بررسی ، شرح و توضیح متن کامل وقف نامه حضرت علی علیه السلام

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

عفت خوشنودی [۱]

محتویات

چکیده

در این مقاله به معرفی یکی از وقف نامه های امام علی علیه السلام که آخرین و در عین حال کامل ترین وقف نامه حضرت می‌باشد و به «وصیت نامه» حضرت نیز مشهور است و قسمتی از آن در نامه 24 نهج البلاغه آمده است؛ پرداخته و علاوه بر بررسی، شرح و توضیح متن کامل وقف نامه به مواردی چون: نوشتن نام واقف، اهداف و انگیزه های وقف، مشخص کردن موقوفات، تعیین دقیق متولیان وقف و تعیین شروط برای آنان، تعیین خطوط کلی موارد مصرف موقوفات، شفافیت مفاد وقف، گرفتن شهود معتبر، مکتوب بودن وقف نامه، تعیین تاریخ وقف و... که از ویژگیهای بارز و منحصر به فرد وقف‏ نامه ی حضرت می باشد، اشاره می نماییم، تا بر اساس آن علاوه بر آشنایی خوانندگان با وقف‌نامه‌ی حضرت و چیستی و چگونگی آن خط مش های اصلی و اصولی نظام وقف را روشن نموده و نظامی اصولی و هدفمند را برای واقفان و دست اندرکاران امر وقف ترسیم نماییم.انشاءالله

کلید واژگان: حضرت علی علیه السلام، وقف، وقف نامه، متولیان، مصارف وقف


مقدمه

متن کامل آخرین وقف نامه حضرت علی علیه السلام که در آن حضرت تمامی اموال و دارایی های خود را وقف نموده‌اند؛ در کتب تاریخی و حدیثی متعددی همچون: «تاریخ المدینة المنورة»؛ ابن شبه نمیری [۲] ، «فروع کافی»؛ شیخ کلینی، «تهذیب الاحکام»؛ شیخ طوسی، «بحارالانوار»؛ علامه مجلسی، «وسائل الشیعه»؛ شیخ حر عاملی، «المناقب»؛ ابن شهر آشوب و منابع دیگر آورده شده است که ما بر اساس قدمت تاریخی کتاب «تاریخ المدینه المنوره»، اصل متن وقف نامه را از این کتاب انتخاب نموده و متن آن را با متن دو کتاب حدیثی معتبر شیعی یعنی «اصول کافی» و «تهذیب الاحکام»مقایسه نموده و موارد اختلاف را داخل پرانتز بیان می نماییم البته تفاوت چشمگیری در مقایسه متون به چشم نخورد و سپس به شرح و توضیح و بررسی مواردی که در وقف نامه آمده است خواهیم پرداخت.

متن عربی وقف نامه حضرت علی علیه السلام

ابن شبه نمیری در کتاب خود می نویسد: ابوغسان می گوید، این عین نسخه وقف‌نامه علی بن ابی طالب علیه السلام است که آن را از پدرم گرفته ام و او آن را از حسن بن زید گرفته است و اینک آن را کلمه به کلمه، البته بدون تغییر در نگارش و صورت کتابت نقل می کنم:


الواقف

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم هَذَا ما أوصِی بِهِ وَ قَضی بِهِ فِی مالِهِ، عَبْدُ اللّهِ علی أَمیر َالمؤمِنینَ [۳]

الغایة الوقف

ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ لِیولِجَنِی اللهِ [۴] بِهِ الْجَنَّةَ وَ یصْرِفَنِی [۵] عَنِ النَّارِ وَ یصْرِفَ النَّارَ عَنِّی یوْمَ تَبْیضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ

الموقوفات

أَنَّ مَا کَانَ لی [۶] «بِینبُع» [۷] مِن ماءٍ یعْرَفُ لِی فِیهَا وَ مَا حَوْلَهَا صَدَقَةٌ وَ رَقِیقَهَا غَیرَ أنَّ «رَباحاً» [۸] و «أبانَیزَر» و «جُبَیراً» [۹] عُتَقَاءُ لَیسَ لِأَحَدٍ عَلَیهِمْ سَبِیلٌ هُمْ [۱۰] مَوالی [۱۱] یعْمَلُونَ فِی الْمَالِ خَمْسَ حِجَجٍ وَ فِیهِ نَفَقَتُهُمْ وَ رِزْقُهُمْ وَ رِزْقُ أَهَالِیهِمْ [۱۲] ، وَ مَعَ ذَلِکَ مَا کَانَ لِی «بِوادِی القُری» ثُلثُه مالُ إبنی قَطیعَةَ [۱۳] وَ رَقِیقُهَا صَدَقَةٌ وَ مَا کَانَ لِی «بِوادٍ تُرعَة» [۱۴] وَ أَهْلِهَا صَدَقَةٌ غَیرَ أَنَ «زُرَیقا» [۱۵] لَه ُمِثلُ مَا کَتَبتُ لِأَصحَابِهِ [۱۶] ، وَ مَا کَانَ لِی «بِأُذَینَةَ» وَ أَهْلِهَا صَدَقَةَ، وَ «الفَقیرَ» [۱۷] لی کَمَا قَدْ عَلِمْتُمْ صَدَقَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ،

صیغة الوقف

وَ أَنَّ الَّذِی کَتَبْتُ مِنْ أَمْوَالِی هَذِهِ صَدَقَةٌ وَجَبَ فَعَلَ [۱۸] ، حَیاً أَنَا أَوْ مَیتاً

مصارف الموقوفات

ینْفَقُ فِی کُلِّ نَفَقَةٍ ابْتُغِی بِهِ [۱۹] وَجْهُ اللَّهِ مِن [۲۰] سَبِیلِ اللَّهِ وَ وَجْهِهِ وَ ذَوِی الرَّحِمِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ بَنِی الْمُطَّلِبِ وَ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ،

المتولیان للموقوفات و شروط علیهم

الاول: وَأَنَّهُ یقُومُ عَلَی ذَلِکَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی یأْکُلُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْفِقُ [۲۱] حَیثُ یرِیهُ [۲۲] اللّه [۲۳] فِی حِلٍّ مُحَلَّلٍ لَا حَرَجَ عَلَیهِ فِیهِ فَإنَهُ یفعَلُ إن شاءَ اللهُ لا حَرَجَ عَلَیهِ فِیهِ وَ إن أَراد َأن نُبَدِّلُ مِن الصَّدَقَةِ مَکانَ ما [۲۴] ، فَإِنْ أَرَادَ أَنْ یبِیعَ [۲۵] مِنَ الْمَالِ فَیقْضِی بِهِ الدَّینَ فَلْیفْعَلْ إِنْ شَاءَ لَا حَرَجَ عَلَیهِ فِیهِ وَ إِنْ شَاءَ جَعَلَهُ یسیر ِاِلی مِلک [۲۶] وَإن وُلدَ علی و َمالِهِم [۲۷] إلی الحَسَنِ بنِ عَلِی.وَ إن کانَ [۲۸] دارُ الحَسَنِ [۲۹] غَیرَ دَارِ الصَّدَقَةِ فَبَدَا لَهُ أَنْ یبِیعَهَا [۳۰] فَإنه یبیعُإِنْ شَاءَ لَا حَرَجَ عَلَیهِ فِیهِ فَإن یبِع [۳۱] فإنَّه یقسِّمُ مِنها [۳۲] ثَلَاثَةَ أَثْلَاثٍ فَیجْعَلُ ثُلُثُه [۳۳] فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ یجْعَلُ [۳۴] ثُلُثُه [۳۵] فِی بَنِی هَاشِمٍ وَ بَنِی الْمُطَّلِبِ وَ یجْعَلُ ثُّلُثَه [۳۶] فِی آلِ أَبِی طَالِبٍ وَ أَنَّهُ یضَعُهُمْ حَیثُ یرِیه اللَّهُ [۳۷] .

الثانی: وَ إن حَدَثَ بِحَسَنِ [۳۸] حَدَثٌ وَ حُسَینٌ حَی فَإِنَّهُ إِلَی الحُسَینِ بنِ عَلِی، و إنّ حُسَینِ بنِ عَلِی [۳۹] یفْعَلُ فِیهِ مِثْلَ الَّذِی أَمَرْتُ بِهِ حَسَناً لَهُ مِنها [۴۰] مِثْلُ الَّذِی کَتَبْتُ لِلْحَسَنِ منها [۴۱] وَ عَلَیهِ مِثْلُ الَّذِی عَلَی الْحَسَنِ.وَ إنّ [۴۲] لِبَنی فاطِمَةَ [۴۳] صَدَقَةِ عَلِی مِثْلُ الَّذِی [۴۴] لِبَنِی عَلِی وَ إِنِّی إِنَّمَا جَعَلْتُ الَّذِی جَعَلْتُ إبنی [۴۵] فاطِمَة َابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ [۴۶] و تَکْرِیمَ حُرْمَةِ مُحَمَدٍ [۴۷] وَ تَعظیما ً [۴۸] وَ تَشریفاً [۴۹] وَ رَجاءَ بِهِما [۵۰] .


الثالث:

و إن حَدَثَ لِحَسَنٍ [۵۱] أو [۵۲] حُسَین حَدَثٌ،فَإِنَّ الْآخِرَ مِنْهُمَا ینْظُرُ فِی بَنِی عَلِی فَإِنْ وَجَدَ فِیهِمْ مَنْ یرْضَی بِهدَیهُ [۵۳] وَ إِسْلَامِهِ وَ أَمَانَتِهِ فَإِنَّهُ یجْعَلُهُ إِلَیهِ إِنْ شَاءَ،

الرابع: إِنْ لَمْ یرَ فِیهِمْ بَعْضَ الَّذِی یرِیدُ [۵۴] فَأنّهُ [۵۵] یجْعَلُهُ إِلَی رَجُلٍ مِنْ ولد [۵۶] أبی طالِبِ یرضاه [۵۷] ،


الخامس:

فَإِنْ وَجَدَ آلَ أَبِی طَالِبٍ یومئذٍ [۵۸] قَدْ ذَهَبَ کُبیرَهُمْ وَ ذَوُو أمرِهِمْ [۵۹] ، فَإِنَّهُ یجْعَلُهُ إِلَی رَجُلٍ یرْضَاهُ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ.


شروط علی المتولیان

وَ أَنَّه ُیشَتَرِطَ [۶۰] عَلَی الَّذِی یجْعَلُهُ إِلَیهِ أن ینزُلَ المَاء َ [۶۱] عَلَی أُصُولِهِ وَ ینْفِقَ تَّمَرَةَ [۶۲] حَیثُ أَمَرَهُ بِهِ [۶۳] مِنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ وَجهِهِ [۶۴] وَ ذَوِی الرَّحِمِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ بَنِی الْمُطَّلِبِ وَ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ لَا یبعُ [۶۵] مِنْهُ شَی‏ءٌ وَ لَا یوهَبُ وَ لَا یورَثُ. وَ أَنَّ مَالَ مُحَمَّدِ [۶۶] عَلی نَاحِیةُ [۶۷] ، و هو مال إبنی وَ هُو َمالُ ابْنَی [۶۸] فَاطِمَةَ.

الوقف أرقاء

وَ أَنَّ رَقِیقِی الَّذِینَ فِی الصَّحِیفَةِ حَمزَةِ [۶۹] الَّذِی کَتَبَ [۷۰] لِی عُتَقَاءُ. هَذَا مَا قَضَی بِهِ عَلِی أَمیرَالمُؤُمِنینَ [۷۱] فِی أَمْوَالِهِ هَذِهِ الْغَدَ مِنْ یوْمَ قَدِمَ مَکَرَ، إبتغی [۷۲] وَجْهِ اللَّهِ وَ الدَّارِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَی کُلِّ حَالٍ.


شروط الوقف

وَ لَا یحِلُّ لِامْرِئٍ مُسْلِمٍ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ أَنْ [۷۳] یقولُ فی شَیءٍ قَبَضَیتُهُ فِی مَالٍ [۷۴] وَ لَا یخَالِفَ فِیهِ أَمْرِی الَّذِی اَمِرتُ بِهِ عَن [۷۵] قَرِیبٍ وَ [۷۶] لَا بَعِیدٍ.

الوقف الولائد و شروطها

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ وَلَائِدِی اللَّاتِی أَطُوفُ عَلَیهِنَّ السَّبْعَ عَشْرَةَ [۷۷] مِنْهُنَّ أُمَّهَاتُ أَوْلَادٍ أَحْیاءٌ [۷۸] مَعَهُنَّ [۷۹] وَ مِنْهُنَّ مَنْ لَا وَلَدَ لَهُ فَقَضَائِی فِیهِنَّ إِنْ حَدَثَ بِی حَدَثٌ أَنَّ مَنْ کَانَ مِنْهُنَّ لَیسَ لَهَا وَلَدٌ وَ لَیسَتْ بِحُبْلَی فَهِی عَتِیقٌة [۸۰] لِوَجْهِ اللَّهِ لَیسَ لِأَحَدٍ عَلَیهَا [۸۱] سَبِیلٌ وَ مَنْ کَانَ مِنْهُنَّ لَهَا وَلَدٌ وَ هِی حُبْلَی فَتُمْسَکُ عَلَی وَلَدِهَا وَ هِی مِنْ حَظِّهِ فَإِنْ مَن [۸۲] مَاتَ وَلَدُهَا وَ هِی حَیةٌ فَهِی عَتِیقَةٌ [۸۳] لَیسَ لِأَحَدٍ عَلَیهَا سَبِیلٌ. فَهَذَا مَا قَضَی بِهِ عَبدُاللهِ عَلَی أَمِیرَالمُؤُمِنینِ مِن مَالِ الغَد ِمِن یومٍ قَدِمَ مَکَرَ [۸۴] .

شهود الوقف

شَهِدَ

- أَبُو شِمْرِ بْنُ أَبْرَهَةَ وَ [۸۵]

- صَعْصَعَةُ بْنُ صُوحَانَ وَ

- یزیدُ بْنُ قَیسٍ وَ [۸۶]

- هَیاجُ بْنُ أَبِی الْهَیاجِ.


تاریخ الوقف

وَ کَتَبَ عَبدُالله [۸۷] عَلی بنُ أَبیطالِبٍ أَمیرَالمؤمنینَ [۸۸] بَیدِه لَعَشرَةٍ [۸۹] خَلَوْنَ مِنْ جُمَادَی الْأُولَی وَ سَنَةَ تِسعٍ [۹۰] و َثَلَاثِینَ. [۹۱]


ترجمه فارسی وقف نامه حضرت علی علیه السلام

واقف

به نام خداوند بخشنده مهربان این چیزی است که بنده خدا علی امیر مومنان به قصد کسب رضایت خداوند درباره ی اموال و دارایی های خود بدان وصیت می کند و فرمان می دهد،

اهدف و انگیزه ها‌ی وقف

-برای کسب رضایت خداوند،

-تا خداوند مرا بدان بهانه به بهشت در آورد،

-و آن روز که صورت هایی سفید شود و صورت هایی سیاه شود، مرا از آتش و آتش را از من دور سازد


اموال و دارایی های موقوفه

  • چاه و چشمه‌هایی در فروع کافی و تهذیب الاحکام «اموال و دارایی‌هائی» آمده است که در «ینْبُع» داشتم و به نام من شناخته می شود و همچنین اراضی اطراف همه صدقه‌اند و غلامانی که در این اراضی کار می‌کنند همه وقف اند غیر از «رباح» و «ابانَیزَر» و «جُبَیر» که اینان آزادند، کسی بر آنان حقی ندارد و آنان وابستگان من هستند و پنج سال در این چاه و مزرعه در فروع کافی و تهذیب الاحکام «املاک و اموال» آمده است کار می‌کنند و خرجی و روزی خود و روزی کسانشان از عایدات همین املاک داده شود.
  • افزون بر این، آنچه در «وادی القری» داشته‌ام، یک سوم آن به اِقطاع از آنِ فرزندان من است و غلامان در این املاک صدقه‌اند.
  • آنچه در «وادی تُرعه» داشته‌ام و نیز کسان این وادی وقف و صدقه اند، و البته برای زُرَیق همان حق و پیمانی است که برای دیگر دوستانش نوشته ام.
  • آنچه در «اَذینِه» داشته ام و نیز کسانش وقف و صدقه‌اند.
  • «فَقیر» در فروع کافی و تهذیب الأحکام «الفقیرین» آمده است هم چنان که می دانید از آن من بوده، وقف فی سبیل الله است.

آنچه از این املاک خود وقف کردم انجامش لازم است در فروع کافی و تهذیب الأحکام آمده است: همه صدقه لازم قطعی است من زنده باشم و یا مرده،


موارد مصرف موقوفات

در هر موردی که رضای خداوند باشد;

  • در راه خدا،
  • یا بستگان از بنی هاشم و بنی مطّلب از دور و نزدیک، مصرف شود.


متولیان وقف و شروط ذکر شده برای آنان

اول: حسن بن علی متولی این وقف است، از آنها به اندازه ضرورت خود بدون زیاده روی از آن می خورد و در هر موردی که خدا او را بدان راه نماید و حلال و روا باشد انفاق می‌کند و در این باره هیچ گناهی بر او نیست. چنانچه خواست این اوقاف را از محل درآمد هایش ترمیم و نوسازی کند، به خواست خداوند این کار را انجام دهد، و در این باره هیچ گناهی بر او نیست در فروع کافی و تهذیب الأحکام جمله قبل ذکر نشده است. و چنانچه خواست مقداری از این آب در فروع کافی و تهذیب الأحکام «از این مال» آورده شده است بفروشد و بدان بدهی بپردازد، به خواست خداوند این کار را انجام دهد و هیچ گناهی بر او نیست. چنانچه هم خواست آن را به ملک بدل کند در فروع کافی «آن را ملک نفیس و نیکو قرار دهد و در تهذیب الاحکام» آن را برای خرید ملک قرار دهد، آمده است این کار را انجام دهد. وصایت فرزندان علی و ولایت اموالشان با حسن بن علی است. چنانچه خانه حسن غیر از خانه وقف باشد و بخواهد آن را بفروشد، آن را به خواست خداوند می فروشد و در این باره بر او هیچ گناهی نیست. اگر بفروشد بهای آن را سه قسمت کند; - یک سوم را در راه خدا دهد، - یک سوم را به بنی هاشم و بنی مطّلب اختصاص دهد و - یک سوم را نیز به آل ابی طالب دهد در مواردی که خدامی‌پسندد از این سه قسم به مصرف رساند. دوم: اگر در زمانی که حسین زنده است برای حسن پیشامدی رخ دهد، ولایت این وقف با حسین بن علی است و او در این باره همان گونه عمل می‌کند که حسن را فرموده‌ام; همان حقوقی را داراست که برای حسن نوشته ام و همان تکالیفی بر او ست که بر حسن نوشته ام.


علت برتری فرزندان فاطمه بر دیگر فرزندان

فرزندان فاطمه در اوقاف علی همان حقی را دارند که دیگر فرزندان علی دارند و تنها بدان دلیل برخی از ویژگی‌ها را به فرزندان فاطمه دادم مقصود ولایت بر اوقاف است که خشنودی خداوند را کسب کنم و حرمت پیامبر صلی الله علیه و آله را پاس بدارم و شرط تعظیم و بزرگداشت او گزارم و به رحمت و رضای خداوند از این رهگذر امید بندم. سوم: اگر برای حسن یا حسین پیشامدی رخ دهد آخرین این دو نفر در فرزندان علی جستجو می‌کند اگر در میان ایشان کسی بیابد که به دینداری، درستکاری و امانتداری اش اطمینان داشته باشد چنانچه خود بخواهد کارها را به او وا می‌گذارد. چهارم: و اگر چنین کسی که می خواهد نیابد آن را به مردی از فرزندان ابوطالب که خود می پسندد وا می‌گذارد. پنجم: اگر در این زمان ببیند بزرگان و صاحب نظران آل ابوطالب درگذشته‌اند کار را به مردی از بنی هاشم که خود می پسندد وا می‌گذارد.


شروط وقف

و در هر حال،بر کسی که کار را به او وا گذاشته است شرط می کند که: - آب چشمه ها را بر همان زمین های خود جاری سازد در فروع کافی و تهذیب الاحکام به جای این جمله آمده است:«اصل اموال را حفظ کند» - خرمای حاصل از اراضی و باغ‌ها را انفاق کند در فروع کافی و تهذیب الاحکام به جای این جمله آمده است: «ثمره و بهره‌ی اموال را انفاق نماید» در همان مواردی که فرموده شده است یعنی در راه خدا و رضای او و در مورد خویشاوندان یعنی بنی هاشم و بنی مطلب، دور و نزدیک خرج کند. هیچ چیز از این ملک؛ - نه فروخته شود، - نه بخشیده شود، - نه ارث داده شود.. ملک محمد صلی الله علیه و آله جدا ست و ملک فرزندان فاطمه است.


وقف و آزادی بردگان

بردگانم که حمزه در صحیفه خود برایم نوشته است در فروع کافی و تهذیب الاحکام به جای جمله قبل آمده است: و آن دو برده که نامشان را در صحیفه‌ی کوچک آورده ام همه آزادند. این چیزی است که بنده خدا امیر مومنان علی علیه السلام درباره اموال خود حکم کرده است از فردای روزی که به مکر آمده است در فروع کافی و تهذیب الاحکام به جای مَکَر «مَسکِن» آمده است - برای خشنودی خداوند - و ذخیره ی سرای آخرت و در همه حال از خداوند کمک باید خواست.


شروط وقف

- برای هیچ مسلمانی که به خدا و روز واپسین ایمان دارد روا نیست بگوید چیزی از این ملک را به تصرف او در آورده‌ام و - همچنین روا نیست از دور یا نزدیک با آنچه فرموده‌ام مخالفت شود.


وقف و آزادی کنیزان

اما پس از من کنیزانِ هفده گانه ای که در اختیار دارم، برخی دارای فرزندان زنده هستند و برخی فرزند ندارند. اگر برایم پیشامدی رخ داد وصیت من درباره آنان این است که؛ هر کدام که نه فرزند دارد و نه آبستن است برای رضای خدا آزاد شود و هیچ کس بر او دست تملک نداشته باشد و هر کدام که فرزند ندارد ولی آبستن است، فرزند خود را نگه دارد و خود سهم فرزندش شود و هر کدام هم که فرزندش بمیرد و خود زنده بماند آزاد است و هیچ کس بر او دست تملک ندارد. این چیزی است که بنده خدا علی امیر مؤمنان درباره ملک خود مقرر فرمود از برای روزی که به مکر آمده است در فروع کافی و تهذیب الاحکام به جای مَکَر «مَسکِن» آمده است

شاهدان وقف نامه

حضرت علی علیه السلام جهت تأئید وقف نامه ی خود و این که؛ در آینده کسی یا کسانی، وجود موقوفات حضرت و تعداد و چیستی و چگونگی موقوفات ایشان را انکار نکنند، افراد معتمدی را که مورد وثوق و اطمینان حضرت و مردم بودند، را به عنوان شاهدان بر وقف نامه خود قرار داد که اسامی آنان عبارت است از: 1- أبوشمر بن أبرهه در مورد وی نوشته اند: ابوشمر فرزند ابرهه بن صباح حمیری، از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام بود. او در صفین از نیروهای سپاه شام و قاریان قرآن بود که در همان جنگ با جمعی از قراء اهل شام به حضرت علی علیه السلام ملحق شدند. وی مورد وثوق امیرمومنان بود آنقدر که حضرت او را به عنوان یکی از شاهدان وقفنامه خود برگزیدطوسی، محمد بن الحسن،رجال کشی اختیارمعرفة الرجال،تصحیح: مصطفوی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد،چاپ سوم 1371 ه.ش. ص 65.

2. صعصعة بن صوحان در شرح زندگانی وی آورده اند: صعصعه فرزند صوحان، از سادات و بزرگان قبیله عبدالقیس بود. او دوران کودکی را در عهد رسول خدا صلّی الله علیه و آله سپری کرد و مسلمان شد، اما توفیق دیدار روی مبارک پیامبر صلّی الله علیه و آله را نیافت. از بزرگان تابعین به شمار می آید، وی مردی فصیح، فاضل، دین دار و سخنوری توانا و از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام بود.. ابن الأثیر الجزری ،ابی الحسن عزالدین علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی ،اسد الغابة فی معرفة الصحابة تحقیق : علی محمد معوض و عادل أحمد عبد الموجود، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی 1415 ه . ق، ج 3، ص 20 . صعصعه از همان ابتدا که مردم روز 23 ذی حجه سال 35 هجری با حضرت علی علیه السلام بیعت کردند، او نیز بیعت نمود و ایمان راسخ خود را به مقام شامخ ولایت امیرالمومنین ابراز کرد. او با تمام وجود و در همه ی شرایط بر این عهد و پیمان باقی ماند،و از امامت والای آن حضرت در تمام مراحل و شرایط دفاع نمود. امام صادق علیه السلام دربار ه ی امام شناسی صعصعه می فرماید: »مَا کَانَ مَعَ أَمیرَالمُومِنینَ مَن یعرِفُ حَقُهُ إِلا صَعصَعِه وَ أَصحابِهِ«؛ کسی که به راستی، حق امیرالمومنین علیه السلام را بشناسد تنها صعصعه و یارانش بودند.یعقوبی،ابن واضح، تاریخ یعقوبی،بیروت، دارالعرب الاسلامی، 1410 ه.ق، ج2، ص 179. 3. یزید بن قیس در مورد وی گفته شده است: یزید بن قیس از یاران امیرالمومنین علیه السلام بود و در میان مردم کوفه و قومش از احترام خاصی برخوردار بود. وی از جانب حضرت علی علیه السلام والی مداین بود و سپس به ولایت ری، همدان و اصفهان منصوب گردید. وی در عزل «سعید بن عاص» حاکم عثمان در کوفه و نیز قیام بر ضد خود عثمان و برکناری او از خلافت، با مالک اشتر، زیاد بن نضر و زید بن صوحان نقش موثری داشته است و در خلافت امیرالمومنین علیه السلام حضرت را در جنگ جمل، صفین و نهروان یاری نمود.شیخ طوسی، محمد بن الحسن، رجال کشی، ص 62 ، ش 6 4. هیاج بن ابی هیاج در مورد وی اطلاعات چندانی بدست نیامد تنها در بعضی کتب آمده است: او از افراد مورد اطمینان حضرت علی علیه السلام بود و لذا او را شاهد بر وقف اموال خود قرار داد و از آن جا که شاهد بر وصیت باید عادل باشد، این عمل امیرالمومنین علیه السلام دلیلی بر عدالت و مورد اطمینان بودن هیاج ابن ابی هیاج است.شیخ طوسی، محمد بن الحسن، رجال کشی، ص 61 ، ش 4. سؤال قابل تأمل اینکه؛ با توجه به این که برای وقفنامه احتیاجی به وجود شاهد و شهادت آنها، نیست چرا حضرت برای نوشتن وقف نامه خود از شهود استفاده کردند؟ چنانچه پاسخ این باشد که؛ در تمام عقود اسلامی حضور شاهد مستحب است ولی اگر خوف عارضه ای وجود داشته باشد گرفتن شاهد واجب است. و همچنین اگر پاسخ این باشد که این وقف نامه در اصل وصیت نامه حضرت بوده که ایشان در اواخر عمر با برکت خویش به عنوان وصیت نگاشته اند و برای نوشتن وصیت نامه قطعا نیاز به دو شاهد عادل است؛ باز این سوال مطرح می شود که بر اساس اصول فقهی برای شهادت دادن، شهادت دو مرد با دارا بودن شرایط لازم کفایت می کند، چه خوف و عارضه ای وجود داشته یا ممکن بوده به وجود آید که حضرت از چهار شاهد مرد، جهت شهادت دادن بر وقفنامه خود استفاده نموده اند؟


تاریخ وقف نامه

بنده خدا علی امیر مؤمنان در روز دهم از جمادی الأولی سال سی و نه هجرت در فروع کافی و تهذیب الاحکام «سال سی و هفت هجرت» آمده است این را به دست خود نوشت.


ذکر سلسله سند و راویان وقف نامه

الف «التاریخ المدینة المنورة»؛ ابن شبه نمیری ما در میان کتب معتبر تاریخی به جستجوی متن کامل وقف نامه حضرت پرداخته و قدیمی ترین آن را در کتاب «التاریخ المدینة المنورة»؛ ابن شَبَّه نُمِیری 173-263 ه. ق، جلد 1، صفحه 225، یافتیم. از این رو ابتدا سلسله سند و راویان وقف‌نامه‌ی حضرت را که ابن شَبَّه نُمیری در کتاب خود آورده است، ذکر نموده و سپس به سراغ دو کتاب حدیثی معتبر شیعی می‌رویم. ابن شبه راویان وقف نامه‌ی حضرت را این گونه بیان می کند: «قَالَ أَبُوُ غُسَان وَ هَذِهِ نُسْخَةِ کِتَابِ صَدَقَةُ عَلِی بْنِ أَبی طَالِبِ رَضِی اللهُ عَنْهُ حَرْفاً بِحَرْفٍ نُسْخَتُهَا عَلَی نُقْصَانِ هِجَائُهَا وَ صوُرَةُ کِتَابُهَا أََخَذَتُهَا مِنْ أَبِی أَخَذَهَا مَنْ حَسَن بْنِ زِید...».

ب «فروع کافی»؛ شیخ کلینی جهت مقایسه متن کامل وقف نامه حضرت در کتاب «تاریخ المدینة المنورة» با متن های دیگری که در سایر کتب معتبر آمده است و تأیید آن؛ اصل این وقف نامه را از دو کتاب معتبر حدیثی شیعه نیز ذکر می کنیم. که آن دو کتاب عبارتند از: «فروع کافی»؛ شیخ کلینی و «تهذیب الاحکام»؛ شیخ طوسی ابتدا ذکر سلسله سند و راویان وقف نامه حضرت علی علیه السلام در کتاب «فروع کافی»؛ شیخ کلینی، جلد7، صفحه 49. سلسله سند و راویان متن وقف نامه حضرت براساس آنچه شیخ کلینی در کتاب خود آورده است، به اینگونه است: «أَبُو عَلِی الْأَشْعَرِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیی عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ بَعَثَ إِلَی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی عَلَیهِ السَّلَام بِوَصِیةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام...».

ج «تهذیب الاحکام»؛ شیخ طوسی سلسله سند و راویان وقف نامه حضرت علی علیه السلام در کتاب «تهذیب الاحکام»؛ شیخ طوسی، جلد 9، صفحه 146. سلسله سند و راویان متن وقف نامه حضرت بر اساس آنچه شیخ طوسی در کتاب خود آورده است، به اینگونه است: «الْحُسَینُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ بَعَثَ إِلَی بِهَذِهِ الْوَصِیةِ أَبُو إِبْرَاهِیمَ علیه السلام...».


>وقف نامه >واقف >هدف از وقف اموال و دارایی ها >موقوفات >صیغه ی وقف >موارد مصرف موقوفات >متولیان موقوفات >شروط بر متولیان وقف >وقف و آزادی بردگان و کنیزان >شاهدان وقف نامه >تاریخ وقف نامه


وقف نامه

وقف‌نامه: نوشته‌ای‌ست که واقف برای وقف مال خود تنظیم کرده و در آن درباره‌ی مسائل مربوط به اداره‌ی موقوفه و چگونگی صرف عواید آن و نحوة تولیت و دیگر موارد، تعیین تکلیف کرده ‌است. شفافیت مفاد وقف، گرفتن شهود معتبر، مکتوب بودن وقف نامه، تعیین دقیق مدیریت وقف و ترسیم خطوط کلی موارد مصرف آن، از ویژگیهای وقف نامه‏ی امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. همچنین در این وقف نامه؛ حضرت، راه و رسم نوشتن وقف نامه، کیفیت وقف و ترتیب وقف نامه را به طور کامل بیان فرموده است.

واقف

واقف: کسی ‌ست که در زمان حیات خود ملکی را وقف کند یا وصیت کند که پس از مرگش دیگری ملکی از وی را وقف کند.و از جمله شرایط واقف: بلوغ، عقل، اختیار، آزادی، محجور نبودن به سبب افلاس یا سفاهت، مالکیت و اجازه‌ی تصرف می‌باشد. حضرت علی علیه السلام خود، شخصاً در زمان حیات مبارکشان با دارا بودن تمامی شرایط، اموال و دارایی های خود را وقف نموده و صراحتاً در همان ابتدای وقف نامه نام خود را به عنوان واقف بیان می نمایند: «هَذَا ما أوصِی بِهِ وَ قَضی بِهِ فِی مالِهِ عَبْدُاللّهِ علی أَمیرَالمؤمِنینَ»؛ این چیزی است که بنده خدا امیر مومنان علی درباره‌ی اموال خود بدان وصیت می کند و فرمان می دهد.


هدف از وقف اموال و دارایی ها

هدف وقف یعنی: چرا انسان وقف می‌کند؟ چه انگیزه و نیرویی موجب می‌شود انسانی که همه‌ی عمر با تمام توان کوشیده و مالی را به سختی فراهم آورده، پا بر سر خودخواهی خود نهاده و بخشی از اموال خویش یاتمام آن را در حال اختیار و با طیب‌ خاطر برای بهره‌بری دیگران ـ آشنا یا بیگانه ـ وقف کند؟ کدام نیرویی برتر از نیروی خداخواهی در انسان است که در او تجلی می‌کند و بر او حاکم می‌شود و او را بر انجام این امر خداپسندانه رهنمون می شود. آری آنچه حضرت را بر آن داشت تا تمام اموال و دارایی‌های خود را که در طول عمر با برکت خویش باا تکاء به قدرت بازوان توانای خود به دست آورده، وقف کند همانا؛ کسب رضایت و خشنودی خداوند، ورود به بهشت و دوری ازآتش جهنم بود. حضرت در همان فرازهای ابتدایی وقف نامه خود به هدف و انگیزه‌ی خود از وقف اموال و دارایی های خویش اشاره نموده و می فرمایند: «ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ لِیولِجَنِی اللهِ بِهِ الْجَنَّةَ وَ یصْرِفَنِی عَنِ النَّارِ وَ یصْرِفَ النَّارَ عَنِّی یوْمَ تَبْیضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ»؛ - برای کسب رضایت خداوند، - تا خداوند مرا بدان بهانه به بهشت درآورد، - و در آن روز که صورت هایی سفید شود و صورت هایی سیاه شود، مرا از آتش و آتش را از من دور سازد.


موقوفات

موقوفات: شامل کلیه‌ی اموال و دارایی هایی است که واقف آنها را وقف می‌کند.در واقع رکن اصلی وقف همین موقوفات است و به خاطر وجود همین موقوفات است که وقف نامه تنظیم و نوشته می شود. طبق گواهی تاریخ و اسناد و مدارک موجود، حضرت علی علیه السلام بیش از همه موقوفات داشتند؛ هم در میان افراد زمان خود و هم در میان سایر ائمه معصومین علیهم السلام. آنچه در این وقف نامه ی حضرت آمده است تنها گوشه‌ای از موقوفات بی شمار حضرت می‌باشد که با استناد به کتب تاریخی، مشخص گردید که حضرت وقف نامه‌های دیگری نیز داشته اند. به عنوان مثال حضرت در وقف نامه‌ای، خانه‌ای در محله بنی زُرَیق را وقف بر خاله‌های خود نمودند و نیز حضرت متن وقف نامه‌ی چاه أبی نَیزَر را همان هنگام که آب از آن جوشید با درخواست قلم و کاغذ، به دست مبارک خود نگاشتند. ولی چون این وقف نامه آخرین و کامل ترین وقف نامه‌ای است که حضرت پس از بازگشت از جنگ صفین و در اواخر عمر با برکت خویش به عنوان وصیت نامه نوشته و در آن تمامی اموال و دارایی های خود را وقف نموده ما تنها به این وقف نامه استناد نموده وموقوفات حضرت را براساس آنچه در این وقف نامه آمده است بیان می نماییم و معرفی سایر موقوفات حضرت را در مقاله ای دیگر تقدیم دوستداران این امام همام خواهیم نمود، انشاءالله موقوفات حضرت بر اساس وقف نامه‌ی ایشان بدین شرح می باشد: 1 «ِینبُع»؛ أَنَّ مَا کَانَ لی بِینبُع مِن ماءٍ یعْرَفُ لِی فِیهَا وَ مَا حَوْلَهَا صَدَقَةٌ وَ رَقِیقَهَا غَیرَ أنَّ «رَباحاً» و «أبانَیزَر» و «جُبَیراً» عُتَقَاءُ لَیسَ لِأَحَدٍ عَلَیهِمْ سَبِیلٌ هُمْ مَوالی یعْمَلُونَ فِی الْمَالِ خَمْسَ حِجَجٍ وَ فِیهِ نَفَقَتُهُمْ وَ رِزْقُهُمْ وَ رِزْقُ أَهَالِیهِمْ 2 «وادِی القُری»؛ مَا کَانَ لِی بِوادِی القُری ثُلثُه مالُ إبنی قَطیعَةَ وَ رَقِیقُهَا صَدَقَةٌ 3 «وادٍ تُرعَة»؛ مَا کَانَ لِی بِوادٍ تُرعَة وَ أَهْلِهَا صَدَقَةٌ غَیرَ أَنَ «زُرَیقا» لَه ُمِثلُ مَا کَتَبتُ لِأَصحَابِهِ، 4 «أُذَینَةَ»؛ مَا کَانَ لِی بِأُذَینَةَ وَ أَهْلِهَا صَدَقَةَ، 5 «الفَقیرَ»؛ وَ الفَقیرَ لی کَمَا قَدْ عَلِمْتُمْ صَدَقَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، چاه و چشمه هایی که در «ینْبُع» داشتم و به نام من شناخته می شود و همچنین اراضی اطراف همه صدقه اند و غلامانی که در این اراضی کار می‌کنند همه وقف اند غیر از «رباح» و «ابانَیزَر» و «جُبَیر» که اینان آزادند، کسی بر آنان حقی ندارد و آنان وابستگان من هستند و پنج سال در این چاه و مزرعه کار می‌کنند و خرجی و روزی خود و روزی کسانشان از عایدات همین املاک داده شود. افزون بر این، آنچه در «وادی القری» داشته‌ام، یک سوم آن به اِقطاع از آنِ فرزندان من است و غلامان در این املاک صدقه‌اند. آنچه در «وادی تُرعه» داشته‌ام و نیز کسان این وادی وقف و صدقه اند، و البته برای زُرَیق همان حق و پیمانی است که برای دیگر دوستانش نوشته ام. آنچه در «اَذینِه» داشته ام و نیز کسانش وقف و صدقه‌اند. «فَقیر» هم، چنان که می دانید از آن من بوده، وقف فی سبیل الله است

صیغه ی وقف

صیغة وقف: الفاظ و عباراتی ست که واقف با آن‌ها اراده ی خود را بیان می‌کند. حضرت علی علیه السلام بلافاصله پس از نام بردن موقوفات،صیغه ی وقف را بر آنها جاری ساخته و می فرمایند: «وَ أَنَّ الَّذِی کَتَبْتُ مِنْ أَمْوَالِی هَذِهِ صَدَقَةٌ وَجَبَ فَعَلَ، حَیاً أَنَا أَوْ مَیتاً» ؛ آنچه از این املاک خود وقف کردم انجامش لازم است ،من زنده باشم و یا مرده.

موارد مصرف موقوفات

شاید مهم‌ترین بخش امر وقف، تعیین موارد مصرف موقوفات باشد. وقتی انسان صالح و ریزبین و نکته‌سنج و مصلحت‌اندیش، دردی یا کمبودی یا نقصانی یا عیبی در جامعه یا افراد اطراف خود، از نزدیکان و اقوام گرفته تا همسایگان و بستگان و دوستان می‌بیند، برای حل دائم آن نقیصه، به نحوی که ریشه‌کن شود، تمام یا قسمتی از اموال و املاک خود را وقف می‌کند. بنابراین، حل آن مشکل و رفع آن نقیصه، مهم‌ترین انگیزه ی یک واقف اندیشمند و نوع‌دوست و دلسوز است. از آنجا که حضرت علی علیه السلام بیش تر از هر فرد دیگری به نیازهای جامعه ی اسلامی زمان خود و حتی پس از آن مطلع و آگاه بود، لذا جهت رفع این نیازها و پاسخ به خواسته های مردم، تمامی اموال و دارایی های خود را در راه خدا وقف نموده و درباره ی موارد مصرف موقوفات خود می فرمایند: «ینْفَقُ فِی کُلِّ نَفَقَةٍ ابْتُغِی بِهِ وَجْهُ اللَّهِ مِن سَبِیلِ اللَّهِ وَ وَجْهِهِ وَ ذَوِی الرَّحِمِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ بَنِی الْمُطَّلِبِ وَ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ»؛ در هر موردی که رضای خداوند باشد; - در راه خدا، - یا بستگان از بنی هاشم و بنی مطّلب اقوام و خویشان و بستگان - و دور و نزدیک، دوستان و آشنایان و غریبه و بیگانه مصرف شود. - نکته؛ در تعیین موارد مصرف وقف، ضمن اینکه امام علی علیه السلام تمامی نیازمندان و واماندگان را مد نظر داشته‏اند، اولویت ویژه‏ای هم به ارحام و نزدیکان و بستگان خود داده‏اند. و این امر، از نظر تربیتی و اجتماعی بسیار حائز اهمیت است.


متولیان موقوفات

متولی: کسی است که واقف او را برای ادارة موقوفه و رساندن عواید آن به موقوفٌ‌علیه کسی یا چیزی که قرار است عواید و منافع موقوفه بدو رسد و صرف او شود معلوم کرده است. به عملی که متولی برعهده دارد، تولیت می‌گویند. حضرت علی علیه السلام برای تولیت موقوفات خود چندین متولی تعیین نمودند تا در صورتی که برای یکی از آنها اتفاق یا حادثه ای رخ دهد این امر مهم، به ترتیب به نفر بعدی واگذار گردد. متولیان موقوفات حضرت به ترتیب عبارتند از: [اول]: حسن بن علی علیه السلام؛ حضرت اولین متولی موقوفات خود را حضرت امام حسن علیه السلام قرار داده و می فرمایند: «وَ أَنَّهُ یقُومُ عَلَی ذَلِکَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی»؛ حسن بن علی متولی این وقف است. [دوم]: حسین بن علی علیه السلام؛ حضرت دومین متولی موقوفات خود را حضرت امام حسین علیه السلام قرار داده است، البته در صورتی که برای امام حسن علیه السلام پیش آمد یا حادثه ای رخ دهد و از دنیا برود و امام حسین علیه السلام زنده باشد. حضرت در این خصوص می فرمایند: «وَ إن حَدَثَ بِحَسَنِ بنِ عَلِی حَدَثٌ وَ حُسَینٌ حَی فَإِنَّهُ إِلَی الحُسَینِ بنِ عَلِی»؛ اگر در زمانی که حسین علیه السلام زنده است برای حسن علیه السلام پیشامدی رخ دهد، ولایت این وقف با حسین بن علی علیه السلام است. - نکته؛ اینکه چرا حضرت، تولیت موقوفات خود را به امام حسن علیه السلام و پس از ایشان به امام حسین علیه السلام واگذار نموده، و از میان فرزندان ذکور خود، دو پسر فاطمه سلام الله علیها را عهده دار این امر نموده است؛ دلیل بسیار مهمی وجود داشته که خود حضرت علی علیه السلام در متن وقف نامه بلافاصله پس از ذکر نام این دو بزرگوار امام حسن و امام حسین علیهم السلام، علت آن را اینگونه بیان فرموده است:«وَ إِنِّی إِنَّمَا جَعَلْتُ الَّذِی جَعَلْتُ إبنی فاطِمَةَ - ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ . - تَکْرِیمَ حُرْمَةِ مُحَمَدٍ . - وَ تَعظیماً. - وَ تَشریفاً. - وَ رَجاءَ بِهِما»؛. و تنها بدان دلیل برخی از ویژگی ها را به فرزندان فاطمه دادم مقصود ولایت بر اوقاف است که: - خشنودی خداوند را کسب کنم و - حرمت پیامبر صلی الله علیه و آله را پاس بدارم و - شرط تعظیم و - بزرگداشت او گزارم و - به رحمت و رضای خداوند از این رهگذر امید بندم. ابن ابی الحدید در شرح نامه 24 نهج البلاغه پس از ذکر علت فوق راجع به اعطای سرپرستی موقوفات از سوی حضرت به امام حسن و امام حسین علیهم السلام می نویسد: «و در این سخن رمز و اعتراضی نهفته است نسبت به کسانی که فرماندهی حکومت را از خاندان پیامبر در ربودند آن هم با وجود داشتن کسی که برای حکومت شایسته بوده است، یعنی سزاوارتر و لایق تر برای مسلمانان این بوده است که پس از رسول خدا به منظور تقرب به پیامبر و گرامی داشتن حرمت و اطاعت او و احترام به منزلت آن حضرت، حکومت را برای افراد خاندان پیامبر بگذارند و اجازه ندهندکه وارثان رسول خدا رعیت باشند و اشخاص دور و کسانی که از شجره و ریشه ی پیامبر نیستند، بر آنان حاکم باشند. مگر نمی بینی اگر سلطان و حاکم مسلمانان از خاندان پیامبر باشد هیبت و حرمت رسالت و نبوت در سینه های مردم بزرگتر و بیشتر است، در صورتی که اگر سلطان اعظم مسلمانان از صاحب شریعت، دارای نسب دوری باشد در سینه مردم چنان هیبت و جلالی نسبت به مقام پیامبری احساس نمی شود». [۹۲] .

- نکته حایز اهمیت دیگر در این فراز از وقف نامه حضرت این جمله حضرت است که فرمودند: «وَ إنّ لِبَنی فاطِمَةَ صَدَقَةِ عَلِی مِثْلُ الَّذِی لِبَنِی عَلِی»؛ فرزندان فاطمه در اوقاف علی همان حقی را دارند که دیگر فرزندان علی دارند. ابن ابی الحدید در شرح این فراز از کلام گهربار حضرت می نویسد: «اینکه علی علیه السلام تصریح فرموده است که؛ برای این دو پسر، سهم آنان از منافع صدقات همچون دیگر فرزندان محفوظ است، به این دلیل است که؛ ممکن است کسی گمان کند آن دو [امام حسن و امام حسین علیهم السلام] چون سرپرست و ناظر مصرف منافع موقوفات حضرت علی علیه السلام هستند، از این که سهمی چون دیگر فرزندان داشته باشند محروم هستند و باید منافع آن بین دیگر فرزندانی که سرپرستی موقوفات را بر عهده ندارند تقسیم شود». [۹۳] . [سوم]: یکی از فرزندان علی علیه السلام؛ حضرت علی علیه السلام راجع به نفر سوم بعد از حَسَنین علیهم السلام تصریح نموده اند که: «إن حَدَثَ لِحَسَنٍأ و حُسَین حَدَثٌ، فَإِنَّ الْآخِرَ مِنْهُمَا ینْظُرُ فِی بَنِی عَلِی فَإِنْ وَجَدَ فِیهِمْ مَنْ یرْضَی بِهدَیهُ وَ إِسْلَامِهِ وَ أَمَانَتِهِ فَإِنَّهُ یجْعَلُهُ إِلَیهِ إِنْ شَاءَ»؛ اگر برای حسن یا حسین پیشامدی رخ دهد آخرین این دو نفر در فرزندان علی جستجو می کند اگر در میان ایشان کسی بیابد که به دینداری، درستکاری و امانتداری اش اطمینان داشته باشد چنانچه خود بخواهد کارها را به او وا می گذارد.

- نکته حائز اهمیت در این فراز از وقف نامه حضرت؛ ویژگی ها و صفاتی است که متولی وقف علاوه بر کاردانی و مدیریت، باید داشته باشدکه آن ویژگی ها عبارتند از: - دینداری - درستکاری - امانت داری اینکه حضرت این سه ویژگی را برای دو متولی قبلی امام حسن و امام حسین علیهم السلام ذکر نفرموده اند، کاملا مشخص است؛چرا که این دو امام معصوم به کلیه ی این صفات و ویژگی ها متصف بوده و دیگر نیازی به بیان آن از سوی حضرت، احساس نمی شده است. [چهارم]: مردی از فرزندان ابوطالب؛ حضرت علی علیه السلام به حَسَنین علیهم السلام سفارش می کند که اگر در میان فرزندان علی کسی را که دارای صفات مذکور باشد نیافتید، امر تولیت را به مردی از خاندان ابوطالب بسپارید: «إِنْ لَمْ یرَ فِیهِمْ بَعْضَ الَّذِی یرِیدُ فَأنّهُ یجْعَلُهُ إِلَی رَجُلٍ مِنْ ولد أبیطالِبِ یرضاه»؛ و اگر چنین کسی که می خواهد نیابد آن را به مردی از فرزندان ابوطالب که خود می پسندد واگذارد.

- نکته حائز اهمیت در این فراز از وقف نامه حضرت؛ به کار بردن کلمه «رَجُلٍ» است. اینکه حضرت صراحتاً این کلمه را بکار برده و نامی از «إمرَأة» نبرده است، قطعاً دارای دلایل و حکمتهای متعددی است، و از دیرباز نیز معمولا رسم بر همین بوده است که واقفین تولیت موقوفه یا موقوفات خود را به شرط دارا بودن شرایط لازم، به فرزندان ذکور خود می سپردند. [پنجم]: مردی از بنی هاشم؛ حضرت آخرین متولی موقوفات خود را، در صورت درگذشتن بزرگان و صاحب نظران آل ابوطالب، به مردی از بنی هاشم واگذار نموده و می فرمایند: «فَإِنْ وَجَدَ آلَ أَبِی طَالِبٍ یومئذٍ قَدْ ذَهَبَ کُبیرَهُمْ وَ ذَوُو أمرِهِمْ فَإِنَّهُ یجْعَلُهُ إِلَی رَجُلٍ یرْضَاهُ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ»؛ اگر در این زمان ببیند بزرگان و صاحب نظران آل ابوطالب درگذشته کار را به مردی از بنی هاشم که خود می پسندد وا می گذارد. - نکته حائز اهمیت در این فراز از وقف نامه حضرت؛ پیشی دادن آل ابی طالب بر بنی هاشم در انجام تولیت موقوفات خود می باشد. دلیل این پیشی شاید به خاطر رابطه نزدیکتر خویشاوندی با آل ابی طالب نسبت به خاندان بنی هاشم بوده باشد.


شروط بر متولیان وقف

حضرت علی علیه السلام ضمن برشمردن متولیان موقوفات خود، شروطی نیز برای آنها قرار داده که عبارت است از:

>شروط خاص >شروط عام

شروط خاص

حضرت این شروط را برای اولین متولی موقوفات خود، یعنی؛ امام حسن علیه السلام و سپس برای امام حسین علیه السلام قرار داد.

>شروط برای اولین متولی >شروط برای دومین متولی


شروط برای اولین متولی

حضرت شروط بر اولین متولی موقوفات خود یعنی امام حسن علیه السلام را اینگونه بیان می فرمایند: «یأْکُلُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْفِقُحَیثُ یرِیهُ اللّه فِی حِلٍّ مُحَلَّلٍ لَا حَرَجَ عَلَیهِ فِیهِ فَإنَهُ یفعَلُ إن شاءَ اللهُ لا حَرَجَ عَلَیهِ فِیهِ وَ إن أَرادَ أن نُبَدِّلُ مِن الصَّدَقَةِ مَکانَ ما، فَإِنْ أَرَادَ أَنْ یبِیعَ مِنَ الْمَالِ فَیقْضِی بِهِ الدَّینَ فَلْیفْعَلْ إِنْ شَاءَ لَا حَرَجَ عَلَیهِ فِیهِ وَ إِنْ شَاءَ جَعَلَهُ یسیرِ اِلی مِلک وَ إن وُلدَ علی وَ مالِهِم إلی الحَسَنِ بنِ عَلِی.و َإن کانَ دارُ الحَسَنِ غَیرَ دَارِ الصَّدَقَةِ فَبَدَا لَهُ أَنْ یبِیعَهَا فَإنه یبیعُ إِنْ شَاءَ لَا حَرَجَ عَلَیهِ فِیهِ فَإن یبِع فإنَّه یقسِّمُ مِنها ثَلَاثَةَ أَثْلَاثٍ فَیجْعَلُ ثُلُثُه فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ یجْعَلُ ثُلُثُه فِی بَنِی هَاشِمٍ وَ بَنِی الْمُطَّلِبِ وَ یجْعَلُ ثُّلُثَه فِی آلِ أَبِی طَالِبٍ وَ أَنَّهُ یضَعُهُمْ حَیثُ یرِیه اللَّهُ...» الف از آنها به اندازه ضرورت خود بدون زیاده روی از آن بخورد ب در هر موردی که خدا او را بدان راه نماید و حلال و روا باشد انفاق کند و در این صورت هیچ گناهی بر او نیست. پ چنانچه خواست این موقوفات را از محل درآمد هایش ترمیم و نوسازی کند. به خواست خداوند این کار را انجام دهد، و در این صورت هیچ گناهی بر او نیست. ت چنانچه خواست مقداری از این مال[آب]را بفروشد و بدان بدهی بپردازد.به خواست خداوند این کار را انجام دهد و در این صورت هیچ گناهی بر او نیست. ث چنانچه هم خواست آن را به مِلک بدل کند این کار را انجام دهد. ج چنانچه خانه حسن غیر از خانه وقف باشد و بخواهد آن را بفروشد، آن را به خواست خداوند بفروشد.و در این صورت بر او هیچ گناهی نیست. اگر فروخت بهای آن را سه قسمت کند: - یک سوم را در راه خدا دهد، - یک سوم را به بنی هاشم و بنی مطّلب اختصاص دهد و - یک سوم را نیز به آل ابی طالب دهد. در مواردی که خدا می پسندد از این سه قسم به مصرف رساند. - نکته؛ حضرت در ضمن بیان شروط بر امام حسن باز متذکر شده اند که: «وَ إن وُلدَ علی وَ مالِهِم إلی الحَسَنِ بنِ عَلِی»؛ وصایت فرزندان علی و ولایت اموالشان با حسن بن علی است.


شروط برای دومین متولی

حضرت شروط بر دومین متولی موقوفات خود یعنی: امام حسین علیه السلام را اینگونه بیان فرموده اند: «وَ إنّ حُسَینِ بنِ عَلِی یفْعَلُ فِیهِ مِثْلَ الَّذِی أَمَرْتُ بِهِ حَسَناً لَهُ مِنها مِثْلُ الَّذِی کَتَبْتُ لِلْحَسَنِ منها وَ عَلَیهِ مِثْلُ الَّذِی عَلَی الْحَسَنِا»؛ و حسین بن علی در این باره همان گونه عمل می کند که حسن را فرموده ام، او همان حقوقی را دارا ست که برای حسن علیه السلام نوشته ام و همان تکالیفی بر اوست که بر حسن علیه السلام نوشته ام.


شروط عام

>شروط برای سایر متولیان >شروط برای همه ی مسلمانان

شروط برای سایر متولیان

حضرت شروطی را برای سایر متولیان موقوفات خود قرار داده اندکه این شروط بدین قراراست: «وَ أَنَّهُ یشَتَرِطَ عَلَی الَّذِی یجْعَلُهُ إِلَیهِ أن ینزُلَ المَاءَ عَلَی أُصُولِهِ وَ ینْفِقَ تَّمَرَةَ حَیثُ أَمَرَهُ بِهِ مِنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ وَجهِهِ وَ ذَوِی الرَحِمِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ بَنِی الْمُطَّلِبِ وَ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ لَا یبعُ مِنْهُ شَی‏ءٌ وَ لَا یوهَبُ وَ لَا یورَثُ.»؛ و در هر حال، بر کسی که کار به او واگذاشته شده است شرط می کند که: چ آب چشمه ها را بر همان زمین های خود جاری سازد در فروع کافی و تهذیب الاحکام به جای این جمله آمده است «اصل اموال را حفظ کند» ح خرمای حاصل از اراضی و باغ ها را انفاق کند در فروع کافی و تهذیب الاحکام به جای این جمله آمده است: «ثمره و بهره ی اموال را انفاق نماید» در همان مواردی که فرموده شده است؛ یعنی در راه خدا و رضای او و در مورد خویشاوندان، یعنی بنی هاشم و بنی مطلب، از دور و نزدیک. هیچ چیز از این ملک خ نه فروخته شود، د نه بخشیده شود، ذ نه ارث داده شود.

- نکته قابل توجه اینکه؛ حضرت پس از ذکر موقوفات و شرایط آن متذکر می شوند که: «وَ أَنَّ مَالَ مُحَمَّدِعَلی نَاحِیةُ و هو مال إبنی وَ هُوَ مالُ ابْنَی فَاطِمَةَ»؛ ملک محمد صلی الله علیه و آله جدا ست و ملک فرزندان فاطمه است.

- نکته دیگر اینکه؛ حضرت پس از برشمردن موقوفات و متولیان و شروط بر آنان، یک بار دیگر هدف و انگیزه ی خود را از وقف اموال و دارایی های خویش بیان نموده و می فرمایند: «هَذَا مَا قَضَی بِهِ عَلِی أَمیرَالمُؤُمِنینَ فِی أَمْوَالِهِ هَذِهِ الْغَدَ مِنْ یوْمَ قَدِمَ مَکَرَ إبتغی وَجْهِ اللَّهِ وَ الدَّارِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَی کُلِّ حَالٍ»؛ این چیزی است که بنده خدا امیر مومنان علی علیه السلام درباره اموال خود حکم کرده است از فردای روزی که به مکر آمده است در فرع کافی و تهذیب الاحکام «مَسکِن» آمده است - برای خشنودی خداوند - و ذخیره ی سرای آخرت و در همه حال از خداوند کمک باید خواست.

شروط برای همه ی مسلمانان

از جمله شروطی که حضرت نسبت به موقوفات خود، برای تمامی مسلمانان قرار داده اند این است که: «و َلَا یحِلُّ لِامْرِئٍ مُسْلِمٍ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ أَنْ یقولُ فی شَیءٍ قَبَضَیتُهُ فِی مَالٍ وَ لَا یخَالِفَ فِیهِ أَمْرِی الَّذِی اَمِرتُ بِهِ عَن قَرِیبٍ وَ لَا بَعِیدٍ»؛ برای هیچ مسلمانی که به خدا و روز واپسین ایمان دارد روا نیست بگوید: ر چیزی از این ملک را به تصرف او در آورده ام و ز همچنین روا نیست از دور یا نزدیک غریب و آشنا، دوست و بیگانه با آنچه فرموده ام مخالفت کند.

وقف و آزادی بردگان و کنیزان

در عصر حیات امام علی علیه السلام، در شبه جزیره عربستان، همانند سایر نقاط جهان، برده‏داری به شدت رواج داشت. مبارزه با این پدیده ناگوار که از طبیعت نظامهای سیاسی و اقتصادی آن زمان مخصوصاً شیوه ی تعامل با اسیران جنگی نشأت می‏گرفت، کار آسانی نبود. با این حال اسلام از همان ابتدای ظهور، نارضایتی خود را از این پدیده اعلام نمود. و به همین دلیل تدابیر مهمی را جهت برچیده شدن تدریجی بساط برده داری به مرحله اجرا گذاشت: - تشویق به خوشرفتاری با بردگان - ترغیب به آزاد سازی داوطلبانه آنان - پذیرش آزاد کردن بنده به عنوان کفاره برخی از گناهان - آزادی قهری آنان با اسباب گوناگون از جمله این تدابیر بود. شیوه برخورد امام علی علیه السلام با این مسئله، یکی از شواهد محکم مخالفت اسلام با پدیده ی شوم برده داری است. امام علیه السلام در حالیکه در زندگی شخصی خود، تحمل انواع سختی ها را بر خود روا می‏داشت، از هیچ کوششی برای آزادی و استقلال انسان هایی که ناخواسته در دام بردگی گرفتار شده بودند دریغ نمی‏کرد. ثمره ی تلاش و جدیت حضرت در این راه، گسستن بندهای بردگی از گردن هزار بنده بود. عظمت این خدمت امام در صورتی به خوبی احساس خواهد شد که بدانیم رهبر آزادگان جهان، این تعداد برده را با حاصل دسترنج و زحمات طاقت فرسای خود آزاد نموده است. چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «سوگند به آفریدگار جهان که امام علی علیه السلام برای جلب خشنودی خداوند، هزار برده را آزاد نمود، بگونه‏ای که در راه آزادی آنان، دستانش تاول زد». [۹۴] . این مسئله که امام علیه السلام با دسترنج خود هزار بنده را آزاد نموده است در منابع متعددی نقل گردیده و از افتخارات حضرت به شمار می‏رود. [۹۵] به همین دلیل اهل بیت ایشان همواره یاد این فضیلت را زنده نگه می‏داشتند. یکی از حکایات شنیدنی، در این باره مباحثه امام صادق علیه السلام با یکی از نوادگان امام حسن علیه السلام است. در جریان این مباحثه امام صادق علیه السلام به او می‏گوید: «بدون تردید، جد من و جد تو با دسترنج خود هزار بنده را آزاد نمود، نام آنها را برای من بگو، و اگر می‏خواهی من نام آنها را برایت بگویم». [۹۶] علاوه بر این، امام علی علیه السلام تلاش هایی نیز در جهت پیشگیری از افتادن انسانها در دام بردگی داشته‏اند. در جریان فتح ایران زمانی که مردان و زنان اسیر ایرانی را به مدینه آوردند ابتدا عُمَر می‏خواست زنان را فروخته و مردان را به بردگی مسلمانان درآورد. ولی امام علیه السلام با یادآوری این حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرموده بودند: «إِکرِمُوا کَریمَ کَلَ قُومٍ»؛ گرامی بدارید بزرگ هر قومی را، با تصمیم او مخالفت ورزید و با تدبیر خاصی، تمام مهاجران و انصار را با خود هم عقیده نمود. و بدین ترتیب تمامی آن جماعت از نعمت آزادی بهره‏مند شدند. [۹۷] یکی از مسائل قابل تأمل در شیوه ی برخورد امام علیه السلام با پدیده برده داری، این واقعیت است که با وجود اهتمام انکار ناپذیر امام در آزاد ساختن برده‏ها، در عین حال ایشان در برخی مقاطع تعدادی برده دراختیار داشته‏اند حتی چنانکه از وقف نامه ایشان بر می‏آید در زمان نوشتن این وقف نامه، ایشان مالک دهها برده بوده‏اند که همگی در املاک آن حضرت، اشتغال به کار داشته‏اند. در تبیین این واقعیت لازم است به دو نکته توجه شود: - نکته اول عبارت است از شرایط اجتماعی خود برده‏ها که معمولا در جریان جنگ‏ها به اسارت در می‏آمدند و مسلمانان به جای کشتن آنان، آنها را به بردگی می‏گرفتند، این افراد به دلیل عدم آشنایی با فرهنگ و محیط جدید، مدتها طول می‏کشید تا با شرایط جدید خود را وفق دهند و تا آن زمان رها ساختن دفعی آنان نه تنها برای جامعه اسلامی مشکل آفرین بود، بلکه برای خود آنان نیز فایده‏ای نداشت. - نکته دوم این است که وارد شدن اسیران در خانه ی مسلمانان، در واقع راه مناسبی بود برای تربیت اسلامی و جذب تدریجی آنان در اجتماع مسلمین و فضیلت آزاد سازی آنان نیز عاملی بود که در نهایت، آزادی آنان را تضمین می‏نمود. باعنایت به این دو نکته و ملاحظه اهتمام امام علی علیه السلام به آزاد نمودن برده‏ها، روشن می‏شود که داشتن برده از سوی امام به هیچ وجه تأیید برده‏داری به حساب نمی‏آید، بلکه در واقع این کار تدبیری بوده است که حضرت در جهت حفظ، حمایت، تربیت اسلامی و در نهایت آزادی شرافتمندانه آنان به کار می‏گرفته‏اند. چنانچه اشاره شد حضرت در چند قسمت از متن وقف نامه خود، به بردگان و کنیزان خویش اشاره نموده و بعضی از آنان را با برشمردن نام آنها از سایر برده ها جدا و آزاد نموده ولی برخی دیگر را بدون ذکر نام، وقف نموده است.

>بردگان موقوفه >بردگان آزاد شده >کنیزان آزاد شده

بردگان موقوفه

حضرت تعدادی از بردگان خود را که در نخلستان ها، مزارع، چشمه ها و چاه های موقوفه ی ایشان کار می کردند وقف همان مکان ها نموده که عبارت اند از: - بردگانی که در چاه ها و چشمه ها ی «ینبُع» کار می کردند. - بردگانی که در چاه ها و چشمه های «وادی القری» کار می کردند. - بردگانی که در مزارع و نخلستان های «وادی تُرعه» کار می کردند. - بردگانی که در مزارع و نخلستان های «اَذینه» کار می کردند.

بردگان آزاد شده

حضرت تعدادی از بردگان خود را که در نخلستان ها، مزارع، چشمه ها و چاه های موقوفه ی ایشان کار می کردند را با بر شمردن نام آنها، آزاد نمود که عبارت اند از: - رَباح - اَبانَیزَر - جُبَیر - زُرَیق و - بردگانی که نام آنها در صحیفه حمزه یا صحیفه صغیره برده شده است. [۹۸]


کنیزان آزاد شده

حضرت علی علیه السلام در متن وقف نامه خود به آزادی کنیزان هفده گانه ی خود که برخی دارای فرزندان زنده هستند و برخی فرزند ندارنداشاره نموده و آنها را با حصول شرایطی در راه خدا آزاد نموده اند و تأکید می فرمایند: «فَهِی عَتِیقٌة لِوَجْهِ اللَّهِ لَیسَ لِأَحَدٍ عَلَیهَا سَبِیلٌ»؛ این گروه در راه خدا آزادند و هیچ کس حق مالکیت بر آنان را ندارد. این شروط عبارت اند از: - «أَنَّ مَنْ کَانَ مِنْهُنَّ لَیسَ لَهَا وَلَدٌ وَ لَیسَتْ بِحُبْلَی فَهِی عَتِیقٌة»؛ هر کدام که نه فرزند دارد و نه آبستن است برای رضای خدا آزاد شود. - «وَ مَنْ کَانَ مِنْهُنَّ لَهَا وَلَدٌ وَ هِی حُبْلَی فَتُمْسَکُ عَلَی وَلَدِهَا وَ هِی مِنْ حَظِّهِ»؛ و هر کدام که فرزند ندارد ولی آبستن است، فرزند خود را نگه دارد و خود سهم فرزندش شود. - «فَإِنْ مَن مَاتَ وَلَدُهَا وَ هِی حَیةٌ فَهِی عَتِیقَةٌ»؛ و هر کدام هم که فرزندش بمیرد و خود زنده بماند آزاد است. ابن میثم در شرح این قسمت از وقف نامه حضرت می نویسد: «حضرت درباره کنیزانی که با آنان همبستر شده است و آنان در آن هنگام هفده تن بودند، وصیت می کنند که: «آن که نه فرزند دارد و نه آبستن است، در راه خدا آزاد است و کسی را بر او حقی نیست و آن که دارای فرزند و یا آبستن است از باب سهم الارث فرزندش آزاد است و اگر با زنده بودن مادر، فرزندش بمیرد او نیز از جانب من آزاد است»؛ اینکه حضرت ام ولد را از طریق سهم الارث آزاد و کنیز فرزند مرده را هم خود آزاد اعلام فرمود، بر طبق این قاعده است که ام ولد بعد از مرگ مولایش به رقیت باقی است و فروختنش جایز است که این رأی امام و عقیده تمام امامیه است و شافعی هم در اول، عقیده اش این بود اما بعد، برگشت و گفت: با مرگ مولایش آزاد می شود و فروختنش جایز نیست، جمهور فقهای اهل سنت نیز بر این رأی اتفاق نظر دارند، و حتی طبق مذهب شافعی اگر فروخته شود و قاضی صحت بیع را امضا کند، حکم قاضی از اثر می افتد و کنیز آزاد است. [۹۹] در منابع و کتب تاریخی درباره ی کنیزان حضرت علی علیه السلام مطلبی نوشته نشده است، اما در برخی کتب به طور کلی به همسران حضرت اشاره نموده و نوشته اند که حضرت هفده دختر و پسر داشته است [۱۰۰] و بنا بر برخی روایات [۱۰۱] ، شمار اولاد امام علی علیه السلام را بیست و پنج تن دانسته، که نام تعدادی از مادران آنها را نوشته و نام برخی را ننوشته و اشاره نموده اند که اینان فرزند کنیزان حضرت بوده اند. در منابع تاریخی تعداد همسران حضرت را اینگونه برشمرده اند: 1ـ فاطمه زهرا سلام الله علیها: همسر اول حضرت بودند و تا زمانی که آن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در قید حیات بودند امیر المؤمنان با زن دیگری ازدواج نکردند. فرزندان آن حضرت؛ امام حسن مجتبی علیه السلام، امام حسین علیه السلام، محسن شهید علیه السلام، زینب سلام الله علیها و ام کلثوم سلام الله علیها می باشند.

ولی بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و بنا به توصیه آن حضرت، امام همسران دیگری اختیار نمودند و کنیزانی نیز داشته اند که عبارتند از: 2ـ امامه: پدرش ابوالعاص و مادرش زینبدختر پیامبر، خواهر زاده حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود و حضرت علی علیه السلام بر حسب وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها، با ایشان ازدواج کرد. 3ـ خوله: دختر جعفر بن قیس که او را «حنیفه» می گویند و محمد بن حنیفه فرزند اوست. 4ـ ام البنین: دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب، ایشان مادر حضرت ابوالفضل می باشد. و دیگر فرزندانش؛ عبدالله، جعفرالاکبر و عثمان بودند. 5ـ اسماء بنت عمیس: که قبلا با جعفر بن ابی طالب ازدواج کرده بود و بعد از شهادت جعفر، با ابوبکر ابی قحافه ازدواج کرد و محمد بن ابوبکر از او متولد شد و بعد از اینکه ابوبکر از دنیا رفت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام با ایشان ازدواج کرده و یحیی، محمدالاصغر و نفیسه از او متولد شدند. 6ـ لیلا: دختر مسعود بن خالد. 7ـ ام سعید: دختر عروة بن مسعود ثقفی؛ زینب صغری و رقیه صغری فرزندان او هستند. 8 ـ مخبأة: دختر امرؤالقیس بن عدی. 9ـ ام حبیب: دختر ربیعه موسوم به صهباء که عمر و رقیه فرزندان او و دو قلو بودند 10- ام جعفر: فرزندی داشته به نام جمانه، 11- نام این همسر امام در منابع ذکر نشده است اما نوشته شده که حضرت از ایشان فرزندی داشته به نام، ام الحسن. 12- نام این همسر امام هم در منابع ذکر نشده است اما نوشته شده که حضرت از ایشان فرزندی داشته به نام، رمله. 13- نام این همسر امام هم در منابع ذکر نشده است اما نوشته شده که حضرت از ایشان فرزندی داشته به نام، ابوبکر. 14- نام این همسر امام هم در منابع ذکر نشده است اما نوشته شده که حضرت از ایشان فرزندی داشته به نام، عبدالله. 15- نام این همسر امام هم در منابع ذکر نشده است اما نوشته شده که حضرت از ایشان فرزندی داشته به نام، محمد اوسط. 16- نام این همسر امام هم در منابع ذکر نشده است اما نوشته شده که حضرت از ایشان فرزندی داشته به نام، خدیجه. 17- نام این همسر امام هم در منابع ذکر نشده است اما نوشته شده که حضرت از ایشان فرزندی داشته به نام، ام هانی. 18- نام این همسر امام هم در منابع ذکر نشده است اما نوشته شده که حضرت از ایشان فرزندی داشته به نام، تمیمه. 19- نام این همسر امام هم در منابع ذکر نشده است اما نوشته شده که حضرت از ایشان فرزندی داشته به نام، میمونه. 20- نام این همسر امام هم در منابع ذکر نشده است اما نوشته شده که حضرت از ایشان فرزندی داشته به نام، فاطمه

شاهدان وقف نامه

حضرت علی علیه السلام جهت تأیید وقف نامه ی خود و اینکه؛ در آینده کسی یا کسانی، وجود موقوفات حضرت و تعداد و چیستی و چگونگی موقوفات ایشان را انکار نکنند، افراد معتمدی را که مورد وثوق و اطمینان حضرت و مردم بودند، را به عنوان شاهدان بر وقف نامه خود قرار داد که اسامی آنان عبارت است از: 1أَبوُ شِمرِ بنِ أَبرَهِه. در مورد وی نوشته اند: ابو شمر فرزند ابرهه بن صباح حمیری، از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام بود. او در صفین از نیروهای سپاه شام و قاریان قرآن بود که در همان جنگ با جمعی از قراء اهل شام به حضرت علی علیه السلام ملحق شدند. وی مورد وثوق امیر مومنان بود آنقدر که حضرت او را به عنوان یکی از شاهدان وقف نامه خود برگزید. [۱۰۲] 2صَعصَعَةِ بنِ صُوحاَن در شرح زندگانی وی آورده اند: صعصعه فرزند صوحان، از سادات و بزرگان قبیله عبدالقیس بود. او دوران کودکی را در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله سپری کرد و مسلمان شد، اما توفیق دیدار روی مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله را نیافت. از بزرگان تابعین به شمار می آید، وی مردی فصیح، فاضل، دین دار و سخنوری توانا و از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام بود. [۱۰۳] صعصعه از همان ابتدا که مردم روز 23 ذی حجه سال 35 هجری باحضرت علی علیه السلام بیعت کردند، او نیز بیعت نمود و ایمان راسخ خود را به مقام شامخ ولایت امیرالمومنین ابراز کرد. او با تمام وجود و در همه ی شرایط بر این عهد و پیمان باقی ماند، و از امامت والای آن حضرت در تمام مراحل و شرایط دفاع نمود. امام صادق علیه السلام درباره ی امام شناسی صعصعه می فرماید: «مَا کَانَ مَعَ أَمیرَالمُومِنینَ مَن یعرِفُ حَقُهُ إِلّا صَعصَعِه وَ أَصحابِهِ»؛ کسی که به راستی، حق امیرالمومنین علیه السلام را بشناسد تنها صعصعه و یارانش بودند. [۱۰۴] 3 یزید بن قیس. در مورد وی گفته شده است: یزید بن قیس از یاران امیرالمومنین علیه السلام بود و در میان مردم کوفه و قومش از احترام خاصی برخوردار بود. وی از جانب حضرت علی علیه السلام والی مداین بود و سپس به ولایت ری، همدان و اصفهان منصوب گردید. وی در عزل «سعید بن عاص» حاکم عثمان در کوفه و نیز قیام بر ضد خود عثمان و برکناری او از خلافت، با مالک اشتر، زیاد بن نضر و زید بن صوحان نقش موثری داشته است و در خلافت امیرالمومنین علیه السلام حضرت را در جنگ جمل، صفین و نهروان یاری نمود. [۱۰۵] 4 هیاج بن ابی هیاج در مورد وی اطلاعات چندانی بدست نیامد تنها در بعضی کتب آمده است: او از افراد مورد اطمینان حضرت علی علیه السلام بود، و لذا او را شاهد بر وقف اموال خود قرار داد. و از آن جا که شاهد بر وصیت باید عادل باشد، این عمل امیرالمومنین علیه السلام دلیلی بر عدالت و مورد اطمینان بودن هیاج ابن ابی هیاج است. [۱۰۶]

- سؤال قابل تأمل اینکه؛ با توجه به این که برای وقف نامه احتیاجی به وجود شاهد و شهادت آن، نیست چرا حضرت برای نوشتن وقف نامه خود از شهود استفاده کردند؟ چنانچه پاسخ این باشد که؛ در تمام عقود اسلامی حضور شاهد مستحب است ولی اگر خوف عارضه ای وجود داشته باشد گرفتن شاهد واجب است. و همچنین اگر پاسخ این باشد که این وقف نامه در اصل وصیت نامه حضرت بوده که ایشان در اواخر عمر با برکت خویش به عنوان وصیت نگاشته اند و برای نوشتن وصیت نامه قطعا نیاز به دو شاهد عادل است؛ باز این سوال مطرح می شود که بر اساس اصول فقهی برای شهادت دادن، شهادت دو مرد با دارا بودن شرایط لازمکفایت می کند، چه خوف و عارضه ای وجود داشته یا ممکن بوده به وجود آید که حضرت از چهار شاهد مرد، جهت شهادت دادن بر وقف نامه خود استفاده نموده اند؟؟؟


تاریخ وقف نامه

حضرت در فراز پایانی وقف نامه خود، تاریخ نگاشته شدن آن را نوشته و می فرمایند: «وَ کتََبَ عَبدُالله عَلی بنُ أَبیطالِبٍ أَمیرَالمؤمنینَ بَیدِه لَعَشرَةٍ خَلَوْنَ مِنْ جُمَادَی الْأُولَی وَ سَنَةَ تِسعٍ وَ ثَلَاثِینَ» بنده خدا علی امیر مؤمنان در روز دهم از جمادی الأولی سال سی و نه هجرت در فروع کافی و تهذیب الاحکام «سال سی و هفت هجرت» آمده است این را به دست خود نوشت. قرائن موجود در این وقف نامه و سایر وقف نامه‏ های حضرت و نکات تاریخی آنها نشان می‏دهد که بیشتر وقفیات حضرت، در سالهای پایانی عمر ایشان صورت پذیرفته‏ است. مثلا، مبرد در کتاب خود [۱۰۷] تاریخ وقف «عین ابی نیزر» و «بغیبغه» را در سال دوم خلافت حضرت می‏داند و متذکر می شود که چون در بسیاری از وقف نامه‏های ایشان لقب امیرالمؤمنین به کار رفته است حاکی از وقف آنها در زمان حکومت ایشان می‏باشد. قرائن موجود در روایات متعدد، مانند: ملقّب کردن حضرت به «امیرالمؤمنین» توسط ابی نیزر و عبارت ایشان در صدر وقف نامه ی این چاه «هَذاَ ماَ تَصَدَّقَ بِهِ عَبدُاللهِ عَلی أَمیرَالمُؤمِنین...» [۱۰۸] ، نشان می‏دهد که وقف این چاه در ماههای نخست خلافت و قبل از عزیمت به کوفه انجام شده است. در نامه ی 24 نهج البلاغه تاریخ نگاشته شدن وقف نامه حضرت، پس از بازگشت از جنگ صفّین یعنی در 20 جمادی الاوّل سال 37 هجری آورده شده است. و همچنین تاریخ نگاشته شدن وقف نامه حضرت در دو کتاب فروع کافی و تهذیب الاحکام همین تاریخ، یعنی سال 37 هجری آورده شده است. اما در کتاب تاریخ المدینة المنورة سال نگاشته شدن وقف نامه حضرت را، سال 39 هجری بیان می کند؛ که با توجه به قرائن موجود و دلایل فوق، این تاریخ قابل قبول نمی باشد.

- نکته قابل توجه در فراز پایانی وقف نامه حضرت؛ نوشتن وقف نامه توسط خود حضرت و نگاشته شدن آن به دست مبارک خود ایشان می باشد، چنانکه حضرت آورده اند: «وَ کَتَبَ عَبدُالله عَلی بنُ أَبیطالِبٍ أَمیرَالمؤمنینَ بَیدِه»؛ بنده خدا علی امیر مؤمنان این را به دست خود نوشت.


نتیجه گیری

از مهم ترین تمهیدات دین اسلام در راستای دور اندیشی و تامین آینده مسلمین و فرزندان ایشان پایه ریزی سنت حسنه وقف است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرم ایشان نیز در زمان حیات گهربار خویش نه تنها در پی احسان و نیکی به اطرافیان و مسلمانان بودند بلکه به جهت آینده نگری و تامین منافع و مصالح مسلمین به طور عملی، به دیگران سنت نیکوی وقف را آموزش می دادند و خود نیز، هم در کلام و هم در سیره ی عملی مروج این فرهنگ و سنت حسنه بودند. در میا ن ائمه معصومین بیش از همه حضرت علی علیه السلام دارای موقوفات می باشند. چنانچه در کتب تاریخی آمده است درآمد سالانه حضرت علی علیه السلام از موقوفات خویش بالغ بر 40 هزار دینار بوده که تماما صرف خدمت به جامعه ی اسلامی و امور خیریه و ‏گسترش اسلام و کمک به محرومین و نیازمندان می‏شده است. حضرت در وقف نامه ای که آن را در سال های پایانی عمر خویش و پس از بازگشت از جنگ صفین نوشته است؛ تمامی اموال و دارایی های خود را وقف نموده است. این وقف نامه که قسمتی از آن در نامه ی 24 نهج البلاغه آمده و متن کامل آن در کتب تاریخی ذکر شده آخرین و در عین حال کامل ترین وقف نامه ای است که حضرت نوشته و بر اساس آن تمامی اموال و دارایی های خود را وقف نموده است. متن کامل وقف نامه ی حضرت در بردارنده ی نکات حایز اهمیتی است که عبارتند از: 1. یکی از مهمترین ویژگی‏های رفتاری حضرت علی علیه السلام در وقف نامه، توجه به انگیزه معنوی به ویژه خوف از خشم و عذاب خداوند و شوق خشنودی او و نعمت‏های بهشتی است که توجه به این عنصر زینت بخش صدر تمامی وقف نامه‏های حضرت علی علیه السلام است و در نهادینه کردن وقف باید به عنوان مهمترین عامل در نظر گرفته شود. 2. در مورد مدیریت وقف با اینکه کفایت و کاردانی شرط ضروری این کار است و حتما باید مورد توجه قرار گیرد، در وقف نامه‏ ی حضرت، ضمن توجه به این امر، بر عنصر تقوا و امانت داری تأکید بیشتری صورت گرفته است. 3. نکته مهم دیگر در وقف‏ نامه ی حضرت؛ نسبت موقوفات ایشان به کل دارایی هایشان است، امام علی علیه السلام تقریباً تمامی اموال و دارایی های خود را وقف نمودند ولی با توجه به اصل مهم لزوم توجه به خانواده و رفع مایحتاج مورد نیاز آنان پس از مرگ سرپرست خانواده، تولیت موقوفات خود را به فرزندان خود امام حسن و امام حسین علیهم السلام سپرد و به آن حضرات راجع به برخی موقوفات اختیار تصرف جهت رفع نیاز اهل بیت خود را داده و همچنین حقوق اولاد خود را از طریق موارد مصرف وقف تعیین نموده اند. 4. نکته ی دیگر در تعیین موارد مصرف موقوفات حضرت این است که امام علیه السلام ضمن اینکه تمامی نیازمندان و واماندگان را مد نظر داشته‏اند اما اولویت ویژه‏ای هم به اقوام وخویشان ونزدیکان خود داده‏اند و این نکته از نظر تربیتی و اجتماعی بسیار حائز اهمیت است. 5. یکی دیگر از مسائل قابل تأمل در وقف نامه حضرت شیوه برخورد امام علیه السلام با پدیده برده داری و تربیت و پرورش آنان زیر لوای اسلام و سپس آزاد ساختن و یا وقف کردن آنها می باشد.البته این واقعیت روشن است که اختیار برده از سوی امام به هیچ وجه تأیید برده‏داری نزد ایشان به حساب نمی‏آید، بلکه در واقع این کار تدبیری بوده است که حضرت در جهت حفظ، حمایت، تربیت اسلامی و در نهایت آزادی شرافتمندانه آنان به کار می‏گرفته‏اند.

نوشتن نام واقف و اهداف و انگیزه های وقف، مشخص کردن میزان و تعداد موقوفات، تعیین دقیق مدیریت وقف و ترسیم خطوط کلی موارد مصرف آن، شفافیت مفاد وقف، گرفتن شهود معتبر، مکتوب بودن وقف نامه، تعیین تاریخ وقف و... از ویژگیهای بارز و منحصر به فرد وقف‏ نامه ی حضرت علی علیه السلام می باشد که حضرت بدین وسیله راه و روش و خط مشی ها و اهداف و نتایج کلی و نهایی نظام وقف را به صورت کامل و واضح و آشکار در اختیار همگان قرار داده است تا بدین وسیله هم مردم و هم نظام اسلامی ضمن آشنایی با اهداف اصلی سنت حسنه ی وقف با خطوط کلی نظام وقف آشنا شده و با بکارگیری این اهداف و خط مشی ها راه رسیدن به هدف نهایی حکومت اسلامی، که رسیدن به عدالت الهی است را هموار نمایند. انشاء الله.
  1. دانشجوی کارشناسی ارشد نهج البلاغه؛دانشکده معارف قرآنی اصفهان
  2. [1]
  3. در کتاب فروع کافی و تهذیب الاحکام کلمه «امیرالمؤمنین» نیامده است
  4. در کتاب فروع کافی و تهذیب الاحکام لفظ جلاله «الله» نیامده است
  5. در کتاب فروع کافی و تهذیب الاحکام حرف «به» بعد از لفظ جلاله الله ذکر شده است
  6. در دو کتاب فروع کافی و تهذیب الاحکام بعد از لی آمده: «من مال»
  7. در تهذیب الاحکام بعد از بینبع آمده: «من مال»
  8. در تهذیب الاحکام «رَباحٍ» آمده است
  9. در تهذیب الاحکام «جُبَیر» آمده است
  10. در فروع کافی و تهذیب الاحکام حرف «ف» ذکر شده است
  11. در تهذیب الاحکام «موال» آورده شده است
  12. در کتاب فروع کافی و تهذیب الاحکام «اهلیهم» آمده است
  13. در کتاب فروع کافی و تهذیب الاحکام بعد از وادی القری اینگونه آمده: «کُلُّهُ مَالُ بَنِی فَاطِمَةَ»
  14. در فروع کافی به جای وادی تُرعة «بدَیمَةَ» و در تهذیب الاحکام «بِدَعة» آمده است
  15. در تهذیب الاحکام «رقیقها» آمده است
  16. در کتاب تهذیب الاحکام «لأصحابهم» آورده شده است
  17. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «الفقیرین» آمده است
  18. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «واجبة بَتْلَة» به جای وجب فعله ذکر شده است
  19. در فروع کافی «یبتغی بها» آمده است
  20. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «فی» آمده است
  21. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «ینفقه» ذکر شده است
  22. در فروع کافی «یراه» و در تهذیب الاحکام «یرید» آمده است
  23. در فروع کافی «عزّوجلّ» ذکر شده است
  24. این جمله: «فإنه... مّکان ما» در کتاب فروع کافی و تهذیب الاحکام ذکر نشده است
  25. در کتاب فروع کافی و تهذیب الاحکام کلمه «نصیبا» بعد از یبیع ذکر شده است
  26. در فروع کافی «سَری الملک» و در تهذیب الاحکام «شراء الملک» آمده است
  27. د رکتاب فروع کافی و تهذیب الاحکام «موالیهم و أموالهم» آمده است
  28. در فروع کافی «کانت» آمده است
  29. در فروع کافی «حسن بن علی» ذکر شده است
  30. در تهذیب الاحکام بعد از یبیعها «فَلیبَعَها» آمده است
  31. در فروع کافی «و إن شاء باع» و در تهذیب الاحکام «و إن باع» آورده شده است
  32. در فروع کافی بعد از یقسم «یقسِمُها ثَمَنَها» و در تهذیب الاحکام «ثَمَنَها» آمده است
  33. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «ثُلثا» آمده است
  34. در فروع کافی «یجعل» ذکر نشده است
  35. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «ثُلثا» آمده است
  36. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «الثلث» آمده است
  37. در فروع کافی آمده: «یضعه فیهم حیث یراه الله» و در تهذیب الاحکام آمده: «یضعهم حیث یرید الله»
  38. در تهذیب الاحکام «بحسن بن علی» آورده شد ه است
  39. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «حسیناً» آورده شده است
  40. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «منها» نیامده است
  41. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «منها» نیامده است
  42. در تهذیب الاحکام بعد از إن «الذی» آمده است
  43. در تهذیب الاحکام بعد از فاطمة «من» آورده شده است
  44. در تهذیب الاحکام بعد از الذی «جعلت» آمده است
  45. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «لِابنَی» آورده شده است
  46. در فروع کافی آمده است «عزّوجلّ»
  47. در فروع کافی آمده است: رسول اللّه صلی الله علیه و آله
  48. در کتاب فروع کافی «تعظیمهما» و در تهذیب الاحکام «تعظیمها» آورده شده است
  49. در کتاب فروع کافی «تشریفهما» و در تهذیب الاحکام «تشریفها» آورده شده است
  50. در کتاب فروع کافی رضاهما و در تهذیب الاحکام «رضاهابها» آورده شده است
  51. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «بحسن» آمده است
  52. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «وَ» به جای أو آمده است
  53. در فروع کافی «بهداه» ذکر شده است
  54. در فروع کافی «یریده» ذکر شده است
  55. در تهذیب الاحکام بعد از فإنه این جملات آمده است: «فی بنی ابنی فاطمة فَإن وَجَدَ فیهِم مَن یرضی بِهَدَیهِ وَ إسلامهِ وَ أمانَتِهِ فَإنَه یجعَلَه إلَیه إن شاءَ، وَ إن لَم یر فیهِم بَعض الذی یریدُ فإنه»
  56. در فروع کافی و تهذیب الاحکام به جای ولد «آل» آمده است
  57. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «یرضی به» آمده است
  58. در فروع کافی و تهذیب الاحکام کلمه‌ی ‌«یومئذٍ» نیست
  59. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «کبراؤهم و ذوو آرائهم» آمده است
  60. در تهذیب الاحکام «شَرَطَ» آمده است
  61. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «یترکَ المال» آمده است
  62. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «ثمره» آورده شده است
  63. در فروع کافی «أمرتُه» و در تهذیب الاحکام «أمره» آمده است
  64. در تهذیب الاحکام «وجوهه» ذکر شده است
  65. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «لا یباع» آمده است
  66. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «محمد بن علی» آمده است
  67. در فروع کافی «ناحیته» آمده است
  68. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «إلی بنی» ذکر شده است
  69. در فروع کافی و تهذیب الاحکام به جای حمزة «صغیرة» ذکر گردیده است
  70. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «التی کُتِبَتْ» آمده است
  71. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «علی بن أبیطالب» ذکر شده است
  72. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «مَسْکِنَ، إِبْتِغَاء» آمده است
  73. در تهذیب الاحکام بعد از أن اینگونه آمده است «یغَیرَ شَیئاً مِمَّا أَوْصَیتُ بِهِ فِی مَالِی»
  74. در فروع کافی «قَضَیتُه من مالی» آورده شده است
  75. در فروع کافی و تهذیب الاحکام به جای عن «من» آورده شده است
  76. در فروع کافی «أو» آمده است
  77. در فروع کافی «السبعة عشر» آمده است
  78. در فروع کافی و تهذیب الاحکام کلمه «أحیاء» ذکر نشده است
  79. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «أَوْلَادُهُنَّ وَ مِنْهُنَّ حَبَالَی» اضافه شده است
  80. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «عتیق» آمده است
  81. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «عَلَیهِنَّ» آمده است
  82. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «مَن» ذکر نشده است
  83. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «عَتِیقٌ» آورده شده است
  84. در فروع کافی و تهذیب الاحکام جمله قبل اینگونه آمده است: «هَذَا مَا قَضَی بِهِ عَلِی فِی مَالِهِ الْغَدَ مِنْ یوْمَ قَدِمَ مَسْکِنَ»
  85. در فروع کافی «أبو سمر بن ابرهه» آمده است
  86. در تهذیب الاحکام «سَعیدُ بنُ قِیسٍ» آمده است
  87. در فروع کافی و تهذیب الاحکام کلمه «عبدالله» ذکر نشده است
  88. در فروع کافی و تهذیب الاحکام کلمه «امیرالمؤمنین» ذکر نشده است
  89. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «لعشرٍ» آمده است
  90. در فروع کافی و تهذیب الاحکام «سَنَةَ سَبْعٍ» آمده است
  91. 90
  92. 91
  93. 92
  94. 93
  95. 94
  96. 95
  97. 96
  98. 97
  99. 98
  100. 99
  101. 100
  102. 101
  103. 102
  104. 103
  105. 104
  106. 105
  107. 106
  108. 107