استهزاء: تفاوت بین نسخهها
(مقالات ,استهزاء, مسخره کردن ,ویکی خیر) |
(مقالات ,استهزاء, مسخره کردن ,ویکی خیر) |
||
سطر ۲۵۵: | سطر ۲۵۵: | ||
[http://lib.eshia.ir/10027/1/146/%D9%88%D8%A3%D9%85%D8%A7 العروة الوثقی ج۱، ص۶۹.] | [http://lib.eshia.ir/10027/1/146/%D9%88%D8%A3%D9%85%D8%A7 العروة الوثقی ج۱، ص۶۹.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | + | لیکن در این که صرف '''استهزاء''' موجب [[ارتداد]] و [[کفر]] میشود یا نه، اختلاف است. | |
<ref> | <ref> | ||
[http://lib.eshia.ir/10088/41/602/%D8%A7%D9%84%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1 جواهر الکلام ج۴۱، ص۶۰۲.] | [http://lib.eshia.ir/10088/41/602/%D8%A7%D9%84%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1 جواهر الکلام ج۴۱، ص۶۰۲.] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۳
مسخره کردن به قصد تحقیر، توهین یا اهدافی دیگر را استهزاء گویند. در فقه از آن در بابهای طهارت، صلات، تجارت و حدود به مناسبت سخن رفته است.
محتویات
معنای لغوی استهزاء
استهزاء از ریشه «ه ـ زـ ء» و در لغت به معنای طلب تحقیر است، با هر وسیلهای که صورت گیرد. [۱]
معنای اصطلاحی استهزاء
در اصطلاح عبارت است از مسخره کردن افراد یا برخی امور با گفتار، یا کردار؛ مانند اشاره با چشم و دیگر اعضای بدن. [۲]
استهزاء مذموم
این عمل بیشتر به قصد تحقیر و توهین به دیگران صورت میگیرد و گاهی نیز با اهدافی دیگر مانند فراهم کردن زمینه خوشحالی خود و دیگران. [۳] ، تقویت روحیه خود و تضعیف روحیه دشمن، جبران کمبود شخصیت، ارضای روحیه دیگر آزاری و... انجام میپذیرد.
استهزاء ممدوح
در مواردی نیز هدف، مجازات یا تربیت فرد یا جامعه است که در این صورت ممدوح است؛ نه مذموم. [۴]
واژگان دیگر استهزاء در قرآن
این مفهوم در قرآن کریم با واژههای «هُزْء» و مشتقات آن ۳۴ بار و «سُخْر» و مشتقاتش ۱۶ بار بهکار رفته است که بیشتر لغویان این دو واژه را به یک معنا دانستهاند. [۵] [۶]
فرق بین استهزاء و سخریه
ولی برخی بین این دو تفاوت قائل شده و گفتهاند: استهزا در جایی بهکار میرود که شخص بدون اینکه کاری انجام داده باشد ریشخند شود؛ ولی سخریه در آنجاست که به سبب کاری که انجام داده مسخره شود. [۷]
واژگان مربوط به استهزاء
افزون بر این، واژههای «ضِحْک» به معنای خنده، [۸] [۹] [۱۰] و «غَمْز» به معنای اشاره با چشم و ابرو، [۱۱] [۱۲] [۱۳] و «هَمْز» به معنای عیبجویی در غیاب، [۱۴] و «لَمْز» به معنای عیبجویی در حضور و مسخره کردن [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸] [۱۹] با استهزاء مرتبط است. همچنین جملاتی مانند «اَصَلوتُک تَأمُرُک اَن نَترُک ما یعبُدُ ءاباؤُنا» [۲۰] «اَهـذا الَّذی بَعَثَ اللّهُ رَسولا» [۲۱] و... که به دنبال همزه استفهام آمده و با قصد تحقیر بیان شده [۲۲] از دیگر تعبیراتی است که در برخی موارد در استهزا بهکار رفتهاست.
استهزاء در قرآن
آیاتی که در قرآن سخن از استهزا به میان آورده بیشتر مربوط به حوزه عقیده و دین بوده که در آن، جبهه مخالفِ انبیای الهی، مؤمنان، وحی، آیات قرآن، احکام عبادی، معاد، پیامبران و حتی خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزا بهصورت حربهای برای رویارویی با دین الهی بهره میجستند. [۲۳] در آیاتی نیز استهزا درحوزهاخلاق مطرح شده که درآن خداوند مؤمنان را از تمسخر یکدیگر منع کرده است [۲۴] ، افزون بر این، در آیاتی دیگر خداوند سبک شمردن دین و نادیده گرفتن احکام الهی از جانب مسلمانان را نوعی استهزا دانسته [۲۵] و آنان را از چنین برخوردی برحذر داشته است. در مجموع این آیات، قرآن ضمن بیان حکم استهزا و منشأ آن، آثار و پیامدهای این صفت مذموم اخلاقی را برشمرده و راههای مقابله با استهزاگران را به مؤمنان گوشزد کرده است.
حکم استهزاء
استهزای دیگران ظلم است. قرآن در آیه ۱۱ سوره حجرات [۲۶] مسلمانان را از تمسخر یکدیگر منع کرده و در پایان میگوید: اگر اینان از عمل خویش توبه نکنند ظالماند: «یـاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لایسخَر قَومٌ مِن قَوم... ومَن لَمیتُب فَاُولـئِک هُمُ الظّــلِمون». همچنین خداوند در آیهای دیگر استهزاگران آیات الهی را ستمکار شمرده و پیامبر را از همنشینی با آنان منع کرده است:«فَلاتَقعُد بَعدَ الذِّکری مَعَالقَومِ الظّــلِمین». [۲۷] [۲۸] افزون بر این، استهزا از منکرات است، چنانکه در مورد اعمال قوم لوط آمده: «و تَأتونَ فی نادیکمُ المُنکرَ» شما در مجالس خود اعمال ناپسند انجام میدادید. [۲۹] که طبق روایتپیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)، یکی از کارهای زشت آنان مسخره کردن مؤمنان بود. [۳۰] [۳۱]
استهزاء از محرمات
بنابراین، با توجه به اینکه استهزا از مصادیق «ظلم» و «منکر» شمرده شده و با توجه به آیات متعددی که در آن، انسانها از استهزای مؤمنان، آیات الهی و دین نهی شدهاند و به مرتکبان این عمل وعده عذاب الهی داده شده برمیآید که استهزا ابتداءً عملی حرام است که خداوند آن را قبیح و ناپسند و استهزاگران را مجرم شمرده است. [۳۲] [۳۳]
- «ما یأتِیهِم مِن رَسول اِلاّ کانوا بِهِ یستَهزِءون کذلِک نَسلُکهُ فی قُلوبِ المُجرِمین»
استهزاء استهزاءگران
اما اگر به عنوان مقابله به مثل، یا با هدف مجازات استهزاگران صورت گیرد با شرایط و حدودی جایز است، چنانکه نوح در برابر کسانی که او و پیروانش را به تمسخر گرفته بودند گفت: اگر ما را مسخره کنید ما نیز شما را مسخره خواهیم کرد: «اِن تَسخَروا مِنّا فَاِنّا نَسخَرُ مِنکم کما تَسخَرون». [۳۶]
منظور از استهزای حضرت نوح
برخی مفسران استهزای نوح را همان مجازات خداوند و شماتت مشرکان هنگام غرق شدن [۳۷] دانستهاند؛ اما گروهی دیگر استهزای نوح را به معنای حقیقی و دلیل بر جواز مقابله به مثل این عمل دانستهاند. [۳۸]
شرایط استهزاء استهزاءگران
و در تعیین حدّ و زمان چنین استهزایی برخی گفتهاند: مقابله به مثل زمانی جایز است که به عناد استهزا کننده یقین داشته باشیم و برای هدایت و توجه دادن او به اشتباه از همه راهها ناامید شویم که در این صورت نه تنها استهزا ناپسند نیست، بلکه نیکو و حتی واجب خواهد بود. [۳۹]
استهزاء دین
استهزا و سبک شمردن دین: مسلمان نباید به احکام و قوانین دینی بیاعتنایی کرده، یا آن را سبک بشمارد، زیرا بیاعتنایی یا سبک شمردن دین از نگاه قرآن به منزله استهزای آن است. قرآن در آیه ۲۳۱ سوره بقره [۴۰] به مسلمانانی که همسرانشان را طلاق میدهند سفارش میکند که یا آنان را به خوبی رها سازند، یا در خانه به خوبی و خوشی نگه دارند. سپس میگوید: آیات الهی را به تمسخر نگیرید: «ولاتَتَّخِذُوا ءایـتِ اللّهِ هُزُوًا». مراد از «آیات خدا» اوامر و نواهی خداوند است. [۴۱]
منظور از استهزاء اوامر و نواهی الهی
استهزای اوامر و نواهی خدا بیاعتنایی و ترک آنهاست؛ بدین معنا که اگر وجوب یا حرمت تکلیفی به مسلمان برسد و او آن را ترک گوید گویا آن حکم را به تمسخر گرفته است. [۴۲] نیز کسی که به اهمیت احکام الهی واقف باشد؛ ولی آن را سبک بشمارد گویا آن را به مسخره گرفته است. [۴۳]
فلسفه تشریع احکام الهی
برخی گفتهاند: احکام الهی در واقع برای اصلاح مفاسد جامعه تشریع شده است، بنابراین، اگر کسی به ظاهر احکام عمل کرده بدون اینکه اثری بر آن مترتب کند احکام خدا را استهزا کرده است. [۴۴]
قرآن و اسلوب استهزاء
قرآن و اسلوب استهزا: استهزا گرچه بیشتر به عنوان رذیلهای اخلاقی و صفتی مذموم مطرح است؛ امّا بشر گاهی از آن به عنوان ابزاری در راه هدایت و اصلاح دیگران استفاده کرده است، چنانکه در عصر کنونی این روش در جامعه رواج بیشتری پیدا کرده و برخی، به ویژه اصحاب قلم و جراید برای تربیت افراد و آگاه کردن آنان برخطای خویش از شیوه طنز، کاریکاتور و... استفاده میکنند. قرآن کریم نیز چون بر طبق همان اسلوب و روشهای بشری گام برداشته و میخواهد بشر را بهوسیله ابزارها و روشهای خودش هدایت کند گاه از عنصر استهزا برای تربیت و هدایت انسانها سود جسته است. [۴۵] [۴۶]
شیوه اسلوب استهزاء در قرآن
اسلوب استهزا در قرآن بیشتر در قالب تشبیه و تمثیل بهکار رفته است؛ با این بیان که قرآن در مواردی مشرکان خطاکار یا اعمال آنان را با اسلوبی استهزاگونه به برخی از امور یا اشیا تشبیه کرده یا مَثَل میزند، تا آنان را از روشها یا کارهای خطایی که در پیش گرفتهاند باز دارد.
مثال برای شیوه استهزاء در قرآن
چنانکه در آیات ۵۰ـ۵۱ سوره مدثر [۴۷] مشرکان را در قیامت به گورخرانی تشبیه میکند که از جلو شیر فرار میکنند: «کاَنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَه فَرَّت مِن قَسوَرَه»، یا آن دسته از احبار یهود را که به مضمون تورات عمل نمیکنند به درازگوشی تشبیه کرده که باری از کتاب بر پشت خود حملمیکند که برای آنان جز زحمت بارکشی سودی ندارد: «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلوا التَّورةَ ثُمَّ لَمیحمِلوها کمَثَلِ الحِمارِ یحمِلُ اَسفارًا». [۴۸] گاهی نیز بهصورت استهزاگونه واژه بشارت در مورد عذاب بهکار میبرد: «فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم». [۴۹] ، حال آنکه بشارت معمولا در اخبار خوشایند بهکار میرود. [۵۰]
استهزاء در فقه
بر استهزاء به خداوند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، مقام رسالت، امامان علیهم السّلام، دین و مؤمن، احکامی مترتّب است.
مرتد شدن استهزاگر خدا و رسول
استهزای مسلمان به خداوند، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و مقام رسالت، موجب ارتداد میشود. [۵۱]
استهزاء به ائمه
استهزاء به أئمّه علیهم السّلام اگر به استهزای به خداوند یا پیامبر و یا رسالت برگردد، حکم پیشین را دارد.
استهزاء ائمه توأم با دشنام
استهزای توأم با دشنام به آن بزرگواران موجب ثبوت حدّ قتل است [۵۲] و از آن جهت که مستلزم نصب است، موجب کفر میشود، [۵۳] لیکن در این که صرف استهزاء موجب ارتداد و کفر میشود یا نه، اختلاف است. [۵۴]
استهزاء دین و ضروری دین
استهزاء به دین و آنچه که نزد مسلمانان ضروری دین به شمار میرود، موجب ارتداد و کفراست. [۵۵]
استهزاء مؤمن
مسخره کردن مؤمن، حرام، [۵۶] بلکه از گناهان کبیره شمرده شده است. [۵۷]
شرط قصد جدی در عقود و ایقاعات
قصد جدّی در همۀ عقود و ایقاعات معتبر است. از این رو، عقد یا ایقاعی که از روی تمسخر واقع شود، نافذ نیست. [۵۸]
شهادتین گفتن کافر به استهزاء
همچنین اگر کافر به استهزاء شهادتین بگوید،حکم به اسلام او نمیشود. [۵۹]
سلام از روی استهزاء
اگر کسی از روی تمسخر سلام کند، جواب سلام او واجب نیست. [۶۰]
تذکر
برای کسب اطلاع بیشتر به مقالاتی با عناویت عوامل استهزاء، عواقب استهزاء، برخورد با استهزاء، استهزاء انبیاء مراجعه شود.
منبع
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۴۹۳-۴۹۴.
پانویس
- ↑ التحقیق، ج۱۱، ص۲۵۶، «هزء».
- ↑ جامعالسعادات، ج۲، ص۲۸۷.
- ↑ معراجالسعاده، ص۵۰۲.
- ↑ الفرقان، ج۲۶ـ۲۷، ص۲۴۴.
- ↑ لسانالعرب، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ مجمعالبحرین، ج۴، ص۴۲۵، «هزأ».
- ↑ الفروق اللغویه، ص۵۰.
- ↑ مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۰.
- ↑ زخرف/سوره۴۳، آیه۴۷.
- ↑ مطفّفین/سوره۸۳، آیه۲۹.
- ↑ المصباح، ص۴۵۳.
- ↑ التحقیق، ج۷، ص۲۶۷، «غمز».
- ↑ مطفّفین/سوره۸۳، آیه۳۰.
- ↑ همزه/سوره۱۰۴، آیه۱.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۷۹۵.
- ↑ التحقیق، ج۱۰، ص۲۳۳، «لمز».
- ↑ توبه/سوره۹، آیه۵۸.
- ↑ حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.
- ↑ همزه/سوره۱۰۴، آیه۱.
- ↑ هود/سوره۱۱، آیه۸۷.
- ↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۴۱.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۱۹، ص۳۲.
- ↑ یس/سوره۳۶، آیه۳۰.
- ↑ حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.
- ↑ حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.
- ↑ الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۱۳۹.
- ↑ راهنما، ج۹، ص۱۷۴.
- ↑ عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۱، ج۲۰، ص۱۷۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۲۲۶.
- ↑ الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۱۳۹.
- ↑ راهنما، ج۹، ص۱۷۴.
- ↑ حجر/سوره۱۵، آیه۱۲-۱۱.
- ↑ توبه/سوره۹، آیه۶۶-۶۵.
- ↑ هود/سوره۱۱، آیه۳۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۲۷۱.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۲۲۵.
- ↑ الفرقان، ج۲۶ـ۲۷، ص۲۴۴.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۰۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۱۸.
- ↑ التحریروالتنویر، ج۲، ص۴۲۴.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۲۳۷.
- ↑ من اسالیبالتربیة فیالقرآن، ص۱۵۱ـ۱۵۸.
- ↑ اسلوب السخریه، ص۲۸.
- ↑ مدثّر/سوره۷۴، آیه۵۱-۵۰.
- ↑ جمعه/سوره۶۲، آیه۵.
- ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۲۱.
- ↑ تفسیرنمونه، ج۲، ص۴۸۰.
- ↑ جواهر الکلام ج۴۱، ص۶۰۰.
- ↑ جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۳۵.
- ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۶۹.
- ↑ جواهر الکلام ج۴۱، ص۶۰۲.
- ↑ جواهر الکلام ج۴۱، ص۶۰۰-۶۰۱.
- ↑ جواهر الکلام ج۴۱، ص۵۹.
- ↑ جواهر الکلام ج۱۳، ص۳۱۴.
- ↑ مهذّب الاحکام ج۱۶، ص۲۷۸.
- ↑ الحدائق الناضرة ج۷، ص۳۳۴.
- ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۷۱۶.