تقوا و عجب (قرآن)
پرهیز از عجب و خودستایی وخودپسندی، از جلوههایتقواپیشگی میباشد.
جلوگیری از عجب
پرهیز از عجب و خودپسندی، ثمره تقوا است: واذا قیل له اتق الله اخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم ولبئس المهاد. و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید! » (لجاجت آنان بیشتر میشود)، و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه میکشاند. آتش دوزخ برای آنان کافی است و چه بد جایگاهی است [۱] .. فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی. ... پس خودستایی نکنید، او پرهیزگاران را بهتر میشناسد! [۲]
دیدگاه آیتالله مکارم
در این آیه میافزاید: هنگامی که او را از این عمل زشت نهی کنند، و به او گفته شود ازخدا بترس (آتش لجاجت در درونش شعله ور میگردد) و لجاج و تعصب، او را به گناه میکشاند (و اذا قیل له اتق الله اخذته العزة بالاثم). او نه به اندرز ناصحان، گوش فرا میدهد، و نه به هشدارهای الهی بلکه پیوسته با غرور و نخوت مخصوص به خود، بر خلافکاریهایش میافزاید، چنین کسی را جز آتش دوزخ رام نمیکند، و لذا در پایان آیه میفرماید: آتش دوزخ برای آنها کافی است و چه بد جایگاهی است (فحسبه جهنم و لبئس المهاد). در حقیقت این یکی از صفات زشت و ناپسند منافقان است که بر اثر تعصب و لجاجتخشک و خشونت آمیز در برابر هیچ حقیقتی تسلیم نمیشوند، و همین تعصب و غرور آنها را به بدترین گناهان میکشاند، بدیهی است این چوبهای کج، جز با آتش دوزخ راست نمیشوند! عزت، در اصل نقطه مقابل ذلت است، ولی در اینجا به معنی غرور و نخوت میباشد، [۳] ولی راغب در مفردات، این واژه را به معنی قدرت شکست ناپذیر تفسیر کرده و میگوید: گاهی مجازا به معنی غرور و نخوت نکوهیده آمده است، مانند آیه مورد بحث. به گفته بعضی از مفسران، خداوند این گونه اشخاص را به پنج وصف در آیات فوق توصیف کرده نخست اینکه: سخنانی فریبنده دارند، دیگر اینکه درون قلب آنها آلوده و تاریک است، سوم اینکه سرسختترین دشمناناند، چهارم اینکه به هنگامی که زمینهای پیش آید، نه بر انسانها رحم میکنند و نه بر حیوان و زراعت، پنجم اینکه بر اثر غرور و نخوت، اندرز هیچ ناصحی را پذیرا نیستند. [۴] زشتی این کار تا حدی است که این مطلب به صورت یک ضرب المثل درآمده که تزکیة المرء نفسه قبیحه: خودستایی زشت و ناپسند است. سرچشمه اصلی این عمل ناپسند عدم شناخت خویشتن است چرا که اگر انسان خود را به خوبی بشناسد کوچکی خود را در برابر عظمت پروردگار، و ناچیز بودن اعمالش را در برابر مسئولیتهای سنگینی که بر عهده دارد، و نعمتهای عظیمی را که خدا به او بخشیده بداند هرگز گام در جاده خودستایی نخواهد گذاشت غرور و غفلت و خود برتربینی و تفکرات جاهلی نیز انگیزههای دیگری برای این کار زشت است. خودستایی از آنجا که بیانگر اعتقاد انسان به کمال خویشتن است مایه عقب ماندگی او است، چرا که رمز تکامل اعتراف به تقصیر و قبول وجود نقصها و ضعفها است. به همین دلیل اولیای خدا همیشه معترف به تقصیر خود در برابر وظائف الهی، بودند، و مردم را از خودستایی و بزرگ شمردن اعمال خویش نهی میکردند. در حدیثی از امام باقر علیهالسّلام در تفسیر آیه مورد بحث (فلا تزکوا انفسکم) آمده است: لا یفتخر احدکم بکثرة صلاته و صیامه و زکاته و نسکه، لان الله عزّوجلّ اعلم بمن اتقی. هیچ کس از شما نباید به فزونی نماز و روزه و زکات و مناسک حج و عمره افتخار کند زیرا خداوند پرهیزگاران شما را از همه بهتر میشناسد. امیرمؤمنان علی علیهالسّلام در یکی از نامههایی که برای معاویه نوشته، و مسائل بسیار مهمی را در آن یاد آوری کرده، میفرماید: و لو لا ما نهی الله عنه من تزکیة المرء نفسه لذکر ذاکر فضائل جمة، تعرفها قلوب المؤمنین، و لا تمجها آذان السامعین: اگر نه این بود که خداوند از خودستایی نهی کرده، گوینده، فضائل فراوانی را بر میشمرد که دلهای آگاه مؤمنان با آن آشناست، و گوشهای شنوندگان از شنیدنش ابا ندارد (منظور از گوینده خود امام علیهالسّلام است). ناگفته نماند که گاه ضرورتهایی ایجاب میکند که انسان خود را با تمام امتیازاتی که دارد معرفی کند، چرا که بدون آن هدفهای مقدسی پایمال میگردد، میان اینگونه سخنان، با خودستایی و تزکیه نفس تفاوت بسیار است. نمونه این سخن خطبه امام سجاد علیهالسلام در مسجد شام است، در آن هنگام که میخواهد خود و خاندانش را به مردم شام معرفی کند، تا توطئه بنی امیه در زمینه خارجی بودن شهیدان کربلا عقیم گردد، و نقشههای شیطانی آنها نقش بر آب شود. [۵]
منبع
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اجتناب از عُجب».