اوقاف زيادي با اين توسعه و پيشرفت شهر توأم بوده و مخصوصاً در اطراف ميدان مير و کوچه نمکي فعلي اصفهان، مساجد، بقاع و تکيه‌ها در دوران ديلميان ساخته و پرداخته شده که اوقاف زيادي بر آن مترتب بوده و به مرور زمان بعد از قرن‌ها از بين رفته است. جابري انصاري معتقد است مسجد کمرزرين نزديک محل ميدان مير در دوران ديلميان ساخته شده و آن ميدان هم از مؤيد الدوله و امير فخر الدوله مي‌باشد. [۱۰] در آثار مسجد جمعه نائين نيز طرح‌هاي ديلميان ديده‌اند و پوپ تاريخ‌بندي آن را 350 هجري مي‌داند [۱۱] در طرف شرقي تخت پولاد محلي که «لسان الارض» خوانده مي‌شود نيز بقاياي بناهاي قديمي وجود دارد که به سبک عصر ديلميان [بوده] است [۱۲] همچنين برخي قصر چمبلان يا جميلان را از آثار ديلميان مي‌دانند.

اوقاف در دوره سلطنت ملکشاه سلجوقي و وزارت خواجه نظام‌الملک

نويسنده همچنين درباره اهميت، موقعيت و ويژگي‌هاي وقف در عهد سلجوقي به ويژه دوره سلطنت ملکشاه و صدارت خواجه نظام‌الملک نوشته است: ايران و مخصوصاً اصفهان در دوران سلطان ملکشاه (465-485 هـ.ق) و وزير کاردان او خواجه نظام‌الملک به آباداني و وسعت فوق العاده رسيد، مساجد و ابنيه اين دوره نمودار زيباترين و در عين حال ساده‌ترين صنايع معماري ايران است، پس از درگذشت الب ارسلان، ملکشاه اصفهان را پايتخت خود ساخت و اين شهر با بناي قصور و عمارات و تعميرات و ساختمان مساجد و ايجاد باغ‌ها شهرت جهاني يافت [۱۳] و پس از آن دوران تا مدت‌ها مسافراني که اصفهان را ديده بودند با حافظ شيراز هم‌صدا شده و مي‌گفته‌اند «زنده رود و باغ کاران ياد باد». خواجه نظام الملک يعني حسن بن علي بن اسحاق قريب سي سال وزارت داشت و سيد الوزراء ايران بود و در اين مدت نه فقط در اصفهان بلکه در بغداد، هرات، طوس و نيشابور و حتي در خواف نيز مساجد و مدارس و بقاع خيريه ساخت که نظاميه بغداد مشهورترين آنها است. موقوفات خواجه نظام الملک بسيار بوده ولي با آن موقوفات همان عملي شد که نسبت به باغ مقبره او روا داشتند زيرا از وضع ساختمان مقبره او به خوبي معلوم است که بناي قديمي نيست و باغ و محوطه وسيع اطراف مقبره را که قطعاً وقف بوده (و الا جسد چنان وزيري را در آنجا به خاک نمي‌سپردند) مانند بسياري از املاک وقف ديگر قطعه قطعه مجزا و تصاحب کرده‌اند و از آن باغ بزرگ و دلکشي که در محله «کران» (محل دارالبطيخ فعلي) وجود داشته و نهرهاي آب از آن مي‌گذشته و هندوشاه بن سنجر از طراوت و سرسبزي آن باغ خرم حکايت مي‌کند و آنجا را مدرسه ملکشاهي مي‌نامد، خبر و اثري باقي نمانده است. از ساير موقوفات نظام الملک نيز اثري نيست زيرا کساني که با قبر او چنان رفتار کرده‌اند که حتي حدس مي‌زنند سنگ مدفن او را هم عوض کرده باشند معلوم است که با ساير اوقاف او چه عمل انجام داده‌اند. در اطراف کوچه نمکي و ميدان قديم اصفهان بناها و مدارس و مساجد زيادي از دوران سلجوقيان و زمان نظام الملک بوده که به کلي آنها را از ميان برداشته و به جاي آن خانه‌هاي شخصي و مستغلات ساخته‌اند چنانچه هم اکنون ساختمان مسجدي را واقع در کوچه نمکي و چهار سوي آن را که خراب شده به خواجه نظام الملک نسبت مي‌دهند. نظام الملک چهار پسر به نام ابوالحسن علي بن اسحاق و احمد و محمد و ابونصر داشته که قطعاً در نگهداري اوقاف بعد از نظام الملک توجه مي‌کرده‌اند اگر چه ابونصر کوچک‌ترين فرزند او در طفوليت مرده است ولي ابوالحسن فرزند ارشد او بوده است. نظام الملک سه مدرسه ساخت يکي در بغداد و يکي در بصره [نيشابور] و يکي در اصفهان و قاضي ارجاني سال‌ها در نظاميه اصفهان تدريس مي‌کرده است، حسين بن محمد بن ابي الرضاء آوي (در 729 هجري) راجع به نظام الملک مي‌گويد: «در مدت ايام دولت روزگار او هر هفته و هر ماه محلتي يا کوچه يا بازاري يا بقعه خيري يا عمارتي از عمارات بر عادت اهل مقدورات و ارباب عمارات اعادت مي‌نمود و در محل تحديد، تجديد را ارزاني مي‌فرمود چنان که مدرسه که اکنون معمور و قائم است بنا فرمود نزديک جامع بزرگ بر محلت دردشت بر وضعي و اصلي هر چه خوش و هيأتي و شکلي هر چه مرغوب‌تر در غايت رفعت از جهت صنعت و عمل و نهايت رتبت از طرف منزلت و محل... خرج بي پايان بي حد بر آن صرف و ضياع بي شمار بي عدد بر آن وقف چنان که هر سال مبلغ ده هزار دينار محصول و مستغلات و موقوفات بوده و اکنون آن را به کلي مستأکله ربوده». [۱۴] همچنين نويسندة فوق الذکر درباره مسجد عتيق اصفهان مي‌نويسد: «ومنضم و مضاف با آن چندين خانقاه مشهور رفيع و کاروانسراهاي معمور منيع وقف بر ابناء سبيل از غربا و مساکين و فقرا و محاذي آن کتب خانه و حجره‌ها و خزانه‌هاي آن که استاد رئيس ابوالعباس احمد ضبي بنا کرده بود و عيون کتب نامحصور در آن منضد گردانيده و فنون علوم مشهور مخلد گذاشته موقوف و مخير بر فضلاء زمان سالف و ادباء اوان غابر، فهرست آن مشتمل بر سه مجلد بزرگ حجم از مصنفات در اسرار تفاسير و غرائب احاديث و از مؤلفات نحوي و لغوي و مرکبات تصريف ابنيه و مدونات غرر اشعار و درر اخبار و ملتقطات سنن انبياء و خلفا و سير ملوک و امرا و مجموعه‌هاء اوايل از منطق و رياضي و طبيعي و الهي و غير آن از آنچه طالب فضل و راغب در تميز ميان علم و جهل بدان محتاج باشد». [۱۵] محمد مهدي بن محمدرضا الاصفهاني ضمن توصيف مسجد جامع عتيق اصفهان درباره شبستان آن مي‌نويسد: «شبستان خواجه نظام الملک به وضع غريب و در استحکام مبالغه رفته است و اصلاً تا کنون خللي به آن راه نيافته است». [۱۶] اما بيشترين مطالب و مباحث کتاب درباره وضعيت، ويژگي‌ها و مسايل وقفي مربوط به عصر صفويه است که در ابتدا به موضوع: «ميزان عوايد اوقاف پرداخته و بيشتر با استناد به متوني چون سفرنامه‌ها و يا منابع تاريخي فارسي آن دوره به اين موضوع اشاره نموده است. که در اين مورد مي‌توان استفاده قابل توجه از سفرنامه شاردن و تاورنيه و يا تواريخي مانند تاريخ عالم آراي عباسي را ذکر کرد. مؤلف اثر در تعريف اوقاف در زمان صفويه از نوشته شاردن کمک گرفته و آورده است: شاردن شيوه خيرات و مبرات زمان صفويه را اين طور تعريف مي‌کند، نخست کاروانسرايي بنا و آن را وقف سکونت رايگان و ابن السبيل مي‌کنند، سپس گرمابه، قهوه‌خانه، بازار و باغ بزرگي پديد مي‌آورند و آنها را باجاره وا مي‌گذارند و بعداً مدرسه‌اي بنا مي‌نمايند و مال الاجاره ابنيه مذکور را وقف آن مي‌کنند، بانيان مدارس، معمولاً متصديان عايدات موقوفه منضمه به شمار مي‌روند و آنان را ايرانيان، متولي نامند که يک اصطلاح عربي و مقصود شخصي است که تصدي اداره مؤسسه‌اي را به عهده خويش داشته باشد و مطابق فابريسيه FAVRICIER (عضو شوراي اداره اموال کليسا) است [۱۷] ، تعيين مدير و معلمين مدارس با متولي مي‌باشد و قبول طلاب شبانه‌روزي نيز به اختيار مدير مدرسه است پس از مرگ باني مؤسسه، جانشين وي تخت متولي را اشغال مي‌کند و هنگامي که اموال و دارايي باني به نفع شاه مصادره نمود زعيم بزرگ روحاني مملکت که صدر خوانده مي‌شود، قيم و وکيل مدرسه مي‌گردد. نکته شايان تذکر در اين موضوع آن است که بانيان چنين موقوفات، ديگر مالک آن به شمار نمي‌روند و عايدات اين املاک متعلق به مدرسه مي‌باشد. سپنتا از قول جلال الدين محمد يزدي منجم باشي شاه عباس در سال 1017 هجري مي‌نويسد: «هر سال شش هزار تومان از طريق اوقاف به مستحقين داده مي‌شده است و از موقوفات حضرات معصومين (عليهم السلام)، روز به روز در تزايد است». [۱۸] پس از آن به نيت خير واقف در وقف آثار اشاره نموده و تحت عنوان: «عمل وقف بدون تظاهر انجام مي‌گرفته است» مي‌نويسد: «در قديم اغلب بناها و مستغلاتي که وقف شده صرفاً براي ثواب اخروي و يا به منظور حفظ آن از تجاوز ديواني بوده و اگر قسمتي از وقفنامه‌ها بر الواح سنگي منقور و در مساجد و مدارس و ساير نقاط نصب شده، از بيم تجاوز و از بين بردن وقف بعد از زمان وقف کنندگان بوده است حتي کساني بوده‌اند که بدون ذکر نام خود در تعمير مساجد کوشيده‌اند مانند تعمير کننده مسجد محله نو اصفهان که از آثار صفوي است و بر کتيبه بالاي محراب آن مسجد چنين خوانده مي‌شود «سعادتمندي از سلاله دودمان جناب مصطفوي اقدام در تعمير و بناهاي اين مسجد نمود و متوقع است از شيعيان حضرت مرتضوي که او را به سوره توحيد و دعاي خير ياد کنند» اعم از آن که نام تعمير کننده شايد مصطفوي يا مرتضوي بوده ولي برخلاف بسياري که نام چندين پشت پدران خود را در کتيبه‌ها ذکر کرده‌اند تظاهري در اينجا نشده است. کساني هم بوده‌اند که براي هر کس در مسجد يا کاروانسرايي که آنها جزيي تعمير آنجا کرده‌اند براي آنها دعاي خير نکند، لعنت و نفرين روا داشته‌اند و با اين دعاي اجباري و زوري خواسته‌اند خود خواهي خودشان را نشان داده باشند از جمله بر ديوار کاروانسراي مورچه خوار (مورچه خورت) بناي شاه عباس کبير کتيبه‌اي از زمان محمد شاه قاجار با تاريخ 1251 هـ. ق به اين مضمون باقي مانده است «به لعنت خدا و نفرين رسول گرفتار شود کسي که طلب مغفرت از براي نايب السلطنه مرحوم نفرستد و دعا به دولت قبله عالم نکند». [۱۹]

اوقاف در زمان شاه طهماسب صفوي

مرحوم سپنتا با توجه به موضوع موقوفات قبل از شاه عباس اول يعني در دوران شاه طهماسب اول آورده است: شاه طهماسب صفوي در اوايل شرح زندگي خود مي‌نويسد: «منصب صدارت را به ميرجمال الدين استرآبادي و ميرقوام الدين نقيب اصفهاني دادم که چون منصب عالي است با يکديگر به راه روند چرا که منصب بزرگ است و مبلغ‌هاي کلي مي‌شود که مي‌بايد به مستحقان برسد و خود بهر ايام به مداخل و مخارج آن مي‌رسيدم که مباد العياذبالله اگر اندک تقصيري واقع شود و در اين امر موجب عقاب و مستحق عذاب اليم شوند و خواجه جلال الدين محمد بنا بر بعضي قبايح که از او صادر شده بود، مؤاخذ گشت و آخر سوختندش و در جاي ديگر مي‌نويسد: «سيد زين العابدين مرد متقي و عالم است توليت امامزاده واجب التعظيم و التکريم امامزاده حسين بن سلطان علي بن موسي الرضا (عليه السلام) با نقيب الاشرافي به او ارزاني داشتم». [۲۰] به طوري که از نوشته خود شاه طهماسب بر مي‌آيد امر صدارت را بسيار بزرگ و مقام شامخي مي‌دانسته و به حساب اوقاف شخصاً رسيدگي مي‌کرده تا غفلتي رخ ندهد و سعي مي‌کرده است اشخاص درستکار و عالم به سمت توليت گماشته شوند و در صورت سوء استفاده و غفلت در امر اوقاف آنها را به مجازات‌هاي سخت مي‌کشانده است. و براي رسيدگي به اين موضوع مسوولين امر را در حضور خود وادار به بحث و مذاکره در اطراف مسايل مورد اختلاف مي‌ساخته است چنان که درباره شيخ علي عبدالعالي و ميرغياث الدين منصور صدر به همين منوال رفتار کرد.

شاه عباس اول و وقف مايملک

با سلطنت شاه عباس اول به ويژه انتخاب اصفهان به عنوان پايتخت اقدامات سران صفوي از جمله شاه عباس در مورد اوقاف بسيار قابل توجه است به طوري که نويسنده کتاب «تاريخچه اوقاف اصفهان» در عنواني از اثر تحت: «شاه عباس کليه مايملک خود را وقف کرده» آورده است: شاه عباس در سال 1015 هـ. ق که بيست و يکمين سال سلطنت او بود به قول اسکندر بيک ترکمان کليه املاک و رقبات خاصه خود را که در تصرف داشت با عمارات و قيصريه [۲۱] و چهار بازار در ميدان نقش جهان و حمام‌هاي شاهي، وقف چهارده معصوم نمود و توليت وقف مزبور را مادام الحيات به خود و بعد از آن به پادشاهان آينده تفويض کرد و وقفنامه مربوطه را شيخ بهاء الدين محمد (شيخ بهايي) نوشت و به قول جلال الدين محمد يزدي منجم باشي صدارت اوقاف را شاه به مير جلال الدين حسن تفويض کرد، عالم آراء راجع به تقسيم عوايد اين موقوفات عيناً چنين مي‌نويسد: «اقل حاصل را منظور داشته چهارده حصه کردند بدين طريق که اول از ثاني و ثاني از ثالث و ثالث از رابع زياده بوده باشد و همچنين تا چهاردهم اين تفضيل و ترجيح منظور داشتند که حصه اول مخصوص حضرت رسالت پناه محمدي (صلّي الله عليه و آله) و حصه چهاردهم به ترتيب مخصوص حضرت صاحب الامر (صلوات الله عليه) باشد و آنچه به هر يک از حضرات اختصاص يافت چند محل را که حاصل آن بعد از وضع مؤونات زراعت موازي آن مبلغ تواند بود مخصوص آن حضرت ساختند شرايط اين وقف در وقفنامه مزبور مسطور بوده و صارف مصروفي اوقاف مذکور را براي متولي منظور گردانيدند. بعد از وضع حق التوليه به مصلحت وقت و اقتضاء روزگار در مصارف هر سه کار و وجه معاش خدمه و مجاورين و زوار و ارباب فضل و کمال و صلحاء و نقبا و طلبه علوم هر محل و آنچه رأي متولي اقتضاء نمايد صرف کنند». [۲۲] شاه عباس به اعتماد السلطنه حاتم بيک و ميرزا رضي صدر در اصفهان دستور داد چهارده مهر به اسم چهارده معصوم (عليهم السلام) تهيه کنند و آن مهرها را به ميرزا رضي صدر سپرد تا کليه داد و ستدهاي اوقافي با آن مهرها ممهور شود، شاه عباس مخصوصاً اصرار داشت که هيچ يک از املاک و اراضي و خانه‌ها و ساير ممالک او از وقف خارج نماند و مي‌گفته است: «جميع اشياء سر کار من و آنچه اطلاق ماليت بر آن توان کرد حتي اين دو انگشتري که در دست دارم وقف است ليکن مشروط بر آن است که به هر مصرفي که رأي صواب‌نماي اشرف که متولي آنها است اقتضا نمايد در راه دين و دولت صرف نمايند». [۲۳] شاه عباس کليه کتاب‌هاي عربي و مذهبي موجود در کتابخانه سلطنتي را وقف آستانه مشهد نمود و به آنجا فرستاد و مقداري کتاب فارسي از تاريخ و دواوين و مصنفات مختلفه را با کليه ظروف چيني عبارت از «لنگري‌هاي بزرگ فغفوري و مرتبان‌ها و باديه‌ها و ظروف ديگر غوري و فغفوري که در چيني خانه موجود بود» [۲۴] وقف آستانه شيخ صفي در اردبيل کرده بدان جا فرستاد. شاه عباس جواهرها و اشياء مرصع و ظروف طلا و نقره و اسبان و اغنام و مواشي خود را نيز وقف کرد و براي هر يک مصرفي معين نمود. در توصيف آن عالم آراء عيناً چنين مي‌گويد: «ايلخي‌هاي اسبان تازي اشقر نژاد و پاک نژادان رومي و بياتي و گرجي، الشرهاي بادپاي حصاري و بدخشي و ماوراء النهري که در سر کار هيچ پادشاه ذيجاهي چنين فراهم نيامده و گله‌هاي شتر و مواشي و اغنام که از احصاء و شماره افزون از دايره تفکر و اوهام بيرون است وقف فرمود. جهت هر يک مصرفي معين فرموده است و چون قيمت کل اشياء متملکات همايون اعلي که رقم وقفيت بر آن کشيده‌اند زياد از آن بود که مقومان صاحب بصارت مدقق تشخيص توانند داد يا انديشه فکرت پيشه به تخمين و قياس آن جرأت تواند نمود. بنابراين زبان قلم از اظهار آن خاموشي گزيد» ولي درباره املاک و رقبات که شاه عباس وقف کرد، عالم آراي عباسي قيمت عادله آنها را بيش از يکصد هزار تومان شاهي عراقي و حاصل و عوايد آنها را بيش از يکصد هزار تومان شاهي عراقي و حاصل و عوايد آنها را (بعد از وضع مؤونات زراعت به تسعير وسط) قريب به هفت هزار تومان مي‌شمارد. [۲۵]

معرفي موقوفات شاه عباس اول صفوي

فهرستي از موقوفات شاه عباس اول نيز از جمله مطالب اثر است که در آن مواردي از آن ذکر شده که مناسبت دارد در اينجا ذکر گردد. جلال الدين محمد يزدي، منجم باشي شاه عباس موقوفات مذهبي شاه عباس را به اين طريق ثبت کرده است: [۲۶] «وقف حضرت رسالت پناه محمدي (صلوات الهس و سلام عليه) که ثوابش از ثواب جنت مکان شاه طهماسب است از بابت مستغلات قزوين و کاشان و اصفهان و بعضي از محال اصفهان، 1549 تومان. وقف حضرت علي بن ابي‌طالب (عليهما ‌السلام) که ثوابش از نواب عليين آشياني شاه اسمعيل ماضي است، از بابت محصولات قزوين و کاشان و بعضي محال اصفهان، 1000 تومان. وقف حضرت فاطمه زهرا (سلام ‌الله‌ عليها) که نصف ثواب آن از نواب عليه عاليه و نصفي از بلقيس الزماني جنت مکاني والده نواب کلب آستان علي است، از بابت حاصل نطنز و جوشقان و اصفهان، 500 تومان. وقف حضرت سيد مجتبي (عليه ‌السلام)، ثوابش از نواب شهيد مقتول سلطان حسن ميرزا را در کلب آستان علي، از بابت حاصل محال اصفهان، 300 تومان. وقف حضرت امام شهيد امام حسين (عليه‌السلام)، ثوابش از نواب سعيد سلطان حمزه ميرزا برادر عياني نواب کلب آستان علي، از بابت موقوفات محمود آباد برخوار ساير محال اصفهان، 1000 تومان. وقف حضرت امام زين العابدين (عليه‌السلام)، ثوابش از نواب سکندرشان سلطان محمد والد نواب کلب آستان علي، از بابت حاصل وقفي اصفهان، 300 تومان. وقف حضرت امام محمدباقر (عليه‌السلام)، ثوابش از ساير اولاد قطب الاولياء صفي الاصفياء شاه صفي، به شرط آن که به شاه جنت مکاني خيانت و بدي نکرده باشند، 300 تومان. وقف حضرت امام جعفر صادق (عليه ‌السلام)، ثوابش از ساير اولاد شاه صفي به شرط عدم خيانت به شاه جنت مکاني، 300 تومان. وقف حضرت امام موسي کاظم (عليه‌ السلام)، ثوابش از ساير اولاد شاه صفي به شرط عدم خيانت بانواب جنت مکاني از بابت حاصل موقوفات اصفهان، 375 تومان. وقف حضرت امام ثامن ضامن، امام رضا (عليه ‌السلام)، و ثوابش از نواب جنت مکانيست از بابت حاصل موقوفات محال خراسان، 700 تومان. وقف حضرت امام محمد تقي(عليه ‌السلام)، و ثوابش از اولاد شاه صفي، از موقوفات اصفهان، 375 تومان. در قسمتي ديگر از اين اثر يعني کتاب تاريخچه اوقاف اصفهان، بناهاي خير موقوفات دوران شاه عباس اول صفوي مورد بررسي قرار گرفته است و مرحوم سپنتا در اينجا نيز با استناد به منافع متعدد به اين آثار اشاره کرده که جهت مطالعه وقف در عصر صفوي مي‌تواند حايز اهميت باشد در اين رابطه آمده است:

فهرستي از بناهاي خير شاه عباس اول

به طوري که گفتيم شاه عباس کليه املاک و اموال خود را وقف کرد و امور خير ديگري نيز انجام داده که در تاريخ ضبط است ولي متأسفانه بسياري از آنها امروز وجود ندارد و فقط با شنيدن و خواندن نام آن ابنيه عظيم که باقيمانده، مي‌توانيم خود را دلخوش داريم. از جمله:

1. صحن آستانه مشهد را توسعه داد و اطراف آن ايوان‌ها و عمارات احداث و تزيين و نقاشي کرد.

2. در مقابل صحن، خياباني احداث و نهر کشيد و در داخل صحن حوض ايجاد کرد.

3. گنبد خواجه ربيع الخيثم را در خارج شهر مشهد برپا داشت.

4. قدمگاه شاهپور کسري و ايوان‌ها و عمارات متصله و حوضي که آب از کوه به فواره مي‌ريزد و خيابان آنجا را احداث و درختان غرس کرد.

5. در اردبيل: عمارات آستانه شيخ صفي الدين و محجر طلاي صفه مقابل آرامگاه و محجر نقره و ساير زينت‌ها و تجديد عمارت مقبره شيخ زاهد گيلاني و عمارت شيخ شهاب الدين اهري.

6. در اصفهان: مسجد شاه [امام] در ميدان شاه [امام]، و مسجد شيخ لطف الله، مدرسه دارالشفاء، حمام‌ها و قيصريه و بازار دور ميدان و بالاخانه‌ها و کاروانسراها و عمارت پنج طبقه دولت‌خانه، خلوت‌خانه‌هاي زرنگار موسوم به سروستان، نگارستان گلدسته، عمارت پنج طبقه، و حوض خانه‌ها و خيابان چهار باغ و باغ‌هاي در دو طرف خيابان، عمارات عالي که در هر باغ ساخته شده بوده است، پل چهل چشمه روي زاينده رود شهر عباس آباد (براي سکونت تبريزيان)، باغ کومه، باغ وحش، رباط، گاوخاني، رباط در بيابان خرگوشي ما بين ورزنه و ديدشتن و ندوشن يزد.

7. در قزوين: درگاه دولت‌خانه و خلوت‌خانه دو طبقه زرنگار موسوم به عمارت نو و کاروانسراي عالي و عمارت جهان نما واقع در شرق و غرب ميدان سعادت.

8. در کاشان: منازل و دولت‌خانه مشتمل بر چند عمارت با باغ‌ها و حمام و کارونسرا و بند قهرود و رباط سنگين و رباط سياه کوه و فرش راه نمکسار و سياه کوه که قريب ده هزار تومان در آن عصر صرف آنجا شده و چند فرسنگ با سنگ و آهک محکم کاري شده است.

9. در مازندران: احداث فرح آباد در کنار دريا که رودخانه تجينه از آن ميان مي‌گذرد و پل و خيابان که آن خطه را به ساري وصل مي‌کند و عمارات در هر باغ ساخته شده، دولت‌خانه و بازار و حمام‌ها و باغ‌ها، در ساري و آمل و درياچه و عمارت بار فروش و در اشرف خانه‌ها و باغ و چشمه و حوض‌خانه که در بالاخانه عمارات آنجا ساخته شده و آب را به ارتفاع بالا برده به حوض نقره مي‌ريخته‌اند و باغ‌ها و حمام‌ها و عمارات ديگر در نيم فرسنگي قصبه مزبور موسوم به «باغات» مشتمل بر تالارها و ايوان‌ها و درياچه و فواره‌ها و حمام و باغچه.

10. از اصفهان تا قصبه اشرف در محل چهار فرسنگي عمارتي مشتمل بر خانه‌هاي نشيمن و بيوتات و باغچه‌ها ساخت که اکثر حمام دارد و شاه در مسافرت‌هاي خود از آنها استفاده مي‌کرده است.

11. در استرآباد، عمارت دولت‌خانه.

12. در نطنز باغ تاج آباد با عمارات و بالاخانه‌ها و حمام و غيره.

13. باغ عباس آباد ما بين نطنز و کاشان.

14. در تبريز: عمارت آرامگاه عين علي و زين علي و تجديد بناي مسجد شاه.

15. نزديک همدان ـ شهر نوچمچال ـ، پاي کوه بيستون رباطي جهت استفاده زوار کربلا. اين بود شمه‌اي از آثار و ابنيه شاه عباس که اکثر آنها را جزو موقوفات خود قرار داده بوده است. [۲۷] سرجان ملکم مي‌گويد «آبادي و استحکام ايران در هيچ يک از سوابق ازمان و سوالف ايام به قدر اواخر عهد شاه عباس بزرگ نبوده است». [۲۸]

در زمان شاه عباس محلي به نام دارالشفاء در جوار بازار اصفهان وجود داشته است، شاه عباس کبير اين دارالشفا و کاروانسراي مسکران را با هم بنا نمود که عايدات کاروانسرا صرف بيمارستان شود، در اين شفاخانه يا دارالشفا تجويزات طبيب و مخارج دارو و غذاي بيماران از عوايد موقوفات بوده است [۲۹] که اکنون قسمتي از ويرانه آن (دارالشفا) به صورت مسجدي کوچک به نام دارالشفا معروف است. [۳۰] جابري انصاري پس از شرح مساجد و مدارس و موقوفات مهم صفويه مي‌نويسد: «بعد از صفويه که عباس آباد و مستهلک و چرخاب و صالح آباد و اطراف چهارباغ کهنه و نو، همه خانه بوده، مساجد و مدارس و تکايا بسيار داشته، در فتنه افغان و غضب نادر و درآمد و شد زنديه و بختياريه و قاجاريه و قحطي‌ها و سختي‌هاي دوره آقا محمد خان و غيره همه از ميان رفته و بس نامش مانده، دو مدرسه به زبان‌ها مشهور بود يکي از خانم و ديگري از دده، آثار هر دو محو شده و در محله خواجو مسجد خرابه اي است به مساحت دو جريب و کسري آثار قديمه دارد. مساجد غير مهمه ديگر هم چه از عهد صفوي و قبل از آن چه بعد هست که به اسم اکتفاء مي‌کنيم». جابري اسامي تعدادي از مساجد را مي‌برد که جز نام از آن مساجد امروز چيزي در دست نيست. [۳۱] در مسجد شاه [امام] اصفهان سنگي نصب است که بر بالاي آن فقط جمله: «بسم الله الرحمن الرحيم» باقي مانده مي‌گويند وقفنامة موقوفات مسجد شاه [امام] بر آن سنگ منقور بوده و بعداً محو کرده‌اند. جابري انصاري درباره اين سنگ مي‌نويسد: نام موقوفات مسجد شاه [امام] که نادر گفت در رقبه دولتي بنويسند مميز است ولي پس از نادر هم بسياري از آن موقوفات مورد دخالت قرار گرفت بلکه از غير موقوفه نيز به عنوان صرف روشنايي آنجا وجوهي ساليانه مي‌گرفته‌اند. [۳۲] در اين اثر [تاريخچه اوقاف اصفهان] به اسناد وقفي ديگري از زمان صفويه به ويژه در شهر اصفهان و اطراف آن اشاره رفته است از جمله مي‌توان به وقف آب، کاروانسرا و محتوا و مندرجات بسياري از وقفنامه‌ها اشاره نمود. از جمله: رونوشت منسوب به وقفنامه مسجد امام [مسجد شاه سابق]، وقفنامه مدرسه نوريه، وقفنامه مدرسه مريم بيگم، وقفنامه مدرسه سلطاني (چهارباغ)

ثبت موقوفات متفرقه بر لوحه‌هاي سنگي و کاشي

از جمله موارد قابل توجه در اين اثر، الواح و کتيبه‌هايي است که در آن موقوفات ثبت شده است از جمله کتيبه‌هاي مبني بر وقف بر لوحه‌هاي سنگي و کاشي که تعدادي از آن در اينجا ذکر مي‌شود: در اصفهان غير از موقوفات زيادي که بر مساجد و مدارس و ساير ابنيه و اماکن عام المنفعه اختصاص دارد، وقفنامه‌هاي بسياري نيز در خانواده‌ها و اداره اوقاف و بر لوحه‌هاي سنگي که در مدارس و مساجد نصب است وجود دارد که نشان مي‌دهد موقوفات اين بناها تا چه اندازه زياد بوده است. ذکر تمام اين وقفنامه‌ها حتي اگر بخواهيم فهرستي هم از آن تهيه کنيم بسيار مفصل خواهد شد بنابراين فقط به چند فقره اکتفا مي‌کنيم:

1. وقف چهار سو مقصود [که در] چهار جريب زمين ساخته شده بوده است که از سال 1320 به بعد جزو خانه‌هاي اشخاص قرار گرفته است.

2. وقف مدرسه ملا عبدالله (از دوره شاه عباس کبير و تزيين از شاه سليمان در 1088 هـ.ق) که طبق کتيبه سنگي زير طاق جنوبي مدرسه مورخ به سال 1088 هـ.ق واقف حاجي ميرزا محمد است.

3. وقف مسجد سرخي (مسجد سفره چي) از خلف بيک سفره چي شاه عباس اول، توسط رکن الملک (که خود را از نژاد باني مسجد مي‌دانسته) [۳۳] است. 4. وقف بر مسجد عليقلي آقا (معاصر شاه سليمان)، موقوفات چهار سو عليقلي آقا، سراي عليقلي آقا، حمام عليقلي آقا.

5. موقوفات مدرسه مريم بيگم (از مريم بيگم دختر شاه صفي)

6. وقف بر مسجد علي اکبر (نزديک سينه پاييني)، حمام علي اکبر [۳۴]

در تبريز و بسطام و قزوين نيز موقوفاتي داشته است.

7. وقف بر مدرسه نوريه در زمان شاه سليمان، کبوتر آباد براآن با دکاکين و غيره‌ها (موقوفات خواجه جلال الدوله بوده است و ميرزا نور الدين محمد جابر انصاري مجدداً وقفنامه‌اي بر آن تنظيم کرد).

8. وقف بر مدرسه شاهزاده‌ها (بناي شهربانو دختر شاه سلطان حسين)، حمام شاهزاده‌ها.

9. وقف بر مدرسه ترک‌ها (بناي عصر آقا قوينلو) در زمان قاجاريه که حاجي محمد ابراهيم تاجر تعمير و موقوفاتي بر آن مدرسه معين کرد. [۳۵]

10. وقف بر مدرسه الماسيه (بناي حاجي الماس از غلامان دربار صفويه)، سراي الماسيه و چهار سو الماسيه که وقفنامه اين مدرسه مورخ به سال 1104 هـ.ق موجود است. [۳۶]

11. وقف بر مدرسه ميرزا حسين (از عصر شاه سليمان در بازار بيد آباد)، وقف کننده عزت نسا خانم دختر ميرزا خانا تاجر قمي زن ميرزا محمد مهدي که وقفنامه‌اي در سال 1104 و 1106 و 1107 هـ.ق براي آن مدرسه نوشته شده است. [۳۷]

12. وقف بر مدرسه نم آورد (نيم آورد) و مدرسه کاسه گران (در زمان شاه سلطان حسين به وسيله حکيم الملک اردستاني و زنش زينب بيگم که در سال 1117 ساخته شده) در اردستان. مي‌نويسند حکيم الملک در هند دختر اورنگ زيب را معالجه کرد و زر و جواهر زياد به او و زنش دادند، چون به اصفهان برگشت دو مدرسه مزبور را ساخت و معادل مصارف آن دو املاک و مستغلات خريده را وقف کرد. [۳۸] يکي از مهم‌ترين و قابل ملاحظه‌ترين مکان‌هايي که در آن کتيبه‌هاي وقفي واقع شده‌اند، مساجد و مدارس اصفهان مي‌باشد که تبيين آن نشانگر اعتناي قابل توجه به وقف خصوصاً در جهات مقدس آن در عصر صفويه است. وسعت پايتخت صفويان و وجود اماکن مذهبي و علمي و توسعه آن و دارا بودن پشتوانه‌هاي وقفي قابل توجه است و در حقيقت اين کتيبه‌ها که خوشبختانه هنوز با گذشت چندين قرن تعداد آنها کم نيست، تأثير گذاري وقف را در آن دوره نشان مي‌دهد که در اينجا به مواردي اشاره مي‌گردد:

کتيبه‌هايي مبني بر وقف در مساجد اصفهان

براي آن که از چند کتيبه سنگي حاکي از وقف که در دوره‌هاي مختلف بر ديوار مساجد اصفهان نصب شده ذکري کرده باشيم به چند نمونه آن اشاره مي‌شود:

1. در مسجد قطبيه که در زمان شاه طهماسب اول به وسيله امير قطب الدين علي باب الدشتي بنا شده (590 ـ هـ) کتيبه‌اي به اين مضمون موجود است: «چون توفيق الهي رفيق حال و کامل اقل العباد قطب الدين باب الدشتي شده خواست که از براي يوم المعاد ذخيره مائده احسان نمايد که از خان (خوان) انعام او مستحقين بهره‌مند گردند بنابراين مزيت رقبات معينه را وقف نمود که از حاصل و نماء آن حقوق يک نفر قاري داده شود که تمام ايام به تلاوت کلام ملک علام اشتغال نمايد از جهت واقف و تتمه به اطعام فقرا و مساکين و مترددين در آن صرف نمايند. مقرر آن که به علت رسم الصدراه و توزيعات و رقمات وقفي و مدد خرج نواب ديوان الصداره و غير هم طلبي از موقوفات مزبوره ننمايند و زياده از يک سال به اجاره ندهند نه به عقيده واحد و نه به عقود متعدده فمن بدله بعد ماسمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه ان الله سميع عليم».

2. بر بالاي کتيبه سر در مسجد ذوالفقار که در زمان شاه طهماسب اول شيخ محمد صفي در سال 950 ـ هـ.ق ساخته چنين خوانده مي‌شود: «... وقف شرعي نمود عاليجنانب حاجي الحرمين الشريفين سيد السادات حاج ميرزا اسدالله همگي دو باب دکان قصابي و نوار... فروشي در جنب مسجد ذوالفقار»

3. در مسجد طوقچي کتيبه‌اي بوده که با تاريخ 1044 که براي محافظت به ديوار جنوبي محل تالار اشرف فعلي انتقال داده شده و روي آن چنين خوانده مي‌شود: «در زمان... شاه صفي الحسيني... حاجي يار بيک صباغ... احداث مسجدي... نموده بود به اتمام رسانيد واقع در جنب شارع درب طوقچي و به ضلع شرقي و خالصاً مخلصاً لوجه الله وقف نمود بر مسجد مزبور همگي و تمامي چهار درب دکان که يکي بقاليست و همه بدان مربوط است که احداث کرده واقف مشاراليه درست مقابل مسجد مزبور به ضلع غربي که در وقفنامه ثبت است همگي و جملگي يک باب خانه معينه واقعه در جنب مسجد مزبور و همگي تمام يک درب خانه واقع در سکه «باب التبريزيه» مشهور به خانه فتح الله نساج به حدودي که در وقفنامه مسطور است و همگي و تمامي اعيان و عمارت دو دکان معينه يکي صباغي و يکي علافي که واقف مزبور خود احداث نموده در عرصه معينه که وقف است بر مزار کثير الانوار سلطان اسد بن جنيد متصل به يکديگر واقع در محل طوقچي مزبور به حدي که در وقفنامه مذکور است اثاث آلات و ادوات و خم صباغي و غيره که وقف نموده بر مسجد مزبور و مزار مذکور و در وقفنامه شرط نموده که آنچه به علت نفع و اجاره عرصه مزبور و اعيان و اشياء مذکور به هم رسد، منقسم بده قسمت نموده سه قسمت آن را صرف تعمير و روشنايي مزار سلطان اسد مزبور نموده تتمه را صرف تعمير و روشنايي و غيره مسجد مزبور نمايند به شروط واقف (در حاشيه) چون توليت موقوفات مزبور مادام الحيات متعلق به واقف مشاراليه و بعد از آن اولاد او و بعد از ديوان الصداره و ناظر آن و متصديان اوقاف اجاره نود ساله نموده بود خانه باب التبريزيه را به جهت سکناي اولاد خود مشروط به آن که بعد از اخراجات تعمير خانه مزبور آنچه از وجه اجاره باقي ماند صرف تعمير فرش و روشنايي مسجد مزبور نمايد باز به همين دستور توليت خانه مزبور متعلق است به اولاد واقف مشاراليه که بعد از تعمير خانه مزبور آنچه زائد باشد به شرط واقف صرف تعمير فرش و روشنايي مسجد مزبور نمايند تغيير دهنده به لعنت خدا و نفرين رسول گرفتار باد».

4. در مدرسه شفيعيه اصفهان (از بناهاي زمان شاه عباس ثاني در محله دردشت که به وسيله محمد شفيع اصفهاني در سال 1067 هـ ـ ق ساخته شده است) در مدخل ايوان بزرگ جنوبي وقفنامه‌اي است بر دو لوح سنگي که قسمت‌هاي مهم آن به شرح ذيل است: وقف نمود... محمد شفيع ابن جمال الدين محمد خوزاني اصفهاني کل اين مدرسه حقير محدثه خود را با بيوتات معينه معلومه مربوط به آن که بيوتات سطوره مشتمل است بر سه باب شاخه و حجرات تحتاني و فوقاني اطراف آن و غسالخانه مربوط به مدرسه و فضاي ديگر که کر و چاه و مستراح در آن واقع است و ممر بيوتات مذکوره از ميان مدرسه مسطوره و اين چهار صفه و شبستان متصله به کرياس در مدرسه که مسجد است بر طلبه علوم دينيه اثني عشري که اداي صلوات در مسجد و شبستان و تغسيل و تکفين اموات مومنيني در غسالخانه مزبوره و طلب علوم دينيه در مساجد و مدرسه و بيوتات مزبوره نمايند وقفاً صحيحاً دائماً شرعياً و بعد ذلک وقف نمود قربه الي الله تعالي کفاره لبعض سيئاته همگي و تمامي آنچه تا اين وقف به عنوان ملکيت بلامنازعي در تصرف شرعي واقف بود از رقبات و عقارات که عبارت است از هفت حبه و يک دانگ و نيم، يک حبه از کل هفتاد و دو حبه قريه معروف به محمد آباد قهاب و قاطبت، سه حبه و نيم از کل هفتاد و دو حبه موضع طاد لنجان و موازي شش سهم و چهار دانگ، يک سهم از جمله بيست و پنج سهم که بيست و پنج سهم عبارت است از چهار حبه از کل هفتاد و دو حبه قريه و سفاباد ماربين و کليت شش سهم و چهار دانگ و نيم از جمله بيست و پنج سهم که بيست و پنج سهم عبارت است از کل سه حبه از هفتاد و دو حبه موضع امين آباد ماربين و تمامت سه حبه و دو دانگ و يک... شعير از جمله يک حبه ديگر از کل هفتاد و دو حبه موضع کنگاز (جي) و همگي هفتاد و دو حبه تيمچه معينه مربوطه... ملکي احداث نموده واقف حقير مذکور و واقع...». [۳۹]

5. در مدرسه شفيعيه اصفهان بر ايوان جنوبي، لوحي نصب است که بر آن بقيه لوح قبلي نقر شده: «ماه مبارک رمضان که همه ساله در مدرسه مزبوره روضه الشهداء خوانده شود از رعايت قاري و اسراج و لوازم آن به همه جهت آنچه کرده شده شود. ... از جهات و عوارضات ديواني و تعمير عمارات و تنقيه قنوات و مرمت مستغلات وقفي و مسجد و مدرسه و غسالخانه مربوطه به مدرسه و بام اندود و تجديد بوريا و مئونات زراعت... و تکلفاتي که به حکام جور و عمال ديواني و غيره در کار باشد و متضمن مصلحت و انتظام وقف باشد که هر گاه آن تکلف به عمل نيايد ضرري به موقوفات يا حاصل آن رسد يا امري به خلاف شرط واقف به عمل آيد يا چيزي نزد مستأجران و زارعين وقف باقي ماند و ضايع شود دغدغه شرعي نکرده آنچه در کار و ضرر نموده باشد در مساجد و کرياس و دهليز هر شب چراغ روشن کرده بعد از وضع اخراجات مزبور به ترتيبي که مذکور شده آنچه باقيمانده متولي ميانه طلبه ساکنين حجرات و بيوتات جنب مدرسه به شرط آن که طلبه مشغول به طلب علوم دينيه باشد و بيکار نباشند فراخور استحقاق و صلاح و تقوي و فضل هر يک قسمت نمايند و همچنين شرط نمود که موقوفات مزبوره را نخرند و نفروشند و مرهون نسازند و زياده از سه سال به اجاره ندهند نه به عقدي واحد و نه به عقود متعدده و احدي از ارباب و حکام و ارباب مناصب ديواني و ملازمان امراء و مقربان پادشاه والاجاه عصر را مالک انتفاع از آنها نسازند به واسطه... موقوفات را اصلاً به جهت ساکنين بيوتات و خانه و سکني نمودن در آنها... در مدرسه مدون سازند... مزبوره بناي عمارت نکنند و به همين سنه و کيفيت گذاشته تعمير و مرمت نمايند... سنه تسع و ستين بعد الف من هجره النبويه کتبه محمد رضا الامامي الاصفهاني.»

6. در مسجد حاجي منوچهر (واقع در محله خواجوي اصفهان) در بالاي سر کتيبه‌اي به اين مضمون وجود دارد: «در زمان... شاه عباس ثاني صفوي الحسيني بهادرخان... ابداً احيا نمود اين مسجد را في سبيل الله حاجي منوچهر و وقف مسجد نمود يک دکان بقالي، يک دکان نانوايي و يک دکان علافي که مجموع سه جسم بوده باشد و کرايه آنها را صرف روشنايي و ضروريات ديگر نموده و طمع کننده به لعنت خدا و نفرين رسول گرفتار شود تحريراً في شهر رمضان سنه 1072».

7. در مسجد جمعه اصفهان بر ديوار مقابل در قديمي شبستان اولجايتو بر لوح سنگي چنين خوانده مي‌شود: «وقف شرعي نمود آقا رضا ولد استاد فخرالدين شوشتري تمامي يک باب خانه معينه واقعه در محله تحت الشارع که به موجب وقفنامه عليحده وقف نموده (توليت با ميرزاخان ابن آقا رضا شوشتري) بر اولاد خود و غيره از جماعت مفصله ذيل بدين موجب اولاد واقف مزبوره ثلث اولاد محمد کاظم و رجبعلي برادارن واقف ثلث اولاد مسلمانان صفيه بانو و کشور جان همشيره‌هاي واقف ثلث و شرط خدمه مسجد جامع قديم اصفهان نمايند که صرف روشنايي شود؛ زمستان در شبستان طرف طنبي و تابستان در صفه سنگ تراشان سنه ثلاث و سبعين و الف» (1073 ـ هـ).

8. بر نماي خارجي ديوار غربي مسجدگز بر لوحي اين کتيبه خوانده مي‌شود: «وقف نمود آقا علي ولد محمد علي ياور تمامي سه در دکان بقالي پاي گلدسته را از براي خدا آنچه اجاره دکان به هم رسد محمد شريف گرفته صرف مسجد بزرگ گز کند. به لعنت خدا گرفتار شود تغيير دهنده 1085» [۴۰]

9. در مدرسه ملا عبدالله واقع در اول بازار زير چهار سوي شاه که در زمان شاه عباس اول براي تدريس مولانا عبدالله شوشتري از علماي بزرگ و در زمان شاردن، محمد باقر از علماي معروف مدرس آنجا بوده» [۴۱] در کتيبه‌هاي محل تاريخ بنا وجود ندارد ولي بر در مشرف به بازار تاريخ 1218 هجري قمري ديده مي‌شود. وقف نامه ذيل بر لوح سنگي در اين مدرسه موجود است: «... وقف شرعي نمود توفيق آثاري حاج الحرمين ميرزا محمد سه باب دکان در جنب يکديگر با دو بالاخانه محدود به دکان تنباکو فروشي و به شارع و به خانه آقا صالح و به دکان نجاري و به دکان نخود بريزي و عطاري از دو طرف به شارع و به کوره آجرپزي مستغلات مزبوره واقعه در بازار غاز بر سقاخانه متصله به مدرسه ملاعبدالله که کرايه موقوفات مزبوره را حاجي مذکور تا حين حيات توليت با اوست صرف اخراجات سقاخانه و تعمير آن و مستغلات مزبوره بعد از وضع سدس که به حق التوليه شرط شده مي‌بوده باشد و بعد از واقف توليت؛ اصلح اولاد او و بطناً بعد بطن و نظارت با طلبه مدرسه مزبوره خواهد بود که اگر متوليان درباره داير نمودن آن و تعمير و آبادي موقوفات و سنگي از حوض‌ها و چاه منهدم شود اهمال نمايند ناظران متوجه شوند و از مضمون و قيودي که شده در نگذرند و اگر اولاد واقف برطرف شوند توليت با متولي مدرسه مزبوره خواهد بود و اگر متولي در باب جاري و معمور داشتن سقاخانه و مستغلات اهمال نمايد ناظران اسامي خود را نوشته قرعه زنند به اسم هر که برآيد او را متولي دانند و به اين دستور نيز عمل مي‌نموده باشند و از پانزدهم قوس تا پانزدهم حوت آب نکشند و منافع اين سه ماه را متولي جهت تعمير و مستغلات ضبط مي‌نموده باشد و اگر سقاخانه به سبب حوادث خراب شود و به هيچ وجه جاري نتوان نمود منافع را به پنج نفر طالب علم مستحق مي‌داده باشند و تغيير دهنده به لعنت خدا و نفرين ائمه هدي (صلوات الله عليهم) گرفتار شود. اميد است که واقف و راقم را به دعا ياد کنند في سنه 1088». در مسجد جامع نطنز (704-707 هـ.ق) لوحي به اين مضمون وجود دارد: «... به توفيق حضرت جباب استاد حيدر نجار ولد مظفر نظنزي به شرح وقفنامچه عليحده تمامت سه طاق از ممر قناتين دستجرده نطنز و باغ و ملک تابعه آن را وقف مسجد جامع نطنز نموده که متولي آن هر ساله حاصل آنها را بعد از وضع موضوعات در وقفنامچه مزبوره صرف تعمير و بوريا و روشنايي مسجد مذکور نمايد... 1103».

10. در مسجد حاج محمد مهدي (واقع در محله خواجو که امروز به مسجد زاغي شهرت دارد و در سال 1107 ساخته شده) لوحي به اين مضمون وجود دارد: «بنا نمود... حاجي محمد مهدي ولد... حاجي محمد رضا ابن... حاجي غياث الدين محمد اين مسجد را وقف نمود به جهت روشنايي و بوريا و آب‌کشي يک باب خانه متصله به مسجد مزبور و به جهت تعمير و خدمه مسجد مزبور وقف نمود همگي و تمامي دو حبه اربابي از جمله هفتاد و دو حبه قريه مهر آبادجي مشهور به باب الحکمه متصله بقريه شهرستان و تغيير دهنده به لعنت خدا و رسول گرفتار شود تحريراً في شهر رمضان المبارک من شهور سنه 1108».

11. در مسجد آقا ميرزا محمد هاشم چهار سوقي (واقع در محله چهار سوي اصفهان)، بر کاشي‌کاري جمله «باني کاشي‌هاي خطي ميرزا حسن بصيري رمضان 1363 خوانده مي‌شود» و در ايوان جنوبي مسجد بر لوح سنگي اين خطوط مسطور است: «... وقف شرعي نمود خير الحاج‌ حاجي فتح الله جوزداني يک دانگ و يک ربع از طاحونه جوان را (قريه‌اي در شش کيلومتري غرب اصفهان) که مال الاجاره صرف روشنايي و بوريا و تعمير مسجد نو چهار سوي شيرازيان بشود و صيغه جاري شد 1276».

12. در چهار سوي ساروتقي بر يکي از ديوارها، کتيبه‌اي نصب است که بر آن چنين نوشته شده: «مخفي نماند که چهار دانگ از دکان نشاسته گري جنب چهار سوق ساروتقي با متعلقات آن به موجب وقفنامه جداگانه وقف است بر تعزيه داري جناب خامس آل عبا حضرت سيد الشهداء (عليه آلاف التحيه و الثنا) و يک دانگ ديگر وقف است بر امامزاده واجب التعظيم امامزاده اسماعيل، هر کس تبديل و تغيير دهد به لعنت خدا و نفرين رسول گرفتار شود في غره ذيحجه الحرام 1298».

13. در مسجد آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي (واقع در محله چهار سو اصفهان) برکاشي‌کاري نوشته شده «واقف کاشي محمد جعفر عمل استاد عبدالرزاق في 1326».

14. در مسجد دروازه حسن آباد، بر کتبيه بالاي سر در مسجد نوشته شده «توفيق يافت مشهد حسن سلماني (وقف کننده) دو دکان يکي متصل به عقب ابن قبه و جنب دروازه حسن آباد و يکي ديگر دکان نعل بندي درب اين قبه وقف مؤبد صحيح شرعي... 1337». [۴۲]

کتيبه‌هاي مبني بر وقف آب در مساجد و آثار اصفهان

کتيبه‌هاي مبني بر وقف آب در مساجد اصفهان نيز وجود دارد که يکي از مهم‌ترين آنها در مسجد امام [مسجد شاه سابق] است که در کتيبه‌اي به اين قرار آمده است: 1. در مسجد شاه [امام] لوح سنگي به دست آمده که کتيبه آن اين است: «به يمن توفيق رباني و تأييد سبحاني در زمان دولت خاقان الاعدل الاعظم مالک رقاب الامم مولي سلاطين عرب و العجم السلطان ابوالمظفر شاه طهماسب بهادرخان خلد الله ملکه و سلطانه در ملازمت شاهزاده عالميان نور حديقه امن و امان ابوالنصر سلطان احمد ميرزا (فرزند نهم شاه طهماسب) بنده درگاه امير اصلان بن رستم سلطان لله افشار ارشلو (لله سلطان احمد ميرزا از امراء افشار) از زنده رود اصفهان حفر نهري نموده آب مباح به مسجد جامع آورده وقف کرد قربه الي الله تعالي بر عموم... و کافه ناس و بر مسجد مذکوره مجري و ممر آب مزبور را که اين بند تحت بند نهر ظهر است آن را بلافاصله مع التوابع و اللواحق وقفاً مؤبداً مخلداً به اين وجه که مسلمين و مسلمات از شرب و طهارت آن محفوظ باشند و چون از مسجد خارج شود به هر محل که جاري شود منافع آن را به مصرفي که در وقفيه مسطور است صرف نمايند و شرف نمود که با شرافت و نظارت حضرت افادت و افاضت پناهي شيخ الاسلامي زيناً (شيخ علي منشار) منشارا خود به نفس نفيس و بعد از آن حضرت ارشد اولاد ذکور صلبي آن حضرت نسل بعد نسل و عقباً بعد عقب متولي وقف مزبوره بوده و نظارت توليت چنانچه در وقفيه مسطور است قيام و اقدام نمايند و قبل از ورود آب به مسجد جامع مذکور احدي از بالا آب به باغات و مزروعات نبرد و به غير از طهارت و شرب تصرفي در بالا ننمايند سواي حضرت شيخ الاسلامي که در بردن آب...» [۴۳] 2. در ايوان شرقي مسجد علي بر لوح سنگي اين کتيبه خوانده مي‌شود: «در تاريخ سنه اربع و سبعين و تسعمائه عنايت ازلي شامل حال غلام شاه ولايت پناه ملک اصلان بيک بن مغفره پناه رستم سلطان افشار ارشلو شده يک لوله که قطر آن نيم چهار يک باشد به ذراع جديد اصفهان از نهر جرجي کان وقف نمود بر مسجدي که در جنوب آستانه هارون ولايت (عليه السلم و التحيه) واقع است بعد از آن که از ملاک آن موضع به وجه شرع شريف به او منتقل شده بود و توليت آن به حضرت شريعت و افاده پناه شيخ الاسلامي علياً منشاراً کرکياً تفويض نمود و بعد از آن حضرت با ارشد اولاد او باشد مشروط به آن که از مسجد خارج شود به هر محلي که جاري شود منافع آن را به مصرفي که در او مسطور است صرف نمايد و تغيير دهنده در لعنت الهي باشد به سعي بنده درگاه موسي به اتمام رسيد سنه 977». 3. شاه سلطان حسين در سال 1123 هـ.ق فرح آباد اصفهان را که در دامنه کوه صفه واقع بوده بنا کرد که بنا به مندرجات کتاب تاريخ «وقايع السنين و الاعوام» زمين باغ سعادت آباد و آب آن را براي فرح آباد وقف کرد. [۴۴] مؤلف کتاب «تاريخچه اوقاف اصفهان» در مواردي نيز به «سقاخانه‌هاي وقفي»، «سنگاب‌هاي وقف در اصفهان» و وقف «زيلو»، «منبر» و حتي «درخت»، «شتر» و... اشاره داشته است.

سنگاب‌هاي وقف در اصفهان

مرحوم سپنتا در مورد سنگاب‌هاي وقفي از زمان صفويه تا دوره قاجار، مواردي را آورده که قابل توجه است و سير تاريخي سنگاب‌ها از حيث وقف را در اصفهان مشخص مي‌کند، در اين مورد آمده است: در مساجد و مدارس قديم اصفهان سنگاب‌هاي فوق العاده زيبا وجود دارد که بهترين نمونه‌هاي هنر حجاري دوره‌هاي گذشته است و زيباترين آنها در مسجد شاه [امام] و مدرسه سلطاني [چهارباغ] ديده مي‌شود. انتخاب سنگ و تراش و تزيين اين سنگاب‌ها از صنايع بديع هنرمندان حجار ايراني است، ساختن سنگاب و قرار دادن آن براي استفاده عمومي جزو نذورات و اعمال خير بوده گاهي نيز سنگ‌هاي مخصوصي را براي ساختن سنگاب انتخاب مي‌کرده‌اند از جمله داستاني که درباره سنگاب مسجد شاه [امام] نوشته‌اند مبني بر اين که بت هند را که محمود غزنوي از سومنات به اصفهان آورد، بعدها دو نيم کردند نيمي از آن را در مدرسه ميرزا شاه حسين وزير طهماسب سنگاب ساختند و سنگابي در مسجد شاه [امام] و سنگ سماقي در ازاره مسجد شاه [امام] قرار دادند [۴۵] [البته از جهت تاريخي قابل تأمل است]. از جمله سنگاب‌هاي اصفهان که محل نصب و نام واقف و تاريخ حجاري آن معلوم است به شرح ذيل مي‌باشد:

1. سنگاب امامزاده اسماعيل (عليه السلام)، وقف کننده حاجيه شاهمر بنت حاجي ميرزا علي جزي برخواري با تاريخ 1049 هـ.ق

2. سنگاب در باشگاه افسران سابق با تاريخ 1056 هـ.ق

3. سنگاب مسجد حکيم، وقف کننده حاجي نصرت با تاريخ 1057 هـ.ق

4. سنگاب مدرسه ترک‌ها، وقف کننده صفي قلي با تاريخ 1081 هـ.ق

5. سنگاب مدرسه سلطاني، وقف کننده حاجي ابوالحسن اردکاني با تاريخ 1090 هـ.ق

6. سنگاب شاهزاده ابراهيم، وقف کننده محمد علي بن طالب با تاريخ 1091 هـ.ق

7. سنگاب مجلسي، وقف کننده آقاذوالفقار ولد آقا نصير، 1093،

8. سنگاب مسجد امام [مسجد شاه سابق]، وقف کننده شاه سليمان با تاريخ 1095 هـ.ق

9. سنگاب مسجد لنبان، وقف کننده محمدخان با تاريخ 1100 هـ.ق

10. سنگاب صفه صاحب مسجد جمعه، وقف کننده استاد امين ولد اسماعيل با تاريخ 1102 هـ.ق

11. سنگاب مسجد خوزان، وقف کننده حاجي حيدر با تاريخ 1108 هـ.ق

12. سنگاب مدرسه سلطاني، وقف کننده شاه سلطان حسين با تاريخ 1110 هـ.ق

13. سنگاب مسجد حکيم، وقف کننده آقا رحيم ولد نظام با تاريخ 1114 هـ.ق

14. سنگاب درب امام، وقف کننده ورثه مرحوم حاجي حيدر با تاريخ 1117 هـ.ق

15. سنگاب مسجد سرخي (سفره چي)، وقف کننده محمد شفيع خياط با تاريخ 1117 هـ. ق

16. سنگاب مسجد مصري، وقف کننده حاجي آقا جاني و حاجي حسن با تاريخ 1120 هـ.ق

17. سنگاب مسجد اشترجان، وقف کننده ابن غلامعلي علي داد با تاريخ 1244 هـ.ق

18. سنگاب هارون ولايت، وقف کننده محمد حسين ابن مرحوم آقا مسيح با تاريخ 1261 هـ.ق

19. سنگاب مسجد جارچي، سال 1267

20. سنگاب مسجد سيد، وقف کننده حاجي کاظم قاري در سال 1249

21. سنگاب مدرسه صدر، وقف کننده حاجي ابراهيم فرزند محمد بيک شيرواني در سال 1275

22. سنگاب مسجد محله نو، وقف کننده ميرزا ابوطالب علاقه بند در سال 1276

23. سنگاب مسجد نو چهار سو شيرازي‌ها، وقف کننده حاجي فتح الله ولد مرحوم آقا عبدالرضا لر شيرواني در سال 1280

24. سنگاب مدرسه ميرزا حسين، وقف کننده حاجي محمد کاظم ابن حاجي محمد مهدي قاري در سال 1275

25. سنگاب مسجد گز، وقف کننده حاجي محمد ابراهيم خلف ميرزا محمد بيک در سال 1270

26. سنگاب مسجد صفا (بدون نام وقف کننده) در سال 1290

27. سنگاب مسجد خان، وقف کننده استاد جواد حجار اصفهاني در سال 1305

28. سنگاب مسجد قطبيه، وقف کننده دختر باقر در سال 1307

29. سنگاب مسجد رحيم خان، وقف کننده ميرزا اسدالله ولد حاجي ابوالقاسم در سال 1299

30. سنگاب مسجد صفا (وقف کننده معلوم نيست) در سال 1332 بخش پاياني اين اثر گران‌سنگ [تاريخچه اوقاف اصفهان]، تحليلي بر اوضاع اوقاف اصفهان به ويژه در اوايل دوره قاجاريه است، مرحوم عبدالحسين سپنتا در اين قسمت از اثر به اوضاع وخيم و نابساماني که وقف اصفهان در آن دوران بدان مبتلا بوده اشاره مي‌کند و با استناد به منابع متعدد و برخي اسناد اوضاع را اين گونه ترسيم نموده است:

اوقاف اصفهان در زمان قاجاريه

در دوره قاجار نه فقط توجهي نسبت به اوقاف اصفهان نشد و موقوفات آن دچار وضع ناگوار گرديد و موقوفه خواران طي قريب يک قرن ميدان وسيعي براي تجاوز به موقوفات پيدا کردند. به علاوه مسافرت فتحعلي شاه با عده‌اي از قشون به اصفهان که ظاهراً به منظور سرکوبي ملاير از حاجي سيد محمد باقر بود، وضع اوقاف اصفهان را مغشوش ساخت. همچنين درباره اوضاع اوقاف اصفهان در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه آمده است: «هزار قريه و مزرعه مخروبه و معدومه و غير مزروعي از اربابي و وقفي و خالصه در ثبت اصفهان نوشته چهارده هزار تومان نقد و هزار خروار جنس از ماليات اصفهان به ميرزا عبدالحسين وزير پيشکار ماليه مساعده دادند تا آنچه را بتواند نسق بگيرد و احياء نمايد يک دينارش را صرف دهات نکرد، همه را سرب و باروت خريده و با نواب‌ها و محمد عليخان همدست شده و ياغي گري کرد و باقي مزارع و دهات آباد اصفهان را نيز مخروبه و ارض موات کردند. [۴۶] به قول جابر انصاري در عباس آباد و مستهلک و چرخاب و صالح آباد و اطراف چهار باغ کهنه و نو سابقاً همه خانه و مساجد و مدارس و تکايا بود که در آن دوره از بين رفت». در چنين دوره‌اي بود که يکي از فرزندان تواناي اصفهان، صدر اصفهاني در شهر نيمه ويران اصفهان برپا خواست و موقوفات وسيع و اعمال خير او در اصفهان و ساير نقاط ايران و عراق زبانزد عموم شد، از آنجايي که تاريخچه‌اي مستقل و مستند از زندگي صدر در دست عموم نيست، بجاست ما در اينجا شمه‌اي از زندگي او را شرح دهيم. امين الدوله حاجي محمد حسين خان نظام الدوله فرزند حاجي محمد علي پسر حاجي محمد رحيم متولد در سال 1174 هـ.ق و متوفي در 1239 هـ.ق در زمان فتحعلي شاه به رتبه صدارت رسيد، پدرش حاجي محمد علي و جدش حاجي محمد رحيم، مباشر شهر بودند و در زمان زنديه نيز اجدادش به اين سمت بوده‌اند. خود محمد حسين خان نيز اول مباشر اصفهان بود و در اواخر زمان فتحعلي شاه به حکومت اصفهان رسيده است. پل خواجو را تعمير کرده است و سمت بيگلربيگي اصفهان را داشته و در سال 1215 هـ.ق به او دستور داده شد که بين عمارت چهلستون و بهشت آيين عمارتي براي حرم بسازد و او در محل بنايي از صفويه، عمارت صدري را بنا ساخت و تخت مرصع طاوس معروف را که اينک در کاخ گلستان است و به نام طاوس، زن سوگولي فتحعلي شاه ساخته شده، حاجي محمد حسين خان در اصفهان به دستور شاه ساخت (1216 هـ.ق). در سنه 1221 هـ.ق که ميرزا شفيع صدراعظم وزير اول شد، حاجي محمد حسين بيگلربيگي و حکمران اصفهان به تهران احضار و وزير ثاني شد و حکومت اصفهان به پسر او عبدالله خان واگذار گرديد. در سال 1223 هـ.ق که ميرثابت علي براي رفع تعديات انگليس از جانب حکومت سند به ايران آمده و متوسل شده بود، ميرزا مهدي منشي حاجي محمد حسين خان را براي رفع اختلافات به سفارت هند فرستادند (1224 هـ.ق). در سال 1227 هـ.ق حاجي محمد حسين خان امين الدوله به دستور فتحعلي شاه در کنار رود کرج بنايي به نام سليمانيه (بنام سليمان ميرزا) ساخت. در سال 1228 هـ.ق حاجي محمد حسين خان امين الدوله لقب نظام الدوله يافت و مأمور نظم فارس و عراق شد و به شيراز رفت و پسر بزرگ او عبدالله خان که بيگلربيگي يعني حاکم اصفهان بود به تهران احضار شد و لقب امين الدوله به او داده شد و به جاي پدر، استيفاي ايران به او تفويض گرديد. در سال 1234 هـ.ق پس از در گذشت ميرزا شفيع صدر اعظم، حاجي محمد حسين خان نظام الدوله به صدارت عظمي رسيد و ماده تاريخ صدارت او «وزير اعظم» آمد، با آن که ميرزا بزرگ پيشکار آذربايجان، قائم مقام صدارت ميرزا شفيع بود، اين موفقيت نصيب حاجي محمد حسين خان نظام الدوله شد و پسرش عبدالله خان امين الدوله متصدي مشاغل پدر گرديد. در سال 1239 هـ.ق حاجي محمد حسين خان صدر اعظم از اصفهان به تهران آمد و به مرض مزمن يرقان صبح چهارشنبه سيزدهم صفر 1239 در گذشت. جسد او را به نجف حمل کردند و در مدرسه معروف صدر که از ابنيه خود او بود دفن گرديد، او را به واسطه خدمات زياد و داد و دهش فوق العاده حاتم الصدور و معين الوزراء خوانده‌اند. [۴۷]

آثار صدر

آثاري که صدر از خود باقي گذاشت و در کتب ثبت است به شرح ذيل مي‌باشد: 1. باروي شهر نجف در سال 1226 هـ.ق [۴۸]

2. بناي روضه و صحن حضرت عباس (عليه السلام) و درهاي مشبک نقره نجف و کربلا و قم.

3. سه باب مدرسه در اصفهان واقع در پاقلعه، فتح آباد و بازار [۴۹]

4. مدرسه و سقاخانه در نجف

5. تکيه و قلعه در بلوک علياي جرقريه اصفهان و روستاهايي که به اوقاف صدر مشهور است. [۵۰]

6. چهار باغ صدر

7. عمارت صدري جنب چهلستون که ويران شده است.

8. عمارت سليمانيه کرج

9. عمارات سلطانيه و تعمير باغ فين کاشان

10. تعمير و تجديد نقاشي «چهار سوق نقاشي» اصفهان [۵۱]

11. تعمير سردر مسجد جمعه و بازار جنب سقاخانه در سال 1218 هـ.ق در اوايل جلوس محمد شاه، ميرزا ابوالقاسم قائم مقام به مقام صدارت رسيد به طوري که گفته مي‌شود محمد شاه از زمان فتحعلي شاه با صدر رابطه خوبي نداشت و مي‌گويند صدر با ولايتعهدي محمد شاه موافق نبوده و پسر ديگر فتحعلي شاه را که در شيراز حکمراني داشت، براي اين مقام بر محمدشاه ترجيح مي‌داده است. [۵۲] صدر در مدت حکومت و وزارتش در اصفهان مقر خود را در عمارت صفويه معروف به عمارت صدري جنب هشت بهشت قرار داده بود. [۵۳] صدر داراي هشت پسر و چهار دختر بوده است که پسرانش عبارت بوده‌اند از: 1عبدالله خان امين الدوله، 2 ميرزا عبدالحسين خان، 3. حاجي محمد زمان خان، 4. رمضانعلي خان، 5. محمد ابراهيم خان ناظر الدوله (داماد فتحعلي شاه و شوهر عصمت الدوله)، 6. شکر الله خان، 7. حاجي محمد عليخان و 8. حيدر عليخان. شرح حال صدر اصفهاني در خلال کتب منتظم ناصري، ناسخ التواريخ، روضه الصفاي ناصري، تاريخ عضدي، يادداشت‌هاي محمد حسين خان اعتماد السلطنه ثبت است. [۵۴] در سال 1328خورشيدي جمعي از افراد خانواده صدري انجمني به نام «انجمن خاندان صدري» که اولين جلسه آن روز سه شنبه 19 مهر 1328 خورشيدي بود در منزل آقاي عبدالحسين صدري رکن الملک نبيره صدر تشکيل و اساسنامه‌اي مشتمل بر بيست و هفت ماده به نام اساسنامه انجمن خاندان صدري تنظيم و تصويب کردند که در همان ماه چاپ شد. در پايان اين اثر نيز رونوشت وقفنامه صدر آمده است که در آن به مصارف عوايد و موقوفات به ويژه به مصارف عتبات اشاره شده است و از جمله وقفيات قابل اعتناي عصر قاجاري به حساب مي‌آيد. ضمن اين که پس از درج وقفنامه در کتاب تاريخچه اوقاف اصفهان صورتي از فهرست مساجد، مدارس قديم و بقاع و تکاياي اصفهان با درج مکان و محل آن آمده است.

نتيجه‌گيري

1ـ بالندگي و شکوه فرهنگ و تمدن اسلامي و آباداني ايران و شکل‌گيري شهرهايي بزرگ را از لابلاي متون وقفي مي‌توان دريافت نمود که در اين رابطه کتاب «تاريخچه اوقاف اصفهان» مرحوم عبدالحسين سپنتا تبيين قابل ملاحظه‌اي از اين موضوع را در بر دارد.

2ـ با تکيه بر چنين متون و منابعي به توسعه تمدن اسلامي در قرن چهارم هجري به ويژه در عصر حکومت دولت شيعي مذهب آل بويه و در شهرهايي مانند اصفهان، مي‌توان پي برد چرا که وزيران نام‌آوري چون صاحب بن عباد در اين موضوع اهتمام داشته و گام‌هاي ارزشمندي برداشته‌اند که در اثر مرحوم سپنتا بدان پرداخته شده است.

3ـ هر چند دولت‌هايي چون سلاجقه بيشتر خوي نظامي‌گري داشتند اما با تمسک به برخي از موازين مربوط به دين و ارزش‌هاي معنوي در پيشبرد جامعه گاهي تحول‌آفرين بودند که تمسک به وقف نيز در اين زمان مشهود و معلوم است.

4ـ دوران صفويه را مي‌توان اوج شکوفايي جامعه و پيشرفت فرهنگ مذهبي به ويژه دانش‌هاي شيعي قلمداد نمود و وقف در اين دوره نقش فوق‌العاده‌اي دارد که در اثر مرحوم سپنتا به اين موضوع به خوبي پرداخته و نمونه‌هايي متعدد از اين آثار ارايه گرديده است.

5ـ اتفاقات ناگوار چون تهاجم افغان، بي‌توجهي نادر به اوقاف و هرج و مرج، وضع ناخوشايندي را براي اوقاف ايران به ويژه اصفهان پيش آورده که علي‌رغم برخي اقدامات در ابتداي دوران قاجار توسط محمدحسين خان صدر اصفهاني، باز اين موضوع ترميم نشد.

6ـ اثر مرحوم سپنتا اگرچه نام «تاريخچه اوقاف اصفهان» را دارد و با تأکيد به متون وقفي درباره اصفهان است ليکن نوعي توصيف و سيري از تاريخ وقف در ايران نيز مي‌باشد.


پانویس

  1. ر.ک: تاریخچه اوقاف اصفهان، ص الف.
  2. محمد مهدی بن محمد رضا اصفهانی در سال 1308 هجری، اصفهان را دارای چهارصد مسجد می داند.
  3. مرحوم آقای دکتر هنر فر در تألیفات کتاب (کتیبه های تاریخی آثار اصفهان) زحمت زیاد کشیده اند و کتیبه های وقفی مساجد ومدارس اصفهان از کتاب مزبور استفاده شده وذیل صفحات موارد استفاده معین گردیده است.
  4. در کتیبه مسجد ملا عبدالله اصفهان.
  5. در کتیبه مدرسه سفیعیه اصفهان.
  6. مقالة(جزر ومد سیاست واقتصاد در امپراطوریصفویه) به قلم دکتر باستانی پاریزی، مجله یغما، سال 19، شماره 11، ص593.
  7. اصفهان وری، ص223.
  8. محاسن اصفهان، ص63.
  9. جهت کتیبه این سر در مراجعه کنید به گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص42.
  10. اصفهان وری، ص25.
  11. یک بررسی از هنر های ایران، ج3، ص935و آثار ایران، گدار، ج2، ص106.
  12. بخشی از گنجینه آثار ملی، ص57.
  13. گنبد نظام الملک در مسجد جمعه اصفهان(473-ه) از آثار بسیار با عظمت نظام الملک است، نظام الملک در سال 485 هجری به دست یکی از اسماعیلیان کشته شد ودر دارالبطیخ اصفهان مدفون گردید.
  14. ذیل کتاب محاسن اصفهان، ص142.
  15. ترجمه محاسن اصفهان ص63.
  16. نصف جهان، ص60.
  17. شاردن، ج5، ص45.
  18. تاریخچه اوقاف اصفهان، ص38.
  19. به نقل از گنجینه آثار تاریخی، ص863.
  20. تاریخچه اوقاف اصفهان، ص40 به نقل از تذکره شاه طهماسب.
  21. ظاهراًسر در قیصریه بعد از ساختمان بازار آن ودر سال 1026 ه ق به اتمام رسید مراجعه شود به: آثار ایران گدار، ج2، ص12، ترجمه فارسی وگنجینه آثار تاریخی، ص446.
  22. عالم آراء، ج2، صص 761-762.
  23. همان، ج2، ص761.
  24. همان.
  25. همان، ج2، ص760.
  26. ر.ک: تاریخچه اوقاف اصفهان، صص44-45.
  27. ر.ک: تاریخچه اوقاف اصفهان، صص46-48.
  28. سر جان ملکم، ص271.
  29. شاردن، ج7، ص166.
  30. بخشی از گنجینه آثار ملی، ص25.
  31. تاریخ اصفهان وری، ص280.
  32. همان، ص265.
  33. همان، ص272.
  34. همان، ص278.
  35. همان، ص245.
  36. بخشی از گنجینه آثار ملی، ص36.
  37. همان، ص124.
  38. تاریخ اصفهان وری، ص307.
  39. گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص590، راجع به جاهایی که نقطه گذاشته ، می نویسد: سترده شده و نیز بقیه کتیبه که نصف دیگر سنگ لوح است به کلی حک شده است.
  40. آثار ایران، گدار، ج2، جزوه اول، ص94.
  41. همان.
  42. برای یافتن مطالب درباره الواح سنگی مذکر-مراجعه کنید به کتاب گنجینه آثار تاریخی اصفهان.
  43. دکترر هنر فر در صفحه 163 گنجینه آثار تاریخی اصفهان، می نویسد، این لوح در بهار سال 1340 خورشیدی ضمن لاروی از مجرای زیرزمین مسجد جمعه اصفهان مقابل محراب گچ بری واقع درز ضلع جنوبی دالان ورودی فعلی (دالان شرقی مسجد) به دست آمده ومی نویسد: این لوح که هیچ وقت در نظر نبوده است وبرای اولین بار از طرف مؤلف(مقصود دکتر هنر فر) در این کتاب معرفی شده و کتیبه آن منتشر می گردد.
  44. وقایع السنین و الاعوام، نسخه کتابخانه مجلس، ص607نقل از گنجینه آثار تاریخی، ص724و276.
  45. تاریخ اصفهان وری، ص22.
  46. همان، ص46.
  47. ناسخ التواریخ در گذشت صدر را 1238ه ق ثبت کرده ولی منتظم ناصری1239 ه ق دانسته است.
  48. محمد طلعت ماده تاریخ حصار نجف را(یک برج زقلعه نجف نه فلک است) گفته 1226ه.ق، طبق قراری که بین صدر اصفهانی با اعمال عثمانی در عراق گذاشته شده اراضی بین دیوار قلعه و خانه های آباد نجف که بایر بود به مالکیت صدر درآمد وبعداً به نواده های او حاجی علی، حاجی امین، حاجی اسد الله خان پسران میرزا علی محمد خان نظام الدوله وفرزندان آنها رسید، فرهاد میرزا در کتاب (جام جم) بنای با روی نجف را در سال 1223 ه ق می نویسد.
  49. در این مدرسه علمای بزرگی مانند ملا محمد کاشی، جهانگیر خان دهاقانی] قشقایی [، آقا سید ابوالقاسم دهکردی، آخوند ملا محمد حسین فشارکی، آقا شیخ محمد خراسانی، سید محمد وسید علی نجف آبادی، سید محمد رضا خراسانی مدرس بوده اند. (تاریخ اصفهان وری، ص309). در کتاب نجف جهان، ص71، محمد مهدی بن محمدرضا الاصفهانی در سال 1308 هجری می نویسد: (مدرسه صدر که مدرسه مرحوم حاجی محمد حسین خان صدر اعظم اصفهانی می باشد، از روی همان مدرسه چهارباغ سلطانی بنا شده است اما یک طبقه است فضا وحجرات ظله نشین وبر سر آن نزاع است به خلاف سایر مدارس که اکثر چهره های آن خالی است.]خوشبختانه اکنون این مدرسه تکمیل و مورد استفاده است.[.
  50. در اساسنامه انجمن خاندان صدری در سال 1328 خورشیدی، ص3 می نویسد: (فقط عایدات موقوفة جرقویه اصفهان متجاوز از ششصد هزار ریال آن وقف بوده است.
  51. چهار سو نقاشی اصفهان که متا سفانه قسمت عمده آن ویران شده است وکمی از آن باقی است. ( از آثار دوره صفویه ومنصوب به (اسفندیار بیگ)از رجال صفویست، صدر آن را تعمیر ونقاشی ها آن را انجام داد(گنجینه آثار ملی، ص33).
  52. نقل قول از آقای محمد علی مشیر صدری که شخصاً از محمود امین الملک شنیده بوده است.
  53. تاریخ اصفهان وری، ص350.
  54. اساسنامه خاندان صدری، ص6.