تقوا و حکومت (قرآن)

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

از اثرات تقواپیشگی اعطای حکومت از طرف خداوند می‌باشد.

حکومت بنی‌سرائیل

تقواپیشگی، از عوامل نیل بنی اسرائیل به حکومت می‌باشد: قال موسی لقومه استعینوا بالله واصبروا ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعـقبة للمتقین. موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار می‌کند و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است!» [۱]

تفسیر آیه

این آیه در حقیقت، نقشه و برنامه‌ای است که موسی علیه‌السلام به بنی اسرائیلبرای مقابله با تهدیدهای فرعون، پیشنهاد می‌کند، و شرائط پیروزی به دشمن را در آن تشریح می‌نماید، و به آنها گوشزد می‌کند که اگر سه برنامه را عملی کنند، قطعا به دشمن پیروز خواهند شد. نخست اینکه تکیه گاهشان تنها خدا باشد و از او یاری بطلبند (قال موسی لقومه استعینوا بالله) دیگر اینکه به آنها می‌گوید: استقامت و پایداری پیشه کنید و از تهدیدها و حملات دشمن نهراسید و از میدان بیرون نروید (و اصبروا) و برای تاکید مطلب و ذکر دلیل، به آنها گوشزد می‌کند که، سراسر زمین از آن خدااست و مالک و فرمانروای مطلق او است، و به هر کس از بندگانش بخواهد آن را منتقل می‌سازد (ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده) و آخرین شرط این است که تقوا را پیشه کنید، زیرا عاقبت پیروزمندانه از آن پرهیزکاران است (و العاقبة للمتقین) این سه شرط که یکی از آنها در زمینه عقیده (استعانت جستن از خدا) و دیگری در زمینه اخلاق (صبر و استقامت) و دیگری در زمینه عمل (تقوی و پرهیزکاری) تنها شرط پیروزی قوم بنی اسرائیل به دشمن نبود، بلکه هر قوم و ملتی بخواهند بر دشمنان شان پیروز شوند، بدون داشتن این برنامه سه ماده‌ای امکان ندارد، افراد بی ایمان و مردم سست و ترسو، و ملتهای آلوده و تبهکار، اگر هم پیروز گردند، موقتی و ناپایدار خواهد بود. قابل توجه اینکه این سه شرط هر کدام فرع بر دیگری است، پرهیزکاری بدون استقامت در برابر شهوات و زرق و برق جهان ماده ممکن نیست همان طور که صبر و استقامت نیز بدون ایمان به خدا، بقاء و دوام ندارد. [۲]

اعطای حکومت به یوسف

تقوا، عامل رسیدن یوسف علیه‌السّلام به مقام حکومتی در مصر بود: وکذلک مکنا لیوسف فی الارض یتبوا منها حیث یشاء نصیب برحمتنا من نشاء ولا نضیع اجر المحسنین• ولاجر الاخرة خیر للذین ءامنوا وکانوا یتقون. و این گونه ما به یوسف در سرزمین (مصر) قدرت دادیم، که هر جا می‌خواست در آن منزل می‌گزید (و تصرف می‌کرد)! ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم (و شایسته بدانیم) می‌بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کنیم! [۳] (اما) پاداش آخرت، برای کسانی که ایمان آورده و پرهیزگاری داشتند، بهتر است! [۴] قالوا اءنک لانت یوسف قال انا یوسف وهـذا اخی قد من الله علینا انه من یتق ویصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین. گفتند: «آیا تو همان یوسفی؟! » گفت: « (آری،) من یوسفم، و این برادر من است! خداوند بر ما منت گذارد هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایی و استقامت نماید، (سرانجام پیروز می‌شود) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند!» [۵] گرچه بسیاری از مردم نیکوکار در همین جهان به پاداش مادی خود می‌رسند، همانگونه که یوسف نتیجه پاکدامنی و شکیبایی و پارسایی و تقوای خویش را در همین دنیا گرفت، که اگر آلوده بود هرگز به چنین مقامی نمی‌رسید. ولی این سخن به آن معنی نیست که همه کس باید چنین انتظاری را داشته باشند و اگر به پاداشهای مادی نرسند گمان کنند به آنها ظلم و ستمی شده، چرا که پاداش اصلی، پاداشی است که در زندگی آینده انسان، در انتظار او است. و شاید برای رفع همین اشتباه و دفع همین توهم است که قرآن در آیات فوق بعد از ذکر پاداش دنیوی یوسف اضافه می‌کند و لاجر الآخرة خیر للذین آمنوا و کانوا یتقون: پاداش آخرت برای آنان که ایمان دارند و تقوی پیشه کرده‌اند برتر است. [۶]

منبع

فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکومت‌».

پانویس