شجره طیبه امامزاده علی بن جعفر علیه السلام

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤلف: غلامرضا گلی زواره

چکيده

علي بن جعفر فرزند امام صادق عليه السلام در ميان علويان و سادات از منزلت والايي برخوردار است. وي در قلمرو حديث مورد وثوق است و روايات متعددي از برادر خود، امام کاظم عليه السلام نقل کرده که در کتابي به نام مسائل علي بن جعفر آمده است. ايشان با وجود مقام علمي و معنوي و اقتدار اجتماعي، به دليل آن که مقام امامت به نواده‌ برادرش، امام جواد عليه السلام تفويض گرديده بود، در برابر امام نهم به شدت تعظيم مي‌کرد و در تکريم و تجليل مقام آن حضرت اهتمام مي‌ورزيد. علي بن جعفر براي مبارزه با ستمگران در قيام ابوالسرايا و جنبش برادر خود، محمد ديباج شرکت داشت. نسل او از طريق چهار فرزندش و نيز احفاد آنان در جهان اسلام پراکنده‌اند. اين امامزاده به دليل سکونت و نشو و نما در دهکده‌ عريض از توابع مدينه به عريضي موسوم است. زمان رحلتش را بين 210 تا 240 هجري نوشته‌اند و در مورد محل دفنش بين مورخان و نسب‌شناسان اختلاف وجود دارد و محل مرقدش را در عريض مدينه، قم و سمنان ذکر کرده‌اند. کليد واژه‌ها: عريض مدينه، امام صادق عليه السلام، امام جواد عليه السلام، محمد ديباج، درب بهشت قم.

مقدمه

در خصوص خصال ششمين فروغ امامت «حضرت صادق عليه السلام» بايد گفت:

مدح تعريف است و تخريب حجاب فارغ است از شرح و تعريف آفتاب

مادح خورشيد مداح خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است [۱] اگرچه که تمام ائمه هدي پاسدار و مروّج معارف قرآن و سنت نبوي هستند ولي امام صادق عليه السلام در عصري که تمام علما و فضلا از فرق و اديان و حکما و متکلّمان از هر مذهب و نحله‌اي در نشر آثار و افکار خود اصرار مي‌ورزيدند، با تأسيس دانشگاه و کانون‌هاي علمي و فرهنگي در مدينه و عراق و تربيت شاگرداني شايسته، نخبه و مومن [۲] از قله امامت چشمه‌هاي باصفايي جاري ساخت که حتي قرن‌ها بعد تشنگان معارف ناب از آن جرعه‌هاي جان‌بخشي نوشيدند، از اين روي حتي مخالفان و آن‌ها که بر شيعيان انتقادهايي وارد کرده‌اند جامعيت آن امام همام را در کمالات علمي و معنوي ستوده‌اند. [۳] و احمد امين مصري هم نمي‌تواند اين پرتوافشاني را انکار کند. [۴] صادق آل محمد با وجود اين عظمت علمي و علو مقام در فضايل و مکارم عالي از تشکيل خانواده غفلت ندارد و علي‌رغم آن همه تکاپوي فکري و تربيتي و آموزشي، همسراني برمي‌گزيند که حاصل ازدواج با آن‌ها يازده فرزند است. اسماعيل اعرج و عبدالله افطح و دختري به نام ام فروه از بانويي به نام فاطمه دختر حسين ‌بن ‌علي ‌بن حسين است [۵] ، همسر دوم امام حميده مصفات نام داشت که دختر صاعد بربري اندلسي است، اين کنيز مادر امام کاظم عليه السلام، اسحاق موتمن، محمد ديباج و فاطمه کبري است و آن وجود بزرگوار کنيزهاي ديگري را به عنوان همسر خود برگزيدند که عباس، علي، فاطمه صغري و اسماء از اين امّ ولدها زاده شده است. [۶] نسل حضرت صادق عليه السلام از پنج فرزندش به نام‌هاي امام کاظم، اسماعيل،‌ علي عريضي، محمد و اسحاق ادامه يافت. [۷] بعد از حضرت موسي‌بن جعفر عليه السلام مشهورترين امامزاده از نسل امام ششم، علي عريضي است که ضمن آراستگي به خصال عالي و برخورداري از بصيرت ويژه در تبعيّت از مقام امامت، نسل لايق و باکفايتي را از خود باقي گذاشت که به همراه احفادشان در جهان اسلام کارنامه‌اي درخشان از خود به يادگار نهادند و مرقد آنان کانون فضيلت‌ و معنويت مي‌باشد.

عريض، زادگاه علي‌ بن جعفر عليه السلام

دهکده‌ عريض بر وزن زبير و قريه‌اي در چهار ميلي مدينه و به عبارتي واقع در هشت کيلومتري اين شهر بوده است. مالکيت اصلي آن، متعلق به حضرت امام باقر عليه السلام بود که وصيت کرد، در اختيار فرزندش حضرت صادق عليه السلام قرار گيرد. امام ششم نيز در آستانه‌ شهادت، آن را به کوچک‌ترين فرزند خود علي بخشيد. [۸] زبيدي در تاج‌العروس مي‌گويد: عريض دره‌اي در حوالي مدينه منوّره است که در منابع روايي هم نام آن ديده مي‌شود و ابوالحسن علي ‌بن جعفر به آن‌جا منسوب مي‌باشد، زيرا او و فرزندانش در آن‌جا سکونت کردند و به عريضي معروف گرديدند. آنان جماعت قابل توجهي بوده و تعدادشان در منطقه افزايش يافته است. [۹] ياقوت حموي عريض را تصغير عرض دانسته است و افزوده است اين مکان يکي از وادي‌هاي مدينه است. [۱۰] مورخان ديگر خاطرنشان نموده‌اند عريض واقع در يک فرسخي مدينه ملک جناب علي عريضي، محل ولادت و کانون نشو و نما و تربيت ايشان و سکونت وي و ذريه‌اش مي‌باشد. به همين دليل فرزندان، نوادگان و احفادش را عريضي ناميده‌اند. [۱۱] عريض اگرچه قبلا در شرق مدينه و در فاصله 5 کيلومتري قبرستان بقيع قرار داشته است ولي امروز بر اثر گسترش و توسعه شهر مذکور در حاشيه شهر قرار دارد و از نزديکي آن بزرگراه فرودگاه شهر عبور مي‌کند، سيماي معماري روستا متحول گرديده و چهره‌اي شهري به خود گرفته است، اما مسجد کهن علي ‌بن جعفر در آن، همچنان برقرار بود که در سال‌هاي اخير وهابيان درب‌ها و پنجره‌هاي اين مسجد را مسدود کرده‌اند و چون اين مکان عبادي به مزار علي‌ بن‌جعفر متصل است، با هدف منع زيارت آن مرقد به چنين اعمالي روي آورده‌اند. [۱۲]

ولادت، نشو و نما و علم‌آموزي

در منابع رجالي و روايي، زمان تولد اين امامزاده مشخص نگرديده است اما عده‌اي از مورخان و شرح‌حال‌نگاران تأکيد کرده‌اند، زماني که پدرش حضرت امام صادق عليه السلام به شهادت رسيده او خردسال بود، برحسب قرائني مي‌توان گفت او در سال 146 هجري از مادري به‌نام امّ ولد در دهکده عريض چشم به جهان گشود. ايشان اين افتخار را داشت که سال‌هاي نخستين حيات دنيوي خود را در محضر منوّر ششمين فروغ امامت بگذراند اما دو ساله بود که حادثه‌اي اسفناک روح اين طفل را آزرده و مشوش ساخت، چرا که در 25 شوال المکرم 148 هجري پدرش حضرت صادق عليه السلام بعد از 34 سال امامت در 65 سالگي با دسيسه‌ منصور دوانيقي مسموم و به شهادت رسيد. برخي منابع نوشته‌اند علي ‌بن ‌جعفر از پدر خود احاديثي را روايت کرده است اما در صورتي اين سخن درست به نظر مي‌رسد که او در زمان حيات پدر حداقل جواني بيست ساله بوده باشد. ابن عنبه که نسب‌شناس برجسته‌اي مي‌باشد، ‌مي‌نويسد: «و هو اصغر ولد ابيه مات ابوه و هو طفل؛ او از اولاد کوچک‌تر پدرش بود و هنگامي که رحلت پدر فرا رسيد طفلي بيش نبود.» [۱۳] ابي نصر بخاري از اعلام قرن چهارم هجري که نوشته‌هايش مورد استناد رجال‌نگاران و نسب‌شناسان مي‌باشد نوشته است: «اما ابوالحسن علي‌ بن ‌جعفر...کان اصغر اولاد الصادق عليه السلام لم يره اباه و لم يره عنه؛ علي فرزند جعفر کوچک‌ترين اولاد امام صادق عليه السلام بود که پدر خود را درک نکرد و از او احاديثي روايت ننموده است.» [۱۴] شيخ مفيد هم اشاره‌اي به اين موضوع ننموده که او از پدرش روايت کرده است و اين‌ که تصريح مي‌نمايد ملازم برادرش امام کاظم عليه السلام بوده، [۱۵] مويد آن است که در زمان رحلت پدر، کودکي بيش نبود و تحت مراقبت و تربيت برادرش بوده است. علامه مجلسي هم مي‌نويسد: ‌«علي‌ بن ‌جعفر العريضي نشأ في تربيه اخيه؛ علي فرزند جعفر با تربيت‌هاي برادرش به رشد و شکوفايي رسيد.» [۱۶] صاحب صحاح‌الاخبار يادآور شده است: «انّ ابالحسن علي العريضي بن جعفرالصادق عليه السلام اصغر ولد ابيه، مات ابيه و هو طفل؛ به درستي که علي عريضي فرزند جعفر صادق عليه السلام کوچک‌ترين فرزند والدش بود و هنگامي که رحلت پدرش فرا رسيد، طفلي بيش نبود.» [۱۷] عباس فيض متذکر گرديده است: علي ‌بن ‌جعفر، از همه برادران خود کهتر و هنگام رحلت پدر بزرگوار خود، به سال 148 هجري طفلي دوساله بود که تحت تکفّل و حمايت برادر مهتر خود امام کاظم عليه السلام به مرحله رشد و کمال رسيد. [۱۸] استاد عزيزالله عطاردي از حديث‌پژوهان معاصر که مسند ائمه را تدوين و تبويب نموده است به نوشته‌ ذهبي و ابن‌ حجر عسقلاني از مورخان اهل سنت اشاره دارد که گفته‌اند علي فرزند امام صادق عليه السلام از پدر خود، روايت کرده است، آن گاه خاطرنشان مي‌نمايد اين که علي را راوي پدرش معرفي کرده‌‌اند مورد تأمل است زيرا همان طور که قبلا از علماي انساب نقل کرديم وي کودک بود که پدرش دار فاني را وداع گفت. [۱۹] در مقابل اين مدارک و مستندات، ‌مآخذي ديگر تصريح نموده‌اند علي‌ بن جعفر هنگام شهادت پدر حداقل دوران پس از بلوغ را مي‌گذرانيده است، در روايتي از فيض فرزند مختار آمده است روزي در محضر امام صادق عليه السلام از امام پس از ايشان سخن به ميان آمد، حضرت از جاي خويش برخاست و پرده‌اي را که آن‌جا آويخته بود، کنار زد و بعد از لحظاتي مرا فراخواند و فرمود: اي فيض، ‌داخل شو، در اين هنگام حضرت موسي ‌بن‌ جعفر در حالي که پنج ساله بود و تازيانه‌اي در دست داشت، وارد گرديد. امام صادق عليه السلام اين کودک را بر روي زانوي خويش نشانيد و گفت: پدر و مادرم قربانت، اين تازيانه را براي چه در دست گرفته‌اي؟ ابوالحسن (امام کاظم) گفت: برادرم علي را ديدم که با اين وسيله حيوانات را آزار مي‌داد و تازيانه را از دست او گرفتم. [۲۰] از اين ماجرا مشخص مي‌گردد در آن زماني که امام هفتم پنج ساله بوده،‌ علي با او تفاوت سني آن چناني نداشته است، زيرا مي‌توانسته تازيانه به دست گيرد و امام کاظم عليه السلام موقعي که امام ششم به شهادت رسيده جواني بيست ساله بوده است. علي‌ بن ‌جعفر در اين هنگام سنين هجده يا نوزده سالگي را مي‌گذرانيده است. علامه مامقاني هم تصريح نموده است: اگر بخواهيم بپذيريم علي‌بن‌جعفر عليه السلام از والد ماجدش روايت نقل کرده است،‌ نمي‌توانيم قول مولف تاريخ قم و صاحب مستدرک‌الوسائل را قبول کنيم که علي هنگام شهادت پدر طفلي کوچک بوده است و معمولا او در هنگام وقوع اين ضايعه بايد شانزده ساله يا بيست ساله باشد. [۲۱] علامه اسد حيدر مي‌نويسد: محمد ‌بن وليد مي‌گويد:‌ شنيدم علي‌ بن‌ جعفر فرزند امام صادق عليه السلام مي‌گفت شنيدم پدرم جعفر ‌بن محمد عليه السلام خطاب به عده‌اي از اصحاب خاص و گروهي از شيعيان فرمود توصيه‌ من درباره‌ فرزندم موسي عليه السلام را پذيرا باشيد، زيرا او برترين فرزندان و يادگاران من است، او جانشين من و حجت خداي تعالي بر تمامي مردم پس از من خواهد بود. شيخ مفيد نيز گروهي را نام مي‌برد که نصوصي را از امام صادق‌ عليه السلام درباره‌ امام هفتم نقل کرده‌اند که در ميان ‌آنان اسحاق و علي دو برادر امام کاظم عليه السلام ديده مي‌شوند. [۲۲] احمد بن ابي عبدالله برقي و شيخ طوسي نيز علي بن جعفر را از اصحاب و راويان پدرش برشمرده‌اند. [۲۳] کنيه‌ علي ‌بن ‌جعفر ابوالحسن بوده و در منابع تاريخي، رجالي و روايي وي را مدني، هاشمي، حسيني و علوي خوانده‌اند. اما مشهورترين لقب برايش عريضي است. زيرا در دهکده‌ عريض نشو و نما يافته است. علي‌ بن جعفر پيوسته ملازم برادرش حضرت امام کاظم عليه السلام بود و از آن جناب معارف و کمالات اعتقادي و شرعي را مي‌آموخت و محصول اين تعاليم کتاب مسائل علي‌ بن‌ جعفر است. او در روش زندگي، زهد و وارستگي نيز برادر را اسوه‌ خود قرار داد. ثقة‌الاسلام کليني روايت کرده است محمد بن حسن بن عمار مي‌گويد من ده سال در مدينه خدمت علي ‌بن ‌جعفر بودم و از او احاديثي را فرا مي‌گرفتم که از برادرش ابوالحسن امام کاظم عليه السلام آموخته بود. [۲۴] به گفته‌ شيخ مفيد، علي در احکام شرع مقدس و اصول دين، محضر برادرش را غنيمت مي‌شمرد و در اين راستا کوشا بود و جديت به خرج مي‌داد و پاسخ‌هاي مسائل گوناگوني را روايت کرده است که شخصا از آن بزرگوار، بدون واسطه شنيده بود. [۲۵] علي بن جعفر مي‌گويد: همگام با برادرم که خانواده‌اش نيز با او بودند، اين توفيق را به‌دست آوردم که چهار مرتبه به حالت پياده به سفر عمره مشرف گرديدم. [۲۶] برخي مدارک متذکر گرديده‌اند اين امامزاده حدود 360 حديث از برادر خود، امام هفتم نقل کرده است. [۲۷] در همين ايامي که علي ‌بن ‌جعفر تحت تعاليم و انوار معنوي برادر خود راه رشد و شکوفايي شخصيت خود را به عنوان امامزاده‌اي عالم و زاهد، طي مي‌کرد. با راهنمايي‌هاي امام هفتم، فاطمه کبري دختر محمد بن عبدالله فرزند امام زين‌العابدين عليه السلام را به عنوان همسر خود برگزيد. [۲۸] احمد بن ابي عبدالله برقي و شيخ طوسي نيز علي بن جعفر را از اصحاب و راويان پدرش برشمرده‌اند. [۲۹] کنيه‌ علي ‌بن ‌جعفر ابوالحسن بوده و در منابع تاريخي، رجالي و روايي وي را مدني، هاشمي، حسيني و علوي خوانده‌اند. اما مشهورترين لقب برايش عريضي است. زيرا در دهکده‌ عريض نشو و نما يافته است. علي‌ بن جعفر پيوسته ملازم برادرش حضرت امام کاظم عليه السلام بود و از آن جناب معارف و کمالات اعتقادي و شرعي را مي‌آموخت و محصول اين تعاليم کتاب مسائل علي‌ بن‌ جعفر است. او در روش زندگي، زهد و وارستگي نيز برادر را اسوه‌ خود قرار داد. ثقة‌الاسلام کليني روايت کرده است محمد بن حسن بن عمار مي‌گويد من ده سال در مدينه خدمت علي ‌بن ‌جعفر بودم و از او احاديثي را فرا مي‌گرفتم که از برادرش ابوالحسن امام کاظم عليه السلام آموخته بود. [۳۰] به گفته‌ شيخ مفيد، علي در احکام شرع مقدس و اصول دين، محضر برادرش را غنيمت مي‌شمرد و در اين راستا کوشا بود و جديت به خرج مي‌داد و پاسخ‌هاي مسائل گوناگوني را روايت کرده است که شخصا از آن بزرگوار، بدون واسطه شنيده بود. [۳۱] علي بن جعفر مي‌گويد: همگام با برادرم که خانواده‌اش نيز با او بودند، اين توفيق را به‌دست آوردم که چهار مرتبه به حالت پياده به سفر عمره مشرف گرديدم. [۳۲] برخي مدارک متذکر گرديده‌اند اين امامزاده حدود 360 حديث از برادر خود، امام هفتم نقل کرده است. [۳۳] در همين ايامي که علي ‌بن ‌جعفر تحت تعاليم و انوار معنوي برادر خود راه رشد و شکوفايي شخصيت خود را به عنوان امامزاده‌اي عالم و زاهد، طي مي‌کرد. با راهنمايي‌هاي امام هفتم، فاطمه کبري دختر محمد بن عبدالله فرزند امام زين‌العابدين عليه السلام را به عنوان همسر خود برگزيد. [۳۴] پاره‌اي منابع، علي‌ بن ‌جعفر مذکور را با علي فرزند جعفر که وکيل امام هادي بوده است، يکي گرفته‌اند. علي وکيل از قريه‌ همينيا(جزو توابع بغداد) بود، درباره‌اش به متوکل گزارش‌هايي دادند، به دنبال آن وي را دستگير و محبوس نمودند. او مدت طولاني در زندان به سر برد و زماني که از حبس رهايي يافت، به دستور امام علي‌النقي عليه السلام راهي مکه گرديد و در اين ديار مقدس اقامت گزيد. امام هادي عليه السلام در تأييد موقعيت و مقام وي در برابر يکي از روساي غُلات به نام فارِس ‌بن‌ حاتم قزويني، نامه‌هايي در پاسخ سوالات برخي اصحاب نوشته‌اند، يکي از اين مکتوبات در سال 240 هجري تحرير گرديده است. [۳۵] حتي وقتي اختلاف ميان فارِس ‌بن حاتم و علي‌ بن جعفر ياد شده اوج گرفت،‌ امام فرمان داد اين غالي منحرف را تکذيب و حتي هتک کنند و در منازعه مزبور جانب علي ‌بن ‌جعفر را گرفته و از اصحاب خويش خواست فارس را طرد نمايند، افزون بر اين امام دستور داد اين فرد افراط‌گو و بدعت‌گذار را به قتل برسانند و براي قاتل او بهشت را تضمين کردند که جنيد نامي، از شيعيان با دريافت فرمان امام حاتم را کشت. [۳۶] امام هادي عليه السلام در پاسخ نامه‌ موسي فرزند جعفر فرزند ابراهيم نوشت: خدا مقام علي ‌بن ‌جعفر وکيل را والا قرار داده است،‌ خداوند سبحان ما را بازداشته از اين که او را با ديگري مورد سنجش قرار دهيم. در مشکلات خود و نيازهايي که داري نزد علي ‌بن‌ جعفر برو و از فارس ‌بن حاتم پرهيز کن. [۳۷]

خصال، فضايل و مکارم

علي ‌بن ‌جعفر امامزاده‌اي باجلالت و برخوردار از شرافت و فضيلت بوده است و در وثاقت و مورد اعتماد بودنش،‌ در نقل حديث، هيچ کسي ترديد نکرده است و اين که او محدثي عالي‌قدر و مورد وثوق بوده و احاديثي از برادر و فرزند برادر خود نقل کرده است، از معرفت و فضل او حکايت دارد. علي ‌بن ‌جعفر سيدي وارسته، ارجمند و غيور بود و با وجود اين که از نظر مردم زمينه‌هايي در وي وجود داشت که مدعي امامت گردد، ‌نه تنها به امامت برادر و فرزند برادر خويش گواهي داد بلکه امام جواد عليه السلام را که نوجواني بيش نبود، به رغم‌ آن که وي ايام کهن‌سالي را سپري مي ‌کرد، مورد تأييد قرار داد. او يکي از مفاخر علمي و در زمره‌ محدثان پرهيزکار، در ميان فرزندان ائمه هدي به شمار مي‌آيد که رجال‌نگاران ضمن اين که از ايشان به عنوان عالم کبير و ثقه جليل‌القدر سخن گفته‌اند؛ تأکيد نموده‌اند اين بزرگوار در وارستگي و پارسايي در چنان قله‌ رفيعي قرار دارد که حتي دو نفر درباره‌ فضايلش با يکديگر اختلافي ندارند و عظمت مقام و کمالاتش مورد اتفاق تمام صاحب‌نظران مي‌باشد. بنابراين علي ‌بن ‌جعفر شرافت نسب و طهارت خانوادگي را با معرفت، بصيرت، تقوا و صحت عقيده توأم ساخته بود. [۳۸] مهم‌ترين فضيلت علي ‌بن ‌جعفر، موضوع امام‌شناسي اوست و اين که تسليم امر ولايت است و براي امام معصوم مقام ويژه‌اي قائل است. وي اين موضع‌گيري و اعتقاد را در هنگامه‌اي از خود بروز مي‌دهد که فرقه‌هاي گوناگون و افکار انحرافي عليه پايگاه امامت صف‌ بندي کرده‌اند. دستگاه خلافت هم با نيرنگ‌هاي گوناگون درصدد است تا جامعه را از بيت امامت جدا سازد و حاميان، ياوران و اصحاب ائمه را تهديد و دربند نمايد. آشفتگي‌ها به حدي است که حتي برخي افراد پيوسته به خاندان امامت، از نظر نسب و قرابت خانوادگي، با اين توطئه‌ها، عليه کانون امامت همکاري دارند. عده‌اي از علويان که متأسفانه در قيام‌ها و جنبش‌هاي ضد دشمن حضوري فعال داشتند و چه بسا والدين يا اقارب آنان به دست دژخيمان عباسي کشته شده بودند، اکنون براي رسيدن به مقام و منصب و يا ثروت و تکاثرطلبي در دام فتنه‌هايي که عليه دستگاه امامت صورت مي‌گرفت گرفتار شده بودند. [۳۹] نمونه اين‌ها محمد ‌بن اسماعيل ‌بن ‌جعفر است که وقتي عازم بغداد بود نزد امام کاظم آمد و خطاب به حضرت عرض کرد: اگر سفارشي داريد مي‌شنوم. امام عليه السلام فرمود: درباره‌ خون من از خدا بترس و چندبار اين موضوع تکرار گرديد و هر بار محمد به بدخواه امام نفرين مي‌کرد. امام کاظم عليه السلام توسط برادر خود علي عريضي، چندين کيسه‌ زر که هرکدام حاوي صد دينار بود به وي تسليم کرد، اين کمک‌ها به قدري قابل توجه بود که علي عريضي را شگفت‌زده کرد و خطاب به برادر خود عرض کرد: اگر از تصميم او خوف داري پس چرا اين گونه وي را امداد مي‌نمايي. امام عليه السلام فرمود: هرگاه من به او بپيوندم و او بخواهد از من فاصله بگيرد، خداوند متعال رشته زندگيش را قطع مي‌کند، امام کيسه‌اي حاوي سه هزار درهم خالص برگرفت و تحويل علي، برادر خود داد تا وي به محمد ‌بن اسماعيل تقديم کند، علي عريضي مي‌گويد: گمان کردم او با گرفتن اين کيسه‌هاي حاوي مقادير قابل توجهي زر و درهم خالص، ديگر عازم بغداد نخواهد گرديد، ولي او راه خود را پيش گرفت و نزد هارون رفت و ضمن پذيرش خلافت آن خليفه‌ غاصب، به وي سلام کرد و گفت من تصور نمي‌کردم بر روي زمين دو نفر مدعي امر خلافت باشند تا آن که به چشم خود ديدم مردم به عمويم موسي ‌بن ‌جعفر عليه السلام به عنوان خليفه جامعه اسلامي، سلام مي‌کنند و او را تکريم و تعظيم مي‌نمايند. هارون را از اين سخن فتنه‌انگيزانه وي خوش آمد و برايش کيسه‌اي حاوي يکصد هزار درهم ارسال کرد ولي قبل از اين که اموال مذکور به دست او برسد درگذشت و حتي موفق نشد درهمي از آن را به مصرف برساند. [۴۰]

توأم ساختن محبت و معرفت با اطاعت از امام معصوم

وقتي موضوع امام‌شناسي به ميان مي‌آيد،‌ منظور شناخت‌ آن وجود مبارک به لحاظ سيماي ظاهري و ويژگي‌هاي زيستي، هم‌چنين شناسايي امام به لحاظ نسب و نژاد، نمي‌باشد که عده‌اي از معاشران، اهل محل و مورخان از موافق و مخالف در اين باره آگاهي‌هايي ارائه مي‌دادند. علي ‌بن جعفر ضمن اين که درباره‌ ويژگي‌هاي مذکور اطلاعات جامعه و گسترده‌اي داشت در مرتبه‌اي فراتر از اين امور، امام عصر خود را مي‌شناخت و معتقد بود اين وجود مبارک در امور دين و دنياي مردم و طي طريق سعادت جامعه، رهبر و پيشوا مي‌باشد. تعليمات امام پرتو راه نجات و باعث صعود به مقامات عالي و معنوي است و موجبات سعادت دنيوي و اخروي را فراهم مي‌سازد. معرفت او درباره‌ امر امامت يک اعتقاد پاک دروني و ايماني قلبي بود که راه سلوک به سعادت را برايش ترسيم کرده بود و هيچ عاملي وي را از اين مسيري که برگزيده بود، بازنمي‌داشت. ارادت صميمانه و خالصانه علي‌ بن ‌جعفر يک علاقه ساده و عاطفه‌اي عادي نبود بلکه اين ارتباط قلبي که بر اثر اطاعت او از فرامين الهي و تزکيه و تصفيه درون و روشني دل و ذهن به وجود‌آمده بود وسيله‌اي براي جلب و جذب معنويت امام و فروغ گرفتن از خورشيد منوّر امام بود. روح وارسته‌اش با جاذبه‌اي از محبت امام به سوي کمالاتي گام برمي‌داشت، در عين حال اين ارادت عميق او درباره‌ امام معصوم، جهت‌گيري‌هايش را در عرصه‌هاي اجتماعي و سياسي ترسيم مي‌کرد. در واقع محبت او در حق امام يک دعوي ظاهري نبود و از خضوع کردن در برابر امام و به جاي آوردن خواسته‌هاي او و اطاعت از فرامين وي حکايت داشت. علي‌ بن‌ جعفر با چنين نگرش و اعتقادي،‌ امامت برادر خود را از اعماق وجود پذيرفت و به دفاع از پايگاه امامت فروغ هفتم پرداخت. بعد از شهادت امام کاظم عليه السلام در سال 183 هجري عده‌اي چنين تصور کردند که آن حضرت از دنيا نرفته است و خداوند او را به آسمان برده و در هنگام قيامي جهاني که گيتي را آکنده از عدل و داد خواهد کرد،‌ دوباره به زمين باز مي‌گردد. اين فرقه به واقفيه موسوم گرديدند، اعتقاد به مهدويت امام کاظم عليه السلام سبب پيدايش انحرافاتي در جامعه گرديد که سرگرداني‌هايي در ميان عده‌اي از مردم به وجود‌آورد و شخصي از غلات به نام محمد ‌بن بشير از اين وضع آشفته سوء‌استفاده کرد و فرقه‌اي به نام ممطوره را به وجود آورد که به حلول و تناسخ عقيده داشت و محرمات را مباح تلقي مي‌کردند. البته چنين انحرافي تأثيري در اصل تشيع نداشت. [۴۱] در اين اوضاع نگران‌کننده علي ‌بن ‌جعفر به دليل اعتقادات سالم و پاکي که داشت و نيز تربيت گرديدن در مکتب امام هفتم، ‌تحت تأثير اين فرقه‌هاي منحرف واقع نشد و امامت بر حق فرزند برادر خود، حضرت علي‌ بن ‌موسي‌الرضا عليه السلام را پذيرفت و از مدافعان راستين و جدي آن فروغ هشتم امامت بود و هنگام افاضه علمي در جمع عده‌اي از اصحاب و خواص شيعيان، روايت برادر خود، امام کاظم عليه السلام را درباره‌ منصب امامت حضرت امام رضا عليه السلام نقل نمود. حسن ‌بن ‌فضال گفته است از علي فرزند امام صادق عليه السلام شنيدم که مي‌گفت در محضر برادرم، امام هفتم بودم در حالي که او جانشين پدرم در امامت و حجت خداوند متعال بر روي زمين بود، در اين ميان مشاهد کردم فرزندش علي وارد شد و برادرم مرا مخاطب قرار داد و فرمود اي علي، اين پسر صاحب امر امامت و ولي امر توست و همان گونه که من جانشين پدرم امام صادق بوده‌ام، وي جانشين من مي‌باشد و امر امامت جامعه مسلمين به ايشان سپرده مي‌شود؛ خداوند تو را در ديانت او استوار بدارد، من در آن حال گريه کردم و با خودم زمزمه نمودم سوگند به خداوند متعال اين سخن از شهادت آن حضرت خبر مي‌دهد، امام کاظم عليه السلام افزود: اي علي، حکم پروردگات درباره‌ من جاري مي‌گردد، علي‌ بن‌ جعفر مي‌گويد: آن حضرت سه روز قبل از اين که هارون‌الرشيد دوباره او را دستگير نمايد اين سخنان را فرمودند. [۴۲] در روايت ديگري که علامه مجلسي در بحار‌الانوار با ذکر سلسله سند آن، ذکر کرده است آمده است علي ‌بن ‌جعفر نقل کرده است: فردي بر برادرم، امام کاظم عليه السلام وارد گرديد و گفت جانم فدايتان بعد از شما صاحب امر(امام معصوم) کيست، ‌برادرم فرمود: «امّا انّهم يفتنون بعد موتي فيقولون هوالقائم و مالقائم الّا بعدي سنين؛ بعد از رحلت من،‌ آنان فتنه به وجود مي‌آورند و مي‌گويند او [يعني امام کاظم] قائم آل محمد است، در حالي که قائم (مهدي امت) سال‌ها بعد از من خواهد آمد.» [۴۳] در اين بيان نوراني و گوهرافشاني، امام هفتم از روي اعجاز و کرامت، موضوع پيدايش فرقه واقفيه را پيش‌بيني کرده‌اند و به امثال علي ‌بن ‌جعفر و خواص ياران خويش هشدار داده‌اند، از اين مرداب‌هاي انحراف و ضلالت اجتناب ورزند و امامت حضرت رضا عليه السلام را قبول کنند و او هم اطاعت کرد. زکريا فرزند يحيي متذکر گرديده است: زماني شنيدم که علي فرزند امام صادق عليه السلام خطاب به حسن فرزند حسين‌ بن ‌علي ‌بن ‌الحسين مي‌گفت: خداوند متعال ابوالحسن علي ‌بن‌ موسي‌الرضا عليه السلام را مورد حمايت قرار داد در زماني که برخي برادران و عموهايش بر او جفا کردند. [۴۴] علي ‌بن ‌جعفر از حضرت امام رضا عليه السلام چندين حديث نقل کرده است و عزيزالله عطاردي آن‌ها را در کتاب امامت، حديث 356-359، تجمل، حديث 39 و کتاب نوادر، حديث 39 آورده است. [۴۵]

امامزاده‌ کهن‌سال حامي امامي خردسال

علي ‌بن ‌جعفر اين افتخار را به دست‌آورد تا زمان امامت حضرت جواد عليه السلام را درک کند و در مقابل آن حضرت سر تسليم فرود‌آورد، اوج امام‌شناسي و بصيرت او هنگام سالخوردگي اوست، موقعي که خود عالمي فرزانه و بزرگ علويان به شمار مي‌رود و در جامعه اسلامي از منزلتي عظيم برخوردار است و در ميان مردم نفوذي فوق‌العاده دارد و در مقابل نواده‌ برادرش حضرت امام محمدتقي عليه السلام، در حالي که سنين خردسالي را سپري مي‌کند و هشت ساله است از خويشتن فروتني و نهايت خضوع و احترام را بروز مي‌دهد و او را امام خويش معرفي مي‌کند و به گونه‌اي آن نوجوان را تکريم مي‌نمايد که براي عده‌اي از اطرافيانش، قدري شگفت‌انگيز مي‌باشد و آنان بر اين رفتارش خرده مي‌گيرند اما علي ‌بن‌ جعفر با استواري خاصي که از اعتقاد و ايمانش برمي‌خيزد بر درستي رفتار خود اصرار مي‌ورزد. محمد بن ‌حسن ‌بن عمار که ساليان متمادي در محضر علي ‌بن ‌جعفر جرعه‌نوش کمالات و معارف او بوده است و هر روايتي را که از امام کاظم عليه السلام نقل مي‌کرده است به نگارش درمي‌آورده، مي‌گويد روزي در مدينة‌النبي در خدمت آن امامزاده نشسته بودم، ناگهان ابوجعفر محمد بن علي(امام محمدتقي) در مسجد رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بر او وارد گرديد، وقتي علي ‌بن ‌جعفر بر سيماي آن حضرت نظر افکند، بي‌اختيار از جاي خويش برخاست و بدون کفش و ردا، به سوي امام رفت و به دستان مبارکش بوسه زد و ايشان را مورد تکريم قرار داد، حضرت جواد عليه السلام خطاب به ايشان فرمود: اي عمو بر جاي خود قرار بگيريد، خداوند شما را مشمول رحمت خويش قرار دهد. علي ‌بن ‌جعفر عرض کرد: اي سيد و آقاي من چگونه بنشينم در حالي که شما ايستاده‌ايد، چون فرزند امام صادق عليه السلام از خدمت امام جواد عليه السلام مرخص گرديد و در مجلس خود نشست، اصحاب و شاگردانش وي را از اين بابت مورد ملامت قرار دادند و گفتند شما اين گونه آن نوجوان را احترام مي‌کني و آن نحو با وي رفتار مي‌کني و حال آن که عموي پدرش مي‌باشي. علي بن جعفر گفت: ساکت باشيد و محاسن خويش را با دست خود گرفت و افزود:‌ اگر خداوند متعال مرا با اين محاسن لايق امامت ندانست و اين طفل را شايسته و لايق اين مقام دانست و امامت را به او تفويض نمود، آيا در اين صورت من بايد چنين فضلي را مورد انکار قرار دهم، به خداوند پناه مي‌برم از آن چه شما بر زبان مي‌آوريد، نه تنها احترامش را بر خود لازم مي‌دانم بلکه خادم و بنده‌ او هستم. [۴۶] حسين فرزند موسي‌ بن ‌جعفر عليه السلام نقل کرده است:‌ در مدينة‌النبي خدمت امام جواد عليه السلام بودم که علي‌ بن‌ جعفر و اعرابي از اهل مدينه هم آن‌جا حضور داشتند، آن مرد در حالي که با دستش به سوي حضرت جواد‌الائمه عليه السلام اشاره مي‌کرد، به من گفت اين جوان کيست، گفتم: جانشين رسول خدا بعد از پدرانش مي‌باشد، در اين حال طبيب خواست حضرت امام جواد عليه السلام را فصد کند، ‌چون نيشتر را نزديک آورد تا رگ مورد نظر را بزند. علي ‌بن‌ جعفر جلوتر آمد و گفت: اي آقاي من، اجازه دهيد ابتدا مرا فصد کند چون اين نيشتر حدّت و تندي دارد و مي‌خواهم تيزي آن در من اثر کند تا جناب شما را متألم نگرداند و وقتي حضرت برخاست تا ‌آن‌جا را ترک کند، علي ‌بن‌ جعفر از جاي خويش برخاست و کفش‌هاي امام را جفت کرد و در پيش پاي مبارکشان قرار داد و حال آن که علي ‌بن ‌جعفر در آن وقت امامزاده‌اي سالخورده و مردي مکرّم بود و حضرت جواد عليه السلام نوجوان بود. حسين ‌بن ‌موسي مي‌گويد خطاب به علي ‌بن ‌جعفر گفتم: برتو مبارک باشد، سپس به آن اعرابي يا طبيب گوشزد کردم او عموي پدرش مي‌باشد. [۴۷] در روايتي ديگر، ‌مردي که تفکر واقفيان را داشت،‌ از علي ‌بن‌ جعفر پرسيد: برادرت امام کاظم عليه السلام چه شد؟ او جواب داد: به شهادت رسيد و اموال و دارايي‌هاي وي بين وارثين تقسيم گرديد، همسرانش زندگي جديد را آغاز کردند و امام بعد از او تعيين شد، جانشين وي نيز به چنين سرنوشتي دچار گرديد. فرد واقفي گفت پس امام بعد از علي‌ بن ‌موسي‌الرضا عليه السلام چه کسي خواهد بود، علي ‌بن‌ جعفر عليه السلام پاسخ داد: فرزندش ابوجعفر(جواد‌الائمه)، سوال کننده گفت: شما با اين کهولت سن و قدر و منزلتي که داريد در حالي که فرزند صادق آل محمد هستيد، درباره‌ اين نوجوان چنين نظري داري و امامت او را تأييد مي‌کني. علي ‌بن‌ جعفر در پاسخ به او گفت: تو را جز شيطان چيز ديگري نمي‌بينم(زيرا مي‌خواهي همچون ابليس اغواگري کني)، خداوند متعال او را براي امر امامت لايق دانسته است و حق تعالي اين شايستگي را در من نديده است. [۴۸] زکريا ‌بن ‌يحيي ‌بن ‌نعمان صيرفي مي‌گويد: شنيدم علي ‌بن ‌جعفر را براي حسن‌ بن حسين ‌بن ‌علي ‌بن‌ حسين نقل مي‌کرد: سوگند به خداوند، پروردگار متعال ابوالحسن علي ‌بن ‌موسي‌الرضا عليه السلام را ياري کرد، حسن به او گفت: آري! برادرانش و ما هم به او گفتيم که ميان ما هرگز امامي سياه چرده نبوده است. امام رضا عليه السلام فرمود: او پسر من است. گفتند: رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم طبق قيافه حکم صادر کرده است، شما قيافه‌شناسان را فرا بخوانيد ولي به آن‌ها نگوييد به چه منظوري دعوتشان مي‌کنيد و همگي در منازل خود باشيد و چون آمدند ما همه در باغ نشستيم و عموها، برادرها و خواهرها در صف شدند. به امام رضا عليه السلام جبّه پشمي پوشانيدند و کلاهي پشمي بر سرش نهاده و بيلي بر شانه‌اش گذاشتند و خطاب به ايشان گفتند، برو در باغ و همچون کارگري مشغول کار باش. سپس امام جواد عليه السلام را آوردند و ايشان گفتند: اين پسر را به پدرش منسوب سازيد. گفتند: پدرش در ميان اين جمع نمي‌باشد ولي اين عموي پدر اوست(يعني علي ‌بن ‌جعفر) و او هم عموي خودش است و اين يکي عمه‌اش مي‌باشد و اگر پدر او اينجا باشد بايد همين کارگري باشد که در باغ است، زيرا هر دو پاي اين طفل و هر پاي او يکي است و چون امام رضا عليه السلام نزد آنان بازگشت، گفتند: اين مرد پدر اوست. علي ‌بن ‌جعفر مي‌گويد: من از جاي خود برخاستم و لب بر لبان ابوجعفر(امام جواد) گذاشتم و آب دهانش را مکيدم و گفتم: گواهي مي‌دهم که تو امام من هستي نزد خداوند، امام رضا عليه السلام گريست و فرمود: عموجان، ‌مگر نشنيدي که پدرم مي‌فرمود: رسول اکرم فرمودند: مي‌آيد پسر بهتر کنيزان فرزند کنيز نوبي نژاد خوش دهان و نجيب زاهدان(داراي رحم پاک) واي بر آنان، خداي لعنت کند اُعيبس و ذرّيه‌اش را که فتنه‌انگيز است. اي عموجان آيا اين امام جز از نسل من است،‌ گفتم: قربانت راست فرمودي. [۴۹] محدث قمي مي‌گويد از ملاحظه‌ اين احاديث معلوم مي‌گردد که اين بزرگوار تا چه اندازه به امام زمان خود معرفت داشته است و کَفَاهُ ذلکَ فضلاً وَ شَرفاً. [۵۰]

علامه مظفر بعد از اشاره به اين ماجراها يادآور شده است: به حقيقت سوگند که تقوا، پايداري و حقيقت‌ طلبي همين است و مرد حق کسي است که شيفته و مغرور اين برتري‌هاي ظاهري نگردد و کبر سن و برخورداري از فضل و معلومات که احيانا موجب غرور و طغيان نفس مي‌گردد، او را فريب ندهد. اين است آن نفس قدسي که هرکس داراي آن شد حق را شناخته است و از آن پيروي مي‌کند و هرگز به دنبال تعصب و هواي نفس نمي‌رود و گرفتار غرور و خودپسندي نمي‌گردد بلکه از آثار خودشناسي آن است که‌ آدمي از فرمان آفريدگار خويش جلّ شانه اطاعت کند و پيرو اولياء‌الله و صاحبان امر باشد. اين گوشه‌اي بود از شرح‌حال علي‌ بن‌ جعفر که نشان‌گر دل پاک و نفس قدسي اوست و حاکي از روح تعبّد و خداشناسي او نسبت به حجت‌هاي الهي در ميان بندگانش. [۵۱] علي ‌بن ‌جعفر درباره‌ امام جواد عليه السلام علاوه بر استدلال عقلي دال بر اين که کمال‌العقل لايستنکر لحجج الله مع صغر‌السّن(خرد‌سالي را مانع پذيرش حجت‌هاي الهي نمي‌داند) به آياتي از قرآن که درباره‌ حضرت عيسي است، توجه داشت، به علاوه متذکر اين دعوت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از اميرمومنان عليه السلام بود که در حالي که آن امام معصوم نابالغ بوده است، ايشان را براي پذيرش اسلام فرا مي‌خواند و در همان حال پيامبر چنين دعوتي را از افراد مشابه به عمل نمي‌آورد همچنين اين ماجرا را به ذهن متبادر ساخت که مباهله رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم با طايفه‌ مسيحيان نجران، با همراهي امام حسن و امام حسين عليهم السلام که در آن ايام کودک بودند صورت گرفت، اين مدارک و مستندات موجب گرديد تا علي‌ بن‌ جعفر راواياتي دال بر امامت امام جواد بياورد که برخي از آن‌ها در اصول کافي، ارشاد شيخ مفيد و رجال کشي آمده است. [۵۲] و تمام آن‌ها را عزيزالله عطاردي در مسند‌الامام‌الجواد عليه السلام آورده است.

مکتب علمي و حديثي

علي ‌بن ‌جعفر اين افتخار را دارد که پنج امام معصوم را درک کرده و از محضر سه تن از آنان يعني امام صادق، امام کاظم و امام رضا عليه السلام بهره‌مند گرديد و از آن بزرگواران احاديثي روايت کرده است، به علاوه حسين ‌بن ‌زيد شهيد فرزند علي ‌بن ‌الحسين عليه السلام، سفيان ‌بن ‌عينيه ثوري، عبدالملک ‌بن ‌قدامه، ‌ابوسعيد مکي، محمد بن ‌مسلم و معَتّب يکي از محبان حضرت امام صادق عليه السلام در زمره‌ مشايخ او،‌ در نقل حديث بوده‌اند. [۵۳] هم‌چنين به دليل آن که وي امامزاده‌اي مورد وثوق بوده و در بيت عترت و امامت پرورش يافته است، عده‌اي از جويندگان معارف ناب از محضرش استفاده کرده و يا با طرح سوالات و مشکلات خود نزد وي، پاسخ‌هاي معتبري را از ايشان دريافت مي‌داشته‌اند، برخي از بزرگاني که در نقل روايت، علي ‌بن‌ جعفر را استاد خود قلمداد نموده‌اند و به گفته‌هايش اعتماد و استناد نموده‌اند عبارتند از: احمد فرزندش، احمد‌ بن ‌موسي ‌بن‌ جعفر(شاه‌چراغ)، اسحاق نواده‌ اسحاق موتمن، اسحاق ‌بن ‌موسي ‌بن ‌جعفر(فرزند برادرش)، اسماعيل ‌بن‌ محمد ‌بن ‌اسحاق ‌بن ‌جعفر(فرزند برادرش)،‌ اسماعيل ‌بن همام(رجالي مورد وثوق)، اسماعيل ‌بن‌ يسار‌يا بشار، ايوب ‌بن ‌نوح(صحابي پرهيزکار و مورد وثوق و داراي منزلت نزد امام دهم و يازدهم)، حسين ‌بن‌ زيد ‌بن ‌علي ‌بن‌الحسين عليه السلام، حسين فرزند امام کاظم عليه السلام، داوود‌ بن محمد نهدي(محدث مورد اعتماد)، عبدالعظيم حسني،‌ عبدالله ‌بن ‌حسن ‌بن ‌علي ‌بن‌ جعفر(نواده‌اش)، محمد ‌بن‌حسن ‌بن عمار، موسي‌ بن حسن، يونس ‌بن ‌عبدالرحمن، هارون ‌بن‌ موسي، احمد ‌بن ‌محمد ‌بن ابي نصر ‌بزنطي، احمد ‌بن ‌محمد ‌بن‌ عبدالله، سليمان ‌بن ‌جعفر و... [۵۴] محدثان و مورخان و نيز شرح‌حال‌نگاران علي ‌بن ‌جعفر را در زمره‌ محدثاني معرفي کرده‌اند که داراي تأليفاتي هم بوده است. کتاب‌المناسک و کتابي در حلال و حرام را جزو ‌آثارش برشمرده‌اند و افزوده‌اند وي داراي مجموعه روايتي است تحت عنوان مسائل علي ‌بن‌ جعفر که داراي اهميت بسزايي است، اثر اخير حاوي روايات و سوالاتي است که ايشان از برادر خود حضرت کاظم عليه السلام پرسيده و جواب‌هايي که از آن امام همام دريافت داشته است، اين کتاب با تحقيقات و تصحيح موسسه آل‌البيت قم به طبع رسيده است،‌ مسائل علي‌ بن‌ جعفر در کتاب بحار‌الانوار نيز درج گرديده است و کتاب مزبور مورد اعتماد فقهاي شيعه به شمار مي‌رود و مأخذي مهم در مسائل شرعي و فقهي مي‌باشد. محدث نوري مي‌گويد کتاب علي ‌بن ‌جعفر در اين زمان از کتب داراي اصالت و اعتبار است و بسياري از علماي بزرگ آن را مورد مراجعه و مأخذ خويش قرار مي‌دهند و اين ويژگي مويد جلالت و عظمت شأن اوست، چه سندي مهم‌تر از اين کتاب که از مصادر دايرة‌المعارف بزرگ حديث شيعه يعني بحار‌الانوار قرار گيرد. نجاشي در رجال خود مي‌گويد اين محدث کتابي در موضوع حلال و حرام تأليف کرده است و در جاي ديگري اين اثر را المسائل ناميده است، ابن ‌شهر آشوب سروي مازندراني هم مي‌گويد او داراي اثري با عنوان مسائل مي‌باشد اما در فهرست شيخ طوسي آمده است علي ‌بن ‌جعفر کتابي دارد با عنوان مناسک و مسائل. از اين نکته برمي‌آيد که اين دو موضوع در قالب کتابي آمده‌اند ولي برخي آن‌ها را از هم تفکيک کرده‌اند. عده‌اي ديگر هم چنان که اشاره کرديم گفته‌اند او سه کتاب از خود برجاي گذاشت: المناسک، المسائل و نوشتاري در موضوع حلال و حرام. رجال‌نگاران و فهرست‌نويسان متقدم و متأخر گفته‌اند کتاب المسائل حاوي مطالبي است که علي ‌بن‌ جعفر از برادر خود حضرت موسي ‌بن‌ جعفر عليه السلام پرسيده و جواب آن‌ها را دريافت کرده و در قالب کتابي آن را تدوين کرده است که مشتمل بر موضوعاتي از ابواب گوناگون فقهي در حلال و حرام مي‌باشد. همان کتابي که ابوغالب زراري(از مشاهير قرن چهارم هجري) در منابع کتاب خود(رساله في آل اعين) آن را ذکر کرده است. [۵۵]

در عرصه‌هاي مبارزاتي

از جنبه‌هاي تابناک در زندگي علي‌ بن ‌جعفر اين است که افتخار زيستن در عصر ائمه هدي را در عمر طولاني خود داشته است و اين حيات پرفيض توأم با موضع‌گيري‌هاي وي در دفاع از اصل امامت و طرد دشمنان و مخالفان اهل بيت و افشاي فرقه‌هاي منحرف و ضالّه بوده است، اما از سوي ديگر عمر دراز اين امامزاده‌ محدث باعث گرديد تا او شاهد جفاگستري‌ها، ناروايي‌هاي ستمگران و جنايات کارگزاران سفاک بني‌عباس باشد. طبيعي است براي انساني وارسته و پارسايي چون او آزار و شکنجه‌ علويان و سادات،‌ دستگيري طالبيان و آنان را روانه سياهچال‌هاي خوفناک کردن قابل تحمل نبود، همچنين وي به عنوان محدث عالم و مدافع امامت و ولايت، خليفه‌اي که اين فروزندگي و درخشندگي را برنمي‌تابد، محکوم مي‌نمايد و اين وضع او را وادار مي‌کند تا از تشکيلات عباسي متنفر و منزجر باشد و در صورتي که موقعيتي پيش آيد، در تضعيف و به تحليل بردن دولت مذکور، نهايت اهتمام خود را به کار ببرد. در عصر امامت حضرت علي ‌بن‌ موسي‌الرضا عليه السلام، جنبش‌هاي گسترده‌اي عليه حکام وقت شکل گرفت، اين قيام‌ها در دفاع از عدالت و کاستن از تاريکي‌هاي ظلم صورت پذيرفت. افرادي از علويان و سادات و انسان‌هاي مومن و مبارز که درباره‌ ائمه ارادتي صادقانه داشتند، در اين حرکت‌ها تأثير‌گذار بودند و در بسيج نيروها و گسترش اين خيزش‌ها تلاش مي‌کردند و انگيزه‌ آنان در دفع شرارت‌هاي غاصبان خلافت و اعوان و انصارشان بود و اگرچه امام رضا عليه السلام اين انقلاب را به طور علني و با صراحت مورد حمايت قرار نداده است ولي با اصل ستيز در مقابل مروّجان منکرات مخالف نبوده‌اند. بديهي است همراهي آشکار امام با جنبش‌هاي مذکور به‌دليل اين که برنامه‌هاي حضرت توسط جاسوسان دولت عباسي تحت نظر بوده‌ است سبب مي‌گرديد نه تنها اين نهضت‌ها به اهداف مورد نظر خود نرسند بلکه هنگام شکل‌گيري متلاشي گردند. البته با بصيرت معنوي و بينش ژرف امام فرجام حرکتي محدود در برابر سپاهي قوي و مقتدر و تشکيلاتي گسترده، وضع مطلوبي نداشت ولي اين حقيقت از نظر امام رضا عليه السلام دور نبود که چنين حرکت‌هاي مبارزاتي، دستگاه بني‌عباس را دچار هراس‌هايي مي‌نمايد و در نقاط گوناگون جهان اسلام، حقايقي را براي مسلمانان روشن مي‌سازد و جبهه‌هاي مخالف عباسي را تقويت مي‌کند. به علاوه اگر در اهداف برخي از طلايه‌داران اين قيام‌ها، موضع‌گيري‌هايي ديده مي‌شد که با فرهنگ ائمه در تضاد بود، علي ‌بن ‌جعفر راه خويش را از آنان جدا مي‌کرد و از آن تشکيلات سياسي فاصله مي‌گرفت. يکي از قيام‌هايي که علي‌ بن‌ جعفر در آن حضور يافت، نهضت ابوالسرّايا مي‌باشد. رهبر معنوي اين خيزش محمد بن ابراهيم طباطبا بود و فرماندهي نظامي آن را سري ‌بن منصور از خاندان بني‌ربيعه، معروف به ابوالسّرايا عهده‌دار بود. افرادي که در اين قيام حضور داشتند به کربلا در جوار بارگاه امام حسين عليه السلام آمدند که پايگاه انقلاب‌ها و پناهگاه انسان‌هاي مبارز و مومن بود. فردي از اهالي مدين گفته است: آن شب در کنار مزار امام سوم شيعيان بودم، ناگاه ديدم سواراني از راه رسيدند و از مرکب‌هاي خود پياده شدند، شبي توفاني و باراني بود، آنان به کنار مضجع شريف حسين بن‌ علي عليه السلام آمدند و بر آن حضرت درود فرستادند، ابوالسّرايا زيارت مفصلي خواند، سپس گفت اين مکان مقدس جايي است که حضور در آن موجب رضاي خداست و اجري بزرگ دربر دارد، سپس از جاي خود برخاست،‌ خطبه‌اي طولاني ايراد کرد و در آن فضايل اهل بيت عليهم السلام را برشمرد و کارنامه سياه جامعه ستمگر را درباره‌ آنان يادآور گرديد. از قيام امام حسين عليه السلام سخن گفت و خاطرنشان ساخت: درست است که شما در کنار سيد شهيدان نبوديد تا او را ياري دهيد ولي چه چيز مانع از آن مي‌گردد که شما از امداد به کسي که با او معاصريد و او را درک مي‌کنيد کوتاهي کنيد. محمد ‌بن ‌ابراهيم فردا قيام مي‌کند، او خواهان گرفتن انتقام خون امام حسين عليه السلام، ميراث نياکان و برپاداشتن دين خداست. من از کربلا به سوي کوفه مي‌روم تا براي حمايت از آيين محمدي قيام کنم و از حريم مکتب الهي به دفاع برخيزم و اهل بيت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم را ياري دهم، هرکس چنين قصدي دارد به ما بپيوندد. محمد‌ بن ‌ابراهيم طباطبا در تاريخ دهم جمادي‌الاول در سال 199 هجري در کوفه نهضت خود را علني ساخت. علي ‌بن ‌جعفر، علي‌ بن ‌عبيدالله ‌بن‌ الحسين ‌بن ‌علي ‌بن ‌الحسين عليهم السلام و عده‌اي ديگر از علويان رهبر قيام را در ميان گرفته بودند، نهضت مزبور با اين شعار شروع شد: ما مردم را به گردآمدن اطراف بهترين فرمانده از خاندان پيامبر دعوت مي‌کنيم تا تعاليم قرآن و سنت را عمل نماييم. رهبر معنوي قيام، جواني بيش نبود و ابوالسّرايا قدرت سياسي و نظامي را در اختيار گرفت. کوفيان، اهالي حومه اين شهر و برخي قبايل عراق از اين حرکت حمايت کردند. ابوالسّرايا به نام خود در کوفه سکه ضرب کرد و باعث پراکندگي نيروهاي نظامي عباسيان گرديد و مدائن را به تصرف درآورد. علاوه بر آن تحت رهبري علي ‌بن ‌جعفر، برادران امام رضا عليه السلام و ديگر بستگان آن حضرت به منظور گسترش اقتدار خويش، در عراق، اهواز، فارس، حجاز و يمن، مبارزان موفقي را روانه کرد و آن‌ها وظايف خود را به نحو احسن انجام دادند و به حکمراني اين نواحي رسيدند. ابراهيم ‌بن ‌موسي بعد از نبردي مجدد موفق گرديد بر يمن غلبه يابد. حکمران واسط موفق شد حاکم عباسي آن شهر، ‌نصر بجلي را شکست دهد، به واسط چيره گردد و از اهالي آن خراج بستاند و مردم هم از او حمايت کردند، علي ‌بن ‌جعفر به عنوان والي بندر بصره موفق گرديد نيروهاي عباسي را شکست دهد و بر بصره و توابع استيلا يابد. اسماعيل ‌بن ‌علي ‌بن اسماعيل ‌بن جعفر الصادق عليه السلام والي کوفه گرديد. حکومت مکه به حسن ‌بن‌ حسن‌ افطس سپرده شد. بنابراين يکي از پايه‌هاي مهم اين قيام، علي ‌بن‌ جعفر بود. گسترش قيام به سوي نقاط ديگر جهان اسلام، مخاطراتي را براي خليفه عباسي به وجود‌ آورد. فارس تحت نفوذ ابراهيم ‌بن ‌موسي الکاظم عليه السلام قرار گرفت. اين خيزش از نظر حضرت امام رضا عليه السلام دور نبود ولي برحسب مصالحي از تأييد علني و صريح آن امتناع کرد. اقتدار ابوالسّرايا با رحلت ناگهاني ابن طباطبا و امتناع علي ‌بن ‌عبيدالله شخصيت برجسته علوي به قبول جانشيني او، ‌افزايش يافت، ابوالسّرايا جواني علوي موسوم به محمد ‌بن ‌محمد ‌بن زيد علوي را به اين سمت منصوب کرد اما اين موفقيت رهبر سياسي قيام در عراق دوام نيافت و قواي عباسي در حوالي کوفه او را در هم شکستند، ‌بصره نيز به تصرّف عباسيان درآمد و اهواز هم تسليم آنان گرديد و پيروان ابوالسّرايا پراکنده شدند. چند ماه بعد لشکريان حسن‌ بن ‌سهل او را در جلولا دستگير کردند و در دهم ربيع‌الاول 200 هجري وي را گردن زدند و پيکرش را در بغداد به دار آويختند، اما آنان از به قتل رسانيدن علويان موثر در قيام اجتناب کردند، رهبر علوي قيام محمد ‌بن ‌محمد ‌بن زيد تحت نظارت کارگزاران عباسي در خانه‌اي ساکن گرديد و توسط شربتي که به او دادند،‌ چهل روز بعد به شهادت رسيد. [۵۶] محمد ديباج فرزند امام صادق عليه السلام فردي زهد پيشه و پارسا بود اما هوادارانش وي را براي قيامي عليه مأمون عباسي تشويق کردند،‌ وي در آغاز حاضر به پذيرش اين درخواست نبود اما فرزندش علي و حسين‌ بن‌ حسن افطس بر خواسته‌ خود در اين باره اصرار ورزيدند و او تقاضايشان را پذيرفت. رخداد ديگري وي را در ترتيب دادن اين قيام مصمم ساخت زيرا نامه‌اي را توسط علويان دريافت کرد که در آن فرد مغرضي به ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام اهانت کرده بود و اهل بيت رسول اکرم را دشنام داده بود. وقتي او اين مکتوب را خواند برآشفت و به داخل خانه رفت و لحظاتي بعد زره‌پوش و مسلح بيرون آمد و مردم را براي انجام قيامي که او رهبريش را عهده‌دار گرديده بود فراخواند. اين خيزش در سال 200 هجري و در سرزمين حجاز صورت گرفت. علي‌ بن جعفر به حرکت مزبور پيوست و دعوت برادر را اجابت کرد و کارزاري به راه افتاد که بيشتر از دو روز ادامه يافت و به شکست قواي محمد ‌بن‌ جعفر انجاميد، علويان پراکنده شدند و هرکدام ‌آهنگ‌ دياري را کرده بودند. اما محمد بن جعفر شتابان خود را به سوي سرزمين جهينه بر کرانه درياي سرخ رسانيد و در آن‌جا ياراني فراهم آورد. هارون ‌بن مسبب حکمران مدينه، از تحرکات اين علوي آگاهي يافت و در برابرش موضعي محکم اختيار کرد و نيروهاي نظامي مجهزي به سويش روانه کرد که در حوالي شجره با هواداران محمد روبرو شدند و نبردي درگرفت که به شکست و جراحت محمد و کشته شدن عده‌اي از يارانش منجر گرديد. محمد دست از قيام برداشت و خود را تسليم قواي عباسي کرد. آنان نيرويي را به دربار مأمون انتقال دادند، علي ‌بن‌ جعفر در مراحلي از اين قيام حضوري فعال داشت اما وقتي ديد در انگيزه‌هاي آن شائبه‌هايي ديده مي‌شود و نيز برخي عناصر قيام، افراد نامطلوبي هستند از همکاري با اين حرکت امتناع کرد و بعدها روشن گرديد که او تصميم درستي اتخاذ کرده است. جنبش مذکور رهبري مردد داشت، از سازماندهي دقيق برخوردار نبود، در گردآوري ياران و هواداران دقت‌هاي لازم صورت نگرفته بود و از نظر تجهيزات و امکانات قادر نبود با عباسيان رويارويي داشته باشد. عده‌اي که با محمد بن ‌جعفر بيعت کرده بودند به حمايت خود از رهبر قيام پاي‌بندي جدي نداشتند. اين عوامل موجب گرديد تا قيام مزبور در مراحل اوليه، درهم کوبيده شود و اين امور را علي ‌بن ‌جعفر با بصيرتي که داشت تشخيص داده بود. [۵۷] ناگفته نماند اين قيام با همه‌ کاستي‌هايي که داشت در مراحل آغازين، آرامش مأمون را برهم زد و کارگزاران او را در حجاز دچار درماندگي ساخت و به همين دليل سپاهي گران را براي جلوگيري از اوج‌گيري و گسترش آن اعزام نمودند و بنابراين رزم‌آفريني‌هاي علي ‌بن ‌جعفر در آن حائز اهميت مي‌باشد. ملايمت مأمون با رهبران قيام ناشي از رحم و شفقت و خوش فکري او نبود بلکه اين جنبش‌ در آن روزگاران حقايقي را روشن کرده و کارنامه تيره‌ عباسيان را افشا کرده بود. [۵۸]

در وصف مورخان، رجال‌شناسان و علماي شيعه

شيخ مفيد مي‌نويسد: علي فرزند جعفر راوي حديث، ‌داراي طريقي استوار، ورع زياد و فضلي فراوان بود، پيوسته ملازم امام کاظم عليه السلام بود و از آن حضرت روايات متعددي نقل نموده است. [۵۹] شيخ طوسي نوشته است: وي از اصحاب پدر، برادر و فرزند برادرش امام علي‌ بن ‌موسي‌الرضا عليه السلام مي‌باشد، مقام والايي دارد و در گفتارش درستي ديده مي‌شود و محدثي ثقه به شمار مي‌رود. [۶۰] ابوالحسن محمد ‌بن ‌احمد ‌بن داوود(متوفي در اواخر قرن چهارم هجري) علي ‌بن‌ جعفر را در زمره‌ ثقات در نقل حديث معرفي کرده و جلالت و شأن او را ستوده است. [۶۱]

نجاشي از رجال‌نگاران قرن پنجم هجري متذکر مي‌گردد: علي‌ بن ‌جعفر نوشتاري در موضوع حلال و حرام دارد که از طرق متعددي مطالب آن به ما رسيده است. [۶۲] ابن شهر آشوب سروي مازندراني دانشمند قرن ششم هجري گفته است: علي ‌بن ‌جعفر از محدثان مورد وثوق برادرش حضرت امام کاظم عليه السلام بوده است. [۶۳] علامه حلي دانشور جهان تشيع در نيمه دوم قرن هفتم هجري و آغاز قرن هشتم هجري در معرفي اين امامزاده خاطرنشان ساخته است: او برادر امام کاظم عليه السلام و صحابي حضرت علي‌ بن ‌موسي‌الرضا عليه السلام و شخصي مورد اعتماد و اطمينان مي‌باشد، وي اضافه مي‌کند کشي درباره‌اش رواياتي آورده است که بر درستي عقيده‌ او در موضوع امامت و ميزان ارادت و ادبش درباره‌ حضرت امام علي‌النقي عليه السلام حکايت دارد و منزلت اين محدث والاتر و بالاتر از اين مسائل مي‌باشد. [۶۴] ابي‌نصر بخاري مي‌گويد: علي‌ بن ‌جعفر منسوب به عريض از توابع مدينه است و کوچک‌ترين فرزند امام صادق عليه السلام مي‌باشد و بنابراين هنگام شهادت پدر، کودک بود و نتوانست از والدش حديث روايت کند، مادرش امّ‌ولد بود، اکثر احاديثي که نقل کرده از برادرش موسي ‌بن ‌جعفر و پسرعموي پدرش حسين ‌بن‌ زيد است، عالمي بزرگ است که حضرت امام رضا عليه السلام، فرزندش امام محمدتقي عليه السلام و نواده‌اش امام علي‌النقي عليه السلام را درک کرد. [۶۵] جمال‌الدين احمد ‌بن علي‌الحسيني معروف به ابن‌عنبه (متوفي 828 هجري) علي ‌بن ‌جعفر را اين‌گونه معرفي مي‌کند: علي فرزند جعفر صادق که کنيه‌ ابوالحسن داشت، هنگامي که رحلت پدرش فرا رسيد کودک بود، دانشمندي کبير به شمار مي‌رفت، ‌همراه برادرش محمد ديباج در مکه مکرمه قيام کرد ولي چندي بعد از اين جنبش فاصله گرفت، به امامت برادرزاده خود اعتقاد پيدا کرد، از وي چهار فرزند به نام‌هاي محمد، احمد شعراني، حسن و جعفر اصغر باقي ماند. [۶۶]

صاحب صحاح‌الاخبار نوشته است: ابوالحسن علي عريضي عالمي فاضل بود که در جنبش برادر خود، محمد عليه مأمون عباسي حضور داشت، با شکست اين خيزش به قم آمد و در آن‌جا زندگي خود را ادامه داد تا آن که عصر امام هادي را درک کرد و در زمان آن حضرت مرگش فرا رسيد. [۶۷]

علامه مجلسي نيز ورع، زهد، فضل و اعتبار او را در نقل حديث ستوده است. [۶۸] ميرمحمد حسين ‌بن عبدالواسع حسيني خاتون‌آبادي در رياض‌الرضوان مي‌گويد: جلالت قدر علي ‌بن ‌جعفر زيادتر از آن است که بتوان تقرير و بيان کرد، او فضل بسيار داشته و چندين کتاب تصنيف کرده و در عريض از روستاهاي نواحي مدينه طيبه ساکن بوده و لهذا اولادش را عريضي گويند و مشهور ميان مورخان و ارباب سيره آن است که در اين آبادي مدفون است و از اين آثار برنمي‌آيد که به حدود عراق عرب و عراق عجم و قم آمده باشد. [۶۹]

استاد اسد حيدر ذيل معرفي کمالات علي عريضي ديدگاه علماي شيعه و سني را‌ آورده و افزوده است: ‌پرسش‌هاي او از برادرش امام کاظم عليه السلام در کتاب‌هاي علما آمده است، شيخ صدوق، شيخ طوسي، علامه حلي و ديگر علما روايات او را نقل کرده‌اند. [۷۰] از منظر اهل سنت زبيدي مي‌گويد عريض دره‌اي است در حوالي مدينه که ابوالحسن علي‌بن جعفر بدان جا منسوب است، او و فرزندانش جماعتي قابل توجه و رو به افزايش بوده‌اند. [۷۱] احمد حنبل مي‌گويد رحمت خداوند بر علي ‌بن‌ جعفر که نيک‌کردار، با سخاوت و دانشمند بود و اگرچه کوچک‌ترين فرزند پدرش بود ولي بيش از همه عمر کرد. [۷۲] ذهبي نوشته است او از پدر و برادر خود حديث روايت کرده و گروهي از محدثان وي را در نقل روايت سند قرار داده‌اند. [۷۳] ابوالفلاح عبدالحي حنبلي (متوفي 1089ق) فضيلت و جلالت قدر اين امامزاده را ستوده و او را جزو برگزيدگان خاندان علوي معرفي کرده است. [۷۴] ابن حجر عسقلاني (متوفي 852 ق) علي ‌بن ‌جعفر را در زمره‌ هاشميان و علويان و نيز محدثي بزرگ در سلسله اسانيد روايات، ‌دانسته است. [۷۵]

احفاد و خاندان

نسل علي ‌بن ‌جعفر از طريق چهار پسرش به نام‌هاي محمد، احمد، حسن و جعفر اصغر ادامه يافت. آنان شاخه‌هاي گسترده‌اي را در کشورهاي خاورميانه تشکيل داده‌اند. [۷۶] پس ادعاي ملاحسين کاشفي در اين ‌باره صحت دارد [۷۷] و ابن‌ عنبه آن را مورد تأييد قرار داده است. [۷۸] و اين که برخي منابع عيسي رومي را فرزند وي معرفي کرده‌اند، مور تأمل قرار مي‌گيرد. [۷۹] بنا به نوشته‌ ابراهيم ‌بن طباطبا، مادر پسران مذکور امّ ولد بوده‌ است. [۸۰] محمود اکبر که کنيه‌اش اباعبدالله بود فرزندان متعددي داشت ولي گسترش نسل او از طريق شمس‌الدين عيسي رومي کبير صورت گرفت. [۸۱] که اولادش در بلاد گوناگون جهان اسلام پراکنده‌اند. [۸۲] عيسي منصب نقابت سادات و علويان را بر عهده داشت. [۸۳] وي در طبقه رجالي، شخصيت‌هاي عصر امام هادي عليه السلام قرار مي‌گيرد. [۸۴] در خاندان محمد بن علي عريضي چند نفر عيسي داريم که برخي مورخان آن‌ها را با يکديگر مخلوط کرده‌اند. [۸۵] امامزاده ابوالحسن زين‌العابدين علي که به درب اماميه در اصفهان موسوم است از نوادگان عيسي رومي است که در اواخر قرن پنجم هجري مي‌زيسته است. [۸۶] حسن فرزند عيسي همراه با فرزندش علي از مدينه به قم آمد و در اين شهر تشکيل خانواده داد. [۸۷] علي بن حسين بن عيسي نيز از ري به قم آمد. [۸۸] دومين فرزند علي ‌بن‌ جعفر، احمد شعراني نام دارد که اولادش به بني جدّه مشهورند و اعقاب او در يزد، اصفهان و شيراز ساکن گرديده‌اند. [۸۹] ابوعبدالله حسين‌ بن احمد شعراني نيز به قم هجرت کرد و در اين شهر زيست و رحلت يافت. [۹۰] صاحب منتقلة‌الطايبه مي‌گويد افراد ديگري از نسل او به اين ديار مهاجرت نموده‌اند. [۹۱] احمد‌ بن قاسم ‌بن احمد ‌بن‌ علي ‌بن جعفر که مرقدش در قم مشهور و زيارتگاه علاقه‌مندان است از نسل احمد شعراني‌ مي‌باشد. [۹۲] امامزاده اسماعيل که بارگاهش در بيدقان و در 55 کيلومتري جنوب شرقي قم نزد اهالي اين منطقه از منزلت والايي برخوردار است به احمد شعراني نسب مي‌برد. [۹۳] امامزاده ابوجعفر يزد و جد سادات عريضي اين ناحيه، نواده‌ علي‌ بن ‌جعفر از طريق احمد شعراني است که در 966 ق مزارش را با کاشي تزيين کردند و آخرين بنايي که بر مرقدش ساخته‌اند مربوط به سال 1319ق است. [۹۴] امامزاده سيد رکن‌الدين (متوفي 732) مدفون در زير گنبد مدرسه‌اي که خود ساخته (در حوالي مسجد جامع يزد) نيز از احفاد احمد بن محمد بن علي عريضي است. [۹۵] امامزاده سلطان سيد علي نايين نيز از اين خاندان مي‌باشد، او در کوهپايه اصفهان به شهادت رسيد و پيکرش را در همين مکان که اکنون زيارتگاه اهالي است، دفن کرده‌اند. سيد جلال‌الدين نامي بر مزارش بقعه و گنبدي مي‌سازد و موقوفاتي به آن اختصاص مي‌دهد. [۹۶] جعفر فرزند علي عريضي فرزندي به نام علي داشته است [۹۷] ولي صاحب سرّالانساب از او نامي نمي‌برد. [۹۸] ابونصر بخاري هم چنين عقيده‌اي دارد. [۹۹] حسن فرزند ديگر علي ‌بن ‌جعفر پسري به نام عبدالله داشت که نامش در سلسله روات حديث (به خصوص در قرب‌الاسناد) ديده مي‌شود و در وثاقت او ترديدي وجود ندارد. [۱۰۰] عبدالله از مدينه به قم آمد، علي و موسي فرزندان او هستند. [۱۰۱] رحلت اغلب مورخان زمان ارتحال اين امامزاده را 210 هجري نوشته‌اند، يافعي در کتاب مرآة‌الجنان [۱۰۲]

و ذهبي در تاريخ خود [۱۰۳] و شيخ آقا بزرگ تهراني چنين ديدگاهي دارند. [۱۰۴] سيد محمد صادق بحر‌العلوم به نقل از تقريب التهذيب نقل مي‌کند که علي بن جعفر در همين تاريخ درگذشته است. [۱۰۵] اما مرحوم عزيزالله عطاردي مي‌گويد چون علي عريضي زمان امام هادي عليه السلام را درک کرده است نمي‌تواند اين سال، زمان فوت وي باشد. [۱۰۶] علامه مامقاني عقيده دارد اين امامزاده در عصر امام علي ‌النقي عليه السلام مي‌زيسته است چرا که بنا بر روايت مندرج در اصول کافي علي‌ بن ‌جعفر مي‌گويد هنگام رحلت محمد فرزند امام دهم خدمت آن حضرت بوده‌ام [۱۰۷] و با توجه به اين که محمد در 252 هجري وفات کرده است. عمر علي بن جعفر حدود 120 سال بوده است. [۱۰۸]

آيت‌الله خويي هم نوشته است علي عريضي در زمان حيات امام هادي عليه السلام درگذشت. اما برخي منابع احتمال داده‌اند شخص متوفي در زمان امام دهم، علي فرزند جعفر يماني، وکيل امام علي‌النقي عليه السلام بوده است، شيخ طوسي اين صحابي امام هادي و امام حسن عسکري عليهم السلام را ثقه مي‌داند. [۱۰۹] مسعودي مورخ مي‌نويسد علي ‌بن ‌جعفر مديني در ذي‌حجه 234 ق درگذشت. [۱۱۰]

محل دفن و زيارتگاه

درباره‌ مرقد علي ‌بن جعفر نظري واحد وجود ندارد، عده‌اي مي گويند مدفن او در سمنان است ولي علماي رجال و انساب اين ادعا را نمي‌پذيرند و مي‌گويند چنين عقيده‌اي از ميان عامه مردم برخاسته است. محدث نوري و سيد محسن امين معتقدند بقعه‌ واقع در سمنان که همنام علي بن جعفر است از نوادگان اوست. [۱۱۱] آرامگاه يادشده در خيابان نظامي، پايين‌تر از بيمارستان تدين قرار دارد، ايوان، حرم و دو سالن بزرگ براي دفن اموات در طرفين بقعه است، اين بنا فاقد کتيبه و سنگ نوشته‌اي حاکي از قدمت آن است. [۱۱۲] عده‌اي از مورخان، محل دفن پيکر علي‌ بن جعفر را در شهر قم واقع در بقعه‌ درب بهشت مي‌دانند که در شرق قم و در انتهاي خيابان انقلاب (چهارمردان) قرار دارد. که بناي اصلي آن در 740 هجري به فرمان عطاملک ميرمحمد حسني به پايان رسيده و داراي مقصوره و ايواني است که در ادوار بعدي به آن اضافه گرديده است. [۱۱۳] به گفته‌ قهپايي بعد از شکست قيام محمد ديباج در مکه علي ‌بن‌ جعفر که در آن حضور داشت به کوفه رفت، آن‌گاه به دعوت قمي‌ها، عازم اين ديار گرديد و در آن‌جا به حيات علمي و اجتماعي خود ادامه داد تا رحلت يافت و پيکرش در حوالي دروازه کاشان موسوم به درب بهشت به خاک سپرده شد. [۱۱۴] ملا محمد تقي مجلسي هم مي‌گويد او در کوفه براي مردم حديث مي‌گفت، که آوازه‌اش به قم رسيد و بزرگان قم از او خواستند محفل خود را به قم انتقال دهد که او پذيرفت و تا آخر عمر در اين شهر بود تا آن که درگذشت و در قم پيکرش دفن گرديد. [۱۱۵] سيد محسن امين اين ادعا را قبول ندارد و مي‌گويد مرقد علي ‌بن ‌جعفر در عريض مدينه است و اهالي بر مزارش قبه‌اي عالي ساخته‌اند و آن را زيارت مي‌کنند. [۱۱۶] از سوي ديگر سيد محمد صادق بحرالعلوم نظر قهپايي و مجلسي اول را پذيرفته و تصريح نموده است. علي ‌بن جعفر از عريض به کوفه و از آن‌جا به قم آمد تا مرگش فرا رسيد و قبرش در قم مشهور است. [۱۱۷] سليمان قندوزي به نقل از فصل‌الخطاب محمد پارسايي بخاري مي‌گويد: تربت اين امامزاده در حوالي دروازه‌ جنوب شرقي قم قرار دارد. [۱۱۸] برخي گفته‌اند از عواملي که مرقد علي ‌بن‌ جعفر در قم را به اثبات مي‌رساند، نوشته‌هايي است که با خط ثلث برجسته‌ شنگرفي بر روي کاشي‌هاي مرقد ديده مي‌شود، همچنين در سمت چپ گچبري‌هاي بقعه به نام صاحب مزار علي ‌بن ‌جعفر است اشاره گرديده است، اما اين نوشته‌ها اگرچه حاوي ارزش هنري و تاريخي مي‌باشند ولي از نظر نگارش ناقص است و گويا با نظارت علما و اهل تبحّر صورت نگرفته است، به علاوه مطالبي که در قرن هشتم هجري به نگارش درآيد نمي‌تواند براي زمان رحلت امامزاده مذکور که قرن سوم هجري است سند باشد. [۱۱۹] غالب علما و مورخان صرفا با استناد به قدمت بنا و لوح قبر خواسته‌اند ثابت کنند شخص مدفون در اين بقعه علي ‌بن ‌جعفر است اما مدارک متعددي تصريح کرده‌اند که او به قم نيامده است و فرد مذکور در بقعه‌ مورد نظر، نواده‌‌اش مي‌باشد. [۱۲۰] در تاريخ قم که تاريخ تأليف آن قرن چهارم هجري است و به هجرت کاروان‌هاي متعددي از سادات و علويان به قم اشاره کرده، مطلبي درباره‌ هجرت اين فرزند امام صادق عليه السلام به قم ندارد ولي مي‌نويسد حسن بن عيسي بن محمد بن علي بن جعفر به قم آمد در حالي که پسرش با او همراه بود. [۱۲۱] محدث نوري مي‌نويسد قبر علي ‌بن ‌جعفر در عريض مدينه قبه‌اي عالي دارد و مي‌افزايد ما در خاتمه‌ مستدرک‌الوسائل [۱۲۲] روشن کرديم آن جناب اصلاً به عجم نرفته است. [۱۲۳] محدث نوري مي‌گويد چگونه امکان دارد محدثان قم و رجال‌نگاران اين شهر از محدثي چون علي‌ بن جعفر که فضل و کمالاتش هويداست يادي نکنند و هيچ کدام ننوشته‌اند او به قم آمده است و نيز نگفته‌اند از اين امامزاده در شهر قم حديثي شنيده‌اند. [۱۲۴] اما شاگردش، محدث قمي، با وجود اين که به تأملات استادش نظر داشته است، مي‌نويسد احتمال مي‌رود قبري که در قم است، مرقد همين علي بن جعفر باشد. [۱۲۵]

صاحب منتقلةالطالبيه مي‌گويد علي بن جعفر در عريض مدفون است ولي عده‌اي از احفادش را معرفي مي‌کند که به قم آمده‌اند. [۱۲۶] ياقوت حموي مي‌نويسد ابوالحسن علي بن جعفر در عريض از توابع مدينه متوفي گرديد. قرطبي عالم و سيّاح قرن سوم هجري يادآور گرديده است: در عريض واقع در چهار ميلي مدينه مزار علي بن جعفر را زيارت کردم و مردم عريض از احفاد صاحب قبر مذکورند. [۱۲۷] ميرزا عبدالغفار نجم‌الدوله از مشاهير عصر قاجار در سفرنامه خود به نقل از کتابي معتبر به نام خَطُّ الرِّحال و شَدُّ الازار، متذکر مي‌گردد در قم مقبره‌اي است که منسوب به علي‌ بن جعفر است ولي مدفون در بقعه همان علي بن جعفر بن احمد بن علي بن جعفر است. [۱۲۸] حسن بن محمد بن قمي مي‌نويسد امام صادق عليه السلام عريض را به علي، فرزند خود واگذار کرد و او در اين آبادي ساکن گرديد و به همين دليل فرزندانش را عريضي مي‌گويند. [۱۲۹] بدون ترديد اگر علي بن جعفر به قم آمده بود، وي بدان اشاره مي‌کرد، ولي خاطرنشان مي‌نمايد نخستين کسي که به قم آمد حسن بن عيسي بن محمد بن علي عريضي بود که اجدادش در مدينه و عريض اقامت داشتند. [۱۳۰] علي بن جعفر در جوار مسجد و مدرسه‌اي که خود ساخته بود، در عريض دفن گرديد و بناي بقعه‌اش تا سنوات اخير پابرجا بود ولي در 1423 ق وهابي‌ها آن را خراب کردند و پيکرش را که بعد از دوازده قرن سالم بود به بقيع انتقال دادند و در جوار والدش (امام صادق) دفن کردند. [۱۳۱] با وجود آن که ميرزا حسين نوري مي‌گويد: مرقد شريف علي بن جعفر در عريض است و داراي بقعه و بارگاه باجلالتي مي‌باشد و مي‌افزايد: در برخي سفرها که به حجاز داشته‌ام آنجا را زيارت کرده‌ام. [۱۳۲] و کثيري از مورخان و نسب‌شناسان نيز چنين ديدگاهي دارند، مولف انوار‌المشعشعين نقل کرده است که مرحوم ميرزاي قمي عقيده داشته‌ است مرقد علي بن جعفر در قم مي‌باشد، مرحوم خوانساري صاحب کتاب روضات‌الجنات نيز چنين ديدگاهي دارد. [۱۳۳]

پانویس

  1. مثنوی، دفتر پنجم، بیت 8و9.
  2. امام شناسی، ج8، ص268.
  3. توضیح الملل، ج1، ص218.
  4. ظهر الاسلام، ج4، صص114-115.
  5. الارشاد، ج2، ص209.
  6. حیات الامام موسی بن جعفر، ج1، ص1.
  7. عمدة الطالب، ص174.
  8. تاریخ قم، ص224.
  9. راویان امام رضا در مسند الرضا، ص281.
  10. معجم البلدان، ج2، ص142.
  11. انوار گلستان، ج1،ص338.
  12. انوار المشعشعین، ج1، ص516، پاورقی مصحح.
  13. عمدة الطالب، ص222.
  14. سرّ السلسلة العلویه، صص48-49.
  15. الارشاد، ج2، ص216.
  16. بحار الانواار، ج48، ص300.
  17. مجموعه رسائل، ص100.
  18. خلاصة الاقوال فی الاحوال الائمه والآل، ص566.
  19. راویان امام رضا در میند الرضا، صص282-283.
  20. رجال کشی (اختیار متفرقه الرجال)، ص355.
  21. تنقیح المقال علم الرجال، ج2، ص273.
  22. امام صادق ومذاهب اهل سنت، ج8، ص327.
  23. راویان امام رضا در سند الرضا، ص279.
  24. منتهی الآمال، ج2، ص303.
  25. الارشادء، ج2، ص214؛ عمدة الطالب، ص224.
  26. قرب الاسناد، ص122.
  27. معجم الرجال الحدیث، ج21، ص284.
  28. انوار گلستان، ج اول، ص337؛ منتهی الآمال، ج2، ص305.
  29. راویان:امام رضا در مسند الرضا، ص279.
  30. منتهی الآمال، ج2، ص303.
  31. الارشاد، ج2، ص303.
  32. قرب الاسناد، ص122.
  33. معجم الرجال الحدیث، ج21، ص284.
  34. انوار گلستان، ج اول، ص337؛ منتهی الآمال، ج2، ص305.
  35. اثباة الوصیه، ص232؛ رجال کشی، ص607، 525و608؛ تنقیح المقال، ج2، ص27.
  36. رجال کشی، صص522-528.
  37. فرهنگ جامع سخنان امام هادی، ص309.
  38. معجم الرجال الحدیث، ج11، ص289، 288، 291، 292؛ صفحاتی از زندگی امام جعفر صادق، ص101.
  39. امامان شیعه و جنبش های مکتبی، صص207-209.
  40. رجال کشی، صص263-264.
  41. فرق الشیعةف صص118-119؛ توضیح الملل، ج1، صص218-219؛ حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ج2، صص70-71.
  42. کتاب الغیبة، ص38.
  43. بحار الانوار، ج48، ص266.
  44. سفینة البحار، محدث قمی، ج2، ص244.
  45. راویان امام رضا در مسند الرضا، ص285.
  46. اصول کافی، ج دوم، صص512-515.
  47. رجال کشی، صص429-430؛ بحار الانوار، ج50، ص104.
  48. رجال کشی، ص429؛ شناخت نامه حضرت فاطمه معصومه وشهر قم، ص18.
  49. اصول کافی، ج2، صص516-517، بحار الانوار، ج 50، ص21.
  50. منتهی الآمال، ج2، ص304.
  51. صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق، صص102-103.
  52. اعلام الوری ص330، العضول المختاره من العیون والمحاسن، صص256-257؛ الارشاد فی معرفة الحجج الله علی العباد، ج2، ص287.
  53. مسائل علی بن جعفر ومستدرکاتها، صص56-58.
  54. همان مآخذ، مستندرک الوسائل، ج 3، ص62؛ ریحانه الادب، ج 1، ص258؛ مجمع الرجال الحدیث، ج 1، ص222و ص248 ونیز ج 7، ص108.
  55. معجم الرجال الحدیث، ج11، ص288؛ مستدرک الوسائل، ج3، ص626؛ معجم المو لفین، ج7، ص53، مسائل علی بن جعفر ومستدرکاتها، ص69.
  56. تاریخ طبری، ج7، صص125-127؛ تاریخ یعقوبی، ج2، صص465-466؛ مقاتل الطالبین، ص538؛ الفخری، ص210؛ مبارزات شیعیان در دوره نخست عباسیان، ص359، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص280.
  57. امامان شیعه وجنبش های مکتبی، ص254.
  58. تاریخ طبری، ج 3، صص976-988؛ الکافی فی التاریخ، ج6، صص214-216؛ مقاتل الطالبین، صص355-363؛ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، صص72-74؛ امامان شیعه وجنبش های مکتبی، صص255-260؛ مبارزات شیعیاندر دوره نخست خلافت عباسیان، صص350-353.
  59. الارشاد فی معرفة الحج الله علی العباد، ج2، ص214.
  60. رجال شیخ طوسی، صص239-344، 359، 388، 400ونیز فهرست شیخ طوسی، ص151.
  61. رجال ابن داوود،، ص238.
  62. رجال نجاشی، ص176.
  63. مناقب آل ابی طالب، ج4، صص322-335.
  64. رجال علامه حلّی، ص92.
  65. سرّ السلسلة العلویه، صص748-749.
  66. عمدة الطالب، صص222-223.
  67. مجموعه رسائل، ص100.
  68. بحار الانوار، ج47، صص244-245.
  69. شناخت نامه حضرت فاطمه معصومه وشهر قم، ص18.
  70. امام صادق ومذاهب اهل سنت، ج8، صص298-301.
  71. بحار الانوار، ج 47، پاورقی ص258.
  72. الکواکب المنتشره، ج2، صص466-469.
  73. میزان الاعتدال، ج 5، ص144.
  74. شدرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج2، ص240.
  75. تهذیب التهذیب، ج7، ص293.
  76. امام صادق ومذاهب اهل سنت، ج8، صص300-301.
  77. روضة الشهداء، ص413.
  78. عمدة الطالب، صص222-223.
  79. منتهی الآمال، ج2، صص304-305.
  80. مهاجران آل اب طالب، ص303.
  81. درخت طوبی، ص102.
  82. عمدة الطالب، ص225.
  83. المجد فی انساب الطالبین، ص336؛ درخت طوبی، ص103، عمدة الطالب، ص225.
  84. دیوان نقابت، ص102.
  85. مهاجران آل ابی طالب، ص95.
  86. تاریخ اصفهان(سلسله سادات وانساب امامزاده های اصفهان)، ص134و184.
  87. انوار المشعشعین، ج2، صص236-237.
  88. همان، صص239-240؛ تاریخ قم، تصحیح محمدرضا انصاری ققمی، ص611.
  89. عمدة الطالب، صص223-225.
  90. تاریخ قم، تصحیح محمدرضا انصاری قمی، ص613.
  91. مهاجران آل ابی طالب، ص337.
  92. تاریخ قم، صص615-616.
  93. هزار مزار ایران (مزارات قم)، صص102-105؛ قم پژوهی، دفتر اول، ص510؛ تاریخ قم، صص136-137.
  94. مهاجران آل ابی ظالب، صص434-435؛ نجوم السّرد بذکر علمای یزد، ص219؛ تاریخ یزد، ص130.
  95. یادگاری های یزد، صص558-562؛ سبز پوشان، صص208-209؛ نجوم السرد، ص218، 387، 389و485.
  96. تاریخ نایین، ص79و122؛ سیمای نایین گوهر کویر، صص84-85.
  97. عمدة الطالب، ص222.
  98. تاریخ اصفهان، ص182.
  99. سرّ السلسلة العلویه، ص49.
  100. عمدة الطالب، ص223.
  101. تاریخ قم، تصحیح محمدرضا انصاری قمی، ص616؛ انوار المشعشعین، ج2، ص244 ونیز جلد 3، ص261.
  102. مرآت الجنان، یابغی، ج2، ص24.
  103. العبر فی خبر من عنر، ج1، ص358.
  104. الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج20، ص360.
  105. تهذیب التهذیب، ج7، ص293.
  106. راویان امام رضا در مسند الرضا، ص283.
  107. اصول کافی، ج2، ص527.
  108. تنقیح المقال، ج 2، ص273؛ ونیز نک: بحار الانوار، ج47، ص259، پاورقی.
  109. مرآت المقال، ج2، ص271.
  110. مروج الذهب، ج2، ص534.
  111. خلاصظ المقال فی احوال الائمه والآل، ج2، ص568؛ انوار گلستان، ج1، ص337؛ اعیان الشیعه، ج8، ص177؛ مستدرک الوسائل، ج3، صص627-628؛ تحیة الزائر، صص107-108؛ مجموعه رسائل، ص80.
  112. دایرة المعارف بناهای تاریخی دوره اسلامی (بناهای آرامگاهی)، صص193-194؛ آثار تاریخی سمنان صص117-121.
  113. دایرة المعارف بناهای تاریخی دوره اسلامی(بناهای آرامگاهی)، صص194.
  114. مجمع الرجال، ج4، ص171؛ امام صادق ومذاهب اهل سنت، ج8، ص299.
  115. روضة المتقین فی شرح من لا یحضرة الفقیه، ج4، ص191.
  116. اعیان الشیعه، ج8، ص177.
  117. سرّ السلسة العلویه، ص48.
  118. ینابیع المودة، ج2، ص256.
  119. خلاصة المقال فی احوال الائمه والآل، ص570؛ اختران تابناک، ج1، ص333.
  120. مقایر، قم، صص100-101.
  121. انوار المشعشعین، ج8، صص515-516و نیز همان مأخذ، ج2، ص236.
  122. خاتمه مستدررک الوسائل، ج3، ص626.
  123. تحیة الزائر، ص108.
  124. مستدرک الوسائل، ج3، صص626-627.
  125. منتهی الآمال، ج2، ص304.
  126. مهاجران آل ابوطالب، ص303و336-337.
  127. خلاصة المقال فی احوال الائمه، الآل، ص571؛ انجم فروزان، ص182.
  128. قم شناسی، دفتر اول، صص501-502.
  129. تاریخ قم، تصحیح محمدرضا انصاری قمی، صص611-612.
  130. خلاصة المقال فی احوال الائمه والآل، ص571؛ قم شناسی، دفتر اول، ص504.
  131. تاریخ قم، تصحیح محمدرضا انصاری قمی، پاورقی صحیح، ص161.
  132. مستدرک الوسائل، ج3؛ صص637-638.
  133. انوار المشعشعین، ج2، ص235.