منشأ تقوا (قرآن)

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

بر اساس آیات قرآن، منشا و عطاکننده تقوا خداوند متعال است.

اعطای تقوا

•«والذین اهتدوا زادهم هدی و ءاتـهم تقوهم:و كسانى كه هدايت يافته ‌اند (خداوند) بر هدايت شان افزوده و آنها را (روح) پرهيزكارى متناسب حالشان بخشيده است.». [۱]

تفسیر آیه مذکور

مراد از" اهتداء" معنايى است مقابل ضلالتى كه در قلب ايجاد می‌شود. پس اهتداء عبارتست از تسليم شدن و پيروى كردن هر حقى كه فطرت سالم به سوى آن هدایت مى‌كند، و زيادى هدايت در جمله" و هدايت شان را زياد كرد" عبارت است از اينكه خداى سبحان درجه ایمان او را بالا ببرد. و مراد از" تقوى" معنايى است مقابل پيروى هواها، كه به صورت پرهيز از محارم الهى و اجتناب از ارتكاب گناهان جلوه مى‌كند.با اين بيان روشن شد كه زياد شدن هدايت مربوط به تكميل در ناحيه علم است، و دادن تقوى مربوط به ناحيه عمل است. [۲] " كسانى كه هدايت يافته‌اند خداوند بر هدايت شان مى‌ افزايد، و روح تقوا و پرهيزكارى به آنها مى‌بخشد" (وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ‌).آرى آنها نخستين گام‌هاى هدايت را شخصا برداشته، و عقل و خرد و فطرت خويش را در اين راه به كار گرفته‌اند، سپس خداوند طبق وعده‌اى كه داده است مجاهدان راهش را هدايت و راهنمايى بيشتر مى ‌كند، نور ايمان به قلب آنها مى‌ افكند، و از شرح صدر و روشن‌ بينى بهره ‌مندشان مى‌سازد، اين از نظر اعتقاد و ايمان و اما از نظر عمل روح تقوا را در آنها زنده مى‌كند، آن چنان كه از گناه متنفر مى‌شوند و به طاعت و نيكى عشق مى‌ورزند.آنها در هر دو جنبه درست نقطه مقابل منافقانى هستند كه در آيه قبل به آنها اشاره شده، از يك سو بر دل‌هاى آنها مهر است و چيزى نمى‌فهمند، و از سوى ديگر در عمل همواره پيرو هواى نفسند، اما مؤمنان روز به روز بر هدايت شان افزوده مى ‌شود و در مقام عمل بر تقوايشان. [۳]

کلمه تقوا

•«اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیه حمیه الجـهلیه فانزل الله سکینته علی رسوله وعلی المؤمنین والزمهم کلمه التقوی وکانوا احق بها واهلها وکان الله بکل شیء علیمـا:(به ياد آر) زمانى كه كافران در دل‌هاى خود خشم و تعصّب جاهلیت نهادند (و در حدیبیه قرارداد منع پيامبر و يارانش را از مکه امضا نمودند) پس خداوند اطمینان و آرامش دل را بر رسول خود و بر مؤمنين فرو فرستاد و كلمه تقوى را (توحید و ثبات و تسليم را) همراه آنان نمود و آنها سزاوارتر به آن و اهل آن بودند، و خداوند همواره به همه چيز داناست.». [۴]

بررسی آیه فوق

"خداوند حالت سكينه و آرامش را بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود" (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى‌ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ‌).اين آرامش كه مولود ايمان و اعتقاد به خداوند، و اعتماد بر لطف او بود،آنها را به خونسردى و تسلط بر نفس دعوت كرد، و آتش خشم شان را فرو نشاند،آرى فرهنگ جاهليت دعوت به"حميت" و"تعصب" و"خشم جاهلی" مى‌كند، ولى فرهنگ اسلام به"سکینه" و"آرامش" و" تسلط بر نفس".سپس مى‌افزايد:" خداوند آنها را به كلمه تقوى ملزم ساخت، و آنها از هر كس سزاوارتر و شايسته ‌تر و اهل و محل آن بودند" (وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‌ وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها)." كلمه" در اينجا به معنى" روح" است، يعنى خداوند روح تقوا را بر دل هاى آنها افكند، و ملازم و همراهشان ساخت. چنان كه در آيه ۱۷۱ سوره نساء درباره عیسی (ع) مى‌خوانيم: إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‌ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ‌:" مسیح فقط فرستاده خدا و كلمه او است، و روحى است از ناحيه او كه به مریم القا فرمود".بعضى نيز احتمال داده‌اند كه مراد از" كلمه تقوا" دستور و فرمانى است كه خداوند در اين زمينه به مؤمنان داده بود.ولى مناسب همان" روحيه تقوا" است كه جنبه" تكوينى" دارد، و زائيده ايمان و سكينه و التزام قلبى به دستورات خداوند است.لذا در بعضى از روایات كه از پيغمبر (ص) گرامى اسلام نقل شده" كلمه تقوا" به" لا اله الا اللَّه"و در روايتى كه از امام صادق (ع) نقل شده به" ايمان" تفسير شده است‌.در يكى از خطبه ‌هاى پیغمبر گرامى (ص) مى‌خوانيم:نحن كلمة التقوى و سبيل الهدى‌:" مائيم كلمه تقوا و طريقه هدايت".شبيه همين معنى از امام "علی ابن موسی الرضا" ع نيز نقل شده كه فرمود:و نحن كلمة التقوى و العروة الوثقى‌:" مائيم كلمه تقوا و دستگيره محكم الهى".روشن است كه ايمان به"نبوت" و" ولایت" مكمل ايمان به اصل" توحید " و معرفة اللَّه است چرا كه آنها همه داعيان الى اللَّه و مناديان توحيدند.به هر حال، مسلمانان در اين لحظات حساس گرفتار خشم و عصبانيت و تعصب و نخوت نشدند، و سرنوشت درخشانى را كه خداوند در ماجراى حدیبیه براى آنها رقم زده بود با آتش خشم و جهل نسوزاندند.زيرا مى‌گويد:" مسلمانان از همه سزاوارتر به تقوابودند و اهل و محل آن".بديهى است از يك مشت جمعيت خرافى و نادان و بت‌پرست، جز" حميت جاهليت" انتظار نمى‌رفت، ولى از مسلمانان موحدى كه ساليان دراز در مكتب قرآن پرورش يافته بودند چنين خلق و خوى جاهلى غير منتظره بود. آنچه از آنهاانتظار مى‌رفت همان سكينه و وقار و تقوا بود كه در حديبيه به نمايش گذاردند، هر چند نزديك بود بعضى از تندخويان ناشكيبا كه شايد رسوباتى از گذشته را با خود داشتند اين سد نيرومند را بشكنند، و جنجالى بر پا كنند، اما سكينه ووقار پیامبر (ص) همچون آبى بر اين آتش ريخته شد و خاموش گشت.در پايان آيه مى‌فرمايد:" و خداوند به هر چيزى عالم و آگاه بوده و هست" (وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيماً).او هم نيات سوء كفار را مى‌داند، و هم پاكدلى مؤمنان راستين را، در اين جاسكينه و تقوا نازل مى‌كند، و در آنجا حميت جاهليت را مسلط مى‌سازد كه خداوند هر قوم و ملتى را به مقدار شايستگي‌هايشان مشمول لطف و رحمت خود مى‌سازد، و يا خشم و غضبش.‌ [۵]

منبع

فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «منشأ تقوا».

پانویس