خشوع در عرفان: تفاوت بین نسخهها
(مقالات, تواضع در عرفان ,ویکی خیر) |
جز («خشوع در عرفان» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بیپایان) [انتقال=فقط مدیران] (بیپایان))) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۵
خشوع در عرفان به معنای تواضع در برابر خدا به قلب و جوارح است، دراین مقاله به یررسی معنا و مفهوم خشوع در تصوف و عرفان می پردازد.
تعریف
خشوع در عرفان به معنای تواضع در برابر خدا به قلب و جوارح است .و به بیانی تحلیلی، تألم قلب بهسبب انتظار امر ناخوشایندی که ممکن است در آینده پیش بیاید؛ این حالت گاه به جهت خطای بنده است گاه به جهت درک جلال خدا ، و خشیت انبیا از قسم اخیر است. [۱] [۲] عرفا این اصطلاح را برگرفته از آیه ۱۶ سوره حدید میدانند: «اَلْمْ یَأنِ لِلَّذینَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ» [۳] (آیا زمان آن نرسیده است که کسانی ایمان آوردهاند دلهاشان از یاد خدا خاشع شود). به نظر تِلِمسانی [۴] این آیه بهوضوح بر خشوعی دلالت میکند که در میان صوفیهمعتبر و صحیح شمرده میشود. درکتب صوفیه، کاملترین بحث درباره خشوع در صد میدان [۵] و کتاب منازلالسائرین [۶] ، هر دو اثر از خواجهعبداللّه انصاری ، و شرحهای آن [۷] [۸] [۹] آمده و در منابع متأخر نیز همین مباحث تکرار شده است. [۱۰]
نظر خواجه
به نظر خواجه درمنازلالسائرین، خشوع، خضوع آمیخته با ترس یا محبت است، بدیننحو که در اثر هیبت و عظمت محبوب بلندمرتبه، قوای طبیعی نفس به حالت سکون درمیآید. [۱۱] او همچنین در صد میدان [۱۲] ، خشوع را ترسی میداند که دل را با حرمت نرم میسازد و اخلاق را تهذیب و جوارح را ادب میکند و بیمی است همراه با هشیاری و استکانت( خضوع ). خشوع در سه جا وجود دارد: در معامله (مراوده با خلق ) عبارت است از ایثار ، در خدمت ( عبادت ) عبارت است از حضور، و در سر عبارت است از تعظیم ؛ و هریک از ایثار و حضور و تعظیم، خود، دارای سه اثر و نشانهاند. آثار ایثار بر بنده در معامله این است که بَدان از وی ایمن، نیکان از وی شاد، و خلق از وی آزادند. نشانههای حضور در خدمت اولا حلاوتی است کهبنده میچشد و به واسطه آن از درگاه الهی نمیگریزد، ثانیآ مقصود اصلی را میبیند و از آن به خلق نمیپردازد، و ثالثآ کوتاهی خود را میبیند و خود را حق نمیپندارد. نشانههای تعظیم نیز این است که حق تعالی را به خود نزدیک و خود را از او دور میبیند و امتحان الهی برایش امری بزرگ بهشمار میآید که این همان ترس صدیقان است.
محل خشوع
نکته دیگر درباره خشوع، محل آن است. به نظر قشیری [۱۳] اتفاق بر آن است که محل خشوع، دل است. یعنی خشوع باید قلبی و باطنی باشد نه ظاهری . هرچند از روایت دیگری کهقشیری [۱۴] نقل کرده چنین برمیآید که خشوع ازقلب به اندامها سرایت میکند. از اینرو وقتی کسی را دیدند که به حالت شکسته نشسته و زانوهایش را جمع کرده، به او گفتند خشوع در دل است نه در سر زانو. همچنین سالک باید در خشوعش صادق باشد. [۱۵] از دید حارث محاسبی [۱۶] علامت انسان صادق این است که اگر همه بندگان بر حال او مطّلع شوند، حالش تغییر نکند، یعنی اگر خاشع نبوده به منظور اطلاع مردم ، خود را خاشع نشان ندهد و اگر خاشع بوده به خشوعش نیفزاید و از اطلاع مردم شادمان نشود.
خشوع در نماز
خشوع و حضور قلب از شروط باطنی نماز بوده [۱۷] و نشانهخشوعِ دل در نماز آن است که اولا اندامها نیز به تبعِ دل خاشع شوند و ثانیآ نمازگزارقدر در معنای نماز غرق شود که نداند در سمت راست و چپش چه کسانی ایستادهاند. [۱۸] البته ظاهرآ اصل مطلب دوم به سخنی از ابنعباس برمیگردد، زیرا سعیدبن جُبَیر گفته است: از چهل سال پیش که شنیدم ابنعباس میگفت: «خشوع در نماز به این است که نمازگزار نداند در طرف راست و چپش کیست»، هیچگاه در نماز ندانستهام که در دو طرفم چه کسانی ایستادهاند. [۱۹] از اویس قرنی نیز پرسیدند خشوع در نماز چیست؟ گفت آنکه اگر تیر به پهلوی وی زنند خبردار نشود. [۲۰]
مراتب خشوع
خشوع دارای سه مرتبه است: درجه نخست (مبتدیان)، تعبد به امر خداست و تسلیم حکم او شدن در کمال خضوع و همراه با عجز و مسکنت و اعتقاد به اینکه حق او را میبیند، ولو اینکه بنده حق را نبیند. درجه دوم (متوسطان) آن است که شخص براثر وقوف به کاستیهای نفس، منتظر بروز آفات و امراض نفس همچون عُجب و ریا باشد و از این جهت حالت خشوع به وی دست دهد. همچنین از آفات نیت و عمل بترسد، حقوق دیگران را بر حقوق خود مقدّم بدارد، به فضل دیگران اذعان و فضل خود را فراموش کند و نفس خود را پاک و مبرا نداند. درجه سوم خشوع (منتهیان) آن است که شخص در مقام مکاشفه گرفتار شطحیات نگردد و در قبض و بسط ، خویش را مهار کند و به یاری خشوع، احوال و کرامات خود را پنهان سازد. [۲۱] قشیری، [۲۲] از خشوع و تواضع ذیل یک عنوان بحث کرده ولی از ارتباط این دو سخنی نگفته است؛ ولی ظاهرآ فرق خشوع و تواضع آن است که تواضع از جنس معاملات با خلق است وخشوع از نوع احوال و سروکار آن با حق است و به همین جهت سالکان را در حال نماز به خشوع کامل توصیه میکردند. [۲۳]
فهرست منابع
(۱) ابنقیم جوزیه، مدارجالسالکین بین منازل «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، ج ۱، چاپ محمد معتصمباللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۲) ابوطالب مکی، کتاب قوتالقلوب فی معاملة المحجوب و وصف طریقالمرید الی مقامالتوحید، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.
(۳) عبداللّهبن محمد انصاری، صد میدان، تصحیح و تحشیه سرژدولوژیه دوبورکوی، به اهتمام عبدالکریم جربزهدار، تهران ۱۳۸۸ش.
(۴) عبداللّهبن محمد انصاری، منازلالسائرین، حققه و ترجمه و قدم له سرژدولوژیه دوبورکوی، قاهره ۱۹۶۲.
(۵) سلیمانبن علی تلمسانی، شرح منازلالسائرین الی الحق المبین، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱ش.
(۶) علیبن محمد جرجانی، کتابالتعریفات، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ ۱۸۴۵، چاپ افست بیروت ۱۹۷۸.
(۷) حارث محاسبی، الرعایة لحقوقاللّه، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت.
(۸) عبدالرزاق کاشی، شرح منازلالسائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
(۹) عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام: معجم المصطلحات و الاشارات الصوفیة، ج ۱، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۱۰) محمدبن ابراهیم عطار، کتاب تذکرةالاولیاء، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵/۱۹۰۷، چاپ افست تهران.
(۱۱) محمدبن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج ۱، ترجمه مؤیدالدین محمد خوارزمی، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۴ش.
(۱۲) عبدالکریمبن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف، قاهره( ۱۹۷۲ـ ۱۹۷۴ ).
(۱۳) صادق گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۷۸ش.
(۱۴) عبدالمعطیبن محمود لخمی اسکندری، شرح منازل السائرین، چاپ سرژدولوژیه دوبورکوی، قاهره ۱۹۵۴.
منبع
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «خشوع در عرفان»، شماره ۷۰۸۵.
پانویس
- ↑ علیبن محمد جرجانی، کتابالتعریفات، ج۱، ص۱۰۱، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ ۱۸۴۵، چاپ افست بیروت ۱۹۷۸.
- ↑ علیبن محمد جرجانی، کتابالتعریفات، ج۱، ص۱۰۳، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ ۱۸۴۵، چاپ افست بیروت ۱۹۷۸.
- ↑ حدید/سوره۵۷، آیه۱۶.
- ↑ سلیمانبن علی تلمسانی، شرح منازلالسائرین الی الحق المبین، ج۱، ص۱۳۱، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱ش.
- ↑ عبداللّهبن محمد انصاری، صد میدان،ص ۱۶۶ـ۱۶۷، تصحیح و تحشیه سرژدولوژیه دوبورکوی.
- ↑ عبداللّهبن محمد انصاری، منازلالسائرین،ص ۲۱ـ۲۲، حققه و ترجمه و قدم له سرژدولوژیه دوبورکوی
- ↑ عبدالمعطیبن محمود لخمی اسکندری، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۴۵ـ۴۷، چاپ سرژدولوژیه دوبورکوی، قاهره ۱۹۵۴.
- ↑ سلیمانبن علی تلمسانی، شرح منازلالسائرین الی الحق المبین، ج۱، ص۱۳۱ـ ۱۳۴، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱ش.
- ↑ ابنقیم جوزیه، مدارجالسالکین بین منازل «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، ج۱، ص۵۱۶ـ۵۲۶، ج ۱، چاپ محمد معتصمباللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
- ↑ عبدالرزاق کاشی، شرح منازلالسائرین، ج۱، ص۴۴۳ـ۴۴۴، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
- ↑ عبدالرزاق کاشی، شرح منازلالسائرین، ج۱، ص۱۱۳، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
- ↑ عبداللّهبن محمد انصاری، صد میدان،ص ۱۶۶، تصحیح و تحشیه سرژدولوژیه دوبورکوی.
- ↑ عبدالکریمبن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۳۸۲، چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف، قاهره) ۱۹۷۲ـ ۱۹۷۴ (.
- ↑ عبدالکریمبن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۳۸۲، چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف، قاهره) ۱۹۷۲ـ ۱۹۷۴ (.f>
- ↑ علیبن محمد جرجانی، کتابالتعریفات، ج۱، ص۱۰۱، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ ۱۸۴۵، چاپ افست بیروت ۱۹۷۸.
- ↑ حارث محاسبی، الرعایة لحقوقاللّه، ج۱، ص۳۰۴، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت.
- ↑ محمدبن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج۱، ص۳۵۳، ج ۱، ترجمه مؤیدالدین محمد خوارزمی، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۴ش.
- ↑ عبدالکریمبن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۳۸۲، چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف، قاهره) ۱۹۷۲ـ ۱۹۷۴ (.
- ↑ ابوطالب مکی، کتاب قوتالقلوب فی معاملة المحجوب و وصف طریقالمرید الی مقامالتوحید، ج۲، ص۹۷، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.
- ↑ محمدبن ابراهیم عطار، کتاب تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۲۲، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵/۱۹۰۷، چاپ افست تهران.
- ↑ عبدالرزاق کاشی، شرح منازلالسائرین، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۵، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
- ↑ عبدالکریمبن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۳۸۰ـ۳۹۲، چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف، قاهره( ۱۹۷۲ـ ۱۹۷۴ ).
- ↑ صادق گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ذیل واژه، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۷۸ش.