جایگاه وقف در ساختار شناسی فرهنگی واجتماعی شهر قزوین

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤلف: فرشته محمدی [۱]

چکيده

با وجود تأکيد بسياري که بر حبس مال و تسبيل منافع آن شده و در عمل نيز واقفان فعاليت‌هاي عام‌المنفعه بسياري را در اين راه صرف کرده‌اند، اطلاعات و منابع در خصوص موقوفات و سوابق واقفان که به‌طور مبسوط در يکجا جمع‌آوري شده باشد، وجود ندارد. روش تدوين اين مقاله بر اساس روش اسنادي و کتابخانه‌اي است که با محور قرار دادن اسناد کتيبه‌ها و وقفنامه‌هاي بر جاي مانده از ابتداي اسلام تا پايان دوره قاجار در شهر قزوين، در حد امکان درصدد برآمده تا نقش موقوفات و شناسايي واقفان قزوينِ آن اعصار را تبيين نمايد. در اين نوشتار که به‌طور مستقيم يا غيرمستقيم موقوفات و واقفان آنها‌ مورد بررسي قرار گرفته، نشان داده شده موقوفات شهر قزوين در اين بازه چه هدف و کارکردهايي داشته، از سوي ديگر به انگيزه واقفان و محدوده وقفي آنان پرداخته شده است تا سوابق وقفي اين شهر از نقل قول‌ها با اسناد موثق و مشهود جايگزين شود و دقت آثار وقفي و توجه بيشتر به آثاري که متأسفانه امروزه مورد بي‌توجهي قرار گرفته‌اند را به همراه آورد. چرا که سازه‌ها و نهادهاي وقفي يکي از مبناهاي مناسب براي شناخت جوامع گذشته ايران‌اند. از آنجا که شهر قزوين نيز مانند ساير نقاط ايران بستر موقوفات قرارگرفته است، بنابراين با جمع‌آوري اسناد وقفي موجود و تحليل کارکردي و هدف واقفان در بناهاي متعدد، براي نگارنده ضرورت اين پژوهش علمي ايجاب شد.

کليدواژه ها: وقف، موقوفات، واقفان، قزوين، اسلام، قاجار.

مقدمه

سنت وقف، از ديرباز بر اساس تعاليم اسلامي بدون هيچ اجباري و بنا به خواست افراد براي خدمت به مردم و خشنودي پروردگار انجام مي گرفته است. با گسترش فرهنگ اسلام و تأکيدات و سفارش هايي که بزرگان دين به اين مهم داشته اند، فرهنگ وقف نيز گسترش يافت و مورد توجه بسياري از افراد مرفّه، درباريان و خاندان-هاي سلطنتي و ديگر طبقات جامعه قرار گرفت و به سنت خداپسندانه وقف اقبال شد. به پيروي از الگوي ساير شهرها، که هنوز هم تعداد بسياري از مدرسه ها، مساجد، کاروانسراها، سراها و قيصريه ها، قنات ها و... را در خود حفظ کرده اند، شهر قزوين نيز جايگاهي پر ارج دارد که تعدادي از اين بناها تابع قوانين و مقررات موقوفه ها هستند. لذا مطالعه اي در اين خصوص رسيدگي بيشتر به اين بناها را يادآور خواهد شد. به تصريح بسياري از مورخان در آن روزگار قزوين در ميان شهرهاي عراق عجم اهميت و اعتبار ويژه اي داشته است. چنان که هر حاکم و فرمانروايي، آثاري از خود به يادگار مي گذاشته و تاريخ وقف در اين شهر با حاکمان و فرمانروايان آن گره خورده است. لذا حفظ آنان ضرورتي است تاريخي. سوالي در اينجا مطرح است: ميزان تقسيم بندي اموال و دارايي ها در قزوين چگونه بوده است و بين چه گروهايي جهت دهي بيشتري به اين سو وجود داشته؟ به وقف به‌عنوان يکي از موضوعات گسترده اجتماعي چگونه توجه مي شده است؟ يا به عبارت ديگر با تأمين چه اهداف و کارکردهايي اموال به مصرف وقف مي رسيدند؟

طبقات اجتماعي واقفان

در قزوين، طبقات مختلف اجتماعي خود را وارد سنت خداپسندانه وقف کرده و به موقوفاتي دست زدند که از جهات مختلف تأثير زيادي در جامعه و شهر قزوين داشت. چه کساني که داراي موقعيت اجتماعي بودند مانند: شاه، حاکم، امير، اشراف، بزرگان، خاندان هايي که با دربار و حاکمان مرتبط بودند و... و چه کساني که چنان موقعيتي نداشتند و از مردم عادي جامعه به شمار مي رفتند. در قزوين چنين طريقه اي باعث شد از هر طبقه-اي به اين سنت حسنه تمايل يابند و اموال و املاک خود را به وقف بسپارند. چه اين املاک متصرّفي و يا ملکي بود و چه به تيول داده شده بود. به‌همين منظور و براي سهولت مطالعه، ابتدا طبقه واقفين به‌صورت کلي و سپس جدول واقفان با شرح رقبات و موارد مصرف و نيز طبقه اجتماعي آنان و در پايان کارکردهاي نظام وقف در شهر قزوين تنظيم گرديده است.

1. طبقه شاهان، حاکمان و اشراف

2. بزرگان جامعه

3. طبقه متوسط جامعه و يا عامه مردم

4. زنان

در طول تاريخ وقف در قزوين، گاهي وقف در يکي از طبقات رونق بيشتري گرفته است و در آن مقطع آن طبقه به آن اقبال کرده اند. شاهد آن که هنگامي که حکومتي در شهر قزوين روي کار مي آمد و قدرتي به هم مي رساند، سنت وقف نيز به جريان مي افتاد و موقوفاتي به‌وجود مي آمد. به همين شيوه زماني که در جامعه ثبات و آرامش و امنيت برقرار مي شد و موقعيت اقتصادي پيشه وران و صنعتگران و بازاريان رو به ترقي و تعالي مي گذاشت، به وقف نيز بيشتر پرداخته مي‌شد و با بهبود وضع اقتصادي، وقف هم رونق خاصي پيدا مي کرد و گرم تر و رايج تر مي شد و در ميانشان گسترش و ادامه مي يافت. از قديم الايام تا پيش از مشروطه، سنت وقف با اين قاعده پيش مي رفته است. البته نقطه عطف سنت وقف در شهر قزوين همزمان با حکومت صفويه و قاجار بوده است که شاهد اوج اقبال همگاني به وقف هستيم. به موازات مقطعي که وقف و تشکيلات آن در شهر قزوين رو به فزوني بوده، زنان نيز در عرصه وقف حضور فعال داشته اند. [۲] و براي خدمت-رساني و محقق ساختن نيت خيرشان در اين امر بر يکديگر و در مقطعي چه بسا بر مردان پيشي مي گرفتند. اين زنان يا از چهره هاي شاخص زنان واقف خاندان هاي حکومتي بوده اند که تاريخ‌نگاران، آنها را از بانوان نيکوکار ايران خوانده اند. و يا شخصيتي دانشمند و فاضل به‌شمار مي آمدند و در دربار نيز نفوذي قابل توجه داشتند. بررسي اسناد وقفي آستان قدس رضوي نشان مي دهد که قديمي ترين موقوفه زنان متعلق به مرحوم بيگم آغا خانم ذوالفقار است که در سال 997 هجري تمامي موضع سليمان آباد قزوين را وقف بر آستان قدس رضوي نمود. گرچه نام اين زنان به دلايلي چون دوري از دستگاه سلطنتي و دربار، حضور نيافتن در روايت رسمي تاريخ-نگاران از تاريخ و نيز بزرگ نبودن کار خيرشان، حضور پر رنگي در روايت هاي تاريخي ندارد اما همراهي و همياري زنان در کنار مردان در زمينه وقف، نشاني روشن از اجراي عدالت اجتماعي، رفاهي همگاني و امنيت اجتماعي است. بررسي هاي تاريخي از ظهور بيش از پيش وقف در آغاز حکومت صفوي در اين شهر در آستانه قرن نهم خبر مي دهند ولي اصول وقف، ظاهرا در قرن يازدهم هجري تکامل يافته است.

موقعيت اقتصادي و اجتماعي شهر در دوره هاي تاريخي

اولين سنگ بناي گسترش شهر قزوين در زمان خليفه عباسي ابومحمد موسي الهادي در سال 167 هجري گذاشته شد. وي مخفيانه به قزوين آمده بود تا به ري برود، گفته اند که او به حاکم قزوين گفت تا مردم را براي جنگ آماده کنند. مردم نيز به سرعت محياي جنگ شدند، موسي هادي نيز بسيار خشنود شد و دستور داد در برابر قزوين شهري بسازند و آن را «مدينه موسي» ناميد. وي روستاي «رستم آباد» را خريد و وقف بناي شهر موسي کرد. [۳] اقدام مهم وي گام بزرگي در توسعه شهر محسوب مي شود که زمينه ساز خانه سازي در کنار شهر قزوين شد. هارون در سال 192 هجري به دنبال امان نامه اي که توسط وزيرش به يحيي بن عبدالله داده شد، به قزوين مي آيد و علاوه بر توسعه شهر، ساخت قديمي ترين بناي قزوين که مسجد جامع اين شهر بوده است و قديمي‌ترين بخش آن متعلق به قرون اول اسلامي است را بنا مي گذارد. [۴] ضمن اين‌که در زمان خلافت هارون، قزوين به همراه گرگان و طبرستان تحت حکومت پسرش «قاسم بن الرشيد» بود؛ در اين زمان اهالي سرزمين قزوين و طالقان مجبور شدند براي رفع ناملايمات، دزدها و ستم عمال، زمين‌هاي خودشان را در اختيار حاکم وقت قرار دهند، پس همه زمين ها املاک قاسم شد و مردم کشاورز او شدند. [۵] در حقيقت همان طور که گاهي وقف ملکي، صاحب يا آن واقف را از پرداخت ماليات به دولت معاف مي کرد، اين روش نيز در محافظت اموال و املاک مردمان تحت لواي حکومت، آسودگي خاطر و مصونيت اموال و املاک رعيت را در برابر صدمه و تجاوز بيگانگان به همراه داشت. وسعت قزوين در سال 253 هجري را مي توان از روايت تاريخ گزيده دريافت که پس از بر کشيدن حصار شهر توسط موسي بن بوقا، داراي دويست و شش برج و هفت دروازه بوده است. [۶] تعمير باروي شهر در سال 373 هجري به وسيله صاحب بن عباد «وزير دانشمند آل بويه» و بناي صاحب آباد در شمال خاوري شهر، بازسازي آن در سال 411 هجري توسط امير شريف ابوعلي جعفري، اقدامات گسترده عمراني امير خمارتاش عمادي در دهه نخستين سده ششم و ساخت باروي تازه اي از آجر به سال 527 هجري نشان از توسعه دائمي منطقه دارد. اين شهر نزديک به يک قرن همزمان با حکومت آل بويه، بخشي از سرزمين وسيع دولت آل بويه بود و صاحب بن عباد وزير مشهور فخرالدوله، کتابخانه اي بزرگ و مدرسه اي در آن بنيان نهاد. [۷] در سال‌ 413 هجري ابراهيم بن مرزبان با‌ صرف‌ اموال‌ کثير طبقات بالاي مسجد جامع کبير قزوين را ساخت و قريه زراره‌ را با قنات آن وقف بر مصارف اين مسجد نمود. اين در حالي است که دومين وقفنامه متعلق به وقف يک قنات در قزوين متعلق به سال 454 هجري با نيت تأمين آب شرب شهر قزوين به دست خديجه بنت بديعا صورت گرفته است. خديجه بنت بديعا وقف خود را با نيت آب‌رساني به دو محله در قزوين انجام داد که مربوط به قناتي معروف به قنات آخوند مي‌شود و هنوز هم بعد از چند قرن قنات ايشان وجود دارد و اين آب‌رساني انجام مي‌شود. حمدالله مستوفي احداث‌ قنات‌ در اين شهر را از زمان سلطنت محمود سبکتکين دانسته [۸] که به موازات آن براي مبارزه با کم آبي و بهبود وضع اقتصادي و اجتماعي شهر، طرح ساختن آب انبارهاي بزرگ به کار برده مي‌شده است. بنابراين از قرن پنجم هجري‌ حکام‌ و افراد خيّر براي رفع کم‌آبي به حفر قنوات اقدام کرده‌اند. ناصر خسرو که در سال 438 هجري به قزوين رسيده، ضمن توصيف شهر قزوين آنجا که درباره باغ ها و تاکستان هاي شهر سخن مي گويد به اين نکته اشاره دارد که: «... باغستان بسيار داشت، بي ديوار و خار و هيچ چيز مانعي در رفتنِ راه نبود». [۹] گفته ناصر خسرو حکايت از گشاده دستي مردم قزوين و در عين حال امنيت شهر و رونق اقتصادي و تجاري و کشاورزي منطقه در قرن پنجم هجري دارد. در زمان سلطنت ملکشاه سلجوقي نواحي ابهر، زنگان، رودبار، قزوين، الموت و طارم در اقطاع امير قماج «حاجب سلطان‌ ملکشاه» بود. در اين هنگام اسماعيليه به رهبري حسن صباح خطر بزرگي براي دولت سلجوقي و خليفه عباسي به‌وجود آورده بودند و چون قزوين‌ يکي از مراکز مهم اين فرقه محسوب مي‌شد، ملکشاه حکومت‌ آنجا را‌ به يکي از غلام‌زادگان خود يعني عمادالدوله بوزان (بوران) واگذاشت و فرمان داد که وي با خانواده خود به قزوين برود و در آن‌ شهر سکونت اختيار کند و چون به‌ وفاداري‌ او‌ نسبت به خود ايمان‌ داشت مبارزه‌ با‌ اسماعيليان‌ را به او سپرد. پس از عمادالدوله بوزان‌ پسرش ايل قفشت که او نيز عمادالدوله لقب يافته بود به حکومت‌ قزوين رسيد‌ و اين‌ پدر و پسر مدت 51 سال در اين‌ شهر‌ حکومت‌ کردند. و چون عمادالدوله ايل قفشت بيشتر به ملازمت سلاطين‌ سلجوقي مشغول بود، مملوک خود امير خمارتاش بن عبدالله را‌ به‌ حکومت‌ قزوين‌ منصوب کرد. وي نيز که نسبت عمادي يافته بود و به‌ امير زاهد شهرت‌ داشت در مدت حکومت خود دست به عمران و آبادي قابل توجهي زد و در فاصله سال هاي 500-513 هجري که حاکم وقت قزوين بود سنت وقف و بناهاي عام المنفعه در شهر قزوين بيشتر نمايان شد. حمدالله مستوفي‌ درباره او مي‌نويسد: «وي از طرف والي کفيل مهمات قزوين بوده‌ و او را در قزوين و مکه آثار خير بسيار است و به‌ امير زاهد معروف‌ بوده و وفاتش به سال 530 اتفاق افتاده است. وي در اواخر عمر تائب‌ شد و ترک شغل‌هاي ديواني کرد» [۱۰] اگرچه قديمي ترين موقوفات برجاي مانده در شهر قزوين، مربوط به يکي از زنان عادي و از طبقه متوسط اين شهر بوده است که با کارکرد اجتماعي در وقف قدم برداشت اما غالب آثار وقفي در دوره هاي اوليه اسلامي مربوط به قرن پنجم هجري و با عصر حاکمان و اشراف و شاهان سلجوقي پيوند خورده است و بعد از اين با عصر صفوي و در ادامه با سلسله قاجار توسعه مي يابد. سلجوقيان در قزوين بناهاي عام المنفعه بنا کردند و ساختار شهري را دگرگون و شکل دادند. در کنار بناهاي وقفي که به عموم اختصاص دادند، اين آثار داراي کارکرد آموزشي، مذهبي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و مذهبي شدند که در قِبَل آنها و براي استمرار دوام-شان موقوفاتي نيز بر بناهاي عام المنفعه قرار دادند. اگرچه تأثير کارکردهاي گفته شده در عصر سلجوقي باقي ماند و با گذر زمان و انتقال موقوفات به اعصار بعد همان کارکردها را نتوانست حفظ بکند و از مجموعه موقوفات سلاجقه در قزوين تنها يک اثر باقي ماند که تأثير چنداني در وضعيت آموزشي و اجتماعي قزوين نداشت. اما مي توان اقدام واقفان اين دوره را در جهت الگوبرداري براي اعصار بعد از جمله صفويه و قاجاريه به‌شمار آورد. وقفنامه امير خمارتاش بن عبدالله عمادي‌ در مسجد جامع قزوين که پس از اتمام گنبد و مقصوره مسجد نوشته شده، نه‌ تنها يک سند معتبر تاريخي به‌شمارد مي‌رود و نيز به‌منظور شناخت کارکرد هنري و بازشناسي هنر دوره اسلامي نيز در دوره‌هاي بعد به عنوان الگوي کاري و هنري سند بوده است، بلکه از نظر‌ ظرافت‌ و زيبايي نيز نمونه‌اي‌ از هنر دوره اسلامي ايران در آن عصر است. [۱۱] همچنين وقفنامه هاي اين عصر حاوي مطالبي است‌ که از‌ نظر‌ اوضاع‌ و احوال اجتماعي قزوين در رابطه با نظامات‌ سلجوقي درخور اهميت است. [۱۲] علاوه بر مسجد جامع قزوين که بهترين نشانه سبک معماري عصر سلجوقي است، از جمله آثاري که در قرن ششم هجري بنا شده اما راجع به تاريخ بنا و باني مسجد اطلاع درستي در دست نيست، مسجد حيدريه يا مسجد جامع صغير است. ولي از روي شواهدي که وجود دارد آن را مربوط به اواخر قرن ششم مي دانند. [۱۳] قديمي ترين تاريخ بنا مربوط به 192 هجري و در قسمتي است که به‌نام طاق هاروني معروف گرديد و بعد مقصوره خمارتاشي يا طاق جعفري است که به دستور امير خمارتاش ابن عبدالله عمادي، وزير سلطان ملکشاه سلجوقي به سال 500 هجري ساخته شد که محراب را در بر دارد و گنبد زيبايي بر فراز آن قرار گرفته است. اما ساير قسمت هاي اثر بهترين نشانه سبک معماري عصر سلجوقي است. [۱۴] با وجود بازسازي به‌دستور امير خمارتاش پس از زمين‌لرزه سال 513 هجري، اساس و بنيان اين بنا به دوران قبل از اسلام بازمي‌گردد، زماني که اين مکان يک آتشکده زردتشتي بود. [۱۵] ساخت مسجد سنجيده در قرن ششم و در زمان حکومت سلجوقيان، از ديگر نشانه هاي توجه سلاجقه به موضوع وقف و گسترش اين فرهنگ در جامعه است که با توجه به معماري آن گفته مي شود که زماني آتشکده بوده و بعد به مسجد تبديل شده است و داراي کتيبه اي است مشتمل بر مناجات حضرت علي عليه السلام که قسمت زيادي از آن ريخته است. [۱۶] اميران سلجوقي به‌دنبال توسعه شهر قزوين با انجام فعاليت هاي عمراني و اقدامات خداپسندانه موقوفي بوده اند و اين از گستردگي و کيفيت بخشي به آثار شهر قزوين در اين دوره مشهود است. مولف آثارالبلاد قزوين را در آغاز قرن هفتم - پيش از حمله مغول- چنين توصيف کرده است: «شهري بسيار بزرگ و پر جمعيت است. در دشتي بسيار پهناور و هموار بنا شده و مهندسان در بناي شهر نقشه اي کشيده اند که نظيرش وجود ندارد. زيرا دو شهر است يکي در آغوش ديگري آرميده. شهر کوچک را که در وسط قراردارد شهرستان مي نامند که براي خود دروازه و بارو دارد. شهر بزرگ تر که پيرامون شهرستان واقع شده داراي برج و باروي ديگري است. باغستانها و تاکستان ها گرداگرد باروي خارجي شهر دوم را فراگرفته و پس از آن کشتزارهاي سرسبز دو شهر را در بردارد و دو رودخانه ديزج و ارنزک از آن مي گذرد». [۱۷]

وسعت اين شهر در هنگام حمله ويران گر مغول به ايران به حدي رسيده که به گزارش مستوفي در ظفرنامه افزون از يک ميليون نفر جمعيت داشته است. از آنجا که از مرگ تيمور تا به قدرت رسيدن شاه اسماعيل صفوي، مردم قزوين يک قرن پرتلاطم و ناخوشي را گذراندند [۱۸] ، نشانگر اوضاع نامساعد امنيت اجتماعي و آشفتگي وضعيت زندگي مردم اين شهر در اين برهه تاريخي است که بالتبع عاملي بوده براي کاهش توجه به وقف. چرا که افزايش توجهات به اين سو با امنيت فکري و اجتماعي واقفان همواره همسو بوده است. اگرچه حکومت ايلخانان در سلطانيه متمرکز بود، اما قزوين موقعيت ممتازي داشت و زنجان و سجاس و سهرورد (که شهري آباد بود) و طالقان، طارم و... جزء قزوين و در تقسيمات کشوري عنوان تومان يا استان را دارا بوده و راههاي مواصلاتي از آن مي گذشته است. [۱۹] حمدالله مستوفي نيز درباره ويژگي هاي مردم قزوين تا قرن پنجم دو مورد جالب توجه را ذکر مي کند که نقل آنها را براي شناسايي ويژگي هاي مردم شناسي تاريخي اين شهر بي مناسبت نمي باشد. وي مي‌نويسد: «محمد بن اليماني وزير عراق، خواجه بسيار خيّري بود. هارون الرشيد چند بدره زر بدو داد تا بر فقراي قزوين صرف کند. اعتقاد اهل قزوين در آن وقت به مرتبه اي بود که نه آن‌که جهت خود قبول مي کردند، به امانت نيز در خانه خود راه نمي دادند و مي گفتند مال سلطان را در خانه ما جا نبود. چند شبانه روز بر سر راه افتاده بود و هيچ کس به آن التفات نمي کرد. تا ائمه اسلام اتفاق کردند و بدان مستغلات خريدند و وقف کردند» [۲۰] پيش از عصر صفوي به گفته مورخين چون مردم قزوين مذهب‌ اسلام‌ اختيار کردند،‌ بيشتر شافعي مذهب شدند و در اين مذهب تعصب خاصي داشتند. [۲۱] چون قزوين مرکز حکومت شيعي‌مذهب صفوي‌ شد‌ به تدريج‌ مردم به مذهب شيعه گرويدند. سلاطين صفوي‌ که‌ مذهب شيعه را در ايران رسمي کردند، از نسل شيخ صفي‌الدين اردبيلي، صوفي معروف بودند که خود را حامي و طرفدار مسلمانان مخصوصا شيعيان مي دانستند. به دنبال آن بناي امامزاده در اين شهر رواج گرفت و سلاطين‌ صفوي نيز براي پيشبرد سياست خود امامزاده‌ها را که زيارتگاه شيعيان بود مورد‌ توجه خاص خود قرار‌ داده‌ و براي آنها مقبره مي ساختند و املاک و مستغلاتي وقف مي کردند و کسي را به توليت آن مي‌گماشتند. به اين جهت بعضي از امامزادگان که مي‌گفتند خواب‌نما شده در اين دوره پيدا شده‌ و بعضي مردم سودجو نيز خود را متولي آن قلمداد کردند. [۲۲] شاهدي از توجه صفويان به ابنيه مذهبي، بقعه مقدس شاهزاده حسين است که تاريخ ساخت آن سال 967 هجري ثبت شده است. اما کيفيت اين ساختمان در گذشته مشخص نيست ولي در تاريخ 1040 هجري در دوره صفويه بار ديگر با موقوفات مجدد تجديد شده است. [۲۳] از ديگر ابنيه دوره صفوي آرامگاه امامزاده اسماعيل پسر حضرت امام جعفر صادق عليه السلام در کوچه امامزاده اسماعيل است که بنايي آجري است. [۲۴] شاه اسماعيل صفوي ساختمان بناي مسجد شاه را که در خيابان پهلوي واقع شده شروع کرد و در دوران شاه طهماسب خاتمه يافت. اين مسجد پس از انقراض صفويه ويران شده تا اين‌که به دستور فتحعلي شاه قاجار از نو بنا گرديد و مورد توجه واقع شد. [۲۵] بقعه پنجه علي جزء عبادتگاه ها و زيارتگاه هاي اهل حرم بوده و دروازه نزديک آن در تاريخ گيلان سيد ظهيرالدين مرعشي و ديگر تواريخ قرن نهم ذکرشده است. بازارهاي قزوين که هر بازار به صنفي خاص اختصاص داشته، بقعه امامزاده اباذر، ساخت حمام قجر توسط اميرگونه خان که يکي از امراي بزرگ و سرداران شاه عباس بزرگ بوده است در تاريخ 1057 هجري، نمونه هاي از توجهات شاهان و بزرگان عصر صفوي به جامعه تحت امر خود مي باشد. پس از جنگ چالدران - سال 920 هجري- شهر قزوين به علت بُعد مسافت نسبت به مرزهاي عثماني و موقعيت مهمي که بر سر راه هاي ارتباطي داشت مورد توجه قرار گرفت و رفته رفته به‌صورت پايتخت دوم صفويه درآمد، اما انتقال پايتخت به طور قطع در سال 962 هجري، در سي و دومين سال سلطنت شاه طهماسب اول صورت گرفت. در اين سال پادشاه صفوي که از جنگ هاي طولاني با عثمانيان فراغت يافته، آذربايجان را نيز جاي امني براي مقر دولت خويش نمي يافت يکسره پايتخت را به قزوين منتقل نمود. مقدمات انتقال پايتخت از سال 951 هجري آغاز گرديد و در اين سال بود که شاه اراضي موسوم به زنگي آباد را از ميرزا شرف جهان که از بزرگان و معتمدان قزوين بود، خريداري کرد و سپس معماران برگزيده کشور را فراخوانده و فرمان داد تا باغي به شکل مربع بسازند و در وسط آن باغ عمارات عالي، تالارها، ايوان ها و حوض ها به وجود آوردند. [۲۶] سنت وقف در ميان خاندان هاي دربار صفوي جايگاهي ويژه داشت. از جمله اين‌که ساخت کاروانسرا در عصر صفوي در صدر وقفيات قرار گرفت. در ميان آنان کساني بودند که به فرمان شاه عمل کردند و خود با سرمايه-اي که داشتند کاروانسرا ساختند. شاردن، جهانگرد فرانسوي بر اين مسأله مهر تأييد مي زند: «... نخست کاروانسرايي را بنا و وقف سکونت رايگان و ابن السبيل مي کردند، سپس گرمابه، قهوه خانه، بازار و باغ بزرگي پديد مي آوردند و آنها را به اجاره وا مي گذاشتند و بعدا مدرسه اي بنا مي کردند و مال الاجاره ابنيه مذکور را وقف آن مي کردند. اين نکته نيز گفتني است که وقف کنندگان هر بنا پس از اين‌که بنايي يا چيزي را وقف کردند ديگر مالک آن نيستند و عايدات هر موقوفه به مصارف پيش بيني شده مي رسد». [۲۷] کاروانسراسازي و رفع نيازهاي مسافران در صفحه انديشه جامعه ايران در روزگار صفويان، از مواردي مهم به‌شمار مي آمده که چه به شيوه وقف، چه به گونه امري خيريه جاري و سنت بوده است. چون قزوين اصولا کم‌آب‌ بود‌ و آب شهر کفايت‌ شرب‌ و مصرف اهالي را‌ نمي‌نمود‌ و مخصوصا پس از آن‌که اين شهر به پايتختي دولت صفوي برگزيده شد، جمعيت‌ آن‌ افزايش يافت و احتياج مردم به‌ آب‌ بيشتر شد‌. از اين ‌رو‌ سلاطين‌ صفوي و اشخاص نيکوکار‌ به جاري ساختن قنات‌هايي علاوه بر آنچه سابقا بود مبادرت کردند. از آن جمله است‌ قناتي‌ که شاه عباس کبير ايجاد نمود‌ و نيز‌ قنات‌ خيابان‌ که باني آن‌ شاه‌ عباس دوم بود. و نيز براي ذخيره آب در زمستان و مواقع بارندگي جهت مصرف در ساير‌ فصول‌ به احداث‌ آب‌انبارهاي عظيم و حجيم اقدام کرده‌اند. مانند‌ آب‌انباري‌ که‌ در‌ جنب‌ مسجد‌ جامع کبير در زمان سلطنت شاه سليمان صفوي يعني در سال 1093 قمري شخصي به‌نام عليخان - از بزرگان زمان- بنا کرد. [۲۸] در آغاز پادشاهي شاه‌ عباس فعاليت‌هاي آباداني در اين شهر از سر گرفته شد. شاه ‌عباس براي کمبود آب شهر، دست به ايجاد قناتي جديد زد و همچنين به فرمان او، کاروانسرايي در اين شهر ساخته شد و به موقوفات کاروانسراهاي قبلي که اغلب توسط زنان درباري وقف شده بود، اضافه گرديد. شاه‌ عباس با وجود علاقه‌اي که به قزوين نشان مي‌داد، در صدد تغيير پايتخت بر آمد و در سال 1006 هجري پايتخت را به اصفهان برد. يکي از علل تغيير پايتخت به اصفهان را مي‌توان کم‌آبي قزوين دانست. پس از انتقال پايتخت به طور طبيعي، قزوين يک‌باره از نظر موقعيت سياسي و اعتبار دچار نزول شد و جمعيت آن به تدريج رو به نقصان گذاشت. در اواخر سلطنت صفويه، بار ديگر قزوين به مدت سه سال پايتخت و مرکز فعاليت‌هاي مملکتي شد. در زمان شاه سلطان حسين صفوي، وي درآمد دو قطعه باغ واقع در شرق و شمال شرقي شهر قزوين را که يکي نام «باغ سليمان‏آباد» و ديگري نام «باغ صفي‏آباد» داشته است، با شروطي وقف مشاهد ثلاثه که از آن جمله مزار معروف به پيغمبريه قزوين است، کرد و توليت آن را در عهده ميرزا قوام‏الدين محمدالحسيني فرزند ميرزا محمدمهدي و پس از وي به اصلح اولاد و اصلح اولاد اولاد او... قرار داد. [۲۹] يکي از مهم‌ترين زنان واقف عصر صفوي که در حوزه وقف يکي از مقتدرترين زنان واقف خاندان دربار بود، «زينب بيگم» بود. وي از جمله کاروانسرايي در راه قزوين به ساوه ساخت که به‌ کاروانسراي‌ بيگم معروف بود. [۳۰] از ديگر زنان واقف عصر صفوي مي‌توان به مريم بيگم‌ اشاره‌ نمود.‌ او دختر شاه صفي و خواهر شاه عباس دوم و عمه شاه‌ سليمان بود. او از آخرين بانوان قدرتمند عصر صفوي به شمار مي‌رفت و در دربار شاه سلطان‌ حسين‌ از‌ اعتبار و نفوذ بسياري برخوردار بود. نقش هاي سياسي اش در دربار بسيار قابل‌ توجه‌ بود. از مدارس مهم عهد صفوي، مدرسه مريم بيگم‌ معروف‌ بود که در بسياري از شهرها از جمله قزوين ملک خريده، وقف مدرسه کرده بود و موقوفه داشت. [۳۱] آنچه مسلم است، زنان درباري‌ و متمول عصر صفوي به دليل استقلال مالي و دارايي‌هاي خود به ايجاد بناهاي عام المنفعه علاقه و رغبت بيشتر‌ي نشان مي‌دادند. زنان متمول قسمتي از سرمايه و دارايي‌هاي خود را در موقوفات و امورعام المنفعه به کار مي‌بردند ولي به‌ نظر‌ مي‌رسد‌ به‌ دليل‌ کم بودن اين تعداد زنان به‌ کل زنان جامعه عصر صفوي و هم‌چنين مردان واقف در اين‌ عصر، نسبت زنان واقف به مردان در آن دوران کمتر باشد. زيرا‌ جامعه‌ صفوي‌ بستري مناسب براي همه زنان مهيا نمي‌کرد که در بهره‌گيري از امکانات، بدون تبعيض، قدم‌هاي موثري بردارند و ‌‌بزرگ‌ترين‌ واقفان يا شخص شاه بود و يا بزرگان کشوري، لشکري و درباري، که مشکلات و تبعيضات‌ زنان‌ شامل حال آنها نبود. [۳۲] اعتبار شهر قزوين در دوره قاجار تا آن اندازه بود که حکومت آن همواره مطمع نظر شاهزادگان و رجال اين دوره قرار داشت و حتي در زمان فتحعلي شاه شايع شده بود که حکومت قصد دارد پايتخت را به اين شهر منتقل کند. [۳۳] قزوين دردوره قاجار بارانداز ايران محسوب مي شد و تجار سرشناس و متمول و روحانيون معتبري در آن مي زيسته اند. [۳۴] شواهد و مستندات نشان مي دهد که شماري از تجار، روحانيون و صاحب منصبان ساکن قزوين در دوره قاجار مبادرت به احداث حمام عمومي کرده بودند که بيست و پنج باب آنها هنوز پا برجاست. [۳۵] اسناد موجود بيانگر اين نکته است که بخشي از درآمد تعدادي از اين حمامات صرف امور خيريه مي شده است. [۳۶] از جمله خانواده هاي سرشناس قزوين عصر قاجار که نه تنها در اين شهر،بلکه در ساير شهرها نيز به آزادي اموال خود در راه وقف مي پرداختند، برادران حسين خان و حسن خان از سرداران فتحعلي شاه قاجار بودند که در سال 1231هجري يکي از زيباترين مدارس قزوين که نام آن برگرفته از مقام سازندگان آن مي باشد را در دو طبقه احداث کردند. سرداران قزويني علاوه بر موقوفات مسجد- مدرسه و آب‌انبار در قزوين داراي موقوفاتي در کربلا به نام مسجد، مدرسه و کتابخانه حسن خان سردار و در ايروان نيز بوده اند که به تصريح وقفنامه‌هاي موجود توسط هر دو برادر ساخته شده است. [۳۷] در دوره قاجاريه بناي آب‌انبار از طرف اشخاص نيکوکار براي مصرف‌ مردم محلات شهر مانند سابق معمول بوده است. از معروف‌ترين اين آب‌انبارها که از حيث عظمت بنا و ظرافت ساختمان در رديف آب‌انبار حاج کاظم مي باشد، آب انبار سردار است که تاريخ اوليه بنا به سال 1277 قمري برمي گردد. [۳۸] اين آب‌انبار داراي کتيبه‌اي بوده است که اطلاعات واقفان و رقبات و داده هاي مربوط به موقوفه در آن ثبت شده است. تاريخ احداث آب‌انبار سردار کوچک نيز به 1247 هجري مي رسد. از پرونده‌هاي مربوط به سرداران قزويني در بايگاني مرکزي سازمان اوقاف و امور خيريه تهران در قزوين اين موقوفات نيز شناخته مي‌شود: يک و نيم دانگ از شش دانگ کاروانسراي حاجي رحيم واقع در بازار قزوين که براي مخارج ضروري مدرسه سردار نيز تعزيه‌داري در آن سال 1240 هجري وقف شده است. [۳۹]

از ديگر خاندان هاي متمول، ذي نفوذ و سرشناس قزوين، که تجار معتبري از ميان آنها برخاست، خاندان اميني بود که موقوفات بسياري همچون مسجد، حسينيه، مدرسه، بيمارستان و.... در قزوين داشتند. [۴۰] به همت چنين اشخاصي و نيز سعدالسلطنه حکمران قزوين خصوصاً در اواخر دوران قاجاريه، اين شهر تا حدودي شکوفايي از دست رفته خود را باز يافت. سلاطين قاجاريه مانند پادشاهان صفوي به ايجاد ابنيه مذهبي از جمله امامزاده توجه داشتند و به تعمير و يا تجديد بناي آن مي کوشيدند. چنان‌که‌ در‌ سال 1306 قمري سعدالسلطنه سردر امامزاده حسين را که از بناهاي زينت بيگم خواهر شاه طهماسب اول صفوي بود از نو ساخت. [۴۱] از ديگر اقدامات مهم اين حکمران، ساخت مجموعه سعدالسلطنه و الحاق آن به بازار شهر است. با اين کار، رونق اقتصادي شهر دو چندان شد. به نظر مي رسد احداث کاروانسراها، مدرسه ها و مساجد، آب انبارها، حمام-ها، قنات ها و ساير موقوفات و وقف نيمي از درآمد آن به اولاد ذکور دودمان هاي واقف نسل بعد نسل، پشتوانه-اي براي حضور دائم مردان اين خاندان ها در اجتماع و نيز يک دورانديشي اقتصادي و حفظ مادام جايگاه اقتصادي و اجتماعي چنين خاندان هايي که ارتباط نزديکي با حکومت قاجار داشتند و در زمان خود از جايگاه اجتماعي و سياسي ويژه اي برخوردار بودند و تجار معتبري در ميان آنان بود، مي شده است. [۴۲] به نوعي هدف بانيان اغلب بناهاي عصر قاجار علاوه بر ساير کارکردهاي مذکور اين بوده که به وسيله موقوفات خود کانالي براي ايجاد ارتباط نزديک با عمال حکومتي و حفظ ارتباط مستمر ايجاد کنند. چنان‌که وقف حمام حاج محمدرحيم قزوين که آن را حبس و از هرگونه تعرض و تعدي به دور مي داشت را مي توان يک مآل انديشي اقتصادي در صورت بروز هرگونه بحران مالي و سياسي در خانواده اميني ها نيز به حساب آورد. [۴۳]

کارکردهاي وقف

با مطالعه مستقيم يا غيرمستقيم پانزده وقفنامه، کتيبه و سند موجود و قابل دسترسي از دوره سلجوقي، صفويه و قاجار در شهر قزوين، مي‌توان نتيجه گرفت که به موجب شرع و شرط واقف مندرج در وقفنامه، منافع و درآمد بخش اعظم املاک و اموال موقوفات عام بر حسب اختيار و نظر متولي يا متصدي شرعي وقف به تأمين اهداف متعددي به مصرف مي رسيد و شاخص مصرف و کارکردهاي فراواني در نظر بوده است. البته‌ اين‌ نکته اساسي را نبايد از نظر‌ دور‌ داشت‌ که در اين نوع فهرست‌ها و اسناد موقوفات بيشتر‌ به موقوفات اساسي و مهم اشاره شده که از نظر درآمد قابل توجه بودند و گاه‌ همه‌ موقوفات و نام آنها ثبت نشده است. زيرا بعضي‌ از‌ موقوفات کوچک و ناچيز تلقي شده‌اند و چندان درآمدزا محسوب نشده‌اند. [۴۴] که ممکن است‌ تعداد زيادي از آنها توسط افراد عادي طبقه متوسط و از عوام و يا زنان طبقه عادي جامعه وقف شده باشند. پس با توجه به موارد ذکر شده، مي‌توان‌ اين گونه‌ نتيجه‌ گرفت که نمي‌توان به‌طور دقيق نسبت طبقه حاکم يا بزرگان شاخص حکومتي را در وقف نتيجه گرفت ولي با توجه به محدوديت هاي اجتماعي و اقتصادي افراد عادي و کم‌درآمد بودن اکثريت جامعه، محدوديت هاي عرفي و فرهنگي زنان و فهرست نشدن بعضي از موقوفات‌ کوچک‌ در‌ منابع، مي‌توان نسبت حضور حاکمان، شاهان و اشراف را در موقوفات بيشتر از طبقه متوسط جامعه و يا عامه مردم و واقفان مرد را نيز بيشتر از زنان فرض نمود و کارکردهاي ذيل را متصور شد:

>مصارف عمومي و عام المنفعه >بهبود وضع کيفي زندگي افراد جامعه >کارکرد آموزشي >کارکرد مذهبي و فرهنگي >کارکرد فقهي >کارکرد تاريخي و جغرافيايي

مصارف عمومي و عام المنفعه

بخشي از کارکرد موقوفات و موارد مصرف آنها به تأمين اهداف مقرر واقف، به مصرف مصالح عمومي و جهت اداره امور، گسترش، رواج و پيشرفت مؤسسات فرهنگي و ديني (مساجد، مدارس، کتابخانه ها و...) و به ويژه مؤسسات عام المنفعه ديگر نظير بيمارستان ها، حمام ها، آب انبارها، مشاهد و مقابر و ساير مقاصد خيريه و منظورهاي اقتصادي، کمک به مدارس طلاب علوم ديني، کمک به فقرا، ساخت حمام، روشنايي معابر و... اختصاص داشته است. [۴۵] فراگير شدن وقف براي بهره بردن همگان، تا بدان اندازه پيش رفت که واقفان براي خدمت گزاري و ايجاد رفاه همگاني و نيز البته نام آوري و سرانجام دست يابي به اجر اخروي، حتي با وقف يک سنگاب هم در امور خير سهيم مي شدند و در اين امر بر يکديگر پيشي مي گرفتند. با اين همه بي شک افرادي که در آن روزگار از وضع مطلوب اقتصادي برخوردار نبودند از امکانات اين‌گونه تأسيسات عام المنفعه بهره مي بردند. اين شرايط، زندگي سخت را بر آنان آسان تر مي کرد و نيت واقفان را براي ايجاد رفاه همگاني تا اندازه اي محقق مي ساخت.

بهبود وضع کيفي زندگي افراد جامعه

از ديگر کارکردهاي موقوفات به ويژه در عصر صفوي، توجهي است که حاکمان و بزرگان به امر تأمين حوائج مردمي و دغدغه رفع آن داشتند. چرا که خود را در باب برآورده ساختن نيازهاي مردم مسئول مي دانستند. ولو اين‌که به زبان آورده نشود، خود نيازها را يافته و در راستاي تأمين آن تلاش مي کردند. ساخت و بناي موقوفات توسط شخص حکمرانان يا سپردن آن به بزرگان نشانه احساس مسئوليت در رابطه حاکم-رعيتي است که به ويژه پادشاهان صفوي به آن توجه داشته اند و موقوفات موجود اين را به اثبات رسانده است. به‌طور موردي در وقفنامه باغ هاي سليمان آباد و صفي آباد قزوين توسط شاه سلطان حسين صفوي که با تمام ضمائم و متعلقات آن وقف شد مي توان به توجه ايشان به وضعيت امرار معاش و به نوعي کارآفريني براي مردمان با وقف اموال خود، حبس ملي و از اموال خالصه خود در راه خدا آزاد کردن اشاره کرد که از ديگر آثار اين عمل خداپسندانه مي باشد. همچنين توجهي که به‌ حل مشکل آب در منطقه کم‌آب قزوين مي‌شده نمونه هايي از التفات واقفان به تأمين رفاه اجتماعي بوده است.‌ از آنجا که طبقات ديگري جداي از حاکمان و اشراف و شاه نيز به اين امر مبادرت و توجه نشان داده اند، اين کارکرد وقف صرفا مختص طبقه پادشاهان نبوده است. درواقع هدف کارآفريني و توجه به ساده تر کردن معاش مردم همواره يکي از علل وقف بوده است که در سازندگي و آباداني جامعه مفيد واقع مي‌شد.

کارکرد آموزشي

در کنار جذب اهتمام و توجه مردم به فرهنگ وقف با هدف آگاهي بخشي و انگيزه آباداني مملکت، اين عمل في‌نفسه به خصوص زماني که توسط حاکمان و طبقات اشراف به‌عنوان وقف بخشيده مي شده، در الگوپذيري ساير طبقات نيز مؤثر بوده و داراي اثرات آموزشي - هرچند به‌صورت تقليدي- بوده است. اهتمام مردم به احياي مشاهد و مقابر متبرکه و شناساندن گروهي از بزرگان زمان از مصاديق کارکرد آموزشي و فرهنگي موقوفات محسوب مي شده و در پي همين نگاه است که مدرسه و کتاب هم در زمره موقوفات قرار مي گرفتند. از ديگر کارکردهاي آموزشي وقف مي‌توان به نقش آن در گسترش و پيشرفت آموزش، به‌خصوص آموزش ديني اشاره کرد. واقفان با موقوفات خود چه در جهت بقاء و پايداري مدارس و چه در جهت برآورده ساختن مايحتاج طلاب و معلمان و مدرسان، کمک شاياني به رونق درس و مدارس ديني داشتند [۴۶]

کارکرد مذهبي و فرهنگي

دسته اي از اسناد وقفي که مستقيما جهت وقف امور مذهبي از جمله‌ برگزاري مراسم مذهبي يا زيارت اماکن‌ متبرکه تنظيم شده‌اند، از منابعي هستند که اطلاعاتي از انگيزه واقفان در بر دارند. يکي از مصاديق کارکردهاي مذهبي-فرهنگي، گسترش سفرهاي زيارتي به‌خصوص براي افرادي است که تمکن مالي نداشته و فقر و تهيدستي مانع رفتن آنها به سفرهاي زيارتي و زيارت اماکن مقدسه مي شد. وقف، عاملي براي عموم به‌منظور استفاده و تبرک جويي و عبادت در مراکز مذهبي و سياحتي-زيارتي بوده است. همچنين نقش مهم موقوفات در توسعه بناهاي مذهبي و مساجد و تکايا است. اين موقوفات چه در جهت تعمير و مرمت مساجد و تکايا و چه در جهت لوازم مورد نياز آنها، همچون روشنايي، چراغ، فرش، خادم و مؤذن، واگذار شده که موجب پايداري، حفظ و بقاي بناهاي مذهبي و گسترش مراسم و اعمال ديني شده است. از ديگر کارکردهاي مذهبي-فرهنگي، ارتباط نهاد وقف با نهاد روحانيت و بزرگان است به‌طوري که در بسياري از موقوفات، واقفان امر توليت را که براي آنها بسيار مهم بود، به علما و روحانيون و بزرگان داده‌ اند. حتي گاهي خود اين موقوفات توسط علما، روحانيون و بزرگان ايجاد شده است. بنابراين، ايشان از احترام فراواني چه از سوي حکومت سلجوقي و چه از سوي عامه مردم برخوردار بوده اند. [۴۷] در آنجا که درآمد بعضي از روستاها و تاکستان ها بر اهل تصوف اختصاص يافته و اشاره‌ شده‌ است‌ که‌ متولي‌ براي صوفيان خانه‌هايي‌ بسازد... اهميت و توجه به خانقاه‌ها و ارزش اجتماعي صوفيه و احترام به اين طبقه به عنوان يک امر مهم اجتماعي و مذهبي مطرح‌ گرديده است. وقف اموال بر تعزيه ي حضرت سيدالشهدا عليه السلام نيز به جهت بار احساسي و عاطفي بيشتري که به ويژه در زنان نيکوکار به تعلقات مذهبي و احساسي وجود داشته است بسيار رونق داشته و در زمينه هاي گوناگون اموال خود را به مصارف خدمت به سيدالشهدا عليه السلام و نيز بزرگداشت، گراميداشت و دوام مراسم مذهبي مي رساندند. تبعيّت از شرع و دستورات شرعي از ديگر آثار معنوي لحاظ شده مي باشد. با بررسي مندرجات آن علاوه بر ساير کارکردها وقوف بر نيت خير واقف آن و باور اين عقيده که تنها مالک، خداست و ايشان به‌عنوان واسطه-اي اموال و املاک خود را در راه ابدي مصروف مي دارند از آنجا که مزين به آيات قرآن و اسماء الله است، کاملا مشهود و ملموس است. واقفان به نوعي وقف را وسيله و اسباب بخشش گناهان خود دانسته و خير و فلسفه وجود آن را در سبکي روح خود و اين عمل خود را به نوعي ابراز و اظهار متابعت شان از رسول خدا صلي الله عليه و آله و قرآن مي دانستند. چرا که غالب وقفنامه ها با ستايش و حمد خدا و رسول او و مزيّن به چنين الفاظي است. به نوعي از موقوفات مي توان به شناخت واقفان و انگيزه هاي معنوي و رواني آنان دست يافت. درصد بيشتر موقوفات شهر قزوين کارکرد مذهبي و فرهنگي داشته اند.

کارکرد فقهي

از ديگر کارکردهاي وقف توجه به مشاهد، مرمت، بازسازي عمارت، زيباسازي و مشخص کردن توليت موقوفات بوده که نشان از توجه واقفان به تمامي جوانب موقوفه از يک سو و از سوي ديگر حاوي نکات مذهبي-آموزشي و اجتماعي نيز مي باشد. متن وقفنامه ها به نوعي حاوي احکام وقف نيز مي بوده اند. چه بسا اين احکام از بطن وقفنامه ها استنباط و استخراج شده اند و کارکرد فقهي داشته اند. در وقفنامه ها اصول، ارکان و شرايط وقف مذکور ذکر شده و واقفان بر غيرقابل تغيير بودن آنان تأکيد داشته اند. به‌عنوان نمونه بررسي مفاد کتيبه گچ‌بري درون شبستان مسجد جامع علاوه بر اين‌که مربوط به وقف و شرايط وقفنامه قراء متعددي است از جمله: قريه هراس‌آباد و جيوران و مزارع موزاري در حوالي‌ شهر قزوين، به‌علاوه حاکي بر طرز اداره، رقبات وقف، طرز بهره‌برداري‌ و تقسيم درآمد، و تعيين‌ تکاليف‌ متوليان و موقوف عليهم نيز مي باشد. [۴۸]

کارکرد تاريخي و جغرافيايي

توجه به آثار تاريخي و اجتماعي صورت گرفته در موقوفات از ضروريات وقف است. به عنوان نمونه: متن کتيبه قنات خمارتاش و ساير کتيبه هاي وقفي داراي مواد اين چنيني، قنات ها و آب هاي وقفي و... از لحاظ آشنايي بر تاريخ وقف موقوفه و طرز‌ بهره‌برداري‌ از بناي وقفي‌ داراي‌ نکات‌ مهم‌ اجتماعي و تاريخي است که تاريخ آغاز و اتمام موقوفه در آن ضبط گرديده همان‌طور که ساير کتب مورخين معاصر نيز در آثار تاريخي خود بدان پرداخته اند و اين کارکرد تاريخي وقفنامه ها را مي رساند. واقفان متن وقفنامه را به همراه اثر، وسيله اي براي شناخت و معرفت واقفان، امکنه جغرافيايي‌ و اشخاص‌ آنها دانسته اند. ضمن آن‌که نشان‏دهنده وضع جغرافيايي قسمتي از شهر قزوين در عصر مورد نظر هم بوده اند. موارد مصرف رقبات طبقه اجتماعي تاريخ نام واقف رديف مصارف عمومي و عام المنفعه مسجد جامع حاکم اموي 192ه.ق هارون الرشيد 1 در جهت تأمين لوازم و امکانات مورد نياز مسجد و حفظ و بقاي آن وقف قريه زراره با قنات آن براي مصارف مسجد حاکم آذربايجان در قرن 4 ه.ق 413 ه.ق ابراهيم بن مرزبان 2 براي محلاتي که حق استفاده از آن در وقفنامه ذکر شده و مشروب کردن باغات و روستاهاي مورد وقف متوفي قنات آخوند از علماي پرهيزکار و زهاد عصر خود که اين قنات را با پولي که نادرشاه افشار در اختيار او مي گذارد، حفر و وقف مي کند 454 ه.ق آخوند ملا خليلا (اين قنات را قنات «خديجه خانم دختر خواجه بديعا» ذکر کرده‌اند که وقفنامه موجود، اصل آن را از مرحوم آخوندي‌ طاب‌ثراه‌ مي داند) 3 اداره امور مسجد و حفظ آبادي و عمران آن، وقف بر مساکين و بهبود وضعيت معيشتي مردم و شرب منظم و جريان‌ متنوع از آب قنوات و مطابق قراردادهاي عقدنامه‌ها بر شرب منظم و جريان‌ متنوع در ديوان سلطان‌ بر اين مدرسه‌ گنبد و مدرسه متصل به مسجد جامع، بستان ها و تاک هاي اطراف، يک سهم از دو سهم آسياي معروف به قاسمان‌ با دو بيشه‌اي که در پشت آن است و در دره ديزج واقع شده و همه آسياب‌هاي‌ قزوين‌ وقف صحيح بر طبق عقدنامه و سجلات (پرونده‌هاي) آنها و وقف برمساکين مدينة النبي 16 سهم از سهام قريه ملولان وزير محمد بن ملکشاه سلجوقي 507-514 ه.ق امير خمارتاش ابن عبدالله عمادي 4 تأمين آب شرب مسجد و مورد استفاده قسمتي از اهالي و ساکنين اطراف مسجد جامع‌ قنات خمارتاش وزير محمد بن ملکشاه سلجوقي 509 ه.ق امير خمارتاش ابن عبدالله عمادي 5

مربوط به وقف و شرايط وقفنامه قراء متعددي شامل قريه هراس‌آباد و جيوران و مزارع موزاري در حوالي‌ شهر قزوين و حاکي بر طرز اداره رقبات وقف، طرز بهره‌برداري‌ و تقسيم درآمد، و تعيين‌ تکاليف‌ متوليان و موقوف عليهم، به منظور دائر نگاهداشتن مسجد و تأمين هزينه روشنايي‌ و لاي‌روبي قنات وقف بر مسجد کتيبه گچ‌بري درون شبستان مسجد جامع به خط کوفي‌ ريحاني وزير محمد بن ملکشاه سلجوقي 509 ه.ق امير خمارتاش ابن عبدالله عمادي 6 حفظ، توليت و نگهداري آستان قدس رضوي وقف زمين هايي در سليمان‌آباد قزوين بر آستان قدس رضوي از زنان واقف عصر صفوي 997 ه.ق بيگم آغا خانم ذوالفقار 7 صرف آبياري خانه‌هاي محله پنبه‌ريسه‌ قنات حاتم بيگ و خاتوني‌ در اراضي بارجين – باغ موثّق وقف به‌ محله پنبه‌ريسه از زنان متوسط __ حاتم بيگ‌ و خاتوني 8 عزاداري براي سيدالشهدا عليه السلام و صرف درآمد آن براي عزاداري کاروانسراي روستاي محمدآباد خورهه شاه صفوي 996-1038 ه.ق شاه عباس کبير 9 به علت رونق کسب و تجارت مراکز بازرگاني که مورد‌ احتياج عامه بوده، رفع نيازهاي مسافران، رسيدگي به در راه ماندگان و مسافراني که در راه چيزي ندارند هر چند در شهر و ديار خود داراي سرمايه‌اي بوده اند کاروانسراي هجيب (وقف حمام، آب‌انبار و باغ‌هاي آن براي تأمين هزينه‌هاي نگهداري کاروانسرا) عمه شاه عباس اول (شاه صفوي) 1051 ه.ق زينب بيگم 10 وقف به محله خيابان و ساختمان-ها و عمارات دولتي قزوين و مشروب ساختن خانه هاي اين ناحيه قنات خيابان شاه صفوي 1052-1077 ه.ق شاه عباس دوم 11 وقف‌ آستانه‌ قدس‌ رضوي، تصدّي عمل وقف با حکومت عصر (که بعدها با خريداري دولت به دولت انتقال يافته) قنات آقا جمالي از مردم عادي آقا جمالي 12 ذخيره آب در زمستان و مواقع بارندگي جهت مصرف در ساير‌ فصول براي رفع احتياج مردم آب‌انبار‌‌ جنب‌ مسجد‌ جامع کبير از بزرگان عصر شاه سليمان صفوي 1093 ه.ق علي خان 13 اهتمام مردم به احياي مشاهد و مقابر متبرکه، شناساندن گروهي از بزرگان زمان، نشان‏دهنده وضع جغرافيايي قسمتي از شهر قزوين در آن عصر باغ هاي سليمان‏آباد و صفي‏آباد قزوين شاه صفوي 1123 ه.ق شاه سلطان ‏حسين 14 ضمن ساختن بنايي عام المنفعه و درآمدزايي براي موقوفاتي که اين حمام به آنها وقف شده است، به نمايش گذاشتن توان اقتصادي و منزلت اجتماعي اين خاندان حمام حاج محمدرحيم از بزرگان عصر فتحعلي شاه قاجار 1259 ه.ق حاج محمدحسـن 15

نتيجه

معمولا آنچه از اين قبيل وقفنامه‌ها و اسناد و به‌طور کلي از رابطه وقفنامه ها با طبقات و نظامات گوناگون اجتماعي از آغاز دوره اسلامي تا عصر قاجار مطالب زير استنتاج‌ مي‌گردد: شناخت وضع‌ اجتماعي مردم، روابط مردم‌ با دستگاه دولت‌ و با يکديگر، ميزان نفوذ خاندان هاي بزرگ در جامعه و دستگاه قدرت، طبقات، اوضاع‌ اداري‌ و اقتصادي و سياسي، توجه به وضع اصناف‌ و نظامات‌ صنفي، اصطلاحات رايج زمان، قدرت ها و جريانات مذهبي و يا‌ نفوذ‌ سياسي و از قبيل است. نام اشخاص، القابي که‌ در‌ کتيبه ها ذکر شده، توجه خاص به دينداري را نشان مي دهد. واقفان در‌ سراسر وقفنامه‌ اعتقاد خود را به خداوند و دين اسلام و احکام بيان مي‌کنند و اشاره‌اي به نيّت خير خود دارند و بازگو مي کنند که کارهاي‌ خير‌ خود‌ را‌ براي بندگانخدا به‌خاطر رضايت خداوند و پاداش‌ آخرت انجام مي دهند. در اين‌ وقفنامه ها از محلات و راسته‌ها و اصناف نام برده‌ شده‌ است‌ که‌ دربردارنده اطلاعات جغرافيايي اند. تأمين رفاه‌ اجتماعي و آب مصرفي محلات و راسته‌ها بر اساس موقعيت جغرافيايي‌ شهر و ظاهرا بر اساس تراکم جمعيت، نامگذاري‌ شهر و تشخيص محلات‌ موسوم به اسماء خاصي که موجود بوده است و راسته بندي و کوچه بندي محلات. ذکر راسته‌هاي اصناف و پيشه‌وران، کيفيت کار و توليد شهري‌ را معيّن نموده و اين‌ خود‌ براي شناخت جامعه در شهرهاي قرون اوليه ايران اسلامي بسيار سودمند است. از بررسي وقفنامه املاکي که متعلق به صاحبان و واقفان آنها بوده اند و توجه به اين امر که آنان مالکيّت اراضي و محدوده‌اي که در سند به مجموع بخشي‌ از دارايي‌‌هاي‌شان اشاره شده را داشته‌اند، اين نتيجه حاصل مي شود که در واقع تمامي کساني که اموال فراواني را طبق اسناد وقف کرده اند، چه از طبقه حاکمان و پادشاهان و چه از ساير طبقات، از فئودال‌هاي معروف آن زمان‌ بوده که قزوين يا حومه آن در تيول آنان بوده است. چه در عصر سلاجقه و چه در انطباق با عصر صفويه و قاجار.

منابع

کتاب

1. آثارالبلاد و اخبارالعباد، عمادالدين ابوعبدالله زکريا بن محمد قزويني، تهران، اميرکبير، 1373.

2. آثار باستاني و بناهاي قزوين، محبوبه اميرغياثوند، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان تهران، بي تا.

3. بررسي باستان شناختي حمام هاي قاجار قزوين و نقش آن در حيات اجتماعي شهر در اين دوره، پريوش اکبري، دانشگاه تهران، دانشکده ادبيات و علوم انساني، 1389.

4. تاريخ گزيده، حمدالله مستوفي، محقق عبدالحسين نوايي، تهران، اميرکبير، 1364.

5. خلاصة التواريخ، قاضي احمد شرف‌الدين حسين حسيني قمي، محقق: احسان اشراقي، تهران، انتشارت و چاپ دانشگاه تهران، 1383.

6. زندگاني شاه عباس اول، ج 2، نصرالله فلسفي، تهران، دانشگاه تهران، 1353.

7. سفرنامه اوليويه، گيوم آنتوان اوليويه، ترجمه: محمدطاهر ميرزا قاجار، تصحيح: غلامرضا ورهرام. تهران، اطلاعات، 1371.

8. سفرنامه شاردن، ژان شاردن، ترجمه: اقبال يغمايي، تهران، طوس، 1372.

9. سفرنامه ناصرخسرو، ناصرخسرو قبادياني مروزي، به کوشش: دکتر نادر وزين پور، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ نهم، 1372.

10. سيماي استان قزوين، عباس حاجي آقامحمدي، انتشارات طه، 1377.

11. فهرست اسناد موقوفات ايران، سعيد حاجي عباسي و ديگران، دفتر ششم، تهران، اسوه، 1387.

12. مسافرت به ايران، الکسيس سولتيکف، ترجمه: محسن صبا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1336.

13. م‍خ‍ت‍ص‍رال‍ب‍ل‍دان، اح‍م‍د ب‍ن م‍ح‍مد اسحاق همداني اب‍ن ‌ف‍ق‍ي‍ه، ترجمه: م‍س‍ع‍ود، ت‍ه‍ران، ب‍ن‍ي‍اد ف‍ره‍ن‍گ اي‍ران، 1349.

14. م‍ي‍ن‍ودر ي‍ا ب‍اب‌الجنة ق‍زوي‍ن، محمدعلي گ‍ل‍ري‍ز، ق‍زوي‍ن، طه، 1381.

مقاله

1. تاريخچه قزوين (جغرافياي تاريخي) ، نويسنده: حسين قلي ستوده، مجله بررسي هاي تاريخي، 1348، شماره 23و24، صص 165-210.

2. زنان واقف در عصر صفوي، نويسنده: زهرا حيدريان، مجله وقف ميراث جاويدان، 1388، شماره 66، صص 48-59.

3. شاهکاري از معماري اوائل قرن ششم هجري يا مسجد جامع کبير قزوين، نويسنده: نصرت‌الله مشکوتي، مجله بررسي هاي تاريخي، 1346، شماره 8، صص 3-22.

4. حمام حاج محمدرحيم قزوين و جايگاه آن در ميان حمام هاي عمومي اين شهر در دوره قاجار، نويسنده: پريوش اکبري، مجله نامه هاي باستان شناسي، 1391، شماره 3، صص115-130.

5. حمام حاج ميرحسن قزويني؛ گرمابه اي از اوايل دوران قاجار، نويسنده: پريوش اکبري، مجله مطالعات باستان شناسي، دانشگاه تهران،1390، شماره 4، صص 193-220.

6. جايگاه وقف و وقفنامه در ساختارشناسي فرهنگي، اجتماعي و کالبدي شهرها و روستاهاي ايران، (مورد جغرافياي تاريخي: شرحي بر‌ وقفنامه‌ امير خمارتاش بن عبدالله عمادي‌ در مسجد جامع قزوين)، نويسنده: احسان اشراقي، مجله بررسي هاي تاريخي، 1357، شماره 76، صص 53- 76.

7. جايگاه وقف و وقفنامه در ساختارشناسي فرهنگي، اجتماعي و جغرافياي تاريخي شهرستان تفت در استان يزد، نويسنده: مصطفي مؤمني، مجموعه مقالات سمينار جغرافي، به کوشش: دکتر محمدحسين پاپلي يزدي، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1364، صص 25-94.

8. نگاهي به وضعيت امور خيريه قزوين در عصر قاجار، نويسنده: الهام ملک زاده، مجله گنجينه اسناد، 1383، شماره 55، صص 36-58.

9. وقف در کرمان از اسلام تا مشروطه، نويسنده: اطهره قاسم‌زاده عقياني، مجله وقف ميراث جاويدان، 1390، شماره 73، صص 13-32.

10. وقفنامه هاي بانوان در دوره صفوي، نويسنده: نزهت احمدي، مجله وقف ميراث جاويدان، 1376، سال 5، شماره 19و20، صص 98-103.

11. وقفنامه باغ هاي سليمان‏آباد و صفي‏آباد قزوين، نويسنده: سيد محمد دبير سياقي، مجله وقف ميراث جاويدان، شماره 14.

12. وقفنامه موقوفات سرداران قزويني در ايروان، عمادالدين کازروني، مجله وقف ميراث جاويدان، 1379، شماره 2، صص 61-72.

پانویس

  1. کارشناسی ارشد الهیات گرایش تاریخ فرهنگ وتمدن ملل اسلامی دانشگاه الزهرا(علیها السلام)
  2. مجله وقف میراث جاویدان، 1376، شماره 19 و20، ص97.
  3. مختصر البلدان، ص123.
  4. همان.
  5. مینو در باب الجنة قزوین، ص50.
  6. تاریخ گزیده، ص775.
  7. سیمای استان قزوین، ص17.
  8. تاریخ گزیده، ص780.
  9. سفرنامه ناصر خسرو، ص5.
  10. تاریخ گزیده، ص796.
  11. مجله بررسی های تاریخی، شماره 76، ص55.
  12. همان، ص56.
  13. آثار باستانی وبناهای قزوین، ص10.
  14. مجله بررسی های تاریخی، شماره 8، ص11.
  15. سیمای استان قزوین، ص46.
  16. آثار باستانی وبناهای قزوین، ص12.
  17. آثار البلاد واخبار العباد، ص504.
  18. سیمای استان قزوین، ص18.
  19. همان، ص17.
  20. تاریخ گزیده، ص791.
  21. همان، ص778.
  22. مجله بررسی های تاریخی، شماره 23و24، ص185.
  23. آثار باستانی وبناهای قزوین، ص25.
  24. همان، ص26.
  25. همان، ص11.
  26. جامع التواریخ، ج1، صص378-379.
  27. سفرنامه شاردن، ج3، ص939.
  28. مجله بررسی های تاریخی، شماره 23و24، ص187.
  29. وقفنامه باغ های سلیمان آباد وصفی آباد قزوین، مقدمه.
  30. زندگانی شاه عباس اول، ج2، ص207؛ سفرنامه شاردن، ج2، ص515.
  31. مجله وقف میراث جاویدان، شماره 660، ص55.
  32. همان، ص58.
  33. مسافرت به ایران، صص704-705.
  34. سفرنامه اولیویه، صص216-218.
  35. مجله مطالعات باستان شناسی، دانشگاه تهران، شماره 4، صص196-198.
  36. فهرست اسناد موقوفات ایران، ص129، 144، 203-204، 210.
  37. مجله وقف میراث جاویدان، شماره2، صص62-63.
  38. مجله بررسی های تاریخی، شماره 23-24، ص191.
  39. مجله وقف میراث جاویدان، شماره 2، ص64.
  40. مجله گنجینه اسناد، شماره 55، صص38-40.
  41. مجله بررسی های تاریخی، شماره 23و24، صص190-191.
  42. مجله نامه های باستان شناسی، شماره 3، ص117.
  43. همان، ص129.
  44. مجله وقف میراث جاویدان، شماره 66، ص56.
  45. مجموعه مقالات سمینار جغرافی، ص26.
  46. مجله وقف میراث جاویدان، شماره 73، ص30.
  47. همان، ص73.
  48. مجله بررسی های تاریخی، شماره 8، ص15.