اهمیت نهادینه شدن وقف در پیشبرد علم و فرهنگ

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

موضوع بحث بنده درباره ارتباط خیریه با آموزش و آموزش عالی است و به اندازه تأملاتی که دراین باره کردم، مقداری صحبت می کنم. آماری که درباره وقف و آموزش عالی داریم بسیار تأسف انگیز است. درباره وقف در آموزش عالی چیزی که انسان را خوشحال کند نداریم و این موجب کمال تأسف است، درحالی که فرهنگ ما یکی از درخشان ترین فرهنگ های جهان بوده و بزرگان و دانشمندان ما در همه حوزه های علم و دانش که در دنیا نام آور شدند. در مؤسساتی پرورش یافتند که از طریق موقوفات اداره می شد، اما الآن می بینیم که آموزش عالی ما کلاً حکومتی و دولتی شده و امور خیریه و موقوفات در آن سهمی ندارند و اگر این پیوند میان امور خیریه و دانشگاه ها و آموزش عالی در ابعاد مختلف ایجاد شود می تواند منجر به یک نهضت عظیم در آموزش عالی شود.

وقف درگذشته در زندگی مسلمانان چه در امر آموزش و چه در مسائل اجتماعی و مسائل رفاه عمومی سهم بسیار مهمی داشته است، به طوری که اگر گفته شود، اکثر امور مسلمانان از راه وقف اداره می شد، سخن گزافی نیست. البته بنده متخصص وقف نیستم اما طبق مطالعاتی که داشته ام خیلی به مسائل مرتبط با این موضوع برخورد کرده ام و از حدود بیست سی سال پیش به مناسبت های مختلف دراین باره که اهمیت وقف در آموزش چقدر است و ما چقدر از این مسئله غفلت کرده ایم، گفتگوهایی داشته ام.

تا قرن چهارم که اکثر دانشمندان اسلامی در این قرون می زیستند تقریباً همه امور آموزشی، تعلیم و تعلم از راه درآمدی که از موقوفات به دست می آمد، اداره می شد، یعنی دولت دخالتی نداشته است، مگر بسیار اندک. فقط از قرن پنجم هجری به بعد است که دانشگاه ها و مدارسی تحت نظارت و با مدیریت حکومت مثل نظامیه و یا مواردی که در مصر تحت نظر فاطمیان مصر ایجاد شد، تأسیس شده است و رقابتی میان عباسیان و فاطمیان دراین باره درگرفت. طبق گزارش های دقیقی که موجود است، این موارد برای اولین بار بود که حکومت به هردلیل در آموزش دخالت کرده است. اما پیش ازاین و حتی بعد از آن بیشتر مؤسسات آموزشی از راه درآمدهایی که از طریق موقوفات بنیاد نهاده شده بود، تأمین می شد؛ اما متأسفانه امروزه مسئله وقف و ارتباط آن با آموزش و امر آموزش وپرورش و مؤسسات آموزشی و دانشگاه ها تقریباً به طورکلی فراموش شده است که این واقعاً با نظر، به فرهنگ ما و استمرار فرهنگی ما خیلی باعث تأسف است و تقریباً می شود گفت ارتباط میان فرهنگ و مسئله خیریه مخصوصاً در آموزش عالی قطع شده است، حالا ممکن است یک مقداری در مدارس کارهایی صورت گرفته البته زیاد نیست، نسبت به آن حجمی که ما در آموزش داریم آن چنان زیاد نیست و این امر موجب نقصان و خسرانی عظیم در امر آموزش است.

برعکس در غرب با اینکه آن ها سکولارند، خیلی به این مسئله توجه دارند. در آماری که در بولتن کنگره جهانی ادیان وجود دارد، اذعان شده که فقط 30 درصد کمک های خیریه دینی بوده و بقیه را مردم به حوزه های دیگر داده اند. درواقع خیلی از افراد از طرق مختلف اموال خودشان را وقف دانشگاه ها می کنند و این امر موجب رونق هرچه بیشتر دانشگاه شده است. به طوری که دانشگاه های معتبر دنیا سهم بیشتری از اوقاف دارند و این در بالارفتن رتبه دانشگاه بسیار مؤثر بوده است.

در اسلام بر مسئله وقف تأکید فراوانی شده است، منظورم فقط کتب فقهی نیست. فقه با اینکه لازم است نمی تواند به تنهایی احکام را بیان کند، بیان احکام بسیار مهم است ولی تنها فقه نمی تواند تمام کار را انجام دهد، باید یک انگیزه ای باشد و آن روحی است که خود قرآن در مؤمنان ایجاد کرده است.

آیاتی در اهمیت بخشش

حال من آیاتی را می خوانم و توضیح می دهم، قرآن کریم همیشه مال و جان را باهم می گوید، « أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ»، کسانی که مال و جان خود را در طبق اخلاص می گذارند و فدا می کنند، این چند آیه قرآن خیلی مهم است و روشن می کند که ابعاد مختلف مسأله وقف و خیر چقدر عظمت دارد. چقدر از این آیات ما غفلت کردیم، ما باید برویم سراغ تبیین این آیات از جوانب مختلف تا معلوم شود قرآن که هادی همه مسلمانان و مؤمنان است تا چه حد بر مسأله جهاد اموال و انفس و بر مسأله انفاق، نفقه و صدقه تأکید می کند.

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ»، خداوند مال و جان مؤمنان را از آن ها خریده، خداوند مشتری اموال شماست. اموال اصلاً مال خداست، «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّه»، خداوند خریده و به آن ها وعده جنت داده و این جهاد با مال، در بسیاری از آیات قرآن آمده است و حتی جهاد با مال پیش از جهاد با انفس آمده، «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ»، خداوند برتری داده به کسانی که جهاد می کنند در راه خدا با مالشان، «وَ أَنْفُسِهِمْ» و با نفسشان، «عَلَی الْقاعِدینَ دَرَجَه»، با آن هایی که جهاد مال نمی کنند، آن هایی که جهاد می کنند خیلی برتری دارند و قرآن درجه و درجاتی برای آن ها قائل است.

«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ»، آن هایی که ایمان دارند، آن هایی که هجرت می کنند در راه خدا، آن هایی که جهاد می کنند در راه خدا، «جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ»، اول باموالهم یعنی این مال بالاخره مال خداست و امانت است، هرچی در این عالم هست امانتی در دست ماست، مال مالِ خداست و خداوند هم وارث است. همه ارث به خدا می رسد و ما خلیفه خدا هستیم. بنابراین آن هایی که ایمان آوردند، «الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَه عِنْدَ اللَّهِ»، درجات بالایی در نزد خدا دارند آن هایی که واقعاً اهل ایمان هستند می دانند عظمت این آیات چه هست، حالا مؤمنان چه کسانی هستند؟ در آیه ای مؤمنان این طور تعریف شده اند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»، اولا ایمان می آورند به خدا و رسول «ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا»، سپس در آن ها هیچ شک و تردیدی در ایمان وجود ندارد، «وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»، و جهاد می کنند با مالشان، با جانشان، با تمام وجودشان در راه خدا، « أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»، ایمان این ها ایمان درستی است. این ها صدق در ایمان دارند یعنی کسی که با مالش در راه خدا جهاد می کند، این نشانه یکی از علامات صدق او در مسأله ایمان است.

همین طور آیه، «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَه»، ای پیامبر از مال مسلمانان صدقه بدهید، وقف هم نوعی صدقه جاریه است، چرا صدقه؟ «تُطَهِّرُهُمْ» تو مال آن ها را پاک کن «وَتُزَكِّیهِمْ بِهَا»، و آن را با مال تزکیه کن، انسان هر چه دارد باید تزکیه شود، مال یعنی چیزی که به انسان تعلق دارد انسان به آن تعلق خاطر دارد این تعلق خاطر ممکن است سد راه و حجاب شود بنابراین احتیاج به تزکیه دارد، «تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِمْ بِهَا»، آن ها را با این مال تزکیه کن، یعنی انسان با صدقه ای که می دهد وجودش پاک می شود.

این آیه را دقت کنید، «أَلَمْ یعْلَمُوا»، ما را اخطار می کند، یعنی نمی دانند؟ یعنی می خواهد یک مطلب خیلی بزرگی را به ما بگوید ما را به یک مسأله بسیار مهمی آگاه کند، نمی دانند؟ چه را نمی دانند؟ «أَنَّ اللَّهَ هُوَ یقْبَلُ التَّوْبَه عَنْ عِبَادِهِ وَیأْخُذُ الصَّدَقَاتِ»، خود خدا است که توبه بندگان را قبول می کند و خود خداست که صدقه می گیرد. یعنی بنده صدقه نمی گیرد خداست که از دست بنده می گیرد. ببینید این معانی توحیدی بسیار عمیقی دارد، یعنی واقعاً کسانی که اهل توحید باشند می دانند معنای این کلمه چیست؟ آیا نمی دانند که خود خداست که توبه بندگان را قبول می کند با قید هو، یعنی خودش هست که صدقه می گیرد یعنی دستی که شما می دهید دست دهنده و گیرنده باطنش خداوند است، بنده ظاهر است.

آیات زیادی نیز درباره انفاق داریم که من یکی دو را تا می خوانم. اولاً خداوند می گوید آن هایی که انفاق می کنند، روح بزرگی دارند، این علامت عظمت روح است، کسی که در راه خدا از مال بگذرد، روحش عظیم است کسی که نمی دهد نفس بسیار تنگی دارد، سپس خداوند در چند آیه وعده داده که هرچه شما بدهید، او جایگزین می کند و هرکسی در راه خدا هر چیزی داده است خداوند چند برابر به او می دهد و واقعاً آن هایی که به هر جهت دست گشاده ای در خیر و نفقات دارند، خداوند آن ها را صاحب مال و ثروت می کند، «وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیءٍ» هرچه شما انفاق کنید در راه خدا «فَهُوَ یخْلِفُهُ»، مطمئن باشید که خداوند به شما می دهد دقت کردید خالی نمی شود. این در چند آیه دیگر نیز آمده است. «وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ»، هر خیریه ای که بدهید هر انفاقی که کنید «یوَفَّ إِلَیكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ» خدا به شما ستم نمی کند، یعنی به بهترین وجه آن را جایگزین می کند که شما حتی نمی دانید چیست.

مسئله بعد اینکه انفاق باید از بهترین چیزها باشد، یعنی کسی که می خواهد برای خدا انفاق کند بداند که خدا متوجه است که چه می دهد؟ بنابراین سعی نکنید از چیزی که مانده است در راه خدا انفاق کنید، اگر خدا را دوست دارید از آن بهترینی که دوست دارید انفاق کنید. در آیه ای خدا کسانی را که پسمانده ها را در راه خدا می دهند، نکوهش کرده، نه خدا این ها را نمی خواهد. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»، هرگز به درجه ابرار نمی رسید، «حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، مگر این که در راه خدا آنچه را که بیشتر از همه دوست دارید انفاق کنید.

انفاق خدای نکرده نباید از روی ریا باشد که اصلاً ندادن آن بهتر است، با منت نباشد، یعنی اگر با منت باشد کلاً باطل است «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذى».

«آَمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ» ایمان بیاورید به خدا و رسول «وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِینَ» این آیه خیلی وسیع است می گوید ایمان بیاورید به خدا و رسول خدا، انفاق بکنید آن چیزی را که شما مستخلفید. مستخلفید یعنی این مال مال خداوند است که در دست شما امانت است. خدا می فرماید «أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ» آیا شما زراعت می کنید « أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» یا ما هستیم که زراعت می کنیم یعنی شما وسیله هستید ما این کار را می کنیم، شما کمک می کنید امداد می کنید اما گیرنده و بخشنده خداست.

وقف و دانشگاه

بازگردیم به بحث وقف، طی سال ها مکتب ها، مدارس، دانشگاه ها، مؤسسات، بیمارستان ها تیمارستان ها، جزامی خانه ها، حمام ها و خانه ها، کاروانسراها و بسیاری از مؤسسات خیریه به وسیله مردم نیکوکار و خیر و نوع دوست با درآمد موقوفات احداث شد. گروه کثیری از مردم به طور رایگان از همه این ها استفاده می کردند.

البته وقف تعریف خاصی دارد، تعریف این است، زمانی که عین ملک و مالی از طرف مالک به اصطلاح حبس بشود وقف درست است، یعنی اهدا شود، ولی اصطلاح وقف به معنای این است که خریدوفروش مال متوقف شود. تمام عواید وقف باید صرف کارهای خیریه شود، بنابراین باید به طریقی که هرگز فروخته یا گرو گذاشته نشود، سود و بهره آن موافق با نظر واقف، در راه خدا به صرف مصارف خیریه برسد. وقف گاهی به صدقه جاریه تعبیر شده است، حضرت رسول اکرم فرمود: «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ» وقتی انسان می میرد «انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلا مِنْ ثَلاثٍ» حساب اعمال او بسته می شود، اما سه چیز در دنیا باقی می گذارد،که هر عملی از خیر که انجام بشود به حساب او نوشته می شود وگرنه امید او از این دنیا قطع می شود «مِنْ صَدَقَه جَارِیه» اولاً صدقه جاریه، صدقه ای که جریان داشته باشد، مستمر باشد. ثانیاً «أَوْ عِلْمٍ ینْتَفَعُ بِهِ» اگر شما وسیله علمی بشوید که به دیگران سود برساند، در این مورد پیامبر در بیانی دیگر فرمود « مَنْ سَنَّ فِى الاِسْلامِ سُنَّهً حَسَنَهً فَلَهُ اَجْرُها وَ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها بَعْدَهُ مِنْ غَیرِ» کسی که سنت خوب بگذارد اجر او و اجر همه کسانی که به او عمل می کنند برای اوست، «وَ مَنْ سَنَّ فِى الاِسْلامِ سُنَّهً سَییهً کانَ عَلَیهِ وِزْرُها وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَیرِ» و کسی که سنت بدی بگذارد وزر و وبال گناه خودش و گناه همه کسانی که به او عمل بکنند، به گردن اوست. پس یک سنت حسنه گذاشتن که بعد از شما جاری باشد یکی علم است، چه جایی مناسب تر از دانشگاه « عِلْمٍ ینْتَفَعُ بِهِ » و اگر از روی موقوفه باشد، علم نافع است برای اینکه نیت آن خیر است، وقف همیشه منافع دارد، همیشه خیر است همیشه در راه خداست این در دانشگاه می تواند باشد، یعنی وقف یا علم منتفع باشد که بهترین جایش دانشگاه است و «أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یدْعُو لَهُ» ثالثاً یک فرزند صالحی که مردم به واسطه آن فرزند، پدرش را دعا کنند و این دانشگاه می تواند این فرزند صالح را بپرورد، بنابراین سه شرط حدیث هر سه می تواند در دانشگاه محقق بشود.

به هرحال همان طور که اشاره شد، تمام بزرگانی که شما می شناسید یا نمی شناسید، سعدی، حافظ، ابن سینا، غزالی و تمام بزرگان درجاهایی تربیت شده اند که تمام آن ها به وسیله وقف اداره می شدند، استاد زرین کوب که از اساتید بزرگ همین دانشکده و از مورخان بسیار بزرگ بود در کتاب «فرار از مدرسه» که زندگی نامه غزالی است، اوضاع واحوال غزالی در نیشابور را گزارش کرده است، زرین کوب در این کتاب از شصت مَدرَس یعنی دانشگاه (نه مدرسه) نام می برد که همه به وسیله موقوفه اداره می شدند و چه بزرگانی در آنجا درس می دادند یا چه شاگردان بزرگی تربیت شدند، همین طور ابن بطوطه نمونه های بسیاری از اوضاع وقف و موقوفات را در سفرنامه اش آورده است.

به هر جهت وقف در سراسر اسلام واقعاً یک تاریخ بسیار مفصلی دارد. روزبه روز اوقاف تقویت می شد، مخصوصاً در راه علم، که ایرانیان دراین باره پیش قدم بودند.

ایرانیان در موقوفات علمی پیش قدم بودند، پیامبر دراین باره فرموده است «لو کان العلم معلّقا بالثّریا لتناوله قوم من أبناء فارس» این را ابن خلدون یکی از بزرگ ترین فلاسفه جامعه شناس کل تاریخ، و به عبارت دیگر پدر علم جامعه شناسی به عنوان یک فصل کتاب قرار داده است؛ همین موقوفات بوده که در صف کارها و مخصوصاً مباحث علمی وجود داشتند، پشت همه این ها ایرانی ها بودند حتی اگر به اسم خلفای آن زمان انجام می شد؛ مثلاً بزرگ ترین نهضتی که در کل تاریخ بشر در ترجمه ایجاد شد و دیگر در تاریخ تکرار نشده است، نهضت ترجمه ای بود که در بیت الحکمه بغداد ایجاد شد.

تمام متون علمی و فلسفی یا بهترین شرح ها در ظرف صدسال به زبان عربی ترجمه شده، مأمون هم چون مادرش ایرانی بود، بالاخره ایرانی ها کمکش کردند و حالا این کار بزرگ به اسم مأمون شده ولی پشت سر این حرکت ایرانی ها بودند.

خواجه نظام الملک، نظامیه را ایجاد کرد، اما نکته جالب این است که هیچ کس برای تدریس حاضر نشد، بزرگان را دعوت کرد گفتند اینجا دولتی است. اول ابواسحاق شیرازی بزرگ ترین دانشمند را دعوت کرد، نرفت، ابواسحاق اسفرانی را دعوت کرد، نرفت. بعد امام الحرمین استاد غزالی را دعوت کرد، آن هم نرفت، یعنی نمی خواستند در جایی که دولتی است بروند، تا بالاخره غزالی رفت، غزالی جوانی بود بیست وهفت هشت ساله که قبول کرده بود.

به هر ترتیب واقفان خیراندیش برای شئونات مختلف مصارفی اختصاص داده بودند، چنانکه برای امور علمی و تعلیمات عمومی نیز موقوفاتی در شهرهای بزرگ و کوچک و دهات و دهستان وجود داشت که از درآمد آن ها، مخارج آموزش پرداخت می شد. برای هر چیزی موقوفه وجود داشت، برای مرکب، برای کاغذ، برای استنساخ، برای خرید کتاب، برای کوچک ترین چیزها که اصلاً شاید برای ما قابل قبول نباشد و نمی توانیم باور کنیم که برای این موارد موقوفه وجود داشته است، یعنی این طور به کار خیر همت می گماشتند.

ربع رشیدی اولین شهر دانشگاهی است، همان طورکه می دانید غربی ها جایی به نام سیتی یونیورسیتی دارند. سیتی یونیورسیتی یعنی شهر دانشگاهی، اولین شهر دانشگاهی را مسلمانان ایجاد کردند و آن ربع رشیدی بوده که بسیار عظمت داشته است. از کشورهای مختلف در این شهر بودند. عرب، عجم، از سوریه از مراکش از چین، یک محله برای چینی ها داشته است. ما باید این ها را در دانشگاه درس بدهیم یعنی تاریخچه این ها را باید بیاوریم که دانشجویان با گذشته کارهای بزرگان آشنا بشوند، شرط اول کار آگاهی است، ما باید دانشجویان را از این مکان ها و از عظمت بزرگان مان آگاه کنیم، حالا اگر نمی توانیم کتاب های آن ها را بنویسیم باید بتوانیم بخوانیم، کتاب آن ها متروک است، خیلی از دانشجویان نمی توانند این کتاب ها را بخوانند، حالا اگر نمی توانیم شاهکاری بنویسیم که هزار سال بعد ارزش داشته باشد، حداقل باید بتوانیم آن ها را بخوانیم. ما باید وارث این فرهنگ باشیم، فرهنگ چیزی است که فقط با آموزش منتقل می شود و اگر آموزش داده نشود بعد از دو سه نسل، از بین می رود.

فواید وقف

اما درمورد فواید وقف چند مورد را توضیح می دهم:

اولاً وقف مردمی است، چیزی که مردمی باشد پایدار است. یعنی مردم از جان ودل خودشان مایه و سرمایه می گذار ند برای کار خیر.

دوم: بر ایمان خالص است. آیاتی که خواندم توضیح می دهد کسی که وقف می کند ایمان سخت دارد، یعنی غرض دیگری ندارد و به خدا، به کتاب و به رسول ایمان دارد. پیامبر فرمود: «إنما الأعمال بالنیات» هر عمل به نیت است. کسی که مال خودش را وقف می کند نیت پاک دارد بنابراین پایدار است. واقف بهتر است که بهترین شرایط را در نظر بگیرد و سعی کند شرایط خاصی را برای مصارف در نظر بگیرد تا موقوفه هدر نرود و چون وقف در هر زمانی متولی و ناظر دارد، اگر متولی از اجرای شرایط وقف تخطی کند قاضی و مدعی العموم تولیت را به شخص صالح واگذار می کند در نتیجه وقف نتایج پایدار و مستمر دارد.

نهاد وقف امری متعدی است چون هر چیز برای خدا باشد مقدس است، شاید برای اسلامی کردن دانشگاه یکی از راه حل ها گسترش وقف در دانشگاه باشد. به عبارت دیگر وقف به طور غیرمستقیم بر اسلامی کردن دانشگاه تأثیر می گذارد. همچنین وقف در ارتقای کیفیت خیلی مؤثر است. برای اینکه واقف شروطی می گذارد، که مثلاً با این شرایط استاد انتخاب کنید. شما می دانید در غرب بهترین کرسی ها، کرسی هایی است که با وقف است. مثلاً دانشگاه آکسفورد از طریق موقوفه فردی، یک کرسی مخصوص زبان فارسی گذاشت، برای انتخاب استاد 500 نفر ثبت نام کردند، حال باید از 500 نفر یک نفر را انتخاب کنند.

چرا وقف برای دانشگاه مهجور مانده است؟

وقف در مؤسسات آموزشی ما سهم مهمی داشته است و متأسفانه در دانشگاه ما چرا این طور شد و وقف نتوانست نقش مهمی در دانشگاه ها داشته باشد، به دو دلیل است. اولاً ما نتوانستیم ارزش های آموزش قدیم خودمان را به امروز منتقل کنیم. شاید به این علت که می خواستند دانشگاه را مدرن کنند و حالا برای مدرن کردن دانشگاه ها به مسائل دینی توجه نداشتند، به هر ترتیب آن هایی که متصدی آموزش عالی بودند نتوانستند یک پیوندی میان دانشگاه، سنت و ارزش های گذشته خودمان ایجاد کنند.

دوم اینکه دانشگاه از مدل غربی گرفته شده ولی از ظاهر مدل غربی. این کسانی که رفتند درس خواندند گویا اهل تکنیک بودند و رفتند تکنیک را گرفتند و ولی عمقی نداشتند، آن هایی که فلسفه خواندند رفتند پوزیتیویسم را خواندند، اما خود این ها نهادهای تولید علم مورد توجهشان نبوده است که بالاخره بیایند این ها را به دانشگاه ما منتقل کنند. بنابراین توجهی به دانشگاه غربی نداشتند درحالی که اکثر آن ها به وسیله درآمدهای ناشی از موقوفات اداره می شد، الآن هم این طور است. در غرب موقوفات در ارتقای سطح علمی و کیفی دانشگاه نقش اساسی دارند به طوری که هر دانشگاه که رتبه علمی بالاتری دارد مثل هاروارد یا آکسفورد از موقوفات بیشتری برخوردارند. تقریباً در همه دانشگاه ها این مسئله وجود دارد. در اکثر گروه های آموزشی کرسی هایی به نام افراد خاص، از درآمد موقوفات اداره می شود و چون این کرسی ها شرایط و ضوابط خاص و سنگینی دارد در بهبود کیفی آن دانشگاه بسیار مؤثر است.

مرحوم دکتر علی آبادی که سال های سال در انگلستان تحصیل و تدریس کرده بود به من می گفت که در انگلیس درآمد بندری به اسم دانشگاه هست، یا معمولاً افراد بعد از مرگ اموال خودشان را برای کار خاصی در دانشگاه به ارث می گذارند، فارغ التحصیلان هم معمولاً به دانشگاهشان کمک می کنند حتی دانشجو هم کمک می کند.

بنده خودم دو سال پیش به دانشگاه هاروارد رفته بودم، دو سه هفته آنجا بودم، در کتابخانه دانشکده حقوق آنجا مطالعه می کردم. کتابخانه برخلاف بقیه دانشگاه ها تا چهار صبح باز است همه می نشینند تا صبح درس می خوانند، مثل علمای گذشته ما. به هر ترتیب تابلویی آنجا بوده که توضیح داده بود یک دانشجوی حقوق سیصد میلیون دلار برای بازسازی تمام دانشکده حقوق پول داده بود. یعنی دانشجو باید طوری تربیت بشود که بالاخره پول دوست نباشد و به جایی که به او خدمت کرده، کمک کند.

سخن پایانی

در انتها درباره این سؤالی که به ذهن متبادر می شود که باید برویم از کفار یاد بگیریم باید گفت که داخل دانشگاه ها کلیسا هست و آنجا مسجد هم دارد. شما بروید هاروارد آنجا مسجد هم هست. به هر جهت ما باید با میزان و معیار قرآن بسنجیم و ببینیم ما چقدر از قرآن دور شدیم. خوب یک زمانی جامعه یکدست و هوا و فضای جامعه وحیانی بوده است؛ در دوره ای که صحبت کردم واقعاً جهان بینی وحیانی در جامعه جاری بوده است، وحی یک کلیت و تمامیت است که در تمام ابعاد جامعه مثل فرهنگ و اقتصاد تأثیر دارد. شاید در حال حاضر این یکپارچگی از بین رفته است.

باید یک آگاهی ایجاد شود، یعنی بالاخره پیش از اقدام به هر عملی آگاهی لازم است این آگاهی برای وقف نیست شاید هم یک علتش این باشد بالاخره آیا واقعاً تمام کسانی که بعد از انقلاب وقف کردند به وقفشان عمل شده یا نشده؟ شاید مردم اعتماد خودشان را به وقف ازدست داده اند؛ الآن وقف نمی کنند، چرا؟ می گویند آن هایی که وقف کردند آیا عمل می شود یا نمی شود درحالی که باید عمل بشود، وقف یعنی عمل.

به هرتقدیر اشکالاتی در ما هست، این کار باید تبیین شود، در دانشگاه ها از طرق مختلف آگاهی ایجاد بشود، حالا سؤال هست آیا این آگاهی ایجادشده؟ می شود ایجاد کرد نمی شود ایجاد کرد؟ دانشگاه ها چه نقشی دارند؟ حوزه چه نقشی دارد؟

به هر جهت باید این آگاهی را به وجود آورد تا این آگاهی نباشد، کاری از پیش نمی رود. حالا مقداری که هست الحمدالله خیلی خوب بوده، کارهایی شده ولی اگر نسبت به کارهایی که جای دیگر می شود مقایسه کنیم خیلی جاها ما هنوز عقبیم.
  1. چهره ماندگار و عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران