معرفی چند موقوفه مجموعه تاریخی بسطام در دوره ایلخانیان

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤلف: سید هادی میر آقایی

چکیده

در مرکز شهر تاریخی بسطام، گنجینه‌ای از فرهنگ و تمدن ایران زمین از جمله: مسجد، مناره، گنبد و ایوان وجود دارد که تجلی فرهنگ و تاریخ ایران است. می‌توان با تحلیل و بررسی آنها، هویت فرهنگی و تاریخی شهر را تبین کرد. مرقد و بارگاه ملکوتی محمد بن جعفرعلیه‌السلام فرزند بلافصل حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام و آرامگاه بایزید بسطامی، عارف مشهور قرون دوم و سوم در این مجموعه تاریخی، همواره مورد توجه و اقبال زائران و مجاوران بوده است. حاکمان دوره‌های مختلف و هنرمندان گوناگون به‌ویژه در دوره ایلخانی توانسته‌اند آثار هنری و معماری باشکوه خلق کنند. اینک این مجموعه، نماد شهر بسطام است و از دیرباز افراد خیر و نیکوکار از هر گروهی، اشیاء و اجناس گران‌سنگ را برحسب مقتضیات زمان، وقف مجموعه مذکور کرده‌اند. این مقاله می‌کوشد با استناد به منابع مکتوب تاریخی و کتیبه‌ها، پنج مورد از آنها را در عصر ایلخانان مغول معرفی و بررسی کند.

کلید واژه‌ها: بسطام، مجموعه تاریخی، ایلخانان، وقف، موقوفات.

مقدمه

با استناد به کتاب النور من الکلمات ابی طیفور، کهن‌ترین منبع در مقامات بایزید که سهلگی آن را بین سال‌های 430 تا 450 ه.ق تألیف کرده، بایزید بسطامی ، بنیانگذار مجموعه تاریخی بسطام است. زیرا در این مکان که پیش از حضور بایزید به وافدان (نام عرب ساکن در این مکان) مشهور بوده، بایزید به توسعه و گسترش مسجدی اقدام کرد که به نام او مشهور است. و می‌توان گفت هسته آغازین مجموعه به‌شمار می‌رود و ساخت و سازهای بعدی از سوی شمال، شمال شرقی و غرب، گسترش یافته‌اند [۱] بعد از او منسوبان و مریدانش، هرکدام به فراخور موقعیت اجتماعی و فرهنگی، علاوه بر توسعه و گسترش مسجد بایزید به بازپیرایی بنا پرداختند. حاکمان دوره‌های مختلف تاریخی از آل بویه گرفته تا سلجوقیان که مناره و مسجدی که بنا کرده اند اکنون پابرجاست تا امیران و حکمران ایلخانی که به سبب ارادت به تصوف و عرفان، توسعه و بازپیرایی مجموعه را وجهه همت خویش قرار دادند و آثار معماری چشمگیری را به یادگار گذاشتند.

مجموعه تاریخی بسطام در دوره ایلخانان

جامعه قرن هفتم ایران با ظهور مشایخ بزرگ تصوف و عرفان مانند عطار، همراه بود که نه تنها اقبال عمومی را در گرایش به تصوف افزایش می‌داد بلکه نفوذ اقوال ایشان را نیز تا حدزیادی تعمیق می‌بخشید. ایلخانان نیز از نظر سیاسی و اجتماعی، گرایش به این سمت داشتند تا با ابراز علاقه به تصوف و دیدار با بزرگان آن در جامعه ایرانی مقبولیت و مهم‌تر از همه مشروعیتی به‌دست آورند. غازان خان، یکی از پادشاهان ایلخانی، پس از آن‌که دین اسلام را پذیرفت به دیدار شیخ زاهد گیلانی رفت و پای او را بوسید و دخالت او را در امور سیاسی می‌پذیرفت و یا امیر چوپان به سبب احترامی که علاءالدوله سمنانی نزد ابوسعید دارد برای شفاعت نزد علاءالدوله شتافت. این نفوذ به حدی بود که حتی قاضی بیضاوی برای دستیابی به شغل قضا در دربار ایلخانان متوسل به شیخ محمد کججانی می‌شود [۲]

علاوه بر آن غازان خان به زیارت مزارات مختلف خراسان از جمله:

ابوسعید ابوالخیر، ابوالحسن خرقانی و بایزید بسطامی در بسطام که به نوشته حمدالله مستوفی آکنده از زیارتگاه بود رفت و برای بازسازی و توسعه آنها دستور تأمین بودجه داد. [۳]

گنبد غازان خان و ایوان غربی از بناهایی است که به دستور او در مجموعه تاریخی بسطام ساخته‌اند [۴]

اولجایتو، برادر غازان خان نیز مانند برادرش، دلبستگی خاصی به عرفا به ‌ویژه بایزید بسطامی داشت. او اغلب در رفت و برگشت سفرهایش در سرتاسر خراسان، برای زیارت قبر بایزید دربسطام توقف می‌کرد. همچنین سه تن از چهار پسرش را به احترام شیخ بایزید بسطامی، بایزید، بسطام و طیفور نامید [۵]

اولجایتو نسبت به برادرش غازان خان، توجه بیشتری به مجموعه تاریخی بسطام داشت و با دستور او محمدحسین دامغانی، معمار هنرمند با کمک برادرش حاجی و فرزندش محمد آثار ارزشمندی را بنا و بازپیرایی کردند که عبارتند از: تعمیر صومعه بایزید بسطامی، بنای آرامگاه محمد بن جعفر علیه‌السلام، دهلیز غربی با ایوان مقرنس‌ کاری و دستور ساخت برج مقبره‌ای برای فرزندش که در مجموعه تاریخی بسطام برج مقبره‌ای در تاریخ 708 ه.ق در مجاورت مسجد جامع ساخت [۶]

چند مورد وقفیات در دوره ایلخانیان

قرآن نفیس

قدیمی‌ترین موقوفه مجموعه تاریخی بسطام که نگارنده با استقصا از منابع تاریخی به‌دست آورده، قرآن نفیسی است که به‌‎خط کوفی ایرانی کتابت شده است. این قرآن به آرامگاه ابی منصور شیر افروز بن بندار الخاص - که در مجموعه مزبور دفن شده - وقف گردیده است. متأسفانه از ابی منصور شیرافروز اطلاعی در دست نیست. از لقب کیا و عمید که در متن وقفنامه آمده، محتمل است او از امیران طبرستان یا مازندران باشد که مدتی حاکمیت شهر بسطام را بر عهده داشته باشد و در خلال حکمفرمایی، اقدامات عمرانی در این مجموعه تاریخی انجام داده است. زیرا در وقفنامه تصریح شده که بر تربت بایزید بسطامی خانقاه و مسجد بنا کرده است. متاسفانه وقفنامه بدون نام واقف و تاریخ است. ولی با توجه به نوع خط و شیوه نگارش آن و نیز شیوه کتابت قرآن، احتمالاً متعلق به قرن شش هجری است. این قرآن، هم‌اکنون با شماره 4305 در بخش اسلامی موزه ملی ایران نگهداری می‌شود و کهن‎ترین وقفنامه در میان قرآن‎های خطی این مجموعه است. [۷]

متن وقفنامه بدین شرح است: «وقف علی مشهد الکیا العمید ابی منصور شیرافروز بن بندار الخاص -رحمه‌الله علیه و غفر له- وقف صحیحا مویدا یقرءُ منه خانکاهه والمسجد الذی بناه علی رأس تربت شیخ الزاهد ابی یزید البسطامی - قدس الله روحه- لایعار و لایباع و لایوهب و لایورث و لایتلف الیان یرث الله تعالی الارض و من علیها و هو خیر الوارثین»

ویژگی‌های دیگر این قرآن عبارتند از: قطع آن، بیاضی 5 / 10× 15سانتی‌متر و کلا 191صفحه دارد و 11سطر در هر صفحه است. قرآن با آیه نسارع لهم فی الخیرات (آیه 56 سوره مومنون) آغاز شده است.

بقعه‌ای برای تدریس مصنفات رشیدالدین فضل‌الله همدانی و بیت‌الادویه

رشیدالدین فضل‌الله همدانی از جمله بزرگ‌ترین رجال ایران و وزرای معروف، بانی آثار جدید و مورخ کم نظیر در روزگار غازان خان و برادرش اولجایتو از مقر صدارت و وزارت خویش یعنی تبریز با سیاست و حکمتی بی نظیر، امور دولت پهناور ایلخانی را اداره می‌کرد. وی در دوران وزارت خویش، علاوه بر انجام مسئولیت‌های سیاسی، به تألیفات ارزشمندی چون جامع‌التواریخ دست زد و بناهای عام‌المنفعه زیادی در ربع رشیدی ساخت. از جمله: مسجد، دارالحفاظ، خانقاه، دارالمصاحف، بیت‌التعلیم، دارالضیافه و ... . به گواهی منابع تاریخی، همچنین او دستور داد که وقفنامه‌ای به نام «الوفقیه الرشیدیه بخط الواقف فی بیان شرایط الامور الوقف والمصارف» در پنج نسخه بنویسند. متولی این وقف، خود رشیدالدین بود و پس از او سرپرستی را به فرزندانش محول نمود [۸] محمدتقی دانش پژوه با استناد به کتاب وقفنامه رشیدی نوشته است: «او درشهرهای دیگر مانند یزد، همدان و بسطام، بنیادهای نیکوکارانه داشته است که هریک، وقفیه شرعی مسجل جداگانه داشته‌اند. گویا این وقفیه‌ها هم در ذیل وثیقه وقفیات جامع المبرات و فهرست الخیرات رشیدیه نوشته شده است» [۹]

با مطالعه «الوفقیه الرشیدیه بخط الواقف فی بیان شرایط الامور الوقف والمصارف»، نکته مزبور تأیید می‌شود زیرا رشیدالدین در باب دوم فصل اول کتاب به شرح املاک یزد و نواحی آن پرداخته که 564 مورد زمین، باغ، کاروانسرا و غیره است که جزییات آن، نوشته شده است. همچنین موقوفات مراغه، شیراز و موصل در ادامه، نوشته شده است.

یکی از شهرهای دیگری که رشیدالدین فضل‌الله همدانی دستور بنای وقفی داده است، شهر تاریخی بسطام است. وی دستور داد در این شهر بقعه‌ای بنا کنند تا مصنفات خودش در این مکان، تدریس شود. ضمنا بیت‌الادویه نیز دایر شود که وقفیه جداگانه‌ای داشته باشد و در ذیل وثیقه وقفیات جامع المبرات و فهرست الخیرات رشیدیه، نوشته شود. همدانی در کتاب مزبور، این گونه تصریح کرده است: «در شهر بسطام، نیز جهت تدریس این مصنفات خاصه، بقعه‌ای ساخته شده که آن علی‌حده است و بعضی شروط آن بر وجهی دیگر. و بیت الادویه نیز در آن داخل و وقفیه آن، جداگانه و در ذیل وثیقه وقفیات جامع المبرات و فهرست الخیرات رشیدی نیز نوشته شده تا معلوم باشد که در این مواضع، آن مقدار که خلاصه مقصود است بر سبیل ایجاز و اجمال نوشته می‌شود تا کیفیت وجه اشتغال در آن، مجملا معلوم گردد و برسبیل تفصیل از مطالعه آن نسخت به وقوف پیوندد» [۱۰]

خانم شیلا بلر که در مقاله‌ای ممتع، به تحلیل وقفنامه رشیدی پرداخته، در باره کتابت و تدریس مصنفات همدانی و ارسال آن به شهرهای مختلف از جمله بسطام، نوشته است: «رشیدالدین، علاوه بر قرائت قرآن، مقرر کرده بود که قرآن و کتاب‌های دینی دیگر را استنساخ کنند. در ذیل متن اصلی وقفنامه، حاشیه‌ای است (ش 237-252) که متولی را به سفارش کتابت سالیانه، دو کتاب (یکی به عربی و دیگری به فارسی) از آثار خود رشیدالدین موظف می‌کند از جمله: مجموعه الرشیدیه و جامع‌التواریخ. خصوصیات این نسخه‌ها مشابه نسخه‌های مربوط به کتابت مصحف و حدیث است: کاغذ مرغوب بغدادی، خط نیکو، مقابله دقیق با نسخه اصل در کتابخانه ربع رشیدی، جلد چرمی. متولی باید کاتبانی را برمی‌گزید که بتوانند کار را در ظرف یک سال تمام کنند و پس از ثبت در محکمه تبریز به شهرهای گوناگون می‌فرستادند. چنین متونی را نیز برای شهر بسطام تهیه کرده بودند اما بقعه آنجا یک داروخانه (بیت‌الادویه) وقفنامه‌ای جدا داشت» [۱۱]

در همین وقفنامه دستور داده که آثار او را که نُه پاره است در هفت قسم و در جدولی نهاده است، هرساله بر کاغذی بسیار نیکو به قطع حال بزرگ بغدادی به‌‎خط پاک درست مذهب بنویسند و با مجلدی ادیم نگاه دارند [۱۲]

همدانی جزییات آن را این گونه شرح داده است: «و آن چنان است که تمام مصنفات خود را که نُه پاره کتاب است، به هفت قِسم، معین کرده بر جدولی نهاده‌ام بر وضعی که هر سال در سه موضع از آن مواضع بیست‌گانه به هر موضعی، قسمی از آن اقسام هفت‌گانه به درس گویند و به املا نویسند. هر روز مقدار پانصد کلمه، تقریبا چنان که در مدت هفت سال در همه آن مواضع به هر موضعی، تمام اقسام مصنفات مذکوره را به درس گفته باشند و به املا نوشته» [۱۳] منزلت علمی و دانش رشیدالدین همدانی در سطر سطر وقفنامه مشخص است. وی روش تدریس کتب مزبور را در مجموعه تاریخی بسطام مشخص کرده و این گونه نوشته است: «و مقرر چنان است از کتابی، یک نسخه عربی، مدرّس بر پنج متعلم املا کند و یک نسخه پارسی معید بر پنج متعلم و هریک از آن متعلمان، نسخه‌ای که نویسد ملک او باشد و کاغذ و مایحتاج آن معین» [۱۴]

وقف دو جلد از سی جلد قرآن مراغه، مربوط به دوره ایلخانی

یکی از دوره‌های درخشان تاریخ کتابت قرآن، دوره ایلخانی بود که منجر به تکامل هنر خوشنویسی و تذهیب و همچنین سرمشق نمونه‌های متاخر خود شد. در آغاز قرن هشتم، حاکمان ایلخانی با تأسیس کارگاه های سلطنتی و تولید کتاب‌هایی با قطع بزرگ از هنر کتاب‌آرایی حمایت کردند. پیشتر از این ذکر شد که خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی، مهم‌ترین کارگاه سلطنتی در طول دوران ایلخانی را در ربع رشیدی تأسیس کرد. و اینک آثار مکتوب بسیار ارزشمندی از ربع رشیدی برجای مانده است. در دو دهه آغازین قرن هشتم، مجموعه‌هایی از قرآن‌های سی جلدی به فرمان اولجایتو کتابت شد که هر جلد، شامل یک جزء قرآن بود و معمولا وقف مساجد یا زیارتگاه‌ها می‌شدند. سی جزء به‌طور جداگانه باچرم بز مرغوب صحافی می‌شد که هر کدام از آنها روزانه باصدای بلند تلاوت می‌شد [۱۵] از جمله مهم‌ترین مجموعه‌های سی جلدی قرآن عبارتند از:

1- قرآنی که احمد بن سهروردی بین سال‌های 701- 707 ق / 1302- 1308م در بغداد کتابت و محمد بن ایبک آن را تذهیب کرده است.

2- قرآنی که علی بن محمد علوی حسینی بین سال‌های 706- 710 ق / 1307- 1311م در موصل برای اولجایتو و وزیرانش رشیدالدین و سعدالدین با اندازه‌ای در حدود 40× 57 سانتی‌متر کتابت کرد [۱۶]

3- قرآن مراغه که مورد بحث ما است.

عبدالله بن احمد بن فضل‌الله بن عبدالحمید قاضی قزوینی یکی از کاتبان هنرمند قرآن در بین شوال 738 تا 739ق (آوریل 1338 تا آوریل 1339م) این سی جلد قرآن را در زمان ایلخانیان در مراغه کتابت کرد و انتشار داد.

شیلا بلر در مقاله‌ای با عنوان «قرآن ایلخانی: نمونه موردی قرآن مراغه» به زبان انگلیسی به معرفی و توصیف آن پرداخته که نگارنده قسمتی از آن مقاله را ترجمه کرده است:

هر یک از 30 جلد تقریبا در ابعاد 32 × 23 هستند و تقریبا 22 برگ بزرگ دارند. صفحه اول با یک گل‌بوته‌ بزرگ طلایی و به رنگ‌های روشن، تیره، آبی و سفید است که با رنگ‌های سبز، قرمز و رنگ‌های دیگر تزیین شده است. این نسخه مانند بسیاری از نسخه‌های خطی قرآن، شامل30 جلد است که 26 جلد از آنها باقی مانده است. یکی در کتابخانه چستربیتی دوبلین (ش1470) و دو مورد در موزه هنرهای زیبای بوستون و23 جلد در موزه قوم شناسی آنکارا نگهداری می‌شود (ش 10115-10137) [۱۷]

تزیین قرآن‌ها

بلر که اکثر قرآن‌های مزبور را از نزدیک مشاهده کرده و بسیار دقیق آنها را مورد مطالعه قرار داده است، درباره شیوه و نوع تزیین قرآن‌ها نوشته است: «جلدهای تکی، جلد چرمی دارند و بر پشت و روی جلد با دایره‌های بزرگ و پرهای مرغ تزیین شده‌اند. بیشتر این تزیینات با ابزار مخفی انجام شده و گاهی نیز با طلا تزیین شده‌اند. صفحه آغازین به‌دنبال یک صفحه دوجانبه گسترده می‌آید که با همان رنگ‌ها، تزیین زیادی شده اند. در تعداد معدودی از این30 جلد (جزءها)، سرفصل‌ها در بالا و پایین با رنگ سفید و سبک‌های زیبا باخط کوفی شماره جلد (جزء) آمده است و متنی بدین شرح آمده است: و این کلام خداوند جهانیان است. متون واقع در سرفصل‌ها، با مجموعه‌ای از نقاشی‌ها بر روی زمینه آبی تیره، طلای خالص، نقوش عربی- اسلامی و کتیبه‌ها همراه شده است و با دایره‌های طلایی با گل‌بوته‌ها یا نخل‌ها تزیین شده‌اند. حاشیه‌های سرفصل، به‌علت محدودیت، فقط برای نوشتن سه خط معمولی جا دارند که با نوارهای تیره بر روی زمینه مفاهیم، گل‌بوته‌ با موج چینی قرار گرفته‌اند. هریک از برگ‌های بزرگ متون معمولی در مقام مقایسه، هفت خط نسخ دارند که با جوهر سیاه نوشته شده است. علائم وقف اغلب با حروف تکی مشخص شده که به رنگ قرمز در بالای خط نوشته شده‌اند. عاملی که قرآن مراغه را از نظر تاریخی تا این حد مهم نشان می‌دهد رنگ آمیزی‌ها در پایان هر جلد است. این تزیینات با همان جوهر و خط و همانند بقیه متن انجام شده‌اند. با این که یک نسخه غیررسمی‌تر برای نشان دادن این نکته وجود دارد که این اطلاعات، بخشی از آیات وحی نیستند و با شکل دیگری تزیین شده‌اند که با استفاده از همان رنگ‌ها و سبک تزیینی انجام شده‌اند. این عوامل نشان می‌دهد که رنگ آمیزی‌ها باید هماهنگ با متن باشند. آنها اسم کامل خطاط را ارائه می‌دهند (عبدالله بن احمد بن فضل‌الله بن عبدالحمید قاضی قزوینی) و مکان کتابت آن (شهر مراغه) و تاریخ‌های تکمیل هر جلد قید گردیده است. تمام این اطلاعات- که به‌صورت ظاهری و نوشتاری هستند- این نسخه را به یکی از کامل‌ترین و مستندترین قرآن‌های 30 جلدی باقیمانده از دوره ایلخانی تبدیل کرده است» [۱۸]

زمان و مکان کتابت

شیلا بلر درباره زمان کتابت قرآن مراغه و معرفی کاتب این گونه توضیح داده است: «تاریخ نسخه‌های موجود این نوع قرآن از شوال 738 تا شوال 739ق (آوریل 1338 تا آوریل 1339م) است. بنابر این کتابت این نسخه، حداقل سیزده ماه زمان برده است. یعنی مقداری که در یک مقیاس میانگین سه جلد در ماه یا دو نیمه صفحه در یک روز.

خوشنویس قرآن مراغه، عبدالله بن احمد بن فضل‌الله بن عبدالحمید موفق نشد که پایان حرفه‌ای را برای این معیار داشته باشد. نام او در متون معاصر ذکر نشده است که به توضیح شش نفر از پیروان یاقوت از جمله احمد سهروردی و ارغون کامیلی می‌پردازد. ولی اسناد و مدارک بیانگر این هستند که او یک قاضی اهل قزوین بود که ساکن مراغه شده بود. مهم‌ترین نکته قابل ذکر درباره او، سن وی است. در اسناد مربوطه، او تصریح می‌کند که 77 یا 78 سال داشته است و بنابراین در سال 661ق / 1262م متولد شده است. درباره نحوه نوشتن او می‌توان گفت که وی یک خطاط حرفه‌ای نبوده است و گاهی یک کلمه یا یک عبارت را از قلم انداخته است. که در بالای صفحه یا در حاشیه ذکرشده است. با این وجود او به‌وضوح از تکمیل نسخه خطی بزرگ خود در کبرسن، لذت می‌برده است. مکانی که او در آنجا به رونویسی متن می‌پرداخت یعنی مراغه به‌عنوان یک مرکز استان در دوره ایلخانی محسوب می‌شد» [۱۹]

ویژگی‌های قرآن مراغه

مهم‌ترین ویژگی قرآن مراغه، تزیین و تذهیب مداوم و متنوع آن است. کیفیت بالای این قرآن، نشان می‌دهد که این اثر را یک شخصی غیرخوشنویس کهنسال و غیرحرفه‌ای تهیه کرده است. بنابر این فقدان ارتباط بین متن و عناوین در نسخه موجود در دوبلین، این نکته را نشان می دهد. ما نباید از این تقسیم کار تعجب کنیم زیرا خوشنویسان و تزیین‌کنندگان معمولا در طول این دوره پیوسته کار می‌کردند. خوشنویس این قرآن به نام احمد سهروردی که یکی از شش شاگرد یاقوت بود معمولا از همکاری تذهیب‌گری به نام محمود بن آیبک بهره‌مند بود و ارغون کامیلی که فرد دیگری از این شش شاگرد بود از همکاری محمد بن سیف‌الدین که ملقب به نقاش بود بهره‌مند گردید. درباره عناوین، تذهیب‌گر گمنام قرآن مراغه معمولا از زمینه آبی تیره با یک فهرست تزیین شده با طلا در دو زمینه آبی به‌عنوان محلی برای نوشتن حروف کوفی جدید به رنگ سفید استفاده کرده است. از دیگر جنبه‌های عالی تزیینی این قرآن، یک نوار باریک از نقطه‌های سیاه و سفید است که باعث جداسازی حاشیه‌های متفاوت تذهیب می‌گردد. این نوع تزیین، همچنین به گونه‌ای ترکیب می‌شود تا موجب ایجاد گل‌بوته‌ها و زاویه‌ها شود و بنابر این در گل‌بوته‌ ابتدایی، این تزیین، باعث جداسازی دایره مرکزی و حاشیه‌های بیرونی می‌گردد. همچنین گاهی تذهیب‌گر از یک نوار طلایی استفاده کرده است. به‌طوری که در جلد سیزدهم در جایی که به طراحی زمینه سبز رنگ مشخص، عنوان فصل 13 اقدام شده است می‌توان این نکته را مشاهده کرد. (سوره رعد) بدین ترتیب قرآن مراغه، بخشی از مجموعه‌ای از نسخه‌های خطی 30 جلدی معاصر است و بنابراین بسیاری از این نسخه‌های خطی بزرگ مورد نیاز بودند تا منطبق با یادبود آرامگاه‌ها و توسعه معابد و زیارتگاه‌هایی باشند که در این زمان اتفاق افتاد. بزرگ‌ترین نسخه خطی در میان تمامی نسخه‌هایی که کتابت بیهموس بوده برای سلطان اولجایتو بود و به آرامگاه او در سلطانیه اهدا شد. بنا بر اعطای سند برای مجموعه آرامگاه رشیدالدین در خارج از تبریز یعنی ربع رشیدی، وزیر وقت دستور تهیه کتابت سالانه قرآن30 جلدی را داد که یک مجموعه ساخته شده در زیر بنای معبد پیوس پرهیزگار در همدان در سال 715ق / 1315م است که مناسب با سبک و روش باشکوه ایلخانی است.

اهمیت کاغذ برای چنین بناهای مذهبی از اسناد واگذاری باقیمانده مشخص می‌شود و عوایدی از یک فروشگاه کاغذ (دکان کاغذ)، بخشی از وقفنامه میرجانیا است که میرجان در مراسم تدفین در مجموعه مسجد و مدرسه ساخته شده در بغداد در سال 758ق / 1357م پیدا کرد. او یک غلام بود که سلطان اولجایتو او را آزاد کرد و بعدا حاکم شهر شد [۲۰]

وقف قرآن به خانقاه و آرامگاه‌ها

بسیاری از نسخه‌های خطی قرآن در این دوره مرتبط با آناتولی هستند و به‌نظر می‌رسد این منطقه محلی بوده که تغییر دین و مذهب مغولان و ایلخانیان در اینجا واقع شده و قبل از هر نقطه دیگری بوده است. صوفی‌ها نقش خاصی در این تغییر مذهب داشتند و صومعه و خانقاه‌های آنها زیاد شد و تبدیل به شهرهای کوچک خدا گردید. با تغییر مذهب امیران مغول در اواخر قرن سیزدهم میلادی و تغییر مذهب رسمی کشور تحت حکومت غازان خان در 695ق / 1295م این تغییرات جدید ممکن است دستور چنین کتابت‌هایی را به‌عنوان هدایایی به این زیارتگاه‌ها سبب شده باشد. کتابت قرآن همراه با تزیینات باشکوهی بود که معمولا وقف این معابد و زیارتگاه‌ها می‌شد. برای نمونه امیر ایلخانی به‌نام کریم‌الدین شغانی در سال 708ق / 1308م یک شمعدانی بزرگ نقره‌ای را وقف کرد که در حال حاضر در موزه هنرهای زیبای بوستون نگهداری می‌شود. همانند دو جلد از قرآن مراغه که وقف آرامگاه بایزید بسطامی گردیده است [۲۱]

شمعدانی فلزی

سابقه ساخت و استفاده از شمعدان به‌عنوان وسیله‌ای برای روشنایی به گذشته‌های دور برمی‌گردد. قدیمی‌ترین شمعدانی سفالی، متعلق به اوایل هزاره ششم قبل از میلاد است که حدود 40 سانتی‌متر ارتفاع دارد و در موزه ایران نگهداری می‌شود [۲۲] در دوره‌های بعد، از شمعدان، علاوه بر وسیله روشنایی به‌عنوان بخوردان، بخورسوز و آتشدان استفاده می‌شده است. باشروع دوران اسلامی و همراه با گسترش سریع اماکن مذهبی و غیرمذهبی و به استناد شمعدان‌های باقی مانده از سده‌های نخستین، به‌نظر می‌رسد که ساخت انواع شمعدان‌های فلزی از رونق بیشتری برخوردار بوده است. یکی دیگر از موقوفه‌‎های مجموعه تاریخی بسطام، شمعدان زیبایی است که در دوره ایلخانی به آرامگاه بایزید بسطامی اهدا شده است.


ویژگی‌های شمعدانی

این شمعدانی یکی از بزرگ‌ترین شمعدانی‌هایی است که در دوره ایلخانان برای تعبیه درکف اتاق در ایران تولید شده است. اندازه قد آن 32 تا 5 / 32 سانتی‌متر می‌باشد که متاسفانه سرپیچ و گردن آن گم شده است. در بخش فوقانی و تحتانی پایه مخروطی و بی سر آن زنجیره‌ای از نقوش گیاهی نقش بسته و بخش اعظم نقره‌کوبی آن محو شده است. برای نخستین بار، پروفسور پوپ، بسیار مختصر، این شمعدانی را با درج تصویری از آن در سال 1945م این گونه معرفی کرده است: «پایه شمعدانی برنجی، قلمزده با نقره‌کاری، ارتفاع 33 سانتی‌متر در تاریخ 807ق» [۲۳] وی درباره انتخاب جنس برنج برای شمعدانی نوشته است: «رنگ برنج از قهوه‌ای سیر تا طلایی زرد روشن متفاوت بود. و چون شرعا استعمال ظرف‌های طلا ممنوع بود این فلز هم مشتریان را از ارتکاب گنه باز می‌داشت و هم حس تجمل پرستی ایشان را راضی می‌کرد. سطح هموار که به‌وسیله قیر سیاه می‌شد اثر نقره‌کوبی را می‌افزود و اگرچه رنگ برنج را می‌پوشاند، جلوه نقره را بیشتر می‌کرد» [۲۴] شیلا بلر یکی دیگر از محققانی است که در دو اثر خود تا حد مطلوبی، این شمعدانی را معرفی کرده است. وی درباره ویژگی‌های ظاهری آن، نوشته است: «بدنه آن دربردارنده چهار شمسه مرصع‌کاری شده و طرح‌های گیاهی در چهار قاب کتیبه‌ای و یک کتیبه دلنواز است. این شمعدانی از جهاتی دیگر ساده و معمولی است. قاب‌های کتیبه‌ای و اسلیمی ترکیبی آن در یک زمینه ساده، یادآور تزیین منقوش داخل آرامگاه اولجایتو در سلطانیه است و تالی آن را می‌توان در نگارگری نسخه‌های خطی این دوره پیگیری کرد. حضور نقش‌مایه شقایق پُر پر وگل نیلوفر بر روی شمعدانی نشان دهنده رابطه نزدیک سیاسی و بازرگانی ایلخانان با دوره یوآن چین است و این مسأله موجب رویکرد هنرمندان ایرانی به هنردوره یوآن چین شده است. با این‌که جای تولید این شمعدانی معلوم نیست، کیفیت بالای ساخت آن حاکی از حمایت صاحب‌منصبی در ساخت آن است و به احتمال زیاد در تبریز پایتخت امپراتوری تولیدشده است [۲۵] پوپ درمورد عدم استفاده از نقوش پیکر انسانی روی شمعدان، دلایل متقنی را ذکر می‌کند که تا حدی معقول و منطقی است. او معتقد است «شک نیست که نهی اسلام از تصویر و تمثیل نقوش جاندار، نتیجه نفرت و بیم از اعاده بت‌پرستی بود. از جانب دیگر، نقش پیکر اسلامی، روی شمعدان مسجد، به راستی کفرآمیز بود اما اینجا زمینه مناسبی برای طرح‌های اسلیمی وجود داشت. این شیوه در این زمان به اوج تکامل خود رسیده بود و نمونه آن پایه شمعدان بزرگی است که تاریخ ساخت (708ق) بر آن نقش بسته است» [۲۶]

معرفی واقف و زمان وقف

کریم‌الدین شغانی وزیر اولجایتو (متوفی 716ق)، این شمعدانی را در سال 708ق / 1308- 1309م به آرامگاه بایزید بسطامی اهدا کرده است و در حال حاضر در موزه شهر بوستون آمریکا نگهداری می‌شود. نام واقف، تاریخ و مکان وقف بر روی بدنه شمعدانی در چهار کتیبه پر از نقش‌های گوناگون بدین صورت نوشته شده است: «وقف کرد بنده گناهکار کریم شغانی / بر روضه مبارک سلطان المشایخ سلطان / ابویزید قدس‌الله روحه و نورضریحه / فی بعض شهور سنه ثمان و سبعمائه

ملکیان در مقاله‌ای به زبان انگلیسی به معرفی این شمعدانی پرداخته است. وی درباره نام و نام خانوادگی واقف نوشته است: «نام کریم در آن دوره به سختی وجود داشت. این نام، شکل اختصاری کریم‌الدین است که تقریبا در آن زمان کمیاب بوده است. تمام این عناوین، نسبت شَغانی است که به وضوح تلفظ می‌شود و شامل نشانه تفکیک‌کننده بر روی ش و غ است. شغان یک روستا در مسیر خراسان به بسطام است» [۲۷] نخستین جهانگردی که - تا آنجا که نگارنده جست‌وجو کرد- از روستای شغان نام برده، ابودلف خزرجی است. وی که بین سال‌های 331 تا 341ق به مسافرت پرداخته، بدین گونه از شغان نام برده است: «از جرجان به دشت خوارزم رفتم. دشت خوارزم به دهستان‌های نیشابور، همچنین به قصبه‌ای به نام شغان متصل است» [۲۸] مترجم سفرنامه، موقعیت جغرافیایی این روستا را تعیین کرده و نوشته است: «ابودلف با مسافرت از جرجان به نیشابور می‌بایستی دامنه شمالی کوه‌های خراسان را (که دشت باصفا و سرسبزی به سوی شمال است و او آنجا را به ناروا دشت خوارزم نامیده) دنبال می‌نمود. این روستا هم‌اکنون در 12 فرسخی شمال شرق جاجرم و 9 فرسخی جنوب غرب بجنورد و در شمال سنخواست قرار دارد. تلفظ امروزی شغان، شوقان است» [۲۹] ملکیان درباره نام کریم‌الدین هم این‌چنین توضیح داده است: «نام کریم، همراه با پسوند شغانی، دارای شکل آشنای سنتی درنظر گرفته شده برای مردان ادیب است و با کوتاه کردن لقب آنها قبل از نسبت آنها می‌آید: جمال اصفهانی، کمال خجندی، فخررازی» [۳۰] تنها منبعی که نامی از کریم‌الدین برده، تاریخ اولجایتو است. وی از نزدیکان سعدالدین ساوجی وزیر اولجایتو بود. وقتی که در سال 711ق ساوجی با حسادت و دسیسه رقیبش، تاج‌الدین علیشاه گیلانی به قتل رسید، کریم‌الدین به همراه چهار نفر دیگر نیز به دستور اولجایتو به قتل رسیدند. قاشانی نوشته است: «فرمان قضا نفاذ پادشاه جزم شد تا روز سه‌شنبه دهم شوال سنه احدی عشر و سبعمائه، وقت عصر دستور سعدالدین وزیر را به دست دو سه عفریت جلاد و زبانیه دوزخ دادند و مقبوض چنگال نکال دیوان مثال کرد، و حقوق سابق به‌کلی مرفوض، تا به تیغی چون قطره آب و شعله آتش و لمعه برق و خیال هوا آن دستور بی نظیر را شهید کردند. و بعد از او پنج نفر نوکر مقرب خاصگی او را، چون مبارکشاه ساوی، زین‌العابدین ماستری، ناصرالدین یحیی، پسر جلال‌الدین طری، داوود شاه نیکو اخلاق و کریم‌الدین را یک‌یک می‌آوردند و شهید می‌کردند. چنان‌که هیچ یک از حال دیگری خبر نداشتند» [۳۱] با این که از کریم‌الدین شغانی، اطلاعات زیادی به دست نیامد از شرح حال زین‌الدین ماستری که نایب سعدالدین وزیر بود و اقدامات او در بناهای تاریخی نطنز، معروف و مکتوب است [۳۲] چنین برمی‌آید که شغانی در ساختار حکومت ایلخانی از مقام و منزلت بالایی بهره‌مند بود و گرایشها و تمایلات صوفیانه داشته است که شمعدانی مزبور را به آرامگاه بایزید بسطامی وقف کرده است.

مسجد جامع بسطام

در جنوب مجموعه تاریخی بسطام، مسجد جامع قرار دارد و از تاریخ دقیق یا احتمالی مسجد اطلاعی در دست نیست. پژوهشگران دستور ساخت آن را به غازان خان، بین سال‌های 700 تا 706 هجری نسبت می‌دهند. مسجد مزبور، شامل صحن مستطیل شکل به ابعاد 5 / 18 × 17 متر می‌باشد که در سمت شرق و شمال آن در شبستان و در دو طرف دیگر، راهرو و دهنه واقعه شده است. به طور کلی، ساختمان مسجد جامع از دو شبستان عمود بر هم تشکیل می‌شود و بر روی ضلع سوم نیز قبلاً ایوان‌های سرپوشیده‌ای وجود داشته است. لازم به تذکر است که صحن مسجد غیرحقیقی بوده و به علت ویران شدن سقف مسجد اولیه آن به وجود آمده است. شبستان شمالی که به شبستان زمستانی نیز معروف است دارای ده ستون مربع شکل با زوایای بریده و سقف ساده آجری است. در دیوارهای دهنه‌های پنج‌گانه، فرورفتگی کم‌عمقی با طاق نیم‌دایره به چشم می‌خورد. شبستان شرقی که وسیع‌تر و بزرگ‌تر از شبستان زمستانی است به شبستان تابستانی مرسوم است. در ورودی برج کاشانه در کنار محراب این شبستان قرار دارد و بر سردرِ آن، تاریخ نیمه ماه شوال سال 700 هجری و نام محمد بن احمد سمنانی و بر طرفین در تزیینات گچ‌بری دیده می‌شود [۳۳]

اعتمادالسلطنه که در سفر دوم ناصرالدین شاه به خراسان (1300ق) به همراه وی بوده به بسطام رفته و آثار تاریخی بسطام را مشاهده کرده، توضیحات مفیدی را ارائه داده است. وی مسجد جامع را چنین توصیف کرده است: «... ابنیه عتیقه بسطام، بنای مسجد جامع این بلد و گنبدی است که آن را کاشانه می‌نامند، اما مسجد، صحن آن مربع و پانزده ذرع در پانزده ذرع است. دو صفه شبیه به چهل ستون دارد. یکی تابستانی و دیگری زمستانی که هر یک دارای ده ستون و پایه مربع از گچ و آجر است، سقف این دو صفه نیز از گچ و آجر زده شده، یکی در طرف شرقی مسجد و یکی در سمت شمالی آن است و در طرف جنوبی و غربی هر یک پنج صفه کوچک دارد که هر یک را یک ستون و یک پایه است. صفه وسط طرف جنوب محرابی دارد. موضع گچ‌بری‌های قدیم منبّت و بعضی خطوط ثلث در آن نوشته شده و چون در عهد خاقان مغفور فتحعلی شاه طاب ثراه در حکومت شاهزاده الله‌وردی میرزا این مسجد را تعمیر کرده‌اند، اسم خاقان خلد آشیان نیز در بالای محراب مزبور کتیبه شده و کتیبه قدیم نیز برقرار خود می‌باشد» [۳۴] محراب مسجد به‌شکل مستطیل- مربع است و تقریباً تمامی فضای داخل ایوان اصلی مسجد جامع را فرا گرفته است و دارای دو ستون گچ‌بری شده با سر ستون‌های گلدانی شکل، توأم با طرح‌های هندسی آمیخته با گلبرگ به‌صورت برجسته، تزیین گردیده است. بر روی ستون‌ها، قوسی جناغی تعبیه شده که محراب را در زمره محراب‌های یک طاق نمایی عصر ایلخانی قرار می‌دهد. بر روی پیشانی قوس، یک کتیبه نواری به خط ثلث از آیات قرآنی نوشته و گچ‌بری شده است. در روی ستون‌های محراب در فضای زیر سرستون گلدانی، کلماتی با که خط ثلث نوشته شده قرار دارد. در روی ستون سمت راست واژه «الملک» و در روی ستون سمت چپ واژه «الله» به خط ثلث، گچ‌بری شده است. همین کلمات به خط کوفی در داخل محراب گچ‌بری شده است. در زیر فضای قوس محراب، تزییناتی به‌صورت مشبک با طرح گلبرگ و اسلیمی و ختایی وجود دارد. این طرح با توجه به مرکز آن، یادآور شکل فروهر منتهی به شکل خاص ظهور یافته است. این موضوع سابقه طولانی در هنر ایرانی دارد، ولی به نظر می‌رسد که مهندس محمد بن حسین دامغانی آن را با گلبرگ‌های اسلیمی ایران در دوره اسلامی ترکیبی زیبا بخشیده است. به‌ویژه با عطف توجه به طرح مرکزی آن که بیانگر نوعی وحدت و ارتباط با سایر طرح‌های اسلیمی و ختایی مشبک دارد که شاید در نوع خود کم‌نظیر باشد [۳۵] محراب نیز از ساخت‌ها و هنر محمد بن حسین دامغانی است. محراب مسجد دارای سه حاشیه است:

1- حاشیه پهن که با خط کوفی حاوی آیه‌های: «إِنَّا فَتَحْنَا لَک فَتْحًا مُّبِینًا - لِیغْفِرَ لَک اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِک وَمَا تَأَخَّرَ وَیتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیک وَیهْدِیک صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا

واقفین مسجد جامع در دوره ایلخانی

بر پیشانی درگاه‌های ارتباطی دو سوی دهانه مرکزی نام بانی و تاریخ بنا در دو قاب مستطیل نوشته شده: «امر هذه العماره الشریفه الذی هو متولیاً لهذه البقعه المنیفه باذن الواقفین مدالله ظلهم و تقبل منهم، الفقیر الی‌الله الغنی ابویزید بن محمد بایزیدی غفرالله له ولوالدیه و للمومنین و المومنات فی شهور سنة ستة و سبعمائه.» (706) زارعی درباره واقفین مسجد نکته دقیقی را نوشته که قابل تامل است. وی نوشته: «در کتیبه‌های فوق، چند نکته مهم و اساسی وجود دارد: نخست، اشاره واضح به جامع بودن این بنا در بسطام، دوم، این مسجد واقفینی داشته است و یا به‌نظر می‌رسد که موقوفاتی توسط ابویزید بن محمد مسعود البایزیدی وقف مسجد جامع بسطام شده باشد. چنانچه «ین» را در عربی از علائم مثنی بدانیم، در واقع، وقف‌کنندگان، دو نفر بوده‌اند و اگر علامت جمع باشد، در حقیقت، تعداد آنها باید بیشتر باشد. ولی نام یک نفر بیشتر نیامده است. به‌نظر می‌رسد که نام شخصی که در کتیبه به او اشاره شده است، به لحاظ مذهبی و سیاسی از شخصیت‌های مهم منطقه بوده، و شاید از متولیان مجموعه باشد؛ چون با نام «محمد بن فضل‌الله بایزیدی» که در کتیبه دالان ایوان شرقی مجموعه بایزید بسطامی آمده است، نسبت‌هایی دیده می‌شود و فرد اخیر، عنوان ناصح ملوک را داشته است. به هر صورت، نسبت بایزیدی (نام خانوادگی) که در پایان نام واقف آمده، خود بیانگر نکات دیگری هم است و آن اهمیت و ارزش صوفیان و بزرگان مذهبی در این دوره زمانی است و حتی به‌نظر می‌رسد که وی احداث برج و مسجد را در جوار هم، مذهبی توجیه نموده است. هر چند نمی‌دانیم که دقیقاً هدف وی از این کار دقیقاً چه بوده است، لیکن بر اساس همین کتیبه‌ها می‌توان با بخشی از نیات و اهداف سازندگان، بانیان و صاحبان آن آشنا شد». [۳۶] مسجد در دوره قاجار بازپیرایی و تعمیر شده است. زیرا در بخش فوقانی سینه اسپر ایوان اصلی مسجد و در بالای محراب در زیر کاربندی‌های گچی، کتیبه‌ای در یک کادر طاق نما شکل به خط نسخ، گچ‌بری شده که حاوی متن زیر است: «فی سنه 1242 قد اتفق تعمیر هذا المسجد فی دوله السلطان الاعظم و الخاقان الافخم السلطان بن سلطان و الخاقان ابن خاقان فتحعلی شاه قاجار خلدالله الملک حین کانت فی الدوله الله‌وردی میرزا والی [ولایت البسطام]...»

منابع

کتاب

1- الارشارات الی معرفه الزیارات، علی بن ابوبکر هروی، مکتبه الثقافه الدینیه، 1423ق.

2- تاریخ جهانگشای جوینی، عطاملک جوینی، تصحیح: محمد قزوینی، چاپ چهارم، ارغوان، 1370.

3- تاریخ اولجایتو، ابوالقاسم عبدالله بن محمدقاشانی، به کوشش: مهین همبلی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1348.

4- تاریخ مبارک غازانی، رشیدالدین فضل‌الله همدانی، به اهتمام: کارل یان، اوقاف گیپ، 1940م.

5- دستورالجمهور، ابن خرقانی، تصحیح: ایرج افشار و محمدتقی دانش پژوه، تهران، میراث مکتوب، 1388.

6- دفتر روشنایی، ابوالفضل سهلگی، ترجمه: محمدرضا شفیعی کدکنی، سخن، 1384.

7- سفرنامه ابودلف، مسعر بن مهلهل ابودلف، با تعلیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمه: سیدابوالفضل طباطبایی، چاپ دوم، زوار، 1354.

8- شاهکارهای هنر ایران، آرتور اپهام پوپ، اقتباس و نگارش: پرویز ناتل خانلری، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1338.

9- مطلع الشمس، محمدحسن خان صنیع‌الدوله (اعتمادالسلطنه)، انتشارات پیشگام، 1362.

10- معماری ایلخانی در نطنز، شیلا بلر، ترجمه: ولی‌الله کاووسی، فرهنگستان هنر، 1387.

11- وقفنامه ربع رشیدی، رشیدالدین فضل‌الله همدانی، چاپ جدید به اهتمام: حسین اسدی و فرهاد دیرنگ، انتشارات اسوه، 1393.

12- هنر و معماری اسلامی، شیلا بلر و جاناتان بلوم، ترجمه: یعقوب آژند، انتشارات سمت، چاپ سوم، 1388.

13- نزهت‌القلوب، حمدالله مستوفی، تصحیح: محمد دبیر سیاقی، 1362.

مقاله

1- مقاله «وقفنامه‌های قرآنی»، نویسنده: قدیر افروند، مجله وقف میراث جاویدان، بهار و تابستان 1380، شماره 33-34.

2- مقاله «معماری و جامعه در دوره ایلخانان»، نویسنده: شیلا بلر، مترجم: مهرداد قیومی، مجله گلستان هنر، پاییز 1387، شماره 13.

3- مقاله «گنجور و برنامه او (5)»، نویسنده: محمدتقی دانش پژوه، مجله هنر و مردم، بهمن و اسفند 1351، شماره 124- 125.

4- مقاله «تاثیر تصوف بر ایلخانان مغول»، نویسنده: هوشنگ شکری، مجله اطلاعات و حکمت، آذر 1394، شماره 116.

منابع لاتین

Books

1-Chinese ornament: the lotus and the dragon. Rawson, Jessica. British Museum Publications Ltd: London, 1984

2-Islamic art vol 2. Ernst J.Grube. New York.1987

Article

1- maghale the ilkhanid quran: an example from maragha sheila blair, journal of Islamic manuscripts 6 (2015)pp174-195

2-maghale on civing to shrines:cenerosity is a quality of the peopel of paradise sheila blair. Gifts of the Sultan: the arts of giving at the Islamic courts. Komaroff, Linda. Los Angeles County Museum of Art; Yale University Press, c2011.

3-maghale the lights of sufi shirns melikin chirvani + Islamic Art: An Annual Dedicated to the Art and Culture of the Muslim World Volume II: 1987 by Ernst J.Grube

پانویــس

  1. سهلگی درباره اقدام با یزید برای ساخت مسجد نوشته است:( در آن محله[ وافدان] مسجد کوچکی بود با یزید بدان رفت وآمد می کردوبه مسجد ابی الحسنان که در جوار او بود نمی رفت.گویند وخدای داناتر استکه از این روی بود که چون می خواست جدال سید ]ابی الحسنان[در آید راهش برتازیانی بود که در پیرامون آن مسجد می نشستند وبه احترام او برپا می خاستند واین کار بر او سنگین می آید.یک شب از خاموش چنان گذشت که ای کاش آن مسجد که در آن نماز می گزارد فراخ تر از این بود وخدای در دل وافد انام عربی که از قبل تولد با یزید در محله ی از بسطام سکونت داشت وآن محله به اسم او معروف شد)چنان افکند که انبار گاهی که در جوار مسجد داشت ضمیمه آن مسجد کند.چون صبح شد با یزید را ازبین قصه آگاه کردو گویند شبانه او را آگاه کرد وشکیبایی نداشت که صبح شود ودر صبح او را خبر کند. مسجد را کسترش دادوهمان استکه مسجد درونی است.) (دفتر روشنایی، ص111).نگارنده در مقاله ای به چگونگی وروند شکل گیری مجموعه تاریخی بسطام ، ا شاره کرده است.رک: بسطام پژوهی،صص264-267.
  2. مجله اطلاعات حکمت و معرفت ، ش116، ص58 .
  3. معماری ایلخانی در نطنز، ص48.
  4. برای مطالعه ویژگی های معماری گنبد غازان خان وایوان غربی همراه با درج تصاویری رک: ستاره ای پر فروغ برکرانه خاک، صص159-165.
  5. تاریخ اولجایتو، ص7.
  6. بسطام پژوهی، ص36.
  7. مجله وقف میراث جاویدان، ش33-34، ص9.
  8. مجله هنر ومردم، ش124-125، ص37.
  9. همان، ص38 .
  10. وقفنامه ربع رشیدی، ص243 .
  11. مجله گلستان هنر، ش13،ص62..
  12. مجله هنر ومردم، ش124-125،ص37 .
  13. وقفنامه ربع رشیدی، ص243 .
  14. همان، ص244.
  15. مجله هنر اسلامی، ش18،ص118 .
  16. The court of the Il-khans 1290-1340/50.
  17. The ilkhanid quran: an example form maragha . art: Sheila’s . blair . journal of Islamic manuscripts 6.(2015) . p175.
  18. Ibid .p178.
  19. Ibid.p 184.
  20. Ibid p190.
  21. Ibid p192.
  22. مجله نقش مایه ، ش7،ص97.
  23. شاهکارهای هنر ایران، ص120.
  24. همان، ص86 .
  25. هنر معماری اسلامی، ج2، ص51 .
  26. شاهکارهای هنر ایران، ص87 .
  27. Islamic art 2. P124.
  28. سفرنامه ابودلف، ص84 .
  29. همان، ص139، شارع جهانگشای جوینی در معرض روستای شغان نوشته است : (بین راه قوچان وبسطام ، منزلی وجود داشته به نام شغان که سابقا شهری وسط بوده واکنون قریه مختصری است.برسه راه جنوبی از قوچان به بسطام ، مابین بجنورد وجاجرم (این قریه را اکنون شوغان می نویسند.) رک: جهانگشای جوینی ، ج3، ص427.
  30. Islamic art 2. P 123.
  31. تاریخ اولجایتو، ص128 .
  32. برای آگاهی از اقدامات ماستری رک: معماری ایلخانی در نطنز، صص20-23.
  33. بسطام پژوهی، ص233.
  34. مطلع الشمس،ج 1،ص42 .
  35. بسطام پژوهی، ص103.
  36. بسطام پژوهی، ص137.