مسئولیت دولت ها در گسترش فرهنگ امر خیر و سیاست گذاری های ضروری

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

حسن بنیانیان [۱]

چکیده

از فرهنگ تلقی های بسیار متفاوتی وجود دارد و بسیاری از برداشت ها، مفهومی تقلیل یافته از فرهنگ است و همین امر موجب فرار بسیاری از دولت ها برای اداء مسولیت های خویش در حوزه اصلاح فرهنگی جامعه می‌شود، این در حالی است که یکی از مهمترین رسالت های دولت در نظام جمهوری اسلامی تلاشی عالمانه و آگاهانه برای اصلاح باورها، ارزش ها، الگوهای رفتاری و نمادهای جامعه اسلامی است. بطوری که آثار باورها و ارزش های ریشه دار در مبانی اسلامی در همه تصمیمات و رفتارهای بخش های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از جمله سبک زندگی جاری شود تا بتدریج به برپایی تمدن نوین اسلامی نزدیک شویم. حال اگر دولت ها اراده انجام این وظیفه خطیر را داشته باشند، بهره گیری از ظرفیت بالفعل و بالقوه فرهنگی جامعه در توسعه اقدامات خیرخواهانه مستلزم شفاف شدن مسولیت دولت در گسترش فرهنگ خیرخواهانه در بین اکثریت غالب از افراد جامعه است. بدین منظور لازم است از برآیند نتایج چند بحث مرتبط با هم سیاست ها و راهکارهای عملی توسعه فرهنگ امر خیر از ناحیه دولت استخراج گردد. این مباحث عبارتنداز:

1-محدوده و مفهوم امر خیر از منظر دین و فطرت

2-چیستی فرهنگ و تحول فرهنگی

3-مسولیت های دولت در نظام جمهوری اسلامی ایران.

4-مسولیت های دولت در هدایت تحولات فرهنگی جامعه. بدیهی است که از مرور این چند موضوع در قالب یک تحقیق کتابخانه ای مشخص می‌شود که امر خیر ریشه در فطرت انسانی دارد، لذا دولت مسولیت دارد که با بهره گیری از انگیزه های درونی افراد که ریشه در فطرت انسانی و باورهای دینی دارد، بسیاری از نیازها و کاستی های جامعه را تأمین نماید و با استقبال از مشارکت های خیرخواهانه مردم در تمامی عرصه های زندگی به نحوی پیشرفت کشور را هدایت نماید که با مشارکت حداکثری مردم، علاوه بر پیشرفت مادی و اقتصادی جامعه شاهد رشد روزافزون اخلاق و معنویت در جامعه باشیم. از این روی، لازم است دولت ها در کنار بسترسازی فرهنگی آگاهانه از طریق سازمان ها و مجموعه های تحت امر خویش برای آماده سازی همه مردم در انجام کارخیر، فضای سازمان های اجرایی را در همه بخش ها برای حمایت و تشویق این اقدامات خیرخواهانه آماده سازد و در این مسیر علاوه براصلاح قوانین و آماده سازی روحی و روانی کارکنان و مدیران دولتی، سیاست ها و راهکارهای عملی متناسب را پیش بینی نمایند. در این مقاله تلاش گردیده ضمن اشاره اجمالی به موانع فرهنگی که در مسیر این حرکت خداپسندانه وجود دارد، سیاست ها و راهکارهای مناسبی پیشنهاد شود.

واژگان کلیدی

فرهنگ، دولت، امر خیر، مسولیت، سیاست گذاری

مقدمه

ازآنجاکه توسعه و گسترش انجام امر خیر از سوی افراد و سازمان‌های یک جامعه متکی به دو تلاش هم‌زمان یعنی

1- اصلاح ساختارهای اجرایی،

2- تشویق و ترغیب انگیزه‌های درونی افراد تصمیم گیر است و اقدام عملی امر خیر باید به‌صورت داوطلبانه و باانگیزه درونی افراد شروع شود، به‌طور منطقی تحقق این موضوع مستلزم اتخاذ یک سیاست راهبردی برای تبیین چگونگی فرهنگ‌سازی مناسب از سوی دولت‌ها در گسترش امر خیر و همچنین اصلاح ساختارهای اجرایی در جامعه است.

در این مقاله تلاش شده است با تشریح ابعاد امر خیر از ابعاد سیاست‌گذاری دولت‌ها در نظام جمهوری اسلامی و توضیحاتی پیرامون چگونگی نقش‌آفرینی دولت‌ها در تحولات فرهنگی جامعه، پیشنهاد‌های مشخصی برای سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و اقدامات راهبردی در حوزه مسئولیت دولت‌ها در این امر ارائه شود.

این تحقیق بر مبنای مراجعه به اسناد و تحقیقات انجام‌شده در عرصه تعریف و محدوده امور خیر در جامعه اسلامی و شرح وظایفی است که برای دولت‌ها در اداره جامعه مشخص‌شده است و همچنین مباحث نظری پیرامون فرهنگ و تحولات فرهنگی در جوامع دنبال می‌شود و یک تحقیق کتابخانه‌ای محسوب می‌شود. موضوعاتی که باید مطرح و درنهایت جمع‌بندی شود در نمودار زیر مطرح گردیده است:

اصلی

اهمیت موضوع

اگر مسئولیت‌های دولت در ترویج امر خیر شفاف نشود و سازمان‌های دولتی در درون خود عامل ایجاد خیر در عرصه‌های مختلف نشوند. ادامه وضع موجود در عمل این خواهد بود که از رهگذر کارکردهای ناقص دستگاه‌های دولتی و نارسایی‌های ذاتی که عملکرد دولت‌ها دارد در پیوند با آسیب‌هایی که از بیرون جامعه بر ما تحمیل می‌شود.

عملاً دستگاه‌های دولتی خود یکی از عوامل مهم ایجاد آسیب‌های اجتماعی خواهند بود و بخش دیگری از جامعه باید به دنبال شکل‌گیری نهادهای مردمی برای مبازره با این آسیب‌ها باشد. این دور بسته همچنان منابع کشور را نابود سازد.


در این مقاله تلاش بر این است که رسالت فراموش‌شده خود دولت‌ها در تولید و اشاعه امر خیر توضیح داده شود و به دنبال آن راه‌کارهایی برای تحقق این موضوع پیشنهاد شود.

چیستی و محدوده امور خیر

گرچه مفهوم خیر از مفاهیم بدیهی در معارف بشری است، لیکن شناخت حقیقت خیر و مصادیق عینی آن نیازمند تأمل و ژرف‌بینی است، خیر حقیقتی است که گمشدۀ همۀ انسان‌ها و حتی حیوانات و گیاهان است و برای رسیدن به آن همواره در تکاپو هستند، هیچ موجود زنده‌ای نیست که به خیر گرایش نداشته باشد، گویی این گرایش یک اصل فطری و ذاتی است، همان‌طور که خداوند در آیه 49 سوره فصلت می‌فرماید: انسان از طلب خیر خسته نمی‌شود، اما همین‌که دچار شرم می‌گردد ناامید و مأیوس می‌شود. [۲]

انسان‌ها با الهام از عقل و خرد خویش خوبى و خیر بودن پاره‌ای از امور را ادراک می‌کنند و در خیر بودن و حسن پاره‌ای از امور اتفاق‌نظر دارند و بر این مبنا افراد ملل و مذاهب مختلف باهم مراوده و معامله دارند؛ مثلاً همه عدل، وفاى به عهد، امانت‌داری، احسان به فقیر و درمانده را خوب و نیکو می‌شمارند و در مقابل ظلم، عهدشکنى، خیانت‌درامانت، قتل نفس را بد و زشت می‌دانند؛ اما در انسان قواى دیگرى هم مثل قوۀ وهم، غضب و شهوت هم فعال‌اند [۳] و هریک می‌خواهند عنان نفس را در دست داشته باشند و خیریت هر قوه نسبت به قواى دیگر متفاوت است؛ به این معنا که خیر عقل در علم و حکمت و امر به افعال پسندیده و نهى از زشتی‌هاست؛ اما خیر قوۀ غضب در تسلط بر غیر و درندگى و خیر شهوت دررسیدن به لذات جنسى و خوردن و آشامیدن از هر راهى و حرص بر این امور و خیر قوۀ واهمه در مکر و رسیدن به مقاصد خود به هر نحو ممکن است و انسان‌ها برحسب تسلط هریک از قوا بر آن‌ها به اصناف مختلف تقسیم می‌شوند؛ ازاین‌رو، آراى مختلف در باب مصادیق خیر و شر پدید می‌آید و حتى فلسفه‌ها و مکتب‌های فکرى متفاوت ظهور می‌کند تا این‌که برخى فیلسوفان مثل جرمى بتهام [۴] فلسفه خودش را چه در عالم اخلاق و چه در عالم سیاست بر رنج و خوشى مبتنى می‌کند و می‌گوید: باید عملى انجام داد که خوشى حاصل از آن بیشتر و بادوام‌تر و مؤثرتر و شامل حال اغلب افراد جامعه باشد. اساس اخلاق سود خواهی و جلب خوشى است.

و دیگرى مثل نیچه به فلسفه‌ای مبتنى بر قدرت قائل است و اصالت را متعلق به قدرتمندان می‌داند و می‌گوید: باید از دنیا متمتع شوم ... و آنچه براى حصول این مقصود لازم است، اگرچه با قساوت و بی‌رحمی و مکر و فریب و جنگ و جدال باشد، خوب است ... مرد برتر آن است که نیرومند باشد ... و هواها و تمایلات خود را برآورده سازد و خوش باشد و خود را خواجه و خداوند بداند ... بشر برحسب فطرت بی‌رحم است.... [۵] برخى دیگر چون سقراط و افلاطون و ارسطو اصل را بر حکمت و دانایى و معیار فضیلت را معرفت و غایت هستى را تشبّه به خیر اعلى می‌دانند. بنابراین آن‌هایی که قوۀ عقل و خردشان بیدار و حاکم بر قواى دیگر است، به خیر و غایت آن نزدیک‌ترند تا آن‌هایی که قواى دیگر بر آن‌ها حاکم است.

در میان خردمندان و حکیمان در شناخت مصادیق خیر اختلاف بسیار است؛ به این جهت وجود انبیاى الهى و تعالیم آسمانى ضرورى می‌نماید، تا در آنچه آدمى به قوۀ خرد خویش از خیرات درک کرده، مؤیِّد و در زمینۀ آنچه از حوزۀ معرفت بشرى خارج است، مؤسِّس باشند و فصل الخطاب آراى متعارض قرار گیرند؛ چراکه سخنشان از ناحیۀ معمار هستى و خالق انسان است و او به خیرات حقیقى فرد و اجتماع در هر عصر و زمانى بیش از هرکس آگاه‌تر است و ازاینجا سرّ جاودانگى قرآن مکرّم و تعالیم نبى خاتم و اوصیاى برحقش نیز هویدا می‌شود.

آدمى تا به معرفت وحیانی بی‌واسطه یا باواسطه متصل نشود، شناخت او نسبت به مصادیق واقعى خیر و شناخت خیر اعلى تام و تمام نمی‌شود؛ چون گاه امورى را خیر می‌داند که درواقع خیر نیستند و به‌عکس [۶] قرآن بینش بشرى را محدود و گاه معکوس می‌شمارد؛ چنان‌که در خصوص کسانى که جهاد در راه خدا را خوش نمی‌داشتند، می‌فرماید: بسا چیزى را ناگوار شمارید؛ درحالی‌که به حقیقت خیر شما در آن است و بسا چیزى را دوست می‌دارید؛ ولى درواقع براى شما شرّ است. خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید. [۷] خداى سبحان در این آیه شریفه نقص معرفت بشرى به خیرات و شرور واقعى و نهایى را این‌چنین اعلام می‌فرماید؛ حتّى گاه انسان چیزى را نمی‌پسندد و حال‌آنکه خداوند در آن خیر فراوان نهاده است.

از سوی دیگر تفسیر خیر و شر از دید یک فرد معتقد به مبدأ و معاد این است که هر چه مایه تکامل بشر و سوق او به‌طرفخدا شود خیر و هر چه باعث تنزل و انحطاط و دوری از خدا شود شر است [۸] بدیهی است که این سؤال پیش می‌آید که بشر چگونه تصمیم‌گیری‌های خود را در مسیر تکامل و سیر الی ا... قرار دهد و از خیر بودن آن اطمینان حاصل کند.

حضرت علی (ع) پاسخ این سؤال را داده است؛ آنجا که می‌فرماید: خداوند سبحان کتاب هدایت‌کننده‌ای را فرستاد و خیر و شر را در آن تبیین فرمود. پس راه خیر را پیش بگیرید که هدایت می‌شوید و از جانب شر منصرف شوید تا در مسیر مستقیم قرار گیرید [۹] در این مقال فرصت آن نیست که انواع امور خیر را از منظرقرآن موردبررسی دقیق قرار دهیم. لیکن می‌توان به‌طورکلی نمونه اموری را کهخداوند از آن‌ها به‌عنوان امر خیر نام‌برده است ذکر نماییم تا وسعت تعریف خداوند از امر خیر از بیان الهی و تفسیر

ائمه معصومین روشن شود:

1.قرآن مال و ثروت را خیر دانسته است [۱۰] 2.قرآن جهاد در راهخدا را خیر معرفی می‌کند [۱۱] 3.روزه از دید قرآن یکی از امور خیر است . [۱۲] 4.تقوا به مفهوم پرهیز از گناه خیر است [۱۳] 5.توبه به مفهوم بازگشت به راه راست خیر است [۱۴] 6.قرآن امت اسلامی را بهترین امت و عضویت در این امت را خیر معرفی می‌کند [۱۵] 7.حضرت علی (ع) بهترین مردم را نافع‌ترین مردم برای دیگران معرفی می‌کند [۱۶] همان‌طور که حضرت رسول(ص) نیز می‌فرمایند: بهترین مردم کسی است که نفع به مردم رساند، پس نافع بر آن‌ها باش [۱۷] در جای دیگری از حضرت علی (ع) نقل است که «بهترین مردم کسی است که تحمل سختی و مشقت زندگی مردم را کند.» [۱۸] 8.امر خیر دیگر در کلام مولی علی (ع) با خارج کردن حرص از قلب به خاطر اطاعت خدا تعریف‌ شده است و در این باب می‌فرمایند: «بهترین مردم کسی است که حرص را از قلب خود بیرون کند و به خاطر اطاعت پروردگارش عصیان هوای نفسانی خود نماید [۱۹] و در جای دیگری فرمود: «بهترین مردم کسی است که نفس خود را از شهوات تطهیر کند».

تعمیم امر خیر در همه ارتباطات انسانی

اگر در موارد ذکرشده امور خیر در سه رابطه انسان با خالق، انسان با خود و در ارتباط با دیگر انسان‌ها معرفی‌شده است، در سایر معارف اسلامی، بحث امر خیر به ارتباط انسان با حیوانات، گیاهان و طبیعت تعمیم‌یافته است. برای مثال حضرت علی در توصیه‌های خود به گیرندگان زکات می‌فرمایند:

حیواناتی که بابت زکات گرفتی به دست کسی مده مگر آن‌که درستکار و مهربان با آن‌ها باشد و آن‌ها را به‌سختی نراند و نرنجاند و خسته نگرداند و با این کیفیت آن‌ها را به‌سوی ما بفرست تا به مواردی که خداوند فرموده است برسانیم.

و در مورد دیگری می‌فرمایند: پس به آن‌که حیوانات را می‌سپاری سفارش کن که بین کره شتر و مادرش جدایی نیندازد و آن‌قدر از شیر شتر ندوشد که به بچه آن زیان وارد آید و طوری از آن‌ها سواری نگیرد که خسته و وامانده شوند و در دوشیدن شیر و در سوارشدن در آن‌ها با عدالت رفتار کن و شتر خسته شده را در رفاه بگذارد و آن‌هایی که پاهایشان ساییده شده و از راه رفتن ناتوان شده‌اند با آرامش براند. حضرت رسول (ص) در رابطه با درخت می‌فرمایند: هیچ مسلمانی نیست که درختی را در زمین بنشاند یا زراعتی را کشت کند و انسان یا پرنده یا چرنده‌ای از آن بخورد، مگر اینکه برای او صدقه‌ای محسوب شود [۲۰] امام صادق (ع) می‌فرمایند: درختان مثمر که قابلیت میوه دادن را دارند را قطع نکنید، چراکه خداوند عذاب بر شما فرو خواهد فرستاد. کسی که یک شکوفه خرما یا یک درخت سدری را آب دهد گویا یک مؤمن تشنه‌ای را آب‌داده است.

بنابراین، برخلاف فرهنگ غالب در ذهن اکثریت مردم جامعه و همچنین افراد خدومی که در سازمان‌ها و نهادهای مختلف جامعه در توسعه و تعمیق فعالیت‌های خیرانه مشارکت دارند، کار خیر محدود به تأمین منابع مالی برای کمک به نیازهای جسمی و مادی سایر انسان‌ها نیست، بلکه در منطق قرآن و احادیث هر اقدامی که بتواند دریکی از روابط چهارگانه انسانی کمک نماید که تأمین یک نیاز مادی، اخلاقی و معنوی را برآورده سازد و حاصل آن زمینه‌سازی برای رشد مادی جامعه توأم با پیشرفت معنوی فرد و جامعه گردد، آن اقدام یک عمل خیرانه است.

نقش فطرت انسان در امر خیر

اما باید در کنار نقش آموزه‌های دینی در توسعه و گسترش امر خیر به این نکته توجه نماییم که نیاز به کار خیر امری فراتر از آموزه‌های دینی است و خداوند منان نیاز به کمک به دیگران را در فطرت انسانی به ودیعت گذاشته است، همان‌طور که نیاز به کمال و ترقی را از نیازهای فطری هر انسان قرار داده است، ازاین‌روی، این نیاز فطری در پیوند با تدین افراد می‌تواند بستری باشد برای توسعه و گسترش امر خیر و لازم است در سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی امور خیر در جامعه به این مسئله توجه نمود تا در موقع سیاست‌گذاری‌ها همه اقشار جامعه اعم از متدینین و افراد دارای گرایش دینی ضعیف‌تر را مدنظر قرارداد. علامه مطهری، پنج نیاز معنوی را در کنار نیازهای مادی جسمی انسان برمی‌شمارد:

1.نیاز به حقیقت، یکی از نیازهای اصیل انسان، نیاز به علم و دانش و معرفت واقعیت‌های جهان هستی است. این نیاز از همان کودکی بروز و تا پایان عمر از انسان سلب نمی‌شود.

2.نیاز به خیر و فضیلت، یکی دیگر از نیازهای فطری و دائمی بشر است که در همه افراد این نیاز وجود دارد. انسان نیاز دارد به انجام افعال خیر و بافضیلت، نه ازآن‌جهت که عوض دارد و نیازی از نیازهای مادی او را برطرف و یا زیانی را از او دفع می‌کند؛ بلکه ازآن‌جهت که آن امور خیر است و باوجود او سازگاری دارد.

منظور از فضیلت همان ارزش اخلاقی است. نیاز انسان به فضائل اخلاقی از قبیل عدالت، صداقت، امانت‌داری، وفای به عهد، پاک‌دامنی، تعاون، تقوا، فداکاری و ایثار غیرقابل‌انکار است.

3.نیاز به جمال و زیبایی، یکی از نیازهای فطری انسان نیاز به زیبایی و جمال است. انسان زیبایی را در همه شئون زندگی دخالت می‌دهد و دوست دارد همه‌چیز از شکل ظاهری تا باطن پدیده‌ها جلوی چشمش و در تعامل باروحش زیبا و قشنگ باشد و تمام زندگی او را هاله‌ای از زیبایی فراگرفته باشد.

4.نیاز به خلاقیت و ابداع: انسان نیاز دارد بیافریند، خلق کند و چیزی را که وجود نداشت به وجود آورد. خلاقیت و نوآوری مثل علم و آگاهی، هم وسیله‌ای است برای رفع نیازهای زندگی است و هم خودش برای انسان هدف و مطلوب است.

5.نیاز به راز و نیاز و پرستش پروردگار: ازجمله نیازهای انسانی خداپرستی و کرنش در مقابل یک موجود بی‌نهایت کامل است. انسان اگر در موجودی کمال فوق‌العاده‌ای را ببیند به‌طور فطری در مقابل او خضوع می‌کند.

این احساس کاملاً فطری است و در مراتب بالای آن، خضوع کردن فرد در برابر پروردگار، آدمی را اشباع می‌کند. نکته قابل تعمق در توجه به این ظرفیت‌های فطری انسانی این است که خداوند در وجود انسانی این نیازهای فطری را گذاشته است و عملاً در قالب یک نظام، روی‌هم اثرگذاری و آن را تشدید می‌نماید، ثانیاً این نیازهای فطری است که زمینه پذیرش دین الهی را فراهم کرده و از هم‌افزایی آموزه‌های دینی با فطرت‌های پاک بشری است که ظرفیت عظیمی را برای گسترش امر خیر به وجود می‌آورد، تا جایی که بعضی از انسان‌ها آماده فدا کردن جان خود برای کمک به دیگران می‌شوند و این هنرمندی، دانش و خلاقیت مدیران یک جامعه است که از همه این ظرفیت‌های خدادادی برای تحقق عدالت، تقویت پیوندهای اجتماعی، رشد معنویت و اخلاق، تعدیل زیاده‌خواهی و طغیان انسانی و ... بهره‌برداری و پیشرفت همه‌جانبه جامعه را فراهم نمایند.

اصلی

چیستی فرهنگ و تحولات فرهنگی

تلقی‌های متفاوت و پردامنه از مفهوم فرهنگ، بعضاً ذهن را از واقعیت فرهنگ دور می‌سازد و وقتی از رسالت دولت‌ها برای تقویت فرهنگ امر خیر سخن گفته می‌شود، ذهن مخاطب را در محدوده کوچکی زندانی می‌کند.

در این مقاله منظور از فرهنگ، «نظام واره ای از باورها و مفروضات اساسی، ارزش‌ها، آداب و الگوهای رفتاری ریشه‌دار و دیرپا و نمادها و مصنوعات که ادراکات، رفتار و مناسبات جامعه را جهت و شکل می‌دهد و هویت آن را می‌سازد.» این تعریفی است که موردتوافق اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده است و مبنای نقشه مهندسی فرهنگی قرارگرفته است. [۲۱] محتوای این تعریف تأییدی است بر همه نظریاتی که تلاش کرده‌اند فرهنگ را در لایه‌های مختلف مرتبط با هم تفکیک نمایند تا این نکته را یادآور شوند که همان‌طور که می‌توان با آموزش‌های هدفمند باورهای افراد را تحت تأثیر قرارداد تا با شرایط خاصی به‌تدریج عامل تغییر در نظام ارزش‌ها و الگوهای رفتاری فرهنگ جامعه شود، می‌توان این انتظار را داشت که با ایجاد ساختارها، قوانین، الگوهای خاص اداری و غیره عامل تغییر نمادها، الگوهای رفتاری و به دنبال آن به‌تدریج ارزش‌ها و باورهای افراد جامعه را تغییر داد، در بسیاری از مطالعات جامعه شناسان این نظر را به‌صورت فلش‌های رفت و برگشتی ترسیم کرده‌اند [۲۲]

اصلی

جالب این است که قبل از آنکه دانشمندان با مطالعات مختلف فرهنگی و جامعه‌شناسی به این امر پی ببرند که چگونه تحولات سیاسی، اقتصادی، معماری و سازوکار‌های ایجادکننده این تحولات بر باورها و ارزش‌های مردم یک جامعه تأثیر بگذارند و فرهنگ آن جامعه را تغییر دهد. در آموزه‌های دینی ما به این مسئله اشاره ‌شده بدین ترتیب که گناه به‌عنوان یک رفتار ناپسند می‌تواند اعتقادات و باورهای ما را تخریب کند، به‌عنوان نمونه در آیه 10 سوره روم می‌فرماید: «سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به‌جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند»و یا در حدیثی حضرت رسول(ص) می‌فرمایند: «همانا گناهان گمراهی را بر گنه‌کار مسلط می‌نماید تا آنجا که او را به رد ولایت و امامت وصی رسول خدا و انکار نبوت پیامبر و به همین منوال انکار یکتایی خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده می‌گرداند.»( بحار، ج 73، ص360) بنابراین می‌توان پذیرفت که آنچه عامل تغییر در فرهنگ یک جامعه می‌شود از یک‌سو تلاش آگاهانه نهادهای فرهنگی یک جامعه است که از رهگذر اقدامات آگاهی‌بخش و آموزش‌های هدفمند دنبال می‌شود و از سوی دیگر به‌صورت ناخودآگاه از مسیر ساختارهای ظاهراً غیرفرهنگی مثل فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی، قوانین، سازمان‌دهی امور جامعه، نمادها و الگوهای رفتاری تقلیدی در سبک زندگی نیز فرهنگ جوامع تغییر می‌یابد.

اصلی

مقاله، وقتی تلاش آگاهانه متقاعدسازی مخاطبین برای انجام هر چه بیشتر امر خیلی موفق می‌شود که قوانین کشور، برخورد کارکنان نظام اداری، فضای رسانه کشور هم، زمینه‌ساز تشویق و استقبال از اقدامات جامعه خیرین باشند.

بنابراین می‌توان تصور کرد در جامعه‌ای، کارکردهای سیاسی و اقتصادی و ساختارهای اداری یک جامعه مشوق و توسعه‌دهنده فرهنگ امر خیر باشد و در جامعۀ دیگری، مجموعه نظام‌های اداره‌کننده جامعه باسیاست‌ها و اقدامات خود و با گسترش روحیه مال‌ پرستی و خودپرستی، زمینه فرهنگی امر خیر را تخریب نمایند.

مسئولیت دولت در نظام جمهوری اسلامی

مسئولیت‌ها و وظایف دولت‌ها در قبال مردم خویش در جوامع مختلف، نشئت‌گرفته از جهان‌بینی و مکاتب فلسفی حاکم بر فرهنگ غالب مردم یک جامعه است که در جریان تحولات تاریخی، تحت تأثیر پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی و گسترش تعامل بین جوامع تغییراتی را می‌پذیرد و هم‌اکنون نیز شاهد طیف گسترده‌ای از شیوه‌ها و سبک‌های حکومتی هستیم.

در جامعه اسلامی ایران به برکت شکل‌گیری انقلاب اسلامی، اصول و مبانی جهان‌بینی اسلامی و باورها و ارزش‌های اصیل دینی زیربنای سازمان‌دهی امور حکومتی و توضیح‌دهنده مسئولیت دولت‌ها قرارگرفته است و همان‌طور که آیه 41 سوره حج اعلام می‌دارد در جامعه اسلامی وقتی حکومتی بر مبنای دین مبین اسلام شکل گرفت، یکی از پیامدهای قطعی آن باید برپایی نماز، پرداخت زکات و احیاء خوبی‌ها و مقابله با زشتی‌ها باشد.

«آنان که اگر در زمین قدرت یابند نماز را به پا می‌دارند و زکات می‌دهند و به‌خوبی فرمان می‌دهند و از زشتی بازمی‌دارند.» به استناد این‌گونه آیات و مجموعه عظیم احادیث، موضوع گسترش امر خیر یک امر حاشیه‌ای و تزئینی نیست، بلکه یک راهبرد و هدف محوری در شیوه‌ اداره جامعه اسلامی است و طبیعی است که انتظار داشته باشیم راهبردها و راهکارهای شفافی برای توسعه و گسترش امر خیر در تمامی زوایای زندگی فردی و اجتماعی جامعه وجود داشته باشد و جامعه اسلامی ایران در این زمینه یک نمونه مطلوب را در سطح جهان ارائه دهد.

این رسالت کلی حکومت در مبانی دینی به‌صورت تفصیلی‌تر در قالب مسئولیت‌های دولت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ذکرشده است: اصل سوم قانون اساسی برای دولت شانزده عرصه مسئولیت و اقدام معرفی است که از این میان، چند بند آن با موضوع توسعه امر خیر و ضرورت فرهنگ‌سازی برای آن ارتباط مستقیم دارد.

بند 1- دولت را موظف نموده است که «محیط مساعدی را برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا ایجاد کرده و با کلیه مظاهر فساد و تباهی مبارزه کند.»

بند 8- دولت را به فراهم کردن شرایط برای مشارکت فعال مردم در همه عرصه‌های زندگی اجتماعی موظف دانسته و اعلام می‌دارد «عامه مردم را در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش مشارکت دهند.»

بند 9- دولت را ایجادکننده شرایط برای تحقق عدالت در همه زمینه‌ها معرفی کرده است «تبعیضات ناروا را در جامعه رفع و برای همه امکانات عادلانه‌ای در تمام زمینه‌های مادی و معنوی ایجاد کند.»

بند12- رفع فقر و محرومیت را در ابعاد مختلف ازجمله مسئولیت دولت قلمداد نموده و اعلام می‌دارد: «اقتصادی صحیح و عادلانه را بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینۀ تغذیه، مسکن، کار، بهداشت و تعمیم بیمه کشور پی‌ریزی کند.»

بند 15- تقویت، روحیه تعاون و برادر اسلامی را به‌عنوان یک زیربنای فرهنگ اسلامی مدنظر قرار داده و از دولت خواسته است که «برادری اسلامی و تعادل عمومی بین همه مردم را توسعه و تحکیم بخشد.» بدیهی است تأثیرات متقابل این وظایف روی یکدیگر و ضرورت تحقق همه این موارد به اصلاح کارکرد سازمان‌ها و نهادهای حکومتی و فرهنگ عمومی جامعه، دولت‌ها را موظف می‌سازد که در نحوه اداره جامعه راهکارهایی را جستجو کنند که با حداقل هزینه‌های سیاسی، اجتماعی و مالی بیشترین بازدهی را در تحقق این اهداف داشته باشد، تعمق بر تعامل این عرصه‌ها را روی یکدیگر در الگوی زیر:

اصلی

به‌ خوبی نشان می‌دهد که ما باید در یک‌روند تدریجی، همراه با فرهنگ‌ سازی برای مشارکت فعال مردم در امور خیر در همه ابعاد زندگی خود، تکیه افراطی خود را از اقدامات اجباری مثل وضع قوانین گسترده و بهره‌گیری از مجازات‌های اقتصادی و قضایی کاهش داده و به سمت بهره‌گیری از ظرفیت‌های معنوی و اعتقادی درونی افراد حرکت کنیم و سازمان‌ها و نهادهای جامعه را برای پذیرش این تحول همراه سازیم.

اصلی

اهمیت اتخاذ این راهبرد کلان ایجاب می‌کند توضیح بیشتری در این زمینه داده شود. اگر بخواهیم وظایف دولت‌ها در جامعه اسلامی در چهار شاخص کلی خلاصه کنیم باید بگوییم مجموعه سیاست‌ها، برنامه‌ها و اقدامات دولت باید هم‌زمان زمینه رشد و ارتقاء چهار شاخص کلان را در برداشته باشد.

1-ارتقاء سطح اخلاق، معنویت و اجرای عملی آموزه‌ها و احکام الهی

2-افزایش سطح عدالت و رفع تبعیض در ابعاد مختلف زندگی افراد

3-رشد و توسعه اقتصادی و رفاه مادی جامعه

4-گسترش میزان مشارکت و حضور افراد در تصمیم‌گیری‌های عرصه‌های مختلف بدین معنا که ما باید باگذشت زمان شاهد رشد مداوم این شاخص می‌شویم؛

اصلی

برای تحقق این شاخص‌ها دولت‌ها می‌توانند در یک طیف نگرشی سیاست‌گذاری نمایند. یک‌طرف طیف پذیرش این پیش‌فرض که انسان‌ها در جامعه ما نیز همانند غرب، انسان‌هایی هستند که محور حرکت و تصمیم آن‌ها در مناسبات اجتماعی، جذب منافع مادی و اقتصادی بیشتر است و باید با این پیش‌فرض تمام قانون‌گذاری‌ها و ساختارهای کنترل اجتماعی را پایه‌گذاری کرد.

در طرف دیگر پذیرش این پیش‌فرض که انسان‌ها در کنار تمایل برای کسب منافع مادی دارای ظرفیت‌های فطری برای خدمت به دیگران و سایر فضیلت‌های انسانی هستند و باید سازوکارهای قانونی و ساختارهای اجتماعی به ترتیبی عمل کنند که نه‌تنها این انگیزه‌های اخلاقی، معنوی را تخریب نکنند که به تقویت و گسترش آن کمک نمایند. وقتی از این زاویه به آموزه‌های دینی پرداخته شود مشاهده می‌شود که این راهبرد یعنی تکیه ‌بر ظرفیت‌های درونی و در عین بهره‌گیری از سازوکارهای قانونی، ریشه در آموزه‌های دینی ما دارد. اگر در اسلام پرداخت زکات واجب شرعی است و پرداخت‌ کننده باید با نیت پرداخت اداء دین خود به خدا عمل کند و اگر حضرت علی(ع) می‌فرماید: اگر پرداخت زکات با رضایت قلبی نباشد گرفتار پشیمانی طولانی و از دست دادن پاداش و انحراف عمل خواهد شد( جامع الحدیث، جلد 9، ص34) و حضرت رسول (ص) می‌فرمایند: هر کس زکات مال خود را عاشقانه بدهد در برابر هر دانه گندم و جو، قصری در بهشت دریافت می‌کند(همان، ج 9، ص 32)، درعین‌حال حکومت مأمورینی را برای اخذ این زکات اعزام می‌کند و در نحوه تعامل مأمورین گیرنده زکات با زکات دهنده، انواع سفارش‌های اخلاقی و اجتماعی را مطرح می‌کنند و در نحوه هزینه اموال اخذ شده نیز، رفع انواع نیازهای مادی و معنوی جامعه مدنظر قرار می‌گیرد. مروری به مصارف زکات، زاویه نگاهی است که می‌تواند مسئولیت‌های یک حکومت دینی را روشن کند. زکات در هشت مورد مصرف می‌شود:

1- فقیر (کسی که هزینه سالانه خود و عیالش را ندارد)

2- مسکین (کسی که از فقر وضعیت بدتری دارد) 3- دستمزد به مأمور جمع‌آوری زکات

4- افراد ضعیف الایمان (که با گرفتن زکات اعمالشان تقویت می‌شود)

5- خریداری و آزادی بنده

6- بدهکاری که نمی‌تواند قرض خود را بدهد

7- سبیل الله (ساختن مسجد، مدرسه، مراکز نشر، پل، جاده و...)

8- مسافری که در سفر مانده است.( مسأله 1925 رساله حضرت امام(ره)) در هم تنیدگی آموزه‌های دینی برای پاسخگویی هم‌زمان به همه نیازهای مادی، معنوی، فردی و اجتماعی از معجزات ناشناخته دین الهی است که هنوز برای ما کشف نشده است. حضرت امام(ره) دریکی از سخنرانی خود به گوشه‌ای از این موضوع اشاره می‌کنند: «سیاست به معنی این‌که جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آنجایی که صلاح جامعه و صلاح افراد است. این در روایات ما برای نبی اکرم(ص) با لفظ سیاست ثابت‌شده است، همانی که در قرآن صراط مستقیم گفته می‌شود و ما در نماز می‌گوییم «اهدنا الصراط المستقیم» و از خدا می‌خواهیم که ملت و اجتماع و اشخاص را راه ببرد به یک صراطی که ازاینجا شروع می‌شود و به آخرت ختم می‌شود والی ا... است. این سیاست مختص به انبیا و اولیا است...» انبیا شغلشان سیاست و دیانت همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می‌دهد و به همه‌ چیزهایی که به صلاح ملت و مردم است، هدایت می‌کند. در جای دیگر می‌فرمایند: «اسلام، احکام اخلاقی‌اش هم سیاسی است. همین حکمی که در قرآن هست که مؤمنین برادر هستند، این‌یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است. اگر مؤمنین، طوایف مختلفی که در اسلام هستند و همه هم مؤمن به خدا و پیغمبر اسلام هستند، این‌ها باهم برادر باشند، همان‌طور که برادر با برادر نظر محبت دارد، همه قشرها باهم نظر محبت داشته باشند. این علاوه بر اینکه یک اخلاق بزرگ اسلامی است و نتایج بزرگ اخلاقی دارد، یک حکم اجتماعی و نتایج بزرگ اجتماعی دارد.

اخوت اسلامی اقتضای این را می‌کند که در این جهت اجتماعی همه باهم کمک کنند و این کشوری که از خودشان هست همه آباد کنند را پاک‌سازی کنند آن را و بسازند آن را»( صحیفه امام، ج13، ص131) خلاصه اینکه : مسئولیت دولت در نظام جمهوری اسلامی هدایت در مسیر توأمان پیشرفت مادی و معنوی جامعه است و یکی از راهبردهای مهم طی کردن این مسیر، داشتن یک برنامه جامع برای توسعه امر خیر در همه ابعاد فردی و اجتماعی است.

مسئولیت‌های دولت در تحولات فرهنگی جامعه

همان‌طور که در صفحات قبل اشاره شد، اگر مفهوم کلی و کامل فرهنگ مدنظر قرار گیرد، روشن می‌شود که دولت‌ها علاوه نقش مستقیمی که از رهگذر فعالیت‌های سازمان‌های فرهنگی و آموزشی خود در تغییر و تحولات لایه‌های مختلف فرهنگ یعنی اعتقادات، ارزش‌ها، الگوهای رفتاری و نمادها و مصنوعات جامعه ایفا می‌کنند، به‌صورت ناخودآگاه از مسیر عملکرد سیاست‌ها، سازوکارها و اقدامات سیاسی، اقتصادی، نظامی، بهداشتی، درمانی و غیره در تحولات فرهنگی جامعه مداخله می‌کنند.

متأسفانه به دلایل گوناگونی بسیاری از این تأثیرگذاری‌ها ناشناخته باقی‌مانده و حتی نخبگان مدیریتی و فرهنگی جامعه از آن غافل‌اند، تا آنجا که مقام معظم رهبری ناچار می‌شوند بعد از 24 سال از پیروزی انقلاب اسلامی به‌عنوان تذکر در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بفرمایند:

«من فرهنگ را در سه عرصه به‌طور مهم و عام مشاهده می‌کنم؛ اول در عرصه تصمیم‌های کلان کشور است، یعنی فرهنگ به‌عنوان جهت دهنده به تصمیمات کلان کشور، حتی تصمیم‌های اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و یا تصمیماتی که در تولید نقش دارند. وقتی ما می‌خواهیم ساختمان بسازیم و شهرسازی کنیم، درواقع با این کارداریم فرهنگی را ترویج می‌کنیم یا (فرهنگی) را تولید می‌کنیم و یا (فرهنگی) را اشاعه می‌دهیم؛

وقتی تولید اقتصادی هم می‌کنیم یا (فرهنگی) را اشاعه می‌دهیم یا تولید می‌کنیم، اگر در سیاست خارجی مذاکره‌ای می‌کنیم و تصمیمی می‌گیریم عیناً همین معنا وجود دارد. بنابراین فرهنگ مثل روحی است که در کالبد همه فعالیت‌های گوناگون کلان کشوری حضور و جریان دارد.»( مقام معظم رهبری، در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 26/9/81)

و بر مبنای همین نگاه برآمده از اندیشه ناب اسلامی است که از ضرورت مهندسی فرهنگی برای اصلاح عملکرد فرهنگی نظام‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سخن می‌گویند و حتی به‌واسطه آنکه می‌دانند تحقق این امر، مستلزم نظام سازی اسلامی و کاری است زمان‌بر، برای آنکه فرصت‌های موجود از دست نرود، بحث پیوست نگاری فرهنگی را برای طرح‌های مهم اجرایی را مطرح می‌کنند و در سال 1392 می‌فرمایند: «اینکه ما گفتیم مسائل اقتصادی و مسائل گوناگون مهم پیوست فرهنگی داشته باشد به معنای آن همین است، معنای آن این است که یک حرکت اساسی که درزمینۀ اقتصاد، درزمینۀ سیاست، درزمینۀ سازندگی، درزمینۀ فناوری، تولید، پیشرفت علم می‌خواهیم انجام بدهیم، ملتفت لوازم فرهنگی آن باشیم.»( مقام معظم رهبری، در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 19/9/92)

متأسفانه در مقابل این نگرش به جایگاه فرهنگ و نسبت آن با مسئولیت‌های دولت، تفکرات دیگری در بین جمعی از مدیران و کارشناسان نظام اجرایی حاکم است که اولاً جایگاه تقلیل یافته به فرهنگ دارند و آن را در حد برگزاری فعالیت فرهنگی و هنری تقلیل داده‌اند و ثانیاً اعتقاد دارند که بهتر است دولت در حد فراهم کردن شرایط برای فعالیت‌های فرهنگی و هنری مردمی اقدام نماید، این رویکرد که حاصل تلفیق نگرش لیبرالیستی غرب با سکولاریسم به‌جامانده از حکومت‌های پادشاهی در ایران است و در افکار بخشی از نخبگان جوامع اسلامی شکل‌گرفته است.

بدون توجه به مسئولیت‌های دولت‌ها در نظام جمهوری اسلامی و بدون درک این واقعیت که اساساً مشارکت و عدم مشارکت در تحولات فرهنگی امری ارادی نیست و نفس اقدامات دولت‌ها در امور جامعه بازتاب‌های فرهنگی خواهد داشت، در فضای گفتمانی کشور گاهی از واگذاری مسئولیت فرهنگی به سایر نهادهای اجتماعی سخن می‌گویند و با این رویکرد غلط در عمل، عامل انتقال اندیشه‌های غربی در نظام تصمیم‌گیری کشور می‌شوند.

مقام معظم رهبری بارها در رابطه با خطر این‌گونه اندیشه‌ها تذکر داده‌اند، برای مثال در تاریخ 18/6/88 در جمع اعضای هیئت دولت می‌‌فرمایند: «آیا ما به‌عنوان دولت اسلامی می‌توانیم هدایت فرهنگی جامعه‌ای خودمان را رها کنیم؟ قطعاً نه، جزء وظایف ماست، حالا مخالفین، معترضین حرف‌هایی می‌زنند، نقد می‌کنند، گاهی مسخره می‌کنند، گاهی اهانت می‌کنند، بکنند، ما که نمی‌توانیم تکلیف الهی را با این چیزها فراموش کنیم، ما وظیفه‌داریم مردم را هدایت بکنیم، ریاست در جامعه‌ای اسلامی، ریاست مادی محض و صرف نیست، اداره امور زندگی مردم هست، همراه با هدایت، تا آنجا که می‌توانیم باید راه هدایت مردم را بازکنیم و مردم را هدایت کنیم، خیلی از ابزارهای هدایت، در اختیار دستگاه‌های حکومتی است.»

بدیهی است نگاهی که برای دولت نقشی در هدایت فرهنگی جامعه قائل نیست، در برخورد با موضوع امر خیر نگرشی بسیار سطحی و محدود خواهد داشت.

علی ایحال، در نظام جمهوری اسامی و در قانون اساسی دولت یکی از بزرگ‌ترین نقش‌آفرینان در عرصه تحولات فرهنگی جامعه است و باید موضوع توسعه امر خیر یکی راهبردهای محوری سیاست‌ها و اقدامات دولت باشد. این راهبرد در هر دو عرصه مداخله مستقیم و غیرمستقیم دولت‌ها در تحولات فرهنگی باید مدنظر قرار گیرد.

اصلی


جمع‌بندی

از حاصل آنچه در بخش‌های مختلف این مقاله مطرح شد می‌توان بدین گونه جمع‌بندی نمود:

1-برای ساخت جامعه اسلامی باید امر خیر را از منظر قرآن و آموزه‌های معصومین بازتعریف و آن را از محدود عرفی شده موجود خارج نمود.

2-بر اساس این آموزه‌ها امر خیر در همه ابعاد ارتباطی افراد معنادار است و همه افراد جامعه باید و می‌توانند در هرلحظه زندگی، نقشی فعال در انجام امر خیر داشته باشند.

3-دولت در نظام جمهوری اسلامی وظیفه دارد در همه سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و اقداماتی را که برای پیشرفت کشور دنبال می‌کند، پیشرفت مادی و معنوی جامعه را به‌صورت توأمان دنبال نماید.

4-ماهیت نظام اسلامی که بر مبنای مشارکت فعال مردم در همه عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پایه‌گذاری شده است، ایجاب می‌کند که مقوله اصلاحات فرهنگی زمینه‌ساز شکل‌گیری این مشارکت و از آن مهم‌تر با کارکرد سازنده و تعالی‌بخش باشد.

5-بدین ترتیب توسعه و گسترش عمل خیرانه در همه عرصه‌های زندگی یکی از راهبردهای محوری و اصلی در اداره جامعه تلقی می‌شود و تمامی سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی باید نقش سازنده‌ای در این امر ایفا کنند.

6-برای توسعه این رویکرد باید در هر دو محور فعالیت‌های مستقیم سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی کشور و همچنین فعالیت‌های ‌سازمان‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گسترش فرهنگ خیر مدنظر قرار گیرد و اصلاحات لازم در کارکردها به وجود آید.

7-برای استقرار این رویکرد موانع فرهنگی وسیع و گسترده‌ای وجود دارد که باید در انتخاب راهکارها مدنظر قرار گیرد.

موانع فرهنگی استقرار بینش و نگرش صحیح در توسعه امر خیر

با توجه به نقش بسیار تعیین‌کننده دولت‌ها در تحولات فرهنگی جامعه، اگر موانع مختلفی که موجب می‌شود دولت‌ها به این رسالت خود بی‌توجهی کنند را شناسایی نکنیم، به‌طور طبیعی مسئله فرهنگ‌سازی برای توسعه امر خیر از طریق نهادها، سازمان‌ها و سیاست‌گذاری‌های دولتی هم به‌جایی نمی‌رسد، ازاین‌روی به‌طور خلاصه به عوامل اصلی بی‌توجهی دولت‌ها به امر فرهنگ اشاره می‌شود:

1.ماهیت پیچیده فرهنگ و کارکردهای آن در تحولات جامعه نسبت به سایر فعالیت‌های اجتماعی؛

2.تلقی تقلیل یافته از مفهوم فرهنگ در ذهن بسیاری از مدیران و نخبگان جامعه و ایجاد احساس کاذب شناخت از فرهنگ، به‌طوری‌که در بسیاری از موارد با اقدام برای برپایی نماز و بعضی از شعائر اسلامی یا برگزاری جشنی با حضور هنرمندان وظیفه خود را در قبال فرهنگ تمام‌شده تلقی می‌کنند؛

3.وجود درآمدهای نفتی در ساختار مالی دولت‌ها که موجب شده همه راه‌حل‌ها به منابع مالی دولت پیوند بخورد و اهمیت نیروی انسانی در پیشرفت کشور درک نشده و به‌تبع آن، جایگاه دانش، مهارت و فرهنگ یک جامعه شناخته نشود؛

4.تکیه بیش‌ازحد به بهره‌گیری از ابزارهای قانونی برای اصلاح رفتار افراد در مناسبات اجتماعی و بی‌توجهی به اهمیت انگیزه‌های درونی افراد که از رهگذر اصلاحات فرهنگی می‌تواند بسیاری از نارسایی‌های رفتاری را اصلاح کند؛

5.تقسیم علوم در رشته‌های مختلف و تقسیم تأمین نیازهای جامعه بین سازمان‌های تخصصی که امریست اجتناب‌ناپذیر، اما موجب بی‌توجهی به پدیده‌های کلی و محاط کننده جامعه یعنی فرهنگ می‌شود؛

6.بازدهی بلندمدت، تدریجی و غیرقابل تبلیغ از فعالیت‌های فرهنگی برای مدیران در سازمان‌های مختلف، آن‌هم در شرایطی که به‌واسطه نقاط ضعف نظام انتخاباتی کشور و رفتارهای سیاسی جامعه عمر مدیریت‌ها بسیار کوتاه است؛

7.تأثیر مخرب شیوه مردم‌سالاری که موجب می‌شود غالب تقاضای مردم پیرامون نیازهای مادی و عمرانی تمرکز پیدا کند و هیچ‌گونه مطالبه‌ای برای اصلاح کارکرد فرهنگی دولت‌ها به وجود نیاید؛

8.در اختیار بودن تجربه‌های کشورهای توسعه‌یافته و موفقیت‌های نسبی و ظاهری آن‌ها در تأمین دنیای مادی و تئوریزه شدن آن در غالب علوم انسانی و انتقال آن به دانشگاه‌های کشور و پر کردن خلأ نیازهای فکری و نظری برای استقرار فرهنگ اسلامی؛

9.وجود ساختار بوروکراتیک متمرکز با سلسله‌مراتب زیاد که احساس مسئولیت افراد را در حد انجام وظایف روزمره و مکانیکی تقلیل می‌دهد و تحت تأثیر جذب منافع کوتاه‌مدت سازمان، اکثر افراد را به انسان‌های تخریب‌کننده فرهنگ تبدیل می‌کند؛

10.نبودن مطالبه عالمانه از موضع نخبگان حوزوی و دانشگاهی از دولت‌ها برای اصلاح کارکرد فرهنگی دولت‌ها و جامعه به دلیل عدم درک صحیح جایگاه فرهنگ در بین نخبگان کشور؛

11.آثار مخرب فرایندهای جهانی‌سازی و جهانی‌شدن و جنگ نرم دشمن که در عمل حساسیت‌های مدیران و نخبگان جامعه را نسبت به آسیب‌های فرهنگی از بین می‌برد و به‌تدریج به نارسایی‌های فرهنگی عادت می‌کنند.

توجه شود این عوامل در تعامل با یکدیگر هم‌افزایی زیادی پیدا می‌کنند، چراکه نقش یکدیگر را در اثرگذاری تقویت کرده و امواج گسترده‌ای را برای بی‌توجهی به لزوم مدیریت تحولات فرهنگی جامعه ایجاد می‌نمایند. علاوه بر این‌گونه عوامل که در کلیت عامل عدم توجه به‌ضرورت مدیریت عالمانه در اصلاح فرهنگ جامعه و درنتیجه عدم توجه به نقش شایسته امر خیر ارادی در مدیریت کشور می‌شود، عوامل دیگری در فضای موجود جامعه مانع رشد و توسعه امر خیر می‌شود که اهم آن عبارت است از:

1.انعکاس فسادهای مالی در ساختارهای دولتی و تشدید آثار مخرب فرهنگی آن از طریق رسانه‌ها؛

2.ریخت‌وپاش‌های سازمان‌های دولتی در انجام فعالیت‌های روزمره خود؛

3.تبلیغ مکرر ثروتمند بودن دولت به‌صورت بالقوه برای روحیه دادن به مردم در تریبون‌های عمومی، با انعکاس آمار و ارقام ذخایر و معادن طبیعی و زیر سؤال رفتن ضرورت مشارکت مردم؛

4.غربال شدن قشرهای مختلف اجتماعی از جهت تعامل و ارتباط با یکدیگر به‌طوری‌که در اکثر شهرها طبقات مرفه، متوسط، و فقیر در مناطق خاصی به‌صورت جدا از هم سکونت دارند؛

5.بازگشت فرهنگ جاهلیت در به رخ کشیدن ثروت و عکس‌العمل‌های تأییدکننده از سوی نسل جوان و بعضاً رسانه‌های عمومی؛

6.تقویت روحیه خودخواهی و فردگرایی متأثر از تسلط تدریجی فرهنگ غرب در بین افراد تحصیل‌کرده و شهرنشین.

راهکارهای پیشنهادی

اگر مباحث و منطق درج‌شده در این مقاله مورد تائید قرار گیرد، برای شکل‌گیری یک فرایند پایدار مشارکت فعال در امور جامعه باانگیزه‌های خیرانه باید دایره امر خیر را به نحوی گسترش و تبیین کرد که همه افراد در هرلحظه و در هر موقعیت از زندگی و در تمامی تصمیمات ریز و درشت خود تلاش کنند آن تصمیم را با چارچوب خیر بودن بسنجند و آنگاه اقدام کنند و بپذیریم با شکل‌گیری چنین فرهنگی است که زمینه شکل‌گیری سازمان‌ها و نهادهای مردمی خیراندیش در حل بسیاری از معضلات جامعه فراهم می‌شود و به دنبال آن بسیاری از معضلات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی جامعه حل می‌شود.

اصلی

با این رویکرد فراگیر، راهکارهای موردنظر می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

1.تبیین کار خیرانه در کتاب‌های درسی آموزش‌وپرورش و آماده‌سازی معلمان در طرح درست موضوع و در کنار آن تبدیل مدارس به‌عنوان کانون خیر آفرین در محله به‌طوری‌که معلمان و دانش آموزان در آن محور باشند؛

2.توجیه مدیران و برنامه‌سازان صداوسیما در رابطه با مسئولیتی که در زمینۀ توسعه امر خیر دارند و پیش‌بینی آموزش‌های لازم برای پذیرش قلبی و جامع بحث از منظر قرآن کریم؛

3.بهره‌گیری از ظرفیت نیروهای مؤمن و متدین اصناف مختلف، برای دعوت از صاحب‌نظران مناسب به‌منظور شناساندن مفهوم و نمودهای امر خیر در هر صنف و تولید آثار فرهنگی و هنری برای اشاعه آن در بین اعضاء اصناف خود (توجه شود در این رویکرد امر خیر فقط راه‌اندازی صندوق قرض‌الحسنه یا کمک به محرومین نیست، بلکه بحث از فروش کالای ایرانی، برخورد انسانی، مراعات حقوق مشتری، تزئین صحیح ویترین در ارتباطات اجتماعی شروع و با نگاه خیرانه در برخورد با اصناف با فرزندان خود خانواده تداوم می‌یابد و به اصلاح رابطه اصناف با نظام سیاسی جامعه و مشارکت در اصلاح امور جامعه منتقل می‌شود)؛

4.راه‌اندازی گروه‌های اندیشه‌ورز در هر وزارتخانه برای شناسایی امور خیری که در آن سازمان معنادار بوده و می‌تواند در توسعه اخلاق، معنویت و تحقق بهتر اهداف سازمان نقش ایفا کند و پس از تولید منابع نظری، برنامه‌ای برای آموزش مدیران و کارکنان و چگونگی نظارت بر تحقق آموزش‌های داده‌ شده در تمامی سطوح وزارتخانه‌ها تنظیم می‌شود؛

5.راه‌اندازی گروه‌های اندیشه‌ورز در شهرداری‌ها برای پیدا کردن مجموعه فعالیت‌های خیرانه مرتبط با وظایف شهرداری‌ها و اولویت‌ بندی اقدامات مربوطه و متعاقب آن، تدوین چگونگی آموزش مدیران و کارکنان و ایجاد انگیزه لازم در بین آن‌ها و چگونگی اعمال نظارت برای تحقق عملی آن؛

6.راه‌اندازی گروه‌های اندیشه‌ورز در استانداری‌ها و فرمانداری‌ها برای شناسایی عرضه‌های اقدام‌های خیرانه و اولویت‌بندی آن‌ها به همراه برنامه‌های عملی اقدام و نظارت برای جاری شدن این اندیشه در تمامی دستگاه‌های اجرایی استان و شهرستان‌ها و در کنار آن برنامه‌ریزی برای حمایت از نهادهای مردمی استان و هدایت آن‌ها در راستای نیازهای واقعی جامعه.

اگر این حرکت عمومی با هدایت رهبران جامعه آغاز شود و یک ستاد مرکزی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی آن را فرماندهی کند، گسترش آموزش‌ها و توسعه گفتمان کار خیر، زمینه اصلاح قوانین، دستورالعمل‌ها و ساختارهای اداری را برای تقویت این امر فراهم می‌سازد و پادزهر مناسبی خواهد بود برای درمان بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و در چنین بستری است که سازمان‌ها، تشکل‌ها و نهادهای جدیدی برای انجام امور خیر به‌صورت تخصصی به وجود می‌آید و زمینه برای اصلاح عملکرد سازمان‌های موجود فراهم می‌شود.


لینک مقاله در سیویلیکا


پانویس

  1. دبیر کمیسیون پیوست فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی
  2. لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ (فصلت، آیه49)
  3. رک: محمد مهدى نراقى؛ جامع السعادات، ج1، تصحیح سید محمد کلانترى، نجف اشرف، 1383، ص 28
  4. Jeremy Betham
  5. به نقل از مقاله حجت الاسلام و المسلمین حسین انصاریان، (www.erfan.ir/farsi/19316)
  6. همان.
  7. فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا(نسا آیه19)
  8. از دیدگاه آیت ا... العظمی ناصر مکارم شیرازی در سایت makarem.ir/main.aspx?reader=16076.
  9. همان.
  10. كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (بقره، آیه 180).
  11. كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (بقره، آیه 216) .
  12. أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره، آیه 184)
  13. َیا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (اعراف، آیه 26) .
  14. َأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (توبه، آیه3).
  15. ُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ (آل عمران، آیه 110).
  16. خیر الناس من نفع الناس (غرور الحکم و دررالکلم، ص450، ح 10352).
  17. خَيرُ النّاسِ مَن يَنفَعُ النّاسَ، فكُنْ نافِعا لَهُم (کنزالعمال، خبر 44154) .
  18. خیرالناس من تحمل موونه الناس (میزان الحکمه، جلد3، صفحه 214) .
  19. خیر الناس من اخرج الحرص عن قلب و عصی هوا فی طاعه ربه (غرورالحکم).
  20. ما من مسلم یرس ٌ فرساً او یزرع زرعاً فیاکل مند انسان اوطیرا و بهمینه الا کانت له به صدقهّ (مستدرک، ج 13، ص46).
  21. نقشه مهندسی فرهنگی، مصوب 20/8/93 شورای عالی انقلاب فرهنگی
  22. اقتباس از کتاب فرهنگ سازمانی ادگار شاین ترجمه محمدابراهیم محجوب،1383.