گاه شماری در باورهای آیینی ومذهبی ایرانیان(با تکیه بر وقفنامه های مازندران): تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «مؤلف:معصومه یدالله پور(کارشناس ارشد ایران شناسی-دانشگاه شهید بهشتی رحمةال...» ایجاد کرد)
 
سطر ۲۵۸: سطر ۲۵۸:
 
   
 
   
 
>وقفنامه شماره 1
 
>وقفنامه شماره 1
 +
 
>وقفنامه شماره 2
 
>وقفنامه شماره 2
 +
 
>وقفنا‌مه شماره 3
 
>وقفنا‌مه شماره 3
 +
 
>وقفنامه شماره 4
 
>وقفنامه شماره 4
 +
 
>وقفنامه شماره 5
 
>وقفنامه شماره 5
 +
 
>وقفنا‌مه شماره 6
 
>وقفنا‌مه شماره 6
 +
 
==وقفنامه شماره 1==  
 
==وقفنامه شماره 1==  
 
جواهر حمد و سپاس  مزيد احساس عقل و حواس و فزون از احصاي وهم و قياس وقف بي‌منتهاي حضرت رب‌الاربابي است که املاک ملک و ملکوت را بي‌مساهمت غيرمالک ششدانگ عرصه امکان را حاکم بي‌انباز و مشارک وحده لاشريک له و سنبله درود نامعدود نثار ختمي مأبي است که مقصود اصلي از آبياري مزرعه جهان حصول حاصل ذات ملکي صفات اوست. صلوات الله و سلامه عليه و آله و صلوات زاکيات بر آل و اصحاب آن والاجناب که واقفين مواقف خيرات را مرشد و دليل و سالکين مسالک مبرات را هادي و سبيل‌اند بار. اما بعدالحمد و الصلوه چون دنياي فاني مزرع سراي جاوداني و محل تکميل نفوس انساني است لهذا موفق شده به توفيقات حضرت سبحاني عالي جاه محدث همراه زبده الاشباه کربلائي صفرعلي ناظر ساروي المسکن و وقف مؤبد و حبس مخلد نمود تمامت محال عشره و املاک مفصله را به جهت تعزيه حضرت سيد الشهداء و امام السعداء ابي عبدالله الحسين عليه و علي ابائه و ابنائه آلاف التحيه و الثناء و بر اولاد ذکور خود نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن و بر اولاد اناث خود هکذا علي التفصيل آلاتي الي ان يرث الله الارض و من عليها قربه الي الله و طلباً لمرضات الله که همه ساله بعد از تعميرات و مصالح الاملاک و منال ديواني آنچه نماآت و ارتفاعات و منافع اعيان موقوفه است در مصارف عشره  به طرق مقرره مصروف شود اما محال‌ عشره موقوفه... اما مصارف عشره: آنکه دو عشر از کل منافع حق متولي که بعد مذکور مي‌شود علي التفصيل المرقوم باشد الي يوم الموعود و دو عشر از کل ده عشر اعيان موقوفه مفصله فوق وقف تعزيه حضرت ابي عبدالله روح العالمين فداه باشد که منافع آن به توسط متولي صرف در تعزيه من الشراب و الطعام و غيرهما بوجوه الغزاء در ايام محرم و صفر شود ماداميکه خانسراي واقف باقي است در خانه او صرف شود و بعد از انعدام خانسراي اختيار با متولي است در هرجا صرف کند چهار عشر از ده عشر وقف بر اولاد ذکور بطن اول واقف است علي التسويه و چنانچه بعضي از اولاد ذکور فوت شوند و اولاد ذکوراً و اناثاً داشته باشند سهام ايشان وقف بر اولاد ايشان است للذکر مثل خط الانثيين است که اعمام حاجب نيستند و چنانچه بعضي اولاد فوت شوند... و قد جرت‌الصيغه‌الوقف جامعه لشرايط الصحه والزوم و حصل القبض و الاقباض فصارت المحال‌العشره وقفا صحيحا شرعيا بحيث لايباع و لا يوهب فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه و من تصرف في تلک الاعيان بغيرالوقف او تغيرشياً في ذلک فعليه لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعين و اشهدالله تعالي علي ذالک والله تعالي خيرالشاهدين و کان وقوع ذالک في العشرالثالث من شهر رمضان المبارک مطابق سنه سيحقان ئيل سنه 1281. «علي مع الحق و الحق مع علي» «صفرعلي 1265».  
 
جواهر حمد و سپاس  مزيد احساس عقل و حواس و فزون از احصاي وهم و قياس وقف بي‌منتهاي حضرت رب‌الاربابي است که املاک ملک و ملکوت را بي‌مساهمت غيرمالک ششدانگ عرصه امکان را حاکم بي‌انباز و مشارک وحده لاشريک له و سنبله درود نامعدود نثار ختمي مأبي است که مقصود اصلي از آبياري مزرعه جهان حصول حاصل ذات ملکي صفات اوست. صلوات الله و سلامه عليه و آله و صلوات زاکيات بر آل و اصحاب آن والاجناب که واقفين مواقف خيرات را مرشد و دليل و سالکين مسالک مبرات را هادي و سبيل‌اند بار. اما بعدالحمد و الصلوه چون دنياي فاني مزرع سراي جاوداني و محل تکميل نفوس انساني است لهذا موفق شده به توفيقات حضرت سبحاني عالي جاه محدث همراه زبده الاشباه کربلائي صفرعلي ناظر ساروي المسکن و وقف مؤبد و حبس مخلد نمود تمامت محال عشره و املاک مفصله را به جهت تعزيه حضرت سيد الشهداء و امام السعداء ابي عبدالله الحسين عليه و علي ابائه و ابنائه آلاف التحيه و الثناء و بر اولاد ذکور خود نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن و بر اولاد اناث خود هکذا علي التفصيل آلاتي الي ان يرث الله الارض و من عليها قربه الي الله و طلباً لمرضات الله که همه ساله بعد از تعميرات و مصالح الاملاک و منال ديواني آنچه نماآت و ارتفاعات و منافع اعيان موقوفه است در مصارف عشره  به طرق مقرره مصروف شود اما محال‌ عشره موقوفه... اما مصارف عشره: آنکه دو عشر از کل منافع حق متولي که بعد مذکور مي‌شود علي التفصيل المرقوم باشد الي يوم الموعود و دو عشر از کل ده عشر اعيان موقوفه مفصله فوق وقف تعزيه حضرت ابي عبدالله روح العالمين فداه باشد که منافع آن به توسط متولي صرف در تعزيه من الشراب و الطعام و غيرهما بوجوه الغزاء در ايام محرم و صفر شود ماداميکه خانسراي واقف باقي است در خانه او صرف شود و بعد از انعدام خانسراي اختيار با متولي است در هرجا صرف کند چهار عشر از ده عشر وقف بر اولاد ذکور بطن اول واقف است علي التسويه و چنانچه بعضي از اولاد ذکور فوت شوند و اولاد ذکوراً و اناثاً داشته باشند سهام ايشان وقف بر اولاد ايشان است للذکر مثل خط الانثيين است که اعمام حاجب نيستند و چنانچه بعضي اولاد فوت شوند... و قد جرت‌الصيغه‌الوقف جامعه لشرايط الصحه والزوم و حصل القبض و الاقباض فصارت المحال‌العشره وقفا صحيحا شرعيا بحيث لايباع و لا يوهب فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه و من تصرف في تلک الاعيان بغيرالوقف او تغيرشياً في ذلک فعليه لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعين و اشهدالله تعالي علي ذالک والله تعالي خيرالشاهدين و کان وقوع ذالک في العشرالثالث من شهر رمضان المبارک مطابق سنه سيحقان ئيل سنه 1281. «علي مع الحق و الحق مع علي» «صفرعلي 1265».  
سطر ۳۲۷: سطر ۳۳۳:
 
   
 
   
 
>سند شماره 1
 
>سند شماره 1
 +
 
>سند شماره 2
 
>سند شماره 2
 +
 
سند شماره 1  
 
سند شماره 1  
 
[نشان شير، خورشيد و تاج]:  
 
[نشان شير، خورشيد و تاج]:  
 
وزارت امور خارجه  
 
وزارت امور خارجه  
کارگزاري مهام خارجه کرمان و بلوچستان             
+
کارگزاري مهام خارجه کرمان و بلوچستان             
 
مورخه پنجم شهر شعبان 1335 مطابق 6 برج جوزا ئيلان ئيل  
 
مورخه پنجم شهر شعبان 1335 مطابق 6 برج جوزا ئيلان ئيل  
 
نمره 630                                                  ضميمه............  
 
نمره 630                                                  ضميمه............  
سطر ۳۶۱: سطر ۳۶۹:
  
 
1. تاريخ تاريخ در ايران، رضا عبداللهي، تهران، اميرکبير، 1375.       
 
1. تاريخ تاريخ در ايران، رضا عبداللهي، تهران، اميرکبير، 1375.       
 +
 
2. گاه‌شماري در تاريخ، ابوالفضل نبئي، تهران، سمت، 1381.  
 
2. گاه‌شماري در تاريخ، ابوالفضل نبئي، تهران، سمت، 1381.  
 +
 
3. گاه‌شماري و جشن‌هاي ايران باستان، هاشم رضي، تهران، بهجت، 1380.  
 
3. گاه‌شماري و جشن‌هاي ايران باستان، هاشم رضي، تهران، بهجت، 1380.  
 +
 
4. گاه‌شماري، رحيم رضازاده ملک، تهران، دانشگاه پيام نور، 1383. کتاب  
 
4. گاه‌شماري، رحيم رضازاده ملک، تهران، دانشگاه پيام نور، 1383. کتاب  
  

نسخهٔ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۴۵

مؤلف:معصومه یدالله پور(کارشناس ارشد ایران شناسی-دانشگاه شهید بهشتی رحمةالله)

چکيده

در ايران، گاه‌شماري بر اساس خواسته‌هاي مذهبي پيشينه‌اي دراز و هر يک شرايط خاص خود را دارد و با توجه به نيازهاي اجتماعي و اقتصادي جامعه آن روزگار است. با ورود اسلام، گاه‌شماري قمري در کنار ديگر گاه‌شماري‌هاي ايراني براي برگزاري مراسم مذهبي و نيز ثبت تاريخ وقايع کاربرد داشت و بسياري از شعائر اسلامي بر پايه ماه‌هاي اين گاه‌شماري بوده است. با مطالعه اسناد رسمي به‌خصوص وقفنا‌مه‌هاي مربوط به مازندران، مردم ايران به جهت شعائر اسلامي و اوضاع جامعه تحت تأثير دو گاه‌شماري به نام‌هاي قمري و دوازده حيواني بوده‌اند و در اسناد از گاه‌شماري محلي نيز استفاده مي‌کردند. گاه‌شماري اسناد ذکر سال و رکني از گاه‌شماري بوده که ترکيب اين دو، مبدأ آن و سال‌هاي سپري شده از مبدأ تا زمان تهيه شدن سند را مي‌رسانده است و گونه‌هاي بسياري از ترکيب، تلفيق يا حذف ارکان مختلف گاه‌شماري بر روي اسناد به‌خصوص وقفنامه‌ها وجود دارد که از جمله آن مبدأ گاه‌شماري هجري قمري با ارکان گاه‌شماري‌هاي ديگر است. از اين رو در اين نوشتار با مطالعه چند نمونه از وقفنامه و اسناد مربوط به مازندران اين مهم بررسي مي‌شود. کليد واژه‌ها گاه‌شماري، اسناد رسمي، وقفنامه، مازندران.

مقدمه

گاه‌شماري مجموعه قاعده‌ و جدول‌هايي است که براي تقسيم زمان و گروه‌بندي روزها و واحدهاي کوچک‌تر يا بزرگ‌تر از روز به شيوه‌هاي مناسب و تنظيم کارهاي ديني و غير ديني و ثبت رويدادها تنظيم شده است. [۱] هر قومي که تمدني پيشرفته داشته، گاه‌شماري خاص خود را دارا بوده است. علاوه بر گاه‌شماري‌هاي رسمي، گاه‌شماري‌هاي محلي نيز در نواحي مختلف ايران در اجراي آيين‌ها و شعائر مذهبي و قومي رواج داشتند. پيشينه و ماهيت بسياري از اين گاه‌شماري‌ها به گاه‌شماري يزدگردي مي‌رسد. با ورود اسلام گاه‌شماري قمري و با تسلط مغول، تقويم دوازده حيواني در ايران رواج يافت و دانشمندان زيادي به مطالعه و اصلاح گاه‌شماري اقدام نمودند. با مطالعه اسناد به دست آمده، گاه‌شماري قمري و دوازده حيواني بيشترين تأثير را در باور مردم ايران دارد. در اين پژوهش با توجه به اين‌که اکثر تقويم‌هاي عالم ريشه مذهبي دارند به مطالعه گاه‌شماري اسناد به‌خصوص وقفنامه‌ها مي‌پردازد تا به خوبي تأثير شعائر مذهبي در باور و زندگي مردم ايران را روشن سازد که در اين ميان گاه‌شماري اسناد و مشخصات آن تعريف و چند نمونه ذکر مي‌شود. در هر يک از اسناد، تاريخي وجود دارد که نشانگر زمان نگارش و يا گزارشگر رويدادي است که در بيشتر موارد در پيوند با آن است. اين نوشتار در راستاي اين پرسش‌ها تنظيم شد: 1- آيا گاه‌شماري‌ در ايران فقط با مذهب در ارتباط است؟ 2- گاه‌شماري در اسناد به خصوص وقفنا‌مه‌ها به چه صورت است؟ شعائر کدام گاه‌شماري‌ بيشترين تأثير را در باور مردم دارد؟ گاه‌شماري‌ در ايران ضبط تاريخ دقيق يک واقعه در صورتي کامل است که چهار رکن تاريخ؛ يعني روز هفته، روز ماه، ماه و سال وقوع آن مشخص شده باشد. مورخان متقدم در موارد معدودي هر چهار رکن تاريخ را ضبط کردند و در بسياري موارد از ضبط يک تا سه رکن خودداري کرده‌اند. هدف از ضبط همه ارکان تاريخگذاري مشخص نبودن فاصله زماني وقايع گذشته با هر لحظه‌اي است که هر يک از افراد بشر به آن واقعه مي‌انديشد [۲] سالي را که فاصله زماني ديگر وقايع نسبت به آن سنجيده مي‌شود اصطلاحاً مبدأ تاريخ (مبدأ گاه‌شماري) مي‌نامند و با آن‌که روز وقوع حادثه بزرگ موجب تشخيص سال مبدأ گاه‌شماري از ديگر سال‌ها شده است در گاه‌شماري نخستين روز سال مبدأ گاه‌شماري را به‌عنوان نقطه آغاز محاسبات به‌کار مي‌برند. [۳] قديمي‌ترين مبدأ گاه‌شماري به عقيده ايرانيان، مبدأ آفرينش جهان است. [۴] با توجه به اين‌که تنظيم تقويم از ابتدا در هر نقطه‌اي از جوامع بشري بيشتر با مسائل مذهبي در ارتباط بوده است براي تنظيم برنامه‌هاي مذهبي به ايجاد تقويم مذهبي اقدام مي‌نمودند [۵] براي مثال: گاه‌شماري ديني مزديسنا، يک تقويم محض مذهبي است که بر اساس خواسته‌هاي ديني زرتشت و مزداپرستي و انجام مراسم و فرايض مذهبي و اهداف ديني بنا شده است و مسايل سياسي و مادي در آن مورد توجه نيست. همچنين هر يک از روزها و ماه‌هاي سال در اين تقويم اختصاص به فرشته و يا فرشتگاني دارند و انجام فرايض ديني را در زمان‌هاي خاص توصيه مي‌نمايد، [۶] اين تقويم بعدها به تقويم يزدگردي معروف شد. قوم آريان زماني که به ناحيه فارس رسيد و اندک اندک زندگي ماندگاري و کشاورزي برگزيد، با تأثير خورشيد بر زندگي آشنا شد. يکي از نشانه‌هاي اين آشنايي نقش ستارگان و نشانه برج‌هاي دوازده گانه بر ظروف‌ سفالين و انواع مهرهاست که در حفاري‌هاي مختلف به دست آمده است. آريانيان ايران که به تقويم احتياج داشتند از همسايگي با تمدن بين‌النهرين استفاده کردند و گاه‌شماري خورشيدي- مهي را پذيرفتند و در آن به اقتضاي طبع و به حکم نياز تغييراتي دادند. [۷] با ورود اسلام در ايران گاه‌شماري هجري قمري رواج يافت و همواره در کنار ديگر گاه‌شماري‌هاي ايراني براي برگزاري مراسم مذهبي و نيز ثبت تاريخ وقايع کاربرد داشته است. با توجه به اين‌که فعاليت‌هاي مدني يک جامعه اعم از اقتصادي، فرهنگي، سياسي و... از نظر زمان بر اساس تقويم جاري در آن جامعه صورت‌بندي مي‌شود- البته ممکن است در يک جامعه تقويم‌هاي مختلف رايج باشد- بنابراين نوع تقويم کشور و نيز تبعات آن مانند تعيين روز تعطيل عمومي و سالانه به موجب قانون، تشخيص و تعيين مي‌شود. [۸] به جز تقويم‌هاي رسمي، از تقويم محلي در تاريخگذاري اسناد و مدارک استفاده مي‌شد. اينک به چند نمونه از گاه‌شماري‌هاي رايج در ايران پرداخته مي‌شود:

>گاه‌شماري هجري قمري >گاه‌شماري خورشيدي جلالي >گاه‌شماري دوازده حيواني ايراني >گاه‌شماري هجري شمسي >گاه‌شماري طبري >گاه‌شماري در اسناد >گاه‌شماري و باور مردم ايران

گاه‌شماري هجري قمري

از مبدأ مهم تاريخي، مبادي تاريخي متکي بر دين است که در ميان اکثر اقوام و ملل جهان تا حدي عموميت دارد. مسلمانان هجرت حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌وآله را مبدأ تاريخ خويش قرار داده‌اند. از اين روي تقويم مذهبي جهان اسلام تقويم هجري قمري است. [۹] گاه‌شماري اسلامي هجري قمري پس از اسلام به‌صورت گاه‌شماري رسمي ايران درآمد و گاه‌شماري ايراني (يزگردي و سپس جلالي) همچنان براي امور عرفي در رواج ماند. به درستي روشن نيست که از چه زماني ماه‌شماري برجي (حمل، ثور و...) به گاه‌شماري ايراني راه يافته است. تحقيقات نشان مي‌دهد ابداع منازل ماه از کارهاي عرب‌ها بوده است و آنان بروج [۱۰] را از ملل همجوار اقتباس کرده بودند. اگرچه نام برج‌ها به زبان عربي است اما از اصل سرياني و يا يوناني به عربي وارد شده است. به‌تدريج بعد از آشنايي اعراب با بروج، خود آنان نيز در شناسايي و مشخص کردن منازل آن‌ها و فصول سال و طرز استفاده از صورهاي فلکي با ملل متمدن همجوار خويش همراه شدند و اين کار به‌صورت علمي اغلب به دوره اسلامي مربوط مي‌شود. [۱۱] در ايران قبل از اسلام همانند دوره اسلامي کواکب آسماني و بروج مورد توجه بوده است. با گسترش فرهنگ اسلامي، ايرانيان نيز در قلمرو اين تمدن و فرهنگ قرار گرفتند و دانشمندان ايراني نيز در محيط اسلامي به توسعه و نشر علوم پرداختند. يکي از آنها عبدالرحمن صوفي است که در نجوم، صورالکواکب را نگاشت. [۱۲] بروج دوازده‌ گانه شکل حَمَل: گوسفند است که نشسته و به پشت سر خود مي‌نگرد. ثَور: خوشه انگور جوزا (توأمان): همچون دو کودک بر پاي ايستاده هر يکي، يک دست بر ديگري پيچيده دارد تا بازوي او بر گردن ديگري نهاده شود. سرطان: خرچنگ اسد: شير سنبله (عذرا): عذرايي جوان زن همچون کنيزک با دو پر و دامن فرو هشته. ميزان: ترازو عقرب: - قوس (رامي): برجي است بر صورت راکبي کمان بزه کرده باز پس مي‌نگرد، تير کشيده، پيش وي ماري دنبال به بالا کرده. جَدي: بر صورت بزي است گوش‌ها بزرگ اعضاها از يکديگر گشوده. دلو (ساکب الماء): همچون مردي است ايستاده و هر دو دست دراز کرده و به يک دست کوزه‌اي دارد نگونسار کرده تا آب از آن همي ريزد و برپايش همي رود و... حُوت (سمکتان): به صورت دو ماهي سر هر يک سوي دنبال ديگر، پيش آن زني نشسته پيش وي کودکي سرنگون آويخته. مأخذ: گاه‌شماري در تاريخ، صص 39- 40. تازيان، تقويم قمري را به ايران به ارمغان آوردند. در اين تقويم تازه، سال نو در اعتدال ربيعي و آغاز بهار واقع نمي‌شود بلکه ابتداي سنه جديد قمري اول محرم‌الحرام است. آنها با رسوم و سنن ايراني مخالفت کرده اما ايرانيان آغاز سال نو را نگاه داشتند تا جايي که به صورت يک جشن عمومي در سراسر قلمرو عباسيان و پس از آن رواج يافت. تا سال 475 قمري که سلطان جلال‌الدين ملکشاه سلجوقي به سلطنت رسيد. [۱۳]

گاه‌شماري خورشيدي جلالي

يک نظام گاه‌شماري خورشيدي اعتدالي است که از عالي‌ترين مظاهر فرهنگ اصيل و دانش ديرپاي علم نجوم در ايران است که به نام‌هاي تاريخ جلالي، ملکي، ملکشاهي، سلطاني و محدث ناميده مي‌شود. [۱۴] ساختار بنيادين اين گاه‌شماري بنا بر سنت‌هاي ديرين گاه‌شماري ايراني و با تأکيد خاص بر انطباق نوروز يا روز نخست سال با نقطه اعتدال بهاري بوده است. موقع نجومي نوروز سلطاني که اول فروردين ماه و يا برج حمل است از تحويل آفتاب به برج حمل آغاز مي‌شود، ساير ماه‌ها را مطابق با ساير بروج دوازده گانه قرار دادند بعضي اسامي ماه‌هاي يزدگردي که عبارت بودند از: فروردين، ارديبهشت، خرداد... و اسفندارمذ منسوخ شد و به جاي آنها اسامي دوازده برج؛ حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، ميزان، عقرب، قوس، جدي، دلو و حوت نام ماه‌هاي تقويم جلالي گرديد. [۱۵]

اگرچه ماه‌هاي جلالي به نام بروج فلکي نامگذاري شد اما بنا به اصول تقويم‌نگاري، زمان آنها با زمان بروج يکي گرفته نشد. [۱۶] سال در تقويم جلالي سال معمولي و شمسي اصطلاحي است با وجود اين از تمام تقويم‌هاي معمولي جهان به شمس حقيقي کاملاً نزديک‌تر است. [۱۷]

گاه‌شماري دوازده حيواني ايراني

گاه‌شماري دوازده حيواني در ميان دانشمندان اسلامي به نام‌هاي تاريخ ترک، ختن، اويغور و... مشهور است. [۱۸] اين نوع از گاه‌شماري در ايران با دوازده حيواني چيني- اويغوري بسيار متفاوت است. از اين رو بدان گاه‌شماري دوازده حيواني ايراني مي‌گويند. گاه‌شماري دوازده حيواني ايراني از ترکيب بعضي از اصول گاه‌شماري‌هاي جلالي، هجري قمري و دوازده حيواني چيني- اويغوري شکل گرفته است. اين گاه‌شماري در طول هفت قرني که در ايران رواج داشت يعني از حمله مغول تا سال 1304 هجري شمسي همواره به يک صورت نبوده است. به همين دليل کلمه ايراني را نيز به همراه دارد. مبدأ گاه‌شماري مذکور مطابق با روز پنجشنبه 15 ژوئيه سال 622 مسيحي و نخستين روز سال قمري است که حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله از مکه به مدينه هجرت فرموده است و مستقيماً از گاه‌شماري هجري قمري اقتباس شده است. [۱۹] به موجب سال‌شما‌ري دوازده حيواني هر سال به نام يک حيوان مشخص مي‌شد. نام ترکي- نام فارسي يونت ئيل- اسب قوي ئيل- گوسفند پيچي ئيل- بوزينه / شادي / ميمون تخاقوي ئيل- مرغ / ماکيان ايت ئيل- سگ تنگوز ئيل- خوک سيچقان ئيل- موش اود ئيل- گاو بارس ئيل- پلنگ توشقان ئيل- خرگوش لوي ئيل- نهنگ / سوسمار ئيلان ئيل- مار مأخذ: گاه‌شماري، ص 129 خواجه نصيرالدين طوسي شارح اين تقويم در ايران، سال اين تقويم را شمسي حقيقي و ماهش را قمري مي‌داند. [۲۰] بروج دوازده گانه شمسي به‌عنوان ماه‌هاي گاه‌شماري دوازده حيواني ايراني از گاه‌شماري جلالي اقتباس شده و تنها براي تعيين تاريخ پرداخت ماليات به‌کار برده مي‌شده است. در دوران صفويه که گاه‌شماري دوازده حيواني با ماه‌هاي قمري رواج عمومي داشت، ماه‌هاي شمسي را نيز در تقويم‌هاي ساليانه ثبت مي‌کردند. [۲۱] سال‌هاي دوازده حيواني ايراني در روز نوروز جلالي آغاز مي‌شود و در روز قبل از نوروز سال بعد پايان مي‌يابد و هر سال به ترتيب به‌نام يکي از حيوانات دوازده‌گانه ناميده مي‌شود. از آنجا که اين سال‌ها را از مبدأ هجرت مي‌شمارند، براي آن‌که نام سال‌هاي قمري و سال‌هاي شمسي يکسان باشد در مواردي که اقتضا مي‌کند يک سال قمري را حذف مي‌کنند. [۲۲] سيدجلال‌الدين تهراني هيأت‌دان معاصر، تقويم دوازده حيواني را تاريخ ترکي غازانيه مي‌نامد. در عهد غازان‌خان اصلاحيه‌اي به نام تقويم خاني نامگذ‌اري شد. وي مسلماني متعصب بود و براي اين‌که مراسم ديني به نحو دقيق و صحيح انجام شود، علاقه خاصي به تقويم هجري اسلامي داشت و از طرفي به ابقاي رسوم قومي و اجدادي خويش نيز بي توجه نبود از اين رو به دستور وي سال مالي با تقويم دوازده حيواني تنظيم گرديد و اصلاحاتي در تقويم معمول زمان صورت گرفت. در دوره صفويه و قاجار نيز سال مالي بر اساس تقويم خاني بود. [۲۳]

گاه‌شماري هجري شمسي

سال شمسي: هر سال که تعداد شباروزهاي آن با مدت گردش زمين به گرد خورشيد سنجيده شود، سال خورشيدي يا شمسي مي‌گويند. سال خورشيدي حقيقي: اگر طول سال خورشيدي دقيقاً معادل يک بار گردش زمين به گرد خورشيد باشد، آن سال را خورشيدي حقيقي مي‌گويند. سال خورشيدي اعتدالي: اگر سال خورشيدي حقيقي از هنگام اعتدال تا هنگام اعتدال بعدي سنجيده شود، سال خورشيدي اعتدال نام دارد. سال خورشيدي اصطلاحي: اگر طول سال خورشيدي معادل ساعاتي يا دقايقي از طول سال خورشيدي حقيقي کمتر يا بيشتر باشد، سال خورشيدي اصطلاحي يا سال خورشيدي وضعي يا تقويمي ناميده مي‌شود(گاه‌شماري، ص 108). اين تقويم ترکيبي از فرهنگ اسلامي و ايراني است. تقويم هجري شمسي را بايد تقويم ثاني جهان اسلام دانست. زيرا هر دو از يک مبدأ آغاز مي‌شوند و يادآور هجرت پيامبر بزرگ اسلام است ليکن در يکي، سال بر اساس سير قمر دنبال مي‌شود و ديگري بر اساس دور شمس. [۲۴] سال شمسي و عمل بدان در محاسبه زمان جهت ثابت نگه داشتن طول يک سال و قرار معين فصول، جهت آن بوده‌است که يادمان‌هاي اساطيري و معتقدات ديني درست به هنگام معين خود برگزار شود. [۲۵]

بيشتر جوامعي که تمدن‌هاي کهن داشتند سالي را مبدأ محاسبه و نگاهداشت قرار مي‌دادند که هم قمري بود و هم شمسي. [۲۶] گاه‌شماري قمري به علت سيار بودن ماه‌هاي قمري نسبت به فصل‌هاي سال، براي فصول خراج مناسب نبود. حتي خلفاي اسلامي به ناگزير براي اين منظور گاه‌شماري شمسي ايراني را به‌کار مي‌بردند. اگرچه به ظاهر تقويم جلالي از سال 1304 هجري شمسي از رسميت افتاد در حقيقت تقويم امروزي ما تغيير نام يافته آن است. [۲۷] تبديل گاه‌شماري رسمي ايران از هجري قمري به هجري شمسي، سه شنبه يازدهم فروردين 1304 هجري شمسي به ابتکار و پايمردي تقي‌زاده تحقق يافت. [۲۸] واژگان گاهنامه و گاه‌شماري نيز نخستين بار توسط تقي‌زاده به کار رفت. [۲۹] بايستي يادآور شد، در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مصوب فروردين ماه 1358 خورشيدي چنين آمده است: «اصل هفدهم: مبدأ تاريخ رسمي کشور، هجرت پيامبر اسلام صلي‌الله‌عليه‌و‌آله و تاريخ هجري شمسي و هجري قمري هر دو معتبر است. اما مبناي کار ادارات دولتي هجري شمسي است. تعطيل رسمي هفتگي روز جمعه است». [۳۰]

گاه‌شماري طبري

تقويم رايج در مازندران همان تقويم يزدگردي (قديم يا فرس) بوده و در طول نزديک به 1400 سال تغييرات گويشي در اسامي ماه‌هاي آن راه يافته است. [۳۱]

اسامي ماه‌ها و مختاره تقويم يزدگردي به گويش مازندراني ماه اول- فروردين- فُردين، فِردين، فُردينِ، سييو، سيو، سيا ماه دوم- ارديبهشت- کُرچ، کُرچِ، کِرچِ، کارچِ، کورچ، کورَچ ماه سوم- خرداد- خَرِ، خَرِه، هَرَ، هَرِ، اَرِ، خِره ماه چهارم- تير- تير، تيرِ، تيرَ، تيره، تِر ماه پنجم- مرداد- مِرداد، مِردال، مَردالِ،م ِردالِ، مُردالِ، بَردال، مِلّال، مُلّال، مِلّار، مُلّار، مِلّارِ، مَلّار، مِلّاله ماه ششم- شهريور- شهريور، شَريوَر، شَروَرِ، شَروِر، شَروَر، شَرَوَرَ، شَروَري، شَرويرِ، شروير، شَروين، شَروينِ، شَروينه، شَوينِ، شوين، شرون ماه هفتم- مهر- مير، ميرِ، ميره، ميرُنو، ميرون، مِرَ ماه هشتم- آبان- اُون، اُونَ، اُونِ، اُنِ، اُونَه، اونه، اُنه ماه نهم- آذر- اَرک، ارکَ، اَرکُ، اَرکه، اَرکَه، اَرَکه، اَرگه ماه دهم- دي- دي، دَي، دَي، دِيِ، دييَ، دينه، دِ، دِه ماه- يازدهم- بهمن- وَهمَن، وَهمَن، وَهمنَ، وَهمَنِ، وَهمُن، وَهمَنه، وَهمِنه، وَهمنه ماه دوازدهم - اسفند- نوروز، نوروزِ، نورزِ، نورز، نورزِ، نُورزه، نورز، نُرزِ، نُرزُ، نِرزِ، نِرزِ پنجه: پَتک، پِتَک، پيتک، پيتَک، پيتگ مأخذ: گاه‌شماري، ص 187

گاه‌شماري در اسناد

گاه‌شماري اسناد ذکر سال و رکني از گاه‌شماري بوده است که ترکيب اين دو، مبدأ آن و سال‌هاي سپري شده از مبدأ تا زمان تهيه شدن سند را مي‌رسانده است. اگرچه در موارد متعدد ذکر تنها يکي از ارکان گاه‌شماري سبب مي‌شود تا تنها با استفاده از قراين تاريخي بتوان ماهيت گاه‌شماري را دريافت. در دوران اسلامي گونه‌هاي بسيار از ترکيب، تلفيق يا حذف ارکان مختلف گاه‌شماري بر روي اسناد وجود دارد. از جمله اين ترکيب و تلفيق‌ها درهم آميزي رکن اصلي گاه‌شماري اسلامي يعني مبدأ گاه‌شماري هجري قمري با ارکان گاه‌شماري‌هاي ديگر است. [۳۲] در کليه منابع و آثار تاريخي که در دوره‌هاي مغول، صفويه و قاجاريه تأليف شد، ثبت وقايع تاريخي هم به سال هجري قمري و هم به سال دوازده حيواني است که نمونه‌هاي فراوان دارد. [۳۳] گاه‌شماره وقفنامه‌ها، زمان ثبت موارد وقف شده را مي‌رساند. اين احتمال را دارد که به دلايل مختلف دچار تغيير شود. برخي از گاه‌شماري‌ها اين ويژگي را دارند که با اندک دستبردي يا گذر زمان و پريشاني دست نبشته و يا شيوه نگارش کاتب به گاه‌شماره ديگر دگرگون شوند. دگرگون پذيري هم در گاه‌شماري عددي و هم حروفي ديده مي‌شود [۳۴] همچنين در تهيه رونوشت از اصل وقفنامه‌هايي که بنا به دلايل مختلف از بين رفتند، اين تغيير وجود دارد.

گاه‌شماري و باور مردم ايران

گاه‌شماري‌ها در ميان ملل مختلف بر اساس فرهنگ‌ و نيازهاي گوناگون جوامع انساني به وجود آمد. بدين معنا که در گاه‌شماري قمري بيشتر اهداف و مقاصد مذهبي و معنوي ماه‌هاي تقويم هجري قمري در نظر است [۳۵] و روزهاي اول هر يک از ماه‌هاي سال و بعضي از روزهاي برخي ماه‌ها نيز از نظر سعد و نحس بودن شرايط خاص خود را دارد و اين در حالي است که آيين‌ها و شعائر متعددي با مفاهيم گاه‌شماري مرتبطند. از جمله آداب و شعائري که در ده روز اول محرم به ياد واقعه کربلا و شهادت امام حسين عليه‌السلام انجام مي‌گيرد، موضوع رؤيت هلال به ويژه براي ماه‌هاي رمضان و شوال و شعائر و آدابي که براي روزهاي هفته و بعضي روزهاي مهم سال و ماه‌هاي سال وجود دارد. بر اساس وقفنا‌مه‌هاي مازندران که در روشن ساختن بسياري از مجهولات تاريخ محلي، شهر و جامعه ما اهميت دارند، مردم به تمامي شعائر اين گاه‌شماري عمل مي‌کرده‌اند. براي مثال: بسياري از مصارف موقوفات در يکي از ماه‌هاي قمري به خصوص محرم و صفر به‌منظور برگزاري تعزيه و مراسم مذهبي در ميان مسلمانان به خصوص شيعيان ايران تأکيد شده است. و حتي زبان برخي از وقفنامه‌هاي کهن مازندران به عربي است. از اين روي وقفنامه‌ها از اسناد مهم تاريخ اجتماعي هستند. اصطلاح اول برج و آخر برج نيز پس از به‌کارگيري ماه‌شماري برجي به دست مستشاران بلژيکي براي محاسبات اداري و پرداخت حقوق کارکنان دولت، از دوران قاجار باب شده و هنوز ورد زبان کارمندان دولت در ايران است. [۳۶] و اما ورود گاه‌شماري ترکي به فرهنگ ايراني و استفاده ايرانيان از دوره دوازده گانه سال‌شماري حيواني نوعي تأثيرپذيري فرهنگي است [۳۷] که براي ترکان و مغولان در زمره اعتقادي ديرين و ايرانيان و فرهنگ و تمدن آنها‌ عقايدي خرافي بود. [۳۸] دليل اصلي گسترش اين تقويم، احکام نجومي و قابليت آن براي استفاده در طالع‌بيني و عقايد عاميانه است. همين خصوصيات انساني و اجتماعي سبب گسترش سريع آن در جامعه آن روزگاران ايران گرديد. جامعه‌اي که از نظر آشفتگي فکري و بي‌ساماني زندگي، مستعد پذيرش اين مسائل بود. چنان‌که هنوز هم مردم از اين تقويم ياد مي‌کنند و اين نوع اعتقادات جزو آداب و رسوم معمول شده است. [۳۹] برخي اسناد تاريخي از کاربرد گاه‌شماري دوازده حيواني حتي در قرن دوازدهم هجري قمري آن هم در اسناد رسمي همچون وقفنا‌مه‌ها در ساير نقاط جهان غير از ايران خبر مي‌دهند. [۴۰] بسياري از سنن آييني و ملي مردم ايران بر اساس تقويم‌هاي محلي مشخص مي‌شود که علاوه بر گرايش‌هاي ديني يک منطقه برخي از تحولات اجتماعي آن را در گذشته روشن مي‌سازد. براي مثال؛ در خصوص تقسيم آب روستاي رينه با پاره‌اي از اصطلاحات محلي مازندران از قبيل چشمه روزه بيل دسته، آفتاب به نوا [۴۱] و با کاربرد واحدهاي سنتي وزن چون «من ري» آشنا مي‌شويم. در وقفنامه چراگاه‌‌ها در روستاي رينه لاريجان آمل از گاه‌شماري طبري [۴۲] به همراه ارکان گاه‌شماري قمري استفاده ‌شد. با توجه به اين‌که گاه‌شماري طبري با تغييراتي همان گاه‌شماري فرس قديم است مي‌توان گفت در سرزمين ايران بسياري از گاه‌شماري‌ها ريشه مذهبي دارد و مورد احترام است. گاه‌شماري ثبت شده در اسناد مربوط به مازندران به صورت دوازده حيوان، گاه‌شماري قمري، گاه‌شماري شمسي و گاه‌شمار طبري بوده است که در ادامه نمونه‌هايي از آنها مي‌آيد.

وقفنا‌مه

>وقفنامه شماره 1

>وقفنامه شماره 2

>وقفنا‌مه شماره 3

>وقفنامه شماره 4

>وقفنامه شماره 5

>وقفنا‌مه شماره 6

وقفنامه شماره 1

جواهر حمد و سپاس مزيد احساس عقل و حواس و فزون از احصاي وهم و قياس وقف بي‌منتهاي حضرت رب‌الاربابي است که املاک ملک و ملکوت را بي‌مساهمت غيرمالک ششدانگ عرصه امکان را حاکم بي‌انباز و مشارک وحده لاشريک له و سنبله درود نامعدود نثار ختمي مأبي است که مقصود اصلي از آبياري مزرعه جهان حصول حاصل ذات ملکي صفات اوست. صلوات الله و سلامه عليه و آله و صلوات زاکيات بر آل و اصحاب آن والاجناب که واقفين مواقف خيرات را مرشد و دليل و سالکين مسالک مبرات را هادي و سبيل‌اند بار. اما بعدالحمد و الصلوه چون دنياي فاني مزرع سراي جاوداني و محل تکميل نفوس انساني است لهذا موفق شده به توفيقات حضرت سبحاني عالي جاه محدث همراه زبده الاشباه کربلائي صفرعلي ناظر ساروي المسکن و وقف مؤبد و حبس مخلد نمود تمامت محال عشره و املاک مفصله را به جهت تعزيه حضرت سيد الشهداء و امام السعداء ابي عبدالله الحسين عليه و علي ابائه و ابنائه آلاف التحيه و الثناء و بر اولاد ذکور خود نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن و بر اولاد اناث خود هکذا علي التفصيل آلاتي الي ان يرث الله الارض و من عليها قربه الي الله و طلباً لمرضات الله که همه ساله بعد از تعميرات و مصالح الاملاک و منال ديواني آنچه نماآت و ارتفاعات و منافع اعيان موقوفه است در مصارف عشره به طرق مقرره مصروف شود اما محال‌ عشره موقوفه... اما مصارف عشره: آنکه دو عشر از کل منافع حق متولي که بعد مذکور مي‌شود علي التفصيل المرقوم باشد الي يوم الموعود و دو عشر از کل ده عشر اعيان موقوفه مفصله فوق وقف تعزيه حضرت ابي عبدالله روح العالمين فداه باشد که منافع آن به توسط متولي صرف در تعزيه من الشراب و الطعام و غيرهما بوجوه الغزاء در ايام محرم و صفر شود ماداميکه خانسراي واقف باقي است در خانه او صرف شود و بعد از انعدام خانسراي اختيار با متولي است در هرجا صرف کند چهار عشر از ده عشر وقف بر اولاد ذکور بطن اول واقف است علي التسويه و چنانچه بعضي از اولاد ذکور فوت شوند و اولاد ذکوراً و اناثاً داشته باشند سهام ايشان وقف بر اولاد ايشان است للذکر مثل خط الانثيين است که اعمام حاجب نيستند و چنانچه بعضي اولاد فوت شوند... و قد جرت‌الصيغه‌الوقف جامعه لشرايط الصحه والزوم و حصل القبض و الاقباض فصارت المحال‌العشره وقفا صحيحا شرعيا بحيث لايباع و لا يوهب فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه و من تصرف في تلک الاعيان بغيرالوقف او تغيرشياً في ذلک فعليه لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعين و اشهدالله تعالي علي ذالک والله تعالي خيرالشاهدين و کان وقوع ذالک في العشرالثالث من شهر رمضان المبارک مطابق سنه سيحقان ئيل سنه 1281. «علي مع الحق و الحق مع علي» «صفرعلي 1265». [۴۳]

وقفنامه شماره 2

هو الواقف علي الضمائر بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم حمد بي‏حد خداوند احد را سزد که به نيّات و اعمال عباد واقف و عليم است «ذلک عالم الغيب والشهادة العزيز الرحيم» و جزا دهنده / عمل از راه فضل عميم «و إنّ الفضل بيداللّه‏ يؤتيه من يشاء واللّه‏ ذوالفضل العظيم» نخست بازار آفرينش را به جواهر عقول عقيله و / نفوس نفيسه بياراست تا نيک را از بد...«و ليتذکر اولواالالباب»...اوّل، اينکه متولي مداخل و منافع املاک و مستقلات و رقبات را / از روي دقت و اهتمام جمع‏آوري و تعمير موقوفات را بر ساير مخارج مقرّره مقدّم داند و از منافع دو عُشر را به حق‏التوليه و يک عُشر را به حق‏النظاره محسوب و بقيّه را / صرف تعزيه‏داري کند بدين طريق که در ايّام عاشورا روضه‏خوان و ذاکرين و مرثيه‏خوانان به قدر ضرورت آورده که شب و روز مرثيه‏خواني شده / تعزيه‏داران و حضّارِ محفل عزا را قهوه و غليان و شربت داده اطعام نمايد و مرثيه‏خوانان را به طريق تعارف تنخواه بدهند و چنانچه از برکات تفضّلات / حق جلّ و علا و جناب سيدالشهدا عليه و علي آبائه و اولاده آلاف التحيّه والثناء منافع موقوفات مقرّره زياده بر مصارف ايام عاشورا آيد در ايام جمعه و دوشنبه / واقع در اسابيع اربعين صرف تعزيه و چنانچه زيادتي داشته باشد، تهيه زاد و راحله شايقين به زيارت کربلاي معلّي علي مشرفها آلاف السلام والثناء / نمايد. هر گاه منافع قدر معتدّبه باشد و بتوان در همه ولايتي که اعيان موقوفه واقع است تعزيه داشت فبها و الاّ منافع اعيان موقوفه واقعه در / ولايتي را در ولايت ديگر صرف تعزيه نمايد و هر گاه العياذ باللّه در ايام مسطوره اختلالي در اوضاع زمان به هم رسد به اين نسبت که اختلال مختص به ولايتي / باشد دون ولايتي، منافع را ارسالِ ولايت مأمونه ساخته که تعزيه‏داري شود و در ساير ايام سال به لوازم وقف عمل نمايد... از ابتداء دولت خاقان مغفور آقا محمدخان لغايت حال تحرير که ابتداء سنه ميمونه تخاقوي ئيل فرخنده دليل است، وقف شد؛ مطابق سنه هزار و دويست و بيست و هشت هجري:... املاک مرقوم در اين وريقه وقفيت آنها در نزد اين داعي محقق و محکومٌ‏به است. بايد متصرف به شرايط وقف عمل نمايد، از اين قرار معمول دارند. في 27 شهر شوال 1260 (مهري با سجع: عبده ابوالقاسم الحسيني بن محمد محسن) قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما زبر و رقم لديّ و انا الداعي لدوام الدولة القاهره (مهري چهارگوشه بزرگ با سجع لا اله الا اللّه‏ الملک للّه‏ باقي لايقرء است). وقف املاک موقوفه مفصل در ورقه متصله به يکديگر نزد داعي واضح و لائح است. في 19 شهر رجب 1259 (مهري بيضي که کلمه «الحسيني» در آن خوانده مي‏شود ما بقي سجع لايقرء است) قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لديّ. کتب الداعي 1228 (مهري بيضي با سجع عبده الراجي صفرعلي)که در بلاد و ولايات مفصله واقع است وقف اولاد خويش ذکوراً و اناثاً کرد. و توليت را بعد از خود به ارشد ذکور مفوّض داشته به شرايطي که / مسطور مي‏گردد معمول دارد... و قد حرّر شهر ربيع الثاني من شهور سنة 1228حرّره عبداللّه‏ الکبوري از ابتداي دولت خاقان مبرور آقامحمدخان لغايت حال تحرير که ابتداء سنه ميمونه تخاقوي‏ئيل خيريّت دليل است وقف شد...قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما زُبر و رقم فيه لديّ و انا الداعي لدوام الدولة القاهره [مهري چهارگوشه بزرگ با سجع: لا اله الاّ اللّه‏ الملک الحق المبين عبده علي‏اصغر] قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لديّ 1228 [مهري بيضي بزرگ با سجع: عبده الراجي صفرعلي] املاک موقوفه مشروحه در اين اوراق موصوله به يکديگر وقفيّت آنها [ثابت] و بلاخلاف است. في 19 شهر رجب‏المرجب 1259 [مهري بيضي بزرگ با سجع: عبده محمد مهدي بن مرتضي الحسيني] اين املاک مرقومه وقف است و وقفيت آن محقق و محکومٌ‏به است. حرره في شهر شوال 1260 [مهري بيضي بزرگ که سجع آن لايقرء است[ ]مهري چهارگوشه زير همين مهر که سجع آن خوانده نمي‏شود].

و نيز از قرار تفصيل، دکاکين و املاک را وقف زائرين عتبات عاليات عرش‏درجات و مشهد مقدّس / و روشنايي مسجد و صغار بي‏پدر و تلاوت کلام‏اللّه‏ مجيد جهت والدين نمود که متولي، مداخل و منافع آنها را / جمع‏آوري و تعمير موقوفات را مقدم داشته از منافع دو عُشر را به حق‏التوليه محسوب و يک عُشر به حق‏النظاره منظور دارد / و مابقي را صرف زايرين و غيره ـ از قراري که مرقوم و مشخص گرديدـ نمايد مشروط بر اينکه زاير مرد معقولي بود و به هر يک / ده تومان تنخواه به جهت قيمت اسب و خرجي راه داده، قرارداد نمايد که مادام توقف در هر يک از اماکن مشرفه هر روز يک زيارت به نيابت واقف و والدين او به عمل آورد. تحريراً شهر جمادي‏الاول سنه 1228... قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسبما رقم و زبر والقبض والاقباض لديّ 1228 [مهري بيضي بزرگ با سجع: عبده الراجي علي] 

انتهاي وقفنامه طرف چپ مهري بيضي بزرگ با سجع: عبده الراجي محمدکاظم موجود است. [۴۴]

وقفنا‌مه شماره 3

اداره اوقاف آمل و لاريجان- مورخة 31 حمل 300، 63 ثبت دفتر وقفنامجات گرديد، عباس طاهري- بسم الله الرحمن الرحيم- غرض از تحرير آنکه حضور يافته خدارت و طهارت آداب کربلائي فاطمه خانم بنت مرحوم آقا ميرزا سليمان مشائي باجتماع شرايط شرعيه و بعد وقف صحيح شرعيه نموده همگي و تمامت ششدانگي يکدست حياط متصرفي موروثي خود را واقعه در بلده آمل، سرحمام حاجي علي نقي مشائي که شمالاً وصل است بحياط ورثه مرحوم آقاميرزا هدايت مشائي با کافه ملحقات شرعيه از... و فوقاني و تحتاني بدون استثنا شيً از ششدانگ براي خامس آل عبا، سرور شهدا عليه السلام که همه ساله منافع آن بعد از وضع تعمير در مصرف عزاداري آن بزرگوار در ايام عزا و غيره سيما در شهر صيام از طعام و نان و واعظ و سبحه گو مسجد جامع آمل و نمارستاق در مجمع طائفه مشائي و دو کلام الله همه ساله در شهر صيام صرف شود. متولي هر قسمي که صلاح ميداند صرف نمايند از قرار مزبور ثواب آن مرجوع است بواقفه و والدين واقفه آقا ميرزا سليمان و کربلائيه حبيبه خواتون و همشيره و برادرش، معصومه خانم و آقا محمد هادي و زوج واقفه کربلائي شيخ حسين و توليت آن مادام الحيوه واقفه با خودش ميباشد تومان سه قران حق التوليه واقفه ميباشد بعد از واقفه توليت آن مرجوع است بنواده‌هاي مرحومان حاجي علي مشائي و حاجي صالح مشائي که جدّ امي و ابي واقفه ميباشد بشرط قابليت که اصلح و ارشد باشند چه از طرف ذکور و اناث نسلاً بعد نسلٍ که توماني يکقران حق اين متولي است و صيغه وقف را حضرت مستطاب حجه الاسلام آقاميرزا عبدالحسين شاهاندشتي جاري فرمودند و شرائط وقف بحصول موصول يافته مقرر اينکه اين وقفنامه نسختان نوشته شده و کان الوقوع و التحريرفي چهارم مرداد ماه قديم 7 شهر صفر الخير مورخه 1335. بسم الله الرحمن الرحيم- قد اجريت صيغه وقف ال... المذکوره، علي نهج المذکور... الحضوريه الاخباريه عن المرئه الصالحه الواقفه المذکوره في ثامن عشر شهر صفر الخير في سنه 1335 و انا العبد الجاني علي نفسه محل مهرحجه الاسلام آقا ميرزا عبدالحسين شاهاندشتي دامت... (عبدالحسين الموسوي) اعترف المرئه الواقفه بقول العيني الموقوفه و لزوم الواقف في شهر ربيع‌الاول في سنه المذکوره و انا العبد الجاني علي نفسه ايضاً محل مهر حجه الاسلام آقاي ميرزا عبدالحسين شاهاندشتي (عبدالحسين الموسوي) هر خير الاسما و قد اعترف الواقفه حسب بما فصل في الورقه وقع القبض لدي ابوالقاسم المطلق 4 شهر ربيع‌الاول 1335، محل مهر جناب مستطاب شريعت مداري ميرزا ابوالقاسم مطلق مشائي لا اله الا اله الملک الحق اليمين ابوالقاسم) قد اعترف الواقفه بما رقم الورقه من وقوع الوقف و لزومه و تقاريره لدي الاحقر الخاطي في ربيع‌المولود 1335، محل مهر جناب مستطاب شريعتمدار آخوند ملا مهدي مشائي (عبدالراجي محمد مهدي) بسم اله هو خير الاسمار و قد اعترف الواقفه المزبوره من وقوع الوقف و لزومه بما فصل في الکتاب في شهر ربيع‌المولود و أنا العبدالعاصي 1335، محل مهر جناب مستطاب... شيخ محمد علي سلمه الله تعالي و رب نجني محمد علي- سواد مطابق اصل است- عباس طاهري؛ سواد مطابق با اصل است که اصل آن نزد آقا محمد حسن مشائي است، [مهر:] دفتر اداره معارف و اوقاف آمل و لاريجان. [۴۵]

وقفنامه شماره 4

بسم الله الرحمن الرحيم - الحمدالله الواقف علي الضمائر و المطلع علي ا[ل] سرائر و الصلوه و السلام علي محمد و اله علي اعدائهم العجمين و بعد حاضره گرديد عليه زهرا خانم امير صالحي دارنده شناسنامه شماره 7491 از آمل فرزند مرحوم ميرزا احمدخان امير صالحي آملي ساکنه آمل در حالت صحت نفس و کمال عقل عالمه عابده مختاره بدون الذکراه [بدون الاکراه] و الدجبار [والاجبار] و بعد الحضور وقف موي يد [مؤبد] و حبس مخلد شرعي نموده قرتيه [قريه] الي الله تعالي و طلبا لمرضاته مقدار و مساحت سه ربع از يک دانگ از کل ششدانگ از قريه کارچه کلا شماره پنجاه و پنج دهستان ليتکوه بالا خيابان را با کليه متعلقات آن بقدر الحصه الشايعه از مزارع و مراتع و آنچه در پرونده و سن مالکيت واقفه مسطوره شرح داده شد بدون [استثناء شي] از آن براي عزاداري حضرت سيد الشهدا عليه افضل التحيات واثقا و اصحاب کرام او سلام الله عليهم که همه ساله عايدات و درآمد سه ربع موقوفه مزبوره بعد از وضع ماليات و مخارج محلي از شهر سازي و... نهر و ساير مصارف محلي در مصرف عزاداري حضرت سيدالشهدا در ايام عاشورا و محرم و صفر در هر کجا که متولي صلاح از تکيه و سقاخانه ييلاقا و قشلاقا و يا خانه شخصي که اختيار نمايد و توليت آنرا مفوض داشت به آقاي امان اله مختاري دارنده شناسنامه شماره 785 از آمل و بعد باولاد ذکور او نسلاً بعد نسل و در صورت نبودن ذکور باولاد اناث نسلاً بعد نسل با تقدم ذکور در هر طبقه و در صورت فقدان باولاد برادران بزرگ آقاي امان اله ذکوراء و اناثاء بنحو مزبور با رعايت اصلحيت در تمام مراتب و طبقات و در صورت انقراض با عالم و پيرمردان حضرات طايفه اسکي و حق التوليه يک عشر از عايدات موقوفه مسطوره ميباشد و صيغه الوقف کما قررت في الشريعه جاري گرديد فصار وقفاء صحيحاء شرعياء باتحقق قرين فلايباع ولد يورث و لا يوهن فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه الح توضيحاً آنکه توليت موقوفه مادام الحيوه با خود واقفه مسطور ميباشد بدون حق التوليه تاريخ هيجدهم آبان يکهزار سيصد و سي و نه / 1339 امضاء زهرا امير صالحي- بسم الله الرحمن الرحيم حسب الوکاله... عن المخدره المسطوره رويت صيغه الوقف....و سطور جعل التوليه لعن...و سطور قد حصل القبوض و ضار [صار] وقفاء [وقفاً] صحيحاء [صحيحاً] شرعيه فمن بدله ما سمع الح في التاريخ المتن / 1339 امضاء محمد غروي مير محمد غروي، مدير دفتر دادگستري آمل- قجرزاده امضاء 13 / 3 / 40 [13]، رونوشت برابر رونوشت است؛ [مهر:] اداره اوقاف شهرستان آمل. [۴۶]

وقفنامه شماره 5

آقا رستم المدعوّ «روزافزون» زاد الله توفيقه و جعل اليُمن و الإقبال في کل حالٍ رفيقَه، و نوّر الله مضجع والده العظيم الشأن الرفيع المکان، قدوة أعاظم الأمراء في زمانه، ملاذ أفاخم الکبراء في أوانه، عديم المثل و النظير في عهده و دورانه، المستريح بجِوار رحمة الله، الملک الولي، زين الامارة و المغفرة والدين آقا علي الروزافزون، لمّا تأمَّلَ معني الآيات و الرّوايات، علم أنّ هذه الدنيا متاع، و أنّ الآخرة هي دارُ القرار و أنّ أسني المثوبات و أعلي القربات ما بقيت آثارُه علي تکرُّر الليالي و الأيام،عملاً بقوله سبحانه و تعالي: مَن ذا الّذي يُقرضُ اللهَ قرضاً حسناً فيُضاعِفَه له أضعافاً کثيرة»؛ و قال رسولُ الله (صلي الله عليه و آله و سلّم): إذا مات ابنُ آدمَ انقطع عملُه إلّا عن ثلاث: صدقة جارية و علم يُنتَفَع به و ولد صالح يَستغفر له. و لا شکَّ أنّ الصّدقة الجارية مفسَّرةٌ بالوقف. فوَقَفَ و تصدَّق و حَبَس بِنيّة جازمة و عزيمة صادقة علي مصالح عمارة المشهد و المسجد اللَّذَين بناهما الحضرةُ المؤيَّد الأميرُ الکبيرُ قدوةُ الشُّهّار [؟]، زَينُ الأمَم، اعتماد السلاطين في النسم [؟]، اختيار الخواتين في العجم، وليّ الأيادي و النِّعَم، مُغرِّس شجرة النّجد والعُلي والکرم، شمس الإمارة و الإيالة و الدين، آقا محمد بن حضرت الواقف (أدام الله تعالي ظلالَ الوالد فوق مقبرةِ الشريف) الإمام الهمام قدوة أهل الإسلام يوسف بن حضرت الإمام الکامل العالم الزاهد البارع الشهيد سَمِيّ نبيّ الملک الحميد، مقتدي الأولياء الکاملين، أکمل أولاد سيّد المرسلين، واسطة فيوض ربّ العالمين، الموفَّق بتوفيقات ملک الحاکمين، الإمام الهمام التّمام أبي إبراهيم موسي الکاظم (عليه و علي آبائه أفضل التحية و السلام). و علي العلماء و الصلحاء و الأتقياء و القرّاء و الفقراء و المساکين و الصادرين والواردين في هذا المسجد و المشهد الشريف جميع ما هو حق حضرت الواقف المتصدِّق (تقبَّلَ الله مِنه) و مِلکِه و في يده و في تصرّفه بلا مانع و مُنازع و ثبت مِلکيّتُه بوجهٍ شرعيٍّ. و ذلک جميع القرية المدعوّة بفوريجا الواقعة بمازندران في بلوک الموسوم بعلي‌آباد من أعمال بلدة السّاري حدودها و حدود أراضيها إلي أراضي قرية ديوکلاتجة، و إلي أراضي قرية تلاردشت التي في تصرّف رستم المدعوّ کلاوت و ملوک رستمان و إلي أراضي السيد ظهير المدعوّ بملاز ولد غرّ فرهاد القاسم و إلي أراضي السيد حسين کيا و فرهاد قاسم المذکور، مع ساير التوابع و اللواحق و الحدود و الحقوق و الأراضي العامرة و الغامرة و العيون والقنوات و الآبار و الأودية و الباغات و البساطين و الأشجار المثمرة و الکُرُم و الطّواحين و البيوت و السقوف و الأبواب و الأخشاب و مراعي الأنعام و المناقر و المنابر و کلّ ما هو من توابع القرية المحدودة، وقفاً صحيحاً شرعياً مؤبَّداً مخلَّداً علي أن يبدأ المتولّي بعد حصول رِبحِه و منافعه أوّلاً بعمارة ما يحتاج إليه الموقوف و لابدّ فيه يسعي عامراً، ثم ما بقي منه إلي عمارة المسجد و المشهد الشريفَين من تطمين السطح و تجصيص الجدران و إصلاح الأبواب و الأغلاق، و سائر ما يحتاج إليه في الحال و لابدّ منه يسعي عامراً ينتفع به الناس؛ ثم يصرف إلي ما يحتاج إليه في الفرش و الحصير و البواري؛ ثم يصرف الي الدهن الذي يستصبح فيه من الشحم و غيره؛ ثم يصرف إلي موائد الفقراء و العلماء والصلحاء و المساکين و الصادرين و الواردين في هذا المسجد و المشهد المذکورَين حِسبةً لله تعالي في کل يوم مرَّتين: مرّة بالطعام المطبوخ باللحم والدُّهن و الأرز کما هو المعتاد في الولاية المذکورة في أول ورود النّهار، و مرّة بالخبز و الإدام من الخلّ و الدِّبس و الجبن و غير ذلک في حال ورود الضيف. و يرتّب في کل عيد من عيدين و في کل ليلة من الليالي المتبرکة و رمضان أزيد من موائدهم في الأيام. و لا يمنعون من المائدة أن حضروا وقت بسطها و قد شرط ـ لا زال عمرُه أطولَ الأعمارـ توليةَ هذا الوقف للدرويش الأعزّ الصالح المسمّي درويش علي بن المرحوم المبرور درويش تاج الدين المشهدبان؛ ثم لأولاده الذکور؛ ثم لأولاد أولاده الذکور بشرط أن يکون المتولي صالحاً أميناً أکبرهم في السّنّ. و من لم يتّصف بصفات الديانه و الأمانة، فلا حقَّ له في التولية. فسبيل المتولّي أن يقوم بخدمة الصادرين و الواردين النازلين فيهما، و إيصال المائدة کما شرح إلي العلماء و الشعراء والصلحاء و المساکين و ضبط محصولات الموقوف و تعمير الموقوف عليه. و صار القرية المحدودة بحقوقها و حدودها وقفاً صحيحاً شرعياً مؤبَّداً مخلَّداً مشتملاً بجميع الشرايط و الأرکان بحيث لايُباعُ ولايوهَبُ و لايُرهَنُ و لايُؤجَر و لايُملَکُ بوجهٍ من التّملّکات و لا يُتلَف بأنواع الإتلافات و قد حَکَم بصحّة ذلک حاکمٌ من حکّام الإسلام و قاضٍ من قضاة الأيام. و لايحلّ لوالٍ و لا حاکمٍ ذي شَوکةٍ و لا قاضٍ و لا أميرٍ و لا وزيرٍ و لا مُفتٍ و لا محتسبٍ و لا لأحدٍ يُؤمِن بالله واليوم الآخر تغييرُ هذا الوقفِ و لا تبديلُه عن نَسَقه المسطورة و إزالته عن رقمه المزبورة و لا إبطاله منه بنوع تأويل في إبطاله، أو إبطال غيره من قيوده بقولٍ أو فعلٍ أو شهادة أو تزکية أو فتوًي، أو أعان مغيِّراً أو مبدِّلاً، فعليه لعنةُ الله والملائکه و النّاس أجمعين. ولا يَقبل اللهُ منه صَرفاً و لاعدلاً ولا فريضة و لا نَفلاً، و جَعَلَه من الأخسرين أعمالاً الذين ضلّ سعيُهم في الحيوة و عجّل الله في الدنيا عقوبتَه و في الاخرة فضيحتَه. فَمَن بدّله بعدَ ما سَمِعَه فإنَّما إئمُه علَي الّذين يُبدّلونه إنّ الله سميعٌ عليمٌ. وکُتب ذلک في العاشر من شهر ربيع الأول سنةَ أربعَ عشرَ و تِسعِمائةٍ مِن الهجرة النبوية المحمدية. والحمدلله ربّ العالمين و أختم بالصلوة علي محمد و آله و أولاده أجمعين.... خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد

اسناد مربوط به آتش‌سوزي 1335 قمري در شهر آمل

>سند شماره 1

>سند شماره 2

سند شماره 1 [نشان شير، خورشيد و تاج]: وزارت امور خارجه کارگزاري مهام خارجه کرمان و بلوچستان مورخه پنجم شهر شعبان 1335 مطابق 6 برج جوزا ئيلان ئيل نمره 630 ضميمه............ مقام منيع وزارت جليله خارجه مرقومه محترمه مورخه هشتم 388 راجع بحادثه الم انگيز حريق آمل و خانمان سوختگي اهالي آنجا زيارت گرديد اينکه مقرر فرموده بودند از طرف اعضاء کارگزاري کرمان هم در اين امر خير شرکت نمايند بدبختانه طوري... و اجزاي کارگزاري اينجا دچار عسرت و پريشاني هستند که خود آنها محتاج بکمک و اعانه ميباشد و هرقدر سعي کردم بلکه مبلغي جمع آوري نموده تقديم نمايد ممکن نشد [امضا: ناخوانا] ؛[مهر:] کارگزاري مهام خارجه کرمان و بلوچستان، اداره کابينه وزارت امور خارجه [۴۷] سند شماره 2 بتاريخ 16 شهر شعبان 17 جوزاي ئيلان ئيل 1335 [نشان شير، خورشيد و تاج] کارگزاري مهام خارجه کرمانشاه نمره 384 ضميمه............ مقام منيع وزارت جليله امور خارجه در تکميل عريضه 251 راجه باعانه آمل بر طبق تقاضاي جناب مستطاب آقاسيد اسمعيل اوجاق در دارالحکومه مجلس مرکب از علماء اعلام و شاهزاده گان و اعيان تشکيل دستخط جهان مطاع همايوني و احکام تلگراف رياست وزراء عظام در مجلس مزبور قرائت شد پس از مذاکرات زياد بالاخره در تأديه وجه اعانه حاضر شدند مشروط بر اينکه وجه اهالي کرند تخصيص شود صورت تلگرافي هم نوشتند که از مقام منيع رياست وزراء عظام استدعا نمايند اعانه‌هاي کرمان شاه را اجازه بدهد تنها بکرندي مرحمت شود. قونسولهاي دولتين روس و انگليس هم بتوسط مترجم قونسولگري انگليس در حين انعقاد مجلس پيغامي فرستادند که مقدار سي خروار گندم از طرف قونسولها باهالي کرند اعانه داده ميشود. حاضرين مجلس مزبور هم هرکدام مبلغي معين کردند که تأديه نمايند و کميسيوني هم تشکيل دادند که کار اعانه را بانجام برسانند. صورت اسامي و مبلغ اعانه که در مجلس مزبور به طيب خاطر قلمداد شد لطفاً براي استحضار خاطر مبارک تقديم مينمايد.[سجع مهر:] معاضدالملک [حاشيه پايين وسط]: اداره..... به کومسيون اعانه حريق‌زدگان آمل... بوزارت جليله داخله 4.....

[۴۸]

نتيجه

گاه‌شماري (رسمي و محلي) در روشن ساختن تحولات اجتماعي و گرايش‌هاي ديني يک منطقه نقش مهمي دارد. در اسناد و وقفنامه‌هاي مازندران به‌خصوص شهر ساري، آمل و لاريجان رکن اصلي گاه‌شماري قمري به همراه ديگر گاه‌شماري‌ها آمده است. علاوه بر ثبت يک رويداد و سند، اصول و شعائر ماه‌هاي گاه‌شماري قمري به‌خصوص در وقفنا‌مه‌ها در نزد مسلمانان تأکيد شده است. به غير از گاه‌شماري دوازده حيواني که از قرن هفتم هجري قمري در قلمرو سياست، علم و فرهنگ ما رواج يافت، بسياري از گاه‌شماري‌هاي رايج در ايران ريشه مذهبي داشته و دارد.

منابع

>کتاب >مقاله >مراکز آرشيوي کتاب

1. تاريخ تاريخ در ايران، رضا عبداللهي، تهران، اميرکبير، 1375.

2. گاه‌شماري در تاريخ، ابوالفضل نبئي، تهران، سمت، 1381.

3. گاه‌شماري و جشن‌هاي ايران باستان، هاشم رضي، تهران، بهجت، 1380.

4. گاه‌شماري، رحيم رضازاده ملک، تهران، دانشگاه پيام نور، 1383. کتاب

مقاله

1. بررسي، بازنويسي و ترجمه سند وقفنا‌مه آقارستم روزافزون سردار مازني (قرن 10 ه.ق)، مهدي رحماني کفشگري، ميراث جاويدان، شماره 75، 1390.

2. تقويم دوره‌اي دوازده حيواني، ابوالفضل نبئي، جستارهاي ادبي، شماره 58 و57، 1361.

3. تقي‌زاده و گاه‌شماري ايراني، ناصر مجد، ايران‌نامه، شماره 84، 1383.

4. دگرگون‌پذيري گاه‌شماري دست نبشته‌ها، علي صفي‌پور، تحقيقات کتابداري و اطلاع‌رساني دانشگاهي، شماره 50، 1388.

5. دو وقفنامه از مازندران، محمدتقي دانش پژوه، معارف اسلامي، شماره 8، 1348.

6. طالع بيني و تقويم دوازده حيواني، حسين بيات، فرهنگ مردم ايران، شماره 2، 1383.

7. گاه‌شماري دوازده حيواني و کاربرد آن در آثار تاريخي، سيد مهدي جوادي، تاريخ در آينه پژوهش، شماره 6، 1384.

8. گاه‌شماري کنوني ما و تأثير گاه‌شماري جلالي بر آن، احمد بيرشک، فرهنگ، شماره 20و21، 1375-1376.

9. وقفنامه ميرزا محمديوسف اشرفي، منوچهرستوده، ميراث جاويدان، شماره 18، 1376. مراکز آرشيوي

1. اداره اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه.

2. اداره اوقاف و امور خيريه شهرستان آمل.

پانویس

  1. تاریخ در آینه پژوهش، شماره 6، صص58-59.
  2. تاریخ تاریخ در ایران، ص84.
  3. همان،ص85.
  4. همان، ص86.
  5. گاه شماری در تاریخ،ص130.
  6. همان، صص104-105.
  7. فرهنگ، شماره20و21،ص128.
  8. گاه شماری، ص207.
  9. گاه شماری در تاریخ، ص13؛ سال قمری: هریک بار گردش قرص ماه به گرد زمین را که 29یا30شبانه روز است یک ماه بانکی یا ماه قمری می نامند (گاه شماری، ص108).
  10. برج:مدت زمان سیر خورشید در هریک از بروج فلکی را گویند(گاه شماری، ص55).
  11. همان، ص31. .
  12. همان، ص32 .
  13. گاه شماری وجشن های ایران باستانص475.
  14. تاریخ تاریخ در ایران، ص297.
  15. گاه شماری در تاریخ، ص143.
  16. همان، ص144.
  17. همان،ص146 .
  18. جستارهای ادبی، شماره 57و58، ص197.
  19. تاریخ تاریخ در ایران، ص331.
  20. گاه شماری در تاریخ، ص20.
  21. همان، ص233.
  22. تاریخ تاریخ در ایران، ص335.
  23. جستارهای ادبی، شماره 58و57، صص205-206 .
  24. گاه شماری در تاریخ، ص146.
  25. گاه شماری وجشن های ایران باستان، ص21.
  26. همان، صص21-22.
  27. گاه شماریدر تاریخ،، ص146؛ گاه شماریوجشن های ایران باستان، ص45 .
  28. تاریخ تاریخ در ایران، ص341؛ ایران نامه، شماره 84، ص537.
  29. همان، ص540.
  30. گاه شماری، ص208 .
  31. گاه شماری، 185.
  32. دو نمونه از گاه شماری اسناد در پی نوشت آمده است.
  33. جستارهای ادبی، شماره 58و57، ص206. .
  34. تحقیقات کتابداری واطلاع رسانی دانشگاهی، شماره 50، ص2.
  35. چون محرم، صفر، ربیع الاول، ربیع الاخر، جمادی الاول، جمادی الاخر، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذی قعده ، ذی حجه(گاه شماریدر تاریخ، ص125).
  36. ایران نامه، شمار 84، ص583 .
  37. فرهنگ مردم ایرن، شماره 2، ص71.
  38. همان، ص74.
  39. گاه شماری در تاریخ ، ص73.
  40. تاریخ در آینه پژوهش، شماره 6، ص72.
  41. یعنی در تقسیم آب آن روستا که شبانه روز را به بیست وچهار ساعت وشش(چشمه روزه) هر یک چهار ساعت بخش می کنند ومدت یک ماه را هم به (بنه ماه) وجز ان بخش می کنند ودر روزهای آفتابی با سایه آفتاب ودر شب با اوضاع ستارگان سهم آب هر کشتزاری معین می کنند و این گونه تقسیم را به میرزا احسان وزیر نسبت می دهند جزییات این تقسیم آب در قباله های محل منعکس است(معارف اسلامی، شماره 8، ص68).
  42. (هر ماه) قدیم همان خرداد است.
  43. معار، شماره 8، صص68-70.
  44. میراث جاویدان، شماره 18، صص39-45 .
  45. به صورت رونوشت از اصل وقفنامه، آرشیو72.
  46. به صورت رونوشت از رونوشت وقفنامه، اداره اوقاف وامور خیریه شهرستان آمل، آرشیو 65 .
  47. اداره اسناد وتاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، سند شماره 68-73-46-1335ق .
  48. همان، سند شماره 91-73-46-1335ق .