نگرشی بر زندگینامه امامزاده اسماعیل در اصفهان وبررسی کارکرد های اجتماعی، فرهنگی، هنری ومعنوی آن

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤلف: سید حسین حر(مدرس در دانشگاه معارف قرآن وعترت (علیهم السلام))

چکيده

در قرن دوم هجري به دليل فشارهاي امويان و عباسيان و عوامل آنان تعداد قابل توجهي سادات و علويان به ايران مهاجرت کردند. و در هنگام ورود امام رضا (عليه السلام) به ايران نيز عده‌اي از آنها به اين سرزمين آمدند که بعدها تحت تعقيب بني عباس قرار گرفتند و عده زيادي از آن‌ها در شهرهاي مختلف به شهادت رسيدند. و مردم که علاقه مند به سادات بودند براي آن‌ها مزار و بقعه‌اي مهيا مي‌کردند. از همين رو، اينک مزار بسياري از آنان در شهرهاي مختلف پراکنده است که در نزد مردم به «امامزاده» معروف‌اند. از جمله امامزادگان صحيح النسب و معتبر اصفهان، «امامزاده اسماعيل» از نوادگان امام حسن مجتبي (عليه السلام) است. اهداف اين مقاله علاوه بر پرداختن اجمالي به شخصيت امامزاده اسماعيل، شفاف سازي پيرامون کارکردهاي اجتماعي، فرهنگي، هنري و معنوي آن است . که با بررسي اين موضوع ، نقش تعليم و تربيتي و درس آموز آن براي نسل حاضر و آينده، بيش از گذشته روشن خواهد شد. با بررسي کارکردهاي اجتماعي، فرهنگي و معنوي امامزاده اسماعيل به نتايج ارزنده و مطلوبي از جمله گسترش فرهنگ زيارت و نقش گسترده‌ آن در وحدت اجتماعي و توسعه‌ هنر اسلامي و برگزاري هيئت‌هاي مذهبي و سوگواري و نهاد آموزشي و غيره که در طول مقاله به آن اشاره شده آشنا مي‌شويم. که مهم‌تر از همه‌ آن‌ها اين است که مزار ايشان به کانوني براي ترويج فرهنگ تشيع تبديل گرديد و موجبات گسترش شعائر و معارف شيعه را فراهم کرد. کليد واژه : سادات، امامزاده، تشيع، هنر، فرهنگ ، امامزاده اسماعيل (اصفهان).

مقدمه

يکي از دلايل عمده‌ نفوذ تشيع در ايران و به ويژه اصفهان ورود سادات علوي به اين منطقه بوده است. سادات و علويان مورد تعقيب حکومت‌هاي بني اميه و بني عباس بودند. با توجه به آنچه در منابع و متون تاريخي آمده عده‌ بسياري از سادات توسط منصور دوانيقي، دومين خليفه عباسي به شهادت رسيدند. [۱] با توجه به شدت ظلم و ستم خلفاي عباسي و کشتار بي رحمانه سادات، مهاجرت آنان به شهرهاي ايران از قرن دوم هجري به ويژه اصفهان آغاز شد. شهرهاي ايران به ويژه اصفهان به عنوان محلي نسبتا امن و مطمئن ، به دور از فشارهاي مستقيم عمال خبيث حکومت‌هاي غاصب قرار داشت و ضمنا مردمان آن علاقه مند به فرزندان رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) از حضرت فاطمه (عليها السلام) بودند. و به طور کلي سادات در نزد مردم اين سامان محبوبيتي خاص داشتند. در تحکيم مباني شيعه گذشته از امامان معصوم (عليهم السلام)، امامزادگان و عالمان و دانشمندان مسلمان شيعي به خوبي نقش خود را ايفا کردند. از يکسو مظلوميت امامان شيعه و امامزادگان در مقابل دستگاه غاصب و ظالمانه‌ بني اميه و بني عباس و از دوم سو تأثيرات مهاجرت سادات به اصفهان و سهم امامزادگان در گشترش فرهنگ تشيع و از سوم سو آشنايي با زندگاني امامزادگان و خدماتشان و از چهارم سو علل علاقه مندي اصفهاني‌ها به اهل بيت و امامزادگان (عليهم السلام) و از پنجم سو دستيابي به کارکردهاي اجتماعي، فرهنگي، هنري و معنوي حضور امامزادگان در اصفهان و از ششم سو علاقه مندي به خاندان عصمت و طهارت و شهادت مظلومانه‌ آنان جملگي باعث شد تا در خصوص يکي از امامزادگان معتبر اصفهان به نام «امامزاده اسماعيل» تحقيق نمايم و اين مقاله را بنويسم. روش تحقيق در اين مقاله به شيوه‌ کتابخانه‌اي با تکيه بر منابع اصلي و درجه اول مي‌باشد که براي فهم بهتر از منابع درجه دوم و مطالعات و تحقيقات جديد نيز استفاده شده است. همچنين ناگفته نماند که براي تحليل و تبيين حوادث و وقايع از روش کلي مربوط به کليات حوادث و تحليل جزيي مربوط به جزئيات حوادث سود برده شده است. در ضمن جهت اتقان بيشتر تحقيق، حضور در مزار و بررسي ويژگي‌هاي هنري و فرهنگي لحاظ شد و همچنين در مشاوره با اهل فن و خبرگان محل، موضوعات اجتماعي و معنوي مورد بررسي قرار گرفت. در اين پژوهش به اجمال پيرامون ارکان رشد علاقه به اهل بيت (عليهم السلام) در اصفهان اشاره شده و سپس به معرفي نسب امامزاده اسماعيل و اولين مسجدي که در اصفهان ساخته شده، پرداخته‌ايم. تکيه اصلي مقاله را روي کارکردهاي اجتماعي، فرهنگي، هنري و معنوي امامزاده اسماعيل (عليه السلام) قرار داده‌ايم و به تفصيل پيرامون آن بحث و تجزيه و تحليل نموده‌ايم. همچنين اين پژوهش با مشکلاتي از جمله کمبود منابع درجه اول، به خصوص در رابطه با شيوه‌ زندگاني امامزاده اسماعيل (عليه السلام)، پراکندگي مطالب و اندک بودن فرصت همراه بود. عليرغم تلاش‌هاي بسيار، البته اذعان مي‌نمايم اين تحقيق مي‌تواند در آينده به طور جامع‌تري ارائه گردد که اميد است اين توفيق حاصل شود. پيش از پرداختن به زندگينامه‌ امامزاده اسماعيل (عليه السلام) در اصفهان و بررسي کارکردهاي اجتماعي، فرهنگي، هنري و معنوي آن، مي‌طلبد که به طور اجمال، پيرامون علل علاقه مندي خطه‌ اصفهان به اهل بيت (عليهم السلام) و گرايش تدريجي آنان به تشيع بحث نماييم.

ارکان رشد علاقه به اهل بيت در اصفهان

>حضور سادات در اصفهان >نقش صاحب بن عباد در فضائل اهل بيت >حضور برخي از اصحاب ائمه و تابعين و علما در ترويج ذکر فضايل اهل بيت در اين سامان

حضور سادات در اصفهان

سادات که اصطلاحا به فرزندان رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) از حضرت فاطمه (عليها السلام) اطلاق مي‌شود، در موطن عربي خود از سوي حکام بني اميه و بني عباس متحمل سختي‌هاي بسيار مي‌شدند و حاکمان نسبت به فعاليت‌هاي آنان حساسيت و توجه ويژه‌اي داشتند. آنان به بهانه‌هاي مختلف مورد باز خواست و آزار و اذيت قرار مي‌گرفتند. اين گونه رفتار، آنان را واداشت تا براي رهايي از ستم حاکمان وقت، مخفيانه به زندگي ادامه دهند و يا به مناطقي که از حکومت مرکزي دور بود، مهاجرت کنند. [۲] علي رغم وجود تسنن افراطي در شهر اصفهان، سادات فراواني به اين شهر مهاجرت کردند. اين تعداد در کتاب منتقله الطالبيه که فهرست بزرگان سادات مهاجر به شهرها را فهرست کرده، نام سي وسه نفر مهاجر به اصفهان ياد شده است. اين رقم در قياس با ديگر شهرها، بسيار بالاست. حضور سادات مي‌توانست به آرامي زمينه‌ساز رسوخ افکار شيعي در اين شهر باشد. [۳] شيوه‌ عملي زندگي سادات که توام با زهد و عبادات بود، از عوامل گرايش و توجه مردم به آنان بوده است. چنان که ابن اسفنديار مي‌نويسد: «به هر وقت ساداتي را که به نواحي ايشان نشسته بودند، مي‌ديدند، زهد، علم و ورع ايشان را اعتقاد مي‌کردند و مي‌گفتند: آنچه سيرت مسلماني است، با سادات است.» [۴] احضار امام رضا (عليه السلام) از مدينه به مرو توسط مامون و واگذاري ولايتعهدي به ايشان از يک سو، رونق يافتن کانون‌ها و فعاليت‌هاي شيعي با مهاجرت ايشان به اين منطقه از دوم سو، ايجاد دلگرمي و تقويت روحيه‌ سادات با آمدن امام به خراسان از سوم سو و سرانجام احساس امنيت و آسايش و محبوبيتي که در ميان مردم ايران داشتند، از ديگر علل حضور سادات به ويژه در اصفهان بود. [۵]

نقش صاحب بن عباد در فضائل اهل بيت

در واقع بايد يکي از ارکان رشد علاقه به اهل بيت (عليهم السلام) در اصفهان را «صاحب بن عباد» دانست. اين وزير شيعي برجسته در دوره‌ اخير آل بويه، توانست در منطقه‌ جبال، تشيع را تا حد زيادي مستقر سازد. اشعار فراوان او در نشر فضائل اهل بيت (عليهم السلام)، در ديوانش گردآوري شده است. وي افزون بر ستايش اهل بيت (عليهم السلام)، به قدح ناصبيان که در اين روزگار در اصفهان هم بوده‌اند، مي‌پردازد. از جمله مي‌گويد:

لما رايت النواصب انتکست راياتها في زمان تنکيس

صدعت بالحق في ولائکم و الحق مذ کان غير مبخوس

هنگامي که پرچم ناصبي‌ها را در زمان شکست ايشان، نگونسار مي‌بينم، به حقيقت ولايت شما اذعان مي‌کنم . اين در حالي است که حق هميشه شکست ناپذير بوده است. [۶] «صاحب بن عباد» همچنين در رفع مظالم و ستمي که قبلا به خصوص توسط خلفاي عباسي و عمال آنان نسبت به شيعيان و يا بسياري از مسلمانان ديگر صورت مي‌گرفت، خصوصا در ايران تلاش‌هاي زيادي نمود، به طوري که در عصر آل بويه بسياري از محدوديت و سختي‌هايي که شيعيان گرفتار آن بودند از ميان رفت. قبل از آل بويه شعارهاي شيعه علني نبود ولي در زمان آل بويه آن‌ها توانستند شعارهاي خود را آشکارا برپاي دارند. شهادت به ولايت حضرت علي (عليه السلام) در اذان و بزرگداشت حادثه‌ کربلا و شهداي آن از شعارهاي ممنوعه‌ شيعيان بود که کم و بيش علني گرديد. [۷] تشيع بويهيان به يقين در اصفهان نيز که از مراکز عمده‌ آن‌ها بوده، تاثيرهاي خود را بر جاي گذاشته است. [۸]

حضور برخي از اصحاب ائمه و تابعين و علما در ترويج ذکر فضايل اهل بيت در اين سامان در دوران حکومت اميرالمومنين (عليه السلام) براي مدتي يکي از اصحاب امام با نام «يزيد بن قيس ارحبي» حکومت داشت. پس از وي، از سوي امام، اصفهان به «مخنف بن سليم» واگذار گرديد. [۹] مخنف اصفهان را به دست حارث بن ابي الحارث سپرد و در جنگ صفين به حمايت از اميرالمومنين (عليه السلام) شرکت کرد. ابوالشيخ در «طبقات المحدثين» خود از ولايت عمرو بن سلمه بر اصفهان در دوره‌ حکومت امام ياد کرده و حکايتي زيبا درباره‌ بردن خراج و هداياي اين شهر نزد امام علي (عليه السلام) در کوفه نقل کرده است. [۱۰] برخي از علماي شيعه نيز در گسترش تشيع و علاقه مندي مردم به اهل بيت (عليهم السلام) نقش عمده‌اي ايفا نمودند. «شيخ مفيد» از فضاي آزاد سياسي، مذهبي دوره‌ آل بويه استفاده کرد و با شرکت در مجالس مناظره‌ اديان، توانست نقش موثري در اثبات عقايد تشيع امامي و تبليغ و ترويج آن داشته باشد. [۱۱] شيخ مفيد مورد توجه و عنايت «عضدالدوله» نيز بود، به طوري که در تاريخ «حبيب السير» چنين آمده است : «دانشمند سعيد شيخ مفيد که از جمله‌ اعاظم علما مذهب اماميه بود و عضدالدوله ديلمي پيوسته ملازمتش مي‌نمود.» [۱۲]

امامزاده اسماعيل در اصفهان

>معرفي نسب معرفي نسب اسماعيل بن ابراهيم همان کسي است که او را «طبا طبا» گويند و برخي گفته‌اند پسرش ابراهيم را «طباطبا» گويند. مادر اسماعيل «ربيحه» دختر محمد بن عبدالله بن ابي اميه که بدو «زاد الراکب» (توشه‌ سوار) مي‌گفتند و او پدر ام سلمه همسر رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) بود. [۱۳] نسب او را مختلف نوشته‌اند از آن جمله : الف- «اسماعيل ديباج» اکبر فرزند ابراهيم متوفي به سال 145 هجري فرزند حسن مثني متوفي به سال 97 هجري فرزند حضرت امام حسن مجتبي (عليه السلام) برحسب آنچه معروفست. آن جناب جدّ سادات طباطبايي است و فرزندش ابراهيم طباطبا در مقبره‌ درب امام اصفهان مدفون است. ب- «اسماعيل جالب الحجاره بن حسن بن زيد بن الامام حسن السبط الشهيد» (عليه السلام). کتيبه سردرب امامزاده. ج- «اسماعيل بن زيد بن حسن مثني بن الامام حسن المجتبي» عليه السلام. کتيبه ضريح [۱۴] امامزاده اسماعيل معروف به اسماعيل ديباج فرزند ابراهيم غمر (که به سال 145 هجري در زندان منصور دوانيقي از دنيا رفت و قبرش در کوفه تا هم اکنون معروف و زيارتگاه است) فرزند حسن مثني فرزند امام حسن مجتبي عليه السلام است. [۱۵]

امامزاده اسماعيل از امامزاده‌هاي صحيح النسب و معتبر اصفهان مي‌باشد که وي را «ديباج» هم مي‌گويندکه ظاهرا به مناسبت ديباج (معرب ديبا) ملقب به ديباج شده است. [۱۶] سادات طباطبايي از نسل اسماعيل بن ابراهيم بن حسن بن حسن بن علي بن ابي طالب (عليهم السلام) ملقب به ديباج هستند که مي‌گويند لکنت زبان داشته و «قبا» را «طبا» تلفظ مي‌کرد و از اين جهت به طباطبايي مشهور است. [۱۷] مسجد شعيا؛ اولين مسجدي که در اصفهان ساخته شد در حاشيه شرقي خيابان هاتف مجموعه‌اي نفيس از آثار معماري و تزئينات عهد سلجوقي و صفوي ديده مي‌شود که به نام «امامزاده اسماعيل» شهرت دارد. اين مجموعه‌ عالي شامل يک مسجد بسيار قديمي بنام «مسجد شعيا» و مقبره‌ امامزاده و رواق و سردر و صحن آن و يک گنبد بزرگ آجري از نوع گنبدهاي چهارسوهاي اصفهان که هريک از آن‌ها در زمان معيني ساخته شده است. [۱۸] نخستين مسجدي که در يهوديه اصفهان بنياد يافت، مسجدي بود در محله‌ باذانه، منسوب به وليد بن ثمامه فرمانرواي اصفهان. اما درست اين است که نخستين مسجد بزرگ که در اصفهان ساخته شد همان «مسجد خشينان» بود که ابوخناس در روزگار خلافت علي بن ابي طالب (عليهما السلام) ساخته است. [۱۹] در زمان خلافت منصور عباسي در سال 150 هجري «ايوب بن زياد» عامل خراج اصفهان شد. وي در قريه خشينان ساکن گرديد. و در کنار شهر قصري بنا کرد و در جنب آن مسجدي با مقصوره‌اي که تا کنون باقيست بنا کرد، جامع خشينان، نخستين مسجدي بود که در اصفهان در دوره‌ اسلامي ساخته شد. [۲۰] هيچ اثري از مسجد اوليه باقي نمانده است. [۲۱] با توجه به نوشته‌ حافظ ابونعيم و کتيبه موجود در جنب مرقد شعيا علي نبينا و آله و عليه السلام مسلم مي‌شود که قريه يا محله خشينان، همين محله‌ امامزاده اسماعيل (عليه السلام) مي‌باشد. [۲۲] قرن‌ها قبل از ورود امامزاده اسماعيل به اصفهان، مرقد يکي از پيامبران بني اسرائيل به نام «شعيا نبي» در اين مکان مقدس (امامزاده اسماعيل) مدفون گرديد. [۲۳]

کارکردهاي اجتماعي، فرهنگي، هنري و معنوي امامزاده اسماعيل در اصفهان

>سنگاب‌هاي امامزاده اسماعيل، از دوره صفويه

>مظاهر نمادين هنري در امامزاده اسماعيل

>نهاد آموزشي و تعليم و تربيت

>جلسات قرآن و تعليم امور شرعيه

>برگزاري هيأت‌هاي مذهبي و سوگواري و مراثي در امامزاده اسماعيل

>حضور شخصيت‌هاي موثر و مهم مذهبي در آستان مقدس امامزاده اسماعيل

>امامزاده‌ها خواستگاه و پايگاه حوائج مردمي

>مزار امامزادگان، به ويژه امامزاده اسماعيل اصفهان، نمودي از آرمان‌هاي راستين تشيع

سنگاب‌هاي امامزاده اسماعيل، از دوره صفويه

در صحن امامزاده دو سنگاب زيبا به فاصله‌ کمي از هم در دو نبش شرقي و غربي ضلع جنوبي حوض آن قرار گرفته‌اند.

>سنگاب شرقي >سنگاب غربي سنگاب شرقي نوار بالاي آن منقور به کتيبه‌ صلوات بر چهارده معصوم (عليهم السلام) به خط ثلث برجسته است که روي نوار کنگره دار خوابيده قرار گرفته است. نوار سوم دور بدنه را نقوش اسليمي گل و بوته پوشانده و قسمت پائيني آن را کنگره‌هاي درشت‌تر و برجسته رو به بالا زينت داده‌اند. بر بدنه‌ سنگاب مزبور وقفنامه‌اي به خط نسخ برجسته به اين شرح ديده مي‌شود: ( وقف نمود برآستانه حضرت امامزاده اسماعيل اين حوض را حاجيه شاهمر بنت حاج ميرزا علي جزي برخواري سنه 1049) به اين ترتيب معلوم مي‌گردد که باني سنگاب زني به نام (حاجيه شاهمر ) بوده و نصب سنگاب در عصر صفويه، همزمان با سلطنت شاه صفي انجام گرديده است. [۲۴]

سنگاب غربي

اين سنگاب بلندتر از سنگاب شرقي و سنگپايه‌اي مانند آن دارد. اين سنگاب با چهار نوار (باند) مدور، تزيين شده است. نوار نخست، کتيبه صلوات بر چهارده معصوم (عليهم السلام) به خط ثلث برجسته است. نوار دوم، داراي نقش کنگره برجسته مثبت و منفي است که به گونه‌ ايستاده و خوابيده در دل هم قرار گرفته‌اند. اين نقش داراي ارزش گرافيکي ويژه‌اي است که به سبب تکرارش، حرکت دواري را در چشم بيننده مي‌نماياند. همين نقش در سنگاب شرقي نيز ديده مي‌شود. نوار سوم که نقش اسليمي زيبايي را دارا ست، در بازي و گردش نور خورشيد به روي آن از کيفيت جالبي برخوردار مي‌گردد که ذهن پوياي جماعت اهل ذوق و هنر باعث شگفتي است، چرا که از قانون تابش نور در کار نقش برجسته مايه مي‌گيرد و پستي و بلندي زمينه را در چشمان تماشاگران جلوه‌اي تازه مي‌بخشد. نوار چهارم يا آخر عبارت از تکرار دو نقش کنگره رو به بالاست. روي لبه‌ اين سنگاب پنج دايره‌ منقور وجود دارد که نشانگر محل قرار گرفتن کاسه‌هاي آبخوري بوده است. [۲۵] سنگاب (سنگ آب) ظرف بزرگ براي آب است که از سنگ يکپارچه ساخته مي‌شود و در مساجد و بعضي اماکن ديگر قرار مي‌دهند که مردم از آن با پياله آب بردارند و بياشامند. [۲۶] دکتر هنرفر در گفتار کوتاهي زير عنوان (سنگاب‌هاي تاريخي اصفهان از دوره صفويه) مي‌نويسد: «در بين آثار و ابنيه نفيس تاريخي اصفهان سنگاب‌هاي مساجد خود مجموعه‌ جالبي را تشکيل مي‌دهد، تا آنجا که نگارنده تحقيق کرده است، نصب سنگاب در مساجد و اماکن مقدسه و گذرگاه‌هاي مردم از دوره صفوي در ايران معمول شده است و يقينا به وجود آمدن اين دسته از پديده‌هاي هنري ارتباط خاصي با عقايد و مذاهب مردم آن دوره دارد. زيرا مذهب تشيع از ابتداي تاسيس دولت صفويه به وسيله شاه اسماعيل اول مذهب رسمي دولت و دين اکثريت مردم ايران قرار گرفته است و سلاطين صفويه و امرا و مقربين درگاه پادشاهان و ايرا نيان شيعه مذهب دوران صفوي در بزرگداشت يادگارها و يادبودهاي ائمه شيعه (عليهم السلام) و بزرگان مذهب با جان و دل کوشيده‌اند و در پرتو معتقدات آن‌ها در مساجد و مقابر ائمه و امامزادگان و علماي شيعه آثاري از هنرهاي زيبا به يادگار گذاشته شده است که از نظر ظرافت کمتر شبيه و مانند دارد... علاقه و ارادتمندي خاص مردم شيعه مذهب ايران به امام سوم (حضرت امام حسين عليه السلام) و تاثر و تاسف شديد آن‌ها از مظلوميت امام و اصحاب او و فاجعه‌ کربلا و شهيد شدن امام و اهل بيت اطهار و ياران او، در حالي که حتي بني اميه آب فرات را هم به روي او و خانواده و اصحاب او بستند و نه تنها حاضر نشدند به جگر گوشه‌ او، حضرت علي اصغر (عليه السلام) هم قطره آبي برسانند، بلکه آن کودک معصوم را نيز در آغوش پدر به قتل رساندند؛ موجب شده که به هر تشنه لبي آب رايگان بدهند و در مساجد و مقابر و بازارها و گذرها مخصوصا هنگام تابستان ظروف و قدح‌هاي آب سرد قرار دهند، تا مردم راهگذري که تشنه‌اند از آن بنوشند و خاطره‌ شهادت امام و اصحاب او را که تشنه کشته شده‌اند، زنده و جاودان نگاه دارند و به امام و اهل بيت او سلام بفرستند و قاتلين آن‌ها را لعنت کنند.» [۲۷] با توجه به آنچه پيرامون سنگاب‌هاي امامزاده اسماعيل گفته شد، نکات ذيل در ذهن مترتب مي‌گردد:

1- سنت پسنديده وقف از قديم الايام با نيات خير و عام المنفعه از سوي بانيان آن، در ايران دوران اسلامي رواج داشته و از ميان دوستان و شيعيان و علاقه مندان اهل بيت عصمت و طهارت، هر کس به قدر توانائيش مقداري از مايملک خود مثل قطعه زميني، باغي، مزرعه‌اي، سنگابي، فرشي، منبري، بوريايي و... را وقف اماکن مقدسه‌اي همچون بارگاه ملکوتي امام رضا (عليه السلام) و يا امامزادگان و يا مساجد و تکايا مي‌نمودند. اين سنت پسنديده و ارزشمند ديني، اجتماعي تا کنون هم ادامه دارد، و مومنان و مومنات نيز با الگو قرار دادن پيشوايان ديني به اين مهم توجه بسيار نموده‌اند.

2- عشق و علاقه و محبت به اهل بيت (عليهم السلام) و فرزندان و نوادگان آن‌ها و امامزادگان در ميان مردم ريشه‌اي ديرينه دارد. اين علاقه و محبت برگرفته از کتاب خدا «قرآن» و فرمايشات نبوي و معصومين عليهم السلام است. به طوري که ارادتمندان و محبين آن‌ها از بذل مال و جان مضايقه نمي‌نمودند.

3- ارتباط تنگاتنگ و توام کارکردها و فعاليت‌هاي اجتماعي، با هنر در ايران دوران اسلامي به ويژه در آثار ماندگار در امامزاده اسماعيل مانند «سنگاب‌ها» و ... به وضوح قابل مشاهده است و اين برگرفته از فرمايش گهربار نبوي است که فرمودند: «إنّ اللهَ جَمِيلٌ، يُحِبُّ الجَمَالَ؛ خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد.» [۲۸]

مظاهر نمادين هنري در امامزاده اسماعيل

حاج ميرزا حسن خان جابري انصاري در کتاب خود چنين مي‌نويسد: «در جلالت قدر امامزاده اسماعيل محل تامل نيست. صحن و بقعه و مسجد و مدرسه و مقبره، تقربيا بيش از سه هزار ذرع، داراي مباني شگرف بوده و کاشيکاري معرق و نقاشي منقح و درب‌هاي منبت چوبي و فولاد کاري داشته . درب دالان مستطيل ضريح قطعه جواهر صنعتي بوده که ذره ذره‌هاي زر را با چکش در پولاد به کار برده، هرزمان به زيارت بقعه مي‌رفتم ، تا نيم ساعت چشم از استادي آن پولاد ساز بازرکوبي و نازک کاري در آن برنمي‌گرفتم و مي‌گفتم : «ديده از ديدار اين در برگرفتن مشکل است». افسوس قطعه پولاد از آن درب را در قحطي هزار و سيصد و سي وشش دزديدند و بردند و بقيه در هزار و سيصد و هفت شمسي که رياست بلديه با شاهنده بود، کنده شد و قطعاتي را گويند، مجد نامي، عتيقه چي تهراني برده، يک قطعه را هم مرحوم حاج آقا مرتضي گفتند: شخصي محفوظ داشته ». [۲۹] پس از آن که امامزاده از طرف آقاي نقيب زاده مشايخ که يکي از مردان خيرخواه و متدين مي‌باشند تحت تعمير در آمد، پولادهاي مزبور را براي تکميل و نصب مجدد اعاده دادند و فعلا جزو اشياء موزه چهلستون است. [۳۰] بناي امامزاده اسماعيل در زمان شاه عباس اول شروع شده و در زمان شاه صفي سال 1043هجري / 1643 ميلادي به اتمام رسيده و ساير سلاطين به نوبه‌ خود تعميراتي از اين امامزاده نموده‌اند. [۳۱]

کتيبه‌هاي متعددي در مجموعه‌ زيارتي امامزاده اسماعيل موجود است که به اختصار به شرح ذيل است: - کتيبه سردر جنوبي امامزاده اسماعيل، به نام شاه صفي و تاريخ 1043 و به خط محمد رضا امامي است و در زير آن کتيبه‌ ديگري به نام شاه سلطان حسين و به خط علي نقي بن محمد محسن الامامي خوانده مي‌شود که در سال 1114 هجري / 1702 ميلادي به سرکاري محمد ابراهيم بيک تعمير گرديد. [۳۲] - کتيبه‌هاي مسجد شعيا به خط محمد حسن امامي و عبدالحميد الادهمي مورخ سال‌هاي 1100و 1115 هجري است. - بر ديوار غربي سردر تاريخي بقعه امامزاه اسماعيل سنگ نوشته‌اي بر ديوار نصب شده که به فرمان شاه سلطان حسين و بنا بر استدعاي مقرب الخاقان و جالينوس زمان (حکيم باشي) مردم محله‌ امامزاده اسماعيل از تکليف يراق پوشي ايام عاشورا و بستن نخل و غيره معاف شدند. اين فرمان که به خط ثلث برجسته و به قلم علي نقي امامي به سال 1115 هجري است. - کتيبه آرامگاه دختر شاه اسماعيل سوم، در داخل حرم امامزاده يک سنگ فرش مرمرين متعلق به زينت نساء بيگم دختر شاه اسماعيل وجود دارد. به تاريخ 1196 ق [۳۳] قرن يازدهم و نيمه اول قرن دوازدهم را دوران اعتلا و عظمت خوشنويسي در اصفهان و ايران بايد ناميد، ثلث نويسان بزرگي چون علي رضا عباسي، باقر بنا، محمد رضا و محمد محسن و علي نقي امامي و عبدالرحيم جزايري و عده‌اي ديگر. ثلث نويسي شيوه‌ ايراني را ( شيوه‌اي که در قرن پيش مقدمات آن آماده شد، و در اين عهد به کمال رسيد ) به پايه‌اي از جمال و کمال رساندند که قبل از آن نظيري، و در چهار قرن بعد از آن تا کنون همانندي پيدا نکرده است. [۳۴] ميرزا حسن خان جابري انصاري مي‌نويسد: «گنبد چهارسوق امامزاده بسي عالي بوده، شکافي از زلزله در چهارصد سال قبل خورده که معروف است: مرحوم شيخ بهايي از آن طرف راه را کج کرده و نمي‌گذشته و مي‌فرموده : از ديوار شکسته بايد بپرهيزند، هنوز به اثر شکست، آسيب ويراني نخورده» [۳۵]

وي همچنين مي‌نويسد: «به سر درب تکيه، نقاشي خوبي است، همانا آب برآن بپاشند، لطفش نمايان مي‌شود. چناري بس تنومند در معبر آن از قديم بوده که به مبالغه، بيش از هزار سال عمرش را مي‌گفتند، در هزار وسيصد و بيست خود به خود آتش گرفت و از قطر ساقه، کهن سالي آن معلوم مي‌شود. [۳۶] شاردن در سفرنامه‌ خود، به اين چنار کهن که در معبر امامزاده وجود داشته است اشاره کرده و مي‌نويسد: «و به آن ميخ و کهنه بسته‌اند....» [۳۷] از آثار هنري ارزشمند ديگر در حرم امامزاده اسماعيل، دربي است که به مقبره‌ شعيا نبي متصل مي‌گردد، يکي از درهاي نفيس منبت کاري است که نمونه‌ صنعت قرن هشتم هجري مي‌باشد. [۳۸] اين درب زمان شاه محمود بن امير مبارزالدين مظفري نصب شده و قطعا مربوط به سال 759 تا 776هجري است. تزئينات ديگر به کار رفته در بقعه امامزاده اسماعيل:

1- ستاره برجسته در ميان لوحه بالاي در از تکرار پنج مرتبه کلمه الله؛

2- بالاي لنگه در سمت راست لوحه مربع شکلي است که جمله (العظمه لله) و روي لنگه سمت راست (الملک لله) به خط برجسته منبت کاري شده است؛

3- پائين ميانه لوحه مستطيل شکل جمله لااله الا الله و قرينه آن در روي لنگه ديگر جمله محمد رسول الله و ميان لنگه سمت راست و در وسط يک لوزي با تکرار چهار کلمه محمد و لنگه سمت چپ چهار مرتبه علي، ستاره زيبايي بوجود آورده و در اطراف لوزي لنگه سمت راست و چپ نام ائمه اطهار (عليهم السلام) را ذکر نموده است. [۳۹] قديمي‌ترين قسمت بقعه امامزاده اسماعيل، مرقد شعيا نبي و باقيمانده‌ يک مناره‌ سلجوقي است. بقعه، ضريح ، رواق و صحن آن از دوره صفويه است. [۴۰] تزئينات داخل حرم امامزاده اسماعيل در نوع خود بي نظير است و در ساير آثار تاريخي و مذهبي اصفهان مشابه آن ديده نشده است. [۴۱] با توجه به آنچه پيرامون آثار هنري در بقعه و حرم امامزاده اسماعيل گفته شد، نکات ذيل به عنوان کارکردهاي آن در ذهن متبادر مي‌شود:

1- هنر يعني زيبا آفريني و خلق زيبايي قابل درک، که اين امر در فطرت و سرشت انسان به وديعه نهاده شده است. خداوند که خالق تمام جهان هستي و مخلوقات آن است، خود بزرگ‌ترين هنرمند و خالق تمام زيبايي‌ها است. پروردگار متعال اين صفت ارزنده‌ خويش را به انسان‌ها مرحمت کرد. در هنر اسلامي، هنر و زيبايي آفريني پيوسته در خدمتگزاري به دين و آرمان‌هاي ارزشمند آن قرار گرفته است.

2- علاقه به هنر و زيبا آفريني برگرفته از کلام الهي «قرآن» است که مشوق مسلمانان در خلق زيبايي‌ها مي‌باشد. محققي در اين باره مي‌نويسد: «زيباترين تعبيرات قرآني سرمشق خوب ديدن و بديع تفسير کردن را فرا روي هنرمند قرار داد. مضامين و قالب‌هاي هنري تغيير کرد و مفاهيم جديد ارزشي، جانشين اصول نامتعارف پيشين شد. [۴۲] ترجمه‌ آيه 24 سوره حشر چنين است: «او خداي خالق هستي بخش صورتگر است که بهترين نام‌ها و صفات از آن اوست. آنچه در آسمان‌ها و زمين است، تسبيح او گويند و او شکست ناپذيرحکيم است.» در واقع هنرمندان دوره‌ اسلامي به ويژه هنرمنداني که در بناي متبرک امامزاده اسماعيل در رشته‌هاي مختلف هنري اعم از نقاشي، خوشنويسي، ضريح سازي، منبت کاري، کاشيکاري و... يادگارهايي از خود برجاي گذاشتند، هنرشان را از يکسو در جهت تسبيح خداوند، که بهترين نام‌ها و صفات متعلق به اوست قرار دادند. و از دوم سو به معرفي و تجليل از برگزيدگان الهي که نبي مکرم اسلام (صلّي الله عليه و آله) و ائمه اطهار (عليهم السلام) هستند، پرداختند و از سوم سو با هنر نمايي خود يک فضاي معنوي و ديني و فرهنگي خاص ايجاد نموده و زمينه‌ تقرب به خدا را در زائرين فراهم مي‌نمودند. محققي در همين راستا مي‌نويسد: «افزون بر معماري، هنر خطاطي نيز از عرصه‌هايي بود که ضمن تجلي خلاقيت مي‌توانست همه‌ ذوق، ابداع و تعقل توام با احساس هنرمند مسلمان را نمايان کند.... آنچه توانست بر اقبال خط نويسان بيفزايد، توجه قرآن کريم به موضوع قلم و کاربرد آن بود که رکن خوشنويسي به شمار مي‌رفت « ن و القلم و ما يسطرون» [۴۳] بدين ترتيب خوشنويسي نمودي براي تجلي خداوند و تعاليم اوست و همه‌ پيکره هنر و نمادهاي فرهنگ اسلامي را در خود دارد. هنري که در واقع از حرکت قلم خلق مي‌شود و شريف‌ترين اثر را از خود بر جاي مي‌نهد. کتيبه‌هاي زيباي حاوي پيام منثور و منظوم قرآن به همراه نام انبياء و احاديث شريف پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله) يا اسامي حکمرانان و يا هنرمندان و خطاطان، بخش علمي و ماهيت تمدن اسلامي را مي‌سازند.» [۴۴] محقق و پژوهشگر ديگري مي‌نويسد: «که گفت که در اسلام، دين را با هنر سازگاري نيست؟بر عکس، اين هر دو با يکديگر ملاقات مي‌کنند و آن هم در مسجد. خداي اسلام، الله تعالي، نه فقط رحيم و حکيم است بلکه جميل هم هست، و از همين رو، دوستدار جمال. يک نظر به بعضي مساجد کهن نشان مي‌دهد که بناهاي با شکوه والا که به پيشگاه خداوند اهداء شده‌اند صرف نظر از قدس و نزهت معنوي که دارند، از لحاظ يک مورخ نيز در خور آنند که گالري‌هاي هنر اسلامي تلقي شوند... حقيقت آن است که معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زيبايي را که در اطراف خويش مي‌ديد اگر آن را در خور عظمت و جلال خدا مي‌يافت، سعي مي‌کرد تا به هنگام فرصت براي آن در مسجد جايي باز کند. بدين گونه، ستون را از آنچه در معابد بابل بود، گرفت، مناره و محراب را از کليسا اقتباس نمود و ايوان و طاق آن را از قصرهاي سلطنتي ساسانيان تقليد نمود.» [۴۵] تجلي انواع هنرهاي اسلامي را در مساجد مي‌توان ديد. مسجد نموداري از هنر معماري و کاشيکاري و نقاشي و خطاطي و گچ بري و آيينه کاري و منبت کاري و صنايع دستي و ديگر انواع هنرها که در قنديل‌ها و فرش‌ها و ظرف‌ها و شمعداني‌ها به کار رفته است، مي‌باشد. (اکثر اين هنرها در بناي متبرک امامزاده اسماعيل موجود است) و مي‌توان گفت که : « مسجد نمايشگاه هنرهاي اسلامي است». [۴۶] ويژگي‌ها و کارکردهاي هنر اسلامي به ويژه آنچه در بناي متبرک امامزاده اسماعيل (عليه السلام) از قرن اول تا دوازدهم هجري به کار رفته و براي زائرين درس آموز و تعالي بخش معنويت آنان است به شرح ذيل مي‌باشد. 1- متعهد و راستين

2- روشني و صراحت

3- خادم عقيده و ايمان

4- هدفمند و متعالي

5- پايا و ماندگار

6- اخلاقي بودن (بهترين پيام‌هاي اخلاقي را به جامعه عرضه مي‌دارد)

7- برآمدن از يک حقيقت اعتقادي

8- وسيله‌اي براي رسيدن به قرب الهي

9- اميد بخش و پرنشاط: (هنر اسلامي زايل کننده‌ نا اميدي و افسردگي، پر تحرک و موجد حرکت است، از اين رو ضمن از ميان بردن درد و رنج، نور اميد به دل‌ها مي‌تاباند و نجات بخش حيات جمعي و فردي است.)

10- مردمي و همگاني: اين هنر عام فهم و عموم پسند، در خدمت مردم و براي آن‌هاست، از اين رو از متن جامعه برمي‌خيزد و همه‌ آحاد ملت را در بر مي‌گيرد. [۴۷]

نهاد آموزشي و تعليم و تربيت

از مراکز مهم علمي اسلامي، شهر اصفهان مي‌باشد که شخصيت‌هاي بارز علمي و چهره‌هاي ادبي و تاريخي، چون ابوالفرج اصفهاني، حمزه اصفهاني، حافظ ابونعيم اصفهاني، راغب اصفهاني، ابن واضح يعقوبي از اين شهر برخاسته و به داشتن مساجد کهن و مراکز متعدد علمي اشتهار داشته و از همان قرن‌هاي اوليه اسلام به عنوان «دارالعلم شرق» در تاريخ و فرهنگ اسلامي معروف بوده است. [۴۸] قبر امامزاده اسماعيل واقع در خيابان هاتف (که سابق معروف به کوي گلبهار بوده) داراي بقعه و حرم و صحن و حجرات بسيار مجلل و عالي‌ترين بناي باستاني است که هم در سابق و هم در حال حاضر محل سکونت طلاب علوم ديني مي‌باشد و پيش از اين، زيارتگاه عمومي مردم اصفهان بوده، و حتي حدود چهل خانه در اطراف آن وقف زوار و واردين آن بوده که چون گاهي از راه دور و خارج شهر مي‌آمده‌اند، خود و عائله يا همراهان به مدت يک يا چند شبانه روز در آن خانه‌ها سکونت مي‌کرده‌اند. [۴۹] بناي متبرک امامزاده اسماعيل گذشته از اين که زيارتگاه عمومي بوده، اما از جنبه‌ آموزشي و تعليم و تربيت در حوزه‌ علوم ديني و تربيت مبلغين و اسلام شناسان از ديرباز زبانزد خاص و عام بوده است. محقق و پژوهشگري در اين باره مي‌نويسد: «موقعي که آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني از مديسه به اصفهان آمده بودند، ايشان از طلاب مدرسه ابراهيم بيک جنب حرم امامزاده اسماعيل حسني (واقع در خيابان هاتف) بوده‌اند. اين مدرسه توسط ابراهيم بيک صفوي بنا شده است و شخصيت‌هاي بزرگي در آن تربيت شده‌اند. [۵۰]

جلسات قرآن و تعليم امور شرعيه

در اماکن مقدسه مانند مساجد، امامزاده‌ها و بقاع متبرک، حسينيه‌ها و... از قديم الايام تا کنون جلسات قرائت قرآن و تفسير آيات نوراني الهي داير بوده و يک عالم ديني به تفسير آيات مي‌پرداخته و علاوه برآن پاسخ گوي مسائل شرعي عموم نيز بوده‌اند و حتي حجره‌اي اختصاص به پاسخگويي به سوالات امور شرعي مردم قرار داشته و دارد. برگزاري هيأت‌هاي مذهبي و سوگواري و مراثي در امامزاده اسماعيل هر هيأت ، نام خاص و پرچم و علامت ويژه دارد. هيأت‌هاي عزاداري ، گاهي متوسلين به يکي از ائمه يا شهداي کربلا هستند. هيأت که نوعي سوگواري گروهي است ، در قديم هم رايج بوده و شيعيان به صورت جمعي نوحه خوان و با تشکيلات طعام ، به زيارت قبر امام حسين (عليه السلام) مي‌رفتند. [۵۱] از جمله برنامه‌هايي که از سوي امامان معصوم مورد تشويق قرار گرفته تا از اين طريق، خاطره‌ رشادت‌ها و مظلوميت‌هاي شهداي کربلا و فرهنگ عاشورا زنده بماند، سرودن مدح و مرثيه است. قالب شعر، به لحاظ برخورداري از وزن و آهنگ و بعد عاطفي، موثرتر و ماندگارتر است. از اين رو به عنوان سلاحي موثر در دفاع از حق و ستايش راستي و راستان به کار گرفته شده است. [۵۲] زبان صريح شاعراني همچون «فرزدق»، «کميت»، «دعبل»، « سيدحميري» و .... ، هيچ مصلحتي را مراعات نمي‌کرده و در دفاع از حق، مهر سکوت بر لب نمي‌زده است. و اگر چنين مي‌کردند، چرا آرام و محترم نمي‌زيستند، بلکه يا در فرار بودند و يا در تبعيد و يا طعمه‌ ناوک دژخيمان روزگار. [۵۳] برگزاري هيأت‌هاي مذهبي و سوگواري و مراثي در اماکن مقدسه به ويژه امامزاده اسماعيل از يکسو تکريم شعائر مذهبي و گراميداشت شهادت مظلومانه‌ امام حسين (عليه السلام) را در بر داشت و از دوم سو موجبات انسجام و يکپارچگي و وحدت مذهبي در ميان مردم را مهيا مي‌نمود. و از سوم سو درس آزادگي و جانبازي و شعار شور آفرين «هيهات منا الذله» را در علاقه‌مندان به خاندان عصمت و طهارت (عليهم السلام) فزوني مي‌بخشد و از چهارم سو، درس مبارزه با ظلم و ستم و طاغوت را به شيعيان و مسلمانان و همگان مي‌آموخت و از پنجم سو، درس چگونه زيستن و سعادتمند شدن را آموزش مي‌داد.

حضور شخصيت‌هاي موثر و مهم مذهبي در آستان مقدس امامزاده اسماعيل

از قديم الايام برخي از چهره هاي سرشناس مذهبي و علمي و اخلاقي که به زهد، ورع و وارستگي مشهور بودند، در مسجد امامزاداه اسماعيل به عنوان امام جماعت، اقامه‌ نماز مي‌کردند، يا در مدرسه‌ ابراهيم بيک که در جنب امامزاده بود، به تحصيل علوم ديني مشغول بودند. (قبلا اشاره کرديم که آيت الله سيد ابوالحسن مديسه اي اصفهاني در اين مدرسه تحصيل کردند.) بديهي است حضور اين افراد با توجه به موقعيت مذهبي و معنوي و علمي که داشتند، نقش موثرتري در جذب مردم و زائرين امامزاده اسماعيل به ارزش‌هاي ديني و سوق دهنده‌ آنها به سمت فرهنگ ناب اهل بيت (عليهم السلام) بودند. آنان با سخنانشان يا با تأليفاتشان به ترويج شريعت اسلام و مکتب علوي مي‌پرداختند. در ذيل به نمونه‌هايي اشاره مي‌کنيم : يکي از علماي بزرگ و سادات جليل اصفهان «آيت الله سيد محمد تقي موسوي اصفهاني» مولف کتاب ارزشمند مکيال المکارم (في فوا ئد الدعاء للقائم عليه السلام) بودند. ايشان در مسجد مرقد مطهر امامزاده اسماعيل در جاي پدرشان، مرحوم سيد ميرزا عبدالرزاق موسوي اقامه‌ جماعت مي‌کرد، و در جمع کردن اخبار و آثار وارده درباره‌ حضرت مهدي (عليه السلام) بسيار اهتمام داشت. [۵۴] ايشان در بين الطلوعين روز جمعه 28 محرم 1319 وفات يافت. از ديگر شخصيت‌هاي فاضل و عالم که در مسجد امامزاده اسماعيل، امام جماعت و به اقامه‌ نماز پرداختند، «آيت الله ميرزا محمد باقر فقيه ايماني» بودند. [۵۵] آثار قلمي اين عالم بزرگوار بيش از هشتاد مورد است که تنها چند جلد آنها به همت فرزند فاضل ايشان (حاج شيخ مهدي فقيه ايماني) طبع و منتشر گرديده است. اين عالم جليل القدر در بيستم ماه ذي قعده 1370ه.ق برابر با شهريور 1330 ه.ش دعوت حق را لبيک گفت. [۵۶]

امامزاده‌ها خواستگاه و پايگاه حوائج مردمي

مولف کتاب تاريخ اصفهان چنين مي‌نويسد: «دستگاه امامزاده اسماعيل بسيار عالي بوده، خانه‌هايي اطراف داشته که در آن شمع مومي مي‌ريختند و مخصوصا دو شمع مومي، شب‌هاي جمعه روشن مي‌کردند، دو شمعدان طلا که بلندي شمع به حدي بود که با نردبان آن را روشن مي‌کردند. [۵۷]

از آنجايي که ارتباط قلبي و معنوي مسلمانان به ويژه مردمان ايران، خاصه شيعيان نسبت به فرزندان ائمه معصومين (عليهم السلام) و اولاد رسول الله (صلّي الله عليه و آله) در طول تاريخ اثبات گرديده، و در اين راستا نيز در مواقع عسر و حرج و اضطرار يا تقاضاي نيت‌هاي معنوي و مادي و جهت رفع حوائج به مقابر و مزارات امامزادگان، مراجعه مي‌نمودند. لذا اين گونه مکان‌ها به عنوان جايگاهي براي گذراندن برخي ايام فراغت، البته جهت عبادت يا انجام نذورات نيز بوده و هست و حتي در ايام مختلف با روشن نمودن شمع و پخش طعام و موادغذايي و خوردني از ساير زائران نيز پذيرايي مي‌کنند. حتي در مواقع برخي اختلافات و براي رفع دعاوي نيز بعضي، قسم خوردن در آن مکان‌ها را مبنا قرار داده‌اند.

مزار امامزادگان، به ويژه امامزاده اسماعيل اصفهان، نمودي از آرمان‌هاي راستين تشيع

اين مزارهاي متبرک در ايران نمودي از آرمان‌هاي راستين تشيع است که از اسلام ريشه گرفته بود و در حقيقت پشتوانه‌ عظيمي براي معيارها و ارزش‌هاي والاي مکتب تشيع محسوب مي‌گرديد: اين مکان‌ها افزون بر اين که محلي براي زيارت مشتاقان اهل بيت (عليهم السلام) بود، مدرسه‌ بزرگي براي زائران تلقي مي‌گرديد که از معرفت امامزادگان و فضايل اخلاقي آن بزرگواران بهره‌مند گردند و از سويي به مظلوميت و حقانيت آنان پي برند که اين خود در گسترش مذهب شيعه نيز موثر بود. به بيان ديگر، اين آرامگاه‌ها هر کدام به کانوني براي گسترش فرهنگ تشيع تبديل گرديد. [۵۸] مبناي سياست حکومت صفويه، ترويج مذهب تشيع و نشر معارف اهل بيت (عليهم السلام) بود و تجليل از ائمه اطهار و بناهاي مذهبي در دولت آن‌ها مورد اهميت بسيار قرار داشت. آن‌ها توانستند حاکمان و اميران محلي را که اغلب حنفي و اهل سنت بودند، از صحنه‌هاي سياست و قدرت دور نمايند. آنان مذهب تشيع را در سرزمين‌هاي تحت قلمرو خود گسترش دادند. و بدين رو شيعيان و محبان اهل بيت (عليهم السلام) از فضاي تقيه و تحقير بيرون آمدند. [۵۹]

نتيجه

نگاه مردم به امامزاده‌ها به ويژه امامزاده اسماعيل در اصفهان توام با احترام و تجليل و تکريم از آن‌ها بوده است. زيرا آنان را فرزندان رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) از حضرت فاطمه (عليها السلام) مي‌دانستند. و هرکدام از آن‌ها که به دست عمال خبيث بني اميه يا بني عباس يا حکام جور به شهادت مي‌رسيدند، براي آن‌ها مزار و بقعه‌اي درست مي‌کردند. مزار متبرک امامزادگان به ويژه، امامزادگان صحيح النسب مثل امامزاده اسماعيل اصفهان، کانوني براي تجمع علاقه‌مندان و ارادتمندان به آن‌ها شد و موجبات گسترش و تقويت کانون‌هاي شيعي در ايران گرديد. از سوي ديگر موجبات گسترش فرهنگ زيارت و معرفت بخشي هر چه بيشتر به مسلمانان به ويژه شيعيان و به عبارتي بيداري اسلامي را در آنان مهيا نمود و به آنان آموخت که پيوسته مدافع حق و اسلام ناب محمدي باشند و انزجار خود را از حاکميت‌هاي طاغوت و ظالم در هر دوره و عصري اعلام نمايند. و حتي جان خود را در راه اعتلاي اسلام و آرمان‌هاي راستين تشيع فدا نمايند و موجبات توسعه‌ فرهنگ شهادت طلبي در ميان آحاد مردم گرديد. با توجه به عشق و علاقه‌ مردم به سادات، ترويج هنر و آثار تزئيني در بقاع متبرک امامزادگان از سوي هنرمندان مورد توجه قرار گرفت، که صحن امامزاده اسماعيل به نوعي نمايشگاه انواع هنرهاي اسلامي است. اين مکان مقدس علاوه بر جنبه‌ زيارتي، به عنوان يک نهاد آموزشي و تعليم و تربيت نيز مورد توجه قرار گرفته و بسياري از بزرگان به تعليم و تربيت طلاب علوم ديني پرداختند و شخصيت‌هاي بزرگي همچون آيت الله سيد ابوالحسن مديسه‌اي اصفهاني تربيت شدند که در ترويج مکتب علوي وجودشان بسيار موثر و مفيد بود. حضور هيئت‌هاي مذهبي و سوگواري و مرثيه سرايي و مداحي، جوش و خروش انقلابي بودن و انقلابي ماندن و حسيني بودن و حسيني ماندن و حسيني شهيد شدن را به همگان ، به ويژه شيعيان آموخت. و اين مزارات پايگاهي براي رفع حوائج معنوي و حتي مادي مردم گرديد.

منابع و مآخذ

1- قرآن کريم

2- نهج الفصاحه، تصحيح و تنظيم محمد امين شريعتي و عبدالرسول پيماني، اصفهان، انتشارات خاتم الانبياء، چاپ هفتم (1383).

3- ادبيات انقلاب در شيعه، صادق آئينه وند، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي (1359).

4- مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهاني، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، نشر صدوق، چاپ دوم.

5- ذکر اخبار اصفهان، حافظ ابونعيم اصفهاني، ترجمه دکتر نورالله کسايي، تهران ، انتشارات سروش ( صدا و سيما ) چاپ اول(1377) .

6- تاريخ طبرستان، بهاءالدين محمد بن حسن ابن اسفنديار، تصحيح عباس اقبال، تهران، انتشارات پديده خاور، چاپ دوم (1366).

7- تاريخ سياسي شيعيان اثني عشري در ايران، پروين ترکمني آذر، تهران، انتشارات موسسه شيعه شناسي، چاپ دوم (1385).

8- تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي، فاطمه جان احمدي ، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول (1386).

9- مسلمانان در بستر تاريخ، يعقوب جعفري، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول (1371).

10- تاريخ تشيع در ايران، رسول جعفريان، قم انتشارات انصاريان ، چاپ اول (1385).

11- تاريخ اصفهان، ميرزا حسن خان جابري انصاري، تصحيح و تعليق جمشيد مظاهري، اصفهان، انتشارات مشعل، چاپ اول (1378).

12- امام رضا (عليه السلام) و ايران، سيد حسين حر، قم، دفتر نشر معارف، چاپ دوم (1386).

13- تاريخ حبيب السير، غياث الدين خواند مير، زير نظر دکتر دبيرسياقي، تهران، انتشارات کتابفروشي خيام، چاپ دوم (1353).

14- سقاخانه‌‎ها و سنگاب‌هاي اصفهان، منصور دادمهر، اصفهان، انتشارات گل‌ها، چاپ اول(1378).

15- ره آورد ايام (مجموعه مقالات اصفهان شناسي) محمد حسين رياحي، اصفهان، نشر سازمان فرهنگي و تفريحي شهرداري اصفهان ، چاپ اول(1385).

16- شهري بر هامون نهاده، محمد حسين رياحي، اصفهان، نشر سازمان فرهنگي و تفريحي شهرداري اصفهان، چاپ دوم (1392).

17- تجلي فضائل (ياد نامه استاد حبيب الله فضائلي)، محمد حسين رياحي، اصفهان، نشر سازمان فرهنگي و تفريحي شهرداري اصفهان، چاپ اول ( 1384).

18- روضه رضوان (مشاهير مدفون در تکيه کازروني)، محمد حسين رياحي، اصفهان، نشر کانون پژوهش، چاپ اول (1385).

19- فخر تشيع (زندگاني آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني)، محمد حسين رياحي، اصفهان، انتشارات وسپان، چاپ اول (1387).

20- کارنامه اسلام، عبدالحسين زرين کوب، تهران، انتشارات اميرکبير، چاپ سوم (1362).

21- سفرنامه شاردن(قسمت شهر اصفهان)، شاردن، ترجمه حسين عريضي، تهران، انتشارات نگاه، چاپ دوم (1362).

22- فرهنگ فارسي عميد، حسن عميد، تهران، انتشارات اميرکبير، چاپ سوم (1369).

23- تاريخ تشيع اصفهان، مهدي فقيه ايماني، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول (1374).

24- فرهنگ عاشورا، جواد محدثي، قم، نشر معروف، چاپ دوم (1376).

25- مزارات اصفهان، سيد مصلح الدين مهدوي، تصحيح و تعليق دکتر اصغر منتظرالقائم، انتشارات دانشگاه اصفهان (1382) .

26- مکيال المکارم (في فوائد الدعاء للقائم عليه السلام)، سيد محمد تقي موسوي اصفهاني، ترجمه سيد مهدي حائري قزويني، قم، نشر ايران نگين، چاپ دوم (1381).

27- پيکار صفين، نصر مزاحم منقري، به تصحيح و شرح عبدالسلام محمد هارون، ترجمه پرويز اتابکي، تهران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ سوم (1375).

28- فرهنگ جامع نام‌ها و آبادي‌هاي کهن اصفهان، محمد مهريار، اصفهان، انتشارات فرهنگ مردم، چاپ اول(1382).

29- مجمل التواريخ و القصص، مجهول المولف، به تصحيح ملک الشعراء بهار، انتشارات کلاله خاور، چاپ دوم.

30- تاريخچه ابنيه تاريخي اصفهان، کريم نيکزاد و امير حسيني، اصفهان، چاپخانه داد (1333).

31- تاريخ آموزش و پرورش در اسلام و ايران، منوچهر وکيليان، انتشارات دانشگاه پيام نور، چاپ هفتم (1378).

32- آشنايي با شهر تاريخي اصفهان، لطف الله هنرفر، اصفهان انتشارات گل‌ها، چاپ اول (1372).

33- گنجينه آثار تاريخي اصفهان، لطف الله هنرفر، اصفهان، انتشارات ثقفي، چاپ دوم (1350).

34- امامزاده اسماعيل اصفهان، لطف الله هنرفر، مجله معارف اسلامي( فروردين 1348).

35- سنگاب‌هاي تاريخي اصفهان از دوره صفويه، لطف الله هنرفر، مجله هنر و مردم (بهمن 1345).

پانویس

  1. ر.ک: مقاتل الطالبیین، ص178-369.
  2. امام رضا (علیه السلام)و ایران، ص850.
  3. تاریخ تشیع در ایران، ص261.
  4. تاریخ طبرستان، ص229.
  5. امام رضا (علیه السلام) وایران، ص155 .
  6. تاریخ تشیع در ایران، ص259 .
  7. ره آورد ایام، ص271.
  8. تاریخ تشیع در ایران، ص260.
  9. پیکار صفین، ص25.
  10. تاریخ تشیع در ایران، ص255.
  11. تاریخ سیاسی شیعیان اثنی عشری در ایران، ص161.
  12. تاریخ جنت السیر، ص309 .
  13. مقاتل الطالبیین، ص192 .
  14. مزارات اصفهان، ص103.
  15. تاریخ تشیع اصفهان، ص384 .
  16. مجله معارف اسلامی(فروردین 1348)، ص94.
  17. فرهنگ جامع نام ها وآبادی های کهن اصفهان، ص453 .
  18. مجله معارف اسلامی(فروردین1348)، ص93.
  19. ذکر اخبار اصفهان، ص130.
  20. مجمل التواریخ والقصص، ص524.
  21. مجله معارف اسلامی (فروردین 1348)، ص93.
  22. مزارات اصفهان، ص102.
  23. تاریخچه ابنیه تاریخی اصفهان، ص98؛ گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص521.
  24. سقاخانه ها وسنگاب های اصفهان، ص120 .
  25. همان، ص122 .
  26. فرهنگ فارسی عمید، ص808.
  27. مجله هنر ومردم(بهمن 1345)، ص16.
  28. نهج الفصاحه، ح1188.
  29. تاریخ اصفهان، ص108.
  30. تاریخچه ابنیه تاریخی اصفهان، ص94 .
  31. همان، ص95 .
  32. همان.
  33. مجله معارف اسلامی(فروردین 1348)، ص97-96.
  34. تجلی فضائل، ص100.
  35. تاریخ اصفهان، ص109.
  36. همان.
  37. سفرنامه شاردن(قسمت شهر اصفهان)، ص105.
  38. تاریخچه ابنیه تاریخی اصفهان، ص97.
  39. همان، ص98.
  40. شهری بر هامون نهاده، ص154.
  41. مجله معارف اسلامی(فروردین1348)، ص96.
  42. تاریخ فرهنگ وتمدن اسلامی، ص186.
  43. سوره قلم، آیه 1و2.
  44. تاریخ فرهنگ وتمدن اسلامی، صص187-186.
  45. کارنامه اسلام، ص144 .
  46. مسلمانان در بستر تاریخ، ص255.
  47. تاریخ فرهنگ وتمدن اسلامی، صص188-187 .
  48. تاریخ آموزش و پرورش در اسلام وایران، ص102.
  49. تاریخ تشیع اصفهان، صص386-385.
  50. فخر تشیع، ص119 .
  51. فرهنگ عاشورا، ص472 .
  52. همان، ص412.
  53. ادبیات انقلاب در شیعه، ص8.
  54. مکیال المکارم، ج1، ص43.
  55. روضه رضوان، ص245.
  56. همان، ص249 .
  57. تاریخ اصفهان، ص109 .
  58. امام رضا (علیه السلام) وایران، ص147.
  59. همان، ص166.