تغلیظ

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

تغلیظ یعنی سخت‏گیرى و در تنگنا قرار دادن کسى. از آن به مناسبت در بابهاى امر به معروف و نهی از منکر ، قضاء ، حدود و دیات سخن رفته است.

انواع تغلیظ

تغلیظ یا گفتارى است یا رفتارى. اوّلى نیز گاه با تغلیظزمانى و مکانى هر دو همراه است و گاه با یکى از آن دو.

تغلیظ گفتارى (قولى)

تغلیظ قولى (خشونت در گفتار و برخورد تند) از مراتب امر به معروف و نهى از منکر و با توقّف دفع منکر بر آن، واجب است و در غیر این صورت جایز نیست [۱] بر حاکم ، تغلیظ در قسم دادن مستحب است. تغلیظ در قسم، به قول و زمان و مکان صورت مى‏گیرد. قول، مانند سوگند دادن به اسمى از اسماء خداوند که بر انتقامگرى ، عظمت و هیبت ذات حق دلالت دارد. زمان، مثل قسم دادن در روز جمعه و مکان، همچون سوگند دادن درمسجد یا بین رکن و مقام در مسجد الحرام‏ و یا در مشاهد مشرفه و غیر آن از مکانهاى مقدّس. تغلیظ قسم به یکى از امور یاد شده نسبت به کافر، به قول، زمان یا مکانى انجام مى‏گیرد که نزد او محترم و مقدّس است، مانند قسم دادن مسیحى در کلیسا در روز یکشنبه و یهودى در معبدش، روز شنبه به الفاظ و اسامى مقدّس نزد ایشان. [۲] [۳] بر حاکم ، تغلیظ در قسم دادن نسبت به تمامى حقوق هرچند اندک- بجز حقوق مالى کمتر از یک چهارم دینار- مستحب است. [۴] اگر طرف دعوا از پذیرفتن تغلیظ در قسم خوددارى ورزد بر آن اجبار نمى‏شود. با خودداری وى، نکول نیز تحقّق نمى‏یابد. [۵]

تغلیظ فعلى (تشدید مجازات)

از موارد تشدید مجازات ، ارتکاب زنا با مرده است؛ بدین معنا که حاکم، زناکار را بیش از حد مقرّر به مقدار صلاحدید، کیفر مى‏کند. همچنین اگر کسى این عمل را در مکانى شریف مانند مسجد و مشاهد مشرّفه یا زمانى شریف همچون ماه رمضان مرتکب گردد. [۶] برخى در ارتکاب لواط با مرده نیز تشدید مجازات را ثابت دانسته‏اند. [۷] کسى که در ماه حرام دیگرى را کشته مشمول تغلیظ مجازات است و در صورت درخواست ولی مقتول ، علاوه بر دیه کامل ملزم به پرداخت یک سوم دیه مى‏شود. در اینکه حکم یاد شده در حرم مکه و حرم امامان معصوم علیهم السّلام نیز جارى است یا نه، اختلاف است. در ثبوت تغلیظ بین کشتن مسلمان و غیر مسلمان فرقى نیست. چنان‏که تغلیظ تنها در مورد قتل است و در غیر قتل جارى نمى‏شود. در فرض اجتماع دو سبب از اسباب تغلیظ- مانند کشتن در مکه در ماه حرام - آیا مقدار اضافى دیه (یک سوم) تعدّد مى‏یابد یا نه، اختلاف است. [۸] [۹]

منبع

فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۵۴۸.

پانویس