رستگاری
رستگاری همان سعادت واقعی و اخروی هست که در دین اسلام که به عنوان کاملترین و جامعترین دین الهی است به این موضوع پرداخته است.
محتویات
- ۱ اهمیت بحث از رستگاری
- ۲ معنای فلاح
- ۳ عوامل رستگاری
- ۴ منبع
- ۵ پانویس
اهمیت بحث از رستگاری
اسلام به عنوان کاملترین و جامع ترین دین الهی خوشبختی و رستگاری انسانها را در قرآن بیان کرده است و در آیات متعددی به این موضوع پرداخته است. در قرآن حدود ۴۰ مرتبه [۱] از فلاح (رستگاری) سخن گفته شده و در ضمن آیات مربوطه از صفات و علائم رستگاران و سعادتمندان واقعی و اخروی سخن رانده است که البته رستگاری از هر دو بعدش هم دنیوی و هم اخروی مدنظر بوده و از آنجا که حیات اخروی جاودانی و ابدی است از اهمیت بیشتری برخوردار میباشد.
معنای فلاح
فلاح (رستگاری ) از ماده «فلح و فلاح » در اصل به معنی شکافتن و بریدن است و به هر نوع پیروزی و رسیدن به مقصد و خوشبختی اطلاق شده است. در حقیقت افراد پیروز و رستگار و خوشبخت، موانع را از سر راه خود برمیدارند و راه را برای رسیدن به مقاصد هموار میسازند و پیش میروند. فلاح و رستگاری به معنی وسیع آن هم پیروزیهای مادی را شامل میشود و هم معنوی را. پیروزی و رستگاری دنیوی در آن است که انسان آزاد و سربلند، عزیز و بینیاز زندگی کند که این امور جز در سایه ایمان امکانپذیر نیست و رستگاری آخرت در این است که در جوار رحمت پروردگار در میان نعمتهای جاویدان ، در کنار دوستان شایسته و پاک و در کمال عزت و سربلند ی به سر برد. [۲]
عوامل رستگاری
عواملی که انسان را به رستگاری میرساند و سعادتمند ابدی میکند در قرآن عبارتند از:
ایمان
خداوند در سوره مؤمنون میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» [۳] یعنی مؤمنان رستگار شدند. مؤمنان یعنی تصدیق کنندگان به خدا و یگانگی او و پیغمبران او و آنچه نبی خاتم(ص) آورده است. رستگاری حقیقی بسته به ایمان حقیقی و مقید به تمام شرایط است که در آیات بعد به صورت واضح و روشن ذکر میفرماید. [۴] انتخاب فعل ماضی «افلح» در مورد رستگاری مؤمنان ، برای تأکید هر چه بیشتر است؛ یعنی رستگاری آنها آنقدر مسلم است که گویی قبلاً تحقق یافته و ذکر کلمه «قد» قبل از آن نیز تأکید دیگری برای موضوع است. تعبیراتی همچون خاشعون ، معرضون ، راعون و یحافظون همه دلیل بر آن است که برنامههای مؤمنان راستین در این اوصاف برجسته، موقّتی و محدود نیست؛ بلکه مستمر و دائمی است. [۵]
منظور از ایمان
ایمان به معنای اذعان و تصدیق به چیزی و التزام به لوازم آن است مثلاً ایمان به خدا در قرآن به معنای تصدیق به یگانگی او و پیغمبر انش و تصدیق به روز جزا و بازگشت به سوی او و تصدیق به هر حکمی است که فرستادگان او آوردهاند. [۶] [۷] البته لازمه ایمان عمل صالح است و ایمان تصدیق توأم با تسلیم و اطمینانخاطر است. [۸] ایمان بهخدا و پیامبر [۹] و ایمان به کتابهای پیشین [۱۰] و روز رستاخیز و آخرت [۱۱] [۱۲] [۱۳] مایه سعادت اخروی میباشند. «در قرآن هر جا که صفات مؤمنان را میشمارد به دنبال ایمان ، عمل صالح را ذکر میفرماید یعنی ایندو و با هم موجب خوشبختی انسان است. [۱۴] «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً؛ [۱۵] هر کس کار شایستهای کند خواه مرد باشد یا زن ، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میکنیم» و نیز «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَتِ طُوبَی لَهُمْ وَ حُسْنُ مََابٍ؛ [۱۶] آنها که ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دادند، پاکیزهترین (زندگی ) نصیبشان است و بهترین سرانجامها».
اطاعت از دعوت خدا و پیامبران
خداوند در سوره نور میفرماید: «إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُواْ إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ [۱۷] سخن مؤمنان ، هنگامی که به سوی خدا و رسول ش دعوت شوند تا میان آنان داوری کند تنها این است که میگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم». و اینها همان رستگاران واقعی هستند و همچنین در آیه بعد اطاعت کنندگان از خدا و رسول را سعادتمندان واقعی میشمرد. از اینجا فهمیده میشود که مقتضای اعتقاد قلبی بر پیروی آنچه خدا و رسول ش حکم میکنند همین است که دعوت خدا و رسول را لبیک گویند نه اینکه آن را رد کنند. [۱۸]
نماز
از عوامل بسیار مهم رسیدن به سعادت اخروی نماز میباشد خدا میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ [۱۹] الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ؛ [۲۰] مؤمنان رستگار شدند، کسانی که درنماز شان خشوع دارند.» خشوع به معنای تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی در انسان پیدا میشود و آثارش در بدن ظاهر میگردد در واقع کسانی که به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار مییابند که از غیر او جدا میگردند و چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگارشان میشوند که بر تمام ذرات وجودشان اثر میگذارد. این نماز موجب خودسازی و تربیت انسان است و وسیلهای برای تهذیب روح و جان است. [۲۱] همچنین در سوره حج آمده «یَأَایّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ارْکَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّکُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [۲۲] ای کسانی که ایمان آوردهاید رکوع کنید و سجود به جا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید، شاید رستگار شوید. در این آیه رکوع و سجود توصیه شده که دو رکن مهم نماز ند و در پایان وعده رستگاری داده شده است. همچنین در آیات دیگر محافظت و مراقبت در نماز توصیه شده است و موجب رستگاری انسان شمرده میشود. در سوره مؤمنون هفت صفت [۲۳] برای مؤمنان سعادتمند ذکر شده که ابتدا و انتهای این صفات در مورد نماز است. این امر بیانگر اهمیت نماز است و علاوه بر خشوع ، مراقبت و حضور قلب در نماز ، نشانه رستگاری معرفی شده است.
ذکر خدا
در برخی آیات قرآن ، ذکر خداوند و مداومت بر آن زمینه دستیابی به فلاح و رستگاری معرفی شده است. «یَأَایّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْکُرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [۲۴] ای کسانی که ایمان آوردهاید هنگام که (در میداننبرد ) با گروهی روبرو میشوید ثابت قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید باشد که رستگار شوید. در سوره جمعه آورده «...وَ اذْکُرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [۲۵] آیات ی نظیر آیههای مذکور دلالت بر اهمیت ذکر خدا و دعا و مناجات با او برای سعادتمند شدن در زندگی دارد.
عمل خیر
انجام عمل خیر و نیکیهای فراوان از عوامل دیگر سعادت ابدی انسان میباشد. «وَالْوَزْنُ یَوْمئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَ زِینُهُ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ [۲۶] وزن کردن اعمال و سنجش ارزش آنها در آن روز، حق است. کسانی که میزانهای (عملِ ) آنها سنگین است، همان رستگار انند.» در سوره حج میفرماید: «...وَ افْعَلُواْ الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ [۲۷] کار نیک انجام دهید شاید رستگار شوید. از این آیه بدست میآید هر چه اعمال خیر و نیک انجام دهیم در مسیر رسیدن به سعادت قدم بر میداریم.
تزکیه نفس
عامل دیگری که انسان را به زندگی سعادتمند رهنمون میشود تزکیه نفس است. «قد افلح من زکها؛ [۲۸] به یقین رستگار شد کسی که به تزکیه نفس پرداخت.» خداوند در سوره شمس پس از اینکه هفت بار به آفریدههای بزرگ و مهم (مثل خورشید، ماه و...) قسم یاد نموده میفرماید (قد افلح من زکها) به یقین سعادتمند شد کسی که نفس خود را از آلودگیها (گناهان ) زدود و پاک کرد و این نشانگر اهمیت پیراستن جسم و جان از ناپاکیها است که در نتیجه آن رستگاری و خوشبختی نصیب آدمی میشود. آنگاه که انسان نفس خود را پاکیزه کرد و آن را از صفات حیوان ی مبرّا نمود آنچه خیر و مایه رستگاری اوست از جانب خدا به وی الهام میگردد. [۲۹] خداوند در سوره اعلی میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّی» [۳۰] یعنی یقیناً، کسی که پاکی جُست، رستگار شد. آری هر کس در مقام مجاهده با نفس برآمد سعادتمند گشت و قابلیت سکونت در جوار رحمت الهی را که همانا کمال خوشبختی است پیدا کرد.
تقوا
خداوند در آیات متعددی بعد از بیان صفت تقوا به رستگاری و سعادتمندی بشارت داده است. در سوره مائده آمده: «قُل لَّا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ...فَاتَّقُواْ اللَّه اولی الالباب لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ [۳۱] بگو هیچگاه ناپاک و پاک مساوی نیستند... از مخالفت خدا بپرهیزید ای خردمند ان، شاید رستگار شوید.» زمانی که انسان از هوا و هوس پیروی نکند و نفس خود را از آلودگی به معاصی حفظ کند در زندگی ابدیاش سعادت خواهد بود. همچنین از طرح تقوا به عنوان عامل مهم رستگاری در چندین آیه در قرآن به اهمیت این ویژگی در زندگی انسان پی میبریم. یکی از موارد با اهمیت سعادت و خیرورزی انسان ، داشتن تقواست که از مصادیق آن که در قرآن ذکر شده نگهداشتن نفس از حرص و بخل [۳۲] ، رویگردانی از لغو [۳۳] ، دوری از شراب و قمار و بتپرستی و شرک [۳۴] و رباخواری [۳۵] و نیز حفظ عفت و پاکدامنی میباشد. [۳۶]
زکات
یکی دیگر از عوامل مهم پیروزی و ظفرمندی در دنیا و آخرت مسأله زکات است. که شامل زکات شرعی ، انفاق مال و صدقه و زکات فطره میباشد. [۳۷] [۳۸] [۳۹] دادن زکات چه زکات مال و چه زکات فطره موجب خوشبختی اداء کننده آن میباشد خداوند در سوره اعلی فرموده: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّی [۴۰] وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی؛ [۴۱] به یقین کسی که پاکی جُست رستگار شد و آن که نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند.» در سوره مؤمنون هم زکات دادن از عوامل رستگاری به شمار آمده است. «وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَوةِ فَعِلُونَ» [۴۲] در اینجا اداء زکات و مداومت بر آن که جنبه اجتماعی و مالی دارد از صفات مؤمنان و رستگاران بیان شده است. مطابق آیات قرآن انسان برای رسیدن به نهایت کامیابی غیر از توجه ویژه به نماز و اعمال عبادی به مسائل اجتماعی که از مهمترین مصادیق آن مسأله زکات است توجه نماید چرا که نماز زحمت جسمی برای فرد بدنبال دارد. و زکات دادن گذشتن از مال دنیا برای رضای خداوند متعال است و اثر آن جلا دادن و صفا دادن بهقلب و موجب نورانیت روح انسانی میباشد. مصداق دیگر برای این موضوع انفاق در راه خداست. در سوره روم آمده: «فََاتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ ذَ لِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [۴۳] پس حق نزدیکان و مسکین ان و در راه ماندگان را ادا کن این برای آنها که رضای خدا را میطلبند بهتر است و چنین کسانی رستگار انند. ذی القربی به معنای صاحب قرابت از ارحام است و مقصود خویشاوندان میباشد و مسکین کسی را گویند که از فقیر بدحالتر باشد و ابن سبیل مسافری را گویند که در راه مانده و حاجتمند است. [۴۴] پس حقوق این گروهها را باید ادا کرد تا به فلاح و کامیابی دست یافت.
جهاد
در چندین آیه بعد از بیان جهاد در راه خدا یا با جان و یا با مال وعده رستگاری داده شده است. «...وَجَاهدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [۴۵] یعنی و جهاد کنید در راه خدا شاید که رستگار شوید. در سوره توبه میفرماید: «لَکِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَ لِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئکَ لَهُمُ الْخَیْرَ تُ وَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [۴۶] [۴۷] [۴۸] ولی پیامبر و کسانی که با او ایمان آوردند با اموال و جانهایشان جهاد کردند؛ و همه نیکیها برای آنهاست؛ و آنها همان رستگار انند. همچنین پایداری در مقابله با دشمن و مراقبت از کار دشمن نیز از عواملی است که نتیجه آن رسیدن به سعادت میباشد در سوره انفال میفرماید «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ... فَاثْبُتُواْ و...لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [۴۹] ثابت قدم باشید و پایداری کنید باشد که رستگار شوید. در موقعیتی که باکافران در حال جنگ هستید پایداری کنید و فرار نکنید تا در دنیا پیروز شوید و در آخرت هم سعادتمند. در سوره آل عمران میفرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ...وَرَابِطُواْ...لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [۵۰] مراقب کار دشمن باشید و هشیار باشید تا از دشمن آسیب نبینید. باز هم نتیجه این کار را فلاحت و سعادتمندی میداند. دشمنشناسی مسأله مهمی است که انسان در همه دوران باید مورد توجه قرار دهد و با توجه به شناختی که از دشمن پیدا کرده است به تدبیر امور بپردازد و راههای مقابله با او را کشف کند و نقاط ضعف و قوت او را بشناسد تا هرگز مغلوب دشمن نشود. در سوره مجادله آیه ۲۲ میفرماید: «لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ یُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ... أُوْلَئکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [۵۱] هیچ قومی نخواهی یافت که ایمان به خدا و روز جزا داشته باشد و در عین حال با کسانی که با خدا و رسولش دشمنی میکنند دوستی کند، هرچند دشمن خدا و [[رسول]، پدران و یا فرزندان و یا برادرانشان و یا قوم و قبیلهشان باشد؛ برای اینکه خداوند در دلهایشان ایمان را نوشته و... ایشان حزب خدایند آگاه باشید که حزب خداوند رستگار انند. به نظر میرسد که این آیه دلالت بر اهمیت عقیده و باور میکند که به گونهای که وقتی انسا به خدا ایمان آورد دیگر دشمنان خدا را به دوستی برنمیگزیند یعنی همان دشمنی با دشمنان خدا و رسول و همان تبرّی که جزو فروع دین ماست میباشد. چگونه ممکن است جمع شود بین دوستی با کسی و دوستی با دشمن او. [۵۲]
وفای به عهد
در سوره مؤمنون از جمله هفت صفتی که برای مؤمنان رستگار شمرده است وفای به عهد و پیمان است. «وَ الَّذِینَ هُمْ لاماناتهم وَ عَهْدِهِمْ رَعُونَ؛ [۵۳] آنها که رعایت امانت و عهد میکنند». افراد یک جامعه اگر پایبند به عهد و پیمان باشند و امانتداری از ویژگیهای آنها محسوب شود خیلی از مشکلات امروز حل میگردد از جمله یکی از آن امانات همین مسئولیتهایی است که به افراد واگذار میشود اگر همگان به این نکته توجه داشته باشند که مسئولیتی که به آنها سپرده شده است امانتی بیش نیست و عهدی است که بین خود و اداره یا شرکت و یا نظام خود منعقد کرده است حساستر و دقیقتر خواهد شد تا آن مسئولیت را هم در حضور جامعه و مردم و هم در محضر خداوند باریتعالی بهتر و مفیدتر به انجام برساند و لغزش به خود راه نداده با ایمانی راسخ به ادای مسئولیت و تکلیف خویش در قبال جامعه و مردم بپردازد. البته در تفاسیر منظور از امانات به فرزندان یا زنان [۵۴] یا امامت ائمه [۵۵] و یا مطلق ولایت و حکومت تعبیر شده است. خلاصه اینکه از نظر قرآن یک پله از پلههای رسیدن به سعادتمندی، همان وفای به عهد و امانت است.
استفاده از «وسیله» برای تقرب به خدا
خداوند در سوره مائده میفرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [۵۶] ای کسانی که ایمان آوردهاید از مخالفت خدا بپرهیزید و وسیلهای برای تقرب به او بجوئید؛ و در راه خدا جهاد کنید، باشد که رستگار شوید. حقیقت وسیله به درگاه خدا، مراعات راه خداست به اینکه اولاً به احکام او علم پیدا کنی و در ثانی به بندگی او بپردازی و ثالثاً در جستجوی مکارم و عمل به مستحبات شریعت باشی. [۵۷]
منظور از وسیله
وسیله نوعی توسل است در مورد خداوند که منزه از مکان و جسم است توسل معنوی و پیدا کردن رابطهای است که بین بنده و پروردگارش اتصال برقرار کند و از آنجا که بین بنده و پروردگارش هیچ رابطهای به جز عبودیت نیست قهراً وسیله عبارتست از اینکه انسان به حقیقت عبودیت را دست یابد و به درگاه خدای تعالی وجهه مسکنت و فقر به خود گیرد. و همچنین گفتهاند وسیله به معنای رساندن خود به چیزی با میل و رغبت است. و برخی گفتهاند مقصود توسل به ائمه(ع) که در نزد خدا صاحب آبرویند و دست به دامن شدن ائمه(ع) برای تقرب به خداوند باریتعالی میباشد. [۵۸]
امر به معروف و نهی از منکر
خداوند در سوره آل عمران میفرماید: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [۵۹] یعنی باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی وامر به معروف و نهی از منکر کنند و آنها همان رستگار انند. از این آیه مستفاد میشود که امر به معروف و نهی از منکر به طور مستقل به سعادت انسان منتهی میشود. البته این کار شرایطی دارد که با وجود آن شرایط بر فرد واجب میشود که امر به معروف کند و نهی از منکر [۶۰] نماید. امت در اصل از ماده «امّ» به معنی هر چیزی است که اشیاء دیگری به آن ضمیمه گردد و به همین جهت «امت» به جماعتی که جنبه وحدتی در میان آنها باشد گفته میشود خواه وحدت از نظر زمان باشد یا مکان و یا هدف و مرام؛ چون به دنبال آیات پیش که به اخوّت و اتحاد توجه دارد به مسأله امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرده این در حقیقت به منزله یک پوشش اجتماعی برای محافظت از جمعیت است. زیرا اگر مسئله امر به معروف و نهی از منکر در میان نباشد عوامل مختلفی که دشمنِ بقایِ «وحدت اجتماعی» هستند، همچون موریانه از درون، ریشههای اجتماع را میخورند و آن را از هم متلاشی میسازند. بنابراین حفظ وحدت اجتماعی بدون نظارت عمومی ممکن نیست. [۶۱]
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
احادیث معتبر زیادی بر اهمیت این امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اسلامی دلالت دارد از جمله روایتی از امام باقر(ع) که فرمودند: «امر به معروف ونهی از منکر راه انبیاء و طریق صلحاء است. فریضه بزرگی است که به آن است قیام تمامفرائض ، راهها به آن ایمن میشود و کسبها به آن حلال میگردد و مظالم به سبب آن رد میشود و زمین به آن آباد میگردد و به آن انصاف از دشمنان ظهور مییابد و استقامت امور به آن حاصل آید.» [۶۲] همچنین علی(ع) میفرماید: تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون آب دهان است در برابر دریای پهناور. این دو وظیفه بزرگ در حقیقت ضامن اجرای بقیه وظایف فردی و اجتماعی است و در حکم روح و جان آنها میباشد و با تعطیل آنها تمام احکام و اصول اخلاقی، ارزش خود را از دست خواهد داد. [۶۳]
صبر و سفارش به آن
در سوره آل عمران میخوانیم: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [۶۴] ای کسانی که ایمان آوردهاید (در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید؛ و در برابر دشمنان (نیز) پایدار باشید و از مرزهای خود، مراقبت کنید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید. چنانچه مشاهده میشود در این آیه فرموده که ای اهل ایمان در کار دین صبر کنید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده و خدا ترس باشید شاید که رستگار شوید. همه دستورات در آیه مذکور به طور مطلق آمده و معنای عام را در بر دارد. [۶۵]
توبه
خداوند درسوره نور میفرماید: «...وَ تُوبُواْ إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [۶۶] یعنی دستور به توبه و بازگشت به سوی خداوند داده و میفرماید به سوی خدا بازگردید ای مؤمنان باشد که سعادتمند شوید. خداوند در این آیه بعد از تذکرات و دستوراتی که در مورد حفظ عفت و آبرو به مردان و زنان مؤمن میدهد میفرماید در هر جایی که مخالفت این احکام را نمودید توبه کنید و از مخالفت اوامر الهی به موافقت باز آیید که امید رستگاری برای شما هست. و نیز درسوره قصص میفرماید: «فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَعَسَی أَن یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ». [۶۷]
منبع
پانویس
- ↑ محمد فؤاد عبد الباقی، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، قم، نوید اسلام، ۱۳۸۳.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۴، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۵۳-۱۳۶۶ ش، ۲۷ جلد، ۱۳۶۸۶ ص)، ص۱۹۳.
- ↑ مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱.
- ↑ شاهزاده علیرضا میرزا خسروانی، تفسیر خسروی، ج۶، تهران، چاپ الاسلامیه، ۱۳۹۰-۱۳۹۷ ق، (۸ جلد، ۳۹۹۴ ص) ص۱۰۸.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۲۰۳.
- ↑ سیدمحمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیرالمیزان، ج۱۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳ ش، ص۴.
- ↑ تفسیر مخزن العرفان، ج۹، ص۵.
- ↑ سیدعلی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۷، تهران، واحد تحقیقات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ ش، ص۹۶.
- ↑ مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۴.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۴.
- ↑ لقمان/سوره۳۱، آیه۴.
- ↑ لقمان/سوره۳۱، آیه۵.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۵.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۹۷.
- ↑ رعد/سوره۱۳، آیه۲۹.
- ↑ مؤمنون/سوره۲۳، آیه۵۱.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۰۰.
- ↑ مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱.
- ↑ مومنون/سوره۲۳، آیه۲.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۹۳-۲۰۴.
- ↑ حج/سوره۲۲، آیه۷۷.
- ↑ مومنون/سوره۲۳، آیه۹-۱.
- ↑ انفال/سوره۸، آیه۴۵.
- ↑ جمعه/سوره۶۲، آیه۱۰.
- ↑ اعراف /سوره۷، آیه۸.
- ↑ حج/سوره۲۲، آیه۷۷.
- ↑ شمس/سوره۹۱، آیه۱۴.
- ↑ مخزن العرفان، ج۴، ص۱۵۰.
- ↑ اعلی/سوره۸۷، آیه۱۴.
- ↑ مائده/سوره۵، آیه۱۰۰.
- ↑ حشر/سوره۵۹، آیه۹.
- ↑ مومنون/سوره۲۳، آیه۳.
- ↑ مائده/سوره۵، آیه۹۰.
- ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۵.
- ↑ مومنون/سوره۲۳، آیه۵.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۹۶.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۳۸.
- ↑ اعلی/سوره۸۷، آیه۱۴.
- ↑ اعلی/سوره۸۷، آیه۱۵.
- ↑ مومنون/سوره۲۳، آیه۴.
- ↑ روم/سوره۳۰، آیه۳۸.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۷۶.
- ↑ مائده/سوره۵، آیه۳۵.
- ↑ توبه/سوره۹، آیه۸۸.
- ↑ مائده/سوره۵، آیه۳۵.
- ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۲۰۰.
- ↑ انفال/سوره۸، آیه۴۵.
- ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۲۰۰.
- ↑ مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.
- ↑ تفسیر مخزن العرفان، ج۵، ص۲۰۲.
- ↑ مومنون/سوره۲۳، آیه۸.
- ↑ محمد جواد نجفی، تفسیر آسان، ج۱۳، ص۲۷۴، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۶۲ – ۱۳۶۴.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۲۰۰.
- ↑ مائده/سوره۵، آیه۳۵.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۳.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۳۲.
- ↑ آل عمرا ن/سوره۳، آیه۱۰۴.
- ↑ تفسیر عاملی، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۷.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۵۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۲.
- ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۲۰۰.
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، ج۲، ص۱۸۵.
- ↑ نور/سوره۲۴، آیه۳۱.
- ↑ قصص/سوره۲۸، آیه۶۷.