گاه شماری در باورهای آیینی ومذهبی ایرانیان(با تکیه بر وقفنامه های مازندران)

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤلف:معصومه یدالله پور[۱]

چکیده

در ایران، گاه‌شماری بر اساس خواسته‌های مذهبی پیشینه‌ای دراز و هر یک شرایط خاص خود را دارد و با توجه به نیازهای اجتماعی و اقتصادی جامعه آن روزگار است. با ورود اسلام، گاه‌شماری قمری در کنار دیگر گاه‌شماری‌های ایرانی برای برگزاری مراسم مذهبی و نیز ثبت تاریخ وقایع کاربرد داشت و بسیاری از شعائر اسلامی بر پایه ماه‌های این گاه‌شماری بوده است. با مطالعه اسناد رسمی به‌خصوص وقفنا‌مه‌های مربوط به مازندران، مردم ایران به جهت شعائر اسلامی و اوضاع جامعه تحت تأثیر دو گاه‌شماری به نام‌های قمری و دوازده حیوانی بوده‌اند و در اسناد از گاه‌شماری محلی نیز استفاده می‌کردند. گاه‌شماری اسناد ذکر سال و رکنی از گاه‌شماری بوده که ترکیب این دو، مبدأ آن و سال‌های سپری شده از مبدأ تا زمان تهیه شدن سند را می‌رسانده است و گونه‌های بسیاری از ترکیب، تلفیق یا حذف ارکان مختلف گاه‌شماری بر روی اسناد به‌خصوص وقفنامه‌ها وجود دارد که از جمله آن مبدأ گاه‌شماری هجری قمری با ارکان گاه‌شماری‌های دیگر است. از این رو در این نوشتار با مطالعه چند نمونه از وقفنامه و اسناد مربوط به مازندران این مهم بررسی می‌شود.

کلید واژه‌ها

گاه‌شماری، اسناد رسمی، وقفنامه، مازندران.

مقدمه

گاه‌شماری مجموعه قاعده‌ و جدول‌هایی است که برای تقسیم زمان و گروه‌بندی روزها و واحدهای کوچک‌تر یا بزرگ‌تر از روز به شیوه‌های مناسب و تنظیم کارهای دینی و غیر دینی و ثبت رویدادها تنظیم شده است. [۲] هر قومی که تمدنی پیشرفته داشته، گاه‌شماری خاص خود را دارا بوده است. علاوه بر گاه‌شماری‌های رسمی، گاه‌شماری‌های محلی نیز در نواحی مختلف ایران در اجرای آیین‌ها و شعائر مذهبی و قومی رواج داشتند. پیشینه و ماهیت بسیاری از این گاه‌شماری‌ها به گاه‌شماری یزدگردی می‌رسد. با ورود اسلام گاه‌شماری قمری و با تسلط مغول، تقویم دوازده حیوانی در ایران رواج یافت و دانشمندان زیادی به مطالعه و اصلاح گاه‌شماری اقدام نمودند. با مطالعه اسناد به دست آمده، گاه‌شماری قمری و دوازده حیوانی بیشترین تأثیر را در باور مردم ایران دارد. در این پژوهش با توجه به این‌که اکثر تقویم‌های عالم ریشه مذهبی دارند به مطالعه گاه‌شماری اسناد به‌خصوص وقفنامه‌ها می‌پردازد تا به خوبی تأثیر شعائر مذهبی در باور و زندگی مردم ایران را روشن سازد که در این میان گاه‌شماری اسناد و مشخصات آن تعریف و چند نمونه ذکر می‌شود. در هر یک از اسناد، تاریخی وجود دارد که نشانگر زمان نگارش و یا گزارشگر رویدادی است که در بیشتر موارد در پیوند با آن است. این نوشتار در راستای این پرسش‌ها تنظیم شد:

1- آیا گاه‌شماری‌ در ایران فقط با مذهب در ارتباط است؟

2- گاه‌شماری در اسناد به خصوص وقفنا‌مه‌ها به چه صورت است؟ شعائر کدام گاه‌شماری‌ بیشترین تأثیر را در باور مردم دارد؟

گاه‌شماری‌ در ایران

ضبط تاریخ دقیق یک واقعه در صورتی کامل است که چهار رکن تاریخ؛ یعنی روز هفته، روز ماه، ماه و سال وقوع آن مشخص شده باشد. مورخان متقدم در موارد معدودی هر چهار رکن تاریخ را ضبط کردند و در بسیاری موارد از ضبط یک تا سه رکن خودداری کرده‌اند. هدف از ضبط همه ارکان تاریخ گذاری مشخص نبودن فاصله زمانی وقایع گذشته با هر لحظه‌ای است که هر یک از افراد بشر به آن واقعه می‌اندیشد [۳]

سالی را که فاصله زمانی دیگر وقایع نسبت به آن سنجیده می‌شود اصطلاحاً مبدأ تاریخ (مبدأ گاه‌شماری) می‌نامند و با آن‌که روز وقوع حادثه بزرگ موجب تشخیص سال مبدأ گاه‌شماری از دیگر سال‌ها شده است در گاه‌شماری نخستین روز سال مبدأ گاه‌شماری را به‌عنوان نقطه آغاز محاسبات به‌کار می‌برند. [۴] قدیمی‌ترین مبدأ گاه‌شماری به عقیده ایرانیان، مبدأ آفرینش جهان است. [۵] با توجه به این‌که تنظیم تقویم از ابتدا در هر نقطه‌ای از جوامع بشری بیشتر با مسائل مذهبی در ارتباط بوده است برای تنظیم برنامه‌های مذهبی به ایجاد تقویم مذهبی اقدام می‌نمودند [۶] برای مثال: گاه‌شماری دینی مزدیسنا، یک تقویم محض مذهبی است که بر اساس خواسته‌های دینی زرتشت و مزداپرستی و انجام مراسم و فرایض مذهبی و اهداف دینی بنا شده است و مسایل سیاسی و مادی در آن مورد توجه نیست. همچنین هر یک از روزها و ماه‌های سال در این تقویم اختصاص به فرشته و یا فرشتگانی دارند و انجام فرایض دینی را در زمان‌های خاص توصیه می‌نماید، [۷] این تقویم بعدها به تقویم یزدگردی معروف شد.

قوم آریان زمانی که به ناحیه فارس رسید و اندک اندک زندگی ماندگاری و کشاورزی برگزید، با تأثیر خورشید بر زندگی آشنا شد. یکی از نشانه‌های این آشنایی نقش ستارگان و نشانه برج‌های دوازده گانه بر ظروف‌ سفالین و انواع مهرهاست که در حفاری‌های مختلف به دست آمده است.

آریانیان ایران که به تقویم احتیاج داشتند از همسایگی با تمدن بین‌النهرین استفاده کردند و گاه‌شماری خورشیدی- مهی را پذیرفتند و در آن به اقتضای طبع و به حکم نیاز تغییراتی دادند. [۸] با ورود اسلام در ایران گاه‌شماری هجری قمری رواج یافت و همواره در کنار دیگر گاه‌شماری‌های ایرانی برای برگزاری مراسم مذهبی و نیز ثبت تاریخ وقایع کاربرد داشته است. با توجه به این‌که فعالیت‌های مدنی یک جامعه اعم از اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... از نظر زمان بر اساس تقویم جاری در آن جامعه صورت‌بندی می‌شود- البته ممکن است در یک جامعه تقویم‌های مختلف رایج باشد- بنابراین نوع تقویم کشور و نیز تبعات آن مانند تعیین روز تعطیل عمومی و سالانه به موجب قانون، تشخیص و تعیین می‌شود. [۹] به جز تقویم‌های رسمی، از تقویم محلی در تاریخ گذاری اسناد و مدارک استفاده می‌شد. اینک به چند نمونه از گاه‌شماری‌های رایج در ایران پرداخته می‌شود:

>گاه‌شماری هجری قمری >گاه‌شماری خورشیدی جلالی >گاه‌شماری دوازده حیوانی ایرانی >گاه‌شماری هجری شمسی >گاه‌شماری طبری >گاه‌شماری در اسناد >گاه‌شماری و باور مردم ایران

گاه‌شماری هجری قمری

از مبدأ مهم تاریخی، مبادی تاریخی متکی بر دین است که در میان اکثر اقوام و ملل جهان تا حدی عمومیت دارد. مسلمانان هجرت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را مبدأ تاریخ خویش قرار داده‌اند. از این روی تقویم مذهبی جهان اسلام تقویم هجری قمری است. [۱۰] گاه‌شماری اسلامی هجری قمری پس از اسلام به‌صورت گاه‌شماری رسمی ایران درآمد و گاه‌شماری ایرانی (یزگردی و سپس جلالی) همچنان برای امور عرفی در رواج ماند. به درستی روشن نیست که از چه زمانی ماه‌شماری برجی (حمل، ثور و...) به گاه‌شماری ایرانی راه یافته است. تحقیقات نشان می‌دهد ابداع منازل ماه از کارهای عرب‌ها بوده است و آنان بروج [۱۱] را از ملل همجوار اقتباس کرده بودند. اگرچه نام برج‌ها به زبان عربی است اما از اصل سریانی و یا یونانی به عربی وارد شده است. به‌تدریج بعد از آشنایی اعراب با بروج، خود آنان نیز در شناسایی و مشخص کردن منازل آن‌ها و فصول سال و طرز استفاده از صورهای فلکی با ملل متمدن همجوار خویش همراه شدند و این کار به‌صورت علمی اغلب به دوره اسلامی مربوط می‌شود. [۱۲] در ایران قبل از اسلام همانند دوره اسلامی کواکب آسمانی و بروج مورد توجه بوده است. با گسترش فرهنگ اسلامی، ایرانیان نیز در قلمرو این تمدن و فرهنگ قرار گرفتند و دانشمندان ایرانی نیز در محیط اسلامی به توسعه و نشر علوم پرداختند. یکی از آنها عبدالرحمن صوفی است که در نجوم، صورالکواکب را نگاشت. [۱۳] بروج دوازده‌ گانه شکل حَمَل: گوسفند است که نشسته و به پشت سر خود می‌نگرد. ثَور: خوشه انگور جوزا (توأمان): همچون دو کودک بر پای ایستاده هر یکی، یک دست بر دیگری پیچیده دارد تا بازوی او بر گردن دیگری نهاده شود. سرطان: خرچنگ اسد: شیر سنبله (عذرا): عذرایی جوان زن همچون کنیزک با دو پر و دامن فرو هشته. میزان: ترازو عقرب: - قوس (رامی): برجی است بر صورت راکبی کمان بزه کرده باز پس می‌نگرد، تیر کشیده، پیش وی ماری دنبال به بالا کرده. جَدی: بر صورت بزی است گوش‌ها بزرگ اعضاها از یکدیگر گشوده. دلو (ساکب الماء): همچون مردی است ایستاده و هر دو دست دراز کرده و به یک دست کوزه‌ای دارد نگونسار کرده تا آب از آن همی ریزد و برپایش همی رود و... حُوت (سمکتان): به صورت دو ماهی سر هر یک سوی دنبال دیگر، پیش آن زنی نشسته پیش وی کودکی سرنگون آویخته. مأخذ: گاه‌شماری در تاریخ، صص 39- 40. تازیان، تقویم قمری را به ایران به ارمغان آوردند. در این تقویم تازه، سال نو در اعتدال ربیعی و آغاز بهار واقع نمی‌شود بلکه ابتدای سنه جدید قمری اول محرم‌الحرام است. آنها با رسوم و سنن ایرانی مخالفت کرده اما ایرانیان آغاز سال نو را نگاه داشتند تا جایی که به صورت یک جشن عمومی در سراسر قلمرو عباسیان و پس از آن رواج یافت. تا سال 475 قمری که سلطان جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی به سلطنت رسید. [۱۴]

گاه‌شماری خورشیدی جلالی

یک نظام گاه‌شماری خورشیدی اعتدالی است که از عالی‌ترین مظاهر فرهنگ اصیل و دانش دیرپای علم نجوم در ایران است که به نام‌های تاریخ جلالی، ملکی، ملکشاهی، سلطانی و محدث نامیده می‌شود. [۱۵] ساختار بنیادین این گاه‌شماری بنا بر سنت‌های دیرین گاه‌شماری ایرانی و با تأکید خاص بر انطباق نوروز یا روز نخست سال با نقطه اعتدال بهاری بوده است. موقع نجومی نوروز سلطانی که اول فروردین ماه و یا برج حمل است از تحویل آفتاب به برج حمل آغاز می‌شود، سایر ماه‌ها را مطابق با سایر بروج دوازده گانه قرار دادند بعضی اسامی ماه‌های یزدگردی که عبارت بودند از: فروردین، اردیبهشت، خرداد... و اسفندارمذ منسوخ شد و به جای آنها اسامی دوازده برج؛ حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو و حوت نام ماه‌های تقویم جلالی گردید. [۱۶]

اگرچه ماه‌های جلالی به نام بروج فلکی نامگذاری شد اما بنا به اصول تقویم‌نگاری، زمان آنها با زمان بروج یکی گرفته نشد. [۱۷] سال در تقویم جلالی سال معمولی و شمسی اصطلاحی است با وجود این از تمام تقویم‌های معمولی جهان به شمس حقیقی کاملاً نزدیک‌تر است. [۱۸]

گاه‌شماری دوازده حیوانی ایرانی

گاه‌شماری دوازده حیوانی در میان دانشمندان اسلامی به نام‌های تاریخ ترک، ختن، اویغور و... مشهور است. [۱۹] این نوع از گاه‌شماری در ایران با دوازده حیوانی چینی- اویغوری بسیار متفاوت است. از این رو بدان گاه‌شماری دوازده حیوانی ایرانی می‌گویند. گاه‌شماری دوازده حیوانی ایرانی از ترکیب بعضی از اصول گاه‌شماری‌های جلالی، هجری قمری و دوازده حیوانی چینی- اویغوری شکل گرفته است. این گاه‌شماری در طول هفت قرنی که در ایران رواج داشت یعنی از حمله مغول تا سال 1304 هجری شمسی همواره به یک صورت نبوده است. به همین دلیل کلمه ایرانی را نیز به همراه دارد. مبدأ گاه‌شماری مذکور مطابق با روز پنجشنبه 15 ژوئیه سال 622 مسیحی و نخستین روز سال قمری است که حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از مکه به مدینه هجرت فرموده است و مستقیماً از گاه‌شماری هجری قمری اقتباس شده است. [۲۰] به موجب سال‌شما‌ری دوازده حیوانی هر سال به نام یک حیوان مشخص می‌شد. نام ترکی- نام فارسی یونت ئیل- اسب قوی ئیل- گوسفند پیچی ئیل- بوزینه / شادی / میمون تخاقوی ئیل- مرغ / ماکیان ایت ئیل- سگ تنگوز ئیل- خوک سیچقان ئیل- موش اود ئیل- گاو بارس ئیل- پلنگ توشقان ئیل- خرگوش لوی ئیل- نهنگ / سوسمار ئیلان ئیل- مار مأخذ: گاه‌شماری، ص 129 خواجه نصیرالدین طوسی شارح این تقویم در ایران، سال این تقویم را شمسی حقیقی و ماهش را قمری می‌داند. [۲۱] بروج دوازده گانه شمسی به‌عنوان ماه‌های گاه‌شماری دوازده حیوانی ایرانی از گاه‌شماری جلالی اقتباس شده و تنها برای تعیین تاریخ پرداخت مالیات به‌کار برده می‌شده است. در دوران صفویه که گاه‌شماری دوازده حیوانی با ماه‌های قمری رواج عمومی داشت، ماه‌های شمسی را نیز در تقویم‌های سالیانه ثبت می‌کردند. [۲۲] سال‌های دوازده حیوانی ایرانی در روز نوروز جلالی آغاز می‌شود و در روز قبل از نوروز سال بعد پایان می‌یابد و هر سال به ترتیب به‌نام یکی از حیوانات دوازده‌گانه نامیده می‌شود. از آنجا که این سال‌ها را از مبدأ هجرت می‌شمارند، برای آن‌که نام سال‌های قمری و سال‌های شمسی یکسان باشد در مواردی که اقتضا می‌کند یک سال قمری را حذف می‌کنند. [۲۳] سیدجلال‌الدین تهرانی هیأت‌دان معاصر، تقویم دوازده حیوانی را تاریخ ترکی غازانیه می‌نامد. در عهد غازان‌خان اصلاحیه‌ای به نام تقویم خانی نامگذ‌اری شد. وی مسلمانی متعصب بود و برای این‌که مراسم دینی به نحو دقیق و صحیح انجام شود، علاقه خاصی به تقویم هجری اسلامی داشت و از طرفی به ابقای رسوم قومی و اجدادی خویش نیز بی توجه نبود از این رو به دستور وی سال مالی با تقویم دوازده حیوانی تنظیم گردید و اصلاحاتی در تقویم معمول زمان صورت گرفت. در دوره صفویه و قاجار نیز سال مالی بر اساس تقویم خانی بود. [۲۴]

گاه‌شماری هجری شمسی

سال شمسی: هر سال که تعداد شباروزهای آن با مدت گردش زمین به گرد خورشید سنجیده شود، سال خورشیدی یا شمسی می‌گویند. سال خورشیدی حقیقی: اگر طول سال خورشیدی دقیقاً معادل یک بار گردش زمین به گرد خورشید باشد، آن سال را خورشیدی حقیقی می‌گویند. سال خورشیدی اعتدالی: اگر سال خورشیدی حقیقی از هنگام اعتدال تا هنگام اعتدال بعدی سنجیده شود، سال خورشیدی اعتدال نام دارد. سال خورشیدی اصطلاحی: اگر طول سال خورشیدی معادل ساعاتی یا دقایقی از طول سال خورشیدی حقیقی کمتر یا بیشتر باشد، سال خورشیدی اصطلاحی یا سال خورشیدی وضعی یا تقویمی نامیده می‌شود(گاه‌شماری، ص 108). این تقویم ترکیبی از فرهنگ اسلامی و ایرانی است. تقویم هجری شمسی را باید تقویم ثانی جهان اسلام دانست. زیرا هر دو از یک مبدأ آغاز می‌شوند و یادآور هجرت پیامبر بزرگ اسلام است لیکن در یکی، سال بر اساس سیر قمر دنبال می‌شود و دیگری بر اساس دور شمس. [۲۵] سال شمسی و عمل بدان در محاسبه زمان جهت ثابت نگه داشتن طول یک سال و قرار معین فصول، جهت آن بوده‌است که یادمان‌های اساطیری و معتقدات دینی درست به هنگام معین خود برگزار شود. [۲۶]

بیشتر جوامعی که تمدن‌های کهن داشتند سالی را مبدأ محاسبه و نگاهداشت قرار می‌دادند که هم قمری بود و هم شمسی. [۲۷] گاه‌شماری قمری به علت سیار بودن ماه‌های قمری نسبت به فصل‌های سال، برای فصول خراج مناسب نبود. حتی خلفای اسلامی به ناگزیر برای این منظور گاه‌شماری شمسی ایرانی را به‌کار می‌بردند. اگرچه به ظاهر تقویم جلالی از سال 1304 هجری شمسی از رسمیت افتاد در حقیقت تقویم امروزی ما تغییر نام یافته آن است. [۲۸] تبدیل گاه‌شماری رسمی ایران از هجری قمری به هجری شمسی، سه شنبه یازدهم فروردین 1304 هجری شمسی به ابتکار و پایمردی تقی‌زاده تحقق یافت. [۲۹] واژگان گاهنامه و گاه‌شماری نیز نخستین بار توسط تقی‌زاده به کار رفت. [۳۰] بایستی یادآور شد، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب فروردین ماه 1358 خورشیدی چنین آمده است: «اصل هفدهم: مبدأ تاریخ رسمی کشور، هجرت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و تاریخ هجری شمسی و هجری قمری هر دو معتبر است. اما مبنای کار ادارات دولتی هجری شمسی است. تعطیل رسمی هفتگی روز جمعه است». [۳۱]

گاه‌شماری طبری

تقویم رایج در مازندران همان تقویم یزدگردی (قدیم یا فرس) بوده و در طول نزدیک به 1400 سال تغییرات گویشی در اسامی ماه‌های آن راه یافته است. [۳۲]

اسامی ماه‌ها و مختاره تقویم یزدگردی به گویش مازندرانی ماه اول- فروردین- فُردین، فِردین، فُردینِ، سییو، سیو، سیا ماه دوم- اردیبهشت- کُرچ، کُرچِ، کِرچِ، کارچِ، کورچ، کورَچ ماه سوم- خرداد- خَرِ، خَرِه، هَرَ، هَرِ، اَرِ، خِره ماه چهارم- تیر- تیر، تیرِ، تیرَ، تیره، تِر ماه پنجم- مرداد- مِرداد، مِردال، مَردالِ،م ِردالِ، مُردالِ، بَردال، مِلّال، مُلّال، مِلّار، مُلّار، مِلّارِ، مَلّار، مِلّاله ماه ششم- شهریور- شهریور، شَریوَر، شَروَرِ، شَروِر، شَروَر، شَرَوَرَ، شَروَری، شَرویرِ، شرویر، شَروین، شَروینِ، شَروینه، شَوینِ، شوین، شرون ماه هفتم- مهر- میر، میرِ، میره، میرُنو، میرون، مِرَ ماه هشتم- آبان- اُون، اُونَ، اُونِ، اُنِ، اُونَه، اونه، اُنه ماه نهم- آذر- اَرک، ارکَ، اَرکُ، اَرکه، اَرکَه، اَرَکه، اَرگه ماه دهم- دی- دی، دَی، دَی، دِی، دیی، دینه، دِ، دِه ماه- یازدهم- بهمن- وَهمَن، وَهمَن، وَهمنَ، وَهمَنِ، وَهمُن، وَهمَنه، وَهمِنه، وَهمنه ماه دوازدهم - اسفند- نوروز، نوروزِ، نورزِ، نورز، نورزِ، نُورزه، نورز، نُرزِ، نُرزُ، نِرزِ، نِرزِ پنجه: پَتک، پِتَک، پیتک، پیتَک، پیتگ مأخذ: گاه‌شماری، ص 187

گاه‌شماری در اسناد

گاه‌شماری اسناد ذکر سال و رکنی از گاه‌شماری بوده است که ترکیب این دو، مبدأ آن و سال‌های سپری شده از مبدأ تا زمان تهیه شدن سند را می‌رسانده است. اگرچه در موارد متعدد ذکر تنها یکی از ارکان گاه‌شماری سبب می‌شود تا تنها با استفاده از قراین تاریخی بتوان ماهیت گاه‌شماری را دریافت. در دوران اسلامی گونه‌های بسیار از ترکیب، تلفیق یا حذف ارکان مختلف گاه‌شماری بر روی اسناد وجود دارد. از جمله این ترکیب و تلفیق‌ها درهم آمیزی رکن اصلی گاه‌شماری اسلامی یعنی مبدأ گاه‌شماری هجری قمری با ارکان گاه‌شماری‌های دیگر است. [۳۳] در کلیه منابع و آثار تاریخی که در دوره‌های مغول، صفویه و قاجاریه تألیف شد، ثبت وقایع تاریخی هم به سال هجری قمری و هم به سال دوازده حیوانی است که نمونه‌های فراوان دارد. [۳۴] گاه‌شماره وقفنامه‌ها، زمان ثبت موارد وقف شده را می‌رساند. این احتمال را دارد که به دلایل مختلف دچار تغییر شود. برخی از گاه‌شماری‌ها این ویژگی را دارند که با اندک دستبردی یا گذر زمان و پریشانی دست نبشته و یا شیوه نگارش کاتب به گاه‌شماره دیگر دگرگون شوند. دگرگون پذیری هم در گاه‌شماری عددی و هم حروفی دیده می‌شود [۳۵] همچنین در تهیه رونوشت از اصل وقفنامه‌هایی که بنا به دلایل مختلف از بین رفتند، این تغییر وجود دارد.

گاه‌شماری و باور مردم ایران

گاه‌شماری‌ها در میان ملل مختلف بر اساس فرهنگ‌ و نیازهای گوناگون جوامع انسانی به وجود آمد. بدین معنا که در گاه‌شماری قمری بیشتر اهداف و مقاصد مذهبی و معنوی ماه‌های تقویم هجری قمری در نظر است [۳۶] و روزهای اول هر یک از ماه‌های سال و بعضی از روزهای برخی ماه‌ها نیز از نظر سعد و نحس بودن شرایط خاص خود را دارد و این در حالی است که آیین‌ها و شعائر متعددی با مفاهیم گاه‌شماری مرتبطند. از جمله آداب و شعائری که در ده روز اول محرم به یاد واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه‌السلام انجام می‌گیرد، موضوع رؤیت هلال به ویژه برای ماه‌های رمضان و شوال و شعائر و آدابی که برای روزهای هفته و بعضی روزهای مهم سال و ماه‌های سال وجود دارد. بر اساس وقفنا‌مه‌های مازندران که در روشن ساختن بسیاری از مجهولات تاریخ محلی، شهر و جامعه ما اهمیت دارند، مردم به تمامی شعائر این گاه‌شماری عمل می‌کرده‌اند. برای مثال: بسیاری از مصارف موقوفات در یکی از ماه‌های قمری به خصوص محرم و صفر به‌منظور برگزاری تعزیه و مراسم مذهبی در میان مسلمانان به خصوص شیعیان ایران تأکید شده است. و حتی زبان برخی از وقفنامه‌های کهن مازندران به عربی است. از این روی وقفنامه‌ها از اسناد مهم تاریخ اجتماعی هستند.

اصطلاح اول برج و آخر برج نیز پس از به‌کارگیری ماه‌شماری برجی به دست مستشاران بلژیکی برای محاسبات اداری و پرداخت حقوق کارکنان دولت، از دوران قاجار باب شده و هنوز ورد زبان کارمندان دولت در ایران است. [۳۷] و اما ورود گاه‌شماری ترکی به فرهنگ ایرانی و استفاده ایرانیان از دوره دوازده گانه سال‌شماری حیوانی نوعی تأثیرپذیری فرهنگی است [۳۸] که برای ترکان و مغولان در زمره اعتقادی دیرین و ایرانیان و فرهنگ و تمدن آنها‌ عقایدی خرافی بود. [۳۹]

دلیل اصلی گسترش این تقویم، احکام نجومی و قابلیت آن برای استفاده در طالع‌بینی و عقاید عامیانه است. همین خصوصیات انسانی و اجتماعی سبب گسترش سریع آن در جامعه آن روزگاران ایران گردید. جامعه‌ای که از نظر آشفتگی فکری و بی‌سامانی زندگی، مستعد پذیرش این مسائل بود. چنان‌که هنوز هم مردم از این تقویم یاد می‌کنند و این نوع اعتقادات جزو آداب و رسوم معمول شده است. [۴۰]

برخی اسناد تاریخی از کاربرد گاه‌شماری دوازده حیوانی حتی در قرن دوازدهم هجری قمری آن هم در اسناد رسمی همچون وقفنا‌مه‌ها در سایر نقاط جهان غیر از ایران خبر می‌دهند. [۴۱] بسیاری از سنن آیینی و ملی مردم ایران بر اساس تقویم‌های محلی مشخص می‌شود که علاوه بر گرایش‌های دینی یک منطقه برخی از تحولات اجتماعی آن را در گذشته روشن می‌سازد. برای مثال؛ در خصوص تقسیم آب روستای رینه با پاره‌ای از اصطلاحات محلی مازندران از قبیل چشمه روزه بیل دسته، آفتاب به نوا [۴۲] و با کاربرد واحدهای سنتی وزن چون «من ری» آشنا می‌شویم. در وقفنامه چراگاه‌‌ها در روستای رینه لاریجان آمل از گاه‌شماری طبری [۴۳] به همراه ارکان گاه‌شماری قمری استفاده ‌شد. با توجه به این‌که گاه‌شماری طبری با تغییراتی همان گاه‌شماری فرس قدیم است می‌توان گفت در سرزمین ایران بسیاری از گاه‌شماری‌ها ریشه مذهبی دارد و مورد احترام است. گاه‌شماری ثبت شده در اسناد مربوط به مازندران به صورت دوازده حیوان، گاه‌شماری قمری، گاه‌شماری شمسی و گاه‌شمار طبری بوده است که در ادامه نمونه‌هایی از آنها می‌آید.

وقفنا‌مه

وقفنامه شماره 1

جواهر حمد و سپاس مزید احساس عقل و حواس و فزون از احصای وهم و قیاس وقف بی‌منتهای حضرت رب‌الاربابی است که املاک ملک و ملکوت را بی‌مساهمت غیرمالک ششدانگ عرصه امکان را حاکم بی‌انباز و مشارک وحده لاشریک له و سنبله درود نامعدود نثار ختمی مأبی است که مقصود اصلی از آبیاری مزرعه جهان حصول حاصل ذات ملکی صفات اوست. صلوات الله و سلامه علیه و آله و صلوات زاکیات بر آل و اصحاب آن والاجناب که واقفین مواقف خیرات را مرشد و دلیل و سالکین مسالک مبرات را هادی و سبیل‌اند بار. اما بعدالحمد و الصلوه چون دنیای فانی مزرع سرای جاودانی و محل تکمیل نفوس انسانی است لهذا موفق شده به توفیقات حضرت سبحانی عالی جاه محدث همراه زبده الاشباه کربلائی صفرعلی ناظر ساروی المسکن و وقف مؤبد و حبس مخلد نمود تمامت محال عشره و املاک مفصله را به جهت تعزیه حضرت سید الشهداء و امام السعداء ابی عبدالله الحسین علیه و علی ابائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء و بر اولاد ذکور خود نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن و بر اولاد اناث خود هکذا علی التفصیل آلاتی الی ان یرث الله الارض و من علیها قربه الی الله و طلباً لمرضات الله که همه ساله بعد از تعمیرات و مصالح الاملاک و منال دیوانی آنچه نماآت و ارتفاعات و منافع اعیان موقوفه است در مصارف عشره به طرق مقرره مصروف شود اما محال‌ عشره موقوفه... اما مصارف عشره: آنکه دو عشر از کل منافع حق متولی که بعد مذکور می‌شود علی التفصیل المرقوم باشد الی یوم الموعود و دو عشر از کل ده عشر اعیان موقوفه مفصله فوق وقف تعزیه حضرت ابی عبدالله روح العالمین فداه باشد که منافع آن به توسط متولی صرف در تعزیه من الشراب و الطعام و غیرهما بوجوه الغزاء در ایام محرم و صفر شود مادامیکه خانسرای واقف باقی است در خانه او صرف شود و بعد از انعدام خانسرای اختیار با متولی است در هرجا صرف کند چهار عشر از ده عشر وقف بر اولاد ذکور بطن اول واقف است علی التسویه و چنانچه بعضی از اولاد ذکور فوت شوند و اولاد ذکوراً و اناثاً داشته باشند سهام ایشان وقف بر اولاد ایشان است للذکر مثل خط الانثیین است که اعمام حاجب نیستند و چنانچه بعضی اولاد فوت شوند... و قد جرت‌الصیغه‌الوقف جامعه لشرایط الصحه والزوم و حصل القبض و الاقباض فصارت المحال‌العشره وقفا صحیحا شرعیا بحیث لایباع و لا یوهب فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه و من تصرف فی تلک الاعیان بغیرالوقف او تغیرشیاً فی ذلک فعلیه لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعین و اشهدالله تعالی علی ذالک والله تعالی خیرالشاهدین و کان وقوع ذالک فی العشرالثالث من شهر رمضان المبارک مطابق سنه سیحقان ئیل سنه 1281. «علی مع الحق و الحق مع علی» «صفرعلی 1265». [۴۴]

وقفنامه شماره 2

هو الواقف علی الضمائر

بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحیم

حمد بی‏حد خداوند احد را سزد که به نیات و اعمال عباد واقف و علیم است «ذلک عالم الغیب والشهادة العزیز الرحیم» و جزا دهنده / عمل از راه فضل عمیم «و إنّ الفضل بیداللّه‏ یؤتیه من یشاء واللّه‏ ذوالفضل العظیم» نخست بازار آفرینش را به جواهر عقول عقیله و / نفوس نفیسه بیاراست تا نیک را از بد...«و لیتذکر اولواالالباب»...اوّل، اینکه متولی مداخل و منافع املاک و مستقلات و رقبات را / از روی دقت و اهتمام جمع‏آوری و تعمیر موقوفات را بر سایر مخارج مقرّره مقدّم داند و از منافع دو عُشر را به حق‏التولیه و یک عُشر را به حق‏النظاره محسوب و بقیه را / صرف تعزیه‏داری کند بدین طریق که در ایام عاشورا روضه‏خوان و ذاکرین و مرثیه‏خوانان به قدر ضرورت آورده که شب و روز مرثیه‏خوانی شده / تعزیه‏داران و حضّارِ محفل عزا را قهوه و غلیان و شربت داده اطعام نماید و مرثیه‏خوانان را به طریق تعارف تنخواه بدهند و چنانچه از برکات تفضّلات / حق جلّ و علا و جناب سیدالشهدا علیه و علی آبائه و اولاده آلاف التحیه والثناء منافع موقوفات مقرّره زیاده بر مصارف ایام عاشورا آید در ایام جمعه و دوشنبه / واقع در اسابیع اربعین صرف تعزیه و چنانچه زیادتی داشته باشد، تهیه زاد و راحله شایقین به زیارت کربلای معلّی علی مشرفها آلاف السلام والثناء / نماید. هر گاه منافع قدر معتدّبه باشد و بتوان در همه ولایتی که اعیان موقوفه واقع است تعزیه داشت فبها و الاّ منافع اعیان موقوفه واقعه در / ولایتی را در ولایت دیگر صرف تعزیه نماید و هر گاه العیاذ باللّه در ایام مسطوره اختلالی در اوضاع زمان به هم رسد به این نسبت که اختلال مختص به ولایتی / باشد دون ولایتی، منافع را ارسالِ ولایت مأمونه ساخته که تعزیه‏داری شود و در سایر ایام سال به لوازم وقف عمل نماید... از ابتداء دولت خاقان مغفور آقا محمدخان لغایت حال تحریر که ابتداء سنه میمونه تخاقوی ئیل فرخنده دلیل است، وقف شد؛ مطابق سنه هزار و دویست و بیست و هشت هجری:... املاک مرقوم در این وریقه وقفیت آنها در نزد این داعی محقق و محکومٌ‏به است. باید متصرف به شرایط وقف عمل نماید، از این قرار معمول دارند. فی 27 شهر شوال 1260 (مهری با سجع: عبده ابوالقاسم الحسینی بن محمد محسن) قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما زبر و رقم لدی و انا الداعی لدوام الدولة القاهره (مهری چهارگوشه بزرگ با سجع لا اله الا اللّه‏ الملک للّه‏ باقی لایقرء است). وقف املاک موقوفه مفصل در ورقه متصله به یکدیگر نزد داعی واضح و لائح است. فی 19 شهر رجب 1259 (مهری بیضی که کلمه «الحسینی» در آن خوانده می‏شود ما بقی سجع لایقرء است) قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لدی. کتب الداعی 1228 (مهری بیضی با سجع عبده الراجی صفرعلی)که در بلاد و ولایات مفصله واقع است وقف اولاد خویش ذکوراً و اناثاً کرد. و تولیت را بعد از خود به ارشد ذکور مفوّض داشته به شرایطی که / مسطور می‏گردد معمول دارد... و قد حرّر شهر ربیع الثانی من شهور سنة 1228حرّره عبداللّه‏ الکبوری از ابتدای دولت خاقان مبرور آقامحمدخان لغایت حال تحریر که ابتداء سنه میمونه تخاقوی‏ئیل خیریت دلیل است وقف شد...قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما زُبر و رقم فیه لدی و انا الداعی لدوام الدولة القاهره [مهری چهارگوشه بزرگ با سجع: لا اله الاّ اللّه‏ الملک الحق المبین عبده علی‏اصغر]

قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لدی 1228 [مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده الراجی صفرعلی]

املاک موقوفه مشروحه در این اوراق موصوله به یکدیگر وقفیت آنها [ثابت] و بلاخلاف است. فی 19 شهر رجب‏المرجب 1259 [مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده محمد مهدی بن مرتضی الحسینی] این املاک مرقومه وقف است و وقفیت آن محقق و محکومٌ‏به است. حرره فی شهر شوال 1260 [مهری بیضی بزرگ که سجع آن لایقرء است[ ]مهری چهارگوشه زیر همین مهر که سجع آن خوانده نمی‏شود]. و نیز از قرار تفصیل، دکاکین و املاک را وقف زائرین عتبات عالیات عرش‏درجات و مشهد مقدّس / و روشنایی مسجد و صغار بی‏پدر و تلاوت کلام‏اللّه‏ مجید جهت والدین نمود که متولی، مداخل و منافع آنها را / جمع‏آوری و تعمیر موقوفات را مقدم داشته از منافع دو عُشر را به حق‏التولیه محسوب و یک عُشر به حق‏النظاره منظور دارد / و مابقی را صرف زایرین و غیره ـ از قراری که مرقوم و مشخص گردیدـ نماید مشروط بر اینکه زایر مرد معقولی بود و به هر یک / ده تومان تنخواه به جهت قیمت اسب و خرجی راه داده، قرارداد نماید که مادام توقف در هر یک از اماکن مشرفه هر روز یک زیارت به نیابت واقف و والدین او به عمل آورد. تحریراً شهر جمادی‏الاول سنه 1228... قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لدی 1228 [مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده الراجی علی]

انتهای وقفنامه طرف چپ مهری بیضی بزرگ با سجع: عبده الراجی محمدکاظم موجود است. [۴۵]

وقفنا‌مه شماره 3

اداره اوقاف آمل و لاریجان- مورخة 31 حمل 300، 63 ثبت دفتر وقفنامجات گردید، عباس طاهری- بسم الله الرحمن الرحیم- غرض از تحریر آنکه حضور یافته خدارت و طهارت آداب کربلائی فاطمه خانم بنت مرحوم آقا میرزا سلیمان مشائی باجتماع شرایط شرعیه و بعد وقف صحیح شرعیه نموده همگی و تمامت ششدانگی یکدست حیاط متصرفی موروثی خود را واقعه در بلده آمل، سرحمام حاجی علی نقی مشائی که شمالاً وصل است بحیاط ورثه مرحوم آقامیرزا هدایت مشائی با کافه ملحقات شرعیه از... و فوقانی و تحتانی بدون استثنا شی از ششدانگ برای خامس آل عبا، سرور شهدا علیه السلام که همه ساله منافع آن بعد از وضع تعمیر در مصرف عزاداری آن بزرگوار در ایام عزا و غیره سیما در شهر صیام از طعام و نان و واعظ و سبحه گو مسجد جامع آمل و نمارستاق در مجمع طائفه مشائی و دو کلام الله همه ساله در شهر صیام صرف شود. متولی هر قسمی که صلاح میداند صرف نمایند از قرار مزبور ثواب آن مرجوع است بواقفه و والدین واقفه آقا میرزا سلیمان و کربلائیه حبیبه خواتون و همشیره و برادرش، معصومه خانم و آقا محمد هادی و زوج واقفه کربلائی شیخ حسین و تولیت آن مادام الحیوه واقفه با خودش میباشد تومان سه قران حق التولیه واقفه میباشد بعد از واقفه تولیت آن مرجوع است بنواده‌های مرحومان حاجی علی مشائی و حاجی صالح مشائی که جدّ امی و ابی واقفه میباشد بشرط قابلیت که اصلح و ارشد باشند چه از طرف ذکور و اناث نسلاً بعد نسلٍ که تومانی یکقران حق این متولی است و صیغه وقف را حضرت مستطاب حجه الاسلام آقامیرزا عبدالحسین شاهاندشتی جاری فرمودند و شرائط وقف بحصول موصول یافته مقرر اینکه این وقفنامه نسختان نوشته شده و کان الوقوع و التحریرفی چهارم مرداد ماه قدیم 7 شهر صفر الخیر مورخه 1335.

بسم الله الرحمن الرحیم- قد اجریت صیغه وقف ال... المذکوره، علی نهج المذکور... الحضوریه الاخباریه عن المرئه الصالحه الواقفه المذکوره فی ثامن عشر شهر صفر الخیر فی سنه 1335 و انا العبد الجانی علی نفسه محل مهرحجه الاسلام آقا میرزا عبدالحسین شاهاندشتی دامت... (عبدالحسین الموسوی) اعترف المرئه الواقفه بقول العینی الموقوفه و لزوم الواقف فی شهر ربیع‌الاول فی سنه المذکوره و انا العبد الجانی علی نفسه ایضاً محل مهر حجه الاسلام آقای میرزا عبدالحسین شاهاندشتی (عبدالحسین الموسوی) هر خیر الاسما و قد اعترف الواقفه حسب بما فصل فی الورقه وقع القبض لدی ابوالقاسم المطلق 4 شهر ربیع‌الاول 1335، محل مهر جناب مستطاب شریعت مداری میرزا ابوالقاسم مطلق مشائی لا اله الا اله الملک الحق الیمین ابوالقاسم) قد اعترف الواقفه بما رقم الورقه من وقوع الوقف و لزومه و تقاریره لدی الاحقر الخاطی فی ربیع‌المولود 1335، محل مهر جناب مستطاب شریعتمدار آخوند ملا مهدی مشائی (عبدالراجی محمد مهدی) بسم اله هو خیر الاسمار و قد اعترف الواقفه المزبوره من وقوع الوقف و لزومه بما فصل فی الکتاب فی شهر ربیع‌المولود و أنا العبدالعاصی 1335، محل مهر جناب مستطاب... شیخ محمد علی سلمه الله تعالی و رب نجنی محمد علی- سواد مطابق اصل است- عباس طاهری؛ سواد مطابق با اصل است که اصل آن نزد آقا محمد حسن مشائی است، [مهر:] دفتر اداره معارف و اوقاف آمل و لاریجان. [۴۶]

وقفنامه شماره 4

بسم الله الرحمن الرحیم - الحمدالله الواقف علی الضمائر و المطلع علی ا[ل] سرائر و الصلوه و السلام علی محمد و اله علی اعدائهم العجمین و بعد حاضره گردید علیه زهرا خانم امیر صالحی دارنده شناسنامه شماره 7491 از آمل فرزند مرحوم میرزا احمدخان امیر صالحی آملی ساکنه آمل در حالت صحت نفس و کمال عقل عالمه عابده مختاره بدون الذکراه [بدون الاکراه] و الدجبار [والاجبار] و بعد الحضور وقف موی ید [مؤبد] و حبس مخلد شرعی نموده قرتیه [قریه] الی الله تعالی و طلبا لمرضاته مقدار و مساحت سه ربع از یک دانگ از کل ششدانگ از قریه کارچه کلا شماره پنجاه و پنج دهستان لیتکوه بالا خیابان را با کلیه متعلقات آن بقدر الحصه الشایعه از مزارع و مراتع و آنچه در پرونده و سن مالکیت واقفه مسطوره شرح داده شد بدون [استثناء شی] از آن برای عزاداری حضرت سید الشهدا علیه افضل التحیات واثقا و اصحاب کرام او سلام الله علیهم که همه ساله عایدات و درآمد سه ربع موقوفه مزبوره بعد از وضع مالیات و مخارج محلی از شهر سازی و... نهر و سایر مصارف محلی در مصرف عزاداری حضرت سیدالشهدا در ایام عاشورا و محرم و صفر در هر کجا که متولی صلاح از تکیه و سقاخانه ییلاقا و قشلاقا و یا خانه شخصی که اختیار نماید و تولیت آنرا مفوض داشت به آقای امان اله مختاری دارنده شناسنامه شماره 785 از آمل و بعد باولاد ذکور او نسلاً بعد نسل و در صورت نبودن ذکور باولاد اناث نسلاً بعد نسل با تقدم ذکور در هر طبقه و در صورت فقدان باولاد برادران بزرگ آقای امان اله ذکوراء و اناثاء بنحو مزبور با رعایت اصلحیت در تمام مراتب و طبقات و در صورت انقراض با عالم و پیرمردان حضرات طایفه اسکی و حق التولیه یک عشر از عایدات موقوفه مسطوره میباشد و صیغه الوقف کما قررت فی الشریعه جاری گردید فصار وقفاء صحیحاء شرعیاء باتحقق قرین فلایباع ولد یورث و لا یوهن فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه الح توضیحاً آنکه تولیت موقوفه مادام الحیوه با خود واقفه مسطور میباشد بدون حق التولیه تاریخ هیجدهم آبان یکهزار سیصد و سی و نه / 1339 امضاء زهرا امیر صالحی- بسم الله الرحمن الرحیم حسب الوکاله... عن المخدره المسطوره رویت صیغه الوقف....و سطور جعل التولیه لعن...و سطور قد حصل القبوض و ضار [صار] وقفاء [وقفاً] صحیحاء [صحیحاً] شرعیه فمن بدله ما سمع الح فی التاریخ المتن / 1339 امضاء محمد غروی میر محمد غروی، مدیر دفتر دادگستری آمل- قجرزاده امضاء 13 / 3 / 40 [13]، رونوشت برابر رونوشت است؛ [مهر:] اداره اوقاف شهرستان آمل. [۴۷]

وقفنامه شماره 5

آقا رستم المدعوّ «روزافزون» زاد الله توفیقه و جعل الیمن و الإقبال فی کل حالٍ رفیقَه، و نوّر الله مضجع والده العظیم الشأن الرفیع المکان، قدوة أعاظم الأمراء فی زمانه، ملاذ أفاخم الکبراء فی أوانه، عدیم المثل و النظیر فی عهده و دورانه، المستریح بجِوار رحمة الله، الملک الولی، زین الامارة و المغفرة والدین آقا علی الروزافزون، لمّا تأمَّلَ معنی الآیات و الرّوایات، علم أنّ هذه الدنیا متاع، و أنّ الآخرة هی دارُ القرار و أنّ أسنی المثوبات و أعلی القربات ما بقیت آثارُه علی تکرُّر اللیالی و الأیام،عملاً بقوله سبحانه و تعالی: مَن ذا الّذی یقرضُ اللهَ قرضاً حسناً فیضاعِفَه له أضعافاً کثیرة»؛ و قال رسولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلّم): إذا مات ابنُ آدمَ انقطع عملُه إلّا عن ثلاث: صدقة جاریة و علم ینتَفَع به و ولد صالح یستغفر له. و لا شکَّ أنّ الصّدقة الجاریة مفسَّرةٌ بالوقف. فوَقَفَ و تصدَّق و حَبَس بِنیة جازمة و عزیمة صادقة علی مصالح عمارة المشهد و المسجد اللَّذَین بناهما الحضرةُ المؤید الأمیرُ الکبیرُ قدوةُ الشُّهّار [؟]، زَینُ الأمَم، اعتماد السلاطین فی النسم [؟]، اختیار الخواتین فی العجم، ولی الأیادی و النِّعَم، مُغرِّس شجرة النّجد والعُلی والکرم، شمس الإمارة و الإیالة و الدین، آقا محمد بن حضرت الواقف (أدام الله تعالی ظلالَ الوالد فوق مقبرةِ الشریف) الإمام الهمام قدوة أهل الإسلام یوسف بن حضرت الإمام الکامل العالم الزاهد البارع الشهید سَمِی نبی الملک الحمید، مقتدی الأولیاء الکاملین، أکمل أولاد سید المرسلین، واسطة فیوض ربّ العالمین، الموفَّق بتوفیقات ملک الحاکمین، الإمام الهمام التّمام أبی إبراهیم موسی الکاظم (علیه و علی آبائه أفضل التحیة و السلام). و علی العلماء و الصلحاء و الأتقیاء و القرّاء و الفقراء و المساکین و الصادرین والواردین فی هذا المسجد و المشهد الشریف جمیع ما هو حق حضرت الواقف المتصدِّق (تقبَّلَ الله مِنه) و مِلکِه و فی یده و فی تصرّفه بلا مانع و مُنازع و ثبت مِلکیتُه بوجهٍ شرعی. و ذلک جمیع القریة المدعوّة بفوریجا الواقعة بمازندران فی بلوک الموسوم بعلی‌آباد من أعمال بلدة السّاری حدودها و حدود أراضیها إلی أراضی قریة دیوکلاتجة، و إلی أراضی قریة تلاردشت التی فی تصرّف رستم المدعوّ کلاوت و ملوک رستمان و إلی أراضی السید ظهیر المدعوّ بملاز ولد غرّ فرهاد القاسم و إلی أراضی السید حسین کیا و فرهاد قاسم المذکور، مع سایر التوابع و اللواحق و الحدود و الحقوق و الأراضی العامرة و الغامرة و العیون والقنوات و الآبار و الأودیة و الباغات و البساطین و الأشجار المثمرة و الکُرُم و الطّواحین و البیوت و السقوف و الأبواب و الأخشاب و مراعی الأنعام و المناقر و المنابر و کلّ ما هو من توابع القریة المحدودة، وقفاً صحیحاً شرعیاً مؤبَّداً مخلَّداً علی أن یبدأ المتولّی بعد حصول رِبحِه و منافعه أوّلاً بعمارة ما یحتاج إلیه الموقوف و لابدّ فیه یسعی عامراً، ثم ما بقی منه إلی عمارة المسجد و المشهد الشریفَین من تطمین السطح و تجصیص الجدران و إصلاح الأبواب و الأغلاق، و سائر ما یحتاج إلیه فی الحال و لابدّ منه یسعی عامراً ینتفع به الناس؛ ثم یصرف إلی ما یحتاج إلیه فی الفرش و الحصیر و البواری؛ ثم یصرف الی الدهن الذی یستصبح فیه من الشحم و غیره؛ ثم یصرف إلی موائد الفقراء و العلماء والصلحاء و المساکین و الصادرین و الواردین فی هذا المسجد و المشهد المذکورَین حِسبةً لله تعالی فی کل یوم مرَّتین: مرّة بالطعام المطبوخ باللحم والدُّهن و الأرز کما هو المعتاد فی الولایة المذکورة فی أول ورود النّهار، و مرّة بالخبز و الإدام من الخلّ و الدِّبس و الجبن و غیر ذلک فی حال ورود الضیف. و یرتّب فی کل عید من عیدین و فی کل لیلة من اللیالی المتبرکة و رمضان أزید من موائدهم فی الأیام. و لا یمنعون من المائدة أن حضروا وقت بسطها و قد شرط ـ لا زال عمرُه أطولَ الأعمارـ تولیةَ هذا الوقف للدرویش الأعزّ الصالح المسمّی درویش علی بن المرحوم المبرور درویش تاج الدین المشهدبان؛ ثم لأولاده الذکور؛ ثم لأولاد أولاده الذکور بشرط أن یکون المتولی صالحاً أمیناً أکبرهم فی السّنّ. و من لم یتّصف بصفات الدیانه و الأمانة، فلا حقَّ له فی التولیة. فسبیل المتولّی أن یقوم بخدمة الصادرین و الواردین النازلین فیهما، و إیصال المائدة کما شرح إلی العلماء و الشعراء والصلحاء و المساکین و ضبط محصولات الموقوف و تعمیر الموقوف علیه. و صار القریة المحدودة بحقوقها و حدودها وقفاً صحیحاً شرعیاً مؤبَّداً مخلَّداً مشتملاً بجمیع الشرایط و الأرکان بحیث لایباعُ ولایوهَبُ و لایرهَنُ و لایؤجَر و لایملَکُ بوجهٍ من التّملّکات و لا یتلَف بأنواع الإتلافات و قد حَکَم بصحّة ذلک حاکمٌ من حکّام الإسلام و قاضٍ من قضاة الأیام. و لایحلّ لوالٍ و لا حاکمٍ ذی شَوکةٍ و لا قاضٍ و لا أمیرٍ و لا وزیرٍ و لا مُفتٍ و لا محتسبٍ و لا لأحدٍ یؤمِن بالله والیوم الآخر تغییرُ هذا الوقفِ و لا تبدیلُه عن نَسَقه المسطورة و إزالته عن رقمه المزبورة و لا إبطاله منه بنوع تأویل فی إبطاله، أو إبطال غیره من قیوده بقولٍ أو فعلٍ أو شهادة أو تزکیة أو فتوًی، أو أعان مغیراً أو مبدِّلاً، فعلیه لعنةُ الله والملائکه و النّاس أجمعین. ولا یقبل اللهُ منه صَرفاً و لاعدلاً ولا فریضة و لا نَفلاً، و جَعَلَه من الأخسرین أعمالاً الذین ضلّ سعیهم فی الحیوة و عجّل الله فی الدنیا عقوبتَه و فی الاخرة فضیحتَه. فَمَن بدّله بعدَ ما سَمِعَه فإنَّما إئمُه علَی الّذین یبدّلونه إنّ الله سمیعٌ علیمٌ. وکُتب ذلک فی العاشر من شهر ربیع الأول سنةَ أربعَ عشرَ و تِسعِمائةٍ مِن الهجرة النبویة المحمدیة. والحمدلله ربّ العالمین و أختم بالصلوة علی محمد و آله و أولاده أجمعین.... [۴۸]

وقفنا‌مه شماره 6

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله الواقف علی السرائر المطلع علی الضمائر و الصلوه علی محمد المبعوث فی کل ما فی الباطن والظاهر و آله الماجد فی الملک الملکوت الطاهر. و بعد الحمد والصلوه، باعث بر صورت نگاری این صفحه فرح بخشا و موجب چهره آرایی این لوحه دلگشا آن است که توفیق سعادت یاور بخت شرافت مددکار جماعت اهالی قریه رینه لاریجان گردیده که در دهر عاریه سرای فانی و در گشت زار مزرعه دنیای دنی تخم سعادتی کشته‌اند که عقبات عقبی موجب دستگیری و رفع شرمساری گردد پس عمده خیرات واکرام طاعات صدقه جاریه است که موجب نام بلند و مقام ارجمند است و لذا اشخاص مفصله ذیل املاک مزروعی و غیره که بعد مذکور میشود وقف صحیح شرعی و حبس صریح ملی نمودند و تولیت آنها را مالکین و وارثین و حکام شرع مبین و فقهاء خجسته آیین من باب ولایت شرعیه مفوض نمودند به عالی جناب شامخ القاب آخوند ملاجعفرقلی و بعد به اولاد او نسلاً بعد نسل و بعد از انقراض آن سلسله به اعلم و اورع قریه رینه که هر ساله منافع املاک را متولی صرف تعزیه‌داری حضرت ابی عبدالله الحسین روحی فداه در تکیه رینه نماید و سدس منافع املاک موقوفه را واقفین و مجتهدین به رأی متولی مذکور برقرار نمودند که در عوض زحمات و تصرفات املاک موقوفه و اخذ اجارات آنها سدس از کل منافع مال متولی باشد. بر اولیای ذوات شرع و عرف ظاهر و هویدا باشد بر اینکه املاک مرقوم ذیل که وقف جناب خامس آل عباست حکام شرع و عرف را مداخله در آن بی اذن متولی جایز نیست تصرف املاک مذکور باید متولی مزبور نماید. چون مالکین و مجتهدین جناب آخوند ملاجعفرقلی را و بعد اولادش را بطناً بعد بطن متولی قرار داند تغییر و تبدیل غلط است و حکام شرع و عرف و غیره نباید خلاف کنند و به حیل و تدلیس املاک موقوفه از وقفیت بیرون نبرند، واقفین و وارثین طمع در آن ننمایند و بدون اذن متولی در آن املاک کشت و زرع ننمایند. مجمل آنکه اذن متولی را در هر مواد تصرف شرط بدانند. هرکسی که انحراف ورزند به لعنت خدا و نفرین رسول گرفتار و خصم ایشان حضرت شهید کربلا باشد. هر ساله باید متولی مذکور منافع املاک را ضبط و جمع نماید در ایام عزا صرف تعزیه در تکیه رینه بای نحوشاء نماید و مختار التصرف متولی میباشد. املاک این است: 1- مقرب الخاقان سردار برای سعادت و فوز دارالقرار ده تومان مالیات چراخورکوه رینه را وقف تعزیه فرمودند. باجیه کوه رینه علاوه از ده تومان اگر به عمل آید باز وقف تکیه رینه خواهد بود.

2- زمین موسی شش من ری مع آب که یک چشمه روزه است آب آن بیست دویم «هرماه» قدیم است از «بیل دسته تا» «آفتاب برود نوا».

3- زمین ملاعلی جان سه من ری، کربلایی خان زاده سه من ری که ثواب آن مال سکینه بانو باشد آب آن در ششم «هر ماه» قدیم آب پر نماید.

4- زمین الله قلی کفشگر دومن ری آب پر نماید.

5- طاحونه بالاحق سکینه بانو وقف است در دو ماه اجاره آن چهار من ری آرد است که باید محرم خرج تعزیه خان(خوان) شود.

6- زمین یادگار سه من ری آب پر نماید.

7- زمین محمدقلی محمدشاه دو من ری آب پر نماید.

8- زمین حاجی آقابابا یک من ری آب پر نماید. (1205=) 125

موافق مضمون مسطوره مرقومه متن منافع و منابع و مال‌الاجاره موقوفات برحسب وصیت واقف باید در وجه عالی جناب ملاجعفر که از نواده و اسباط مرحوم ملاجعفرقلی است همه ساله عامر گردد که بتواند مغری‌الیه به مصرف روزه(روضه)خوانی و تکیه و حسینیه برسد و احدی نباید مداخله کند. شهر رمضان 133(=1303)، «سیف‌الملک»

مقرر آنکه چون سردار برای فوز دارالقرار دو تومان بازیاده از مالیات ده رینه را در حال حیات وقف تعزیه داری تکیه رینه،حضرت معدلت سیرت مقرب الخاقان سرتیب دام اقباله ده تومان مالیات رینه را هر ساله واگذار به متولی مذکور نموده که صرف تعزیه داری در تکیه رینه نمایند که ثواب آن..... و سیادت مآب سید علی چهارمن زمین مزروعی را مع آب که... سیم «هر ماه» است مشروب شود وقف نموده و تولیت آن را به عالی جناب علامی آخوند ملامیرزا مفوض داشته تا واضح باشد.

این قباله صحیح است و باید ازین قرار عمل شود و خلافی ندارد فی شهر ذی قعده الحرام 133(=1303) «میرزامحمدابن عباس قلی» بسم الله تعالی. با آنکه فعل تولیت به اولاد بطناً بعد بطن علی التحقیق دلالت بر تشریک اولاد عرضیه ندارد بلکه عرضا تولیت روی عنوان ولد میرود و هرکه قائم مقام شده است برای تصرفات تمحض در ولایت دارد مع ذلک میرزااحمد که یکی از اولاد عرضیه متولی اول است و با جناب ملاعلی جان در عرض واقع شده است در محضر به حسب وکالت حق موهومی خود را واگذار نموده است بهمان ملاعلی جان پس جناب ملاعلی جان مستقل است در امر تولیت. «من الاحقر احمد الاسکی یا احمد». قد صح جمیع مارقم فی الوریقه و اناالعاصی الجانی «عبده محمدصادق الموسوی 125» قد صح مما سطر به المتن من البدو الی الختم لدی الاحقر (مهر ناخوانا)، چون املاک مرقومه را مالکین و مجتهدین وقف خاص تکیه رینه کردند و تولیت آن را به جناب مرحوم ملاجعفرقلی مفوض کردند حال نیز آن املاک تولیت مفوض به شمس الفلک الهدایه علامی آخوند ملامیرزا میباشد غیر ایشان مداخله در آن املاک شرعا نمی‌توانند و السلام «لااله الا الله الملک الحق المبین مهدی الموسوی 1286» «عبده الحسین الحسینی الموسوی» بسم الله و له الحمد نظر به خط و ختم شریف علمای اعلام و فقهای عظام عطرالله مرقدهم این وقف نامچه در کمال صحت و اعتبار است عمل به مضمونش حسب المسطور واجب و لازم است و السلام علی من اتبع الهدی و نهی النفس عن الهواء حرره بیده الجانیه فی اواسط شهر صفرالمظفر 1316 «العبد محمدحسن» الامر کما رقم و سطر فی الورقه و انا العبد الاحقر «عبده الراجی جعفرالموسوی 127». مضمون وقف نامه مانعی از صحت ندارد و تولیت املاک موقوفه مفوض است به اولاد مرحوم ملاجعفرقلی. حرره الاحقرمحمدباقرلاریجانی عبدمحمدباقر.

بسم الله تعالی شأنه این وقف نامه درنهایت اعتبار و اتفاق است لاسیما نظریه خط و خاتم شریف خلد آشیان عمی العلام مرحوم مغفور آقای ملامحمدصابر عطرالله مرقده لذا نظر به سند معتبر ایشان عمل به مضمون وقف‌نامه واجب و لازم است. حرره الاحقر فی شهر ذی قعده‌الحرام من 133(=1303) «المتوکل علی الکریم ابوطالب بن محمدابراهیم» مضمون مسطور من البدایه الی النهایه موافق واقع میباشد حرره الجانی «عبده الفصل الله ابن جعفر 1287». بلی جمله املاک موقوفه مرقومه باید در تصرف جناب مستطاب آخوند ملا میرزا وقفه الله تعالی بوده منافع او را علی ما قرر فی الورقه صرف تعزیه داری خامس آل عبا علیه آلاف التحیه و الثناء نماید و هکذا مقرری مرحوم مبرور جنت مکان عباس قلی خان سردار و برقراری مقرب‌الخاقان عالی جاه عباس قلی خان ثانی باید در تصرف جناب مشارالیه بوده در وجه مزبور صرف و خرج نماید. قد حرر ذالک بیده الجانیه من اواخر شهر ذی قعده‌الحرام سنه 128(=1280) «الواثق بالله الغنی عبده حسن الحنی 1269». هوالله. این وقف نامه در نهایت صحت و کسی را حق صحت نیست و سدس را هم از تمام ملک وقف باید متولی اخذ بنماید و کسی را حق ممانعت نیست مگر به اجاره متولی... 1324... هوالحق علی محمد 1312....... قد صح و اتضح المسطور فی هذاالورقه بالصدق و الصواب و انا الجانی «عبده الراجی نصرالله الموسوی 1251» پوشیده نماناد که مالکین املاک مرقومه متن را وقف کردند و صیغه وقف را علما جاری کردند و واقفین و مجتهدین متولی را جناب ملاجعفرقلی را قرار دادند پس از آن اولاد راه و من بدله له اثم عظیم «عبده الحسین الموسوی» «لا اله الا الله الملک الحق المبین عبده مهدی الموسوی 1286».

بسم الله تعالی. صحت این وقف بر هیچ مسلمانی خفی نیست و سدس تمام منافع اعیان موقوفه مسطوره متن قطعا مال خاص متولیین مرقومیین است و در این جزء از زمان چون جناب مستطاب آخوند ملاجعفرقلی به جعل واقف متولی اعیان موقوفه است و ولد اتصالی متولی اول چون به غیر از ایشان کسی نیست لذا باید مادام حیوه ایشان مع بقای شرط ولایت وقف در ایشان تمام سدس منافع مزبور عائد ایشان شود و مزاحمت احدی مشارالیه را در این باب حرام است. الفانی احمدالاسکی شهر رجب 1321 «یا احمد1302». [۴۹]

اسناد مربوط به آتش‌سوزی 1335 قمری در شهر آمل

سند شماره 1

[نشان شیر، خورشید و تاج]: وزارت امور خارجه کارگزاری مهام خارجه کرمان و بلوچستان مورخه پنجم شهر شعبان 1335 مطابق 6 برج جوزا ئیلان ئیل نمره 630 ضمیمه............ مقام منیع وزارت جلیله خارجه مرقومه محترمه مورخه هشتم 388 راجع بحادثه الم انگیز حریق آمل و خانمان سوختگی اهالی آنجا زیارت گردید اینکه مقرر فرموده بودند از طرف اعضاء کارگزاری کرمان هم در این امر خیر شرکت نمایند بدبختانه طوری... و اجزای کارگزاری اینجا دچار عسرت و پریشانی هستند که خود آنها محتاج بکمک و اعانه میباشد و هرقدر سعی کردم بلکه مبلغی جمع آوری نموده تقدیم نماید ممکن نشد [امضا: ناخوانا] ؛[مهر:] کارگزاری مهام خارجه کرمان و بلوچستان، اداره کابینه وزارت امور خارجه [۵۰]

سند شماره 2

بتاریخ 16 شهر شعبان 17 جوزای ئیلان ئیل 1335 [نشان شیر، خورشید و تاج] کارگزاری مهام خارجه کرمانشاه نمره 384 ضمیمه............ مقام منیع وزارت جلیله امور خارجه در تکمیل عریضه 251 راجه باعانه آمل بر طبق تقاضای جناب مستطاب آقاسید اسمعیل اوجاق در دارالحکومه مجلس مرکب از علماء اعلام و شاهزاده گان و اعیان تشکیل دستخط جهان مطاع همایونی و احکام تلگراف ریاست وزراء عظام در مجلس مزبور قرائت شد پس از مذاکرات زیاد بالاخره در تأدیه وجه اعانه حاضر شدند مشروط بر اینکه وجه اهالی کرند تخصیص شود صورت تلگرافی هم نوشتند که از مقام منیع ریاست وزراء عظام استدعا نمایند اعانه‌های کرمان شاه را اجازه بدهد تنها بکرندی مرحمت شود. قونسولهای دولتین روس و انگلیس هم بتوسط مترجم قونسولگری انگلیس در حین انعقاد مجلس پیغامی فرستادند که مقدار سی خروار گندم از طرف قونسولها باهالی کرند اعانه داده میشود. حاضرین مجلس مزبور هم هرکدام مبلغی معین کردند که تأدیه نمایند و کمیسیونی هم تشکیل دادند که کار اعانه را بانجام برسانند. صورت اسامی و مبلغ اعانه که در مجلس مزبور به طیب خاطر قلمداد شد لطفاً برای استحضار خاطر مبارک تقدیم مینماید.[سجع مهر:] معاضدالملک [حاشیه پایین وسط]: اداره..... به کومسیون اعانه حریق‌زدگان آمل... بوزارت جلیله داخله 4.....

[۵۱]

نتیجه

گاه‌شماری (رسمی و محلی) در روشن ساختن تحولات اجتماعی و گرایش‌های دینی یک منطقه نقش مهمی دارد. در اسناد و وقفنامه‌های مازندران به‌خصوص شهر ساری، آمل و لاریجان رکن اصلی گاه‌شماری قمری به همراه دیگر گاه‌شماری‌ها آمده است. علاوه بر ثبت یک رویداد و سند، اصول و شعائر ماه‌های گاه‌شماری قمری به‌خصوص در وقفنا‌مه‌ها در نزد مسلمانان تأکید شده است. به غیر از گاه‌شماری دوازده حیوانی که از قرن هفتم هجری قمری در قلمرو سیاست، علم و فرهنگ ما رواج یافت، بسیاری از گاه‌شماری‌های رایج در ایران ریشه مذهبی داشته و دارد.

منابع

کتاب

1. تاریخ تاریخ در ایران، رضا عبداللهی، تهران، امیرکبیر، 1375.

2. گاه‌شماری در تاریخ، ابوالفضل نبئی، تهران، سمت، 1381.

3. گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، هاشم رضی، تهران، بهجت، 1380.

4. گاه‌شماری، رحیم رضازاده ملک، تهران، دانشگاه پیام نور، 1383. کتاب

مقاله

1. بررسی، بازنویسی و ترجمه سند وقفنا‌مه آقارستم روزافزون سردار مازنی (قرن 10 ه.ق)، مهدی رحمانی کفشگری، میراث جاویدان، شماره 75، 1390.

2. تقویم دوره‌ای دوازده حیوانی، ابوالفضل نبئی، جستارهای ادبی، شماره 58 و57، 1361.

3. تقی‌زاده و گاه‌شماری ایرانی، ناصر مجد، ایران‌نامه، شماره 84، 1383.

4. دگرگون‌پذیری گاه‌شماری دست نبشته‌ها، علی صفی‌پور، تحقیقات کتابداری و اطلاع‌رسانی دانشگاهی، شماره 50، 1388.

5. دو وقفنامه از مازندران، محمدتقی دانش پژوه، معارف اسلامی، شماره 8، 1348.

6. طالع بینی و تقویم دوازده حیوانی، حسین بیات، فرهنگ مردم ایران، شماره 2، 1383.

7. گاه‌شماری دوازده حیوانی و کاربرد آن در آثار تاریخی، سید مهدی جوادی، تاریخ در آینه پژوهش، شماره 6، 1384.

8. گاه‌شماری کنونی ما و تأثیر گاه‌شماری جلالی بر آن، احمد بیرشک، فرهنگ، شماره 20و21، 1375-1376.

9. وقفنامه میرزا محمدیوسف اشرفی، منوچهرستوده، میراث جاویدان، شماره 18، 1376.

مراکز آرشیوی

1. اداره اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه.

2. اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان آمل.

پانویس

  1. کارشناس ارشد ایران شناسی-دانشگاه شهید بهشتی رحمةالله
  2. تاریخ در آینه پژوهش، شماره 6، صص58-59.
  3. تاریخ تاریخ در ایران، ص84.
  4. همان،ص85.
  5. همان، ص86.
  6. گاه شماری در تاریخ،ص130.
  7. همان، صص104-105.
  8. فرهنگ، شماره20و21،ص128.
  9. گاه شماری، ص207.
  10. گاه شماری در تاریخ، ص13؛ سال قمری: هریک بار گردش قرص ماه به گرد زمین را که 29یا30شبانه روز است یک ماه بانکی یا ماه قمری می نامند (گاه شماری، ص108).
  11. برج:مدت زمان سیر خورشید در هریک از بروج فلکی را گویند(گاه شماری، ص55).
  12. همان، ص31. .
  13. همان، ص32 .
  14. گاه شماری وجشن های ایران باستانص475.
  15. تاریخ تاریخ در ایران، ص297.
  16. گاه شماری در تاریخ، ص143.
  17. همان، ص144.
  18. همان،ص146 .
  19. جستارهای ادبی، شماره 57و58، ص197.
  20. تاریخ تاریخ در ایران، ص331.
  21. گاه شماری در تاریخ، ص20.
  22. همان، ص233.
  23. تاریخ تاریخ در ایران، ص335.
  24. جستارهای ادبی، شماره 58و57، صص205-206 .
  25. گاه شماری در تاریخ، ص146.
  26. گاه شماری وجشن های ایران باستان، ص21.
  27. همان، صص21-22.
  28. گاه شماریدر تاریخ،، ص146؛ گاه شماریوجشن های ایران باستان، ص45 .
  29. تاریخ تاریخ در ایران، ص341؛ ایران نامه، شماره 84، ص537.
  30. همان، ص540.
  31. گاه شماری، ص208 .
  32. گاه شماری، 185.
  33. دو نمونه از گاه شماری اسناد در پی نوشت آمده است.
  34. جستارهای ادبی، شماره 58و57، ص206. .
  35. تحقیقات کتابداری واطلاع رسانی دانشگاهی، شماره 50، ص2.
  36. چون محرم، صفر، ربیع الاول، ربیع الاخر، جمادی الاول، جمادی الاخر، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذی قعده ، ذی حجه(گاه شماریدر تاریخ، ص125).
  37. ایران نامه، شمار 84، ص583 .
  38. فرهنگ مردم ایرن، شماره 2، ص71.
  39. همان، ص74.
  40. گاه شماری در تاریخ ، ص73.
  41. تاریخ در آینه پژوهش، شماره 6، ص72.
  42. یعنی در تقسیم آب آن روستا که شبانه روز را به بیست وچهار ساعت وشش(چشمه روزه) هر یک چهار ساعت بخش می کنند ومدت یک ماه را هم به (بنه ماه) وجز ان بخش می کنند ودر روزهای آفتابی با سایه آفتاب ودر شب با اوضاع ستارگان سهم آب هر کشتزاری معین می کنند و این گونه تقسیم را به میرزا احسان وزیر نسبت می دهند جزییات این تقسیم آب در قباله های محل منعکس است(معارف اسلامی، شماره 8، ص68).
  43. (هر ماه) قدیم همان خرداد است.
  44. معار، شماره 8، صص68-70.
  45. میراث جاویدان، شماره 18، صص39-45 .
  46. به صورت رونوشت از اصل وقفنامه، آرشیو72.
  47. به صورت رونوشت از رونوشت وقفنامه، اداره اوقاف وامور خیریه شهرستان آمل، آرشیو 65 .
  48. در سال 1269قمری سوادی از روی سواد از اصل سند تهیه شد.در سال 1335 سوادی از روی سواد 1269قمری توسط اداره اوقاف محل تهیه شد که در این گفتار آمده است(میراث جاویدان ، شماره 75، ص72) .
  49. معارف اسلامی، شماره 8، صص70-74 .
  50. اداره اسناد وتاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، سند شماره 68-73-46-1335ق .
  51. همان، سند شماره 91-73-46-1335ق .