جوع: تفاوت بین نسخهها
(۴ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
[[جوع]] در لغت در حالت مصدری به معنای گرسنه شدن و در حالت اسم مصدری به معنای گرسنگی است. | [[جوع]] در لغت در حالت مصدری به معنای گرسنه شدن و در حالت اسم مصدری به معنای گرسنگی است. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، ج ۱، ص ۸۲، چاپ هادی عالمزاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، ذیل واژه، تهران: سخن، ۱۳۸۱ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
و تَجوَّعَ یعنی خود را به عمد گرسنه نگاه داشت. | و تَجوَّعَ یعنی خود را به عمد گرسنه نگاه داشت. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، ذیل واژه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت)(، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل واژه، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱. | |
</ref> | </ref> | ||
گفتهاند که جوع نخستین مرتبه از مراتب شش گانه نیاز [[انسان]] به غذاست. | گفتهاند که جوع نخستین مرتبه از مراتب شش گانه نیاز [[انسان]] به غذاست. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمدحسن بکائی، الدلیل الی فقه اللغه و سرالعربیه للثعالبی، ج۱، ص ۱۶۶، مشهد ۱۴۰۷. | |
</ref> | </ref> | ||
==واژه جوع در قرآن== | ==واژه جوع در قرآن== | ||
سطر ۲۹: | سطر ۲۹: | ||
واژه جوع چند بار در [[قرآن کریم]] آمده که یکی دو مورد آن معنای درخور توجه دارد. در آیه ۷ سوره غاشیه و ۱۱۲سوره نحل، جوع به مثابه تنبیه و عذاب ناسپاسان است که در دنیا یا آخرت بدان دچار میشوند. | واژه جوع چند بار در [[قرآن کریم]] آمده که یکی دو مورد آن معنای درخور توجه دارد. در آیه ۷ سوره غاشیه و ۱۱۲سوره نحل، جوع به مثابه تنبیه و عذاب ناسپاسان است که در دنیا یا آخرت بدان دچار میشوند. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | [ | + | [http://lib.eshia.ir/17001/1/592/7 غاشیه/سوره۸۸، آیه۷.] |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | [ | + | [http://lib.eshia.ir/17001/1/280/112 نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۲.] |
</ref> | </ref> | ||
و در آیه ۱۵۵ [[سوره بقره]]، [[جوع]]، در کنار [[خوف]] و [[نقص]] در اموال و [[انفس]]، به منزله نوعی امتحان و ابتلا است. | و در آیه ۱۵۵ [[سوره بقره]]، [[جوع]]، در کنار [[خوف]] و [[نقص]] در اموال و [[انفس]]، به منزله نوعی امتحان و ابتلا است. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | [ | + | [http://lib.eshia.ir/17001/1/24/155 بقره/سوره۲، آیه۱۵۵. ] |
</ref> | </ref> | ||
[[فضل بن حسن طبرسی]]، | [[فضل بن حسن طبرسی]]، | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۵. | |
</ref> | </ref> | ||
ذیل این آیه، حقیقت [[جوع]] را [[شهوت]] غالب برای [[طعام]] دانسته و گفته است که علت [[جوع]]، در بافت این آیه، اشتغال اصحاب [[پیامبر اکرم]] صلیاللهعلیهوآلهوسلم به [[جهاد]] در راه خدا و بازماندن ایشان از امر معاش بوده است. همچنین گفتهاند که مقصود از [[جوع]] در این آیه، [[قحطی]] | ذیل این آیه، حقیقت [[جوع]] را [[شهوت]] غالب برای [[طعام]] دانسته و گفته است که علت [[جوع]]، در بافت این آیه، اشتغال اصحاب [[پیامبر اکرم]] صلیاللهعلیهوآلهوسلم به [[جهاد]] در راه خدا و بازماندن ایشان از امر معاش بوده است. همچنین گفتهاند که مقصود از [[جوع]] در این آیه، [[قحطی]] | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن احمد محلّی و عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تفسیر القرآن العظیم) معروف به تفسیر الجلالین (، ج ۱، ص ۲۲، استانبول:دارالدعوه،). | |
</ref> | </ref> | ||
یا [[روزه]] [[ماه رمضان]] | یا [[روزه]] [[ماه رمضان]] | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | زمخشری، الکشاف، ج ۱، ص ۲۰۷. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | به نقل از شافعی، محمد بنعمر فخررازی، ج ۴، ص۱۷۰، التفسیر الکبیر، قاهره (، چاپ افست تهران). | |
</ref> | </ref> | ||
است. ابنعباس نیز، | است. ابنعباس نیز، | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | علی بن ابیطلحه، صحیفه علی بن ابیطلحه عن ابنعباس فی تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص ۹۰، چاپ راشد عبدالمنعم رجال، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱. | |
</ref> | </ref> | ||
بر اساس فحوای آیه، میان [[جوع]] و [[صبر]] رابطه برقرار کرده است. با در نظر گرفتن این نکات میتوان گفت که [[جوع]] در این آیه، نزدیک ترین معنا را به جوع مصطلح نزد عرفا دارد. | بر اساس فحوای آیه، میان [[جوع]] و [[صبر]] رابطه برقرار کرده است. با در نظر گرفتن این نکات میتوان گفت که [[جوع]] در این آیه، نزدیک ترین معنا را به جوع مصطلح نزد عرفا دارد. | ||
سطر ۶۳: | سطر ۶۳: | ||
در احادیث [[شیعه]] و سنّی، جوع در اغلب موارد معنای مثبت یا ممدوحی ندارد و تلویحاً به [[صبر]] بر گرسنگی توصیه شده است، زیرا هرکس در دنیا گرسنه تر باشد در قیامت سیرتر خواهد بود و بالعکس. | در احادیث [[شیعه]] و سنّی، جوع در اغلب موارد معنای مثبت یا ممدوحی ندارد و تلویحاً به [[صبر]] بر گرسنگی توصیه شده است، زیرا هرکس در دنیا گرسنه تر باشد در قیامت سیرتر خواهد بود و بالعکس. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابن ماجه، سنن ابنماجه، ج ۲، ص ۱۱۱۱، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ج۱، ص ۱۴۹، قم ۱۳۹۲/۱۹۷۲. | |
</ref> | </ref> | ||
گرچه در اینجا سخن از گرسنگی عمدی و اختیاری نیست بلکه حالت انفعالی محرومیت از غذا مورد نظر است، اما در روایتی آمده است که [[حضرت عیسی]] علیهالسلام فرمود گرسنگی نان خورش من است | گرچه در اینجا سخن از گرسنگی عمدی و اختیاری نیست بلکه حالت انفعالی محرومیت از غذا مورد نظر است، اما در روایتی آمده است که [[حضرت عیسی]] علیهالسلام فرمود گرسنگی نان خورش من است | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ج۱، ص ۴۴۸، قم ۱۳۹۲/۱۹۷۲. | |
</ref> | </ref> | ||
و این سخن به معنای مورد نظر [[صوفیان]] از جوع نزدیک است. [[امام علی]] علیهالسلام نیز در [[خطبه]] یکصد وشصتم [[نهجالبلاغه]]، | و این سخن به معنای مورد نظر [[صوفیان]] از جوع نزدیک است. [[امام علی]] علیهالسلام نیز در [[خطبه]] یکصد وشصتم [[نهجالبلاغه]]، | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | علی بن ابی طالب (علیهالسلام)، امام اول، نهجالبلاغه، خطبه۱۶۰، ترجمه جعفر شهیدی، تهران ۱۳۷۰ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
هنگامی که از [[زهد انبیا]] سخن میگوید، به [[حضرت موسی]] و [[داوود]] و [[عیسی]] و [[پیامبر اکرم]] علیهم السلام و گرسنگی ایشان اشاره میکند. سخن امام در این خطبه بهگونهای است که متضمن هر دو معنای اختیاری و غیراختیاری از گرسنگی است. | هنگامی که از [[زهد انبیا]] سخن میگوید، به [[حضرت موسی]] و [[داوود]] و [[عیسی]] و [[پیامبر اکرم]] علیهم السلام و گرسنگی ایشان اشاره میکند. سخن امام در این خطبه بهگونهای است که متضمن هر دو معنای اختیاری و غیراختیاری از گرسنگی است. | ||
سطر ۸۲: | سطر ۸۲: | ||
جوع در نظر [[صوفیان]]، کم خوردن است، به گونهای که منجر به احساس گرسنگی یا دست کم نداشتن احساس سیری شود. | جوع در نظر [[صوفیان]]، کم خوردن است، به گونهای که منجر به احساس گرسنگی یا دست کم نداشتن احساس سیری شود. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص۳۲۰، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۲۳، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۴، ص ۲۵۹، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، ج۱، ص ۱۰۴، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
آنان این کمخوردن را جزو شرایط [[سلوک]] دانسته و برای آن نتایج معنوی قائل شدهاند. واژه [[جوع]] به تدریج در میان [[صوفیان]] متقدم و متون اولیه تصوف به معنای گرسنگی اختیاری به کار رفت و اهمیت سلوکی یافت. در همین زمینه در کتب [[عرفانی]] احادیث بسیاری نقل شده که در آنها جوع معنای مثبتی دارد و به جای این توصیه که از جوع به خداوند پناه ببرید، سفارش شده است که برای رسیدن به خدا، به جوع پناه ببرید، چنان که از [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله نقل کردهاند که پیوسته با گرسنگی درِ [[بهشت]] را بکوبید. | آنان این کمخوردن را جزو شرایط [[سلوک]] دانسته و برای آن نتایج معنوی قائل شدهاند. واژه [[جوع]] به تدریج در میان [[صوفیان]] متقدم و متون اولیه تصوف به معنای گرسنگی اختیاری به کار رفت و اهمیت سلوکی یافت. در همین زمینه در کتب [[عرفانی]] احادیث بسیاری نقل شده که در آنها جوع معنای مثبتی دارد و به جای این توصیه که از جوع به خداوند پناه ببرید، سفارش شده است که برای رسیدن به خدا، به جوع پناه ببرید، چنان که از [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله نقل کردهاند که پیوسته با گرسنگی درِ [[بهشت]] را بکوبید. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص ۳۳۲، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۵، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | عبداللّه بن محمد عینالقضاه، نامههای عینالقضات همدانی، ج ۲، ص ۱۰۷، ج ۲، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۵۰ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
بهنظر میرسد که [[صوفیه]] جوع را به معنای صوم (روزه) نزدیک دانسته یا آن را ذیل صوم آورده | بهنظر میرسد که [[صوفیه]] جوع را به معنای صوم (روزه) نزدیک دانسته یا آن را ذیل صوم آورده | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص ۳۳۲، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص ۴۱۴، چاپ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | عمر بن محمد سهروردی، کتابعوارف المعارف، ج۱، ص ۳۲۷ـ۳۲۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. | |
</ref> | </ref> | ||
و بر همین اساس، گرسنگی را سیره انبیا دانستهاند که از نظر [[شرع]] و [[عقل]] نیکو و در همه ملل (ادیان) ستوده است. | و بر همین اساس، گرسنگی را سیره انبیا دانستهاند که از نظر [[شرع]] و [[عقل]] نیکو و در همه ملل (ادیان) ستوده است. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص ۴۱۴، چاپ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۴، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
به این معنا احادیثی که عرفا از پیامبر،صلی الله علیه وآله در توصیه به جوع، نقل کردهاند | به این معنا احادیثی که عرفا از پیامبر،صلی الله علیه وآله در توصیه به جوع، نقل کردهاند | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص ۳۲۵ـ ۳۲۷، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۳ـ ۲۱۸، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | عمر بن محمد سهروردی، کتابعوارف المعارف، ج۱، ص ۳۲۷ـ۳۲۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. | |
</ref> | </ref> | ||
با دیگر احادیث آن حضرت در اجتناب از جوع سازگار است. صوفیان [[جوع]] را جزو آداب | با دیگر احادیث آن حضرت در اجتناب از جوع سازگار است. صوفیان [[جوع]] را جزو آداب | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص ۲۰۲، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران . | |
</ref> | </ref> | ||
یا ارکان مجاهدت | یا ارکان مجاهدت | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص ۱۴۱، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸. | |
</ref> | </ref> | ||
دانستهاند. شقیق بلخی (متوفی ۱۹۴) در [[رساله آدابالعبادات]] | دانستهاند. شقیق بلخی (متوفی ۱۹۴) در [[رساله آدابالعبادات]] | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | شقیق بن ابراهیم شقیق بلخی، «رساله آداب العبادات شقیق بلخی»، ج۱، ص ۱۰۸ـ۱۱۰، چاپ پل نویا، ترجمه نصراللّه پورجوادی، در معارف، دوره ۴، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۶۶). | |
</ref> | </ref> | ||
زهد را، که اولین منزل از منازل چهارگانه [[اهل صدق]] است، جوع معنا کرده و شیوه خوردن طعامِ متناسب با جوع را توضیح داده است. به اعتقاد وی، گرسنگی مدخل زهد و شیوه عملی جای گرفتن معنویت زهد در دل سالک است. [[سُلَمی]] | زهد را، که اولین منزل از منازل چهارگانه [[اهل صدق]] است، جوع معنا کرده و شیوه خوردن طعامِ متناسب با جوع را توضیح داده است. به اعتقاد وی، گرسنگی مدخل زهد و شیوه عملی جای گرفتن معنویت زهد در دل سالک است. [[سُلَمی]] | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائقالتفسیر و رسائل دیگر، ج ۱، ص ۳۶۸، چاپ نصراللّه پورجوادی، ۳: کتاب جوامع آداب الصوفیه، چاپ اتان کولبرگ، تهران ۱۳۶۹ـ ۱۳۷۲ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
نیز شُکر بر جوع را از آداب صوفیه دانسته است. [[غزالی]] | نیز شُکر بر جوع را از آداب صوفیه دانسته است. [[غزالی]] | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائقالتفسیر و رسائل دیگر، ج ۱، ص ۳۶۸، چاپ نصراللّه پورجوادی، ۳: کتاب جوامع آداب الصوفیه، چاپ اتان کولبرگ، تهران ۱۳۶۹ـ ۱۳۷۲ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
به موضوع جوع در برابر سیری و پرخوری (شِبَع) پرداخته و از سهل تستری نقل کرده است که اَبدال با چهار چیز ابدال میشوند: دوری از خلق (خلوت یا عزلت)، خاموشی (صَمْت)، گرسنگی (جوع) و شب زنده داری (سَهَر). | به موضوع جوع در برابر سیری و پرخوری (شِبَع) پرداخته و از سهل تستری نقل کرده است که اَبدال با چهار چیز ابدال میشوند: دوری از خلق (خلوت یا عزلت)، خاموشی (صَمْت)، گرسنگی (جوع) و شب زنده داری (سَهَر). | ||
سطر ۱۵۸: | سطر ۱۵۸: | ||
[[ابنعربی]] نیز همین چهار رکن را تحت عنوان اعمال ظاهری آورده است (اعمال باطنی از نظر او عبارتاند از: [[صدق]]، [[توکل]]، [[صبر]]، [[عزیمت]] و [[یقین]]) که از این میان جوع و عزلت، فعلیاند و [[سهر]] و [[صمت]]، انفعالی. | [[ابنعربی]] نیز همین چهار رکن را تحت عنوان اعمال ظاهری آورده است (اعمال باطنی از نظر او عبارتاند از: [[صدق]]، [[توکل]]، [[صبر]]، [[عزیمت]] و [[یقین]]) که از این میان جوع و عزلت، فعلیاند و [[سهر]] و [[صمت]]، انفعالی. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۴، ص ۲۵۳ـ ۲۵۴، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، ده رساله مترجَم، ص ۱۵ـ۱۷،چاپ نجیب مایل هروی، رساله ۱: حلیه الابدال، ترجمان ناشناس، تهران ۱۳۶۷ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
وی توضیح داده همانگونه که خلوت متضمن خاموشی است، گرسنگی متضمن و مستعد بیداری و شبزندهداری است. نسفی | وی توضیح داده همانگونه که خلوت متضمن خاموشی است، گرسنگی متضمن و مستعد بیداری و شبزندهداری است. نسفی | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، ج۱، ص ۹۵، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
این چهار رکن را در کنار دو شرط دیگر (تَرک و صلح)، شرایط شش گانه سلوک دانسته است. | این چهار رکن را در کنار دو شرط دیگر (تَرک و صلح)، شرایط شش گانه سلوک دانسته است. | ||
سطر ۱۷۳: | سطر ۱۷۳: | ||
در نوشتههای صوفیانه سخنان بسیاری در اهمیت و فضیلت جوع آمده است. گفته شده است که جوع سرّی از اسرار الاهی است. خداوند جهل و معصیت را در سیری و علم و حکمت را در گرسنگی قرار داد. همچنین گفتهاند: جوع نور است و سیری نار، کلید دنیا سیری و کلید آخرت گرسنگی است و عزت در گرسنگی و ذلت در سیری است. | در نوشتههای صوفیانه سخنان بسیاری در اهمیت و فضیلت جوع آمده است. گفته شده است که جوع سرّی از اسرار الاهی است. خداوند جهل و معصیت را در سیری و علم و حکمت را در گرسنگی قرار داد. همچنین گفتهاند: جوع نور است و سیری نار، کلید دنیا سیری و کلید آخرت گرسنگی است و عزت در گرسنگی و ذلت در سیری است. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص ۲۰۲، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران . | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص ۱۴۱ـ۱۴۳، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص ۳۳۲، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۳ـ۲۱۶، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
==حد و شرایط جوع== | ==حد و شرایط جوع== | ||
سطر ۱۸۸: | سطر ۱۸۸: | ||
حد جوع و شرایط آن به بیانهای گوناگون آمده است. برخی حد اولیه جوع را از نظر زمانی، یک شبانه روز و حداکثر آن را سه شبانه روز دانستهاند. برخی نیز حد جوع را برحسب کیفیت گرسنگی تعیین کرده و گفتهاند حد جوع آن است که نفس انسان در کنار نان، خورش طلب نکند یا میان نان و خوراکی دیگر (لذیذتر از نان) تمیز و تفاوت قائل نشود و اگر چنین نباشد، شخص واقعاً گرسنه (جایع) نیست. | حد جوع و شرایط آن به بیانهای گوناگون آمده است. برخی حد اولیه جوع را از نظر زمانی، یک شبانه روز و حداکثر آن را سه شبانه روز دانستهاند. برخی نیز حد جوع را برحسب کیفیت گرسنگی تعیین کرده و گفتهاند حد جوع آن است که نفس انسان در کنار نان، خورش طلب نکند یا میان نان و خوراکی دیگر (لذیذتر از نان) تمیز و تفاوت قائل نشود و اگر چنین نباشد، شخص واقعاً گرسنه (جایع) نیست. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص۳۲۰، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵. | |
</ref> | </ref> | ||
از جهتی دیگر، حد جوع تا جایی است که حیات و عقل شخص زایل نشود و قوّت او به حدی باشد که بتواند فرائض و عبادات خویش را بهجا آورد ولو [[نماز]] را نشسته بخواند. | از جهتی دیگر، حد جوع تا جایی است که حیات و عقل شخص زایل نشود و قوّت او به حدی باشد که بتواند فرائض و عبادات خویش را بهجا آورد ولو [[نماز]] را نشسته بخواند. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص۳۲۰، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۲۳، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، ده رساله مترجَم، ج۱، ص ۱۶، چاپ نجیب مایل هروی، رساله ۱: حلیه الابدال، ترجمان ناشناس، تهران ۱۳۶۷ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
به این ترتیب، حد جوع، با توجه به اختلاف احوال انسانها، متفاوت است. | به این ترتیب، حد جوع، با توجه به اختلاف احوال انسانها، متفاوت است. | ||
سطر ۲۰۴: | سطر ۲۰۴: | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص ۳۲۳، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص ۱۴۱ـ۱۴۲، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۶، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
سهل تستری، گاه تا بیست روز چیزی نمیخورده و در ماه رمضان تنها با آب افطار میکرده است. | سهل تستری، گاه تا بیست روز چیزی نمیخورده و در ماه رمضان تنها با آب افطار میکرده است. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص ۱۴۱، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۶، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
هجویری نیز | هجویری نیز | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص ۴۲۱، چاپ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
گفته است برخی محققان برآن اند که جوعِ راستین، هر چهل روز یک بار خوردن است. [[ابونصر سرّاج]] | گفته است برخی محققان برآن اند که جوعِ راستین، هر چهل روز یک بار خوردن است. [[ابونصر سرّاج]] | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص ۴۱۷ـ ۴۱۸، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران. | |
</ref> | </ref> | ||
به برخی بدفهمی های سالکان مبتدی از چنین سخنانی اشاره کرده است. از نظر [[ابنعربی]]، | به برخی بدفهمی های سالکان مبتدی از چنین سخنانی اشاره کرده است. از نظر [[ابنعربی]]، | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، الفتوحات المکیه،سفر ۱۳، ص ۶۳۷، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰. | |
</ref> | </ref> | ||
جوع «حلیه اهلاللّه» و یکی از مرگهای چهارگانه، یعنی مرگ سفید (موت ابیض)، است و حد آن به اندازه روزه یک روز یا حداکثر تا هنگام سحر ِ روز بعد است. | جوع «حلیه اهلاللّه» و یکی از مرگهای چهارگانه، یعنی مرگ سفید (موت ابیض)، است و حد آن به اندازه روزه یک روز یا حداکثر تا هنگام سحر ِ روز بعد است. | ||
این جوع، مشروع و اختیاری است | این جوع، مشروع و اختیاری است | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، الفتوحات المکیه،سفر ۱۳، ص۶۴۰ـ ۶۴۱، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰. | |
</ref> | </ref> | ||
و به اعتقاد او، بیرون از این حد، مشروع نیست. اگر خدا حد جوع را اینگونه مشخص کرده، نهایت بیادبی است که انسان گمان کند به فواید و مصالح آن از خدا داناتر است و بیرون از حد به دنبال جوع باشد، اما اگر حال و واردی قلبی بهنحوی مانع طعام خوردن انسان شود و نتیجه نیکویی در پی داشته باشد، چنین جوعی مطلوب است وگرنه نوعی بیماری است که باید درمان شود. | و به اعتقاد او، بیرون از این حد، مشروع نیست. اگر خدا حد جوع را اینگونه مشخص کرده، نهایت بیادبی است که انسان گمان کند به فواید و مصالح آن از خدا داناتر است و بیرون از حد به دنبال جوع باشد، اما اگر حال و واردی قلبی بهنحوی مانع طعام خوردن انسان شود و نتیجه نیکویی در پی داشته باشد، چنین جوعی مطلوب است وگرنه نوعی بیماری است که باید درمان شود. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱۳، ص ۶۳۷ـ۶۳۹، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰. | |
</ref> | </ref> | ||
سطر ۲۴۹: | سطر ۲۴۹: | ||
[[غزالی]] | [[غزالی]] | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۲۳ـ۲۳۱، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
شیوه کاستن تدریجی از طعام و احکام و شرایط آن را به تفصیل شرح داده است. به گفته وی، مرید در خوردن چهار وظیفه دارد که اولین وظیفه این است که جز حلال نخورد و سه وظیفه دیگر به مقدار خوردن، فواصل و اوقات خوردن، و در نهایت به نوع خوردنیها مربوط می شود. وی در آداب خوردن به فضیلت میانه روی اشاره کرده است. میانه روی برای طبعی است که به اعتدال در آمده باشد، حال آنکه سالکِ مبتدی، که طبعش به [[افراط]] و سرکشی و آرزوها و امیال متمایل است، باید جوع پیشه کند تا طبعش معتدل شود. | شیوه کاستن تدریجی از طعام و احکام و شرایط آن را به تفصیل شرح داده است. به گفته وی، مرید در خوردن چهار وظیفه دارد که اولین وظیفه این است که جز حلال نخورد و سه وظیفه دیگر به مقدار خوردن، فواصل و اوقات خوردن، و در نهایت به نوع خوردنیها مربوط می شود. وی در آداب خوردن به فضیلت میانه روی اشاره کرده است. میانه روی برای طبعی است که به اعتدال در آمده باشد، حال آنکه سالکِ مبتدی، که طبعش به [[افراط]] و سرکشی و آرزوها و امیال متمایل است، باید جوع پیشه کند تا طبعش معتدل شود. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۳۱ـ۲۳۴، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
به اعتقاد غزالی، | به اعتقاد غزالی، | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۳۴، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
شیوه منتهیان در خوردن، میانه روی است و خود ایشان تشخیص میدهند که میانه رویشان در چیست، به همین سبب خوردن نزد ایشان، همچون انبیا و اولیا، نه حد معینی دارد نه وقت معینی؛ جوع تابع وقت و حال ایشان است، و نشانهای میان ایشان و خدا سخت گیری یا آسان گیری را در این خصوص تعیین میکند. بهگفته نسفی، | شیوه منتهیان در خوردن، میانه روی است و خود ایشان تشخیص میدهند که میانه رویشان در چیست، به همین سبب خوردن نزد ایشان، همچون انبیا و اولیا، نه حد معینی دارد نه وقت معینی؛ جوع تابع وقت و حال ایشان است، و نشانهای میان ایشان و خدا سخت گیری یا آسان گیری را در این خصوص تعیین میکند. بهگفته نسفی، | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، ج۱، ص ۱۰۴، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
کمخوردن هر کسی به حسب خود اوست و حد جوع را شیخ برای سالک تعیین میکند. | کمخوردن هر کسی به حسب خود اوست و حد جوع را شیخ برای سالک تعیین میکند. | ||
سطر ۲۷۰: | سطر ۲۷۰: | ||
جوع، نفس را خاضع و قلب را خاشع میکند، و یکی از ثمرههای گرسنگی، مشاهدت است. | جوع، نفس را خاضع و قلب را خاشع میکند، و یکی از ثمرههای گرسنگی، مشاهدت است. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص ۴۱۹ـ۴۲۱، چاپ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
غزالی | غزالی | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۷ـ۲۲۲، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. | |
</ref> | </ref> | ||
ده وجه برای حکمت جوع میآورد که عبارت اند از: بصیرت فکر؛ رقت قلب، که بر اثر آن سالک لذت مناجات را دریابد و از ذکر اثر پذیرد؛ شکستگی و خواری نفس و زایل شدن سرکشی و سرمستی، که موجب غفلت و طغیان نفس است؛ فراموش نکردن اهل بلا و عذاب و بلای خدا، زیرا انسانِ سیر گرسنگی و گرسنگان را فراموش میکند؛ تضعیف [[شهوت]] و قوّت، که سرمنشأ همه معصیتهاست؛ دفع خواب و دوام بیداری تا سالک از تهجّد و عبادت باز نماند؛ آسان تر شدن مداومت و مراقبت بر عبادت، زیرا رفع گرسنگی مستلزم صرف وقت و عمر است، حال آنکه وقت و عمر سرمایهای است که سالک با آن تجارت معنوی میکند و در نتیجه، اوقاتی را که باید صرف خریدن و شستن و پختن کند صرف [[عبادت]] میکند؛ سلامتی جسم و دوری از بیماریها؛ کمهزینه شدن (خفّه المؤونه)، زیرا کسی که کم تر می خورد نیاز کمتری به مال و مالاندوزی دارد و حرص او به دنیا کمتر میشود؛ و توانایی [[ایثار]] و [[صدقه]] دادن از آنچه افزون بر نیازِ اندک است. از نظر ابنعربی نیز حکمت جوع در کاستن از فزونخواهی طبع و سبک کردن نیازها و در مراحل عالی، طلبِ صفتِ بی نیازی حق است . | ده وجه برای حکمت جوع میآورد که عبارت اند از: بصیرت فکر؛ رقت قلب، که بر اثر آن سالک لذت مناجات را دریابد و از ذکر اثر پذیرد؛ شکستگی و خواری نفس و زایل شدن سرکشی و سرمستی، که موجب غفلت و طغیان نفس است؛ فراموش نکردن اهل بلا و عذاب و بلای خدا، زیرا انسانِ سیر گرسنگی و گرسنگان را فراموش میکند؛ تضعیف [[شهوت]] و قوّت، که سرمنشأ همه معصیتهاست؛ دفع خواب و دوام بیداری تا سالک از تهجّد و عبادت باز نماند؛ آسان تر شدن مداومت و مراقبت بر عبادت، زیرا رفع گرسنگی مستلزم صرف وقت و عمر است، حال آنکه وقت و عمر سرمایهای است که سالک با آن تجارت معنوی میکند و در نتیجه، اوقاتی را که باید صرف خریدن و شستن و پختن کند صرف [[عبادت]] میکند؛ سلامتی جسم و دوری از بیماریها؛ کمهزینه شدن (خفّه المؤونه)، زیرا کسی که کم تر می خورد نیاز کمتری به مال و مالاندوزی دارد و حرص او به دنیا کمتر میشود؛ و توانایی [[ایثار]] و [[صدقه]] دادن از آنچه افزون بر نیازِ اندک است. از نظر ابنعربی نیز حکمت جوع در کاستن از فزونخواهی طبع و سبک کردن نیازها و در مراحل عالی، طلبِ صفتِ بی نیازی حق است . | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱۳، ص ۶۳۸، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰. | |
</ref> | </ref> | ||
وی برای جوع احوال و مقاماتی قائل است: احوالِ جوعِ سالکان، خشوع و فروتنی و بیچارگی و خواری و درویشی و سکون جوارح، و احوال جوع محققان رقت و صفا و مؤانست و نیستی و پاک شدن از اوصاف بشری است، اما مقام جوع، مقام صمدانی (بی نیازی از خلق) است که اسرار و تجلیات بسیاری در آن مندرج است. | وی برای جوع احوال و مقاماتی قائل است: احوالِ جوعِ سالکان، خشوع و فروتنی و بیچارگی و خواری و درویشی و سکون جوارح، و احوال جوع محققان رقت و صفا و مؤانست و نیستی و پاک شدن از اوصاف بشری است، اما مقام جوع، مقام صمدانی (بی نیازی از خلق) است که اسرار و تجلیات بسیاری در آن مندرج است. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، ده رساله مترجَم، ج۱، ص ۱۶، چاپ نجیب مایل هروی، رساله ۱: حلیه الابدال، ترجمان ناشناس، تهران ۱۳۶۷ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
سطر ۲۹۰: | سطر ۲۹۰: | ||
سهل تستری نیز معتقد است که اگر نفس را به تحمل گرسنگی وا دارند خون کاهش می یابد و اندیشه بد از دل بیرون میرود. | سهل تستری نیز معتقد است که اگر نفس را به تحمل گرسنگی وا دارند خون کاهش می یابد و اندیشه بد از دل بیرون میرود. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص ۱۸۵، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص۱۸۷، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش. | |
</ref> | </ref> | ||
غزالی نیز در تبیینی کاملاً جسمانی همین نکته را بسط داده و گفته است که گرسنگی، خونِ دل را کم و نورانی و چربی قلب را آب می کند و به این نحو قلب رقیق میگردد و این رقت، کلید مکاشفه است. | غزالی نیز در تبیینی کاملاً جسمانی همین نکته را بسط داده و گفته است که گرسنگی، خونِ دل را کم و نورانی و چربی قلب را آب می کند و به این نحو قلب رقیق میگردد و این رقت، کلید مکاشفه است. | ||
سطر ۲۹۹: | سطر ۲۹۹: | ||
وی همچنین جوع را مایه حدّت ذهن میداند زیرا معتقد است سیری، مانند مستی، بخار بسیار به دِماغ میرساند. | وی همچنین جوع را مایه حدّت ذهن میداند زیرا معتقد است سیری، مانند مستی، بخار بسیار به دِماغ میرساند. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص ۲۰۵، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص۲۱۷، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش. | |
</ref> | </ref> | ||
==آفات جوع طریقتی== | ==آفات جوع طریقتی== | ||
− | تأکید بر فواید و کارکردهای طریقتی جوع، به منزله راهی برای وصول به احوال عرفانی یا [[تهذیب]] و [[تزکیه نفس]]، آفاتی در میان پیروان ناآزموده صوفیان پدید آورد و انتقاد برخی صوفیان را از این شیوه بر انگیخت. [[ابونصر سرّاج]] فصلی از اللّمع | + | تأکید بر فواید و کارکردهای طریقتی جوع، به منزله راهی برای وصول به احوال عرفانی یا [[تهذیب]] و [[تزکیه]] [[نفس]]، آفاتی در میان پیروان ناآزموده صوفیان پدید آورد و [[انتقاد]] برخی صوفیان را از این شیوه بر انگیخت. [[ابونصر سرّاج]] فصلی از اللّمع |
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص ۴۱۷ـ ۴۱۸، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران. | |
</ref> | </ref> | ||
− | را به ذکر خطاها و بدفهمی های سالکان مبتدی اختصاص داده است. حارث محاسبی در انتقاد از جوعِ طریقتی، جوعی را که شخص بر خود تحمیل میکند (جوع التکلّف) از جوعی که خدا برای انسان پیش میآورد (جوع المنع)، تفکیک کرده و نوع اول را مذموم دانسته است. | + | را به ذکر خطاها و بدفهمی های سالکان مبتدی اختصاص داده است. حارث محاسبی در [[انتقاد]]از جوعِ طریقتی، جوعی را که شخص بر خود تحمیل میکند (جوع التکلّف) از جوعی که خدا برای انسان پیش میآورد (جوع المنع)، تفکیک کرده و نوع اول را مذموم دانسته است. |
− | وی با انتقاد از کسانی که جوع را روش یا وسیلهای برای نیل به [[زهد]] یا احوال میدانند، گفته است خشوعِ حاصل از چنین جوعی، تصنعی است و با رفع این جوع، آن خشوع هم زایل میگردد و این امر نشانه اصالت نداشتن آن است. وی در برابر پرهیز دادن از جوع خود خواسته، جوع المنع را توصیه کرده که همان صبر بر جوعِ خدا خواسته است، زیرا بنا بر حدیثی، کسی که با شکر غذا میخورد برابر است با کسی که با صبر جوع را تحمل میکند. | + | وی با [[انتقاد]] از کسانی که جوع را روش یا وسیلهای برای نیل به [[زهد]] یا احوال میدانند، گفته است خشوعِ حاصل از چنین جوعی، تصنعی است و با رفع این جوع، آن خشوع هم زایل میگردد و این امر نشانه اصالت نداشتن آن است. وی در برابر پرهیز دادن از جوع خود خواسته، جوع المنع را توصیه کرده که همان صبر بر جوعِ خدا خواسته است، زیرا بنا بر حدیثی، کسی که با شکر غذا میخورد برابر است با کسی که با صبر جوع را تحمل میکند. |
<ref> | <ref> | ||
− | + | پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص ۱۸۸، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش. | |
</ref> | </ref> | ||
این تلقی، کاملاً مخالف با تلقی هجویری است. او جوع اضطراری یا جوع المنع را جوع ندانسته، زیرا در این حالت شخص طالب طعام است در حالی که صاحب درجه جوع، تارک طعام است. | این تلقی، کاملاً مخالف با تلقی هجویری است. او جوع اضطراری یا جوع المنع را جوع ندانسته، زیرا در این حالت شخص طالب طعام است در حالی که صاحب درجه جوع، تارک طعام است. | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۴۲۰، چاپ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
==جوع از نظر ابن عربی== | ==جوع از نظر ابن عربی== | ||
سطر ۳۲۳: | سطر ۳۲۳: | ||
از نظر [[ابنعربی]] | از نظر [[ابنعربی]] | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱۳، ص ۶۳۸ـ۶۳۹، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰. | |
</ref> | </ref> | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، ده رساله مترجَم، ج۱، ص ۱۵، چاپ نجیب مایل هروی، رساله ۱: حلیه الابدال، ترجمان ناشناس، تهران ۱۳۶۷ ش. | |
</ref> | </ref> | ||
جوع بر دو نوع است: جوع سالکان و جوع محققان (اکابر). جوع سالکان، جوع اختیاری است که حد آن روزه شرعی است، اما جوع محققان و اکابر جوع اضطراری است. مراد ابنعربی از جوع اضطراری مقامی است که محققان بدان می رسند و آن ملکهای نفسانی است که چه در سیری و چه در گرسنگی از ایشان زایل نمیشود. محققان هیچگاه به تکلف به گرسنگی روی نمیآورند، اگر در مقام انس باشند غذایشان اندک است و اگر در مقام هیبت باشند خوراکشان بسیار است. ابنعربی، | جوع بر دو نوع است: جوع سالکان و جوع محققان (اکابر). جوع سالکان، جوع اختیاری است که حد آن روزه شرعی است، اما جوع محققان و اکابر جوع اضطراری است. مراد ابنعربی از جوع اضطراری مقامی است که محققان بدان می رسند و آن ملکهای نفسانی است که چه در سیری و چه در گرسنگی از ایشان زایل نمیشود. محققان هیچگاه به تکلف به گرسنگی روی نمیآورند، اگر در مقام انس باشند غذایشان اندک است و اگر در مقام هیبت باشند خوراکشان بسیار است. ابنعربی، | ||
<ref> | <ref> | ||
− | + | ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱۳، ص ۶۴۳ـ۶۴۴، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰. | |
</ref> | </ref> | ||
پس از فصل شناخت جوعِ مطلوب، بابی را به ترک جوع اختصاص داده است. مقصود از ترک جوع نیز سیرخوردن نیست، بلکه بهجای آوردن حق نفس از غذایی است که خدا صلاح مزاج و قوام بنیه انسان را در آن دانسته، کمااینکه پیامبر اکرم صلیاللّه علیه وآله وسلم نیز از جوع به خدا پناه برده است. به این معنا، ترکِ جوع، عبادت و راهی به سوی خداست. | پس از فصل شناخت جوعِ مطلوب، بابی را به ترک جوع اختصاص داده است. مقصود از ترک جوع نیز سیرخوردن نیست، بلکه بهجای آوردن حق نفس از غذایی است که خدا صلاح مزاج و قوام بنیه انسان را در آن دانسته، کمااینکه پیامبر اکرم صلیاللّه علیه وآله وسلم نیز از جوع به خدا پناه برده است. به این معنا، ترکِ جوع، عبادت و راهی به سوی خداست. | ||
سطر ۳۹۵: | سطر ۳۹۵: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | [ دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جوع»، شماره۵۲۱۰.] | + | [http://lib.eshia.ir/23019/1/5210/ دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جوع»، شماره۵۲۱۰.] |
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۷
جوع، اصطلاحی در عرفان و اخلاق عرفانی، به معنای گرسنگی اختیاری. است.
محتویات
- ۱ معنای لغوی جوع
- ۲ واژه جوع در قرآن
- ۳ جوع در روایات شیعه وسنی
- ۴ جوع از نظر صوفیان
- ۵ اعمال باطنی از نظر ابن عربی
- ۶ فضیلت جوع از نگاه صوفی گری
- ۷ حد و شرایط جوع
- ۸ جوع از دیدگاه غزالی
- ۹ فواید و آثار جوع از نظر صوفیان
- ۱۰ حکمت جوع نزد صوفیه
- ۱۱ آفات جوع طریقتی
- ۱۲ جوع از نظر ابن عربی
- ۱۳ منابع
- ۱۴ منابع
- ۱۵ پانویس
معنای لغوی جوع
جوع در لغت در حالت مصدری به معنای گرسنه شدن و در حالت اسم مصدری به معنای گرسنگی است. [۱] [۲] [۳] و تَجوَّعَ یعنی خود را به عمد گرسنه نگاه داشت. [۴] [۵]
گفتهاند که جوع نخستین مرتبه از مراتب شش گانه نیاز انسان به غذاست. [۶]
واژه جوع در قرآن
واژه جوع چند بار در قرآن کریم آمده که یکی دو مورد آن معنای درخور توجه دارد. در آیه ۷ سوره غاشیه و ۱۱۲سوره نحل، جوع به مثابه تنبیه و عذاب ناسپاسان است که در دنیا یا آخرت بدان دچار میشوند. [۷] [۸] و در آیه ۱۵۵ سوره بقره، جوع، در کنار خوف و نقص در اموال و انفس، به منزله نوعی امتحان و ابتلا است. [۹] فضل بن حسن طبرسی، [۱۰] ذیل این آیه، حقیقت جوع را شهوت غالب برای طعام دانسته و گفته است که علت جوع، در بافت این آیه، اشتغال اصحاب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به جهاد در راه خدا و بازماندن ایشان از امر معاش بوده است. همچنین گفتهاند که مقصود از جوع در این آیه، قحطی [۱۱] یا روزه ماه رمضان [۱۲] [۱۳] است. ابنعباس نیز، [۱۴] بر اساس فحوای آیه، میان جوع و صبر رابطه برقرار کرده است. با در نظر گرفتن این نکات میتوان گفت که جوع در این آیه، نزدیک ترین معنا را به جوع مصطلح نزد عرفا دارد.
جوع در روایات شیعه وسنی
در احادیث شیعه و سنّی، جوع در اغلب موارد معنای مثبت یا ممدوحی ندارد و تلویحاً به صبر بر گرسنگی توصیه شده است، زیرا هرکس در دنیا گرسنه تر باشد در قیامت سیرتر خواهد بود و بالعکس. [۱۵] [۱۶] گرچه در اینجا سخن از گرسنگی عمدی و اختیاری نیست بلکه حالت انفعالی محرومیت از غذا مورد نظر است، اما در روایتی آمده است که حضرت عیسی علیهالسلام فرمود گرسنگی نان خورش من است [۱۷] و این سخن به معنای مورد نظر صوفیان از جوع نزدیک است. امام علی علیهالسلام نیز در خطبه یکصد وشصتم نهجالبلاغه، [۱۸] هنگامی که از زهد انبیا سخن میگوید، به حضرت موسی و داوود و عیسی و پیامبر اکرم علیهم السلام و گرسنگی ایشان اشاره میکند. سخن امام در این خطبه بهگونهای است که متضمن هر دو معنای اختیاری و غیراختیاری از گرسنگی است.
جوع از نظر صوفیان
جوع در نظر صوفیان، کم خوردن است، به گونهای که منجر به احساس گرسنگی یا دست کم نداشتن احساس سیری شود. [۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] آنان این کمخوردن را جزو شرایط سلوک دانسته و برای آن نتایج معنوی قائل شدهاند. واژه جوع به تدریج در میان صوفیان متقدم و متون اولیه تصوف به معنای گرسنگی اختیاری به کار رفت و اهمیت سلوکی یافت. در همین زمینه در کتب عرفانی احادیث بسیاری نقل شده که در آنها جوع معنای مثبتی دارد و به جای این توصیه که از جوع به خداوند پناه ببرید، سفارش شده است که برای رسیدن به خدا، به جوع پناه ببرید، چنان که از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نقل کردهاند که پیوسته با گرسنگی درِ بهشت را بکوبید. [۲۳] [۲۴] [۲۵] بهنظر میرسد که صوفیه جوع را به معنای صوم (روزه) نزدیک دانسته یا آن را ذیل صوم آورده [۲۶] [۲۷] [۲۸] و بر همین اساس، گرسنگی را سیره انبیا دانستهاند که از نظر شرع و عقل نیکو و در همه ملل (ادیان) ستوده است. [۲۹] [۳۰] به این معنا احادیثی که عرفا از پیامبر،صلی الله علیه وآله در توصیه به جوع، نقل کردهاند
[۳۱] [۳۲] [۳۳] با دیگر احادیث آن حضرت در اجتناب از جوع سازگار است. صوفیان جوع را جزو آداب
[۳۴] یا ارکان مجاهدت [۳۵] دانستهاند. شقیق بلخی (متوفی ۱۹۴) در رساله آدابالعبادات [۳۶] زهد را، که اولین منزل از منازل چهارگانه اهل صدق است، جوع معنا کرده و شیوه خوردن طعامِ متناسب با جوع را توضیح داده است. به اعتقاد وی، گرسنگی مدخل زهد و شیوه عملی جای گرفتن معنویت زهد در دل سالک است. سُلَمی [۳۷] نیز شُکر بر جوع را از آداب صوفیه دانسته است. غزالی [۳۸] به موضوع جوع در برابر سیری و پرخوری (شِبَع) پرداخته و از سهل تستری نقل کرده است که اَبدال با چهار چیز ابدال میشوند: دوری از خلق (خلوت یا عزلت)، خاموشی (صَمْت)، گرسنگی (جوع) و شب زنده داری (سَهَر).
اعمال باطنی از نظر ابن عربی
ابنعربی نیز همین چهار رکن را تحت عنوان اعمال ظاهری آورده است (اعمال باطنی از نظر او عبارتاند از: صدق، توکل، صبر، عزیمت و یقین) که از این میان جوع و عزلت، فعلیاند و سهر و صمت، انفعالی. [۳۹] [۴۰] وی توضیح داده همانگونه که خلوت متضمن خاموشی است، گرسنگی متضمن و مستعد بیداری و شبزندهداری است. نسفی [۴۱] این چهار رکن را در کنار دو شرط دیگر (تَرک و صلح)، شرایط شش گانه سلوک دانسته است.
فضیلت جوع از نگاه صوفی گری
در نوشتههای صوفیانه سخنان بسیاری در اهمیت و فضیلت جوع آمده است. گفته شده است که جوع سرّی از اسرار الاهی است. خداوند جهل و معصیت را در سیری و علم و حکمت را در گرسنگی قرار داد. همچنین گفتهاند: جوع نور است و سیری نار، کلید دنیا سیری و کلید آخرت گرسنگی است و عزت در گرسنگی و ذلت در سیری است. [۴۲] [۴۳] [۴۴] [۴۵]
حد و شرایط جوع
حد جوع و شرایط آن به بیانهای گوناگون آمده است. برخی حد اولیه جوع را از نظر زمانی، یک شبانه روز و حداکثر آن را سه شبانه روز دانستهاند. برخی نیز حد جوع را برحسب کیفیت گرسنگی تعیین کرده و گفتهاند حد جوع آن است که نفس انسان در کنار نان، خورش طلب نکند یا میان نان و خوراکی دیگر (لذیذتر از نان) تمیز و تفاوت قائل نشود و اگر چنین نباشد، شخص واقعاً گرسنه (جایع) نیست. [۴۶] از جهتی دیگر، حد جوع تا جایی است که حیات و عقل شخص زایل نشود و قوّت او به حدی باشد که بتواند فرائض و عبادات خویش را بهجا آورد ولو نماز را نشسته بخواند. [۴۷] [۴۸] [۴۹] به این ترتیب، حد جوع، با توجه به اختلاف احوال انسانها، متفاوت است. در کنار این موارد، روایتهای سخت گیرانه تری در باره جوع از برخی صوفیان نقل شده است.
[۵۰] [۵۱] [۵۲] سهل تستری، گاه تا بیست روز چیزی نمیخورده و در ماه رمضان تنها با آب افطار میکرده است.
[۵۵] گفته است برخی محققان برآن اند که جوعِ راستین، هر چهل روز یک بار خوردن است. ابونصر سرّاج
[۵۶] به برخی بدفهمی های سالکان مبتدی از چنین سخنانی اشاره کرده است. از نظر ابنعربی،
[۵۷] جوع «حلیه اهلاللّه» و یکی از مرگهای چهارگانه، یعنی مرگ سفید (موت ابیض)، است و حد آن به اندازه روزه یک روز یا حداکثر تا هنگام سحر ِ روز بعد است. این جوع، مشروع و اختیاری است [۵۸] و به اعتقاد او، بیرون از این حد، مشروع نیست. اگر خدا حد جوع را اینگونه مشخص کرده، نهایت بیادبی است که انسان گمان کند به فواید و مصالح آن از خدا داناتر است و بیرون از حد به دنبال جوع باشد، اما اگر حال و واردی قلبی بهنحوی مانع طعام خوردن انسان شود و نتیجه نیکویی در پی داشته باشد، چنین جوعی مطلوب است وگرنه نوعی بیماری است که باید درمان شود. [۵۹]
جوع از دیدگاه غزالی
غزالی [۶۰] شیوه کاستن تدریجی از طعام و احکام و شرایط آن را به تفصیل شرح داده است. به گفته وی، مرید در خوردن چهار وظیفه دارد که اولین وظیفه این است که جز حلال نخورد و سه وظیفه دیگر به مقدار خوردن، فواصل و اوقات خوردن، و در نهایت به نوع خوردنیها مربوط می شود. وی در آداب خوردن به فضیلت میانه روی اشاره کرده است. میانه روی برای طبعی است که به اعتدال در آمده باشد، حال آنکه سالکِ مبتدی، که طبعش به افراط و سرکشی و آرزوها و امیال متمایل است، باید جوع پیشه کند تا طبعش معتدل شود. [۶۱] به اعتقاد غزالی، [۶۲] شیوه منتهیان در خوردن، میانه روی است و خود ایشان تشخیص میدهند که میانه رویشان در چیست، به همین سبب خوردن نزد ایشان، همچون انبیا و اولیا، نه حد معینی دارد نه وقت معینی؛ جوع تابع وقت و حال ایشان است، و نشانهای میان ایشان و خدا سخت گیری یا آسان گیری را در این خصوص تعیین میکند. بهگفته نسفی، [۶۳] کمخوردن هر کسی به حسب خود اوست و حد جوع را شیخ برای سالک تعیین میکند.
فواید و آثار جوع از نظر صوفیان
از نظر صوفیان، فواید و آثار جوع بیش تر متوجه کاستن از شهوات و فزونخواهی و امیال نفسانی است. چنانکه گفته شده، زمینه طاعت در گرسنگی است و زمینه معصیت در سیری. اگر سیرخوردن به منزله آباد کردن بطن (شکم) است، گرسنگی عبارت است از آباد کردن باطن. جوع، نفس را خاضع و قلب را خاشع میکند، و یکی از ثمرههای گرسنگی، مشاهدت است. [۶۴] غزالی [۶۵] ده وجه برای حکمت جوع میآورد که عبارت اند از: بصیرت فکر؛ رقت قلب، که بر اثر آن سالک لذت مناجات را دریابد و از ذکر اثر پذیرد؛ شکستگی و خواری نفس و زایل شدن سرکشی و سرمستی، که موجب غفلت و طغیان نفس است؛ فراموش نکردن اهل بلا و عذاب و بلای خدا، زیرا انسانِ سیر گرسنگی و گرسنگان را فراموش میکند؛ تضعیف شهوت و قوّت، که سرمنشأ همه معصیتهاست؛ دفع خواب و دوام بیداری تا سالک از تهجّد و عبادت باز نماند؛ آسان تر شدن مداومت و مراقبت بر عبادت، زیرا رفع گرسنگی مستلزم صرف وقت و عمر است، حال آنکه وقت و عمر سرمایهای است که سالک با آن تجارت معنوی میکند و در نتیجه، اوقاتی را که باید صرف خریدن و شستن و پختن کند صرف عبادت میکند؛ سلامتی جسم و دوری از بیماریها؛ کمهزینه شدن (خفّه المؤونه)، زیرا کسی که کم تر می خورد نیاز کمتری به مال و مالاندوزی دارد و حرص او به دنیا کمتر میشود؛ و توانایی ایثار و صدقه دادن از آنچه افزون بر نیازِ اندک است. از نظر ابنعربی نیز حکمت جوع در کاستن از فزونخواهی طبع و سبک کردن نیازها و در مراحل عالی، طلبِ صفتِ بی نیازی حق است . [۶۶] وی برای جوع احوال و مقاماتی قائل است: احوالِ جوعِ سالکان، خشوع و فروتنی و بیچارگی و خواری و درویشی و سکون جوارح، و احوال جوع محققان رقت و صفا و مؤانست و نیستی و پاک شدن از اوصاف بشری است، اما مقام جوع، مقام صمدانی (بی نیازی از خلق) است که اسرار و تجلیات بسیاری در آن مندرج است. [۶۷]
حکمت جوع نزد صوفیه
حکمت جوع نزد صوفیه تبیینی روان شناختی و جسمانی متناسب با طب قدیم دارد. نزد شقیق، محروم ماندن شخص از بر آوردن نیازهای ضروری، مانند خوردن، سبب می شود که روح او فراغت لازم را برای پرداختن به شهوات غیرضروری یا آرزوهای بیهوده نیابد. سهل تستری نیز معتقد است که اگر نفس را به تحمل گرسنگی وا دارند خون کاهش می یابد و اندیشه بد از دل بیرون میرود. [۶۸] [۶۹] غزالی نیز در تبیینی کاملاً جسمانی همین نکته را بسط داده و گفته است که گرسنگی، خونِ دل را کم و نورانی و چربی قلب را آب می کند و به این نحو قلب رقیق میگردد و این رقت، کلید مکاشفه است. از سوی دیگر، اگر خونِ قلب کم شود راه دشمن تنگ میشود، زیرا مجاری قلب (رگها) انباشته از شهوات است. وی همچنین جوع را مایه حدّت ذهن میداند زیرا معتقد است سیری، مانند مستی، بخار بسیار به دِماغ میرساند. [۷۰] [۷۱]
آفات جوع طریقتی
تأکید بر فواید و کارکردهای طریقتی جوع، به منزله راهی برای وصول به احوال عرفانی یا تهذیب و تزکیه نفس، آفاتی در میان پیروان ناآزموده صوفیان پدید آورد و انتقاد برخی صوفیان را از این شیوه بر انگیخت. ابونصر سرّاج فصلی از اللّمع [۷۲] را به ذکر خطاها و بدفهمی های سالکان مبتدی اختصاص داده است. حارث محاسبی در انتقاداز جوعِ طریقتی، جوعی را که شخص بر خود تحمیل میکند (جوع التکلّف) از جوعی که خدا برای انسان پیش میآورد (جوع المنع)، تفکیک کرده و نوع اول را مذموم دانسته است. وی با انتقاد از کسانی که جوع را روش یا وسیلهای برای نیل به زهد یا احوال میدانند، گفته است خشوعِ حاصل از چنین جوعی، تصنعی است و با رفع این جوع، آن خشوع هم زایل میگردد و این امر نشانه اصالت نداشتن آن است. وی در برابر پرهیز دادن از جوع خود خواسته، جوع المنع را توصیه کرده که همان صبر بر جوعِ خدا خواسته است، زیرا بنا بر حدیثی، کسی که با شکر غذا میخورد برابر است با کسی که با صبر جوع را تحمل میکند. [۷۳] این تلقی، کاملاً مخالف با تلقی هجویری است. او جوع اضطراری یا جوع المنع را جوع ندانسته، زیرا در این حالت شخص طالب طعام است در حالی که صاحب درجه جوع، تارک طعام است. [۷۴]
جوع از نظر ابن عربی
از نظر ابنعربی [۷۵] [۷۶] جوع بر دو نوع است: جوع سالکان و جوع محققان (اکابر). جوع سالکان، جوع اختیاری است که حد آن روزه شرعی است، اما جوع محققان و اکابر جوع اضطراری است. مراد ابنعربی از جوع اضطراری مقامی است که محققان بدان می رسند و آن ملکهای نفسانی است که چه در سیری و چه در گرسنگی از ایشان زایل نمیشود. محققان هیچگاه به تکلف به گرسنگی روی نمیآورند، اگر در مقام انس باشند غذایشان اندک است و اگر در مقام هیبت باشند خوراکشان بسیار است. ابنعربی، [۷۷] پس از فصل شناخت جوعِ مطلوب، بابی را به ترک جوع اختصاص داده است. مقصود از ترک جوع نیز سیرخوردن نیست، بلکه بهجای آوردن حق نفس از غذایی است که خدا صلاح مزاج و قوام بنیه انسان را در آن دانسته، کمااینکه پیامبر اکرم صلیاللّه علیه وآله وسلم نیز از جوع به خدا پناه برده است. به این معنا، ترکِ جوع، عبادت و راهی به سوی خداست.
منابع
(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) ابنعربی، ده رساله مترجَم، چاپ نجیب مایل هروی، رساله ۱: حلیه الابدال، ترجمان ناشناس، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۳) ابنعربی، الفتوحات المکیه، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۴) ابن ماجه، سنن ابنماجه، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۵) ابوطالب مکّی، قوت القلوب، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵.
(۶) ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران .
(۷) محمدحسن بکائی، الدلیل الی فقه اللغه و سرالعربیه للثعالبی، مشهد ۱۴۰۷.
(۸) احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالمزاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ ش.
(۹) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۰) زمخشری، الکشاف.
(۱۱) محمد بن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائقالتفسیر و رسائل دیگر، چاپ نصراللّه پورجوادی، ۳: کتاب جوامع آداب الصوفیه، چاپ اتان کولبرگ، تهران ۱۳۶۹ـ ۱۳۷۲ ش.
(۱۲) عمر بن محمد سهروردی، کتابعوارف المعارف، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۳) شقیق بن ابراهیم شقیق بلخی، «رساله آداب العبادات شقیق بلخی»، چاپ پل نویا، ترجمه نصراللّه پورجوادی، در معارف، دوره ۴، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۶۶).
(۱۴) حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، قم ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۱۵) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان.
(۱۶) علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، امام اول، نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۷) علی بن ابیطلحه، صحیفه علی بن ابیطلحه عن ابنعباس فی تفسیر القرآن الکریم، چاپ راشد عبدالمنعم رجال، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۱۸) عبداللّه بن محمد عینالقضاه، نامههای عینالقضات همدانی، ج ۲، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۱۹) محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۲۰) محمد بنعمر فخررازی، التفسیر الکبیر، قاهره (، چاپ افست تهران).
(۲۱) فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، ۱۳۸۱ ش.
(۲۲) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
(۲۳) عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۲۴) محمد بن احمد محلّی و عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تفسیر القرآن العظیم) معروف به تفسیر الجلالین (، استانبول:دارالدعوه،).
(۲۵) عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۲۶) علیاکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۲۷) پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش.
(۲۸) علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، چاپ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش.
منابع
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جوع»، شماره۵۲۱۰.
پانویس
رده:مقالات- ↑ احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، ج ۱، ص ۸۲، چاپ هادی عالمزاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ ش.
- ↑ فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش.
- ↑ فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، ذیل واژه، تهران: سخن، ۱۳۸۱ ش.
- ↑ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، ذیل واژه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت)(، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
- ↑ محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل واژه، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
- ↑ محمدحسن بکائی، الدلیل الی فقه اللغه و سرالعربیه للثعالبی، ج۱، ص ۱۶۶، مشهد ۱۴۰۷.
- ↑ غاشیه/سوره۸۸، آیه۷.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۲.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۵۵.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۵.
- ↑ محمد بن احمد محلّی و عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تفسیر القرآن العظیم) معروف به تفسیر الجلالین (، ج ۱، ص ۲۲، استانبول:دارالدعوه،).
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج ۱، ص ۲۰۷.
- ↑ به نقل از شافعی، محمد بنعمر فخررازی، ج ۴، ص۱۷۰، التفسیر الکبیر، قاهره (، چاپ افست تهران).
- ↑ علی بن ابیطلحه، صحیفه علی بن ابیطلحه عن ابنعباس فی تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص ۹۰، چاپ راشد عبدالمنعم رجال، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
- ↑ ابن ماجه، سنن ابنماجه، ج ۲، ص ۱۱۱۱، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
- ↑ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ج۱، ص ۱۴۹، قم ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
- ↑ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ج۱، ص ۴۴۸، قم ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
- ↑ علی بن ابی طالب (علیهالسلام)، امام اول، نهجالبلاغه، خطبه۱۶۰، ترجمه جعفر شهیدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
- ↑ ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص۳۲۰، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۲۳، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۴، ص ۲۵۹، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- ↑ عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، ج۱، ص ۱۰۴، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ ش.
- ↑ ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص ۳۳۲، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۵، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ عبداللّه بن محمد عینالقضاه، نامههای عینالقضات همدانی، ج ۲، ص ۱۰۷، ج ۲، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۵۰ ش.
- ↑ ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص ۳۳۲، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵.
- ↑ علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص ۴۱۴، چاپ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش.
- ↑ عمر بن محمد سهروردی، کتابعوارف المعارف، ج۱، ص ۳۲۷ـ۳۲۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ↑ علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص ۴۱۴، چاپ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۴، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص ۳۲۵ـ ۳۲۷، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۳ـ ۲۱۸، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ عمر بن محمد سهروردی، کتابعوارف المعارف، ج۱، ص ۳۲۷ـ۳۲۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ↑ ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص ۲۰۲، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران .
- ↑ عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص ۱۴۱، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
- ↑ شقیق بن ابراهیم شقیق بلخی، «رساله آداب العبادات شقیق بلخی»، ج۱، ص ۱۰۸ـ۱۱۰، چاپ پل نویا، ترجمه نصراللّه پورجوادی، در معارف، دوره ۴، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۶۶).
- ↑ محمد بن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائقالتفسیر و رسائل دیگر، ج ۱، ص ۳۶۸، چاپ نصراللّه پورجوادی، ۳: کتاب جوامع آداب الصوفیه، چاپ اتان کولبرگ، تهران ۱۳۶۹ـ ۱۳۷۲ ش.
- ↑ محمد بن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائقالتفسیر و رسائل دیگر، ج ۱، ص ۳۶۸، چاپ نصراللّه پورجوادی، ۳: کتاب جوامع آداب الصوفیه، چاپ اتان کولبرگ، تهران ۱۳۶۹ـ ۱۳۷۲ ش.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۴، ص ۲۵۳ـ ۲۵۴، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- ↑ ابنعربی، ده رساله مترجَم، ص ۱۵ـ۱۷،چاپ نجیب مایل هروی، رساله ۱: حلیه الابدال، ترجمان ناشناس، تهران ۱۳۶۷ ش.
- ↑ عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، ج۱، ص ۹۵، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ ش.
- ↑ ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص ۲۰۲، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران .
- ↑ عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص ۱۴۱ـ۱۴۳، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
- ↑ ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص ۳۳۲، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۳ـ۲۱۶، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص۳۲۰، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵.
- ↑ ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص۳۲۰، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۲۳، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ ابنعربی، ده رساله مترجَم، ج۱، ص ۱۶، چاپ نجیب مایل هروی، رساله ۱: حلیه الابدال، ترجمان ناشناس، تهران ۱۳۶۷ ش.
- ↑ ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج ۲، ص ۳۲۳، چاپ سعید نسیب مکارم، بیروت ۱۹۹۵.
- ↑ عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص ۱۴۱ـ۱۴۲، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۶، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص ۱۴۱، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۶، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص ۴۲۱، چاپ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش.
- ↑ ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص ۴۱۷ـ ۴۱۸، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه،سفر ۱۳، ص ۶۳۷، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه،سفر ۱۳، ص۶۴۰ـ ۶۴۱، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱۳، ص ۶۳۷ـ۶۳۹، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۲۳ـ۲۳۱، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۳۱ـ۲۳۴، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۳۴، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، ج۱، ص ۱۰۴، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ ش.
- ↑ علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص ۴۱۹ـ۴۲۱، چاپ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش.
- ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۲۱۷ـ۲۲۲، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱۳، ص ۶۳۸، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- ↑ ابنعربی، ده رساله مترجَم، ج۱، ص ۱۶، چاپ نجیب مایل هروی، رساله ۱: حلیه الابدال، ترجمان ناشناس، تهران ۱۳۶۷ ش.
- ↑ پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص ۱۸۵، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش.
- ↑ پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص۱۸۷، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش.
- ↑ پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص ۲۰۵، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش.
- ↑ پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص۲۱۷، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش.
- ↑ ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص ۴۱۷ـ ۴۱۸، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران.
- ↑ پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ج۱، ص ۱۸۸، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش.
- ↑ علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۴۲۰، چاپ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱۳، ص ۶۳۸ـ۶۳۹، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- ↑ ابنعربی، ده رساله مترجَم، ج۱، ص ۱۵، چاپ نجیب مایل هروی، رساله ۱: حلیه الابدال، ترجمان ناشناس، تهران ۱۳۶۷ ش.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱۳، ص ۶۴۳ـ۶۴۴، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۴، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، سفر ۱۳، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.