اخلاص: تفاوت بین نسخهها
سطر ۲۶۶: | سطر ۲۶۶: | ||
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | [ http://lib.eshia.ir/17001/1/297/%D9%88%D9%8E%D8%A7%D8%B5%D9%92%D8%A8%D9%90%D8%B1%D9%92 کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.] | + | [http://lib.eshia.ir/17001/1/297/%D9%88%D9%8E%D8%A7%D8%B5%D9%92%D8%A8%D9%90%D8%B1%D9%92 کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.] |
</ref> | </ref> | ||
نسخهٔ ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۵۸
اخلاص پاک کردن نیّت از غیر خدا و انجام دادن عمل تنها برای خدا می باشد. اخلاص در فقه در بابهای مربوط به عبادات مانند صلات و صوم به عنوان رکن اصلی نیّت مطرح شده است.
محتویات
لزوم اخلاص
در قرآن کریم [۱] و روایات معصومان علیهمالسّلام [۲] بر لزوم اخلاص در طاعات و عبادات تأکید شده است.
اخلاص در لغت
واژه اخلاص، مصدر باب افعال از ریشه خلوص و خلاص به معنای پاک شدن و سالم گشتن از آمیختگی است. [۳] [۴]
خالص، کالایی را گویند که با چیزی ممزوج و مخلوط نباشد و معنایی نزدیک به «صافی» دارد با این تفاوت که صافی به جنسی که از همان ابتدا با چیزی آمیخته نبوده اطلاق میشود؛ ولی خالص، جنسی است که پس از امتزاج با چیز دیگر، خواه پستتر باشد یا نه، پاک، و ناخالصی آن زدوده شود. [۵] [۶] [۷] لغویان برای خلوص، معانی دیگری نیز بر شمردهاند؛ مانند رسیدن، نجات یافتن، کنارهگیری کردن از دیگران و ویژه خود گردانیدن که در هر یک از این معانی، به نوعی معنای اصلی این ریشه یا لوازم آن وجود دارد. [۸] [۹] «اخلاص» به معنای خالص کردن، پاک گردانیدن و برگزیدن است [۱۰] [۱۱] و مقصود از آن در فرهنگ اسلامی، پاک کردن نیّت از غیر خدا و انجام دادن عمل برای خدا است. [۱۲] [۱۳]
اخلاص در اصطلاح
اخلاص در دانشهای گوناگون اسلامیمانند فقه، اخلاق و عرفان بررسی، و در فقه آن است که مکلّف در عمل عبادی خود جز قصد قربت و عبودیّت برای پروردگار، هیچ انگیزه دیگری نداشته باشد؛ خواه به نحو استقلال یا انضمام.
معنای تکالیف تعبدی و توصلی
آن دسته از تکالیف که قصد تقرّب به خداوند، شرط صحّت آنها است، تعبّدی نامیده میشود در برابر توصلی که صحّت آن به قصد تقرّب مشروط نیست. خلوص در نیّت عمل عبادی، شرط و عبادت بدون آن باطل است. رذیلت مقابل فضیلت اخلاص، ریا است که موجب بطلان عمل عبادی است. [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷]
البته وجود پارهای اغراض تبعی در عبادت با اخلاص منافات ندارد و موجب بطلان عمل نمیشود مانند آن که در غسل یا وضو در کنار غرض اصلی یعنی انجام عمل به قصد قربت ، نیّت تبعی خنک یا پاکیزه شدن را نیز داشته باشد. به این جهت فقها در مسألۀ دریافت مزد برای نماز و روزۀ میّت، بر منافات نداشتن آن با قصد قربت تصریح کردهاند. [۱۸] [۱۹]
قصد تبعی در عمل عبادی
برخی قصدهای تبعی موجب از بین رفتن اخلاص نمیگردند که به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
قصد دنیایی از برخی عبادات
به نظر بسیاری از فقیهان، اگر اصل عملِ عبادی، برای خدا باشد، قصد بعضی از بهره های دنیایی به صورت تبعی، با حقیقت اخلاص منافات نداشته، باعث باطل شدن عمل نمیشود. مانند اینکه کسی از روزه گرفتن، قصد سلامت و بهداشت نیز داشته باشد یا در وضو گرفتن، خنک شدن را نیز قصد کند یا از خواندن نماز شب، قصد به دست آوردن روزی بیشتر نیز داشته باشد. [۲۰] [۲۱] [۲۲]
عبور خطورات در ذهن حین عبادت
همچنین اگر عمل عبادی را خالصانه انجام دهد، ولی از اینکه در برابر دیدگان مردم باشد، خشنود شود یا هنگام انجام دادن عمل، خطوراتی از ذهنش عبور کند، باعث از بین رفتن اخلاص و باطل شدن عمل نمیشود. [۲۳] [۲۴] [۲۵]
عبادت از روی ترس از عقوبت یا امید ثواب
پرستش خداوند برای خوف از عقوبت الهی یا به انگیزه امید به ثواب و نعمت پروردگار، اخلاص در عمل را از بین نمیبرد؛ البتّه در اعمال توصّلی نیز اخلاص، شرط پاداش آخرتی است و اگر انسان، اعمال مباح را هم با اخلاص انجام دهد، به خداوند نزدیک شده، [۲۶] استحقاق دریافت ثواب و فیض الهی را خواهد یافت.
تفاوت فقه و حقوق
یکی از تفاوتهای فقه و حقوق نیز این است که در فقه بحث اخلاص مطرح میشود؛ ولی در علم حقوق، جایگاهی برای اخلاص وجود ندارد؛ زیرا هدف در حقوق آن است که حق به صاحب آن داده شود و صاحب حق به حق خویش برسد و الهی بودن یا نبودن انگیزه مورد نظر نیست؛ ولی در فقه الهی، وجود انگیزه و تعالی انسانها و تقرب آنان به خداوند نیز مورد نظر است. این مطلب، بطلان دیدگاه کسانی را روشن میسازد که برای فقه فقط نقش مدیریّتی قائل بوده و آن را با علم حقوق همسان پنداشتهاند. [۲۷]
اخلاص در اخلاق
در اخلاق، به نیّت اهمیّت ویژهای داده شده و از آن به صورت رکن و پایه رفتار و روح عمل یاد شده است؛ بهگونهای که نبودن نیّت درست باعث بیارزش شدن عمل میشود. [۲۸] اخلاص بر تارک همه فضیلتها قرار داشته، ملاک پذیرش و درستی رفتارها است و رهایی از چنگال شیطان فقط با اخلاص امکان دارد. [۲۹]
اخلاص در فلسفه
در نگاهی فلسفی، تأثیر مخلصانه بودن عمل بر تکامل نفس و سعادت ابدی انسان، تأثیری طبیعی و تکوینی است، نه قرار دادی. [۳۰] عمل بدون نیت خالص، کالبد بیجان است و این انگیزه است که بین رفتار بیرونی و جان و روح فاعل، پیوند برقرار میکند.
اخلاص در عرفان
در عرفان، اخلاص به پیراستگی عمل از هرگونه آمیختگی تعریف شده
[۳۱] [۳۲] و یکی از منازل سلوک (منزل بیست و چهارم) دانسته شده است. [۳۳] برخی گفتهاند: اگر دین را که مجموعه معارف الهی و مسائل اخلاقی و احکام عملی است، تحلیل کنیم فقط به یک چیز منتهی میشود و آن اخلاص است؛ یعنی که انسان، ذات و
و افعالش را بر این اساس قرار دهد که همگی آنها برای خداوند واحد قهّار است.
[۳۴] در نهج البلاغه از امیرمؤمنان علیهالسلام نقل شده است که کمال اخلاص، نفی صفات از حقتعالی است. [۳۵] شارحان نهجالبلاغه، مقصود از این جمله را نفی صفات زاید بر ذات الهی که بهگونهای، باعث محدود ساختن خداوند میشود، دانستهاند؛
[۳۶] [۳۷] [۳۸] بنابراین اخلاص در نقل مذکور، معنایی غیر از معنای اخلاص مورد بحث در این مقاله دارد.
اخلاص در قرآن
واژه اخلاص در قرآن به کار نرفته؛ ولی در آیات بسیاری به صورتهای گوناگون به موضوع آن پرداخته شده است. این آیات در تقسیمبندی جامعی، سه دستهاند:
صراحت به اخلاص با مشتقات اخلاص
آیاتی که با استفاده از مشتقّات خلوص، موضوع اخلاص را با صراحت مطرح میکنند. مشتقّات خلوص ۳۱ بار در قرآن آمده که بیشتر آنها به موضوع اخلاص مربوط است. از این موارد، ۲۲ مورد از باب افعال و ۱۲ آیه مربوط به «مخلِصین» (کسانیکه دین خود را برای خدا خالص کردهاند) است؛ مانند آیات: ۱۳۹ سوره بقره؛ ۲۹ سوره اعراف؛ ۱۴ سوره غافر
[۳۹] [۴۰] [۴۱] و ۱۰ آیه مربوط به مخلَصین، همچون ۵۱ سوره مریم؛ ۲۴ سوره یوسف؛ ۴۰ سوره حجر. [۴۲] [۴۳] [۴۴]
معنای مخلَصین در قرآن
گویا مقصود از مخلَصین در عرف قرآن، کسانی باشند که از ابتدای آفرینش، بر استقامت در فطرت و اعتدالِ خلقت آفریده شدهاند و ادراکات درست، نفسهای طاهر و قلبهای سلیم دارند و به سبب پاکی و صفای فطرت و سلامت روان، از همان ابتدا دارای ویژگی اخلاصاند و آنچه دیگران با جهاد و مبارزه با نفس بهدست میآورند، آنان همان، بلکه بالاتر از آن را از ابتدا دارا بوده اند؛
البتّه برخی، مخلَصین و مخلِصین را به یک معنا دانسته و تفاوتی میان آن دو قائل نشدهاند.
[۴۶] مخلَصین پیامبران و امامان علیهمالسلام هستند
[۴۷] [۴۸] [۴۹] برخی معتقدند به جز پیامبران و امامان علیهمالسلام برخی از انسانها نیز میتوانند با سیر و سلوک، جهاد و مبارزه با نفس به مقام مخلَصین نائل شوند؛
به همین دلیل، در این مقاله از مخلَصین نیز بحث میشود.
پرداختن به اخلاص با تعبیرات مترادف
آیاتی که با واژه ها و تعبیرات مترادف و متلازم با اخلاص به موضوع اخلاص میپردازند؛ مانند انحصار عبادت در خداوند، [۵۱] [۵۲]
انجام طاعات و عبادات برای خدا (للّه)
[۵۳] [۵۴] [۵۵] روی نهادن به سوی خدا و دل بریدن از غیر او
انجام دادن کار برای وجه اللّه
انجام دادن کار برای طلب رضایت الهی
انجام دادن عمل در راه خدا
عدم درخواست اجر از سوی پیامبران
[۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸] حنیف و حقگرا بودن
و داشتن قلب سلیم
پرداختن به اخلاص با نفی شرک و ریا
آیاتی که با نفی شرک و ریا به موضوع اخلاص اشاره میکنند؛ مانند (کهف،۱۱۰؛ نساء،۱۴۲؛ ماعون،۶؛ بقره،۲۶۴). [۷۲] [۷۳] [۷۴] [۷۵] از آنجا که اخلاص، انجام دادن عمل فقط برای خدا است، با شرک و ریا که انجام دادن عمل برای غیر خدا است، جمع نمیشود.
حکم ضمایم به اخلاص
غیر خدا که به نیت ضمیمه می شود به دو گونه است: گاه ریا است و گاه ضمائم مباحه و یا مستحبه و یا حتی محرمه و مستحبه ی دیگر (غیر از ریا) است مثلا فرد می خواهد هم حجش را به جا آورد و هم به همراهان خود مناسک حج را تعلیم دهد و یا هنگام وضو گرفتن با آب خنک وضو می گیرد تا خنک شود.
منبع
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله اخلاص. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۳۴۳.
پانویس
- ↑ بیّنه /سوره۹۸، آیه۵.
- ↑ وسائل الشیعة ج۱، ص۶۴-۷۳.
- ↑ لسان العرب، ج۳، ص۱۷۳،« خلص».
- ↑ ترتیب العین، ج۱، ص۲۳۷،« خلص».
- ↑ مفردات، ص۲۹۲.
- ↑ مجمع البحرین، ج۴، ص۱۶۹.
- ↑ مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۰۸،« خلص».
- ↑ تاج العروس، ج۷، ص۵۶۲.
- ↑ لسان العرب، ج۳، ص۱۷۳-۱۷۴،« خلص».
- ↑ لسان العرب، ج۳، ص۱۷۳-۱۷۴،« خلص».
- ↑ مجمعالبحرین، ج۴، ص۱۶۸-۱۶۹،« خلص».
- ↑ مصطلحات التصوف، ص۲۶.
- ↑ لغتنامه، ج۱، ص۱۲۹۴،« اخلاص».
- ↑ مستمسک العروة ج۶، ص۲۰-۲۱.
- ↑ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۲، ص۲۰۹-۲۱۰.
- ↑ جواهرالکلام، ج۹، ص۱۵۵-۱۵۷.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۱۴۲.
- ↑ الحدائق الناضرة ج۱۱، ص۵۳.
- ↑ کتاب الطهاره، ج۲، ص۴۲۲.
- ↑ القواعدوالفوائد، ج۱، ص۷۹-۸۰.
- ↑ المبسوط، ج۱، ص۱۹.
- ↑ المعتبر، ج۱، ص۱۴۰.
- ↑ العروةالوثقی، ج۱، ص۶۱۷-۶۱۸.
- ↑ التحریروالتنویر، ج۲۳، ص۳۱۹-۳۲۰.
- ↑ وسائلالشیعه، ج۱، ص۷۵.
- ↑ النیّة و الاخلاص، ص۱۰۴.
- ↑ قصّه ارباب معرفت، ص۳۷-۵۴.
- ↑ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۹.
- ↑ جامعالسعادات، ج۲، ص۴۰۵-۴۰۶.
- ↑ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۷۵.
- ↑ شرح منازلالسائرین، ص۶۸.
- ↑ مدارجالسالکین، ج۲، ص۹۶.
- ↑ شرح منازلالسائرین، ص۱۲-۱۴.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۱۶۲.
- ↑ نهجالبلاغه، خ۱، ص۱۴.
- ↑ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج۱، ص۶۴.
- ↑ ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج۲، ص۵۶-۵۸.
- ↑ شرح نهجالبلاغه، ابنمیثم، ج۱، ص۹۱.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۳۹.
- ↑ اعراف/سوره۷، آیه۲۹.
- ↑ غافر/سوره۴۰، آیه۱۴.
- ↑ مریم/سوره۱۹، آیه۵۱.
- ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۲۴.
- ↑ حجر/سوره۱۵، آیه۴۰.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۷، ج۱۲، ص۲۵۰.
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۸۷.
- ↑ حج/سوره۲۲، آیه۱۸.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ رساله سیر و سلوک، ص۱۰۵-۱۲۴.
- ↑ حمد/سوره۱، آیه۵.
- ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.
- ↑ سبأ/سوره۳۴، آیه۴۶.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۱۲.
- ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۲۰.
- ↑ انسان/سوره۷۶، آیه۹.
- ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۶۵.
- ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۱۷۴.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۵۴.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۶۱.
- ↑ شعرا/سوره۲۶، آیه۱۰۹.
- ↑ شعرا/سوره۲۶، آیه۱۲۷.
- ↑ شعرا/سوره۲۶، آیه۱۴۵.
- ↑ شعرا/سوره۲۶، آیه۱۶۴.
- ↑ شعرا/سوره۲۶، آیه۱۸۰.
- ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۶۷.
- ↑ تحریم/سوره۶۶، آیه۸.
- ↑ شعراء/سوره۲۶، آیه۸۹.
- ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۱۱۰.
- ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۴۲.
- ↑ ماعون/سوره۱۰۷، آیه۶.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.