وقفنامه مدرسه قاسم خان

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤلف: حمیده عبداللهی علی بیک-احسان فتاحی اردکانی استادیار دانشگاه قم دانشجوی دکتری عرفان وتصوف

چکيده

يکي از مدارس علميه تهران (در عصر قاجار)، مدرسه قاسم خان است که به دست امير قاسم خان ساخته شد و بعدها دختر وي مهد عليا (مادر ناصرالدين شاه) آن را توسعه داد و به مدرسه مادرشاه نيز معروف شد. اين توسعه در سال 1264 شروع و در سال 1272 به پايان رسيده است. تاريخچه وقف مدرسه، تعيين مکان مدرسه، شناخت افراد ذکر شده در وقفنامه و اطلاعاتي راجع به آنان و تصحيح وقفنامه مذکور مطالبي است که در اين مقاله آمده است. کليدواژه‌ها: مدرسه قاسم خان، مهد عليا، اعتضاد السلطنه، آقا علي مدرس، ملا حسين منجم، عبدالوهاب اصفهاني.

مقدمه

وقفنا‌مه‌ها به عنوان يکي از منابع پژوهشي شمرده مي‌شود و از جهات مختلف مي‌توان آن را بررسي کرد. يکي از وقفنا‌مه‌هاي دوره قاجار، وقفنا‌مه مدرسه قاسم خان يا مدرسه مادرشاه است که گزارشي از محتوا و ساختار آن داده مي‌شود و شخصيت‌هاي ذکر شده در آن معرفي مي‌گردد، سپس متن آن ارائه مي‌شود.

واقف

واقف اين مدرسه مهد عليا (1290ه.ق) مادر ناصرالدين شاه است که نام و نشان وي در ابتداي وقفنامه با لقب نَوّاب عليّه عاليه تصريح شده است. واقف مي‌خواهد در ضمن خيرات زيادي که در نظر دارد، مدرسه‌اي مشتمل بر مسجد بنا کند و انگيزه ايشان سکونت طلاب در مدرسه و اعتکاف بندگان در مسجد است. اين مدرسه پيش‌تر نيز وجود داشت اما از يک سو به دليل کوچکي مدرسه و از سوي ديگر به دليل خرابي آن نياز به بازسازي و توسعه داشت از اين رو مهد عليا مادر ناصرالدين شاه زمين کنار مدرسه را خريده و دستور توسعه آن را داد. براي بازسازي و توسعه مدرسه، مبلغي مقرر کرد تا در طي دوازده سال اين مدرسه بازسازي شود و براي اين‌که چنين هزينه بر او لازم گردد آن را به صيغه نذر شرعي بر خود واجب کرد و با ساخت و اتمام مدرسه تمام آن را وقف کرد. اين مدرسه و مسجد پيش‌تر توسط پدر مهد عليا به نام قاسم خان ساخته شده بود. از اين رو به مسجد و مدرسه قاسم‌خان نيز خوانده مي‌شود. در کتاب شرح حال رجال ايران درباره قاسم خان چنين آمده است: «امير قاسم خان قوانلو قاجار پسر امير سليمان خان اعتضادالدوله خالوي آغا محمد خان قاجار مؤسس سلسله قاجاريه است. امير قاسم خان داماد فتحعلي‌شاه و پدرِ مادرِ ناصرالدين شاه يعني پدر ملک جهان خانم ملقب به مهد عليا بوده و آب انبار قاسم خان در بين راه تهران و شهر ري و نيز مسجد و مدرسه مادرشاه سمت جنوب غربي در آخر باب همايون تهران از بناهاي اوست و چون مدرسه مزبور را بعداً مهد عليا در آن تعميراتي نمود امروزه معروف شده به مدرسه مادرشاه» [۱]

تاريخ وقف

با توجه به تاريخي که بعد از سجع مهر [۲] مهد عليا آمده، معلوم مي‌شود در سال 1264ه.ق تصميم مهد عليا بر تجديد بناي مدرسه اجرايي شده است و در همان سال او ميرزا محمد را وکيل در اجراي صيغه نذر و صيغه وقف کرده است. مدرسه در طول مدت 8 سال بازسازي شده و براي اجراي صيغه وقف، وکيل اجازه قبلي واقف را به رؤيت ايشان مي‌رساند. واقف نيز با درج تاريخ ربيع الاول سال 1272ه.ق اين وکالت را دوباره تأييد مي‌کند و در تاريخ 15 ربيع الاول 1272ه.ق صيغه وقف جاري مي‌شود. وکيل در اجراي صيغه وقف، حاجي ميرزا محمد است که صيغه وقف مدرسه سپهسالار قديم (بهشتي کنوني) نيز توسط ايشان جاري شده است. [۳] 20 روز بعد يعني در 5 ربيع الثاني بعد از تحقّق قبض و تصرّف طلّاب، شخصي به‌نام علينقي دوباره صيغه عقد را تجديد مي‌کند. اين تجديد صرفاً براي احتياط است چرا که در وقفِ عام قبض و تصرف موقوف عليهم شرط نيست. لازم به ذکر است که جلوس ناصرالدين شاه در سال 1264ه.ق بوده است و مهد عليا در همين سال تصميم به تجديد مدرسه کرده است.

مکان و موقعيت مدرسه

موضوع وقفنا‌مه تعمير و توسعه مسجد و مدرسه‌اي است که جزء خيرات والد واقف باقي مانده است و محدوده آن متصل به دارالخلافه و نزديک به دروازه بيرون شهر مشهور به دروازه دولت است. در نقشه اليانيکولايويچ [۴] روسي

اصل این نقشه در کاخ موزه گلستان نگهداری می شود اما تصویری واضع از آن در کتاب نگاهی به تهران از آغاز تاکنون، ص او کتاب عکس هایی از تهران قدیم، ص26 به چاپ رسیده است.

که در سال 1852م (حدود 1268ه.ق) ترسيم شده است موقعيت مدرسه مادرشاه در ضلع جنوب شرقي ارگ ترسيم شده است و به نظر مي‌رسد همان مدرسه حکيم هاشم است. در نقشه عبدالغفار نجم الملک نيز که که در سال 1309ه.ق ترسيم شده مدرسه مادرشاه در همان موقعيت ترسيم شده است. [۵] اين مدرسه-مسجد اکنون در بلوار پانزده خرداد کوچه تکيه دولت قرار دارد. بلاغي نيز در کتاب تاريخ تهران مدرسه و مسجد حکيم هاشم را همان مدرسه مادرشاه معرفي مي‌کند که مهد عليا به تعمير آن همت گماشت. [۶] معرفي مدرسه حکيم هاشم به عنوان مدرسه قاسم ‌خان با سه اشکال مواجه است؛ اول آن که اين مدرسه در زمان سفر اليانيکولايويچ به ايران به دست مهد عليا تکميل نشده است تا به‌نام مادرشاه معروف شود. دوم آن که بنابر کتيبه ورودي مدرسه حکيم هاشم تاريخ بازسازي (1296ه.ق) چنين ثبت شده است:

برفت چون نود و شش پس از هزار و دويست به امر ناصر دين شاه با فر و غازي

عليقلي سر شهزادگان وزير علوم که حکم شه را دارد به صدق همرازي

بگفت آنچه خرابي بدان رسيده، کنند زنو مرمت آن اهل حرفت رازي

و حال آن‌که در اين تاريخ مهد عليا از دنيا رفته است و بعيد است مدرسه‌اي که وي از ابتدا ساخته است نياز به تعمير دوباره داشته باشد. سوم آن که موقعيت مکاني اين مدرسه با آنچه در وقفنامه آمده تطابق ندارد؛ زيرا مدرسه حکيم هاشم در جنوب شرقي ارگ قرار گرفته است اما آن چنان که از وقفنامه برمي‌آيد اين مدرسه نزديک دروازه دولت و نزديک دريچه عمارات اندروني واقع شده است و مي‌دانيم که دروازه دولت آن روز در شمال ارگ قرار گرفته است. بنابراين اين مدرسه بايد در ضلع شرقي و نزديک شمال ارگ قرار گرفته باشد. بلاغي نيز به هنگام شمارش مدارس ارگ، مدرسه حکيم هاشم را جدا از مدرسه مادرشاه نام مي‌برد. [۷] عمارات اندروني، در قسمت شمال شرقي ارگ قرار داشته است و داراي دو درب بود؛ درب نارنجستان که مخصوص تردّد شاه بود، و درب معمولي که از راه خيابان درب اندرون به در الماسيه منتهي مي‌شد. عمارات اندروني پايين‌تر از مدرسه دارالفنون قرار داشت. بنابراين اگر مدرسه نزديک دريچه عمارات اندورني بوده است بايد گفت در شمال ارگ و اندکي پايين‌تر از مدرسه دارالفنون قرار داشته است. در نقشه کرسيس [۸] اتريشي [۹] که در 1857م (حدود 1273ه.ق) ترسيم شده است، مسجد-مدرسه‌اي در بالاي عمارات سلطاني به چشم مي‌خورد و به احتمال زياد همين مدرسه است. اين مدرسه-مسجد در ضلع غربي انتهاي خيابان الماسيه قرار دارد. موقعيت کنوني اين مدرسه در توسعه‌هاي اخير همان مسجد توحيد در خيابان باب همايون (تقاطع باب همايون و صور اسرافيل) [۱۰] است. اين مسجد، به مسجد خراساني‌ها نيز خوانده شده است. در توسعه‌هاي اخير بخشي از اين مدرسه خراب شده است [۱۱] اما بخشي از آن به عنوان مسجد هم‌اکنون باقي است. اطلاعات زيادي از ساختمان قديمي مدرسه در اختيار نيست اما کرزن [۱۲] که در حدود سال‌هاي 1306- 1307ه.ق به ايران سفر کرده است از مسجد مادرشاه ياد مي‌کند. او تهران را فاقد بناي بزرگ مسجد يا مدرسه مي‌داند و مي‌نويسد: «مسجد مادرشاه و يا مدرسه خان مروي [به لحاظ بنا] قدر و مقامي ندارند» [۱۳] اگر مراد از اين مدرسه، مدرسه حکيم هاشم نباشد مشخص مي‌شود در نظر کرزن ساختمان بلند و ارزشمندي نداشته است. نکته لازم به ذکر ديگر آن است که دروازه دولت آن روز در حدود ميدان امام خميني کنوني قرار داشت. تهران در آن زمان داراي پنج دروازه بود و دروازه دولت در شمال ارگ قرار داشت. در سال 1284ه.ق به دليل افزايش جمعيت و گسترش تهران، ناصرالدين شاه دستور به تأسيس دارالخلافه ناصري داد و بدين منظور شهر توسعه يافت و حصار هشت ضلعي جديدي به همراه دوازده دروازه بنا شد. در اين طرح دروازه دولت به عنوان يکي از دروازه‌هاي جديد با فاصله زيادي از دروازه دولت قبلي (خيابان سعدي فعلي) بنا شد. بنابراين اگر در وقفنا‌مه نام دروازه دولت برده شده است، مراد دروازه دولت آن تاريخ است که در شمال ارگ قرار داشته است.

نام‌هاي مذکور در وقفنامه

واقف خود براي مدرسه متولّي، مدرّس، ناظر و کتاب‌دار مشخص کرده است و حقّ تعيين مدرّسان بعدي را تا زمان حيات براي خود محفوظ داشته است.

>عليقلي ميرزا متولي مدرسه >علي بن عبدالله مدرس >آخوند ملا حسين منجم باشي ناظر مدرسه >عبدالوهاب اصفهاني کتاب‌دار

عليقلي ميرزا متولي مدرسه

در وقفنا‌مه، متولّي مدرسه عليقلي ميرزا معرفي شده است و وي همان عليقلي ميرزا اعتضادالسلطنه [۱۴] است. وي فرزند فتحعلي‌شاه (1212 - 1250ه.ق) بود و در زمان محمد شاه (1250 - 1264ه.ق) به دستور محمد شاه به عنوان پيش‌کار مهد عليا همسر شاه و مادر ناصرالدين برگزيده شد. با فوت محمد شاه و پيش از آمدن ناصرالدين شاه (1264 - 1313ه.ق) به تهران، مهد عليا که اينک وفاداري عليقلي ميرزا و دانشش را دريافته بود، با همکاري وي کارها را حل و فصل کرد و بعدها با کمک او توانست ميرزا آقا خان نوري [۱۵] (ح 1268-1275ه.ق) را به جاي امير کبير (1264-1268ه.ق) به صدارت بنشاند. در سال 1273ه.ق ناصرالدين شاه به وي لقب اعتضادالسلطنه داد و در سال 1275ه.ق رئيس دارالفنون شد و يک سال بعد به عنوان اولين وزير علوم انتخاب شد [۱۶] اعتضادالسلطنه از جمله شاهزادگاني بود که از معلومات خوبي برخوردار بود و توانست آثار علمي خوبي به جاي گذارد. از جمله آثار باارزش وي، طرح تأليف نامه دانشوران است که وي سرپرستي اين اثر را بر عهده داشت [۱۷] اهتمام در تهيه نقشه تهران و چاپ آن از ديگر اقدامات وي است. اکسيرالتواريخ در تاريخ قاجاريه تا 1259ه.ق که به آن تاريخ اعتضادالسلطنه نيز گفته مي‌شود، اخبارالمتنبئين و آثارالمضلين [۱۸] که بخشي از آن درباره فتنه باب [۱۹]

است، تاريخ وقايع و سوانح افغانستان که در 1273ه.ق نوشته است [۲۰] ، سرگذشت امامزادگان شهر ري، رساله در اوقاف و وقف‌هاي لازم در قرآن، رساله در تفصيل رصدخانه مراغه که يادگار بازديد او از رصدخانه مراغه در 1276ه.ق است، از جمله آثار اوست. او در شعر به فخري تخلص مي‌کرد و اشعاري از وي باقي مانده است [۲۱] در هر حال او را بايد بازوي علمي- فرهنگي ناصرالدين شاه قلمداد کرد.

علي بن عبدالله مدرس

در اين وقفنا‌مه، آقا علي بن عبدالله مدرّس به عنوان مدرّس اين مدرسه تعيين شده است و از وي با اين عناوين ياد شده است: «جناب فاضل علامه و بارع کامل فهامه وحيد الدهر و فريد العصر الجامع بين المعقول و المنقول و الحاوي للفروع و الاصول علي بن المولي العلامه عبدالله المدرّس طاب ثراه و جعل الجنة مثواه». اين شخص همان آقا علي حکيم فيلسوف مشهور است که بعد از رحلت پدرش در 1257ه.ق براي تحصيل منقول به عتبات رفت و بعد از مراجعت به تهران، اين بار براي تحصيل معقول به اصفهان رفت و بعد از پنج سال استفاده از محضر ميرزا حسن نوري به تهران بازگشت. البته در خلال تحصيل در اصفهان سفري به قزوين نيز داشت تا از دروس ملا آقاي قزويني بهره گيرد اما توقّف وي در قزوين زياد نبود و زود به اصفهان بازگشت. با توجه به اين‌که مقدار توقّف وي در عتبات روشن نيست، تاريخ برگشت وي به تهران را نمي‌توان دقيق تعيين کرد اما اگر مقدار توقّف در عتبات را يک‌ سال در نظر بگيريم، تاريخ برگشت اول وي به تهران در 1258ه.ق و تاريخ برگشت وي از اصفهان 1263 يا 1264ه.ق است. هر چه هست، وي در 1264ه.ق که اين وقفنا‌مه تنظيم شده است بايد در تهران بوده باشد. در هر حال بعد از آماده شدن مدرسه براي تدريس، مشغول به تدريس شد. کنت دوگوبينو به هنگام يادکرد از وي، او را مدرّس مدرسه مادرشاه معرفي مي‌کند و مي‌نويسد: «آقا علي طهراني استاد مدرسه مادرشاه تهراني، دانشمند قابل ملاحظه‌اي است. هيکل کوچک و اندام ضعيف و لاغري دارد و رنگ صورتش مايل به سياهي است اما چشماني نافذ دارد و فوق العاده باهوش است. تحصيلات خود را نزد پدرش ملاعبدالله مدرس و ملا آقا قزويني و حاج ملا جعفر لاهيجي و حاج محمد ابراهيم و سيد رضي و ميرزا محمد حسن نوري به پايان رسانيده است. راجع به عقايد فلاسفه شهير مطالبي نوشته است. ابتدا فقه و اصول و حکمت الهي تدريس مي‌کرد ولي بعدها از تدريس اين مواد دست کشيد اما طلّاب او را رها نکرده و به منزلش مي‌روند و از محضرش استفاده مي‌کنند و خلاصه آن‌که از اين گوشه‌گيري، از شهرتش کاسته نشده است» [۲۲] کنت دوگوبينو دو سفر به ايران داشته است. سفر اول در سال 1855 تا 1858م (حدود 1271 تا 1274ه.ق) بوده است و خاطرات خود در اين دوران را در کتاب سه سال در آسيا يا سه سال در ايران به نگارش درآورد. سفر دوم در سال 1861 تا 1863م (حدود 1278 تا 1279ه.ق) به عنوان وزير مختار فرانسه به ايران مسافرت کرد و ديدني‌هاي خود را در کتاب مذاهب و فلسفه‌هاي آسياي ميانه به نگارش درآورد. بنابراين در حدود همين سال‌ها وي از تدريس مدرسه کناره‌گيري کرده است. همچنين در مناظره‌اي که آقا علي در جمادي الاول 1275ه.ق با حاج محمد کريمخان کرماني انجام داده است از وي به عنوان مدرّس مدرسه مهد عليا ياد شده است [۲۳] آقا علي حکيم در زندگي خودنوشت، مدت تدريس در اين مدرسه را حدود هفت سال ذکر مي‌کند و با توجه به نظر واقف بر اين‌که مدرّس مدرسه بايد روزي سه درس معتبر و با دقت بگويد، وي سه درس در آن مي‌داده است. با توجه به بيانات کنت گوبينو، آقا علي يک درس فلسفه و يک درس از فقه و درسي از اصول مي‌داده است هر چند تدريس دو درس از حکمت و يک درس از منقول (برخي سال‌ها درسي از فقه و برخي سال‌ها درسي از اصول) نيز محتمل است. آقا علي بعد از ساخت مدرسه سپهسالار (بهشتي کنوني) در سال 1281ه.ق به عنوان مدرّس مشغول تدريس شد و اگر تدريس آقا علي در مدرسه قاسم خان از همان سال 1272ه.ق بوده باشد، تقريباً تا سال 1279 يا 1280ه.ق مدرّس آنجا بود و بعد از مدتي از ادامه تدريس انصراف مي‌دهد تا اين‌که دوباره در مدرسه سپهسالار مدرّس مي‌شود. نکته لازم به ذکر آن است که در مدت گوشه‌گيري در منزل روشن نيست استفاده طلّاب از محضر وي به نحو تدريس بوده است يا به نحوي ديگر. آقا علي بعد از ساخت مدرسه سپهسالار، براي تدريس به آنجا مي‌رود و به گفته خود وي بيش از بيست سال در آنجا مشغول است و به واسطه تدريس در اين مدرسه به «علي مدرس» مشهور مي‌شود. او بيشتر آثار و تعليقات را در اين دوره نگاشته است. آقا علي بعد از عمري تدريس در معقول و منقول در سال 1307ه.ق از دنيا مي‌رود و پيکر پاک وي را در شاه عبدالعظيم حسني به خاک مي‌سپارند.

آخوند ملا حسين منجم باشي ناظر مدرسه

ملا حسين منجم برادر آقا علي از اساتيد بزرگ رياضيات و هيأت در عصر خود بود. ملا حسين بنا به نوشته‌اي که در يک جنگ خطّي آمده، در ماه محرم 1228ه.ق در اصفهان به دنيا آمد. از او دفتر تقويم به يادگار مانده است. او به همراه ملا حسن محلاتي و ملا محمدهاشم بن ملا محمدعلي کاشاني به استخراج احکام و طبع تقويم در آن عصر مشغول بود و با مهر آنان تقويم به چاپ مي‌رسيد. [۲۴] محمدحسن اعتمادالسلطنه درباره وي مي‌نويسد: «ملا حسين منجم برادر افتخار العلماء آقا علي مدرس معقول و منقول است. ايشان اصلاً از زنوز آذربايجان مي‌باشند. مرحوم ملا حسين در علوم نجوم فريد اين عصر جديد بود» [۲۵] در نقشه اعتضادالسلطنه از تهران، خانه وي به عنوان خانه ملا حسين منجم باشي در کنار خانه امام جمعه به چشم مي‌خورد. در اين وقفنا‌مه، واقف خود ملا حسين را به عنوان ناظر مدرسه معرفي کرده است و وظيفه وي بررسي صحت و فساد تصرّفات متولّي بيان شده است. تعيين ناظر بعد از واقف بر عهده متولّي گذاشته شده است.

عبدالوهاب اصفهاني کتاب‌دار

کتاب‌دار از سوي واقف تعيين شده است و او عبدالوهاب بن علي‌محمد اصفهاني است. براي نگارندگان معلوم نشد مراد از اين شخص کيست و تنها علي‌محمد اصفهاني که آن زمان معروف بوده باشد همان علي‌محمد اصفهاني پدر عبدالغفار نجم الملک است [۲۶] و ممکن است وي برادر عبدالغفار بوده باشد [۲۷]

نسخه شناسي

نسخه اين وقفنامه که در واقع رونوشت وقف است در کتابخانه مجلس شوراي اسلامي با نام مسجد و مدرسه قاسم‌ خان نگهداري مي‌شود. در ابتداي اين وقفنامه مهر حسن بن علي حکيم (فرزند آقا علي مدرس) ديده مي‌شود و نشان مي‌دهد اين وقفنامه مربوط به خانواده آقا علي بوده که بعدها اين کتب به کتابخانه مجلس منتقل شده است. نسخه ديگر از اين وقفنامه که چه بسا اصل باشد، در مؤسسه پژوهش و مطالعات تاريخ معاصر نگهداري مي-شود و بخش‌هايي از آن به وسيله دکتر علي‌اکبر خان محمدي به چاپ رسيده است [۲۸] با پيگيري از مؤسسه مذکور اين نسخه يافت نشد و به گفته مسئولين آن مرکز احتمالاً به بخش اسناد منتقل شده است که دسترسي به آن فعلاً مقدور نبود. با تطبيق نسخه مجلس با بخش‌هايي از نسخه مؤسسه مذکور که به چاپ رسيده است، اضافاتي به چشم خورد از جمله تاريخ‌هايي که در آخر وقفنامه آمده است. از اين رو اين موارد در داخل کروشه به متن مجلس اضافه شد تا ان‌شاءالله با يافته شدن نسخه مزبور تصحيحي مجدد از آن ارائه شود.

وقفنامه

بسم الله تعالي شأنه [الحمد لله‏ ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي خير خلقه، محمّد و عترته الطيّبين و الطّاهرين اما بعد،] چون رأي مبارک نَوّابِ عَليّه عاليه، [مهد عليا] - دامت جلالتها و شوکتها - بر آن محکم و ثابت شد که در ضمن خيرات کثيره که منظور داشتند مدرسه‏اي نيز که بر مسجدي مشتمل باشد بنا فرمايند؛ که در او طلّاب ساکن باشند و در اين عبّاد معتکف. و از جمله خيرات امير الامراء العظام الکبار، ذي المجد و الشوکة و الاقتدار، مرحوم مغفور مبرور قاسم‏ خان، والدِ ماجدِ نَوّابِ عَليّه عاليه - أعلي الله قدره في الجنان - مدرسه‏اي نيز که بر مسجدي مشتمل است، باقي است؛ و متصل به دريچه عماراتِ اندرانيِ سلطانيِ دارالخلافه، قريب به دروازه بيرون شهر مشهور به دروازه دولت واقع است، و چند دکّه دکان [۲۹] نيز به جهت روشنايي مسجد و چراغ طلّاب وقف فرموده بودند. لکن به جهت حوادثي که در مدّتي طويل بر بناي آن مسجد و مدرسه وارد آمده بود، بنيانش روي به انهدام نموده بود و چنان مي‏نمود که از جهت کوچکي و خرابي و سستي اساس و بنيان، از حَيّزِ انتفاع بيرون باشد. لهذا رأيِ نَوّاب عليّه عاليه قرار گرفت که بنيان همان مسجد و مدرسه را محکم‌تر و فضايش را وسيع‌تر و بنيانش را رفيع‏تر و موقوفاتش را فزون‌تر فرمايند؛ و زميني متصل به مدرسه خريده، مسجد و حجرات مدرسه را مطلوب‌تر و مرغوب‌تر و محکم‌تر بسازند. و از جهت آن‌که اين عزم به جزم مقرون‌تر باشد و به تعويق نيفتد؛ به صيغه نذر شرعي بر خود واجب فرمودند، که در مدت دوازده سال مبلغ شش هزار تومان صرف بناي مسجد و مدرسه و ما يتعلّق بها من الحوض و المَطبَخ و المَبال و غيرها من الضروريات مصروف دارند، و مبلغ نه هزار تومان به خريدن موقوفات مبذول فرمايند؛ به اين نحو که هر قدر از اين مبلغ که در اين مدت موجود شود، مختار باشند که جمله را صرف اتمام بناي مدرسه و مَطبخ و مَبال داخل مدرسه و مَطبخ و مَبالي که در خارج، قريب به مدرسه، به جهت وسعت و بعضي جهات ديگر در صيغه نذر منظور داشته‏اند که ساخته شود بفرمايند، يا آن‌که قدري از آن مبلغِ موجود را در اتمام بناي مدرسه و متعلّقات مذکوره مصروف دارند و قدري ديگر را در خريدن موقوفات مبذول فرمايند، خواه از قبيل املاک باشد، يا آن‌که از لوازم طلّاب و حجرات مانند: فرش و مس و غيرهما.

تعيين متولي مدرسه مذکوره و مسجد مذکور نوعاً و شخصاً

نَوّابِ فَلَک جناب، عليّه عاليه، توليت مدرسه مذکوره را شخصاً به نَوّاب مستطاب اشرف ارفع والا، عليقلي ميرزا - أدام الله ظِلَّه - مرحمت فرمودند و بعد از آن نَوّاب مستطاب، نوعاً در حقّ اميرزاده‌گان از نسل آن نَوّاب معلّي القاب، مقرّر فرمودند؛ به اين نهج که از ايشان به ولد اکبر از اولاد ذکور منتقل شود و بعد از ولد اکبر، يا عدم صلاحيت از جهت عدم کفايت يا اهمال در اعمال و تدابير متعلّقه به مصالح و لوازم مدرسه مذکوره، به نهجي که ذکر خواهد يافت به ولد اصغر از او بلاواسطه منتقل شود و هم چنين به ترتيب مذکور، به ساير اولاد ذکور انتقال يابد و در صورت انقراض اولاد ذکور يا عدم صلاحيت در جميع، به کبراي اولاد اناث منتقل شود و ترتيبي که در ذکور ذکر يافت در اناث نيز معتبر است؛ از کبري در صورت وفات يا عدم صلاحيت، به کوچک-تر از او بلاواسطه مفوّض خواهد بود. و همچنين و اگر در هيچ يک از اولاد - ذکوراً و اناثاً - صلاحيت نباشد، ولد اکبر از ذکور به توليت متعين است و ليکن مي‌بايد شخص امين معقول با کفايت را از جانب خود نايب نمايد تا به امور مدرسه اهتمام داشته باشد، و اجرت نيابت را از حقّ توليت خود بدهد و الاّ به ولد اصغر از او مفوّض است به شرط مذکور. و اين ترتيب و شرط در اولاد ذکور، و بعد از ذکور در اناث معتبر است. و بعد از طبقه اولي از نسل نَوّاب مستطاب به طبقه ثانيه و هم چنين الي ماشاءالله مفوّض است و تقديم طبقه اولي بر ثانيه و ثانيه بر ثالثه و هم‌چنين الي ماشاءالله اگر چه در طبقه متقدمه اناث باشد، و در متأخره ذکور، و ذکور در هر طبقه بر اناث و اکبر بر اصغر و کبري بر صغري. و صلاحيت و شرايط مذکوره در جمله طبقات معتبر است، و با عدم صلاحيت و عدم شرايط مذکور در هر يک از طبقات، و يا العياذ بالله تحقّق انقراض نسل، به فاضل عالم محترم قادر جامع المعقول و المنقول عادل مقدّس ساکن دارالخلافه طهران منتقل مي‌شود، و در صورت تعدّد فاضل مذکور، تعيين احدهما موقوف است به تصديق مدرّس و جمعي از ثقات طلّاب، و در صورتِ فقدانِ مدرّس و طلّاب موقوف است به تصديق حاکم شرع عادل نافذ الحکم مسلّم دارالخلافه طهران. و در صورت فقدان فاضل مذکور در دارالخلافه به حاکم شرع مذکور منتقل مي‌شود و در صورت تعدّد حاکم شرع مذکور، تعيين و ترجيح به تصديق مدرّس و جمعي از ثقات طلّاب موقوف است، و در صورت فقدان مدرّس و طلّاب موقوف است به تقديم تصرّف و اقدام در مباشرت امور متعلّقه به مدرسه مذکوره. و اگر دارالخلافه از حاکم شرع متّصف به صفات مذکوره؛ از عدالت و مسلّميت و نفوذ حکم خالي باشد، منتقل مي‌شود به حاکم شرع بلد ديگر که موصوف به صفات مذکوره بوده باشد. و اگر در دو بلد حاکم شرع مذکور موجود باشد لکن يکي از آن دو بلد به دارالخلافه نزديک‌تر باشد، حاکم شرع آن بلد متعيَّن است. و در صورت تعدّد حاکم شرع مذکور در يک بلد، يا تساوي دو بلد نسبت به دارالخلافه در قرب و بعد، تعيين و ترجيح احدهما بر ديگري به تصديق مدرّس و جمعي از ثقات طلّاب موقوف است. و در صورت فقدان مدرّس و طلّاب، به تقدّم تصرّف و مباشرت منوط است. و شرط است در بقاي توليت متولّي، اهتمام در امور مدرسه مذکوره به قدر امکان عادتاً و عرفاً. و لازم نيست که خود مباشر امور باشد، بلکه جايز است که از جانب خود نايبي قرار دهد و از حقّ توليت خود حقّ نايب را برساند، مشروط به آن که غير مباشرت به نايب تفويض نشود و کليه امور و صحت و فساد اعمال او را خود رسيدگي نمايد. و در توليت امور مدرسه مذکوره تجزيه نيست بلکه متولّي، متولّي است بر مدرسه و مسجد و آن‌چه به مدرسه متعلّق است؛ از کتب موقوفه و املاک موقوفه و اذن حجرات. و قادر است بر عزل و نصب خادم و خادم باشي، و بر اخراج هر يک از طلّاب که متّصف نباشند به صفاتي که در حقّ ايشان مذکور خواهد شد، و بر تغيير مدرّس و ناظر و امام جماعت مسجد در صورتي که عمل ايشان به تصديق جمعي از ثقات و عدول طلّاب، با شرايطي که در حقّ ايشان مقرّر است و مذکور خواهد شد مطابق نباشد، و الاّ بر منصب و شغل خود باقي خواهند بود. و متولّي مي‌تواند که در بعضي از املاک موقوفه تصرّفي نمايد که منفعتش بيشتر شود مثل آن‌که دکان را خراب کند و فرضاً به جاي او حمام بسازد و بالعکس.

تعيين مدرس مدرسه مذکوره شخصاً و نوعاً و شرايط متعلقه به تدريس

نَوّاب عليّه عاليه - دامت شوکتها - تدريس مدرسه مذکوره را شخصاً به جناب فاضل علامه، و بارع کامل فهّامه، وحيد الدهر و فريد العصر، الجامع بين المعقول و المنقول، و الحاوي للفروع و الاصول، علي بن المولي العلّامه عبدالله المدرّس - طاب ثراه و جعل الجنة مثواه - مرحمت فرمودند. و بعد از ايشان به فاضلي منتقل مي‌شود که از عهده تدريس کتب مشکله علم الهي و طبيعي از قبيل: شفا و اشارات و افق المبين و قبسات و اسفار و اسرار الآيات با کتبي ديگر که در اشکال نظير اينها باشد برآيد و از منقول نيز اطلاع في الجمله داشته باشد. و تعيين مدرّس مادام الحيوة با نَوّاب عليّه، و بعد با متولّي مدرسه مذکوره است. و شرط است در مدرّس که در تدريس و رسيدگي طلّاب و ترغيب ايشان در تحصيل علم کوتاهي نکند و اهمال نورزد، و سه درس معتبر و با دقّت در صورت وجود متعلّم مستعد بگويد. و به قدر امکان عادي و عرفي تعطيل نکند مگر آن که مريض باشد يا او را سفري شرعاً يا عرفاً لازم شود يا به زيارت يکي از عتبات متبرکه مشرّف شود و يا آن که در فصل تابستان به ييلاق رود مشروط به آن‌که بيشتر از چهل روز به ييلاق به نهج اتصال توقّف نکند، مراجعت نموده به تدريس مشغول شود. و اگر بيشتر توقّف کند از حقّ التدريس معادل ايام زايده مستحق نباشد. و اگر يکي از طلّاب به صفات و شرايطي که در حقّ ايشان معتبر است متّصف نباشند متولّي را واقف نمايد تا در مقام اصلاح يا اخراج او بر آيد.

تعيين ناظر مدرسه مذکوره شخصاً و نوعاً، و شرايط متعلقه به نظارت

نَوّاب عليّه عاليه، نظارت مدرسه مذکوره را شخصاً به عالي جناب فضايل مآب، آخوند ملا حسين منجم باشي مرحمت فرمودند، و بعد از ايشان نوعاً به شخصي مفوّض است که متولّي معيّن نمايد. و شرط است در بقاي نظارت که به قدر امکان در ملاحظه اموري که در باب موقوفات و مدرسه از متولّي صادر شود، اهمال نورزد و صحت و فساد تصرّفات متولّي را واقف باشد مشروط به آن که بدون جهت و مصلحت شرعيّه نسبت به حال مدرسه و موقوفات با متولّي به نزاع برنيايد. و اگر خلافي ميان ايشان در صلاح و فساد امري واقع شود هر يک را که مدرّس و عدول طلّاب تصديق کنند، قول او مقدم باشد. و اگر مدرّس و طلّاب را در آن امر وقوف و اطلاع نباشد به خبره آن امر رجوع کنند و به تصديق خبره عمل نمايند.

تعيين کتاب‌دار و شرايط متعلّقه به بقاي اين عمل، و به کتب موقوفه

کتاب‌داري مدرسه مذکوره را به عبدالوهاب بن الجاني علي‌محمد الاصفهاني مرحمت فرمودند، و نوعاً به شخصي مفوّض است که از علم عاري نباشد و متولّي مدرسه مذکوره او را معيّن فرمايند. و شرط است در او که کمال سعي و اهتمام را در حفظ کتب موقوفه مرعي دارد، و هر کتابي که به يکي از طلّاب دهد قبض بگيرد. و کتب موقوفه را به خارج از طلّاب مدرسه که موقوف عليهم باشند، ندهد که از مدرسه بيرون برد مگر به اذن متولّي و اطلاع مدرّس و يا ناظر، و در اين صورت نيز اگر کتاب در پيش آن شخصِ خارج تلف شود، کتاب‌دار بايد از عهده ارش يا قيمت برآيد. و اگر متولّي کتابي به شخصي خارج دهد، و يا آن که به کتاب‌دار بگويد که فلان کتاب را به فلان شخص بده و کتاب در پيش آن شخص تلف شود يا معيوب گردد، بايد متولّي از عهده قيمت يا ارش برآيد. و هم‌چنين اگر مدرّس يا ناظر به دادن کتاب اقدام کنند، قيمت و ارش در عهده ايشان است و کتاب‌دار را رجوعي نيست. و طلّاب موقوف عليهم نيز کتب موقوفه را از مدرسه بيرون نبرند مگر به جهت درس و مباحثه و مطالعه، و در اين صورت نيز از دو شبانه روز بيشتر در خارج مدرسه نگاه ندارند، مگر به اذن متولّي و اطّلاع مدرّس يا ناظر. و بر متولّي و مدرّس و ناظر لازم است که در هر شش ماه يک مرتبه به اطّلاع چند کس از طلّاب، کتب موقوفه را بازديد نمايند و اگر تعميري در جلود کتب يا اوراق آنها لازم باشد به زودي اقدام کرده، تعمير نمايند. و از براي متولّي جايز است که کتب موقوفه را کلاً يا بعضاً با مصلحت شرعيّه در خارج مدرسه نگاه دارد. و هم چنين از براي مدرّس جايز است که در خارج مدرسه بيشتر از دو شبانه روز نگاه داشته باشد در صورتي‌که محتاج باشد، اگر چه در بعض اوقات شبانه روز محتاج شود. و شرط است نيز که طلّاب کتب را معطل نگذارند و بعد از رفع احتياج به ديگري که محتاج باشد بدهند؛ يعني به کتاب‌دار ردّ کنند تا او به ديگري که محتاج است بدهد. و در دست هر يک که تلف شود قيمت يا ارش در عهده او است.

شرايط متعلقه به طلاب مدرسه مذکوره

توقّف طلّاب و سکون ايشان منوط به اذن متولّي و تصديق مدرّس و ملاحظه ناظر است. و شرط است در ايشان که به قدر امکان عادي در ايام تحصيل مشغول باشند و کسالت نورزند، و در شبانه روز يک حزب کلام الله مجيد تلاوت نمايند و ثواب آن را به والدين واقف تفويض نمايند. و هر يک از ايشان که موجب فسادي شود يا منشأ نزاعي، از زمره موقوف عليهم خارج باشد و توقّف او در مدرسه به اذن جديد محتاج بود. و بر يکي از دو نفر که در يک حجره باشند، لازم است که بيتوته نمايد در صورتي که بر او به حسب عادت آسان باشد. و شرط است نيز در ايشان که نسبت به متولّي و مدرّس و ناظر طريق ادب را منظور دارند و بيهوده به مخاصمت و نزاع برنخيزند و الاّ از زمره موقوف عليهم خارج باشند و توقّفشان به اذن جديد محتاج باشد، مگر آن که در مقام مطالبه حقّي که دارند بر آيند و در اين صورت نيز بايد اولاً به معقوليت و درستي حرکت کنند. و در حجرات بيشتر از دو نفر توقّف نکنند و ساکن نشوند، و کمتر از دو نفر موقوف به اذن است، مگر مدرّس که جز او کسي نبايد در حجره او ساکن باشد، و هم چنين است چند حجره کوچک که توقّف دو نفر در آنها ممکن نباشد. و جايز نيست که عاريه، از سه شبانه روز بيشتر در مدرسه توقّف کند، مگر آن که از اهل علم و تحصيل باشد، و به قدر طلّاب تحصيل کند، و صاحبان حجره يا صاحب حجره به توقّف او راضي باشند. و هر يک از طلّاب بيشتر از يک شاگرد نگاه ندارند و حجره خود را معطّل نگذارند، مگر آن که به عادت او را شغلي پيش آيد، يا آن که در فصل تابستان به ييلاق رود، و در اين صورت و صورت اُولي اگر بعد از چهل روز مراجعت نمايد، به اذن جديد محتاج باشد. و معيّن نيست بر طلّاب تحصيل علم مخصوص، بلکه هر يک از علوم متداوله از معقول و منقول و توابع آنها که خواهد، تحصيل نمايد. و متولّي مختار است که وظايف طلّاب را به اختلاف درجات ايشان تقسيم نمايد و تعيين درجات ايشان با مدرّس است. و هر يک از ايشان که در اين معنا يا تعيين درجه با متولّي يا مدرّس نزاع کنند از جمله موقوف عليهم خارج گردند.

تعيين امام جماعت مسجد مدرسه مذکوره، و شرايط متعلقه به امامت

امام جماعت مدرسه مذکوره شخصي است که متولّي تعيين نمايد، بعد از تصديق مدرّس و تعديل جمعي از ثقات طلّاب. و هر سه وقت را بايد به مسجد حاضر شود و به امامت جماعت قيام نمايد، مگر آن که يکي از سه وقت بر او به حسب عادت ممکن نباشد و دشوار باشد، و مگر چهل روز از ايام تابستان که به ييلاق رود، و يا آن که به زيارت يکي از اماکن مشرّفه مشرّف شود، يا آن که سفري ديگر او را شرعاً يا عرفاً لازم باشد. و حوض مدرسه و آب او وقف است بر کافه مؤمنين که در وضو و غسل و تطهير بدن يا جامه استعمال کنند. تعيين خادم و خادم باشي، و شرايط متعلقه به ايشان و تشخيص مؤذن از براي مدرسه دو نفر خادم و يک نفر خادم باشي مقرّر فرموده‌اند؛ يک نفر خادم به جهت خدمات مدرسه و طلّاب، و يک نفر خادم باشي جهت تحصيل منافع موقوفات و بعضي از خدمات مدرسه و طلّاب، و يک نفر خادم ديگر به جهت خدمات و مدرّس کلاً مقرر فرمودند. و شرط است در خادم باشي که هر سه وقت در مدرسه اذان بگويد مگر آن که صبح را بر او عادتاً ممکن نباشد. و شرط است نيز در دو نفر خادم و يک نفر خادم باشي که در خدمات متعلّقه به ايشان کوتاهي نکنند؛ و برف صحن مدرسه را پاک کنند، و حوض را پاک نموده، آبش را تازه نمايند، و هم چنين در امور ديگر که به ايشان متعلّق باشد.

تعيين روضه خوان مسجد

بايد در تمام سال، در شب‌هاي جمعه و ده شب عاشورا شخصي را که متولّي و ناظر صلاح دانند معيّن نمايند که ذکر مصيبت جناب خامس آل عبا - عليه آلاف التحية و الثناء - را نموده، مؤمنين را که در مسجد حاضرند مستفيض نمايند.

تفصيل مصارف منافع موقوفات مدرسه مذکوره

سهامي به تفصيل ذيل در منافع موقوفات مدرسه مذکوره مقرر داشته‌اند؛ به اين نهج که بعد از جدا نمودن سهم متولّي و مدرّس و ناظر و کتاب‌دار و دو خادم و خادم باشي، اگر سهمي که به جهت تعمير مدرسه و املاک موقوفه قرار داده‌اند، وافي نباشد؛ و مدرسه يا املاک موقوفه يا امور متعلّقه به مدرسه را تعمير کلّي لازم باشد، تعمير را بر ساير سهام مقدّم دارند، و اگر چيزي بماند در باقي سهام صرف نمايند. و اگر تعميري به هيچ وجه لازم نباشد يا آن که سهم تعمير زايد آيد از تعميري که لازم باشد، او را در ازدياد موقوفات نافعه صرف نمايند. و فرش حجرات و مسجد و حصير و مرمّت کتب و برف روبي و پاک نمودن حوض و مَبال و خريدن آب به جهت حوض، داخل در سهم تعميرات است.

تقسيم سهام

بايد که متولّي شرعي جميع منافع موقوفات مسطوره را - خواه منافع يوميه باشد و خواه ماهيانه و خواه ساليانه - به حيطه ضبط خود درآورده و آن را صد سهم قرار دهد؛ موازي بيست سهم از آن جمله را مخصوص خود دارد، و موازي هفت سهم و نيم از آن را مخصوص مدرّس شرعي، و موازي هفت سهم و نيم از آن را مخصوص ناظر شرعي، و موازي سه سهم از آن را مخصوص امام جماعت مسجد مدرسه مزبوره، و موازي دو سهم از آن را مخصوص کتاب‌دار مدرسه مزبوره، و موازي سي و شش سهم از آن را مخصوص طلّاب علم که در مدرسه مزبوره تحصيل علم مي‌کنند علي قدر طبقاتهم بايد صرف معاش و گذران ايشان شود، و موازي سه سهم آن را مخصوص خريدن کتب و استنساخ آنها دارند، و موازي يک سهم آن را مخصوص روشنايي مسجد مزبور و ما يتعلّق بها، و موازي چهار سهم آن را مخصوص ذکر مصيبت و اطعام طلّاب و فقرا که از شب اول محرم تا شب عاشورا بايد صرف آنها نمايند، و موازي شانزده سهم آن را بعد از وضع اجرت سه نفر خادم و حقّ يک نفر روضه خوان، ما بقي را بايد اولاً صرف تعمير و فرش مسجد و حجرات مدرسه و بورياي آن نمايند، و هر چه از آن فاضل آيد آن را صرف نماي موقوفات نمايد. و اگر از آن نيز فاضل آيد هر چه را که متولّي و ناظر مصلحت دانند از دکاکين و املاک از آن ابتياع نمايند و به نهج مسطور وقف مدرسه مزبوره نمايند. فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَي الَّذينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللهَ سَميعٌ عَليمٌ. [۳۰] [جناب مجتهد الرّباني، حاجي ملا ميرزا محمّد را زحمت مي‏دهم. شما وکيل هستيد که از قرارداد فيما بين کتابچه، صيغه وقف و نذر شرعي جاري نماييد. سجع مُهر: (شه جم نگين را مهين مادرم) 1264 ربيع‏الاول سنه 1272 بسم‏الله‏ تعالي. حسب الفرمايش سرکار نَوّاب عليّه عاليه مهد عليا - دامت شوکتها - صيغه وقف مدرسه و مسجد جديد البناي سرکار ايشان، از قرار مسطور در اين کتابچه، قراراً و شرايطاً بالتمام به نحوي که تا آخر ذکر شده است، واقع و جاري شد. خداوند از ايشان قبول فرمايد. في 15 شهر ربيع‏الاول 1272. سجع مهر: (انا العبد المذنب ميرزا محمد) وقع تجديد عقد الوقف المرقوم علي الشّروط و القيود و المفصّلة المشروحة في هذه الأوراق الخمسة بعد تحقّق القبض والتخلية و تصرّف الموقوف عليهم في خامس ربيع‏الثاني من اثنين و سبعين بعد الألف و مأتين 1272 من الهجرة النبويّة. حرّره (الواثق بالله‏ العليّ عبده علينقي).]

منابع

1. ايران و قضيه ايران، جورج ناتانيل کرزن، ترجمه: غلامعلي وحيد مازندراني، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1387.

2. المآثر و الآثار، ميرزا محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، انتشارات اساطير، تهران، 1363.

3. مجموعه مصنفات آقا علي مدرس طهراني، انتشارات اطلاعات، تهران، 1378.

4. شرح حال رجال ايران، مهدي بامداد، انتشارات زوار، 1371.

5. مذاهب و فلسفه در آسياي مرکزي، کنت دوگوبينو، ترجمه: م.ف، تهران، بي‌تا.

6. عکس‌هايي از تهران قديم، سازمان زيباسازي شهر تهران، تهران، 1390.

7. گزيده تاريخ تهران: سيد عبدالحجه حسيني بلاغي، انتشارات مازيار، تهران، 1386.

8. الذريعه الي تصانيف الشيعه، شيخ آقا بزرگ تهراني، اسماعيليان، قم، 1408ه.ق.

9. نگاهي به تهران از آغاز تاکنون، علي اکبر محموديان، مؤسسه جغرافيايي و کارتوگرافي گيتاشناسي، چاپ اول 1384.


پانویس

  1. شرح حال رجال ایران، ج3، ص126.
  2. سجع مهر مهد علیا چنان که دیگر منابع نیز آمده این است: شه جم نگین را مهین مادرم.
  3. وقفنامه مدرسه سپهسالار ونام میرزا محمد به عنوان جاری کننده صیغه در فصلنامه وقف میراث جاویدان آمده است.
  4. TIiya NikoIayevitch Berezin.
  5. نگاهی به تهران از آغاز تاکنون، ص56.
  6. گزیده تاریخ تهران، ص28.
  7. گزیده تاریخ تهران، صص286-287.
  8. Krziz.
  9. نقشه علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه که به تاریخ جمادی الاولی 1275 ه.ق منتشر شده است با کمک کرسیس نوشته شده است. نقشه اعتضاد السلطنه در ایران منتشر شده و اسامی آن به فارسی نوشته شده است اما نقشه کرسیس تفضیلات نقشه اول را ندارد واسامی آن به فارسی وانگلیسی نوشته شده است.
  10. صور اسرافیل همان خیابان در اندرون است. این خیابان چون به سمت عمارات اندرونی کشیده شده است به این نام نامیده شده است ومسجد درب اندرون در خیابان ناصر خسرو نزدیک این خیابان قرار دارد. این شواهد نیز نشان می دهد که عمارات اندرونی در همین حدود بوده است.
  11. ر.ک گزیده تاریخ تهران، ص286.
  12. Curzon.
  13. ایران وقضیه ایران، ج1، ص435.
  14. در همین تاریخ علیقلی مخبر الدوله نیز وجود دارد اما منظور، از علیقلی میرزا همان اعتضاد السلطنه است.
  15. علامت اختصاری صدارت.
  16. ر.ک المآثر والآثار، ج1، صص261-262.
  17. الذریعه، ج8، ص16.
  18. همان، ج1، ص347.
  19. همان، ج16، ص114، فتنه باب توسط عبدالحسین نوایی در مجله یغما، ش 25، خرداد 1329 به چاپ رسیده است.
  20. الذریعه، ج3، ص235.
  21. همان، ج9، ص813.
  22. مذاهب وفلسفه های آسیای میانه، ص89.
  23. مجموعه مصنفات آقا علی مدّرس طهرانی، ج3، ص511.
  24. الذریعه، ج8، ص319.
  25. المآثر والآثار، ج1،ص299.
  26. همان، ج1، ص268.
  27. ر.ک الذریعه، ج8، ص223؛ المآثر والآثار، ج1، ص274 .
  28. مقاله وقفنامه مدرسه ومسجد دروازه دولت چاپ شده در فصلنامه وقف میراث جاویدان، سال چهارم، ش2، تابستان 1375 ور.ک: مقاله کتابداری وکتابخانه های موقوفه چاپ شده در مجله تحقیقات کتابداری واطلاع رسانی دانشگاهی دانشگاه تهران، بهمن 1370، شماره 18ومقاله نظری به ادبیات وقف از همو، چاپ شده در فصلنامه وقف میراث جااویدان، سال هفدهم، ش 65.
  29. به نوشته بلاغی چهارده باب دکان به شماره پلاک 181و183-195 توسط مهد علیا وقف شده است. ر.ک: تاریخ گزیده تهران، ص287.
  30. سوره بقره، آیه 181.