تسلیم به رضا
تَسْلیم، رضا دادن به حکم قضا ، و در اصطلاح صوفیه استقبال از تقدیر با خشنودی و رضایت است.
محتویات
ویژگیهای تسلیم
تسلیم نشانۀ ثبات و استقامت بنده به هنگام نزول بلایا و عدم دگرگونی ظاهری و باطنی او، و اطاعت از اوامر و نواهی خداوند، بدون شکوه و شکایت است. [۱] [۲] [۳] [۴]
معنا و آثار تسلیم
از آنجا که بنای اسلام بر بندگی برای خداوند است، میتوان تسلیم را با توجه به توحید معنا کرد و آن را کنار گذاشتن معبودهای دیگر و پرستشخدای واحد و سرسپردگی به او دانست. از این نقطه نظر، تسلیم شرط مسلمانی و معنای حقیقی عبادت، و کلید سعادت سالک در آخرت است، زیرا چنین تسلیمی به منزلۀ تصدیق خداوند پروردگار، یعنی توحید حقیقی است که به نوبۀ خود موجب یقین سالک، و پس از آن اقرار قلبی و اقدام عملی او به توحید میگردد. [۵] به بیان دیگر، اگر فرد در ایمان به خداوند و توحید خود صادق باشد، تمام حجابها از برابر دیدگان او به کنار میرود و او جز خداوند هیچ عامل و مؤثری در عالم نمیشناسد و وجود حقیقی را تنها از آن او میداند. از اینروی، نظر از غیر او میپوشد و خود را یکباره و یکجا تسلیم او میکند، زیرا خود و دیگر امور عالم را بهطور ازلی و ابدی فانیو هالک میبیند و او را باقی و جاودان مییابد. آنگاه از چنین تسلیمی تصدیق حاصل میشود که توحید حقیقی است و خود موجد یقین است، و این یقین خود باعث اقرار قلبی و ادای حق آن، یعنی عمل صالح میگردد، و این مسیر، تحولی معنوی در وجود سالک است که علی (ع) نیز بدان اشاره کرده است. [۶] [۷] [۸] [۹] به این ترتیب، تسلیم در باطن خود برخاسته از فنای انانیت سالک در ارادۀ خداوند است، و به همین سبب، فرد در مقام تسلیم همچون گوی در دست چوگانباز است و با محو ارادهاش در ارادۀ خداوند، خود را به کلی به او سپرده، و در همۀ امور به او اعتماد کرده است. این امر خود ناشی ازمعرفت سالک به این نکته است که همۀ نیکی ها و زیبایی ها از خداوند، و همه زشتی ها و بدی ها از بنده است. به همین سبب، خداوند را شایستۀ اعتماد مطلق میداند، با اقتدا به پیامبر (ص)، خود را به او میسپارد و به او دل میبندد. (غافر/۴۰/۴۴) [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] اما صوفیان مقدمۀ چنین تسلیمی را،تسلیم فرد مؤمن به رسول خدا (ص) دانستهاند و آن را لازمۀ تسلیم به خداوند و شرط درستی اسلام و ایمان فرد به شمار آوردهاند. [۱۴] [۱۵] [۱۶]
تسلیم در نگاه صوفیه
تسلیم از جمله مقاماتی است که خود با جهد و کوشش سالک، و پس از طی مدارج سلوک حاصل میشود، از این رو ست که نویسندگان صوفیه گاه آن را از جملۀ بالاترین درجات سلوک عامه، یا پایینترین مراحل سلوک منتهیان دانستهاند وآن را صفت سالکانی شمردهاند که هنوز مراتبی چند در پیش رو دارند. در چنین صورتی، تسلیم خود مقدمۀ بالاترین مقامات است، چنانکه با رسیدن به آن، تجلی خداوند بر سالک عینیت مییابد و معرفت، محبت و مودت در وجود او محقق میشود. آنگاه از مودت،محو، اثبات، فنا و بقا حاصل میشود و سرانجام سالک به یقین و تمکین دست مییابد. از اینرو ست که برخی صوفیه دوام سالک در سلوک خود را مشروط به دست یافتن او به مقام تسلیم کردهاند [۱۷] [۱۸] [۱۹] [۲۰] [۲۱]
مقام تسلیم برای عده ای قلیل
در مقابل، برخی دیگر از صوفیه تسلیم را از جملۀ بالاترین مقامات شمردهاند و از دست یافتن همه کس به این مقام اظهار ناامیدی کردهاند، زیرا به باور آنان، تنها دو تن از پیامبران، یعنی ابراهیم خلیل (ع) و محمد (ص) (که از این مقام گذشته و به تفویض دست یافته بود) به این مقام رسیدهاند. [۲۲] [۲۳] [۲۴]
امری دارای مراتب
برخی دیگر از اهل تصوف نیز تسلیم را امری در حال تحول و دارای مراتب دانستهاند و تقسیمات گوناگونی برای مراتب آن برشمردهاند. از دیدگاه برخی از آنان، ابتداییترین مرتبۀ تسلیمْ درگذشتن از مال دنیا و ترک آن است. پس از آن آزمونی دشوارتر پیش روی سالک قرار میگیرد و آن، گذشتن از فرزندان است و در آخرین مرحله، سالک با تسلیم نفس خود آزمایش میشود، چنانکه ابراهیم (ع) این آزمون را پشت سر گذاشت و به بالاترین درجۀ تسلیم دست یافت. [۲۵] از دیدگاه برخی دیگر، ابتداییترین درجۀ تسلیمْ پذیرفتن احکام الهی و عمل به آنها ست و پس از آن سالک مراتب بعدی را که به اخلاق، اصول، احوال، ولایات و حقایق مربوط میشود، یک بهیک پشت سر میگذارد و در مرتبۀ نهایات، مادون حق را به حق، و ماسویالله را بهالله تسلیم میکند. [۲۶] [۲۷] [۲۸]
تسلیم از دیدگاه خواجه عبدالله انصاری
خواجه عبدالله انصاری در نگاهی دیگر نیز تسلیم را به ۳ مرتبۀ تسلیم توحید که نادیده خدای را شناختن، پذیرفتن محض و پرستش او بدون توجه به پاداش است، تسلیم اقسام کهاعتماد به خدا، پذیرش حکم او با ظن نیک وکوشش در زیر پا گذاشتن حظّ نفس است، و تسلیم تعظیم یعنی هیچ انگاشتن کوشش خود در سایۀ هدایت ، یاری و فضل او، تقسیم کرده است. [۲۹]
تسلیم عملی
با این همه، باید توجه داشت که صوفیان بارها بر این نکته تأکید کردهاند که در مسیر سلوک و از لحاظ عملی، سالک پیش از هر چیز باید خود را به دست پیر یا شیخ شایسته بسپارد، تسلیم تصرفات او باشد، از هرگونه اعتراضی بپرهیزد، از خود به کلی سلب اختیار کند و همچون مردهای در دست غسال، تسلیم محض ولایت او باشد، تا از طریق شیخ برکات رحمت الهی و فیض روحانی را دریافت دارد. اهمیت این تسلیم عملی چندان است که با غفلت از آن، سالک به کلی از راه باز میماند و امکان طی طریق را از دست میدهد. [۳۰] [۳۱] [۳۲] [۳۳] [۳۴]
ارتباط تسلیم با رضا و توکل
در متون صوفیه گاه رضا و تسلیم یکی دانسته شدهاند، یا با تعریفات مشابهی وصف گردیدهاند، [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸] اما غالب اهل تصوف این دو را مقامات جداگانهای شمردهاند. همچنین در مقایسۀ توکل، تسلیم و تفویض، صوفیان توکل را از بدایات سلوک، تسلیم را از مراتب میانی آن، و تفویض را از نهایات آن شمردهاند. [۳۹] [۴۰] [۴۱] [۴۲]
فهرست منابع
(۱) حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۲) عبدالرحمان اسفراینی، کاشف الاسرار، به کوشش هرمان لندلت، پاریس، ۱۹۸۶م.
(۳) عبدالرحمان جامی، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۴) علی جرجانی، التعریفات، بیروت، ۱۴۱۷ش.
(۵) خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۳۴۱ش.
(۶) خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، به کوشش روان فرهادی، کابل، ۱۳۵۵ش.
(۷) خواجه محمد پارسا، رسالۀ قدسیه، به کوشش ملک محمد اقبال، راولپندی، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۸) عبدالرحمان سلمی، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۹) عبدالرحمان سلمی، «مناهج العارفین»، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، به کوشش سلیمان آتش، ۱۴۱۴ق.
(۱۰) سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۱) منصور عبادی مروزی، التصفیة فی احوال المتصوفة (صوفی نامه)، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۱۲) عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة، به کوشش عبدالعال شاهین، قاهره، ۱۴۱۳ق.
(۱۳) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، به کوشش حامد ربانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۱۴) محمود عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۱۵) فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۶) فریدالدین عطار، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، صناعی.
(۱۷) علاءالدولۀ سمنانی، مصنفات فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۸) قرآن کریم.
(۱۹) اسماعیل مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۰) مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش رینولد نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۱) نجمالدین رازی، مرصاد العباد، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۲۲) نجمالدین کبری، «رسالة السائر الحائر الواحد الی الساتر الواجد الماجد»، دو رسالۀ عرفانی، به کوشش حسین بدرالدین، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۳) عزیزالدین نسفی، «مقصد اقصی»، اشعة اللمعات جامی، سوانح غزالی، به کوشش حامد ربانی، تهران، ۱۳۵۲ش.
منبع
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تسلییم، رضادادن...، ج۱۵، ص۵۹۳۱.
پانویس
- ↑ علی جرجانی، التعریفات، ج۱، ص۲۵، بیروت، ۱۴۱۷ش.
- ↑ منصور عبادی مروزی، التصفیة فی احوال المتصوفة (صوفی نامه)، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۴۷ش.
- ↑ عبدالرحمان سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۵۹، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
- ↑ فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۲۷۳، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
- ↑ منصور عبادی مروزی، التصفیة فی احوال المتصوفة (صوفی نامه)، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۴۷ش.
- ↑ عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ص۸۴، به کوشش حامد ربانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
- ↑ حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۶۷، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
- ↑ حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۱۳۰، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
- ↑ حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۵۹۴-۵۹۵، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.[۹]
- ↑ منصور عبادی مروزی، التصفیة فی احوال المتصوفة (صوفی نامه)، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۴۷ش.
- ↑ سنایی، حدیقة الحقیقة، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۲، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۸ش.
- ↑ سنایی، حدیقة الحقیقة، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۸ش.
- ↑ فریدالدین عطار، دیوان، ج۱، ص۴۵۲، به کوشش سعید نفیسی، تهران، صناعی.
- ↑ منصور عبادی مروزی، التصفیة فی احوال المتصوفة (صوفی نامه)، ج۱، ص۱۱۷- ۱۱۸، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۴۷ش.
- ↑ عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ص۸۲، به کوشش حامد ربانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
- ↑ علاءالدولۀ سمنانی، مصنفات فارسی، ج۱، ص۳۴۹، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۹ش.
- ↑ نجمالدین کبری، «رسالة السائر الحائر الواحد الی الساتر الواجد الماجد»، دو رسالۀ عرفانی، ص۳۳۶، به کوشش حسین بدرالدین، تهران، ۱۳۶۲ش.
- ↑ عبدالرحمان اسفراینی، کاشف الاسرار، ج۱، ص۱۳۳، به کوشش هرمان لندلت، پاریس، ۱۹۸۶م.
- ↑ خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، ج۱، ص۸۰، به کوشش روان فرهادی، کابل، ۱۳۵۵ش.
- ↑ عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ص۸۳، به کوشش حامد ربانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
- ↑ منصور عبادی مروزی، التصفیة فی احوال المتصوفة (صوفی نامه)، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۴۷ش.
- ↑ اسماعیل مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۲، ص۹۰۸، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ش.
- ↑ اسماعیل مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۲، ص۹۱۱-۹۱۳، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ش.
- ↑ عبدالرحمان سلمی، «مناهج العارفین»، ج۱، ص۱۵۱، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، به کوشش سلیمان آتش، ۱۴۱۴ق.
- ↑ اسماعیل مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۲، ص۹۰۹-۹۱۰، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ش.
- ↑ خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، ج۱، ص۸۰-۸۳، به کوشش روان فرهادی، کابل، ۱۳۵۵ش.
- ↑ عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ص۸۳-۸۴، به کوشش حامد ربانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
- ↑ عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة، ص۲۴۳-۲۴۴، به کوشش عبدالعال شاهین، قاهره، ۱۴۱۳ق.
- ↑ خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، ص۱۷۱-۱۷۲، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۳۴۱ش.
- ↑ محمود عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة، ج۱، ص۲۱۸- ۲۲۲، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
- ↑ علاءالدولۀ سمنانی، مصنفات فارسی، ج۱، ص۳۴۹، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۹ش.
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، بیت ۲۹۶۹، به کوشش رینولد نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
- ↑ خواجه محمد پارسا، رسالۀ قدسیه، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش ملک محمد اقبال، راولپندی، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
- ↑ نجمالدین رازی، مرصاد العباد، ج۱، ص۲۶۳- ۲۶۴، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۵ش.
- ↑ عزیزالدین نسفی، «مقصد اقصی»، اشعة اللمعات جامی، سوانح غزالی، ص۲۴۹، به کوشش حامد ربانی، تهران، ۱۳۵۲ش.
- ↑ نجمالدین کبری، «رسالة السائر الحائر الواحد الی الساتر الواجد الماجد»، دو رسالۀ عرفانی، ج۱، ص۳۳۶، به کوشش حسین بدرالدین، تهران، ۱۳۶۲ش.
- ↑ عبدالرحمان اسفراینی، کاشف الاسرار، ج۱، ص۱۳۳، به کوشش هرمان لندلت، پاریس، ۱۹۸۶م.
- ↑ عبدالرحمان جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۱۴۲، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
- ↑ فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۶۵۶، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
- ↑ اسماعیل مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۲، ص۹۰۸-۹۰۹، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ش.
- ↑ منصور عبادی مروزی، التصفیة فی احوال المتصوفة (صوفی نامه)، ج۱، ص۱۱۰، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۴۷ش.
- ↑ منصور عبادی مروزی، التصفیة فی احوال المتصوفة (صوفی نامه)، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۴۷ش.