تقوا (اخلاق)
پرهیز از گناه را تقوا گویند و از آن به مناسبت در بابهای اجتهاد و تقلید، صلاة و جهاد سخن رفته است.
محتویات
تقوا در لغت
تقوا اسم مصدر از ریشه «و ق ی»، در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده است. [۱] [۲]
تقوا در اصطلاح
۱) تقوا صفتی است که انسان را از گناه و نافرمانی خداوند متعال، باز میدارد و بر طاعت و بندگی او برمیانگیزد. به شخص متّصف به این صفت، متقی گفته میشود.
۲) در ادبیات معارف اسلامی به معنای حفظ خویشتن از مطلق محظورات است؛ اعم از محرمات و مکروهات. [۳] [۴] برخی ترک بعضی از مباحات را نیز در تحقق این معنا لازم دانستهاند [۵] ، چنان که پیامبر اکرم صلوات الله علیه، وجه نامگذاری پرهیزگار به متّقی را، انجام ندادن برخی از مباحات به انگیزه پرهیز از حرامها دانسته است. [۶] [۷] بر این اساس، عارفان افزون بر دوری از محرمات، اجتناب از لذتهای حلال دنیوی را در مراتبی از تقوا لازم شمرده اند. [۸] [۹]
تقوا یکی از اسباب ترجیح
در صورت مساوی بودن دو مجتهد از نظر علمی، باتقواتر بودن یکی از آنان از اسباب ترجیح تقلید به شمار میرود. [۱۰]
همچنین پرهیزگارتر بودن در فرض تعدّد امام جماعت و اختلاف نماز گزاران در تقدیم یکی از آنان، جزء اسباب تقدیم و ترجیح شمرده شده است. [۱۱]
ویژگی مشترک اقسام تقوا
می توان گفت تقوا خصوصیاتی دارد که به حسب موارد، مختلف میگردند و قدر جامع آنها پرهیز از محرمات شرعی و عقلی، توجه به حق و التفات به پاکسازی عمل و به سوی مجرای طبیعی و متعارف اعمال، حرکت کردن است، همانگونه که فجور، فاصله گرفتن از حالت اعتدال و خارج شدن از جریان طبیعی کارهاست [۱۲] و از آغاز پیدایش ایمان در دل مومن تا آخرین درجه کمال، همواره ملازم مؤمن است و در هر مرحلهای اقتضایی دارد؛ مانند محافظت نفس از عذاب و آتش، پرهیز از سخط خدا و مخالفت با وی و اجتناب از دوری و محجوبیت از خداوند. [۱۳]
کاربرد تقوا در قرآن
واژه تقوا و دیگر مشتقات ریشه آن، ۲۵۸ بار در قرآن کریم آمدهاند و مباحثی گوناگون را دربر دارند. الف) از جمله مباحث مربوط به تقوا در قرآن، عبارتند از؛
۱) معنوی بودن تقوا [۱۴] [۱۵] ۲) تقوا بهترین پوشش معنوی [۱۶] ۳) تقوا ملاک برتری انسانها [۱۷] ۴) تقوا بهترین توشه [۱۸] ۵) علل تقوا [۱۹] ۶) آثار تقوا [۲۰] [۲۱] ۷) ویژگیهای متقیان [۲۲] ب) برخی مشتقات تقوا در قرآن، تنها در معنای لغوی آن به کار رفتهاند: [۲۳] [۲۴] [۲۵] ج) در آیهای نیز تقوا مضاف الیه واژه «کلمه» است: «اِذ جَعَلَ الَّذینَ کَفَروا فی قُلوبِهِمُ الحَمیَّةَ حَمیَّةَ الجـهِلیَّةِ فَاَنزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسولِهِ و عَلَی المُؤمِنینَ و اَلزَمَهُم کَلِمَةَ التَّقوی وکانوا اَحَقَّ بِها و اَهلَها و کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیء عَلیمـا» [۲۶] بیشتر مفسران گفتهاند: مراد از «کلمة التقوی» کلمه توحید یعنی قول لا اله إلاّ الله است [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] و نیز روایاتی کلمه تقوا را رسول خدا صلوات الله علیه، امیر مومنان، امام علی علیه السلام و امامان معصوم علیهم السلام، دانستهاند. [۳۲] [۳۳] [۳۴] [۳۵] اطلاق کلمه تقوا بر امامان معصوم علیهم السلام، یا از این روست که آنها کلمات الهیاند و همان طور که کلمات، از ضمیر خبر میدهند، آنان مراد خداوند را بیان می کنند یا بدان جهت است که ولایت ایشان و پذیرفتن امامت آنان، انسان را از آتش جهنم نگه میدارد [۳۶] [۳۷] ، چنان که در بعضی از روایات از ولایت امیرمؤمنان به «کلمة التقوی» یاد شده است. گ [۳۸] [۳۹] در زیارتهای زیادی همچون زیارت امام حسین علیه السلام در اربعین، عید فطر و عید قربان، شهادت داده میشود که امامان از فرزندان او، کلمه تقوایند. [۴۰] [۴۱]
تقوا امری قلبی
تعبیر تقوای قلوب، در آیه شریفه «فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب » [۴۲] میرساند که تقوا، امری معنوی و مرتبط با روح و نفس انسان است [۴۳] [۴۴] [۴۵] و همچون اعمال نیست که متشکل از حرکات و سکنات و از نظر ظاهری، مشترک بین طاعت و معصیت باشد و همچنین از عناوینی نیست که بتوان آن را قطعاً از افعالی چون احسان، طاعت و امثال اینها انتزاع کرد و به شکلی حتمی به تقوا عامل آن پی برد. [۴۶] [۴۷] و آیه شریفه دیگری از قرآن [۴۸] نیز میرساند که تقوا با قلب، پیوند دارد: «اِنَّ الَّذینَ یَغُضّونَ اَصوتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولـئِکَ الَّذینَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوی لَهُم مَغفِرَةٌ واَجرٌ عَظیم». برپایه روایات معصومان علیهم السلام هم، تقوا امری قلبی و نفسی است، چنان که به فرموده رسول اکرم صلوات الله علیه هر چیزی معدنی دارد و معدن تقوا قلوب عاقلان است [۴۹] یا این حدیث که تقوا ریشه ایمان است. [۵۰]
وسعت حوزههای تقوا
تقوا دارای حوزههای گوناگونی است و امور اعتقادی، اخلاقی و رفتاری را دربر میگیرد، از این رو برخی به استناد نخستین آیات سوره بقره، گفتهاند که خداوند در آیات یاد شده، اوصافی را برای متقیان ذکر میکند که هریک بیانگر شعبهای از تقواست؛ از «یُؤمِنونَ بِالغَیب» [۵۱] ، تقوای اعتقادی و از «یُقیمونَ الصَّلوة» [۵۲] ، تقوای عبادی و از«مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون» [۵۳] ، تقوای مالی و غیر مالی (همچون مقام و موقعیت) مراد است. [۵۴] [۵۵]
شعب تقوا در قرآن
شعبهها و موارد تقوا در آیات فراوان نام برده شدهاند و برخی از آنها عبارت اند از: ۱) توحید و پرستش خدا [۵۶] [۵۷] [۵۸] [۵۹] ۲) ایمان به کتابهای آسمانی، آیات و احکام الهی، پیامبران و تسلیم محض بودن در برابر ایشان [۶۰] [۶۱] [۶۲] [۶۳] [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸] [۶۹] [۷۰] [۷۱] [۷۲]
۳) عدالت در رفتار و گفتار [۷۳] [۷۴] [۷۵] ۴) امر به نماز و [۷۶] اتمام حج و عمره [۷۷] ۵) دستور دادن به یادآوری خدا در ایام خاص حج [۷۸] ۶) اجتناب از صید خشکی در حال احرام [۷۹] [۸۰] ۷) پرهیز از ربا [۸۱] [۸۲] ۸) دوری از نجوا به قصد گناه و تجاوز [۸۳] ۹) لزوم وصیت [۸۴] و ادای امانت [۸۵] ۱۰) پاس داشتن حق در نوشتن دیون و ادای شهادات [۸۶] [۸۷] ۱۱) پرهیز کردن از استهزا، عیب جویی، لقب زشت دادن، گمان بد، تجسس، غیبت و بدگویی. [۸۸] اهمیت و جایگاه تقوا[ویرایش]
الف) از منظر قرآن، فقط اعمال متقیان پذیرفته است: «اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقین» [۸۹] و به کاری که بنیان آن براساس تقوا نباشد، هرگز اعتنایی نیست [۹۰] [۹۱] ، هرچند ساختن مسجد باشد: «والَّذینَ اتَّخَذوا مَسجِدًا ضِرارًا و کُفرًا... •لاتَقُم فیهِ اَبَدًا لَمَسجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقوی مِن اَوَّلِ یَوم اَحَقُّ اَن تَقومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا واللّهُ یُحِبُّ المُطَّهِّرین • اَفَمَن اَسَّسَ بُنیـنَهُ عَلی تَقوی مِنَ اللّهِ...» [۹۲] ب) بر پایه روایات فراوانی، شرط قبولی اعمال، تقواست. [۹۳] ج) تقوا دستور خداوند به خاتم پیامبران صلوات الله علیه: «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّه...» [۹۴] و نیز سفارش او به پیروان اسلام و دیگر ادیان الهی است و چنانچه ویژگی دیگری بیش از آن به صلاح بندگان و در خوبی، جامعتر و در ارزش عظیمتر و در عبودیت فراگیرتر می بود، خداوند مهربان به آن وصیت میکرد [۹۵] : «ولِلّهِ ما فِی السَّمـوتِ وما فِی الاَرضِ ولَقَد وصَّینَا الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ مِن قَبلِکُم واِیّاکُم اَنِ اتَّقوا اللّهَ» [۹۶] پیامبر صلوات الله علیه و امامان معصوم علیهم السلام نیز به رعایت تقوای الهی سفارش کرده [۹۷] ، آن را سرآمد کارها [۹۸] و بزرگترین وصیت دانستهاند. [۹۹] د) صفت تقوا محبوب و ممدوح خداوند است و در قرآن کریم بهترین توشه آخرت دانسته شده و در روایات به آن بسیار سفارش شده است. [۱۰۰]
اوصاف تقوا در قرآن[ویرایش]
در قرآن کریم از تقوا با اوصافی یاد شده که بیانگر اهمیت و جایگاه ویژه آن از دیدگاه قرآناند.
← بهترین پوشش معنوی تقوا بهترین پوشش معنوی است: «یـبَنی ءادَمَ قَد اَنزَلنا عَلَیکُم لِباسـًا یُوری سَوءتِکُم و ریشـًا و لِباسُ التَّقوی ذلِکَ خَیرٌ ذلِکَ مِن ءایـتِ اللّهِ لَعَلَّهُم یَذَّکَّرون» [۱۰۱] خداوند متعالی در این آیه پس از یادآوری لباس ظاهری انسان که عورت وی را می پوشاند و مایه زیبایی اوست به ذکر لباس باطنی و معنوی می پردازد که بدیهای باطنی انسان مانند شرک، گناهان، رذایل و جز اینها را میپوشاند. [۱۰۲] این لباس، همان تقواست که خداوند مردم را به آن امر کرده است و پیداست که ذلت آشکار شدن بدیهای باطنی، شدیدتر و تلختر و ماندگارتر است، از این رو لباس تقوا بهتر از لباس ظاهر است. نیز به فرزندان آدم علیه السلام هشدار می دهد که شیطان، شما را نفریبد و لباس تقوایی را که بر اندام شما پوشاندیم و فطرت شما را بر آن سرشتیم از شما نگیرد، آن گونه که لباس پدر و مادر شما را با حیله از تن ایشان به درآورد، در نتیجه عورت آنان نمایان گشت: «یـبَنی ءادَمَ لا یَفتِنَنَّکُمُ الشَّیطـنُ کَما اَخرَجَ اَبَوَیکُم مِنَ الجَنَّةِ یَنزِعُ عَنهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوءتِهِما... .» [۱۰۳] برای لباس تقوا تفاسیر دیگری نیز هست؛ مانند لباس جنگ [۱۰۴] [۱۰۵] (زره، خود و...)، آنچه انسان با آن عورت ظاهری خود را میپوشاند [۱۰۶] [۱۰۷] و لباس متقیان در قیامت؛ لیکن هیچ یک از این تفاسیر با سیاق آیه هماهنگ نیستند. [۱۰۸] روایات نیز تفاسیری برای لباس تقوا برمیشمارند [۱۰۹] [۱۱۰] [۱۱۱] که در حقیقت بیان مصداق است [۱۱۲] [۱۱۳] و با تفسیر ارائه شده تعارضی ندارد.
← بهترین توشه معنوی قرآن در ضمن بیان بعضی احکام حج به برگرفتن توشه از اعمال نیک [۱۱۴] [۱۱۵] [۱۱۶] فرمان داده و از تقوا به عنوان بهترین توشه یاد می کند: «تَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی واتَّقونِ یـأولِی الاَلبـب» [۱۱۷] ذکر این مطلب در ضمن بیان اعمال حج، یا برای آن است که حج، سزاوارترین عملی است که انسان باید در آن در پی انجام دادن هرچه بیشتر کارهای نیک باشد [۱۱۸] [۱۱۹] یا از آن روست که همان گونه که انسان در سفر حج نیازمند توشه مادی کافی و مناسب است، در عزیمت به آخرت نیز محتاج اندوخته معنوی تقواست و چون انسان در سفر پرمخاطره حج به ضرورت زاد و نیاز مبرم به آن پی می برد، به خوبی می تواند دریابد سفر آخرت نیز بی توشه تقوا میسّر نیست و از آنجا که حرکت به سوی آخرت بسی پرمخاطره تر از سفرهای دنیایی و رحلتی جاودانه است، نیاز انسان به توشه آخرت بسیار بیشتر و اساسیتر است [۱۲۰] و این از لطافت، ظرافت و حکمت کلام الهی و مصداق تشبیه معقول به محسوس است که موضوع توشه تقوا و نیز لباس تقوا را همراه مناسبترین موضوع مرتبط با آن دو بیان کرده است؛ به گونه ای که مطلب کاملا حسّی می شود [۱۲۱]و اثر شگرفی از خود به جا می گذارد. [۱۲۲] در روایات نیز به فراهم آوردن توشه آخرت سفارش شده است، چنان که امام حسن مجتبی علیه السلام ضمن استشهاد به آیه یاد شده فرموده است: «ای فرزند آدم! همانا تو از زمانی که از مادر زاییده شدی یکسره در نابودی عمرت به سر می بری، پس از آنچه در اختیار داری برای روزی که در پیش داری (آخرت) چیزی کسب و ذخیره کن. همانا مؤمن (برای آخرت) توشه برمی گیرد و کافر فقط مشغول لذت بردن و بهره وری از دنیاست (و به فکر آخرت نیست).» [۱۲۳]
← تنها ملاک کرامت، سعادت و برتری میان مرد و زن، عرب و عجم و گروهها، قبائل مختلف و نژادهای گوناگون انسان فرقی نیست و همه از یک پدر و مادرند، پس از این جهت بر یکدیگر برتری ندارند و برتری فقط در رعایت تقواست و با تقواتر در پیشگاه خداوند گرامی تر است: [۱۲۴] [۱۲۵] «یـاَیُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنـکُم مِن ذَکَر واُنثی و جَعَلنـکُم شُعوبـًا و قَبائِلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقـکُم اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیر» [۱۲۶] پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرموده است: «خداوند در قیامت به همه انسانها خطاب می کند که من شما را به اموری فرمان دادم؛ ولی آنها را ضایع ساختید و در مقابل، انساب خود را بالا بردید و امروز من منسوبان به خود را بالا می برم و نسبهای شما را فرو مینهم. کجایند متقیان؟» [۱۲۷] [۱۲۸] بر پایه این روایت پرهیزگاران به خدا منسوباند. حضرت عیسی علیه السلام در پاسخ کسی که پرسید: کدامین مردم برترند، دو مشت خاک برداشت و گفت که کدام یک از این دو برتر است؛ آن گاه فرمود که مردم همه از خاک آفریده شدهاند و گرامی ترین آنها نزد خدا پرهیزگارترین ایشان است. [۱۲۹] [۱۳۰] آیه شریفه دیگری [۱۳۱] نیز میرساند زنان پیامبر در صورتی مقام و جایگاهشان از دیگر زنان بالاتر است که بیشتر از دیگران تقوا را رعایت کنند و درباره دین خداوند با احتیاط تر باشند: «یـانِساءَ النَّبیِّ لَستُنَّ کَاَحَد مِنَ النِّساءِ اِنِ اتَّقَیتُنَّ» [۱۳۲] [۱۳۳] [۱۳۴]
عوامل تقوا[ویرایش]
برای کسب تقوا عواملی ذکر شده که در ذیل به آنها میپردازیم.
← پیروی از صراط مستقیم و دوری از راه های دیگر تقوای دینی بدون تبعیت از صراط مستقیم و اجتناب از راههای دیگر به دست نمیآید: [۱۳۵] «واَنَّ هـذا صِرطی مُستَقیمـًا فَاتَّبِعوهُ ولا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبیلِهِ ذلِکُم وصـّـکُم بِهِ لَعَلَّکُم تَتَّقون» [۱۳۶] [۱۳۷]، همان گونه که در این آیه شریفه [۱۳۸] ، بخشیدن تقوا بر تسلیم شدن در برابر فطرت پاک انسانی و پیروی از حق [۱۳۹] ، مترتب گشته است: «والَّذینَ اهتَدَوا زادَهُم هُدًی وءاتـهُم تَقوهُ « خداوند طریق هدایت و کسب تقوا را به انسان، الهام و برای وی بیان کرده است: «فَاَلهَمَها فُجورَها و تَقوها» [۱۴۰]؛ «و ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَومـًا بَعدَ اِذ هَدهُم حَتّی یُبَیِّنَ لَهُم ما یَتَّقون» [۱۴۱]
← مراعات و اجرای حدود الهی از آنجا که خداوند، امور دشواری چون قصاص را به انگیزه پرهیز از آتش با اجتناب از معاصی واجب ساخته است، می توان اجرای حدود الهی و از جمله قصاص را از عوامل تقوا دانست: «ولَکُم فِی القِصاصِ حَیوةٌ یـاُولِی الاَلبـبِ لَعَلَّکُم تَتَّقون» [۱۴۲]، هرچند برخی احتمال دادهاند مراد از «لَعَلَّکُم تَتَّقون» در این آیه، تنها پرهیز از قتل باشد نه مطلق تقوی از هر جهت. [۱۴۳]
← روزه داری روزه داری سبب تقویت اراده، مقاومت در برابر شهوات و فروکش کردن هواهای نفسانی و در نهایت، رسیدن به تقواست: [۱۴۴] «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون» [۱۴۵]
← یادآوری پیام های آسمان پذیرش جدّی کتابهای آسمانی و یادآوری پیامهای آنها میتواند انسانها را به تقوا برساند. « و اِذ اَخَذنا میثـقَکُم و رَفَعنا فَوقَکُمُ الطّورَ خُذوا ما ءاتَینـکُم بِقُوَّة و اذکُروا ما فیهِ لَعَلَّکُم تَتَّقون» [۱۴۶] [۱۴۷]، از این رو خداوند اصل نزول قرآن و وعیدهای آن را و نیز [۱۴۸] بیان آیات خویش را به جهت حصول تقوا و تحرز از دشمنی و لجاجت با حق خوانده [۱۴۹] است و نیز هدف تبیین آیات خویش را متقی شدن مردم معرفی کرده است.
← پرستش خدا در آغاز سوره بقره پس از بیان حال متقیان، کافران و منافقان مردم به عبادت پروردگار خویش فرا خوانده شده اند تا به متقیان پیوسته، از کافران و منافقان جدا شوند [۱۵۰] « یـاَیُّهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم والَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون» [۱۵۱]
مراتب و درجات تقوا[ویرایش]
برخی آیات، تقوا و ایمان را با هم مرتبط می دانند؛ مانند: «ذلِکَ الـکِتـبُ لارَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین • اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ... • والَّذینَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ... » [۱۵۲] «ولـکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ والمَلـئِکَةِ والکِتـبِ والنَّبِیّینَ... واُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون» [۱۵۳] [۱۵۴] ، بر این اساس می توان گفت متقیان، همان مؤمنان هستند که طبقات و درجات مختلفی دارند، بنابراین تقوا همانند ایمان درجاتی دارد. [۱۵۵] [۱۵۶] برخی به عدد مراتب ده گانه ایمان، درجاتی ده گانه برای تقوا برشمرده اند. [۱۵۷] [۱۵۸]
← تقوای خاص الخاص آیاتی از قرآن کریم نیز به گونهای بیانگر درجات تقوا و بالاترین مرتبه آن یعنی تقوای خاص الخاص است: « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ و لاتَموتُنَّ اِلاّ و اَنتُم مُسلِمون » [۱۵۹]به فرموده امام صادق علیه السلام، حق تقوا این است که خداوند به گونهای اطاعت شود که هرگز معصیتی همراه آن نباشد و به شکلی از وی یاد شود که هیچ گاه فراموش نگردد و به طوری از او سپاسگزاری شود که هیچ کفرانی با آن صورت نپذیرد. [۱۶۰] [۱۶۱] حضرت علی علیه السلام درباره این آیه فرمود: «قسم به خدا کسی جز ما اهل بیت به آن عمل نکرده است؛ ما هستیم که خدا را یاد میکنیم و هیچ گاه او را فراموش نمیکنیم؛ ماییم که خدا را شاکریم و هرگز وی را ناسپاسی نمیکنیم و ما هستیم که او را اطاعت کرده و هرگز نافرمانی نخواهیم کرد.» آن گاه حضرت فرمود: چون این آیه نازل شد، صحابه گفتند: ما توان عمل به آن را نداریم، پس خداوند آیه «فَاتَّقُوا اللّهَ مَااستَطَعتُم» [۱۶۲] را ـ به عقیده برخی ناسخ آیه یاد شده است [۱۶۳] ـ نازل فرمود. [۱۶۴] .
← تقوای خاص آیه شریفه قرآن، [۱۶۵] تلویحاً به مراتب و درجات میانی تقوا یعنی تقوای خاص نیز اشاره دارد، زیرا بسته به اختلاف توانایی افراد و میزان درک و همت آنان در رعایت تقوای الهی، درجات و مراتب متفاوتی از آن پدید میآید. [۱۶۶] آیه «اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقـکُم» [۱۶۷] نیز به تفاوت تشکیکی تقوا اشاره دارد [۱۶۸] همچنین آیه «لَیسَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ جُناحٌ فیما طَعِموا اِذا مَا اتَّقَوا وءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ ثُمَّ اتَّقَوا وءامَنوا ثُمَّ اتَّقَوا واَحسَنوا واللّهُ یُحِبُّ المُحسِنین» [۱۶۹] تدرّج در تقوا را میرساند. [۱۷۰]
← تقوای عام گفتنی است نازلترین مرتبه تقوا، پرهیز از کیفر، مانند آتش جهنم است که در آیات شریفه : «واتَّقوا النّارَ الَّتی اُعِدَّت لِلکـفِرین» [۱۷۱] [۱۷۲] «فَاتَّقوا النّارَ الَّتی وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ اُعِدَّت لِلکـفِرین» [۱۷۳] «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا قوا اَنفُسَکُم واَهلیکُم نارًا وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ عَلَیها مَلـئِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعصونَ اللّهَ ما اَمَرَهُم و یَفعَلونَ ما یُؤمَرون» [۱۷۴] از آن یاد شده و تقوای عام نام گرفته است. [۱۷۵]
آثار تقوا[ویرایش]
آثار تقوا به دنیوی و اخروی و آثار دنیوی به فردی و اجتماعی قسمت می شوند؛
← آثار دنیوی-فردی برخی آثار فردی تقوا عبارتاند از: ۱) هدایت: «هـذا بَیانٌ لِلنّاسِ وهُدًی ومَوعِظَةٌ لِلمُتَّقین» [۱۷۶] [۱۷۷] [۱۷۸] ۲) قدرت تشخیص حق از باطل: «اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانـًا» [۱۷۹] ۳) جلب دوستی پروردگار: «بَلی مَن اَوفی بِعَهدِهِ واتَّقی فَاِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقین» [۱۸۰] «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقین» [۱۸۱] ۴) برونرفت از تنگناها، نجات از سختیها و شبهات و آسان شدن کارها و مشکلات: [۱۸۲] «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجـا» [۱۸۳] «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مِن اَمرِهِ یُسرا» [۱۸۴] «فَاَمّا مَن اَعطی واتَّقی • وصَدَّقَ بِالحُسنی • فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری» [۱۸۵] ۵) روزی غیر مترقبه: «و مَن یَتَّقِ اللّهَ... • و یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ » [۱۸۶] که به فرموده امام صادق علیه السلام، این روزی برکتی است که خداوند به مال انسان میدهد. [۱۸۷] [۱۸۸] [۱۸۹] ۶) اصلاح کارها: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقُوا اللّهَ وقولوا قَولاً سَدیدا • یُصلِح لَکُم اَعمــلَکُم ویَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم» [۱۹۰] که به گفته برخی مفسران اصلاح عمل به این است که خداوند آن را بپذیرد یا از سر لطف، انسان را به انجام دادن کار صالح موفق کند. [۱۹۱] ۷) بشارتهای الهی: «اَلَّذینَ ءامَنوا و کانوا یَتَّقون • لَهُمُ البُشری فِی الحَیوةِ الدُّنیا» [۱۹۲] این بشارت ها وعدههای خداوند در قرآن مجید به متقیان است [۱۹۳] و به گفتهای، مراد، بشارت ملائکه رحمت به پرهیزگاران هنگام مرگ [۱۹۴] و بر اساس روایتی، رؤیای نیکوی خود مؤمن یا دیگران درباره وی است. [۱۹۵] بر پایه این آیه شریفه: «فَاِنَّما یَسَّرنـهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقینَ» [۱۹۶]که بیان میکند مفاهیم قرآن برای بشارت دادن به متقیان با بیان پیامبر گرامی صلوات الله علیه و ساده و فهم پذیر شده است، تفسیر نخست، قوی تر است و بیشتر این بشارتها به استناد آیات دیگر، بشارت هایی هدایتی و موعظهای و تذکرگونه است که انسان را از ورطه سقوط و عذاب الهی میرهاند و به بهشت جاودان و نعیم ابدی رهنمون می گردد: «الـم • ذلِکَ الـکِتـبُ لارَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین» [۱۹۷] «هـذا بَیانٌ لِلنّاسِ وهُدًی ومَوعِظَةٌ لِلمُتَّقین» [۱۹۸] «و اِنَّهُ لَتَذکِرَةٌ لِلمُتَّقین » [۱۹۹] و نیز سایر آیات. [۲۰۰] [۲۰۱] [۲۰۲] [۲۰۳] [۲۰۴]
← آثار دنیوی-اجتماعی بعضی آثار اجتماعی تقوا که گاهی در کنار صبر بر آن تأکید شده عبارتاند از: ۱) بهره مندی از برکات آسمان و زمین: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَی ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکـت مِنَ السَّماءِ والاَرضِ ولـکِن کَذَّبوا فَاَخَذنـهُم بِما کانوا یَکسِبون» [۲۰۵] ۲) برخورداری از امداد الهی: «بَلی اِن تَصبِروا وتَتَّقوا و یَأتوکُم مِن فَورِهِم هـذا یُمدِدکُم رَبُّکُم بِخَمسَةِ ءالـف مِنَ المَلـئِکَةِ مُسَوِّمین • وما جَعَلَهُ اللّهُ اِلاّ بُشری لَکُم ولِتَطمَئِنَّ قُلوبُکُم بِهِ ومَا النَّصرُ اِلاّ مِن عِندِ اللّهِ العَزیزِ الحَکیم» [۲۰۶]و آیاتی دیگر. [۲۰۷] [۲۰۸] [۲۰۹] [۲۱۰] ۳) حفظ و حراست الهی و خنثی شدن توطئه های دشمنان: «اِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها واِن تَصبِروا وتَتَّقوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شیــًا اِنَّ اللّهَ بِما یَعمَلونَ مُحیط» [۲۱۱] ۴) ایمن بودن از عذاب الهی: «واَنجَینَا الَّذینَ ءامَنوا وکانوا یَتَّقون» [۲۱۲]و نیز آیاتی دیگر. [۲۱۳] [۲۱۴]
← آثار اخروی پارهای از آثار اخروی تقوا عبارت اند از: ۱) آخرت نیکو، فرجام پسندیده و رستگاری: «والأخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلمُتَّقین» [۲۱۵] «والعـقِبَةُ لِلمُتَّقین» [۲۱۶] «... واُولـئِکَ هُمُ المُفلِحون» [۲۱۷] «واتَّقوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحون» [۲۱۸] [۲۱۹] [۲۲۰]و نیز آیات دیگر. [۲۲۱] [۲۲۲] [۲۲۳] [۲۲۴] [۲۲۵] [۲۲۶] ۲) پاداش آخرتی عظیم: «لِلَّذینَ اَحسَنوا مِنهُم واتَّقَوا اَجرٌ عَظیم» [۲۲۷] «واِن تُؤمِنوا وتَتَّقوا فَلَکُم اَجرٌ عَظیم» [۲۲۸] «واِن تُؤمِنوا وتَتَّقوا یُؤتِکُم اُجورَکُم» [۲۲۹] ۳) زدوده شدن کینه از دلهای متقیان و ایجاد برادری میان ایشان در آخرت و روز قیامت: «اِنَّ المُتَّقینَ فی جَنّـت و عُیون • و نَزَعنا ما فی صُدورِهِم مِن غِلّ اِخونـًا عَلی سُرُر مُتَقـبِلین» [۲۳۰] ؛ «الاَخِلاّءُ یَومَئِذ بَعضُهُم لِبَعض عَدُوٌّ اِلاَّ المُتَّقین» [۲۳۱] ۴) نجات از آتش عذاب و جهنم سوزان، خوف و اندوه و بدیها: «ثُمَّ نُنَجّی الَّذینَ اتَّقَوا و نَذَرُ الظّــلِمینَ فیها جِثیـّا» [۲۳۲] «و یُنَجّی اللّهُ الَّذینَ اتَّقَوا بِمَفازَتِهِم لا یَمَسُّهُمُ السّوءُ ولا هُم یَحزَنون» [۲۳۳] و نیز آیات دیگر. [۲۳۴] ۵) برتری بر کافران در روز قیامت: «والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیـمَةِ واللّهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب» [۲۳۵] ۶) بهره مندی از بهشت و نعمتهای آن: «اِنَّ لِلمُتَّقینَ عِندَ رَبِّهِم جَنّـتِ النَّعیم» [۲۳۶] «اِنَّ المُتَّقینَ فی جَنّـت ونَعیم • فـکِهینَ بِما ءاتـهُم رَبُّهُم» [۲۳۷] و نیز سایر آیات نظیر آن. [۲۳۸] [۲۳۹] [۲۴۰] [۲۴۱] [۲۴۲] [۲۴۳] [۲۴۴] [۲۴۵] [۲۴۶] [۲۴۷] [۲۴۸] ۷) نعمتهای ویژه ابرار: «و لـکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقی» برای پرهیزگاران نیز هست. چند آیه ابتدایی [۲۴۹] سوره انسان، به اتفاق مفسران شیعه [۲۵۰] [۲۵۱] [۲۵۲] و بسیاری از مفسران اهل سنت [۲۵۳] [۲۵۴] [۲۵۵] در شأن حضرت علی علیه السلام، حضرت فاطمه علیها السلام، امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرود آمدهاند و مراد از «ابرار» در این سوره ایشاناند که مصداق بارز پرواپیشگاناند.
ویژگی های متقیان[ویرایش]
در قران کریم برای متقیان، ویژگیها و اوصافی ذکر گردیده که در اینجا بدان پرداخته میشود:
← ایمان به غیب، معاد، ملائکه، انبیاء و کتب اسمانی ۱) «ولـکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ والمَلـئِکَةِ والکِتـبِ والنَّبِیّینَ... واُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون» [۲۵۶] ۲) «والَّذینَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ و بِالأخِرَةِ هُم یوقِنون» [۲۵۷] «یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ...» [۲۵۸] ۳) «...هُدًی لِلمُتَّقین • اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ...» [۲۵۹]ایمان به غیب یعنی گرویدن به اموری که با حواس پنج گانه درک نمی شوند همچون اصول دین (توحید، نبوت، امامت، معاد و...) و ایمان به فرشتگان، بهشت و دوزخ، حساب، رجعت، قیام حجت الهی و... . [۲۶۰]و [۲۶۱] [۲۶۲]
← ترس از خدا و نگرانی درباره قیامت «و لَقَد ءاتَینا موسی و هـرونَ الفُرقانَ وضِیاءً وذِکرًا لِلمُتَّقین • اَلَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیبِ وهُم مِنَ السّاعَةِ مُشفِقون» [۲۶۳] غیب در این آیات، مکانهای خلوت و دور از چشم مردم است. [۲۶۴] [۲۶۵] [۲۶۶] [۲۶۷]
← برپا داشتن حقیقی نماز ۱) «ویُقیمونَ الصَّلوةَ» [۲۶۸] ۲) «واَقامَ الصَّلوةَ... واُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون» [۲۶۹] ۳) «واَقیموا الصَّلوةَ واتَّقوهُ» [۲۷۰] پرهیزگاران، نماز را از محدوده لفظ و مفهوم بیرون برده، وجود عینی آن را در محدوده جان خویش، متمثل میسازند، به گونهای که حقیقت نماز ناهی از فحشاء و منکر را درمییابند و سپس در جامعه تجلی می بخشند و با تبلیغ و تعلیم دیگران برای یافتن روح نماز، به اقامه آن در جامعه می پردازند. [۲۷۱]
← زکات و انفاق مال در راه خدا ۱) «و مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون»: [۲۷۲] متقیان از روزیهای مادی (ثروت، غذا و...) و معنوی خود (جاه و مقام و دانش و...) در راه خدا انفاق می کنند. ۲) زکات دادن نیز از صفات آنان می باشد: «وءاتَی المالَ عَلی حُبِّهِ... و ءاتَی الزَّکوةَ... و اُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون» [۲۷۳] ۳) آیاتی نیز ایشان را در حال توانگری و تهیدستی، اهل انفاق و گشاده دست می خوانند [۲۷۴] : «و سارِعوا اِلی مَغفِرَة مِن رَبِّکُم وجَنَّة عَرضُهَا السَّمـوتُ والاَرضُ اُعِدَّت لِلمُتَّقین • اَلَّذینَ یُنفِقونَ فِی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ» [۲۷۵]
طلب مغفرت و عدم اصرار بر گناه
پرهیزگاران در پی گناهشان خدا را یاد و استغفار می کنند و دانسته بر گناهانی که انجام دادهاند اصرار نمیورزند: «والَّذینَ اِذا فَعَلوا فـحِشَةً اَوظَـلَموا اَنفُسَهُم ذَکَروا اللّهَ فَاستَغفَروا لِذُنوبِهِم ومَن یَغفِرُ الذُّنوبَ اِلاَّ اللّهُ ولَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلوا وهُم یَعلَمون» [۸۹] هرگاه فکر گناه از ذهنشان بگذرد خدا و ثواب و عقاب او را به یاد می آورند و با روشن بینی، آن گناه را ترک می کنند: «اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم طـئِفٌ مِنَ الشَّیطـنِ تَذَکَّروا فَاِذا هُم مُبصِرون» [۹۰] بر اساس روایتی، مراد از «اِذا مَسَّهُم طـئِفٌ مِنَ الشَّیطـنِ»، گناهی است که بنده آهنگ آن می کند، پس در این هنگام خدا را به یاد می آورد و پس از آن به زشتی قصد خود، بصیرت می یابد و با آگاهی آن را رها میکند. [۹۱] [۹۲] [۹۳] همچنین از صفات پرواپیشگان، استغفار در سحرگاهان است: «و بِالاَسحارِ هُم یَستَغفِرون» [۹۴]
وفا به عهد و صبر در سختی ها
«والموفونَ بِعَهدِهِم اِذا عـهَدوا والصّـبِرینَ فِی البَأساءِ والضَّرّاءِ و حینَ البَأسِ.... و اُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون» [۹۵] و نیز سایر آیات نظیر آن. [۹۶] [۹۷]
طهارت از گناه و شرک
«کَذلِکَ یَجزِی اللّهُ المُتَّقین • اَلَّذینَ تَتَوَفـّـهُمُ المَلـئِکَةُ طَیِّبینَ» [۹۸] «طیّبین» به طهارت از شرک، تفسیر شده است. [۹۹] همچنین این آیه: «و سیقَ الَّذینَ اتَّقَوا رَبَّهُم اِلَی الجَنَّةِ... و قالَ لَهُم خَزَنَتُها سَلـمٌ عَلَیکُم طِبتُم فَادخُلوها خــلِدین» [۱۰۰] که در باب طهارت متقیان از گناهان است.
احسان کردن
آیات «اِنَّ المُتَّقینَ فی جَنّـت و عُیون • ءاخِذینَ ما ءاتـهُم رَبُّهُم اِنَّهُم کانوا قَبلَ ذلِکَ مُحسِنین» [۱۰۱] و سایر آیات نظیر آن. [۱۰۲] [۱۰۳] [۱۰۴] [۱۰۵] [۱۰۶] به نیکوکاری متقیان اشاره مینمایند.
فرونشاندن خشم و گذشت از لغزش ها
آیه«والکـظِمینَ الغَیظَ والعافینَ عَنِ النّاسِ» [۱۰۷] به فرو بردن خشم و گذشت ایشان از لغزش های مردم اشاره دارد. بر پایه این آیه شریفه، عفو به تقوا نزدیکتر است: «واَن تَعفوا اَقرَبُ لِلتَّقوی» [۱۰۸]
تعظیم شعائر الله
ذلِکَ و مَن یُعَظِّم شَعـئِرَ اللّهِ فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب» [۱۰۹]
رعایت عدالت
«اعدِلوا هُوَ اَقرَبُ لِلتَّقوی» [۱۱۰] [۱۱۱] روایات نیز به پرهیزگاران و اوصاف آنان پرداختهاند؛ امیرمؤمنان حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام در خطبه معروف به «خطبه همام» در وصف آنان فضایلی را برشمرده است؛ همچون داشتن راه و روش نیکو، میانه روی در پوشش، فروتنی در رفتار، چشم پوشی از حرام، گوش سپردن به فراگیری علم سودمند، بزرگ جلوه کردن خدا و کوچک بودن غیر او در چشم آنان، یقین داشتن به بهشت به گونهای که گویا آن را دیده و از نعمتهای آن برخوردارند، یقین به جهنم به طوری که گویا آن را دیده و در آن معذباند، ایمن بودن مردم و دیگر آفریدگان از شر آنان، لاغر بودن بدن، کم و سبک بودن خواستهها، عفت نفس، صبر بر سختیها، راضی نشدن به عمل کم، کم شمردن عمل زیاد خود، متهم کردن خود، هراس داشتن از تعریفهای دیگران در حق آنان و.... [۱۱۲] آن حضرت، برای اهل تقوا نشانه هایی برشمرده است که با آنها شناخته می شوند؛ مانند راستی در گفتار، امانت داری، وفا به عهد، پراکندن نیکویی، خوش خلقی، زیادی حلم و پیروی از دانش [۱۱۳] [۱۱۴] [۱۱۵] [۱۱۶] و همچنین عمل خالصانه، آرزوی کوتاه و غنیمت شمردن فرصتها. [۱۱۷] [۱۱۸]
مقالات مرتبط
تقوا در احادیث تقوای عرفانی تقوای قرآنی
منابع
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۲، ص۵۸۴.
پانویس
- ↑ لسان العرب ج۱۵، ص۴۰۲.
- ↑ المصباح، ص۶۶۹، واژه وقی.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم ج۸، ص۴۴۶.
- ↑ مفردات، ص۵۳۰-۵۳۱، واژه وقی.
- ↑ مفردات، ص۵۳۱.
- ↑ مجمع البیان ج۱، ص۸۳.
- ↑ مستدرک الوسایل ج۱۱، ص۲۶۷.
- ↑ المحیط الاعظم ج۱، ص۲۷۸.
- ↑ التقوی فی القرآن، ص۲۸.
- ↑ العروةالوثقی ج۱، ص۱۹.
- ↑ جواهر الکلام ج۱۳، ص۳۶۶.
- ↑ التحقیق ج۱۳، ص۱۸۴، واژه وقی.
- ↑ التحقیق ج۱۳، ص۱۸۵-۱۸۶، واژه وقی.
- ↑ حج/سوره۲۲، آیه۳۲.
- ↑ حجرات/سوره۴۹، آیه۳.
- ↑ اعراف/سوره۷، آیه۲۶.
- ↑ حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۹۷.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۸۳.
- ↑ طلاق/سوره۶۵، آیه۲-۴.
- ↑ انفال/سوره۸، آیه۲۹.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲-۴.
- ↑ مزمّل/سوره۷۳، آیه۱۷.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۸۱.
- ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۲۸.
- ↑ فتح/سوره۴۸، آیه۲۶.
- ↑ التبیان ج۴، ص۲۴۷.
- ↑ التبیان ج۹، ص۳۳۴.
- ↑ تفسیر مجاهد ج۲، ص۶۰۳.
- ↑ تفسیر الثوری، ص۲۷۸.
- ↑ جامع البیان ج۶، ص۱۳۵-۱۳۸.
- ↑ جامع البیان ج۲۶، ص۱۳۵.
- ↑ نورالثقلین ج۵، ص۷۴.
- ↑ بحارالانوار ج۲۴، ص۱۸۴.
- ↑ کنزالدقائق ج۱، ص۶۱۴.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم ج۸، ص۴۴۷.
- ↑ بحارالانوار ج۲۳، ص۳۵.
- ↑ بحارالانوار ج۲۴، ص۱۸۰.
- ↑ تأویل الآیات الظاهره، ص۲۷۰.
- ↑ بحارالانوار ج۹۸، ص۳۳۲.
- ↑ بحارالانوار ج۹۸، ص۳۵۳.
- ↑ حج/سوره۲۲، آیه۳۲.
- ↑ مجمع البیان ج۷، ص۱۵۰.
- ↑ المیزان ج۱۴، ص۳۷۴.
- ↑ اطیب البیان ج۹، ص۲۹۸.
- ↑ تفسیر المیزان ج۱۴، ص۳۷۴.
- ↑ اطیب البیان ج۹، ص۲۹۸.
- ↑ حجرات/سوره۴۹، آیه۳.
- ↑ روضة الواعظین، ص۴.
- ↑ تحف العقول، ص۲۱۷.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲.
- ↑ تفسیرنمونه ج۱، ص۸۱.
- ↑ تفسیر تسنیم ج۲، ص۱۷۵-۱۷۷.
- ↑ [۵۶]
- ↑ [۵۷]
- ↑ [۵۸]
- ↑ [۵۹]
- ↑ [۶۰]
- ↑ [۶۱]
- ↑ [۶۲]
- ↑ [۶۳]
- ↑ [۶۴]
- ↑ [۶۵]
- ↑ [۶۶]
- ↑ [۶۷]
- ↑ [۶۸]
- ↑ [۶۹]
- ↑ [۷۰]
- ↑ [۷۱]
- ↑ [۷۲]
- ↑ [۷۳]
- ↑ [۷۴]
- ↑ [۷۵]
- ↑ [۷۶]
- ↑ [۷۷]
- ↑ [۷۸]
- ↑ [۷۹]
- ↑ [۸۰]
- ↑ [۸۱]
- ↑ [۸۲]
- ↑ [۸۳]
- ↑ [۸۴]
- ↑ [۸۵]
- ↑ [۸۶]
- ↑ [۸۷]
- ↑ [۸۸]
- ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۵.
- ↑ اعراف/سوره۷، آیه۲۰۱.
- ↑ تفسیر عیاشی ج۲، ص۴۴.
- ↑ الکافی ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ بحارالانوار ج۶۷، ص۲۸۷.
- ↑ ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۸.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
- ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۷۶.
- ↑ توبه/سوره۹، آیه۴.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۳۱-۳۲.
- ↑ زادالمسیر ج۴، ص۴۴۳.
- ↑ زمر/سوره۳۹، ایه۷۳.
- ↑ ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۵-۱۶.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
- ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۳-۱۳۴.
- ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۹۰.
- ↑ مرسلات/سوره۷۷، آیه۴۴.
- ↑ مائده/سوره۵، آیه۴۴.
- ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۳۷.
- ↑ حج/سوره۲۲، آیه۳۲.
- ↑ مائده/سوره۵، آیه۸.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم ج۸، ص۴۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.
- ↑ الخصال، ص۴۸۳.
- ↑ بحارالانوار ج۶۷، ص۲۸۲.
- ↑ مشکاة الانوار، ص۹۵.
- ↑ مشکاة الانوار، ص۱۵۹.
- ↑ غررالحکم ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ میزان الحکمه ج۴، ص۳۶۳۴.