توکل

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

توکل یکی از فظائل اخلاقی هست بلکه سرچشمه و نردبان فضائل اخلاقی به شما می‌رود که در ذیل توضیحاتی در مورد توکل پرداخته می‌شود.

معنای توکل

توکل،اعتماد قلب در امور،بر خدا می‌باشد بطوریکه بندگان جمیع امور خویش‌ را بر خداوند حواله دهند و از هر نیرو و قدرتی دیگر در امور خویش تبری جویند و تنها به‌ یک قدرت وابسته باشند و او خدا است و تنها او را اساس عمل و تاثیر بدانند و اگر برای‌ انسانهای مومن در حوزه‌ی عملیات روحی و جسمی،فردی و اجتماعی خویش چنین حالتی‌ پیش آید اینان متوکلین‌ "به خدا بشمار می‌آیند.

منشاء توکل

منشاء پیدایش چنین حالتی در روح انسانها اعتقاد و جزم باینکه فاعل موثری‌ جز خدا نیست و سایر نیروها و قدرتها باو برمی گردد،او است که بهر کاری قادر است‌ ( ان الله علی کل شی‌ء قدیر). [۱] و امور بندگان را کفایت می‌کند و بجمیع بندگان عنایت و لطف و مرحمت دارد و سایر موجودات اگر علمی و قدرتی و نیروئی دارند همه از او است‌ پس باید تنها متوجه او شد و از او کمک خواست و یاری طلبید و باو پناه برد.

عدم توکل نتیجه ضعف ایمان

و اگر چنین حالتی در اعماق روح و جان انسانها پدید نیاید سبب او یا ضعف‌ ایمان و یقین است و یا ضعف نفس و قلب است که در اثر آن،ترس و وحشت بواسطه‌ برخی از اوهام باو مستولی می‌گردد و او را از اتکال به خداوند باز می‌دارد.

یقین و ایمان مقدمه توکل

پس نتیجه این شد که حالت توکل برای انسانها تنها در سایهء دو قوه یقین و ایمان و قوت قلب در روح پیدا می‌شود زیرا که این دو حالت،باعث سکون و آرامش‌ قلب و حالت اطمینان نفس می‌شود.

مستند مطلب

این گفتار( یعنی سکون قلبی و حالت یقین که دو حالت مختلف روحی هستند و ثبوتا از یکدیگر قابل تفکیک‌اند زیرا چه بسا یقینی که طماءنینه در آن وجود ندارد ) ریشه‌ قرآنی دارد آنجا که خداوند در برابر تقاضای حضرت ابراهیم در مشاهده‌ی کیفیت زنده‌ کردن مردگان می‌فرماید:"اولم تومن؟قال بلی ولکن لیطمئنّ قلبی؟" [۲] ای ابراهیم آیا ایمان نیاورده‌ای؟گفت آری ولکن می‌خواهم در قلبم اطمینان حاصل شود" چنانکه می‌بینید حضرت ابراهیم از خداوند می‌خواهد که کیفیت احیاء اموات‌ را با چشم خود ببیند تا یقین همراه با اطمینان کاملا در صفحهء روح او مستقر شود زیرا نفس انسان طوری آفریده شده که چه بسا تابع خیالات و اوهام می‌شود و اطمینان ناشی‌ از یقین تا هنگامی که نفس در سیر و حرکت خویش بدرجهء"نفس مطمئنه‌ " [۳] نرسد برای او پیدا نمی‌شود. از اینرو ارباب ملل و مذاهب دیگر مثل یهود و نصاری و...اطمینان‌ قلبی بحقانیت دین خود دارند نه اطمینان ناشی از یقین و منشاء اطمینان قلبی آنها نیز تنها ظن و گمان و هوای نفس و پیروی از پدر و مادر و تقلید کورکورانه از محیط و خانواده‌ و...می‌باشد.

توکل جزء فضائل اخلاقی

از مطالب بالا این‌"نکته‌"نیز روشن می‌شود که حالت توکل از فضائل مربوط بدو قوه‌عاقله‌ "و"غضب‌ "با هم می‌باشد و از مراتب توحید بشمار می‌آیند آنجا که‌ برای انسانها باشراق نور حق واضح شود که در صحنه حیات فاعلی موثر جز او نیست و سایر اسباب و وسائل،همگی مسخر او بوده تحت قدرت ازلی او تاثیر دارند.

رابطه ایمان و توکل

از دقت در ماهیت توکل می‌توان رابطه ایمان وتوکل را بخوبی دریافت بنحوی‌ که کمی ایمان و زیادی آن در کمی و زیادی توکل تاثیر مستقیم دارد زیرا این حقیقت‌ بدیهی است انسان اگر به چیزی ایمان داشته باشد و او را موجد و تمام موثر در وجود و اطوار آن بداند طبیعی است که به غیر او دیگر توجهی ندارد حاجات خود را از او میخواهد و در حل مشکلات خویش تنها باو روی می‌آورد. از اینرو در قرآن کریم متجاوز از ۸ آیه است که بصراحت رابطهء توکل و ایمان را مطرح ساخته و به پیروان خود تذکر می‌دهد که ریشه اصلی توکل،ایمان بخدا است و هر چه ایمان قوی‌تر،توکل بیشتر و هر چه ایمان ضعیف‌تر،توکل او نیز سست‌تر خواهد بود از جملهء آنها آیات زیر است:

آیات مربوط به ارتباط ایمان و توکل

"قال رجلان من الذین یخافون انعم الله علیها ادخلوا علیهم الباب فاذا دخلتموه فانکم غالبون و علی الله فتوکلوا ان کنتم مومنین‌"۳" و دو نفر از مردانی که‌ از خدا می‌ترسیدند( بنظر غالب مفسران آن دو نفر یوشع بن نون و کالب بن یوفنا که از جمله نقباء دوازده‌گانه بنی اسرائیل محسوب می‌شدند) و خداوند بآنها نعمت ( عقل و ایمان و شهامت) داده بود گفتند شما وارد شهر آنان شوید،هنگامی که وارد شدید پیروز خواهید شد و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید" نظیر این آیه در سوره آل عمران آیه ۱۲۲ و ۱۵۹، [۴] [۵] سوره مائده آیه۱۱، [۶] سوره توبه آیه ۵۱، [۷] سوره مجادله آیه ۱۰، [۸] و سوره تغابن آیه ۱۳ [۹] باین عبارت ذکر شده است‌: "و علی الله‌ فلیتوکل المومنون‌""مومنان تنها بر خدا توکل می‌کنند"

صفات مؤمنان واقعی

در سوره انفال آیه ۲ [۱۰] خداوند مومنان واقعی را با چند صفت چنین معرفی می‌کند: "انما المومنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون‌" مومنان واقعی کسانی هستند که به هنگام یاد خدا قلبشان می‌ترسد و به هنگام تلاوت آیات خدا،ایمانشان زیادتر می‌شود و اینان بر پروردگارشان توکل‌ می‌کنند".

علت توکل

چرا بخدا توکل می‌کنیم؟ چرا تنها به‌ خداوند باید توکل کرد؟ و نباید بخود. گرچه دارای مزایای خاص روحی باشد و نه بدیگران‌ هر چند قوی و نیرومند باشند و حتی بمال و ثروت و طائفه و عشیره و حسب و نسب و... نباید اتکال داشت؟ البته پاسخ این سئوال بملاحظه عقل و منطق روشن است. ولکن‌ در قرآن در باب توکل آیاتی ذکر شده است که دقت در آنها،می‌تواند راه گشای باشد و نکات جالبی را روشن سازد. بطور کلی خداوند که فوق موجودات و موجد آنها است دارای خصائص و صفات‌ ویژه‌ای است که سایر موجودات اصالت آنها را فاقد هستند و از همین مساله می‌توان راز انحصار رجوع بخداوند و توکل باو را در امور دریافت.

صفات موجود مورد اتکال

باید همه بر خدا توکل کنند و این راز انحصار توکل در صفات خداست که عبارتند از:

علیم

۱-خداوند غالب و دانا است و توکل فقط بموجودی سزاوار است که غالب و دانا باشد. خداوند در سوره نمل می‌فرماید: "...و هو العزیز العلیم فتوکل علی الله‌"؛ [۱۱] "خداوند غالب و دانا است پس تنها بر خداوند توکل کن‌"،از کلمه‌"فا"در"فتوکل‌" این معنای دقیق انحصار توکل باو را استفاده می‌کنیم. جالب این است که این حقیقت را خداوند در دو مورد یکی در سوره شعراء آیه۲۱۷، [۱۲] و دیگری در سوره انفال آیه ۲ [۱۳] بصراحت چنین بیان می‌کند: "و توکل علی العزیز الرحیم‌" "ای پیامبر بر خداوند عزیز و رحیم توکل کن‌"منتهی بجای علیم،در این آیه رحیم‌ ذکر شده است که عالم بودن خدا و"رحیمیت‌"او می‌تواند دلیل توکل انسان بخداوند باشد و از این جهت با یکدیگر فرقی ندارند..

عالم به غیب

۲-خداوند مرجع همه موجودات و عالم بهمه غیب‌ها است و او از موجودات‌ خود غافل نیست و همیشه زنده است و هرگز موتی برای او نیست پس انسانها باید به او توکل کنند زیرا تنها او است که می‌تواند امور بندگان را کفایت کند. "و للّه غیب السموات و الارض و الیه یرجع الامر کله فاعبده و توکل علیه و ما ربّک بغافل عما تعلمون‌"؛ [۱۴] "غیب آسمان‌ها و زمین همه،مال خدا است و همهء امور باو برمی‌گردد پس‌ او را پرستش کن و بر او توکل داشته باش و پروردگارت از اعمال شما غافل نیست‌" "و توکل علی الحی الذی لا یموت..."؛ [۱۵] "بر خدای‌ زنده‌ایکه هرگز موت ندارد توکل کن‌"

ربوبیت

۴-یکی از علل توکل بخداوند،ربوبیت او است از این جهت که خداوند صفت‌ "ربوبیت‌ "را دارد و بندگان عبودیت ،پس بندگان که عاجزند و محتاج ،ناچار نیازمند پروردگار می‌باشند و شایسته است که بندگان توکل باو کنند. "فان تولوا فقل حسبی اللّه لا اله الاّ هو علیه توکلت و هو رب العرش‌ العظیم‌" [۱۶] "اینان اگر از تو اعراض کردند پس بگو که تنها خداوند در کفایت امور من کافی است و جز او موجودی نیست و بر او توکل کردم و او آفریننده عرش‌ عظیم می‌باشد" "و علی ربّهم یتوکلون‌"و بر پروردگارشان توکل می‌کنند. [۱۷] [۱۸] [۱۹] [۲۰]

الله بودن دلیل اصلی بر توکل

نکته جالب در اینجا است که در برخی از آیات ،متعلق توکل تنها"الله‌"قرار داده شده است اشاره باینکه‌"خدا بودن‌"به تنهائی در پناه باو و توکل به او کافی است‌ زیرا الله ذاتی است که تمام صفات کمال در او جمع شده است و این صفت( جامع جمیع‌ کمالات بودن خداوند) است در اینکه انسان ضعیف باو توکل کند تا در اثر اتصال بمنبع‌ قدرت دارای قدرت انجام کاری شود مثل این آیات : "...علی اللّه توکلنا" [۲۱] "بر خداوند توکل نمودیم‌"، "و نعم‌ الوکیل‌" [۲۲] "توکل علی اللّه" [۲۳] [۲۴] "و علی اللّه توکلت‌" [۲۵] از این آیات و نظایر اینها استفاده می‌شود که در لزوم توکل به او،همان‌"الله‌" بودن کافی است و این حقیقت در قرآن بصراحت نیز موجود است. "من یتوکل علی اللّه‌ فهو حسبه انّ الله بالغ امره‌". [۲۶]

منبع

دانشنامه موضوعی قرآن

پانویس